ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
واکسن، راهی برای درمان جامعه مضطرب
محمد زینالی اُناری
جامعهشناس
صدای بحرانها در طول تاریخ جاری شده و اثرات دیرپایی را به یادگار میگذارند. هر بحرانی علاوه بر اثرگذاری اجتماعی که در ابعاد مختلف زندگی مردم آن زمانه مشهود است، آثار عمیق اما غیرقابل دیدنی را بر جای میگذارد. باوجود پیشرفتهای اجتماعی در گذر تاریخ و تغییرات ظاهری جوامع، آثار عمیق بحرانها در زیر جلد تاریخ پنهان شده و تا مدتها میماند. بحران کرونا هم مشابه بیماریهای طاعون، وبا، سل و... در دل تاریخ همواره حضور داشته و تا نسلها از روح و روان مردم پاک نخواهد شد.
مقایسه کرونا با اپیدمیهای پیشین، در جلوگیری از تبعات این بیماری بسیار حائز اهمیت است. با توجه به آگاهی اجتماعی وسیعی که در زمانه کرونا نسبت به سدههای قبل وجود داشت، مواجهه با این بحران، از ابتدا با دقت و نگرانی آغاز شد. لذا پیش از آمدن ویروس کرونا به ایران، بحران رویارویی با آن شدت گرفت، تا جایی که یکی از مهمترین خبرهای قابل پیگیری مطلعان به شمار میآمد. اما پس از تأیید ورود بیماری به ایران و شیوع سریع آن در جان سرزمینمان، بحران اساسیتری که ناشی از آشوب اجتماعی این بیماری بود در عمق زندگی مردم ریشه انداخت.
اگرچه مدیریت این آشوب با تمام تبعات هولناکی که میتوانست داشته باشد – به زعم کاستیهای متعدد- در موجهای متعدد انجام گرفته است، اما هم شیوع بیماری و هم تبعات همین آشوب موجب شد زندگی و نظم گذران روزمره مردم به هم بریزد. لذا علاوه بر خود بیماری، این آشوب اجتماعی موجب تبعات روانی اثرگذاری شده و جامعه نگران را به طور مکرر مضطرب، خسته و خستهتر نمود. از سویی هر روز اخبار درگذشت هم میهنان، خویشان و همکاران به گوش آمده و در کنار غم و غصه دلهره مرگ را تقویت کرد. از سوی دیگر، امکانات اجتماعی اعم از فراغت و سفر را از ما گرفته و روح و جانمان را خستهتر کرد. بدیهی است که درمان بیماری کرونا، نه درمان یک بیماری بلکه درمان این آشوب و اثرات ماندگار آن است.
هرچند دارو راهکار کاملی برای حل دردهای جسمانی ما و رفع مشکلات جمعی آن نیست، اما در چنین شرایطی مانند یک معجزه برای کشف حقیقت کاربرد داشته است. نیمی از هزاره منتهی به امروز را می توان دوره اعجاز «واکسن»، این کاشف سلامتی دانست. در این قرنها واکسنها کمک کردهاند که بشر بتوانند جمعیت تولیدی خود را حفظ کرده و کیفیت زندگی آنها را از نقطه نظر جسمانی ارتقا بخشد، اما با این حال خاطرات تلخ این بیماریها در همه سرزمینها نوشته و به یادگار گذاشته شده است.
لذا بتدریج با ورود واکسن به دل جامعه کرونازده ممکن است مسأله مقطعی اضطراب که به دلیل هجوم مرگ به جسم و جان عموم جامعه خاصه افراد پرریسک وجود داشت رخت بر چیند. اما با توجه به هشدارهای بسیاری که در زمینه تبعات روانی ناشی از کرونا به میان میآید، ورود واکسن به میدان رخصتی است برای رسیدن نوبت به تأمل و اندیشه درباره کاهش آلام روان آشوب زده و جلوگیری از پیچیدن صدای کرونا در تاریخ!
جامعهشناس
صدای بحرانها در طول تاریخ جاری شده و اثرات دیرپایی را به یادگار میگذارند. هر بحرانی علاوه بر اثرگذاری اجتماعی که در ابعاد مختلف زندگی مردم آن زمانه مشهود است، آثار عمیق اما غیرقابل دیدنی را بر جای میگذارد. باوجود پیشرفتهای اجتماعی در گذر تاریخ و تغییرات ظاهری جوامع، آثار عمیق بحرانها در زیر جلد تاریخ پنهان شده و تا مدتها میماند. بحران کرونا هم مشابه بیماریهای طاعون، وبا، سل و... در دل تاریخ همواره حضور داشته و تا نسلها از روح و روان مردم پاک نخواهد شد.
مقایسه کرونا با اپیدمیهای پیشین، در جلوگیری از تبعات این بیماری بسیار حائز اهمیت است. با توجه به آگاهی اجتماعی وسیعی که در زمانه کرونا نسبت به سدههای قبل وجود داشت، مواجهه با این بحران، از ابتدا با دقت و نگرانی آغاز شد. لذا پیش از آمدن ویروس کرونا به ایران، بحران رویارویی با آن شدت گرفت، تا جایی که یکی از مهمترین خبرهای قابل پیگیری مطلعان به شمار میآمد. اما پس از تأیید ورود بیماری به ایران و شیوع سریع آن در جان سرزمینمان، بحران اساسیتری که ناشی از آشوب اجتماعی این بیماری بود در عمق زندگی مردم ریشه انداخت.
اگرچه مدیریت این آشوب با تمام تبعات هولناکی که میتوانست داشته باشد – به زعم کاستیهای متعدد- در موجهای متعدد انجام گرفته است، اما هم شیوع بیماری و هم تبعات همین آشوب موجب شد زندگی و نظم گذران روزمره مردم به هم بریزد. لذا علاوه بر خود بیماری، این آشوب اجتماعی موجب تبعات روانی اثرگذاری شده و جامعه نگران را به طور مکرر مضطرب، خسته و خستهتر نمود. از سویی هر روز اخبار درگذشت هم میهنان، خویشان و همکاران به گوش آمده و در کنار غم و غصه دلهره مرگ را تقویت کرد. از سوی دیگر، امکانات اجتماعی اعم از فراغت و سفر را از ما گرفته و روح و جانمان را خستهتر کرد. بدیهی است که درمان بیماری کرونا، نه درمان یک بیماری بلکه درمان این آشوب و اثرات ماندگار آن است.
هرچند دارو راهکار کاملی برای حل دردهای جسمانی ما و رفع مشکلات جمعی آن نیست، اما در چنین شرایطی مانند یک معجزه برای کشف حقیقت کاربرد داشته است. نیمی از هزاره منتهی به امروز را می توان دوره اعجاز «واکسن»، این کاشف سلامتی دانست. در این قرنها واکسنها کمک کردهاند که بشر بتوانند جمعیت تولیدی خود را حفظ کرده و کیفیت زندگی آنها را از نقطه نظر جسمانی ارتقا بخشد، اما با این حال خاطرات تلخ این بیماریها در همه سرزمینها نوشته و به یادگار گذاشته شده است.
لذا بتدریج با ورود واکسن به دل جامعه کرونازده ممکن است مسأله مقطعی اضطراب که به دلیل هجوم مرگ به جسم و جان عموم جامعه خاصه افراد پرریسک وجود داشت رخت بر چیند. اما با توجه به هشدارهای بسیاری که در زمینه تبعات روانی ناشی از کرونا به میان میآید، ورود واکسن به میدان رخصتی است برای رسیدن نوبت به تأمل و اندیشه درباره کاهش آلام روان آشوب زده و جلوگیری از پیچیدن صدای کرونا در تاریخ!
چرایی غلبه سیاست براقتصاد
زهرا کریمی
اقتصاددان
اهداف کلان و چارچوب سیاستی که در هرکشوری تعیین میشود، نوع و میزان نگاه و توجه به اقتصاد را مشخص میکند. درایران نیز همانند برخی ازکشورها، به دلایل مختلف تصمیمات سیاسی براقتصادی غلبه دارد. به طور معمول، کشورهایی که درآنها انقلاب رخ داده است، وزن سیاست بیشتر از اقتصاد است. چرا که حراست از انقلاب نیازمند دفاع دربرابر مخالفان در داخل و خارج است و برهمین اساس، همواره سیاست دراولویت قرارمی گیرد.
استقلال، آزادی جمهوری اسلامی، اصلیترین شعارکشورماست که تمام سیاستهای کلی برآن استواراست. طبق این شعار، اصل بر مستقل بودن کشوراست و سیاستهایی تدوین شده که موجب به دست آمدن استقلال شود. علاوه براین، نگاهی به اصول قانون اساسی ما را به مفاهیم و اهدافی میرساند که نیازمند اولویت سیاست براقتصاد است. برای مثال عدالت اجتماعی و مقابله با فقر یکی از اهداف تعیین شده درقانون اساسی است که نیازمند نوع خاصی از نگاه به اقتصاد است. دستیابی به این اهداف با مکانیسم بازار حداقل درکوتاه مدت ممکن نیست و برهمین اساس، شاهد ایجاد اقتصاد حمایتی هستیم که سیاست نیز درآن نقش برجستهای دارد.
ازسوی دیگر دولتی بودن اقتصاد ایران نیز باعث شده است تا سیاست اولویت بیشتری از اقتصاد داشته باشد. دولت برای تحقق عدالت اجتماعی و مقابله با فقر به سمت سیاستهایی مانند تنظیم بازار و قیمتگذاری حرکت میکند که بسیاری از آنها با قواعد اقتصاد آزاد درتضاد است. برای مثال در روزهای اخیر که کشور با قطعی مکرر برق مواجه شد، اقتصاددانان تحلیلهای متعددی دراین خصوص ارائه دادند. درواقع مشکل اصلی که باعث شده است تا مصرف از تولید برق فاصله زیادی پیدا کند و به خاموشی منجر شود، به نحوه قیمتگذاری برق مربوط میشود چرا که قیمت تمام شده تولید برق از تعرفههای فروش آن کمتر است و این عامل باعث پیشی گرفتن مصرف ازتولید شده است. با این حال دولتها برای محقق کردن عدالت اجتماعی ناگزیر به قیمتگذاری دستوری کالاهای اساسی میشوند. بدین ترتیب هدف اصلی تحقق سیاستی است که تعیین شده است.
بدین ترتیب درتصمیم گیریها و برنامهریزیهای کلان کشور همواره سیاست براقتصاد غالب بوده است. بررسی تجارب سایر کشورها نشان میدهد که نمونههای بسیاری از این نوع تفکر دردنیا وجود داشته و دارد. برای مثال کشور چین که سیاست درآن از اهمیت زیادی برخوردار است دردهه 80 میلادی با مشکلات اقتصادی شدیدی مواجه شد که باعث شد تا تعداد قابل توجهی از مردم چین با فقر دست و پنجه نرم کنند. برهمین اساس مسئولان ارشد این کشور با یک تغییر پارادایم، اولویت را به اقتصاد دادند و درمدت نه چندان طولانی چین به یکی از ابرقدرتهای اقتصادی درجهان و رقیبی برای امریکا تبدیل شده است. برهمین اساس به نظر میرسد، اولویت دهی به سیاست و اقتصاد باید متوازن باشد.
اقتصاددان
اهداف کلان و چارچوب سیاستی که در هرکشوری تعیین میشود، نوع و میزان نگاه و توجه به اقتصاد را مشخص میکند. درایران نیز همانند برخی ازکشورها، به دلایل مختلف تصمیمات سیاسی براقتصادی غلبه دارد. به طور معمول، کشورهایی که درآنها انقلاب رخ داده است، وزن سیاست بیشتر از اقتصاد است. چرا که حراست از انقلاب نیازمند دفاع دربرابر مخالفان در داخل و خارج است و برهمین اساس، همواره سیاست دراولویت قرارمی گیرد.
استقلال، آزادی جمهوری اسلامی، اصلیترین شعارکشورماست که تمام سیاستهای کلی برآن استواراست. طبق این شعار، اصل بر مستقل بودن کشوراست و سیاستهایی تدوین شده که موجب به دست آمدن استقلال شود. علاوه براین، نگاهی به اصول قانون اساسی ما را به مفاهیم و اهدافی میرساند که نیازمند اولویت سیاست براقتصاد است. برای مثال عدالت اجتماعی و مقابله با فقر یکی از اهداف تعیین شده درقانون اساسی است که نیازمند نوع خاصی از نگاه به اقتصاد است. دستیابی به این اهداف با مکانیسم بازار حداقل درکوتاه مدت ممکن نیست و برهمین اساس، شاهد ایجاد اقتصاد حمایتی هستیم که سیاست نیز درآن نقش برجستهای دارد.
ازسوی دیگر دولتی بودن اقتصاد ایران نیز باعث شده است تا سیاست اولویت بیشتری از اقتصاد داشته باشد. دولت برای تحقق عدالت اجتماعی و مقابله با فقر به سمت سیاستهایی مانند تنظیم بازار و قیمتگذاری حرکت میکند که بسیاری از آنها با قواعد اقتصاد آزاد درتضاد است. برای مثال در روزهای اخیر که کشور با قطعی مکرر برق مواجه شد، اقتصاددانان تحلیلهای متعددی دراین خصوص ارائه دادند. درواقع مشکل اصلی که باعث شده است تا مصرف از تولید برق فاصله زیادی پیدا کند و به خاموشی منجر شود، به نحوه قیمتگذاری برق مربوط میشود چرا که قیمت تمام شده تولید برق از تعرفههای فروش آن کمتر است و این عامل باعث پیشی گرفتن مصرف ازتولید شده است. با این حال دولتها برای محقق کردن عدالت اجتماعی ناگزیر به قیمتگذاری دستوری کالاهای اساسی میشوند. بدین ترتیب هدف اصلی تحقق سیاستی است که تعیین شده است.
بدین ترتیب درتصمیم گیریها و برنامهریزیهای کلان کشور همواره سیاست براقتصاد غالب بوده است. بررسی تجارب سایر کشورها نشان میدهد که نمونههای بسیاری از این نوع تفکر دردنیا وجود داشته و دارد. برای مثال کشور چین که سیاست درآن از اهمیت زیادی برخوردار است دردهه 80 میلادی با مشکلات اقتصادی شدیدی مواجه شد که باعث شد تا تعداد قابل توجهی از مردم چین با فقر دست و پنجه نرم کنند. برهمین اساس مسئولان ارشد این کشور با یک تغییر پارادایم، اولویت را به اقتصاد دادند و درمدت نه چندان طولانی چین به یکی از ابرقدرتهای اقتصادی درجهان و رقیبی برای امریکا تبدیل شده است. برهمین اساس به نظر میرسد، اولویت دهی به سیاست و اقتصاد باید متوازن باشد.
آمایش سرزمین و رئیس جمهوری آینده
برگ تغییر
محمدرضا تابش
عضو شورای عالی آمایش سرزمین
بیش از نیم قرن از ورود ادبیات آمایش سرزمین به نظام برنامهریزی کشور میگذرد. مفهومی که با هدف طرحریزی «ســــیاســــت عمــران کشـــــوری» و تـــدوین چارچوبهای یک نقشه راه توسعه ملی با حد تفصیل متناسب با مقتضیات زمانه، ابتدا در اوایل دهه 1350 و در پی گسترش عدم تعادلها و نابرابریهای منطقهای توسط مشاور ایرانی- فرانسوی «ستیران» انجام و برنامه ششم عمرانی (1357-1361) نیز بر شالوده نتایج آن استوار گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یکبار در بحبوحه جنگ تحمیلی و در دهه 1360 و یکبار نیز با روی کار آمدن دولت هفتم در دوره 1377- 1383، مطالعات سراسری آمایش سرزمین از سوی سازمان برنامه و بودجه کشور به عنوان مَرجع آمایش سرزمین در نظام برنامهریزی کشور صورت پذیرفت. به طور کلی علیرغم این پیشینه غنی و به نوعی صاحب مکتب بودن ایران در حوزه آمایش سرزمین، به سبب لحاظ آن به عنوان نقشه راه توسعه ملی و مشتمل بر ترکیب و هم پیوندی همه ابعاد، ملاحظات و مؤلفههای مؤثر، باید اذعان نمود به سبب فقدان بنیانهای نهادی و قانونگذاری لازم، آمایش سرزمین عملاً در حاشیه نظام برنامهریزی بخش محور و جزیرهای کشور قرار داشته و ...
نقش و سهمی در ریلگذاری نظام توسعه سرزمین نداشته و در نهایت مرکز ملی آمایش سرزمین هم در سال 1385 منحل شد.
گفتمان سازی آمایشی با هدف پییزی اولین تلاش برای تحقق برنامهریزی از پایین به بالا در نظام برنامهریزی کشور به سبب انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی وقت و ادغام سازمانهای مدیریت و برنامهریزی استانی در استانداریها، تقریباً موضوع آمایش سرزمین به صورت بطئی و بسیار کم اثر در استانها پیگیری گردید. با آغاز به کار دولت یازدهم و احیای سازمان برنامه و بودجه، مطابق با وعده دولت مبنی بر قراردهی نظام برنامهریزی بر مدار آمایش سرزمین، چند دستورکار مهم از سوی دولت، در این حوزه مورد اهتمام قرار گرفت:
اول) ساماندهی و اتمام مطالعات برنامه آمایش استانها
دوم) بازنگری در ضوابط ملی آمایش سرزمین و ارائه نسخه جدیدی تحت عنوان جهت گیریهای ملی آمایش سرزمین
سوم) ارتقای جایگاه نهادی و قانونی آمایش سرزمین
با این حال، سال 1396 را باید طلیعهای جدید در تاریخ آمایش سرزمین و آغاز گفتمانسازی جدید و تبدیل آن به یک مطالبه عمومی در بین دستگاههای اجرایی تلقی نمود. از این سال تا به امروز با تلاشها و ممارستهای دبیرخانه شورای عالی آمایش سرزمین، اقدامات مؤثر و سازندهای برای زدودن غبار نارکارآمدی از چهره آمایش سرزمین صورت گرفته و موج شکل گرفته سبب شده است تا این روزها، ترجیعبند نیاز به مبنا قرار گرفتن نتایج آمایش سرزمین، از سوی همه مقامات و مسئولان کشور، به عنوان یکی از راههای برون رفت از تنگناها و بحرانهای فراروی توسعه کشور، به کار گرفته شود. دولت تدبیر و امید، که با شعار بازگرداندن «تدبیر» به نظام اداره امور کشور و پروراندن «امید» در دل جامعه برای ساختن ایرانی آباد، کار خویش را آغاز کرد، به مقوله آمایش سرزمین و قرارگیری آن به عنوان پیشران و تنظیمگر نظام برنامهریزی و مدیریت کشور، توجه ویژه کرده و لذا فراهم سازی تمهیدات و ترتیبات لازم برای نیل به این مهم را در دستورکار خویش قرار داد. تجلی عینی این نگاه را باید در پیشبرد و اتمام دور چهارم مطالعات آمایش سرزمین همراه با تکمیل و تأمین لوازم قانونی آن ملاحظه کرد. بنابراین در میان تجربههای پیشین، این دوره را باید یکی از منسجمترین، مشارکتیترین و علمیترین تجارب آمایش سرزمین در ایران به شمار آورد، چرا که:
مطالعات آمایش سرزمین با استناد به اسناد فرادستی چون سیاستهای کلی آمایش سرزمین، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و پیشنویس سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تنظیم شده است. مطالعات آمایش سرزمین در این دوره با قرار دادن نقطه عزیمت خویش بر مقوله «اقتصاد» در پی ریلگذاری تحقق توسعه درونزای برونگرا بوده که همانا جانمایه اقتصاد مقاومتی است.
روشهای جدید برنامهریزی مبتنی بر آینده نگاری و سناریونویسی، مطالعات ژئوپلیتیکی، تحلیل پیوندها و ارزیابی توان اکولوژیک، مبنایی برای برنامهریزی و سیاستگذاری این اسناد بوده است.
جمع کثیری از دستگاههای اجرایی کشور (24 دستگاه) در فرایند بررسی و تصویب آن با سازمان برنامه و بودجه کشور مشارکت فعال داشته و نمایندگان بخش خصوصی (اتاق بازرگانی ایران) نیز برای اولین بار در فرایند تدوین و تصویب ایفای نقش کردهاند. آمایش سرزمین با رویکرد مسألهمحور و مبتنی بر نظام ظرفیتهای درونی به چاره جویی و حل قطعی بسیاری از ناکارآمدیها و مشکلات فراروی سکونتگاههای شهری و روستایی کشور، تحول در حوزه کشاورزی و صنعت، ساماندهی بخش خدمات، رفع نابرابریها و عدم تعادلها، تنوع بخشی به اقتصاد و کاهش وابستگی به اقتصاد تک محصولی، بسط و ارتقای همگرایی اقوام و مناطق مختلف کشور و جلوگیری از تخریب منابع و فرسایش محیط زیست پرداخته است.
خروجی نهایی تجربه چهارم، همان طور که تکلیف قانونی جزء 1 بند الف ماده 26 قانون برنامه ششم توسعه کشور مشخص کرده بود، در قالب «سند ملی آمایش سرزمین» و «اسناد استانی آمایش سرزمین» نهایتاً در مورخ 11/12/1399 در شورای عالی آمایش سرزمین تصویب و ابلاغ گردید. تصویب اسناد مذکور که برای اولین بار در تاریخ نظام برنامهریزی کشور اتفاق افتاده، «توسعه سرزمینی» در ایران که تا پیش از آن از فقدان وجود یک نقشه راه توسعه بلندمدت، جامعنگر و راهبردی رنج میبرده است، را دارای نظم و نسق کرده و مبنایی اجماعی برای همه بخشهای دولتی و خصوصی در مداخلات فضایی در سرزمین و نظم دهی به جریان سرمایهگذاریها و بارگذاری جمعیت، فعالیت و زیرساخت در کشور به دست داده است؛ موضوعی که همواره یکی از آرزوهای دیرینه دولتهای مختلف در چهار دهه اخیر بوده که به علل مختلف هیچگاه محقق نشده است.
بنابراین شایسته است رئیس جمهوری بعدی این تجربه و اقدامات گرانسنگ را ارج نهد و در جهت استحکام بخشیدن و اجرایی کردن آن گامهای اساسی زیر را به مرحله اجرا درآورد:
تدوین نظام یکپارچه برنامهریزی و مدیریت توسعه سرزمین
اهتمام مؤثر و جدی درخصوص دو بند کلیدی 100 و 111 به شرح ذیل: تقویت و توانمندسازی نظام ملی ارزیابی راهبردی محیط زیست (SEA) و تقویت و توانمندسازی نظام ارزیابی اثرات محیط زیستی (EIA) و استقرار نظام ممیزی وپایش
ارتقای جایگاه شورای عالی آمایش سرزمین و ادغام برخی دیگر از شوراهای عالی در این شورا
ارائه لایحه قانون جامع آمایش سرزمین به مجلس شورای اسلامی
قراردهی نظام بودجهریزی کشور بر مدار نتایج سند آمایش سرزمین
عضو شورای عالی آمایش سرزمین
بیش از نیم قرن از ورود ادبیات آمایش سرزمین به نظام برنامهریزی کشور میگذرد. مفهومی که با هدف طرحریزی «ســــیاســــت عمــران کشـــــوری» و تـــدوین چارچوبهای یک نقشه راه توسعه ملی با حد تفصیل متناسب با مقتضیات زمانه، ابتدا در اوایل دهه 1350 و در پی گسترش عدم تعادلها و نابرابریهای منطقهای توسط مشاور ایرانی- فرانسوی «ستیران» انجام و برنامه ششم عمرانی (1357-1361) نیز بر شالوده نتایج آن استوار گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز یکبار در بحبوحه جنگ تحمیلی و در دهه 1360 و یکبار نیز با روی کار آمدن دولت هفتم در دوره 1377- 1383، مطالعات سراسری آمایش سرزمین از سوی سازمان برنامه و بودجه کشور به عنوان مَرجع آمایش سرزمین در نظام برنامهریزی کشور صورت پذیرفت. به طور کلی علیرغم این پیشینه غنی و به نوعی صاحب مکتب بودن ایران در حوزه آمایش سرزمین، به سبب لحاظ آن به عنوان نقشه راه توسعه ملی و مشتمل بر ترکیب و هم پیوندی همه ابعاد، ملاحظات و مؤلفههای مؤثر، باید اذعان نمود به سبب فقدان بنیانهای نهادی و قانونگذاری لازم، آمایش سرزمین عملاً در حاشیه نظام برنامهریزی بخش محور و جزیرهای کشور قرار داشته و ...
نقش و سهمی در ریلگذاری نظام توسعه سرزمین نداشته و در نهایت مرکز ملی آمایش سرزمین هم در سال 1385 منحل شد.
گفتمان سازی آمایشی با هدف پییزی اولین تلاش برای تحقق برنامهریزی از پایین به بالا در نظام برنامهریزی کشور به سبب انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی وقت و ادغام سازمانهای مدیریت و برنامهریزی استانی در استانداریها، تقریباً موضوع آمایش سرزمین به صورت بطئی و بسیار کم اثر در استانها پیگیری گردید. با آغاز به کار دولت یازدهم و احیای سازمان برنامه و بودجه، مطابق با وعده دولت مبنی بر قراردهی نظام برنامهریزی بر مدار آمایش سرزمین، چند دستورکار مهم از سوی دولت، در این حوزه مورد اهتمام قرار گرفت:
اول) ساماندهی و اتمام مطالعات برنامه آمایش استانها
دوم) بازنگری در ضوابط ملی آمایش سرزمین و ارائه نسخه جدیدی تحت عنوان جهت گیریهای ملی آمایش سرزمین
سوم) ارتقای جایگاه نهادی و قانونی آمایش سرزمین
با این حال، سال 1396 را باید طلیعهای جدید در تاریخ آمایش سرزمین و آغاز گفتمانسازی جدید و تبدیل آن به یک مطالبه عمومی در بین دستگاههای اجرایی تلقی نمود. از این سال تا به امروز با تلاشها و ممارستهای دبیرخانه شورای عالی آمایش سرزمین، اقدامات مؤثر و سازندهای برای زدودن غبار نارکارآمدی از چهره آمایش سرزمین صورت گرفته و موج شکل گرفته سبب شده است تا این روزها، ترجیعبند نیاز به مبنا قرار گرفتن نتایج آمایش سرزمین، از سوی همه مقامات و مسئولان کشور، به عنوان یکی از راههای برون رفت از تنگناها و بحرانهای فراروی توسعه کشور، به کار گرفته شود. دولت تدبیر و امید، که با شعار بازگرداندن «تدبیر» به نظام اداره امور کشور و پروراندن «امید» در دل جامعه برای ساختن ایرانی آباد، کار خویش را آغاز کرد، به مقوله آمایش سرزمین و قرارگیری آن به عنوان پیشران و تنظیمگر نظام برنامهریزی و مدیریت کشور، توجه ویژه کرده و لذا فراهم سازی تمهیدات و ترتیبات لازم برای نیل به این مهم را در دستورکار خویش قرار داد. تجلی عینی این نگاه را باید در پیشبرد و اتمام دور چهارم مطالعات آمایش سرزمین همراه با تکمیل و تأمین لوازم قانونی آن ملاحظه کرد. بنابراین در میان تجربههای پیشین، این دوره را باید یکی از منسجمترین، مشارکتیترین و علمیترین تجارب آمایش سرزمین در ایران به شمار آورد، چرا که:
مطالعات آمایش سرزمین با استناد به اسناد فرادستی چون سیاستهای کلی آمایش سرزمین، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و پیشنویس سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تنظیم شده است. مطالعات آمایش سرزمین در این دوره با قرار دادن نقطه عزیمت خویش بر مقوله «اقتصاد» در پی ریلگذاری تحقق توسعه درونزای برونگرا بوده که همانا جانمایه اقتصاد مقاومتی است.
روشهای جدید برنامهریزی مبتنی بر آینده نگاری و سناریونویسی، مطالعات ژئوپلیتیکی، تحلیل پیوندها و ارزیابی توان اکولوژیک، مبنایی برای برنامهریزی و سیاستگذاری این اسناد بوده است.
جمع کثیری از دستگاههای اجرایی کشور (24 دستگاه) در فرایند بررسی و تصویب آن با سازمان برنامه و بودجه کشور مشارکت فعال داشته و نمایندگان بخش خصوصی (اتاق بازرگانی ایران) نیز برای اولین بار در فرایند تدوین و تصویب ایفای نقش کردهاند. آمایش سرزمین با رویکرد مسألهمحور و مبتنی بر نظام ظرفیتهای درونی به چاره جویی و حل قطعی بسیاری از ناکارآمدیها و مشکلات فراروی سکونتگاههای شهری و روستایی کشور، تحول در حوزه کشاورزی و صنعت، ساماندهی بخش خدمات، رفع نابرابریها و عدم تعادلها، تنوع بخشی به اقتصاد و کاهش وابستگی به اقتصاد تک محصولی، بسط و ارتقای همگرایی اقوام و مناطق مختلف کشور و جلوگیری از تخریب منابع و فرسایش محیط زیست پرداخته است.
خروجی نهایی تجربه چهارم، همان طور که تکلیف قانونی جزء 1 بند الف ماده 26 قانون برنامه ششم توسعه کشور مشخص کرده بود، در قالب «سند ملی آمایش سرزمین» و «اسناد استانی آمایش سرزمین» نهایتاً در مورخ 11/12/1399 در شورای عالی آمایش سرزمین تصویب و ابلاغ گردید. تصویب اسناد مذکور که برای اولین بار در تاریخ نظام برنامهریزی کشور اتفاق افتاده، «توسعه سرزمینی» در ایران که تا پیش از آن از فقدان وجود یک نقشه راه توسعه بلندمدت، جامعنگر و راهبردی رنج میبرده است، را دارای نظم و نسق کرده و مبنایی اجماعی برای همه بخشهای دولتی و خصوصی در مداخلات فضایی در سرزمین و نظم دهی به جریان سرمایهگذاریها و بارگذاری جمعیت، فعالیت و زیرساخت در کشور به دست داده است؛ موضوعی که همواره یکی از آرزوهای دیرینه دولتهای مختلف در چهار دهه اخیر بوده که به علل مختلف هیچگاه محقق نشده است.
بنابراین شایسته است رئیس جمهوری بعدی این تجربه و اقدامات گرانسنگ را ارج نهد و در جهت استحکام بخشیدن و اجرایی کردن آن گامهای اساسی زیر را به مرحله اجرا درآورد:
تدوین نظام یکپارچه برنامهریزی و مدیریت توسعه سرزمین
اهتمام مؤثر و جدی درخصوص دو بند کلیدی 100 و 111 به شرح ذیل: تقویت و توانمندسازی نظام ملی ارزیابی راهبردی محیط زیست (SEA) و تقویت و توانمندسازی نظام ارزیابی اثرات محیط زیستی (EIA) و استقرار نظام ممیزی وپایش
ارتقای جایگاه شورای عالی آمایش سرزمین و ادغام برخی دیگر از شوراهای عالی در این شورا
ارائه لایحه قانون جامع آمایش سرزمین به مجلس شورای اسلامی
قراردهی نظام بودجهریزی کشور بر مدار نتایج سند آمایش سرزمین
سلام ایران
هر روز با شما در اینجا خواهیم بود، صدای شما، حرف شما و پیشنهاد شما را می شنویم و می خوانیم و بازگو می کنیم. با ما همراه باشید، بگویید و بنویسید
تلفن: 88769075 - 021 پیامک: 3000451213
جـوابیه
جوابیه سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران در پاسخ به پیام منتشر شده درباره سمپاشی بموقع درختان سطح شهر / با سلام و احترام، پیرو درج پیام درخواست یکی از شهروندان محترم در مورخ 1400/02/28 با موضوع «سمپاشی بموقع درختان سطح شهر» به استحضار میرساند با توجه به خطرات زیستمحیطی سموم شیمیایی و به منظور حفظ سلامت شهروندان، کنترل عوامل خسارت زا در محیطهای شهری مطابق با دستورالعملهای فنی و تخصصی در قالب مدیریت تلفیقی (فعالیتهای چندمنظوره شامل اقدامات زراعی، فیزیکی، مکانیکی و... در صورت نیاز کاربرد سموم گیاهی مجاز و کم خطر) صورت میگیرد.
علی محمد مختاری
مدیرعامل سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران
نظــــــر مـــردم
حقوق حقالتدریسان/ تیمور خامسی: وزیر محترم آموزش و پرورش گفتند که ابتدای سال جدید حقوق حق التدریسان به طور کامل پرداخت میشود، اما در حالی که درفیش حقوق صادر شده، خبری از پرداخت نیست. علت چیست؟ از وزیر محترم درخواست رسیدگی داریم.
افزایش قیمت علوفه/ عزیز کاسب: علت افزایش نرخ علوفه چیست؟ این افزایش طی هفتههای قبل چشمگیر بوده است. لطفاً مسئولان محترم پیگیری نمایند.
مونوریل قم/ آقای سلطانی از قم: 10 سال از آغاز
راهاندازی و کلنگ زنی مونوریل قم می گذرد اما این پروژه به سرانجام نرسیده است. علت چیست؟ از مسئولان محترم تقاضای رسیدگی داریم.
تلفن: 88769075 - 021 پیامک: 3000451213
جـوابیه
جوابیه سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران در پاسخ به پیام منتشر شده درباره سمپاشی بموقع درختان سطح شهر / با سلام و احترام، پیرو درج پیام درخواست یکی از شهروندان محترم در مورخ 1400/02/28 با موضوع «سمپاشی بموقع درختان سطح شهر» به استحضار میرساند با توجه به خطرات زیستمحیطی سموم شیمیایی و به منظور حفظ سلامت شهروندان، کنترل عوامل خسارت زا در محیطهای شهری مطابق با دستورالعملهای فنی و تخصصی در قالب مدیریت تلفیقی (فعالیتهای چندمنظوره شامل اقدامات زراعی، فیزیکی، مکانیکی و... در صورت نیاز کاربرد سموم گیاهی مجاز و کم خطر) صورت میگیرد.
علی محمد مختاری
مدیرعامل سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران
نظــــــر مـــردم
حقوق حقالتدریسان/ تیمور خامسی: وزیر محترم آموزش و پرورش گفتند که ابتدای سال جدید حقوق حق التدریسان به طور کامل پرداخت میشود، اما در حالی که درفیش حقوق صادر شده، خبری از پرداخت نیست. علت چیست؟ از وزیر محترم درخواست رسیدگی داریم.
افزایش قیمت علوفه/ عزیز کاسب: علت افزایش نرخ علوفه چیست؟ این افزایش طی هفتههای قبل چشمگیر بوده است. لطفاً مسئولان محترم پیگیری نمایند.
مونوریل قم/ آقای سلطانی از قم: 10 سال از آغاز
راهاندازی و کلنگ زنی مونوریل قم می گذرد اما این پروژه به سرانجام نرسیده است. علت چیست؟ از مسئولان محترم تقاضای رسیدگی داریم.
گزارش میدانی «ایران» از ثبت نام حضوری کلاس اولیها در مدارس و مطالبه خانوادهها
مدارس میزبان کلاس اولیها میشوند
هدی هاشمی
خبرنگار
درهای مدارس ابتدایی کشور این روزها به روی والدین یک میلیون و 500هزار کلاس اولی باز شده تا خانوادههای این دانشآموزان بتوانند فرصت ثبتنام حضوری را پیدا کنند. سه روزی میشود که خانوادهها برای ثبتنام دانشآموزانشان در حال رفتوآمد به مدارس هستند. اگرچه مسئولان آموزش و پرورش اعلام کردهاند که خانوادهها میتوانند غیرحضوری و از طریق سامانههای پادا ثبتنام را انجام دهند و اینکه هیچ مدرسهای خصوصاً برای کلاس اول نباید آزمونی برگزار کند اما برخی از مدیران میگویند حضور دانشآموز کلاس اولی در مدرسه مهم است. براساس گزارش «ایران»، امسال هم مثل سال گذشته از آن شلوغیهای ثبتنام کلاس اولیها و سروصدای بچهها خبری نیست اما هستند خانوادههایی که در تلاشند مدرسه بهتری برای دانشآموزانشان پیدا کنند برای همین خیلیها حضوری به مدرسه میروند. مدیران مدارس هم این رفتار خانوادهها را تأیید میکنند و میگویند خیلی از خانوادهها در روزهای آینده برای ثبتنام مراجعه میکنند یا برخی هنوز به جمعبندی لازم برای ثبت نام فرزندشان در یک مدرسه مشخص نرسیدهاند. تعدادی هم میآیند و مدرسه را میبینند و میروند. موضوعی که مدیر دبستان شهرتاش در منطقه 7 درباره آن بیشتر توضیح میدهد: «خیلی از خانوادهها برای ثبتنام آمدهاند. تاکنون 40 دانشآموز را پیشثبتنام کردهایم فکر میکنم که در روزهای آینده بیشتر هم میشود با این همه خیلی از خانوادهها هم در اواخر خرداد ماه مراجعه میکنند و بیشتر ثبتنامها آن زمان است.» در همین مدرسه دو خانواده با پسران 7 سالهشان حضور دارند. هر دو زیرچشمی به هم نگاه میکنند. آنقدر صورتهایشان کوچک است که ماسک روی آن نمینشیند برای آنها که پیش دبستانی هم نرفتهاند حالا دیگر مدرسه جای عجیب و غریبی است. این را پدر کیان میگوید: «از وقتی که وارد مدرسه شدیم از کنار ما آنطرفتر نرفته است. بچهها بهخاطر این یکسال و چند ماهی که فقط در خانه بودند غیراجتماعی شدند. من از مدیر مدرسه هم خواستم کاری کند که سال آینده کلاسهای دانشآموزان پایه اول حضوری باشد. این بچهها باید آموزشهای ابتدایی را در مدرسه یاد بگیرند. آنها در خانه فقط با ما در ارتباط هستند و ما هر چقدر درباره نظم و انضباط حرف بزنیم آنها گوش نمیدهند.» از کیان میپرسم دلت میخواهد در مدرسه چه کاری انجام دهی؟ میگوید: «دوست پیدا کنم. بازی کنم. مشق بنویسم »میگویم الان که برای اولین بار به مدرسه آمدهای چه احساسی داری؟ میگوید: «حس درس خواندن دارم.» میگویم دوست داری مدرسهها باز باشد یا دوست داری در گوشی مامان و بابا به صورت مجازی درس بخوانی؟ میگوید: «توی گوشی مامان درس بخونم و خانه باشم را بیشتر دوست دارم.» مادر امیرعلی نزدیکتر میآید و حرفهای پدر کیان را تأیید میکند: «دوستانم که دانشآموز کلاس اولی داشتند معتقدند فرزندانشان هیچ آموزشی ندیدهاند. به آقای مدیر هم گفتم اگر واکسیناسیون برای معلمان انجام شود بهتر است کلاسها حضوری باشد حداقل این قول را بدهند که چند روز در هفته حضوری بیایند. اما فتحی مدیر مدرسه حرف دیگری میزند: «اولویت اصلی سلامت بچهها و معلمان است. این چند روز خیلی از خانوادهها نگران غیرحضوری بودن مدارس بودند. ما هم گفتیم که هر تصمیمی ستاد بگیرد ما هم اجرایی میکنیم» همین غیرحضوری بودن آموزش موجب شده تا برخی از خانوادهها در این روزهای ثبتنام به مدرسه مراجعه کنند و از مدیر مدرسه بخواهند تا دانشآموزشان تکرار پایه داشته باشد. مادر همایون یکی از همین والدین است: «پسرم اصلاً الفبا را بلد نیست. البته مدرسه دیگری ثبتنام کرده بودم و معلمش نتوانست به خوبی با پسرم ارتباط برقرار کند و او وسط سال نسبت به درس بیانگیزه شد. امروز آمدم تا در این مدرسه ثبتنام کنم و از مدیر خواستم تا کلاس اول را دوباره بخواند.» محمدرضا فتحیمقدم نظر دیگری دارد: «تعدادی از خانوادهها گفتهاند که بچهها کلاس اول را دوباره بخوانند اما ما این اجازه را نمیدهیم. پیشنهاد میکنم که در کلاسهای تابستانی که منطقه برای دبستانیها گذاشته است حضور داشته باشند و درس را در سه ماه تابستان ادامه دهند در کلاس دوم هم ما سعی بر تکرار داریم.»
نگران کلاسهای غیرحضوری هستم
در کنار مدرسه 21 بهمن در منطقه 12 تهران هم دو خانواده بیرون از مدرسه ایستادهاند. مادر محمدرضا درباره ثبتنام فرزندش میگوید: «امروز مدارک پسرم را آوردم و پیشثبتنام انجام دادم. البته گفته بودند در سامانه شاد هم میتوانیم انجام دهیم اما خیلیها حضوری آمدند. بیشتر میترسم که در سامانه نتوانیم ثبتنام کنیم برای همین خودم آمدم. بیشتر هم درباره کلاسهای سال بعد پرسیدم که کلاسها حضوری است یا غیرحضوری. راستش بیشترین دغدغهام این است که کلاسها غیرحضوری باشد واقعاً آموزش به بچه کلاس اولی سخت است. مدیر مدرسه اعلام کرد که منتظرند تا معلمان واکسیناسیون شوند اما هنوز چیزی معلوم نیست.» او درباره شهریه مدرسه هم میگوید: «این مدرسه نمونه دولتی است و باید حتماً پولی را پرداخت کنیم فعلاً برای پیشثبتنام از ما هزینهای نگرفتند اما تأکید کردند که باید مشارکت داشته باشیم.»
کمبود معلم برای کلاس اول
در دبستان دخترانه طالقانی که مدیرش خانم منصوره عسگری است وضعیت به گونهای دیگر است. آنطور که مدیر مدرسه میگوید خانوادههای بسیاری در همین سه روز برای ثبتنام مراجعه کردند و مدیر مدرسه هم خواسته تا دانشآموزان به همراه والدینشان در مدرسه حضور داشته باشند: «ما باید دانشآموز را ببینیم. به نظرم ثبتنام برای کلاس اولیها حضوری باشد خیلی بهتر است. در این چند روز فقط مدارک دانشآموزان را میگیریم. آزمون و مصاحبهای هم نداریم. خیلی از خانوادهها آمدند. در این مدرسه دو کلاس اول داریم که برای سال پیش 38 دانشآموز در هر کلاس بودند. امسال هم پیشبینی میکنیم جمعیت کلاس اولیها زیاد باشد. بارها هم به منطقه گفتیم که کمبود نیرو داریم و نیاز است کلاسها بیشتر شود اما خب این مشکل نه فقط برای مدرسه من بلکه در تمامی مدارس ابتدایی وجود دارد.» او درباره گرفتن شهریه از خانوادهها میگوید: «مدرسه دولتی است و هیچ شهریهای دریافت نمیکنیم اما مشارکت اولیا را هر سال داریم.هیچ اجباری نداریم اما خانوادهها از صدهزار تومان تا یک میلیون تومان مشارکت دارند.»
شهریه غیردولتیها را گران نکنید
در مدارس غیرانتفاعی هم مسأله اصلی خانوادهها شهریه است. هنوز شهریهای از سوی مسئولان آموزش و پرورش مصوب نشده است و همین موضوع موجب نگرانی برخی از خانوادهها شده است. یکی از همین خانوادهها کنار مدرسه غیردولتی اتحاد ایستاده است. مدیر مدرسه به او گفته است که شهریه پیشثبتنام را باید پرداخت کند او هم یک میلیونی کارت کشیده تا بعد از اعلام مصوب شهریههای غیردولتیها مابقی را به مدرسه پرداخت کند: «وضعیت اقتصادی خانوادهها خوب نیست ای کاش آموزش و پرورش کمی شرایط اقتصادی این روزهای خانوادهها را درک میکرد. بهخاطر کرونا خیلی از پدرها و مادرها شغلشان را از دست دادهاند. موضوع مدرسه رفتن بچهها برای همه خانوادهها مهم است. در این منطقه مدرسه دولتی خوبی پیدا نکردم مجبور شدم که او را در غیرانتفاعی ثبتنام کنم.» خانم طاهریزاده مدیر مدرسه هم این دغدغه خانوادهها را تأیید میکند و میگوید: «شهریه را هنوز اعلام نکردند اما گفته شده تا 30 درصد افزایش شهریه خواهیم داشت. کلاس اولیها در سال گذشته 8 میلیون تومان پرداخت میکردند امسال ممکن است 10 میلیون تومان شود. باید رعایت مردم را کرد. این حق بچهها است که از بهترین امکانات استفاده کنند.ما از خانوادهها خیلی کم برای پیش ثبت نام پول میگیریم و در طول سال هم خانوادهها میتوانند پرداخت کنند.»
خانوادهها فریب وعدههای مدارس غیردولتی را نخورند
در صورت انصراف خانوادهها از پیشثبتنام تا ثبتنام قطعی، کل مبلغ شهریه و تا زمان بازگشایی مدارس، ۹۵ درصد شهریه به خانوادهها بازگردانده خواهد شد. این موضوع را سعید صالح، مدیرکل مدارس غیردولتی آموزش و پرورش میگوید: «شرایط حضوری و یا مجازی بودن کلاسهای درس برای سال تحصیلی آینده هنوز مشخص نیست، اما در صورت انصراف خانوادهها از پیشثبتنام تا ثبت نام قطعی، کل مبلغ شهریه و تا زمان بازگشایی مدارس، ۹۵ درصد شهریه به خانوادهها بازگردانده خواهد شد. از زمان شروع سال تحصیلی تا قبل از امتحانات نوبت اول نیز در صورت انصراف اولیا ۵۰ درصد شهریه بازگردانده خواهد شد، ولی پس از برگزاری امتحانات نوبت اول شهریهای به خانوادهها عودت نخواهد شد.
او با تأکید بر اینکه هنوز شهریه مصوب مدارس غیردولتی اعلام نشده است گفت: مدارس در صورت پیشثبتنام فقط میتوانند شهریه را بر اساس شهریه سالجاری دریافت کنند و دریافت هرگونه شهریه اضافی تخلف محسوب میشود. شهریه ثابت مدارس غیردولتی در صورت برگزاری کلاسهای حضوری و یا مجازی، یکسان است و تفاوتی نخواهد داشت. فوق برنامههای مدارس غیردولتی در صورت مجازی شدن کلاسها برگزار نمیشود و اگر شهریهای بابت آن گرفته شده است باید به خانوادهها برگردانند.
صالح ادامه داد: نحوه پرداخت شهریه ثابت مدارس غیردولتی طبق توافق خانوادهها با مدرسه خواهد بود، ولی میزان شهریه فوق برنامه مدارس غیر دولتی باید با توافق انجمن اولیا و مربیان مدرسه و اداره آموزش و پرورش منطقه انجام شود.خانوادهها فریب وعدههای برخی مدارس غیردولتی از قبیل تضمین در قبولی کنکور و یا اعزام به مسابقات جهانی و دریافت نشان بینالمللی را نخورند و بر اساس شهریه مصوب اعلامی ثبت نام کنند. سال گذشته بیش از ۲ هزار و ۶۰۳ شکایت از مدارس غیردولتی داشتیم که شامل گرفتن شهریه اضافی، وصول پول برای کلاسهای فوق برنامه، حقوق معلمان و ... بوده است که ۹۸۰ شکایت مختومه شد و هزار و ۶۰۰ شکایت در فرایند پیگیری و صدور حکم است.
خبرنگار
درهای مدارس ابتدایی کشور این روزها به روی والدین یک میلیون و 500هزار کلاس اولی باز شده تا خانوادههای این دانشآموزان بتوانند فرصت ثبتنام حضوری را پیدا کنند. سه روزی میشود که خانوادهها برای ثبتنام دانشآموزانشان در حال رفتوآمد به مدارس هستند. اگرچه مسئولان آموزش و پرورش اعلام کردهاند که خانوادهها میتوانند غیرحضوری و از طریق سامانههای پادا ثبتنام را انجام دهند و اینکه هیچ مدرسهای خصوصاً برای کلاس اول نباید آزمونی برگزار کند اما برخی از مدیران میگویند حضور دانشآموز کلاس اولی در مدرسه مهم است. براساس گزارش «ایران»، امسال هم مثل سال گذشته از آن شلوغیهای ثبتنام کلاس اولیها و سروصدای بچهها خبری نیست اما هستند خانوادههایی که در تلاشند مدرسه بهتری برای دانشآموزانشان پیدا کنند برای همین خیلیها حضوری به مدرسه میروند. مدیران مدارس هم این رفتار خانوادهها را تأیید میکنند و میگویند خیلی از خانوادهها در روزهای آینده برای ثبتنام مراجعه میکنند یا برخی هنوز به جمعبندی لازم برای ثبت نام فرزندشان در یک مدرسه مشخص نرسیدهاند. تعدادی هم میآیند و مدرسه را میبینند و میروند. موضوعی که مدیر دبستان شهرتاش در منطقه 7 درباره آن بیشتر توضیح میدهد: «خیلی از خانوادهها برای ثبتنام آمدهاند. تاکنون 40 دانشآموز را پیشثبتنام کردهایم فکر میکنم که در روزهای آینده بیشتر هم میشود با این همه خیلی از خانوادهها هم در اواخر خرداد ماه مراجعه میکنند و بیشتر ثبتنامها آن زمان است.» در همین مدرسه دو خانواده با پسران 7 سالهشان حضور دارند. هر دو زیرچشمی به هم نگاه میکنند. آنقدر صورتهایشان کوچک است که ماسک روی آن نمینشیند برای آنها که پیش دبستانی هم نرفتهاند حالا دیگر مدرسه جای عجیب و غریبی است. این را پدر کیان میگوید: «از وقتی که وارد مدرسه شدیم از کنار ما آنطرفتر نرفته است. بچهها بهخاطر این یکسال و چند ماهی که فقط در خانه بودند غیراجتماعی شدند. من از مدیر مدرسه هم خواستم کاری کند که سال آینده کلاسهای دانشآموزان پایه اول حضوری باشد. این بچهها باید آموزشهای ابتدایی را در مدرسه یاد بگیرند. آنها در خانه فقط با ما در ارتباط هستند و ما هر چقدر درباره نظم و انضباط حرف بزنیم آنها گوش نمیدهند.» از کیان میپرسم دلت میخواهد در مدرسه چه کاری انجام دهی؟ میگوید: «دوست پیدا کنم. بازی کنم. مشق بنویسم »میگویم الان که برای اولین بار به مدرسه آمدهای چه احساسی داری؟ میگوید: «حس درس خواندن دارم.» میگویم دوست داری مدرسهها باز باشد یا دوست داری در گوشی مامان و بابا به صورت مجازی درس بخوانی؟ میگوید: «توی گوشی مامان درس بخونم و خانه باشم را بیشتر دوست دارم.» مادر امیرعلی نزدیکتر میآید و حرفهای پدر کیان را تأیید میکند: «دوستانم که دانشآموز کلاس اولی داشتند معتقدند فرزندانشان هیچ آموزشی ندیدهاند. به آقای مدیر هم گفتم اگر واکسیناسیون برای معلمان انجام شود بهتر است کلاسها حضوری باشد حداقل این قول را بدهند که چند روز در هفته حضوری بیایند. اما فتحی مدیر مدرسه حرف دیگری میزند: «اولویت اصلی سلامت بچهها و معلمان است. این چند روز خیلی از خانوادهها نگران غیرحضوری بودن مدارس بودند. ما هم گفتیم که هر تصمیمی ستاد بگیرد ما هم اجرایی میکنیم» همین غیرحضوری بودن آموزش موجب شده تا برخی از خانوادهها در این روزهای ثبتنام به مدرسه مراجعه کنند و از مدیر مدرسه بخواهند تا دانشآموزشان تکرار پایه داشته باشد. مادر همایون یکی از همین والدین است: «پسرم اصلاً الفبا را بلد نیست. البته مدرسه دیگری ثبتنام کرده بودم و معلمش نتوانست به خوبی با پسرم ارتباط برقرار کند و او وسط سال نسبت به درس بیانگیزه شد. امروز آمدم تا در این مدرسه ثبتنام کنم و از مدیر خواستم تا کلاس اول را دوباره بخواند.» محمدرضا فتحیمقدم نظر دیگری دارد: «تعدادی از خانوادهها گفتهاند که بچهها کلاس اول را دوباره بخوانند اما ما این اجازه را نمیدهیم. پیشنهاد میکنم که در کلاسهای تابستانی که منطقه برای دبستانیها گذاشته است حضور داشته باشند و درس را در سه ماه تابستان ادامه دهند در کلاس دوم هم ما سعی بر تکرار داریم.»
نگران کلاسهای غیرحضوری هستم
در کنار مدرسه 21 بهمن در منطقه 12 تهران هم دو خانواده بیرون از مدرسه ایستادهاند. مادر محمدرضا درباره ثبتنام فرزندش میگوید: «امروز مدارک پسرم را آوردم و پیشثبتنام انجام دادم. البته گفته بودند در سامانه شاد هم میتوانیم انجام دهیم اما خیلیها حضوری آمدند. بیشتر میترسم که در سامانه نتوانیم ثبتنام کنیم برای همین خودم آمدم. بیشتر هم درباره کلاسهای سال بعد پرسیدم که کلاسها حضوری است یا غیرحضوری. راستش بیشترین دغدغهام این است که کلاسها غیرحضوری باشد واقعاً آموزش به بچه کلاس اولی سخت است. مدیر مدرسه اعلام کرد که منتظرند تا معلمان واکسیناسیون شوند اما هنوز چیزی معلوم نیست.» او درباره شهریه مدرسه هم میگوید: «این مدرسه نمونه دولتی است و باید حتماً پولی را پرداخت کنیم فعلاً برای پیشثبتنام از ما هزینهای نگرفتند اما تأکید کردند که باید مشارکت داشته باشیم.»
کمبود معلم برای کلاس اول
در دبستان دخترانه طالقانی که مدیرش خانم منصوره عسگری است وضعیت به گونهای دیگر است. آنطور که مدیر مدرسه میگوید خانوادههای بسیاری در همین سه روز برای ثبتنام مراجعه کردند و مدیر مدرسه هم خواسته تا دانشآموزان به همراه والدینشان در مدرسه حضور داشته باشند: «ما باید دانشآموز را ببینیم. به نظرم ثبتنام برای کلاس اولیها حضوری باشد خیلی بهتر است. در این چند روز فقط مدارک دانشآموزان را میگیریم. آزمون و مصاحبهای هم نداریم. خیلی از خانوادهها آمدند. در این مدرسه دو کلاس اول داریم که برای سال پیش 38 دانشآموز در هر کلاس بودند. امسال هم پیشبینی میکنیم جمعیت کلاس اولیها زیاد باشد. بارها هم به منطقه گفتیم که کمبود نیرو داریم و نیاز است کلاسها بیشتر شود اما خب این مشکل نه فقط برای مدرسه من بلکه در تمامی مدارس ابتدایی وجود دارد.» او درباره گرفتن شهریه از خانوادهها میگوید: «مدرسه دولتی است و هیچ شهریهای دریافت نمیکنیم اما مشارکت اولیا را هر سال داریم.هیچ اجباری نداریم اما خانوادهها از صدهزار تومان تا یک میلیون تومان مشارکت دارند.»
شهریه غیردولتیها را گران نکنید
در مدارس غیرانتفاعی هم مسأله اصلی خانوادهها شهریه است. هنوز شهریهای از سوی مسئولان آموزش و پرورش مصوب نشده است و همین موضوع موجب نگرانی برخی از خانوادهها شده است. یکی از همین خانوادهها کنار مدرسه غیردولتی اتحاد ایستاده است. مدیر مدرسه به او گفته است که شهریه پیشثبتنام را باید پرداخت کند او هم یک میلیونی کارت کشیده تا بعد از اعلام مصوب شهریههای غیردولتیها مابقی را به مدرسه پرداخت کند: «وضعیت اقتصادی خانوادهها خوب نیست ای کاش آموزش و پرورش کمی شرایط اقتصادی این روزهای خانوادهها را درک میکرد. بهخاطر کرونا خیلی از پدرها و مادرها شغلشان را از دست دادهاند. موضوع مدرسه رفتن بچهها برای همه خانوادهها مهم است. در این منطقه مدرسه دولتی خوبی پیدا نکردم مجبور شدم که او را در غیرانتفاعی ثبتنام کنم.» خانم طاهریزاده مدیر مدرسه هم این دغدغه خانوادهها را تأیید میکند و میگوید: «شهریه را هنوز اعلام نکردند اما گفته شده تا 30 درصد افزایش شهریه خواهیم داشت. کلاس اولیها در سال گذشته 8 میلیون تومان پرداخت میکردند امسال ممکن است 10 میلیون تومان شود. باید رعایت مردم را کرد. این حق بچهها است که از بهترین امکانات استفاده کنند.ما از خانوادهها خیلی کم برای پیش ثبت نام پول میگیریم و در طول سال هم خانوادهها میتوانند پرداخت کنند.»
خانوادهها فریب وعدههای مدارس غیردولتی را نخورند
در صورت انصراف خانوادهها از پیشثبتنام تا ثبتنام قطعی، کل مبلغ شهریه و تا زمان بازگشایی مدارس، ۹۵ درصد شهریه به خانوادهها بازگردانده خواهد شد. این موضوع را سعید صالح، مدیرکل مدارس غیردولتی آموزش و پرورش میگوید: «شرایط حضوری و یا مجازی بودن کلاسهای درس برای سال تحصیلی آینده هنوز مشخص نیست، اما در صورت انصراف خانوادهها از پیشثبتنام تا ثبت نام قطعی، کل مبلغ شهریه و تا زمان بازگشایی مدارس، ۹۵ درصد شهریه به خانوادهها بازگردانده خواهد شد. از زمان شروع سال تحصیلی تا قبل از امتحانات نوبت اول نیز در صورت انصراف اولیا ۵۰ درصد شهریه بازگردانده خواهد شد، ولی پس از برگزاری امتحانات نوبت اول شهریهای به خانوادهها عودت نخواهد شد.
او با تأکید بر اینکه هنوز شهریه مصوب مدارس غیردولتی اعلام نشده است گفت: مدارس در صورت پیشثبتنام فقط میتوانند شهریه را بر اساس شهریه سالجاری دریافت کنند و دریافت هرگونه شهریه اضافی تخلف محسوب میشود. شهریه ثابت مدارس غیردولتی در صورت برگزاری کلاسهای حضوری و یا مجازی، یکسان است و تفاوتی نخواهد داشت. فوق برنامههای مدارس غیردولتی در صورت مجازی شدن کلاسها برگزار نمیشود و اگر شهریهای بابت آن گرفته شده است باید به خانوادهها برگردانند.
صالح ادامه داد: نحوه پرداخت شهریه ثابت مدارس غیردولتی طبق توافق خانوادهها با مدرسه خواهد بود، ولی میزان شهریه فوق برنامه مدارس غیر دولتی باید با توافق انجمن اولیا و مربیان مدرسه و اداره آموزش و پرورش منطقه انجام شود.خانوادهها فریب وعدههای برخی مدارس غیردولتی از قبیل تضمین در قبولی کنکور و یا اعزام به مسابقات جهانی و دریافت نشان بینالمللی را نخورند و بر اساس شهریه مصوب اعلامی ثبت نام کنند. سال گذشته بیش از ۲ هزار و ۶۰۳ شکایت از مدارس غیردولتی داشتیم که شامل گرفتن شهریه اضافی، وصول پول برای کلاسهای فوق برنامه، حقوق معلمان و ... بوده است که ۹۸۰ شکایت مختومه شد و هزار و ۶۰۰ شکایت در فرایند پیگیری و صدور حکم است.
معاون امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات سازمان فناوری اطلاعات در گفت و گو با «ایران»:
نبود ضمانت اجرایی قوانین بزرگترین چالش امنیت سایبری است
سوسن صادقی
خبرنگار
بتازگی مرکز تخصصی آموزش مجازی امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات (امنیت سایبری) از سوی سازمان فناوری اطلاعات ایران (securitylms.cert.ir) برای آموزش حوزه امنیت سایبری دستگاهها و سازمانهای دولتی و عمومی رونمایی شد. به بهانه آغاز به کار این مرکز، با «ابوالقاسم صادقی» معاون امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات گفت و گو کردهایم که میخوانید.
این مرکز با چه هدفی آغاز به کار کرده است و مخاطبان آن را چه کسانی تشکیل میدهند؟
هدف اصلی، تأمین محتوای با کیفیت و برگزاری کارگاههای آموزشی برای افزایش دانش، مهارت و توانمندی کارکنان دولت و بخش خصوصی در حوزه امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات است و به نوعی مخاطبان آن را کارشناسان دستگاههای دولتی تشکیل میدهند.
آیا برای اولین بار است که سازمان فناوری اطلاعات اقدام به برگزاری چنین کلاسهای آموزشی کرده است؟
خیر. در دو سال و نیم گذشته بیش از 300 هزار نفرساعت آموزش امنیت سایبری در کشور برگزار کردهایم که 100درصد این آمار با همکاری دانشگاهی و شبکههای سازمان فناوری اطلاعات در استانها بوده و بالای 60درصد از این آمار مربوط به سازمانها و دستگاههای دولتی است.
آیا شرایط کرونا باعث شده است که آموزش به صورت مجازی برگزار شود؟
خیر. از آنجایی که آموزش امنیت سایبری به یک پروسه مستمر و طولانی مدت و تثبیت شده نیاز دارد و از سوی دیگر قرار است آموزشها در سطح ملی برگزار شود، این مرکز آموزش تخصصی تولید و تبادل اطلاعات امنیت سایبری به صورت غیرحضوری و آنلاین برگزار میشود. برگزاری آموزشها در قالب مرکز آموزش مجازی باعث میشود آموزشها در دسترس تر، سریع تر و تکرار شونده تر برگزار شود.
محتواهایی که قرار است در این مرکز آموزش داده شود، چگونه انتخاب شده است؟
این کلاسها مطابق با استانداردهای بین المللی و سرفصلهای آن برگزار خواهد شد. حتی امکانات آزمایشهای مجازی به صورت پیشرفته و تجهیز شده نیز فراهم شده تا در روند آموزش راندمان خوبی داشته باشیم.
از آنجایی که برخی از مشکلات بهوجود آمده در سازمانها و دستگاههای دولتی به نداشتن دانش امنیت سایبری مدیران برمیگردد، آیا برای آموزش مدیران هم تدابیری اندیشیده شده است؟
بله چراکه معتقدیم مدیران سازمانها و دستگاههای دولتی از نظر غیرفنی مانند نوشتن سیاستها، خط مشیها، دستورالعملهای امنیتی و حتی تفکرات روانشناسانه به آموزش امنیت سایبری نیاز دارند. مدیران ما دانش کافی در زمینه امنیت سایبری ندارند و نمیتوانند در این حوزه برنامهریزی و سیاستگذاری کنند. بنابراین برگزاری سه دوره آموزشی برای مدیریت میانی و ارشد در نظر گرفته شده و قرار است مدیریت امنیت را طبق سرفصلهای بین المللی، تدریس کنیم.
بیشتر چه موارد امنیت سایبری در سازمانها و دستگاههای دولتی رعایت نمیشود؟
سازمانها و دستگاههای دولتی موارد بدیهی و حداقلهای مبانی واصول امنیت سایبری را (مانند راهاندازی یک سایت و ثبت کردن یک دامنه برای سازمان) هم رعایت نمیکنند حال این رعایت نکردن یا بهدلیل آگاه نبودن کارشناسان فنی آن مجموعه است یا بیتوجهی لایههای مدیریت آنها؛ پس وقتی هر دو در مجموعه مباحث امنیتی را رعایت نمیکنند یعنی در سطح مدیریتی بحث امنیت سایبری بخوبی راهبری نشده این درحالی است که باید به هردو بخش توجه ویژه شود.
کلیدی ترین حلقه مفقوده سازمانها و دستگاههای دولتی در حوزه امنیت سایبری کدام است؟
یکی از کلیدی ترین حلقههای مفقوده، نبود قوانین محکم به همراه عدم ضمانت اجرایی برای قوانین موجود در زمینه نشت و نشر اطلاعات و نقض حریم خصوصی کاربران در دستگاههای دولتی و حتی کسب و کارهای بسیار بزرگ است. وقتی نشت و نشر اطلاعات در حوزه امنیت سایبری دستگاهها و نهادها اتفاق میافتد، طبق قانون یک نفر باید پاسخگو باشد. اجرا نشدن قوانین موجود بهدلیل نبود ضمانت اجرایی و کمبود برخی قوانین باعث شده در زمینه مشکلات بهوجود آمده در حوزه امنیت سایبری بازدارندگی نداشته باشیم. برای جلوگیری از نشت اطلاعات و مسئولیت پذیر کردن مدیران، به قانون کافی و ضمانت اجرایی نیاز داریم.
تعریف قوانین و ضمانت اجرایی بخش امنیت سایبری برعهده کدام نهاد است؟
وظیفه شورای عالی فضای مجازی است. باید مرکزملی فضای مجازی ابتدا قوانین را به همراه ضمانت اجرایی آن تدوین و سپس اجرایی میکرد. متأسفانه با اینکه برخی قوانین کلان تصویب شده ولی بهدلیل نبود ضمانت اجرایی از سوی مدیران سازمانها و دستگاهها، اجرایی نمیشود و مدیران دغدغهای نداشته و در برابر نشت اطلاعات کاربرانشان احساس مسئولیت نمیکنند، پس پاسخگوهم نیستند، در جدیدترین مورد اطلاعات کاربران، یک بانک هک و نشت پیدا کرد و حتی راستی آزمایی شد ولی مدیران بانک براحتی اعلام کردند که اطلاعات مربوط به دوماه پیش است ولی اطلاعات کاربران جزو حریم خصوصی آنهاست چه فرقی میکند که مربوط به چه ماه و سالی باشد و مقام مسئول باید در حفظ و نگهداری آنها بکوشد ولی کسی پیگیر نیست. اگر هم جسته و گریخته پیگیری میشود، اثرگذاری بسیار اندکی دارد چون مسئولان و مدیران نسبت به نشت اطلاعات و رعایت امنیت سایبری حساسیت ندارند.
چندین نهاد مختلف امنیت سایبری در حال فعالیت هستند آیا این موازی کاری باعث نمیشود راندمان کار حوزه امنیت سایبری روند نزولی داشته باشد؟
پیش از این در بین نهادهای امنیت سایبری موازی کاری و ناهماهنگیهایی وجود داشت ولی مدتی است که با مدیریت مرکز ملی فضای مجازی بین دستگاههای امنیت سایبری هماهنگیهایی بهوجود آمده و شرایط بهبود یافته و تا حدی هم موفق عمل شده هرچند هنوز ایده آل نیست ولی اگر مشکل موازی کاری هم باشد به لایههای بعدی منتقل شده که آن هم قابل حل است.
مهمترین و بزرگترین چالش امنیت سایبری در کشور را چه میدانید؟
نبود ضمانت اجرایی برای قوانینی که وجود دارد.
بیشترین ضربهای که ما در کشور در بخش امنیت سایبری میبینیم از چه جنسی است؟
رعایت نکردن حداقلهای امنیت سایبری و بدیهیات. هکهایی که در سازمانها و دستگاههای دولتی انجام میشود از جنس هکهای حرفهای نیست. چون امنیت سایبری که 100درصد نیست و بالاخره هکرهایی در دنیا وجود دارند که از هر سد امنیتی هم عبور میکنند. اگر تمام موارد امنیت سایبری با تکنیکها در سازمانی رعایت شود و بعد هکی صورت بگیرد، قابل قبول است اما 99درصد هکهایی که در کشور ما رخ میدهد از نوع هک حرفهای نیست، چون هکرهای حرفهای که از سد تمام موارد و تکنیکهای امنیتی عبور میکنند کار خود را رسانهای نمیکنند.
فیلترینگ چقدر در آسیب پذیر بودن فضای امنیت سایبری کشور ما نقش دارد؟
از آنجایی که ما فقط مسئول رصد امنیت سایبری در کشور هستیم، نمیتوانیم درباره امور فیلترینگ نظر بدهیم اما استفاده گسترده از فیلترشکن باعث شده فیلترشکنهایی در قالب تروجانها و بدافزارها در کشور رواج زیادی پیدا کنند و فیلترشکنها یکی از منابع مهم آلودهسازی و گسترش بدافزارها در فضای سایبری کشور شدهاند.
توجه نکردن به فعالیت بخش خصوصی در حوزه امنیت سایبری چه تبعات منفی برای کشور در بر دارد؟
بار تأمین امنیت سایبری در کشور روی دوش تعدادی از شرکتهای بخش خصوصی است چون اینها محصولات امنیتی را تولید کرده و به شرکتها میفروشند و از سوی دیگر مشاوره و خدمات و آموزش امنیت سایبری میدهند بنابراین اگر این بخش فعال نباشد دیگر بخشها تعطیل میشود و در شرایط فعلی بقای این شرکتها را در خطر میبینیم چرا که همین بضاعت محدودی هم که شرکتها و برندهای خصوصی در حوزه امنیت سایبری دارند تا چند وقت دیگر از دست خواهیم داد بنابراین مسئولان ارشد کشور مانند شورای عالی فضای مجازی و شورای امنیت ملی کشور باید به این موضوع توجه کرده و برای بقای آنها برنامهریزی کنند.
کاربران هم در زمینه امنیت سایبری آگاهی و دانش کمی دارند و در دام فیشینگ و دیگر... میافتند برای ارتقای آگاهی این بخش چه باید کرد؟
تنها راه ورود، رسانههای فراگیر مانند صدا و سیما و دیگر رسانهها برای آموزش مردم در راستای مسئولیت اجتماعیشان است. باید در ساعات پرمخاطب آموزشهای لازم در زمینه مسائل امنیت سایبری به مردم داده شود.
با انگ زدن، معلولان اعصاب و روان را خانه نشین نکنیم
درد بیماری، رنج انزوا
ترانه بنییعقوب
گزارش نویس
«طرف روانی است... خدا شفایت بده تو که روانی هستی... یک آدم روانی هر کاری میکند... حتماً دیوانه بوده که این کار را کرده.» چند بار در روز از این جملات استفاده میکنید؟
اصلاً راه دور نرویم وقتی خبر قتل بابک خرمدین را توسط پدر و مادرش شنیدید اول از همه چه گفتید یا به چه فکر کردید؟ بجز این بود که با خودتان گفتید حتماً قاتل یک مشکلی داشته یا دیوانه بوده؟ بعد وقتی درگزارشهای رسمی اعلام شد که این پدر و مادر جنون نداشتهاند باز برای خیلیها سؤال پیش آمد پس چه دلیلی داشته؟
شاید ندانید اما با این جملهها که گاه ناخواسته بر زبان میآوریم باعث میشویم گروهی که واقعاً از بیماریهای اعصاب و روان رنج میبرند بیماریشان را پنهان کنند یا اینکه مشکلشان را خیلی بزرگتر از آنچه هست ببینند و بهخاطر همه این انگها و قضاوتها منزوی و خانه نشین شوند. بد نیست بدانید طبق آمارها اتفاقاً کمترین آمار جنایات سازمان یافته و برنامهریزی شده توسط همین معلولان اعصاب و روان گزارش شده، چرا که یک انسان روان پریش اساساً توانایی طرح نقشه پیچیده و برنامهریزی شده را ندارد. میگویم معلولیت چون بیماریهای اعصاب و روان نیز در زمره معلولیتها طبقهبندی میشوند.
سه خرداد ماه روز جهانی اسکیزوفرنیا بود و به مناسبت آن معمولاً تا یک هفته انجمنهای حامی این بیماران برایشان برنامههایی برگزار میکنند تا شاید بتوانند نگاه جامعه را به این بیماران و دیگر بیماران مزمن اعصاب و روان بیشتر جلب کنند. شعار هفته امسال آنها «خدمات با کیفیتتر و قابل دسترستر برای همه بیماران اعصاب و روان» است.
علی مبتلا به اسکیزوفرنی بوده است به قول خودش هنوز هم هست اما با مصرف دارو و قرار گرفتن تحت درمان مثل هر بیمار دیگری توانسته خود را در تعادل نگه دارد. آنقدر بعد از ابتلا به این بیماری به دانستن درباره این رشته علاقهمند شد که حالا خودش تبدیل به یک محقق روانشناسی شده و در حرفهایش بارها به منابع علمی که خوانده استناد میکند: «من در حالت سایکوتیک خودم حتی یک بار هم به فکر خشونت و صدمه زدن به هیچ موجودی حتی پشه هم نیفتادم، من در واقعیت حتی سوسک و پشه را هم نمیکشم، چه برسد که بخواهم به انسانی لطمه بزنم اما براحتی به ما انگ میزنند. یک انسان روان پریش مثل کسی که اسکیزوفرنی دارد طبق منابع جهانی پنج نشانه اصلی دارد؛ افکار وهم آمیز، احساس و گفتار وهمآمیز و رفتار پراکنده و جامعه گریزی که همه اینها با دارو قابل کنترل است. بنابراین تقریباً غیرممکن است که یک آدم روان پریش یا انسانی که پراکندگی افکار دارد بتواند نقشه جنایت بکشد و بعداز قتل سالها آن را مخفی کند. مثل ماجرای قتلی که اخیراً سر زبانها افتاد. شاید بد نباشد بدانید 99 درصد قاتلان قتلهای زنجیرهای سایکوپت هستند. سایکوپت عارضه روانی نیست و بهعنوان شرارت نفس شناخته میشود، مثل کسانی که سادیسم دارند و از انجام شرارت لذت میبرند و این کاملاً با روان پریشی متفاوت است. برای همین است که در همه دنیا اگر قتلی انجام میشود آن آدم به لحاظ روانی بررسی میشود و اگر معلوم شود روان پریش است به جای زندان به بیمارستان منتقل میشود. کاش مردم بین اینها تفاوت قائل شوند و همین طور انگ نزنند.»
حمید هم مبتلا به یک بیماری مزمن اعصاب و روان است. او میگوید: «زمانی که پرخاشگری میکردم یا حالم بد میشد، پلیس خبر میکردند و به من میگفتند دیوانه و روانی. پلیس هم با خشونت بیشتری با من برخورد میکرد کاش بین ما بیماران اعصاب و روان و آنهایی که به دلایل دیگری پرخاشگری میکنند، فرق بگذارند. باید برای ما روانشناس و مددکار به صحنه بیاید تا آراممان کند نه پلیس.»
حمید وقتی فهمید که دلایل پرخاشگریاش ابتلا به بیماری دوقطبی است با دارو به تعادل رسید اما از اینکه همیشه با انگشت نشانش دهند، خسته شده: «ترجیح میدهم در انزوای خودم بمانم تا اینکه مدام بشنوم که حمید ایراد دارد یا روانی است و تعادل ندارد. وقتی برای استخدام و پیدا کردن شغل میروم تا میفهمند چه بیماری ای دارم فرار میکنند. فکر میکنند ما دائم درحال حمله به دیگران هستیم.»
طیبه دهباشی، مدیر انجمن اسکیزوفرنی و بیماریهای مزمن اعصاب و روان میگوید: «آنچه بیشتر معلولان اعصاب و روان را به انزوا میکشاند، انگ است، انگی که نه تنها بیمار که خانواده بیمار راهم زمینگیر و از حقوق اجتماعی محروم میکند. وظیفه اصلی انگ زدایی از این بیماریها برعهده رسانه ملی، رادیو و تلویزیون است. این رسانهها میتوانند با معرفی این بیماریها، چگونگی برخورد با آنها را به عموم جامعه آموزش دهند تا هر خشونتی را با نوعی دیگر از خشونت جواب ندهند. این بیماریها اغلب از سنین نوجوانی شروع میشود و اگر فردی آموزش دیده باشد بموقع میتواند بیماریاش را تشخیص دهد و درمان کند تا جلوی افت تواناییهایی را که بعداً رخ میدهد بگیرد.»
بهگفته دهباشی استفاده زیاد از کلماتی مثل روانی و دیوانه باعث میشود این افراد بیماری خود را پنهان کنند یا در جمع حاضر نشوند و در انزوای بیشتری فرو بروند. وی میگوید: «هر اتفاق و جنایتی که در جامعه رخ میدهد با اظهار نظرهای غیر کارشناسانه میگوییم حتماً آن آدم بیمار روانی بوده و سریع نتیجه میگیریم فقط یک آدم روانی میتواند جنایت کند. در صورتی که بیماران سایکوتیک مثل اسکیزوفرنی قادر نیستند نقشه بکشند. یعنی برای انجام نقشههای پیچیده نظم فکری ندارند. در جامعه آماری اصلاً چنین مواردی ثبت نشده. ممکن است کسی آنی مرتکب عمل خلاف قانونی شده باشد اما جنایتها طبق نقشه و برنامهریزی اصلاً وجود ندارد. من بهعنوان کسی که 38 سال است با این بیماران کار کردهام از همه مردم میخواهم اگر اتفاقی رخ میدهد، بگذارند متخصصان درباره آن نظر دهند. با نظرهای غیر کارشناسانه حس بد به این بیماران ندهید. هر کدام از این اظهار نظرهای غیر اصولی میتواند حال بیمار را بدتر کند و آنها را بیشتر به کنج خانههایشان براند و گوشه نشینتر کند. با یک اتفاق به کل یک گروه انگ نزنیم.»
اما به عقیده دهباشی انگ زدایی به غیر از رسانهها وظیفه همه افراد جامعه است: «این بیماریها هم مثل دیابت و قند میتواند کنترل شود و اما به خاطر شناخت اندک در این زمینه، طبق برآوردهای ما فقط 10 درصد برای درمان آنها مراجعه میکنند. دلایل مراجعه نکردن، ترس از انگ و ناشناخته بودن بیماری است. در مورد بقیه بیماریها، بیمار و خانواده معمولاً از اطرافیان و جامعه همدلی دریافت میکنند اما در رابطه با بیماران اعصاب و روان در خانوادهها این طور نیست؛ فشار زیاد در کنار فرایند درمان و هزینههای آن، انگ و قضاوتهای عجیب و غریب، گاه خانواده را هم از پا میاندازد. بنابراین خیلی از خانوادهها برای فرار از این فشارها آن را پنهان میکنند. در نتیجه محدود شدن روابط اجتماعی و خانوادگی و تنهاتر شدن این خانوادهها را شاهد هستیم. خانوادهای که همه اعضایش افسرده هستند.»
زن 18 سال است از دختر بیمارش نگهداری میکند. دختر 20 ساله بود که فهمیدند بیماری مزمن اعصاب دارد: «به ما گفتند این بیماری تا آخر عمر با دخترت هست. بار بیماری اعصاب فقط بر دوش خانواده است. من دائماً از خودم میپرسم بچه من بعد از مرگ من و پدرش چه کار کند؟ چه کسی از او مراقبت میکند؟ در همه این سالها حتی یک جا به او کار ندادند.»
دهباشی هم به این نگرانیها اشاره میکند: «ما پدر و مادرهایی در انجمن داریم که 90 سالهاند، اما هنوز از فرزندشان پرستاری میکنند و برای وضعیتش پس از مرگ خود نگرانند. این وظیفه دولت است که اگر برای افراد بازنشسته تسهیلاتی در نظر میگیرد برای این افراد هم تسهیلاتی در نظر بگیرد.»
بیش از 16 ماه است که همهگیری کرونا و تلخیهایش را از سر میگذرانیم و همچنین گزندگی تنهایی و انزوا را... اما تا حالا فکر کردهاید اگر قرار بود همه عمرمان این طور زندگی کنیم چه میشد؟ بیماران مزمن اعصاب و روان اما تقریباً همه عمرشان را این گونه گذراندهاند. تغییر این شرایط وظیفه ماست. اگر واکسن میتواند ما را از کرونا نجات دهد ما هم میتوانیم با درک بیشتر این بیماران، آنها را از مشقت انزوا نجات دهیم.
گزارش نویس
«طرف روانی است... خدا شفایت بده تو که روانی هستی... یک آدم روانی هر کاری میکند... حتماً دیوانه بوده که این کار را کرده.» چند بار در روز از این جملات استفاده میکنید؟
اصلاً راه دور نرویم وقتی خبر قتل بابک خرمدین را توسط پدر و مادرش شنیدید اول از همه چه گفتید یا به چه فکر کردید؟ بجز این بود که با خودتان گفتید حتماً قاتل یک مشکلی داشته یا دیوانه بوده؟ بعد وقتی درگزارشهای رسمی اعلام شد که این پدر و مادر جنون نداشتهاند باز برای خیلیها سؤال پیش آمد پس چه دلیلی داشته؟
شاید ندانید اما با این جملهها که گاه ناخواسته بر زبان میآوریم باعث میشویم گروهی که واقعاً از بیماریهای اعصاب و روان رنج میبرند بیماریشان را پنهان کنند یا اینکه مشکلشان را خیلی بزرگتر از آنچه هست ببینند و بهخاطر همه این انگها و قضاوتها منزوی و خانه نشین شوند. بد نیست بدانید طبق آمارها اتفاقاً کمترین آمار جنایات سازمان یافته و برنامهریزی شده توسط همین معلولان اعصاب و روان گزارش شده، چرا که یک انسان روان پریش اساساً توانایی طرح نقشه پیچیده و برنامهریزی شده را ندارد. میگویم معلولیت چون بیماریهای اعصاب و روان نیز در زمره معلولیتها طبقهبندی میشوند.
سه خرداد ماه روز جهانی اسکیزوفرنیا بود و به مناسبت آن معمولاً تا یک هفته انجمنهای حامی این بیماران برایشان برنامههایی برگزار میکنند تا شاید بتوانند نگاه جامعه را به این بیماران و دیگر بیماران مزمن اعصاب و روان بیشتر جلب کنند. شعار هفته امسال آنها «خدمات با کیفیتتر و قابل دسترستر برای همه بیماران اعصاب و روان» است.
علی مبتلا به اسکیزوفرنی بوده است به قول خودش هنوز هم هست اما با مصرف دارو و قرار گرفتن تحت درمان مثل هر بیمار دیگری توانسته خود را در تعادل نگه دارد. آنقدر بعد از ابتلا به این بیماری به دانستن درباره این رشته علاقهمند شد که حالا خودش تبدیل به یک محقق روانشناسی شده و در حرفهایش بارها به منابع علمی که خوانده استناد میکند: «من در حالت سایکوتیک خودم حتی یک بار هم به فکر خشونت و صدمه زدن به هیچ موجودی حتی پشه هم نیفتادم، من در واقعیت حتی سوسک و پشه را هم نمیکشم، چه برسد که بخواهم به انسانی لطمه بزنم اما براحتی به ما انگ میزنند. یک انسان روان پریش مثل کسی که اسکیزوفرنی دارد طبق منابع جهانی پنج نشانه اصلی دارد؛ افکار وهم آمیز، احساس و گفتار وهمآمیز و رفتار پراکنده و جامعه گریزی که همه اینها با دارو قابل کنترل است. بنابراین تقریباً غیرممکن است که یک آدم روان پریش یا انسانی که پراکندگی افکار دارد بتواند نقشه جنایت بکشد و بعداز قتل سالها آن را مخفی کند. مثل ماجرای قتلی که اخیراً سر زبانها افتاد. شاید بد نباشد بدانید 99 درصد قاتلان قتلهای زنجیرهای سایکوپت هستند. سایکوپت عارضه روانی نیست و بهعنوان شرارت نفس شناخته میشود، مثل کسانی که سادیسم دارند و از انجام شرارت لذت میبرند و این کاملاً با روان پریشی متفاوت است. برای همین است که در همه دنیا اگر قتلی انجام میشود آن آدم به لحاظ روانی بررسی میشود و اگر معلوم شود روان پریش است به جای زندان به بیمارستان منتقل میشود. کاش مردم بین اینها تفاوت قائل شوند و همین طور انگ نزنند.»
حمید هم مبتلا به یک بیماری مزمن اعصاب و روان است. او میگوید: «زمانی که پرخاشگری میکردم یا حالم بد میشد، پلیس خبر میکردند و به من میگفتند دیوانه و روانی. پلیس هم با خشونت بیشتری با من برخورد میکرد کاش بین ما بیماران اعصاب و روان و آنهایی که به دلایل دیگری پرخاشگری میکنند، فرق بگذارند. باید برای ما روانشناس و مددکار به صحنه بیاید تا آراممان کند نه پلیس.»
حمید وقتی فهمید که دلایل پرخاشگریاش ابتلا به بیماری دوقطبی است با دارو به تعادل رسید اما از اینکه همیشه با انگشت نشانش دهند، خسته شده: «ترجیح میدهم در انزوای خودم بمانم تا اینکه مدام بشنوم که حمید ایراد دارد یا روانی است و تعادل ندارد. وقتی برای استخدام و پیدا کردن شغل میروم تا میفهمند چه بیماری ای دارم فرار میکنند. فکر میکنند ما دائم درحال حمله به دیگران هستیم.»
طیبه دهباشی، مدیر انجمن اسکیزوفرنی و بیماریهای مزمن اعصاب و روان میگوید: «آنچه بیشتر معلولان اعصاب و روان را به انزوا میکشاند، انگ است، انگی که نه تنها بیمار که خانواده بیمار راهم زمینگیر و از حقوق اجتماعی محروم میکند. وظیفه اصلی انگ زدایی از این بیماریها برعهده رسانه ملی، رادیو و تلویزیون است. این رسانهها میتوانند با معرفی این بیماریها، چگونگی برخورد با آنها را به عموم جامعه آموزش دهند تا هر خشونتی را با نوعی دیگر از خشونت جواب ندهند. این بیماریها اغلب از سنین نوجوانی شروع میشود و اگر فردی آموزش دیده باشد بموقع میتواند بیماریاش را تشخیص دهد و درمان کند تا جلوی افت تواناییهایی را که بعداً رخ میدهد بگیرد.»
بهگفته دهباشی استفاده زیاد از کلماتی مثل روانی و دیوانه باعث میشود این افراد بیماری خود را پنهان کنند یا در جمع حاضر نشوند و در انزوای بیشتری فرو بروند. وی میگوید: «هر اتفاق و جنایتی که در جامعه رخ میدهد با اظهار نظرهای غیر کارشناسانه میگوییم حتماً آن آدم بیمار روانی بوده و سریع نتیجه میگیریم فقط یک آدم روانی میتواند جنایت کند. در صورتی که بیماران سایکوتیک مثل اسکیزوفرنی قادر نیستند نقشه بکشند. یعنی برای انجام نقشههای پیچیده نظم فکری ندارند. در جامعه آماری اصلاً چنین مواردی ثبت نشده. ممکن است کسی آنی مرتکب عمل خلاف قانونی شده باشد اما جنایتها طبق نقشه و برنامهریزی اصلاً وجود ندارد. من بهعنوان کسی که 38 سال است با این بیماران کار کردهام از همه مردم میخواهم اگر اتفاقی رخ میدهد، بگذارند متخصصان درباره آن نظر دهند. با نظرهای غیر کارشناسانه حس بد به این بیماران ندهید. هر کدام از این اظهار نظرهای غیر اصولی میتواند حال بیمار را بدتر کند و آنها را بیشتر به کنج خانههایشان براند و گوشه نشینتر کند. با یک اتفاق به کل یک گروه انگ نزنیم.»
اما به عقیده دهباشی انگ زدایی به غیر از رسانهها وظیفه همه افراد جامعه است: «این بیماریها هم مثل دیابت و قند میتواند کنترل شود و اما به خاطر شناخت اندک در این زمینه، طبق برآوردهای ما فقط 10 درصد برای درمان آنها مراجعه میکنند. دلایل مراجعه نکردن، ترس از انگ و ناشناخته بودن بیماری است. در مورد بقیه بیماریها، بیمار و خانواده معمولاً از اطرافیان و جامعه همدلی دریافت میکنند اما در رابطه با بیماران اعصاب و روان در خانوادهها این طور نیست؛ فشار زیاد در کنار فرایند درمان و هزینههای آن، انگ و قضاوتهای عجیب و غریب، گاه خانواده را هم از پا میاندازد. بنابراین خیلی از خانوادهها برای فرار از این فشارها آن را پنهان میکنند. در نتیجه محدود شدن روابط اجتماعی و خانوادگی و تنهاتر شدن این خانوادهها را شاهد هستیم. خانوادهای که همه اعضایش افسرده هستند.»
زن 18 سال است از دختر بیمارش نگهداری میکند. دختر 20 ساله بود که فهمیدند بیماری مزمن اعصاب دارد: «به ما گفتند این بیماری تا آخر عمر با دخترت هست. بار بیماری اعصاب فقط بر دوش خانواده است. من دائماً از خودم میپرسم بچه من بعد از مرگ من و پدرش چه کار کند؟ چه کسی از او مراقبت میکند؟ در همه این سالها حتی یک جا به او کار ندادند.»
دهباشی هم به این نگرانیها اشاره میکند: «ما پدر و مادرهایی در انجمن داریم که 90 سالهاند، اما هنوز از فرزندشان پرستاری میکنند و برای وضعیتش پس از مرگ خود نگرانند. این وظیفه دولت است که اگر برای افراد بازنشسته تسهیلاتی در نظر میگیرد برای این افراد هم تسهیلاتی در نظر بگیرد.»
بیش از 16 ماه است که همهگیری کرونا و تلخیهایش را از سر میگذرانیم و همچنین گزندگی تنهایی و انزوا را... اما تا حالا فکر کردهاید اگر قرار بود همه عمرمان این طور زندگی کنیم چه میشد؟ بیماران مزمن اعصاب و روان اما تقریباً همه عمرشان را این گونه گذراندهاند. تغییر این شرایط وظیفه ماست. اگر واکسن میتواند ما را از کرونا نجات دهد ما هم میتوانیم با درک بیشتر این بیماران، آنها را از مشقت انزوا نجات دهیم.
چتر حمایتی قانون بر سر بلندترین قله البرز شرقی
کوه شاهوار ثبت ملی شد
زهرا کشوری
خبرنگار
قانون، چتر حمایتیاش را روی سر شاهرود کشاند. کوه شاهوار در فهرست ملی ثبت شد. پیش از آنکه علی اصغر مونسان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خبر ثبت ملی شاهوار را ابلاغ کند، معاون فرماندار شاهرود به نمایندگی از شاهرودی ها خواستار ثبت ملی کوه شاهوار شده بود. گلچهره محمدی؛ ثبت شاهوار را مطالبه ملی اهل شهر دانسته بود. شاهرودیها ثبت ملی را یکی از مسیرهایی می دانستند که می تواند شاهوار را از تیغ بولدوزرهای معدنکاران برهاند و اجازه ندهد تا شاهرود مثل سایر شهرهای استان دچار بی آبی شود. آنها ماه ها است که جلوی بولدوزرها ایستادهاند تا شاهرود و بسطام به سرنوشت سایر شهرهای تشنه سمنان دچار نشوند که همچنان چشم به انتقال آب دارند. خالی شدن روستاهای سمنان به دلیل کم آبی و مهاجرت اهالی آن، زخمی دیرینه است که تا به امروز «شاهوار» اجازه نداده این درد جانکاه به جان شاهرود و بسطام بیفتد. آن طور که امیرحسین ولیان، دبیر تشکل های زیست محیطی شاهرود پیشتر به «ایران» گفته بود شاهرودی ها نمیخواهند تنها منبع آب شرب استان تخریب و فدای صنعتی شود که در نهایت قرار است ۵۰۰ نفر را در خراسان شمالی صاحب شغل کند تا مسئولان با صرف هزاران میلیارد تومان و تخریب محیط زیست دو استان مازندران و سمنان، آب را به سمنان برسانند. گلچهره محمدی، معاون فرماندار شاهرود هم پیشتر گفته بود اگر شاهوار ثبت ملی شود، شاید چتر قانونی بتواند گردن جمعیت انسانی، گونه های گیاهی و جانوری این منطقه را از تیغ معدنکاوان برهاند.
مردم شرق نشین استان سمنان، شاهوار را شاهرگ حیاتی شاهرود، بسطام، مجن، تاش و سایر مناطق شهرستان شاهرود می نامند. کوه شاهوار، بلندترین قله البرز شرقی و از زیستگاههای مهم حیات وحش در استان سمنان و در شهرستان شاهرود است.
شاهوار از شاهرود، شهری ییلاقی و پوشیده در مه ساخته است. همین مه حریری شاهرود را به یکی از مقاصد بومگردان تبدیل کرده است. شاهرودی ها می ترسند که بولدوزرها این تصویر مه گرفته را به کویری گردآلود تبدیل کنند.
آنها هشدار می دهند معدنکاوان به بهانه اشتغالزایی نه تنها قصد دارند دامن سبز و پرچین طبیعت را از تن شاهوار برچینند، که حیات وحش ارزشمند آن را هم آواره ناکجا آباد کرده اند. دلنگرانی شان بحق است. در سالهای گذشته ۶ خرس قهوه ای از دم تیغ بولدوزرهای افتاده به جان شاهوار گریخته اند اما جان خود را در تصادف از دست داده اند. مردم شهر شک ندارند که در صورت ادامه فعالیت معدن بوکسیت ، بزودی گرد و غبار را هم به جان سینه و ریه شاهرودی ها و بسطامی ها خواهد انداخت تا جان شهروندان هم به دلیل بی توجهی به توسعه پایدار تهدید شود.
انفجارهای متعدد در ارتفاع ۴ هزار متری شاهوار
استخراج سنگ «بوکسیت» و جادهکشیهای متعدد، علاوه بر تخریب پوشش گیاهی، فرسایش خاک و افزایش ریزگرد، شاهرود را در مقابل سیل و آلودگی آب بی دفاع کرده است.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارش خود در سال ۹۷ با عنوان «بررسی چالشهای زیست محیطی و اجتماعی معدن بوکسیت تاش» دلنگرانی شاهرودیها را تأیید کرده و گفته است: «ادامه فعالیت معدن بوکسیت تاش به این شکل، میتواند علاوه بر وارد کردن ضربههای جبران ناپذیر به طبیعت منطقه، حیات مردم را نیز در معرض تهدید قرار دهد.» شاهرودی ها امیدوارند ثبت ملی شاهوار بتواند برای همیشه رگ حیاتی شاهرود را از تیغ تیز بولدوزرهای معدنکاران برهاند.
خبرنگار
قانون، چتر حمایتیاش را روی سر شاهرود کشاند. کوه شاهوار در فهرست ملی ثبت شد. پیش از آنکه علی اصغر مونسان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خبر ثبت ملی شاهوار را ابلاغ کند، معاون فرماندار شاهرود به نمایندگی از شاهرودی ها خواستار ثبت ملی کوه شاهوار شده بود. گلچهره محمدی؛ ثبت شاهوار را مطالبه ملی اهل شهر دانسته بود. شاهرودیها ثبت ملی را یکی از مسیرهایی می دانستند که می تواند شاهوار را از تیغ بولدوزرهای معدنکاران برهاند و اجازه ندهد تا شاهرود مثل سایر شهرهای استان دچار بی آبی شود. آنها ماه ها است که جلوی بولدوزرها ایستادهاند تا شاهرود و بسطام به سرنوشت سایر شهرهای تشنه سمنان دچار نشوند که همچنان چشم به انتقال آب دارند. خالی شدن روستاهای سمنان به دلیل کم آبی و مهاجرت اهالی آن، زخمی دیرینه است که تا به امروز «شاهوار» اجازه نداده این درد جانکاه به جان شاهرود و بسطام بیفتد. آن طور که امیرحسین ولیان، دبیر تشکل های زیست محیطی شاهرود پیشتر به «ایران» گفته بود شاهرودی ها نمیخواهند تنها منبع آب شرب استان تخریب و فدای صنعتی شود که در نهایت قرار است ۵۰۰ نفر را در خراسان شمالی صاحب شغل کند تا مسئولان با صرف هزاران میلیارد تومان و تخریب محیط زیست دو استان مازندران و سمنان، آب را به سمنان برسانند. گلچهره محمدی، معاون فرماندار شاهرود هم پیشتر گفته بود اگر شاهوار ثبت ملی شود، شاید چتر قانونی بتواند گردن جمعیت انسانی، گونه های گیاهی و جانوری این منطقه را از تیغ معدنکاوان برهاند.
مردم شرق نشین استان سمنان، شاهوار را شاهرگ حیاتی شاهرود، بسطام، مجن، تاش و سایر مناطق شهرستان شاهرود می نامند. کوه شاهوار، بلندترین قله البرز شرقی و از زیستگاههای مهم حیات وحش در استان سمنان و در شهرستان شاهرود است.
شاهوار از شاهرود، شهری ییلاقی و پوشیده در مه ساخته است. همین مه حریری شاهرود را به یکی از مقاصد بومگردان تبدیل کرده است. شاهرودی ها می ترسند که بولدوزرها این تصویر مه گرفته را به کویری گردآلود تبدیل کنند.
آنها هشدار می دهند معدنکاوان به بهانه اشتغالزایی نه تنها قصد دارند دامن سبز و پرچین طبیعت را از تن شاهوار برچینند، که حیات وحش ارزشمند آن را هم آواره ناکجا آباد کرده اند. دلنگرانی شان بحق است. در سالهای گذشته ۶ خرس قهوه ای از دم تیغ بولدوزرهای افتاده به جان شاهوار گریخته اند اما جان خود را در تصادف از دست داده اند. مردم شهر شک ندارند که در صورت ادامه فعالیت معدن بوکسیت ، بزودی گرد و غبار را هم به جان سینه و ریه شاهرودی ها و بسطامی ها خواهد انداخت تا جان شهروندان هم به دلیل بی توجهی به توسعه پایدار تهدید شود.
انفجارهای متعدد در ارتفاع ۴ هزار متری شاهوار
استخراج سنگ «بوکسیت» و جادهکشیهای متعدد، علاوه بر تخریب پوشش گیاهی، فرسایش خاک و افزایش ریزگرد، شاهرود را در مقابل سیل و آلودگی آب بی دفاع کرده است.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارش خود در سال ۹۷ با عنوان «بررسی چالشهای زیست محیطی و اجتماعی معدن بوکسیت تاش» دلنگرانی شاهرودیها را تأیید کرده و گفته است: «ادامه فعالیت معدن بوکسیت تاش به این شکل، میتواند علاوه بر وارد کردن ضربههای جبران ناپذیر به طبیعت منطقه، حیات مردم را نیز در معرض تهدید قرار دهد.» شاهرودی ها امیدوارند ثبت ملی شاهوار بتواند برای همیشه رگ حیاتی شاهرود را از تیغ تیز بولدوزرهای معدنکاران برهاند.
کارشناسان به «ایران» درباره پیامد سرمایهگذاری نکردن در زیر ساختها پاسخ میدهند
فرصتهای از دست رفته جبران شود
سپیده پیری
خبرنگار
یکی از مهمترین اهداف اقتصادی که کشورها دنبال میکنند ایجاد شرایط لازم برای افزایش تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی است که در ادبیات اقتصادی از رشد بهعنوان افزایش کمی و کیفی عوامل تولید یاد میشود. تحقق این مهم یعنی افزایش تولید و رشد اقتصادی در گرو سرمایهگذاری در بخش زیر ساختهای اقتصادی است. از سوی دیگر متخصصان امر معتقدند سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی به طور کلی با افزایش بهرهوری عوامل تولید، گسترش محدوده بازار، تعادل عرضه و تقاضا، ایجاد اثرات جانبی، ایجاد شرایط رقابتی بهتر وهمچنین افزایش سطح رفاه باعث افزایش تولید و رشد اقتصادی میشوند.اهمیت این موضوع ما را بر آن داشت تا ضرورت سرمایهگذاری در زیر ساختها را بررسی کنیم. فقدان ثبات در اجرای قانون، عدم امنیت و سوءمدیریت اهم محورهایی بود که کارشناسان در تحلیل هایشان با «ایران» در میان گذاشتند.
امنیت سرمایهگذاری با ثبات در قوانین
فریال مستوفی
رئیس کمیسیون بازار پول و سرمایه اتاق تهران
سرمایهگذاری و تجارت از ضروریاتی است که برای هر کشوری بخصوص کشورهای در حال توسعه ضروری است. بدین منظور میبایست برای جذب سرمایهگذاری اعم از سرمایهگذاری داخلی و خارجی یکسری زیرساختهای مهم و ضروری وجود داشته باشد که اینها تا به وجود نیایند نمیتوان انتظار داشت که سرمایهگذار سرمایهاش را در حوزه خاصی سرمایهگذاری کند. در رابطه با زیرساختهای مهم میتوان به سلامت محیط کسب و کار، امنیت سرمایه گذاری، شفافیت، وجود ثبات در قوانین و حمایتهای سرمایهگذاری اشاره کرد. متأسفانه با وجود پتانسیلهای بسیار بالایی که در ایران وجود دارد و بر اساس آمارها نشان میدهد، ما موفق در جذب سرمایهگذار خارجی نبودهایم. حتی در سالهای اخیر سرمایهگذاران داخلی هم رغبتی به سرمایهگذاری در کارهای مولد ندارند. سرمایهگذاران ما در چند سال اخیر به سرمایهگذاری در کارهای غیر مولد روی آوردهاند یعنی سرمایهگذاری در دلار و ارز و سکه. این رفتار سرمایهگذاران به این دلیل است که امنیت سرمایهگذاری برایشان وجود ندارد. پس نخستین بستر برای سرمایهگذاری باید آماده باشد. یکی از موارد مهم ایجاد یک پنجره واحد است. سرمایهگذاری که میخواهد از مرحله اخذ مجوز سرمایهگذاری تا ساخت و بهرهبرداری وارد فرایندهای اداری شود در این فرایند اداری وقت سرمایهگذار بهدلیل بوروکراسی شدیدی که در کشور وجود دارد، تلف میشود و از آنجایی که وقت به طلا تشبیه شده است پس نباید این اتلاف وقت و زمان برای سرمایهگذار اتفاق بیفتد.یکی دیگر از زیرساختهای مهم وجود قوانین و اجرای صحیح قوانین است. این موضوع یکی از موارد مهم و یکی از گزارشهای بینالمللی در خصوص سهولت کسب و کار در یک کشور است. در واقع برای سرمایهگذار یکی از شاخصهای بسیار مهم در جهت تصمیم وجود ثبات در قوانین است.چون هر فرد زمانی که میخواهد برای سرمایهگذاری اقدام کند باید در ارتباط با آن طرح، دادهها چند سالی ثابت باشد چون طرح توجیهی بر اساس آن داده نوشته میشود و با تغییر دادهها طرح توجیهی هم عوض میشود. بهعنوان مثال در یک طرح شما میخواهید صادرات محور باشد بعد یک دفعه در تصمیمی دولت صادرات آن جنس را ممنوع میکند. در حالی که شما بازاریابی تان را برای صادرات انجام داده اید. همچنین میتوان به عدم شفافیت در نقل و انتقالات بانکی اشاره کرد و مشکلاتی که الان ما با سیستم بانکیمان داریم این است که ما استانداردهای بانک بینالمللی را نپذیرفتهایم. بانکها و کشورهای دنیا به بسیاری از استانداردها پیوستهاند. باید بازار داخلی را جذاب کنیم و میتوان این کار را بهصورت کنترل تورم که ام المرض اقتصاد کشور است انجام داد و همچنین ایجاد شفافیت و مبارزه با فساد هم مهم است. همه اینها میتوانند بر چگونگی و بازخورد بازار داخلی ما اثر بگذارند. ما کشوری هستیم با پتانسیلهای بالا و بیشتر از 80 میلیون جمعیت مصرف کننده. بنابراین اگر سعی کنیم که کیفیت کالاها را بالا ببریم به زیر ساخت اقتصاد تولید کمک کردهایم. در نهایت هم باید گفت که روند جذب سرمایهگذاری یک روند چند ساله است و این چیزی نیست که ما بتوانیم با کشورهای دیگر آن را مقایسه کنیم. الان همه تولیدیهای ما گرفتار هستند. از تولید حمایت نمیشود و به تولید فشار هم وارد میشود.
چالشهای طویل برای زیر ساخت راهها
بهمن آرمان
اقتصاددان
یکی از زیر ساختهای مهم و اساسی راهها هستند. ایران از نظر سیستم آزاد راهی و ریلی کشوری فقیر در منطقه خاورمیانه است. در اینکه بخواهیم مقایسهای با کشورهای اطراف خود داشته باشیم مانند ترکیه و عربستان اینکه میزان کیلومتر به مساحت ما در موقعیت بسیار نامناسبی است. بهطوری که مرکز ایران بهعنوان نمونه، هیچگونه ارتباط آزادراهی مستقیمی با خلیج فارس ندارد یعنی اگر که بخواهیم نزدیکترین راه را بین مرکز ایران با خلیج فارس در نظر بگیریم قاعدتاً دو بندر بزرگ بیشتر در این معادله نمیگنجند. یکی بندر امام است که بزرگترین و مجهزترین بندر ایران بهشمار میرود. علاوه بر آن نزدیکترین بندر به فلات مرکزی ایران بندر بوشهر است که با اقداماتی که در دولت صورت گرفته و لایروبیهایی که انجام شده است در این بندر کشتیهایی با ظرفیت 30 هزار تن میتوانند پهلو بگیرند. اما متأسفانه بندر امام و بوشهر هیچ کدام از طریق شبکه ریلی و شبکه آزادراهی با فلات مرکزی ایران ارتباط ندارند. بهطور مثال در حال حاضر فولاد خوزستان برای تأمین سنگ آهن مورد نیاز خود بایستی از یزد و خراسان جنوبی آن را تأمین کند و دسترسی مستقیم به شبکه ریلی ندارد، یعنی تا اصفهان شبکه ریلی وجود دارد و همچنین از اصفهان به اهوازهیچ گونه شبکه ریلی وجود ندارد و شبکه آزاد راهی هم ندارد. کریدور شماره 10که از بندر امام آغاز میشود و در دولت یازدهم مطالعات آن توسط شرکت بزرگ ایتالیایی انجام شد و با گذشتن از استانهای خوزستان، لرستان، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان شرقی و از مرز بازرگان در آذربایجان غربی فاصله 2هزار و 500 کیلومتری موجود را به 1200 کیلومتر کاهش میداد الان روی کاغذ مانده و توسط وزیر جدید راه و شهرسازی کارهایی که در گذشته انجام شده مورد پیگیری قرار نگرفته است. اکثر استانهای ما بهشبکه ریلی و آزادراهی متصل نشده است. چرا که توسعه اقتصادی بدون داشتن راههای ارتباطی غیرممکن است پس بههمین خاطر است که ما میبینیم هزینه تمام شده واردات کالاهای ما بسیار بالا است. با وجود یارانه سنگینی که روی قیمت گازوئیل داده میشود قیمت بسیار بالا است و هزینه صادرات ما به همین نسبت بالا است بهخاطر اینکه راههای ارتباطی را نداریم. تا حالا وزیرانی که آمدهاند به قانونی که در زمان جنگ و در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده است، استناد میکنند. دیگر این قانون کارایی ندارد و باید عوض شود. بهخاطر اینکه در شرکتهای ساختی وسرمایهگذاران بخش خصوصی و عمومی انگیزه ایجاد شود هیچ گونه اقدامی صورت نگرفته است. بهعنوان مثال در زمان استانداری دکتر شریعتی در استان خوزستان نامهای به وزیر راه و شهرسازی فرستاده شد که برای آزاد راه اهواز به اصفهان قانون فعلی اثرگذار نیست و کسی سرمایهگذاری نمیکند. که این نامه هم در پیچ و خمهای اداری گم شد و در نهایت میبینیم که آزادراههای استراتژیک ما مانند تبریز و بازرگان هنوز عملیاتی نشدهاند و کریدور شرق به غرب که بایستی انجام شود هنوز انجام نگرفته است. در جمعبندی نهایی باید گفت در مورد راهها مشکلات بسیار بیشتر از اینها است و دولتی که قرار است بر سر کار بیاید باید قانون فعلی را در ساخت آزادراهها انجام دهد. آن چیزی که در حال انجام است در برگیرنده نیازهای واقعی کشور نیست و خط راهآهنی که از چابهار به زاهدان در دست ساخت است امکان نقل و انتقال کالا توسط این راهآهن بیش از 8 میلیون تن نیست. درحالی که پتانسیلهای انتقال کالا از آسیای میانه به چابهار بیش از 200 میلیون تن است. پس نقل و انتقالات بر اساس استانداردهای جهانی انجام نمیشود و باید اقدام اساسی صورت بگیرد چراکه مشکل در شیوه مدیریت کشور است.
خبرنگار
یکی از مهمترین اهداف اقتصادی که کشورها دنبال میکنند ایجاد شرایط لازم برای افزایش تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی است که در ادبیات اقتصادی از رشد بهعنوان افزایش کمی و کیفی عوامل تولید یاد میشود. تحقق این مهم یعنی افزایش تولید و رشد اقتصادی در گرو سرمایهگذاری در بخش زیر ساختهای اقتصادی است. از سوی دیگر متخصصان امر معتقدند سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی به طور کلی با افزایش بهرهوری عوامل تولید، گسترش محدوده بازار، تعادل عرضه و تقاضا، ایجاد اثرات جانبی، ایجاد شرایط رقابتی بهتر وهمچنین افزایش سطح رفاه باعث افزایش تولید و رشد اقتصادی میشوند.اهمیت این موضوع ما را بر آن داشت تا ضرورت سرمایهگذاری در زیر ساختها را بررسی کنیم. فقدان ثبات در اجرای قانون، عدم امنیت و سوءمدیریت اهم محورهایی بود که کارشناسان در تحلیل هایشان با «ایران» در میان گذاشتند.
امنیت سرمایهگذاری با ثبات در قوانین
فریال مستوفی
رئیس کمیسیون بازار پول و سرمایه اتاق تهران
سرمایهگذاری و تجارت از ضروریاتی است که برای هر کشوری بخصوص کشورهای در حال توسعه ضروری است. بدین منظور میبایست برای جذب سرمایهگذاری اعم از سرمایهگذاری داخلی و خارجی یکسری زیرساختهای مهم و ضروری وجود داشته باشد که اینها تا به وجود نیایند نمیتوان انتظار داشت که سرمایهگذار سرمایهاش را در حوزه خاصی سرمایهگذاری کند. در رابطه با زیرساختهای مهم میتوان به سلامت محیط کسب و کار، امنیت سرمایه گذاری، شفافیت، وجود ثبات در قوانین و حمایتهای سرمایهگذاری اشاره کرد. متأسفانه با وجود پتانسیلهای بسیار بالایی که در ایران وجود دارد و بر اساس آمارها نشان میدهد، ما موفق در جذب سرمایهگذار خارجی نبودهایم. حتی در سالهای اخیر سرمایهگذاران داخلی هم رغبتی به سرمایهگذاری در کارهای مولد ندارند. سرمایهگذاران ما در چند سال اخیر به سرمایهگذاری در کارهای غیر مولد روی آوردهاند یعنی سرمایهگذاری در دلار و ارز و سکه. این رفتار سرمایهگذاران به این دلیل است که امنیت سرمایهگذاری برایشان وجود ندارد. پس نخستین بستر برای سرمایهگذاری باید آماده باشد. یکی از موارد مهم ایجاد یک پنجره واحد است. سرمایهگذاری که میخواهد از مرحله اخذ مجوز سرمایهگذاری تا ساخت و بهرهبرداری وارد فرایندهای اداری شود در این فرایند اداری وقت سرمایهگذار بهدلیل بوروکراسی شدیدی که در کشور وجود دارد، تلف میشود و از آنجایی که وقت به طلا تشبیه شده است پس نباید این اتلاف وقت و زمان برای سرمایهگذار اتفاق بیفتد.یکی دیگر از زیرساختهای مهم وجود قوانین و اجرای صحیح قوانین است. این موضوع یکی از موارد مهم و یکی از گزارشهای بینالمللی در خصوص سهولت کسب و کار در یک کشور است. در واقع برای سرمایهگذار یکی از شاخصهای بسیار مهم در جهت تصمیم وجود ثبات در قوانین است.چون هر فرد زمانی که میخواهد برای سرمایهگذاری اقدام کند باید در ارتباط با آن طرح، دادهها چند سالی ثابت باشد چون طرح توجیهی بر اساس آن داده نوشته میشود و با تغییر دادهها طرح توجیهی هم عوض میشود. بهعنوان مثال در یک طرح شما میخواهید صادرات محور باشد بعد یک دفعه در تصمیمی دولت صادرات آن جنس را ممنوع میکند. در حالی که شما بازاریابی تان را برای صادرات انجام داده اید. همچنین میتوان به عدم شفافیت در نقل و انتقالات بانکی اشاره کرد و مشکلاتی که الان ما با سیستم بانکیمان داریم این است که ما استانداردهای بانک بینالمللی را نپذیرفتهایم. بانکها و کشورهای دنیا به بسیاری از استانداردها پیوستهاند. باید بازار داخلی را جذاب کنیم و میتوان این کار را بهصورت کنترل تورم که ام المرض اقتصاد کشور است انجام داد و همچنین ایجاد شفافیت و مبارزه با فساد هم مهم است. همه اینها میتوانند بر چگونگی و بازخورد بازار داخلی ما اثر بگذارند. ما کشوری هستیم با پتانسیلهای بالا و بیشتر از 80 میلیون جمعیت مصرف کننده. بنابراین اگر سعی کنیم که کیفیت کالاها را بالا ببریم به زیر ساخت اقتصاد تولید کمک کردهایم. در نهایت هم باید گفت که روند جذب سرمایهگذاری یک روند چند ساله است و این چیزی نیست که ما بتوانیم با کشورهای دیگر آن را مقایسه کنیم. الان همه تولیدیهای ما گرفتار هستند. از تولید حمایت نمیشود و به تولید فشار هم وارد میشود.
چالشهای طویل برای زیر ساخت راهها
بهمن آرمان
اقتصاددان
یکی از زیر ساختهای مهم و اساسی راهها هستند. ایران از نظر سیستم آزاد راهی و ریلی کشوری فقیر در منطقه خاورمیانه است. در اینکه بخواهیم مقایسهای با کشورهای اطراف خود داشته باشیم مانند ترکیه و عربستان اینکه میزان کیلومتر به مساحت ما در موقعیت بسیار نامناسبی است. بهطوری که مرکز ایران بهعنوان نمونه، هیچگونه ارتباط آزادراهی مستقیمی با خلیج فارس ندارد یعنی اگر که بخواهیم نزدیکترین راه را بین مرکز ایران با خلیج فارس در نظر بگیریم قاعدتاً دو بندر بزرگ بیشتر در این معادله نمیگنجند. یکی بندر امام است که بزرگترین و مجهزترین بندر ایران بهشمار میرود. علاوه بر آن نزدیکترین بندر به فلات مرکزی ایران بندر بوشهر است که با اقداماتی که در دولت صورت گرفته و لایروبیهایی که انجام شده است در این بندر کشتیهایی با ظرفیت 30 هزار تن میتوانند پهلو بگیرند. اما متأسفانه بندر امام و بوشهر هیچ کدام از طریق شبکه ریلی و شبکه آزادراهی با فلات مرکزی ایران ارتباط ندارند. بهطور مثال در حال حاضر فولاد خوزستان برای تأمین سنگ آهن مورد نیاز خود بایستی از یزد و خراسان جنوبی آن را تأمین کند و دسترسی مستقیم به شبکه ریلی ندارد، یعنی تا اصفهان شبکه ریلی وجود دارد و همچنین از اصفهان به اهوازهیچ گونه شبکه ریلی وجود ندارد و شبکه آزاد راهی هم ندارد. کریدور شماره 10که از بندر امام آغاز میشود و در دولت یازدهم مطالعات آن توسط شرکت بزرگ ایتالیایی انجام شد و با گذشتن از استانهای خوزستان، لرستان، کرمانشاه، کردستان، آذربایجان شرقی و از مرز بازرگان در آذربایجان غربی فاصله 2هزار و 500 کیلومتری موجود را به 1200 کیلومتر کاهش میداد الان روی کاغذ مانده و توسط وزیر جدید راه و شهرسازی کارهایی که در گذشته انجام شده مورد پیگیری قرار نگرفته است. اکثر استانهای ما بهشبکه ریلی و آزادراهی متصل نشده است. چرا که توسعه اقتصادی بدون داشتن راههای ارتباطی غیرممکن است پس بههمین خاطر است که ما میبینیم هزینه تمام شده واردات کالاهای ما بسیار بالا است. با وجود یارانه سنگینی که روی قیمت گازوئیل داده میشود قیمت بسیار بالا است و هزینه صادرات ما به همین نسبت بالا است بهخاطر اینکه راههای ارتباطی را نداریم. تا حالا وزیرانی که آمدهاند به قانونی که در زمان جنگ و در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسیده است، استناد میکنند. دیگر این قانون کارایی ندارد و باید عوض شود. بهخاطر اینکه در شرکتهای ساختی وسرمایهگذاران بخش خصوصی و عمومی انگیزه ایجاد شود هیچ گونه اقدامی صورت نگرفته است. بهعنوان مثال در زمان استانداری دکتر شریعتی در استان خوزستان نامهای به وزیر راه و شهرسازی فرستاده شد که برای آزاد راه اهواز به اصفهان قانون فعلی اثرگذار نیست و کسی سرمایهگذاری نمیکند. که این نامه هم در پیچ و خمهای اداری گم شد و در نهایت میبینیم که آزادراههای استراتژیک ما مانند تبریز و بازرگان هنوز عملیاتی نشدهاند و کریدور شرق به غرب که بایستی انجام شود هنوز انجام نگرفته است. در جمعبندی نهایی باید گفت در مورد راهها مشکلات بسیار بیشتر از اینها است و دولتی که قرار است بر سر کار بیاید باید قانون فعلی را در ساخت آزادراهها انجام دهد. آن چیزی که در حال انجام است در برگیرنده نیازهای واقعی کشور نیست و خط راهآهنی که از چابهار به زاهدان در دست ساخت است امکان نقل و انتقال کالا توسط این راهآهن بیش از 8 میلیون تن نیست. درحالی که پتانسیلهای انتقال کالا از آسیای میانه به چابهار بیش از 200 میلیون تن است. پس نقل و انتقالات بر اساس استانداردهای جهانی انجام نمیشود و باید اقدام اساسی صورت بگیرد چراکه مشکل در شیوه مدیریت کشور است.
شهرام ناظری در گفت و گو با «ایران» از تازهترین کنسرت خود خبر داد
نغمهای دیگر با «آوای دوست»
ندا سیجانی
خبرنگار
شهرام ناظری هنرمند ملی وخواننده پیشکسوت موسیقی اصیل ایرانی کنسرت آنلاین برگزارمی کند.این اجرا که عنوان آن «آوای دوست» است روز جمعه ۷ خرداد ماه ساعت 21 ازطریق اپلیکیشن لنزایرانسل بهصورت زنده پخش خواهد شد.
خبراین اجرا چند روزی است که در فضای شهر پیچیده و بنرهای نصب شده در پایتخت از بازگشت دوباره این هنرمند بزرگ برصحنه موسیقی نوید میدهد؛ «صحنهای به وسعت ایران». آخرین کنسرت شهرام ناظری در تهران مربوط به شهریورسال 97 است. او قرار بود دی ماه 98 هم به مدت سه شب کنسرت دیگری در تهران برگزار کند که این برنامهها را به نشانه ادای احترام به درگذشتگان سانحه هوایی ایران- اوکراین لغوکرد و حال با گذشت بیش از یک سال و اندی، ناظری بار دیگر با مخاطبانشان دیدار تازه خواهد کرد. شوالیه آواز ایران دلیل این دوری را مشکل کرونا میداند و تعطیلیهای پی درپی و توقف کنسرتهای موسیقی مانع از آن شد که او دراین مدت اجرایی برای علاقهمندان و مخاطبانش داشته باشد. شهرام ناظری بالاخره جمعه هفتم خردادماه با «آوای دوست» نغمهای دیگر برای یاران و دوستداران موسیقی ایرانی سرخواهد داد. شهرام ناظری که تازه بهوطن بازگشته درگفت و گو با «ایران» در خصوص این اجرا گفت: «بیش ازیک سال است بهدلیل گسترش کرونا تمامی برنامههای فرهنگی و هنری بخصوص اجرای موسیقی نیمه تعطیل شده است و دراین مدت زمان نتوانستم برای مخاطبان خود اجرای صحنهای داشته باشم. براین اساس این فرصت را غنیمت شمردم و به دعوت برنامه تلویزیونی لنز ایرانسل تصمیم داریم کنسرتی بهصورت آنلاین در تالاروحدت تهران برگزار کنیم.»
برگزاری کنسرت آنلاین البته پیش از این هم به هنرمند ملی پیشنهاد شده بود اما او علاقهای به این نوع اجرا نداشته است: «در این برهه زمانی کنسرتهای متفاوتی بهصورت آنلاین برگزار شد و مراکز مختلفی از من درخواست اجرای کنسرت آنلاین داشتند اما به شخصه علاقهای به برگزاری کنسرت به این شیوه نداشتم.»
اجرای کنسرت از نظر ناظری، دریافت حس مخاطب است: «تمایل من این است که کنسرت در فضایی برگزار شود که بتوانم نفس مخاطب و علاقهمندان موسیقی را حس کنم.»
در نهایت اما طولانی شدن پاندمی کرونا باعث شده او بالاخره به اجرای کنسرت آنلاین رضایت بدهد: «متأسفانه درحال حاضر مشکل کرونا دست بردار نیست و مجبوریم با شرایط امروز خودمان را وفق بدهیم. براین اساس بعد از این دوره طولانی تصمیم گرفتم با لنز ایرانسل همکاری کنم و این کنسرت برگزارشود» بهگفته این هنرمند قرار است دراین کنسرت با همراهی گروه «مولوی» تعدادی از قطعات نوستالژیک مانند «آتش در نیستان»، «زمستان» -مهدی اخوان ثالث-، «شیدا شدم»، «دلا نزد کسی بنشین» و... و بخشی از کارهای ماندگار که در خاطرمردم به یادگار مانده و ثبت شده و درکنار آن بخشهایی از موسیقی دیارکورد اجرا شود.
در ماههایی که گذشت متأسفانه شاهد از دست دادن دو استاد بزرگ آواز بودیم عبدالوهاب شهیدی و محمدرضا شجریان، ناظری درپاسخ به این سؤال که آیا برنامه یا بزرگداشتی برای استادان شهیدی و شجریان خواهد داشت بیان کرد: «اگر قرار باشد برنامه و بزرگداشتی برای استادان عبدالوهاب شهیدی و محمدرضا شجریان برگزار شود باید برنامهریزیهای منسجم تر انجام بگیرد که شایسته این بزرگواران است»
تازهترین اجرای شهرام ناظری با حضور صابر نظرگاهی نوازنده تار، سینا جهان آبادی نوازنده کمانچه، بابک باربد نوازنده عود، توحید وحید نوازنده کمانچه آلتو، جمشید صفرزاده نوازنده سنتور، فرهاد صفری نوازنده تنبک و سازهای کوبهای و شهریار نظری نوازنده دف وشهاب نیکمان نوازنده سازهای کوبهای برگزار خواهد شد. قیمت بلیت کنسرت «آوای دوست» ۱۵ هزار تومان است و کسانی که موفق به دیدن آن بهصورت زنده نشوند، تا ۲۰ خردادماه فرصت تماشای تکرار کنسرت را دارند.
کنسرت آنلاین شهرام ناظری در حالی برگزار میشود که تازهترین آلبوم او قرار است با اشعاری ازنیما یوشیج با عنوان پدر شعر نو و بخشهایی از موسیقی مقامی خراسان بزودی منتشر شود. قرار بود شهرام ناظری با همراهی حسین علیزاده و پژمان حدادی کنسرتی درسالن فیلارمونیک پاریس برگزار کنند که به دلیل کرونا این برنامه لغو شد که البته تاریخ این اجرا مربوط به ماه اسفند سال (ماه مارس) گذشته است.
خبرنگار
شهرام ناظری هنرمند ملی وخواننده پیشکسوت موسیقی اصیل ایرانی کنسرت آنلاین برگزارمی کند.این اجرا که عنوان آن «آوای دوست» است روز جمعه ۷ خرداد ماه ساعت 21 ازطریق اپلیکیشن لنزایرانسل بهصورت زنده پخش خواهد شد.
خبراین اجرا چند روزی است که در فضای شهر پیچیده و بنرهای نصب شده در پایتخت از بازگشت دوباره این هنرمند بزرگ برصحنه موسیقی نوید میدهد؛ «صحنهای به وسعت ایران». آخرین کنسرت شهرام ناظری در تهران مربوط به شهریورسال 97 است. او قرار بود دی ماه 98 هم به مدت سه شب کنسرت دیگری در تهران برگزار کند که این برنامهها را به نشانه ادای احترام به درگذشتگان سانحه هوایی ایران- اوکراین لغوکرد و حال با گذشت بیش از یک سال و اندی، ناظری بار دیگر با مخاطبانشان دیدار تازه خواهد کرد. شوالیه آواز ایران دلیل این دوری را مشکل کرونا میداند و تعطیلیهای پی درپی و توقف کنسرتهای موسیقی مانع از آن شد که او دراین مدت اجرایی برای علاقهمندان و مخاطبانش داشته باشد. شهرام ناظری بالاخره جمعه هفتم خردادماه با «آوای دوست» نغمهای دیگر برای یاران و دوستداران موسیقی ایرانی سرخواهد داد. شهرام ناظری که تازه بهوطن بازگشته درگفت و گو با «ایران» در خصوص این اجرا گفت: «بیش ازیک سال است بهدلیل گسترش کرونا تمامی برنامههای فرهنگی و هنری بخصوص اجرای موسیقی نیمه تعطیل شده است و دراین مدت زمان نتوانستم برای مخاطبان خود اجرای صحنهای داشته باشم. براین اساس این فرصت را غنیمت شمردم و به دعوت برنامه تلویزیونی لنز ایرانسل تصمیم داریم کنسرتی بهصورت آنلاین در تالاروحدت تهران برگزار کنیم.»
برگزاری کنسرت آنلاین البته پیش از این هم به هنرمند ملی پیشنهاد شده بود اما او علاقهای به این نوع اجرا نداشته است: «در این برهه زمانی کنسرتهای متفاوتی بهصورت آنلاین برگزار شد و مراکز مختلفی از من درخواست اجرای کنسرت آنلاین داشتند اما به شخصه علاقهای به برگزاری کنسرت به این شیوه نداشتم.»
اجرای کنسرت از نظر ناظری، دریافت حس مخاطب است: «تمایل من این است که کنسرت در فضایی برگزار شود که بتوانم نفس مخاطب و علاقهمندان موسیقی را حس کنم.»
در نهایت اما طولانی شدن پاندمی کرونا باعث شده او بالاخره به اجرای کنسرت آنلاین رضایت بدهد: «متأسفانه درحال حاضر مشکل کرونا دست بردار نیست و مجبوریم با شرایط امروز خودمان را وفق بدهیم. براین اساس بعد از این دوره طولانی تصمیم گرفتم با لنز ایرانسل همکاری کنم و این کنسرت برگزارشود» بهگفته این هنرمند قرار است دراین کنسرت با همراهی گروه «مولوی» تعدادی از قطعات نوستالژیک مانند «آتش در نیستان»، «زمستان» -مهدی اخوان ثالث-، «شیدا شدم»، «دلا نزد کسی بنشین» و... و بخشی از کارهای ماندگار که در خاطرمردم به یادگار مانده و ثبت شده و درکنار آن بخشهایی از موسیقی دیارکورد اجرا شود.
در ماههایی که گذشت متأسفانه شاهد از دست دادن دو استاد بزرگ آواز بودیم عبدالوهاب شهیدی و محمدرضا شجریان، ناظری درپاسخ به این سؤال که آیا برنامه یا بزرگداشتی برای استادان شهیدی و شجریان خواهد داشت بیان کرد: «اگر قرار باشد برنامه و بزرگداشتی برای استادان عبدالوهاب شهیدی و محمدرضا شجریان برگزار شود باید برنامهریزیهای منسجم تر انجام بگیرد که شایسته این بزرگواران است»
تازهترین اجرای شهرام ناظری با حضور صابر نظرگاهی نوازنده تار، سینا جهان آبادی نوازنده کمانچه، بابک باربد نوازنده عود، توحید وحید نوازنده کمانچه آلتو، جمشید صفرزاده نوازنده سنتور، فرهاد صفری نوازنده تنبک و سازهای کوبهای و شهریار نظری نوازنده دف وشهاب نیکمان نوازنده سازهای کوبهای برگزار خواهد شد. قیمت بلیت کنسرت «آوای دوست» ۱۵ هزار تومان است و کسانی که موفق به دیدن آن بهصورت زنده نشوند، تا ۲۰ خردادماه فرصت تماشای تکرار کنسرت را دارند.
کنسرت آنلاین شهرام ناظری در حالی برگزار میشود که تازهترین آلبوم او قرار است با اشعاری ازنیما یوشیج با عنوان پدر شعر نو و بخشهایی از موسیقی مقامی خراسان بزودی منتشر شود. قرار بود شهرام ناظری با همراهی حسین علیزاده و پژمان حدادی کنسرتی درسالن فیلارمونیک پاریس برگزار کنند که به دلیل کرونا این برنامه لغو شد که البته تاریخ این اجرا مربوط به ماه اسفند سال (ماه مارس) گذشته است.
گفت و گو با اردشیر گراوند و سیمین کاظمی درباره دلایل خشونتهای حادّ خانوادگی
فرزندکشی شلیک به کانون خانواده!
همراه با یادداشتهایی از عبدالصمد خرمشاهی، جعفر بای و مونیکا نادی
مهسا قوی قلب
خبرنگار
این روزها خبر کشته شدن بابک خرمدین، کارگردان سینما توسط پدر و مادرش تأسف و تعجب همگان را برانگیخت و در مدت زمان کوتاهی توجه تمام شبکههای اجتماعی و رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کرد؛ موضوع قابل توجه و عمیقی که در این قبیل قتلها وجود دارد، تناقضی است که بین احساسات و عواطف والدین و انگیزه قتل دیده میشود، اینکه چطور یک پدر میتواند جان جگرگوشهاش و بخشی از وجودش را با دستان خود بگیرد و روز بعد بدون هیچ آثاری از پشیمانی، سرش را بالا بگیرد و با افتخار انگیزه قتل را توجیه کند، نیاز به بررسیهای کارشناسی دارد. قتلهای ناموسی یا قتلهایی که توسط والدین صورت میگیرد، اذهان بسیاری از افراد جامعه را درگیر خود میکند، همان گونه که پس از شنیدن خبر قتل بابک خرمدین، این پرسش بزرگ در افکار عمومی شکل گرفت که آیا پدر و مادر دیگر نماد مهربانی و عشق لایزال نسبت به فرزند خود شناخته نمیشوند؟ افزایش تعداد چنین قتلهایی در دهه اخیر، جای نگرانی زیادی دارد. در این میان علاوه بر پیچیدگی معضلات اجتماعی در این حوزه، بحث ورود قانون و برخورد قانون با چنین مجرمانی جای تفکر دارد. جامعه با ذهنیتی از مفهوم قتل، طبیعتاً منتظر یک حکم قاطع است، اما حالا آنچه این روزها از زبان حقوقدانان شنیده میشود، موجب تعجب افکار عمومی شده است، این در حالی است که در چنین مواردی قاتل خود را در جایگاه قاضی و اجراکننده حکم قرار داده و دست به عمل قتل میزند و سپس در توجیه عمل خود عناوینی همچون ناموس پرستی و آبروداری را توجیه کننده عمل خود قرار میدهد. در مورد اخیر، مسأله حیرتآور دیگر این بود که مقتول، فردی سرشناس با رتبه بالای اجتماعی بوده و در مقام استادی دانشگاه قرار داشت. به دلیل اهمیت این موضوع، با سیمین کاظمی، جامعهشناس و فعال اجتماعی و اردشیر گراوند جامعهشناس به گفتوگوی تحلیلی در خصوص دلایل افزایش خشونت در خانوادهها و فرزندکشی و همچنین دلایل افزایش خشونت در خانوادهها پرداختیم که میخوانید:
به بهانه قتل بابک خرمدین توسط پدر و مادرش و روند تزایدی پسرکشی یا دخترکشی توسط والدین، این سؤال مهم در بطن اذهان جامعه شکل گرفته که چگونه یک انسان به مرحلهای از خشم میرسد که میتواند دست به قتل فرزندش بزند؟
کاظمی: فرزندکشی در سالهای قبل نیز وجود داشته و یکی از دلایلی که امروزه در بیشتر موارد اینچنینی مطرح میشود، افزایش فعالیت رسانهها نسبت به گذشته است. فرزندکشیها یا قتلهای ناموسی از آنجایی که غیرمنتظره هستند به جامعه شوک وارد میکنند، جنایتهای خانوادگی مانند قتل بابک خرمدین یا پیشتر از آن رومینا، دختر شمالی یا علیرضا، پسر اهوازی که به دست اقوام خود به قتل رسید، به علت تقصیری است که قاتلان برای قربانی قائل شدهاند، مسأله اصلی که ذهن خانواده را درگیر خود میکند، این است که فرد دچار کجروی شده است و در نهایت هم قضاوت و صدور حکم و حتی مجازات و اجرای حکم توسط خانواده انجام میشود. شاید اگر یک جامعه ابتدایی و سنتی داشتیم، این گونه قتلها، قابل قبول بودند و ایجاد تعجب هم میشد، اما در دنیای مدرن این گونه نیست. راهکارهای بسیاری برای جلوگیری یا کاهش آمار فرزندکشی وجود دارد که درباره آن صحبت خواهم کرد. از آنجایی که خانواده به عنوان کانونی گرم در جامعه ما شناخته میشود، انتظار میرود که پدر و مادر، مظهر عطوفت و مهربانی باشند، اما شاهدیم که چنین قتلهایی توسط پدر یا مادر اتفاق میافتد و ذهنها را معطوف به تناقضاتی میکند که هضم آن مشکل است.
گراوند: به نظر من فرزندکشی نوعی خودکشی است. در قتلهای غیر از فرزندکشی افراد به دلایلی مانند اختلافهای مالی و بهانههای دیگر از جمله احقاق حقوق دست به قتل میزنند، اما اینکه پدر و مادر با چنین قساوتی، عزیزترین دارایی خود را نابود میکنند، یک خودکشی و خودزنی شکل میگیرد. در واقع دلیل اصلی فرزندکشی این است که فرد، انتظار نظام اجتماعی را تأمین نمیکند و به ناچار دست به قتل فرزند خود میزند. در تاریخ ادبیات هم از شاهنامه گرفته تا نادرشاه که چشم فرزند خود را در میآورد، میبینیم که فرزندکشی وجود داشته، دلیل اصلی آن هم این است که پدران انتظارات نظام اجتماعی را برآورده نکردند، پس تصمیم به معدوم کردن فرزند خود میگیرند. سؤال اینجاست که چه کسی این حجم از انرژی را در وجود پدر یا مادر میگذارد تا پسر یا دخترش را به قتل برساند؟ پدر بابک خرمدین با تفکر های گذشته خود ،وقتی دیده که نتوانسته انتظار نظام اجتماعی جامعه خود را برآورده کند، دست به قتل بابک زده، به نظر من جامعه ما در حال مریض شدن است. سالهاست که در مرحله گذار هستیم و مرحله بلوغ در کشور بسیار طولانی شده است. پایاننامه من در سال ۷۷ خودکشی بود، ۲۳ سال از آن تاریخ میگذرد، اما همچنان درگیر چنین بحرانهای اجتماعی هستیم و میبینیم که جامعه دچار بی هنجاری شده، ما نتوانستیم جامعه را به جایی برسانیم که آدمها بالغانه برای رفتارهای خود تصمیم بگیرند، البته معضل فقط فرزندکشی نیست، شاهد افزایش آمار خودکشی و طلاق در کشور نیز هستیم و تمامی این مقولهها نگران کننده هستند.
در مسأله فرزندکشی، پدر و مادر در نهاد خانواده خود را مالک فرزند میدانند تا جایی که تصمیم میگیرند جان فرزندشان را بگیرند، شاید تفکر قداست والدین و احترام به پدر و مادر، به احساس مالکیت نسبت به فرزندان دامن میزند و سبب میشود در برخی موارد شاهد چنین قتلهای فجیع و بیرحمانهای باشیم. درباره احساس مالکیت نسبت به فرزندان چه نظری دارید؟
کاظمی: شاید بتوان دو دلیل مهم فرزندکشی را مسأله مالکیت پدر خانواده و دیگری نبود مجازات منطقی پدری که قاتل است، دانست. نگاهی که در ایران وجود دارد، این است که انسان در خانواده به عنوان موجود مستقل شناخته نمی شود، مالکیت پدر بر فرزندان و مالکیت شوهر بر زن از نمونههای بارز این امر است و مقداری از مشکلات هم به همین مسأله باز میگردد، حتی در همین موضوع خاص، نظام حقوقی ما مسأله مالکیت را به رسمیت شناخته و مجازات پدر در جرم قتل فرزندش، بسیار خفیف قرار داده شده است.
پس به اعتقاد شما این مقوله مجازات خفیف است که سبب میشود پدران دست به فرزندکشی بزنند؟
کاظمی: باید حبس طولانی مدت برای چنین مواردی در نظر گرفت. وقتی مسأله مالکیت مطرح میشود و بهلحاظ حقوقی هم تخفیف در مجازات میبینیم، این موارد مشکلساز میشوند. از بعد اجتماعی هم وقتی پدر مسئول فرزند شناخته میشود و پدر یا خانواده مسئول تمامی امور هستند، کارها سختتر میشود، همانگونه که در فحشهای متداول در جامعه میبینیم، میگویند که مثلاً فردی بیپدر و مادر است یا فلانی بیخانواده است، یعنی تا این حد نقش پدر و مادر یا خانواده در بروز اعمال افراد پررنگ دیده میشود. اجتماعی شدن انسان در جامعه ما بیشتر از اینکه نسبت به فرد دیده شود، به خانواده نسبت داده میشود و خانواده هم میخواهد به انتظار جامعه پاسخ دهد و بهعنوان یک کنترلگر یا حتی مجازات کننده دست بهعمل میزند، پس اینجا صحبتی که شما درباره مهر و عطوفت مادری گفتهاید، به دلایل یاد شده بسیار کمرنگ خواهد شد، از طرف دیگر سنتهای موجود در جامعه هنوز وجود دارد و جوانان هم در حال دست و پا زدن و کنار آمدن با مدرنیته هستند، در حالی که میبینیم، سنتها هنوز با قدرت، رفتارهای افراد را تحت تأثیر قرار میدهند، حتی در کامنتهایی که درمورد قتل بابک خرمدین دیدیم، برخی هنوز به این نوع مجازاتها بها داده و موافق آن هستند و نگاهی همدلانه با قاتل دارند و او را محق در قتل فرزند خود میدانند چرا که برای حفظ آبرو و ناموس، دست به قتل زده است. این مسأله دوپارگی جامعه را نشان میدهد و بهلحاظ هنجاری باید مورد بررسی قرار بگیرد، اینکه چقدر زمان میبرد تا جامعه یکدست شود و به حقوق فردی احترام بگذارد، مشخص نیست. در رویکرد رسمی هم همین نگاه مالکیت و مسئولیت خانواده، خیلی جدی گرفته میشود تا جایی که تمامی هزینههای پرورش فرزند هم برعهده خانواده است، ما خانواده را بهصورت یک سلول میبینیم و کنش و واکنشی بین خانواده و فضای بیرون وجود ندارد، هرگونه مشکلی که برای خانواده پیش میآید، باید در هسته خود خانواده حل شود، بدون اینکه اعضای خانواده از جامعه بیرون درخواست کمکی داشته باشند. این یک تفکر غالب و کاملاً نادرست است و در نهایت خانوادهها را به بیراهه میبرد.
آقای گراوند نظر شما در این مقوله یعنی مقوله مالکیت پدر و مادر بر فرزند و نقش مالکیت والدین در بحث فرزند کشی چیست؟ چرا با وجود افزایش آگاهی و سواد در کل کشور شاهد افزایش فرزند کشی و آسیبهای اجتماعی فراوانی هستیم؟
گراوند: نرخ باسوادی نسبت به ۵۰سال پیش که ۳۵ درصد بود بسیار رشد کرده و به بالای ۹۰ درصد رسیده، در زمان قدیم اساساً خانواده حاکم بود و شاید نزدیک به صددرصد در تربیت فرزندان دخیل بود، اما امروز که نرخ تحصیلکردگی بالارفته نشان میدهد نقش خانوادهها در تربیت فرزندان کمرنگ شده، از طرف دیگر رسانهها بشدت متکثر شده است و خانوادهها عملاً زیر یک سقف هستند اما هر یک از سویی به پنجرهای جداگانه نگاه میکنند. پدر در شبکههای اجتماعی موضوعات اقتصاد را دنبال میکند، مادر بهدنبال مباحث فرهنگی یا علایق دیگر خود است و فرزند در جستوجوی کشف ناشناختهها و سرگرمیهای گوناگون است. خانواده امروز آن خانوادهای نیست که قدیم وجود داشت، امروز خانواده تنها یک مأمن خرد است. چقدر فرزندان از پدر و مادر اثر میپذیرند و چقدر از گوگل و فضای مجازی یا دوستان خود تأثیر میگیرند؟ سهم خانوار در خوشبینانهترین شرایط، در موضوع تربیت فرزندان حداکثر ۳۰درصد است، دوم رسانه و پنجرهای که فضای مجازی به سوی فرزندان باز میکند، وجود دارد و در این میان ۱۵ درصد هم آموزش و پرورش سهم دارد، یعنی در تربیت فرزند، درصد قابل توجهی ربطی به پدر و مادر ندارد. کنترل فرزند توسط پدر در عمل بشدت سخت شده است، چون از صد پنجره به سوی فرزند دادههای گوناگون ارائه میشود، حالا فرصت گفت و گو هم از خانوادهها گرفته شده و باید یک بررسی جدی شود و نقش بازیگران در زندگی بچهها مشخص شود و انتظارات هم به همان نسبت از آن بازیگران وجود داشته باشد؛ من همان اندازه باید پاسخ بدهم که مسئولیت دارم. چرا همیشه والدین باید پاسخگو باشند؟ نظام اجتماعی هم باید پاسخ بدهد. پرواضح است این تفکر غلط است که پدر بهعنوان مالک فرزند همواره باید مسئول و پاسخگو باشد. این روزها اساساً بچهها بیشتر با رسانهها درگیر هستند و خانوادهها نمیتوانند به طور صددرصدی مسئول تربیت فرزندان باشند. به نظر من در شرایط امروز پدر و مادرها بسیار مظلوم واقع شدند، پدری که بعد از به قتل رساندن فرزندش دستش را به حالت پیروزی به عکاسان نشان میدهد، یعنی میگوید: «من موفق شدم انتظار نظام اجتماعی را برآورده کنم.» او فکر نمیکند که فرزندش ۵۰ سال بعد از او متولد شده و خواستهها و انتظارات بسیار متفاوتی دارد، تنها تصور میکند که باید تفکرات غلط خود را در خصوص تربیت فرزندش پیاده کند تا جایی که دست به قتل فرزند خود می زند. اینجا باید سؤال کرد، بهزیستی، نظام انتظامی و حوزه پیشگیری با این همه منابع مالی کجا هزینه میکنند و نقش آنها در مدیریت نظام اجتماعی چیست؟ واضح و مبرهن است که فرد تحصیلکرده نمیتواند بپذیرد که مملوک پدر باشد، در نهایت پدر عزیزترین دارایی خود را میکشد و باید برای آنها هم دل بسوزاند. یک پدر در پاسخ به نظام اجتماعی میگوید که کشتم و موفق شدم، اما مجازات هر روزه یک پدر به لحاظ فردی و درونی را کسی در نظر نمیگیرد، پدر هر روز خود را مجازات میکند که چرا من چنین فرزندی تربیت کردم، در حالی که همان طور که اشاره کردم، در بهترین حالت ممکن سهم پدر و مادر در تربیت فرزند تنها ۳۰ درصد است اما در نهایت جامعه از او انتظار و توقع تربیت درست فرزندان را دارد.
از بحثهای اجتماعی عبور کنیم و به بحث حقوقی بپردازیم؛ در مورد قتل رومینا هم دیدیم که پدر از وکیلی سؤال کرده بود و با توجه به آگاهی نسبت به مجازات خفیف، اقدام به فرزندکشی کرد، آیا فکر نمیکنید در صورتی که قانون ورود جدیتری داشته باشد و مجازاتها شدیدتر شود، این دست قتلها هم به لحاظ آماری کمتر خواهد شد؟
کاظمی: واقعیت این است که خیلی از بخشهای قانون امروز ما، با جامعه همخوانی ندارد. قوانین خانواده و قوانین کیفری مرتبط باید به انسان بهصورت مستقل چه پدر باشد یا نباشد، نگاه کند. معافیتی که به پدر میخورد، باعث میشود دست پدر باز باشد، این امر در حوزه قتلهای ناموسی، دست خانوادهها را برای حذف فردی که فکر میکنند دچار انحراف شده، باز گذاشته و بسیار خطرناک است تا جایی که فضای خانوادهها را هم ناامن میکند. در همین روزها هم دیدیم که شوخیهایی در خصوص ترس فرزندان از والدین مطرح شد و در واقع هم همینطور است و سبب میشود فرزندان احساس امنیت در خانه نداشته باشند، سهلگیری در مجازات میتواند بهعنوان یک ماشه چکان عمل کند، از طرفی برخی مسائل در کشور ما ممکن است از دید خانواده جرم یا گناه شناخته شود.
بله در فیلمی که در سایتها و شبکههای اجتماعی پخش شد دیدیم که پدر در جملههای اول گفت که پسرم مجرد بود، انگار که جرمی مرتکب شده است، کمی هم در این خصوص توضیح دهید.
کاظمی: دقیقاً همینطور است، در کشورهای دیگر تجرد و طلاق یک گناه نیست ولی در کشور ما برخی به فرد مجرد بهعنوان یک گناهکار نگاه میکنند و این قضیه در مورد طلاقها هم دیده میشود. در جامعهای که چنین محدودیتهایی وجود دارد، تعارض بین افراد سنتی و فرزندانی که به اصطلاح مدرن فکر میکنند، افزایش پیدا میکند.
گراوند: افزایش مجازات مثلاً حبس ابد یا ۳۰ سال حبس بهنظر من هیچ کمکی به حل مسأله نمیکند، مادامی که فشار نظام اجتماعی بر پدری آنقدر میشود که عزیزترین کس خود را میکشد، پس معادل آن هم حاضر است هر هزینهای را بپردازد خواه اعدام خواه حبس ابد یا حبس ۳۰ساله.
کاظمی: افراد باید در نظام حقوقی با هم برابر باشند، اما در این مورد خاص این گونه نیست.
گراوند: درست است اما انتظار نظام اجتماعی متفاوت است، البته این انتظار کاملاً غلط است، خروجی مجازات بیشتر، نمیتواند امیدوارکننده باشد، باید با توجه به شرایط فعلی جامعه، نظام اجتماعی هم تغییر کند، البته فقه و حقوق هم باید متناسب با شرایط اجتماعی تحول پیدا کنند. نظام حقوقی میتواند زود به نتیجه برسد، اما نظام اجتماعی این گونه نیست. چطور میتوان اعدام یا حبس ابد گذاشت، اما فشار اجتماعی مانند قبل وجود داشته باشد؟ در نهایت فشار نظام سنتی و فشار نظام حقوقی، افراد را پرس خواهد کرد، این در حالی است که باید کلیه مطالبات حقوقی افراد بویژه زنان با توجه به فقه به روز شود. اگر نظام رسانهای و کارشناسان اصرار کنند که همانند مجازات راهنمایی و رانندگی بهعنوان مثال جریمههای سنگین برای نبستن کمربند ایمنی یا سرعت غیرمجاز، قانون در این خصوص هم تغییر کند و تبدیل به مطالبه شود و معادل سختترین مجازاتها برای فرزند کشی پیشبینی شود، باز هم فرد دست به قتل خواهد زد. باید همزمان با تغییر قوانین، گفتوگوی ملی نیز صورت بگیرد، البته این امر قضیهای زمانبر است. اگر انطباق بین انتظارات افراد سنتی و مدرن وجود نداشته باشد، همچنان شاهد قتلها، طلاقها و آسیبهای اجتماعی دیگر خواهیم بود.
با این اوصاف راه حل مؤثر و مفید برای کاهش این آسیب اجتماعی (آمار فرزندکشی) چیست؟
گراوند: پیشبرد کارها و اجرای تغییرات در نظام اجتماعی بین ۱۰ تا ۱۵ سال زمان میبرد و بعد از آن خروجی کارها را خواهیم دید. قتل، نقطه آخر فروپاشی نظام اجتماعی است. در خشونتها و قتلهای خانوادگی بر اساس پژوهشهای انجام شده در دهه گذشته، افزایش آمار آسیبهایی مانند فرزندکشی در این روزها پیشبینی میشد. به اعتقاد من باید گفتوگوی ملی انجام بگیرد و همگام با آن تغییرات قوانین هم بهروز شود، این دو مقوله باید با هم و در کنار یکدیگر انجام شوند. با رها کردن یکی از این دو مقوله، به بنبست خواهیم رسید. در عین حال، در هر نظامی، حکومت و دولت باید نسبت به این جریانات مسئولیتهایی تعریف شده داشته باشند، نباید تنها خانواده را مقصر دانست، چرا که مسئولان دولتی و حکومت نیز سهم زیادی در تربیت فرزندان دارند.
کاظمی: اگر بخواهیم جامعه سالم تری داشته باشیم و آسیبهای اجتماعی کمتری داشته باشیم، در بسیاری از زمینهها باید تغییر و تحولات جدی را سرلوحه امور قرار دهیم، گره اصلی اینجاست که تغییرات چگونه باید اتفاق بیفتد؟ یک راهکار فوری، به روز شدن قوانین و احترام به حقوق فردی و استقلال افراد است، نگاه به حقوق فرد در خانواده بویژه زن در خانواده باید تغییر کند، البته مشکلات فردی هم در این زمینه وجود دارد، بهعنوان نمونه در ایران مشاوره رفتن و مراجعه به روانشناس به نوعی انگ اجتماعی است.
البته این نگاه تغییر کرده و این هزینههاست که آزاردهنده هستند و افراد را از مراجعه به مشاور و روانشناس باز میدارند. اینطور نیست؟
کاظمی: در تهران و شهرهای بزرگ اینگونه است، اما در شهرها و اجتماعات کوچک، هنوز رفتن به نزد مشاور و مراجعه به روانشناس، مقولهای ناشناخته و حتی نادرست است. نهادهای مدنی و بهزیستی در این قضیه باید مداخلات فعالانهتری داشته باشند. بهزیستی باید مشاورههای رایگان را فراهم کند و از روانشناسان و روانپزشکان مجرب استفاده کند، در آن صورت بخشی از تعارضات خانوادگی نیز حل خواهد شد، در مجموع تغییر و تحولات باید بهصورت اساسی و ساختاری شکل گیرد.
گراوند: کمپین گفتوگوی بین نسلی نیز بسیار کمک کننده است، باید والدین از خود بپرسند که چه انتظاری از فرزندم دارم و چرا فرزندم انتظارات من را بهعنوان پدر یا مادر برآورده نمیکند؟ این مسأله باید در رسانهها از جمله صداوسیما، مطبوعات و شبکههای مجازی بیشتر مطرح شود. تفاوت بین نسلی تا سالهای پیش از این ۳۰ سال بود، اما حالا به اعتقاد من به پنج سال رسیده ، یعنی شکاف بین نسلی بیشتر شده است، در بخش دیگر در خصوص حقوق و جزا هم باید گفتوگوی بین ملت و حکومت اتفاق بیفتد. اگر گفتوگو بین مردم و حکومت نباشد، امیدی به اصلاح و برون رفت از شرایط موجود نمیتوان داشت.
یادداشت
تریبون در اختیار متهم!
عبدالصمد خرمشاهی
حقوقدان
قتل عمد از بزرگترین جرایم است که قدمتی به طول تاریخ دارد. از زمان هابیل و قابیل شروع میشود و تا روزگار فعلی میرسد. در همه جوامع قتل عمد یکی از بزرگترین جرایم بشدت مذموم است، در واقع فرزندکشی با همان به اصطلاح آدمکشی فرقی نمیکند، این هم از زمان رستم و سهراب بوده و تاکنون هم ادامه دارد. فرزندکشی، نه تنها در کشور ما بلکه در خیلی از کشورها قدمت دارد، حتی در این سالهای اخیر با کمی پیگیری متوجه میشویم، فرزندکشی و قتلهای خانوادگی وجود داشته و حتی بعضاً جنجالی هم شده است.
برخی هم حتی بعد از کشتار فرزند، او را مثله کردهاند که اتفاق جدیدی در تاریخ جنایی ایران نیست، اما پرونده اخیر یعنی قتل بابک خرمدین توسط پدرش، مسائل و نکاتی داشته که باعث شده افکار عمومی جامعه بشدت تحت تأثیر قرار بگیرد و از این حادثه متحیر شود. فکر میکنم اغلب خوانندگان روزنامه طی این چند روز جزئیات پرونده را دقیقاً مطالعه کردند و از طریق رسانهها در جریان قرار گرفتند و کمتر کسی است که اطلاع از این حادثه نداشته باشد. در این فرصت به چند نکته اساسی اشاره میکنم که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
اولین نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که قواعد و مقررات قانونی قانون آیین دادرسی کیفری برای این وضع شده که حقوق طرفین پرونده بخصوص حقوق دفاعی متهم حفظ شود و مادامی که متهمی اثبات جرم او در دادگاه بدوی و سپس تجدیدنظر یا دیوان عالی کشور قطعی و نهایی نشده از او به عنوان متهم به قتل باید یاد کرد و طی رسیدگی میبایست یکسری مسائل و مقررات رعایت شود، اما آنچه قابل توجه است اینکه در چند دهه اخیر قتلهایی صورت گرفته که جنجالی بوده و توجه افکار عمومی و رسانهها به این پروندهها جلب شده و در مرحله تحقیقات مقدماتی این قوانین و مقررات آنچنان که باید و شاید رعایت نشده، این امر یکی از مسائلی است که فکر میکنم هنوز این معضل وجود دارد، کما اینکه در پرونده شهردار سابق نکات و مسائلی دیدیم که در مرحله تحقیقات مقدماتی رعایت نشد و با آبرو و حیثیت افراد بازی شد و تحت فشار افکار عمومی رسیدگی زودتر انجام گرفت. تمامی اینها باعث شد، وقتی در دادگاه کیفری حکم صادر شد، در دیوان عالی کشور پرونده را به لحاظ نقص تحقیقات نقض کردند. در آیین دادرسی کیفری در جهت حفظ حقوق طرفین تأکید و اهمیت فراوانی قائل شدند به عنوان مثال در ماده ۹۱ قانون آیین دادرسی گفته شده تحقیقات مقدماتی به صورت محرمانه صورت میگیرد، مگر در مواردی که قانون به نحو دیگری مقرر نماید، کلیه اشخاصی که در جریان تحقیقات مقدماتی حضور دارند، موظف به حفظ این اسناد هستند و در صورت تخلف به مجازات جرم افشای اسرار شغلی و حرفهای محکوم میشوند. میبینید که تأکید شده حتیالمقدور تحقیقات محرمانه صورت بگیرد و مسائل افشا نشود و با آبروی افراد بازی صورت نگیرد.
در این پرونده اولین ایرادی که صورت گرفت این بود که تریبون در اختیار متهم قرار داده شد و در وهله اول مطالبی عنوان شد که با واقعیت انطباق نداشت و در واقع عمل تخریب شخصیت فرزندش بیشتر از مثله کردن او قبح داشت و بعدها هم مسائلی در مورد دختر و دامادش مطرح کرد که افکار عمومی نسبت به آنها موضع گرفت، اینها مسائلی هستند که باید دقت شوند و خیلی به راحتی ابراز نشوند. در ماده ۲ قانون آیین دادرسی کشور هم در این خصوص تصریح شده و در ماده ۴ این قانون هم این قضیه، مورد توجه قرار گرفته است، البته در ماده هفت همین قانون هم تأکید شده، تمام مراحل رعایت حقوق شهروندی الزامی است، بنابراین ملاحظه میکنید در قانون چقدر برای حفظ کرامت اشخاص دقت شده، جای تعجب است آقای خرمدین به راحتی تریبون را در اختیار میگیرد و میگوید پسرم دچار فساد اخلاقی بود، چنین مسائلی ممکن است به تحقیقات منصفانه لطمه بزند. صرف نظر از این قضیه به مسائل دیگر هم باید بیشتر دقت شود، به عنوان مثال در فضای مجازی این موضوع به شوخی گرفته شده و جوکهایی به دلیل خطر وجودی پدر و مادر ذکر کردند که این امر خلاف اخلاق است.
همه میدانیم کمتر پدر و مادری است که بخواهد به خون فرزندش تشنه باشد، جوکهایی که ساخته شد، کمکم قبح قضیه را از بین میبرد، البته پدر و مادری که فرزندشان را در حکم ملک خود میدانند، آنچنان مستحق رعایت احترام نیستند ولی در کل، رعایت حفظ حرمت والدین اهمیت دارد. مسأله دیگر این است که آیا انتشار اینگونه اخبار باعث تشویش افکار عمومی میشود و چگونه باید این اخبار منتشر شود؟ وظیفه رسانهها و مطبوعات آگاهی دادن به افراد جامعه است، اما چگونگی انتشار اخبار هم مهم است، در این مورد متأسفانه رعایت مسأله نشد و خیلی از پدر و مادرها از شنیدن این اخبار دچار افسردگی و یأس شدند؛ به اعتقاد من حالت تعادلی باید باشد، نمیتوان اخبار را مخفی کرد اما اخبار باید جنبه آموزنده نیز داشته باشند و صرفاً نباید به یک خبر برای فروش و داغ کردن آن جذابیت داد. باید اخبار در چارچوب قانونی و رعایت مسائل اخلاقی و آموزنده عنوان شود و باعث تشتت خاطر مردم نشود. بحث اصلی دیگر این است که بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی یکی از شرایط قصاص این است که رابطه پدر و فرزندی مورد نظر قرار گرفته یعنی پدر قصاص نمیشود، این نظریه موافقان و مخالفانی دارد، برخی معتقدند، پدر اساساً خواهان خوشبختی فرزندش است، برخی هم معتقد هستند که پدرها با استناد به این ماده دست به چنین اعمالی میزنند.
من بر این عقیده هستم که رابطه متوازنی در مجازات باید ایجاد شود، البته به قصاص و مجازات حبس اعتقادی ندارم اما معتقدم حبس با اعمال شاقه یا تبعید میتواند مؤثرتر از سایر موارد عمل کند، مثلاً پدر بابک را ملزم کنند، در شهر دورافتادهای خدمات عمومی ارائه دهد، البته اگر ثابت شد که او مرتکب قتل شده است. مسأله دیگر که شبهه افکار عمومی را ایجاد کرد، معاونت مادر در قتل است؛ در فرض اثبات معاونت مادر، مجازات او بر اساس تبصره ۲ ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی تعیین میشود و قطعاً ۲ تا ۳ درجه کمتر از مجازات پدر خواهد بود. این مسأله را نیز باید عنوان کنم که هر جرمی که اتفاق میافتد، محصول علل و عواملی است که وجود دارد. معتقدم تا زمانی که بستر ارتکاب جرم فراهم باشد، نباید خوشبین باشیم که آمار قتلها بخصوص قتلهای خانوادگی کاهش پیدا کند. مادامی که رفاه نسبی در خانوادهها ایجاد نشود و خانوادهها دغدغه مالی و مشکل نان و مسکن و تفریح و آموزش داشته باشند، نباید انتظار داشته باشیم که آمار جرایم کاهش پیدا کند، پس در وهله اول باید علل و عواملی که جرم را به وجود میآورند، از میان برداشته شوند و در گام دوم نیز ارائه آموزشهای لازم از طرف رسانهها در این امر بسیار مؤثر عمل خواهد کرد.
شوک به فضای عاطفی جامعه
جعفر بای
آسیب شناس
خبر دهشتناک قتل کارگردان مشهور توسط پدرش و از این دست خبرها شوک عظیمی به فضای عاطفی جامعه وارد میسازد که عوارض آن فوقالعاده در درازمدت اثر نامطلوبی را بههمراه خواهد داشت.اگرچه مطالعات علمی در آسیبهای اجتماعی معمولاً نتایج دقیقی را به همراه ندارد ولی اگر به لحاظ اهمیت موضوع این مسأله را از نظر چرایی وقوع مورد کنکاش قرار دهیم به نتایج متغیری خواهیم رسید که علل فراوانی دست به دست هم دادهاند تا این ماجرا ساخته و پرداخته شده، اینک به عناوین اصلی و متغیرهای تأثیرگذار بهطورخلاصه میپردازیم.
مشکلات اقتصادی که سالهاست جامعه با آن درگیراست وخود به تنهایی میتواند منشأ فراوانی از مشکلات و گرفتاری های خانوادههای جامعه ما باشد، منشأ بسیاری از تنشهای خانوادگی شده است، فقر و نداری میتواند روزبهروز سفرههای مردم را کوچک و کوچکتر و قدرت خرید مردم را کم و کمتر کند و باعث تنزل بیش از نیمی از جامعه شده و آنها را به زیر خط فقر کشانده و منجربه فقر مطلق شهروندان شده است. یأس و ناامیدی که باعث نداشتن امید به آینده در نیروی فعال اجتماعی شده است،بیکاری که باعث گرفتاریهای عظیم اجتماعی و فرهنگی شده و بستر طلاق عاطفی را در خانوادهها فراهم کرده است، گرانی و عدم نظارت دقیق بر قیمتها که باعث پدید آمدن بیاعتمادی در روابط متقابل اجتماعی شده است.
عدم توزیع عادلانه ثروت در جامعه که باعث شکاف عمیق اقتصادی و بههم ریختن توازن طبقات اجتماعی شده است، اگر به ریشه درگیریهای فراوان اجتماعی توجه داشته باشیم، درخواهیم یافت که اگر ما روزانه شاهد نزاعهای فراوان خیابانی هستیم، بیشتر به گرفتاریها و مشکلاتی برمیگردد که علت فیزیکی پیرامونی دارد، مانند عامل آلایندگیهای صوتی، آلودگی هوا، آلایندههای محیطی و پلشتیهای بصری و بینظمیهایی در مبلمان شهری و آلودگیهای بویایی و گرفتاریهایی که در ارتباطات متقابل شهروندان در جامعه ایجاد شده است، این مسأله میتواند منشأ بسیاری از گرفتاریها و تولید حوادث در جامعه شود. نتایج تحقیقی میدانی در مورد قتلهای خیابانی نشان میدهد که ۹۹درصد درگیریها و نزاعهای خیابانی که منجر به قتل شده است، بدون برنامه قبلی صورت پذیرفته و کاملاً اتفاقی و تصمیم به قتل درصحنه جرم اتخاذ شده است. موج عظیم فشارهای روحی و روانی و پایین بودن آستانه تحمل، عدم کنترل خشم و ناتوانی در مدیریت احساسات و عواطف از مسائل ساده و پیش پا افتادهای مانند پارک اتومبیل یا بوق زدن نامناسب و غیره موضوعاتی از این دست منجر به نزاع و قتل شده است.
نبود فضای شاد و بالعکس حاکمیت فضایی آمیخته با غم و غصه و رنج که منجر به ابراز خشونت میشود، محرکهای پیرامونی خشونت که از اسباب بازیهای کودکانه مانند تفنگ گرفته و مسائلی از این دست که محیط خانوادگی پرتنش را فراهم میکند، فیلمهای خشن و آثار فرهنگی غم انگیز، اشعار حزن آور و داستانهای خشونت زا و بخشی از برنامههای تلویزیونی نه تنها شاد و بانشاط نیستند بلکه مولد خشونت درجامعه و از عوامل تشدید مشکلات اجتماعی به شمار میآیند همچنین ناکامی در انتقال ارزشهای فرهنگی از سوی والدین و عدم موفقیت سایر نهادهای فرهنگی باعث نا باوری نسل جوان به آداب و رسوم حاکم بر جامعه شده و این پدیده منجر به اختلافات شدید بین نسلی شده است. شکاف و گسست نسلی محصول این مسأله شوم است و باعث تنش های فراوانی بین فرزندان با والدین میشود و گاهی این نوع خشونتهای خانوادگی به جامعه نیز سرایت میکند. نفوذ شدید عناصر فرهنگ بیگانه منجر به تعارض فرهنگی والدین با فرزندان شده و پالسهای منفی را در روابط بین فردی در خانواده افزایش میدهد و سیگنالهای خشونت را در جامعه تولید مینماید.
انفجار ارزشهای فرهنگی و سرعت تغییرات هنجارهای اجتماعی باعث تعارض و تضاد فکری و اندیشه ای بین والدین و فرزندان شده است و منشأ بسیاری از درگیریهای خانوادگی در تضاد فکری و اختلاف فرهنگی است که ابتدا در دامن خانواده شکل میگیرد و سپس به درگیریهای اجتماعی تبدیل میشود؛ منشأ درگیریهای فرهنگی و خانوادگی نیز به مداخله عناصر بیگانه در نظام تربیتی ربط دارد و تولید خشونت از درگیریهای لفظی والدین آغاز شده و با درگیریهای همسایهها و نزاع و جنگ محلی ادامه یافته و با تنبیه معلمان تکمیل شده و منجر به بیاعتمادی، بدبینی، فقدان امید به آینده و پایین بودن اعتماد اجتماعی میشود. تقابل فرهنگی بین اعضای خانواده، تضاد در نظام ارزشی افراد خانواده و اختلاف شدید بین فرزندان و والدین منجر به بروز مشکلات فراوانی میشود که میتواند منجر به تولید خشونت
در جامعه شود.
فروپاشی نظام اخلاقی و رواج بد اخلاقی بین عناصر برجسته اجتماعی، ناکارآمدی نهادهای فرهنگی و فحاشی، بددهانی و توهین و بهکار بردن الفاظ زشت و کریه در گفتوگوهای عادی و جامعه مدرنیته زودرس باعث فروپاشی ارزشهای سنتی و رواج هنجارهای مدرن شده، ارتباطات بین فردی اعضای خانواده را تقلیل داده و دیدگاه متضاد در باورها و اعتقادات ایجاد کرده و اختلاف سلیقه را به اختلاف عقیده بدل نموده است. جنون آنی ناشی ار فشار روحی و روانی و عصبانیتهای شدید و بالا رفتن نقطه جوش، منجر به عدم کنترل و مدیریت احساسات در آنان شده، طوری که باعث رفتار غیر متعارف میشود. علل جنون، سرکوب خشمهای زیاد، فشارهای عاطفی متنوع و مدیریت نشده و پدیده طغیان حجم سنگین خشم در کنار همه این مشکلات، ظهور ویروس کرونا و قرنطینه خانگی و فاصله اجتماعی، تیر خلاصی را در جامعه شلیک کرده و خشونت را بیش از حد در جامعه افزایش داده و سقوط ارزشهای اخلاقی را باعث میشود؛ تأخیر سن ازدواج و پرخاشگری و زوال اخلاق و ناتوانی درکنترل خشم و راههای خنثیسازی خشم و مشکلاتی از این دست باعث بروز حوادث اینچنینی میشود.
ضعف قوانین دربرابر فرزندکشی
مونیکا نادی
حقوقدان و فعال اجتماعی
قتلهای خانوادگی و فرزندکشی بخشی از آمار جنایی جوامعی با ساختارهای سنتی و در حال توسعه را تشکیل میدهند. جوامعی که در آنها فرزندان بخشی از دارایی والدین محسوب میشوند و آنان خود را مجاز به هر نوع رفتاری با فرزندانشان اعم از تنبیه بدنی، آزار و قتل ایشان میدانند. قطعاً وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه در بروز چنین خشونتهایی بیتأثیر نیست. افزایش روزافزون این خشونتها باید زنگ خطری برای جامعه باشد. خطری که لازم است بموقع صدایش را شنید و به تناسب آن سیاستگذاری جنایی متحول گردد. کما اینکه فرزندکشیهایی که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است منجر به تدوین و تصویب لایحه تشدید مجازات پدر قاتل در صورت قتل فرزند در دولت شده است. مجازاتی که پدر را بر خلاف مادر و سایر افراد از قصاص در برابر قتل فرزند معاف میدارد و به فرض تصویب نهایی لایحه اخیر و قانونی شدن آن، در اجرای مجازات حبس پدر باید حداکثر مجازات را در مورد او بدون ارفاق اعمال کرد و محدودیتهایی در سرپرستی فرزندان دیگرش نیز برای او ایجاد میگردد. اما چنین تغییراتی به تنهایی کافی به نظر نمیرسد. در واقع فرزندکشی مثل تمام آسیبهای اجتماعی دیگر و خشونتهای رایج، ابعاد متفاوتی دارد که باید مورد توجه قرار گیرند. یکی از این ابعاد، بازدارندگی قوانین و تناسب جرم و مجازات است، ولی نباید از جنبههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این آسیب غافل شد، هر چقدر هم که مجازاتهای بازدارنده و سنگین برای این چنین جرایمی اعمال شود، تا زمانی که بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه از مقدسانگاری والدین دست برندارد و اختیارات و اقدامات والدین از منظر عموم جامعه محدود به رعایت حقوق اساسی فرزندانشان نگردد، شاهد چنین اتفاقهایی هستیم. از طرف دیگر تا زمانی که معضلات اقتصادی، فقر و بیکاری و مشکلات معیشتی سروسامان نیابد، نمیتوان به صرف افزایش مجازات، امید به کاهش فرزند کشی و خشونت در جامعه داشته باشیم.
همچنین شاهد آن هستیم که در فرزند کشی اخیر برخلاف مقررات قانونی و اصل محرمانگی تحقیقات، تحقیقات مقدماتی در معرض اطلاع عموم جامعه قرار گرفته است و این امر نه تنها حقوق دفاعی متهمین پرونده را مخدوش میسازد، بلکه به نظر میرسد حقوق قربانیان این جنایت و آشنایان ایشان و حتی خواهر و برادر بازمانده نیز در معرض تضییع قرار گرفته است. چه بسا که متهمین برای همراهسازی جامعه با خود و توجیه آنچه انجام دادهاند، به تخریب شخصیت قربانیان و دوستان و اطرافیان ایشان پرداختهاند که قطعاً انتشار این موارد برخلاف حقوق اساسی این افراد است و طبیعتاً رسیدگی قضایی را با حواشی مختلفی روبهرو میکند و از دقت و ارزش تحقیقات مقدماتی میکاهد که میتواند فرایند دادرسی را با دشواریهایی همراه سازد.
خبرنگار
این روزها خبر کشته شدن بابک خرمدین، کارگردان سینما توسط پدر و مادرش تأسف و تعجب همگان را برانگیخت و در مدت زمان کوتاهی توجه تمام شبکههای اجتماعی و رسانههای داخلی و خارجی را به خود جلب کرد؛ موضوع قابل توجه و عمیقی که در این قبیل قتلها وجود دارد، تناقضی است که بین احساسات و عواطف والدین و انگیزه قتل دیده میشود، اینکه چطور یک پدر میتواند جان جگرگوشهاش و بخشی از وجودش را با دستان خود بگیرد و روز بعد بدون هیچ آثاری از پشیمانی، سرش را بالا بگیرد و با افتخار انگیزه قتل را توجیه کند، نیاز به بررسیهای کارشناسی دارد. قتلهای ناموسی یا قتلهایی که توسط والدین صورت میگیرد، اذهان بسیاری از افراد جامعه را درگیر خود میکند، همان گونه که پس از شنیدن خبر قتل بابک خرمدین، این پرسش بزرگ در افکار عمومی شکل گرفت که آیا پدر و مادر دیگر نماد مهربانی و عشق لایزال نسبت به فرزند خود شناخته نمیشوند؟ افزایش تعداد چنین قتلهایی در دهه اخیر، جای نگرانی زیادی دارد. در این میان علاوه بر پیچیدگی معضلات اجتماعی در این حوزه، بحث ورود قانون و برخورد قانون با چنین مجرمانی جای تفکر دارد. جامعه با ذهنیتی از مفهوم قتل، طبیعتاً منتظر یک حکم قاطع است، اما حالا آنچه این روزها از زبان حقوقدانان شنیده میشود، موجب تعجب افکار عمومی شده است، این در حالی است که در چنین مواردی قاتل خود را در جایگاه قاضی و اجراکننده حکم قرار داده و دست به عمل قتل میزند و سپس در توجیه عمل خود عناوینی همچون ناموس پرستی و آبروداری را توجیه کننده عمل خود قرار میدهد. در مورد اخیر، مسأله حیرتآور دیگر این بود که مقتول، فردی سرشناس با رتبه بالای اجتماعی بوده و در مقام استادی دانشگاه قرار داشت. به دلیل اهمیت این موضوع، با سیمین کاظمی، جامعهشناس و فعال اجتماعی و اردشیر گراوند جامعهشناس به گفتوگوی تحلیلی در خصوص دلایل افزایش خشونت در خانوادهها و فرزندکشی و همچنین دلایل افزایش خشونت در خانوادهها پرداختیم که میخوانید:
به بهانه قتل بابک خرمدین توسط پدر و مادرش و روند تزایدی پسرکشی یا دخترکشی توسط والدین، این سؤال مهم در بطن اذهان جامعه شکل گرفته که چگونه یک انسان به مرحلهای از خشم میرسد که میتواند دست به قتل فرزندش بزند؟
کاظمی: فرزندکشی در سالهای قبل نیز وجود داشته و یکی از دلایلی که امروزه در بیشتر موارد اینچنینی مطرح میشود، افزایش فعالیت رسانهها نسبت به گذشته است. فرزندکشیها یا قتلهای ناموسی از آنجایی که غیرمنتظره هستند به جامعه شوک وارد میکنند، جنایتهای خانوادگی مانند قتل بابک خرمدین یا پیشتر از آن رومینا، دختر شمالی یا علیرضا، پسر اهوازی که به دست اقوام خود به قتل رسید، به علت تقصیری است که قاتلان برای قربانی قائل شدهاند، مسأله اصلی که ذهن خانواده را درگیر خود میکند، این است که فرد دچار کجروی شده است و در نهایت هم قضاوت و صدور حکم و حتی مجازات و اجرای حکم توسط خانواده انجام میشود. شاید اگر یک جامعه ابتدایی و سنتی داشتیم، این گونه قتلها، قابل قبول بودند و ایجاد تعجب هم میشد، اما در دنیای مدرن این گونه نیست. راهکارهای بسیاری برای جلوگیری یا کاهش آمار فرزندکشی وجود دارد که درباره آن صحبت خواهم کرد. از آنجایی که خانواده به عنوان کانونی گرم در جامعه ما شناخته میشود، انتظار میرود که پدر و مادر، مظهر عطوفت و مهربانی باشند، اما شاهدیم که چنین قتلهایی توسط پدر یا مادر اتفاق میافتد و ذهنها را معطوف به تناقضاتی میکند که هضم آن مشکل است.
گراوند: به نظر من فرزندکشی نوعی خودکشی است. در قتلهای غیر از فرزندکشی افراد به دلایلی مانند اختلافهای مالی و بهانههای دیگر از جمله احقاق حقوق دست به قتل میزنند، اما اینکه پدر و مادر با چنین قساوتی، عزیزترین دارایی خود را نابود میکنند، یک خودکشی و خودزنی شکل میگیرد. در واقع دلیل اصلی فرزندکشی این است که فرد، انتظار نظام اجتماعی را تأمین نمیکند و به ناچار دست به قتل فرزند خود میزند. در تاریخ ادبیات هم از شاهنامه گرفته تا نادرشاه که چشم فرزند خود را در میآورد، میبینیم که فرزندکشی وجود داشته، دلیل اصلی آن هم این است که پدران انتظارات نظام اجتماعی را برآورده نکردند، پس تصمیم به معدوم کردن فرزند خود میگیرند. سؤال اینجاست که چه کسی این حجم از انرژی را در وجود پدر یا مادر میگذارد تا پسر یا دخترش را به قتل برساند؟ پدر بابک خرمدین با تفکر های گذشته خود ،وقتی دیده که نتوانسته انتظار نظام اجتماعی جامعه خود را برآورده کند، دست به قتل بابک زده، به نظر من جامعه ما در حال مریض شدن است. سالهاست که در مرحله گذار هستیم و مرحله بلوغ در کشور بسیار طولانی شده است. پایاننامه من در سال ۷۷ خودکشی بود، ۲۳ سال از آن تاریخ میگذرد، اما همچنان درگیر چنین بحرانهای اجتماعی هستیم و میبینیم که جامعه دچار بی هنجاری شده، ما نتوانستیم جامعه را به جایی برسانیم که آدمها بالغانه برای رفتارهای خود تصمیم بگیرند، البته معضل فقط فرزندکشی نیست، شاهد افزایش آمار خودکشی و طلاق در کشور نیز هستیم و تمامی این مقولهها نگران کننده هستند.
در مسأله فرزندکشی، پدر و مادر در نهاد خانواده خود را مالک فرزند میدانند تا جایی که تصمیم میگیرند جان فرزندشان را بگیرند، شاید تفکر قداست والدین و احترام به پدر و مادر، به احساس مالکیت نسبت به فرزندان دامن میزند و سبب میشود در برخی موارد شاهد چنین قتلهای فجیع و بیرحمانهای باشیم. درباره احساس مالکیت نسبت به فرزندان چه نظری دارید؟
کاظمی: شاید بتوان دو دلیل مهم فرزندکشی را مسأله مالکیت پدر خانواده و دیگری نبود مجازات منطقی پدری که قاتل است، دانست. نگاهی که در ایران وجود دارد، این است که انسان در خانواده به عنوان موجود مستقل شناخته نمی شود، مالکیت پدر بر فرزندان و مالکیت شوهر بر زن از نمونههای بارز این امر است و مقداری از مشکلات هم به همین مسأله باز میگردد، حتی در همین موضوع خاص، نظام حقوقی ما مسأله مالکیت را به رسمیت شناخته و مجازات پدر در جرم قتل فرزندش، بسیار خفیف قرار داده شده است.
پس به اعتقاد شما این مقوله مجازات خفیف است که سبب میشود پدران دست به فرزندکشی بزنند؟
کاظمی: باید حبس طولانی مدت برای چنین مواردی در نظر گرفت. وقتی مسأله مالکیت مطرح میشود و بهلحاظ حقوقی هم تخفیف در مجازات میبینیم، این موارد مشکلساز میشوند. از بعد اجتماعی هم وقتی پدر مسئول فرزند شناخته میشود و پدر یا خانواده مسئول تمامی امور هستند، کارها سختتر میشود، همانگونه که در فحشهای متداول در جامعه میبینیم، میگویند که مثلاً فردی بیپدر و مادر است یا فلانی بیخانواده است، یعنی تا این حد نقش پدر و مادر یا خانواده در بروز اعمال افراد پررنگ دیده میشود. اجتماعی شدن انسان در جامعه ما بیشتر از اینکه نسبت به فرد دیده شود، به خانواده نسبت داده میشود و خانواده هم میخواهد به انتظار جامعه پاسخ دهد و بهعنوان یک کنترلگر یا حتی مجازات کننده دست بهعمل میزند، پس اینجا صحبتی که شما درباره مهر و عطوفت مادری گفتهاید، به دلایل یاد شده بسیار کمرنگ خواهد شد، از طرف دیگر سنتهای موجود در جامعه هنوز وجود دارد و جوانان هم در حال دست و پا زدن و کنار آمدن با مدرنیته هستند، در حالی که میبینیم، سنتها هنوز با قدرت، رفتارهای افراد را تحت تأثیر قرار میدهند، حتی در کامنتهایی که درمورد قتل بابک خرمدین دیدیم، برخی هنوز به این نوع مجازاتها بها داده و موافق آن هستند و نگاهی همدلانه با قاتل دارند و او را محق در قتل فرزند خود میدانند چرا که برای حفظ آبرو و ناموس، دست به قتل زده است. این مسأله دوپارگی جامعه را نشان میدهد و بهلحاظ هنجاری باید مورد بررسی قرار بگیرد، اینکه چقدر زمان میبرد تا جامعه یکدست شود و به حقوق فردی احترام بگذارد، مشخص نیست. در رویکرد رسمی هم همین نگاه مالکیت و مسئولیت خانواده، خیلی جدی گرفته میشود تا جایی که تمامی هزینههای پرورش فرزند هم برعهده خانواده است، ما خانواده را بهصورت یک سلول میبینیم و کنش و واکنشی بین خانواده و فضای بیرون وجود ندارد، هرگونه مشکلی که برای خانواده پیش میآید، باید در هسته خود خانواده حل شود، بدون اینکه اعضای خانواده از جامعه بیرون درخواست کمکی داشته باشند. این یک تفکر غالب و کاملاً نادرست است و در نهایت خانوادهها را به بیراهه میبرد.
آقای گراوند نظر شما در این مقوله یعنی مقوله مالکیت پدر و مادر بر فرزند و نقش مالکیت والدین در بحث فرزند کشی چیست؟ چرا با وجود افزایش آگاهی و سواد در کل کشور شاهد افزایش فرزند کشی و آسیبهای اجتماعی فراوانی هستیم؟
گراوند: نرخ باسوادی نسبت به ۵۰سال پیش که ۳۵ درصد بود بسیار رشد کرده و به بالای ۹۰ درصد رسیده، در زمان قدیم اساساً خانواده حاکم بود و شاید نزدیک به صددرصد در تربیت فرزندان دخیل بود، اما امروز که نرخ تحصیلکردگی بالارفته نشان میدهد نقش خانوادهها در تربیت فرزندان کمرنگ شده، از طرف دیگر رسانهها بشدت متکثر شده است و خانوادهها عملاً زیر یک سقف هستند اما هر یک از سویی به پنجرهای جداگانه نگاه میکنند. پدر در شبکههای اجتماعی موضوعات اقتصاد را دنبال میکند، مادر بهدنبال مباحث فرهنگی یا علایق دیگر خود است و فرزند در جستوجوی کشف ناشناختهها و سرگرمیهای گوناگون است. خانواده امروز آن خانوادهای نیست که قدیم وجود داشت، امروز خانواده تنها یک مأمن خرد است. چقدر فرزندان از پدر و مادر اثر میپذیرند و چقدر از گوگل و فضای مجازی یا دوستان خود تأثیر میگیرند؟ سهم خانوار در خوشبینانهترین شرایط، در موضوع تربیت فرزندان حداکثر ۳۰درصد است، دوم رسانه و پنجرهای که فضای مجازی به سوی فرزندان باز میکند، وجود دارد و در این میان ۱۵ درصد هم آموزش و پرورش سهم دارد، یعنی در تربیت فرزند، درصد قابل توجهی ربطی به پدر و مادر ندارد. کنترل فرزند توسط پدر در عمل بشدت سخت شده است، چون از صد پنجره به سوی فرزند دادههای گوناگون ارائه میشود، حالا فرصت گفت و گو هم از خانوادهها گرفته شده و باید یک بررسی جدی شود و نقش بازیگران در زندگی بچهها مشخص شود و انتظارات هم به همان نسبت از آن بازیگران وجود داشته باشد؛ من همان اندازه باید پاسخ بدهم که مسئولیت دارم. چرا همیشه والدین باید پاسخگو باشند؟ نظام اجتماعی هم باید پاسخ بدهد. پرواضح است این تفکر غلط است که پدر بهعنوان مالک فرزند همواره باید مسئول و پاسخگو باشد. این روزها اساساً بچهها بیشتر با رسانهها درگیر هستند و خانوادهها نمیتوانند به طور صددرصدی مسئول تربیت فرزندان باشند. به نظر من در شرایط امروز پدر و مادرها بسیار مظلوم واقع شدند، پدری که بعد از به قتل رساندن فرزندش دستش را به حالت پیروزی به عکاسان نشان میدهد، یعنی میگوید: «من موفق شدم انتظار نظام اجتماعی را برآورده کنم.» او فکر نمیکند که فرزندش ۵۰ سال بعد از او متولد شده و خواستهها و انتظارات بسیار متفاوتی دارد، تنها تصور میکند که باید تفکرات غلط خود را در خصوص تربیت فرزندش پیاده کند تا جایی که دست به قتل فرزند خود می زند. اینجا باید سؤال کرد، بهزیستی، نظام انتظامی و حوزه پیشگیری با این همه منابع مالی کجا هزینه میکنند و نقش آنها در مدیریت نظام اجتماعی چیست؟ واضح و مبرهن است که فرد تحصیلکرده نمیتواند بپذیرد که مملوک پدر باشد، در نهایت پدر عزیزترین دارایی خود را میکشد و باید برای آنها هم دل بسوزاند. یک پدر در پاسخ به نظام اجتماعی میگوید که کشتم و موفق شدم، اما مجازات هر روزه یک پدر به لحاظ فردی و درونی را کسی در نظر نمیگیرد، پدر هر روز خود را مجازات میکند که چرا من چنین فرزندی تربیت کردم، در حالی که همان طور که اشاره کردم، در بهترین حالت ممکن سهم پدر و مادر در تربیت فرزند تنها ۳۰ درصد است اما در نهایت جامعه از او انتظار و توقع تربیت درست فرزندان را دارد.
از بحثهای اجتماعی عبور کنیم و به بحث حقوقی بپردازیم؛ در مورد قتل رومینا هم دیدیم که پدر از وکیلی سؤال کرده بود و با توجه به آگاهی نسبت به مجازات خفیف، اقدام به فرزندکشی کرد، آیا فکر نمیکنید در صورتی که قانون ورود جدیتری داشته باشد و مجازاتها شدیدتر شود، این دست قتلها هم به لحاظ آماری کمتر خواهد شد؟
کاظمی: واقعیت این است که خیلی از بخشهای قانون امروز ما، با جامعه همخوانی ندارد. قوانین خانواده و قوانین کیفری مرتبط باید به انسان بهصورت مستقل چه پدر باشد یا نباشد، نگاه کند. معافیتی که به پدر میخورد، باعث میشود دست پدر باز باشد، این امر در حوزه قتلهای ناموسی، دست خانوادهها را برای حذف فردی که فکر میکنند دچار انحراف شده، باز گذاشته و بسیار خطرناک است تا جایی که فضای خانوادهها را هم ناامن میکند. در همین روزها هم دیدیم که شوخیهایی در خصوص ترس فرزندان از والدین مطرح شد و در واقع هم همینطور است و سبب میشود فرزندان احساس امنیت در خانه نداشته باشند، سهلگیری در مجازات میتواند بهعنوان یک ماشه چکان عمل کند، از طرفی برخی مسائل در کشور ما ممکن است از دید خانواده جرم یا گناه شناخته شود.
بله در فیلمی که در سایتها و شبکههای اجتماعی پخش شد دیدیم که پدر در جملههای اول گفت که پسرم مجرد بود، انگار که جرمی مرتکب شده است، کمی هم در این خصوص توضیح دهید.
کاظمی: دقیقاً همینطور است، در کشورهای دیگر تجرد و طلاق یک گناه نیست ولی در کشور ما برخی به فرد مجرد بهعنوان یک گناهکار نگاه میکنند و این قضیه در مورد طلاقها هم دیده میشود. در جامعهای که چنین محدودیتهایی وجود دارد، تعارض بین افراد سنتی و فرزندانی که به اصطلاح مدرن فکر میکنند، افزایش پیدا میکند.
گراوند: افزایش مجازات مثلاً حبس ابد یا ۳۰ سال حبس بهنظر من هیچ کمکی به حل مسأله نمیکند، مادامی که فشار نظام اجتماعی بر پدری آنقدر میشود که عزیزترین کس خود را میکشد، پس معادل آن هم حاضر است هر هزینهای را بپردازد خواه اعدام خواه حبس ابد یا حبس ۳۰ساله.
کاظمی: افراد باید در نظام حقوقی با هم برابر باشند، اما در این مورد خاص این گونه نیست.
گراوند: درست است اما انتظار نظام اجتماعی متفاوت است، البته این انتظار کاملاً غلط است، خروجی مجازات بیشتر، نمیتواند امیدوارکننده باشد، باید با توجه به شرایط فعلی جامعه، نظام اجتماعی هم تغییر کند، البته فقه و حقوق هم باید متناسب با شرایط اجتماعی تحول پیدا کنند. نظام حقوقی میتواند زود به نتیجه برسد، اما نظام اجتماعی این گونه نیست. چطور میتوان اعدام یا حبس ابد گذاشت، اما فشار اجتماعی مانند قبل وجود داشته باشد؟ در نهایت فشار نظام سنتی و فشار نظام حقوقی، افراد را پرس خواهد کرد، این در حالی است که باید کلیه مطالبات حقوقی افراد بویژه زنان با توجه به فقه به روز شود. اگر نظام رسانهای و کارشناسان اصرار کنند که همانند مجازات راهنمایی و رانندگی بهعنوان مثال جریمههای سنگین برای نبستن کمربند ایمنی یا سرعت غیرمجاز، قانون در این خصوص هم تغییر کند و تبدیل به مطالبه شود و معادل سختترین مجازاتها برای فرزند کشی پیشبینی شود، باز هم فرد دست به قتل خواهد زد. باید همزمان با تغییر قوانین، گفتوگوی ملی نیز صورت بگیرد، البته این امر قضیهای زمانبر است. اگر انطباق بین انتظارات افراد سنتی و مدرن وجود نداشته باشد، همچنان شاهد قتلها، طلاقها و آسیبهای اجتماعی دیگر خواهیم بود.
با این اوصاف راه حل مؤثر و مفید برای کاهش این آسیب اجتماعی (آمار فرزندکشی) چیست؟
گراوند: پیشبرد کارها و اجرای تغییرات در نظام اجتماعی بین ۱۰ تا ۱۵ سال زمان میبرد و بعد از آن خروجی کارها را خواهیم دید. قتل، نقطه آخر فروپاشی نظام اجتماعی است. در خشونتها و قتلهای خانوادگی بر اساس پژوهشهای انجام شده در دهه گذشته، افزایش آمار آسیبهایی مانند فرزندکشی در این روزها پیشبینی میشد. به اعتقاد من باید گفتوگوی ملی انجام بگیرد و همگام با آن تغییرات قوانین هم بهروز شود، این دو مقوله باید با هم و در کنار یکدیگر انجام شوند. با رها کردن یکی از این دو مقوله، به بنبست خواهیم رسید. در عین حال، در هر نظامی، حکومت و دولت باید نسبت به این جریانات مسئولیتهایی تعریف شده داشته باشند، نباید تنها خانواده را مقصر دانست، چرا که مسئولان دولتی و حکومت نیز سهم زیادی در تربیت فرزندان دارند.
کاظمی: اگر بخواهیم جامعه سالم تری داشته باشیم و آسیبهای اجتماعی کمتری داشته باشیم، در بسیاری از زمینهها باید تغییر و تحولات جدی را سرلوحه امور قرار دهیم، گره اصلی اینجاست که تغییرات چگونه باید اتفاق بیفتد؟ یک راهکار فوری، به روز شدن قوانین و احترام به حقوق فردی و استقلال افراد است، نگاه به حقوق فرد در خانواده بویژه زن در خانواده باید تغییر کند، البته مشکلات فردی هم در این زمینه وجود دارد، بهعنوان نمونه در ایران مشاوره رفتن و مراجعه به روانشناس به نوعی انگ اجتماعی است.
البته این نگاه تغییر کرده و این هزینههاست که آزاردهنده هستند و افراد را از مراجعه به مشاور و روانشناس باز میدارند. اینطور نیست؟
کاظمی: در تهران و شهرهای بزرگ اینگونه است، اما در شهرها و اجتماعات کوچک، هنوز رفتن به نزد مشاور و مراجعه به روانشناس، مقولهای ناشناخته و حتی نادرست است. نهادهای مدنی و بهزیستی در این قضیه باید مداخلات فعالانهتری داشته باشند. بهزیستی باید مشاورههای رایگان را فراهم کند و از روانشناسان و روانپزشکان مجرب استفاده کند، در آن صورت بخشی از تعارضات خانوادگی نیز حل خواهد شد، در مجموع تغییر و تحولات باید بهصورت اساسی و ساختاری شکل گیرد.
گراوند: کمپین گفتوگوی بین نسلی نیز بسیار کمک کننده است، باید والدین از خود بپرسند که چه انتظاری از فرزندم دارم و چرا فرزندم انتظارات من را بهعنوان پدر یا مادر برآورده نمیکند؟ این مسأله باید در رسانهها از جمله صداوسیما، مطبوعات و شبکههای مجازی بیشتر مطرح شود. تفاوت بین نسلی تا سالهای پیش از این ۳۰ سال بود، اما حالا به اعتقاد من به پنج سال رسیده ، یعنی شکاف بین نسلی بیشتر شده است، در بخش دیگر در خصوص حقوق و جزا هم باید گفتوگوی بین ملت و حکومت اتفاق بیفتد. اگر گفتوگو بین مردم و حکومت نباشد، امیدی به اصلاح و برون رفت از شرایط موجود نمیتوان داشت.
یادداشت
تریبون در اختیار متهم!
عبدالصمد خرمشاهی
حقوقدان
قتل عمد از بزرگترین جرایم است که قدمتی به طول تاریخ دارد. از زمان هابیل و قابیل شروع میشود و تا روزگار فعلی میرسد. در همه جوامع قتل عمد یکی از بزرگترین جرایم بشدت مذموم است، در واقع فرزندکشی با همان به اصطلاح آدمکشی فرقی نمیکند، این هم از زمان رستم و سهراب بوده و تاکنون هم ادامه دارد. فرزندکشی، نه تنها در کشور ما بلکه در خیلی از کشورها قدمت دارد، حتی در این سالهای اخیر با کمی پیگیری متوجه میشویم، فرزندکشی و قتلهای خانوادگی وجود داشته و حتی بعضاً جنجالی هم شده است.
برخی هم حتی بعد از کشتار فرزند، او را مثله کردهاند که اتفاق جدیدی در تاریخ جنایی ایران نیست، اما پرونده اخیر یعنی قتل بابک خرمدین توسط پدرش، مسائل و نکاتی داشته که باعث شده افکار عمومی جامعه بشدت تحت تأثیر قرار بگیرد و از این حادثه متحیر شود. فکر میکنم اغلب خوانندگان روزنامه طی این چند روز جزئیات پرونده را دقیقاً مطالعه کردند و از طریق رسانهها در جریان قرار گرفتند و کمتر کسی است که اطلاع از این حادثه نداشته باشد. در این فرصت به چند نکته اساسی اشاره میکنم که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
اولین نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که قواعد و مقررات قانونی قانون آیین دادرسی کیفری برای این وضع شده که حقوق طرفین پرونده بخصوص حقوق دفاعی متهم حفظ شود و مادامی که متهمی اثبات جرم او در دادگاه بدوی و سپس تجدیدنظر یا دیوان عالی کشور قطعی و نهایی نشده از او به عنوان متهم به قتل باید یاد کرد و طی رسیدگی میبایست یکسری مسائل و مقررات رعایت شود، اما آنچه قابل توجه است اینکه در چند دهه اخیر قتلهایی صورت گرفته که جنجالی بوده و توجه افکار عمومی و رسانهها به این پروندهها جلب شده و در مرحله تحقیقات مقدماتی این قوانین و مقررات آنچنان که باید و شاید رعایت نشده، این امر یکی از مسائلی است که فکر میکنم هنوز این معضل وجود دارد، کما اینکه در پرونده شهردار سابق نکات و مسائلی دیدیم که در مرحله تحقیقات مقدماتی رعایت نشد و با آبرو و حیثیت افراد بازی شد و تحت فشار افکار عمومی رسیدگی زودتر انجام گرفت. تمامی اینها باعث شد، وقتی در دادگاه کیفری حکم صادر شد، در دیوان عالی کشور پرونده را به لحاظ نقص تحقیقات نقض کردند. در آیین دادرسی کیفری در جهت حفظ حقوق طرفین تأکید و اهمیت فراوانی قائل شدند به عنوان مثال در ماده ۹۱ قانون آیین دادرسی گفته شده تحقیقات مقدماتی به صورت محرمانه صورت میگیرد، مگر در مواردی که قانون به نحو دیگری مقرر نماید، کلیه اشخاصی که در جریان تحقیقات مقدماتی حضور دارند، موظف به حفظ این اسناد هستند و در صورت تخلف به مجازات جرم افشای اسرار شغلی و حرفهای محکوم میشوند. میبینید که تأکید شده حتیالمقدور تحقیقات محرمانه صورت بگیرد و مسائل افشا نشود و با آبروی افراد بازی صورت نگیرد.
در این پرونده اولین ایرادی که صورت گرفت این بود که تریبون در اختیار متهم قرار داده شد و در وهله اول مطالبی عنوان شد که با واقعیت انطباق نداشت و در واقع عمل تخریب شخصیت فرزندش بیشتر از مثله کردن او قبح داشت و بعدها هم مسائلی در مورد دختر و دامادش مطرح کرد که افکار عمومی نسبت به آنها موضع گرفت، اینها مسائلی هستند که باید دقت شوند و خیلی به راحتی ابراز نشوند. در ماده ۲ قانون آیین دادرسی کشور هم در این خصوص تصریح شده و در ماده ۴ این قانون هم این قضیه، مورد توجه قرار گرفته است، البته در ماده هفت همین قانون هم تأکید شده، تمام مراحل رعایت حقوق شهروندی الزامی است، بنابراین ملاحظه میکنید در قانون چقدر برای حفظ کرامت اشخاص دقت شده، جای تعجب است آقای خرمدین به راحتی تریبون را در اختیار میگیرد و میگوید پسرم دچار فساد اخلاقی بود، چنین مسائلی ممکن است به تحقیقات منصفانه لطمه بزند. صرف نظر از این قضیه به مسائل دیگر هم باید بیشتر دقت شود، به عنوان مثال در فضای مجازی این موضوع به شوخی گرفته شده و جوکهایی به دلیل خطر وجودی پدر و مادر ذکر کردند که این امر خلاف اخلاق است.
همه میدانیم کمتر پدر و مادری است که بخواهد به خون فرزندش تشنه باشد، جوکهایی که ساخته شد، کمکم قبح قضیه را از بین میبرد، البته پدر و مادری که فرزندشان را در حکم ملک خود میدانند، آنچنان مستحق رعایت احترام نیستند ولی در کل، رعایت حفظ حرمت والدین اهمیت دارد. مسأله دیگر این است که آیا انتشار اینگونه اخبار باعث تشویش افکار عمومی میشود و چگونه باید این اخبار منتشر شود؟ وظیفه رسانهها و مطبوعات آگاهی دادن به افراد جامعه است، اما چگونگی انتشار اخبار هم مهم است، در این مورد متأسفانه رعایت مسأله نشد و خیلی از پدر و مادرها از شنیدن این اخبار دچار افسردگی و یأس شدند؛ به اعتقاد من حالت تعادلی باید باشد، نمیتوان اخبار را مخفی کرد اما اخبار باید جنبه آموزنده نیز داشته باشند و صرفاً نباید به یک خبر برای فروش و داغ کردن آن جذابیت داد. باید اخبار در چارچوب قانونی و رعایت مسائل اخلاقی و آموزنده عنوان شود و باعث تشتت خاطر مردم نشود. بحث اصلی دیگر این است که بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی یکی از شرایط قصاص این است که رابطه پدر و فرزندی مورد نظر قرار گرفته یعنی پدر قصاص نمیشود، این نظریه موافقان و مخالفانی دارد، برخی معتقدند، پدر اساساً خواهان خوشبختی فرزندش است، برخی هم معتقد هستند که پدرها با استناد به این ماده دست به چنین اعمالی میزنند.
من بر این عقیده هستم که رابطه متوازنی در مجازات باید ایجاد شود، البته به قصاص و مجازات حبس اعتقادی ندارم اما معتقدم حبس با اعمال شاقه یا تبعید میتواند مؤثرتر از سایر موارد عمل کند، مثلاً پدر بابک را ملزم کنند، در شهر دورافتادهای خدمات عمومی ارائه دهد، البته اگر ثابت شد که او مرتکب قتل شده است. مسأله دیگر که شبهه افکار عمومی را ایجاد کرد، معاونت مادر در قتل است؛ در فرض اثبات معاونت مادر، مجازات او بر اساس تبصره ۲ ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی تعیین میشود و قطعاً ۲ تا ۳ درجه کمتر از مجازات پدر خواهد بود. این مسأله را نیز باید عنوان کنم که هر جرمی که اتفاق میافتد، محصول علل و عواملی است که وجود دارد. معتقدم تا زمانی که بستر ارتکاب جرم فراهم باشد، نباید خوشبین باشیم که آمار قتلها بخصوص قتلهای خانوادگی کاهش پیدا کند. مادامی که رفاه نسبی در خانوادهها ایجاد نشود و خانوادهها دغدغه مالی و مشکل نان و مسکن و تفریح و آموزش داشته باشند، نباید انتظار داشته باشیم که آمار جرایم کاهش پیدا کند، پس در وهله اول باید علل و عواملی که جرم را به وجود میآورند، از میان برداشته شوند و در گام دوم نیز ارائه آموزشهای لازم از طرف رسانهها در این امر بسیار مؤثر عمل خواهد کرد.
شوک به فضای عاطفی جامعه
جعفر بای
آسیب شناس
خبر دهشتناک قتل کارگردان مشهور توسط پدرش و از این دست خبرها شوک عظیمی به فضای عاطفی جامعه وارد میسازد که عوارض آن فوقالعاده در درازمدت اثر نامطلوبی را بههمراه خواهد داشت.اگرچه مطالعات علمی در آسیبهای اجتماعی معمولاً نتایج دقیقی را به همراه ندارد ولی اگر به لحاظ اهمیت موضوع این مسأله را از نظر چرایی وقوع مورد کنکاش قرار دهیم به نتایج متغیری خواهیم رسید که علل فراوانی دست به دست هم دادهاند تا این ماجرا ساخته و پرداخته شده، اینک به عناوین اصلی و متغیرهای تأثیرگذار بهطورخلاصه میپردازیم.
مشکلات اقتصادی که سالهاست جامعه با آن درگیراست وخود به تنهایی میتواند منشأ فراوانی از مشکلات و گرفتاری های خانوادههای جامعه ما باشد، منشأ بسیاری از تنشهای خانوادگی شده است، فقر و نداری میتواند روزبهروز سفرههای مردم را کوچک و کوچکتر و قدرت خرید مردم را کم و کمتر کند و باعث تنزل بیش از نیمی از جامعه شده و آنها را به زیر خط فقر کشانده و منجربه فقر مطلق شهروندان شده است. یأس و ناامیدی که باعث نداشتن امید به آینده در نیروی فعال اجتماعی شده است،بیکاری که باعث گرفتاریهای عظیم اجتماعی و فرهنگی شده و بستر طلاق عاطفی را در خانوادهها فراهم کرده است، گرانی و عدم نظارت دقیق بر قیمتها که باعث پدید آمدن بیاعتمادی در روابط متقابل اجتماعی شده است.
عدم توزیع عادلانه ثروت در جامعه که باعث شکاف عمیق اقتصادی و بههم ریختن توازن طبقات اجتماعی شده است، اگر به ریشه درگیریهای فراوان اجتماعی توجه داشته باشیم، درخواهیم یافت که اگر ما روزانه شاهد نزاعهای فراوان خیابانی هستیم، بیشتر به گرفتاریها و مشکلاتی برمیگردد که علت فیزیکی پیرامونی دارد، مانند عامل آلایندگیهای صوتی، آلودگی هوا، آلایندههای محیطی و پلشتیهای بصری و بینظمیهایی در مبلمان شهری و آلودگیهای بویایی و گرفتاریهایی که در ارتباطات متقابل شهروندان در جامعه ایجاد شده است، این مسأله میتواند منشأ بسیاری از گرفتاریها و تولید حوادث در جامعه شود. نتایج تحقیقی میدانی در مورد قتلهای خیابانی نشان میدهد که ۹۹درصد درگیریها و نزاعهای خیابانی که منجر به قتل شده است، بدون برنامه قبلی صورت پذیرفته و کاملاً اتفاقی و تصمیم به قتل درصحنه جرم اتخاذ شده است. موج عظیم فشارهای روحی و روانی و پایین بودن آستانه تحمل، عدم کنترل خشم و ناتوانی در مدیریت احساسات و عواطف از مسائل ساده و پیش پا افتادهای مانند پارک اتومبیل یا بوق زدن نامناسب و غیره موضوعاتی از این دست منجر به نزاع و قتل شده است.
نبود فضای شاد و بالعکس حاکمیت فضایی آمیخته با غم و غصه و رنج که منجر به ابراز خشونت میشود، محرکهای پیرامونی خشونت که از اسباب بازیهای کودکانه مانند تفنگ گرفته و مسائلی از این دست که محیط خانوادگی پرتنش را فراهم میکند، فیلمهای خشن و آثار فرهنگی غم انگیز، اشعار حزن آور و داستانهای خشونت زا و بخشی از برنامههای تلویزیونی نه تنها شاد و بانشاط نیستند بلکه مولد خشونت درجامعه و از عوامل تشدید مشکلات اجتماعی به شمار میآیند همچنین ناکامی در انتقال ارزشهای فرهنگی از سوی والدین و عدم موفقیت سایر نهادهای فرهنگی باعث نا باوری نسل جوان به آداب و رسوم حاکم بر جامعه شده و این پدیده منجر به اختلافات شدید بین نسلی شده است. شکاف و گسست نسلی محصول این مسأله شوم است و باعث تنش های فراوانی بین فرزندان با والدین میشود و گاهی این نوع خشونتهای خانوادگی به جامعه نیز سرایت میکند. نفوذ شدید عناصر فرهنگ بیگانه منجر به تعارض فرهنگی والدین با فرزندان شده و پالسهای منفی را در روابط بین فردی در خانواده افزایش میدهد و سیگنالهای خشونت را در جامعه تولید مینماید.
انفجار ارزشهای فرهنگی و سرعت تغییرات هنجارهای اجتماعی باعث تعارض و تضاد فکری و اندیشه ای بین والدین و فرزندان شده است و منشأ بسیاری از درگیریهای خانوادگی در تضاد فکری و اختلاف فرهنگی است که ابتدا در دامن خانواده شکل میگیرد و سپس به درگیریهای اجتماعی تبدیل میشود؛ منشأ درگیریهای فرهنگی و خانوادگی نیز به مداخله عناصر بیگانه در نظام تربیتی ربط دارد و تولید خشونت از درگیریهای لفظی والدین آغاز شده و با درگیریهای همسایهها و نزاع و جنگ محلی ادامه یافته و با تنبیه معلمان تکمیل شده و منجر به بیاعتمادی، بدبینی، فقدان امید به آینده و پایین بودن اعتماد اجتماعی میشود. تقابل فرهنگی بین اعضای خانواده، تضاد در نظام ارزشی افراد خانواده و اختلاف شدید بین فرزندان و والدین منجر به بروز مشکلات فراوانی میشود که میتواند منجر به تولید خشونت
در جامعه شود.
فروپاشی نظام اخلاقی و رواج بد اخلاقی بین عناصر برجسته اجتماعی، ناکارآمدی نهادهای فرهنگی و فحاشی، بددهانی و توهین و بهکار بردن الفاظ زشت و کریه در گفتوگوهای عادی و جامعه مدرنیته زودرس باعث فروپاشی ارزشهای سنتی و رواج هنجارهای مدرن شده، ارتباطات بین فردی اعضای خانواده را تقلیل داده و دیدگاه متضاد در باورها و اعتقادات ایجاد کرده و اختلاف سلیقه را به اختلاف عقیده بدل نموده است. جنون آنی ناشی ار فشار روحی و روانی و عصبانیتهای شدید و بالا رفتن نقطه جوش، منجر به عدم کنترل و مدیریت احساسات در آنان شده، طوری که باعث رفتار غیر متعارف میشود. علل جنون، سرکوب خشمهای زیاد، فشارهای عاطفی متنوع و مدیریت نشده و پدیده طغیان حجم سنگین خشم در کنار همه این مشکلات، ظهور ویروس کرونا و قرنطینه خانگی و فاصله اجتماعی، تیر خلاصی را در جامعه شلیک کرده و خشونت را بیش از حد در جامعه افزایش داده و سقوط ارزشهای اخلاقی را باعث میشود؛ تأخیر سن ازدواج و پرخاشگری و زوال اخلاق و ناتوانی درکنترل خشم و راههای خنثیسازی خشم و مشکلاتی از این دست باعث بروز حوادث اینچنینی میشود.
ضعف قوانین دربرابر فرزندکشی
مونیکا نادی
حقوقدان و فعال اجتماعی
قتلهای خانوادگی و فرزندکشی بخشی از آمار جنایی جوامعی با ساختارهای سنتی و در حال توسعه را تشکیل میدهند. جوامعی که در آنها فرزندان بخشی از دارایی والدین محسوب میشوند و آنان خود را مجاز به هر نوع رفتاری با فرزندانشان اعم از تنبیه بدنی، آزار و قتل ایشان میدانند. قطعاً وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه در بروز چنین خشونتهایی بیتأثیر نیست. افزایش روزافزون این خشونتها باید زنگ خطری برای جامعه باشد. خطری که لازم است بموقع صدایش را شنید و به تناسب آن سیاستگذاری جنایی متحول گردد. کما اینکه فرزندکشیهایی که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است منجر به تدوین و تصویب لایحه تشدید مجازات پدر قاتل در صورت قتل فرزند در دولت شده است. مجازاتی که پدر را بر خلاف مادر و سایر افراد از قصاص در برابر قتل فرزند معاف میدارد و به فرض تصویب نهایی لایحه اخیر و قانونی شدن آن، در اجرای مجازات حبس پدر باید حداکثر مجازات را در مورد او بدون ارفاق اعمال کرد و محدودیتهایی در سرپرستی فرزندان دیگرش نیز برای او ایجاد میگردد. اما چنین تغییراتی به تنهایی کافی به نظر نمیرسد. در واقع فرزندکشی مثل تمام آسیبهای اجتماعی دیگر و خشونتهای رایج، ابعاد متفاوتی دارد که باید مورد توجه قرار گیرند. یکی از این ابعاد، بازدارندگی قوانین و تناسب جرم و مجازات است، ولی نباید از جنبههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این آسیب غافل شد، هر چقدر هم که مجازاتهای بازدارنده و سنگین برای این چنین جرایمی اعمال شود، تا زمانی که بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه از مقدسانگاری والدین دست برندارد و اختیارات و اقدامات والدین از منظر عموم جامعه محدود به رعایت حقوق اساسی فرزندانشان نگردد، شاهد چنین اتفاقهایی هستیم. از طرف دیگر تا زمانی که معضلات اقتصادی، فقر و بیکاری و مشکلات معیشتی سروسامان نیابد، نمیتوان به صرف افزایش مجازات، امید به کاهش فرزند کشی و خشونت در جامعه داشته باشیم.
همچنین شاهد آن هستیم که در فرزند کشی اخیر برخلاف مقررات قانونی و اصل محرمانگی تحقیقات، تحقیقات مقدماتی در معرض اطلاع عموم جامعه قرار گرفته است و این امر نه تنها حقوق دفاعی متهمین پرونده را مخدوش میسازد، بلکه به نظر میرسد حقوق قربانیان این جنایت و آشنایان ایشان و حتی خواهر و برادر بازمانده نیز در معرض تضییع قرار گرفته است. چه بسا که متهمین برای همراهسازی جامعه با خود و توجیه آنچه انجام دادهاند، به تخریب شخصیت قربانیان و دوستان و اطرافیان ایشان پرداختهاند که قطعاً انتشار این موارد برخلاف حقوق اساسی این افراد است و طبیعتاً رسیدگی قضایی را با حواشی مختلفی روبهرو میکند و از دقت و ارزش تحقیقات مقدماتی میکاهد که میتواند فرایند دادرسی را با دشواریهایی همراه سازد.
خاموشی برق
وزیر نیرو عذرخواهی کرد
گروه اقتصادی / تیتر «از مردم عذرخواهی میکنم» وزیر نیرو، به سرعت در فضای مجازی دست به دست شد. رضا اردکانیان این جمله را به خاطر قطع برق طی روزهای اخیر گفت و تأکید کرد که تلاش میکنیم که قطع برق کم و کمتر شود. او در مراسم افتتاح طرحهای صنعت آب در سه استان کشور که به صورت ویدیوکنفرانس در وزارت نیرو انجام شد، گفت: به عنوان وزیر نیرو وظیفه دارم از بابت همه مضیقههای پیشآمده برای مردم در بخش خانگی و تجاری عذرخواهی کنم.
آن طور که وزیر نیرو گفته است به دلیل کاهش بارش ها امسال تولید برق نیروگاه های برق آبی به طور متوسط 30 درصد کاهش داشته و نتوانسته اند 12 هزار مگاوات برق تولید کنند. وزیر نیرو ظرفیت نصب شده نیروگاهی در حال حاضر را ۸۵ هزار و ۳۱۳ مگاوات اعلام و خاطرنشان کرد: حدود ۱۲ هزار مگاوات از این میزان ظرفیت مربوط به نیروگاههای برقآبی کشور است.۷۳ هزار و ۳۱۳ مگاوات ظرفیت بقیه نیروگاهها شامل حرارتی، تجدیدپذیر، اتمی، تولید پراکنده و سایر نیروگاه است و با توجه به عمری که نیروگاههای حرارتی دارند تولید برق در آنها تابع افزایش دما و منطقه جغرافیایی و ارتفاع است.
کاهش بارش پیشبینیها را برهم زد
به گزارش ایرنا، او افزود: نیروگاههای حرارتی به ازای هر یک هزار متر ارتفاع یک درجه از توان خود را از دست میدهند و در هر درجه افزایش دمای بالای ۱۵ درجه، هفت دهم درصد از توان خروجی خود را از دست میدهند که سبب کاهش تولید آنها میشود. وزیر نیرو گفت: در تابستان حدود ۵۰ هزار مگاوات از ظرفیت نیروگاهها به غیر از برقآبیها را در دسترس داریم که در بهترین شرایط، مجموع تولید برق کشور حدود ۶۰ هزار مگاوات خواهد بود. برای تابستان امسال با توجه به واحدهای جدیدی که به بهرهبرداری رسیده بود و نیز آمادگی نیروگاههای موجود در شرایط طبیعی میتوانستیم روی این میزان حساب کرده و برق تولید و استفاده شود. او افزود: اما کاهش بارشها به میزان حدود ۵۵ درصد سبب شد سه هزار و ۵۰۰ مگاوات کاهش عملی تولید رخ دهد که این امر مشکلاتی را ایجاد کرد. اردکانیان ادامه داد: از طرف دیگر کشورمان کشوری درحال توسعه است و نیاز روز افزون به تأمین برق برای رونق تولید دارد. وزیر نیرو خاطرنشان کرد: سال گذشته حدود یک میلیون مشترک جدید چه در بخش خانگی و چه در بخش تجاری به مشترکان صنعت برق کشور افزوده شد که بر همین اساس باید افزایش تولیدی به میزان حدود ۲ هزار مگاوات توسط نیروگاه جدید اتفاق میافتاد که پارسال در مجموع ۲ هزار و ۵۰۰ واحد جدید وارد مدار شد که همان ۲ هزار مگاوات مورد نیاز را تأمین خواهد کرد.
گرمای زودرس بیبرقی را آورد
او گفت: برنامهریزیها براساس این پیشبینیها صورت گرفته بود اما کمبودی که در روزهای اخیر اتفاق افتاد دلایلی دارد که یکی از آنها گرمای زودرس است، به گونهای که در فروردینماه افزایش دمای ۵ درجهای و در اردیبهشت رشد ۳ درجهای سبب اثرگذاری روی دو موضوع توان خروجی نیروگاههای حرارتی و زودتر روشن شدن سیستمهای گرمایشی شد.
رشد استخراج رمز ارز
اردکانیان دلیل دیگر افزایش مصرف برق را رشد فزاینده فعالیت استخراجکنندگان رمزارزها دانست و ادامه داد: دولت مصوبهای را درباره ساماندهی رمزارزها داشته و ترتیباتی را برای سامان دادن آنها و اخذ مجوز دیده شده است. وزیر نیرواز همکاری با وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برای شناسایی استخراجکنندگان ارزهای مجازی خبر داد و در عین حال به گزارشهای جهانی که از مصرف برق توسط ماینرها ارائه شده اشاره کرد و گفت: براساس این گزارشها حدود ۲ هزار مگاوات مصرف برق سهم کشورمان است.
ماینرها در پیک مصرف خاموش میشوند
او ادامه داد: حدود ۳۲۱ مگاوات از این میزان دارای مجوز هستند که در زمان پیک با هماهنگی نسبت به خاموش کردن دستگاههای خود اقدام کردند. اردکانیان گفت: براساس گزارشهای رسیده اکنون در اماکن مختلفی اقدام به استخراج غیرمجاز رمز ارز میکند که البته وزارت نیرو دنبال آن است که این فعالیت به صورت قانونی انجام و قاعدهمند شود. وزیر نیرو درباره مقابله با استخراج کنندگان غیرمجاز رمزارز گفت: پذیرفته نیست که فعالیت غیرمجازعدهای سبب آسیب دیدن دیگران شود و بر این اساس با این فعالان غیرمجاز برخورد میشود. او افزود: تصمیمهای خوبی در مراجع مسئول در این باره گرفته شده و امید است مجموع فعالیتها سبب شود این مشکل هرچه زودتر رفع شود.
همه دستگاههای مسئول پای کار هستند
او فعالیت تعداد زیادی از استخراجکنندگان غیرمجاز رمزارزها را تعجبآور دانست و خاطرنشان کرد: اطلاعات دریافتی نشان میدهد این مقداری که تاکنون کشف شده درصد کمی از آن چیزی است که احتمال داده میشود فعال باشد. اردکانیان گفت: این اطمینان را میدهم که همه دستگاههای مسئول پای کار هستند و اکنون همکاری خوبی با وزارت ارتباطات و سایر دستگاههای مسئول برقرار است و در زمان کوتاهی محلهای استخراج، شناسایی خواهند شد. مجوزهای لازم داده شده تا فقط به موضوع جریمه و برخورد اکتفا نشود و در هر کجا که انشعاب غیرمجازی استفاده میشود مراجع قانونی اجازه مییابند که انشعاب را قطع کنند.
جریمه خاموشی را همسایه میدهد
او اظهار داشت: واقعاً قابل پذیرش نیست که فردی در واحد مسکونی استفاده غیرمجاز از برق کند و موجب کاهش تولید شود و همسایه این فرد جریمه این کار خلاف را با تحمل خاموشی پس دهد.
وزیر نیرو درباره میزان استفاده غیرمجاز استخراجکنندگان رمرزارز از برق اظهار داشت: میزان مصرف استخراج رمزارز در ایران دو هزار مگاوات است و هر بیتکوین ۳۰۰ مگاوات ساعت انرژی مصرف میکند که بیش از الگوی مصرف خانوار است و به عبارتی دیگر معادل یک هزار و ۲۰۰ ماه برق مصرفی خانوار میشود. اردکانیان گفت: اگر برآورد هزینه و فایده انجام شود، با این میزان مصرف برق توسط رمزارزها متوجه خواهیم شد که چقدر برنده و یا بازنده هستیم. او با بیان اینکه در حال حاضر ۳۲۱ مگاوات به صورت مجاز از برق استفاده میکنند، گفت: طبق اطلاع قبلی، انشعابهای مجاز نیز قطع شده تا بتوان این ایام را پشت سرگذاشت.
شناسایی مزارع رو به افزایش است
وزیر نیرو اضافه کرد: شناسایی مزارع استخراج رمزارزهای غیرمجاز رو به افزایش است و باید این موضوع هرچه سریعتر سامان داده شود.
کاهش زمان خاموشیها
وزیر نیرو با اشاره به قطعیهای پیش آمده برق گفت: جلسههای متعددی برای رفع این مشکل برگزار و قرار شد واحدهای نیروگاهی زودتر از برنامه زمانبندی وارد مدار شود و بدین ترتیب، میزان خاموشیهای موردی کاهش یابد. او افزود: اما اگر قطع برق در منطقهای ضرورت داشت، با رعایت همه ملاحظات و اولویتها حتماً با اعلام قبلی خواهد بود.
حمله سایبری در کار نیست
اردکانیان درباره شایعه حملات سایبری گفت: ادعای حملات سایبری به هیچ عنوان درست نیست. در دوران جنگ اقتصادی و فشارها و سختیها همه دستگاههای مسئول از جمله وزارت نیرو تدارک لازم را برای این موضوع دیدهاند و آموزشهای لازم داده شده و تجهیزات لازم تدارک دیده شده و دستورکارها فراهم است و من اطمینان میدهم که در این اختلالهای موردی، چنین چیزی نبوده و در آینده هم نخواهد بود.
وزیر نیرو درباره امکان استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر گفت: واقعیت این است که همه تلاش کردند که به واسطه روزهای آفتابی زیادی که کشورمان از آن برخودار است، یکی از کشورهای پیشتاز در امر توسعه نیروگاه تجدیدپذیر باشیم.
او ادامه داد: البته شدت تابش خورشید در کشورمان از کیفیت بالاتری نسبت به کشورهای همسایه برخوردار است، بهطوری که به گفته متخصصان از یک متر مربع پنل خورشیدی، انرژی بیشتری دریافت میشود.
تعمیرات اساسی نیروگاهها نیز زودتر انجام شد
وزیر نیرو با بیان اینکه در راستای مدیریت مصرف بار ۳۰۰ هزار موافقتنامه با مصرفکنندگان برق امضا کردهایم، گفت: امسال علاوه بر هزار مگاوات از نیروگاه هستهای بوشهر تعمیرات اساسی نیروگاهها نیز زودتر انجام شد که البته برخلاف روال هر سال تا پایان خردادماه ادامه داشت و به این ترتیب امسال تا پایان خردادماه اکثریت واحدهای نیروگاهی ما به مدار تولید باز میگردند.
مردم در مصرف برق همکاری کنند
اردکانیان با اشاره به پیشبینی تولید ظرفیت پنج هزار مگاواتی سالانه بر اساس برنامه ششم توسعه، تصریح کرد: این موضوعی است که در برنامه ششم توسعه به آن اشاره شده است و به این ترتیب در ۵ سال باید ۲۵ هزار مگاوات به ظرفیت برق کشور اضافه میشد این در حالی است که با توجه به اینکه امسال آخرین سال برنامه ششم توسعه است، تنها ۵۷ درصد از برنامه برای بخش نیروگاهی اجرایی شده است. این در حالی است که از مجموع منابعی که باید برای اجرایی شدن ظرفیت نیروگاهی بر اساس برنامه ششم توسعه در اختیار ما قرار میگرفت حدود ۹ میلیارد یورو است که موجب ایجاد ظرفیت ۱۵ هزار و ۱۰۷ مگاوات شد که محل استفاده این منابع نیز فاینانس و سرمایهگذاری خارجی بوده است. به این ترتیب باید گفت در مجموع ۱۷ درصد منابع برای اجرایی شدن برنامه توسعه ششم محقق شد. البته طبیعی است که به دلیل شرایط اقتصاد کل کشور این تخصیص منابع از محل فاینانس متوقف شد. ما نیروگاههای آبی متفاوتی داشتیم که تا مراحل نهایی نیز پیش رفته بود اما به دلیل توقف فاینانس مالی پروژه متوقف شد.
او افزود: از دیروز واحدهایی که درگیر تعمیرات اساسی بودند، زودتر از برنامه معین وارد مدار تولید میشود. البته در هفته آینده شاهد افزایش دما هستیم. بنابراین از مردم تقاضا داریم در راستای مدیریت بار همراهی کنند. البته در مواقعی که احتمال کمبود عرضه وجود داشته باشد، اطلاع رسانیهای لازم انجام میشود.
آن طور که وزیر نیرو گفته است به دلیل کاهش بارش ها امسال تولید برق نیروگاه های برق آبی به طور متوسط 30 درصد کاهش داشته و نتوانسته اند 12 هزار مگاوات برق تولید کنند. وزیر نیرو ظرفیت نصب شده نیروگاهی در حال حاضر را ۸۵ هزار و ۳۱۳ مگاوات اعلام و خاطرنشان کرد: حدود ۱۲ هزار مگاوات از این میزان ظرفیت مربوط به نیروگاههای برقآبی کشور است.۷۳ هزار و ۳۱۳ مگاوات ظرفیت بقیه نیروگاهها شامل حرارتی، تجدیدپذیر، اتمی، تولید پراکنده و سایر نیروگاه است و با توجه به عمری که نیروگاههای حرارتی دارند تولید برق در آنها تابع افزایش دما و منطقه جغرافیایی و ارتفاع است.
کاهش بارش پیشبینیها را برهم زد
به گزارش ایرنا، او افزود: نیروگاههای حرارتی به ازای هر یک هزار متر ارتفاع یک درجه از توان خود را از دست میدهند و در هر درجه افزایش دمای بالای ۱۵ درجه، هفت دهم درصد از توان خروجی خود را از دست میدهند که سبب کاهش تولید آنها میشود. وزیر نیرو گفت: در تابستان حدود ۵۰ هزار مگاوات از ظرفیت نیروگاهها به غیر از برقآبیها را در دسترس داریم که در بهترین شرایط، مجموع تولید برق کشور حدود ۶۰ هزار مگاوات خواهد بود. برای تابستان امسال با توجه به واحدهای جدیدی که به بهرهبرداری رسیده بود و نیز آمادگی نیروگاههای موجود در شرایط طبیعی میتوانستیم روی این میزان حساب کرده و برق تولید و استفاده شود. او افزود: اما کاهش بارشها به میزان حدود ۵۵ درصد سبب شد سه هزار و ۵۰۰ مگاوات کاهش عملی تولید رخ دهد که این امر مشکلاتی را ایجاد کرد. اردکانیان ادامه داد: از طرف دیگر کشورمان کشوری درحال توسعه است و نیاز روز افزون به تأمین برق برای رونق تولید دارد. وزیر نیرو خاطرنشان کرد: سال گذشته حدود یک میلیون مشترک جدید چه در بخش خانگی و چه در بخش تجاری به مشترکان صنعت برق کشور افزوده شد که بر همین اساس باید افزایش تولیدی به میزان حدود ۲ هزار مگاوات توسط نیروگاه جدید اتفاق میافتاد که پارسال در مجموع ۲ هزار و ۵۰۰ واحد جدید وارد مدار شد که همان ۲ هزار مگاوات مورد نیاز را تأمین خواهد کرد.
گرمای زودرس بیبرقی را آورد
او گفت: برنامهریزیها براساس این پیشبینیها صورت گرفته بود اما کمبودی که در روزهای اخیر اتفاق افتاد دلایلی دارد که یکی از آنها گرمای زودرس است، به گونهای که در فروردینماه افزایش دمای ۵ درجهای و در اردیبهشت رشد ۳ درجهای سبب اثرگذاری روی دو موضوع توان خروجی نیروگاههای حرارتی و زودتر روشن شدن سیستمهای گرمایشی شد.
رشد استخراج رمز ارز
اردکانیان دلیل دیگر افزایش مصرف برق را رشد فزاینده فعالیت استخراجکنندگان رمزارزها دانست و ادامه داد: دولت مصوبهای را درباره ساماندهی رمزارزها داشته و ترتیباتی را برای سامان دادن آنها و اخذ مجوز دیده شده است. وزیر نیرواز همکاری با وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برای شناسایی استخراجکنندگان ارزهای مجازی خبر داد و در عین حال به گزارشهای جهانی که از مصرف برق توسط ماینرها ارائه شده اشاره کرد و گفت: براساس این گزارشها حدود ۲ هزار مگاوات مصرف برق سهم کشورمان است.
ماینرها در پیک مصرف خاموش میشوند
او ادامه داد: حدود ۳۲۱ مگاوات از این میزان دارای مجوز هستند که در زمان پیک با هماهنگی نسبت به خاموش کردن دستگاههای خود اقدام کردند. اردکانیان گفت: براساس گزارشهای رسیده اکنون در اماکن مختلفی اقدام به استخراج غیرمجاز رمز ارز میکند که البته وزارت نیرو دنبال آن است که این فعالیت به صورت قانونی انجام و قاعدهمند شود. وزیر نیرو درباره مقابله با استخراج کنندگان غیرمجاز رمزارز گفت: پذیرفته نیست که فعالیت غیرمجازعدهای سبب آسیب دیدن دیگران شود و بر این اساس با این فعالان غیرمجاز برخورد میشود. او افزود: تصمیمهای خوبی در مراجع مسئول در این باره گرفته شده و امید است مجموع فعالیتها سبب شود این مشکل هرچه زودتر رفع شود.
همه دستگاههای مسئول پای کار هستند
او فعالیت تعداد زیادی از استخراجکنندگان غیرمجاز رمزارزها را تعجبآور دانست و خاطرنشان کرد: اطلاعات دریافتی نشان میدهد این مقداری که تاکنون کشف شده درصد کمی از آن چیزی است که احتمال داده میشود فعال باشد. اردکانیان گفت: این اطمینان را میدهم که همه دستگاههای مسئول پای کار هستند و اکنون همکاری خوبی با وزارت ارتباطات و سایر دستگاههای مسئول برقرار است و در زمان کوتاهی محلهای استخراج، شناسایی خواهند شد. مجوزهای لازم داده شده تا فقط به موضوع جریمه و برخورد اکتفا نشود و در هر کجا که انشعاب غیرمجازی استفاده میشود مراجع قانونی اجازه مییابند که انشعاب را قطع کنند.
جریمه خاموشی را همسایه میدهد
او اظهار داشت: واقعاً قابل پذیرش نیست که فردی در واحد مسکونی استفاده غیرمجاز از برق کند و موجب کاهش تولید شود و همسایه این فرد جریمه این کار خلاف را با تحمل خاموشی پس دهد.
وزیر نیرو درباره میزان استفاده غیرمجاز استخراجکنندگان رمرزارز از برق اظهار داشت: میزان مصرف استخراج رمزارز در ایران دو هزار مگاوات است و هر بیتکوین ۳۰۰ مگاوات ساعت انرژی مصرف میکند که بیش از الگوی مصرف خانوار است و به عبارتی دیگر معادل یک هزار و ۲۰۰ ماه برق مصرفی خانوار میشود. اردکانیان گفت: اگر برآورد هزینه و فایده انجام شود، با این میزان مصرف برق توسط رمزارزها متوجه خواهیم شد که چقدر برنده و یا بازنده هستیم. او با بیان اینکه در حال حاضر ۳۲۱ مگاوات به صورت مجاز از برق استفاده میکنند، گفت: طبق اطلاع قبلی، انشعابهای مجاز نیز قطع شده تا بتوان این ایام را پشت سرگذاشت.
شناسایی مزارع رو به افزایش است
وزیر نیرو اضافه کرد: شناسایی مزارع استخراج رمزارزهای غیرمجاز رو به افزایش است و باید این موضوع هرچه سریعتر سامان داده شود.
کاهش زمان خاموشیها
وزیر نیرو با اشاره به قطعیهای پیش آمده برق گفت: جلسههای متعددی برای رفع این مشکل برگزار و قرار شد واحدهای نیروگاهی زودتر از برنامه زمانبندی وارد مدار شود و بدین ترتیب، میزان خاموشیهای موردی کاهش یابد. او افزود: اما اگر قطع برق در منطقهای ضرورت داشت، با رعایت همه ملاحظات و اولویتها حتماً با اعلام قبلی خواهد بود.
حمله سایبری در کار نیست
اردکانیان درباره شایعه حملات سایبری گفت: ادعای حملات سایبری به هیچ عنوان درست نیست. در دوران جنگ اقتصادی و فشارها و سختیها همه دستگاههای مسئول از جمله وزارت نیرو تدارک لازم را برای این موضوع دیدهاند و آموزشهای لازم داده شده و تجهیزات لازم تدارک دیده شده و دستورکارها فراهم است و من اطمینان میدهم که در این اختلالهای موردی، چنین چیزی نبوده و در آینده هم نخواهد بود.
وزیر نیرو درباره امکان استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر گفت: واقعیت این است که همه تلاش کردند که به واسطه روزهای آفتابی زیادی که کشورمان از آن برخودار است، یکی از کشورهای پیشتاز در امر توسعه نیروگاه تجدیدپذیر باشیم.
او ادامه داد: البته شدت تابش خورشید در کشورمان از کیفیت بالاتری نسبت به کشورهای همسایه برخوردار است، بهطوری که به گفته متخصصان از یک متر مربع پنل خورشیدی، انرژی بیشتری دریافت میشود.
تعمیرات اساسی نیروگاهها نیز زودتر انجام شد
وزیر نیرو با بیان اینکه در راستای مدیریت مصرف بار ۳۰۰ هزار موافقتنامه با مصرفکنندگان برق امضا کردهایم، گفت: امسال علاوه بر هزار مگاوات از نیروگاه هستهای بوشهر تعمیرات اساسی نیروگاهها نیز زودتر انجام شد که البته برخلاف روال هر سال تا پایان خردادماه ادامه داشت و به این ترتیب امسال تا پایان خردادماه اکثریت واحدهای نیروگاهی ما به مدار تولید باز میگردند.
مردم در مصرف برق همکاری کنند
اردکانیان با اشاره به پیشبینی تولید ظرفیت پنج هزار مگاواتی سالانه بر اساس برنامه ششم توسعه، تصریح کرد: این موضوعی است که در برنامه ششم توسعه به آن اشاره شده است و به این ترتیب در ۵ سال باید ۲۵ هزار مگاوات به ظرفیت برق کشور اضافه میشد این در حالی است که با توجه به اینکه امسال آخرین سال برنامه ششم توسعه است، تنها ۵۷ درصد از برنامه برای بخش نیروگاهی اجرایی شده است. این در حالی است که از مجموع منابعی که باید برای اجرایی شدن ظرفیت نیروگاهی بر اساس برنامه ششم توسعه در اختیار ما قرار میگرفت حدود ۹ میلیارد یورو است که موجب ایجاد ظرفیت ۱۵ هزار و ۱۰۷ مگاوات شد که محل استفاده این منابع نیز فاینانس و سرمایهگذاری خارجی بوده است. به این ترتیب باید گفت در مجموع ۱۷ درصد منابع برای اجرایی شدن برنامه توسعه ششم محقق شد. البته طبیعی است که به دلیل شرایط اقتصاد کل کشور این تخصیص منابع از محل فاینانس متوقف شد. ما نیروگاههای آبی متفاوتی داشتیم که تا مراحل نهایی نیز پیش رفته بود اما به دلیل توقف فاینانس مالی پروژه متوقف شد.
او افزود: از دیروز واحدهایی که درگیر تعمیرات اساسی بودند، زودتر از برنامه معین وارد مدار تولید میشود. البته در هفته آینده شاهد افزایش دما هستیم. بنابراین از مردم تقاضا داریم در راستای مدیریت بار همراهی کنند. البته در مواقعی که احتمال کمبود عرضه وجود داشته باشد، اطلاع رسانیهای لازم انجام میشود.
اعلام موضع چهرههای تأیید صلاحیت نشده
علی لاریجانی: حال که روند انتخابات این گونه رقم زده شد، بنده وظیفه خویش را در پیشگاه الهی و ملت عزیز انجام دادهام
اسحاق جهانگیری: تکلیف از من ساقط است و امیدوارم جمهوریت نظام فدای مصالح آنی سیاسی نشود
مسعود پزشکیان : قصد اعتراض به تصمیم شورای نگهبان را ندارم
علی مطهری : از رد صلاحیت خودم میگذرم اما از رد صلاحیت آقای لاریجانی در حیرتم!
سید عزتالله ضرغامی: طرحهایم در حوزه مسائل اقتصادی را برای مدیران آینده، ارائه خواهم کرد
گروه سیاسی / بعد از اعلام رسمی اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده انتخابات ریاست جمهوری، داوطلبان رد صلاحیت شده هم با صدور اطلاعیههایی نسبت به نظر شورای نگهبان واکنش نشان دادند. آنها اگر چه گلایههایی را مطرح کرده اما همگی بر پذیرش نظر شورای نگهبان و اهمیت حضور مردم در انتخابات تأکید کردند. روز گذشته آنچه اغلب کاربران شبکههای اجتماعی منتشر میکردند، حکایت از آن داشت که حتی نزدیکترین هواداران جریان اصولگرایی نیز در زمره منتقدان فهرست منتشر شده و حذف رقبای اصلی از میدان رقابت هستند. حتی ویدیویی از سید ابراهیم رئیسی منتشر شد که نشان میداد او سعی کرده است با انجام رایزنیهایی دستکم برخی از رقبای خود را به عرصه بازگرداند و صحنه انتخابات را به «صحنهای رقابتی و مشارکتی» تبدیل کند. با وجود این معدودی نیز آنچنان که فارس گزارش داد از این «اقدام انقلابی» شورای نگهبان و رد صلاحیت بدون ملاحظه نامزدها استقبال کردند. با وجود همه این واکنشها، چهرههای رد صلاحیت شده با انتشار بیانیههایی نشان دادند که قصد ندارند اقدامی جز پذیرش خواست شورای نگهبان انجام دهند.
لاریجانی: من وظیفه خود را انجام دادم
علی لاریجانی در بیانیهای خطاب به ملت عزیز و عظیمالشأن ایران نوشت: «در این دوره از انتخابات، بر حسب وظیفه اسلامی، ملی و انقلابی و بر اساس تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر حضور حداکثری در انتخابات و توصیه مراجع عظام تقلید و برخی صاحبنظران دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، لازم دیدم برای خدمتگزاری به ملت، به صحنه انتخابات وارد شوم. با حمایت شما عزیزان بخصوص نخبگان جامعه، برای رفع مشکلات پیش روی ملت، عزمی راسخ داشتم؛ اما حال آنکه روند انتخابات این گونه رقم زده شد، بنده وظیفه خویش را در پیشگاه الهی و ملت عزیز انجام دادهام و راضی به رضای الهی هستم و از همه کسانی که در این مدت کوتاه، ابراز لطف فرمودند، سپاسگزارم و امیدوارم برای اعتلای ایران اسلامی، در انتخابات حضور یابید. بنده خدا علی لاریجانی.»
علی مطهری: در حیرتم!
علی مطهری نامزد رد صلاحیت شده انتخابات 1400 هم در توئیتر نوشت: «از رد صلاحیت خودم با وجود آنکه میدانم دلیل قانع کنندهای ندارد، میگذرم اما از رد صلاحیت آقای لاریجانی که همیشه گوش به فرمان نظام بوده و تجربه گرانسنگی برای امروز جامعه ما داشت، در حیرتم! استناد به مصوبه شورای عالی امنیت ملی درباره اقامت یا تحصیل اقوام درجه یک مقامات عالی در کشورهای دیگر، پذیرفته نیست زیرا این شورا حق قانونگذاری ندارد. قانونگذار فقط مجلس است.» در همین اثنا، فرزند مطهری هم درباره حضور دختر لاریجانی در امریکا نوشت: «خانم دکتر فاطمه لاریجانی فارغالتحصیل پزشکی دانشگاه تهران برای دوره تخصص همراه همسرش به امریکا رفته و نه تابعیت دارد نه اقامت. برای یک انتخابات، دین و شرافت خودمون رو نفروشیم.»
جهانگیری: به خدا پناه میبرم
اسحاق جهانگیری، نامزد رد صلاحیت شده اصلاحطلبان هم در بیانیهای خطاب به هموطنان عزیز نوشت: «با اعلام اسامی نامزدهای نهایی انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان، «عدم احراز صلاحیت» اینجانب نیز مشخص شد. به طور طبیعی مسئولیت این تصمیم و مبانی و معیارهای حقوقی و قانونی و نیز آثار سیاسی و اجتماعی مترتب بر آن متوجه شورا است، اما بار بزرگ مسئولیت در پیشگاه خداوند و تعهد در برابر شما هموطنان عزیز را از دوش من برداشت. من به قصد گشایش در زندگی مردم، توسعه ایران و آغاز مرحله نوینی از اصلاحات وارد عرصه انتخابات شدم. به رغم میل و مصلحت شخصی، با توکل به خداوند بزرگ از قبول مسئولیت شانه خالی نکردم و آبرو و تجربهام را که متعلق به مردم است، تقدیم ملت کردم. من به درخواست شخصیتهای دلسوز اصلاحطلب، تشخیص «جبهه اصلاحات ایران» و اصرار بسیاری از جوانان و فعالان سیاسی و مدنی که دغدغه امروز و فردای ایران را دارند، با آگاهی از تنگناها و شرایط دشوار پیش رو برای دور کردن خطر مشارکت پایین و دفاع از صندوق رأی و حق مردم در پیشبرد دموکراسی و عدالت همهجانبه قدم در این راه نهادم؛رأی و حقی که پایه جمهوریت نظام است و امام بزرگوار و رهبر معظم انقلاب همواره بر آن تأکید داشتهاند. به خدا پناه میبرم و عدم احراز صلاحیت بسیاری از شایستگان را تهدیدی جدی برای مشارکت همگانی و رقابت عادلانه گرایشها و جریانهای سیاسی بویژه اصلاحگرایان میدانم و امیدوارم که جمهوریت نظام، مشارکت مؤثر مردم در تعیین سرنوشت خود، منافع ملی و آینده ایران فدای مصالح آنی سیاسی نشود. اکنون تکلیف از من ساقط است و پایان فعالیتهای انتخاباتی خود را اعلام میکنم و از اقشار مختلف مردم و نخبگان و فعالان سیاسی و آشنا به مسائل کشور بویژه از همفکران و جوانان و شخصیتهای دلسوز و احزاب و تشکلهای سیاسی و صنفی که در این روزها برای کاستن از رنج مردم و کمک به ترسیم آیندهای بهتر و امیدبخش برای ایران در همه جای کشور مشتاقانه و دلسوزانه به میدان آمدند و به اینجانب اعتماد و ابراز لطف داشتهاند، کمال تشکر و قدردانی را دارم و عموم شهروندان را به مشارکت در انتخابات دعوت میکنم.»
دفتر اطلاعرسانی مسعود پزشکیان وزیر بهداشت دولت اصلاحات و نایب رئیس مجلس در ادوار نهم و دهم نیز پس از عدم احراز صلاحیت او توسط شورای نگهبان با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که پزشکیان قصد اعتراض به تصمیم شورای نگهبان را ندارد و هیچ گونه رایزنی جهت احراز صلاحیت خود نکرده و نخواهد کرد.
شجاعی: گویا ضرورتی برای مشارکت اصلاح طلبان احساس نشده
زهرا شجاعی، دیگر کاندیدای ریاست جمهوری و عضو جبهه اصلاحات ایران نیز درباره رد صلاحیت خودش و همه کاندیداهای منتسب به نهاد اجماعساز اصلاحطلبان، با بیان اینکه «متأسفانه حتی یک نفر هم از کاندیدای اصلاحطلبان مورد تأیید قرار نگرفته و به نظر میرسد که ضرورتی به مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات احساس نشده و این با معیار و مقیاسی که مقام معظم رهبری فرمودند، تناقض دارد»، گفت: «منتظر هستیم که در جلسه جبهه اصلاحات ایران تصمیمات نهایی برای فعالیت انتخاباتی گرفته شود.» شجاعی در ادامه، رد صلاحیتش خودش را امر قابل پیشبینی دانست اما افزود: «آنچه حائز اهمیت است، گام رو به جلوی ما برای مشارکت زنان در انتخابات بود.»
ضرغامی برنامه هایش را به مدیران آینده می دهد
سید عزتالله ضرغامی دیگر داوطلب سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز در توییتی به رد صلاحیتش این گونه واکنش نشان داد که طرحهایش در حوزه مسائل اقتصادی را برای مدیران آینده، ارائه خواهد کرد.
اسحاق جهانگیری: تکلیف از من ساقط است و امیدوارم جمهوریت نظام فدای مصالح آنی سیاسی نشود
مسعود پزشکیان : قصد اعتراض به تصمیم شورای نگهبان را ندارم
علی مطهری : از رد صلاحیت خودم میگذرم اما از رد صلاحیت آقای لاریجانی در حیرتم!
سید عزتالله ضرغامی: طرحهایم در حوزه مسائل اقتصادی را برای مدیران آینده، ارائه خواهم کرد
گروه سیاسی / بعد از اعلام رسمی اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده انتخابات ریاست جمهوری، داوطلبان رد صلاحیت شده هم با صدور اطلاعیههایی نسبت به نظر شورای نگهبان واکنش نشان دادند. آنها اگر چه گلایههایی را مطرح کرده اما همگی بر پذیرش نظر شورای نگهبان و اهمیت حضور مردم در انتخابات تأکید کردند. روز گذشته آنچه اغلب کاربران شبکههای اجتماعی منتشر میکردند، حکایت از آن داشت که حتی نزدیکترین هواداران جریان اصولگرایی نیز در زمره منتقدان فهرست منتشر شده و حذف رقبای اصلی از میدان رقابت هستند. حتی ویدیویی از سید ابراهیم رئیسی منتشر شد که نشان میداد او سعی کرده است با انجام رایزنیهایی دستکم برخی از رقبای خود را به عرصه بازگرداند و صحنه انتخابات را به «صحنهای رقابتی و مشارکتی» تبدیل کند. با وجود این معدودی نیز آنچنان که فارس گزارش داد از این «اقدام انقلابی» شورای نگهبان و رد صلاحیت بدون ملاحظه نامزدها استقبال کردند. با وجود همه این واکنشها، چهرههای رد صلاحیت شده با انتشار بیانیههایی نشان دادند که قصد ندارند اقدامی جز پذیرش خواست شورای نگهبان انجام دهند.
لاریجانی: من وظیفه خود را انجام دادم
علی لاریجانی در بیانیهای خطاب به ملت عزیز و عظیمالشأن ایران نوشت: «در این دوره از انتخابات، بر حسب وظیفه اسلامی، ملی و انقلابی و بر اساس تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر حضور حداکثری در انتخابات و توصیه مراجع عظام تقلید و برخی صاحبنظران دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، لازم دیدم برای خدمتگزاری به ملت، به صحنه انتخابات وارد شوم. با حمایت شما عزیزان بخصوص نخبگان جامعه، برای رفع مشکلات پیش روی ملت، عزمی راسخ داشتم؛ اما حال آنکه روند انتخابات این گونه رقم زده شد، بنده وظیفه خویش را در پیشگاه الهی و ملت عزیز انجام دادهام و راضی به رضای الهی هستم و از همه کسانی که در این مدت کوتاه، ابراز لطف فرمودند، سپاسگزارم و امیدوارم برای اعتلای ایران اسلامی، در انتخابات حضور یابید. بنده خدا علی لاریجانی.»
علی مطهری: در حیرتم!
علی مطهری نامزد رد صلاحیت شده انتخابات 1400 هم در توئیتر نوشت: «از رد صلاحیت خودم با وجود آنکه میدانم دلیل قانع کنندهای ندارد، میگذرم اما از رد صلاحیت آقای لاریجانی که همیشه گوش به فرمان نظام بوده و تجربه گرانسنگی برای امروز جامعه ما داشت، در حیرتم! استناد به مصوبه شورای عالی امنیت ملی درباره اقامت یا تحصیل اقوام درجه یک مقامات عالی در کشورهای دیگر، پذیرفته نیست زیرا این شورا حق قانونگذاری ندارد. قانونگذار فقط مجلس است.» در همین اثنا، فرزند مطهری هم درباره حضور دختر لاریجانی در امریکا نوشت: «خانم دکتر فاطمه لاریجانی فارغالتحصیل پزشکی دانشگاه تهران برای دوره تخصص همراه همسرش به امریکا رفته و نه تابعیت دارد نه اقامت. برای یک انتخابات، دین و شرافت خودمون رو نفروشیم.»
جهانگیری: به خدا پناه میبرم
اسحاق جهانگیری، نامزد رد صلاحیت شده اصلاحطلبان هم در بیانیهای خطاب به هموطنان عزیز نوشت: «با اعلام اسامی نامزدهای نهایی انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان، «عدم احراز صلاحیت» اینجانب نیز مشخص شد. به طور طبیعی مسئولیت این تصمیم و مبانی و معیارهای حقوقی و قانونی و نیز آثار سیاسی و اجتماعی مترتب بر آن متوجه شورا است، اما بار بزرگ مسئولیت در پیشگاه خداوند و تعهد در برابر شما هموطنان عزیز را از دوش من برداشت. من به قصد گشایش در زندگی مردم، توسعه ایران و آغاز مرحله نوینی از اصلاحات وارد عرصه انتخابات شدم. به رغم میل و مصلحت شخصی، با توکل به خداوند بزرگ از قبول مسئولیت شانه خالی نکردم و آبرو و تجربهام را که متعلق به مردم است، تقدیم ملت کردم. من به درخواست شخصیتهای دلسوز اصلاحطلب، تشخیص «جبهه اصلاحات ایران» و اصرار بسیاری از جوانان و فعالان سیاسی و مدنی که دغدغه امروز و فردای ایران را دارند، با آگاهی از تنگناها و شرایط دشوار پیش رو برای دور کردن خطر مشارکت پایین و دفاع از صندوق رأی و حق مردم در پیشبرد دموکراسی و عدالت همهجانبه قدم در این راه نهادم؛رأی و حقی که پایه جمهوریت نظام است و امام بزرگوار و رهبر معظم انقلاب همواره بر آن تأکید داشتهاند. به خدا پناه میبرم و عدم احراز صلاحیت بسیاری از شایستگان را تهدیدی جدی برای مشارکت همگانی و رقابت عادلانه گرایشها و جریانهای سیاسی بویژه اصلاحگرایان میدانم و امیدوارم که جمهوریت نظام، مشارکت مؤثر مردم در تعیین سرنوشت خود، منافع ملی و آینده ایران فدای مصالح آنی سیاسی نشود. اکنون تکلیف از من ساقط است و پایان فعالیتهای انتخاباتی خود را اعلام میکنم و از اقشار مختلف مردم و نخبگان و فعالان سیاسی و آشنا به مسائل کشور بویژه از همفکران و جوانان و شخصیتهای دلسوز و احزاب و تشکلهای سیاسی و صنفی که در این روزها برای کاستن از رنج مردم و کمک به ترسیم آیندهای بهتر و امیدبخش برای ایران در همه جای کشور مشتاقانه و دلسوزانه به میدان آمدند و به اینجانب اعتماد و ابراز لطف داشتهاند، کمال تشکر و قدردانی را دارم و عموم شهروندان را به مشارکت در انتخابات دعوت میکنم.»
دفتر اطلاعرسانی مسعود پزشکیان وزیر بهداشت دولت اصلاحات و نایب رئیس مجلس در ادوار نهم و دهم نیز پس از عدم احراز صلاحیت او توسط شورای نگهبان با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که پزشکیان قصد اعتراض به تصمیم شورای نگهبان را ندارد و هیچ گونه رایزنی جهت احراز صلاحیت خود نکرده و نخواهد کرد.
شجاعی: گویا ضرورتی برای مشارکت اصلاح طلبان احساس نشده
زهرا شجاعی، دیگر کاندیدای ریاست جمهوری و عضو جبهه اصلاحات ایران نیز درباره رد صلاحیت خودش و همه کاندیداهای منتسب به نهاد اجماعساز اصلاحطلبان، با بیان اینکه «متأسفانه حتی یک نفر هم از کاندیدای اصلاحطلبان مورد تأیید قرار نگرفته و به نظر میرسد که ضرورتی به مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات احساس نشده و این با معیار و مقیاسی که مقام معظم رهبری فرمودند، تناقض دارد»، گفت: «منتظر هستیم که در جلسه جبهه اصلاحات ایران تصمیمات نهایی برای فعالیت انتخاباتی گرفته شود.» شجاعی در ادامه، رد صلاحیتش خودش را امر قابل پیشبینی دانست اما افزود: «آنچه حائز اهمیت است، گام رو به جلوی ما برای مشارکت زنان در انتخابات بود.»
ضرغامی برنامه هایش را به مدیران آینده می دهد
سید عزتالله ضرغامی دیگر داوطلب سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز در توییتی به رد صلاحیتش این گونه واکنش نشان داد که طرحهایش در حوزه مسائل اقتصادی را برای مدیران آینده، ارائه خواهد کرد.
وزارت کشور اسامی نامزدان مورد تأیید شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد
تأیید صلاحیت 7نفر
سعید جلیلی ، محسن رضایی ، سیدابراهیم رئیسی ، علیرضا زاکانی ، سیدامیرحسین قاضی زاده هاشمی ، محسن مهرعلیزاده ، عبدالناصرهمتی
گروه سیاسی/ شورای نگهبان 7 کاندیدا را برای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری تأیید کرد.
اسامی کاندیداهای تأیید شده اما پیش از طی روند قانونی و اعلام از سوی وزارت کشور شامگاه دوشنبه از سوی خبرگزاری فارس منتشر شد.
با اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده اما معلوم شد که خبرهای غیر رسمی پیش گفته شده، درست بوده و در میان تأییدشدگان خبری از نام چهرههای شاخصی همچون علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری و مسعود پزشکیان نیست.
روحالله جمعهای مشاور وزیر کشور در اولین واکنش به خبر فارس یادآور شد که برابر ماده ۶۰ قانون انتخابات ریاست جمهوری، اعلام اسامی نامزدهای ریاست جمهوری که توسط شورای نگهبان احراز صلاحیت شدهاند به رسانهها فقط به عهده وزارت کشور است و هر گونه تخطی از قانون، تخلف مشهود انتخاباتی محسوب میشود.
اظهارنظر چهرههای نزدیک به وزارت کشور حکایت از آن داشت که نامه اعلام نظر شورای نگهبان حوالی نیمه شب دوشنبه به وزارت کشور ارسال شده است با این حال نهاد مجری انتخابات که قانوناً فرصت دو روزه برای اعلام اسامی نامزدهای تأیید شده داشت، ساعاتی بعد با صدور اطلاعیهای اسامی را اعلام کرد.
در این فاصله چند ساعته گمانهزنیها و شایعات بسیاری در رسانهها و فضای مجازی بازتاب یافت. گمانهزنیهایی مبنی بر اینکه فعالان ستاد کاندیداهای ردصلاحیت شده با نهادهای عالی نظام در حال رایزنی هستند، برای پادرمیانی مراجع به قم سفر کردهاند یا حسن روحانی رئیس جمهوری در نامهای به مقام معظم رهبری خواستار تغییر در وضعیت ردصلاحیتها شده و هر آینه ممکن است با صدور حکمی حکومتی نام آنها به فهرست تأیید شدگان بازگردد. اما روند اتفاقات نشان داد که هیچ یک از این گمانهها و شایعات صحت نداشت. شایعه سفر لاریجانی به قم هم خیلی زود تکذیب شد. بهروز نعمتی عضو ستاد او به نقل از لاریجانی گفت که اعتراضی به نتایج بررسی صلاحیتها ندارد و اقدامی هم برای رایزنی با اعضای شورای نگهبان انجام نمیدهد. نزدیکان جهانگیری هم تأکید کردند که او قصد اعتراض به نظر شورای نگهبان را ندارد و به دنبال حکم حکومتی نیز نخواهد رفت.
آنچه واقعیت داشت این بود که شورای نگهبان یک اعتدالی و یک اصلاحطلب را در کنار پنج کاندیدای اصولگرا تأیید کرد.
اسامی تأییدشدگان بر اساس اطلاعیه شماره 15 وزارت کشور و به ترتیب حروف الفبا عبارت بودند از: سعید جلیلی فرزند محمدحسن با کد 22، محسن رضایی میرقائد فرزند نجف با کد 33، سیدابراهیم رئیس الساداتی مشهور به رئیسی فرزند سیدحاجی با کد 44، علیرضا زاکانی فرزند حسین با کد 55، سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی فرزند سیدحسن با کد 66، محسن مهرعلیزاده فرزند رحیم با کد 77 و عبدالناصر همتی فرزند احمدعلی با کد نامزدی 88.
چند ساعت فاصله میان اعلام غیررسمی اسامی تأیید صلاحیت شدهها تا اعلام رسمی آن فرصتی بود تا تعدادی از کاندیداهای رد صلاحیت شده اعلام کنند که به نفع سید ابراهیم رئیسی از انتخابات کنارهگیری میکنند. رستم قاسمی وزیر نفت دولت احمدینژاد، حسین دهقان وزیر پیشین دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و قدرتعلی حشمتیان رئیس جبهه مستقلین و اعتدالگرایان ایران کاندیداهایی بودند که شبانه و پس از معلوم شدن ردصلاحیتشان به نفع جبهه انقلاب و سید ابراهیم رئیسی کنارهگیری کردند. بدین ترتیب بازار گمانهزنیها و شایعات درباره نامزدهای انتخابات به پایان رسید و از تاریخ 7 خرداد زمان تبلیغات 20 روزه داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم آغاز میشود. در میان نامزدهای تأیید صلاحیت شده، سید ابراهیم رئیسی مورد حمایت شورای وحدت و جبهه نیروهای انقلاب (هر دو اصولگرا) است. سعید جلیلی، امیر حسین قاضیزاده هاشمی و علیرضا زاکانی که مورد حمایت هیچ گروه سیاسی قرار نگرفتهاند، نزدیک به جبهه پایداری هستند. محسن مهر علیزاده هم اگر چه تبار سیاسیاش به دولت اصلاحات میرسد، اما جزو نامزدهای چهاردهگانه جبهه اصلاحات ایران نبود. از میان این 14 نامزد در نهایت، اسحاق جهانگیری، مسعود پزشکیان، عباس آخوندی، محسن هاشمی، محمد شریعتمداری، مصطفی کواکبیان، محمود صادقی، مصطفی تاجزاده و زهرا شجاعی در انتخابات ثبتنام کردند که هیچ کدامشان تأیید صلاحیت نشدهاند. عبدالناصر همتی دیگر نامزد تأیید صلاحیت شده که رئیس بانک مرکزی است هم همچون مهر علیزاده نامزد مورد حمایت هیچ گروه سیاسی نیست و حالا باید منتظر ماند و دید که اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان در آخرین مرحله انتخابات چه موضعی درباره نامزدهای تأیید شده خواهند گرفت.
البته آذر منصوری، سخنگوی جبهه اصلاحات ایران روز گذشته در توییتی تصمیم این جبهه درباره انتخابات را اعلام کرد و نوشت: « با رد صلاحیت همه نامزدهای جبهه اصلاحات ایران عملاً امکان مشارکت فعال در انتخابات 1400 از ما سلب شده است و نامزدی در این انتخابات نخواهیم داشت.»
اعلام برنامه مناظره نامزدهای ریاست جمهوری
براساس ماده 66 قانون انتخابات ریاست جمهوری فعالیت انتخاباتی نامزدها رسماً از تاریخ اعلام اسامی آنان به وسیله وزارت کشور آغاز و تا 24 ساعت قبل از شروع اخذ رأی خاتمه میپذیرد؛ تبلیغاتی که در این دوره بیشتر برعهده صدا و سیما و شبکههای اجتماعی در فضای مجازی قرار دارد. به گزارش ایسنا، سید احسان قاضیزاده هاشمی عضو کمیسیون نظارت بر تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری روز گذشته با اعلام اینکه مراسم قرعهکشی برنامههای تبلیغی انتخاباتی برگزار میشود و بهصورت زنده از شبکه یک سیما پخش خواهد شد، از برنامهریزی برای برگزاری سه مناظره تلویزیونی، سه مناظره رادیویی و دو مستند برای هرکدام از نامزدهای انتخاباتی خبر داد. او افزود: در مدت ۲۰ روزه تبلیغات انتخاباتی به صورت روزانه از شبکههای مختلف رسانه ملی برنامههای انتخاباتی نامزدها پخش خواهد شد و جدول زمانی هر روز نیز به تفکیک هر روز اعلام میشود و سه مناظره زنده تلویزیونی با حضور نامزدها در روزهای آینده برگزار خواهد شد. به گفته او هر یک از این مناظرههای تلویزیونی حداقل در سه ساعت برگزار میشود و در صورتی که هر کدام از نامزدها مباحث خلاف قانون انتخابات مطرح کنند به دیگر نامزدها فرصت اضافی داده میشود. قاضیزاده هاشمی افزود: برنامهریزیهایی انجام شده تا حداقل سه مناظره رادیویی برای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری با محوریت مباحث اقتصادی برگزار شود، پخش دو مستند تلویزیونی ۳۰ دقیقهای نیز برای هر یک از نامزدها در نظر گرفته شده است که زمان پخش آن پس از مراسم قرعه کشی اعلام خواهد شد.
با این حال، برگزاری قرعه کشی برنامه های انتخاباتی صدا و سیما که قرار بود شب گذشته برگزار شود به ساعت 22 امشب موکول شد.
اسامی کاندیداهای تأیید شده اما پیش از طی روند قانونی و اعلام از سوی وزارت کشور شامگاه دوشنبه از سوی خبرگزاری فارس منتشر شد.
با اعلام اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده اما معلوم شد که خبرهای غیر رسمی پیش گفته شده، درست بوده و در میان تأییدشدگان خبری از نام چهرههای شاخصی همچون علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری و مسعود پزشکیان نیست.
روحالله جمعهای مشاور وزیر کشور در اولین واکنش به خبر فارس یادآور شد که برابر ماده ۶۰ قانون انتخابات ریاست جمهوری، اعلام اسامی نامزدهای ریاست جمهوری که توسط شورای نگهبان احراز صلاحیت شدهاند به رسانهها فقط به عهده وزارت کشور است و هر گونه تخطی از قانون، تخلف مشهود انتخاباتی محسوب میشود.
اظهارنظر چهرههای نزدیک به وزارت کشور حکایت از آن داشت که نامه اعلام نظر شورای نگهبان حوالی نیمه شب دوشنبه به وزارت کشور ارسال شده است با این حال نهاد مجری انتخابات که قانوناً فرصت دو روزه برای اعلام اسامی نامزدهای تأیید شده داشت، ساعاتی بعد با صدور اطلاعیهای اسامی را اعلام کرد.
در این فاصله چند ساعته گمانهزنیها و شایعات بسیاری در رسانهها و فضای مجازی بازتاب یافت. گمانهزنیهایی مبنی بر اینکه فعالان ستاد کاندیداهای ردصلاحیت شده با نهادهای عالی نظام در حال رایزنی هستند، برای پادرمیانی مراجع به قم سفر کردهاند یا حسن روحانی رئیس جمهوری در نامهای به مقام معظم رهبری خواستار تغییر در وضعیت ردصلاحیتها شده و هر آینه ممکن است با صدور حکمی حکومتی نام آنها به فهرست تأیید شدگان بازگردد. اما روند اتفاقات نشان داد که هیچ یک از این گمانهها و شایعات صحت نداشت. شایعه سفر لاریجانی به قم هم خیلی زود تکذیب شد. بهروز نعمتی عضو ستاد او به نقل از لاریجانی گفت که اعتراضی به نتایج بررسی صلاحیتها ندارد و اقدامی هم برای رایزنی با اعضای شورای نگهبان انجام نمیدهد. نزدیکان جهانگیری هم تأکید کردند که او قصد اعتراض به نظر شورای نگهبان را ندارد و به دنبال حکم حکومتی نیز نخواهد رفت.
آنچه واقعیت داشت این بود که شورای نگهبان یک اعتدالی و یک اصلاحطلب را در کنار پنج کاندیدای اصولگرا تأیید کرد.
اسامی تأییدشدگان بر اساس اطلاعیه شماره 15 وزارت کشور و به ترتیب حروف الفبا عبارت بودند از: سعید جلیلی فرزند محمدحسن با کد 22، محسن رضایی میرقائد فرزند نجف با کد 33، سیدابراهیم رئیس الساداتی مشهور به رئیسی فرزند سیدحاجی با کد 44، علیرضا زاکانی فرزند حسین با کد 55، سیدامیرحسین قاضیزاده هاشمی فرزند سیدحسن با کد 66، محسن مهرعلیزاده فرزند رحیم با کد 77 و عبدالناصر همتی فرزند احمدعلی با کد نامزدی 88.
چند ساعت فاصله میان اعلام غیررسمی اسامی تأیید صلاحیت شدهها تا اعلام رسمی آن فرصتی بود تا تعدادی از کاندیداهای رد صلاحیت شده اعلام کنند که به نفع سید ابراهیم رئیسی از انتخابات کنارهگیری میکنند. رستم قاسمی وزیر نفت دولت احمدینژاد، حسین دهقان وزیر پیشین دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و قدرتعلی حشمتیان رئیس جبهه مستقلین و اعتدالگرایان ایران کاندیداهایی بودند که شبانه و پس از معلوم شدن ردصلاحیتشان به نفع جبهه انقلاب و سید ابراهیم رئیسی کنارهگیری کردند. بدین ترتیب بازار گمانهزنیها و شایعات درباره نامزدهای انتخابات به پایان رسید و از تاریخ 7 خرداد زمان تبلیغات 20 روزه داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم آغاز میشود. در میان نامزدهای تأیید صلاحیت شده، سید ابراهیم رئیسی مورد حمایت شورای وحدت و جبهه نیروهای انقلاب (هر دو اصولگرا) است. سعید جلیلی، امیر حسین قاضیزاده هاشمی و علیرضا زاکانی که مورد حمایت هیچ گروه سیاسی قرار نگرفتهاند، نزدیک به جبهه پایداری هستند. محسن مهر علیزاده هم اگر چه تبار سیاسیاش به دولت اصلاحات میرسد، اما جزو نامزدهای چهاردهگانه جبهه اصلاحات ایران نبود. از میان این 14 نامزد در نهایت، اسحاق جهانگیری، مسعود پزشکیان، عباس آخوندی، محسن هاشمی، محمد شریعتمداری، مصطفی کواکبیان، محمود صادقی، مصطفی تاجزاده و زهرا شجاعی در انتخابات ثبتنام کردند که هیچ کدامشان تأیید صلاحیت نشدهاند. عبدالناصر همتی دیگر نامزد تأیید صلاحیت شده که رئیس بانک مرکزی است هم همچون مهر علیزاده نامزد مورد حمایت هیچ گروه سیاسی نیست و حالا باید منتظر ماند و دید که اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان در آخرین مرحله انتخابات چه موضعی درباره نامزدهای تأیید شده خواهند گرفت.
البته آذر منصوری، سخنگوی جبهه اصلاحات ایران روز گذشته در توییتی تصمیم این جبهه درباره انتخابات را اعلام کرد و نوشت: « با رد صلاحیت همه نامزدهای جبهه اصلاحات ایران عملاً امکان مشارکت فعال در انتخابات 1400 از ما سلب شده است و نامزدی در این انتخابات نخواهیم داشت.»
اعلام برنامه مناظره نامزدهای ریاست جمهوری
براساس ماده 66 قانون انتخابات ریاست جمهوری فعالیت انتخاباتی نامزدها رسماً از تاریخ اعلام اسامی آنان به وسیله وزارت کشور آغاز و تا 24 ساعت قبل از شروع اخذ رأی خاتمه میپذیرد؛ تبلیغاتی که در این دوره بیشتر برعهده صدا و سیما و شبکههای اجتماعی در فضای مجازی قرار دارد. به گزارش ایسنا، سید احسان قاضیزاده هاشمی عضو کمیسیون نظارت بر تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری روز گذشته با اعلام اینکه مراسم قرعهکشی برنامههای تبلیغی انتخاباتی برگزار میشود و بهصورت زنده از شبکه یک سیما پخش خواهد شد، از برنامهریزی برای برگزاری سه مناظره تلویزیونی، سه مناظره رادیویی و دو مستند برای هرکدام از نامزدهای انتخاباتی خبر داد. او افزود: در مدت ۲۰ روزه تبلیغات انتخاباتی به صورت روزانه از شبکههای مختلف رسانه ملی برنامههای انتخاباتی نامزدها پخش خواهد شد و جدول زمانی هر روز نیز به تفکیک هر روز اعلام میشود و سه مناظره زنده تلویزیونی با حضور نامزدها در روزهای آینده برگزار خواهد شد. به گفته او هر یک از این مناظرههای تلویزیونی حداقل در سه ساعت برگزار میشود و در صورتی که هر کدام از نامزدها مباحث خلاف قانون انتخابات مطرح کنند به دیگر نامزدها فرصت اضافی داده میشود. قاضیزاده هاشمی افزود: برنامهریزیهایی انجام شده تا حداقل سه مناظره رادیویی برای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری با محوریت مباحث اقتصادی برگزار شود، پخش دو مستند تلویزیونی ۳۰ دقیقهای نیز برای هر یک از نامزدها در نظر گرفته شده است که زمان پخش آن پس از مراسم قرعه کشی اعلام خواهد شد.
با این حال، برگزاری قرعه کشی برنامه های انتخاباتی صدا و سیما که قرار بود شب گذشته برگزار شود به ساعت 22 امشب موکول شد.
بررسی فهرست تیم ملی که هدفشان صعود بهجام جهانی است
با ستارهها پیش به سوی بحرین
حامد جیرودی / تیم ملی فوتبال ایران در شرایطی خود را برای ادامه دیدارهایش در مرحله مقدماتی جام جهانی 2022 قطر آماده میکند که فهرست بازیکنان دعوت شده به اردوی این تیم از سوی دراگان اسکوچیچ اعلام شد. 26 بازیکن دعوت شده دیروز خود را در هتل المپیک به کادرفنی تیم ملی معرفی کردند تا اردوی تیم از دیروز چهارم خرداد در تهران آغاز شود. ملیپوشان ششم خرداد به جزیره کیش میروند تا تمرینات خود را در آنجا پیگیری کنند. تمرینات تیم ملی تا دهم خرداد در کیش ادامه پیدا میکند و سپس ملیپوشان با پرواز اختصاصی از این جزیره به منامه پایتخت بحرین میروند؛ یوزها سیزدهم خرداد با هنگکنگ، هفدهم خرداد با بحرین، بیست و یکم خرداد با کامبوج و بیستوپنجم خرداد با عراق روبهرو میشوند.
بازیکنان دعوت شده
دروازهبانها: علیرضا بیرانوند (آنتورپ)، امیر عابدزاده (ماریتیمو)، پیام نیازمند (سپاهان) و محمدرضا اخباری (تراکتور) مدافعان: شجاع خلیلزاده (الریان)، محمد حسین کنعانی زادگان (پرسپولیس)، مرتضی پورعلی گنجی (شنزن)، سید مجید حسینی (ترابزون اسپور)، صادق محرمی (دینامو زاگرب)، میلاد محمدی (خنت)، جعفر سلمانی (پورتیموننزه) و دانیال اسماعیلی فر (سپاهان) هافبکها: احسان حاج صفی (سپاهان)، احمد نوراللهی (پرسپولیس)، سعید عزت اللهی (وایله بولدکلاب)، کمال کامیابی نیا (پرسپولیس)، علی قلیزاده (شارلروا)، سامان قدوس (برنتفورد)، مهدی ترابی (پرسپولیس) و وحید امیری (پرسپولیس). مهاجمان: علیرضا جهانبخش (برایتون)، سردار آزمون (زنیت)، مهدی طارمی (پورتو)، کریم انصاری فرد (آاک)، کاوه رضایی (شارلروا) و مهدی قایدی (استقلال) بازیکنانی هستند که به تیم ملی دعوت شدهاند.
16 لژیونر و 4 باشگاه لیگ برتری
لیست بازیکنان دعوت شده که 3نفر از آنها خط خواهند خورد و 23 بازیکن منتخب به بحرین میروند، نشان میدهد که 16 بازیکن دعوت شده، لژیونر هستند و با توجه به اتمام لیگهای اروپایی، آنها فرصت حضور در اردو را خواهند داشت. پرسپولیس با 5 بازیکن دعوت شده بیشترین سهمیه را دارد و از سپاهان هم 3 بازیکن به اردو فراخوانده شده است. تراکتور و استقلال هم هر کدام یک ملی پوش دارند و 12 تیم دیگر لیگ برتری بازیکنی در این اردو ندارند.
چه بازیکنانی دعوت شدهاند چه بازیکنانی نه؟
نکته جدید این فهرست نسبت به نفرات آخرین اردوی تیم ملی که جهت دیدار دوستانه با سوریه برگزار شد به این صورت است که در این فهرست نام محمد رشید مظاهری، حامد لک، عارف غلامی، مهدی تیکدری، ابوالفضل جلالی، امید ابراهیمی، سیامک نعمتی، سجاد شهباززاده و اللهیار صیادمنش دیده نمیشود. در آن اردو علی کریمی و امید نورافکن هم حضور داشتند که اعلام شد بهدلیل مصدومیت به این اردو دعوت نشدهاند اما بازیکنان جدیدی که در این فهرست هستند، عابدزاده، اخباری، پورعلی گنجی، محرمی، اسماعیلی فر، عزت اللهی، قدوس، ترابی، جهانبخش و رضایی هستند. البته این بازیکنان دعوت شده، قبلاً هم به اردو فراخوانده شده بودند و کامیابی نیا تنها بازیکنی است که برای اولین بار توسط اسکوچیچ دعوت شده است.
کدام ستارهها جا ماندند؟
اما بازیکنان دیگری هم هستند که هواداران فوتبال انتظار دعوت شدن آنها را داشتند. بازیکنانی مانند وریا غفوری کاپیتان استقلال و رامین رضاییان مدافع السیلیه قطر که قبلاً مدافعان راست اصلی تیم ملی به حساب میآمدند اما از زمان حضور اسکوچیچ دیگر دعوت نشدند و سرمربی کروات تیم ملی در صحبتهایی که پیش از این داشت، تلویحاً اعلام کرد که به نوع بازی آنها اعتقادی ندارد و مدافعانی را میخواهد که در درجه اول دفاع کنند و بعد به فکر حمله باشند. هرچند که درباره دعوت نشدن رضاییان مسائل دیگری نیز به نظر میرسد دخیل است. همچنین بعد از درخشش سیدجلال حسینی در بازیهای پرسپولیس احتمال دعوت و بازگشت او به تیم ملی نیز داده میشد ولی اسکوچیچ در نهایت از کاپیتان پرسپولیس دعوت نکرد. محمد نادری، فرشید اسماعیلی، سروش رفیعی و شهاب زاهدی هم بازیکنانی بودند که شایستگی دعوت به اردو را داشتند اما نظر سرمربی تیم ملی فعلاً چنین نبوده است. اشکان دژاگه و مسعود شجاعی دو کاپیتان تراکتور از غایبان مهم و سرشناس فهرست اعلام شده هستند تا بازوبند کاپیتانی تیم ملی نیز در اختیار حاج صفی قرار داشته باشد.
بــــرش
اسکوچیچ: حق هیچگونه اشتباهی نداریم
دراگان اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی فوتبال گفت: «چیزی که از بازیکنانم میخواهم انضباط است، نه انگیزه. نیازی نیست به انگیزه اشاره کنم، چراکه وقتی کسی کشورش را نمایندگی میکند باید سرشار از انگیزه باشد. وقتی برای تیم ملی ایران بازی میکنیم، ۸۰ میلیون دلیل برای انگیزه داشتن داریم. اکیداً همه را در تیم ملی از فکر کردن یا صحبت کردن در مورد مسابقات گروهیمان در آینده منع میکنم. تنها دغدغه ذهنی ما در حال حاضر بازی با هنگکنگ است و سایر مسائل فقط باعث برهمخوردنِ تمرکزمان میشود. زمانیکه همهچیز بر وفق مراد باشد مسلماً همهچیز آسان خواهد بود، اما باید در شرایطی ذهنیت صحیح را حفظ کرد که همهچیز برضد ما است. حق نداریم هیچ اشتباهی مرتکب شویم، من از بازیکنهایم میخواهم شخصیتشان را به نمایش بگذارند، آنها ظرفیت لازم برای موفقیت را تمام و کمال دارند.»
بازیکنان دعوت شده
دروازهبانها: علیرضا بیرانوند (آنتورپ)، امیر عابدزاده (ماریتیمو)، پیام نیازمند (سپاهان) و محمدرضا اخباری (تراکتور) مدافعان: شجاع خلیلزاده (الریان)، محمد حسین کنعانی زادگان (پرسپولیس)، مرتضی پورعلی گنجی (شنزن)، سید مجید حسینی (ترابزون اسپور)، صادق محرمی (دینامو زاگرب)، میلاد محمدی (خنت)، جعفر سلمانی (پورتیموننزه) و دانیال اسماعیلی فر (سپاهان) هافبکها: احسان حاج صفی (سپاهان)، احمد نوراللهی (پرسپولیس)، سعید عزت اللهی (وایله بولدکلاب)، کمال کامیابی نیا (پرسپولیس)، علی قلیزاده (شارلروا)، سامان قدوس (برنتفورد)، مهدی ترابی (پرسپولیس) و وحید امیری (پرسپولیس). مهاجمان: علیرضا جهانبخش (برایتون)، سردار آزمون (زنیت)، مهدی طارمی (پورتو)، کریم انصاری فرد (آاک)، کاوه رضایی (شارلروا) و مهدی قایدی (استقلال) بازیکنانی هستند که به تیم ملی دعوت شدهاند.
16 لژیونر و 4 باشگاه لیگ برتری
لیست بازیکنان دعوت شده که 3نفر از آنها خط خواهند خورد و 23 بازیکن منتخب به بحرین میروند، نشان میدهد که 16 بازیکن دعوت شده، لژیونر هستند و با توجه به اتمام لیگهای اروپایی، آنها فرصت حضور در اردو را خواهند داشت. پرسپولیس با 5 بازیکن دعوت شده بیشترین سهمیه را دارد و از سپاهان هم 3 بازیکن به اردو فراخوانده شده است. تراکتور و استقلال هم هر کدام یک ملی پوش دارند و 12 تیم دیگر لیگ برتری بازیکنی در این اردو ندارند.
چه بازیکنانی دعوت شدهاند چه بازیکنانی نه؟
نکته جدید این فهرست نسبت به نفرات آخرین اردوی تیم ملی که جهت دیدار دوستانه با سوریه برگزار شد به این صورت است که در این فهرست نام محمد رشید مظاهری، حامد لک، عارف غلامی، مهدی تیکدری، ابوالفضل جلالی، امید ابراهیمی، سیامک نعمتی، سجاد شهباززاده و اللهیار صیادمنش دیده نمیشود. در آن اردو علی کریمی و امید نورافکن هم حضور داشتند که اعلام شد بهدلیل مصدومیت به این اردو دعوت نشدهاند اما بازیکنان جدیدی که در این فهرست هستند، عابدزاده، اخباری، پورعلی گنجی، محرمی، اسماعیلی فر، عزت اللهی، قدوس، ترابی، جهانبخش و رضایی هستند. البته این بازیکنان دعوت شده، قبلاً هم به اردو فراخوانده شده بودند و کامیابی نیا تنها بازیکنی است که برای اولین بار توسط اسکوچیچ دعوت شده است.
کدام ستارهها جا ماندند؟
اما بازیکنان دیگری هم هستند که هواداران فوتبال انتظار دعوت شدن آنها را داشتند. بازیکنانی مانند وریا غفوری کاپیتان استقلال و رامین رضاییان مدافع السیلیه قطر که قبلاً مدافعان راست اصلی تیم ملی به حساب میآمدند اما از زمان حضور اسکوچیچ دیگر دعوت نشدند و سرمربی کروات تیم ملی در صحبتهایی که پیش از این داشت، تلویحاً اعلام کرد که به نوع بازی آنها اعتقادی ندارد و مدافعانی را میخواهد که در درجه اول دفاع کنند و بعد به فکر حمله باشند. هرچند که درباره دعوت نشدن رضاییان مسائل دیگری نیز به نظر میرسد دخیل است. همچنین بعد از درخشش سیدجلال حسینی در بازیهای پرسپولیس احتمال دعوت و بازگشت او به تیم ملی نیز داده میشد ولی اسکوچیچ در نهایت از کاپیتان پرسپولیس دعوت نکرد. محمد نادری، فرشید اسماعیلی، سروش رفیعی و شهاب زاهدی هم بازیکنانی بودند که شایستگی دعوت به اردو را داشتند اما نظر سرمربی تیم ملی فعلاً چنین نبوده است. اشکان دژاگه و مسعود شجاعی دو کاپیتان تراکتور از غایبان مهم و سرشناس فهرست اعلام شده هستند تا بازوبند کاپیتانی تیم ملی نیز در اختیار حاج صفی قرار داشته باشد.
بــــرش
اسکوچیچ: حق هیچگونه اشتباهی نداریم
دراگان اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی فوتبال گفت: «چیزی که از بازیکنانم میخواهم انضباط است، نه انگیزه. نیازی نیست به انگیزه اشاره کنم، چراکه وقتی کسی کشورش را نمایندگی میکند باید سرشار از انگیزه باشد. وقتی برای تیم ملی ایران بازی میکنیم، ۸۰ میلیون دلیل برای انگیزه داشتن داریم. اکیداً همه را در تیم ملی از فکر کردن یا صحبت کردن در مورد مسابقات گروهیمان در آینده منع میکنم. تنها دغدغه ذهنی ما در حال حاضر بازی با هنگکنگ است و سایر مسائل فقط باعث برهمخوردنِ تمرکزمان میشود. زمانیکه همهچیز بر وفق مراد باشد مسلماً همهچیز آسان خواهد بود، اما باید در شرایطی ذهنیت صحیح را حفظ کرد که همهچیز برضد ما است. حق نداریم هیچ اشتباهی مرتکب شویم، من از بازیکنهایم میخواهم شخصیتشان را به نمایش بگذارند، آنها ظرفیت لازم برای موفقیت را تمام و کمال دارند.»
ربیعی:
مشارکت حداقلی بهنفع هیچکس نیست
سخنگوی دولت با بیان اینکه دولت معتقد است مشارکت حداکثری در این دوره بیش از هر زمان دیگری، کارکردهای متعدد برای ایران و ایرانیان خواهد داشت، تأکید کرد: مشارکت حداقلی به نفع هیچکس نیست و اولین زیانکننده در نتیجه مشارکت حداقلی، مردم هستند و هیچ گروه سیاسی برنده مشارکت حداقلی نخواهد بود.
به گزارش ایرنا، علی ربیعی در نشست خبری روز گذشته خود که به صورت برخط (آنلاین) برگزار شد، با اشاره به بحثهای انتخاباتی مطرح در جامعه گفت: عمیقاً باور داریم که وحدت در حضور، معنا مییابد و نه در عدم مشارکت؛ دولت عمیقاً باور دارد که اسلامی بودن نظام سیاسی اقتضا میکند که از جمهوریت آن پاسداری شود؛ دولت عمیقاً باور دارد که فراهم ساختن شرایط مشارکت سیاسی، حق شهروندان و تکلیفی بر حاکمان است و در مردمسالاری دینی، بیش از آنکه شهروندان در مشارکت، مکلف باشند، اینها هستند که مکلفند و موظف.
سخنگوی دولت افزود: از این رو دولت، از همه نهادهایی که در فرایند انتخابات نقش دارند، انتظار دارد با توجه به ضرورت تقویت وحدت ملی در شرایط کنونی کشور، با دوراندیشی، تعهد به روح حاکم بر قانون اساسی و وفاداری به منافع ملی، زمینه امیدآفرینی و شورانگیزی در انتخابات را فراهم آورند و با تقویت زمینه مشارکت در انتخابات، تداوم ثبات و امنیت و پیشرفت کشور را تضمین کنند.
موضع دولت حضور همه سلیقهها در انتخابات است
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری همچنین با اشاره به اینکه موضع مشخص دولت حضور همه سلیقهها و جریانها در دو سطح کاندیداها و سبد آرا است تا مردم بتوانند همه آرزوها و خواستههای خود را پیگیری کنند، افزود: باور داریم سطح مشارکت باید به قدری باشد که انسجام عمومی و سرمایه اجتماعی برای حل مشکلات در داخل کشور ایجاد شود و همانطور که رهبری انقلاب فرمودند برآیند آن بازدارندگی در برابر دشمنان باشد.
او با بیان اینکه دولت با جدیت رویکرد مشارکت حداکثری را دنبال میکند و معتقد به رفتار منصفانه نه در صدا و سیما، بلکه در تمامی دستگاههای داخل دولت و همه نهادهای بیرونی است، نقش صداوسیما در شرایط کرونایی را مهم ارزیابی کرد و گفت: انتظار میرود رسانه ملی با اطلاعرسانی گسترده زمینه مشارکت حداکثری را فراهم کند. حوزه عمومی که دیدار چهره به چهره نامزدها با مردم به صدا و سیما انتقال یافت و صدا و سیما باید نقش سفرهای استانی و دیدار چهره به چهره و میتینگها را برعهده بگیرد.
سخنگوی دولت همچنین درباره توئیت یکی از فعالان رسانهای مبنی بر نامهنگاری رئیس جمهوری با مقام معظم رهبری درباره رد صلاحیتهای نامزدها از سوی شورای نگهبان نیز گفت: معمولاً آقای رئیس جمهوری در موارد مهم نامهنگاری میکنند؛ از آنجا که از صبح درگیر بحث سخنگویی بودم آخرین اطلاعات را ندارم، دقیق میپرسم و اطلاعرسانی میکنم.
افزایش 20 هزار مگاواتی تولید برق در دولت تدبیر و امید
ربیعی در پاسخ به پرسشها درباره خاموشیهای چند روز اخیر، با اشاره به توضیحات سخنگوی صنعت برق که در این نشست حضور یافته بود، اظهار کرد: صنعت برق با توجه به برنامهریزی قبلی توانایی پوشش نیاز مصرف متعارف را داشته است و هیچ کسری در این زمینه نداشتیم.
او با اشاره به فعالیت ۵۸۸ نیروگاه حرارتی در کشور و نیز ایجاد 20 هزار مگاوات ظرفیت تولید نیروگاهی جدید در دولتهای یازدهم و دوازدهم، اضافه کرد: در سال ۹۹حدود ۶۶ هزار مگاوات تولید برق داشتهایم، در حالی که در سال ۱۴۰۰ این رقم به ۸۵ هزار مگاوات رسیده است.
ربیعی این آمارها را پاسخی به کسانی دانست که مدعی رهاکردن کارها بویژه در صنعت برق از سوی دولت شدهاند و اظهار کرد: کاش دولتی در شرایط مشابه دولت تدبیر و امید قرار میگرفت تا به شما میگفتم رها کردن یعنی چه و آن موقع متوجه میشدیم این افتتاح ۲۰ هزار مگاوات چه ارزشی دارد، بنابراین تلقی و تعمیم ناروا که گفته میشود دولت رها کرده است را قبول ندارم و روزی خواهم گفت که در این دوران چه سختیهایی گذشت تا فشاری به مردم وارد نشود.
سخنگوی دولت در توضیح علت قطعی برق، با اشاره به اینکه سال گذشته در همین موقع ۵۴ هزار مگاوات مصرف داشتیم که ۹ هزار مگاوات به مصرف اضافه شد و این اضافه شدن یکباره مشکل ایجاد کرد، گفت: در واقع مصرف برق نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲۰ درصد افزایش یافت.
او با اشاره به اینکه امسال افزایش زودهنگام دمای هوا باعث افزایش مصرف برق شد، افزود: درعین حال، حدود ۳۲۰ مجوز رمزارز دادیم، در مراکز فرهنگی برق مجانی دادیم. در شهرکهای صنعتی که تصور نمیکردیم به عنوان منبع درآمد نگاه شود، یکباره دو هزار مگاوات از این بابت افزایش یافت. علاوه بر این آب مخازن سدها به علت کمبود بارش کم شد. در این شرایط نگران آب آشامیدنی بودیم.
ربیعی با بیان اینکه در ایام تحریم، تولید رشد کرد که همین امر موجب افزایش مصرف برق شد، ادامه داد: پیشبینی دراز مدت ما درست بود، اما وقایع کوتاه مدت، مصرف برق و پیشبینیها را تغییر داد. ضمن اینکه نیاز ما به سرمایهگذاری در بخش نیرو ۱۳.۵ میلیارد یورو بود که به علت تحریم ۶.۵ میلیارد یورو آن تأمین شد.
او با بیان اینکه سال گذشته حدود ۱۳۰۰ مرکز غیرمجاز رمز ارز کشف شد، گفت: فروردین امسال هم ۲۶۰۰ مرکز کشف شد که رشد دو برابری دارد. در حال حاضر۸۰۰ هزار دستگاه ماینر در حال فعالیت است و سطح مصرفشان هم افزایش یافته است.
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری در پایان این بخش از سخنان گفت: روز گذشته (دوشنبه) هزار مگاوات برق از نیروگاه هستهای بوشهر به مدار پیوست که در این زمینه کمککننده است.
کارگروه راستیآزمایی تشکیل شده
ربیعی در بخش دیگری بدون اشاره به جزئیات مذاکرات وین، تأکید کرد: برآورد ما این است که بزودی امکان و احتمال رسیدن به نتیجه نهایی و آغاز روند بازگشت همه طرفها به تعهداتشان وجود دارد.
سخنگوی دولت، همچنین هرگونه برنامهریزی برای گفتوگوهای فراتر از برجام بین ایران و امریکا را رد و درعین حال به دولت امریکا توصیه کرد که روند احیای برجام را تسریع کند، زیرا هر یک روز تأخیر در این فرایند، با مرتفع کردن دیوار بیاعتمادی، حل اختلاف را به لحاظ سیاسی پیچیدهتر میکند.
به گفته وی، دولت کارگروهی برای راستیآزمایی تعهدات امریکا و لغو تحریمها با مشارکت وزارت نفت، راه و شهرسازی و بانک مرکزی تشکیل داده و به محض آغاز روند اجرای تعهدات از سوی امریکا، با دقت به وظیفه خود برای اطمینان از اجرای واقعی تعهدات عمل خواهد کرد.
درخواست رئیس مجلس از یک مسئول اجرایی، قانونی نیست
ربیعی درباره دستور رئیس مجلس به رئیس بانک مرکزی درباره رمزارزها نیز با بیان اینکه در جلسه عصر روز دوشنبه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا (رئیس مجلس) گفتند منظورشان بستن درگاههای رمزارزها نبوده است، اظهار کرد: ضمن اینکه این درخواست رئیس قوه از یک مسئول اجرایی جنبه عملی ندارد و قانونی نیست.
سخنگوی دولت تصریح کرد: در حالی که رئیس بانک مرکزی هم طی مصوبهای اعلام کرد موضوع رمزارزها ابعاد مختلفی دارد و بانک مرکزی اقدام شتابزدهای در این زمینه انجام نخواهد داد اما کارگروهی با مسئولیت بانک مرکزی در دولت تشکیل شده که در حال بررسی نحوه اقدام در این زمینه هستند و نیاز به تصمیم دولت و مجلس دارد.
به گزارش ایرنا، علی ربیعی در نشست خبری روز گذشته خود که به صورت برخط (آنلاین) برگزار شد، با اشاره به بحثهای انتخاباتی مطرح در جامعه گفت: عمیقاً باور داریم که وحدت در حضور، معنا مییابد و نه در عدم مشارکت؛ دولت عمیقاً باور دارد که اسلامی بودن نظام سیاسی اقتضا میکند که از جمهوریت آن پاسداری شود؛ دولت عمیقاً باور دارد که فراهم ساختن شرایط مشارکت سیاسی، حق شهروندان و تکلیفی بر حاکمان است و در مردمسالاری دینی، بیش از آنکه شهروندان در مشارکت، مکلف باشند، اینها هستند که مکلفند و موظف.
سخنگوی دولت افزود: از این رو دولت، از همه نهادهایی که در فرایند انتخابات نقش دارند، انتظار دارد با توجه به ضرورت تقویت وحدت ملی در شرایط کنونی کشور، با دوراندیشی، تعهد به روح حاکم بر قانون اساسی و وفاداری به منافع ملی، زمینه امیدآفرینی و شورانگیزی در انتخابات را فراهم آورند و با تقویت زمینه مشارکت در انتخابات، تداوم ثبات و امنیت و پیشرفت کشور را تضمین کنند.
موضع دولت حضور همه سلیقهها در انتخابات است
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری همچنین با اشاره به اینکه موضع مشخص دولت حضور همه سلیقهها و جریانها در دو سطح کاندیداها و سبد آرا است تا مردم بتوانند همه آرزوها و خواستههای خود را پیگیری کنند، افزود: باور داریم سطح مشارکت باید به قدری باشد که انسجام عمومی و سرمایه اجتماعی برای حل مشکلات در داخل کشور ایجاد شود و همانطور که رهبری انقلاب فرمودند برآیند آن بازدارندگی در برابر دشمنان باشد.
او با بیان اینکه دولت با جدیت رویکرد مشارکت حداکثری را دنبال میکند و معتقد به رفتار منصفانه نه در صدا و سیما، بلکه در تمامی دستگاههای داخل دولت و همه نهادهای بیرونی است، نقش صداوسیما در شرایط کرونایی را مهم ارزیابی کرد و گفت: انتظار میرود رسانه ملی با اطلاعرسانی گسترده زمینه مشارکت حداکثری را فراهم کند. حوزه عمومی که دیدار چهره به چهره نامزدها با مردم به صدا و سیما انتقال یافت و صدا و سیما باید نقش سفرهای استانی و دیدار چهره به چهره و میتینگها را برعهده بگیرد.
سخنگوی دولت همچنین درباره توئیت یکی از فعالان رسانهای مبنی بر نامهنگاری رئیس جمهوری با مقام معظم رهبری درباره رد صلاحیتهای نامزدها از سوی شورای نگهبان نیز گفت: معمولاً آقای رئیس جمهوری در موارد مهم نامهنگاری میکنند؛ از آنجا که از صبح درگیر بحث سخنگویی بودم آخرین اطلاعات را ندارم، دقیق میپرسم و اطلاعرسانی میکنم.
افزایش 20 هزار مگاواتی تولید برق در دولت تدبیر و امید
ربیعی در پاسخ به پرسشها درباره خاموشیهای چند روز اخیر، با اشاره به توضیحات سخنگوی صنعت برق که در این نشست حضور یافته بود، اظهار کرد: صنعت برق با توجه به برنامهریزی قبلی توانایی پوشش نیاز مصرف متعارف را داشته است و هیچ کسری در این زمینه نداشتیم.
او با اشاره به فعالیت ۵۸۸ نیروگاه حرارتی در کشور و نیز ایجاد 20 هزار مگاوات ظرفیت تولید نیروگاهی جدید در دولتهای یازدهم و دوازدهم، اضافه کرد: در سال ۹۹حدود ۶۶ هزار مگاوات تولید برق داشتهایم، در حالی که در سال ۱۴۰۰ این رقم به ۸۵ هزار مگاوات رسیده است.
ربیعی این آمارها را پاسخی به کسانی دانست که مدعی رهاکردن کارها بویژه در صنعت برق از سوی دولت شدهاند و اظهار کرد: کاش دولتی در شرایط مشابه دولت تدبیر و امید قرار میگرفت تا به شما میگفتم رها کردن یعنی چه و آن موقع متوجه میشدیم این افتتاح ۲۰ هزار مگاوات چه ارزشی دارد، بنابراین تلقی و تعمیم ناروا که گفته میشود دولت رها کرده است را قبول ندارم و روزی خواهم گفت که در این دوران چه سختیهایی گذشت تا فشاری به مردم وارد نشود.
سخنگوی دولت در توضیح علت قطعی برق، با اشاره به اینکه سال گذشته در همین موقع ۵۴ هزار مگاوات مصرف داشتیم که ۹ هزار مگاوات به مصرف اضافه شد و این اضافه شدن یکباره مشکل ایجاد کرد، گفت: در واقع مصرف برق نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲۰ درصد افزایش یافت.
او با اشاره به اینکه امسال افزایش زودهنگام دمای هوا باعث افزایش مصرف برق شد، افزود: درعین حال، حدود ۳۲۰ مجوز رمزارز دادیم، در مراکز فرهنگی برق مجانی دادیم. در شهرکهای صنعتی که تصور نمیکردیم به عنوان منبع درآمد نگاه شود، یکباره دو هزار مگاوات از این بابت افزایش یافت. علاوه بر این آب مخازن سدها به علت کمبود بارش کم شد. در این شرایط نگران آب آشامیدنی بودیم.
ربیعی با بیان اینکه در ایام تحریم، تولید رشد کرد که همین امر موجب افزایش مصرف برق شد، ادامه داد: پیشبینی دراز مدت ما درست بود، اما وقایع کوتاه مدت، مصرف برق و پیشبینیها را تغییر داد. ضمن اینکه نیاز ما به سرمایهگذاری در بخش نیرو ۱۳.۵ میلیارد یورو بود که به علت تحریم ۶.۵ میلیارد یورو آن تأمین شد.
او با بیان اینکه سال گذشته حدود ۱۳۰۰ مرکز غیرمجاز رمز ارز کشف شد، گفت: فروردین امسال هم ۲۶۰۰ مرکز کشف شد که رشد دو برابری دارد. در حال حاضر۸۰۰ هزار دستگاه ماینر در حال فعالیت است و سطح مصرفشان هم افزایش یافته است.
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری در پایان این بخش از سخنان گفت: روز گذشته (دوشنبه) هزار مگاوات برق از نیروگاه هستهای بوشهر به مدار پیوست که در این زمینه کمککننده است.
کارگروه راستیآزمایی تشکیل شده
ربیعی در بخش دیگری بدون اشاره به جزئیات مذاکرات وین، تأکید کرد: برآورد ما این است که بزودی امکان و احتمال رسیدن به نتیجه نهایی و آغاز روند بازگشت همه طرفها به تعهداتشان وجود دارد.
سخنگوی دولت، همچنین هرگونه برنامهریزی برای گفتوگوهای فراتر از برجام بین ایران و امریکا را رد و درعین حال به دولت امریکا توصیه کرد که روند احیای برجام را تسریع کند، زیرا هر یک روز تأخیر در این فرایند، با مرتفع کردن دیوار بیاعتمادی، حل اختلاف را به لحاظ سیاسی پیچیدهتر میکند.
به گفته وی، دولت کارگروهی برای راستیآزمایی تعهدات امریکا و لغو تحریمها با مشارکت وزارت نفت، راه و شهرسازی و بانک مرکزی تشکیل داده و به محض آغاز روند اجرای تعهدات از سوی امریکا، با دقت به وظیفه خود برای اطمینان از اجرای واقعی تعهدات عمل خواهد کرد.
درخواست رئیس مجلس از یک مسئول اجرایی، قانونی نیست
ربیعی درباره دستور رئیس مجلس به رئیس بانک مرکزی درباره رمزارزها نیز با بیان اینکه در جلسه عصر روز دوشنبه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا (رئیس مجلس) گفتند منظورشان بستن درگاههای رمزارزها نبوده است، اظهار کرد: ضمن اینکه این درخواست رئیس قوه از یک مسئول اجرایی جنبه عملی ندارد و قانونی نیست.
سخنگوی دولت تصریح کرد: در حالی که رئیس بانک مرکزی هم طی مصوبهای اعلام کرد موضوع رمزارزها ابعاد مختلفی دارد و بانک مرکزی اقدام شتابزدهای در این زمینه انجام نخواهد داد اما کارگروهی با مسئولیت بانک مرکزی در دولت تشکیل شده که در حال بررسی نحوه اقدام در این زمینه هستند و نیاز به تصمیم دولت و مجلس دارد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
واکسن، راهی برای درمان جامعه مضطرب
-
چرایی غلبه سیاست براقتصاد
-
برگ تغییر
-
سلام ایران
-
مدارس میزبان کلاس اولیها میشوند
-
نبود ضمانت اجرایی قوانین بزرگترین چالش امنیت سایبری است
-
درد بیماری، رنج انزوا
-
کوه شاهوار ثبت ملی شد
-
فرصتهای از دست رفته جبران شود
-
نغمهای دیگر با «آوای دوست»
-
فرزندکشی شلیک به کانون خانواده!
-
خاموشی برق
-
اعلام موضع چهرههای تأیید صلاحیت نشده
-
تأیید صلاحیت 7نفر
-
با ستارهها پیش به سوی بحرین
-
مشارکت حداقلی بهنفع هیچکس نیست
اخبارایران آنلاین