ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی(ع): مبادا دشمنان خدا را دوست بداری یا دوستی خود را برای غیر دوستان خدا خالص گردانی، زیرا هرکسی گروهی را که دوست بدارد، با آنان محشور میگردد.
غررالحکم حدیث 2703
منوچهر آتشی: شاعران با شتاب به پدیدههای تازه روی میآورند
در دوره ما، چون دگرگونیها با شتاب انجام میگیرند، شاعران ما هم با شتاب به پدیدههای تازه و رویکردهای کاملاً ناشناخته، روی میآورند. مشکل این است که «این دوستان»، خصوصاً کسانی که با گزارههای نو و تازه، ترجمه مقالات کم و نارسای تازه، درباره مثلاً «نحله اندیشه و تفکرات پست مدرنیسم»یا «نظریهپردازی»های داخلی روبهرو میشوند، فوراً شیفته تازگی و غرابت این نظریهها یا گزارهها میگردند و در فرایند و یک پروسه «خود شیفتگی» به نوشتن «شعر»هایی روی میآورند که از دیدگاهشان کاملاً تازه و متفاوت با شعر «پیش» از «خود» آنهاست؛ که فوراً «علمدار» یک «نهضت» تازه میشوند!در حالی که نهضتی در کار نیست.
بخشی ازسخنان زنده یاد «منوچهر آتشی»
16 سال پس از درگذشتش که در ایسنا منتشر شده است.
استقبال نوروزی مردم از کتابفروشی ها
نادر قدیانی
ناشر، کتابفروش و از رؤسای پیشین اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران
این روزها اوضاع و احوال کتابفروشیها و نشرمان در مقایسه با ناامیدیهایی که سال قبل، همین ایام، اهالی صنعت نشر را در برگرفته بود بهتر و بسیار امیدبخشتر است؛ کمی پیش از آغاز نوروز 1399 شرایط سختی برای صنعت نشر رقم خورد؛ ناشران و بویژه کتابفروشان، فروردین سال قبل با تعطیلیهای برآمده از پروتکلهای بهداشتی روبهرو شدند، دورهای که انتظار میرفت مشاغلی همچون کتابفروشیها مانند دیگر نقاط جهان تعطیل نشوند تا هم نشر ضربه کمتری ببیند و هم مردمی که چارهای جز خانهنشینی نداشتند بتوانند کتاب بخرند، هرچند که این مجوز از سوی مسئولان صادر نشد. خانهنشینیهای مردم بهرغم همه گلایههایی که متوجه سرانه مطالعه است آنان را بیشازپیش به سوی کتابخوانی هدایت کرد و حتی شاهد اضافه شدن قشرهای تازهای به جامعه کتابخوان شدیم؛ با اینکه اردیبهشت خبری از برپایی نمایشگاه فیزیکی کتاب تهران نشد، حتی تصور نمیکردیم با مشکلاتی که در مواجهه با چگونگی بازگشت سرمایه خود پیداکرده بودیم امیدی به سرپا ماندن نشر باشد. بااین حال با کاغذهای دولتی که هرازگاهی در اختیار ناشران قرار گرفت و از سویی تصمیم به برپایی نمایشگاه مجازی روح تازهای به این بخش فرهنگ دمیده شد و تولید کتاب به مرور رونق یافت. همزمان با آغاز بهمن که مصادف با برگزاری 10 روزه نمایشگاه مجازی کتاب تهران شد خوشبختانه حدود 50 درصد فروش نمایشگاه لغو شده فیزیکی کتاب جبران شد که اتفاق مهمی به شمار میآید. این اتفاق هم دلگرمی اهالی نشر را سبب شد و هم اینکه اشتیاق بیشتر مردم را سبب شد، اما درباره اینکه فروش کتاب در نوروز جاری چطور بوده بر اساس تجربه نشر و کتابفروشی قدیانی و همچنین شنیدهها از دیگر همکاران معتقدم که فروش بهتری در مقایسه با دوره زمانی مشابه در سال گذشته داشتهایم، شاید ازنظر تعداد نسخه کتابهای فروختهشده با کاهش تقریبی 15 درصدی روبهرو شده باشیم که البته با توجه به شرایط اقتصادی و محدودیتهای کرونایی اتفاق دور از انتظاری نیست اما ازلحاظ ریالی افزایش 5 تا 10 درصدی هم داشتهایم که بخشی از آن به سبب افزایش گریزناپذیر قیمتها است. ناشران طی اسفندماه اغلب فروش خوبی به کتابفروشیها برای عرضه نوروزی آثار داشتهاند؛ آنطور هم که دیگر دوستان کتابفروش میگویند مردم هم استقبال خوبی کردهاند. حالا که تعطیلات به پایان رسیده دوباره توزیعکنندگان و ناشران دست به کار میشوند و به تبع همین موضوع کتابفروشان هم فعالیت خود را ازسرمی گیرند. حالا ما اهالی نشر امیدواریم در سال جاری، سال 1400 با فراهم شدن امکان تزریق واکسن برای عموم مردم و کمرنگ شدن اثرات سوء محدودیتهای کرونایی، نشر و دیگر حوزههای فرهنگی مسیر رو به بهبودی را طی کنند، البته یکی دیگر از مهمترین امیدواریهای ناشران این است که با توجه به تجربه برپایی نمایشگاه کتاب مجازی تهران در اردیبهشتماه و طبق روال تقویم فرهنگی هرساله شاهد برگزاری نمایشگاه کتاب مجازی تهران باشیم.
چرا برنامههای نوروزی دیگر مخاطبان را میخکوب نمیکند؟
بیاعتنایی تلویزیون به ذائقه مخاطب
علیرضا عبداللهی نژاد
استاد و پژوهشگر علوم ارتباطات اجتماعی
تلویزیون در عرصه رقابت با رسانههای خارجی و ماهوارهای که از کشورهای دیگر برنامه پخش میکنند کم آورده و نتوانسته مبتنی بر نیازها و خواستههای مخاطبان و مبتنی بر جذابیتهایی که برنامهها باید داشته باشند برنامهسازی کند. به همین دلیل چند سالی است برنامههای نوروزی این رسانه هم دیگر آنطور که باید مورد توجه مردم قرار نمیگیرند.
بخش دیگری از این کم اقبالی به تغییر انگارههای ذهنی مخاطبان، تغییر سبک و نوع نیازهایشان بازمی گردد که از بستر استفاده از شبکههای اجتماعی ایجاد شده و تلویزیون نتوانسته حضور مؤثر و مستمر و تأثیرگذاری در این عرصه داشته باشد.
نکته دیگری که به پخش برنامههای نوروزی اختصاص دارد این است که تلویزیون توجه چندانی به تغییر ذائقه و سبک مصرف رسانهای و تغییر دیدگاهها و انگارههای مخاطب نمیکند. تلویزیون فکر میکند نیازمند این نیست که توجهی به دیدگاهها و نظرات و ذائقه مخاطبان داشته باشد چون معمولاً بودجه دولتی تقریباً مکفی بهصورت سالانه در اختیار این رسانه قرار میگیرد و مانند رسانههای خصوصی خودش را در معرض قضاوت و پاسخ مخاطبان قرار نمیدهد. ضعف برنامهسازی تلویزیون در حالی است که در دوران شیوع پاندمی کرونا علاوه بر نقشی که تلویزیون برای آگاهی بخشی و فرهنگسازی دارد نیاز به مشوقها و زمینههایی برای نگه داشتن مردم در خانه داریم. بخصوص در تعطیلات نوروز که براساس رسم دیرینه و عادت مرسوم مردم بار سفر میبندند و راهی عیددیدنی و گشت وگذار میشوند اما متأسفانه شاهد برنامههایی که این کارکرد را داشته باشد، نیستیم.
یکی از دلایل این مسأله فاصله گرفتن برنامه سازان و سیاستگذاران جریان اصلی تلویزیون از مخاطبان و عدم توجه به نیازهای مخاطبان است. این نیازها فقط نیازهای اطلاعرسانی و خبری نیست. اکنون بیشترین نیاز مردم نیازهای تفریحی و برنامههایی است که بتواند اوقات فراغت را بخصوص در دو هفته تعطیلات نوروز پر کند اما آنچه که در تبلیغات برنامههای نوروزی تلویزیون میبینیم این است که چند برنامه پرمخاطب مانند سریال «پایتخت» هم امسال پخش نمیشوند. در این شرایط چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که مردم پای تلویزیون بنشینند و در این شرایط پاندمی کرونا از خانه بیرون نروند؟
تا عرصه رقابت میان رسانههایی که در داخل کشور فعالیت میکنند ایجاد نشود و تا یک رقیب قوی برای تلویزیون نداشته باشیم و تا زمانی که این رسانه همچنان بهصورت انحصاری فضای جریانهای تولید برنامه را اختیار داشته باشد در بر همین پاشنه میچرخد و تا زمانی که رسانه تلویزیون همچون گذشته به متخصصان، برنامهریزان و برنامه سازان حرفهای مراجعه نکند به دوران اوجش بازنمی گردد.
بهعنوان یک ایرانی و بهعنوان پژوهشگر ارتباطات باید بگویم که متأسفانه در بستر برنامههای غلط، بخش عمدهای از فضای رسانهای را به شبکههای ماهوارهای بیهویتی که تمامی شئون، ارزشها و هنجارهای موجود در جامعه را مورد هجمه قرار میدهند واگذار کردهایم و بهدلیل اینکه رسانه مرجع قابل اطمینانی نداریم این شبکههای ماهوارهای هستند که در ایامی مانند نوروز اولویت ما را تعیین میکنند. مسألهای که بسیار میتواند برای خانوادهها، مردم و مخاطبان ما مخرب بوده و اثرات سویی داشته باشد.
برنامههایی مانند سریال «پایتخت»، «خندوانه» و «دورهمی» که البته اکنون از اولین سریهای خود فاصله گرفتهاند، براساس آمارها و نتایج نظرسنجیهایی که مرکز تحقیقات صداوسیما و برخی از پژوهشهای پژوهشگران حوزه رسانه انجام دادند با اقبال بالای مخاطبان مواجه شدند و حتی در رقابت با برخی از برنامههای پربیننده شبکههای ماهوارهای فارسی زبان زمانی که بهطور مثال سریال «پایتخت» پخش میشد دکان آنها تخته میشد و مردم پای شبکههای داخلی مینشستند. پس اگر در این فضا برنامه خوب و مخاطب پسند تولید کنیم جا برای کار وجود دارد. اما مهم این است که چنین برنامههایی تولید نمیشود و چون تلویزیون از بودجه دولتی ارتزاق میکند مبتنی بر اولویتهای مخاطبان و مالیات دهندگان عمل نمیکند و پاسخگو هم نیست که چرا برای ایامی مانند نوروز برنامههایی که مخاطبان را جذب کند تولید نمیکند.
استاد و پژوهشگر علوم ارتباطات اجتماعی
تلویزیون در عرصه رقابت با رسانههای خارجی و ماهوارهای که از کشورهای دیگر برنامه پخش میکنند کم آورده و نتوانسته مبتنی بر نیازها و خواستههای مخاطبان و مبتنی بر جذابیتهایی که برنامهها باید داشته باشند برنامهسازی کند. به همین دلیل چند سالی است برنامههای نوروزی این رسانه هم دیگر آنطور که باید مورد توجه مردم قرار نمیگیرند.
بخش دیگری از این کم اقبالی به تغییر انگارههای ذهنی مخاطبان، تغییر سبک و نوع نیازهایشان بازمی گردد که از بستر استفاده از شبکههای اجتماعی ایجاد شده و تلویزیون نتوانسته حضور مؤثر و مستمر و تأثیرگذاری در این عرصه داشته باشد.
نکته دیگری که به پخش برنامههای نوروزی اختصاص دارد این است که تلویزیون توجه چندانی به تغییر ذائقه و سبک مصرف رسانهای و تغییر دیدگاهها و انگارههای مخاطب نمیکند. تلویزیون فکر میکند نیازمند این نیست که توجهی به دیدگاهها و نظرات و ذائقه مخاطبان داشته باشد چون معمولاً بودجه دولتی تقریباً مکفی بهصورت سالانه در اختیار این رسانه قرار میگیرد و مانند رسانههای خصوصی خودش را در معرض قضاوت و پاسخ مخاطبان قرار نمیدهد. ضعف برنامهسازی تلویزیون در حالی است که در دوران شیوع پاندمی کرونا علاوه بر نقشی که تلویزیون برای آگاهی بخشی و فرهنگسازی دارد نیاز به مشوقها و زمینههایی برای نگه داشتن مردم در خانه داریم. بخصوص در تعطیلات نوروز که براساس رسم دیرینه و عادت مرسوم مردم بار سفر میبندند و راهی عیددیدنی و گشت وگذار میشوند اما متأسفانه شاهد برنامههایی که این کارکرد را داشته باشد، نیستیم.
یکی از دلایل این مسأله فاصله گرفتن برنامه سازان و سیاستگذاران جریان اصلی تلویزیون از مخاطبان و عدم توجه به نیازهای مخاطبان است. این نیازها فقط نیازهای اطلاعرسانی و خبری نیست. اکنون بیشترین نیاز مردم نیازهای تفریحی و برنامههایی است که بتواند اوقات فراغت را بخصوص در دو هفته تعطیلات نوروز پر کند اما آنچه که در تبلیغات برنامههای نوروزی تلویزیون میبینیم این است که چند برنامه پرمخاطب مانند سریال «پایتخت» هم امسال پخش نمیشوند. در این شرایط چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که مردم پای تلویزیون بنشینند و در این شرایط پاندمی کرونا از خانه بیرون نروند؟
تا عرصه رقابت میان رسانههایی که در داخل کشور فعالیت میکنند ایجاد نشود و تا یک رقیب قوی برای تلویزیون نداشته باشیم و تا زمانی که این رسانه همچنان بهصورت انحصاری فضای جریانهای تولید برنامه را اختیار داشته باشد در بر همین پاشنه میچرخد و تا زمانی که رسانه تلویزیون همچون گذشته به متخصصان، برنامهریزان و برنامه سازان حرفهای مراجعه نکند به دوران اوجش بازنمی گردد.
بهعنوان یک ایرانی و بهعنوان پژوهشگر ارتباطات باید بگویم که متأسفانه در بستر برنامههای غلط، بخش عمدهای از فضای رسانهای را به شبکههای ماهوارهای بیهویتی که تمامی شئون، ارزشها و هنجارهای موجود در جامعه را مورد هجمه قرار میدهند واگذار کردهایم و بهدلیل اینکه رسانه مرجع قابل اطمینانی نداریم این شبکههای ماهوارهای هستند که در ایامی مانند نوروز اولویت ما را تعیین میکنند. مسألهای که بسیار میتواند برای خانوادهها، مردم و مخاطبان ما مخرب بوده و اثرات سویی داشته باشد.
برنامههایی مانند سریال «پایتخت»، «خندوانه» و «دورهمی» که البته اکنون از اولین سریهای خود فاصله گرفتهاند، براساس آمارها و نتایج نظرسنجیهایی که مرکز تحقیقات صداوسیما و برخی از پژوهشهای پژوهشگران حوزه رسانه انجام دادند با اقبال بالای مخاطبان مواجه شدند و حتی در رقابت با برخی از برنامههای پربیننده شبکههای ماهوارهای فارسی زبان زمانی که بهطور مثال سریال «پایتخت» پخش میشد دکان آنها تخته میشد و مردم پای شبکههای داخلی مینشستند. پس اگر در این فضا برنامه خوب و مخاطب پسند تولید کنیم جا برای کار وجود دارد. اما مهم این است که چنین برنامههایی تولید نمیشود و چون تلویزیون از بودجه دولتی ارتزاق میکند مبتنی بر اولویتهای مخاطبان و مالیات دهندگان عمل نمیکند و پاسخگو هم نیست که چرا برای ایامی مانند نوروز برنامههایی که مخاطبان را جذب کند تولید نمیکند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
# کرونا
روز گذشته با بازگشت مردم از سفر خبرهای جدیدی از آمار کرونا و افزایش بستری شدن بیماران به گوش میرسد، آماری که نگران کننده است. خصوصاً افرادی که سفر رفتهاند به محل کار خود میروند و برای همین از وسایل رفت وآمد عمومی استفاده میکنند: «سخنگوی ستاد مقابله با کرونا: خیز بلند کرونا در ایران، اکنون ۴۷ شهرقرمز، ۱۲۶ شهرنارنجی، ۲۴۷ شهر زرد و فقط ۱۴ شهر آبی است. ۱۵ هزارکرونا مثبت درنوروز نقض قرنطینه کردند که به ازای هرروز ۲۰۰ هزارتومان جریمه میشوند. کسانی که سفر رفتند تا 5 روز نباید رفت وآمد داشته باشند.»، «در شهرهای نارنجی و قرمز، اصل بر این است که برگزاری مراسم محدود شود و به نوعی ترجیحاً در فضای باز صورت بگیرد. قرار شد برای برگزاری مراسم در این شهرها (نارنجی و قرمز) در شبهای قدر، تدابیری پیشبینی شود.»، «دکتر مریم کوشکی معاون بهداشت و دبیر ستاد مبارزه با کرونا دانشگاه علوم پزشکی لرستان آخرین آمار ابتلا به کرونا در لرستان را اعلام کرد: تست کرونای مثبت: 77839 و جانباختگان: 1395»، «یا کرونا با این جماعت رفیق است و به حرف شان گوش میکند یا مشکل شان فقط با سیزده بدر بوده که پارکها را بستند! چطور میشود نشستن مردم در فضای باز را ممنوع و اعمال جریمه کنید اما چپیدن آنها کنار هم در یک واگن را آزاد بگذارید؟! عکس مربوط به وضعیت مترو شنبه 14 فروردینماه است.»، «کل خانواده پدریام، از صغیر و کبیر کرونا گرفتن! همشون تشریف برده بودن ناهار خونه پسرعمهام! خدا بخیر بگذرونه حالا هی بگید دورهمی خانوادگی که دیگه اشکال نداره!...»، «شوهرخالم در عرض ۷۲ ساعت به خاطر کرونا فوت شد! اگر واکسن تهیه کرده بودند الان زنده بود! »، «وزارت بهداشت با اشاره به آمار مبتلایان به کرونا در کشور اعلام کرده که روند بستری در اکثر نقاط کشور بسرعت افزایشی است و بزودی شهرهای بیشتری از جمله تهران، کرج و اصفهان قرمز خواهد شد.»، «رئیس بیمارستان امام خمینی از ابتلای تعداد قابل توجهی از بیماران به ویروس انگلیسی خبر داد و به ایلنا گفت: تعداد بیماران کرونایی نیازمند به بستری و آیسییو افزایش یافته و آمار مرگ و میر نیز رو به افزایش است.»، «استاندار تهران: نیاز است مداخلات در مدیریت بیماری کرونا در استان تهران تشدید شود. در نوروز کاهش فاصله گذاری، حجم زیاد ترددها و عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی، منجر به افزایش مراجعات سرپایی و میزان بستریها در استان تهران شده است»، «به این نسل که بهخاطر کرونا، عادت دست دادن هم از سرشون افتاده، چطور ثابت کنیم یه زمان داماد تو مجلس عروسی تا با کل مهمونا روبوسی نمیکرد، اجازه نشستن بهش نمیدادند.»
گاندو 2
بازهم سریال گاندو حاشیه ساز شد. این سریال اولین بار در سال 1398 با محور پرونده جیسون رضاییان از شبکه سوم پخش شد. فصل دوم سریال با تمام انتقاداتی که به سری اول آن شد همزمان با نوروز 1400 آغاز شد. اینبار این سریال که از محصولات مؤسسه فرهنگی هنری اندیشه شهید آوینی است ایام مذاکرات هستهای ایران با ۱+۵ را نشانه رفته است.
اما اینبار بحث مورد نظر با پخش شامگاهی قسمت سیزدهم این مجموعه همراه شد که در میانه پخش بهدلیل پخش تبلیغات بازرگانی متوقف شد. طولانی شدن این زمان باعث شد که برخی مدعی شوند که این امر بهدلیل فشار گسترده به صداوسیما بوده است. شامگاه جمعه قسمت سیزدهم این مجموعه در میانه پخش، برای مدتی بیشتر از زمان معمول پخش تبلیغات بازرگانی متوقف شد؛ برخی رسانهها مدعی شدند که علت این توقف در پخش، فشارهای گسترده به صداوسیما بوده است و برخی رسانهها از توقف پخش این مجموعه تلویزیونی و از سرگیری آن پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری خبر دادند.
این موضوع باعث شد که حسامالدین آشنا، مشاور رئیس جمهوری در حساب کاربری خود در توئیتر نوشت: «صریح باشید و بازی نکنید. بگویید چه کسی، از کجا و چه زمانی، درباره سانسور یا ممانعت از پخش کدام بخش از کدام سریال بر چه قسمتی از صداوسیما فشار آورده است. آیا صداوسیما اساساً نقشی در تولید یا پخش این سریال داشتهاست؟» بقیه کاربران در این مورد نوشتند: «استقبال از گاندو همه را غافلگیر کرد. انصافاً مردم سنگ تمام گذاشتند. حقاً باید از رئیس سازمان صداوسیما که در برابر فشارهای عجیب و کم نظیر برخی ایستادگی کرد تا مردم سریال مورد علاقهشان را ببینند و با واقعیتها آشنا شوند، تشکر کرد.»، «به پایان آمد این دفتر... حکایت همچنان باقی است... گاندو ادامه دارد.»، «گاندو۲ تموم نشد خواستن تموم کنن ولی نمیتونن»، «دوستان اشاره میکنن که ادامه سریال گاندو۲ در حال فیلمبرداریه و بزودی با قدرت برمیگردن.»، «اینم که تو عید نشون دادن فقط سورپرایز صداوسیما بود و اصلاً قرار نبود تو عید نشون بدن خلاصه که پخش متوقف نشده دوستان»، «وقتی هر صبح علیه دیپلماسی، تیتر درشت میزنند و شبها علیه دیپلماتها، دروغ را با نام مستعار گاندو بر آنتن میبرند، شگفتآور نیست که صدای دستگاه سیاست خارجی در هیاهوی ادعاهای شاخداری چون دفن زبالههای هستهای چین در کویر ایران! گم شود.»
چند خط در استقبال از سال نو
کرونا جهشیافته غم
ارمغان بهداروند
شاعر
تکیده و ترسان اسفند را به فروردین بردیم و از خلوت ناخواسته نتوانستیم اما یک قدم دور شویم که این روزها به شرط زندگی نفس میکشیم و بهتر از همیشه شبیه این جملهایم که «ای بابا! کی زنده و کی مرده». آن قدر داغ دیدهایم که نمیدانیم بر کدام مرده زار بزنیم. به خودم میگویم خوب نیست اول سالی این زخم را تازه کنی که به قول حسنکِ وزیر، عاقبت آدمی؛ مرگ است.
در دلتنگی دست و پا میزنیم و به لعن و نفرین به خودمان میگوییم این چه دردی بود بیوقت که هر کدام از ما به جزیرهای بدل شدهایم در دوردستها که صدا به صدا نمیرسد. کجای راه را اشتباه رفته بودیم که حالا سر از بیابان بلا درآوردیم. گوش کن! یکی میگوید این چوب خداست. یکی دیگر میگوید انتقام طبیعت است و یکی هم به چین و ماچین لعنت میفرستد و دیگری میگوید اصلاً فرض کن کرونا نبود، آیا ما همان آدمهایی نبودیم که یکدیگر را به مرگ میگرفتیم تا به تب راضی شویم! شنیدن این یکی، دو جمله از عذاب شب اول قبر بدتر است که ما همیشه دیر میرسیم و نوشداروی پس از مرگ سهرابیم. اگر برای همه عصرها، رسولی با کتابی در دست، مردم را به راستی و رستگاری دعوت میکرد، آیا ما چنان ناسزاوار بودیم که از بلایی منقرض شویم که حتی به چشم نمیآید!؟ در کتابهای درسی صد سال بعد، از ما و از عذاب الیم ما چه خواهند نوشت. خیلی از ما به قبل از کرونا میاندیشند و خیلیهای دیگر به بعد از کرونا. ما به هر دو سوی پیش و پس کرونا گرفتاریم. ما این بخت را داشتهایم که غمهایمان را از قرنی به قرن دیگر ببریم.
سال نو شده است و دریای کرونا چه آرام و چه ناآرام پیش چشم است با این همه اما ما نمیخواهیم دیگر ملاحان مرگ باشیم و بردگانِ ماتم. اگر خاطرتان باشد قدیمترها تا گرمِ خندیدن میشدیم به اخم و تخم میشنیدیم که: «کم بخند بچه! به ما نیومده خندیدن!» ما از نسلی به جا مانده بودیم که عاشق عزای عظیم بود، نسلی که گریبان میدرید به مرگ و در سیاه رسوب کرده بود و حتماً این نسل نمیتوانست معنا و مفهوم لبخند را باور کند. زیستن در این رنجِ ناگزیر اما بیش از گریه و زاری، لبخند میخواهد. لبخندی که از پس شنیدن چنین جملاتی خرج میشود: «سایهتون کم نشه!»، «خدا از برادری کمتون نکنه»، «قربون قدمتون...»، «هرچه زودتر لباس عافیت بپوشید» و هزار جمله دیگر که با همان اندک لبخند، قشنگتر دیده و شنیده میشوند. سال نو شده است و همین اول سالی با خودمان خلوت کنیم و هر کدام، نقشهای برای روزهای در راه بکشیم. به هم که میرسیم نه در دل که بلندبلند بگوییم: چشم بد از تو دور! خوشحال باشیم و خوشحال کنیم که هر بدی و هر نابلدی، میتواند کرونای جهشیافتهای باشد که جز به هلاک ما رضایت نمیدهد.
شاعر
تکیده و ترسان اسفند را به فروردین بردیم و از خلوت ناخواسته نتوانستیم اما یک قدم دور شویم که این روزها به شرط زندگی نفس میکشیم و بهتر از همیشه شبیه این جملهایم که «ای بابا! کی زنده و کی مرده». آن قدر داغ دیدهایم که نمیدانیم بر کدام مرده زار بزنیم. به خودم میگویم خوب نیست اول سالی این زخم را تازه کنی که به قول حسنکِ وزیر، عاقبت آدمی؛ مرگ است.
در دلتنگی دست و پا میزنیم و به لعن و نفرین به خودمان میگوییم این چه دردی بود بیوقت که هر کدام از ما به جزیرهای بدل شدهایم در دوردستها که صدا به صدا نمیرسد. کجای راه را اشتباه رفته بودیم که حالا سر از بیابان بلا درآوردیم. گوش کن! یکی میگوید این چوب خداست. یکی دیگر میگوید انتقام طبیعت است و یکی هم به چین و ماچین لعنت میفرستد و دیگری میگوید اصلاً فرض کن کرونا نبود، آیا ما همان آدمهایی نبودیم که یکدیگر را به مرگ میگرفتیم تا به تب راضی شویم! شنیدن این یکی، دو جمله از عذاب شب اول قبر بدتر است که ما همیشه دیر میرسیم و نوشداروی پس از مرگ سهرابیم. اگر برای همه عصرها، رسولی با کتابی در دست، مردم را به راستی و رستگاری دعوت میکرد، آیا ما چنان ناسزاوار بودیم که از بلایی منقرض شویم که حتی به چشم نمیآید!؟ در کتابهای درسی صد سال بعد، از ما و از عذاب الیم ما چه خواهند نوشت. خیلی از ما به قبل از کرونا میاندیشند و خیلیهای دیگر به بعد از کرونا. ما به هر دو سوی پیش و پس کرونا گرفتاریم. ما این بخت را داشتهایم که غمهایمان را از قرنی به قرن دیگر ببریم.
سال نو شده است و دریای کرونا چه آرام و چه ناآرام پیش چشم است با این همه اما ما نمیخواهیم دیگر ملاحان مرگ باشیم و بردگانِ ماتم. اگر خاطرتان باشد قدیمترها تا گرمِ خندیدن میشدیم به اخم و تخم میشنیدیم که: «کم بخند بچه! به ما نیومده خندیدن!» ما از نسلی به جا مانده بودیم که عاشق عزای عظیم بود، نسلی که گریبان میدرید به مرگ و در سیاه رسوب کرده بود و حتماً این نسل نمیتوانست معنا و مفهوم لبخند را باور کند. زیستن در این رنجِ ناگزیر اما بیش از گریه و زاری، لبخند میخواهد. لبخندی که از پس شنیدن چنین جملاتی خرج میشود: «سایهتون کم نشه!»، «خدا از برادری کمتون نکنه»، «قربون قدمتون...»، «هرچه زودتر لباس عافیت بپوشید» و هزار جمله دیگر که با همان اندک لبخند، قشنگتر دیده و شنیده میشوند. سال نو شده است و همین اول سالی با خودمان خلوت کنیم و هر کدام، نقشهای برای روزهای در راه بکشیم. به هم که میرسیم نه در دل که بلندبلند بگوییم: چشم بد از تو دور! خوشحال باشیم و خوشحال کنیم که هر بدی و هر نابلدی، میتواند کرونای جهشیافتهای باشد که جز به هلاک ما رضایت نمیدهد.
مسأله عشق است
شهروز دلافکار
بازیگر و کارگردان تئاتر
یکی از فیلمهایی که این اواخر البته با تأخیری طولانی دیدم، «خرچنگ» لانتیموس کارگردان مشهور و مطرح جهان بود. فیلم، از آن دسته فیلمهایی است که میتوانم تماشای آن را به همه دوستان پیشنهاد کنم و دلیل این پیشنهاد هم این است که «خرچنگ» در بنمایه اصلی خود راوی موضوعی است که جهان و آدمهای امروزی آن بشدت با آن درگیر هستند و مسأله چیزی نیست جز: روابط انسانی. «یورگوس لانتیموس» در وهله اول شاید برای فیلمسازان کل جهان یک پیام دارد و آن پیام هم ارزش و اعتبار یک فیلمنامه بسیار اورجینال و دست اول است که لحظه و گوشهای از آن خلل و ایرادی ندارد وقتی به فیلم تبدیل میشود مخاطب حتی نمیتواند لحظهای از فیلم جدا شود و او کارگردانی است که اجازه نمیدهد مخاطب براساس سنتها و گذشته یک کارگردان، یا حتی یک چیز از پیش شکل گرفته و مبتنی بر حدسیات، ادامه را حدس بزند و... ماجرای فیلم این کارگردان یونانی از آنجا آغاز میشود که در شهری خیالی، هیچکس اجازه ندارد تنها باشد و همه باید زوج باشند. کسانی که تنها هستند به هتلی برده میشوند که در آن چند روز فرصت دارند تا زوجی برای خود برگزینند وگرنه به حیوان تبدیل خواهند شد. دیوید یکی از آن آدمهای تنهایی است که بعد از مرگ همسر به این هتل میآید تا قبل از تبدیل شدن به حیوانی که خودش انتخاب کرده، یعنی خرچنگ، زوجی انتخاب کند و... اگر از من بپرسید تمام فیلم بر سر یک ایده و حرف میچرخد و البته این ایده و حرف، حرف بزرگ و مهمی است. لانتیموس با تصویر کردن دو گروه متفاوت که هرکدامشان راهی از افراط و تفریط پیش گرفتهاند میخواهد خیلی نرم و آرام و البته گاهی تلخ این را بگوید که آنچه در این دنیای عجیب و غریبی که ساختهایم از دست رفته، عشق و محبت واقعی است. فیلم «خرچنگ» اگر چه طنز سیاه و به قول معروف لخت و گزندهای دارد با صحنههایی که به خندههای تلخ میرسد اما همین پیام را قصد دارد در قاب و قالب دراماتیک خود بدهد که این دنیایی است که ما ساختهایم. آدمهایی که برای عشق تلاش میکنند، عشق را از یاد بردهاند و در میان آنها فقط دو شخصیت دیوید و زن هستند که در چنین دنیای ترسناکی، عاشق هم میشوند و قسم میخورند که با هم بمانند. فیلم «خرچنگ» The Lobster در سال 2015 ساخته شده و آقای یورگوس لانتیموس اثری خلق کرده که هر زمان میتوان آن را دید؛ حتی نه یک بار.
بازیگر و کارگردان تئاتر
یکی از فیلمهایی که این اواخر البته با تأخیری طولانی دیدم، «خرچنگ» لانتیموس کارگردان مشهور و مطرح جهان بود. فیلم، از آن دسته فیلمهایی است که میتوانم تماشای آن را به همه دوستان پیشنهاد کنم و دلیل این پیشنهاد هم این است که «خرچنگ» در بنمایه اصلی خود راوی موضوعی است که جهان و آدمهای امروزی آن بشدت با آن درگیر هستند و مسأله چیزی نیست جز: روابط انسانی. «یورگوس لانتیموس» در وهله اول شاید برای فیلمسازان کل جهان یک پیام دارد و آن پیام هم ارزش و اعتبار یک فیلمنامه بسیار اورجینال و دست اول است که لحظه و گوشهای از آن خلل و ایرادی ندارد وقتی به فیلم تبدیل میشود مخاطب حتی نمیتواند لحظهای از فیلم جدا شود و او کارگردانی است که اجازه نمیدهد مخاطب براساس سنتها و گذشته یک کارگردان، یا حتی یک چیز از پیش شکل گرفته و مبتنی بر حدسیات، ادامه را حدس بزند و... ماجرای فیلم این کارگردان یونانی از آنجا آغاز میشود که در شهری خیالی، هیچکس اجازه ندارد تنها باشد و همه باید زوج باشند. کسانی که تنها هستند به هتلی برده میشوند که در آن چند روز فرصت دارند تا زوجی برای خود برگزینند وگرنه به حیوان تبدیل خواهند شد. دیوید یکی از آن آدمهای تنهایی است که بعد از مرگ همسر به این هتل میآید تا قبل از تبدیل شدن به حیوانی که خودش انتخاب کرده، یعنی خرچنگ، زوجی انتخاب کند و... اگر از من بپرسید تمام فیلم بر سر یک ایده و حرف میچرخد و البته این ایده و حرف، حرف بزرگ و مهمی است. لانتیموس با تصویر کردن دو گروه متفاوت که هرکدامشان راهی از افراط و تفریط پیش گرفتهاند میخواهد خیلی نرم و آرام و البته گاهی تلخ این را بگوید که آنچه در این دنیای عجیب و غریبی که ساختهایم از دست رفته، عشق و محبت واقعی است. فیلم «خرچنگ» اگر چه طنز سیاه و به قول معروف لخت و گزندهای دارد با صحنههایی که به خندههای تلخ میرسد اما همین پیام را قصد دارد در قاب و قالب دراماتیک خود بدهد که این دنیایی است که ما ساختهایم. آدمهایی که برای عشق تلاش میکنند، عشق را از یاد بردهاند و در میان آنها فقط دو شخصیت دیوید و زن هستند که در چنین دنیای ترسناکی، عاشق هم میشوند و قسم میخورند که با هم بمانند. فیلم «خرچنگ» The Lobster در سال 2015 ساخته شده و آقای یورگوس لانتیموس اثری خلق کرده که هر زمان میتوان آن را دید؛ حتی نه یک بار.
عکس نوشت
عکسی که میبینید مربوط به اعتراض سیاسی نیست، بلکه مربوط به گردهمایی هزاران جوان بروکسلی است که دروغ آوریل برای برگزاری کنسرت موسیقی را باور کردند و برای دیدن کنسرت به پارک رفتند. این گردهمایی در بحبوبه کرونا و ممنوعیت تجمع انجام گرفت و در نتیجه پلیس با پوشیدن کلاه ایمنی و پیشروی در یک صف، برای متفرق کردن مردم از گاز اشک آور و ماشین آبپاش استفاده کرد!
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
منوچهر آتشی: شاعران با شتاب به پدیدههای تازه روی میآورند
-
استقبال نوروزی مردم از کتابفروشی ها
-
بیاعتنایی تلویزیون به ذائقه مخاطب
-
شهروند مجـــازی
-
کرونا جهشیافته غم
-
مسأله عشق است
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین