ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسن مجتبی (ع):
با مردم به گونه اى رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند.
اعلام الدین، ص ۲۹۷
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: قدردان همراهی اصحاب نشر و رسانه هستیم
نمایشگاه کتاب مجازی تهران تاکنون حدود نیم میلیون کتاب و ۲۵ میلیارد تومان فروش داشته است. گرچه چونان هر نهال تازه مراقبت میطلبد، اما تجربهای ارزشمند است که میتواند چشمانداز نویی در افق فرهنگ مکتوب و اقتصاد نشر پدید آورد. قدردان همراهیهای اصحاب نشر و رسانه هستیم.
توئیت سید عباس صالحی درباره «آمار فروش در پنج روز اول» نخستین نمایشگاه مجازی کتاب تهران
هنرمند با جهان همسو است
بهزاد شیشه گران
نقاش، طراح و گرافیست و عضو هیأت مدیره انجمن هنرمندان نقاش ایران
برای هنرمندان خنثی و بیدغدغه در فعالیتهای اجتماعی عصرشان چه پیش از کرونا و چه پس از کرونا تفاوتی نخواهد داشت. ما دو دسته هنرمند داریم. هنرمندانی که فقط نقاشی میکنند و کاری به سرنوشت مردم ندارند اما یک عدهای در عین حال که هنرمند هستند به سرنوشت مردم هم میاندیشند و در مبارزه مردم برای آزادی و عدالت خواهی هم حرکت میکنند، در دسته دوم چه پیش از کرونا و چه پس از کرونا مسیر جدیدی گشوده شده است و گشودهتر هم خواهد شد.
هنرمند باید فرزند زمانش باشد. هنرمند معاصر در زمینه هنر باید با جامعه و جهان هم روزگار خود همسو باشد. او باید بازتاب دهنده زندگی اش در این محیط باشد. بسیاری از هنرمندان از روبهرو شدن با مسائل جامعه خود میگریزند. بازتابی از آنچه امروز میگذرد در آثارشان نمیبینید و نوعی فرار از حقیقت زمان را مشاهده میکنید. امروز تمام جوانب هنر از درون و بیرون و جهانی که در آن زندگی میکنیم دچار نابسامانی است. چگونه میشود هنرمند، این نابسامانی را در آثارش انعکاس ندهد؟ تا جایی که من اطلاع دارم در عرصه نقاشی، کاریکاتور، گرافیک، عکاسی و نقاشیهای دیواری چه در ایران و چه خارج از ایران با فعالیتهای اندکی مواجه شدهایم و بیشک در آینده نیز تأثیر کرونا برای هنرمندان دغدغهمند در همه عرصههای زندگی هنری و غیرهنری آشکارتر نیز خواهد شد. نگارنده از پنج دهه پیش که پا در عرصه هنرهای تجسمی گذاشتم آدمی بودم و هستم یکسره در ارتباط مؤثر با واقعیت، جامعه و با رسانههای مختلف مثل طراحی، نقاشی، گرافیک، مجسمهسازی و در سالهای اخیر از رایانه نیز برای پیشبرد اهداف فرهنگی و اجتماعی و نقد وقایع خوب و بد روزگارم بهرهمند بودم. البته برداشتهای ذهنی خودم را با واقعیت عینی تطبیق میدهم بیاینکه در دام خلق آثار سطحی و عامه پسند بیفتم. این کوشش مداوم و تمایل سوزان، من را برای سهیم شدن در فعالیتهای اجتماعیام همچنان راسخ نگه داشته است، چرا که نگاه من نسبت به هنر انسانی و اجتماعی است. مصلحت اندیشی در هنر من جایی ندارد. از مردم و جامعه میگیرم و با زبان هنر به مردم و جامعه برمیگردانم و خارج از فراسوی سود و زیان مادی میایستم و از این طریق به آرامش و تعالی لذتبخشی میرسم. به شخصه جاذبه هنری برای من آنجایی تعریف میشود که اثرم را پیوند میدهم با مسائلی که من را تحت تأثیر قرار میدهند و این عمل را نوعی مسئولیت و تعهد اجتماعی خود میدانم. در کارهای اجتماعی بهدنبال حرف دلم هستم تا فروش اثر. در دو نمایشگاهی که در ارتباط با «کرونا پرتره» و «من ماسک میزنم» که در شبکههای اجتماعی به نمایش درآمدند ناشی از این جهانبینی است که یکباره پدیده کرونا چهره جهان را دگرگون کرد. همین تغییر در چهره جهان سوژه کار من شد تا هر روز یک اثر جدید را از اول تا 15 اردیبهشت در ساعت ۴ عصر به مدت 15 روز به نمایش گذاشتم. اما با یک نگاه نزدیک به هنر تجریدی یا آبستراکت که در شبکههای اجتماعی اینستاگرام، فیس بوک و تلگرام به نمایش درآمد و همینطور نمایشگاه مجازی «من ماسک میزنم» به مدت 10 روز هر روز ساعت 10 صبح در سه شبکه اجتماعی به نمایش درآمدند. همه این آثار از طریق ایسنا در آخر نمایشگاه مجازی دوباره انتشار یافت که این اقدام خبرگزاری از نگاه من اقدامی فرهنگی و اجتماعی ارزشمندی بود.
نقاش، طراح و گرافیست و عضو هیأت مدیره انجمن هنرمندان نقاش ایران
برای هنرمندان خنثی و بیدغدغه در فعالیتهای اجتماعی عصرشان چه پیش از کرونا و چه پس از کرونا تفاوتی نخواهد داشت. ما دو دسته هنرمند داریم. هنرمندانی که فقط نقاشی میکنند و کاری به سرنوشت مردم ندارند اما یک عدهای در عین حال که هنرمند هستند به سرنوشت مردم هم میاندیشند و در مبارزه مردم برای آزادی و عدالت خواهی هم حرکت میکنند، در دسته دوم چه پیش از کرونا و چه پس از کرونا مسیر جدیدی گشوده شده است و گشودهتر هم خواهد شد.
هنرمند باید فرزند زمانش باشد. هنرمند معاصر در زمینه هنر باید با جامعه و جهان هم روزگار خود همسو باشد. او باید بازتاب دهنده زندگی اش در این محیط باشد. بسیاری از هنرمندان از روبهرو شدن با مسائل جامعه خود میگریزند. بازتابی از آنچه امروز میگذرد در آثارشان نمیبینید و نوعی فرار از حقیقت زمان را مشاهده میکنید. امروز تمام جوانب هنر از درون و بیرون و جهانی که در آن زندگی میکنیم دچار نابسامانی است. چگونه میشود هنرمند، این نابسامانی را در آثارش انعکاس ندهد؟ تا جایی که من اطلاع دارم در عرصه نقاشی، کاریکاتور، گرافیک، عکاسی و نقاشیهای دیواری چه در ایران و چه خارج از ایران با فعالیتهای اندکی مواجه شدهایم و بیشک در آینده نیز تأثیر کرونا برای هنرمندان دغدغهمند در همه عرصههای زندگی هنری و غیرهنری آشکارتر نیز خواهد شد. نگارنده از پنج دهه پیش که پا در عرصه هنرهای تجسمی گذاشتم آدمی بودم و هستم یکسره در ارتباط مؤثر با واقعیت، جامعه و با رسانههای مختلف مثل طراحی، نقاشی، گرافیک، مجسمهسازی و در سالهای اخیر از رایانه نیز برای پیشبرد اهداف فرهنگی و اجتماعی و نقد وقایع خوب و بد روزگارم بهرهمند بودم. البته برداشتهای ذهنی خودم را با واقعیت عینی تطبیق میدهم بیاینکه در دام خلق آثار سطحی و عامه پسند بیفتم. این کوشش مداوم و تمایل سوزان، من را برای سهیم شدن در فعالیتهای اجتماعیام همچنان راسخ نگه داشته است، چرا که نگاه من نسبت به هنر انسانی و اجتماعی است. مصلحت اندیشی در هنر من جایی ندارد. از مردم و جامعه میگیرم و با زبان هنر به مردم و جامعه برمیگردانم و خارج از فراسوی سود و زیان مادی میایستم و از این طریق به آرامش و تعالی لذتبخشی میرسم. به شخصه جاذبه هنری برای من آنجایی تعریف میشود که اثرم را پیوند میدهم با مسائلی که من را تحت تأثیر قرار میدهند و این عمل را نوعی مسئولیت و تعهد اجتماعی خود میدانم. در کارهای اجتماعی بهدنبال حرف دلم هستم تا فروش اثر. در دو نمایشگاهی که در ارتباط با «کرونا پرتره» و «من ماسک میزنم» که در شبکههای اجتماعی به نمایش درآمدند ناشی از این جهانبینی است که یکباره پدیده کرونا چهره جهان را دگرگون کرد. همین تغییر در چهره جهان سوژه کار من شد تا هر روز یک اثر جدید را از اول تا 15 اردیبهشت در ساعت ۴ عصر به مدت 15 روز به نمایش گذاشتم. اما با یک نگاه نزدیک به هنر تجریدی یا آبستراکت که در شبکههای اجتماعی اینستاگرام، فیس بوک و تلگرام به نمایش درآمد و همینطور نمایشگاه مجازی «من ماسک میزنم» به مدت 10 روز هر روز ساعت 10 صبح در سه شبکه اجتماعی به نمایش درآمدند. همه این آثار از طریق ایسنا در آخر نمایشگاه مجازی دوباره انتشار یافت که این اقدام خبرگزاری از نگاه من اقدامی فرهنگی و اجتماعی ارزشمندی بود.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#سرباز_راهور
ماجرای سیلی زدن نماینده مجلس به سرباز راهور همچنان ادامه دارد و مهمترین بحث روز شبکههای اجتماعی است. بخصوص بعداز گفتوگوی اعتمادآنلاین با سرباز وظیفه، عابد اکبری و پدرش. جملههای این گفتوگو را کاربران زیادی بازنشر کردند و خیلیها هم به بیانیه عنابستانی نماینده مجلس درباره این موضوع و منتشر شدن فیلم کامل صحنه درگیری پرداختند و البته درباره حرفهای امام جمعه سبزوار که گفته بود این موضوع مهم نیست هم نوشتند:عابد اکبری:«با خودم گفتم بدون هیچ ترسی حافظ قانون خواهم بود و نه آن لحظه و از یک نماینده مجلس که در مقابل هیچ فرد دیگری هم تا زمانی که حق و قانون با من باشد، ابایی ندارم.»،«اگه سر هر خط ویژه این مملکت یک سرباز بود که از قانون دفاع بکنه و نمیذاشت حق مردم ضایع بشه الان این وضعیت مون نبود. اون جاهایی که باید کسی از قانون دفاع می کرد با اهمال کاری دفاع نکرد باعث شد حق من و شما ضایع بشه. آقای سرباز عابد اکبری الگوی من شمایی.»، «از هیچ حقی هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی نباید کوتاه اومد. چون به محض عقبنشینی حتی به اندازه یکقدم طرف مقابل بیشتر خواهد خواست و خاکریز به خاکریز حق بیشتری از دست خواهد رفت. این در مورد حقوق شخصی و شهروندی نکته بسیار مهمیه. از چیزی که فکر می کنی حقه و درسته به هیچ قیمتی کوتاه نیا.»، «شما که حتی از ماشین هم پیاده نشده بودی»، «امام جمعه سبزوار: «موضوع سیلى خوردن سرباز را بزرگ نکنید.» چرا؟ که عادىسازی بشه؟»، «با انتشار فیلم درگیری عنابستانی و سرباز اکبری ابهام زیادی در اصل اتفاق نمانده. از آنجا که مأمور درحین انجام وظیفه قانونی بوده، اقدام نماینده مجلس طبق ماده 607 قانون مجازات در بابت تمرد میتواند مستحق سه ماه تا یک سال حبس باشد.»، «مهمترین نکته در متن طلبکارانه و متکبرانه عنابستانی، آخرین جمله آن است: اگر از حیثیت من دفاع نکنید، بعد از این نمایندگی مجلس جز اسباب تمسخر نخواهد بود.»، «آقای عنابستانی ابتدا در مصاحبه با صداوسیما گفت من اصلاً از ماشین پیاده نشدم. بعد که احتمالاً این فیلم دوربین دروازه دولت را نشانش دادند و دید پیاده شدن واضح است و سیلی واضح نیست گفت پیاده شدم دست گذاشتم رو شانه سرباز. این عقب پرتاب شدن عابد اکبری بهخاطر دست گذاشتن روی شانه است؟»، «مصاحبه عابد اکبری سرباز شریف راهور را با اعتماد آنلاین میخواندم. به نظرم این اتفاق و ایستادگی این جوان ارزش دارد که در کتابهای درسی آموزش و پرورش درج شود.»، «احترام به قانون و مأمور قانون و دفاع از حقوق یک سرباز و ایستادگی در برابر قلدری درسهای مهم این اتفاق است. همتی کنید، این بچه الگو باشه نه مایه عبرت!»، «امام جمعه سبزوار فرمودن: «مسأله سیلی به سرباز راهور موضوعی نیست که عدهای بزرگش می کنند، باید قوه قضائیه ورود کند و فیلمبردار را پیدا کند، مراقب باید بود که دشمن دنبال دامن زدن به این اتفاقات پیش پا افتاده است.»، «جدی جدی امام جمعه سبزوار گفته بهجای نماینده مجلس باید با اونی برخورد بشه که از صحنه کتک خوردن سرباز ویدئو گرفته؟»، «عابد اکبری یه مملکت بهت افتخار میکنه نه فقط مادر و پدرت...»، «درود بر اینترنت و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و دوربین مداربسته و اینا.»
جایزه صحرانوردی
خبر اهدای روبالشی به قهرمانان دوی صحرانوردی در مسابقات قهرمانی کشور بسیار مورد توجه قرار گرفت و خیلیها شوخی و جدی دربارهاش نوشتند. جعفر مرادی و پریسا عرب قهرمان مسابقات قهرمانی کشور در دوی صحرانوردی شدند و در پایان از طرف میزبان مسابقات به آنها روبالشی اهدا شد. مرادی هم عکسی از این روبالشیها را در استوری اینستاگرامش منتشر کرد و این جایزه و این استوری سوژه کاربران شبکههای اجتماعی شد: «نفرات برتر دوی صحرانوردی قهرمانی کشور بهعنوان جایزه روبالشی دریافت کردند. از اینجا تا خود فدراسیون دوومیدانی بهصورت گریبان دریده»، «به برندههای دو صحرانوردی قهرمانی کشور، جایزه روبالشی دادن، بعد که ورزشکارها اعتراض کردن گفتن باشه حالا بهتون جایزه نقدی هم میدیم. فقط دلم میخواد بدونم روبالشی تو انبار یه سازمان ورزشی به چه بهانهای خریداری شده که مونده ته انبار و جایزه دادن به ورزشکارها»، «فکر کن بری تو صحرا بدویی، پات داغون شه بعد بهت روبالشی جایزه بدن. حالا بگید ورزش خوبه: آخرش میگن برو بخواب، چه کاریه ورزش می کنید خب»، «بین خندیدن و گریه کردن موندم اصلاً روبالشی آخههههه»، «وقتی برای قدردانی از زحمات پرستارا روز پرستار براشون بوق قطار زدن واقعاً باید به دوندهها هم روبالشی بدن به معنای خسته شدین برید بخوابید دیگه چقدر میدویین»، «واقعاً آدم اشک تو چشماش جمع میشه جایزه قهرمانان دوومیدانی صحرانوردی کشور روبالشی بوده! ببینید همه فکر و ذکر مسئولان این بوده که این قهرمانان یه شب سر راحت روی بالش بذارند»، «یاد جایزههای مامان بزرگم افتادم که هرموقع میومد یه چیزی برای مامانم می آورد و می گفت برای توئه. یه بار قابلمه آورده بود»، «به نفرات برتر دو صحرانوردی روبالشی دادن، این مورد برای کادوی تولد دهه شصت هم قفل بود.»
کیمیای روزنامهنگاری
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
تازهترین گفتوگوی لعیا زنگنه با فریدون جیرانی در «کافه آپارات» یکی از پرمخاطبترین گفتوگوهای هفتههای اخیر بوده است. این موضوع چند دلیل دارد، لعیا زنگنه به سختی تن به مصاحبه میدهد و حضورش در یک برنامه جذاب است؛ صحبت کردن درباره سریال «در پناه تو» و اشاره به ممیزیهای گسترده سریال پس از گذشت بیست و چند سال، هنوز تازه و شنیدنی است. نکته مهم دیگر، حضور فریدون جیرانی به عنوان مجری و پرسشگر این مصاحبه است. اغلب مصاحبههای جیرانی، به دلیل تسلطی که بر موضوعهای سینمایی و فرهنگی دارد و تبحر و سابقهاش در روزنامهنگاری، اگر جنجالی نشده باشند بسیار پرمخاطب بودهاند. او که از دنیای روزنامهنگاری، به سینما و کارگردانی آمده، هنوز مهارتش را به عنوان یک روزنامهنگار حفظ کرده است؛ میداند چطور مصاحبه شونده را سر ذوق بیاورد، چطور او را به سمتی که باید، هدایت کند و چطور از موضوعی که بیست و چند سال پیش رخ داده و شاید برای نسل امروز اهمیتی نداشته باشد سوژهای جذاب بیرون بکشد. اگر مخاطب گفتوگوهای جیرانی باشید، متوجه تفاوت آشکار او با اغلب مجریها و بازیگرانی شدهاید که در برنامهها و تاکشوهای مختلف، میزبان ستارههای ریز و درشت بودهاند. تحمل این برنامهها که مملو از شوخیهای خنک و سوالهای کلیشهای هستند، آسان نیست. مهمترین چهرههای سینما، موسیقی و ورزش در این برنامهها حاضر شدهاند اما جنس سؤالها و نوع نگاهی که آنها را طراحی کرده، آنچنان جلف و سبک است که معمولاً نکته تازهای دستگیر بیننده نمیشود. مگر مصاحبه شونده، خودش جریان گفتوگو را به دست بگیرد، نکاتی که در ذهن دارد (اغلب به نفع اوست و یک سویه مطرح میشوند) بگوید و برود، اما در گفتوگوهای جیرانی، در عین حال که احترام مصاحبه شونده حفظ میشود، نکاتی مطرح شده که فراتر از خاطرهاند و برای شنونده و بیننده واجد ارزش هستند، به عنوان نمونه در گفتوگو با لعیا زنگنه، جیرانی با اشاره به موفقترین سریال کارنامه این بازیگر، از ممیزیهای غریبی صحبت میکند که زمانی در صدا و سیما وجود داشته و اگرچه امروز، به آن شکل اعمال نمیشود، جنس آن تغییر کرده و همچنان بدون منطق ادامه دارد. گفتوگوی جیرانی با تیم سازنده سریال «همگناه» و مصطفی کیایی هم، یکی از گفتوگوهای جذاب و دیدنی او بود که روند تولید این پروژه پربیننده را از منظر کارگردان و تعدادی از بازیگران، بررسی میکرد.
زمانی موفقیت برنامههای جیرانی و گفتوگوهایش را به روابطی که با سینماگران دارد، ربط میدادند. این بخشی از امتیازی است که او را به عنوان کارگردان وارد یک برنامه میکند، اما همه آن نیست. کارگردانها و بازیگران دیگری هم این فرصت را دارند و از روابطشان استفاده کرده چهرههای شاخص را به برنامهشان میآورند، اما در نهایت بدون این که گفتوگو دستاورد ویژهای داشته باشد به پایان میرسد و سوژه قربانی میشود.
تسلط جیرانی بر مصاحبه و علاقه به کارش، همچنان در او مشهود است. او از شنیدن حرفهای تازه میهمانش سر ذوق میآید و این حس را با بینندهاش سهیم میشود، اتفاقی که در بسیاری از برنامهها نمیافتد، میهمان آمده تا ویترین برنامه را پرکند و به اعتبار مجری بیفزاید، بنابراین خودش به عنوان بازیگر، ورزشکار یا آهنگساز و خواننده اهمیتی ندارد تا حرفهایی تازه بزند و ناگفتههایی را بگوید که در ذهن بمانند یا سندی از یک روزگار و دوران باشند. گفتوگوهای جیرانی، چه آن زمان که در هفتهنامه «سینما» یا ماهنامه «گزارش فیلم» چاپ میشد، چه زمانی که در برنامه «هفت» یا «کافه آپارات» انجام میشد، خواندنی و پر از نکته است؛ شاید بهتر باشد خواندن و دیدن این گفتوگوها را به سازندگان و مجریان انبوه تاکشوها و برنامههای تلویزیونی و اینترنتی توصیه کنیم.
روزنامهنگار
تازهترین گفتوگوی لعیا زنگنه با فریدون جیرانی در «کافه آپارات» یکی از پرمخاطبترین گفتوگوهای هفتههای اخیر بوده است. این موضوع چند دلیل دارد، لعیا زنگنه به سختی تن به مصاحبه میدهد و حضورش در یک برنامه جذاب است؛ صحبت کردن درباره سریال «در پناه تو» و اشاره به ممیزیهای گسترده سریال پس از گذشت بیست و چند سال، هنوز تازه و شنیدنی است. نکته مهم دیگر، حضور فریدون جیرانی به عنوان مجری و پرسشگر این مصاحبه است. اغلب مصاحبههای جیرانی، به دلیل تسلطی که بر موضوعهای سینمایی و فرهنگی دارد و تبحر و سابقهاش در روزنامهنگاری، اگر جنجالی نشده باشند بسیار پرمخاطب بودهاند. او که از دنیای روزنامهنگاری، به سینما و کارگردانی آمده، هنوز مهارتش را به عنوان یک روزنامهنگار حفظ کرده است؛ میداند چطور مصاحبه شونده را سر ذوق بیاورد، چطور او را به سمتی که باید، هدایت کند و چطور از موضوعی که بیست و چند سال پیش رخ داده و شاید برای نسل امروز اهمیتی نداشته باشد سوژهای جذاب بیرون بکشد. اگر مخاطب گفتوگوهای جیرانی باشید، متوجه تفاوت آشکار او با اغلب مجریها و بازیگرانی شدهاید که در برنامهها و تاکشوهای مختلف، میزبان ستارههای ریز و درشت بودهاند. تحمل این برنامهها که مملو از شوخیهای خنک و سوالهای کلیشهای هستند، آسان نیست. مهمترین چهرههای سینما، موسیقی و ورزش در این برنامهها حاضر شدهاند اما جنس سؤالها و نوع نگاهی که آنها را طراحی کرده، آنچنان جلف و سبک است که معمولاً نکته تازهای دستگیر بیننده نمیشود. مگر مصاحبه شونده، خودش جریان گفتوگو را به دست بگیرد، نکاتی که در ذهن دارد (اغلب به نفع اوست و یک سویه مطرح میشوند) بگوید و برود، اما در گفتوگوهای جیرانی، در عین حال که احترام مصاحبه شونده حفظ میشود، نکاتی مطرح شده که فراتر از خاطرهاند و برای شنونده و بیننده واجد ارزش هستند، به عنوان نمونه در گفتوگو با لعیا زنگنه، جیرانی با اشاره به موفقترین سریال کارنامه این بازیگر، از ممیزیهای غریبی صحبت میکند که زمانی در صدا و سیما وجود داشته و اگرچه امروز، به آن شکل اعمال نمیشود، جنس آن تغییر کرده و همچنان بدون منطق ادامه دارد. گفتوگوی جیرانی با تیم سازنده سریال «همگناه» و مصطفی کیایی هم، یکی از گفتوگوهای جذاب و دیدنی او بود که روند تولید این پروژه پربیننده را از منظر کارگردان و تعدادی از بازیگران، بررسی میکرد.
زمانی موفقیت برنامههای جیرانی و گفتوگوهایش را به روابطی که با سینماگران دارد، ربط میدادند. این بخشی از امتیازی است که او را به عنوان کارگردان وارد یک برنامه میکند، اما همه آن نیست. کارگردانها و بازیگران دیگری هم این فرصت را دارند و از روابطشان استفاده کرده چهرههای شاخص را به برنامهشان میآورند، اما در نهایت بدون این که گفتوگو دستاورد ویژهای داشته باشد به پایان میرسد و سوژه قربانی میشود.
تسلط جیرانی بر مصاحبه و علاقه به کارش، همچنان در او مشهود است. او از شنیدن حرفهای تازه میهمانش سر ذوق میآید و این حس را با بینندهاش سهیم میشود، اتفاقی که در بسیاری از برنامهها نمیافتد، میهمان آمده تا ویترین برنامه را پرکند و به اعتبار مجری بیفزاید، بنابراین خودش به عنوان بازیگر، ورزشکار یا آهنگساز و خواننده اهمیتی ندارد تا حرفهایی تازه بزند و ناگفتههایی را بگوید که در ذهن بمانند یا سندی از یک روزگار و دوران باشند. گفتوگوهای جیرانی، چه آن زمان که در هفتهنامه «سینما» یا ماهنامه «گزارش فیلم» چاپ میشد، چه زمانی که در برنامه «هفت» یا «کافه آپارات» انجام میشد، خواندنی و پر از نکته است؛ شاید بهتر باشد خواندن و دیدن این گفتوگوها را به سازندگان و مجریان انبوه تاکشوها و برنامههای تلویزیونی و اینترنتی توصیه کنیم.
تئاتر فقط یک فرم است
کهبد تاراج
کارگردان تئاتر
پیتر بروک انگلیسی کارگردان تئاتر است و در کتاب «تئاتر فقط یک فرم است» گفتوگوهای او با یرژی گروتفسکی(1999-1933) کارگردان تئاتر لهستانی را میخوانیم. بروک در این کتاب از بیمانند بودن گروتفسکی میگوید و شیوه کار و تمرینات سختش در گروه تئاتریاش و البته از کیفیت و مهارت کاری که او ارائه میداد. در قسمتی از این کتاب بروک مینویسد: «دنیای تئاتر بینهایت شهودی است و بزرگترین ویژگی آن انعکاس چیزهای نادیدنی است. گروتفسکی دنیایی از صداها، تصویرها، دیدگاهها و...بوده است و تقریباً هر کارگردانی همینگونه است.» او همچنین از ریچارد چیشلاک بهعنوان بدن دوم یرژی گروتفسکی یاد کرده و گفته او و یرژی دو روح در یک بدن هستند. در مورد دو قهرمان این کتاب نیز آنچه بیش از همه جذاب است بخشهای در سایه قرار گرفته است. روند متغیر و پویای الهامبخشی به یکدیگر و گفتوگوی بیوقفه پیتر بروک و یرژی گروتفسکی، اساس یکی از جذابترین دوستیهای هنری در قرن گذشته را تشکیل میدهد. این دوستی ما را به یاد رابطه نزدیک استانیسلاوسکی و میرهولد میاندازد که البته این فقط یک مقایسه است و با اینکه بروک میگوید «مقایسه هیچگاه درست نیست»، ولی مقایسه در این مورد موجب روشنگری میشود. در زندگینامه پیتر بروک که در آن مهمترین چهرههای زندگیاش را به تصویر کشیده است، گروتفسکی حضور ندارد. بدون شک دلیل این غیبت، اهمیت زیادی است که گروتفسکی برای پیتر بروک داشته. ارتباط میان آنها برای هر دو سرنوشتساز بوده است. ما گمان کردیم با گردآوری مطالبی که پیتر بروک در آنها به گروتفسکی و اندیشههای او پرداخته است، بتوانیم این فصل نانوشته از خاطرات وی را بازیابی کنیم.» کتاب را محمدرضا علیاکبری ترجمه و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است.
کارگردان تئاتر
پیتر بروک انگلیسی کارگردان تئاتر است و در کتاب «تئاتر فقط یک فرم است» گفتوگوهای او با یرژی گروتفسکی(1999-1933) کارگردان تئاتر لهستانی را میخوانیم. بروک در این کتاب از بیمانند بودن گروتفسکی میگوید و شیوه کار و تمرینات سختش در گروه تئاتریاش و البته از کیفیت و مهارت کاری که او ارائه میداد. در قسمتی از این کتاب بروک مینویسد: «دنیای تئاتر بینهایت شهودی است و بزرگترین ویژگی آن انعکاس چیزهای نادیدنی است. گروتفسکی دنیایی از صداها، تصویرها، دیدگاهها و...بوده است و تقریباً هر کارگردانی همینگونه است.» او همچنین از ریچارد چیشلاک بهعنوان بدن دوم یرژی گروتفسکی یاد کرده و گفته او و یرژی دو روح در یک بدن هستند. در مورد دو قهرمان این کتاب نیز آنچه بیش از همه جذاب است بخشهای در سایه قرار گرفته است. روند متغیر و پویای الهامبخشی به یکدیگر و گفتوگوی بیوقفه پیتر بروک و یرژی گروتفسکی، اساس یکی از جذابترین دوستیهای هنری در قرن گذشته را تشکیل میدهد. این دوستی ما را به یاد رابطه نزدیک استانیسلاوسکی و میرهولد میاندازد که البته این فقط یک مقایسه است و با اینکه بروک میگوید «مقایسه هیچگاه درست نیست»، ولی مقایسه در این مورد موجب روشنگری میشود. در زندگینامه پیتر بروک که در آن مهمترین چهرههای زندگیاش را به تصویر کشیده است، گروتفسکی حضور ندارد. بدون شک دلیل این غیبت، اهمیت زیادی است که گروتفسکی برای پیتر بروک داشته. ارتباط میان آنها برای هر دو سرنوشتساز بوده است. ما گمان کردیم با گردآوری مطالبی که پیتر بروک در آنها به گروتفسکی و اندیشههای او پرداخته است، بتوانیم این فصل نانوشته از خاطرات وی را بازیابی کنیم.» کتاب را محمدرضا علیاکبری ترجمه و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است.
به نام تاریخ
7 بهمن
مجموعه تئاترشهر پس از گذشت 7 سال از طراحی اش سال 1351 در چنین روزی با روی صحنه رفتن نمایش «باغ آلبالو» به کارگردانی آربی آوانسیان افتتاح شد.
تولدها
پل نیومن: بازیگر امریکایی و برنده جایزه اسکار سال 1925 در چنین روزی به دنیا آمد. پل نیومن پس از شرکت در کلاسهای بازیگری به نیویورک رفت و به آکتورز استودیو پیوست و شاگرد استراسبرگ تئورسین بزرگ سینما شد که معتقد بود نیومن استعداد زیادی در بازیگری دارد. او سال 1953 در نمایشی بهنام «پیک نیک» بازی کرد و پس از آن با فیلم «جام نقره ای» وارد سینما شد. «کسی آن بالا مرا دوست دارد»، «راک» و «داستان هلن مورگن» دیگر فیلمهایی بودند که نیومن در آنها بازی کرد و پس از آن با فیلم «تابستان گرم و طولانی» برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم کن شد. «گربه روی شیروانی داغ» موفقیت بعدی نیومن در سینما را رقم زد و نامزد جوایز اسکار و بفتا شد و این موفقیت با فیلم «بیلیاردباز» هم تکرار شد و این بار جایزه بفتا را به دست آورد. «پرنده شیرین جوانی»، «ماجراهای یک مرد جوان همینگوی»، «هاد»، «لیدی ال»، «لوک خوش دست»، «بوچ کسیدی و ساندنس کید»، «مأمور مکینتاش»، «آسمانخراش جهنمی»، «بدون سوء نیت» و «حکم» دیگر فیلمهای مطرحی بودند که در آنها بازی کرد و بالاخره در سال 1986 با فیلم «رنگ پول» برنده جایزه اسکار شد. نیومن صداپیشه انیمیشنهایی مانند «ماشین ها» و «سیمپسونها» هم بود. او سال 2008 درگذشت.
نوری بیلگه جیلان: کارگردان ترکیهای سال 1959 متولد شد. نوری بیلگه جیلان ابتدا عکاسی میکرد و پس از تحصیل در رشته سینما فیلمسازی را از سال 1995 با ساخت فیلم کوتاه «پیله» آغاز کرد. نخستین فیلم بلندش «قصبه» نام داشت که سال 1998 ساخته شد و با فیلم «دوردست» در سال 2002 مورد توجه قرار گرفت و برنده جوایزی مانند جایزه هیأت داوران جشنواره فیلم کن شد. «اقلیم ها» و «سه میمون» دیگر فیلمهای مطرح بیلگه جیلان بود که برای آنها نامزد نخل طلای جشنواره فیلم کن شد و با فیلم «روزی روزگاری در آناتولی» جایزه بزرگ جشنواره کن را به دست آورد. فیلمی که بیلگه جیلان را به شهرت بیشتری رساند. «خواب زمستانی» دیگر فیلم مطرح اوست که برنده نخل طلایی جشنواره فیلم کن شد.
سالروز تولد تورج نگهبان ترانه سرا، چارلی کالاس کمدین امریکایی، دمیس روسس خواننده یونانی، محمد آشنا عباس منش شاعر، شیوا پورنگ داستاننویس، مهدی محبی کرمانی شاعر، مهدیه مطهر داستاننویس، گیوم بوده نویسنده فرانسوی، اوژن سو نویسنده فرانسوی، فرانسوا کوپه نویسنده و شاعر فرانسوی، استفان گراپلی ویولونیست فرانسوی، ژاکلین دوپره نوازنده انگلیسی و ادی ون هیلن آهنگساز هلندی هم امروز است.
درگذشتها
مجتبی مینوی: ادیب و مترجم ایرانی سال 1355 درگذشت. مجتبی مینوی متولد 1281 بود و پس از پایان تحصیلاتش در دارالمعلمین زبان پهلوی را آموخت و پس از آن بهعنوان رئیس کتابخانه معارف که بعدها نامش به کتابخانه ملی تغییر کرد منصوب شد. سال 1312 برای تهیه و چاپ دوره شاهنامه همکاری کرد و همراه محمدعلی فروغی خلاصه شاهنامه را تهیه کرد. مینوی از سال 1329 با سفر به ترکیه کتابهای خطی فارسی، عربی و ترکی را بررسی و میکروفیلمهایی از آنها تهیه کرد که اکنون در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشوند. او در سالهای فعالیتش مشاور بنیاد فرهنگ ایران و سرپرست بنیاد شاهنامه فردوسی شد و در کنگرهها و انجمنهای علمی و ادبی بسیاری در جهان شرکت کرد. کتابهای «فردوسی و شعر او»، «آزادی و آزادفکری»، «داستانها و قصهها» و تصحیح «ویس و رامین»، «کلیله و دمنه»، «نوروزنامه»، «اخلاق ناصری» و «عیون الحکمه» از آثار اوست. کتابخانه بزرگ مینوی سال 1356 از سوی خانوادهاش به مردم ایران هدیه شد و اکنون بهعنوان واحدی از مدیریت کتابخانههای پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اداره میشود.
چارلی لویین گیتاریست امریکایی، ژرار دو نروال شاعر فرانسوی و تئودور ژریکو نقاش فرانسوی هم در چنین روزی درگذشتند.
عکس نوشت
علی سردارافخمی در سال ۱۳۴۶ ساختمان مجموعه تئاترشهر را طراحی کرد و ساخت آن پنج سال طول کشید. عکسی که میبینید مربوط به ساخت این مجموعه در سال ۱۳۴۹ است و امروز چهل و هشتمین سالگرد افتتاح این مجموعه است. روزی که نمایش «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف و به کارگردانی آربی آوانسیان و با بازی داریوش فرهنگ، سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، فریده سپاه منصور، فهیمه راستکار و پرویز پورحسینی روی صحنه رفت.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: قدردان همراهی اصحاب نشر و رسانه هستیم
-
هنرمند با جهان همسو است
-
شهروند مجـــازی
-
کیمیای روزنامهنگاری
-
تئاتر فقط یک فرم است
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین