ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سید عباس صالحی: هنرهای تجسمی مانا هستند
هنرهای تجسمی، در روزگار شتابناک و پرتب و تاب امروز، مأمنی برای اندیشیدن، ماندگاری و مانایی است.خانواده بزرگ هنرهای تجسمی، گروهی پرشور و شورانگیز از هنرهاست که توان برقراری گفتوگو در مباحث میان رشتهای دارد.
بخشی از پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به جشنواره تجسمی فجر
حسن قشقاوی: خیام شاعری با تفکر بین المللی است
خیام شاعری با تفکر بینالمللی و زادگاه بینالمللی است که ترجمه اشعارش در جهان نیز به بینالمللی بودنش کمک میکند. فرهنگ و هنر ایرانی ماندگاری سرزمین ایران و ارمغانش برای جهان را همیشه در خود خواهد داشت.
سفیر جمهوری اسلامی ایران
در نشست هزاره خیام
به بهانه افتتاح استودیو «ایران» با حضور معاون اول رئیسجمهوری
وظیفه مهم مرجعیت خبری
امکان های به روز باید در خدمت برطرف کردن نیاز جامعه هدف رسانه باشد
فریدون صدیقی روزنامهنگار
در وهله اول مرجع بودن و ماندگاری یک رسانه در گرو پاسخ به مطالبات مخاطب یا همان جامعه هدف خودش است. در حال حاضر رسانههای ما جایگاه گذشته خود را از دست دادهاند آنهم به این دلیل که پاسخگوی مخاطب نیستند و مردم خود را در این رسانهها نمیبینند. پس ابتدا باید رسانه بتواند مرجعیت پیشین خود را به دست بیاورد و اعتمادسازی کند و این هم کار بسیار دشواری است برای رسانههایی که دانهدانه مخاطب جذب میکنند و هزارهزار از دست میدهند.
باید به این نکته توجه داشت که رادیو و تلویزیون ما بهعنوان یک مدیا از امکانات صوتی و تصویری و امکانات فراوانی بهره میبرد اما بهدلیل عدم اعتمادسازی و انعکاس خواست و نیاز مردم نتوانسته مرجعی قابل اعتماد برای مخاطب باشد و ریزش بسیار زیاد مخاطبانش گواه همین مسأله است. رسانههای ما کنشمند نیستند و دربرابر پدیدهها و رویدادها واکنشی عمل میکنند. اتفاقی رخ میدهد و ما در قبال آن به هر دلیلی سکوت میکنیم و آن اتفاق در فضای مجازی و رسانههای بینالمللی بازتاب پیدا میکند و شفافسازی و تحلیل و لحظهبهلحظه آن را به مخاطب ارائه میدهد اما رسانههای ما تازه و پس از این اتفاقها با تأخیر بسیار شروع میکنند به نشان دادن رفتارهای واکنشی به مسأله. در نهایت این رفتار واکنشی مرجعیت خبر را همچنان به رسانههای اولیه میدهد و جز پوشش آنها چه در تأیید و چه در تکذیب کار دیگری از پیش نمیبرد. اگر وضع بههمین منوال ادامه پیدا کند ما در مولتیمدیا هم به موفقیتی نمیرسیم چون اگر چنین بود صداوسیما مشکلش را در این حوزه حل میکرد.
نکته مهم و قابل تأمل، برای رسانههای مکتوبی مثل روزنامه ایران، همشهری و... که ارکان رسانهای در حوزه مطبوعات مکتوب هستند در وهله اول رسیدن به این الزام بدیهی، یعنی رفتن به سمت امکانات مولتیمدیا در جهان امروز رسانهای است و دیگری مشی مشخص و بهروز و مثمرثمر داشتن این مدیا. اگر قرار باشد در رسانه صوتی و تصویری روزنامهای مهم مثل «ایران»، همان اخبار منتشر شده، انعکاس پیدا کند که هیچ اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و کاری از پیش نخواهد رفت اما اگر در زمان غیاب روزنامه، در طول ساعاتی که انتشار ندارند، به پوشش اخبار، تحلیل آنها و مرتفع کردن نیاز مخاطب بپردازد میتوان امیدوار بود که جامعه هدف خود را پیدا کند و ارتباطی دوسویه بین آن رسانه و بینندگان و شنوندگانش برقرار شود. البته باز هم باید برگردیم به نکته اولی که به آن اشاره شد. خط قرمزهای جاری و ساری و البته بسیار زیاد، مخاطب را از رسانه ناامید میکند و او را به سمت رسانههایی خواهد برد که هم بموقع و هم با تحلیل و تجزیه لحظهبهلحظه تمام نیاز او را برطرف میکنند.
قدمی که روزنامه در این راه برداشته است، قدم مهمی است و البته ضروری که باید تمام رسانههای مکتوب ما به این سمت بروند و جایگاه ویژه خود را در این حوزه پیدا کنند اما برای جلوگیری از تکرار مکررات و هزینههای بیمورد، باید خط مشی مناسبی داشته باشند و رسالتهای کلان خود را روی این مسأله بگذارند که به جای واگذاری مرجعیت رسانهای به بیبیسی و... خودشان مرجع خبر و اولینها در تولید و پوشش و تحلیل اخبار و اتفاقات روز و شب جامعه باشند و به هیچ عنوان همان کاری که در روزنامه انجام میشود را پی نگیرند. در واقع اگر روزنامه را پایه کار بدانیم، بخش مدیا باید پوششدهنده و تکمیلکننده روزنامه باشد و اینها در کنار هم حرکت کنند.
درباره «رابرت هنری دایسون» ایرانشناس امریکایی که یکشنبه در 93 سالگی درگذشت
از جام طلای امامقلی تا جام طلای رابرت
حمیدرضا محمدی خبرنگار
«داشتم با قدرت زمین را کلنگ میزدم که ناگهان متوجه شدم کلنگ به یک چیز فلزی برخورد کرد. بین خودمان بماند، همین کج بودن جام هم حاصل کلنگ بنده است. بالاخره کندم و کندم تا جام را بیرون کشیدم، خاک اجازه دیده شدن جام را نمیداد، فقط فهمیدم که فلزی است، نمیدانستم از جنس طلاست! با لباسم قسمتی از جام را پاک کردم، بله جام از جنس طلا بود. جام را در دست گرفته و از گودال خارج شدم و رفتم پیش امریکاییها، اسم یکیشان رابرت بود، اصلاً هم از قیافهاش خوشم نمیآمد. رابرت با دیدن این صحنه تا حد انفجار خوشحال شد و سریعاً با امریکاییهای دیگر وارد چادر شد.» این ماجرای آن روز عصر است. آن عصر چهارشنبه ـ نمیدانم کدام ماه و روز – سال 1337. روزی که «امامقلی محمدی حسنلویی» آن جام مطلا را کشف کرد. جامی از 900 سال پیش از میلاد مسیح، یعنی 2900 سال قبل که نجاتیافته از یک آتشسوزی سهمگین در همان دوران است. اما بعد، همهچیز بهنام «رابرت» امریکایی تمام شد. او که «رابرت هنری دایسون» (Robert Henry Dyson) نام داشت، سهسالی میشد که در رأس یک هیأت مشترک ایرانی و امریکایی، به نقده آمده بود تا تپه باستانی مانده از عصر ماناییها را بکاود. او که باستانشناس بخش خاورنزدیک دانشگاه پنسیلوانیا بود، در آن زمان 31 سال داشت اما تا نوزده سال بعد، همچنان به کاوش و پژوهش در آنجا ادامه داد و در مجموع، چهارده فصل به حفاری پرداخت تا راهی که از سال 1315 در آنجا آغاز شده بود را تمام کند.
او که در سال 1966 از دانشکده هاروارد دکترای خود را در همین رشته دریافت کرد و در سالهای عمر، از شهر باستانی اَریحا در فلسطین و شهر باستانی نیپور در عراق تا شهر باستانی شوش در ایران و مناطق باستانی بحرین را مورد بررسی قرار داد، بعد از این سالها، ریاست دانشکده هنر و علوم دانشگاه پنسیلوانیا و سپس مدیریت موزه دانشگاه پنسیلوانیا را برعهده گرفت، همچنین چندسالی رئیس مؤسسه باستانشناسی امریکا بود تا دست آخر، یکشنبه شب 27 بهمن (16 فوریه 2020) در 93 سالگی درگذشت. ماجرای آن روز هیجانانگیز کشف اما هنوز ادامه داشت زیرا دایسون «پس از دقایق طولانی بیرون آمد و گفت: آفرین، آفرین تو حتماً جایزه خوبی میگیری. خوب حالا بیا داخل! رفتم داخل چادر. خیلی عجیب و غریب از من پذیرایی کردند و تحویلم میگرفتند. رابرت کمی فارسی بلد بود و من هم انگلیسی، گفت: من میخواهم معامله خوبی با تو بکنم. مقدار خوبی جایزه در اختیار تو بگذاریم و تو از پیدا شدن این شیء به هیچکسی هیچچیزی نگو! حتی به سرگروهان ایرانی! از چادر که بیرون آمدم، یک راست رفتم پیش سرگروه ایرانی و ماجرا و حرفهای رابرت را برایش تعریف کردم، صورتم را بوسید و گفت: این اجنبیها میخواهند این را هم از ما بدزدند اما اینبار نمیگذارم. فردای آن روز گروهی از ارومیــه به تپه آمده بودند. جام را در داخل جعبهای گذاشته و از دست امریکاییها بیرون کشیدند. بعد از چند هفته، از طرف تهران و دربار جوایز نفیسی برایم فرستاده شد.» حالا البته باید جام طلای حسنلو را مدیون هردوشان دانست؛ هم امامقلی و هم رابرت. رابرت اگر آن را مورد تحقیق قرار نمیداد و دربارهاش مقالات بسیار نمینوشت، حالا رازهای ناگفته و نامکشوفه بسیاری از ماناییها و آن جام گرانبها در میان مانده بود و امامقلی اگر آن روز سرسختی نشان نمیداد و خود را و آن جام را به ثمن بخس به امریکاییها میداد، شاید حالا باید در موزههای عمومی یا مجموعههای شخصی امریکا بهدنبال این طلای ناب ایرانی میگشتیم، نه موزه ملی ایران.
آیا نوشتن در وب دارد زبان فارسی را نابود میکند؟
به رسمیت شناختن شرایط جدید
روبرت صافاریان
منتقد، نویسنده و مترجم
مدتی است نگرانیها درباره خطراتی که زبان فارسی را تهدید میکنند بالا گرفته است. گفته میشود فضاهای مجازی دارند ضربه مهلکی به زبان فارسی که مظهر هویت ملی ایرانی است، وارد میآورند. گفته میشود حساسیتها کم شده، آموزش کافی نیست و بیسوادها و آدمهای ناآگاه دارند تیشه به ریشه این درخت تناور میزنند. به جای «کتابِ من» مینویسند «کتابه من» و برعکس به جای مثلاً «خانه» مینویسند «خانِ». به جای «که» مینویسند «ک» و به جای «به» مینویسند «ب» خالی و به جای «یه» ــ شکل محاورهای «یک» باشد ــ مینویسند «ی». نه فقط مینویسند «وآآآآآآی»، بلکه حتی «اینجججججا». «آره» میشود «عاره» و «بله» میشود «بعله». قواعد نگارش زبان فارسی هم مانند هر زبان دیگری از دل تاریخ تحول زبان بیرون میآیند. کسره و «ه» ظاهرکننده صدای آن هم پیشینهای تاریخی دارند. اما سخنگوی عادی زبان، کاری به این پیشینه ندارد. اینکه چرا در جایی صدای «-ِ» را میشنویم اما نمینویسیم و جای دیگری یک «ه» هم میآوریم که خوانده نمیشود چرا امروز مسألهساز شده است؟ بیشتر ایرانیان باسواد نسلهای پیشین در این باره دچار ابهام نبودند. چه چیز تغییر کرده است؟
به گمان من تغییر اساسی را باید در این واقعیت جستوجو کرد که امروز بیش از هر زمان دیگری مردم مینویسند. امروز در شبکههای مجازی، از اینستاگرام و واتساپ گرفته تا پیامکهایی که روزانه با هم مبادله میکنیم، چیزهایی را مینویسیم که قبلاً فقط میگفتیم: «کجایی بابا؟ من یه ساعته رسیدم.» «اگه نرسیدی، سر راهت ماست هم بخر!» «هاهاها!» و کسانی مینویسند که برای خواندن فارسی را آموختهاند نه برای نوشتن. نوشتن چیزی شده است مانند حرف زدن. همان اندازه آزاد، فراوان، غیرقابلکنترل و غیرقابلویراستاری. مشکلِ ــ من ترجیح میدهم بگویم ویژگی ــ
شرایط جدید در یک کلام این است که تعداد بیشتری از آدمها مینویسند. باید این شرایط جدید را به رسمیت شناخت و متناسب با آن تغییراتی در نظام آموزشی یا در خط فارسی به وجود آورد.
در سابق در مدارس نیازی به تمرکز زیاد روی این مسأله «ه» ظاهرکننده صدای کسره نبود. اکنون هست. بنابراین در آموزش در سطوح ابتدایی باید این موضوع را آموزش داد با نمونههایی از فضای مجازی. نه با تاختن به فضای مجازی که گویی آفت است و مسخره کردن کسانی که اشتباه مینویسند، بلکه با کوشش برای جا انداختن منطق به کارگیری کسره و ضرورت استفاده از «ه» در جاهایی و نالازم بودن آن در جاهای دیگر. اما گاهی هم میتوان از ابتکارات کاربران کمسواد آموخت. ابهام و اغتشاشی که در مورد صدای e در انتهای کلمه به وجود آمده خبر از ضعفی در قواعد نگارش خط فارسی هم میدهد. در یک سطح بالاتر زبانشناسان و برنامهریزان زبان باید به این ضعف، این فقدان منطق، توجه کنند و شاید بتوانند با وضع قواعد جدید موضوع را آسانتر سازند. البته در تغییر قواعد باید با احتیاط و محافظهکاری خیلی بیشتری حرکت کرد چرا که با عادات زندگی انبوه مردمان سروکار دارد و ارائه راهحلهای نیندیشیده میتواند مشکل را دوچندان سازد.
شخصاً فکر میکنم برخی از ابتکارات نگارش در وب جالب و آموختنیاند. مثلاً همین تکرار یک نشانه به قصد تأکید بر آن که در محاوره اتفاق میافتد: مثل آآآآخ. برخیها میگویند این موضوع فقط در مورد صدادارهای بلند پذیرفتنی است و در مورد بیصداها نامطلوب است. نمیفهمم چرا. آنجا هم میتواند جواب بدهد. مثلاً آخخخخخ. چیزی مثل تشدید طولانیتر. میتوانید با من موافق نباشید. میتوان بحث کرد در مطلوب بودن این نوآوری نویسندگان وب. اما یک نکته را نباید فراموش کرد. نکتهای تکراری که باید مدام تکرارش کرد: زبان را گویندگان آن متحول میکنند. باید به عادتهای جدید گویندگان و نویسندگان زبان که همان عامه مردم هستند توجه کرد، آنها را قانونمند کرد و به مردم بازگرداند. نوآوریهای عوام چه بسا ضعفهای قواعد نگارش زبان را نشان میدهند. باید آنها را بررسی کرد، نه اینکه با فضلفروشی، مسخرهشان کرد. واقعیت این است که زبان قواعد ازلی-ابدی ندارد و قواعدشان هرچند با احتیاط و بطئی، اما مدام در حال دگرگونیاند.
نمایشگاه «آبی کمرنگ» به روایت هنرمند
در جستوجوی یک هویت بصری منحصر به فرد
آیلار دستگیری نقاش
آبی کمرنگ نام نمایشگاه جدید آیلار دستگیری است که این روزها در گالری «اُ» پذیرای مخاطبانش است.این نمایشگاه از 25 بهمن تا 6 اسفند ماه برپاست.
بعد از تحصیلاتم در دانشگاه از هنرآموزان سروژ بارسقیان بودم و هندسه بصری منحصربه فرد بارسقیان را مستقیماً نزد او آموختم؛ همان هندسه بصری که پرسپکتیو را بر مبنای فرم دایره و نیمکره تعریف میکند. در سالهای گذشته علاوه بر خلق آثار نقاشی، در زمینه تدریس نقاشی به کودکان و چاپ دستی به بزرگسالان فعال بودم. آثار من پیش از این در یک نمایشگاه انفرادی و چند نمایشگاه گروهی در ایران و کشورهای دیگر، از جمله هلند، بلژیک و سوئد به نمایش درآمدهاند. مجموعه حاضر شامل نوزده نقاشی ترکیب مواد روی پارچه بوم و شش نقاشی دیجیتال است که نقاشیهای دیجیتال در 10 نسخه ارائه شدهاند. این مجموعه متشکل از آثاری است که طی دو سال اخیر نقاشی شدهاند. دغدغه و سؤال اصلی من در انتخاب موضوع و در فرآیند خلق آثار این مجموعه، چگونگی هر چه نقاشیتر شدن نقاشیها بوده است. البته با بهرهگیری از همان هندسه بصری خاص و در نتیجه آن با متصور شدن امکانات سه بعدی در سطح دو بعدی، پیدا کردن ویژگیهای تصویر دو بعدی در نحوه شکلگیری فکر در فرآیند خلق آثار و آزمودن راههای مختلف دیدن نقاشی در فضای گالری، در حضور مخاطب و در ترکیب با محیط، به مطالعه این چگونگی پرداختم. نتیجه این مطالعه، خلق فضاهایی در آثار است که زمانی در گذشته، در آنها حضور داشتم و حالا هم مخاطب را هنگام دیدن آثار، دعوت به متصور کردن خویش در فضای نقاشیها میکنم. همانطور که از نام مجموعه نیز بر میآید، علاوهبر فرم و تاریک و روشنهایی که در نقاشی عمق ایجاد کرده، رنگهای به کار رفته در این آثار در خلق هویت منحصر به فرد آنها نقش قابل توجهی دارند. شاید به همین دلیل حضور پررنگ عناصر طبیعی در تمام نقاشیهای این مجموعه خودنمایی میکند. تمرکز بر موضوع طبیعت، امکان مطالعه و یادگیرى رنگ را هم برای هنرمند و هم برای مخاطب فراهم میسازد. حتی نام مجموعه نیز بیش و پیش از هر چیز، رنگ وسیعترین عناصر بصری طبیعت، یعنی دریا و آسمان را به ذهن متبادر میکند. در مورد انتخاب این نام، علاوهبر ارتباطی که این کلمه با کلیت نقاشی بهعنوان یک مدیوم هنری دارد، به چالشی اشاره میکند که در خلق این آثار و انتخاب پالت رنگیشان با آن دست و پنجه نرم کرده است. قصد داشتم در این مجموعه، تغییری در فضای همیشگی کارهایم ایجاد کنم و نسبت به گذشته رنگهای روشنتر و کمرنگتری را به کار گیرم. هدفی که خواسته یا ناخواسته، در نهایت آن طور که ابتدا تصور کردم به آن نرسید و انتخاب این نام هم به جای خالی این رنگ در محیط و فضای کلی آثار اشاره میکند؛ به کم بودن کمرنگها.
عکس نوشت
بهنوش طباطبایی دیروز در اینستاگرامش از تست گریم یکی از نقشهایش در نمایش «روزهاى رادیو» رونمایی کرد. او قرار است در نمایش تازه محمد رحمانیان که اوایل اسفند روی صحنه میرود نقش «شوکت الملوک» را بازی کند. نقشی که ماریا حاجیها برایش گریم متفاوتی طراحی کرده است. غیر از طباطبایی، هومن برق نورد، افشین هاشمی، احسان کرمی، لیلی رشیدی، آرمین رحیمیان، فهیمه رحیم نیا، مهتاب نصیرپور و رویا میرعلمی هم در این نمایش بازی میکنند. بهنوش طباطبایی در اینستاگرامش درباره این نقش تازهاش نوشت: «شوکت الملوک...خانوم هم نداره همون شوکت خالى... کارش که کار آقاشه، شوفرى... زبونش هم زبونه آقاشه همون زبون شوفرى... یه چیزى تو مایه هاى زرگرى یا مطربى... بلتى؟»
#پیک_نوروزی
یگانه خدامی
یک ماه تا آغاز تعطیلات نوروزی باقی مانده و تقریباً هر روز خبری درباره این تعطیلات داریم. خبر امروز مربوط به تکالیف نوروزی مدارس بود که معاون آموزش ابتدایی دربارهاش گفت: «امسال پیک نوروزی نداریم و اگر برنامههایی تحت عنوان عیدانه به دانشآموز تحمیل شود غیرقانونی است و با این مدارس برخورد میشود.» اینکه تکلیف عید غیرقانونی اعلام شده باعث شد بسیاری از دانشآموزان دیروز یاد تکالیف نوروز و پیک شادی بیفتند که مجبور بودند در تعطیلات انجام بدهند و حل کنند. خیلیها از خاطرات آن روزها و اینکه این تکالیف باعث میشد عید برایشان چندان شیرین نباشد میگفتند و خیلیها معتقد بودند حذف تکالیف عید به ضرر دانشآموزان است: «حالا کیه که به ما غرامت بپردازه؟ اون همه عیدامونو خراب کردن؟»، «تکلیف نوروزی هم غیرقانونی شد؟!»، «دیگه بگید مدرسهام نمیخواد برن دیگه تعارف میکنید؟»، «یکی از خبرهای چیپ و مضحک که هر سال این موقع بعضی خبرنگارا سراغش میرن و منتشر میکنن، موضوع پیک نوروزی و ممنوعیتش هست. چند ساله که دیگه این پیکها در خیلی مدارس وجود خارجی نداره ولی این جماعت بازم بهعنوان دشمن فرضی باهاش میجنگن و میخوان جلوش رو بگیرن.»، «خدایی پیک نوروزی خیلی ستم بود ولی از طرفی هم میبینم بچهها و حتی دانشجویان وقتی از تعطیلات نوروز و تعطیلات تابستانی برمیگردن، کلاً انگار همه چی یادشون رفته و تازه یکی دو هفته طول میکشه تا به حالت قبل برگردند. پیک هم فایده نداره چون میفته یکی دو شب آخر. نمیدونم راه چاره چیه»، «انتگرال رو که حذف کردن الانم میگن پیک نوروزی غیرقانونیه»، «خب یه تبریک بگم به والدین بچهها، پیک نوروزی حذف شد. دیگه لازم نیست پیک نوروزیه بچه هاتونو حل کنین»، «عصر سیزده بدر و پیک نوروزی حل نشده، همیشه کل شیرینی تعطیلی عید رو زهرمارمون میکرد»، «حالا زمان ما آنقدر درگیر پیک نوروزی میشدیم که عیدمون کوفت میشد، هرجا هم میرفتیم میپرسیدن کوچولو پیکت رو تموم کردی؟»، «معلما چه پدری ازمون درمیاوردن سر این پیک نوروزی و بعداً تمرینات اضافه و غروب کوفتی سیزدهم»، «بعد زمان ما تا میرفتیم عید دیدنی، عیدی نگرفته و آجیل نخورده بلندمون میکردن که باید بریم خونه پیکتو حل کنی!»، «ما بچه بودیم یه پیک نوروزی میدادن از کتاب درسی کلفتتر میزدیمش زیر بغلمون تا عید دیدنی که میریم جواب سؤالاشو از تحصیلکردههای فامیل بپرسیم بعد عید هم ازش امتحان میگرفتن هرکی کم میگرفت با خط کش کتک میخورد ورقه رو هم که باید پدر امضا میکرد تا یه دست هم با کمربند تو خونه کتک بخوریم»، «دوران اوج زندگیم سال چهارم دبستان بود که کل تکالیف و پیک نوروزی رو همون روز اول نوشتم و کل تعطیلات به بقیه بچهها فخر فروشی میکردم.»، «کل سال رو که تعطیل بودن، پنجشنبه هام تعطیلن، نمرههاشونم که شده عالی، خوب، نیاز به تلاش! از فردا میرم دم مدارس وایمیسم هر بچهای رد شد یه پسگردنی بهش میزنم شاید یه کم دردم تسکین پیدا کنه!»، «مشکل اکثر ماها اینه یا صفریم یا 100 الان دیدم این پیک نوروزی رو حذف کردن یاد تکالیف زیادمون افتادم نه اون زمان خوب بود نه اینجوری که هیچی نمیدن و اینکه همین چیز تو تربیت هم تعمیم یافته مثلاً قبلاً الکی سختگیری میکردن ولی الان یه جور بار اوردن بچه رو هربی ادبی که میکنه تشویقش میکنن»، «به ما آنقدر تکلیف عید میدادن که تا آخر سیزده بدر کل خانواده مینشستن واسه من تکلیف حل میکردن.»، «مشق بهمون میدادن از فلان درس تا بهمان درس، که نصف کتاب فارسی بود. هر کس هم تو یکی دو روز اول نمینوشت تمام عید بهش زهرمار میشد.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
سید عباس صالحی: هنرهای تجسمی مانا هستند
-
حسن قشقاوی: خیام شاعری با تفکر بین المللی است
-
وظیفه مهم مرجعیت خبری
-
از جام طلای امامقلی تا جام طلای رابرت
-
به رسمیت شناختن شرایط جدید
-
در جستوجوی یک هویت بصری منحصر به فرد
-
عکس نوشت
-
#پیک_نوروزی
اخبارایران آنلاین