ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اِذا ظَهَرَ الزِّنا وَ الرِّبا فى قَرْيَةٍ فَقَدْ اَحَلّوا بِاَنْفُسِهِمْ عَذابَ اللّه ؛
هرگاه زنا و ربا در جايى آشكار شود، مردم آنجا خود را در عذاب خدا افكنده اند.
نهج الفصاحه ص 196 ، ح 118
کامبیز روشن روان : موسیقی در کشور ما جایگاه ثابتی ندارد
وقتی در یک شهر یا شهرستان کنسرتی با هزاران مشکل لغو میشود نشاندهنده عدم ثبات جایگاه در عرصه موسیقی است. پس وقتی چنین چیزی باشد بنابراین هیچ مدیری جرأت نمیکند در این زمینه برنامهریزی کند چون ممکن است بلافاصله به او انگهای متفاوت بزنند.
بخشی از صحبت های این آهنگساز در نشست هنرمندان موسیقی با مدیران سازمان توسعه تجارت ایران
خسرو معصومی: قبول ندارم!
اینکه بگویند «کار کثیف» بدترین فیلم خسرو معصومی است، قبول ندارم. کاش در میزگردی که در شبکه پنج برگزار شد حضور داشتم و جواب هر دو منتقد را میدادم. اگر قرار بر نقد و گفتوگوی دو منتقد است شکل درستش این است که یکی موافق باشد و دیگری مخالف، نه اینکه هر دو مخالف یا موافق باشند.
گفتوگوی «ایران» با این کارگردان را
در صفحه 10 بخوانید
آذرمیدخت آذرهوش: پیگیر ساخت «کلاه قرمزی» هستیم
پیگیریها از طرف سازمان صدا و سیما برای ساخت برنامه «کلاه قرمزی» انجام شده بنابراین از نظر ما منعی برای ساخت این برنامه وجود ندارد. در برنامه «محله گل و بلبل» هم مجموعه ای از هنرمندان باسابقه هستند. سه فصل «محله گل و بلبل» در فضای نمایشی انجام شده و از فضای استیج که عموپورنگ داشت فاصله گرفتیم چراکه می خواستیم حرف های جدی تر بزنیم .
بخشی از صحبتهای مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه دو سیما / باشگاه خبرنگاران جوان
چهار روایت درباره احمد شاملو به مناسبت سالمرگ این شاعر ماندگار
اشعارش به چهارگوشه دل آدم چنگ میزند
مفتون امینی
شاعر
شاملو را خیلی قبلتر از آنکه ببینم بواسطه اشعارش میشناختم. از دهه 1330 قدم به عرصه شعر گذاشت. اما در سالهای ابتدایی دهه چهل به همراه اخوانثالث تبدیل به مشهورترین چهرههای ادبی آن روزگار شدند. کتاب «هوای تازه» شاملو در روزگاری که از آن با عنوان دوران شکوفایی ادبیات معاصر یاد میشود منتشر شد؛ مجموعهای اثرگذار که بیاغراق نقشی مهم در معروفشدن او داشت.
بواسطه انتشار این مجموعه حتی بخشی از افرادی که تدافعی در مقابل افکار و آثار نو داشتند هم دهان به تعریف و تمجید از شاملو گشودند. «هوای تازه» همچون عنوانش کاری تازه بود و منجر به آن شد که شاملو یک گام جلوتر از دیگران در عرصه شعر بایستد.
تا مدتها شاملو را دورادور میشناختم. تا اینکه سال 1336 که به پیشنهاد و تشویق فریدون مشیری تصمیم به انتشار «دریاچه»، نخستین مجموعه شعرم گرفتم. خاطرم هست که همراه مشیری به چاپخانه بانک بازرگانی ایران که پشت بانک شاهنشاهی بود رفتیم. بخشی از کار به عهده خودم بود. مشغول بریدن کاغذها بودم که شاملو هم از راه رسید. با اینکه نخستین مرتبهای بود که او را میدیدم اما بلافاصله از روی عکسهایش شناختمش و پرسیدم: «شما کجا و اینجا کجا؟». گفت برای انتشار تصحیح و گزیدهای که از اشعار حافظ انجام داده آمده است. دوستیمان از همان جا شروع شد. هر چند که بواسطه شرایط، من چندی بعد عازم تبریز شدم. آنجا در روزنامه «مهدآزادی» به طور مرتب با انتشار مطالبی از شاملو تجلیل میکردیم. اما چرا شاملو از میان همنسلان خود به چنین جایگاهی دست پیدا کرد! پاسخ این سؤال به ویژگی خاصی بازمیگردد که در اشعار اوست. بیهیچ اغراقی اشعار شاملو به گونهایست که به چهارگوشه دل آدمی چنگ میزند. به گمانم ما بعد از حافظ هیچگاه چنین شاعری نداشتهایم.
من برای شاعران سه تقسیمبندی قائلم. شاعران بزرگ که بواسطه ویژگی خاصی که برشمردم حافظ و شاملو ازآن جملهاند، شاعران خوب که فروغ و سپهری را بواسطه به کارگیری خوب جملات و از سویی انتقال خوب پیامهای مورد نظرشان میتوان از آن جمله دانست و آخرین مورد هم شاعران مهم هستند که اخوان را در این طبقه میدانم. شعرهای اخوان برخوردار از ویژگی خاصی است که هیچگاه کهنه نمیشوند؛ درست مثل آنکه ماده نگه دارنده به آنها تزریق کرده است.
اما درمیان همه شاعران کم هستند افرادی که بتوانند اینچنین به قلب شنونده نفوذ کنند، شاملو را حتی در سطح جهانی هم میتوان شاعری دانست که تمام و کمال درصدد دفاع از حق آدمی برآمد و اتفاقاً موفق هم شد. علاوه بر این او برخلاف جلال آلاحمد که در نقدها قدری تند برخورد میکرد، شاملو مردی با اخلاقی بسیار آرام و ملایم بود. روح این دوست دیرین و شاعر توانای پارسی گوی گرامی باد.
شاعری برآمده از جهان جنگ سرد
کامیار عابدی
منتقد و پژوهشگر ادبیات
پس از پایان جنگ جهانی دوم گسست تدریجی نیروهای متفق از همدیگر نیز آغاز شد. دشمن مشترک -آلمان نازی- این نیروها را در طول جنگ در کنار هم قرار داده بود. اما هنگامی که دشمن مشترک مضمحل شد، رقابتها و ستیزهای پنهان، آشکار و نیابتی جایگزین پیوستگی موجود در گذشته شد. این رقابتها و ستیزها نه فقط میان دو ابرقدرت وقت (اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالات متحده امریکا)، که میان شماری از کشورهای اقماری و متحد این دو نیز در جریان بود. صرف نظر از حوزۀ نظامیگری و سیاستورزی، بخشی از ادبیاتی که در این دوره (از نیمۀ دوم دهۀ1940 تا پایان دهۀ 1980) در بسیاری از کشورهای جهان پدید آمد، مستقیم یا نامستقیم از «جنگ سرد»ی تأثیر پذیرفت که در این دوره طولانی میان دو ابرقدرت جریان داشت.
احمد شاملو پس از واقعۀ 28 مرداد 1332، حزب توده، این اصلیترین متحد کشور شوراها در ایران، را ترک کرد. او بهعنوان یک شاعر تاب تحمل دستور و توصیۀ مسئولان را نداشت. با این همه، حیات فکری شاملو (و بسیاری از شاعران همنسلش) نشان میدهد که بخش درخور توجهی از سرودههای این شاعرِ گرمسخن از جهان اضطرابآلود جنگ سرد برآمده یا دست کم از نفوذ آن بیرون نمانده است. تأکید بر رنج انسان، تکیه بر نبرد نیکی و بدی، دفاع از فرودستان (و گاه شوریدن بر آنان)، دنبالکردن لحظه به لحظۀ اتفاقهای حوزۀ سیاست در جهان و ایران و اندیشیدن به زندگی به مثابه میدان مبارزه برای رسیدن به سوسیالیسم، فقط بخشی از درونمایهها و دلمشغولیهای شعر شاملو است. بیشک، بخشی از این درونمایهها و دلمشغولیها با تبوتابهای جریان جنگ سرد است که در نزد شاعر برجستگی یافته است.
شاملو یکی از فرزندان ادبی جهانِ جنگ سرد بود. از این رو، نخستین زمزمههای انتقاد از محتوای شعر او در جامعۀ روشنفکری ادبی ما نیز بیدرنگ پس از پایان این جنگ و فروپاشی شوروی پیشین شروع شد. در واقع، از دهۀ 1370 یعنی هنگامی که هنوز شاملو در قید حیات بود، بویژه انتقادهایی از این دست از شاملو نیرو گرفت که او در شعرهایش در جهانی مانَوی غوطهور است - جهانی که در آن دو قطب تاریکی و نور لحظهبهلحظه در جدال با یکدیگرند. اما باید توجه داشت که این ویژگی فقط منحصر به شعر شاملو نیست. بخش اعظم شاعرانی که در دهههای 1360-1320 در ایران شعر گفتهاند، کم یا زیاد، مفصل یا مختصر، مستقیم یا نامستقیم از بازنمایی قلمرو ایدئولوژی جهانی چپ بیرون نماندهاند. با این همه، در شناخت و تحلیل شعر همۀ این شاعران شرط خرد و انصاف آن است که علاوه بر در نظرگرفتن ظرف زمان، از توجه به شعر به مثابه هنری کلامی و زبانی چشم فرونپوشیم.
انسانی بود وسیع
عبدالله کوثری
شاعر و مترجم
احمد شاملو در ادبیات معاصر ما و در شعر معاصر به چند دلیل جایگاه ویژهای دارد. دامنه کار او برخلاف بسیاری از شعرای معاصر که محصول کارشان فقط شعر بود، بسیار وسیع بود. او روزنامهنگار بسیار خوبی بود و چندین مجله منتشر کرد. مجلههایی مانند «خوشه» که نسلی از ما که اکنون قلم در دست دارند و به سن 60، 70 سالگی رسیدهاند کارشان را با آن شروع کردند و در «خوشه» شاملو کار کردند. او جایی برای جوانان باز کرد و من نمونهای از همان جوانان هستم که نه آشناییای با شاملو داشتم و نه پیوندی و تنها یک بار شعرم را به دفتر مجله «خوشه» بردم و بعد از آن شعر من مدام در مجله کار میشد. دومین مسأله تلاش مداوم و همیشگی او برای زبان کوچه بود که حاصلش در شعر خودش مشهود است. او از زبانی که پتانسیلهایی براستی بکر داشت استفاده کرد و این زبان را در شعرهایی جون «پریا»، «ننه دریا» و... میبینیم. از این نظر شاملو کسی بود که نخستین بار در شعر معاصر به این زبان توجه کرد.
برای کسی چون من که در جوانی چیزی نمانده بود که از شعر نخوانده باشم، زبان شاملو زبانی متفاوت و غنی بود که به من سرچشمههای زبان را نشان داد؛ نه فقط زبان امروز را. شاملو هم خودش و هم شعرش مرا راهنمایی کرد تا چیزهایی را بخوانم که تا آن وقت نخوانده بودم.
او در 5 دهه شعرش در واقع شعر زندهای بود که با جامعه حرکت میکرد و تمام فراز و فرودهای جامعه را در خودش داشت. البته شعر شاملو گاهی از عارضه اجتماعی یا سیاسیشدن بهصورت افراطی که اغلب شعرای قبل از انقلاب گرفتارش بودند مقداری لطمه خورد. بهدلیل اینکه زمینه اصلی آن شعرها بعد از مدتی از بین رفته و مناسبت خودشان را از دست داده بودند اما خوشبختانه تمام شعرهایش به این شکل نبودند.
خدمت بزرگ دیگر او در ترجمه بود. زبانی که شاملو در ترجمه به کار گرفت ابداع جالبی بود و بسیاری از کتابهایی که ترجمه کرد در واقع بهدلیل زبان خود شاملو پرفروش میشدند. در ترجمه شعر هم میبینیم که بخشی از این ترجمهها بسیار موفق بوده و توانسته به جوهر اصلی شعر کسانی چون لورکا، مارگوت بیگل و لنگستون هیوز نزدیک شود. به همین دلیل باید گفت احمد شاملو انسان بسیار وسیعی بود و در قیاس با اخوان ثالث، منوچهر آتشی، سهراب سپهری و... هیچ کدام از آنها میراث شاملو را ندارند. وسعت کار او و تنوع کارهایش نشان میدهد که این انسان چه ظرفیتهای بالایی داشته است که خودمان میدانیم بخشی از آنها بهدلیل ناسازگاریهای اجتماعی که جامعه برایش به وجود میآورد نتوانست شکوفا شود. نه اینکه بگوییم احمد شاملو هیچ مشکلی در شعرها و ترجمههایش نداشت اما او بیش از بسیاری از شعرا و نویسندگان کار کرد و کار مثبت کرد. به همین دلیل است که میراث احمد شاملو بسیار ارزشمند است.
علیه فراموشی
علی مسعودینیا
نویسنده و مترجم
غیاب شاملو از آن غیابهای بیالتیام است. از آن غیابها که همواره در تو و با توست و ربطی به سالگرد و سالمرگ و زادروزش ندارد. دلیلش فقط این نیست که شاعر تراز اولی بوده؛ دلیلش فقط این نیست که بواسطه ترجمههایش از شاعران جهان، ما حالا این بخت را داریم تا سطری از «لورکا» یا «پل الوار» یا حتی شاعر مهجوری چون «مارگوت بیکل» را زیر لب زمزمه کنیم. البته که شعرش در این یادآوری مداوم شخصیتش تأثیر بسیار دارد. کدام شاعر است که شعرش چون او به وقت عاشقی زبان گویایت باشد، به وقت اندوه تسلایت، به وقت ستمدیدگی شعارت، به وقت فراغت تفننت، به وقت خواب لالاییات و به وقت اندیشهورزی ایستگاه تأملات. اینها همه جای خود. اما غیاب عظیم او تنها بابت شعرش نیست که به چشم میآید.
او در مقام یک شخصیت آگاه و کنشمند اجتماعی بر بخشی از تاریخ معاصر ما سایه گسترده که ربطی به تاریخ ادبیات ندارد. دوستان و دشمنانش در اهمیت این وجه شخصیت او تردیدی ندارند. چه آنکه شمایلش را قاب میکند و به دیوار میزند و چه آنکه بر سنگ مزارش پتک میکوبد، هر دو قطعاً بر اهمیت او آگاهند. چنین است که جمعی غیابش را میخواند و فراموششدنش را و جمعی در عین غیاب جسمانیش روح و روحیه و جوهر منش و کلامش را نسل به نسل و سینه به سینه و کتاب به کتاب به حضوری تاریخی و ماندگار بدل میکنند. جریانهای ادبی و روندهای اجتماعی همیشه محصول حضور تعداد زیادی کنشگر پویا هستند که به فراخور زمانه و به اندازه بضاعتشان برای گشودن فضایی، طرح گفتمانی و به ثمر رساندن تمنا و تقلایی وارد میدان میشوند. اما همیشه یک مرکز ثقل، یک نقطه اتکا در شخصیت فرد یا معدود افرادی رصد میشود که انگار مغناطیس و کاریزمایی علیحده دارند و به آن جریان و روند انسجام میبخشند. شاملو از همانها بود و هنوز هم هست. میشود بسیاری از آرا و اعمالش را در عرصه شعر، نقد، روزنامهنگاری و حتی سیاست و فعالیتهای اجتماعی نپذیرفت و به نقد کشید. اما چشم بستن بر او و فروکاستن اهمیتش یک خطای بزرگ منطقی و تاریخی است. نباید اهل این خطا باشیم که بسیار خطا کردهایم در گذشتههای دور و نزدیک. آنان که برای اندیشهورزی ارزشی قائل هستند هرگز نگذاشتهاند شعر و رؤیای شاملو به محاق برود که از خود او آموختهاند:
در یکی فریاد زیستن/ پرواز عصیانی فوارهای/ که خلاصیش از خاک نیست/ و رهایی را/ تجربهای میکند.
عکس نوشت
بخشی از اختتامیه هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم شهر که دوشنبه شب در تالار وحدت تهران برگزار شد به آیین بزرگداشت علی نصیریان اختصاص داشت. این بازیگر پیشکسوت در صحبتهایی کوتاه عنوان کرد که کار هنر پروپاگاندا نیست و نمیتواند باشد: «هنر استوار بر خلاقیت انسانی است که یک چیز خودجوش و خدایی است و خدا آن را در نهاد انسان گذاشته است بنابراین هنر ابزار پروپاگاندا نیست» نصیریان گفت: «همه جای دنیا شهرداریها به هنر کمک میکنند اما دخالتی در کار آنها ندارند خلاقیت جای خودش را دارد ولی حمایت مقوله دیگری است و نمیشود با این بهانهها از هنر حمایت نکرد.»
# مهاجرت پرحاشیه مزدک
وقتی خبر مهاجرت مزدک میرزایی توسط یکی - دو نفر از خبرنگاران ورزشی منتشر شد، خیلیها با تعجب میپرسیدند:«واقعاً؟!». شاید چون کسی فکر نمیکرد در این دعوایی که چند ماهی است شبکه سه را بهم ریخته این گزارشگر آرام و بیحاشیه تلویزیون باشد که نامش بهعنوان مهاجر ثبت میشود.
اما نه تنها دوستانش تأیید کردند که مزدک به انگلستان رفته بلکه مشخص شد به احتمال زیاد قرار است تصویر و صدای او را از شبکه ایران اینترنشنال ببینیم و بشنویم و در واقع کسی که چند روز پیش شایعه شده بود شبکه ایران اینترنشنال به او پیشنهاد همکاری داده مزدک میرزایی بوده نه عادل فردوسی پور. همین جا شوک بعدی وارد شد. همکاری مزدک با شبکهای که مدت هاست گفته میشود با سرمایهگذاری سعودیها علیه ایران فعالیت میکند نقطهای است که راه انتقاد از مزدک را باز گذاشته و حالا خیلیها او را متهم به وطن فروشی میکنند.
اما در مقابل کسانی هستند که ریشه مهاجرت میرزایی را نه در پول که در بیمهری تلویزیون میدانند و میگویند شبکه سه و علی فروغی مدیر جوان آن همانطور که با عادل فردوسیپور عجیب رفتار کرد با مزدک میرزایی هم نامهربان بود.
واقعیت این است که کنار گذاشته شدن عادل از گزارشگری و حذف برنامه 90 تنها اتفاق عجیب گروه ورزش شبکه سه نبود. مزدک میرزایی هم کمرنگ شده بود و دیگر کمتر بازیها را با صدای او میشنیدیم. حتی بازیهای ایتالیا و باشگاههایش را که همه میدانستند مزدک طرفدار آنهاست. بعد از شبکه سه نوبت کنار گذاشته شدن او از شبکه ورزش رسید و او از کاری که دوستش داشت یعنی گزارشگری بازماند. البته واقعیت این است که کم کاری مزدک میرزایی مدتی قبل از دعوای شبکه سه و در واقع علی فروغی با فردوسیپور آغاز شده بود. از زمانی که در جام جهانی 2018 به او فرصت گزارش بازیها کمتر داده میشد و خودش در گفتوگویی این مسأله را هم تأیید کرد و هم از آن گلایه کرد.
راهکار مزدک میرزایی برای فعال ماندن و همچنان دیده شدن ساخت مستند بود. او به شبکه مستند تلویزیون رفت و دو مستند خوب ساخت. یکی درباره دربی پایتخت و دیگری درباره تیم ملی که هر دو از این شبکه پخش شد و مورد توجه قرار گرفت. اما حضور او در شبکه مستند هم ادامه پیدا نکرد و بهدلیل مشکلاتی که برایش ایجاد میشد با این آخرین پناهگاهش هم خداحافظی کرد.
کسی شک ندارد که محبوبترین گزارشگر فوتبال ایران عادل فردوسیپور بوده و هست اما بعد از او شاید بشود گفت مزدک میرزایی کسی بود که گزارشهایش بیشتر از بقیه همکارانش مورد توجه مردم قرار میگرفت. از دیشب خیلی از فوتبالیها گزارش بازی ایران و کره جنوبی را با صدای مزدک میرزایی یادآوری میکنند. گزارشی که در آن مزدک گفت:«قوچاننژاد ایران رو در جهنم اولسان پیش میندازه» و این جمله در ذهن مردمی که از صعود تیم ملی کشورشان به مهمترین رویداد فوتبالی جهان سرخوش بودند ماند.
مزدک میرزایی گزارشگر بود. کسی او را با چیزی غیر از این نمیشناخت. او مثل عادل فردوسیپور مترجمِ برنامه سازِ استاد دانشگاه نبود که زندگی اش بدون فوتبال بگذرد و در چشم بماند و دیده شود. خیلیها میگویند تلویزیون عشق مزدک را از او گرفت و چارهای برایش نماند جز رفتن.
او ترجیح داد برود حتی اگر حالا بعضیها بگویند مزدک میرزایی همان کسی است که در جام جهانی وقتی عربستان ۵ گل از روسیه خورد، گفت: «حتی دلارهای نفتی هم نتوانست به داد عربستانیها برسد» و حالا خودش به سمت همان دلارها رفته است.
مزدک میرزایی ترجیح داد بدون عشقش زندگی نکند.
اما نه تنها دوستانش تأیید کردند که مزدک به انگلستان رفته بلکه مشخص شد به احتمال زیاد قرار است تصویر و صدای او را از شبکه ایران اینترنشنال ببینیم و بشنویم و در واقع کسی که چند روز پیش شایعه شده بود شبکه ایران اینترنشنال به او پیشنهاد همکاری داده مزدک میرزایی بوده نه عادل فردوسی پور. همین جا شوک بعدی وارد شد. همکاری مزدک با شبکهای که مدت هاست گفته میشود با سرمایهگذاری سعودیها علیه ایران فعالیت میکند نقطهای است که راه انتقاد از مزدک را باز گذاشته و حالا خیلیها او را متهم به وطن فروشی میکنند.
اما در مقابل کسانی هستند که ریشه مهاجرت میرزایی را نه در پول که در بیمهری تلویزیون میدانند و میگویند شبکه سه و علی فروغی مدیر جوان آن همانطور که با عادل فردوسیپور عجیب رفتار کرد با مزدک میرزایی هم نامهربان بود.
واقعیت این است که کنار گذاشته شدن عادل از گزارشگری و حذف برنامه 90 تنها اتفاق عجیب گروه ورزش شبکه سه نبود. مزدک میرزایی هم کمرنگ شده بود و دیگر کمتر بازیها را با صدای او میشنیدیم. حتی بازیهای ایتالیا و باشگاههایش را که همه میدانستند مزدک طرفدار آنهاست. بعد از شبکه سه نوبت کنار گذاشته شدن او از شبکه ورزش رسید و او از کاری که دوستش داشت یعنی گزارشگری بازماند. البته واقعیت این است که کم کاری مزدک میرزایی مدتی قبل از دعوای شبکه سه و در واقع علی فروغی با فردوسیپور آغاز شده بود. از زمانی که در جام جهانی 2018 به او فرصت گزارش بازیها کمتر داده میشد و خودش در گفتوگویی این مسأله را هم تأیید کرد و هم از آن گلایه کرد.
راهکار مزدک میرزایی برای فعال ماندن و همچنان دیده شدن ساخت مستند بود. او به شبکه مستند تلویزیون رفت و دو مستند خوب ساخت. یکی درباره دربی پایتخت و دیگری درباره تیم ملی که هر دو از این شبکه پخش شد و مورد توجه قرار گرفت. اما حضور او در شبکه مستند هم ادامه پیدا نکرد و بهدلیل مشکلاتی که برایش ایجاد میشد با این آخرین پناهگاهش هم خداحافظی کرد.
کسی شک ندارد که محبوبترین گزارشگر فوتبال ایران عادل فردوسیپور بوده و هست اما بعد از او شاید بشود گفت مزدک میرزایی کسی بود که گزارشهایش بیشتر از بقیه همکارانش مورد توجه مردم قرار میگرفت. از دیشب خیلی از فوتبالیها گزارش بازی ایران و کره جنوبی را با صدای مزدک میرزایی یادآوری میکنند. گزارشی که در آن مزدک گفت:«قوچاننژاد ایران رو در جهنم اولسان پیش میندازه» و این جمله در ذهن مردمی که از صعود تیم ملی کشورشان به مهمترین رویداد فوتبالی جهان سرخوش بودند ماند.
مزدک میرزایی گزارشگر بود. کسی او را با چیزی غیر از این نمیشناخت. او مثل عادل فردوسیپور مترجمِ برنامه سازِ استاد دانشگاه نبود که زندگی اش بدون فوتبال بگذرد و در چشم بماند و دیده شود. خیلیها میگویند تلویزیون عشق مزدک را از او گرفت و چارهای برایش نماند جز رفتن.
او ترجیح داد برود حتی اگر حالا بعضیها بگویند مزدک میرزایی همان کسی است که در جام جهانی وقتی عربستان ۵ گل از روسیه خورد، گفت: «حتی دلارهای نفتی هم نتوانست به داد عربستانیها برسد» و حالا خودش به سمت همان دلارها رفته است.
مزدک میرزایی ترجیح داد بدون عشقش زندگی نکند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
کامبیز روشن روان : موسیقی در کشور ما جایگاه ثابتی ندارد
-
خسرو معصومی: قبول ندارم!
-
آذرمیدخت آذرهوش: پیگیر ساخت «کلاه قرمزی» هستیم
-
اشعارش به چهارگوشه دل آدم چنگ میزند
-
شاعری برآمده از جهان جنگ سرد
-
انسانی بود وسیع
-
علیه فراموشی
-
عکس نوشت
-
# مهاجرت پرحاشیه مزدک
اخبارایران آنلاین