ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عکس نوشت
جشنواره بینالمللی «آسوکه» با نمایش ۲ هزار عروسک از ایران و سایر کشورهای جهان به عنوان سفیران صلح و دوستی، ۱۵ تا ۱۹ شهریور ۱۴۰۱ درتالار آبی مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران برگزار میشود. در این جشنواره مجموعهای از عروسکهای بومی ایران و جهان در گذر زمان، عروسکهای سنتی و پوشش اقوام و ملل و عروسکهای افسانهای و داستانها در معرض دید قرار میگیرند. آموزش ساخت سادهترین عروسک بومی ایران، رونمایی از کتاب، برگزاری کارگاههای عروسک سازی، عروسک گردانی و قصهگویی و دوخت یکی از داستانهای اسطورهای توسط بازدیدکنندگان در قابی با عنوان «هزاردستان» دیگر برنامههای جشنواره هستند.
چگونه تصمیمگیریهای مؤثری برای حل مسأله داشته باشیم؟
دکتر محمد رضا ایمانی
روانشناس
تصمیمگیری یک مهارت آموختنی و مؤثر در فرایند زندگی ما است و بواسطه برخورداری از این مهارت توان مواجهه و حل بسیاری از مسائل، مشکلات و معضلات را خواهیم یافت. در کارزار زندگی برای بهرهمندی از یک تصمیمگیری خوب باید از 7 گام اصلی استفاده کرد.
1- شناسایی مسأله یا مشکل، 2- گردآوری اطلاعات کامل از مسأله یا مشکل و ابعاد آن، 3- شناسایی راهکارهای احتمالی برای حل آن، 4- بررسی جوانب و پیامدهای احتمالی، 5- انتخاب بهترین گزینه برای اقدام، 6- اقدام لازم برای اجرای تصمیم، 7- بررسی و بازبینی بازخوردهای دریافتی
اگرچه همواره تلاش ما برای اخذ بهترین تصمیمها اما گاهی بهدلیل خصوصیات رفتاری در انتخاب تصمیم دچار تردید (پارادوکس) میشویم. بری شوارتز در کتاب «پارادوکس انتخاب» معتقد است: «وجود انتخابهای فراوان، به جای اینکه احساسات خوب را افزایش دهد باعث ایجاد اضطراب، افسردگی و اتلاف وقت میشود. ما در مواجهه با فرصتهای فراوان، استرس میگیریم و در صورت انتخاب اگر انتخابمان اشتباه باشد بشدت پشیمان میشویم.»حال آنکه زمانی که انتخابهایمان فراوان باشد همواره این سؤال را از خود میپرسیم که چرا این را انتخاب کردیم؟ در حالیکه میتوانستیم چیز دیگری را انتخاب کنیم؟ داشتن حق انتخاب فراوان، انتظارات ما را بالا میبرد و با خود میگوییم با وجود این همه حق انتخاب، چرا به کم راضی باشم؟
در این مواقع ما دچار تردید میشویم. گاهی علاقهمندیم بالاترین حد ممکن از یک انتخاب را انجام دهیم و گاهی هم بهدنبال یک انتخاب خوب اما آسان.
افرادی که بیشترین وسواس را برای انتخاب بهترینها دارند معمولاً برای یک خرید ساده زمان بسیار زیادی را صرف جستوجو و مقایسه قیمت، کیفیت، زیبایی و متفاوت بودن میکنند و البته پس از خرید دست از مقایسه بر نمیدارند و حس رضایتمندی را نمیتوان در آنها یافت. در مقابل افراد دیگری هستند که برای یک انتخاب به استانداردها و رفع نیازهایشان در حد قابل قبول توجه دارند. نکته مهم تفاوت دیدگاهها در انتخاب و بازخوردهای پس از آن است.
گروهی براحتی تصمیم میگیرند و زندگی خود را در چهارچوبهای لازم و استاندارد پیش میبرند و همواره حال خوشی از این تصمیمات دارند و گروهی دیگر با سختگیری و تحمل فشارهای مختلف یک تصمیم میگیرند و با آن تصمیم، خود را به چالش میکشند.
آنچه در تصمیمگیریها و برخورداری از قابلیت حل مسأله بسیار مهم است. مهارت حل مسأله عبارت است از: برخورد فعالانه در جست و جو و تشخیص مسائل، مشکلات و فرصتها، استفاده از منطق و مهارت قضاوت در جمعآوری و تحلیل اطلاعات و جستوجو و خلق راهکارها، مقایسه راهکارهای مختلف و انتخاب بهترین شیوه برای مواجهه با یک مسأله.
اما حل مسأله نیز دارای موانعی است که عبارتند از:
- تفسیر وجود مشکل بهعنوان نشانه ضعف درونی در خود
- بروز آن را نشانهای بر بیکفایتی و بیاستعدادی خود دانستن
- سرزنش خود
- اجتناب از مشکلات به جای حل آن
- بروز رفتارهای تکانشی
- احساس نا امیدی و درماندگی
- ناتوانی در پیشبینی رفتارها و پیامدهای آن
این سؤال پیش میآید که منظور از تبدیل مشکل به مسأله چیست؟ در مناسبات مختلف زندگی همینکه متوجه میشویم جایی کارمان میلنگد و همه چیز، خوب و مطلوب نیست، به مشکلی برخوردهایم و به آن توجه کردهایم. توجه به مشکل بسیار مهم است و اگر مشکل را نبینیم، به احتمال زیاد آن مشکل عمیقتر، گستردهتر و پیچیدهتر میشود و در آینده ما را با مشکلات بزرگتر و جدیتری روبهرو خواهد کرد،اما دیدن (شناسایی) مشکل کافی نیست. حال باید مشکل را به مسأله تبدیل کرد، به این معنی که:
الف) ابتدا باید ببینیم که وضعیت فعلی مشکل چیست. ب) سپس مشخص کنیم که وضعیت مطلوب ما چیست و چه کار باید بکنیم
ج) در ادامه باید راهکارهایی برای تغییر وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب جستوجو کنیم؛
اصول حل مسائل کدامند؟
نخست، جهتگیری صحیح نسبت به مشکل(سرزنش نکردن خود یا دیگران، عدم جست و جوی برای یافتن مقصر، عدم بزرگنمایی و طبیعی دانستن وجود و بروز مشکل)
دوم، ارائه تعریف دقیق و مشخص از مشکل(تکه تکه کردن مشکلات به قطعات کوچکتر، مشخص کردن اینکه مشکل به چه کسی یا چیزی ارتباط دارد، روشن و واضح کردن ابعاد و زوایای یک مشکل)
سوم، پیدا کردن راهحلهای زیاد و متعدد(استفاده از تکنیکهای بارش فکری، رها کردن سانسور ذهنی، یافتن راهحلهای متعدد، بررسی راهحلهای منفی)
چهارم، ارزیابی راهحلهای موجود با استفاده از تفکر انتقادی(استفاده از تفکر اگر... آن وقت...، آیا این راهکارها قابلیت اجرایی دارند؟ آیا این راهحلها مناسب هستند؟ آیا این راهکارها ضروری هستند؟)
پنجم، تدوین برنامه برای اجرای راه حل(کسب اطلاعات لازم، جستوجوی منابع و امکانات، زمانبندی اجرایی و اقدام برای اجرای راهحل)
روانشناس
تصمیمگیری یک مهارت آموختنی و مؤثر در فرایند زندگی ما است و بواسطه برخورداری از این مهارت توان مواجهه و حل بسیاری از مسائل، مشکلات و معضلات را خواهیم یافت. در کارزار زندگی برای بهرهمندی از یک تصمیمگیری خوب باید از 7 گام اصلی استفاده کرد.
1- شناسایی مسأله یا مشکل، 2- گردآوری اطلاعات کامل از مسأله یا مشکل و ابعاد آن، 3- شناسایی راهکارهای احتمالی برای حل آن، 4- بررسی جوانب و پیامدهای احتمالی، 5- انتخاب بهترین گزینه برای اقدام، 6- اقدام لازم برای اجرای تصمیم، 7- بررسی و بازبینی بازخوردهای دریافتی
اگرچه همواره تلاش ما برای اخذ بهترین تصمیمها اما گاهی بهدلیل خصوصیات رفتاری در انتخاب تصمیم دچار تردید (پارادوکس) میشویم. بری شوارتز در کتاب «پارادوکس انتخاب» معتقد است: «وجود انتخابهای فراوان، به جای اینکه احساسات خوب را افزایش دهد باعث ایجاد اضطراب، افسردگی و اتلاف وقت میشود. ما در مواجهه با فرصتهای فراوان، استرس میگیریم و در صورت انتخاب اگر انتخابمان اشتباه باشد بشدت پشیمان میشویم.»حال آنکه زمانی که انتخابهایمان فراوان باشد همواره این سؤال را از خود میپرسیم که چرا این را انتخاب کردیم؟ در حالیکه میتوانستیم چیز دیگری را انتخاب کنیم؟ داشتن حق انتخاب فراوان، انتظارات ما را بالا میبرد و با خود میگوییم با وجود این همه حق انتخاب، چرا به کم راضی باشم؟
در این مواقع ما دچار تردید میشویم. گاهی علاقهمندیم بالاترین حد ممکن از یک انتخاب را انجام دهیم و گاهی هم بهدنبال یک انتخاب خوب اما آسان.
افرادی که بیشترین وسواس را برای انتخاب بهترینها دارند معمولاً برای یک خرید ساده زمان بسیار زیادی را صرف جستوجو و مقایسه قیمت، کیفیت، زیبایی و متفاوت بودن میکنند و البته پس از خرید دست از مقایسه بر نمیدارند و حس رضایتمندی را نمیتوان در آنها یافت. در مقابل افراد دیگری هستند که برای یک انتخاب به استانداردها و رفع نیازهایشان در حد قابل قبول توجه دارند. نکته مهم تفاوت دیدگاهها در انتخاب و بازخوردهای پس از آن است.
گروهی براحتی تصمیم میگیرند و زندگی خود را در چهارچوبهای لازم و استاندارد پیش میبرند و همواره حال خوشی از این تصمیمات دارند و گروهی دیگر با سختگیری و تحمل فشارهای مختلف یک تصمیم میگیرند و با آن تصمیم، خود را به چالش میکشند.
آنچه در تصمیمگیریها و برخورداری از قابلیت حل مسأله بسیار مهم است. مهارت حل مسأله عبارت است از: برخورد فعالانه در جست و جو و تشخیص مسائل، مشکلات و فرصتها، استفاده از منطق و مهارت قضاوت در جمعآوری و تحلیل اطلاعات و جستوجو و خلق راهکارها، مقایسه راهکارهای مختلف و انتخاب بهترین شیوه برای مواجهه با یک مسأله.
اما حل مسأله نیز دارای موانعی است که عبارتند از:
- تفسیر وجود مشکل بهعنوان نشانه ضعف درونی در خود
- بروز آن را نشانهای بر بیکفایتی و بیاستعدادی خود دانستن
- سرزنش خود
- اجتناب از مشکلات به جای حل آن
- بروز رفتارهای تکانشی
- احساس نا امیدی و درماندگی
- ناتوانی در پیشبینی رفتارها و پیامدهای آن
این سؤال پیش میآید که منظور از تبدیل مشکل به مسأله چیست؟ در مناسبات مختلف زندگی همینکه متوجه میشویم جایی کارمان میلنگد و همه چیز، خوب و مطلوب نیست، به مشکلی برخوردهایم و به آن توجه کردهایم. توجه به مشکل بسیار مهم است و اگر مشکل را نبینیم، به احتمال زیاد آن مشکل عمیقتر، گستردهتر و پیچیدهتر میشود و در آینده ما را با مشکلات بزرگتر و جدیتری روبهرو خواهد کرد،اما دیدن (شناسایی) مشکل کافی نیست. حال باید مشکل را به مسأله تبدیل کرد، به این معنی که:
الف) ابتدا باید ببینیم که وضعیت فعلی مشکل چیست. ب) سپس مشخص کنیم که وضعیت مطلوب ما چیست و چه کار باید بکنیم
ج) در ادامه باید راهکارهایی برای تغییر وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب جستوجو کنیم؛
اصول حل مسائل کدامند؟
نخست، جهتگیری صحیح نسبت به مشکل(سرزنش نکردن خود یا دیگران، عدم جست و جوی برای یافتن مقصر، عدم بزرگنمایی و طبیعی دانستن وجود و بروز مشکل)
دوم، ارائه تعریف دقیق و مشخص از مشکل(تکه تکه کردن مشکلات به قطعات کوچکتر، مشخص کردن اینکه مشکل به چه کسی یا چیزی ارتباط دارد، روشن و واضح کردن ابعاد و زوایای یک مشکل)
سوم، پیدا کردن راهحلهای زیاد و متعدد(استفاده از تکنیکهای بارش فکری، رها کردن سانسور ذهنی، یافتن راهحلهای متعدد، بررسی راهحلهای منفی)
چهارم، ارزیابی راهحلهای موجود با استفاده از تفکر انتقادی(استفاده از تفکر اگر... آن وقت...، آیا این راهکارها قابلیت اجرایی دارند؟ آیا این راهحلها مناسب هستند؟ آیا این راهکارها ضروری هستند؟)
پنجم، تدوین برنامه برای اجرای راه حل(کسب اطلاعات لازم، جستوجوی منابع و امکانات، زمانبندی اجرایی و اقدام برای اجرای راهحل)
پیوند محرم و صفر با هنر نقالی و پردهخوانی
دکتر سیدهالهام باقری
نویسنده و پژوهشگر
پردهخوانی، صورتگردانی یا شمایلخوانی از کهنترین شیوههای نمایش خیابانی ایرانی و از شاخه نقالی مذهبی است. «هنر- فنِ» شفاهی و سینهبهسینهای است که ابزار کارش، آن را با دیگر شاخههای نقالی متفاوت کرده است. هرچند پردهخوانی، شغل موروثی و پدرپسری بوده است، با آموزش تکنیکهای آن مانند حرفههای دیگر، از شکل انحصاری در یک خانواده به در آمده و در مسیری نو به حرکت خود ادامه داده و به دانشگاههای هنرهای دراماتیک نیز رسیده است. پردهخوانی راه دور و دراز و پرپیچ و خمی را از آغاز تاریخ مکتوب تا کنون پشتسر گذاشته است. اینکه این «هنر- فن» از مسیر خواندن داستانهای باستان به واقعهخوانی کربلا رسیده و در گذر تاریخ به منظور واقعهخوانی کربلا رشد و گسترش بیشتری یافته است و همچنین این نکته که اغلب پردهخوانان کربلا در شاهنامهخوانی نیز توانمند هستند، نشان میدهد پردهخوانی از داستانهای باستان آغاز شده و به داستانهای دینی و مذهبی گرایش یافته است.
این هنر- فن، چون جزو هنرهای شفاهی است، کمتر نوشته شده است. به گفته «مرشد محمد احدی» از میان 360 داستانی که در سینه او است و آنان را پردهخوانی میکند، شمار اندکی به متن مکتوب تبدیل شده که بخش عمده آن از دوره صفوی مانده است. هنر-فن پردهخوانی همچون دیگر فنها عام است و مانند دیگر شاخههای نقالی، پسِ پشت خود سه هدف دارد: نخست آنکه مردم را سرگرم کند؛ دوم، موضوعی را آموزش دهد و سوم، هدف ویژهای را تبلیغ کند.
دوران صفوی برای نقالی جهشی نو و پیشرفتی بسیار خوب به شمار میرود و تأثیرگذارترین دوران حفظ و پرورش این هنر است. آنگونه که اغلب متنهای مکتوب نقالی و پردهخوانی از آن دوران مانده است. اگرچه دوره صفوی را نمیتوان آغاز جدا شدن شاخههای نقالی دانست، به طور قطع از این دوران، فاصله میان شاخههای این هنر- فن محسوس میشود و به شاخههای گوناگون مرثیهخوانی، مدیحهخوانی، سخنوری، مصیبتخوانی، روضهخوانی، نوحهخوانی، حملهخوانی و مانند آن تقسیم میشود.
گویندگی گاهی با موسیقی یا بدون آن اجرا میشد، اما آواز جزء جداییناپذیر آن بود که اگر ساز هم با آن همراهی میکرد، نام آن قوالی میشد. نصرت فاتحعلیخان پاکستانی از مشهورترین قوالان حاضر است و در مدح پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) قوالیهای مشهوری دارد که بارها از صداوسیمای ایران پخش شده است.
برخی معتقدند میان پردهخوانی و نقالی تفاوت بسیار است و پردهخوانی درواقع تعزیهای یک نفره به شمار میرود. برخی دیگر، مرزی مشخص و چهارچوبی اصولی میان شاخههای گوناگون نقالی متصور نیستند. روشن است در گذر تاریخ، نام هنر نقالی و پردهخوانی یکی شده است. نقالان و پردهخوانان نیز لقبهای گوناگونی ازجمله درویش، میرزا و آقا بویژه برای سیدها، مولانا، ملا و مرشد داشتهاند.
نقالی هنر- فنی است که در سراسر سرزمین ایران بزرگ اجرا میشد. از دوردستترین مردمان فارسیگوی سرزمینهای شرقی تا غربیترین شهرها و روستاهای ایران به نقالی و شاخههای آن توجه داشتند. این گستردگی سبب شده است این هنر- فن در هر سرزمینی به شیوهای ویژه رشد کند و تغییر شکل دهد و به گونهای متفاوت به امروز برسد. بیگمان یکی از پایگاههای قدرتمند نقالی، قهوهخانههای قدیمی شهرها است که بارها در تاریخنوشتهها از آن سخن رفته است. از جمله: تذکره نصرآبادی، فرهنگ آنندراج، ذیل واژه صورتخوان، تذکره قمی اوحدی؛ هنر نقالی و نمایش در ایران.
نویسنده و پژوهشگر
پردهخوانی، صورتگردانی یا شمایلخوانی از کهنترین شیوههای نمایش خیابانی ایرانی و از شاخه نقالی مذهبی است. «هنر- فنِ» شفاهی و سینهبهسینهای است که ابزار کارش، آن را با دیگر شاخههای نقالی متفاوت کرده است. هرچند پردهخوانی، شغل موروثی و پدرپسری بوده است، با آموزش تکنیکهای آن مانند حرفههای دیگر، از شکل انحصاری در یک خانواده به در آمده و در مسیری نو به حرکت خود ادامه داده و به دانشگاههای هنرهای دراماتیک نیز رسیده است. پردهخوانی راه دور و دراز و پرپیچ و خمی را از آغاز تاریخ مکتوب تا کنون پشتسر گذاشته است. اینکه این «هنر- فن» از مسیر خواندن داستانهای باستان به واقعهخوانی کربلا رسیده و در گذر تاریخ به منظور واقعهخوانی کربلا رشد و گسترش بیشتری یافته است و همچنین این نکته که اغلب پردهخوانان کربلا در شاهنامهخوانی نیز توانمند هستند، نشان میدهد پردهخوانی از داستانهای باستان آغاز شده و به داستانهای دینی و مذهبی گرایش یافته است.
این هنر- فن، چون جزو هنرهای شفاهی است، کمتر نوشته شده است. به گفته «مرشد محمد احدی» از میان 360 داستانی که در سینه او است و آنان را پردهخوانی میکند، شمار اندکی به متن مکتوب تبدیل شده که بخش عمده آن از دوره صفوی مانده است. هنر-فن پردهخوانی همچون دیگر فنها عام است و مانند دیگر شاخههای نقالی، پسِ پشت خود سه هدف دارد: نخست آنکه مردم را سرگرم کند؛ دوم، موضوعی را آموزش دهد و سوم، هدف ویژهای را تبلیغ کند.
دوران صفوی برای نقالی جهشی نو و پیشرفتی بسیار خوب به شمار میرود و تأثیرگذارترین دوران حفظ و پرورش این هنر است. آنگونه که اغلب متنهای مکتوب نقالی و پردهخوانی از آن دوران مانده است. اگرچه دوره صفوی را نمیتوان آغاز جدا شدن شاخههای نقالی دانست، به طور قطع از این دوران، فاصله میان شاخههای این هنر- فن محسوس میشود و به شاخههای گوناگون مرثیهخوانی، مدیحهخوانی، سخنوری، مصیبتخوانی، روضهخوانی، نوحهخوانی، حملهخوانی و مانند آن تقسیم میشود.
گویندگی گاهی با موسیقی یا بدون آن اجرا میشد، اما آواز جزء جداییناپذیر آن بود که اگر ساز هم با آن همراهی میکرد، نام آن قوالی میشد. نصرت فاتحعلیخان پاکستانی از مشهورترین قوالان حاضر است و در مدح پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) قوالیهای مشهوری دارد که بارها از صداوسیمای ایران پخش شده است.
برخی معتقدند میان پردهخوانی و نقالی تفاوت بسیار است و پردهخوانی درواقع تعزیهای یک نفره به شمار میرود. برخی دیگر، مرزی مشخص و چهارچوبی اصولی میان شاخههای گوناگون نقالی متصور نیستند. روشن است در گذر تاریخ، نام هنر نقالی و پردهخوانی یکی شده است. نقالان و پردهخوانان نیز لقبهای گوناگونی ازجمله درویش، میرزا و آقا بویژه برای سیدها، مولانا، ملا و مرشد داشتهاند.
نقالی هنر- فنی است که در سراسر سرزمین ایران بزرگ اجرا میشد. از دوردستترین مردمان فارسیگوی سرزمینهای شرقی تا غربیترین شهرها و روستاهای ایران به نقالی و شاخههای آن توجه داشتند. این گستردگی سبب شده است این هنر- فن در هر سرزمینی به شیوهای ویژه رشد کند و تغییر شکل دهد و به گونهای متفاوت به امروز برسد. بیگمان یکی از پایگاههای قدرتمند نقالی، قهوهخانههای قدیمی شهرها است که بارها در تاریخنوشتهها از آن سخن رفته است. از جمله: تذکره نصرآبادی، فرهنگ آنندراج، ذیل واژه صورتخوان، تذکره قمی اوحدی؛ هنر نقالی و نمایش در ایران.
«رومی» و نگاه نو به موسیقی
رضا مهدوی
موسیقی پژوه و نوازنده سنتور
پدرام درخشانی هنرمند نوآفرین در دو دهه اخیر عرصه موسیقی ایران است که پس از دریافت درجه کارشناسی موسیقی، از نگاه خود و دوستان همکارش، رویکردی نو به موسیقی تلفیقی پیدا کرد. او و دوستانش اثبات کردند مایه و ذات هنر موسیقایی چیزی جز جوهره وجود نیست و دفتر و دستک هنرستانها و دانشکدهها برای درسهای آهنگسازی و نوازندگی صرفاً ابزاری است برای رجوع...! پدرام نوازنده متفاوت و توانمند سنتور و درعین حال آهنگساز و ملودیآفرین در پهنه موسیقی ملی ایران است که با اولین حرکتهای موسیقایی خود چه در تشکیل گروه آویژه یا تولید اثر با مجموعه «نخستین» در ۱۳۸۱ توانست جایگاه و اعتبار درخور توجهی به لحاظ شکلی (فرم) و صدادهی (سونوریته) و حتی کیفیت (کوالیته) در بین مردم و همینطور اهالی رسانه پیدا کند تا جایی که صبح تا شب شبکههای گوناگون صداوسیما آلبومهای: نخستین، دیوانه شو، شبهای تهران، رومی و آخرین غزل رومی او را پخش میکنند. آلبوم «رومی» از همان ابتدا با هیجان و آواها و نغمههای پُرشوراش شنونده را جذب میکند. کافی است فقط یکبار بشنوید!
آهنگ ترانه «زاهد» با شعر حضرت حافظ ورودی لوح فشرده «رومی۱» است با محتوای پُرجُنب و جوش و با کیفیت تخیلمدارانه برگرفته از نغمهپردازی نیک پی و تنظیم قُلدرمآبانه که هر شنونده بیحس و حالی را مدهوش و مرعوب خود میکند. قطعه «الله مدد» نیز در فضای آکنده از ابر و باد و مه و خورشید است که ضمن وفاداری به اصالت آهنگ با خوانش خراسانی و البته در مقدمه با بهرهگیری از تکه آهنگ آذری توانسته رنگ و لعابی در تغییر ذائقه شنیداری مرسوم ایجاد و اصطلاحاً آن را شنیدنیتر کند. نگاه نوآلوده و تر و تازه پدرام درخشانی در تنظیم کل آثار مجموعه حاکی از فرازهای اندیشهوار با یاری مهرداد هویدا در الله مدد است. قطعه بیکلام «رومی» مجموعه اصوات رنگین کمانی است که با ضرب و زور ریتم مناسب و درعین حال سازبندی دقیق توانسته برای دلنشینی هر گوش علاقهمندی، تکتک طیف رنگها را از کم رنگ به پررنگ محتوابخشی کند و امروزه گوشهای بسیاری خواستار و نیازمند تولیداتی از این دسته اصوات تلفیق وار هستند. هر چند که تهیهکنندگان رادیو وتلویزیون به مناسبتهای مختلف برای اینگونه قطعات فن موسیقایی امکان دیدن و شنیدن دوبارهای را بارها ایجاد کردهاند...
آهنگ ترانه «صنما» با شعر حضرت مولانا در زمره نغمههای عرفانی روحانی برگرفته از مفهوم کلامی اشعار با تلفیق مناسب شعر و موسیقی است و سعی دارد ایجاد محیطی صمیمی، امن و آرام از شکلی وزین و نهفته شده در کلیت موسیقی ایرانی را ایجاد سازد که الحق هم موفق عمل کرده است. آهنگ ترانه «شیدای گیتی» بر اساس آهنگی از هومن کلانتری است که پدرام درخشانی تنظیم و خوانندگی کرده و شعر حافظ را در ارائهای نو به سمت و سوی هوایی تازه در محدوده شنیداری مخاطب اندیشه وار میبرد تا نوعی از تکرار و حتی رخوت منبعث از کلیشه را از گوشها رخت بربندد و به درستی سازهای کمانچه و نی و دف در تنظیم قطعه جایگاه بالاتری یافتهاند. آهنگ ترانه «گل سرخ» با شعری از فریدون مشیری که این اثر هم تقدیم به روح بزرگ او شده، برگرفته از المانهای موسیقی دستگاهی است اما از زاویه نگاه پدرام در ملودیپردازی و بویژه تنظیم که نقش اولویت دار هرساز در جای خود به خوبی مشخص است، کش و قوسهای خواننده تمنای وصال گونه از بُنمایه شعر را نوعی دلاویزترین، فریادوار میخواند البته با نرمشی ملتمسانه و عاشقانه...! قطعه بیکلام «شیرسنگی» با محوریت سنتور و نینوازی در هالهای از فضای شنیداری کروماتیک، مقدمه وار ظهور میکند و سپس ریتمیک وارد نغمهای اصیل از خطه موسیقی نواحی لرستان میشود و دیگر سازها چینش میشوند تا به وحدت رویهای منسجم برسند و در ماندگاری آهنگ اصلی تداعی گری کنند. آهنگ ترانه «زهی عشق» با یک اندک کوبش جانانه و در ادامه طبلا نوازی نرم و ریتمیک زمینه را برای آرپژهای سنتور و زیر صداها و آواها آمادهسازی میکند برای هجمهای زیبا و گوشنوازانه همراه با شعری از مولانا که مشخص است چهارچوب کار بر اساسی چیده شده که در سبد شنیداری سبک فرهنگ خانواده ایرانی همهجوره جای داشته باشد. گفتنی است تک تک سازهای فرنگی و ایرانی نقشآفرینی دقیقی را برعهده دارند و هر یک در جلوههایی از تکنوازیهایشان درخشانند و تکنیک وار...
رومی. موسیقی و تنظیم: پدرام درخشانی. ناشر: یاشاردرفشه. سال ۱۳۸۴
موسیقی پژوه و نوازنده سنتور
پدرام درخشانی هنرمند نوآفرین در دو دهه اخیر عرصه موسیقی ایران است که پس از دریافت درجه کارشناسی موسیقی، از نگاه خود و دوستان همکارش، رویکردی نو به موسیقی تلفیقی پیدا کرد. او و دوستانش اثبات کردند مایه و ذات هنر موسیقایی چیزی جز جوهره وجود نیست و دفتر و دستک هنرستانها و دانشکدهها برای درسهای آهنگسازی و نوازندگی صرفاً ابزاری است برای رجوع...! پدرام نوازنده متفاوت و توانمند سنتور و درعین حال آهنگساز و ملودیآفرین در پهنه موسیقی ملی ایران است که با اولین حرکتهای موسیقایی خود چه در تشکیل گروه آویژه یا تولید اثر با مجموعه «نخستین» در ۱۳۸۱ توانست جایگاه و اعتبار درخور توجهی به لحاظ شکلی (فرم) و صدادهی (سونوریته) و حتی کیفیت (کوالیته) در بین مردم و همینطور اهالی رسانه پیدا کند تا جایی که صبح تا شب شبکههای گوناگون صداوسیما آلبومهای: نخستین، دیوانه شو، شبهای تهران، رومی و آخرین غزل رومی او را پخش میکنند. آلبوم «رومی» از همان ابتدا با هیجان و آواها و نغمههای پُرشوراش شنونده را جذب میکند. کافی است فقط یکبار بشنوید!
آهنگ ترانه «زاهد» با شعر حضرت حافظ ورودی لوح فشرده «رومی۱» است با محتوای پُرجُنب و جوش و با کیفیت تخیلمدارانه برگرفته از نغمهپردازی نیک پی و تنظیم قُلدرمآبانه که هر شنونده بیحس و حالی را مدهوش و مرعوب خود میکند. قطعه «الله مدد» نیز در فضای آکنده از ابر و باد و مه و خورشید است که ضمن وفاداری به اصالت آهنگ با خوانش خراسانی و البته در مقدمه با بهرهگیری از تکه آهنگ آذری توانسته رنگ و لعابی در تغییر ذائقه شنیداری مرسوم ایجاد و اصطلاحاً آن را شنیدنیتر کند. نگاه نوآلوده و تر و تازه پدرام درخشانی در تنظیم کل آثار مجموعه حاکی از فرازهای اندیشهوار با یاری مهرداد هویدا در الله مدد است. قطعه بیکلام «رومی» مجموعه اصوات رنگین کمانی است که با ضرب و زور ریتم مناسب و درعین حال سازبندی دقیق توانسته برای دلنشینی هر گوش علاقهمندی، تکتک طیف رنگها را از کم رنگ به پررنگ محتوابخشی کند و امروزه گوشهای بسیاری خواستار و نیازمند تولیداتی از این دسته اصوات تلفیق وار هستند. هر چند که تهیهکنندگان رادیو وتلویزیون به مناسبتهای مختلف برای اینگونه قطعات فن موسیقایی امکان دیدن و شنیدن دوبارهای را بارها ایجاد کردهاند...
آهنگ ترانه «صنما» با شعر حضرت مولانا در زمره نغمههای عرفانی روحانی برگرفته از مفهوم کلامی اشعار با تلفیق مناسب شعر و موسیقی است و سعی دارد ایجاد محیطی صمیمی، امن و آرام از شکلی وزین و نهفته شده در کلیت موسیقی ایرانی را ایجاد سازد که الحق هم موفق عمل کرده است. آهنگ ترانه «شیدای گیتی» بر اساس آهنگی از هومن کلانتری است که پدرام درخشانی تنظیم و خوانندگی کرده و شعر حافظ را در ارائهای نو به سمت و سوی هوایی تازه در محدوده شنیداری مخاطب اندیشه وار میبرد تا نوعی از تکرار و حتی رخوت منبعث از کلیشه را از گوشها رخت بربندد و به درستی سازهای کمانچه و نی و دف در تنظیم قطعه جایگاه بالاتری یافتهاند. آهنگ ترانه «گل سرخ» با شعری از فریدون مشیری که این اثر هم تقدیم به روح بزرگ او شده، برگرفته از المانهای موسیقی دستگاهی است اما از زاویه نگاه پدرام در ملودیپردازی و بویژه تنظیم که نقش اولویت دار هرساز در جای خود به خوبی مشخص است، کش و قوسهای خواننده تمنای وصال گونه از بُنمایه شعر را نوعی دلاویزترین، فریادوار میخواند البته با نرمشی ملتمسانه و عاشقانه...! قطعه بیکلام «شیرسنگی» با محوریت سنتور و نینوازی در هالهای از فضای شنیداری کروماتیک، مقدمه وار ظهور میکند و سپس ریتمیک وارد نغمهای اصیل از خطه موسیقی نواحی لرستان میشود و دیگر سازها چینش میشوند تا به وحدت رویهای منسجم برسند و در ماندگاری آهنگ اصلی تداعی گری کنند. آهنگ ترانه «زهی عشق» با یک اندک کوبش جانانه و در ادامه طبلا نوازی نرم و ریتمیک زمینه را برای آرپژهای سنتور و زیر صداها و آواها آمادهسازی میکند برای هجمهای زیبا و گوشنوازانه همراه با شعری از مولانا که مشخص است چهارچوب کار بر اساسی چیده شده که در سبد شنیداری سبک فرهنگ خانواده ایرانی همهجوره جای داشته باشد. گفتنی است تک تک سازهای فرنگی و ایرانی نقشآفرینی دقیقی را برعهده دارند و هر یک در جلوههایی از تکنوازیهایشان درخشانند و تکنیک وار...
رومی. موسیقی و تنظیم: پدرام درخشانی. ناشر: یاشاردرفشه. سال ۱۳۸۴
موسیقی، انعکاس روح
محسن نفر
نوازنده و آهنگسازموسیقی
گفتیم موسیقی آیینه وجود و انعکاس روح هنرمند است و از حقایق است و دروغ نیست! انعکاس روح، جز حقیقت و صدق نیست. دراین صورت، از حقایق است نه مجاز. موسیقی، اعتبار و اعتباری نیست. پس واکنش در مقابل آن، نباید اعتباری و غیر حقیقی باشد! واکنش حقیقی در مقابل موسیقی چیست و چگونه باید باشد؟ اینکه باید به زبان آن آشنایی داشت! در صورت عدم آشنایی با زبان چیزی، چگونه میتوان آن را فهمید؟ زبان موسیقی، زبان تکلم نیست. زبان تفهم است. موسیقی، تفهیم میکند بدون تکلیم. موسیقی بیان میکند بدون زبان. بیان بدون زبان دیگر چیست؟ زبان برای گفتن و ارتباط است. اما کارکرد زبان، بیان است.
از بیان، گاهی تفهیم و تفهم صورت میگیرد و گاهی نه! فهمیدن، کنار رفتن پرده جهل از مقابل عقل است. چه بیانها که پردههایی هستند مقابل عقل! چه بیانها که خود در مقابل عقل، پرده جهل میکشند! چه بیانها که عقل را گمراه میکنند! چه بیانها که فهمها را تاریک و تیره میکنند! چه بیانها که فهم را به جهل تبدیل میکنند و بدتر از همه، چه بیانها که یقین را به شک و تردید بدل میکنند! همه بیانهایی که چنان میکنند، بوسیله زبان انجام میدهند! وسیلهای که خود، مطمئن و معتمد نیست، چگونه منجر به فهم و دریافت بشود؟! فهم، گشایش است. گشودن گره جهل. فهم، نور است. تنویر عقل و زدودن جهل. حال زبان، که وسیله تفهیم و تفهم است، اگر خود موجب جهل و منجر به آن شود، چه امید و توقعی میتوان به آن داشت؟!
اما موسیقی، انتقال احساس است. چیزی که زبان با بیان، سعی در انتقال آن دارد و با کمترین اعوجاجی، عکس آن اتفاق میافتد! بهطوری که مقصود گوینده، معکوس منتقل میشود و نقض غرض رخ میدهد! به همین دلیل است که زبان حتی با بهترین بیان، گاهی در انتقال معنا و مهمتر از آن احساس، ناکام و ناموفق است! این مسامحه، گاهی موجب تعمد و سوءاستفاده متکلمین و استفاده ناصواب از زبان میشود و منجر به دروغ و ناروا! اصلاً معنا، کلید فهم سخن است و مفهوم، راه تشخیص احساس سخن. همه تلاشهای زبان، برای انتقال احساس گوینده و نویسنده است. در حالی که همیشه منجر به موفقیت و رضایت بخشی نمیشود و به عکس، غائله و فتنه ازآن بیرون میآید. اما هنر و موسیقی، انتقال احساس است بدون واسطه زبان! هنرهای دیگر، راجع به احساس، تلاش میکنند و از توصیف احساس، موفق به انتقال آن شوند!
در حالی که موسیقی مستقیم انتقال احساس است نه توصیف آن. راجع به آن تلاش و کوشش نمیکند! بلکه مستقیماً آن را منتقل میکند! موسیقی، مستقیماً احساس را منتقل میکند.
زبان، سعی دارد احساس را بیان و توصیف کند! هنرها، سعی دارند راجع به احساس، تلاش و کوشش کنند! ولی موسیقی مستقیماً احساس را منتقل میکند. درگیرِهیچ مرحله پیشین و مقدمی، برای انتقال احساس نمیشود. هیچ درگیری آنچنانی ندارد! بهطوری که انتقال احساس در موسیقی، کاری بسیار عادی و معمول است. در موسیقی، دشواری انتقال معنا و مفهوم، چیزی که مقصد نهایی زبان است، به روانی صورت میگیرد. موسیقی، علاوهبر انتقال احساس، انتقال معنا و مفهوم میدهد! چگونه معنا و مفهوم با موسیقی منتقل میشود؟ اینگونه که چیزی ورای هیجان و احساس، در ذهن و وجود مخاطب تلألؤ میکند و او را به فرا مرز هیجان و احساس میبرد. فرامرز هیجان و احساس، چیست؟ مرز معنا و مفهوم. همان بی کرانه منجر به حیرت! همان فضایی که جز اندیشه و تفکر، نمیتوان دید. آستانهای که تعمق و تأمل، مقدمه آن است!
نوازنده و آهنگسازموسیقی
گفتیم موسیقی آیینه وجود و انعکاس روح هنرمند است و از حقایق است و دروغ نیست! انعکاس روح، جز حقیقت و صدق نیست. دراین صورت، از حقایق است نه مجاز. موسیقی، اعتبار و اعتباری نیست. پس واکنش در مقابل آن، نباید اعتباری و غیر حقیقی باشد! واکنش حقیقی در مقابل موسیقی چیست و چگونه باید باشد؟ اینکه باید به زبان آن آشنایی داشت! در صورت عدم آشنایی با زبان چیزی، چگونه میتوان آن را فهمید؟ زبان موسیقی، زبان تکلم نیست. زبان تفهم است. موسیقی، تفهیم میکند بدون تکلیم. موسیقی بیان میکند بدون زبان. بیان بدون زبان دیگر چیست؟ زبان برای گفتن و ارتباط است. اما کارکرد زبان، بیان است.
از بیان، گاهی تفهیم و تفهم صورت میگیرد و گاهی نه! فهمیدن، کنار رفتن پرده جهل از مقابل عقل است. چه بیانها که پردههایی هستند مقابل عقل! چه بیانها که خود در مقابل عقل، پرده جهل میکشند! چه بیانها که عقل را گمراه میکنند! چه بیانها که فهمها را تاریک و تیره میکنند! چه بیانها که فهم را به جهل تبدیل میکنند و بدتر از همه، چه بیانها که یقین را به شک و تردید بدل میکنند! همه بیانهایی که چنان میکنند، بوسیله زبان انجام میدهند! وسیلهای که خود، مطمئن و معتمد نیست، چگونه منجر به فهم و دریافت بشود؟! فهم، گشایش است. گشودن گره جهل. فهم، نور است. تنویر عقل و زدودن جهل. حال زبان، که وسیله تفهیم و تفهم است، اگر خود موجب جهل و منجر به آن شود، چه امید و توقعی میتوان به آن داشت؟!
اما موسیقی، انتقال احساس است. چیزی که زبان با بیان، سعی در انتقال آن دارد و با کمترین اعوجاجی، عکس آن اتفاق میافتد! بهطوری که مقصود گوینده، معکوس منتقل میشود و نقض غرض رخ میدهد! به همین دلیل است که زبان حتی با بهترین بیان، گاهی در انتقال معنا و مهمتر از آن احساس، ناکام و ناموفق است! این مسامحه، گاهی موجب تعمد و سوءاستفاده متکلمین و استفاده ناصواب از زبان میشود و منجر به دروغ و ناروا! اصلاً معنا، کلید فهم سخن است و مفهوم، راه تشخیص احساس سخن. همه تلاشهای زبان، برای انتقال احساس گوینده و نویسنده است. در حالی که همیشه منجر به موفقیت و رضایت بخشی نمیشود و به عکس، غائله و فتنه ازآن بیرون میآید. اما هنر و موسیقی، انتقال احساس است بدون واسطه زبان! هنرهای دیگر، راجع به احساس، تلاش میکنند و از توصیف احساس، موفق به انتقال آن شوند!
در حالی که موسیقی مستقیم انتقال احساس است نه توصیف آن. راجع به آن تلاش و کوشش نمیکند! بلکه مستقیماً آن را منتقل میکند! موسیقی، مستقیماً احساس را منتقل میکند.
زبان، سعی دارد احساس را بیان و توصیف کند! هنرها، سعی دارند راجع به احساس، تلاش و کوشش کنند! ولی موسیقی مستقیماً احساس را منتقل میکند. درگیرِهیچ مرحله پیشین و مقدمی، برای انتقال احساس نمیشود. هیچ درگیری آنچنانی ندارد! بهطوری که انتقال احساس در موسیقی، کاری بسیار عادی و معمول است. در موسیقی، دشواری انتقال معنا و مفهوم، چیزی که مقصد نهایی زبان است، به روانی صورت میگیرد. موسیقی، علاوهبر انتقال احساس، انتقال معنا و مفهوم میدهد! چگونه معنا و مفهوم با موسیقی منتقل میشود؟ اینگونه که چیزی ورای هیجان و احساس، در ذهن و وجود مخاطب تلألؤ میکند و او را به فرا مرز هیجان و احساس میبرد. فرامرز هیجان و احساس، چیست؟ مرز معنا و مفهوم. همان بی کرانه منجر به حیرت! همان فضایی که جز اندیشه و تفکر، نمیتوان دید. آستانهای که تعمق و تأمل، مقدمه آن است!
گرانترین نقاشی جکسون پولاک در تهران
بهرنگ صمدزادگان: اهمیت نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوال آرت بهخاطر خوراک وسیعی است که برای مخاطبان فراهم ساخته است. نکته مهم برای من ارتباط با هنرمندان و بویژه نسل جدید آنان است و عقیده دارم که موظفیم برای آنان خوراک مطالعاتی فراهم کنیم. نکته دیگر اینکه در فقدان رویدادهایی چون دوسالانهها در ایران بسیاری از دانشجویان و هنرمندان تلاش میکنند که پولی جمع کنند و حتی به کشورهای اطراف بروند و موزه و آثار را ببینند. اما درباره این نمایشگاه اسامی هنرمندانی که آثار آنان در این نمایشگاه هست خود گویاست که آنان برجستهترینهای جهان هستند و موزه هنرهای معاصر یکی از برجسته ترین موزهها در رتبهبندی جهانی است. ما آثاری بسیار خاص و منحصر به فرد را داریم همچنان که مثلاً گرانترین اثر جکسون پولاک (نقاش امریکایی و از پیشگامان جنبش هیجاننمایی انتزاعی) در جهان را در موزه هنرهای معاصر داریم.
بخشی از صحبتهای این نقاش و مدرس دانشگاه در نشست خبری رئیس موزه هنرهای معاصر با خبرنگاران
بخشی از صحبتهای این نقاش و مدرس دانشگاه در نشست خبری رئیس موزه هنرهای معاصر با خبرنگاران
هنرمندان در فضای مجازی
مهدی حجوانی نویسنده که دبیر علمی کارگاه تخصصی ویرایش متون کودکانه است با انتشار پوستر این کارگاه از کسانیکه علاقهمند به شرکت در این کلاسها هستند دعوت کرده است تا ثبتنام کنند. او نوشته:«20 جلسه نظری شامل: آشنایی با ارکان ادبیات کودک، آشنایی با مبانی ویرایش و 20 جلسه علمی ویرایش شامل: ادبیات داستانی، ترجمه، شعر، متون تصویربردار، متون دورگه و متون غیر تخیلی برگزار میشود.»
حسام الدین سراج خواننده موسیقی سنتی در صفحه خود با انتشار پوستر مستان سلامت میکنند، نوشته:«کنسرت قونیه در سالگرد ولادت مولانا 8 مهر ماه 1401 برگزار خواهد شد.»
شبنم مقدمی بازیگر تئاتر و سینما در صفحه خود با انتشار آنونس تئاتر«شفیره» به کارگردانی و نویسندگی مهدی پیرشاهی از مردم دعوت کرده به دیدن تئاتر خوب بروند. این نمایش قرار است ساعت 19 در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه برود. در خلاصه داستان این نمایش آمده: در میان ناباوری همگان در شب ماه تمام ملکه فرزندانی دوقلو به دنیا آورد. دختری سرخ مو و پسری مرده. تنها به یک شرط پسر زنده خواهد شد.
حدیث میر امینی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر با انتشار عکس خود در تله تئاتر 7 قسمتی کاتب اعظم نوشته: «لیست کامل بازیگران «کاتب اعظم» اعلام و از پوسترهای تک پرسوناژ آن رونمایی شد. همزمان با ادامه تصویربرداری مجموعه تلهتئاتر ۷ قسمتی کاتب اعظم، نازنین فراهانی، فاطمه گودرزی، امین میری، امیرحسین هاشمی، خسرو شهراز، امیر شهرابی، محسن علیخانی، محمدمحسن شفیعی و محمدرضا تاجیک به این مجموعه پیوستند. پیش از این سیامک صفری، امین زندگانی، حدیث میرامینی و نادر فلاح برای بازی در این مجموعه معرفی شده بودند. مجموعه تلهتئاتر «کاتب اعظم» به قلم مهدی غفوری اقتباسی از رمان «اعترافات کاتب کشته شده» است که اتفاقات شب تا عصر عاشورا را روایت میکند.تلهتئاتر از گونههای قدیمی و ماندگار عرصه تصویر محسوب میشود که برای سالهای طولانی مخاطبان سیما با آثار جدی و ارزشمندی در این حوزه مواجه بودند. «کاتب اعظم» اکنون پس از سالها بهعنوان یک مجموعه تلهتئاتر تاریخی توسط سازمان سینمایی سوره تولید میشود.
بهمن ارک سینما در صفحه خود نوشته:«فیلم سینمایی ملاقات خصوصی، گیج گاه و خط استوا به سینماها میآید.»
حسام الدین سراج خواننده موسیقی سنتی در صفحه خود با انتشار پوستر مستان سلامت میکنند، نوشته:«کنسرت قونیه در سالگرد ولادت مولانا 8 مهر ماه 1401 برگزار خواهد شد.»
شبنم مقدمی بازیگر تئاتر و سینما در صفحه خود با انتشار آنونس تئاتر«شفیره» به کارگردانی و نویسندگی مهدی پیرشاهی از مردم دعوت کرده به دیدن تئاتر خوب بروند. این نمایش قرار است ساعت 19 در سالن چهارسو تئاتر شهر روی صحنه برود. در خلاصه داستان این نمایش آمده: در میان ناباوری همگان در شب ماه تمام ملکه فرزندانی دوقلو به دنیا آورد. دختری سرخ مو و پسری مرده. تنها به یک شرط پسر زنده خواهد شد.
حدیث میر امینی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر با انتشار عکس خود در تله تئاتر 7 قسمتی کاتب اعظم نوشته: «لیست کامل بازیگران «کاتب اعظم» اعلام و از پوسترهای تک پرسوناژ آن رونمایی شد. همزمان با ادامه تصویربرداری مجموعه تلهتئاتر ۷ قسمتی کاتب اعظم، نازنین فراهانی، فاطمه گودرزی، امین میری، امیرحسین هاشمی، خسرو شهراز، امیر شهرابی، محسن علیخانی، محمدمحسن شفیعی و محمدرضا تاجیک به این مجموعه پیوستند. پیش از این سیامک صفری، امین زندگانی، حدیث میرامینی و نادر فلاح برای بازی در این مجموعه معرفی شده بودند. مجموعه تلهتئاتر «کاتب اعظم» به قلم مهدی غفوری اقتباسی از رمان «اعترافات کاتب کشته شده» است که اتفاقات شب تا عصر عاشورا را روایت میکند.تلهتئاتر از گونههای قدیمی و ماندگار عرصه تصویر محسوب میشود که برای سالهای طولانی مخاطبان سیما با آثار جدی و ارزشمندی در این حوزه مواجه بودند. «کاتب اعظم» اکنون پس از سالها بهعنوان یک مجموعه تلهتئاتر تاریخی توسط سازمان سینمایی سوره تولید میشود.
بهمن ارک سینما در صفحه خود نوشته:«فیلم سینمایی ملاقات خصوصی، گیج گاه و خط استوا به سینماها میآید.»
سخن روز
امام رضا (ع) میفرماید:
پنهان کننده کار نیک [پاداشش] برابر 70 حسنه است، آشکارکننده کار بد سرافکنده است و پنهانکننده کار بد آمرزیده است.
الکافی، ج2، ص428
پنهان کننده کار نیک [پاداشش] برابر 70 حسنه است، آشکارکننده کار بد سرافکنده است و پنهانکننده کار بد آمرزیده است.
الکافی، ج2، ص428
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
عکس نوشت
-
چگونه تصمیمگیریهای مؤثری برای حل مسأله داشته باشیم؟
-
پیوند محرم و صفر با هنر نقالی و پردهخوانی
-
«رومی» و نگاه نو به موسیقی
-
موسیقی، انعکاس روح
-
گرانترین نقاشی جکسون پولاک در تهران
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
سخن روز
اخبارایران آنلاین