مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا دومینوی اعتراف به شکست در برابر تهران را تکمیل کرد
بورل: فشار حداکثری شکست خورده است
گروه سیاسی/ پس از اعترافهای مکرر مقامات امریکایی درخصوص شکست فشار حداکثری علیه کشورمان اکنون مسئولان اروپایی نیز به این مسأله اذعان کردهاند. در آخرین مورد مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در یادداشتی درباره مذاکرات رفع تحریمهای ایران اظهار نظر کرده است. جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا یادداشتی در روزنامه فایننشالتایمز با این عنوان منتشر کرده است: «اکنون زمان تصمیمگیری است که آیا میخواهیم توافق هستهای ایران را نجات دهیم؟» این تیتر از سوی یک مقام رسمی اروپایی که خود به عنوان رابط مذاکرات غیرمستقیم ایران و امریکاست قابل تأمل است. بورل در حالی از زمان تصمیمگیری سخن میگوید که با سؤالی از دوستان خود به نوعی بیارادگی آنها برای بازگشت به تعهداتی را که در سال 2015 ترک کرده بودند یادآور میشود.
بورل یادداشت خود را با این جمله شروع کرده است: «هفت سال پیش، پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، آلمان، ایران و نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی توافق دیپلماتیک مهمی منعقد کردند که برنامه جامع اقدام مشترک نام گرفت که در مورد برنامه هستهای ایران و مورد تأیید شورای امنیت سازمان ملل بود. » وی در ادامه نوشت: «برجام گستردهترین نوع رژیم نظارتی فعالیتهای هستهای ایران اجرا شده از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که در مقابل چشماندازی برای لغو تحریمهای امریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل علیه ایران باز کرد. در مقابل البته ترامپ در سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و کمپین فشار حداکثری علیه ایران را دنبال کرد که تاکنون جواب نداده است. در واقع باید گفت که فشار حداکثری که ترامپ دنبالش بود شکست خورده است.»
اختلافات درون امریکا مانع تصمیم بایدن
در این یادداشت با تأکید بر شکست سیاستهای امریکا آمده است: «فشار حداکثری شکست خورد. همزمان، علیرغم حداکثر تلاش از سوی اعضای باقیمانده [در برجام] مردم ایران از عواید کامل رفع تحریمها محروم ماندند.» او نوشته است: «بعد از ۱۵ ماه مذاکرات فشرده و سازنده در وین و تعاملات بیشمار با طرفهای برجام و امریکا من به این جمعبندی رسیدهام که فضا برای مصالحههای مهم اضافی به پایان رسیده است. من اکنون روی میز متنی گذاشتهام که در آن، رفع تحریمها و گامهای هستهای برای احیای برجام به تفصیل شرح داده شدهاند.» وی در ادامه مدعی شده است:«این متن، بهترین توافقی است که من به عنوان تسهیلکننده مذاکرات آن را ممکن میبینم. توافق بینقصی نیست اما در آن به همه عناصر ضروری پرداخته شده و در بردارنده مصالحههای سخت حاصلشده توسط همه طرفها است.» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به کشمکشهای داخلی سیاسی در داخل امریکا درخصوص برجام هم اشاره کرده و نوشته است: «میدانیم که برجام با توجه به نزدیک شدن انتخابات میاندورهای کنگره همچنان در واشنگتن از لحاظ سیاسی مسألهای قطبی است.»
تجربه ایران از بدعهدی امریکا
او اضافه کرده است: «این توافق ممکن است به همه نگرانیهای امریکا درخصوص ایران نپرداخته باشد. اتحادیه اروپا در خصوص نگرانیهایی که فراتر از مسأله هستهای هستند نظیر مسائل حقوق بشر و فعالیتهای منطقهای ایران [با امریکا] همنظر است.» بورل همچنین نوشت: «برجام به این مسائل نمیپردازد و قرار هم نبود این کار را انجام دهد. با وجود این، این توافق این مزیت را داشت که برنامه هستهای رو به توسعه ایران را تعدیل کرد و آن را به روی بازرسیها و نظارتهای موشکافانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی گشود.» جوزپ بورل درباره حساسیتها در تهران درباره برجام نوشته است: «این را هم میدانیم که در تهران بعد از تجارب منفی سالهای اخیر تحفظهای مهمی بر سر اجرای کامل توافق وجود دارد. با وجود این، توافق روی میز، عزم همه طرفهای برجام برای اطمینان از دوامپذیری آن را نشان میدهد و از جمله شامل تعهد جو بایدن و امریکا در این زمینه است. در نتیجه، این توافق از حفاظهای بهتری در برابر اقدامات یکجانبه برای تضعیف آن برخوردار است.»
غرب جایگزینی برای توافق ندارد
مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ادامه با اشاره به مسئولیت خود به عنوان هماهنگ کننده مذاکرات نوشت: «بعد از ۱۵ ماه مذاکره در وین و تعامل با حاضران به این نتیجه رسیدم که دیگر فضا برای اهمالکاری گذشته و باید برای احیای برجام تمام تحریمها برداشته شود.» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ادامه یادداشت خود آورده است: «برجام هرچند یک توافق کامل نیست ولی تمام عناصر اساسی را مورد توجه قرار میدهد که طرفهای حاضر به سختی به آن رسیدهاند. اکنون باید تصمیماتی اتخاذ شود تا از این فرصت منحصر بهفرد برای موفقیت استفاده شود. من هیچ جایگزین جامع یا مؤثر دیگری به غیر از برجام نمیبینم.» بورل در ادامه ادعا کرد: «بازگشت برجام نه تنها در مورد نظارت بر برنامه هستهای ایران مؤثر است، بلکه میتواند فضای امنیتی منطقه را دارای ثبات کرده و حرکت مثبتی در جهت اعتمادسازی بین کشورها ایجاد کند.» وی همچنین نوشت: «رسیدن به یک توافق جامع در شرایط کنونی نه تنها منافع اقتصادی به دنبال دارد، بلکه موجب امنیت سیاسی، نظامی در منطقه و کل جهان میشود. اکنون زمان تصمیمگیریهای سیاسی سریع برای پایان دادن به مذاکرات وین بر اساس متن پیشنهادی من و بازگشت فوری به برجام است.»
یادداشت بورل و نشان دادن زمین بازی
بورل در یادداشت روز گذشته خود برخلاف مقامات امریکایی، ایران را مقصر وضعیت فعلی مذاکرات معرفی نکرده است. از آنجایی که هماهنگ کننده اروپا مانند دیگر مسئولان اروپایی در دوران فشار حداکثری در کنار ایالات متحده بوده است و نشان داده استقلال لازم را ندارد شاید درخواست آنکه بورل نیز به موضعگیری علیه امریکا و بیتوجهی این کشور به نگرانیهای تهران پس از خروج امریکا از برجام بپردازد کمی با واقعیت فاصله داشته باشد. با وجود این، این یادداشت بار دیگر به شکست راهبرد واشنگتن در برابر تهران اعتراف داشته و راه رسیدن به اهداف خود را در توافق با تهران نه در رودررویی و فشار جستوجو میکند. این مواضع بورل نشان میدهد اکنون صبر متحدان اروپایی امریکا نیز از انفعال دولت بایدن به پایان رسیده است. پیش از بورل نیز، «کارل بیلت» نخستوزیر سابق سوئد و «خاویر سولانا» مسئول قبلی سیاست خارجی اتحادیه اروپا در گفتوگو با «واشنگتن پست»، بایدن را به «انفعال در برابر ایران» متهم کردند و دیپلماسی کُند کاخ سفید را برای بازگشت به توافق به باد انتقاد گرفتند.
دومینوی اعتراف
قبلاً ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه امریکا از «شکست فاحش» کمپین فشار حداکثری خبر داده بود. آنتونی بلینکن نیز اقدام امریکا در خروج از توافق را یک خطای راهبردی برای امریکا معرفی کرده بود. این اعترافات البته تنها مربوط به دموکراتها نیست. مایک پمپئو نیز به این ناتوانی اشاره کرده بود. وی که پس از خروج ترامپ از توافق با اعلام شروط دوازدهگانه به دنبال برجامهای دو و سه بود، پس از ترک کاخ سفید اذعان کرد که«آنچه امیدوار بودیم به دست آوریم، حاصل نشد» به نظر میرسد اکنون بازی شماتت علیه امریکا به قلب اروپا نیز کشیده شده و همه مقامات سیاسی و جهانی عدم تصمیمگیری ایالات متحده و بیارادگی رژیم بایدن را سرزنش میکنند. تحریم به عنوان ابزار کنترلی امریکا برای تحت فشار قرار دادن کشورهای مستقل کارویژه خود را در مقابل جمهوری اسلامی ایران و مردم از دست داده است. این در حالی است که تحریمها آخرین تیر در خشاب ماشین ایرانستیزی امریکا بوده است و غرب با بیاثر شدن آن دیگر سلاحی برای مقابله با تهران ندارد.
اشتراکگذاری ایدههای ایران و هماهنگ کننده اروپا
گفتنی است شب گذشته علی باقری مذاکره کننده ارشد کشورمان در توییتی نوشت:«در طول هفته گذشته، تبادل نظرهای جدی و سازندهای با طرفهای مقابل پیرامون مذاکرات وین انجام شده است. هماهنگکننده ایدههای خود را برای جمعبندی مذاکرات ارائه کرده است. ما نیز ایدههایی برای جمعبندی مذاکرات، هم از لحاظ شکلی و هم محتوایی، داریم که به اشتراک گذاشته خواهد شد.»
اصلاحطلبان بر آتش تخریب خود علیه دولت سیزدهم همزمان با بزک دولت روحانی افزودهاند
بازی زودهنگام با حافظه تاریخی مردم
گروه سیاسی/ تقریباً روزی نیست که رسانهها و فعالان سیاسی اصلاحات به دولت سیزدهم حمله نکنند. حمله به دولتی که میراثدار اقتصادی است که با ادامه یافتن دستفرمان قبلی میتوانست ویران شهری قطعی را پیش روی چشم ایرانیان بگذارد. یک روز محسن هاشمی فرزند مرحوم هاشمی رفسنجانی که به عنوان فردی میانهرو شناخته میشد، حمله به دولت و حتی مدیریت رهبر معظم انقلاب را در دستور کار قرار میدهد، روز دیگر دبیرکل حزب سازندگی به قلب واقعیت درخصوص وضعیت اقتصادی دولت روحانی دست میزند و بار دیگر حتی محمدجواد ظریف و حسن روحانی به میدان میآیند و با صحبتهایی خلاف واقع، سعی بر دستکاری در کارنامه مردود خود میکنند. البته همه این موارد درحالی است که تنها یک سال از پایان زمامداری این افراد به عنوان بانیان وضع و مشکلات امروز میگذرد.
تاریخچه یک کینه
برای اصلاحطلبان و کارگزاران همیشه سخت بوده که قوای مجریه و مقننه را در دست نداشته باشند. آنها که در دولت مرحوم رفسنجانی مادامالعمر کردن ریاست جمهوری و سیطره همیشگی بر کشور را دنبال میکردند در سال 1384 با شکست هاشمی رفسنجانی در مقابل گزینه مردم روبهرو شدند که به چند دوره قدرت جریان غیرانقلابی داخل نظام پایان داده بود.
این رخداد باعث شد کشور در سال 1388 توسط همان جریان که تنها برای چهار سال دولت را در دست نداشتند، به آشوب کشیده شود. فتنه 88 که با پشتیبانی دشمنان خارجی و لیدرهای جریان اصلاحطلب و کارگزاران رقم خورد، منتج به تخفیف اقتدار ملی به وجود آمده پس از مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات شد اما این مسأله برای کسانی که خود را جنبش سبز مینامیدند، اهمیتی نداشت. همین مسأله منجر به امیدواری دشمن و تغییر ادبیات آنها با ایران شد. باراک اوباما که تا پیش از آن طی چندین نامه فدایت شوم برای رهبر معظم انقلاب از به رسمیت شناختن حقوق هستهای مردم ایران سخن میگفت، به یکباره امیدوارانه به میدان آمد تا شاید بتواند با فشار تحریمها بر گسست ایجاد شده در کشور بیفزاید.
کینه بزرگان جریان اصلاحات و کارگزاران از روی کار آمدن دولتی که برخلاف میل آنها بود، تمام نشد و آنها تمام تلاش خود را در سنگاندازی مقابل دولت وقت به کار بستند. در نهایت اگرچه در سال 88 نتوانستند رأی جمهور را وتو کنند اما در سال 92 با وعدههایی که هیچ گاه محقق نشد با اختلاف چند هزار رأی توانستند زمام امور را بار دیگر به دست بگیرند.
همین مسأله باعث شده است تا محسن هاشمی رفسنجانی چند سال قبل در یک برنامه تلویزیونی با مثبت ارزیابی کردن شرایط کشور با سرمستی تمام بگوید که از دولت میرحسین موسوی تا دولتهای محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی یک جریان سیاسی خاص بر کشور حاکم بودهاند.
تحلیل سیاسی بر محور منافع شخصی
اما فرزند مرحوم هاشمی که مدتی است پس از ناکامی در اداره شورای شهر اصلاحطلب تهران و انتقادات فراوان همتیمیهایش در حاشیه حکمرانی کشور قرار گرفته است، با خروج از رویه سابق، تصمیم گرفته با مواضعی رادیکال مسیر دیگر اعضای خانواده را ادامه دهد؛ مسیری که یکبار این جریان سیاسی آن را به فتنه و آشوب در کشور برای بازپسگیری قدرت کشاند.
وی چندی قبل با عصبانیت درخصوص استفاده مردم از واژه «بانیان وضع موجود» نوشت: «استفادهکنندگان این اصطلاح تخریبی، متوجه نیستند که در نظام ولایت فقیه اکثر راهبردهای کلان و کلیدی در امور مختلف از جمله روابط خارجی، فرهنگ، اجتماع و اقتصاد، امنیت و... در دست دولت نیست. نمیتوان وضع موجود را که حاصل ۴۴ سال جمهوری اسلامی و نظام حکومت دینی است از ولایت فقیه جدا دانست.» مشخص نیست اگر ادعای اصلاحطلبان در این خصوص که دولتها نقشی در وضع موجود ندارند صادقانه باشد، چرا آنها برای رسیدن به دولت به هر اهرمی چنگ زده و برای آن تقلا میکنند و حتی کشور را به آشوب میکشانند؟
مغالطه آشکار رئیس سابق شورای شهر تهران در حالی در حمایت از دولت گذشته و بانیان وضع موجود به کار رفته است که تعیین راهبردهای کلان به معنای اجرای سیاستهای درست توسط مجریان اصلاحطلب و سازندگی نبوده است. مثالهای فراوان و تفاوت کنشهای دولتهای مختلف نیز این گزاره را اثبات میکند. انتقادهای رهبر انقلاب از دولت گذشته درخصوص کاهش رشد علمی کشور، وضعیت شاخصهای اقتصادی، لزوم خوشبین نبودن به دشمن و در نهایت خداحافظی معنادار و معرفی مسیر اشتباه دولت قبل به عنوان «عبرت و تجربه» از جمله مواردی است که این مهم را اثبات میکند. سخن مهم ایشان درخصوص عبور تیم مذاکره کننده کشور از خطوط قرمز نیز گواه دیگری از عدم اجرای راهبردهای کلان کشور توسط برخی دولتهاست؛ جایی که ایشان گفته بودند: «وزیر خارجه محترم ما [محمدجواد ظریف] در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خط قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.»
دوران پرضرر کارگزارانی
این مسأله در طول دولتهای مختلف قابل ملاحظه است. نهیب مهم رهبر انقلاب به دولتمردان سازندگی درخصوص بی توجهی به راهبرد کلان اقتصاد کشور در فاصله گرفتن از اقتصادی رانتی و نفتی که با لبخند مقامات وقت روبهرو شد یکی از این موارد است.
آیتالله خامنهای در یکم فروردین 1392 در این خصوص میگویند: «من 18-17 سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان «تکنوکرات» لبخند انکار زدند که مگر میشود!؟» با این وجود محسن هاشمی در یادداشت خود میگوید: «اینکه به جای ریشهیابی مشکلات اقتصادی، آن را ناشی از بیتوجهی به اقتصاد مقاومتی، انقلابی نبودن مسئولان یا غربزدگی آنان نسبت دهیم، چیزی جز شعارگرایی نیست.» وی در حالی فرار رو به جلو انجام داده است که به گواه همه کارشناسان بی توجهی به اقتصاد درونزا، عدم توازن در سیاست خارجی و گره زدن تمامیت حکمرانی کشور به برجام از دلایل عقب ماندن اقتصاد کشور بوده است.
هیأت دولت سابق در خط مقدم تخریب
هجمههای اخیر و سیاسی اصلاحطلبان را میتوان جریانسازی هدفمندی دانست که درصدد از بین بردن امیدواری مردم به دولت مردمی است.
در روزهای اخیر حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران نیز باهجمه به دولت کنونی گزاره های خلاف واقعی را در خصوص وضعیت اقتصادی تحویل داده شده به دولت سیزدهم مطرح کرده است.
همچنین محمدجواد ظریف و حتی حسن روحانی نیز به میدان آمدهاند و در مصاحبهها و نشستهای خود به پروپاگاندا علیه دولت و جریان انقلابی میپردازند. هرچند از پیش مشخص است که بازی زودهنگام با حافظه تاریخی مردم نمیتواند به فراموشی کارنامه آنها منجر شود. رسانههای مخالف دولت نیز بعضی با تحریف سخنان اعضای کابینه و برخی دیگر با طرح مسائل خلاف واقع به صورت مستمر سعی دارند به تخفیف اقدامات اساسی دولت بویژه در زمینه سیاست خارجی اقدام کنند.
پاسخ دندانشکن رهبر ارکستر ایرانی به مجری بی بی سی
خبر اول اینکه، مجری بیبیسی فارسی در گفتوگویی با
علی رهبری، رهبرارکستر ایرانی از وی در خصوص چرایی حضور در روسیه و اجرای کار در این کشور سؤال پرسید. وی با ادبیاتی شبیه به بازجویی از این رهبر ارکستر ایرانی پرسید چرا با وجود جنگ اوکراین این کشور را تحریم نکرده و به روسیه سفر کرده است. این موسیقیدان ایرانی در پاسخ به این فضاسازی انگلیسی با اعلام بیزاری از هر جنگی گفت: اگر قرار بود من کشوری را تحریم کنم باید انگلستان را وقتی روی سر مردم افغانستان بمب میانداخت تحریم میکردم، یا باید امریکا و تمام فیلمهای هالیوودی را زمانی که جورج بوش و تونی بلر بغداد را بمباران میکردند تحریم میکردم.
سالیوان آسوده بخواب، مهاجری بیدار است!
خبر دیگر اینکه، روزنامه اصلاحطلب «جمهوری اسلامی» که از حامیان سرسخت برجام و سیاست خارجی دولت قبل به شمار میرود در سرمقالهای با هدف تخریب توسعه روابط فعلی ایران و روسیه که منجر به افزایش بیسابقه مراودات اقتصادی دو کشور شده است، ادعا کرد که اگرچه اروپاییها در برجام به تعهداتشان پایبند نبودند اما روسیه نیز طی 200 سال اخیر بدعهدیهای فراوانی داشته است! این روزنامه که به مدیرمسئولی مسیح مهاجری منتشر میشود، در حالی کارنامه روسیه تزاری و شوروی سابق را در برابر سفر موفق پوتین به تهران و همگرایی اقتصادی دو دولت فعلی در برابر سیاستهای امریکا میگذارد که دولت سیزدهم را هم متهم به مشارکت در جنگ اوکراین میکند! مسألهای که اولین بار از سوی جیک سالیوان مشاور امنیت ملی امریکا به منظور استمرار پروژه ایرانهراسی مطرح شد و حتی وزیر خارجه اوکراین نیز این مسأله را رد کرد.
سایه قدرت ایران بر سر صهیونیستها
دست آخر اینکه، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی ادعا کرده است که این رژیم توان این را دارد که به طور جدی به برنامه هستهای ایران آسیب بزند و آن را به تأخیر بیندازد. وی در حالی از ادعای نابودی برنامه هستهای ایران عقبنشینی و ادعای توانایی آسیب زدن را مطرح کرده است که چند روز قبل شبکه مزدوران و جاسوسان این رژیم در کشور شناسایی و دستگیر شدند. بنی گانتس همچنین گفته است این رژیم توافق هستهای را صرفاً توافقی میداند که به طور موقت موجب به تعویق افتادن پیشرفت هستهای ایران میشود. این سخنان در حالی مطرح شد که «ایهود باراک»، نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی گفته است نباید توان ایران برای شکست اسرائیل را دستکم بگیریم. ایهود باراک در مقالهای در مجله «تایم» نوشته است: «من حتی برای یک لحظه توانمندی ایران برای ارعاب اسرائیل و دیگران، ایجاد اخلال در زندگی نرمال یا تمایل آنها برای دیدن شکست اسرائیل را دستکم نمیگیرم.»