نسخه Pdf
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسین (ع): شیعه ما کسى است که دلش از هرگونه خیانت و نیرنگ و مکرى پاک است.
بحار الانوار، ج ۶۵ ،ص ۱۵۶ ،ح۱۰
بحار الانوار، ج ۶۵ ،ص ۱۵۶ ،ح۱۰
زبان مادری بخشی ارزشمند و گرامی از فرهنگ ایران و پیشینه نیاکانی است
میرجلالالدین کزازی:این زبان را از آن روی زبان مادری مینامند که مادر در آموختن آن به دیگران بیشترین کارکرد را دارد، زیرا مادر است که از سالیان خُردی با فرزندان خود سخن میگوید و برای آنان لالایی میخواند. اگر مادران زبان مادری را به کار نبرند در سخن گفتن با کودکانشان، زبان مادری از میان خواهد رفت. پس آموزش مادران در پایداری زبان مادری کارکردی بنیادین دارد و هیچ آموزشی نمیتواند همسنگ و همسان با آن باشد. نکته دیگر که همواره باید بر آن درنگ ورزید آن است که زبان مادری هرگز در ستیز با زبان فراگیر میهنی نیست و رویارویی درآن جای ندارد. زبان مادری بخشی ارزشمند و گرامی از فرهنگ ایران و پیشینه نیاکانی است. زبان پارسی که زبان فراگیر ایرانیان است پیوندهایی تنگ و بسیار دارد با زبانها و گویشهای بومی.
بخشی از صحبتهای این استاد زبان و ادبیات فارسی به مناسبت
روز جهانی زبان مادری (2 اسفند- 21 فوریه) در گفتوگو با ایسنا
بخشی از صحبتهای این استاد زبان و ادبیات فارسی به مناسبت
روز جهانی زبان مادری (2 اسفند- 21 فوریه) در گفتوگو با ایسنا
جای خالی «باربد»
حسین علیشاپور
خواننده موسیقی سنتی ایران
هر هنرمندی، علاقه دارد تا در رویدادی فرهنگی، مورد تقدیر قرار گیرد یا در جریان یک رقابت فرهنگی جایزهای دریافت کند. در ایران متأسفانه به دلایلی گوناگون، چنین فرصتهایی معدود و محدود است و اگرچه سالهاست که در سینما این اقدام انجام میشود اما در عرصهها و رشتههای دیگر هنر، همچون موسیقی تنها چند سالی است که به این موضوع تحت عنوان جایزه «باربد» پرداخته شده است.
جایزه باربد، بهعنوان جایزه بخش رقابتی جشنواره موسیقی فجر، امسال پنجمین دوره خود را تجربه کرد و برگزیدگان خود را معرفی کرد. ساز و کار کلی این جایزه، ورای آنکه فضای رقابتی سازنده را در موسیقی ایران تقویت میکند، بلکه معرفی استعدادهای موسیقی در رشتههای مختلف را هم میسر میسازد و از اینرو است که نامهای معرفی شده در آن، شامل هنرمندانی است که در «موسیقی» و نه سایر مسائل وابسته یا دخیل در آن، متبحرند. مسائلی که در مجموع «مارکت» موسیقی را در ایران پدید میآورند که اتفاقاً نقش و موجودیت خودِ موسیقی به لحاظ کیفی در این مارکت چندان پررنگ نیست. از اینرو است که نامهای باربد عمدتاً نامهایی هستند که شهرت عامه ندارند.
اما یکی از مهمترین چالشهای پیش روی این جایزه که البته در بیانیه امسال هیأت انتخاب و داوری نیز بدان اشاره و بر ضرورت اصلاح آن تأکید شده بود، تقسیمبندیهای مرتبط با ژانرهای گوناگون موسیقی است. بهعنوان مثال و چنانکه شاهد بودیم، در این جایزه تنها یک شاخه بهعنوان موسیقی پاپ و تلفیقی وجود دارد و ما از انواع دیگر موسیقی چون راک، جَز، بلوز، رپ و... اثری نمیبینیم. اگر هنرمندی، اثری در چنین سبکهایی ارائه کرده باشد، ناگزیر باید در شاخه موسیقی پاپ و تلفیقی به ارائه کار خود پرداخته و به نظاره داوری اثرش در این بخش بنشیند که مسلماً امری است ناممکن و اگر هم ممکن شود نتیجه داوریها چیزی نامتناسب از کار درمیآید.
امری دیگر که بهنظر میباید در تعیین، انتخاب و داوریهای جشنواره بدان توجه بیشتری صورت گیرد، ایجاد تیمهای تخصصی داوری متشکل از کسانی است که سوابق روشن و مشخص در رشتههای مرتبط دارند. چالشی که در تیم داوری - که اتفاقاً هر یک در کار خود متخصص و متبحرند - دیده میشود این است که جمیعاً باید به داوری رشتههایی بنشینند که تخصص ایشان نیست و این کاستیها، آنگاه نمایان میشود که ببینیم در هیأت داوری اصولاً عضوی مرتبط با برخی رشتهها وجود ندارد. بهعنوان مثال با وجود اهدای جایزه در سه رشته خوانندگی موسیقی دستگاهی، خوانندگی موسیقی معاصر و ارکسترال ایرانی و خوانندگی موسیقی پاپ و تلفیقی، هیأت داوران از وجود یک متخصص آواز بیبهره است که بهنظر میرسد این مسأله یا مسائلی ازاین قبیل میباید که در ادوار آتی جایزه، مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرند. اما با تمامی این تفاصیل برگزاری مراسم جایزه باربد و اهدای جوایز آن میتواند خونی هر چند اندک به جان خشکیده موسیقی جدی و فرهنگی و فعالان این بخش ازموسیقی تزریق کند. برای جلب و جذب حداکثری فعالان موسیقی، لازم است تا دبیرخانهای دائمی برای جایزه باربد ایجاد شود تا آثار منتشره را در طول سال مورد بازبینی دقیقتر قرار دهد. مسألهای که در بیانیه هیأت داوران امسال نیز بر آن تصریح شده بود.
خواننده موسیقی سنتی ایران
هر هنرمندی، علاقه دارد تا در رویدادی فرهنگی، مورد تقدیر قرار گیرد یا در جریان یک رقابت فرهنگی جایزهای دریافت کند. در ایران متأسفانه به دلایلی گوناگون، چنین فرصتهایی معدود و محدود است و اگرچه سالهاست که در سینما این اقدام انجام میشود اما در عرصهها و رشتههای دیگر هنر، همچون موسیقی تنها چند سالی است که به این موضوع تحت عنوان جایزه «باربد» پرداخته شده است.
جایزه باربد، بهعنوان جایزه بخش رقابتی جشنواره موسیقی فجر، امسال پنجمین دوره خود را تجربه کرد و برگزیدگان خود را معرفی کرد. ساز و کار کلی این جایزه، ورای آنکه فضای رقابتی سازنده را در موسیقی ایران تقویت میکند، بلکه معرفی استعدادهای موسیقی در رشتههای مختلف را هم میسر میسازد و از اینرو است که نامهای معرفی شده در آن، شامل هنرمندانی است که در «موسیقی» و نه سایر مسائل وابسته یا دخیل در آن، متبحرند. مسائلی که در مجموع «مارکت» موسیقی را در ایران پدید میآورند که اتفاقاً نقش و موجودیت خودِ موسیقی به لحاظ کیفی در این مارکت چندان پررنگ نیست. از اینرو است که نامهای باربد عمدتاً نامهایی هستند که شهرت عامه ندارند.
اما یکی از مهمترین چالشهای پیش روی این جایزه که البته در بیانیه امسال هیأت انتخاب و داوری نیز بدان اشاره و بر ضرورت اصلاح آن تأکید شده بود، تقسیمبندیهای مرتبط با ژانرهای گوناگون موسیقی است. بهعنوان مثال و چنانکه شاهد بودیم، در این جایزه تنها یک شاخه بهعنوان موسیقی پاپ و تلفیقی وجود دارد و ما از انواع دیگر موسیقی چون راک، جَز، بلوز، رپ و... اثری نمیبینیم. اگر هنرمندی، اثری در چنین سبکهایی ارائه کرده باشد، ناگزیر باید در شاخه موسیقی پاپ و تلفیقی به ارائه کار خود پرداخته و به نظاره داوری اثرش در این بخش بنشیند که مسلماً امری است ناممکن و اگر هم ممکن شود نتیجه داوریها چیزی نامتناسب از کار درمیآید.
امری دیگر که بهنظر میباید در تعیین، انتخاب و داوریهای جشنواره بدان توجه بیشتری صورت گیرد، ایجاد تیمهای تخصصی داوری متشکل از کسانی است که سوابق روشن و مشخص در رشتههای مرتبط دارند. چالشی که در تیم داوری - که اتفاقاً هر یک در کار خود متخصص و متبحرند - دیده میشود این است که جمیعاً باید به داوری رشتههایی بنشینند که تخصص ایشان نیست و این کاستیها، آنگاه نمایان میشود که ببینیم در هیأت داوری اصولاً عضوی مرتبط با برخی رشتهها وجود ندارد. بهعنوان مثال با وجود اهدای جایزه در سه رشته خوانندگی موسیقی دستگاهی، خوانندگی موسیقی معاصر و ارکسترال ایرانی و خوانندگی موسیقی پاپ و تلفیقی، هیأت داوران از وجود یک متخصص آواز بیبهره است که بهنظر میرسد این مسأله یا مسائلی ازاین قبیل میباید که در ادوار آتی جایزه، مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرند. اما با تمامی این تفاصیل برگزاری مراسم جایزه باربد و اهدای جوایز آن میتواند خونی هر چند اندک به جان خشکیده موسیقی جدی و فرهنگی و فعالان این بخش ازموسیقی تزریق کند. برای جلب و جذب حداکثری فعالان موسیقی، لازم است تا دبیرخانهای دائمی برای جایزه باربد ایجاد شود تا آثار منتشره را در طول سال مورد بازبینی دقیقتر قرار دهد. مسألهای که در بیانیه هیأت داوران امسال نیز بر آن تصریح شده بود.
خبررسانی یا خبرسازی؟
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
بخشی از کارکرد رسانهها در همه جای دنیا پوشش اخبار نازل و سطح پایین درباره چهرههای مشهور و محبوب است. نمایش زندگی خصوصی، افشای روابط عاطفی یا میزان درآمد سلبریتیها برای بعضی از مردم جنبه خبری بالایی دارد. به همین دلیل رسانهها، بهویژه آنهایی که کمتر جدی هستند و رویکرد سرگرمکنندگی دارند بر پوشش و اطلاعرسانی درباره این جزئیات اصرار دارند. این رسانهها، نیاز به دانستن اینگونه اطلاعات بیهوده را در عدهای از مخاطبان به وجود میآورند و با پوشش وسیع این جنس اخبار زرد و حاشیهای به این نیاز، پاسخ میدهند. تعدادی از رسانههای داخلی و بهویژه صفحهها در اینستاگرام به اطلاعرسانی درباره ازدواج، سفرها، جدایی و... سلبریتیها میپردازند و اجازه نمیدهند چهرههای حاشیهساز از ذهن مردم بروند.
مهراد جم که خواننده درجه سه موسیقی ایران هم نیست، چند ماه در صدر اخبار قرار میگیرد و نمایش مبتذل و سطح پایینش با دنیا جهانبخت، موجی از تصویر و خبر تولید میکند. صدف طاهریان در سینمای ایران، وضعیتی شبیه به مهراد جم دارد. بازیگری درجه سه که بسیاری او را قبل از مهاجرت به ترکیه و شروع حرفه مدلینگ نمیشناختند. در میان انبوه بازیگران زن سینما و تلویزیون، صدف طاهریان واجد هیچ ویژگی برای دیده شدن و خبرسازی نبود. نه استعدادی در حوزه بازیگری به شمار میرفت، نه فیلم مهمی بازی کرده بود، نه شناخته میشد. مهاجرت او و انتشار عکسهای غیرمتعارف در اینستاگرام، یک شبه او را نه ستاره که مشهور کرد. طاهریان هنوز هم، نه مشهور است، نه محبوب. اما بهواسطه حرفهاش گاهی به او رجوع شده و عکسهایش در اینستاگرام و سایتهای زرد داخلی دست به دست میشود.
ریحانه پارسا با وجودی که در سریال «پدر» استعدادش را بهعنوان بازیگر نشان داد، از جنس این فضاست. احتمالاً کمتر کسی به یاد میآورد که اوایل سفر به ترکیه، چه ادعای عجیبی درباره دستگیریاش توسط نیروهای امنیتی ایران میکرد و خود را مهم جلوه میداد. در حالی که در تمام این سالها بازیگرانی بزرگتر و مهمتر از او مهاجرت کردهاند و اتفاقی برایشان نیفتاده است. پارسا با کشف حجاب و فعالیتهای حاشیهای خود را در مرکز توجه نگه داشت، اگرچه آن موج فروکش کرده اما این بازیگر جوان، هنوز هم تلاش میکند روی تماشاگران نمایشی که راه انداخته تأثیر بگذارد. پارسا زمانی که در ایران بود، در نشست خبری فیلم «خوب، بد، جلف 2» در جشنواره فجر، توجه عکاسها را با ژستهای عجیبش جلب کرد، او همان موقع نشان داد توجهی که از رسانه و مخاطبش میخواهد، از چه جنسی است.
سفر سحر قریشی به ترکیه یکی از خبرهای داغ این روزهای سینماست. قریشی بازیگری پرکار در سینمای تجاری است که معمولاً حرفها و اظهارنظرهایش حاشیهساز است و در رسانههای زرد و سرگرمکننده موج ایجاد میکند. این بازیگر که صفحه اینستاگرام دارد، در غیبتی خودخواسته به موج خبرسازیها درباره ازدواجش با امیر تتلو (خواننده مهاجرت کرده) دامن میزند. در حالی که بهراحتی میتواند این خبر را تأیید یا تکذیب کرده، درباره ازدواج یا دلایل سفرش چند خط بنویسد یا ویدیویی منتشر کند. اما در این صورت «بازی» از بین میرود و «نمایش» تماشاگران سادهدلش را از دست میدهد. دنبال کردن این دست خبرسازیها و این سیرک مبتذل، در شرایطی که جامعه و سینما مسائلی بسیار پیچیدهتر و مهمتر دارد، فراهم کردن فضا و فرصت برای این چهرهها و رسانهها برای تحمیق تودهها و دامن زدن به ابتذال است. کاش بدانیم هر کدام از ما، با قطع کردن توجه و تمرکز روی این موضوعها، میتوانیم به رسانههای محترم و اطلاعرسانی شریف فرصت بیشتر دیده شدن بدهیم.
روزنامهنگار
بخشی از کارکرد رسانهها در همه جای دنیا پوشش اخبار نازل و سطح پایین درباره چهرههای مشهور و محبوب است. نمایش زندگی خصوصی، افشای روابط عاطفی یا میزان درآمد سلبریتیها برای بعضی از مردم جنبه خبری بالایی دارد. به همین دلیل رسانهها، بهویژه آنهایی که کمتر جدی هستند و رویکرد سرگرمکنندگی دارند بر پوشش و اطلاعرسانی درباره این جزئیات اصرار دارند. این رسانهها، نیاز به دانستن اینگونه اطلاعات بیهوده را در عدهای از مخاطبان به وجود میآورند و با پوشش وسیع این جنس اخبار زرد و حاشیهای به این نیاز، پاسخ میدهند. تعدادی از رسانههای داخلی و بهویژه صفحهها در اینستاگرام به اطلاعرسانی درباره ازدواج، سفرها، جدایی و... سلبریتیها میپردازند و اجازه نمیدهند چهرههای حاشیهساز از ذهن مردم بروند.
مهراد جم که خواننده درجه سه موسیقی ایران هم نیست، چند ماه در صدر اخبار قرار میگیرد و نمایش مبتذل و سطح پایینش با دنیا جهانبخت، موجی از تصویر و خبر تولید میکند. صدف طاهریان در سینمای ایران، وضعیتی شبیه به مهراد جم دارد. بازیگری درجه سه که بسیاری او را قبل از مهاجرت به ترکیه و شروع حرفه مدلینگ نمیشناختند. در میان انبوه بازیگران زن سینما و تلویزیون، صدف طاهریان واجد هیچ ویژگی برای دیده شدن و خبرسازی نبود. نه استعدادی در حوزه بازیگری به شمار میرفت، نه فیلم مهمی بازی کرده بود، نه شناخته میشد. مهاجرت او و انتشار عکسهای غیرمتعارف در اینستاگرام، یک شبه او را نه ستاره که مشهور کرد. طاهریان هنوز هم، نه مشهور است، نه محبوب. اما بهواسطه حرفهاش گاهی به او رجوع شده و عکسهایش در اینستاگرام و سایتهای زرد داخلی دست به دست میشود.
ریحانه پارسا با وجودی که در سریال «پدر» استعدادش را بهعنوان بازیگر نشان داد، از جنس این فضاست. احتمالاً کمتر کسی به یاد میآورد که اوایل سفر به ترکیه، چه ادعای عجیبی درباره دستگیریاش توسط نیروهای امنیتی ایران میکرد و خود را مهم جلوه میداد. در حالی که در تمام این سالها بازیگرانی بزرگتر و مهمتر از او مهاجرت کردهاند و اتفاقی برایشان نیفتاده است. پارسا با کشف حجاب و فعالیتهای حاشیهای خود را در مرکز توجه نگه داشت، اگرچه آن موج فروکش کرده اما این بازیگر جوان، هنوز هم تلاش میکند روی تماشاگران نمایشی که راه انداخته تأثیر بگذارد. پارسا زمانی که در ایران بود، در نشست خبری فیلم «خوب، بد، جلف 2» در جشنواره فجر، توجه عکاسها را با ژستهای عجیبش جلب کرد، او همان موقع نشان داد توجهی که از رسانه و مخاطبش میخواهد، از چه جنسی است.
سفر سحر قریشی به ترکیه یکی از خبرهای داغ این روزهای سینماست. قریشی بازیگری پرکار در سینمای تجاری است که معمولاً حرفها و اظهارنظرهایش حاشیهساز است و در رسانههای زرد و سرگرمکننده موج ایجاد میکند. این بازیگر که صفحه اینستاگرام دارد، در غیبتی خودخواسته به موج خبرسازیها درباره ازدواجش با امیر تتلو (خواننده مهاجرت کرده) دامن میزند. در حالی که بهراحتی میتواند این خبر را تأیید یا تکذیب کرده، درباره ازدواج یا دلایل سفرش چند خط بنویسد یا ویدیویی منتشر کند. اما در این صورت «بازی» از بین میرود و «نمایش» تماشاگران سادهدلش را از دست میدهد. دنبال کردن این دست خبرسازیها و این سیرک مبتذل، در شرایطی که جامعه و سینما مسائلی بسیار پیچیدهتر و مهمتر دارد، فراهم کردن فضا و فرصت برای این چهرهها و رسانهها برای تحمیق تودهها و دامن زدن به ابتذال است. کاش بدانیم هر کدام از ما، با قطع کردن توجه و تمرکز روی این موضوعها، میتوانیم به رسانههای محترم و اطلاعرسانی شریف فرصت بیشتر دیده شدن بدهیم.
از طریق نمایش بیاموز
نخستین برف زمستانی باریده و گلولههای برفی در محلهها و کوچهها مشغول بازی و شادی با کودکانند. خانواده پاروها نیز تولد پاروچه را جشن گرفتهاند و تمام محله را کوچه به کوچه پارو میکنند. دو گلوله برفی در سفر به این محله با گلوله زغال روبهرو میشوند که آرزو دارد کرسی بیبی جان را روشن کند. آنها با کمک بچهها گلوله زغال را به آرزوی خود میرسانند در حالیکه خودشان آب میشوند.
آنچه خواندید خلاصهای از نمایش «سفر برفی» است که این روزها در سالن گلستان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای گروه سنی خردسال در حال اجراست. فرهاد اسماعیلی نویسنده این نمایشنامه است که توسط کبری مالمیر و فرهاد اسماعیلی کارگردانی شده است. بازیگران نمایش «سفر برفی» کبری مالمیر، پویا یزدان جو، الهه امامزاده و زهرا براز هستند و بازی دهنده عروسک: کبری مالمیر، پویا یزدان جو و الهه امامزاده هستند.
این دو کارگردان از فعالان حوزه تئاتر کودک هستند و به گفته خودشان در این نمایش سعی دارند از طریق نمایش که آموزش غیرمستقیم است به خردسالان مفاهیم مسئولیتپذیری، احترام به خود و دیگران، کمک کردن در کارهای خوب را بیاموزند. این دو کارگردان به آموزش و تجربه موقعیتهای متفاوت و مهم در زندگی خردسالان و اهمیت بالای آن تأکید کردهاند و معتقدند چنانچه آموزش ،غیرمستقیم و کاربردی باشد تا سالهای سال تأثیرش باقی خواهد ماند.
این نمایش ویژه خردسالان هر روز بجز روزهای شنبه ساعت ۱۶:۳۰ در سالن گلستان مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا میشود.
سفر برفی
نویسنده: فرهاد اسماعیلی
کارگردان: کبری مالمیر، فرهاد اسماعیلی
ساعت اجرا 16.30
سالن گلستان
آنچه خواندید خلاصهای از نمایش «سفر برفی» است که این روزها در سالن گلستان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای گروه سنی خردسال در حال اجراست. فرهاد اسماعیلی نویسنده این نمایشنامه است که توسط کبری مالمیر و فرهاد اسماعیلی کارگردانی شده است. بازیگران نمایش «سفر برفی» کبری مالمیر، پویا یزدان جو، الهه امامزاده و زهرا براز هستند و بازی دهنده عروسک: کبری مالمیر، پویا یزدان جو و الهه امامزاده هستند.
این دو کارگردان از فعالان حوزه تئاتر کودک هستند و به گفته خودشان در این نمایش سعی دارند از طریق نمایش که آموزش غیرمستقیم است به خردسالان مفاهیم مسئولیتپذیری، احترام به خود و دیگران، کمک کردن در کارهای خوب را بیاموزند. این دو کارگردان به آموزش و تجربه موقعیتهای متفاوت و مهم در زندگی خردسالان و اهمیت بالای آن تأکید کردهاند و معتقدند چنانچه آموزش ،غیرمستقیم و کاربردی باشد تا سالهای سال تأثیرش باقی خواهد ماند.
این نمایش ویژه خردسالان هر روز بجز روزهای شنبه ساعت ۱۶:۳۰ در سالن گلستان مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا میشود.
سفر برفی
نویسنده: فرهاد اسماعیلی
کارگردان: کبری مالمیر، فرهاد اسماعیلی
ساعت اجرا 16.30
سالن گلستان
از شناخت تا خطاهای شناختی/4
باور بنیادین شما چیست؟
آزاده سهرابی
روانشناس
او باور دارد که «دنیا جای امنی نیست» این باور را به صورتی آگاهانه تجربه نمیکند بلکه بیشتر با پیامدهای آن روبهروست. مثلاً درگیر اضطراب بیماری شده است. زیر لایه این اضطراب همان باور بنیادینی است که دارد به او میگوید: «اینقدر دنیا جای ناامنی است که او در معرض انواع بیماریها نمیتواند از خودش محافظت کند.» وقتی همسرش را انتخاب میکرد هم این باور بنیادین حضوری جدی داشت تا او فردی را انتخاب کند که به قدر کافی نیرومند و حتی خشن باشد که از او در مقابل این دنیای ناامن محافظت کند و چشمش را روی ویژگیهای دیگر شخصیتی بست و حالا که با آنها مواجه شده دچار تعارضی جدی است. همین اضطرابها را حالا به فرزندانش هم منتقل کرده است. از کنترل غذایی که میخورند تا هر بازی و رفت و آمدی را با حساسیت بالا نظاره میکند تا مگر آسیبی به آنها نرسد و کافی است یکی از فرزندانش تب کند، اضطراب مادر فراتر از میزان بیماری فرزندش است. اما او نمیتواند این چرخه بههم پیوسته در زندگیاش را ببیند.
روان درمانگران شناختی معتقدند که ما سه سطح شناخت در شناخت درمانی شامل باورهای بنیادین، باورهای میانجی و افکار خودآیند منفی داریم. چیزی که عموم مردم علاقهمند به حوزه روانشناسی درباره تلههای زندگی یا طرحوارهها شنیدهاند در واقع ریشه در همین باورهای بنیادین دارد:«من به قدر کافی دوست داشتنی نیستم»، «دنیا جای ناامنی است»، «همه مرا ترک خواهند کرد»، «از پس مشکلاتم بدون کمک دیگران بر نخواهم آمد» و... این باور که عموماً در کودکی و در مسیر تربیت ما رخ داده است یک محتوای ثابت را در موقعیت مختلف فعال میکند چون در نظام باور ما و مهمتر از آن در نظام پردازش اطلاعات ما حضوری ثابت دارد و در نتیجه ما را دچار نوعی توجه انتخابی معطوف به خود میکند. آن مادر به محض اینکه فرزندش بیمار شود با خود نمیگوید:«همه بچهها ممکن است بیمار شوند» او میگوید:« من مطمئن هستم اگر به خوبی از فرزندم مراقبت کنم او مریض نمیشود، ببین چقدر دنیا بیرحم است که فرزند من بیمار شد». باورهای میانجی را در همین جمله بالا میتوانید ببینید. باورهای میانجی تحت تأثیر باورهای بنیادین یک سری باید هستند. «من باید چشم از فرزندانم برندارم»، «من باید هر ماه توسط دکتر چکاپ شوم» و...
کسی که فکر میکند همه او را ترک میکنند بایدهایش میشود «من باید آنقدر فداکار باشم که کسی مرا ترک نکند» یا «من باید آنقدر حامی باشم که کسی مرا ترک نکند» و....
افکار خودآیند منفی هم عموما گزارهها و تصاویری در همین راستا هستند. به محض بیماری آن مادر، مدام تصاویری از لحظات تلخی را که پیش از این در بیماری خودش یا اطرافیانش تجربه کرده است مرور میکند درحالی که حتماً لحظات خوش رهایی از بیماری یا حتی گزارههایی از بیماریهایی که خیلی هم آسان گذشته وجود دارد. حالا تصور کنید ما با انواع خطاهای شناختی هم که در روز قبل بخشی از آن را فهرست کردیم روبهرو هستیم. این میزان سخت کردن زندگی با یک باور بنیادینی که درست است بر اساس تجربه دردناکی در گذشته ما رخ داده و ایجاد شده است اما آیا قرار است تمام زندگی خود را به دست آن تجربه بسپاریم؟ شما کدام باور بنیادین را دارید که در هر شرایط سختی فعال میشود؟
روانشناس
او باور دارد که «دنیا جای امنی نیست» این باور را به صورتی آگاهانه تجربه نمیکند بلکه بیشتر با پیامدهای آن روبهروست. مثلاً درگیر اضطراب بیماری شده است. زیر لایه این اضطراب همان باور بنیادینی است که دارد به او میگوید: «اینقدر دنیا جای ناامنی است که او در معرض انواع بیماریها نمیتواند از خودش محافظت کند.» وقتی همسرش را انتخاب میکرد هم این باور بنیادین حضوری جدی داشت تا او فردی را انتخاب کند که به قدر کافی نیرومند و حتی خشن باشد که از او در مقابل این دنیای ناامن محافظت کند و چشمش را روی ویژگیهای دیگر شخصیتی بست و حالا که با آنها مواجه شده دچار تعارضی جدی است. همین اضطرابها را حالا به فرزندانش هم منتقل کرده است. از کنترل غذایی که میخورند تا هر بازی و رفت و آمدی را با حساسیت بالا نظاره میکند تا مگر آسیبی به آنها نرسد و کافی است یکی از فرزندانش تب کند، اضطراب مادر فراتر از میزان بیماری فرزندش است. اما او نمیتواند این چرخه بههم پیوسته در زندگیاش را ببیند.
روان درمانگران شناختی معتقدند که ما سه سطح شناخت در شناخت درمانی شامل باورهای بنیادین، باورهای میانجی و افکار خودآیند منفی داریم. چیزی که عموم مردم علاقهمند به حوزه روانشناسی درباره تلههای زندگی یا طرحوارهها شنیدهاند در واقع ریشه در همین باورهای بنیادین دارد:«من به قدر کافی دوست داشتنی نیستم»، «دنیا جای ناامنی است»، «همه مرا ترک خواهند کرد»، «از پس مشکلاتم بدون کمک دیگران بر نخواهم آمد» و... این باور که عموماً در کودکی و در مسیر تربیت ما رخ داده است یک محتوای ثابت را در موقعیت مختلف فعال میکند چون در نظام باور ما و مهمتر از آن در نظام پردازش اطلاعات ما حضوری ثابت دارد و در نتیجه ما را دچار نوعی توجه انتخابی معطوف به خود میکند. آن مادر به محض اینکه فرزندش بیمار شود با خود نمیگوید:«همه بچهها ممکن است بیمار شوند» او میگوید:« من مطمئن هستم اگر به خوبی از فرزندم مراقبت کنم او مریض نمیشود، ببین چقدر دنیا بیرحم است که فرزند من بیمار شد». باورهای میانجی را در همین جمله بالا میتوانید ببینید. باورهای میانجی تحت تأثیر باورهای بنیادین یک سری باید هستند. «من باید چشم از فرزندانم برندارم»، «من باید هر ماه توسط دکتر چکاپ شوم» و...
کسی که فکر میکند همه او را ترک میکنند بایدهایش میشود «من باید آنقدر فداکار باشم که کسی مرا ترک نکند» یا «من باید آنقدر حامی باشم که کسی مرا ترک نکند» و....
افکار خودآیند منفی هم عموما گزارهها و تصاویری در همین راستا هستند. به محض بیماری آن مادر، مدام تصاویری از لحظات تلخی را که پیش از این در بیماری خودش یا اطرافیانش تجربه کرده است مرور میکند درحالی که حتماً لحظات خوش رهایی از بیماری یا حتی گزارههایی از بیماریهایی که خیلی هم آسان گذشته وجود دارد. حالا تصور کنید ما با انواع خطاهای شناختی هم که در روز قبل بخشی از آن را فهرست کردیم روبهرو هستیم. این میزان سخت کردن زندگی با یک باور بنیادینی که درست است بر اساس تجربه دردناکی در گذشته ما رخ داده و ایجاد شده است اما آیا قرار است تمام زندگی خود را به دست آن تجربه بسپاریم؟ شما کدام باور بنیادین را دارید که در هر شرایط سختی فعال میشود؟
هنرمندان در فضای مجازی
ماه پایانی سال رسیده و اهالی فرهنگ و هنر با شتاب بیشتری برای خروجی تولیدات فرهنگی – هنری خود میکوشند؛ از انتشار تازههای کتاب گرفته تا فیلمهایی که اکران نوروزی خواهند داشت و حتی برنامه انتشار آلبومهای موسیقی و تئاترهایی که میزبانی علاقهمندان را برعهده خواهند داشت.
یاد
این روزها به سالروز تولد زندهیاد «ایرج جهانشاهی» گره خورده، آنهایی که به طور تخصصی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار میکنند با خدماتی که این چهره فرهنگی برای ادبیات سرزمینمان داشته آشنا هستند. صفحه انتشارات «کتابهای طوطی» نکات خوبی در معرفی جهانشاهی نوشته، از جمله میتوان به یادگارهای ارزشمندی اشاره کرد که تجربهای تازه را برای نویسندگان فعال در این حوزه سبب شد. مجموعه سه جلدی «قصههای من و بابام» با وجود گذشت سالها همچنان در میان اهالی ادبیات و دوستداران کتاب محبوب است. این نویسنده، مترجم و ویراستار متولد 1305 بود که در یک همکاری مشترک نخستین کتاب فارسی اول دبستان را نوشت. او همچنین برای سالها سرپرستی شورای ویراستاری فرهنگنامه کودکان و نوجوانان در شورای کتاب کودک را برعهده داشت. انتشار «سالنامه فرهنگ خوزستان»، انتشار «سالنامه فرهنگ مسجد سلیمان» و انتشار مجلههای پیک نوآموز، پیک کودک، پیک معلم، پیک نوجوانان و پیک جوانان در مرکز انتشارات آموزشی از دیگر فعالیتهای وی هستند.
چهره ها
وحید تاج، خواننده موسیقی سنتی ایرانی در صفحه اینستاگرام خود از انتشار آهنگ تازهای خبر داده و نوشته: «با مهر و احترام آهنگ «ره نشین» از یکشنبه ساعت 18 تقدیم پیشگاه شما عزیزان شد.» آنطور که در این اطلاعرسانی آمده ترانه این قطعه کاری از عبدالجبار کاکایی است، موسیقی و ارکستراسیون را هم امیر بشیری انجام داده است. وی بخشی از این قطعه موسیقایی را هم در صفحه خود با علاقهمندان به اشتراک گذاشته است.
اسماعیل امینی، شاعر و نویسنده با انتشار تصویری از کتاب تازه خود نوشته: «کتاب جدیدم الان به دستم رسید. این کتاب از مجموعه کتابهای خندان انتشارات مدرسه است که با دبیری دوست طنزنویسم علیرضا لبش فراهم آمده. کتاب (لبخند باکلاس) نقیضهای است به شیوه (نصاب الصبیان) که در قدیم کتاب درسی مکتبخانه بود.»
هانیه توسلی بازیگر سینما از اکران فیلم سینمایی «ملخ» به کارگردانی فائزه عزیزخانی در جشنواره «جنوب از جنوب غربی» خبر داده است. او نوشته: «راهیابی فیلم ملخ به این جشنواره بزرگ، معتبر و تأثیرگذار میتواند پنجرهای جدید را روی فیلمهای مستقل ایرانی بگشاید.» ملخ داستان یک روز زندگی هانیه است؛ نویسندهای شکست خورده و عاشق سینما که فیلمنامهای الهام پذیرفته از زندگی خود را برای کارگردانی در اختیار دوست نزدیکش قرار داده است.
علی زند وکیلی خواننده و نوازنده هم از کنسرت در پیش روی خود خبر داده و نوشته: «همصدا و هم نفس با شما عزیزانم، مشتاق دیدار شما در چهارم اسفند ماه، برج میلاد» برای اطلاع از چگونگی حضور در این کنسرت میتوانید سری به صفحه وی در شبکههای اجتماعی بزنید.
دیگه چه خبر
صفحه منتسب به محمدرضا شفیعی کدکنی مطلبی از «محمدعلی اسلامی ندوشن» درباره «رودابه» را بازنشر کرده است. در بخشی از این نوشته آمده: «بین داستانهای عاشقانه شاهنامه، از همه عالیتر و کاملتر داستان دلدادگی رودابه و زال است. این داستان که از جهتی ماجرای عشقی رومئو و ژولیت را در شکسپیر به خاطر میآورد، از حیث زیبایی و گیرایی نه تنها در شاهنامه، بلکه در سراسر ادبیات فارسی نظیری برایش نمیتوان جست.» در ادامه نکاتی درباره شباهت و تفاوت این دو ماجرا آمده که برای علاقهمندان ادبیات ایران و جهان خواندنی است.
صفحه «رادیو گوشه» از اتمام کارهای تولید کتاب صوتی تازهای خبر داده و نوشته: «صد و سی و سومین کتاب شنیدنی رادیو گوشه در راه است. کتاب شنیدنی «اتحادیه ابلهان»، اثر «جان کندی تول» با ترجمه پیمان خاکسار و صدای اشکان عقیلیپور در رادیو گوشه...» در ادامه توضیحات بیشتری درباره این کتاب آمده که نویسنده «اتحادیه ابلهان» بابت تألیف این کتاب موفق به دریافت جایزه پولیتزر شده است. این کتاب در زمره محبوبترین آثار داستانی امریکایی هم به شمار میآید. درباره داستان این کتاب هم جالب است که بدانید قهرمان اصلی آن یک «دن کیشوت» امروزی است که وادار میشود از خلوت خود بیرون آمده و با جامعهای روبهرو شود که از آن متنفر است.
یاد
این روزها به سالروز تولد زندهیاد «ایرج جهانشاهی» گره خورده، آنهایی که به طور تخصصی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار میکنند با خدماتی که این چهره فرهنگی برای ادبیات سرزمینمان داشته آشنا هستند. صفحه انتشارات «کتابهای طوطی» نکات خوبی در معرفی جهانشاهی نوشته، از جمله میتوان به یادگارهای ارزشمندی اشاره کرد که تجربهای تازه را برای نویسندگان فعال در این حوزه سبب شد. مجموعه سه جلدی «قصههای من و بابام» با وجود گذشت سالها همچنان در میان اهالی ادبیات و دوستداران کتاب محبوب است. این نویسنده، مترجم و ویراستار متولد 1305 بود که در یک همکاری مشترک نخستین کتاب فارسی اول دبستان را نوشت. او همچنین برای سالها سرپرستی شورای ویراستاری فرهنگنامه کودکان و نوجوانان در شورای کتاب کودک را برعهده داشت. انتشار «سالنامه فرهنگ خوزستان»، انتشار «سالنامه فرهنگ مسجد سلیمان» و انتشار مجلههای پیک نوآموز، پیک کودک، پیک معلم، پیک نوجوانان و پیک جوانان در مرکز انتشارات آموزشی از دیگر فعالیتهای وی هستند.
چهره ها
وحید تاج، خواننده موسیقی سنتی ایرانی در صفحه اینستاگرام خود از انتشار آهنگ تازهای خبر داده و نوشته: «با مهر و احترام آهنگ «ره نشین» از یکشنبه ساعت 18 تقدیم پیشگاه شما عزیزان شد.» آنطور که در این اطلاعرسانی آمده ترانه این قطعه کاری از عبدالجبار کاکایی است، موسیقی و ارکستراسیون را هم امیر بشیری انجام داده است. وی بخشی از این قطعه موسیقایی را هم در صفحه خود با علاقهمندان به اشتراک گذاشته است.
اسماعیل امینی، شاعر و نویسنده با انتشار تصویری از کتاب تازه خود نوشته: «کتاب جدیدم الان به دستم رسید. این کتاب از مجموعه کتابهای خندان انتشارات مدرسه است که با دبیری دوست طنزنویسم علیرضا لبش فراهم آمده. کتاب (لبخند باکلاس) نقیضهای است به شیوه (نصاب الصبیان) که در قدیم کتاب درسی مکتبخانه بود.»
هانیه توسلی بازیگر سینما از اکران فیلم سینمایی «ملخ» به کارگردانی فائزه عزیزخانی در جشنواره «جنوب از جنوب غربی» خبر داده است. او نوشته: «راهیابی فیلم ملخ به این جشنواره بزرگ، معتبر و تأثیرگذار میتواند پنجرهای جدید را روی فیلمهای مستقل ایرانی بگشاید.» ملخ داستان یک روز زندگی هانیه است؛ نویسندهای شکست خورده و عاشق سینما که فیلمنامهای الهام پذیرفته از زندگی خود را برای کارگردانی در اختیار دوست نزدیکش قرار داده است.
علی زند وکیلی خواننده و نوازنده هم از کنسرت در پیش روی خود خبر داده و نوشته: «همصدا و هم نفس با شما عزیزانم، مشتاق دیدار شما در چهارم اسفند ماه، برج میلاد» برای اطلاع از چگونگی حضور در این کنسرت میتوانید سری به صفحه وی در شبکههای اجتماعی بزنید.
دیگه چه خبر
صفحه منتسب به محمدرضا شفیعی کدکنی مطلبی از «محمدعلی اسلامی ندوشن» درباره «رودابه» را بازنشر کرده است. در بخشی از این نوشته آمده: «بین داستانهای عاشقانه شاهنامه، از همه عالیتر و کاملتر داستان دلدادگی رودابه و زال است. این داستان که از جهتی ماجرای عشقی رومئو و ژولیت را در شکسپیر به خاطر میآورد، از حیث زیبایی و گیرایی نه تنها در شاهنامه، بلکه در سراسر ادبیات فارسی نظیری برایش نمیتوان جست.» در ادامه نکاتی درباره شباهت و تفاوت این دو ماجرا آمده که برای علاقهمندان ادبیات ایران و جهان خواندنی است.
صفحه «رادیو گوشه» از اتمام کارهای تولید کتاب صوتی تازهای خبر داده و نوشته: «صد و سی و سومین کتاب شنیدنی رادیو گوشه در راه است. کتاب شنیدنی «اتحادیه ابلهان»، اثر «جان کندی تول» با ترجمه پیمان خاکسار و صدای اشکان عقیلیپور در رادیو گوشه...» در ادامه توضیحات بیشتری درباره این کتاب آمده که نویسنده «اتحادیه ابلهان» بابت تألیف این کتاب موفق به دریافت جایزه پولیتزر شده است. این کتاب در زمره محبوبترین آثار داستانی امریکایی هم به شمار میآید. درباره داستان این کتاب هم جالب است که بدانید قهرمان اصلی آن یک «دن کیشوت» امروزی است که وادار میشود از خلوت خود بیرون آمده و با جامعهای روبهرو شود که از آن متنفر است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
زبان مادری بخشی ارزشمند و گرامی از فرهنگ ایران و پیشینه نیاکانی است
-
جای خالی «باربد»
-
خبررسانی یا خبرسازی؟
-
از طریق نمایش بیاموز
-
باور بنیادین شما چیست؟
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین