ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
برای شرکت در اجلاس بزرگ گازی جهان
رئیس جمهور اوایل اسفند به قطر سفر میکند
رئیس جمهوری اسلامی ایران بهمنظور شرکت در اجلاس ابرصادرکنندگان انرژی جهان در قطر، به این کشور سفر میکند. به گزارش ایرنا، مقامات قطری تا چند روز دیگر میزبان ابر صادرکنندگان انرژی جهان در دوحه خواهند بود. امیر قطر هفتم بهمن ماه امسال معاون نخست وزیر و وزیر خارجه کشورش را راهی تهران کرد تا دعوتنامه حضور رئیس جمهور کشورمان بهعنوان میهمان رسمی اجلاس گازی قطر را تقدیم آیتالله سید ابراهیم رئیسی کنند. ایران بعد از روسیه دارای بیشترین ذخایر گازی جهان است و قطر در رتبه سوم قرار دارد و بزرگترین منبع مشترک طبیعی گاز جهان نیز در اختیار ایران و قطر قرار دارد. یکی از مهمترین دستاوردهای این سفر علاوه بر شرکت منتخب ملت ایران در اجلاس مهم گازی جهان، تلاش برای افزایش میزان مبادلات تجاری دو کشور به یک میلیارد دلار است. اعضای مجمع کشورهای صادرکننده گاز ۴۴ درصد از تولید گاز جهان، ٦٧ درصد از ذخایر گازی جهان، ۶۴ درصد از انتقال گاز با خط لوله و ۶۶ درصد از تجارت گاز طبیعی مایعشده (LNG) را در اختیار دارند. کشورهای الجزایر، بولیوی، مصر، گینه استوایی، ایران، لیبی، نیجریه، قطر، روسیه، ترینیداد و توباگو و ونزوئلا، ١۱ عضو اصلی جیئیسیاف هستند و هلند، نروژ، عراق، عمان، پرو ، جمهوری آذربایجان و امارات بهعنوان اعضای ناظر در مجمع کشورهای صادرکننده گاز شرکت میکنند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به سؤال «ایران»:
بنا نداریم به علت کرونا سالنهای هنری را تعطیل کنیم
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درحاشیه برگزاری ویژهبرنامه موسیقایی پاسداشت مقام شهید سلیمانی درباره ادامه فعالیتهای هنری و برگزاری کنسرتهای موسیقی با توجه به شیوع سویه جدید کرونا به «ایران» گفت: بهطور حتم سلامت مردم برای ما در درجه اول اهمیت قرار دارد و این نکته بسیار مهمی است که هم آقای رئیس جمهور و هم اعضای ستاد ملی مقابله با کرونا که بنده هم عضوی از آن هستم روی آن تأکید داریم و اگرچه وضعیت کنونی به دلیل تزریق سه نوبت واکسن میزان ابتلا را کاهش داده است اما باید بپذیریم که این سویه هم سویه مهمی است که نباید از آن بهراحتی عبور کنیم. محمدمهدی اسماعیلی گفت: آنچه به واسطه حمایتها و همراهی صمیمانه وزارت بهداشت در زمان برگزاری جشنوارهها برای حضور حداقلی تماشاگران براساس شیوه نامههای بهداشتی صورت گرفت اقدام ارزشمندی بود که بنده از وزیر بهداشت و همکارانشان در این زمینه قدردانی میکنم. کما اینکه نظر به این همراهی و شرایطی که ایجاد شده بنا نداریم سالنها را تعطیل کنیم چون این سؤالی است که طی روزهای گذشته دوستان از ما میپرسند. اما نکته مهم اینجاست که این عدم تعطیلی باید رعایت حداکثری شیوه نامههای بهداشتی و تأکید بر اجتماعات حداقلی تا کاهش ابتلا به سویه جدید کرونا باشد. پس ما تلاش میکنیم تا با حفظ شیوهنامهها تا یک ماه آینده میزبان مخاطبان در مجموعههای فرهنگی هنری با ظرفیت پایین باشیم و فکر میکنم با تمام شدن ماه مبارک رمضان بتوانیم با وضعیت بهتری شاهد برگزاری رویدادهای فرهنگی هنری باشیم.
«ایران» از اهمیت اخذ ضمانت برای جلوگیری از بدعهدی مجدد کشورهای غربی، گزارش میدهد
جزئیات راستیآزمایی لغو تحریمها
جلال بحرینی
کارشناس حقوق بینالملل
تجربه اجرای برجام ایران را به این جمعبندی رسانده است که صرف رفع تحریم روی کاغذ به معنای برداشته شدن موانع متعدد تحریمی بر سر راه همکاریهای اقتصادی میان ایران و سایر کشورها و بازیگران اقتصادی نیست. در واقع پافشاری مجدانه ایران بر ضرورت راستیآزمایی تعهدات طرفهای مقابل، برای جلوگیری از تکرار مجدد این بدعهدی است. به عبارت دیگر هدف از طرح این موضوع، تنبیه امریکا و تحت فشار قرار دادن آن دولت یا دیگر اعضای 1+4 نبوده و یک اقدام تاکتیکال (عملیاتی) است که با هدف تحقق عینی وعده رفع تحریم مطرح می شود. تجربه برجام نشان داد که لغو تحریم ها، به جهت اینکه تعهدات غربیها فقط روی کاغذ آمد و تدابیر لازم برای راستی آزمایی اقدامات آنها اندیشیده نشده بود، نتایج مورد انتظار ایران را در پی نداشت. از اینرو طرح مسأله راستی آزمایی از سوی ایران نه یک لج بازی یا اقدام عملیاتی روانی بلکه یک تدبیر اجرایی برای تضمین تحقق اهداف ایران از توافق هستهای محسوب میشود.
بر این اساس لغو کل تحریمها، سپس راستیآزمایی ایران و پس از آن اجرای تعهدات هستهای، بهعنوان سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران در این دور از گفتوگوها تعیین و چندین بار توسط رهبر معظم انقلاب بهصراحت بیان شده است. ایشان در سخنرانی نوروزی یکم فروردین ۱۴۰۰ در رابطه با سیاست کشور در باب تعامل با طرفهای برجامی و در باب خود برجام فرمودند:
«امریکاییها باید تمام تحریمها را لغو کنند، بعد ما راستیآزمایی خواهیم کرد؛ اگر چنانچه به معنای واقعی کلمه لغو شده بود، آن وقت ما به تعهدات برجامیمان برمیگردیم، یعنی بدون هیچ مشکلی به تعهدات برخواهیم گشت؛ این سیاست قطعی است. قول امریکاییها را [هم] معتبر نمیدانیم؛ اینکه بگویند ما برمیداریم و روی کاغذ بردارند، این فایدهای ندارد؛ عمل لازم است؛ باید در عمل تحریمها را بردارند، ما هم راستیآزمایی کنیم و مطمئن بشویم که تحریمها برداشته شده، آنوقت به تعهداتمان عمل میکنیم.»
به علاوه این طرح این مسأله همسو با «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» مصوب ۱۲ آذر ۱۳۹۹ است. در ماده هفتم این قانون بیان میکند:
«چنانچه کشورهای متعاهد از جمله کشورهای ۱+۴ (آلمان، فرانسه، انگلستان، چین و روسیه) نسبت به اجرای تعهدات خود و رفع کامل تحریمها از جمله هستهای، نظامی، حقوق بشری و امثال آن علیه جمهوری اسلامی ایران اقدام کنند، دولت موظف است گزارش دقیق اقدامات انجام شده را به مجلس ارائه کند. کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و نیز کمیسیون انرژی مجلس ارزیابی خود را نسبت به این گزارش به منظور تعیین تکلیف در مجلس، به مجلس شورای اسلامی به استناد بند (۷) ماده (۴۵) قانون آییننامه داخلی مجلس ارائه میکنند.»
بر همین اساس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز در تاریخ 27/6/1400 طی گزارشی مفصل، دستورالعمل جامعی در رابطه با مسأله راستیآزمایی منتشر کرده است. این گزارش با جزئیات فراوان، شیوه پیادهسازی صحیح راستیآزمایی را تدوین کرده و مطالعه آن به علاقهمندان توصیه میشود.
کیفیت و ویژگیهای راستیآزمایی لغو تحریمها
راستیآزمایی، از جهات مختلف، ازجمله در کیفیت طراحی، کیفیت اجرا و ترتیب اجرا، دارای ملاحظات حساس و مهمی است و باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
1- ترتیب اجرا
از نظر حقوقی راستی آزمایی در قراردادها یک مرحله مقدماتی حساب می شود. به طور معمول ارزیابی و بررسی تحقق عینی تعهدات یک طرف، بهعنوان ضمانت اجرا و کسب اطمینان خاطر طرف دیگر برای انجام تعهدات خود است. در برجام، راستیآزمایی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تأیید این نهاد از اجرای تعهدات ایران، مبنای اجرای تعهدات طرفهای مقابل در نظر گرفته شده بود. در بخش C در ضمیمه پنجم برجام (با عنوان روز اجرا) آمده است: «وقوع و تحقق روز اجرا منوط به تأیید آژانس بینالمللی انرژی اتمی از اجرای اقدامات مرتبط با هستهای ایران است.» دوره زمانی پیشبینی شده برای این راستی آزمایی حدود 3 ماه از روز تصویب (26 مهر 1394) تا روز اجرا (26 دی 1394) بود.
در شرایط فعلی که با بدعهدی مکرر غربیها و به طور خاص امریکا مواجه هستیم، ضرورت ترتیب زمانی و عملی لغو عملی تحریمها نسبت به اجرای تعهدات هستهای ایران اهمیت بیشتری پیدا میکند. بر این اساس کاملاً منطقی است که بازگشت ایران به تعهدات برجامی بعد از تأیید راستی آزمایی مطرح میشود و این فلسفه وجودی راستی آزمایی است.
2- اهمیت جزئیات در راستیآزمایی لغو تحریمها
سهلانگاری در طراحی دقیق ویژگیها و کیفیت راستیآزمایی، میتواند آن را به ابزاری برای بکارگیری علیه خود ایران تبدیل کند. در واقع اگر ایران اقدامات و تعهدات طرفهای مقابل را راستیآزمایی کند، دیگر نمیتواند مدعی بدعهدی آنها باشد و مسیر استفاده از بند ۳۶ برجام برای کاهش تعهدات بهصورت متقابل برای ایران بسته میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت که راستیآزمایی بیکیفیت بیش از نبود آن آسیب خواهد داشت. اینجاست که جزئیات در راستیآزمایی از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. این امر بر کارآمدی راستیآزمایی تأثیر بسزایی دارد و راه هرگونه توجیه و فرار از تعهد را میبندد.
از اینرو در تعیین محورهای راستی آزمایی مورد نظر ایران، بایستی به ذکر مصادیق عینی، روشن، منجز، مشخص و کمی توجه ویژه نمود تا قابلیت اندازه گیری و صحت سنجی لازم را داشته باشد. در همین راستا لازم است از درج عبارات کلی، مبهم و بدون ذکر مصادیق پرهیز شود. مثلاً وقتی بحث از رفع تحریم بانکی مطرح میشود بایستی برای ارزیابی امکان انجام تراکنش مالی، یک مبلغ حداقلی مثلاً ماهانه 2 میلیارد دلار قید بشود یا اگر در مورد رفع تحریم کشتیرانی مطرح میشود باید بنادر پذیرای کشتیهای ایرانی، تعداد کشتیها، حجم وزنی و ارزش مالی کالاهای آنها و... بهصورت حداقل ماهانه ایکس مقدار قید شود.
3- دوره زمانی راستیآزمایی
برکسی پوشیده نیست حصول اطمینان از لغو تحریمها و عادی شدن روابط تجاری و اقتصادی ایران امری زمانبر بوده و به همین دلیل انجام راستیآزمایی فوری یا در یک بازه زمانی کوتاه، حصول اطمینان از تحقق نتایج مورد انتظار ایران را در پی نخواهد داشت. با وجود این، واقعیت این است دوره زمانی معقول برای راستیآزمایی لغو تحریمها، بسته به نوع تحریم متفاوت است. به عبارت دیگر نمیتوان برای تمام تحریمها دوره زمانی یکسانی برای راستیآزمایی پیش بینی کرد. راستیآزمایی در دوره های ۲۴ یا ۴۸ ساعته که از سوی طرف های غربی مطرح شده ممکن است برای افتتاح حساب و انجام یک تراکنش مالی منطقی باشد، اما بخش قابل توجهی از لغو تحریمها در حوزههای کشتیرانی، بانکی، نفت و گاز یا سرمایهگذاری را نمیتوان در این بازه زمانی راستیآزمایی کرد. بنابراین ضروری است که در مورد راستیآزمایی لغو هر نوع تحریم، دوره زمانی معقول مربوط به آن تحریم را مد نظر قرار داد. بر این اساس بهتر است به جای ذکر عبارت دورههای کلی راستیآزمایی از «بسته راستیآزمایی لغو تحریمها» صحبت شود،مثلا در مورد راستی آزمایی لغو تحریم کشتیرانی، برای پهلو گرفتن یک کشتی در یک بندر یک دوره 48 ساعته تا یک هفته نیاز است. یا در مورد لغو تحریم فروش نفت، با در نظرگرفتن زمان بارگیری و طی مسیر تا رسیدن به مقصد و تخلیه و وصول وجه آن حداقل سه ماه زمان لازم می آید. در مورد لغو تحریم فروش هواپیما و تعمیر قطعات آن مسأله کمی پیچیدهتر و طولانیتر به نظر میرسد و دورههای شش ماهه تا سه ماهه معقولتر به نظر میرسد،چرا که از نظر فنی، ساخت هواپیما و تحویل آن به ایران زمانی کمتر از این نخواهد برد.
با این توضیح به نظر می رسد اگر قرار باشد راستیآزمایی با در نظر داشتن یک دوره زمانی معقول همراه نباشد، اساساً موضوعیت خود را از دست داده و چه بسا نبودش برای ما بهتر باشد.
4- راستیآزمایی دورهای
بر کسی پوشیده نیست که لغو تحریمها، تنها به معنی آزاد شدن پولهای بلوکه شده قبلی ایران نیست بلکه ایران باید بتواند در آینده هم آزادانه روابط اقتصادی خود را داشته و تبادلات مالی خود را به طور معمول انجام دهد. در اینجا مسأله استمرار داشتن لغو تحریمها برای یک دوره و بازه زمانی معقول از نظر سرمایهگذاری - مثلاً 5 سال- از اهمیت بالاتری برخوردار است. در این مرحله از مذاکرات، به نظر می رسد مشروط کردن استمرار اجرای تعهدات ایران به استمرار لغو تحریمها بهعنوان تضمین عدم خروج دوباره طرفها از برجام و اجرای مستمر و صحیح تعهداتشان را میتوان در قالب راستی آزماییهای دوره ای مورد نظر قرار داد.
یادآور میشود اگرچه در جملات پایانی بندهای 26، 36 و 37 برجام، حق ایران به توقف انجام کل یا بخشی از تعهداتش در شرایط عدم اجرای صحیح تعهدات غربیها اعلام شده، اما واقعیات رخ داده طی سنوات گذشته نشان میدهد این موارد بهعنوان تضمین کافی برای جلوگیری از خروج امریکا یا دیگر طرفها از برجام و تضمینی برای اجرای کامل تعهداتشان نیست.
5- هوشیاری در مورد ریسکهای تعامل اقتصادی با ایران
در مورد تلاش غربیها برای درج شروط ضمنی که در واقع ریسک ارتباط اقتصادی با ایران را افزایش داده و شرکتهای خصوصی را از تعامل تجاری و اقتصادی با ایران (سرمایه گذاری، خرید نفت و سایر محصولات ایرانی، انجام تراکنش و تبادلات بانکی و مالی و...) منصرف میکند نیز باید کاملاً هوشیار بود. این گونه شروط ممکن است با عبارات ظاهراً مثبت و در قسمتهای پی نوشت، پاورقی، ضمیمه و... آورده شود. برای نمونه به پی نوشت شماره 16 پیوست 2 برجام اشاره میشود که در آنجا به مؤسسات مالی غیرامریکایی توصیه شده برای اینکه مشمول جریمههای وزارت خزانهداری امریکا نشوند از تبادل مالی حتی به طور غیرمستقیم با افراد و شرکتهای تحت تحریم امریکا (لیست SDN) خودداری کنند. لازم به توضیح است؛ در هر فرمان اجرایی صادر شده توسط اوباما برای تعلیق تحریمهای ایران، همواره به لزوم رعایت شرایط مندرج در پی نوشت شماره 16 پیوست 2 برجام و دیگر پی نوشتهای مشابه مربوطه تأکید شده است.
6- بازگشت امریکا به برجام پس از لغو کامل تحریمها
یکی از دلایل رد توافق موقت یا طرح اجرای گام به گام تعهدات بهصورت متقابل (بازگشت مرحله به مرحله به برجام) نگرانی از این است که با بازگشت امریکا به برجام و فعالسازی مکانیسم ماشه (بند 37 برجام)، زمینه برای فشار به ایران فراهم شود. در همین راستا لازم است در متن توافق احتمالی جدید، ترتیبی لحاظ شود تا عضویت امریکا به برجام تا لغو کامل تحریمها (حداقل تحریمهای هسته ای) و پس از راستیآزمایی و تأیید آن به تعویق بیفتد. به عبارت دقیقتر عضویت دوباره امریکا در برجام، تنها پس از لغو کامل و واقعی تحریمها رسمیت یابد. در همین راستا و به عنوان راهکار اجرایی پیشنهاد میشود؛ شرطی مبنی بر اینکه تا اجرای کامل لغو تحریمها و راستی آزمایی ایران و تأیید آن، استفاده از مکانیسم ماشه (بند 37 برجام) توسط طرف امریکایی تعلیق خواهد شد، به متن توافق جدید اضافه شود.
کارشناس حقوق بینالملل
تجربه اجرای برجام ایران را به این جمعبندی رسانده است که صرف رفع تحریم روی کاغذ به معنای برداشته شدن موانع متعدد تحریمی بر سر راه همکاریهای اقتصادی میان ایران و سایر کشورها و بازیگران اقتصادی نیست. در واقع پافشاری مجدانه ایران بر ضرورت راستیآزمایی تعهدات طرفهای مقابل، برای جلوگیری از تکرار مجدد این بدعهدی است. به عبارت دیگر هدف از طرح این موضوع، تنبیه امریکا و تحت فشار قرار دادن آن دولت یا دیگر اعضای 1+4 نبوده و یک اقدام تاکتیکال (عملیاتی) است که با هدف تحقق عینی وعده رفع تحریم مطرح می شود. تجربه برجام نشان داد که لغو تحریم ها، به جهت اینکه تعهدات غربیها فقط روی کاغذ آمد و تدابیر لازم برای راستی آزمایی اقدامات آنها اندیشیده نشده بود، نتایج مورد انتظار ایران را در پی نداشت. از اینرو طرح مسأله راستی آزمایی از سوی ایران نه یک لج بازی یا اقدام عملیاتی روانی بلکه یک تدبیر اجرایی برای تضمین تحقق اهداف ایران از توافق هستهای محسوب میشود.
بر این اساس لغو کل تحریمها، سپس راستیآزمایی ایران و پس از آن اجرای تعهدات هستهای، بهعنوان سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران در این دور از گفتوگوها تعیین و چندین بار توسط رهبر معظم انقلاب بهصراحت بیان شده است. ایشان در سخنرانی نوروزی یکم فروردین ۱۴۰۰ در رابطه با سیاست کشور در باب تعامل با طرفهای برجامی و در باب خود برجام فرمودند:
«امریکاییها باید تمام تحریمها را لغو کنند، بعد ما راستیآزمایی خواهیم کرد؛ اگر چنانچه به معنای واقعی کلمه لغو شده بود، آن وقت ما به تعهدات برجامیمان برمیگردیم، یعنی بدون هیچ مشکلی به تعهدات برخواهیم گشت؛ این سیاست قطعی است. قول امریکاییها را [هم] معتبر نمیدانیم؛ اینکه بگویند ما برمیداریم و روی کاغذ بردارند، این فایدهای ندارد؛ عمل لازم است؛ باید در عمل تحریمها را بردارند، ما هم راستیآزمایی کنیم و مطمئن بشویم که تحریمها برداشته شده، آنوقت به تعهداتمان عمل میکنیم.»
به علاوه این طرح این مسأله همسو با «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» مصوب ۱۲ آذر ۱۳۹۹ است. در ماده هفتم این قانون بیان میکند:
«چنانچه کشورهای متعاهد از جمله کشورهای ۱+۴ (آلمان، فرانسه، انگلستان، چین و روسیه) نسبت به اجرای تعهدات خود و رفع کامل تحریمها از جمله هستهای، نظامی، حقوق بشری و امثال آن علیه جمهوری اسلامی ایران اقدام کنند، دولت موظف است گزارش دقیق اقدامات انجام شده را به مجلس ارائه کند. کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و نیز کمیسیون انرژی مجلس ارزیابی خود را نسبت به این گزارش به منظور تعیین تکلیف در مجلس، به مجلس شورای اسلامی به استناد بند (۷) ماده (۴۵) قانون آییننامه داخلی مجلس ارائه میکنند.»
بر همین اساس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز در تاریخ 27/6/1400 طی گزارشی مفصل، دستورالعمل جامعی در رابطه با مسأله راستیآزمایی منتشر کرده است. این گزارش با جزئیات فراوان، شیوه پیادهسازی صحیح راستیآزمایی را تدوین کرده و مطالعه آن به علاقهمندان توصیه میشود.
کیفیت و ویژگیهای راستیآزمایی لغو تحریمها
راستیآزمایی، از جهات مختلف، ازجمله در کیفیت طراحی، کیفیت اجرا و ترتیب اجرا، دارای ملاحظات حساس و مهمی است و باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
1- ترتیب اجرا
از نظر حقوقی راستی آزمایی در قراردادها یک مرحله مقدماتی حساب می شود. به طور معمول ارزیابی و بررسی تحقق عینی تعهدات یک طرف، بهعنوان ضمانت اجرا و کسب اطمینان خاطر طرف دیگر برای انجام تعهدات خود است. در برجام، راستیآزمایی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تأیید این نهاد از اجرای تعهدات ایران، مبنای اجرای تعهدات طرفهای مقابل در نظر گرفته شده بود. در بخش C در ضمیمه پنجم برجام (با عنوان روز اجرا) آمده است: «وقوع و تحقق روز اجرا منوط به تأیید آژانس بینالمللی انرژی اتمی از اجرای اقدامات مرتبط با هستهای ایران است.» دوره زمانی پیشبینی شده برای این راستی آزمایی حدود 3 ماه از روز تصویب (26 مهر 1394) تا روز اجرا (26 دی 1394) بود.
در شرایط فعلی که با بدعهدی مکرر غربیها و به طور خاص امریکا مواجه هستیم، ضرورت ترتیب زمانی و عملی لغو عملی تحریمها نسبت به اجرای تعهدات هستهای ایران اهمیت بیشتری پیدا میکند. بر این اساس کاملاً منطقی است که بازگشت ایران به تعهدات برجامی بعد از تأیید راستی آزمایی مطرح میشود و این فلسفه وجودی راستی آزمایی است.
2- اهمیت جزئیات در راستیآزمایی لغو تحریمها
سهلانگاری در طراحی دقیق ویژگیها و کیفیت راستیآزمایی، میتواند آن را به ابزاری برای بکارگیری علیه خود ایران تبدیل کند. در واقع اگر ایران اقدامات و تعهدات طرفهای مقابل را راستیآزمایی کند، دیگر نمیتواند مدعی بدعهدی آنها باشد و مسیر استفاده از بند ۳۶ برجام برای کاهش تعهدات بهصورت متقابل برای ایران بسته میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت که راستیآزمایی بیکیفیت بیش از نبود آن آسیب خواهد داشت. اینجاست که جزئیات در راستیآزمایی از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. این امر بر کارآمدی راستیآزمایی تأثیر بسزایی دارد و راه هرگونه توجیه و فرار از تعهد را میبندد.
از اینرو در تعیین محورهای راستی آزمایی مورد نظر ایران، بایستی به ذکر مصادیق عینی، روشن، منجز، مشخص و کمی توجه ویژه نمود تا قابلیت اندازه گیری و صحت سنجی لازم را داشته باشد. در همین راستا لازم است از درج عبارات کلی، مبهم و بدون ذکر مصادیق پرهیز شود. مثلاً وقتی بحث از رفع تحریم بانکی مطرح میشود بایستی برای ارزیابی امکان انجام تراکنش مالی، یک مبلغ حداقلی مثلاً ماهانه 2 میلیارد دلار قید بشود یا اگر در مورد رفع تحریم کشتیرانی مطرح میشود باید بنادر پذیرای کشتیهای ایرانی، تعداد کشتیها، حجم وزنی و ارزش مالی کالاهای آنها و... بهصورت حداقل ماهانه ایکس مقدار قید شود.
3- دوره زمانی راستیآزمایی
برکسی پوشیده نیست حصول اطمینان از لغو تحریمها و عادی شدن روابط تجاری و اقتصادی ایران امری زمانبر بوده و به همین دلیل انجام راستیآزمایی فوری یا در یک بازه زمانی کوتاه، حصول اطمینان از تحقق نتایج مورد انتظار ایران را در پی نخواهد داشت. با وجود این، واقعیت این است دوره زمانی معقول برای راستیآزمایی لغو تحریمها، بسته به نوع تحریم متفاوت است. به عبارت دیگر نمیتوان برای تمام تحریمها دوره زمانی یکسانی برای راستیآزمایی پیش بینی کرد. راستیآزمایی در دوره های ۲۴ یا ۴۸ ساعته که از سوی طرف های غربی مطرح شده ممکن است برای افتتاح حساب و انجام یک تراکنش مالی منطقی باشد، اما بخش قابل توجهی از لغو تحریمها در حوزههای کشتیرانی، بانکی، نفت و گاز یا سرمایهگذاری را نمیتوان در این بازه زمانی راستیآزمایی کرد. بنابراین ضروری است که در مورد راستیآزمایی لغو هر نوع تحریم، دوره زمانی معقول مربوط به آن تحریم را مد نظر قرار داد. بر این اساس بهتر است به جای ذکر عبارت دورههای کلی راستیآزمایی از «بسته راستیآزمایی لغو تحریمها» صحبت شود،مثلا در مورد راستی آزمایی لغو تحریم کشتیرانی، برای پهلو گرفتن یک کشتی در یک بندر یک دوره 48 ساعته تا یک هفته نیاز است. یا در مورد لغو تحریم فروش نفت، با در نظرگرفتن زمان بارگیری و طی مسیر تا رسیدن به مقصد و تخلیه و وصول وجه آن حداقل سه ماه زمان لازم می آید. در مورد لغو تحریم فروش هواپیما و تعمیر قطعات آن مسأله کمی پیچیدهتر و طولانیتر به نظر میرسد و دورههای شش ماهه تا سه ماهه معقولتر به نظر میرسد،چرا که از نظر فنی، ساخت هواپیما و تحویل آن به ایران زمانی کمتر از این نخواهد برد.
با این توضیح به نظر می رسد اگر قرار باشد راستیآزمایی با در نظر داشتن یک دوره زمانی معقول همراه نباشد، اساساً موضوعیت خود را از دست داده و چه بسا نبودش برای ما بهتر باشد.
4- راستیآزمایی دورهای
بر کسی پوشیده نیست که لغو تحریمها، تنها به معنی آزاد شدن پولهای بلوکه شده قبلی ایران نیست بلکه ایران باید بتواند در آینده هم آزادانه روابط اقتصادی خود را داشته و تبادلات مالی خود را به طور معمول انجام دهد. در اینجا مسأله استمرار داشتن لغو تحریمها برای یک دوره و بازه زمانی معقول از نظر سرمایهگذاری - مثلاً 5 سال- از اهمیت بالاتری برخوردار است. در این مرحله از مذاکرات، به نظر می رسد مشروط کردن استمرار اجرای تعهدات ایران به استمرار لغو تحریمها بهعنوان تضمین عدم خروج دوباره طرفها از برجام و اجرای مستمر و صحیح تعهداتشان را میتوان در قالب راستی آزماییهای دوره ای مورد نظر قرار داد.
یادآور میشود اگرچه در جملات پایانی بندهای 26، 36 و 37 برجام، حق ایران به توقف انجام کل یا بخشی از تعهداتش در شرایط عدم اجرای صحیح تعهدات غربیها اعلام شده، اما واقعیات رخ داده طی سنوات گذشته نشان میدهد این موارد بهعنوان تضمین کافی برای جلوگیری از خروج امریکا یا دیگر طرفها از برجام و تضمینی برای اجرای کامل تعهداتشان نیست.
5- هوشیاری در مورد ریسکهای تعامل اقتصادی با ایران
در مورد تلاش غربیها برای درج شروط ضمنی که در واقع ریسک ارتباط اقتصادی با ایران را افزایش داده و شرکتهای خصوصی را از تعامل تجاری و اقتصادی با ایران (سرمایه گذاری، خرید نفت و سایر محصولات ایرانی، انجام تراکنش و تبادلات بانکی و مالی و...) منصرف میکند نیز باید کاملاً هوشیار بود. این گونه شروط ممکن است با عبارات ظاهراً مثبت و در قسمتهای پی نوشت، پاورقی، ضمیمه و... آورده شود. برای نمونه به پی نوشت شماره 16 پیوست 2 برجام اشاره میشود که در آنجا به مؤسسات مالی غیرامریکایی توصیه شده برای اینکه مشمول جریمههای وزارت خزانهداری امریکا نشوند از تبادل مالی حتی به طور غیرمستقیم با افراد و شرکتهای تحت تحریم امریکا (لیست SDN) خودداری کنند. لازم به توضیح است؛ در هر فرمان اجرایی صادر شده توسط اوباما برای تعلیق تحریمهای ایران، همواره به لزوم رعایت شرایط مندرج در پی نوشت شماره 16 پیوست 2 برجام و دیگر پی نوشتهای مشابه مربوطه تأکید شده است.
6- بازگشت امریکا به برجام پس از لغو کامل تحریمها
یکی از دلایل رد توافق موقت یا طرح اجرای گام به گام تعهدات بهصورت متقابل (بازگشت مرحله به مرحله به برجام) نگرانی از این است که با بازگشت امریکا به برجام و فعالسازی مکانیسم ماشه (بند 37 برجام)، زمینه برای فشار به ایران فراهم شود. در همین راستا لازم است در متن توافق احتمالی جدید، ترتیبی لحاظ شود تا عضویت امریکا به برجام تا لغو کامل تحریمها (حداقل تحریمهای هسته ای) و پس از راستیآزمایی و تأیید آن به تعویق بیفتد. به عبارت دقیقتر عضویت دوباره امریکا در برجام، تنها پس از لغو کامل و واقعی تحریمها رسمیت یابد. در همین راستا و به عنوان راهکار اجرایی پیشنهاد میشود؛ شرطی مبنی بر اینکه تا اجرای کامل لغو تحریمها و راستی آزمایی ایران و تأیید آن، استفاده از مکانیسم ماشه (بند 37 برجام) توسط طرف امریکایی تعلیق خواهد شد، به متن توافق جدید اضافه شود.
مدیرعامل سازمان مرکزی تعاون روستایی خبر داد
میوه شب عید ۲۵ درصد زیر قیمت بازار
مدیرعامل سازمان مرکزی تعاون روستایی، از توزیع میوه شب عید ۲۵ درصد زیرقیمت بازار به صورت آنلاین خبر داد و گفت: امسال توزیع میوه به صورت هوشمند و در کلانشهرها، درب منازل خواهد شد. به گزارش ایرنا، «اسماعیل قادری فر» در گفتوگویی با رد خبر خرید گران سیب و پرتقال شب عید بیان کرد: سازمان مرکزی تعاون روستایی، سیب درجه یک کوهپایه را بین ۸۵۰۰ تا ۹۵۰۰ تومان و پرتقال را بین ۷۵۰۰ تا ۸۵۰۰ تومان و صرفاً از باغداران، سورتینگداران مجاز و سردخانه داران تحت پوشش تشکلها خریداری میکند.
وی با بیان اینکه ۵۰ تا ۶۰ درصد سیب شب عید از محصولات تولیدی باغداران آذربایجان غربی خریداری شده، افزود: براساس دستورالعملها، سیب خریداری شده با میانگین قیمت ۸۵ تا ۱۰۰ هزار ریال تهیه شده که از تولیدات ممتاز کوهپایهای هستند. قادری فر موضوع خرید میوه با قیمت بالاتر از واسطهها را تکذیب کرد و گفت: میوه شب عید طبق دستورالعمل مصوب ستاد تنظیم بازار و شورای قیمتگذاری محصولات اساسی کشاورزی از باغداران و سردخانهداران خریداری میشود. وی با بیان اینکه قیمت عرضه محصولات هنوز تعیین نشده، افزود: محصولات خریداری شده برای تنظیم بازار شب عید از نوع درجه یک بوده و حدود ۲۵ درصد زیر قیمت بازار به مردم عرضه میشود، البته امسال توزیع سیب و پرتقال برای نخستین بار به صورت هوشمند و در کلانشهرها درب منازل خواهد بود.
«حسینعلی حاجی دلیگانی» عضو هیأت رئیسه مجلس نیز در گفتوگوی تلویزیونی، از ورود مجلس به موضوع قیمت تضمینی خرید سیب و پرتقال شب عید خبر داد و گفت: با توجه به اینکه اخباری مبنی بر خرید گران سیب و پرتقال شب عید منتشر شده است، از همین فردا کار بررسی این موضوع را آغاز خواهیم کرد و گزارش این موضوع را به مردم ارائه خواهیم داد.
وی با بیان اینکه ۵۰ تا ۶۰ درصد سیب شب عید از محصولات تولیدی باغداران آذربایجان غربی خریداری شده، افزود: براساس دستورالعملها، سیب خریداری شده با میانگین قیمت ۸۵ تا ۱۰۰ هزار ریال تهیه شده که از تولیدات ممتاز کوهپایهای هستند. قادری فر موضوع خرید میوه با قیمت بالاتر از واسطهها را تکذیب کرد و گفت: میوه شب عید طبق دستورالعمل مصوب ستاد تنظیم بازار و شورای قیمتگذاری محصولات اساسی کشاورزی از باغداران و سردخانهداران خریداری میشود. وی با بیان اینکه قیمت عرضه محصولات هنوز تعیین نشده، افزود: محصولات خریداری شده برای تنظیم بازار شب عید از نوع درجه یک بوده و حدود ۲۵ درصد زیر قیمت بازار به مردم عرضه میشود، البته امسال توزیع سیب و پرتقال برای نخستین بار به صورت هوشمند و در کلانشهرها درب منازل خواهد بود.
«حسینعلی حاجی دلیگانی» عضو هیأت رئیسه مجلس نیز در گفتوگوی تلویزیونی، از ورود مجلس به موضوع قیمت تضمینی خرید سیب و پرتقال شب عید خبر داد و گفت: با توجه به اینکه اخباری مبنی بر خرید گران سیب و پرتقال شب عید منتشر شده است، از همین فردا کار بررسی این موضوع را آغاز خواهیم کرد و گزارش این موضوع را به مردم ارائه خواهیم داد.
پیش بینی عبدالملکی درست از آب در آمد
راز حمله به وزیر کار چیست؟
وزیرکار در گفت وگو با «ایران» گفته بود جریان فاسد در وزارتخانه با برخی رسانه ها مرتبط هستند و طبیعتاً پیگیری و برخورد با فساد صدای این رسانه ها را در می آورد
گروه اقتصادی/ جملاتی که حجتالله عبدالملکی وزیر تعاون،کار و رفاه اجتماعی در گفتوگوی اخیر خود با روزنامه ایران به آن اشاره کرد و با تشریح اقدامات ضد فساد خود در کسوت وزیر گفت: «ما هنوز به مرحله بلند شدن نعرهها نرسیدهایم ولی خواهیم رسید.» عبدالملکی اول شهریورماه امسال زمانی که در صحن مجلس برای کسب رأیاعتماد از نمایندگان از برنامههای خود دفاع میکرد گفته بود که اولین اقدامش فسادزدایی از زیرمجموعههای اقتصادی وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی خواهد بود و وعده داده بود که ضمن حفظ مدیران سالم و کارآمد، تمام مدیران نامربوط، مفسد و رانتی در اسرع وقت شناسایی و برکنار و به جای آنها مدیران متخصص، جهادی و انقلابی جایگزین خواهند شد.
وزیرتعاون، کارو رفاه اجتماعی 168 روز بعد از آغاز به کارش در این وزارتخانه و در گفتوگو با ما در پاسخ به سؤالی درباره حاشیهسازیهایی که برای او، انتصابات و اقداماتش در وزارتخانه میشود به صراحت از جریان پیچیده رسانهای پرده برداشت که برای چنین روزهایی و برای قطع شدن دستشان از منافع این وزارتخانه سرمایهگذاری کردهاند.
بازتاب این مصاحبه و واکنشهایی که به خبر برکناری 350 مدیری که با 5 معیار «انقلابی بودن، کارآمدی، دست پاک بودن، فسادستیزی و مردمی بودن» مغایرت داشته و خبر برکناری قریبالوقوع 650 مدیر دیگر از این دست، حکایت از درست بودن پیشبینی وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی دارد.
ادعای روزنامه اعتماد؛ نسلکشی مدیریتی
روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «نسلکشی مدیریتی» در واکنش به اقدامات و اظهارات وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی مدعی شد: «از زمانی که نام «حجتالله عبدالملکی» از صندوقچه پیشنهادات ابراهیم رئیسی برای به دست گرفتن سکان هدایت این وزارتخانه بیرون آمد تا به امروز، اخباری نگرانکننده از تصمیمسازیها، رفتارها، اظهارنظرها، انتصابها و... در این وزارتخانه منتشر شده که هرکدام از آنها حاشیههای فراوانی را در این وزارتخانه شکل دادهاند. وسعت حاشیههای ایجاد شده در این وزارتخانه به اندازهای گسترش پیدا کرد که براساس اعلام برخی منابع نزدیک به دولت، هم رئیسجمهور و هم معاون اولش، نهایتاً نسبت به این نوع رفتارها به عبدالملکی تذکر دادند و از او خواستند که بر آتش مشکلات دولت ندمد.»
این روزنامه درحالی مدعی شده که «مدیران وزارت کار توانستهاند سوددهی شرکتهای زیرمجموعه این وزارتخانه را از رشد حداکثر ۷درصدی به رشد بیش از ۳۵درصدی رهنمون سازند.» که ناکارآمدی، فساد، عدم شفافیت و ورشکستگی این بنگاهها از معضلاتی بوده که آنها خود به آن اذعان داشته و در دوران مدیریت خود بیان داشتهاند.
داستان دو وزیر قبلی با مسأله فساد
زمانی که محمد شریعتمداری در آبانماه سال 97 قرار بود برای تصدی این وزارتخانه از مجلس رأیاعتماد بگیرد وعده مبارزه با فساد و ایجاد شفافیت در این وزارتخانه را داد و از عدم شفافیت در ادوار گذشته انتقاد کرد. او به صراحت گفت: «اصل شفافیت و مبارزه با فساد در تمام برنامههایم در شئون این وزارتخانه است. من زیرساختهایی را به وجود خواهم آورد که کلیه معاملات در این وزارتخانه دراختیار مردم قرار بگیرد. نمیدانم چرا وزیر قبلی تعاون، کار و رفاعی اجتماعی این کار را انجام نداده است، مگر ما چیزی پنهان از این مردم داریم. من زمینههای ایجاد فساد را در این وزارتخانه از بین خواهم برد.»
چند روز بعد وقتی که مراسم تودیع و معارفه او و علی ربیعی در سالن ساختمان وزارتخانه برگزار میشد، کنایههای معناداری میان او و علی ربیعی رد و بدل شد. ربیعی به دوستی 40سالهاش با شریعتمداری اشاره کرد و گفت که من آش کشک خاله هستم! و شریعتمداری نمیتواند بگوید در وزارتخانه گند زدهام. البته ربیعی میدانست که وضعیت صندوقها چطور است و اینکه اصلاحی در اوضاع اسفناک و بحرانی آنها صورت نگرفته و در زمان تحویل وزارت به رفیق 40سالهاش گفت: «اگر نتوانیم اصلاح دردناک را در صندوقها صورت دهیم، نظام را تحت مخاطره قرار میدهد.»
بحران صندوقها از چه زمانی ایجاد شد؟
اشاره ربیعی به بحران صندوقها همان چیزی است که در دولت یازدهم و دوازدهم ایجاد شده است. عبدالملکی درباره زمان بروز این بحرانها میگوید: «ما تا سال ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بحران صندوقها را نداشتیم اما در سالهای گذشته، اولاً بازدهی صندوقها و شرکتها آنطور که باید رشد نکرد، ثانیاً تعهدات قانونیای بر صندوقها بار شد که منابعی برای آنها لحاظ نشده بود. بعضاً مواردی داریم که یک مقام دولتی در نامهای هزینهای را به صندوقها تحمیل کرده، درحالی که آن نامه مبنای قانونی نداشت و صندوقها به آن نامه که اعتبار قانونی ندارد، ترتیباثر داده بودند و به دلایلی شبیه به این، در حساب و کتاب کردن بین ارکان مالی با دولت دچار مشکل شدهاند. پیشبینی ما این است که از سال ۱۴۰۱ به بعد در صورتی که توافق سران قوا رخ دهد، تمام مسائل گذشته برطرف خواهد شد.»
اما حالا زمانی که موعد برکناری همان مدیرانی که بحرانی کردن صندوقها را ایجاد کردهاند فرارسیده، فریادها بلند شده است. عبدالملکی در جلسه رأیاعتمادش هم گفته بود: تا کی گوشهای بنشینیم و بگوییم که فلان جا را مافیا دست گرفتهاند. با وجود یک دولت و مجلس انقلابی، کمکاری پذیرفته نیست. این روزها کسانی که منافعشان به خطر افتاده، دروغ پراکنی میکنند چراکه بنده پای ریشهکن کردن فساد از این مجموعهها خواهم ایستاد.
روزنامه حزب کارگزاران و ادعای پاکسازی دسته جمعی
یکی دیگر از مواردی که حتی بیبیسی و ایراناینترنشنال هم به آن واکنش نشان دادند، برکناری 350مدیری بود که با معیارهای پنجگانه اشاره شده مغایرت داشتند و برکناری650نفر دیگر به همین دلیل است؛ عبدالملکی در این باره گفته بود: «دور از ذهن نیست افرادی که عذرشان را میخواهیم یا میدانند در آینده نزدیک باید پستشان را ترک کنند؛ کسانی که منافع بسیار سنگینی اینجا داشتهاند و بخشی از این افراد رسانهای هستند و بقیه هم دسترسی گسترده به رسانه داشته و دارند، طبیعی است که حواشی ایجاد کنند.» در همین رابطه روزنامه سازندگی با انتشار کاریکاتوری از وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی و القای تسویهحساب سیاسی در مطلبی با عنوان «پاکسازی دسته جمعی» نوشت: «اظهارات جدید حجتالله عبدالملکی درباره برکناری دستکم هزار نفر از کارکنان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی یادآور دو تسویهحساب بزرگ در نظام اداری ایران در سالهای ابتدای انقلاب است. اولین موج پاکسازی نظام اداری در سازمان برنامه و بودجه در اوایل سال ۱۳۶۰ رخ داد و به روایتی منجر به خروج دستکم ۷۵۰نفر از نیروهای متخصص این سازمان شد. دومین موج نیز در اواخر سال ۱۳۶۰ در وزارت نفت اتفاق افتاد و دستکم دوهزار و ۹۰۰نفر از این وزارتخانه کنار گذاشته شدند.»
جلایی پور: چرا برکناری، نه تغییر!
در همین حال حمیدرضا جلاییپور، از چهرههای شاخص اصلاحطلب در واکنش به این اظهارات عبدالملکی نوشت: «وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران اعلام کرده که «یکهزار مدیر» در این وزارتخانه «برکنار» میشوند. توجه کنید، وزیر نمیگوید «تغییر» میکنند، میگوید: «برکنار» میشوند. این «برکناری هزار مدیر» (نه چند تا مدیر) این گزاره را در ذهن هر مخاطب ایرانی زنده میکند که ای مردم ببینید در دستگاههای اداری کشور چه «دزدبازاری» است که در وزارتخانهای که قرار است به بخش ضعیف جامعه رسیدگی کند، هزار مدیر «برکنار» میشوند.» وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گفتوگوی خود اعلام کرده بود: «ما حدود ۲هزار مدیر همتراز مدیرکل به بالا در این مجموعه داریم که براساس ارزیابیهایی که کردیم، برآورد ما این است که یکهزار نفر را باید جابهجا کنیم، البته مدیران خوب، قوی و دستپاک با معیارهایی که اشاره شد به کارشان ادامه میدهند یا جایشان عوض میشود ولی طبیعتاً هزار نفر را برکنار میکنیم که تا به حال ۳۵۰نفرشان برکنار یا جابهجا شدهاند.»
مجاری فساد بسته میشود
عبدالملکی در این مورد کلیگویی نکرده و به مجاری فساد هم اشاره کرده بود: فیشهای نجومی با تمسک به کارت هدیه و سکه، بودجههای محرمانه و ارتزاق وزارتخانه از صندوقها و شرکتهای زیرمجموعه. او در بخشی از گفتوگوی خود گفته بود که فقط در یکی از بلوکهای بازرسی ما، ۹۲درصد از مدیران ارشد و رده بالا شناسایی شدند که ۱۲عنوان اتهامی از جمله تضییع اموال عمومی، دریافت و پرداخت غیرقانونی از منابع عمومی و دولتی، سندسازی و پولشویی به منظور تحصیل مال نامشروع، تبانی در معاملات دولتی، تحصیل مال از طریق نامشروع، مداخله کارکنان در معاملات دولتی، دریافت و پرداخت غیرقانونی از منابع دولتی، اعمال نفوذ برخلاف مقررات قانونی، تسلط یا استفاده غیرمجاز در وجوه و اموال دولتی، اختلاس، ارتشا و … داشتهاند. حالا 120پروندهای که وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی اشاره کرده بود تشکیل شده و آماده ارسال به دستگاه قضا است و در حال متقنسازی در چند کمیته بازرسی، حراستی و حقوقی است و طبیعی است هرچه بررسیها به لایههای عمیقتری برسد، حاشیهسازی برای اقدامات ضد فساد این وزارتخانه بیشتر خواهد شد. عبدالملکی میگوید: در آینده اخبار ناخوشایندتری از وضعیت مفاسد رخ داده در زیرمجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی خواهیم داشت و با همکاری و هماهنگی مقام قضایی آنها را رسانهای خواهیم کرد. برای اعلام اینها هیچ ملاحظهای جز ملاحظه قانونی نداریم، زیرا چند صد نفر در این پروندهها دخیل هستند. او وعده میدهد که به مرور بسیاری از مجاری فساد بسته خواهد شد و دست بسیاری نیز کوتاه میشود. اینها افرادی هستند که برای آینده خود در فضای رسانهای پسانداز کردهاند و تعاملاتی نیز با افراد مختلف در سطوح سیاسی انجام دادهاند لذا طبیعی است که صدایشان بلند شود.
واکنشهایی که به این اظهارات در فضای مجازی و رسمی رسانههای مخالف دولت دیده میشود، واکنشهایی طبیعی است و برای وزیری که به صراحت به افشای بخشهایی از آنها پرداخته قابل پیشبینی بود.
گروه اقتصادی/ جملاتی که حجتالله عبدالملکی وزیر تعاون،کار و رفاه اجتماعی در گفتوگوی اخیر خود با روزنامه ایران به آن اشاره کرد و با تشریح اقدامات ضد فساد خود در کسوت وزیر گفت: «ما هنوز به مرحله بلند شدن نعرهها نرسیدهایم ولی خواهیم رسید.» عبدالملکی اول شهریورماه امسال زمانی که در صحن مجلس برای کسب رأیاعتماد از نمایندگان از برنامههای خود دفاع میکرد گفته بود که اولین اقدامش فسادزدایی از زیرمجموعههای اقتصادی وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی خواهد بود و وعده داده بود که ضمن حفظ مدیران سالم و کارآمد، تمام مدیران نامربوط، مفسد و رانتی در اسرع وقت شناسایی و برکنار و به جای آنها مدیران متخصص، جهادی و انقلابی جایگزین خواهند شد.
وزیرتعاون، کارو رفاه اجتماعی 168 روز بعد از آغاز به کارش در این وزارتخانه و در گفتوگو با ما در پاسخ به سؤالی درباره حاشیهسازیهایی که برای او، انتصابات و اقداماتش در وزارتخانه میشود به صراحت از جریان پیچیده رسانهای پرده برداشت که برای چنین روزهایی و برای قطع شدن دستشان از منافع این وزارتخانه سرمایهگذاری کردهاند.
بازتاب این مصاحبه و واکنشهایی که به خبر برکناری 350 مدیری که با 5 معیار «انقلابی بودن، کارآمدی، دست پاک بودن، فسادستیزی و مردمی بودن» مغایرت داشته و خبر برکناری قریبالوقوع 650 مدیر دیگر از این دست، حکایت از درست بودن پیشبینی وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی دارد.
ادعای روزنامه اعتماد؛ نسلکشی مدیریتی
روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «نسلکشی مدیریتی» در واکنش به اقدامات و اظهارات وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی مدعی شد: «از زمانی که نام «حجتالله عبدالملکی» از صندوقچه پیشنهادات ابراهیم رئیسی برای به دست گرفتن سکان هدایت این وزارتخانه بیرون آمد تا به امروز، اخباری نگرانکننده از تصمیمسازیها، رفتارها، اظهارنظرها، انتصابها و... در این وزارتخانه منتشر شده که هرکدام از آنها حاشیههای فراوانی را در این وزارتخانه شکل دادهاند. وسعت حاشیههای ایجاد شده در این وزارتخانه به اندازهای گسترش پیدا کرد که براساس اعلام برخی منابع نزدیک به دولت، هم رئیسجمهور و هم معاون اولش، نهایتاً نسبت به این نوع رفتارها به عبدالملکی تذکر دادند و از او خواستند که بر آتش مشکلات دولت ندمد.»
این روزنامه درحالی مدعی شده که «مدیران وزارت کار توانستهاند سوددهی شرکتهای زیرمجموعه این وزارتخانه را از رشد حداکثر ۷درصدی به رشد بیش از ۳۵درصدی رهنمون سازند.» که ناکارآمدی، فساد، عدم شفافیت و ورشکستگی این بنگاهها از معضلاتی بوده که آنها خود به آن اذعان داشته و در دوران مدیریت خود بیان داشتهاند.
داستان دو وزیر قبلی با مسأله فساد
زمانی که محمد شریعتمداری در آبانماه سال 97 قرار بود برای تصدی این وزارتخانه از مجلس رأیاعتماد بگیرد وعده مبارزه با فساد و ایجاد شفافیت در این وزارتخانه را داد و از عدم شفافیت در ادوار گذشته انتقاد کرد. او به صراحت گفت: «اصل شفافیت و مبارزه با فساد در تمام برنامههایم در شئون این وزارتخانه است. من زیرساختهایی را به وجود خواهم آورد که کلیه معاملات در این وزارتخانه دراختیار مردم قرار بگیرد. نمیدانم چرا وزیر قبلی تعاون، کار و رفاعی اجتماعی این کار را انجام نداده است، مگر ما چیزی پنهان از این مردم داریم. من زمینههای ایجاد فساد را در این وزارتخانه از بین خواهم برد.»
چند روز بعد وقتی که مراسم تودیع و معارفه او و علی ربیعی در سالن ساختمان وزارتخانه برگزار میشد، کنایههای معناداری میان او و علی ربیعی رد و بدل شد. ربیعی به دوستی 40سالهاش با شریعتمداری اشاره کرد و گفت که من آش کشک خاله هستم! و شریعتمداری نمیتواند بگوید در وزارتخانه گند زدهام. البته ربیعی میدانست که وضعیت صندوقها چطور است و اینکه اصلاحی در اوضاع اسفناک و بحرانی آنها صورت نگرفته و در زمان تحویل وزارت به رفیق 40سالهاش گفت: «اگر نتوانیم اصلاح دردناک را در صندوقها صورت دهیم، نظام را تحت مخاطره قرار میدهد.»
بحران صندوقها از چه زمانی ایجاد شد؟
اشاره ربیعی به بحران صندوقها همان چیزی است که در دولت یازدهم و دوازدهم ایجاد شده است. عبدالملکی درباره زمان بروز این بحرانها میگوید: «ما تا سال ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بحران صندوقها را نداشتیم اما در سالهای گذشته، اولاً بازدهی صندوقها و شرکتها آنطور که باید رشد نکرد، ثانیاً تعهدات قانونیای بر صندوقها بار شد که منابعی برای آنها لحاظ نشده بود. بعضاً مواردی داریم که یک مقام دولتی در نامهای هزینهای را به صندوقها تحمیل کرده، درحالی که آن نامه مبنای قانونی نداشت و صندوقها به آن نامه که اعتبار قانونی ندارد، ترتیباثر داده بودند و به دلایلی شبیه به این، در حساب و کتاب کردن بین ارکان مالی با دولت دچار مشکل شدهاند. پیشبینی ما این است که از سال ۱۴۰۱ به بعد در صورتی که توافق سران قوا رخ دهد، تمام مسائل گذشته برطرف خواهد شد.»
اما حالا زمانی که موعد برکناری همان مدیرانی که بحرانی کردن صندوقها را ایجاد کردهاند فرارسیده، فریادها بلند شده است. عبدالملکی در جلسه رأیاعتمادش هم گفته بود: تا کی گوشهای بنشینیم و بگوییم که فلان جا را مافیا دست گرفتهاند. با وجود یک دولت و مجلس انقلابی، کمکاری پذیرفته نیست. این روزها کسانی که منافعشان به خطر افتاده، دروغ پراکنی میکنند چراکه بنده پای ریشهکن کردن فساد از این مجموعهها خواهم ایستاد.
روزنامه حزب کارگزاران و ادعای پاکسازی دسته جمعی
یکی دیگر از مواردی که حتی بیبیسی و ایراناینترنشنال هم به آن واکنش نشان دادند، برکناری 350مدیری بود که با معیارهای پنجگانه اشاره شده مغایرت داشتند و برکناری650نفر دیگر به همین دلیل است؛ عبدالملکی در این باره گفته بود: «دور از ذهن نیست افرادی که عذرشان را میخواهیم یا میدانند در آینده نزدیک باید پستشان را ترک کنند؛ کسانی که منافع بسیار سنگینی اینجا داشتهاند و بخشی از این افراد رسانهای هستند و بقیه هم دسترسی گسترده به رسانه داشته و دارند، طبیعی است که حواشی ایجاد کنند.» در همین رابطه روزنامه سازندگی با انتشار کاریکاتوری از وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی و القای تسویهحساب سیاسی در مطلبی با عنوان «پاکسازی دسته جمعی» نوشت: «اظهارات جدید حجتالله عبدالملکی درباره برکناری دستکم هزار نفر از کارکنان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی یادآور دو تسویهحساب بزرگ در نظام اداری ایران در سالهای ابتدای انقلاب است. اولین موج پاکسازی نظام اداری در سازمان برنامه و بودجه در اوایل سال ۱۳۶۰ رخ داد و به روایتی منجر به خروج دستکم ۷۵۰نفر از نیروهای متخصص این سازمان شد. دومین موج نیز در اواخر سال ۱۳۶۰ در وزارت نفت اتفاق افتاد و دستکم دوهزار و ۹۰۰نفر از این وزارتخانه کنار گذاشته شدند.»
جلایی پور: چرا برکناری، نه تغییر!
در همین حال حمیدرضا جلاییپور، از چهرههای شاخص اصلاحطلب در واکنش به این اظهارات عبدالملکی نوشت: «وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ایران اعلام کرده که «یکهزار مدیر» در این وزارتخانه «برکنار» میشوند. توجه کنید، وزیر نمیگوید «تغییر» میکنند، میگوید: «برکنار» میشوند. این «برکناری هزار مدیر» (نه چند تا مدیر) این گزاره را در ذهن هر مخاطب ایرانی زنده میکند که ای مردم ببینید در دستگاههای اداری کشور چه «دزدبازاری» است که در وزارتخانهای که قرار است به بخش ضعیف جامعه رسیدگی کند، هزار مدیر «برکنار» میشوند.» وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گفتوگوی خود اعلام کرده بود: «ما حدود ۲هزار مدیر همتراز مدیرکل به بالا در این مجموعه داریم که براساس ارزیابیهایی که کردیم، برآورد ما این است که یکهزار نفر را باید جابهجا کنیم، البته مدیران خوب، قوی و دستپاک با معیارهایی که اشاره شد به کارشان ادامه میدهند یا جایشان عوض میشود ولی طبیعتاً هزار نفر را برکنار میکنیم که تا به حال ۳۵۰نفرشان برکنار یا جابهجا شدهاند.»
مجاری فساد بسته میشود
عبدالملکی در این مورد کلیگویی نکرده و به مجاری فساد هم اشاره کرده بود: فیشهای نجومی با تمسک به کارت هدیه و سکه، بودجههای محرمانه و ارتزاق وزارتخانه از صندوقها و شرکتهای زیرمجموعه. او در بخشی از گفتوگوی خود گفته بود که فقط در یکی از بلوکهای بازرسی ما، ۹۲درصد از مدیران ارشد و رده بالا شناسایی شدند که ۱۲عنوان اتهامی از جمله تضییع اموال عمومی، دریافت و پرداخت غیرقانونی از منابع عمومی و دولتی، سندسازی و پولشویی به منظور تحصیل مال نامشروع، تبانی در معاملات دولتی، تحصیل مال از طریق نامشروع، مداخله کارکنان در معاملات دولتی، دریافت و پرداخت غیرقانونی از منابع دولتی، اعمال نفوذ برخلاف مقررات قانونی، تسلط یا استفاده غیرمجاز در وجوه و اموال دولتی، اختلاس، ارتشا و … داشتهاند. حالا 120پروندهای که وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی اشاره کرده بود تشکیل شده و آماده ارسال به دستگاه قضا است و در حال متقنسازی در چند کمیته بازرسی، حراستی و حقوقی است و طبیعی است هرچه بررسیها به لایههای عمیقتری برسد، حاشیهسازی برای اقدامات ضد فساد این وزارتخانه بیشتر خواهد شد. عبدالملکی میگوید: در آینده اخبار ناخوشایندتری از وضعیت مفاسد رخ داده در زیرمجموعه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی خواهیم داشت و با همکاری و هماهنگی مقام قضایی آنها را رسانهای خواهیم کرد. برای اعلام اینها هیچ ملاحظهای جز ملاحظه قانونی نداریم، زیرا چند صد نفر در این پروندهها دخیل هستند. او وعده میدهد که به مرور بسیاری از مجاری فساد بسته خواهد شد و دست بسیاری نیز کوتاه میشود. اینها افرادی هستند که برای آینده خود در فضای رسانهای پسانداز کردهاند و تعاملاتی نیز با افراد مختلف در سطوح سیاسی انجام دادهاند لذا طبیعی است که صدایشان بلند شود.
واکنشهایی که به این اظهارات در فضای مجازی و رسمی رسانههای مخالف دولت دیده میشود، واکنشهایی طبیعی است و برای وزیری که به صراحت به افشای بخشهایی از آنها پرداخته قابل پیشبینی بود.
به مناسبت نهمین سالگرد شهادت سردار حسن شاطری (حسام خوشنویس)
فاتح قلوب لبنانیها
گروه سیاسی/ امریکاییها و صهیونیستها توطئههای بسیاری علیه کشورهای منطقه و بخصوص محور مقاومت طراحی کردند. سناریوهایی که افغانستان وعراق را به خاک و خون کشید و درصدد بودند تا با از میان برداشتن حزبالله لبنان راه را برای حمله به ایران نیز فراهم کنند. دکتر مسعود اسداللهی، کارشناس و تحلیلگر مسائل بینالملل و منطقه در برنامه تلویزیونی جهان آرا به بررسی همین مهم پرداخته است. اما نقطه اوج این گفتوگو جایی است که وی ناگفتههایی از بازسازی لبنان و نقش آن در افزایش قدرت نرم کشورمان روایت میکند و البته قهرمان این ماجرا کسی نیست جز شهید حسن شاطری؛ مردی که لبنانیها بهتر از ایرانیها او را میشناسند و نماد کارآمدی و صداقت جمهوری اسلامی برای مردم این کشور است. اسداللهی با آمار و ارقام دقیق نشان داده است که رقم کمکهای سایر کشورها از جمله عربستان، امارات، کویت، اندونزی، قطر و... بسیار بیشتر از ایران بوده است؛ اما این مجاهدان انقلابی ایران بودهاند که توانستهاند قلبهای مردم این کشور را فتح کنند. او در نهایت از نقش شگفتآور شهید شاطری به عنوان یار وفادار حاج قاسم سلیمانی در شکلگیری دفاع وطنی سوریه و ساماندهی و آموزش نیروهای داوطلب سوری در اوج ناامیدی حاکم بر دمشق روایت کرده که تاکنون کمتر شنیده شده است.
اسداللهی: با حمله امریکاییها به عراق در سال 2003 ( 1382 ش) وضعیت منطقه ما کاملاً تغییر کرد. قبل از آن هم امریکاییها تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» به افغانستان حمله و طالبان را سرنگون کرده بودند. بعد از واقعه 11 سپتامبر، این حادثه را تبدیل به پیراهن عثمان کرده و با این بهانه طالبان را سرنگون کردند و بعد هم تحت این عنوان که صدام سلاح هستهای و شیمیایی دارد و با القاعده مرتبط است، جنگی را علیه عراق به راه انداختند.
صدام واقعاً آدم جنایتکاری بود و اگر یک ملت در دنیا باشد که واقعاً ظلم صدام را با گوشت و پوستش احساس کرده باشد، ایرانیها هستند. بنابراین ما نمیخواهیم از صدام دفاع کنیم و اصلاً هم قابل دفاع نیست. اما میخواهیم دروغگویی امریکاییها را اثبات کنیم که تحت این عنوان به شورای امنیت سازمان ملل رفتند و در آنجا آقای کالین پاول، وزیر خارجه امریکا یک لوله آزمایشگاهی را که در داخل آن یک ماده سفید رنگ بود، برد و به جهانیان نشان داد که این ماده را جاسوسان و مأموران اطلاعاتی ما به دست آوردهاند که نشان میدهد صدام در حال غنیسازی و تهیه سلاح شیمیایی و همچنین ارتباط با القاعده است. حمله انجام و صدام خیلی سریع و در عرض دوسه هفته سرنگون شد. بعد از آن امریکاییها سراسر عراق را زیرورو کردند و گشتند، ولی سلاح هستهای پیدا نکردند، سلاح شیمیایی هم که قبلاً از بین رفته بود که آن را هم توضیح خواهم داد که برای ما عبرتی است. سلاحهای موشکی صدام را از بین برده بودند و بعد حتی یک سند هم در مورد رابطه صدام با القاعده پیدا نکردند، چون آنها با هم اختلاف ایدئولوژیک داشتند. چرا پیدا نکردند؟ صدام که به این چیزها اعتقادی نداشت و از سلاح شیمیایی علیه خود و ملتش استفاده کرده بود، اما وقتی که صدام در سال 1990 (1369 ش) به کویت حمله و آنجا را اشغال کرد، در آنجا جنگی تحت عنوان آزادسازی کویت اتفاق افتاد و پس از اینکه عراق شکست خورد، تحریمهای بسیار سنگینی را به عراق تحمیل کردند. علاوه بر آن بازرسیهای گستردهای توسط بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بازرسان نظامی سازمان ملل صورت گرفت و وجب به وجب خاک عراق را گشتند. عراق به آستانه تولید سلاح هستهای رسیده بود، ولی هنوز تولید نکرده بود. یکسری تأسیسات داشت که همه را از بین بردند. هر چه سلاح شیمیایی داشت پیدا کردند و از بین بردند. سلاحهای موشکی را تماماً از بین بردند و هیچ ابزاری را برای ارتش عراق باقی نگذاشتند و تحریم سنگین طی 10، 12 سال، از سال 1990 تا 2003 باعث شد که ارتش و کل کشور عراق بشدت فرسوده شوند.
وقتی خیال امریکاییها راحت شد که عراق دیگر هیچ چیزی برای دفاع از خودش ندارد، تحت آن بهانه حمله کردند. برای همین ما روی این مسأله تأکید میکنیم که این بازرسیها تحت عنوان بازرسی انجام میشود، اما دلیل اصلی آنها دخالت در مسائل امنیتی داخلی است. از جمله آنها بسیاری از مراکز را که هیچ ربطی به تأسیسات هستهای ندارد جزو فهرست بازرسیهایشان میآورند، به این دلیل است که ما این مسأله را در عراق دیدهایم. البته بلاتشبیه، ایران با عراق از نظر ماهیت نظام خیلی فرق میکند، ولی تاکتیک امریکاییها یکی است.
این یک تجربه است که وقتی قدرت دفاعی را از شما گرفتند، به شما حمله میکنند، نه اینکه شما را به حال خودتان رها کنند. وقتی که شما قدرت بازدارندگی نداشته باشید، همان بلایی بر سرتان میآید که بر سر دیگران آمد. این اتفاق در دورهای افتاد که گروهی به نام محافظهکاران جدید در چارچوب دولت جورج بوش پسر در امریکا به قدرت رسیده بودند. اینها ایدهای تحت عنوان «خاورمیانه جدید» داشتند و میگفتند خاورمیانه موجود و مرزهای کشورهایی که ما میشناسیم ـ عراق، سوریه، لبنان، فلسطیناشغالی، اردن، ایران، ترکیه، مصر بخصوص مرزهای کشورهای عربی منطقه غرب آسیا ـ توسط پیمان سایکس پیکو به وجود آمدهاند و ادعا میکردند که پیمان سایکس پیکو پیمانی بین انگلیس و فرانسه بوده و امریکا در آن نقشی نداشته است. حتی میگفتند که این پیمان اجحافآمیز بوده و به ملتها ظلم شده و باید در آن تجدیدنظر شود و ما امریکاییها آن را قبول نداریم. این حرفها را تحت عناوین بسیار بشردوستانهای هم میزدند، از جمله اینکه با این تقسیمبندیها به این کشورها ظلم شده و ما باید این کشورها را تجزیه و مجدداً مرزهایشان را براساس قومیتها، دین، مذهب، زبان و... مجدداً تعیین و این کشورها را خرد و تقسیم کنیم که به قول خودشان عدالت برقرار شود. البته بحث عدالت در بین نبود. اینها میخواستند این کشورها را تبدیل کنند به کشورهایی شبیه به شیخنشینهای خلیجفارس که کشورهایی هستند با جمعیت کم و کممساحت، ولی بسیار ثروتمند. البته اینها کشور نیستند، بلکه نقطههایی روی نقشهاند که قادر به دفاع از خود و امنیت ملیشان نیستند و برای بقا باید حتماً به یک نیروی خارجی و فرامنطقهای وابسته باشند. میخواستند این الگو را عیناً در خاورمیانه پیاده کنند. یعنی قرار بود ترکیه، عراق، مصر، ایران، سوریه و حتی عربستان که همپیمان امریکاست تقسیم شوند. در سودان که موفق شدند این کار را بکنند و جنوبش را جدا کردند.
امریکاییها خیلی هم به خودشان مغرور شده بودند که دیدید چقدر راحت صدام را سرنگون کردیم. آقای کالین پاول در سال 2004 به دمشق رفت و با حالتی توهینآمیز یک دستورالعمل 12 مادهای را به بشار اسد داد که اگر این کارها را انجام دادی در قدرت باقی میمانی وگرنه سرنوشت صدام در انتظارت هست. تمام این 12 ماده هم ذلتآور بودند و باعث میشدند که هیمنه امریکا و اسرائیل بر این منطقه حاکم شود. کار بزرگی که انجام شد، نقش بزرگی بود که سردار سلیمانی ایفا کرد.
ایشان موفق شد با هماهنگیای که با سوریه کرد، مقاومتی را درعراق شکل بدهد و اجازه ندهد امریکاییها راحت جا پای خودشان را در عراق محکم کنند و بین سالهای 2003 تا 2006 موفق شد بتدریج این مقاومت را شکل بدهد و ارتش امریکا بشدت دچار مشکل شد.
امریکاییها وقتی عملکرد سردار سلیمانی را میدیدند که چگونه طرحهایشان را خنثی و به خصوص در عراق با آنها مقابله میکند، به این نتیجه رسیدند که باید به ایران حمله کنند، آن هم حملهای قاطع. آنها قصد داشتند پروندهای مشابه پرونده عراق برای ایران درست کنند و با اتهامات دروغ، لطمات سنگینی را به زیرساختهای ایران ـ صنعتی، مواصلاتی، بنادر، جادهها و... ـ تحمیل کنند. همان کاری که در عراق کردند. در زمان صدام، عراق برق داشت. الان برقی به آن معنا وجود ندارد و وضع خدمات بسیار اسفبار است، چون امریکاییها تحت عنوان مبارزه با صدام، هر چه را که ملت عراق دراختیار داشت از بین بردند.
زیرساختش را از بین بردند.
بله. زیرساختها را نابود کردند. همین برنامه را برای ایران هم داشتند، اما میدانستند که اگر به ایران حمله کنند، یکی از پیامدهایش حمله حزبالله به رژیم صهیونیستی خواهد بود. حزبالله هم قدرت بزرگی شده بود. بنابراین خود اسرائیلیها به امریکا اصرار داشتند که قبل از اینکه به سراغ ایران بروید، اول بیایید و حساب حزبالله را برسید و با یک جنگ غافلگیرکننده بسیار ویرانگر که شبیه هیچیک از جنگهای قبلی اسرائیل با هیچ کشور عربی که با خود حزبالله هم نبود، به جنوب لبنان حمله کرد. جنگ 33 روزه با همه جنگهای قبلی اسرائیل کاملاً تفاوت داشت. اسرائیل پیشنهاد داد که ابتدا باید حزبالله را نابود کرد و بعد که خیالمان از این بابت راحت شد، به سراغ ایران میرویم. پس دلیل اصلی اسرائیل برای حمله به لبنان این بود، و الا هیچ اتفاق خاصی در لبنان نیفتاده بود که چنین جنگی به آن تحمیل بشود. در مرز اتفاقاتی میافتاد که مثلاً اسیر میدادند یا اسیر میگرفتند، ولی این مسأله همیشگی بود و اتفاق تازهای نبود. پس این جنگ با این نیت شروع شد که در واقع قدم بعدی ایران باشد.
اتفاقی که افتاد این بود که حزبالله توانست با رشادت تمام برای مدت طولانی 33 روز مقاومت کند، در حالی که جنگهای اسرائیل معمولاً یک هفته و نهایتاً ده روز طول میکشند و اسرائیل همواره دنبال حملههای سریع، برقآسا و غافلگیرکننده است، چون ارتش اسرائیل قدرت ادامه جنگ درازمدت را ندارد و در داخل هم بسیار آسیبپذیر است. اما حزبالله موفق شد 33 روز با این ارتش بجنگد و در ضربه زدن هم کم نیاورد. ضربههای اساسی خورد، ولی ضربههای اساسی هم زد و توازن قوا ایجاد کرد و اسرائیلیها دیدند چارهای برایشان باقی نمانده است و روزهای آخر داشتند التماس میکردند که این جنگ پایان بپذیرد. جنگ با پیروزی حزبالله پایان پذیرفت که موفقیت بسیار بزرگی بود.
اتفاقی که در این جنگ افتاد این بود که اسرائیلیها تمام پلهای لبنان را نابود کردند که خیلی عجیب بود. بهانهشان هم این بود که حزبالله برای رساندن سلاح به جنوب از این پلها استفاده میکند.
در حالی که بسیاری از این پلها اصلاً در مناطق مسیحینشین احداث شده بودند و هیچ ارتباطی به حزبالله نداشتند، ولی اسرائیلیها تمام پلها را از بین بردند.
50 بیمارستان را زدند. 400 مدرسه را ویران کردند. در مجموع 1200 نفر شهید شدند که بالای یکهزار نفرشان غیرنظامی بودند و شش هزار نفر مجروح شدند و بخش اعظم شیعیان آواره شدند، چون یکی از نقشههای اسرائیلیها در این جنگ این بود که نه فقط حزبالله را از بین ببرند، بلکه جنوب لبنان را که شیعهنشین بود آنچنان نابود کنند و زیرساختها و خانهها را چنان از بین ببرند که ساکنان آنجا مجبور بشوند به جاهای دیگر مهاجرت کنند و نه تنها از لبنان خارج شوند، که به کشورهای دیگر بروند و یک سرزمین خالی به جا بماند که طوایف دیگر بیایند و جایگزین شیعیان شوند و اساساً ترکیب جمعیتی آنجا را عوض کنند.
در اینجا اتفاق بزرگی رخ داد. در حال حاضر خود جنگ بحث ما نیست، بلکه بحث ما روز پایان جنگ است. وقتی که به پایان جنگ نزدیک شدیم و سردار سلیمانی با اطلاعات و درایتی که داشت میدانست که اسرائیلیها دیگر قادر به ادامه جنگ نیستند، برای بازسازی آماده شدند. به همین خاطر به سردار شاطری که در عراق و افغانستان سابقه طولانی در کارهای بازسازی و عمرانی داشت، پیام داد که برای آمدن به لبنان آماده باش. جنگ 33 روزه که تمام شد، دیدیم که برادر جدیدی آمده است. خود من شخصاً ایشان را ندیده بودم و برای اولینبار در لبنان دیدم. چون دفتر ما هم که یک دفتر پژوهشی در ضاحیه بود از بین رفت و دیگر جایی نداشتیم و بهصورت موقت در ساختمانی که مجاور سفارت بود ساکن بودیم تا جای جدیدی پیدا کنیم و ایشان به آنجا آمد که اولین دیدار و آشنایی من با ایشان بود. یک انسان بسیار فعال، بسیار پرانرژی، بسیار امیدوار به طرحها و پروژهها که از هیچ طرحی واهمه نداشت. خرابیها خیلی زیاد بودند و پول و امکاناتی وجود نداشت. شرکتهای پیمانکاری وجود نداشتند و قرار بود فردی با دست خالی وارد عمل شود. ولی ایشان با روحیهای کمنظیر آمد و در مدت بسیار کوتاهی توانست پایهای را برای بازسازی بنیانگذاری و بازسازی را شروع کند. ایشان کار و فعالیت را در سطح گستردهای آغاز کرد و در عرض شش سال یعنی از 2006 تا 2012 که در لبنان بود، توانست بسیاری از پلها و جادهها را حتی بهتر از کیفیت اولش بازسازی کند، چون مناطق شیعهنشین عمدتاً جزو مناطق محروم بودند. بخصوص در منطقه بقاع محرومیت بسیار زیاد و گسترده بود وایشان همه ویرانیها را با بهترین کیفیت بازسازی کرد. جادهها را بازسازی کرد. کمک کرد تا مدارس را بازسازی کردند. بیمارستانها، مساجد و حتی کلیساها را هم بازسازی کرد. یعنی به قومیت و دین و مذهب کاری نداشت و به بازسازی هر مکانی که لطمه دیده بود کمک میکرد. به همین دلیل در بین تمام مذاهب و ادیان و طوایف محبوب بود و همه دوستش داشتند و بعد از اینکه شهید شد، همه برایش مراسم گرفتند و این درس بزرگی است و سردار شاطری یکی از الگوهای صدور انقلاب است.
حتماً ایشان را در لبنان بهتر میشناسند تا در ایران.
بله. در ایران پس از شهادتش ایشان را شناختند، ولی در لبنان شش سال بود که ایشان را کاملاً میشناختند. اولاً روابط عمومی بسیار قویای داشت و با مردم ارتباط میگرفت. بسیار هم انسان شوخطبع و شادی بود و این روحیه را در تعامل با مردم عادی اعمال میکرد و تظاهر نمیکرد. اساساً طبعش اینگونه بود. فوقالعاده فعال و به قول عربها کثیرالحرکة بود. بسیار سفر میکرد. نکته عجیب در لبنان این است که با اینکه کشور کوچکی است، سفر به مناطق مختلف چندان وجود ندارد. شاید باور نکنید که ما شیعیانی در جنوب داریم و شیعیانی در بقاع که اکثراً منطقه یکدیگر را ندیدهاند.
کار بزرگی بود که شهید شاطری انجام داد و مغفول مانده و دربارهاش صحبت چندانی نشده است و آن هم این است که ایشان برای قدرت فنی مهندسی ایران برندسازی کرد. یعنی جادهها، پلها، ساختمان و زیرساختها را در مقایسه با همه پروژههایی که در لبنان اجرا میشدند، با کیفیت بسیار بالا و هزینه بسیار کم بازسازی میکرد و همه به این موضوع معترف بودند.
یک روز به من گفت که عروسی دختر یکی از همکاران لبنانیاش است و به من گفت بیا با هم برویم. رفتیم. جشن بزرگی بود و سر میز شام عده زیادی از آقایان لبنانی نشسته بودند. آنها شهید شاطری را از روی چهرهاش شناختند و خیلی خوشحال شدند. همگی بالاتفاق میگفتند کیفیت جادههایی که شما در لبنان درست کردهای از کیفیت جادههای اروپایی اگر بالاتر نباشد، پایینتر نیست. لبنانیها زیاد هم سفر میکنند و در تمام دنیا پخش هستند. بخصوص در همه جای اروپا لبنانیها حضور دارند و به عینه همه جای اروپا را دیدهاند. به شهید شاطری میگفتند جادههایی که شما بخصوص در جنوب لبنان ساختهاید، از نظر زیرساخت، آسفالت، نظم و ترتیب و... به قدری باکیفیت هستند که نظیر ندارند. این یک Brand شده بود. یعنی ایران قدرت مهندسی خودش را از طریق شهید شاطری نشان داد که ما چه توان مهندسی بالایی در ایران داریم که اگر توسط شرکتهای پیمانکاری قوی هدایت بشود، کارهای بزرگی انجام میشوند. البته شرکتهای قوی پیمانکاری به مناطق مختلف رفتهاند و بسیار هم خوشنام هستند و دستکم در آسیای میانه که من خبر دارم، پروژههای مهمی را اجرا کردهاند. شروع این کار در واقع با شهید شاطری بود و به دنیا نشان داد که ما در ایران قدرت مهندسی بالایی داریم. علاوه بر این، ایشان این پروژهها را با هزینههای پایینی انجام میداد.
در ایران تصور میکنند که فقط کشور ایران در بازسازی لبنان نقش داشته و هیچ کشور دیگری نبوده است. بعد هم ایران میلیاردها دلار برداشته و برای بازسازی لبنان برده است، در حالی که اصلاً اینگونه نیست و من جداولی را هم آوردهام که...
استدلالشان هم این است که وقتی ما خودمان این همه راه ساخته نشده داریم، چرا رفتهاید و لبنان را ساختهاید؟
اولاً ضرورتش را که گفتم که ما هرقدر لبنان را تقویت کنیم، امنیت ملی کشور خودمان تقویت میشود و آن هم بهخاطر دشمنیهایی است که با نظام ما وجود دارد. رژیم صهیونیستی در همسایگی ما بشدت فعال است. ما میدانیم که اسرائیل در اقلیم کردستان عراق و همچنین در آذربایجان حضور قوی دارد و حتی در بحث ترور دانشمندان هستهای ما گفته میشود که عوامل اسرائیل از این دو جا نفوذ کرده و ترورها را انجام دادهاند و این اتفاقات ناگوار رخ داد. بنابراین در مورد ضرورتش با توجه به مقدمهای که گفتم، هیچ شک و شبههای نباید داشته باشیم. یعنی اگر یک دلار در لبنان خرج کنیم، به اندازه هزار دلار امنیت ملیمان تقویت میشود. این حداقل منفعت این قضیه است.
در روند بازسازی لبنان بعد از جنگ 33 روزه، غیر از ایران چه کشورهایی نقش داشتند؟
چند حالت بود. اولاً کنفرانسی تشکیل شد و یکسری از کشورها هرکدام مبلغی را تقبل کردند. بعضیها به قولشان وفا کردند و بعضیها هم اصلاً ندادند.
چه کشورهایی؟
آنهایی که پول را دادند عرض میکنم. عربستان، امارات، کویت، عراق، اندونزی، قطر و سلطنتنشین عمان.
اینها با چه رویکردی این کار را کردند؟ چون در فضای کلی معلوم است که ایران چرا این کار را میکند، چون هم پیوندهای ایدئولوژیک وجود دارند و هم بحث امنیت ملی که شما گفتید. مثلاً عربستان به چه دلیل اصرار داشت که به لبنان کمک کند؟
عربستان و امارات بخصوص عربستان در آن زمان، اسرائیل را تحریک میکرد که شما نگران جهان اسلام نباش و بزن و حزبالله را از بین ببر. با پیامهایی که به اسرائیل میدادند، در واقع آتشبیار معرکه بودند و تصورشان هم این بود که بساط حزبالله در ظرف یکی دو هفته جمع میشود. اما اتفاقی که افتاد این بود که اسرائیل شکست خورد، آن هم شکست مفتضحانه و خبر این موضوع هم که عربستان آنها را تحریک کرده، درز کرد و در تمام دنیا پخش شد و عربستان برای اینکه این اتهام را از خود دور کند، اعلام کرد که برای کمک به بازسازی آماده هستیم.
یعنی به نوعی خواستند سیاست خصمانهشان را جبران کنند.
میخواستند خیانتی را که کرده بودند تحتالشعاع قرار بدهند. امارات هم همینطور. کویتیها انصافاً با نیت خیر آمده بودند. قطریها هم در رقابت با عربستان آمده بودند.
کویت هم برایم جای سؤال دارد، چون کویت که مثل ما با شیعیان حزبالله پیوند ایدئولوژیک ندارد. کویت چرا میآید و برای بازسازی لبنان هزینه میکند؟
در کویت بزرگترین خطری که خاندان آلصباح را تهدید میکند، سلفیها هستند. یک جریان قوی سلفی در کویت وجود دارد. جالب اینجاست که شیعیان کویت حامی خاندان امیر هستند. خاندان امیر همگی اهل سنت هستند، ولی خطر اصلی سلفیها هستند و حتی در پارلمان هم اکثراً آرمهای سلفیها بالاست. شیعیان همواره از امیر کویت حمایت کردهاند و البته به نفع خود شیعیان هم بوده که حکومت از آنها حمایت کند و این یک نفع دوطرفه بوده است. متأسفانه چند سالی است که امیر جدیدی روی کار آمده و همینطور وزیر امورخارجه تا حدودی تحتتأثیر بنسلمان هستند، ولی بهطور کلی مواضعشان درمورد قضیه فلسطین خوب بوده است. چون تنها کشوری که در حوزه خلیجفارس پارلمان دارد کویت است و از همان اولی که این کشور تشکیل شد، پارلمان داشت و در آن انتخابات انجام میشد. بنابراین کویتیها از نظر مسائل سیاسی و اجتماعی یک سر و گردن بالاتر از بقیه شیخنشینها بودند. پس بحث کمکشان به لبنان بهخاطر دیدگاهشان در مورد تقویت شیعیان به این معنایی است که توضیح دادم.
اندونزی به عنوان پرجمعیتترین کشور مسلمان دنیا نمیتوانست به این قضیه توجه نکند، هر چند که فقط یکمیلیون دلار کمک کرد و کارش در واقع سمبلیک بود و میخواست نقش کوچکی داشته باشد. قطریها و سلطنتنشین عمان هم خیلی قوی وارد میدان شدند. آمارها خیلی جالب هستند. این جدولی که من آوردهام، جدولی است که دولت لبنان در سال 2009 به شکل رسمی اعلام کرده است که این کشورها این مبالغ را برای بازسازی لبنان کمک کردهاند. عربستان 520 میلیون دلار از همه بیشتر پول داده. صندوق رشد و توسعه اتحادیه عرب چیزی نزدیک به 10 میلیون و 370 هزار دلار. کویت 300 میلیون دلار. امارات 13 میلیون دلار. ببینید تفاوت چقدر زیاد است. عراق 35 میلیون دلار. اندونزی یک میلیون دلار. قطر 300 میلیون دلار. سلطنتنشین عمان 50 میلیون دلار. اینها مبالغی است که این کشورها پرداختهاند، ولی روشهایشان با هم فرق میکرد.
گفتید که عربستان 520 میلیون دلار، قطر و کویت 300 میلیون دلار. ایران از قطر و کویت هم کمتر بوده؟
به ایران هم اشاره خواهم کرد. ما از طرف افراد و اشخاص به خصوص تجار شیعه هم ارقامی را داریم یا هیأتها و سازمانهای مردم نهاد. اینها هم روی هم نزدیک به 40 میلیون دلار کمک کردند. مجموعه کمکهایی که به دولت لبنان شد و رسماً دراختیار این پروژه قرار گرفت، یکمیلیارد و 750 میلیون دلار است. یعنی کل بازسازی در لبنان با این مبلغ انجام شد. از این یک میلیارد و 750 میلیون دلار تصور کنید سهم ایران چقدر باشد؟
طبیعتاً ده درصد باید باشد.
نه، خیلی کمتر. در ایران جوسازی شد که ایران میلیاردها دلار برداشته و به لبنان برده، در حالی که هزینه کل بازسازی لبنان یک میلیارد و 750 میلیون دلار بود. ایران در این پروژه کمتر از 100 میلیون دلار هزینه کرده است.
یعنی تقریباً 6، 7 درصد.
من فکر میکنم کمتر از این باشد، ولی حتی اگر 5، 6 درصد هم باشد، به نسبت پولی که آنجا هزینه شده پولی نیست.
و به جای آن اعتباری بود که در لبنان به دست آمد.
خود شهید شاطری هم در زمینه بازسازی کار بزرگی کرد. مثلاً برای جادهسازی نیاز به قیر و آسفالت داشتند. به جای اینکه برود و اینها را بخرد، یک شرکت قیر و آسفالت درست کرد. این شرکت علاوه بر تأمین موادی که برای بازسازی نیاز داشت، به بقیه پروژهها هم مواد میفروخت که خودش درآمدزایی داشت. شهید شاطری درآمد حاصل از فروش قیر و آسفالت را برای بازسازی هزینه میکرد. تجار شیعه در کویت و منطقه خلیجفارس و جاهای دیگر که خیلی هم متمول بودند کمک میکردند. اولاً اینطور نبود که همه پول بازسازی لبنان را ایران داده باشد و درصدش خیلی پایین بود. ولی کاری که جمهوری اسلامی کرد به خاطر قدرت مهندسیاش بود. آنها مهندس نیاورده و فقط پول آورده بودند. کشورهای حوزه خلیجفارس قشر تحصیلکرده به آن معنا ندارند.
یعنی تنها کشوری که نیروی مهندسی برد، ما بودیم؟
بله. هیچ کشور دیگری نیاورد.
آورده این کار از نظر راهبردی برای ما چه بود؟
عربستان غیر از این 520 میلیون دلار، میلیاردها دلار در انتخاباتهای مختلف به خانواده سعد حریری کمک میکردند که اینها برنده بشوند. اما کسانی که مسائل لبنان را دنبال میکنند، میدانند که سعد حریری و جریان «المستقبل» نه تنها شکست کامل خوردند، بلکه ایشان خودش اعلام کرد که میخواهد بازنشسته سیاسی و از صحنه سیاسی خارج شود. چرا؟ چون عربستان از اینکه او و جریانات وابسته به او پولهای عربستان را به باد دادند، بدون اینکه کوچکترین نتیجهای برای عربستان داشته باشد، بشدت ناراضی هستند. در مقابل، ایرانی که یکهزارم عربستان در لبنان هزینه نکرده، الان چه دوست چه دشمن اعتراف میکنند که حزبالله حاکم است.
شما سالها در لبنان زندگی کردهاید. بعد از جنگ 33 روزه واقعاً از لحاظ قدرت نرم، جایگاه ایران خیلی بالاتر از عربستان و سایر کشورهاست؟
اگر مسائل عراق و سایر مناطق را دنبال کنید، متوجه خواهید شد که در لبنان چه اتفاقی افتاده است. تقابلی که در حال حاضر بین ایران و امریکا در عراق جریان دارد، با اینکه ما در عراق هزینهای نکردهایم، عراق خودش یک کشور نفتخیز است و درآمد خیلی زیادی هم دارد، میبینیم که امریکاییها چقدر دارند تلاش میکنند که جلوی نفوذ ایران را بگیرند و یا از میزان نفوذی که ایجاد شده بکاهند. در لبنان که همسایه ما هم نیست و از ما دور است و ترکیب مذهبی قومیتی آن هم با ما خیلی فرق میکند. مثلاً مردم عراق 65 درصد شیعه هستند، ولی لبنان به کشور اقلیتها شهرت دارد و شیعیان که بیشتر از همه هستند، فقط 33 درصد جمعیت لبنان را تشکیل میدهند؛ یعنی خود شیعیان هم اقلیت هستند. جمهوری اسلامی در لبنان کاری کرده که بخش عمده شیعیان و جریانی قوی در مسیحیت، یعنی جریان میشل عون، بخشی از اهلسنت و حتی در بین دروزیها ـ چون خود دروزیها اساساً کم هستند ـ همپیمان محور مقاومت و جمهوری اسلامی هستند. این دستاورد فوقالعاده بزرگی است و نشان میدهد که هم کار نرمافزاری و هم بحث مقاومت و کاری که جمهوری اسلامی در مقابله با امریکا و اسرائیل و تکفیریها انجام داد، کار بزرگی بود و دارد نتایجش را نشان میدهد.
از کارهایی که شهید شاطری انجام داد مثال میزنم. ایشان جادهای را بین بعلبک و حرمل ساخت. پیش از آن جاده خرابی وجود داشت و ساعتها طول میکشید تا بتوانید این مسافت را طی کنید که بسیار خستهکننده بود. شهید شاطری یک جاده بسیار درجه یک درست کرد و همین جاده بعدها در جنگ با تکفیریها در سوریه، در منطقه قلمون و عُرسال هم در زمینه نقل و انتقال نیرو و مجروحین و کمکرسانی نقش فوقالعاده مهمی را ایفا کرد و نه تنها شیعیان که مسیحیان را هم از تهاجم تکفیریهایی که از منطقه عُرسال آمده بودند، حفظ کرد. یعنی کارهای شهید شاطری کارهای راهبردی بودند، نه اینکه یک جاده پرت روستایی را بازسازی کرده باشد. مثلاً ایشان در وسط این جاده ـ فکر میکنم به دستور شهید سلیمانی این کار را کرده باشد ـ در مسیری طولانی، جاده را بسیار پهن کرده بود که به عنوان باند فرودگاه میتوانست مورد استفاده قرار بگیرد. همه میدانستند که این بخش ربطی به جاده ندارد و این کار براساس یک دید راهبردی انجام شده بود. سردار سلیمانی این دستور را داده بود و شهید شاطری هم به بهترین نحو این کار را انجام داده بود. همه اینها نشانه آیندهنگری است.
بعداً در جنگها به کار آمد؟
تا الان نیازی پیش نیامده، ولی آنجا هست و کسی هم نمیتواند آن را از آنجا بردارد و اگر روزی ضرورت ایجاب کرد، آنجا هست. از این نوع کارهای بسیار مهم زیاد انجام شدهاند. مثلاً در بحث جنوب و بقاع که اشاره کردم، در جاهایی که جادهای وجود نداشت یا بسیار مخروبه و متروکه بودند، جادهها را به شکلی اساسی بازسازی کرد تا لازم نباشد شیعهای که میخواهد از بقاع به جنوب برود، ناچار باشد به بیروت برود و مستقیماً از بقاع به جنوب برود و یا بالعکس. حالا میتواند از جادههای میانبر و متنوع برود. شهید شاطری بسیار آدم فرهنگیای بود. یک انقلابی متدین و یک هیأتی تمامعیار.
اگر در مورد حضور شهید شاطری در سوریه هم نکتهای هست بفرمایید.
ایشان کارش را از نظر بازسازی در لبنان تقریباً تمام کرده بود که بحران سوریه شروع شد. ایشان یکسال بعد از شروع بحران که رسماً جنگ در سوریه آغاز شد، از لبنان به سوریه منتقل شد (بهار 2012 م.) ایشان کلاً 11 ماه در سوریه بود و حضورش با شهادت پایان پذیرفت، اما در این 11 ماه کارهای بسیار بزرگی کرد. موقعی که ایشان وارد سوریه شد، وضعیت امنیتی فوقالعاده بحرانی و خطرناک بود، بخصوص منطقه حرم حضرت زینب(س) که به منطقه سیده زینب(س) معروف است. این منطقه خارج از شهر دمشق است و چند کیلومتری از دمشق فاصله دارد. قبل از این تحولات و بحران 2011 این منطقه کاملاً غیرشیعهنشین بود و فقط حرم در آنجا وجود داشت و زوّار میرفتند زیارت میکردند و برمیگشتند. وقتی بحران شد، این وضعیت، حرم را در معرض خطر بسیار بالایی قرار داد. یعنی همه نگران بودند که حادثه سامرا به نحو دیگری در سوریه تکرار شود. به همین خاطر اولویت این بود که حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) و سایر اماکن مذهبی - چون در سوریه از این اماکن زیاد داریم، مسیر عبور اسرای کربلا بود و از حلب آمده پایین تا حماد و جاهای مختلف آثار آنها وجود دارد - را چگونه میتوان حفظ کرد. اما اولویت محافظت از حرم حضرت زینب(س) بود و ایشان بلافاصله مسئول آن قسمت شد و کارهای راهبردی زیادی را انجام داد. میدانست که باید حضور مردم در آن منطقه را حفظ کرد. جنگ شروع شده بود و خیلیها مهاجرت کرده بودند. حتی اهل تسنن هم برای اینکه از شرّ گروههای سلفی و تکفیری در امان بمانند، مهاجرت کرده بودند و کسی نمانده بود. فقط یک عده جوان شیعه به طور داوطلبانه آمده بودند که از حرم محافظت کنند و کسی هم نبود که از آنها حمایت کند. ایشان که به آنجا رفت، راهبردش این بود که آن منطقه را تبدیل به یک پایگاه اساسی مقاومت کند. اولین کاری که کرد این بود که آوارگان شیعه در مناطق دیگر را آورد و در منطقه سیده زینب(س) اسکان داد. اسکان اینها مستلزم فراهم آوردن نیازهای اولیه زندگی مثل آب خوردن و سبزیجات و مواد غذایی و هر چیزی بود که موجب میشد برای تهیهاش آن منطقه را ترک کنند و به جای دیگری بروند و ایشان شخصاً متولی این کار شد و اینها را تهیه میکرد. ایشان یک نوع بسیج نوجوانان و جوانان و حتی نونهالان را از بین همان آوارگانی که آمده بودند فراهم کرد. همگی روحیهشان را از دست داده و دچار غم و اندوه شدید شده بودند. ایشان با اقداماتی که انجام داد، در دل افراد امید ایجاد کرد و در همان شرایط یکسری وسایل بازی شبیه به آنچه که در پارکهای ما هست آورد که بچههای کوچک بیایند و بازی کنند. در عین حال نوجوانها و جوانها را جمع و با آنها کار فرهنگی میکرد و سرودها و شعارهای انقلابی را با آنها میخواند. او در این منطقه سیده زینب(س) زیرساختهایی را برای رزمندگان ایجاد کرد. از جمله درمانگاه، بیمارستان، مراکز خدماترسانی و حتی بُنه مهمات را درست و همه چیز را برای حفظ حرم عزیز و منطقه تهیه کرد و در مدت کوتاهی در آنجا تحول بزرگی را به وجود آورد. حتی جاده منتهی به این منطقه بسیار ابتدایی و خرابه و روستایی بود و جاده اصلی به دست معارضین افتاده بود. ایشان از همین جاده با دست خالی و بدون ایجاد هزینه، تمام این کارها را انجام میداد. واقعاً بودجهای هم وجود نداشت. کار بزرگ ایشان این بود که منطقه سیده زینب(س) را حفظ کرد.
حلقه اولیه دفاع از حرم را ایشان در منطقه سیده زینب«س» ایجاد کرد؟
نه، حلقه اولیه پیش از رفتن ایشان به وجود آمده بود، ولی واقعاً داشتند با چنگ و دندان دفاع میکردند، اما زیرساختی برای دفاعشان وجود نداشت. هم بچههای شیعه و هم مسیحیهای سوریه آمده بودند و داشتند از آنجا دفاع میکردند، اما واقعاً مظلومانه دفاع میکردند. ایشان رفت و این حرکت را تبدیل به یک پایگاه اساسی مقاومت کرد. دیگر در آنجا نیروی ثابتی وجود داشت و از آن به بعد خطر سقوط منطقه سیده زینب«س» کلاً از بین رفت و مسلحین که تا پشت دیوارهای حرم حضرت زینب«س» رسیده بودند، مجبور شدند عقبنشینی کنند. بنابراین نقش بسیار بزرگی در دفاع از حرم داشتند و میشود از ایشان بهعنوان یکی از بزرگترین مدافعان حرم نام برد.
ایشان از فروردین تا آبان 1391 به آنجا رفت و برای اولینبار دفاع وطنی در سوریه تشکیل شد، یعنی نیروهای داوطلب را برای جنگیدن مسلح کرد. ارتش سوریه بهعنوان یک ارتش کلاسیک اعتقادی به نیروهای داوطلب نداشت. ارتش یعنی نیروهای حرفهای. اوایل جنگ هم بود و تصور میکرد از پس معارضین برمیآید و نمیدانست این نیروهای مسلحی که آمدهاند، جنگ آزموده و بسیار وحشی هستند. ایران کلی تلاش کرد تا این موضوع را به آنها تفهیم کند. وقتی دولت سوریه پذیرفت، سردار غفاری برای اداره دفاع وطنی تعیین شد و از شهید شاطری خواست که بهعنوان مسئول ستاد بیاید و به ایشان کمک کند. ایشان آمد و علاوه بر سمتی که در سیده زینب«س» داشت، در اینجا هم مسئولیت را قبول و سریعاً شروع به تشکیل ستاد و ارگانهای لازم برای دفاع وطنی کرد و در ظرف مدت کوتاهی هشتهزار نیروی داوطلب را به ایران اعزام کرد تا آموزشهای کوتاهمدت ببینند و برگردند و بهعنوان اولین نیروهای داوطلب مسلح وارد جنگ با معارضین شدند. همه این کارها در فاصله بسیار کمی انجام شد که واقعاً رکورد است.
سردار سلیمانی در سفری که به آنجا آمده بود، گفته بود که من میروم و یک هفته بعد که برمیگردم، شما باید چند پادگان را از ارتش سوریه برای دفاع وطنی تحویل گرفته باشید. شهید شاطری در همان یک هفته موفق شده بود که با اصرار و پیگیری در دمشق و حمص پادگانها را تحویل بگیرد. خیلی سخت است که شما بتوانید از یک ارتش پادگان تحویل بگیرید. معمولاً میرفت و پادگانهایی را که یک مقدار متروکه بودند میگرفت و سریع بازسازی میکرد. سرعت کارش باور کردنی نبود. نیروهایی که به ایران میآمدند و آموزش میدیدند، به پادگانها برمیگشتند و آماده جنگیدن میشدند. بحرانها هم زیاد بودند. بعد از مدت کوتاهی، سردار سلیمانی به سردار غفاری گفت که برو و مسئول منطقه لاذقیه یعنی ساحل باش. ایشان موقعی که رفت، با توجه به رفاقتی که از لبنان با شهید شاطری داشت، از ایشان خواست که به منطقه لاذقیه بیاید و در آنجا کار را از صفر و زیر صفر شروع کردند. در آنجا هیچ چیزی وجود نداشت و دو نفری تنهایی به آنجا رفته بودند و حتی خودرو و راننده هم نداشتند. از اینجا کار را شروع کردند. یکی از خاطراتی که برای من گفتند این بود که دیدند ارتش سوریه قصه را خیلی جدی نمیگیرد و حاضر نبود به این راحتیها به اینها پادگان بدهد. اینها میروند و در منطقه طرطوس پادگانی را پیدا میکنند که تقریباً خالی بوده است. به اسم سفارت و نه به اسم سپاه به آنجا میروند و میگویند ما از سفارت جمهوری اسلامی آمدهایم که ببینیم این پادگان شما برای بازسازی به چه چیزهایی نیاز دارد تا کمک کنیم. آنها هم خوشحال میشوند و راهشان میدهند و آنها هم میروند و دقیق همه جا را بازرسی میکنند و موقعی که میخواهند وارد اتاق فرمانده پادگان شوند، شهید شاطری به سردار غفاری میگوید که من از تمام پادگان فیلم گرفتهام و دقیقاً میدانم به چه چیزهایی نیاز است و در همین مسیر هم به پیمانکاری که در سوریه میشناسم زنگ زدهام و او هم اعلام آمادگی کرده که سریع بیاید و اینجا را بازسازی کند. یعنی یک چیز غیرقابل تصور. وقتی که اینها از پادگان بیرون میآیند، تمام کارها انجام شده بوده است. پیمانکار بلافاصله در روز بعد میآید و شروع به کار میکند. واقعاً فرصت زیادی هم نبوده و کارهایی را که شاید باید چندماه طول میکشید، اینها در عرض چند روز انجام دادند.
ایشان در آذرماه 91 از من دعوت کرد که به منطقه ساحل بروم. آن موقع من در بیروت بودم و رفتم. کارهایی که ایشان در یک فاصله زمانی کوتاه در پادگان طرطوس انجام داده بود، واقعاً دیدنی بود. در این فاصله کوتاه یک پادگان آموزشی درست کرده بود و ما سر کلاسهایی رفتیم که جوانان داوطلب سوری در آنجا آموزش میدیدند. ایشان سر کلاس میرفت و در حضور استاد، از داوطلبان سؤال میپرسید و هر کسی که جواب درست میداد، مبلغی که جزئی هم بود، بهعنوان جایزه به او میداد و به این ترتیب همه را سر ذوق میآورد و شور و نشاط فرهنگی در آنها ایجاد میکرد. نوحه میخواند، شعر میخواند، شعار میداد و... هیچ موقع ایشان را در یک حالت غمزده و افسرده نمیدیدید. در اینجا هم با اینکه در مجموع 26 روز در منطقه ساحل بودند، ولی پایه قرارگاه ساحل را در اینجا گذاشتند.
اتوبان حما ـ حلب بسته شده بود و به دستور سردار سلیمانی باید یک جاده متروکه به سمت حلب گشوده میشد. سردار غفاری مسئول آزادسازی این جاده شده بود و دوباره از شهید شاطری درخواست میکند که برای کمک بیاید. سردار غفاری میگفت شبی که من رفتم در ساختمان آنجا هیچ چیزی وجود نداشت و من کارتنی را پهن کردم و روی آن خوابیدم. صبح ساعت 10 شهید شاطری رسید و گفت به چه چیزی نیاز دارید؟ گفتم ما میخواهیم عملیات کنیم. نه وضعیت لجستیکی و مهماتمان درست است، نه غذا داریم به نیروها بدهیم و خلاصه هیچی نداریم و به همه اینها نیاز داریم. سردار غفاری میگفت شهید شاطری گفت هیچ نگران نباش و برگشت دمشق. میگفت من 10 صبح این حرف را زدم و شهید شاطری در ساعت 9 شب خودش را به من رساند و گفت همه چیز را تأمین کردم. در منطقه آشپزخانه راه انداختم و بُنه مهمات زدم. انجام چنین کارهایی در عرض ده ساعت غیرقابل تصور است، ولی واقعاً شهید شاطری تواناییهای عجیبی داشت. عملیات شروع شد و اینها پیشروی کردند. در وسط عملیات شهید شاطری به سردار غفاری میگوید که من ویزای مدینه دارم. چند روزی به من مرخصی بده که بروم حج عمره و برگردم. سردار غفاری میگوید ما وسط عملیات هستیم و بدون وجود شما نمیتوانیم ادامه بدهیم. شهید شاطری میگوید پس من استخاره میکنم. دو تا استخاره میکند. یکی برای رفتن به عمره و یکی برای ماندن در آنجا. در خصوص عمره استخاره میآید که عمل خوبی است، ولی عادی است، ولی استخاره دوم میگوید بسیار عالی است. قرار است کار بزرگی اتفاق بیفتد و این باعث عاقبت به خیری شما میشود و ایشان عملیات را ادامه میدهد و عاقبت به خیری ایشان همان شهادت است که حاصل شد.
اسداللهی: با حمله امریکاییها به عراق در سال 2003 ( 1382 ش) وضعیت منطقه ما کاملاً تغییر کرد. قبل از آن هم امریکاییها تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» به افغانستان حمله و طالبان را سرنگون کرده بودند. بعد از واقعه 11 سپتامبر، این حادثه را تبدیل به پیراهن عثمان کرده و با این بهانه طالبان را سرنگون کردند و بعد هم تحت این عنوان که صدام سلاح هستهای و شیمیایی دارد و با القاعده مرتبط است، جنگی را علیه عراق به راه انداختند.
صدام واقعاً آدم جنایتکاری بود و اگر یک ملت در دنیا باشد که واقعاً ظلم صدام را با گوشت و پوستش احساس کرده باشد، ایرانیها هستند. بنابراین ما نمیخواهیم از صدام دفاع کنیم و اصلاً هم قابل دفاع نیست. اما میخواهیم دروغگویی امریکاییها را اثبات کنیم که تحت این عنوان به شورای امنیت سازمان ملل رفتند و در آنجا آقای کالین پاول، وزیر خارجه امریکا یک لوله آزمایشگاهی را که در داخل آن یک ماده سفید رنگ بود، برد و به جهانیان نشان داد که این ماده را جاسوسان و مأموران اطلاعاتی ما به دست آوردهاند که نشان میدهد صدام در حال غنیسازی و تهیه سلاح شیمیایی و همچنین ارتباط با القاعده است. حمله انجام و صدام خیلی سریع و در عرض دوسه هفته سرنگون شد. بعد از آن امریکاییها سراسر عراق را زیرورو کردند و گشتند، ولی سلاح هستهای پیدا نکردند، سلاح شیمیایی هم که قبلاً از بین رفته بود که آن را هم توضیح خواهم داد که برای ما عبرتی است. سلاحهای موشکی صدام را از بین برده بودند و بعد حتی یک سند هم در مورد رابطه صدام با القاعده پیدا نکردند، چون آنها با هم اختلاف ایدئولوژیک داشتند. چرا پیدا نکردند؟ صدام که به این چیزها اعتقادی نداشت و از سلاح شیمیایی علیه خود و ملتش استفاده کرده بود، اما وقتی که صدام در سال 1990 (1369 ش) به کویت حمله و آنجا را اشغال کرد، در آنجا جنگی تحت عنوان آزادسازی کویت اتفاق افتاد و پس از اینکه عراق شکست خورد، تحریمهای بسیار سنگینی را به عراق تحمیل کردند. علاوه بر آن بازرسیهای گستردهای توسط بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بازرسان نظامی سازمان ملل صورت گرفت و وجب به وجب خاک عراق را گشتند. عراق به آستانه تولید سلاح هستهای رسیده بود، ولی هنوز تولید نکرده بود. یکسری تأسیسات داشت که همه را از بین بردند. هر چه سلاح شیمیایی داشت پیدا کردند و از بین بردند. سلاحهای موشکی را تماماً از بین بردند و هیچ ابزاری را برای ارتش عراق باقی نگذاشتند و تحریم سنگین طی 10، 12 سال، از سال 1990 تا 2003 باعث شد که ارتش و کل کشور عراق بشدت فرسوده شوند.
وقتی خیال امریکاییها راحت شد که عراق دیگر هیچ چیزی برای دفاع از خودش ندارد، تحت آن بهانه حمله کردند. برای همین ما روی این مسأله تأکید میکنیم که این بازرسیها تحت عنوان بازرسی انجام میشود، اما دلیل اصلی آنها دخالت در مسائل امنیتی داخلی است. از جمله آنها بسیاری از مراکز را که هیچ ربطی به تأسیسات هستهای ندارد جزو فهرست بازرسیهایشان میآورند، به این دلیل است که ما این مسأله را در عراق دیدهایم. البته بلاتشبیه، ایران با عراق از نظر ماهیت نظام خیلی فرق میکند، ولی تاکتیک امریکاییها یکی است.
این یک تجربه است که وقتی قدرت دفاعی را از شما گرفتند، به شما حمله میکنند، نه اینکه شما را به حال خودتان رها کنند. وقتی که شما قدرت بازدارندگی نداشته باشید، همان بلایی بر سرتان میآید که بر سر دیگران آمد. این اتفاق در دورهای افتاد که گروهی به نام محافظهکاران جدید در چارچوب دولت جورج بوش پسر در امریکا به قدرت رسیده بودند. اینها ایدهای تحت عنوان «خاورمیانه جدید» داشتند و میگفتند خاورمیانه موجود و مرزهای کشورهایی که ما میشناسیم ـ عراق، سوریه، لبنان، فلسطیناشغالی، اردن، ایران، ترکیه، مصر بخصوص مرزهای کشورهای عربی منطقه غرب آسیا ـ توسط پیمان سایکس پیکو به وجود آمدهاند و ادعا میکردند که پیمان سایکس پیکو پیمانی بین انگلیس و فرانسه بوده و امریکا در آن نقشی نداشته است. حتی میگفتند که این پیمان اجحافآمیز بوده و به ملتها ظلم شده و باید در آن تجدیدنظر شود و ما امریکاییها آن را قبول نداریم. این حرفها را تحت عناوین بسیار بشردوستانهای هم میزدند، از جمله اینکه با این تقسیمبندیها به این کشورها ظلم شده و ما باید این کشورها را تجزیه و مجدداً مرزهایشان را براساس قومیتها، دین، مذهب، زبان و... مجدداً تعیین و این کشورها را خرد و تقسیم کنیم که به قول خودشان عدالت برقرار شود. البته بحث عدالت در بین نبود. اینها میخواستند این کشورها را تبدیل کنند به کشورهایی شبیه به شیخنشینهای خلیجفارس که کشورهایی هستند با جمعیت کم و کممساحت، ولی بسیار ثروتمند. البته اینها کشور نیستند، بلکه نقطههایی روی نقشهاند که قادر به دفاع از خود و امنیت ملیشان نیستند و برای بقا باید حتماً به یک نیروی خارجی و فرامنطقهای وابسته باشند. میخواستند این الگو را عیناً در خاورمیانه پیاده کنند. یعنی قرار بود ترکیه، عراق، مصر، ایران، سوریه و حتی عربستان که همپیمان امریکاست تقسیم شوند. در سودان که موفق شدند این کار را بکنند و جنوبش را جدا کردند.
امریکاییها خیلی هم به خودشان مغرور شده بودند که دیدید چقدر راحت صدام را سرنگون کردیم. آقای کالین پاول در سال 2004 به دمشق رفت و با حالتی توهینآمیز یک دستورالعمل 12 مادهای را به بشار اسد داد که اگر این کارها را انجام دادی در قدرت باقی میمانی وگرنه سرنوشت صدام در انتظارت هست. تمام این 12 ماده هم ذلتآور بودند و باعث میشدند که هیمنه امریکا و اسرائیل بر این منطقه حاکم شود. کار بزرگی که انجام شد، نقش بزرگی بود که سردار سلیمانی ایفا کرد.
ایشان موفق شد با هماهنگیای که با سوریه کرد، مقاومتی را درعراق شکل بدهد و اجازه ندهد امریکاییها راحت جا پای خودشان را در عراق محکم کنند و بین سالهای 2003 تا 2006 موفق شد بتدریج این مقاومت را شکل بدهد و ارتش امریکا بشدت دچار مشکل شد.
امریکاییها وقتی عملکرد سردار سلیمانی را میدیدند که چگونه طرحهایشان را خنثی و به خصوص در عراق با آنها مقابله میکند، به این نتیجه رسیدند که باید به ایران حمله کنند، آن هم حملهای قاطع. آنها قصد داشتند پروندهای مشابه پرونده عراق برای ایران درست کنند و با اتهامات دروغ، لطمات سنگینی را به زیرساختهای ایران ـ صنعتی، مواصلاتی، بنادر، جادهها و... ـ تحمیل کنند. همان کاری که در عراق کردند. در زمان صدام، عراق برق داشت. الان برقی به آن معنا وجود ندارد و وضع خدمات بسیار اسفبار است، چون امریکاییها تحت عنوان مبارزه با صدام، هر چه را که ملت عراق دراختیار داشت از بین بردند.
زیرساختش را از بین بردند.
بله. زیرساختها را نابود کردند. همین برنامه را برای ایران هم داشتند، اما میدانستند که اگر به ایران حمله کنند، یکی از پیامدهایش حمله حزبالله به رژیم صهیونیستی خواهد بود. حزبالله هم قدرت بزرگی شده بود. بنابراین خود اسرائیلیها به امریکا اصرار داشتند که قبل از اینکه به سراغ ایران بروید، اول بیایید و حساب حزبالله را برسید و با یک جنگ غافلگیرکننده بسیار ویرانگر که شبیه هیچیک از جنگهای قبلی اسرائیل با هیچ کشور عربی که با خود حزبالله هم نبود، به جنوب لبنان حمله کرد. جنگ 33 روزه با همه جنگهای قبلی اسرائیل کاملاً تفاوت داشت. اسرائیل پیشنهاد داد که ابتدا باید حزبالله را نابود کرد و بعد که خیالمان از این بابت راحت شد، به سراغ ایران میرویم. پس دلیل اصلی اسرائیل برای حمله به لبنان این بود، و الا هیچ اتفاق خاصی در لبنان نیفتاده بود که چنین جنگی به آن تحمیل بشود. در مرز اتفاقاتی میافتاد که مثلاً اسیر میدادند یا اسیر میگرفتند، ولی این مسأله همیشگی بود و اتفاق تازهای نبود. پس این جنگ با این نیت شروع شد که در واقع قدم بعدی ایران باشد.
اتفاقی که افتاد این بود که حزبالله توانست با رشادت تمام برای مدت طولانی 33 روز مقاومت کند، در حالی که جنگهای اسرائیل معمولاً یک هفته و نهایتاً ده روز طول میکشند و اسرائیل همواره دنبال حملههای سریع، برقآسا و غافلگیرکننده است، چون ارتش اسرائیل قدرت ادامه جنگ درازمدت را ندارد و در داخل هم بسیار آسیبپذیر است. اما حزبالله موفق شد 33 روز با این ارتش بجنگد و در ضربه زدن هم کم نیاورد. ضربههای اساسی خورد، ولی ضربههای اساسی هم زد و توازن قوا ایجاد کرد و اسرائیلیها دیدند چارهای برایشان باقی نمانده است و روزهای آخر داشتند التماس میکردند که این جنگ پایان بپذیرد. جنگ با پیروزی حزبالله پایان پذیرفت که موفقیت بسیار بزرگی بود.
اتفاقی که در این جنگ افتاد این بود که اسرائیلیها تمام پلهای لبنان را نابود کردند که خیلی عجیب بود. بهانهشان هم این بود که حزبالله برای رساندن سلاح به جنوب از این پلها استفاده میکند.
در حالی که بسیاری از این پلها اصلاً در مناطق مسیحینشین احداث شده بودند و هیچ ارتباطی به حزبالله نداشتند، ولی اسرائیلیها تمام پلها را از بین بردند.
50 بیمارستان را زدند. 400 مدرسه را ویران کردند. در مجموع 1200 نفر شهید شدند که بالای یکهزار نفرشان غیرنظامی بودند و شش هزار نفر مجروح شدند و بخش اعظم شیعیان آواره شدند، چون یکی از نقشههای اسرائیلیها در این جنگ این بود که نه فقط حزبالله را از بین ببرند، بلکه جنوب لبنان را که شیعهنشین بود آنچنان نابود کنند و زیرساختها و خانهها را چنان از بین ببرند که ساکنان آنجا مجبور بشوند به جاهای دیگر مهاجرت کنند و نه تنها از لبنان خارج شوند، که به کشورهای دیگر بروند و یک سرزمین خالی به جا بماند که طوایف دیگر بیایند و جایگزین شیعیان شوند و اساساً ترکیب جمعیتی آنجا را عوض کنند.
در اینجا اتفاق بزرگی رخ داد. در حال حاضر خود جنگ بحث ما نیست، بلکه بحث ما روز پایان جنگ است. وقتی که به پایان جنگ نزدیک شدیم و سردار سلیمانی با اطلاعات و درایتی که داشت میدانست که اسرائیلیها دیگر قادر به ادامه جنگ نیستند، برای بازسازی آماده شدند. به همین خاطر به سردار شاطری که در عراق و افغانستان سابقه طولانی در کارهای بازسازی و عمرانی داشت، پیام داد که برای آمدن به لبنان آماده باش. جنگ 33 روزه که تمام شد، دیدیم که برادر جدیدی آمده است. خود من شخصاً ایشان را ندیده بودم و برای اولینبار در لبنان دیدم. چون دفتر ما هم که یک دفتر پژوهشی در ضاحیه بود از بین رفت و دیگر جایی نداشتیم و بهصورت موقت در ساختمانی که مجاور سفارت بود ساکن بودیم تا جای جدیدی پیدا کنیم و ایشان به آنجا آمد که اولین دیدار و آشنایی من با ایشان بود. یک انسان بسیار فعال، بسیار پرانرژی، بسیار امیدوار به طرحها و پروژهها که از هیچ طرحی واهمه نداشت. خرابیها خیلی زیاد بودند و پول و امکاناتی وجود نداشت. شرکتهای پیمانکاری وجود نداشتند و قرار بود فردی با دست خالی وارد عمل شود. ولی ایشان با روحیهای کمنظیر آمد و در مدت بسیار کوتاهی توانست پایهای را برای بازسازی بنیانگذاری و بازسازی را شروع کند. ایشان کار و فعالیت را در سطح گستردهای آغاز کرد و در عرض شش سال یعنی از 2006 تا 2012 که در لبنان بود، توانست بسیاری از پلها و جادهها را حتی بهتر از کیفیت اولش بازسازی کند، چون مناطق شیعهنشین عمدتاً جزو مناطق محروم بودند. بخصوص در منطقه بقاع محرومیت بسیار زیاد و گسترده بود وایشان همه ویرانیها را با بهترین کیفیت بازسازی کرد. جادهها را بازسازی کرد. کمک کرد تا مدارس را بازسازی کردند. بیمارستانها، مساجد و حتی کلیساها را هم بازسازی کرد. یعنی به قومیت و دین و مذهب کاری نداشت و به بازسازی هر مکانی که لطمه دیده بود کمک میکرد. به همین دلیل در بین تمام مذاهب و ادیان و طوایف محبوب بود و همه دوستش داشتند و بعد از اینکه شهید شد، همه برایش مراسم گرفتند و این درس بزرگی است و سردار شاطری یکی از الگوهای صدور انقلاب است.
حتماً ایشان را در لبنان بهتر میشناسند تا در ایران.
بله. در ایران پس از شهادتش ایشان را شناختند، ولی در لبنان شش سال بود که ایشان را کاملاً میشناختند. اولاً روابط عمومی بسیار قویای داشت و با مردم ارتباط میگرفت. بسیار هم انسان شوخطبع و شادی بود و این روحیه را در تعامل با مردم عادی اعمال میکرد و تظاهر نمیکرد. اساساً طبعش اینگونه بود. فوقالعاده فعال و به قول عربها کثیرالحرکة بود. بسیار سفر میکرد. نکته عجیب در لبنان این است که با اینکه کشور کوچکی است، سفر به مناطق مختلف چندان وجود ندارد. شاید باور نکنید که ما شیعیانی در جنوب داریم و شیعیانی در بقاع که اکثراً منطقه یکدیگر را ندیدهاند.
کار بزرگی بود که شهید شاطری انجام داد و مغفول مانده و دربارهاش صحبت چندانی نشده است و آن هم این است که ایشان برای قدرت فنی مهندسی ایران برندسازی کرد. یعنی جادهها، پلها، ساختمان و زیرساختها را در مقایسه با همه پروژههایی که در لبنان اجرا میشدند، با کیفیت بسیار بالا و هزینه بسیار کم بازسازی میکرد و همه به این موضوع معترف بودند.
یک روز به من گفت که عروسی دختر یکی از همکاران لبنانیاش است و به من گفت بیا با هم برویم. رفتیم. جشن بزرگی بود و سر میز شام عده زیادی از آقایان لبنانی نشسته بودند. آنها شهید شاطری را از روی چهرهاش شناختند و خیلی خوشحال شدند. همگی بالاتفاق میگفتند کیفیت جادههایی که شما در لبنان درست کردهای از کیفیت جادههای اروپایی اگر بالاتر نباشد، پایینتر نیست. لبنانیها زیاد هم سفر میکنند و در تمام دنیا پخش هستند. بخصوص در همه جای اروپا لبنانیها حضور دارند و به عینه همه جای اروپا را دیدهاند. به شهید شاطری میگفتند جادههایی که شما بخصوص در جنوب لبنان ساختهاید، از نظر زیرساخت، آسفالت، نظم و ترتیب و... به قدری باکیفیت هستند که نظیر ندارند. این یک Brand شده بود. یعنی ایران قدرت مهندسی خودش را از طریق شهید شاطری نشان داد که ما چه توان مهندسی بالایی در ایران داریم که اگر توسط شرکتهای پیمانکاری قوی هدایت بشود، کارهای بزرگی انجام میشوند. البته شرکتهای قوی پیمانکاری به مناطق مختلف رفتهاند و بسیار هم خوشنام هستند و دستکم در آسیای میانه که من خبر دارم، پروژههای مهمی را اجرا کردهاند. شروع این کار در واقع با شهید شاطری بود و به دنیا نشان داد که ما در ایران قدرت مهندسی بالایی داریم. علاوه بر این، ایشان این پروژهها را با هزینههای پایینی انجام میداد.
در ایران تصور میکنند که فقط کشور ایران در بازسازی لبنان نقش داشته و هیچ کشور دیگری نبوده است. بعد هم ایران میلیاردها دلار برداشته و برای بازسازی لبنان برده است، در حالی که اصلاً اینگونه نیست و من جداولی را هم آوردهام که...
استدلالشان هم این است که وقتی ما خودمان این همه راه ساخته نشده داریم، چرا رفتهاید و لبنان را ساختهاید؟
اولاً ضرورتش را که گفتم که ما هرقدر لبنان را تقویت کنیم، امنیت ملی کشور خودمان تقویت میشود و آن هم بهخاطر دشمنیهایی است که با نظام ما وجود دارد. رژیم صهیونیستی در همسایگی ما بشدت فعال است. ما میدانیم که اسرائیل در اقلیم کردستان عراق و همچنین در آذربایجان حضور قوی دارد و حتی در بحث ترور دانشمندان هستهای ما گفته میشود که عوامل اسرائیل از این دو جا نفوذ کرده و ترورها را انجام دادهاند و این اتفاقات ناگوار رخ داد. بنابراین در مورد ضرورتش با توجه به مقدمهای که گفتم، هیچ شک و شبههای نباید داشته باشیم. یعنی اگر یک دلار در لبنان خرج کنیم، به اندازه هزار دلار امنیت ملیمان تقویت میشود. این حداقل منفعت این قضیه است.
در روند بازسازی لبنان بعد از جنگ 33 روزه، غیر از ایران چه کشورهایی نقش داشتند؟
چند حالت بود. اولاً کنفرانسی تشکیل شد و یکسری از کشورها هرکدام مبلغی را تقبل کردند. بعضیها به قولشان وفا کردند و بعضیها هم اصلاً ندادند.
چه کشورهایی؟
آنهایی که پول را دادند عرض میکنم. عربستان، امارات، کویت، عراق، اندونزی، قطر و سلطنتنشین عمان.
اینها با چه رویکردی این کار را کردند؟ چون در فضای کلی معلوم است که ایران چرا این کار را میکند، چون هم پیوندهای ایدئولوژیک وجود دارند و هم بحث امنیت ملی که شما گفتید. مثلاً عربستان به چه دلیل اصرار داشت که به لبنان کمک کند؟
عربستان و امارات بخصوص عربستان در آن زمان، اسرائیل را تحریک میکرد که شما نگران جهان اسلام نباش و بزن و حزبالله را از بین ببر. با پیامهایی که به اسرائیل میدادند، در واقع آتشبیار معرکه بودند و تصورشان هم این بود که بساط حزبالله در ظرف یکی دو هفته جمع میشود. اما اتفاقی که افتاد این بود که اسرائیل شکست خورد، آن هم شکست مفتضحانه و خبر این موضوع هم که عربستان آنها را تحریک کرده، درز کرد و در تمام دنیا پخش شد و عربستان برای اینکه این اتهام را از خود دور کند، اعلام کرد که برای کمک به بازسازی آماده هستیم.
یعنی به نوعی خواستند سیاست خصمانهشان را جبران کنند.
میخواستند خیانتی را که کرده بودند تحتالشعاع قرار بدهند. امارات هم همینطور. کویتیها انصافاً با نیت خیر آمده بودند. قطریها هم در رقابت با عربستان آمده بودند.
کویت هم برایم جای سؤال دارد، چون کویت که مثل ما با شیعیان حزبالله پیوند ایدئولوژیک ندارد. کویت چرا میآید و برای بازسازی لبنان هزینه میکند؟
در کویت بزرگترین خطری که خاندان آلصباح را تهدید میکند، سلفیها هستند. یک جریان قوی سلفی در کویت وجود دارد. جالب اینجاست که شیعیان کویت حامی خاندان امیر هستند. خاندان امیر همگی اهل سنت هستند، ولی خطر اصلی سلفیها هستند و حتی در پارلمان هم اکثراً آرمهای سلفیها بالاست. شیعیان همواره از امیر کویت حمایت کردهاند و البته به نفع خود شیعیان هم بوده که حکومت از آنها حمایت کند و این یک نفع دوطرفه بوده است. متأسفانه چند سالی است که امیر جدیدی روی کار آمده و همینطور وزیر امورخارجه تا حدودی تحتتأثیر بنسلمان هستند، ولی بهطور کلی مواضعشان درمورد قضیه فلسطین خوب بوده است. چون تنها کشوری که در حوزه خلیجفارس پارلمان دارد کویت است و از همان اولی که این کشور تشکیل شد، پارلمان داشت و در آن انتخابات انجام میشد. بنابراین کویتیها از نظر مسائل سیاسی و اجتماعی یک سر و گردن بالاتر از بقیه شیخنشینها بودند. پس بحث کمکشان به لبنان بهخاطر دیدگاهشان در مورد تقویت شیعیان به این معنایی است که توضیح دادم.
اندونزی به عنوان پرجمعیتترین کشور مسلمان دنیا نمیتوانست به این قضیه توجه نکند، هر چند که فقط یکمیلیون دلار کمک کرد و کارش در واقع سمبلیک بود و میخواست نقش کوچکی داشته باشد. قطریها و سلطنتنشین عمان هم خیلی قوی وارد میدان شدند. آمارها خیلی جالب هستند. این جدولی که من آوردهام، جدولی است که دولت لبنان در سال 2009 به شکل رسمی اعلام کرده است که این کشورها این مبالغ را برای بازسازی لبنان کمک کردهاند. عربستان 520 میلیون دلار از همه بیشتر پول داده. صندوق رشد و توسعه اتحادیه عرب چیزی نزدیک به 10 میلیون و 370 هزار دلار. کویت 300 میلیون دلار. امارات 13 میلیون دلار. ببینید تفاوت چقدر زیاد است. عراق 35 میلیون دلار. اندونزی یک میلیون دلار. قطر 300 میلیون دلار. سلطنتنشین عمان 50 میلیون دلار. اینها مبالغی است که این کشورها پرداختهاند، ولی روشهایشان با هم فرق میکرد.
گفتید که عربستان 520 میلیون دلار، قطر و کویت 300 میلیون دلار. ایران از قطر و کویت هم کمتر بوده؟
به ایران هم اشاره خواهم کرد. ما از طرف افراد و اشخاص به خصوص تجار شیعه هم ارقامی را داریم یا هیأتها و سازمانهای مردم نهاد. اینها هم روی هم نزدیک به 40 میلیون دلار کمک کردند. مجموعه کمکهایی که به دولت لبنان شد و رسماً دراختیار این پروژه قرار گرفت، یکمیلیارد و 750 میلیون دلار است. یعنی کل بازسازی در لبنان با این مبلغ انجام شد. از این یک میلیارد و 750 میلیون دلار تصور کنید سهم ایران چقدر باشد؟
طبیعتاً ده درصد باید باشد.
نه، خیلی کمتر. در ایران جوسازی شد که ایران میلیاردها دلار برداشته و به لبنان برده، در حالی که هزینه کل بازسازی لبنان یک میلیارد و 750 میلیون دلار بود. ایران در این پروژه کمتر از 100 میلیون دلار هزینه کرده است.
یعنی تقریباً 6، 7 درصد.
من فکر میکنم کمتر از این باشد، ولی حتی اگر 5، 6 درصد هم باشد، به نسبت پولی که آنجا هزینه شده پولی نیست.
و به جای آن اعتباری بود که در لبنان به دست آمد.
خود شهید شاطری هم در زمینه بازسازی کار بزرگی کرد. مثلاً برای جادهسازی نیاز به قیر و آسفالت داشتند. به جای اینکه برود و اینها را بخرد، یک شرکت قیر و آسفالت درست کرد. این شرکت علاوه بر تأمین موادی که برای بازسازی نیاز داشت، به بقیه پروژهها هم مواد میفروخت که خودش درآمدزایی داشت. شهید شاطری درآمد حاصل از فروش قیر و آسفالت را برای بازسازی هزینه میکرد. تجار شیعه در کویت و منطقه خلیجفارس و جاهای دیگر که خیلی هم متمول بودند کمک میکردند. اولاً اینطور نبود که همه پول بازسازی لبنان را ایران داده باشد و درصدش خیلی پایین بود. ولی کاری که جمهوری اسلامی کرد به خاطر قدرت مهندسیاش بود. آنها مهندس نیاورده و فقط پول آورده بودند. کشورهای حوزه خلیجفارس قشر تحصیلکرده به آن معنا ندارند.
یعنی تنها کشوری که نیروی مهندسی برد، ما بودیم؟
بله. هیچ کشور دیگری نیاورد.
آورده این کار از نظر راهبردی برای ما چه بود؟
عربستان غیر از این 520 میلیون دلار، میلیاردها دلار در انتخاباتهای مختلف به خانواده سعد حریری کمک میکردند که اینها برنده بشوند. اما کسانی که مسائل لبنان را دنبال میکنند، میدانند که سعد حریری و جریان «المستقبل» نه تنها شکست کامل خوردند، بلکه ایشان خودش اعلام کرد که میخواهد بازنشسته سیاسی و از صحنه سیاسی خارج شود. چرا؟ چون عربستان از اینکه او و جریانات وابسته به او پولهای عربستان را به باد دادند، بدون اینکه کوچکترین نتیجهای برای عربستان داشته باشد، بشدت ناراضی هستند. در مقابل، ایرانی که یکهزارم عربستان در لبنان هزینه نکرده، الان چه دوست چه دشمن اعتراف میکنند که حزبالله حاکم است.
شما سالها در لبنان زندگی کردهاید. بعد از جنگ 33 روزه واقعاً از لحاظ قدرت نرم، جایگاه ایران خیلی بالاتر از عربستان و سایر کشورهاست؟
اگر مسائل عراق و سایر مناطق را دنبال کنید، متوجه خواهید شد که در لبنان چه اتفاقی افتاده است. تقابلی که در حال حاضر بین ایران و امریکا در عراق جریان دارد، با اینکه ما در عراق هزینهای نکردهایم، عراق خودش یک کشور نفتخیز است و درآمد خیلی زیادی هم دارد، میبینیم که امریکاییها چقدر دارند تلاش میکنند که جلوی نفوذ ایران را بگیرند و یا از میزان نفوذی که ایجاد شده بکاهند. در لبنان که همسایه ما هم نیست و از ما دور است و ترکیب مذهبی قومیتی آن هم با ما خیلی فرق میکند. مثلاً مردم عراق 65 درصد شیعه هستند، ولی لبنان به کشور اقلیتها شهرت دارد و شیعیان که بیشتر از همه هستند، فقط 33 درصد جمعیت لبنان را تشکیل میدهند؛ یعنی خود شیعیان هم اقلیت هستند. جمهوری اسلامی در لبنان کاری کرده که بخش عمده شیعیان و جریانی قوی در مسیحیت، یعنی جریان میشل عون، بخشی از اهلسنت و حتی در بین دروزیها ـ چون خود دروزیها اساساً کم هستند ـ همپیمان محور مقاومت و جمهوری اسلامی هستند. این دستاورد فوقالعاده بزرگی است و نشان میدهد که هم کار نرمافزاری و هم بحث مقاومت و کاری که جمهوری اسلامی در مقابله با امریکا و اسرائیل و تکفیریها انجام داد، کار بزرگی بود و دارد نتایجش را نشان میدهد.
از کارهایی که شهید شاطری انجام داد مثال میزنم. ایشان جادهای را بین بعلبک و حرمل ساخت. پیش از آن جاده خرابی وجود داشت و ساعتها طول میکشید تا بتوانید این مسافت را طی کنید که بسیار خستهکننده بود. شهید شاطری یک جاده بسیار درجه یک درست کرد و همین جاده بعدها در جنگ با تکفیریها در سوریه، در منطقه قلمون و عُرسال هم در زمینه نقل و انتقال نیرو و مجروحین و کمکرسانی نقش فوقالعاده مهمی را ایفا کرد و نه تنها شیعیان که مسیحیان را هم از تهاجم تکفیریهایی که از منطقه عُرسال آمده بودند، حفظ کرد. یعنی کارهای شهید شاطری کارهای راهبردی بودند، نه اینکه یک جاده پرت روستایی را بازسازی کرده باشد. مثلاً ایشان در وسط این جاده ـ فکر میکنم به دستور شهید سلیمانی این کار را کرده باشد ـ در مسیری طولانی، جاده را بسیار پهن کرده بود که به عنوان باند فرودگاه میتوانست مورد استفاده قرار بگیرد. همه میدانستند که این بخش ربطی به جاده ندارد و این کار براساس یک دید راهبردی انجام شده بود. سردار سلیمانی این دستور را داده بود و شهید شاطری هم به بهترین نحو این کار را انجام داده بود. همه اینها نشانه آیندهنگری است.
بعداً در جنگها به کار آمد؟
تا الان نیازی پیش نیامده، ولی آنجا هست و کسی هم نمیتواند آن را از آنجا بردارد و اگر روزی ضرورت ایجاب کرد، آنجا هست. از این نوع کارهای بسیار مهم زیاد انجام شدهاند. مثلاً در بحث جنوب و بقاع که اشاره کردم، در جاهایی که جادهای وجود نداشت یا بسیار مخروبه و متروکه بودند، جادهها را به شکلی اساسی بازسازی کرد تا لازم نباشد شیعهای که میخواهد از بقاع به جنوب برود، ناچار باشد به بیروت برود و مستقیماً از بقاع به جنوب برود و یا بالعکس. حالا میتواند از جادههای میانبر و متنوع برود. شهید شاطری بسیار آدم فرهنگیای بود. یک انقلابی متدین و یک هیأتی تمامعیار.
اگر در مورد حضور شهید شاطری در سوریه هم نکتهای هست بفرمایید.
ایشان کارش را از نظر بازسازی در لبنان تقریباً تمام کرده بود که بحران سوریه شروع شد. ایشان یکسال بعد از شروع بحران که رسماً جنگ در سوریه آغاز شد، از لبنان به سوریه منتقل شد (بهار 2012 م.) ایشان کلاً 11 ماه در سوریه بود و حضورش با شهادت پایان پذیرفت، اما در این 11 ماه کارهای بسیار بزرگی کرد. موقعی که ایشان وارد سوریه شد، وضعیت امنیتی فوقالعاده بحرانی و خطرناک بود، بخصوص منطقه حرم حضرت زینب(س) که به منطقه سیده زینب(س) معروف است. این منطقه خارج از شهر دمشق است و چند کیلومتری از دمشق فاصله دارد. قبل از این تحولات و بحران 2011 این منطقه کاملاً غیرشیعهنشین بود و فقط حرم در آنجا وجود داشت و زوّار میرفتند زیارت میکردند و برمیگشتند. وقتی بحران شد، این وضعیت، حرم را در معرض خطر بسیار بالایی قرار داد. یعنی همه نگران بودند که حادثه سامرا به نحو دیگری در سوریه تکرار شود. به همین خاطر اولویت این بود که حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) و سایر اماکن مذهبی - چون در سوریه از این اماکن زیاد داریم، مسیر عبور اسرای کربلا بود و از حلب آمده پایین تا حماد و جاهای مختلف آثار آنها وجود دارد - را چگونه میتوان حفظ کرد. اما اولویت محافظت از حرم حضرت زینب(س) بود و ایشان بلافاصله مسئول آن قسمت شد و کارهای راهبردی زیادی را انجام داد. میدانست که باید حضور مردم در آن منطقه را حفظ کرد. جنگ شروع شده بود و خیلیها مهاجرت کرده بودند. حتی اهل تسنن هم برای اینکه از شرّ گروههای سلفی و تکفیری در امان بمانند، مهاجرت کرده بودند و کسی نمانده بود. فقط یک عده جوان شیعه به طور داوطلبانه آمده بودند که از حرم محافظت کنند و کسی هم نبود که از آنها حمایت کند. ایشان که به آنجا رفت، راهبردش این بود که آن منطقه را تبدیل به یک پایگاه اساسی مقاومت کند. اولین کاری که کرد این بود که آوارگان شیعه در مناطق دیگر را آورد و در منطقه سیده زینب(س) اسکان داد. اسکان اینها مستلزم فراهم آوردن نیازهای اولیه زندگی مثل آب خوردن و سبزیجات و مواد غذایی و هر چیزی بود که موجب میشد برای تهیهاش آن منطقه را ترک کنند و به جای دیگری بروند و ایشان شخصاً متولی این کار شد و اینها را تهیه میکرد. ایشان یک نوع بسیج نوجوانان و جوانان و حتی نونهالان را از بین همان آوارگانی که آمده بودند فراهم کرد. همگی روحیهشان را از دست داده و دچار غم و اندوه شدید شده بودند. ایشان با اقداماتی که انجام داد، در دل افراد امید ایجاد کرد و در همان شرایط یکسری وسایل بازی شبیه به آنچه که در پارکهای ما هست آورد که بچههای کوچک بیایند و بازی کنند. در عین حال نوجوانها و جوانها را جمع و با آنها کار فرهنگی میکرد و سرودها و شعارهای انقلابی را با آنها میخواند. او در این منطقه سیده زینب(س) زیرساختهایی را برای رزمندگان ایجاد کرد. از جمله درمانگاه، بیمارستان، مراکز خدماترسانی و حتی بُنه مهمات را درست و همه چیز را برای حفظ حرم عزیز و منطقه تهیه کرد و در مدت کوتاهی در آنجا تحول بزرگی را به وجود آورد. حتی جاده منتهی به این منطقه بسیار ابتدایی و خرابه و روستایی بود و جاده اصلی به دست معارضین افتاده بود. ایشان از همین جاده با دست خالی و بدون ایجاد هزینه، تمام این کارها را انجام میداد. واقعاً بودجهای هم وجود نداشت. کار بزرگ ایشان این بود که منطقه سیده زینب(س) را حفظ کرد.
حلقه اولیه دفاع از حرم را ایشان در منطقه سیده زینب«س» ایجاد کرد؟
نه، حلقه اولیه پیش از رفتن ایشان به وجود آمده بود، ولی واقعاً داشتند با چنگ و دندان دفاع میکردند، اما زیرساختی برای دفاعشان وجود نداشت. هم بچههای شیعه و هم مسیحیهای سوریه آمده بودند و داشتند از آنجا دفاع میکردند، اما واقعاً مظلومانه دفاع میکردند. ایشان رفت و این حرکت را تبدیل به یک پایگاه اساسی مقاومت کرد. دیگر در آنجا نیروی ثابتی وجود داشت و از آن به بعد خطر سقوط منطقه سیده زینب«س» کلاً از بین رفت و مسلحین که تا پشت دیوارهای حرم حضرت زینب«س» رسیده بودند، مجبور شدند عقبنشینی کنند. بنابراین نقش بسیار بزرگی در دفاع از حرم داشتند و میشود از ایشان بهعنوان یکی از بزرگترین مدافعان حرم نام برد.
ایشان از فروردین تا آبان 1391 به آنجا رفت و برای اولینبار دفاع وطنی در سوریه تشکیل شد، یعنی نیروهای داوطلب را برای جنگیدن مسلح کرد. ارتش سوریه بهعنوان یک ارتش کلاسیک اعتقادی به نیروهای داوطلب نداشت. ارتش یعنی نیروهای حرفهای. اوایل جنگ هم بود و تصور میکرد از پس معارضین برمیآید و نمیدانست این نیروهای مسلحی که آمدهاند، جنگ آزموده و بسیار وحشی هستند. ایران کلی تلاش کرد تا این موضوع را به آنها تفهیم کند. وقتی دولت سوریه پذیرفت، سردار غفاری برای اداره دفاع وطنی تعیین شد و از شهید شاطری خواست که بهعنوان مسئول ستاد بیاید و به ایشان کمک کند. ایشان آمد و علاوه بر سمتی که در سیده زینب«س» داشت، در اینجا هم مسئولیت را قبول و سریعاً شروع به تشکیل ستاد و ارگانهای لازم برای دفاع وطنی کرد و در ظرف مدت کوتاهی هشتهزار نیروی داوطلب را به ایران اعزام کرد تا آموزشهای کوتاهمدت ببینند و برگردند و بهعنوان اولین نیروهای داوطلب مسلح وارد جنگ با معارضین شدند. همه این کارها در فاصله بسیار کمی انجام شد که واقعاً رکورد است.
سردار سلیمانی در سفری که به آنجا آمده بود، گفته بود که من میروم و یک هفته بعد که برمیگردم، شما باید چند پادگان را از ارتش سوریه برای دفاع وطنی تحویل گرفته باشید. شهید شاطری در همان یک هفته موفق شده بود که با اصرار و پیگیری در دمشق و حمص پادگانها را تحویل بگیرد. خیلی سخت است که شما بتوانید از یک ارتش پادگان تحویل بگیرید. معمولاً میرفت و پادگانهایی را که یک مقدار متروکه بودند میگرفت و سریع بازسازی میکرد. سرعت کارش باور کردنی نبود. نیروهایی که به ایران میآمدند و آموزش میدیدند، به پادگانها برمیگشتند و آماده جنگیدن میشدند. بحرانها هم زیاد بودند. بعد از مدت کوتاهی، سردار سلیمانی به سردار غفاری گفت که برو و مسئول منطقه لاذقیه یعنی ساحل باش. ایشان موقعی که رفت، با توجه به رفاقتی که از لبنان با شهید شاطری داشت، از ایشان خواست که به منطقه لاذقیه بیاید و در آنجا کار را از صفر و زیر صفر شروع کردند. در آنجا هیچ چیزی وجود نداشت و دو نفری تنهایی به آنجا رفته بودند و حتی خودرو و راننده هم نداشتند. از اینجا کار را شروع کردند. یکی از خاطراتی که برای من گفتند این بود که دیدند ارتش سوریه قصه را خیلی جدی نمیگیرد و حاضر نبود به این راحتیها به اینها پادگان بدهد. اینها میروند و در منطقه طرطوس پادگانی را پیدا میکنند که تقریباً خالی بوده است. به اسم سفارت و نه به اسم سپاه به آنجا میروند و میگویند ما از سفارت جمهوری اسلامی آمدهایم که ببینیم این پادگان شما برای بازسازی به چه چیزهایی نیاز دارد تا کمک کنیم. آنها هم خوشحال میشوند و راهشان میدهند و آنها هم میروند و دقیق همه جا را بازرسی میکنند و موقعی که میخواهند وارد اتاق فرمانده پادگان شوند، شهید شاطری به سردار غفاری میگوید که من از تمام پادگان فیلم گرفتهام و دقیقاً میدانم به چه چیزهایی نیاز است و در همین مسیر هم به پیمانکاری که در سوریه میشناسم زنگ زدهام و او هم اعلام آمادگی کرده که سریع بیاید و اینجا را بازسازی کند. یعنی یک چیز غیرقابل تصور. وقتی که اینها از پادگان بیرون میآیند، تمام کارها انجام شده بوده است. پیمانکار بلافاصله در روز بعد میآید و شروع به کار میکند. واقعاً فرصت زیادی هم نبوده و کارهایی را که شاید باید چندماه طول میکشید، اینها در عرض چند روز انجام دادند.
ایشان در آذرماه 91 از من دعوت کرد که به منطقه ساحل بروم. آن موقع من در بیروت بودم و رفتم. کارهایی که ایشان در یک فاصله زمانی کوتاه در پادگان طرطوس انجام داده بود، واقعاً دیدنی بود. در این فاصله کوتاه یک پادگان آموزشی درست کرده بود و ما سر کلاسهایی رفتیم که جوانان داوطلب سوری در آنجا آموزش میدیدند. ایشان سر کلاس میرفت و در حضور استاد، از داوطلبان سؤال میپرسید و هر کسی که جواب درست میداد، مبلغی که جزئی هم بود، بهعنوان جایزه به او میداد و به این ترتیب همه را سر ذوق میآورد و شور و نشاط فرهنگی در آنها ایجاد میکرد. نوحه میخواند، شعر میخواند، شعار میداد و... هیچ موقع ایشان را در یک حالت غمزده و افسرده نمیدیدید. در اینجا هم با اینکه در مجموع 26 روز در منطقه ساحل بودند، ولی پایه قرارگاه ساحل را در اینجا گذاشتند.
اتوبان حما ـ حلب بسته شده بود و به دستور سردار سلیمانی باید یک جاده متروکه به سمت حلب گشوده میشد. سردار غفاری مسئول آزادسازی این جاده شده بود و دوباره از شهید شاطری درخواست میکند که برای کمک بیاید. سردار غفاری میگفت شبی که من رفتم در ساختمان آنجا هیچ چیزی وجود نداشت و من کارتنی را پهن کردم و روی آن خوابیدم. صبح ساعت 10 شهید شاطری رسید و گفت به چه چیزی نیاز دارید؟ گفتم ما میخواهیم عملیات کنیم. نه وضعیت لجستیکی و مهماتمان درست است، نه غذا داریم به نیروها بدهیم و خلاصه هیچی نداریم و به همه اینها نیاز داریم. سردار غفاری میگفت شهید شاطری گفت هیچ نگران نباش و برگشت دمشق. میگفت من 10 صبح این حرف را زدم و شهید شاطری در ساعت 9 شب خودش را به من رساند و گفت همه چیز را تأمین کردم. در منطقه آشپزخانه راه انداختم و بُنه مهمات زدم. انجام چنین کارهایی در عرض ده ساعت غیرقابل تصور است، ولی واقعاً شهید شاطری تواناییهای عجیبی داشت. عملیات شروع شد و اینها پیشروی کردند. در وسط عملیات شهید شاطری به سردار غفاری میگوید که من ویزای مدینه دارم. چند روزی به من مرخصی بده که بروم حج عمره و برگردم. سردار غفاری میگوید ما وسط عملیات هستیم و بدون وجود شما نمیتوانیم ادامه بدهیم. شهید شاطری میگوید پس من استخاره میکنم. دو تا استخاره میکند. یکی برای رفتن به عمره و یکی برای ماندن در آنجا. در خصوص عمره استخاره میآید که عمل خوبی است، ولی عادی است، ولی استخاره دوم میگوید بسیار عالی است. قرار است کار بزرگی اتفاق بیفتد و این باعث عاقبت به خیری شما میشود و ایشان عملیات را ادامه میدهد و عاقبت به خیری ایشان همان شهادت است که حاصل شد.
«ایران» از ضرورت آگاهی بخشی و واکسیناسیون برای مقابله با سویه جدید کرونا گزارش می دهد
گردش همزمان اُمیکرون و دلتا درکشور
50 درصد بستریهای کرونایی در پیک ششم زیر ۵۰ سال هستند
معاون درمان ستاد کرونای استان تهران با اشاره به گردش همزمان اُمیکرون و دلتا، گفت: به طور تخمینی ۸۰ تا ۸۵ درصد موارد ابتلا با سویه اُمیکرون است، اما ۱۰ تا ۱۵ درصد موارد نیز مربوط به دلتاست.
دکتر نادر توکلی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه سویه در گردش فعلی کاملاً اُمیکرون نیست، بلکه دلتا هم در گردش بوده و برخی موارد ابتلا از سویه دلتاست، گفت: به طوری که به نظر میرسد درصدی از سویه موجود دلتا است. بنابراین شانس درگیری ریه در بیماران مبتلا به دلتا بالاست. البته غالب موارد اُمیکرون است. به طور تخمینی ۸۰ تا ۸۵ درصد موارد ابتلا مربوط به سویه اُمیکرون است، اما ۱۰ تا ۱۵ درصد موارد نیز مربوط به دلتاست. حال مبتلایان به سویه دلتا، به علاوه افرادی که با بیماری زمینهای یا وزن بالا یا بدون تزریق واکسن به اُمیکرون مبتلا میشوند، ممکن است بستری شوند. توکلی درباره وضعیت ابتلای کودکان در تهران نیز گفت: ۱۵ تا ۲۰ درصد از ابتلاها در افراد زیر ۱۰ سال است. به طور کلی برخلاف سویههای قدیم، ۵۰ درصد بستریها زیر ۵۰ سال هستند. البته در کودکان آنچه بیشتر منجر به بستری میشود، با علائمی مانند استفراغ، سرفههای شدید که بیشتر علتش التهاب در مجاری تنفسی فوقانی بوده و حالت خروسک دارد، است. این علائم و سرفههای شدیدی که ایجاد حالت خفگی میکند، کودکان را به بیمارستان میکشاند. درگیری ریه ناشی از کرونا در کودکان بسیار کم است. وی با بیان اینکه مرگ و میر ناشی از کرونا هم در کودکان بسیار کم است، گفت: در عین حال بیشترین میزان مرگ و میر ناشی از کرونا همچنان در سنین بالای ۶۰ سال است. روال مرگ و میر کماکان همان الگوی سنی قبلی را دارد و بیشتر مرگها در سنین بالای ۶۰ سال اتفاق میافتد.
دکتر نادر توکلی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه سویه در گردش فعلی کاملاً اُمیکرون نیست، بلکه دلتا هم در گردش بوده و برخی موارد ابتلا از سویه دلتاست، گفت: به طوری که به نظر میرسد درصدی از سویه موجود دلتا است. بنابراین شانس درگیری ریه در بیماران مبتلا به دلتا بالاست. البته غالب موارد اُمیکرون است. به طور تخمینی ۸۰ تا ۸۵ درصد موارد ابتلا مربوط به سویه اُمیکرون است، اما ۱۰ تا ۱۵ درصد موارد نیز مربوط به دلتاست. حال مبتلایان به سویه دلتا، به علاوه افرادی که با بیماری زمینهای یا وزن بالا یا بدون تزریق واکسن به اُمیکرون مبتلا میشوند، ممکن است بستری شوند. توکلی درباره وضعیت ابتلای کودکان در تهران نیز گفت: ۱۵ تا ۲۰ درصد از ابتلاها در افراد زیر ۱۰ سال است. به طور کلی برخلاف سویههای قدیم، ۵۰ درصد بستریها زیر ۵۰ سال هستند. البته در کودکان آنچه بیشتر منجر به بستری میشود، با علائمی مانند استفراغ، سرفههای شدید که بیشتر علتش التهاب در مجاری تنفسی فوقانی بوده و حالت خروسک دارد، است. این علائم و سرفههای شدیدی که ایجاد حالت خفگی میکند، کودکان را به بیمارستان میکشاند. درگیری ریه ناشی از کرونا در کودکان بسیار کم است. وی با بیان اینکه مرگ و میر ناشی از کرونا هم در کودکان بسیار کم است، گفت: در عین حال بیشترین میزان مرگ و میر ناشی از کرونا همچنان در سنین بالای ۶۰ سال است. روال مرگ و میر کماکان همان الگوی سنی قبلی را دارد و بیشتر مرگها در سنین بالای ۶۰ سال اتفاق میافتد.
با آغاز توزیع هوشمند در ۲۲ مرکز استان صورت گرفت
کاهش قیمت گوشت قرمز در بازار
توزیع هوشمند گوشت گوساله و گوسفند منجمد بستهبندی شده در مراکز ۲۲ استان کشور آغاز شد. به گزارش «ایران»، پس از توزیع گوشت به صورت اینترنتی و خبر توزیع گسترده در میادین میوهوترهبار، قیمت گوشت در بازار از افزایشهای عجیب و غریب اخیر خود عقبنشینی کرد. هفته گذشته بود که قیمت گوشت قرمز در بازارها با افزایش 20هزار تومانی روبهرو شد به همین دلیل بلافاصله سازمان تعاون روستایی که توزیع گوشت قرمز به صورت اینترنتی را کلید زد. در همین خصوص مشاور عالی سازمان مرکزی تعاون روستایی ایران گفت: از روز پنجشنبه هفته گذشته در پی آخرین مصوبه کارگروه تنظیم بازار محصولات کشاورزی، توزیع گوشت گوساله منجمد نیز با قیمت ۹۹ هزار و ۸۰۰ تومان در هر کیلو گرم و گوشت گوسفندی منجمد با قیمت ۱۰۵ هزار تومان در هر کیلوگرم در بستههایی با وزن ۲ تا ۳ کیلو و ۸۰۰ گرم از طریق سامانه بازرگام در تهران آغاز شد و از این هفته نیز در ۲۲ مرکز استان عرضه میشود. وی اظهار داشت: توزیع هوشمند گوشت قرمز، زیر قیمت مصوب تنظیم بازار و به صورت رایگان در درب منازل صورت میگیرد. بررسیهای میدانی نشان میدهد که قیمت هر کیلوگرم شقه گوسفندی در میادین میوهوترهبار ۱۲۲هزار تومان و هر کیلوگرم گوشت گوساله بدون استخوان ۱۴۸هزارتومان، هر کیلو گوشت گوساله با استخوان 120هزار تومان، ران گوساله 176هزار تومان و ران گوسفندی کیلویی 183هزار تومان به فروش میرود و فروشندگان ابراز امیدواری کردند که در روزهای آینده، قیمتها بیشتر کاهش یابد. کارشناسان بخش کشاورزی توزیع اینترنتی گوشت قرمز در بازار را یکی از اصلیترین دلایل کاهش قیمت گوشت قرمز میدانند، از طرف دیگر توزیع دام زنده در بازار، تأمین نهادههای دامی به نرخ دولتی تا آخر سال و توزیع گسترده گوشت در میادین میوهوترهبار را از دیگر دلایل ارزان شدن گوشت قرمز میدانند.
سایه طلاق بر سر نیمی از ازدواج اصفهانی ها
بختی که دیر میآید و زود میرود
حمیرا حیدریان
خبرنگار
آمار طلاق در کشور رو به افزایش است و از هر سه ازدواج در 9ماهه اول سال 1400 یک مورد به طلاق منجر شده است. روندی که استان اصفهان را با ثبت 28 هزار و 100 ازدواج و 10 هزار و 277 طلاق در سال 1399 که نسبت به سال 98 داشته، جزو چهار استان رکورددار طلاق کرده است. رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان هشدار داده است رشد فزاینده آمار طلاق در سالهای اخیر، نزدیک به نیمی از ازدواجها را در این استان تهدید میکند. همچنین میانگین ماهیانه ازدواج در استان، امسال حدود ۲ هزار نفر بوده است که با توجه به جمعیت حدود ۲ میلیونی جوانان استان باید دستکم سالانه 100 هزار ازدواج ثبت شود درحالیکه میانگین ماهیانه ازدواج تنها یک چهارم حداقل انتظار است.
میانگین سن از دواج؛ 35 سال
محمدرضا طاهری، دفتردار ازدواج و طلاق در استان اصفهان در گفتوگو با خبرنگار «ایران» گفت: ما در اصفهان همچنان شاهد ازدواج زوجها هستیم که این امر در اصل اتفاق مبارکی است اما آنچه باعث نگرانی و تأسف است اینکه بیشتر این ازدواجها در گروه سنی بالای 30 سال و میانگین سنی 35 تا 40 سال اتفاق میافتد که مدت زندگی مشترک نیز در بخشی از این ازدواجها بسیار کوتاه بوده و منجر به طلاق میشود.
وی در پاسخ به این سؤال که مهمترین عامل کاهش آمار تشکیل زندگی مشترک را در چه میبینید، اظهار داشت: کمتر دیده میشود که جوانان 20 تا 25 ساله راغب به ازدواج باشند و اتفاقی که در جامعه افتاده است اینکه عدم اشتغال و نداشتن تمکن مالی جوانان از یک سو و از سوی دیگر تورم و تغییر سبک زندگی و تغییر نگاه به ازدواج از سوی دیگر باعث شده که تمایل به تشکیل زندگی مشترک کاهش پیدا کند و ما شاهد افزایش سن ازدواج باشیم.
طاهری با تأکید بر اینکه از هر چهار ازدواج صورت گرفته یکی از آن منجر به طلاق میشود، گفت: برخی از ازدواجها بهصورت صوری و تنها به منظور دریافت وام ازدواج انجام میشود که جای تأسف دارد که شرایط اقتصادی به گونهای است که برخی افراد حاضرند شناسنامه خود را تنها برای دریافت وام سیاه کنند و بعد دریافت مهر طلاق را بر آن بزنند.
وی افزود: اگرچه اصفهان جزو استانهایی است که دارای تعداد آمار طلاق بالایی است اما هنوز جای خوشحالی است که میزان ازدواج در این استان نیز بالاست.در ماههایی از سال همچون ذی الحجه این امر پررنگ ترمی شود و ما امسال در دفترخانه خود در پیش از ماه محرم و صفر 65 مورد ازدواج را به ثبت رساندهایم.
وی افزود: متأسفانه با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه نه تنها میزان تعلق مهریه کاهش پیدا نکرده بلکه ما شاهد افزایش روزافزون آن بین زوجین هستیم. موضوعی که با شرایط فعلی گاه دردسرساز میشود. حداقل میزان مهریه بنا به توافق خانوادهها و زوجین از حداقل 30 تا 110 سکه شروع شده و تا حداکثر 1350 سکه نیز در دفتر ثبت ازدواج ما به ثبت رسیده است.
کاهش یک چهارمی آمار ازدواج میان جوانان اصفهانی
رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان نیزدر گفتوگو با «ایران» گفت: تفاوتهای مشهودی در آمارهای ازدواج در مقایسه با دهه قبل از آن وجود دارد و به همین نسبت رشد طلاق در یک دهه اخیر بسیار محسوس و تأملبرانگیز است. با شروع همهگیری کرونا از اواخر سال 98، دفاتر ازدواج و طلاق استان از نخستین مجموعههایی بودند که با اطلاعرسانیهای بهموقع و مستمر کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان، خود را با شرایط کرونا وفق داده و با تقلیل مراجعان دفترخانهها به زوجین و والدین آنها و ایجاد فاصلهگذاری و استقرار سایر پروتکلهای ابلاغشده، اجازه ندادند افت محسوسی در آمار ازدواج جوانان نسبت به قبل از کرونا به وجود آید.
رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان با بیان اینکه کرونا در ابتدا منجر به افت و رکود اندکی در آمار ازدواج شد، افزود: در همین دوران بهدلیل توجه و تأکید کمتر به برگزاری مراسم پرهزینه عقد در تالارها و باغها و سالنها، هزینههای ازدواج جوانان به نحو محسوسی کاهش پیدا کرد و این موضوع کاهش آمار ازدواجها به خاطر کرونا را بهخوبی جبران کرد، بنابراین وقتی شرایط کرونا را با یک سال قبل از آن مقایسه میکنیم تفاوت چندانی در آمارها مشاهده نمیکنیم.
این مسئول با بیان اینکه در مهرماه که مقارن با اعیاد ربیع و رونق ازدواج است، 870 ازدواج در مقابل 800طلاق در استان اصفهان ثبت شده است، گفت: متأسفانه طی تحقیقات انجام شده استان اصفهان از نظر کاهش میزان ازدواج در کشور، در وضعیت قرمز و بحرانی قرار دارد به طوری که آمارها نشان میدهد در شهریور ماه سالجاری تنها 700 مورد ازدواج به ثبت رسیده است و این در حالی است که در همین زمان تعداد طلاقهای ثبت شده نزدیک به یکهزار مورد بوده است.
علیاکبر صافی اصفهانی با ابراز نگرانی از روند افزایشی طلاق و کاهش میزان ازدواج در میان جوانان افزود: در هفت ماه نخست سالجاری نزدیک به 14 هزار و 100 ازدواج به ثبت رسیده است که در مدت مشابه، یعنی در فروردین تا پایان مهرماه 99 این رقم حدود 13 هزار و 500 ازدواج بوده است و همچنین پنج هزار و 700 طلاق نیز در استان به ثبت رسیده است.
این مسئول با اشاره به اینکه چند نکته نگرانکننده در این آمارها وجود دارد، اظهار داشت: امیدواریم نهادهای فرهنگی استان در برنامهریزیهای خود این نکته را مورد توجه قرار دهند که رشد فزاینده آمار طلاق در سالهای اخیر نزدیک به نیمی از ازدواجها را مورد تهدید قرار داده است.
وی رشد طلاق را پیامد نبود اقدامات اصولی، هدفمند و بهموقع در حوزه مشاورههای پیش از ازدواج و تسهیلات و حمایتهای مدنی خانوادههای جوان پس از ازدواج عنوان کرد و بیان داشت: نکته دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد، قابل قبول نبودن میزان وقایع ازدواج با توجه به جمعیت جوان استان اصفهان است. وقتی در آمارهای رسمی از یک میلیون و 800 هزار جمعیت جوان استان سخن گفته میشود، اگر 800هزار نفر از این جمعیت جوان در سنین ازدواج باشند، باید دستکم سالانه حدود 200 هزار زوج تشکیل زندگی مشترک بدهند یعنی 100هزار ازدواج در استان ثبت شود.
وی میانگین ماهیانه ازدواج در استان اصفهان را در سالجاری حدود 2هزار نفر اعلام و تصریح کرد: اگر آمار به همین نسبت تا پایان سال ادامه یابد، سالانه نزدیک به 25 هزار ازدواج ثبت میشود که برابر یک چهارم حداقل انتظار است.
صافی با اشاره به افزایش قیمت اقلام مرتبط با ازدواج مانند طلا و سکه و خدمات ازدواج و لوازم خانه و اجاره بها ادامه داد: این شرایط، ازدواج جوانان را در یک سیر راکد و گاهی نزولی قرار داده همچنین در عدم تابآوری زوجهای جوان در اداره زندگی و کشیده شدن قهرهای آنان به ورطه طلاق نیز تأثیر محسوس دارد.
رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان با اشاره به زیر پا گذاشتن اخلاق شغلی و ایجاد دفترخانههای لوکس و سفرههای عقد به اصطلاح لاکچری در معدودی دفاتر ازدواج و طلاق ادامه داد: این شرایط نیز بر وخامت اوضاع اقتصادی و تابآوری دفاتر افزوده است، تا جایی که اکنون در شهر اصفهان با گذشت 10 ماه از سال از حدود ۹۰ دفترخانه ازدواج، تنها 10 دفترخانه با آمار ماهیانه بالای 40 تا 50 واقعه ازدواج در شرایط اقتصادی مناسبی قرار دارند اما حدود 80 دفترخانه ازدواج دیگر، آمارهای ماهیانه تک رقمی و کمتر از هزینههای خود دارند.
اصفهان در برابر فروچاله جمعیتی
مدیرکل ثبت احوال استان اصفهان نیز با بیان اینکه نرخ رشد جمعیت در سال ۱۳۷۵ به ۱.۹ رسید و این روند کاهشی نرخ جمعیت تا سال ۹۵ ادامه داشت، اظهار کرد: این عدد به ۹۷صدم درصد رسید و پنجره جمعیتی استان در سال ۹۵ با جمعیت ۵ میلیون و ۷۵۰ هزار نفر بسته شد که با این روند در سال ۱۴۲۵ حدود ۳۰ درصد از جمعیت استان اصفهان بالای ۶۵ سال خواهند بود.
غفرانی با تأکید بر اینکه با شتابی که افزایش جمعیت را در سال ۶۵ داشتیم به همان میزان نیز شتاب افزایش جمعیت سالمندی را در کشور خواهیم داشت، خاطرنشان کرد: از اینرو دغدغه مربوط به فروچاله جمعیتی در کشور کاملاً درست و باید در این زمینه برنامهریزی جدی شود.
حسین غفرانی کجانی افزود: شورای راهبردی جمعیت بر خلاف رویه گذشته که بیشتر پیگیر رصد جمعیت و تحولات جمعیتی فعالیت داشته است، تقسیمبندی وظایف دستگاهها برای اجرای دقیق قانون افزایش جمعیت را در دستور کار قرار میدهد و در استان اصفهان این جلسات بهصورت مستمر تشکیل میشود.
وی ادامه داد: به ایجاد بسترهای لازم برای مدیریت سالمندان در استان اصفهان نیاز داریم و باید فرهنگ پذیرایی از سالمندان در خانواده بیش از پیش ترویج یابد. همچنین از سوی دیگر زیرساختهای لازم برای عبور و مرور و نگهداری سالمندان را نیز در استان ایجاد کنیم.
وی افزود: جمعیت استان اصفهان در سرشماری سال ۹۵ حدود ۵ میلیون و ۱۲۰ هزار نفر بوده که از این میزان ۵۱ درصد مرد و ۴۹ درصد زن بوده و تخمین جمعیت استان اصفهان در سالجاری ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر است که یک میلیون و ۱۰۳ هزار نفر کمتر از ۱۵ سال، یک میلیون و ۲۰۷ هزار و ۸۵۴ نفر ۱۵ تا ۲۹ سال، ۲ میلیون و ۴۴۸ هزار و ۱۹۲ نفر از ۳۰ تا ۶۵ سال و ۳۶۱ هزار و ۲۵۸ نفر بالای ۶۵ سال هستند.
غفرانی تصریح کرد: رشد سالانه جمعیت استان اصفهان در سرشماری سال ۹۵ به ۹۷ صدم درصد رسید. در حال حاضر تعداد خانوارهای یک نفره هشت درصد، دو نفره ۲۰ درصد، سه نفره ۳۰ درصد، چهار نفره ۲۷ درصد و پنج نفره و بیشتر هم ۱۵ درصد جمعیت استان اصفهان را تشکیل میدهد. همچنین 28هزار و ۱۰۰ ازدواج در سال۹۹ ثبت شد که این آمار در سال ۹۸ حدود ۲۶ هزار و ۷۱۴ مورد بوده که شاهد افزایش ازدواج در سال گذشته بودهایم.
وضعیت خاص اردستان
رئیس اداره ثبت احوال شهرستان اردستان نیز با بیان اینکه در ۹ ماهه سالجاری میزان ثبت ازدواج ۱۸۱ مورد و ثبت طلاق ۹۲ واقعه بوده است، گفت: آمار بالای طلاق در شهرستان اردستان بسیار نگران کننده و فاجعهآمیز است، زیرا براساس دادههای اداره ثبت و احوال شهرستان در ۹ ماهه ابتدایی سال ۱۴۰۰، به ازای هر ۲ ازدواج یک طلاق در اردستان ثبت شده است.
ناصر خورسند افزود: واقعه ازدواج در ۹ ماه امسال ۱۸۱ مورد ثبت شده و نسبت به سال گذشته که ۱۳۷ مورد بود، افزایش قابل توجهی داشته است.
وی با بیان اینکه آمار طلاق در این شهرستان با وجودی که نسبت به سال گذشته کمتر بوده، اما همچنان افزایشی است، گفت: در ۹ ماهه سالجاری ۹۲ ثبت طلاق در دفترخانههای این شهرستان ثبت شده است. این آمار در مدت مشابه سال گذشته ۹۴ مورد بوده است.
خبرنگار
آمار طلاق در کشور رو به افزایش است و از هر سه ازدواج در 9ماهه اول سال 1400 یک مورد به طلاق منجر شده است. روندی که استان اصفهان را با ثبت 28 هزار و 100 ازدواج و 10 هزار و 277 طلاق در سال 1399 که نسبت به سال 98 داشته، جزو چهار استان رکورددار طلاق کرده است. رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان هشدار داده است رشد فزاینده آمار طلاق در سالهای اخیر، نزدیک به نیمی از ازدواجها را در این استان تهدید میکند. همچنین میانگین ماهیانه ازدواج در استان، امسال حدود ۲ هزار نفر بوده است که با توجه به جمعیت حدود ۲ میلیونی جوانان استان باید دستکم سالانه 100 هزار ازدواج ثبت شود درحالیکه میانگین ماهیانه ازدواج تنها یک چهارم حداقل انتظار است.
میانگین سن از دواج؛ 35 سال
محمدرضا طاهری، دفتردار ازدواج و طلاق در استان اصفهان در گفتوگو با خبرنگار «ایران» گفت: ما در اصفهان همچنان شاهد ازدواج زوجها هستیم که این امر در اصل اتفاق مبارکی است اما آنچه باعث نگرانی و تأسف است اینکه بیشتر این ازدواجها در گروه سنی بالای 30 سال و میانگین سنی 35 تا 40 سال اتفاق میافتد که مدت زندگی مشترک نیز در بخشی از این ازدواجها بسیار کوتاه بوده و منجر به طلاق میشود.
وی در پاسخ به این سؤال که مهمترین عامل کاهش آمار تشکیل زندگی مشترک را در چه میبینید، اظهار داشت: کمتر دیده میشود که جوانان 20 تا 25 ساله راغب به ازدواج باشند و اتفاقی که در جامعه افتاده است اینکه عدم اشتغال و نداشتن تمکن مالی جوانان از یک سو و از سوی دیگر تورم و تغییر سبک زندگی و تغییر نگاه به ازدواج از سوی دیگر باعث شده که تمایل به تشکیل زندگی مشترک کاهش پیدا کند و ما شاهد افزایش سن ازدواج باشیم.
طاهری با تأکید بر اینکه از هر چهار ازدواج صورت گرفته یکی از آن منجر به طلاق میشود، گفت: برخی از ازدواجها بهصورت صوری و تنها به منظور دریافت وام ازدواج انجام میشود که جای تأسف دارد که شرایط اقتصادی به گونهای است که برخی افراد حاضرند شناسنامه خود را تنها برای دریافت وام سیاه کنند و بعد دریافت مهر طلاق را بر آن بزنند.
وی افزود: اگرچه اصفهان جزو استانهایی است که دارای تعداد آمار طلاق بالایی است اما هنوز جای خوشحالی است که میزان ازدواج در این استان نیز بالاست.در ماههایی از سال همچون ذی الحجه این امر پررنگ ترمی شود و ما امسال در دفترخانه خود در پیش از ماه محرم و صفر 65 مورد ازدواج را به ثبت رساندهایم.
وی افزود: متأسفانه با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه نه تنها میزان تعلق مهریه کاهش پیدا نکرده بلکه ما شاهد افزایش روزافزون آن بین زوجین هستیم. موضوعی که با شرایط فعلی گاه دردسرساز میشود. حداقل میزان مهریه بنا به توافق خانوادهها و زوجین از حداقل 30 تا 110 سکه شروع شده و تا حداکثر 1350 سکه نیز در دفتر ثبت ازدواج ما به ثبت رسیده است.
کاهش یک چهارمی آمار ازدواج میان جوانان اصفهانی
رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان نیزدر گفتوگو با «ایران» گفت: تفاوتهای مشهودی در آمارهای ازدواج در مقایسه با دهه قبل از آن وجود دارد و به همین نسبت رشد طلاق در یک دهه اخیر بسیار محسوس و تأملبرانگیز است. با شروع همهگیری کرونا از اواخر سال 98، دفاتر ازدواج و طلاق استان از نخستین مجموعههایی بودند که با اطلاعرسانیهای بهموقع و مستمر کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان، خود را با شرایط کرونا وفق داده و با تقلیل مراجعان دفترخانهها به زوجین و والدین آنها و ایجاد فاصلهگذاری و استقرار سایر پروتکلهای ابلاغشده، اجازه ندادند افت محسوسی در آمار ازدواج جوانان نسبت به قبل از کرونا به وجود آید.
رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان با بیان اینکه کرونا در ابتدا منجر به افت و رکود اندکی در آمار ازدواج شد، افزود: در همین دوران بهدلیل توجه و تأکید کمتر به برگزاری مراسم پرهزینه عقد در تالارها و باغها و سالنها، هزینههای ازدواج جوانان به نحو محسوسی کاهش پیدا کرد و این موضوع کاهش آمار ازدواجها به خاطر کرونا را بهخوبی جبران کرد، بنابراین وقتی شرایط کرونا را با یک سال قبل از آن مقایسه میکنیم تفاوت چندانی در آمارها مشاهده نمیکنیم.
این مسئول با بیان اینکه در مهرماه که مقارن با اعیاد ربیع و رونق ازدواج است، 870 ازدواج در مقابل 800طلاق در استان اصفهان ثبت شده است، گفت: متأسفانه طی تحقیقات انجام شده استان اصفهان از نظر کاهش میزان ازدواج در کشور، در وضعیت قرمز و بحرانی قرار دارد به طوری که آمارها نشان میدهد در شهریور ماه سالجاری تنها 700 مورد ازدواج به ثبت رسیده است و این در حالی است که در همین زمان تعداد طلاقهای ثبت شده نزدیک به یکهزار مورد بوده است.
علیاکبر صافی اصفهانی با ابراز نگرانی از روند افزایشی طلاق و کاهش میزان ازدواج در میان جوانان افزود: در هفت ماه نخست سالجاری نزدیک به 14 هزار و 100 ازدواج به ثبت رسیده است که در مدت مشابه، یعنی در فروردین تا پایان مهرماه 99 این رقم حدود 13 هزار و 500 ازدواج بوده است و همچنین پنج هزار و 700 طلاق نیز در استان به ثبت رسیده است.
این مسئول با اشاره به اینکه چند نکته نگرانکننده در این آمارها وجود دارد، اظهار داشت: امیدواریم نهادهای فرهنگی استان در برنامهریزیهای خود این نکته را مورد توجه قرار دهند که رشد فزاینده آمار طلاق در سالهای اخیر نزدیک به نیمی از ازدواجها را مورد تهدید قرار داده است.
وی رشد طلاق را پیامد نبود اقدامات اصولی، هدفمند و بهموقع در حوزه مشاورههای پیش از ازدواج و تسهیلات و حمایتهای مدنی خانوادههای جوان پس از ازدواج عنوان کرد و بیان داشت: نکته دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد، قابل قبول نبودن میزان وقایع ازدواج با توجه به جمعیت جوان استان اصفهان است. وقتی در آمارهای رسمی از یک میلیون و 800 هزار جمعیت جوان استان سخن گفته میشود، اگر 800هزار نفر از این جمعیت جوان در سنین ازدواج باشند، باید دستکم سالانه حدود 200 هزار زوج تشکیل زندگی مشترک بدهند یعنی 100هزار ازدواج در استان ثبت شود.
وی میانگین ماهیانه ازدواج در استان اصفهان را در سالجاری حدود 2هزار نفر اعلام و تصریح کرد: اگر آمار به همین نسبت تا پایان سال ادامه یابد، سالانه نزدیک به 25 هزار ازدواج ثبت میشود که برابر یک چهارم حداقل انتظار است.
صافی با اشاره به افزایش قیمت اقلام مرتبط با ازدواج مانند طلا و سکه و خدمات ازدواج و لوازم خانه و اجاره بها ادامه داد: این شرایط، ازدواج جوانان را در یک سیر راکد و گاهی نزولی قرار داده همچنین در عدم تابآوری زوجهای جوان در اداره زندگی و کشیده شدن قهرهای آنان به ورطه طلاق نیز تأثیر محسوس دارد.
رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق استان اصفهان با اشاره به زیر پا گذاشتن اخلاق شغلی و ایجاد دفترخانههای لوکس و سفرههای عقد به اصطلاح لاکچری در معدودی دفاتر ازدواج و طلاق ادامه داد: این شرایط نیز بر وخامت اوضاع اقتصادی و تابآوری دفاتر افزوده است، تا جایی که اکنون در شهر اصفهان با گذشت 10 ماه از سال از حدود ۹۰ دفترخانه ازدواج، تنها 10 دفترخانه با آمار ماهیانه بالای 40 تا 50 واقعه ازدواج در شرایط اقتصادی مناسبی قرار دارند اما حدود 80 دفترخانه ازدواج دیگر، آمارهای ماهیانه تک رقمی و کمتر از هزینههای خود دارند.
اصفهان در برابر فروچاله جمعیتی
مدیرکل ثبت احوال استان اصفهان نیز با بیان اینکه نرخ رشد جمعیت در سال ۱۳۷۵ به ۱.۹ رسید و این روند کاهشی نرخ جمعیت تا سال ۹۵ ادامه داشت، اظهار کرد: این عدد به ۹۷صدم درصد رسید و پنجره جمعیتی استان در سال ۹۵ با جمعیت ۵ میلیون و ۷۵۰ هزار نفر بسته شد که با این روند در سال ۱۴۲۵ حدود ۳۰ درصد از جمعیت استان اصفهان بالای ۶۵ سال خواهند بود.
غفرانی با تأکید بر اینکه با شتابی که افزایش جمعیت را در سال ۶۵ داشتیم به همان میزان نیز شتاب افزایش جمعیت سالمندی را در کشور خواهیم داشت، خاطرنشان کرد: از اینرو دغدغه مربوط به فروچاله جمعیتی در کشور کاملاً درست و باید در این زمینه برنامهریزی جدی شود.
حسین غفرانی کجانی افزود: شورای راهبردی جمعیت بر خلاف رویه گذشته که بیشتر پیگیر رصد جمعیت و تحولات جمعیتی فعالیت داشته است، تقسیمبندی وظایف دستگاهها برای اجرای دقیق قانون افزایش جمعیت را در دستور کار قرار میدهد و در استان اصفهان این جلسات بهصورت مستمر تشکیل میشود.
وی ادامه داد: به ایجاد بسترهای لازم برای مدیریت سالمندان در استان اصفهان نیاز داریم و باید فرهنگ پذیرایی از سالمندان در خانواده بیش از پیش ترویج یابد. همچنین از سوی دیگر زیرساختهای لازم برای عبور و مرور و نگهداری سالمندان را نیز در استان ایجاد کنیم.
وی افزود: جمعیت استان اصفهان در سرشماری سال ۹۵ حدود ۵ میلیون و ۱۲۰ هزار نفر بوده که از این میزان ۵۱ درصد مرد و ۴۹ درصد زن بوده و تخمین جمعیت استان اصفهان در سالجاری ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر است که یک میلیون و ۱۰۳ هزار نفر کمتر از ۱۵ سال، یک میلیون و ۲۰۷ هزار و ۸۵۴ نفر ۱۵ تا ۲۹ سال، ۲ میلیون و ۴۴۸ هزار و ۱۹۲ نفر از ۳۰ تا ۶۵ سال و ۳۶۱ هزار و ۲۵۸ نفر بالای ۶۵ سال هستند.
غفرانی تصریح کرد: رشد سالانه جمعیت استان اصفهان در سرشماری سال ۹۵ به ۹۷ صدم درصد رسید. در حال حاضر تعداد خانوارهای یک نفره هشت درصد، دو نفره ۲۰ درصد، سه نفره ۳۰ درصد، چهار نفره ۲۷ درصد و پنج نفره و بیشتر هم ۱۵ درصد جمعیت استان اصفهان را تشکیل میدهد. همچنین 28هزار و ۱۰۰ ازدواج در سال۹۹ ثبت شد که این آمار در سال ۹۸ حدود ۲۶ هزار و ۷۱۴ مورد بوده که شاهد افزایش ازدواج در سال گذشته بودهایم.
وضعیت خاص اردستان
رئیس اداره ثبت احوال شهرستان اردستان نیز با بیان اینکه در ۹ ماهه سالجاری میزان ثبت ازدواج ۱۸۱ مورد و ثبت طلاق ۹۲ واقعه بوده است، گفت: آمار بالای طلاق در شهرستان اردستان بسیار نگران کننده و فاجعهآمیز است، زیرا براساس دادههای اداره ثبت و احوال شهرستان در ۹ ماهه ابتدایی سال ۱۴۰۰، به ازای هر ۲ ازدواج یک طلاق در اردستان ثبت شده است.
ناصر خورسند افزود: واقعه ازدواج در ۹ ماه امسال ۱۸۱ مورد ثبت شده و نسبت به سال گذشته که ۱۳۷ مورد بود، افزایش قابل توجهی داشته است.
وی با بیان اینکه آمار طلاق در این شهرستان با وجودی که نسبت به سال گذشته کمتر بوده، اما همچنان افزایشی است، گفت: در ۹ ماهه سالجاری ۹۲ ثبت طلاق در دفترخانههای این شهرستان ثبت شده است. این آمار در مدت مشابه سال گذشته ۹۴ مورد بوده است.
فرصت همجواری با سه کشور برای آذربایجان غربی
محمدصادق معتمدیان
استاندار آذربایجان غربی
آذربایجان غربی به عنوان استانی ویژه در معادلات ملی و بینالمللی با رویکردی مبتنی بر شتاببخشی به روندهای توسعه مدارانه، بسط و گسترش عدالت، استفاده از ظرفیتهای مرزی در تعاملات اقتصادی و فرهنگی، شکوفا سازی ظرفیتهای کشاورزی و خدمت جهادی به مردم، سیاستهای دولت مردمی را پیگیری میکند. وجب به وجب این سرزمین که به یمن جانفشانی شهدا و ایثارگران از امنیتی پایدار برخوردار است سرشار از موهبتهای خدادادی است و رویکرد ویژه در این دولت بهرهگیری از توان منحصربفرد انسانی و شکوفاسازی ظرفیتهای مختلف اقتصادی و فرهنگی است. این دیار عالمان شهیر و شهیدان شاخصی چون باکریها بیش از اینها لیاقت پیشرفت و توسعه دارد. مشارکت همه بخشها از جمله بخش دولتی، خصوصی و نیروهای مسلح که نقشی سترگ در پیشبرد اهداف عالی نظام دارند ملموس است و میطلبد این همافزایی با استفاده از همه امکانات تداوم یابد.
با توجه به پیشبینی رشد 3/7 درصدی برای آذربایجان غربی در سال آینده این مهم نیازمند مشارکت همگانی است. دستیابی به این مهم از طریق نقش و ظرفیت رسانهها برای معرفی درست استان به عنوان استانی امن با قابلیتهای فراوان، تقویت انسجام و همدلی و توجه به سند آمایش سرزمینی به عنوان نقشه راه سرمایهگذاری و توسعه همه جانبه بیش از پیش اهمیت دارد.امروز تلاش جهادی، انقلابی و شبانه روزی برای خدمت به مردم، حضور درمیدان و بررسی مسائل و مشکلات، توجه به صرفهجویی و رایزنی فشرده برای جذب اعتبارات ملی و تقویت نظارتها در استانی با قابلیتهای آذربایجان غربی یک اصل اساسی است. به همه مدیران تأکید شده تا در تحقق منویات مقام معظم رهبری و اهداف عالی دولت از همه قابلیتها بهرهگیری کنند. ظرفیتهای آذربایجان غربی و فضای همدلی و امیدی که در استان شکل گرفته باید به درستی از طریق هنرمندی رسانهها در ابعاد ملی و بینالمللی معرفی شود. همجواری این استان با سه کشور و بهرهمندی از پایانههای مرزی و وجود سه فرودگاه و خطوط ریلی این مهم را بیش از پیش جلوهگر ساخته و آذربایجان غربی میتواند به هاب اقتصادی بدل شود. اقتصادی کردن زیرساختهای حمل و نقل اعم از ریلی و هوایی از اولویتهای مدیریت استان در این دوره خواهد بود که نقش مؤثری در جهش رشد اقتصادی آذربایجان غربی به دنبال خواهد داشت.
استفاده بهینه از ظرفیتهای مرزی این استان علاوه بر اینکه شکوفایی استان را در پی دارد موجب میشود تا نیازهای ملی نیز میسر گردد. برنامهریزیهایی برای بهرهمندی از ظرفیت معادن در راستای توسعه و پیشرفت آذربایجان غربی شکل گرفته چرا که متأسفانه سهم اشتغال معادن در استان کمتر از یک درصد است و نقش این بخش در اقتصاد استان بسیار پایین است که باید این روند تقویت شود.
پایین بودن سهم معادن در اشتغال استان نیازمند برنامهریزی برای اکتشاف پهنههای معدنی، استفاده از ظرفیتهای اکتشافی، استفاده از ظرفیت دولت برای سرمایهگذاری در اکتشاف معادن و توجه به موضوع فرآوری در کنار بهرهبرداری از مواد معدنی است. با توجه به تنوع دینی، قومی و مذهبی در این استان و نقش مهم آن در همگرایی منطقهای همه بخشهای مدیریتی استان از جمله نمایندگی محترم ولی فقیه، نمایندگان آذربایجان غربی در مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری بر استفاده از این ظرفیتها برای توسعه استان تأکید دارند. به جد ایمان داریم که همه اهداف پیشبینی شده از مسیر همدلی و انسجام محقق میشود و بنا داریم تا بخشهایی که در استان کمتر توسعه یافته یا دچار محرومیت هستند در اولویت نخست سیاستهای تدارک دیده شده برای توسعه باشند. مصمم هستیم نسبت به ارتقای جایگاه استان از طریق تمام ظرفیتها همانند جذب سرمایهگذار، روانسازی صادرات و فعالسازی دیپلماسی منطقهای، استفاده از ظرفیت سفارتخانهها و کنسولگریها در معرفی توانمندیهای استان، دعوت از سفرای کشورهای مختلف برای حضور در استان، بهرهمندی از ظرفیت دانشگاهها در توسعه روابط خارجی و شکوفاسازی ظرفیتهای بی نظیر بخش کشاورزی اقدام کنیم و اعتقاد راسخ داریم این قابلیتها میتواند سهم مهمی در توسعه این سرزمین داشته باشد. با توجه به حجم مبادلات تجاری ایران با کشورهایی چون عراق و ترکیه و آذربایجان این استان به جهت مرز مشترک با این سه کشور میتواند در دستیابی به افقهای مدنظر بیش از این نقشآفرینی کند. برای اینکه ظرفیت پایانهها و بازارچههای مرزی استان بیش از اینها مورد توجه قرار گیرد توسعه زیرساختهای ارتباطی در دستور کار قرار دارد. حمل و نقل جادهای و ریلی در این استان باید اقتصادی شود.
یکی از استراتژیکترین استانهای ایران امروز سودای توسعهای همهجانبه و عدالت محور دارد و در این مسیر اهتمام جهادی و انقلابی مدیران و همراهی مردم را به کار گرفتهایم تا با رفع محرومیتهای گذشته در این دیار کهن و استوار در قبال شهدا و مردم شریف آن ادای دین کنیم.
استاندار آذربایجان غربی
آذربایجان غربی به عنوان استانی ویژه در معادلات ملی و بینالمللی با رویکردی مبتنی بر شتاببخشی به روندهای توسعه مدارانه، بسط و گسترش عدالت، استفاده از ظرفیتهای مرزی در تعاملات اقتصادی و فرهنگی، شکوفا سازی ظرفیتهای کشاورزی و خدمت جهادی به مردم، سیاستهای دولت مردمی را پیگیری میکند. وجب به وجب این سرزمین که به یمن جانفشانی شهدا و ایثارگران از امنیتی پایدار برخوردار است سرشار از موهبتهای خدادادی است و رویکرد ویژه در این دولت بهرهگیری از توان منحصربفرد انسانی و شکوفاسازی ظرفیتهای مختلف اقتصادی و فرهنگی است. این دیار عالمان شهیر و شهیدان شاخصی چون باکریها بیش از اینها لیاقت پیشرفت و توسعه دارد. مشارکت همه بخشها از جمله بخش دولتی، خصوصی و نیروهای مسلح که نقشی سترگ در پیشبرد اهداف عالی نظام دارند ملموس است و میطلبد این همافزایی با استفاده از همه امکانات تداوم یابد.
با توجه به پیشبینی رشد 3/7 درصدی برای آذربایجان غربی در سال آینده این مهم نیازمند مشارکت همگانی است. دستیابی به این مهم از طریق نقش و ظرفیت رسانهها برای معرفی درست استان به عنوان استانی امن با قابلیتهای فراوان، تقویت انسجام و همدلی و توجه به سند آمایش سرزمینی به عنوان نقشه راه سرمایهگذاری و توسعه همه جانبه بیش از پیش اهمیت دارد.امروز تلاش جهادی، انقلابی و شبانه روزی برای خدمت به مردم، حضور درمیدان و بررسی مسائل و مشکلات، توجه به صرفهجویی و رایزنی فشرده برای جذب اعتبارات ملی و تقویت نظارتها در استانی با قابلیتهای آذربایجان غربی یک اصل اساسی است. به همه مدیران تأکید شده تا در تحقق منویات مقام معظم رهبری و اهداف عالی دولت از همه قابلیتها بهرهگیری کنند. ظرفیتهای آذربایجان غربی و فضای همدلی و امیدی که در استان شکل گرفته باید به درستی از طریق هنرمندی رسانهها در ابعاد ملی و بینالمللی معرفی شود. همجواری این استان با سه کشور و بهرهمندی از پایانههای مرزی و وجود سه فرودگاه و خطوط ریلی این مهم را بیش از پیش جلوهگر ساخته و آذربایجان غربی میتواند به هاب اقتصادی بدل شود. اقتصادی کردن زیرساختهای حمل و نقل اعم از ریلی و هوایی از اولویتهای مدیریت استان در این دوره خواهد بود که نقش مؤثری در جهش رشد اقتصادی آذربایجان غربی به دنبال خواهد داشت.
استفاده بهینه از ظرفیتهای مرزی این استان علاوه بر اینکه شکوفایی استان را در پی دارد موجب میشود تا نیازهای ملی نیز میسر گردد. برنامهریزیهایی برای بهرهمندی از ظرفیت معادن در راستای توسعه و پیشرفت آذربایجان غربی شکل گرفته چرا که متأسفانه سهم اشتغال معادن در استان کمتر از یک درصد است و نقش این بخش در اقتصاد استان بسیار پایین است که باید این روند تقویت شود.
پایین بودن سهم معادن در اشتغال استان نیازمند برنامهریزی برای اکتشاف پهنههای معدنی، استفاده از ظرفیتهای اکتشافی، استفاده از ظرفیت دولت برای سرمایهگذاری در اکتشاف معادن و توجه به موضوع فرآوری در کنار بهرهبرداری از مواد معدنی است. با توجه به تنوع دینی، قومی و مذهبی در این استان و نقش مهم آن در همگرایی منطقهای همه بخشهای مدیریتی استان از جمله نمایندگی محترم ولی فقیه، نمایندگان آذربایجان غربی در مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری بر استفاده از این ظرفیتها برای توسعه استان تأکید دارند. به جد ایمان داریم که همه اهداف پیشبینی شده از مسیر همدلی و انسجام محقق میشود و بنا داریم تا بخشهایی که در استان کمتر توسعه یافته یا دچار محرومیت هستند در اولویت نخست سیاستهای تدارک دیده شده برای توسعه باشند. مصمم هستیم نسبت به ارتقای جایگاه استان از طریق تمام ظرفیتها همانند جذب سرمایهگذار، روانسازی صادرات و فعالسازی دیپلماسی منطقهای، استفاده از ظرفیت سفارتخانهها و کنسولگریها در معرفی توانمندیهای استان، دعوت از سفرای کشورهای مختلف برای حضور در استان، بهرهمندی از ظرفیت دانشگاهها در توسعه روابط خارجی و شکوفاسازی ظرفیتهای بی نظیر بخش کشاورزی اقدام کنیم و اعتقاد راسخ داریم این قابلیتها میتواند سهم مهمی در توسعه این سرزمین داشته باشد. با توجه به حجم مبادلات تجاری ایران با کشورهایی چون عراق و ترکیه و آذربایجان این استان به جهت مرز مشترک با این سه کشور میتواند در دستیابی به افقهای مدنظر بیش از این نقشآفرینی کند. برای اینکه ظرفیت پایانهها و بازارچههای مرزی استان بیش از اینها مورد توجه قرار گیرد توسعه زیرساختهای ارتباطی در دستور کار قرار دارد. حمل و نقل جادهای و ریلی در این استان باید اقتصادی شود.
یکی از استراتژیکترین استانهای ایران امروز سودای توسعهای همهجانبه و عدالت محور دارد و در این مسیر اهتمام جهادی و انقلابی مدیران و همراهی مردم را به کار گرفتهایم تا با رفع محرومیتهای گذشته در این دیار کهن و استوار در قبال شهدا و مردم شریف آن ادای دین کنیم.
عقبنشینی میدانی یا پیشروی دیپلماتیک
با عقب نشینی تلویحی کی یف از عضویت ناتو و بازگشت برخی نیروهای نظامی روس از مرزهای اوکراین به پادگانها هیجان درگیری فرونشست
بنفشه غلامی/ «آیا امروز، روز آغاز جنگی دیگر در جهان خواهد بود؟» این پرسشی بود که میلیونها اروپایی دیشب در هراس از آن سر بر بالین گذاشتند و میلیونها اوکراینی در کنار آن به سخنان رئیس جمهوری خود اندیشیدند که امروز چهارشنبه 16 فوریه را که ناظران غربی معتقدند ممکن است روزی باشد که روسیه به اوکراین حمله میکند، روز وحدت نامیده بود. این در حالی است که کارشناسان نظامی برآورد کردهاند، این حمله احتمالی اگر امروز انجام نشود میتواند حداکثر تا 20 فوریه (اول اسفند) که مصادف با پایان بازیهای المپیک زمستانی در چین است، رخ دهد. با این حال و برخلاف این ادعاها آوای جنگ دورتر از آنی است که تا کنون از سوی غرب وانمود می شد. دمیدن غرب در شایعه جنگ روسیه به این اعلام شمارش معکوس ها برای جنگ محدود نمانده و آرایشی که غربیها در صحنه نظامی و سیاسی به خود گرفتند، طوری است که صدای ناقوس جنگ را بلند و بلندتر از آنچه هست، در گوشها طنینافکن کرده است. در حالی که سایت شبکه خبری «الجزیره» خبر داد، «ژان ایو لودریان»، وزیر خارجه فرانسه در سخنانی مدعی شده، همه چیز برای حمله روسیه به اوکراین مهیا است، خبرگزاری «رویترز» خبر داد، انگلیس بعد از کمکهای نظامی اولیه به اوکراین درصدد ارسال کمکهای بیشتر به این کشور است. انگلیس حتی پا را فراتر گذاشت و روسیه را متهم کرد، به قویترین نهاد جاسوسی خود در خارج از مرزهای این کشور مأموریت داده تا همزمان با حمله احتمالی به اوکراین، با مهندسی کودتا در شهرهای مختلف این کشور، سقوط سریع دولت «ولودیمیر زلنسکی» را رقم زند.
در ادامه خبرهای تنش آفرین «سی تی وی نیوز» در گزارشی خبر داد، «جاستین ترودو»، نخست وزیر کانادا که این روزها درگیر اعتراضهای کامیونداران کشورش است، در حمایت از اوکراین، وامی 500 میلیون دلاری به همراه سلاحهایی مرگبار به ارزش بیش از 7.8 میلیون دلار به کییف خواهد داد. «رویترز» هم در خبری اعلام کرد، آلمان به منظور تقویت نیروهای ناتو در حوزه بالتیک یک هواپیمای نظامی حامل دستکم 70 نظامی زبده این کشور را به لیتوانی فرستاده است و طی روزهای آتی شمار این نظامیان را به 360 نفر خواهد رساند. در بحبوحه این خبرها «یورونیوز» از سفر «اولاف شولتز» به اوکراین و روسیه خبر داد. صدراعظم آلمان دوشنبه با «ولودیمیر زلنسکی» دیدار کرد و دیشب نیز بنا بود در کرملین به دیدار «ولادیمیر پوتین» برود. در همین حال «لوید آستین»، وزیر دفاع امریکا نیز قرار است به بلژیک، لیتوانی و لهستان سفر کند. ضمن آنکه امریکا 8 فروند جنگنده اف 16 دیگر در لهستان مستقر کرده و کشورهای شرق اروپا هم خبر دادهاند خود را آماده ورود پناهجویان احتمالی از اوکراین کردهاند.
یک جنگ غیر قابل محاسبه
هرچند تنشآفرینیهای غرب در صحنه نظامی و سیاسی در شرق اروپا این باور را ایجاد میکند که جهان در آستانه جنگی است که میتواند تبدیل به جنگ جهانی سوم شود اما وقوع چنین جنگی به آن سادگی که پنداشته میشود، نخواهد بود. بی تردید آرایش نیروهای نظامی روسیه در مرزهای اوکراین طی ماههای اخیر به گونهای بوده است که میتوان آن را مهیای چنین جنگی دید. اما روسیه و به عبارتی «ولادیمیر پوتین» که روز دوشنبه با وزرای دفاع و خارجه خود نشستی مهم را به منظور ارزیابی شرایط مسأله اوکراین برگزار کرد، بخوبی میداند، به شهادت تاریخ شروع جنگ ساده است اما به پایان رساندن آن به طریقی که منافع داخلی و خارجی کشور آغازگر جنگ برآورده شود، کار آسانی نخواهد بود. و شاید به همین دلیل بود که دیروز «یورو نیوز» خبر داد روسیه در حال بازگرداندن برخی نیروهای خود از مرزهای اوکراین به پایگاه های اصلی آنان است.
روسیه به لحاظ نظامی دارای توانی قابل توجه بوده و از انگیزههای لازم برای پیروزی در جنگ برخوردار است. اما نه هیچ کدام از مردم روسیه و نه شخص «پوتین» هرگز خواهان آن نیستند که در جهان به عنوان یک نیروی متخاصم شناخته شوند و خود را رویاروی جهان ببینند، بویژه که چنین جنگی میتواند دامنهای به وسعت جهان داشته باشد. ضمن اینکه روسیه در تحریم به سر میبرد و هزینههای جنگ برای آن بسیار فزونتر از آنچه خواهد بود که شاید در گام نخست برآورده شود. در همین ارتباط وزرای دارایی گروه هفت به روسیه هشدار دادند، اگر به اوکراین حمله کند، همزمان با تقویت اقتصاد کییف، مسکو را با تحریمهایی سنگینتر از همیشه روبهرو خواهند کرد. از همین رو بعید به نظر میرسد روسیه خواهان جنگ باشد.
بنویسید اوکراین بخوانید رقابت دیرین قدرتها
در بین تمام کشورهایی که از اقمار شوروی سابق بودند و قرار است به ناتو بپیوندند و یا پیوستهاند، اوکراین برای روسیه چیز دیگری است. روابط روسیه در دهههای گذشته با اوکراین، بسیار متفاوت از سایر اقمار آن بوده است، طوری که سال 1945 «نیکیتا خروشچف» رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی که خود اوکراینی تبار بود شبه جزیره کریمه را به اوکراین هدیه داد. با این حال چنگ و دندانی که روسیه و غرب در روزهای اخیر به یکدیگر نشان میدهند، به خاطر اوکراین و پیوستن آن به ناتو نیست. اگر قضیه این بود، بعد از روز دوشنبه که صدراعظم آلمان در دیدار با رئیس جمهوری اوکراین اعلام کرد، در حال حاضر پیوستن اوکراین به ناتو مطرح نیست شاید لهیب تنشها اندکی فروکش میکرد. ضمن آنکه سفیر اوکراین در انگلیس نیز نوید چنین چیزی را داده بود. هرچند که بعد دولت اوکراین آن را رد کرد. در واقع آنچه باعث شعلهور ماندن تنشها در شرق اروپا میشود، نه تمایل روسیه به جنگ که تمایل امریکا به کشاندن روسیه به وادیای است که آن را در اذهان محکوم کرده و علاوه بر آن قدرت روسیه در شرق اروپا را کاهش داده و قدرت امریکا را فزونی بخشد. این هماوردی آنقدر برای واشنگتن اهمیت دارد که برخلاف آرایش رقابتی چند سال اخیر خود با پکن، فعلاً رویارویی با اژدهای چین را کنار گذاشته و به رویارویی با خرسی میاندیشد که احساس میکند، پنجههای آن کاملاً بیخ گوش نفوذ عقاب در اروپا است.
نبرد بر سر حوزههای استحفاظی
در یک دهه اخیر در اوج جنگ افروزیهای امریکا در خاورمیانه روسیه توانسته مهار جنگ در سوریه را در دست بگیرد و برای کنترل امنیت این کشور وارد چالش با تل آویو به عنوان شریک استراتژیک امریکا در منطقه شود. روسیه علاوه بر آن پایگاه نظامی مهمی در حاشیه مدیترانه ایجاد کرده که آن را قادر میسازد به طور کامل بر خاورمیانه نظارت داشته باشد. از همین رو کاخ سفید بعد از اگر نگوییم شکست پنهان، عقب ماندگی استراتژیکی که در خاورمیانه مقابل کرملین متحمل شده است، نمیخواهد در شرق اروپا نیز مقابل مسکو سر خم کرده و پیشروی خود به سمت شرق را متوقف سازد. با این حال باید منتظر روزهای سرنوشت ساز آینده بود. زیرا با هراسی که بین اوکراینیها مشاهده میشود و حتی زنان این کشور را واداشته سلاح در دست گیرند و برای رویارویی احتمالی آماده شوند و همچنین با شکافی که بین سران اروپایی برای پیوستن یا عدم پیوستن اوکراین به ناتو بروز کرده است، هیچ بعید نیست امریکا در برابر صبر استراتژیکی که روسیه بویژه در هفتههای اخیر به خرج داده و آرامش خود را مقابل تهدیدها و تنشآفرینیهای واشنگتن حفظ کرده، مجبور به نشستن پای میز مذاکرهای جدی با روسیه شود و در خلال آن دو طرف دست به معاملههایی بزرگ بزنند که خواستههای هر دو طرف را برآورده کند. این مذاکرات همان چیزی است که دیروز دفتر «بوریس جانسون» سیگنالهای آن را مخابره کرد و خبر داد: «نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهوری امریکا در تماسی تلفنی موافقت کردند هنوز هم درهای دیپلماسی با روسیه گشوده است.»
بنفشه غلامی/ «آیا امروز، روز آغاز جنگی دیگر در جهان خواهد بود؟» این پرسشی بود که میلیونها اروپایی دیشب در هراس از آن سر بر بالین گذاشتند و میلیونها اوکراینی در کنار آن به سخنان رئیس جمهوری خود اندیشیدند که امروز چهارشنبه 16 فوریه را که ناظران غربی معتقدند ممکن است روزی باشد که روسیه به اوکراین حمله میکند، روز وحدت نامیده بود. این در حالی است که کارشناسان نظامی برآورد کردهاند، این حمله احتمالی اگر امروز انجام نشود میتواند حداکثر تا 20 فوریه (اول اسفند) که مصادف با پایان بازیهای المپیک زمستانی در چین است، رخ دهد. با این حال و برخلاف این ادعاها آوای جنگ دورتر از آنی است که تا کنون از سوی غرب وانمود می شد. دمیدن غرب در شایعه جنگ روسیه به این اعلام شمارش معکوس ها برای جنگ محدود نمانده و آرایشی که غربیها در صحنه نظامی و سیاسی به خود گرفتند، طوری است که صدای ناقوس جنگ را بلند و بلندتر از آنچه هست، در گوشها طنینافکن کرده است. در حالی که سایت شبکه خبری «الجزیره» خبر داد، «ژان ایو لودریان»، وزیر خارجه فرانسه در سخنانی مدعی شده، همه چیز برای حمله روسیه به اوکراین مهیا است، خبرگزاری «رویترز» خبر داد، انگلیس بعد از کمکهای نظامی اولیه به اوکراین درصدد ارسال کمکهای بیشتر به این کشور است. انگلیس حتی پا را فراتر گذاشت و روسیه را متهم کرد، به قویترین نهاد جاسوسی خود در خارج از مرزهای این کشور مأموریت داده تا همزمان با حمله احتمالی به اوکراین، با مهندسی کودتا در شهرهای مختلف این کشور، سقوط سریع دولت «ولودیمیر زلنسکی» را رقم زند.
در ادامه خبرهای تنش آفرین «سی تی وی نیوز» در گزارشی خبر داد، «جاستین ترودو»، نخست وزیر کانادا که این روزها درگیر اعتراضهای کامیونداران کشورش است، در حمایت از اوکراین، وامی 500 میلیون دلاری به همراه سلاحهایی مرگبار به ارزش بیش از 7.8 میلیون دلار به کییف خواهد داد. «رویترز» هم در خبری اعلام کرد، آلمان به منظور تقویت نیروهای ناتو در حوزه بالتیک یک هواپیمای نظامی حامل دستکم 70 نظامی زبده این کشور را به لیتوانی فرستاده است و طی روزهای آتی شمار این نظامیان را به 360 نفر خواهد رساند. در بحبوحه این خبرها «یورونیوز» از سفر «اولاف شولتز» به اوکراین و روسیه خبر داد. صدراعظم آلمان دوشنبه با «ولودیمیر زلنسکی» دیدار کرد و دیشب نیز بنا بود در کرملین به دیدار «ولادیمیر پوتین» برود. در همین حال «لوید آستین»، وزیر دفاع امریکا نیز قرار است به بلژیک، لیتوانی و لهستان سفر کند. ضمن آنکه امریکا 8 فروند جنگنده اف 16 دیگر در لهستان مستقر کرده و کشورهای شرق اروپا هم خبر دادهاند خود را آماده ورود پناهجویان احتمالی از اوکراین کردهاند.
یک جنگ غیر قابل محاسبه
هرچند تنشآفرینیهای غرب در صحنه نظامی و سیاسی در شرق اروپا این باور را ایجاد میکند که جهان در آستانه جنگی است که میتواند تبدیل به جنگ جهانی سوم شود اما وقوع چنین جنگی به آن سادگی که پنداشته میشود، نخواهد بود. بی تردید آرایش نیروهای نظامی روسیه در مرزهای اوکراین طی ماههای اخیر به گونهای بوده است که میتوان آن را مهیای چنین جنگی دید. اما روسیه و به عبارتی «ولادیمیر پوتین» که روز دوشنبه با وزرای دفاع و خارجه خود نشستی مهم را به منظور ارزیابی شرایط مسأله اوکراین برگزار کرد، بخوبی میداند، به شهادت تاریخ شروع جنگ ساده است اما به پایان رساندن آن به طریقی که منافع داخلی و خارجی کشور آغازگر جنگ برآورده شود، کار آسانی نخواهد بود. و شاید به همین دلیل بود که دیروز «یورو نیوز» خبر داد روسیه در حال بازگرداندن برخی نیروهای خود از مرزهای اوکراین به پایگاه های اصلی آنان است.
روسیه به لحاظ نظامی دارای توانی قابل توجه بوده و از انگیزههای لازم برای پیروزی در جنگ برخوردار است. اما نه هیچ کدام از مردم روسیه و نه شخص «پوتین» هرگز خواهان آن نیستند که در جهان به عنوان یک نیروی متخاصم شناخته شوند و خود را رویاروی جهان ببینند، بویژه که چنین جنگی میتواند دامنهای به وسعت جهان داشته باشد. ضمن اینکه روسیه در تحریم به سر میبرد و هزینههای جنگ برای آن بسیار فزونتر از آنچه خواهد بود که شاید در گام نخست برآورده شود. در همین ارتباط وزرای دارایی گروه هفت به روسیه هشدار دادند، اگر به اوکراین حمله کند، همزمان با تقویت اقتصاد کییف، مسکو را با تحریمهایی سنگینتر از همیشه روبهرو خواهند کرد. از همین رو بعید به نظر میرسد روسیه خواهان جنگ باشد.
بنویسید اوکراین بخوانید رقابت دیرین قدرتها
در بین تمام کشورهایی که از اقمار شوروی سابق بودند و قرار است به ناتو بپیوندند و یا پیوستهاند، اوکراین برای روسیه چیز دیگری است. روابط روسیه در دهههای گذشته با اوکراین، بسیار متفاوت از سایر اقمار آن بوده است، طوری که سال 1945 «نیکیتا خروشچف» رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی که خود اوکراینی تبار بود شبه جزیره کریمه را به اوکراین هدیه داد. با این حال چنگ و دندانی که روسیه و غرب در روزهای اخیر به یکدیگر نشان میدهند، به خاطر اوکراین و پیوستن آن به ناتو نیست. اگر قضیه این بود، بعد از روز دوشنبه که صدراعظم آلمان در دیدار با رئیس جمهوری اوکراین اعلام کرد، در حال حاضر پیوستن اوکراین به ناتو مطرح نیست شاید لهیب تنشها اندکی فروکش میکرد. ضمن آنکه سفیر اوکراین در انگلیس نیز نوید چنین چیزی را داده بود. هرچند که بعد دولت اوکراین آن را رد کرد. در واقع آنچه باعث شعلهور ماندن تنشها در شرق اروپا میشود، نه تمایل روسیه به جنگ که تمایل امریکا به کشاندن روسیه به وادیای است که آن را در اذهان محکوم کرده و علاوه بر آن قدرت روسیه در شرق اروپا را کاهش داده و قدرت امریکا را فزونی بخشد. این هماوردی آنقدر برای واشنگتن اهمیت دارد که برخلاف آرایش رقابتی چند سال اخیر خود با پکن، فعلاً رویارویی با اژدهای چین را کنار گذاشته و به رویارویی با خرسی میاندیشد که احساس میکند، پنجههای آن کاملاً بیخ گوش نفوذ عقاب در اروپا است.
نبرد بر سر حوزههای استحفاظی
در یک دهه اخیر در اوج جنگ افروزیهای امریکا در خاورمیانه روسیه توانسته مهار جنگ در سوریه را در دست بگیرد و برای کنترل امنیت این کشور وارد چالش با تل آویو به عنوان شریک استراتژیک امریکا در منطقه شود. روسیه علاوه بر آن پایگاه نظامی مهمی در حاشیه مدیترانه ایجاد کرده که آن را قادر میسازد به طور کامل بر خاورمیانه نظارت داشته باشد. از همین رو کاخ سفید بعد از اگر نگوییم شکست پنهان، عقب ماندگی استراتژیکی که در خاورمیانه مقابل کرملین متحمل شده است، نمیخواهد در شرق اروپا نیز مقابل مسکو سر خم کرده و پیشروی خود به سمت شرق را متوقف سازد. با این حال باید منتظر روزهای سرنوشت ساز آینده بود. زیرا با هراسی که بین اوکراینیها مشاهده میشود و حتی زنان این کشور را واداشته سلاح در دست گیرند و برای رویارویی احتمالی آماده شوند و همچنین با شکافی که بین سران اروپایی برای پیوستن یا عدم پیوستن اوکراین به ناتو بروز کرده است، هیچ بعید نیست امریکا در برابر صبر استراتژیکی که روسیه بویژه در هفتههای اخیر به خرج داده و آرامش خود را مقابل تهدیدها و تنشآفرینیهای واشنگتن حفظ کرده، مجبور به نشستن پای میز مذاکرهای جدی با روسیه شود و در خلال آن دو طرف دست به معاملههایی بزرگ بزنند که خواستههای هر دو طرف را برآورده کند. این مذاکرات همان چیزی است که دیروز دفتر «بوریس جانسون» سیگنالهای آن را مخابره کرد و خبر داد: «نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهوری امریکا در تماسی تلفنی موافقت کردند هنوز هم درهای دیپلماسی با روسیه گشوده است.»
هر روز 3100 نفر بدون ضامن وام میگیرند
از سالها قبل پروژه اعتبارسنجی مشتریان بانکی در کشورآغاز شده است و تاکنون بخش عمدهای از مردم اعتبارسنجی شدهاند که شبکه بانکی به اطلاعات آنها دسترسی دارد
گروه اقتصادی/ در روزهای پایانی دی ماه سال جاری، رئیس جمهور دستور تغییر نوع وثیقهگذاری تسهیلات زیر 100 میلیون تومان را صادر کرد و بلافاصله وزیر امور اقتصادی و دارایی در بخشنامهای خطاب به بانکهای دولتی پرداخت وام بدون ضامن برای کارکنان دولت را ابلاغ کرد. درحالی که وام بدون ضامن، تسهیلات جدیدی محسوب نمیشود و تنها در جهت تسهیل دسترسی مردم به وام بانکی ابلاغ شده است، در ابتدا برخی از مدیران بانکی در برابر آن مقاومت کردند تا جایی که به برکناری یکی از مدیران میانی یکی از بانکهای کشور منجر شد. پس از آن وزیرامور اقتصادی و دارایی در یک نشست با مدیران عامل بانکها آخرین اولتیماتومها را داد. اکنون پس از گذشت سه هفته از عملیاتی شدن این طرح، تازهترین آمارها از تعداد قابل توجه وامهای پرداختی بدون ضامن حکایت میکند. در همین راستا، وزیر امور اقتصادی و دارایی از پرداخت وام خرد بدون ضامن به بیش از ۶۵ هزار نفر خبر داد.احسان خاندوزی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی اعلام کرد که براساس گزارش بانکهای دولتی طی سه هفته اخیر بیش از ۶۵ هزار نفر بدون ضامن از وامهای خرد استفاده کردهاند. به گفته وزیر امور اقتصادی و دارایی ، در کنار دستورالعمل تشویقی و با همکاری مدیران عامل بانکها با متخلفان نیز برخورد شد و تسهیل شرایط وام خرد برمبنای اعتبارسنجی با جدیت ادامه خواهد داشت. اجرای طرح حذف ضامن برای دریافت وامهای زیر ۱۰۰ میلیون تومان از ماه جاری پس از دستور رئیسجمهور برای تسهیل دریافت وام توسط مردم و با پیگیریهای وزارت اقتصاد و بانک مرکزی شروع شد. همچنین در مرحله اول این طرح، بانکهای دولتی اقدام به حذف ضامن برای دریافت وامهای زیر ۱۰۰ میلیون تومان کردند.
روزی 3100 نفر وام گرفتند
با احتساب آماری که وزیر امور اقتصادی و دارایی اعلام کرده است، به طور متوسط روزانه نزدیک به 3 هزار و 100 نفر بدون ضامن و تنها براساس اعتبارسنجی، وام تا سقف 100 میلیون تومان دریافت کردهاند. بدین ترتیب اگر تا پایان سال بانکهای کشور 20 روز دیگر این وام را پرداخت کنند، تا پایان سال 1400، حدود 60 هزار نفر دیگر هم از این طرح بهرهمند خواهند شد. رقمی که با تداوم آن درسال آینده به طور قطع به چند میلیون نفر میرسد.
نکته مهمی که در این طرح باید به آن توجه داشت، این است که در تمام کشورهای دنیا نیز بر مبنای اعتبارسنجی نسبت به اعطای تسهیلات بانکی اقدام میکنند. این در شرایطی است که از سالها قبل پروژه اعتبارسنجی مشتریان بانکی در کشورآغاز شده است و تاکنون بخش عمدهای از مردم اعتبارسنجی شدهاند که شبکه بانکی نیز به اطلاعات آنها دسترسی دارند. با این رخداد ضمن این که از مطالبات معوق بانکها کاسته میشود،بلکه دسترسی مردم نیز به وامهای خرد بیشترخواهد شد.
34 میلیون نفراعتبارسنجی شدهاند
در همین زمینه مدیر اداره اطلاعات بانکی در بانک مرکزی گفت: با هدف کاهش مطالبات معوق، بانکها مکلف شدند قبل از پرداخت تسهیلات برای متقاضی وام استعلام اعتبارسنجی اخذ کنند.
محبوب صادقی گفت: مبلغ و سابقه تسهیلات گذشته رقم و سابقه چکهای وصول یا برگشت شده متقاضیان از معیارهای تعیین امتیاز اعتبارسنجی مشتریان شبکه بانکی است. اکنون ماهانه حدود یک میلیون فقره تسهیلات در شبکه بانکی کشور پرداخت میشود.
صادقی اضافه کرد: دسترسی به سامانه اعتبارسنجی برای عموم مردم فراهم شده و متقاضیان میتوانند با مراجعه به سامانه مای کریدیت و پرداخت هزینهای حدود هزار تومان از وضعیت اعتبارسنجی خود مطلع شوند و در آینده این امکان در نرم افزارهای موبایلی نیز مهیا خواهد شد.
مدیر اداره اطلاعات بانکی در بانک مرکزی با اعلام اینکه موضوع اعتبارسنجی سال ۱۳۸۵ مطرح و سال ۱۳۸۶ آیین نامه آن مصوب و سال ۱۳۸۸ نیز اصلاحات آن انجام شد، گفت: سال ۱۳۸۹ میزان استعلام از شرکت مشاور رتبهبندی حدود ۵ هزار عدد بوده، اما ابتدای سال ۱۴۰۰ به یک میلیون استعلام ماهانه و اکنون به حدود ماهانه ۳ میلیون استعلام رسیده است.
صادقی افزود: شرکت خصوصی مشاور رتبهبندی تنها شرکت دارای مجوز از بانک مرکزی است و تاکنون اطلاعات حدود ۴۴ میلیون کد ملی در این بانک سامانه ثبت شده و برای ۳۴ میلیون نفر گزارش اعتباری تولید شده است که میتوانند در سامانه مای کریدیت مشاهده کنند.
گروه اقتصادی/ در روزهای پایانی دی ماه سال جاری، رئیس جمهور دستور تغییر نوع وثیقهگذاری تسهیلات زیر 100 میلیون تومان را صادر کرد و بلافاصله وزیر امور اقتصادی و دارایی در بخشنامهای خطاب به بانکهای دولتی پرداخت وام بدون ضامن برای کارکنان دولت را ابلاغ کرد. درحالی که وام بدون ضامن، تسهیلات جدیدی محسوب نمیشود و تنها در جهت تسهیل دسترسی مردم به وام بانکی ابلاغ شده است، در ابتدا برخی از مدیران بانکی در برابر آن مقاومت کردند تا جایی که به برکناری یکی از مدیران میانی یکی از بانکهای کشور منجر شد. پس از آن وزیرامور اقتصادی و دارایی در یک نشست با مدیران عامل بانکها آخرین اولتیماتومها را داد. اکنون پس از گذشت سه هفته از عملیاتی شدن این طرح، تازهترین آمارها از تعداد قابل توجه وامهای پرداختی بدون ضامن حکایت میکند. در همین راستا، وزیر امور اقتصادی و دارایی از پرداخت وام خرد بدون ضامن به بیش از ۶۵ هزار نفر خبر داد.احسان خاندوزی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی اعلام کرد که براساس گزارش بانکهای دولتی طی سه هفته اخیر بیش از ۶۵ هزار نفر بدون ضامن از وامهای خرد استفاده کردهاند. به گفته وزیر امور اقتصادی و دارایی ، در کنار دستورالعمل تشویقی و با همکاری مدیران عامل بانکها با متخلفان نیز برخورد شد و تسهیل شرایط وام خرد برمبنای اعتبارسنجی با جدیت ادامه خواهد داشت. اجرای طرح حذف ضامن برای دریافت وامهای زیر ۱۰۰ میلیون تومان از ماه جاری پس از دستور رئیسجمهور برای تسهیل دریافت وام توسط مردم و با پیگیریهای وزارت اقتصاد و بانک مرکزی شروع شد. همچنین در مرحله اول این طرح، بانکهای دولتی اقدام به حذف ضامن برای دریافت وامهای زیر ۱۰۰ میلیون تومان کردند.
روزی 3100 نفر وام گرفتند
با احتساب آماری که وزیر امور اقتصادی و دارایی اعلام کرده است، به طور متوسط روزانه نزدیک به 3 هزار و 100 نفر بدون ضامن و تنها براساس اعتبارسنجی، وام تا سقف 100 میلیون تومان دریافت کردهاند. بدین ترتیب اگر تا پایان سال بانکهای کشور 20 روز دیگر این وام را پرداخت کنند، تا پایان سال 1400، حدود 60 هزار نفر دیگر هم از این طرح بهرهمند خواهند شد. رقمی که با تداوم آن درسال آینده به طور قطع به چند میلیون نفر میرسد.
نکته مهمی که در این طرح باید به آن توجه داشت، این است که در تمام کشورهای دنیا نیز بر مبنای اعتبارسنجی نسبت به اعطای تسهیلات بانکی اقدام میکنند. این در شرایطی است که از سالها قبل پروژه اعتبارسنجی مشتریان بانکی در کشورآغاز شده است و تاکنون بخش عمدهای از مردم اعتبارسنجی شدهاند که شبکه بانکی نیز به اطلاعات آنها دسترسی دارند. با این رخداد ضمن این که از مطالبات معوق بانکها کاسته میشود،بلکه دسترسی مردم نیز به وامهای خرد بیشترخواهد شد.
34 میلیون نفراعتبارسنجی شدهاند
در همین زمینه مدیر اداره اطلاعات بانکی در بانک مرکزی گفت: با هدف کاهش مطالبات معوق، بانکها مکلف شدند قبل از پرداخت تسهیلات برای متقاضی وام استعلام اعتبارسنجی اخذ کنند.
محبوب صادقی گفت: مبلغ و سابقه تسهیلات گذشته رقم و سابقه چکهای وصول یا برگشت شده متقاضیان از معیارهای تعیین امتیاز اعتبارسنجی مشتریان شبکه بانکی است. اکنون ماهانه حدود یک میلیون فقره تسهیلات در شبکه بانکی کشور پرداخت میشود.
صادقی اضافه کرد: دسترسی به سامانه اعتبارسنجی برای عموم مردم فراهم شده و متقاضیان میتوانند با مراجعه به سامانه مای کریدیت و پرداخت هزینهای حدود هزار تومان از وضعیت اعتبارسنجی خود مطلع شوند و در آینده این امکان در نرم افزارهای موبایلی نیز مهیا خواهد شد.
مدیر اداره اطلاعات بانکی در بانک مرکزی با اعلام اینکه موضوع اعتبارسنجی سال ۱۳۸۵ مطرح و سال ۱۳۸۶ آیین نامه آن مصوب و سال ۱۳۸۸ نیز اصلاحات آن انجام شد، گفت: سال ۱۳۸۹ میزان استعلام از شرکت مشاور رتبهبندی حدود ۵ هزار عدد بوده، اما ابتدای سال ۱۴۰۰ به یک میلیون استعلام ماهانه و اکنون به حدود ماهانه ۳ میلیون استعلام رسیده است.
صادقی افزود: شرکت خصوصی مشاور رتبهبندی تنها شرکت دارای مجوز از بانک مرکزی است و تاکنون اطلاعات حدود ۴۴ میلیون کد ملی در این بانک سامانه ثبت شده و برای ۳۴ میلیون نفر گزارش اعتباری تولید شده است که میتوانند در سامانه مای کریدیت مشاهده کنند.
جنجال تکرار نقل قولی معروف از مورینیو
باشگاه ذوب آهن: مجیدی باید از مردم اصفهان عذرخواهی کند
باشگاه استقلال: نمیتوانید تمرکز کادر فنی را برای رسیدن به اهدافش برهم بزنید
گروه ورزشی/ استقلال در یکی از حساسترین بازیهای هفته هفدهم موفق شد با یک گل ذوب آهن را شکست دهد و صدرنشینی خود را تثبیت کند. پس از این بازی مهدی تارتار، سرمربی ذوب آهن در حالی که آمار مالکیت توپ 50- 50 بود، مدعی شد که تیمش از این حیث بهتر از استقلال بوده است. این صحبت تارتار چندان به مذاق فرهاد مجیدی خوش نیامد و سرمربی استقلال در پاسخ به سؤال خبرنگاری در این باره گفت: «تارتار میتواند توپ را به اصفهان ببرد و از نظر ما هیچ مشکلی نیست.» در واقع این جمله، نقل قول معروفی از خوزه مورینیو است که مجیدی آن را تکرار کرد. مورینیو برای اولین بار پس از اینکه تیمش در بازی ۱ آذر ۱۳۹۹ با مالکیت ۳۰ درصدی با نتیجه ۲-۰ منچسترسیتی را شکست داد، در کنفرانس خبری حاضر شد و در جواب خبرنگارانی که به دنبال خرده گرفتن از او بودند، گفت: «آنها میتوانند توپ را به خانه ببرند، ولی این منم که ۳ امتیاز بازی را بردم.» این اظهار نظر مجیدی باعث شد که تارتار نسبت به او واکنش نشان دهد: «خیلی خوب است که مربیان ما سرمربیان بزرگ و نقل قولهای آنها را میشناسند اما شاید یک نکته را از یاد برده باشند. مورینیو اگر حرفی میزند، پشتوانه قهرمانی اروپا با پورتو و اینتر را دارد. سالها با چلسی و رئال مادرید قهرمان شده و این طور نیست که بعد از چند هفته صدرنشینی بیاید صحبت کند. البته برای من همیشه احترام گذاشتن به حریف در اولویت بوده و ترجیح میدهم که هواداران تیمم را با نمایش خوب در زمین راضی نگه دارم و مشکلات تیمم را با اظهار نظر مخفی نکنم.» البته موضوع به همین جا ختم نشد و باشگاه ذوب آهن بیانیهای صادر کرد و در آن به انتقاد تند از مجیدی پرداخت. در بخشی از این بیانیه آمده است: «اظهارات آقای مجیدی پس از پایان این دیدار توهینی آشکار به مردم شریف و شهیدپرور اصفهان و باشگاه ۵۴ ساله ذوبآهن با پشتوانه عظیم پیشکسوتان، قهرمانان رشتههای مختلف ورزشی و هواداران عزیز ذوب آهن، شاهدی بر این مدعاست که امروز نام بزرگ و پرافتخار باشگاه استقلال با گفتار کودکانه یک مربی بیاخلاق خدشهدار و در معرض آسیب قرار گرفته است. این درحالی است که سرمربی ارزشمند و با اخلاق تیم فوتبال ذوبآهن اصفهان کوچکترین بی احترامی به فردی یا باشگاهی انجام نداده و تنها مباحث فنی را مطرح کرد. آقای مجیدی در حالی مانند نوجوانان ذوقزده آن جمله از بزرگان فوتبال جهان را که هیچ سنخیتی با حد و اندازهاش ندارد تکرار کرد که فراموش کرده وضعیت امروز او مدیون الطاف دیگرانی است که در چشمپوشی از مجوزهای حضور برخی بازیکنان، پنجرههای بسته را بدون مجوزهای قانونی به رویش باز کردهاند و بهبه و چهچه برخی گزارشگران رنگی نیز این موارد را حمایت میکند. لازم است آقای فرهاد مجیدی از مردم اصفهان و هواداران عزیز ذوب آهن عذرخواهی کند.» پس از بیانیه ذوبیها، نوبت به باشگاه پرهوادار پایتخت رسید. باشگاه استقلال در سایت خود نوشت: «قبل از هر چیز، لطفا کمی ظرفیت و تحمل خودتان را بالا ببرید. توهینهایی که در اطلاعیه باشگاه ذوبآهن به کار برده شده، همگی قابل پیگرد قانونی است و باشگاه استقلال حتماً شکایت لازم را در این مورد انجام خواهد داد. فرهاد مجیدی در پاسخ به سرمربی حریف که گفته بود؛ 90 دقیقه صاحب توپ بودند، چنین پاسخی را عنوان کرد که در هیچ محکمه و دادگاهی توهین یا بیاحترامی محسوب نمیشود. به گواه سایتهای آمار، مالکیت توپ دو تیم برابر بود و مشخص نیست سرمربی حریف از کدام برتری آماری میگوید؟ واقعاً خندهدار است که خواستهاند سرمربی محترم استقلال از مردم اصفهان عذرخواهی کند. آنها با این جوسازیها نمیتوانند رابطه خوب باشگاه استقلال و سرمربی این تیم با مردم عزیز اصفهان را تحت تأثیر قرار بدهند و بهتر است به جای این حرفها، پاسخگوی نتایجشان باشند. تمام تمرکز فرهاد مجیدی روی موفقیت استقلال است. او در این فصل جز در نشستهای خبری، با هیچ کدام از رسانهها گفتوگو نداشته و دوستان نیز با این جوسازیها، قادر نخواهند بود که تمرکز کادر فنی را برای رسیدن به اهدافش برهم بزنند.»
باشگاه استقلال: نمیتوانید تمرکز کادر فنی را برای رسیدن به اهدافش برهم بزنید
گروه ورزشی/ استقلال در یکی از حساسترین بازیهای هفته هفدهم موفق شد با یک گل ذوب آهن را شکست دهد و صدرنشینی خود را تثبیت کند. پس از این بازی مهدی تارتار، سرمربی ذوب آهن در حالی که آمار مالکیت توپ 50- 50 بود، مدعی شد که تیمش از این حیث بهتر از استقلال بوده است. این صحبت تارتار چندان به مذاق فرهاد مجیدی خوش نیامد و سرمربی استقلال در پاسخ به سؤال خبرنگاری در این باره گفت: «تارتار میتواند توپ را به اصفهان ببرد و از نظر ما هیچ مشکلی نیست.» در واقع این جمله، نقل قول معروفی از خوزه مورینیو است که مجیدی آن را تکرار کرد. مورینیو برای اولین بار پس از اینکه تیمش در بازی ۱ آذر ۱۳۹۹ با مالکیت ۳۰ درصدی با نتیجه ۲-۰ منچسترسیتی را شکست داد، در کنفرانس خبری حاضر شد و در جواب خبرنگارانی که به دنبال خرده گرفتن از او بودند، گفت: «آنها میتوانند توپ را به خانه ببرند، ولی این منم که ۳ امتیاز بازی را بردم.» این اظهار نظر مجیدی باعث شد که تارتار نسبت به او واکنش نشان دهد: «خیلی خوب است که مربیان ما سرمربیان بزرگ و نقل قولهای آنها را میشناسند اما شاید یک نکته را از یاد برده باشند. مورینیو اگر حرفی میزند، پشتوانه قهرمانی اروپا با پورتو و اینتر را دارد. سالها با چلسی و رئال مادرید قهرمان شده و این طور نیست که بعد از چند هفته صدرنشینی بیاید صحبت کند. البته برای من همیشه احترام گذاشتن به حریف در اولویت بوده و ترجیح میدهم که هواداران تیمم را با نمایش خوب در زمین راضی نگه دارم و مشکلات تیمم را با اظهار نظر مخفی نکنم.» البته موضوع به همین جا ختم نشد و باشگاه ذوب آهن بیانیهای صادر کرد و در آن به انتقاد تند از مجیدی پرداخت. در بخشی از این بیانیه آمده است: «اظهارات آقای مجیدی پس از پایان این دیدار توهینی آشکار به مردم شریف و شهیدپرور اصفهان و باشگاه ۵۴ ساله ذوبآهن با پشتوانه عظیم پیشکسوتان، قهرمانان رشتههای مختلف ورزشی و هواداران عزیز ذوب آهن، شاهدی بر این مدعاست که امروز نام بزرگ و پرافتخار باشگاه استقلال با گفتار کودکانه یک مربی بیاخلاق خدشهدار و در معرض آسیب قرار گرفته است. این درحالی است که سرمربی ارزشمند و با اخلاق تیم فوتبال ذوبآهن اصفهان کوچکترین بی احترامی به فردی یا باشگاهی انجام نداده و تنها مباحث فنی را مطرح کرد. آقای مجیدی در حالی مانند نوجوانان ذوقزده آن جمله از بزرگان فوتبال جهان را که هیچ سنخیتی با حد و اندازهاش ندارد تکرار کرد که فراموش کرده وضعیت امروز او مدیون الطاف دیگرانی است که در چشمپوشی از مجوزهای حضور برخی بازیکنان، پنجرههای بسته را بدون مجوزهای قانونی به رویش باز کردهاند و بهبه و چهچه برخی گزارشگران رنگی نیز این موارد را حمایت میکند. لازم است آقای فرهاد مجیدی از مردم اصفهان و هواداران عزیز ذوب آهن عذرخواهی کند.» پس از بیانیه ذوبیها، نوبت به باشگاه پرهوادار پایتخت رسید. باشگاه استقلال در سایت خود نوشت: «قبل از هر چیز، لطفا کمی ظرفیت و تحمل خودتان را بالا ببرید. توهینهایی که در اطلاعیه باشگاه ذوبآهن به کار برده شده، همگی قابل پیگرد قانونی است و باشگاه استقلال حتماً شکایت لازم را در این مورد انجام خواهد داد. فرهاد مجیدی در پاسخ به سرمربی حریف که گفته بود؛ 90 دقیقه صاحب توپ بودند، چنین پاسخی را عنوان کرد که در هیچ محکمه و دادگاهی توهین یا بیاحترامی محسوب نمیشود. به گواه سایتهای آمار، مالکیت توپ دو تیم برابر بود و مشخص نیست سرمربی حریف از کدام برتری آماری میگوید؟ واقعاً خندهدار است که خواستهاند سرمربی محترم استقلال از مردم اصفهان عذرخواهی کند. آنها با این جوسازیها نمیتوانند رابطه خوب باشگاه استقلال و سرمربی این تیم با مردم عزیز اصفهان را تحت تأثیر قرار بدهند و بهتر است به جای این حرفها، پاسخگوی نتایجشان باشند. تمام تمرکز فرهاد مجیدی روی موفقیت استقلال است. او در این فصل جز در نشستهای خبری، با هیچ کدام از رسانهها گفتوگو نداشته و دوستان نیز با این جوسازیها، قادر نخواهند بود که تمرکز کادر فنی را برای رسیدن به اهدافش برهم بزنند.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
رئیس جمهور اوایل اسفند به قطر سفر میکند
-
بنا نداریم به علت کرونا سالنهای هنری را تعطیل کنیم
-
جزئیات راستیآزمایی لغو تحریمها
-
میوه شب عید ۲۵ درصد زیر قیمت بازار
-
راز حمله به وزیر کار چیست؟
-
فاتح قلوب لبنانیها
-
گردش همزمان اُمیکرون و دلتا درکشور
-
کاهش قیمت گوشت قرمز در بازار
-
بختی که دیر میآید و زود میرود
-
فرصت همجواری با سه کشور برای آذربایجان غربی
-
عقبنشینی میدانی یا پیشروی دیپلماتیک
-
هر روز 3100 نفر بدون ضامن وام میگیرند
-
جنجال تکرار نقل قولی معروف از مورینیو
اخبارایران آنلاین