چند پرده از زندگی کنکوریهای سال 1403 به بعد
کنـــــکور همچنان قربانی میگیرد
محمدرضا رضایی
در خانه:
+ کجا؟ کجا؟
- میرم بیرون با رفقام یه دوری بزنم.
+ چشمم روشن؟ مگه تو ماه دیگه کنکور نداری؟
- من که همین دیروز کنکور دادم.
+ اون کنکور ریاضی بود، ماه دیگه باید کنکور تجربی بدی.
- آخه من تو یک ماه چطوری خودمو به کنکور تجربی برسونم؟
+ این همه پول کلاس و آزمون روزانه دادیم برای چی؟ گفته باشم، یا باید مهندس بشی یا دکتر.
- اصلاً حالا که اینطوری شد، من دیروز کنکور ریاضی ندادم، کنکور انسانی دادم، کنکور دوباره هم نمیدم.
+ ای خداااا! بیچاره شدم... بچّهم از دستم رفت... آیندهش سیاه شد... خدا ازت نگذره بچّه... کمرمو شکستی...
در مدرسه:
+ بچهها برای نیمسال دوم سؤالات کنکور هر ماه رو میارم و براتون کنکور آزمایشی برگزار میکنم. اونایی که رتبهشون زیر 1000 نشه نمره مستمرّشون صفره. از الآن گفتم که بعداً بهونه نیارید.
- آقا اجازه! اونایی که ماههای قبل کنکور دادن چی؟
+ اونا اگه قبول شدن که دیگه مبارکه؛ حتّی سر کلاسم لازم نیست بیان. ساعت کلاسای منو میتونن برن عشق و حال. ولی برای اونایی که قبول نشدن سختگیری بیشتری میکنم؛ چون که فقط یه بار دیگه میتونن کنکور بدن. اونا اگه رتبهشون زیر 500 نشه نمره پایانیشونم صفر میدم، شوخی که نیست، کنکوره!
در تبلیغات مؤسّسات کنکوری:
+گیج شدی؟ نمیدونی تو کدوم ماه کنکور بدی؟ از اینکه فرصتای کنکورتو از دست بدی میترسی؟ یا نکنه خدایینکرده یکی از فرصتای کنکورتو از دست دادی و فقط یکیش باقی مونده؟ دیگه نگران نباش، ما کمکت میکنیم آیندهتو نجات بدی!
- یعنی لازم نیست نگران سرنوشت بچههامون باشیم؟
+ اصلاً! ما برای آمادگی فرزندانتون آزمونهای آزمایشی روزانه برگزار میکنیم و فقط زمانی که مطمئن بشیم بچّهها آمادگیشو دارن بهشون اجازه میدیم که تو آزمون اصلی شرکت کنن. همچنین ما یک تیم زبده از رمالها رو در مجموعه خودمون جمع کردیم تا با توجه به طالع فرزندتون، بهترین ماه رو برای شرکت تو کنکور بهتون پیشنهاد بدن. پس دیگه معطّل چی هستی؟ فردا خیلی دیره، همین امروز ثبتنام کن!
امیرحسن محمدپور
انصافاً از هر طرفی که خبر را میخوانیم، نمیشود که نمیشود! اینکه از سال 1403 به بعد قرار باشد هر ماه یک کنکور داشته باشیم، هیچ رقمه جور درنمیآید. نه در توان نیروهای خدماتی سازمان سنجش است که ماهی یکبار صندلی بچینند داخل کلاسها و سالنهای یک دانشگاهی و دوباره جمع کنند تا ماه بعد. نه حتی در توان مالی این سازمان است که بخواهد هر ماه به تعداد داوطلبان آب معدنی و کیک و آب میوه توزیع کند. (مگر اینکه سود در دلالی باشد!) اصلاً حتی از نظر اینکه بخواهند نتایج آزمون سراسری را اعلام کنند هم! خود آقای توکلی هم راضی نیست هربار سخنگوی جدید سازمان سنجش بیاید در خبر ساعت 14 تلویزیون به داوطلبان عزیز توصیه کند که همراه داشتن مداد سیاه نرم و پاک کن در جلسه کنکور ضروری است. اصلاً داوطلبان عزیز هم دیگر حرفش را گوش نمیکنند از بس تکراری میشود!
از نظر توان خانوادهها هم که حساب کنید، باز هم هیچ رقمه نمیصرفد هرماه صد کیلو پرتقال مخصوص آبگیری و چیزکیک شکلاتی، برای اوقات استراحت داوطلبان عزیز فراهم کنند. اصلاً همین اوقات استراحت! خودش هزار درد ناگفته است. اگر داوطلبان عزیز عادت استراحتی شان مثل ما باشد، یعنی برای هر سه دقیقه درس خواندن، پنجاه و هفت دقیقه استراحت کنند، قطعاً به اندازه کافی نمیتوانند به استراحت و مدیتیشن قبل از کنکور بپردازند.
مشاور ما گفته بود یک ماه قبل از کنکور را به گشت وگذار بپرداز تا ذهنت از استرس پیش از کنکور پاکسازی شود. معلوم است که یک داوطلب عزیز، که سال 1403 بخواهد آزمون سراسری، یا همان کنکور خودمان را شرکت کند، قطعاً فرصت کافی جهت استراحت نخواهد داشت. تا بیاید استراحت کند، باید کنکور بدهد و تا بخواهد به تنظیمات کارخانه برگردد، دوباره باید کنکور بدهد!
از هر طرفی که خبر را میخوانیم، نمیشود جز اینکه بابت ثبت نام کنکور دفترچه میخریم، بابت آزمونهای آزمایشی و کلاس کنکور و کتابهای فوق فشرده و میکروطبقه بندی شده کلی پیاده میشویم، برای نیم ساعت مشاوره توسط رتبههای یک تا 84256 کنکور سراسری حقالمشاوره میدهیم و در هر ساعتی از شبانه روز بالاخره در یکی از شبکههای رادیویی یا تلویزیونی در برنامه «کنکور اصلاً هم سخت نیست» یک آقای قدکوتاهی با صدای جیغ درحال آموزش معادلات دیفرانسیل است که کلی پول بابت همین نیم ساعت برنامه آگهی طور به اداره بازرگانی سازمان محترم میپردازد و کلی دیگر هم گیر خودش میآید، چون اگر همان الان (!) زنگ بزنید میتوانید با خودش صحبت کنید. بله! از این طرف که میخوانیم، میشود!
مرضیه ربیعی
صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پرکشیدن پرستو شدن
تو که پر نداری پرستو شوی
بشین درس بخون تا ارسطو شوی
ای صاحب فال!
مسئولان خیلی تلاش میکنند که چند ماه مانده به کنکور طرح و برنامهای برای کنکور بریزند که طرح و برنامه شما را کن فیکون کرده و به شما سخت نگذرد، ولی شما کمی به خودت سخت بگیر! کاری به این حرفها نداشته باش! هر چقدر تا الان تنبلی کردی و دنبال راههای تقلب بودی، بس است! گوشی را کنار بگذار و مثل بچه آدم، شب و روز درس بخوان تا پشت کنکور نمانی.
کنکور حذف بشود یا نشود، یک بار در سال برگزار شود یا ده بار، فقط سؤال عمومی باشد یا تخصصی، تشریحی باشد یا تستی هفت گزینهای، فرقی به حالت ندارد و باید درس بخوانی. وظیفه بالا و پایین کردن اخبار و قوانین کنکور سال آینده را هم به مؤسسات کنکور بسپار. خودشان میدانند چطور رنگ کتابهای زرد و آبی را به بنفش و قهوهای تغییر دهند و نرخها را چند برابر کنند.
افشار جابری و حافظ شیرازی
«معاشری خوش و رودی بساز میخواهم»
به وقت خواستگاری شروط کوه این بود
آداب سینمایی/ بخش دوم
سینما را به خاطر بسپار
برای شما عشق سینمای عزیز، قطعاً این روزها، روزهای ویژهای است. بله چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر شروع شده و حالا ما، اینجاییم تا با هم مرور کنیم چگونه باید سینما برویم:
خیلی به ردیف و شماره صندلی که روی بلیت تان نوشته شده اهمیت ندهید، هرجا احساس کردید راحتتر هستید و دیدتان به پرده بهتر است، همانجا جای شماست. اصلاً هم نگران این نباشید که ممکن است آن صندلی برای شخص دیگری باشد، زیرا اگر آن صندلی برای صاحبش مهم بود، خودش را بهموقع میرساند. حالا اگر احیاناً صاحب صندلی مثل خروس بیمحل سررسید و از شما خواست که صندلیاش را خالی کنید، شروع کنید به کولیبازی و دادوبیداد و بگویید: «این چه وقت اومدنه بیفرهنگ؟» یا بگویید: «این آقا داره مزاحم فیلم دیدن من میشه، چرا کسی رسیدگی نمیکنه؟» خلاصه یکجوری رفتار کنید که صاحب صندلی از ترس آبرو، خودش بیخیال صندلی شده و برود. البته پیشنهاد میکنیم برای جلوگیری از بروز چنین حوادثی به محض اینکه مستقر شدید، کفشهایتان را
در بیاورید تا محیط اطرافتان یکجوری بوی جوراب بگیرد که نهتنها کسی مدعی صندلی شما نشود، بلکه صندلیهای اطراف هم خالی شود و بهراحتی از دستههای صندلی استفاده کنید.
روزشمار بهمن 1357/ 13 بهمن
دقیقاً همین انتقاد
بهزاد توفیقفر
شاپور بختیار، در مصاحبه با آسوشیتدپرس گفت: «همچنان مشتاق ملاقات با امام هستم». وی از ورود امام به کشور اظهار بیاطلاعی کرد و افزود: یک دولت وقتی ملت، دولت را مردم من نمیتوانم دولت حالا که نوبت به تپید ملت صندلی به شاه دزد من وزیر تو روح مذاکره التماس درصورتی که مرغ باد شاید جای مشت...
شهردار تهران با تقدیم استعفای خود به امام، رسماً بختیار و دولت و نظام شاهنشاهی و ساواک را با شست پایش مقایسه کرد. پیش از این رئیس شورای سلطنت نیز همین مقایسه را انجام داده بود. مردم چند تن از شکنجهگران ساواک را پس از یادآوری برخی خاطرات، از «پل» عبور دادند.
چند تن از افراد مسلح سازمان مجاهدین [منافقین]، به یک ایستگاه آتشنشانی حمله کردند و پس از سرقت، آنجا را آتش زدند. سخنگوی سازمان در بیانیهای، قصدشان از این عملیات را آزمایش کپسولهای گاز و اطمینان از سوراخ نبودن شلنگهای آتشنشانی برای «روز مبادا» عنوان کرد.
شاه از خطوط تلفن مراکش انتقاد کرد و گفت هرچه زنگ میزنم، کارتر گوشی رِ بر نمیداره. وی از خطوط تلفن انگلیس، سوئیس، اردن، فرانسه و چند جای دیگر نیز دقیقاً همین انتقاد را کرد. ولیعهد با فرح جلوی در رادیوی محلی رباط رفته و خود را شاه خواند.
زهرا فرقانی
در زمانهای دور در این شهر
دختری بود پر ادا و اصول
در همه کارهای اهل محل
هی سرک می کشید، شرِّ فضول
تا که یک روز مادرش پیچاند
گوش او را و دخترک عر زد
بعد هم الفرار و آن ور آب
روز و شب هی لگد به مادر زد
هرچه سنش زیادتر میشد
ادعاهای تازه در سر داشت
مثلاً اینکه ازدواج بد است
خودش البته چند شوهر داشت!
رو به مردم افاضه کرد: که ای
خواهران و برادران جدید
(با خودش گفت: ها! چه میچسبد
همه یک دفعه منفجر بشوید!)
_این حکومت خود رضاشاه است
یک نفر داد زد که روحش شاد
داد یک فحش چارواداری
یادم افتاد قتل گوهرشاد
گفتم آنقدر حرص و جوش نخور
میشود پوستت چروکیده
بعد گفتم اگرچه الان هم
رویت انگار... بمب ترکیده
الغرض، زحمت اضافه نکش
بازی برده را نمیبازیم
ما شهنشاه را به در کردیم
پدر اندر پدر براندازیم
روبه پر فریب و حیلت ساز
خوار و شرمنده از وطن دک شد
عه، ببخشید، «هک» چه شد پس؟ هان؛
به دمش مهر بی وطن «حک» شد!
مینا گودرزی
آن چیست حرف اولش و آخرش اِف است
احسنت، آفرین و وری گود! اِفاِف است!
در یک گروه، سِند شد این چیستان نغز
نِت مملو از مطالب ناب و لطایف است
چرخی زدم میان کانالها و پیجها
جایی نوشته بود که فردا مصادف است؛
با چرخش زمین و اورانوس و مشتری
گویا در این وسط هم عمودی منَصِّف است!
جاریم هم شده فَنِ دکتر سمیعی و
حالا به هرچه توی جهان است مشرِف است
میگفت: طبق نظم نوین جهان، هلیم؛
با گفتمان شخص نمکدان مخالف است
در عمق طالع همگان پول و یار هست
از بس که فالگیر شریف است و منصف است
بال پلنگ، ناخن خرچنگ، شاخ شیر!
این فرمولاسیون خفن لَنگ کاشف است
اینها به من چه؟ آخ مخم سوت میکشد
هرکس که آمده به فجازی مؤلف است
هی فَکت از درون خودش تایپ میکند
انگار بر تمام امورات واقف است
در این فضا حقیقت و افسانه درهمند
مصداق خوب دائرةالنامعارف است