غافلگیر شدم
جواد عزتی: امیدوارم هر فیلمی بازی میکنم نقش درستی داشته باشم. اینکه کاراکتری در سن و سال خودش بازی نکند، نقش را سختتر میکند و طبیعتاً از این منظر، بازی در «مرد بازنده»، سخت بود. از نظر شخصیتپردازی، مهدویان این فیلم را دو سالی در ذهنش پروراند و وقتی این نقش به من پیشنهاد شد، غافلگیر شدم؛ چون بارها درباره این فیلمنامه با او حرف زده بودم بدون اینکه به او بگویم از این نقش خوشم میآید.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «مرد بازنده»
ستاره تکرار نشدنی
محمد حسین مهدویان: عزتی را انتخاب کردم چون او یک ستاره تکرار نشدنی است که هر فیلمسازی دوست دارد در فیلمش باشد، او از پس اجرای هر نقشی برمیآید، ضمن اینکه با هم دوستیم و به ما خوش میگذرد.
از صحبتهای این کارگردان در نشست خبری «مرد بازنده»
حاصل شجاعت و سعهصدر مسئولان
بهرام رادان: با قوه قضائیه تعامل خوبی داشتیم، سازمان سینمایی خالصانه و برادرانه با ما بود، جامعه به ساخت فیلمهای این چنینی نیاز دارد. این شجاعت و سعهصدر همه مسئولانی که باعث شد فیلم را روی پرده ببینید، قابل تحسین است، اعتقاد دارم ساخته شدن فیلمهای اینچنینی در پیشگیری از وقوع جرم مهم است.
از صحبتهای این بازیگر و تهیهکننده در نشست خبری «علفزار»
قصه نسازید
سارا بهرامی: گاهی تخیل برخی نقشها را دارم اما این نقش بیشتر شبیه یک هدیه به من بود. ما این شانس را داشتیم که در جلسات بازپرسی باشیم اما به ما خیلی اجازه نمیدادند، خانمهایی هم که مورد تجاوز قرار گرفته بودند تمایل به صحبت نداشتند. نقش سارا برای من خیلی ارزشمند بود، بازی کردن این نقش بیشتر به دلایل شخصی خودم بود و ربطی به ماجرای تجاوز نداشت، لطفاً قصه نسازید.
از صحبتهای این بازیگر در نشست خبری «علفزار»
رضا صائمی
منتقد سینما
هــــر فیلمـــــی از محـــمدحسیــــن مهــــــــدویــــــــــان کنجکاویبرانگیز است. چه با سینمای او همسو و همدل باشی چه نباشی. به نظر میرسد او بهعنوان یکی از متفاوتترین فیلمسازان نسل جدید همواره در کانون توجه بوده و در چند سال اخیر بواسطه تجربهگرایی ژانری بیشتر هم زیر ذرهبین منتقدان و مخاطبان قرار گرفته است. مهدویان امسال در حالی با فیلم «مرد بازنده» به جشنواره آمده که پیش از این فیلم «درخت گردو» و سریال «زخم کاری» او بحثهای زیادی را بین موافقان و مخالفان برانگیخت. واقعیت این است که «مرد بازنده» بیش از هر چیزی فیلمی قصهگو با پرداخت غنی در جزئیات و فضاسازی است.به نظر میرسد محمدحسین مهدویان متأثر از سریال «زخم کاری» به سراغ این قصه رفته و در بستر ژانری معمایی و جنایی به روایت داستانی چند لایه پرداخته است. حضور بازیگرانی مثل جواد عزتی و رعنا آزادی ور هم به این تداعی دامن میزند؛ هر چند تلاش شده تا از طریق گریم و شخصیتپردازی به آشناییزدایی از نقشهای پیشین برسند.
«مرد بازنده» درباره یک پلیس آگاهی میانسالی به اسم احمد خسروی است که در گیرودار زندگی شخصی پرمسألهاش، مسئول رسیدگی به پروندهای رازآلود میشود. پروندهای که روند کشف آن با شکها و نگرانیهای احمد درمیآمیزد و زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد. در فیلم با یک داستان چند لایه مواجه هستیم که از یک سو به رمزگشایی از یک پرونده قتل ربط پیدا میکند و از سوی دیگر به یک شبکه رانت و مافیای فساد اقتصادی که به قدرت گره خورده و در این میان با زندگی خانوادگی و آشفته احمد. این چندلایگی گرچه از یک سو بر غنای تعلیق میافزاید و موقعیت معمایی درام را برجسته میکند اما در میانههای قصه به کند شدن ریتم و ضرباهنگ روایت و آشفتگی درام منجر میشود. انگار داستانکها و خرده روایتهای متعدد، جان قصه را میگیرد و آن را از نفس میاندازد. محمدحسین مهدویان تلاش کرده تا در «مرد بازنده» تصویر متفاوتی از پلیس ایرانی به نمایش بگذارد. در این کار موفق بوده و بازی جواد عزتی هم به کمک او آمده. پلیسی که این بار پشت قاتل مظلوم میایستد تا از مقتول ظالم پشتیبانی نکرده باشد اما مسأله این است که این تصویر چقدر با واقعیت پلیس ایرانی انطباق دارد. با این حال اگر سویههای رئالیستی قصه و ربط نمادین و دراماتیک آن با واقعیتهای اجتماعی معاصر را لحاظ نکنیم و صرفاً بهعنوان یک قصه پلیسی به آن نگاه کنیم میتوان «مرد بازنده» را مکاشفهای دردناک از یک موقعیت رمزآلود تراژیک دانست که در آن پلیسی که نماد قانون است خود قربانی بیقانونی و ناعدالتی میشود. پلیسی که هم از سوی خانواده خود زخم میخورد هم از سوی همکارانش اما همواره تعهد و وجدان اخلاقی خود را قربانی مصلحت نمیکند. «مرده بازنده» روایت تنهایی است، تنهایی ناشی از تن ندادن به مصلحت! میتوان «مرد بازنده» را انتقادیترین فیلم مهدویان دانست.
اشکان نجاتی
از کارگردانان «مشق امشب»
مشق امشب به موضوع تکالیف شب در سه ناحیه از مدارس تهران (در قیاس با گذشت سه دهه از فیلم مشق شب عباس کیارستمی) میپردازد و در جستوجوی این پرسش که آیا تکلیف شب همچنان معضلی برای دانش آموزان و خانوادهها محسوب میشود؟ و اگر پاسخ منفی است معضل برجسته امروز آنها چیست؟ فیلم «مشق امشب» در سال 1398 با تأثیرپذیری از فیلم مشق شب عباس کیارستمی ساخته شد. در ابتدای کار، مضمون فیلم بر مبنای اثر 30 سال قبل کیارستمی بنا نهاده شد. یعنی موضوع مشق شب اما در طول ساخت، گروه فیلمسازی به این نتیجه رسیدند که این موضوع دیگر معضل اساسی دانش آموزان، اولیا و مربیان آموزشی نیست و به بیان دیگر از چرخه مشکلات نظام آموزشی به کنار رفته و همین امر سبب شد که توجه به مشکلات فعلی دانش آموزان همچون نقش شرایط مالی خانوادهها در ایجاد انگیزه تحصیلی دانشآموز و تأثیر اختلاف طبقاتی بر آموزش به تصویر کشیده شود. با چنین رویکردی فیلم «مشق امشب» اثری مستقل شده و به اصطلاح عامیانه روی پای خودش ایستاده است. «مشق امشب» گویای حقایقی مهم و قابل تأملی پیش روی نسل جدید است. شکافهای عمیق فرهنگی، طبقاتی و آموزشی میان دانشآموزان در فیلم؛ عدالت تحصیلی را مورد پرسش قرار میدهد. تلاشمان این بود که مخاطب با کاراکترها همذاتپنداری کند و شیوه روایت به گونهای پیش رود که تماشاگر تا انتهای اثر در پی کشف حقایق زندگی آنها باشد. خوشبختانه نگاه ما در این فیلم مورد توجه کارشناسان امر آموزش قرار گرفته و جای بسی خوشحالی است که فیلم مورد تأیید منتقدان و سینماگران قرار گرفته است.
اشکان نجاتی و مهران نعمتاللهی سازندگان فیلم کوتاه مشق امشب
گفتوگوی «ایران» با رامین سهراب که فیلم اولش در ژانر اکشن و محصول مشترک ایران و فنلاند است
ریسک با لایههای دروغ
نیره خادمی
خبرنگار
از همان زمانی که علیرضا سهرابزاده بواسطه جایگاهش در ووشوی ایران، سر پروژههای سینمایی قهرمان محور میرفت، رامین سهراب هم به فیلمهای اکشن علاقه پیدا کرد و حتی در کودکی، نقش کوتاهی در فیلم «یاران» مقابل جمشید هاشمپور بازی کرد. او حالا پروژه سینمایی «لایههای دروغ» محصول مشترک ایران و فنلاند را در ژانر اکشن بهعنوان فیلم اولی به چهلمین دوره از جشنواره فیلم فجر آورده و امیدوار است که بتواند این ژانر را در ایران زنده کند. رامین سهراب بخش زیادی از کودکی و نوجوانی خود را همراه پدرش در فنلاند و امریکا گذرانده، در مدرسه «استلا آدلر» هالیوود درس خوانده و تحصیلات مرتبط با فیلمسازی را در امریکا به پایان رسانده است. او به «ایران» میگوید که درباره ساخت فیلم در این ژانر ریسک کرده است، ولی همچنان در انتظار واکنش مردم است.
پیش از آنکه درباره فیلم صحبت کنید، از خودتان بگویید و اینکه اصلاً چطور تصمیم گرفتید فیلمساز شوید؟ آیا درس سینما خواندید؟
حدوداً 4 ساله بودم که از ایران به فنلاند و از فنلاند هم به امریکا رفتم. تحصیلات فیلمسازی را در امریکا تمام کردم و بیشتر در کارهایی نظیر کارگردانی فیلمهای اکشن، بدلکاری و هنرپیشگی فعالیت داشتم. از همان کودکی هم خیلی دوست داشتم به ایران برگردم و فیلم اکشن بسازم چون این ژانر در ایران خیلی کم شده است. بیشتر فیلمسازان ایرانی به سمت ساخت کمدی و درام میروند. بنابراین دوست داشتم دوباره این ژانر را در ایران زنده کنم. من در مدرسه «استلا آدلر» در هالیوود درس خواندم بعد هم در فنلاند تحصیلات مرتبط با فیلمسازی و تهیهکنندگی را طی کردم تا وقتی به ایران آمدم بتوانم فیلم خودم را بسازم.
مخاطب در فیلم لایههای دروغ با چه داستانی مواجه است؟
داستان از یک آتشنشان شروع میشود که کودکی بسیار تلخی داشته است. از ایران میرود تا بتواند در جای دیگر به آرامش برسد. در فنلاند این اتفاق برای او میافتد و از طریق عشق به آرامش میرسد ولی وقتی به ایران برمیگردد و این عشق از او گرفته میشود باید دید که برای دوباره به دست آوردن آن عشق، دست به چه کارهایی میزند. مردم به طور طبیعی آتشنشانها را بهعنوان قهرمان میبینند. بنابراین برای ما خیلی راحت بود که کاراکترمان آتشنشانی باشد که به طور خود به خودی جانش را در راه نجات مردم گذاشته است. مطمئناً وقتی یکی از همین مردم تبدیل به عشق زندگی این قهرمان میشود، اکشن ماجرا صدبرابر بیشتر میشود.
مخصوصاً بعد از قضیه دردناک آتشسوزی پلاسکو و شهادت آتشنشانها، توجه مردم خیلی بیشتر از قبل به فداکاریهای آنها جلب شد.
اتفاقاً بخشی از فیلم را به آتشنشانهای پلاسکو تقدیم کردم چون برای من مهم بود، ضمن اینکه اداره آتشنشانی تهران و آتشنشانها در ساخت این فیلم به من کمک زیادی کردند و حتی لباس و تجهیزاتشان را در اختیار گروه قرار دادند. خوشبختانه توانستیم قهرمان بودن این آتشنشانان را در فیلم نمایش دهیم.
با توجه به هم بازی بودن شما با جمشید هاشمپور در کودکی و البته تبحر و تجربه او در ژانر اکشن شاید انتظار میرفت که این بازیگر کارکشته را جلوی دوربینتان داشته باشید. آیا اصلاً به این موضوع فکر کردید؟
اتفاقاً من به خانه ایشان رفتم و چقدر با انگیزه و با عشق حتی کلیپها و عکسهای 30 سال پیش را به من نشان میداد. گفتوگوی خوبی داشتیم و در واقع خیلی لحظات نوستالژیکی برای من بود. قرار بود ایشان هم در فیلم لایههای دروغ نقشی را بازی کنند ولی متأسفانه ما مجبور شدیم آن کاراکتر را بهدلیل محدودیت زمانی فیلم از فیلمنامه بیرون بیاوریم. خیلی دوست داشتم در این فیلم هم در نقش قهرمان باشند و البته نقشی هم که برایشان نوشته شده بود، نقش مربی بود ولی متأسفانه نشد. همان زمان کلیپهایی درباره فیلم به آقای هاشمپور نشان دادم. او با ادبیات مخصوص به خود فیلم من را نصیحت کرد و برایم آرزوی موفقیت داشت. امیدوار بود که با این فیلم دوباره ژانر اکشن را زنده کنیم.
چه شد که در کودکی با جمشید هاشمپور همبازی شدید؟
پدرم آقای علیرضا سهرابزاده بنیانگذار ووشو در ایران بود و آن زمان هم در برخی پروژههای سینمایی فعالیت میکرد. من این شانس را داشتم که در فیلم یاران، نقش کوچکی را با آقای جمشید هاشمپور بازی کنم. از آن زمان قهرمان بودن همیشه یادم ماند. حتی پوسترهای بسیاری از فیلمهای آن زمان را خاطرم هست که هر کدام از آنها قهرمانی را معرفی میکرد. از آن زمان این ذوق در من ایجاد شد. خیلی دوست داشتم که فیلمهایی در این سبک را بیشتر ببینم ولی در ایران کم کم فیلمهای قهرمان محور کمرنگ شد. من خارج از ایران بودم ولی از همان جا که فیلمها را میدیدم بیشتر آپارتمانی و درباره مشکلات بود.
به هر حال شما ژانر سختی را برای فیلم اول انتخاب کردید. در تاریخ فیلمسازی ایران بویژه در دهههای اخیر کمتر فیلمی را در این ژانر سراغ داریم که توانسته باشد هم مخاطب را جذب کند و هم نظر منتقدان را. ضمن اینکه نگاه و سلیقه مخاطبان و مدیران هم کمی نسبت به گذشته تغییر کرده است. با این تفاسیر پیشداوری و پیشبینی شما از واکنش مخاطبان و هیأت داوران به این فیلم چیست؟
این سؤال سختی است. من ریسک کردم و آمدم تا این ژانر را زنده کنم. خودم هم با انگیزه منتظرم تا ببینم مردم چطور به آن واکنش نشان میدهند چون ریتم فیلم کاملاً هالیوودی است، دیالوگ کم داریم، سکانسهای اکشن فیلم زیاد است. در کل حدود نزدیک به 60 لوکیشن داریم و حدوداً 20 تا 25 بار تهران را نمایش میدهیم و کاملاً چیز جدیدی است. من هم این ترس را دارم که تماشاگر چه واکنشی خواهد داشت ولی این ریسک را انجام دادهام و نتیجهاش احتمالاً بهزودی مشخص خواهد شد. من تمام تواناییام را در این فیلم گذاشتم و با این بودجه و تجهیزات به نظرم بهترین فیلمی را که توانستهام، ساختهام.
بودجه فیلم چقدر است؟
لایههای دروغ را طوری ساختم که بشود آن را با فیلمهای خارجی مقایسه کرد ولی بودجه آن با فیلمهای خارجی قابل مقایسه نیست؛ مثلاً در مقایسه با فیلمی چون جان ویک که 100 میلیون دلار بودجه دارد، فیلم ما بودجه بسیار کمی دارد. شاید بودجه این فیلم به اندازه بودجه 25 ثانیه از فیلم جان ویک باشد. بودجه یک فیلم آپارتمانی یا یک فیلم کوتاه برای این فیلم گذاشته شده است و جز این من حتی سلامتیام را برای آن گذاشتم. پا و حتی دندههایم شکست.
چرا؟
چون من بدلکار نداشتم و صحنههای اکشن را هم خودم بدلکاری کردم. حدود دو سال پیش در یکی از این حرکتها پایم از دو قسمت شکست، مجبور شدم کار را متوقف کنم و برای جراحی به فنلاند برگردم. حدود شش ماه پیش یعنی پنج روز بعد از فیلمبرداری هم کرونا گرفتم و حدود 10 روز در آی سی یو بودم و تجربه خیلی سختی داشتم. به هر حال امیدوارم هیأت داوران و مردم هم فیلم را با فیلمهای ایرانی مقایسه نکنند چون سبک آن با سبک فیلمهای ایرانی متفاوت است.
برای بدلکاری از مرحوم ارشا اقدسی دعوت نکرده بودید؟
اتفاقاً قبل از فیلمبرداری با مرحوم ارشا اقدسی هم تماس داشتم و قرار بود در این فیلم با هم همکاری کنیم ولی متأسفانه با اتفاقی که افتاد این کار اجرا نشد.
شرکای فنلاندی چه نظری درباره نتیجه کار دارند؟
برای اولین بار اتفاق افتاده است که فیلمی محصول مشترک ایران و فنلاند باشد. شاید خیلی جذاب باشد که ایرانیها از این طریق فنلاند را و فنلاندیها ایران را میبینند. 10 روز اول را در فنلاند و بقیه را در تهران فیلمبرداری کردیم و در فیلم این دو کشور از نظر فرهنگی و از نظر طبیعی نمایش داده میشوند. آنها پس از دیدن فیلم به قدری تعجب کرده بودند که فکر میکردند ما در دوبی فیلمبرداری کردهایم. امریکاییها هم همینطور؛ وقتی میدیدند میگفتند چرا ما تهران را تا به حال اینطور ندیدهایم؛ ساختمانهای شیک و خیابانها و ماشینهای خوب. بیشتر فیلمهایی که آن طرف از ایران دیدهایم، تلخ و غمناک بود و ذهنیتی که میتوانیم از ایران به دنیا نشان دهیم در فیلمهای اخیر محقق نشده است.
به بهانه نمایش«ناخدا خورشید» ناصر تقوایی در بخش «قاب ماندگار»
ناکامی در شمال، درخشش در جنوب
مازیار معاونی
منتقد سینما
این روزها که مثل تمام دهههــای گذشته، بحران متــــن خـوب و کمبــــود آشکار فیلمنــــامههای اقتـــــبـــــــــاســــی همـــچــنـــــــــان سینمای ایران را آزار میدهد شاید اشاره به اثری که «اقتباسِ» خوب را تمام و کمال به منصّه ظهور رسانده یکی از بهترین و واجبترین اشارات باشد. حدود 35 سال پیش از این و در دورهای سخت از زندگی هنری استاد ناصر تقوایی، فیلمساز برجسته سینمای ایران که با کنار رفتن تلخ او از هدایت مجموعه تاریخی «کوچک جنگلی» همراه شده بود یکی از ارزشمندترین آثار تاریخ سینمای ایران یعنی «ناخدا خورشید» کلید خورد، فیلمی که از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی بهخوبی اقتباس و بومی سازی شده بود.
تقوایی با دلی آزرده از به سرانجام نرسیدن مجموعه «کوچک جنگلی»، به جای خلق زندگی قهرمانی از بطن تاریخ معاصر ایران، نوک قلم و دوربین خود را از صفحات شمالی جغرافیای سرزمینش به آبهای گرم جنوب برگرداند تا به جای «میرزا کوچک خان جنگلی»، «ناخدا خورشید» متولد شود. قهرمانی که اگرچه پیشینه و ما به ازای تاریخی نداشت و زاییده تخیل تقوایی و نگاه اقتباسی او از رمان همینگوی بود اما در مردانگی و جوانمردی همان حس و حال «میرزا کوچک خان» را بازتاب میداد. انگار که دل زخم خورده فیلمساز بزرگ مان تنها با خلق یک بزرگمرد دیگر که همان جنس و جوهره را داشته آرام و قرار
میگرفته است.
جالب اینکه استاد در انتخاب نقش اول فیلم خود یعنی نقش «ناخدا خورشید» هم بازیگری را برگزید که مانند خود استاد از پروژه «کوچک جنگلی» انصراف داده بود، داریوش ارجمند که تا قبل از «ناخدا خورشید» خاطره ای از او در حافظه نمایشی سینمادوستان حک نشده بود و با همین شاه نقش که البته با درک و دریافت درست و عالی مختصات نقش آن را به زیبایی هر چه تمامتر ایفا کرد نه تنها آن خاطره تلخ از دست رفتن یک نقش برجسته تاریخی را از ذهنها زدود که اصولاً با همین نقش به «داریوش ارجمند» نامدار و صاحب سبک در بازیگری بدل شد. ارجمند در یکی از گفتوگوهای اخیرش درباره این فیلم از آن تحت عنوان فیلمی یاد کرده که «با رنج ساخته شده است»، فیلمی که در آن سالهای دشوار نیمه دهه 60 خورشیدی که کشور درگیر بی بضاعتیهای مالی ناشی از شرایط جنگی کشور بود با بودجهای که بخش بخش و به سختی تهیه میشد ساخته شد آن هم با وسواسهای سختگیرانه ناصر تقوایی که در طول دوران فیلمسازیاش به این آسانیها از استانداردهای مورد نظرش کوتاه نمیآمده است.
«ناخدا خورشید» نه تنها از منظر ارزشمند اقتباس از یک شاهکار ادبی و نگارش و کارگردانی که از دیدگاه بازیگری هم اثری ماندگار و درخور تحسین است. در فیلم گنجینه کم تکراری از بازیگران بزرگ در کنار هم نقشآفرینی کردهاند از خود داریوش ارجمند که در همین ابتدای راه بزرگی کرد تا استاد علی نصیریان و استاد سعید پورصمیمی که با مهارتی بی نظیر نقشهای «مستر فرهان» و «ملول» را جان بخشیدند. البته فتحعلی اویسی که اگرچه هنوز با دوران اوج نقشآفرینی و کشف استعدادش در سالهای آغازین دهه 80 فاصله داشت، اما نقش «سرهنگ» را به زیبایی خلق و ماندنی کرد. شاید از میان آن همه سکانس ماندگاری که تقوایی در این اثر ارزشمند و دیدنی خلق کرده سکانس درگیری خونین ناخدا با تبعیدیها که مرگ هر دو طرف را در پی دارد بیشتر از مابقی سکانسها در ذهن تماشاگران سینمای ایران به یادگار مانده باشد.
یازدهمیندوره بهمن 1371
دوره یـــــــازدهم جشنواره فیلم فجـــــر در حالی برگــــزار شد که یکـــــی از پرســــر و صــــــداتـــــرین رویدادهای این دوره، ترکیب اعضای هیأت داوران بود.
«مرتضی آوینی»، سردبیر مجله سوره حوزه هنری، مستندساز و اندیشمند و صاحبنظر در حوزه سینما که آن روزها اظهاراتش در مجله سوره جریان وسیعی برپا کرده بود یکی از اعضای هیأت داوران بود. همچنین عزتالله انتظامی، بازیگر مطرح سینما، تئاتر و تلویزیون نیز به عنوان یکی دیگر از اعضا، ترکیب هیأت داوران فجر یازدهم را تشکیل میداد که این رویداد از آن جنبه حائز اهمیت بود که تا پیش از این دوره سابقه نداشت که یک بازیگر در میان ترکیب اعضای هیأت داوران حضور داشته
باشد.
در این دوره ابراهیم حاتمیکیا که سالهای جوانی فعالیتش در سینمای ایران را پشت سر میگذاشت، موفق شد تا در جایگاه کارگردان عنوان «بهترین فیلم» جشنواره را به خاطر فیلم جنجالی «از کرخه تا راین» کسب کند.
همچنین سیروس الوند، سیمرغ بلورین «بهترین کارگردانی» را به خاطر فیلم «یکبار برای همیشه» از آن خود کرد، آن هم در حالی که ترکیب رقبای او در این بخش را افرادی چون مهرجویی و مخملباف و حاتمی کیا و پوراحمد تشکیل میدادند. ضمناً هیأت داوران «جایزه ویژه» خود را به «کیومرث پوراحمد» به خاطر کارگردانی فیلم «شرم، صبح روز بعد» اهدا
کرد.
با حضور بازیگران مطرحی چون اکبر عبدی، مجید مظفری و خسرو شکیبایی، جایزه «بهترن بازیگر نقش اول مرد» به «فرامرز قریبیان» به خاطر فیلم «بندر مهآلود» رسید، همچنین «فاطمه معتمدآریا» توانست با حضور گزینههای دیگر مانند هما روستا، عنوان «بهترین بازیگر نقش اول زن» را به خاطر بازی در فیلم «یکبار برای همیشه» کسب کند.
در بخش «بهترین فیلمنامه» و با حضور فیلمنامهنویسهایی چون سیروس الوند و ابراهیم حاتمی کیا، «داریوش مهرجویی» توانست عنوان «بهترین فیلمنامه» را به خاطر فیلم «سارا» از آن خود کند.