ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رجوع به ارزشهای دفاع مقدس چطور میتواند ما را از گردنههای سخت امروز گذر دهد؟
احیای حماسهها
غلامرضا مصباحیمقدم
استاد فقه و فقهالاقتصاد و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
زمان زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که جنگ هشت ساله به ملت ایران تحمیل شد. از آنجا که مردم خود برای پیروزی انقلاب قیام کرده بودند و در این مسیر، هزینههای بسیاری داده بودند، به کشور و نظام جمهوری اسلامی تعلقخاطر عمیقی داشتند. همین حس تعلق، نقش مهمی در یکپارچگی مردم علیه تهاجم دشمن داشت؛ بهگونه ای که همه گروههای سنی برای دفاع از خاکشان شتافتند و با اشتیاق در مسیر شهادت گام برداشتند. فارغ از تبعات منفیای همچون خرابیها و تلفات جانی و مالی که هر جنگ برای یک جامعه بههمراه دارد، ما در دوران هشت ساله دفاع مقدس شاهد شورها، ایثارها و حماسههایی بودیم که عملاً مشکلات اقتصادی کشور را تحتالشعاع قرار میداد.
شعار دولت وقت، در دوران دفاع مقدس این بود که مردم همزمان از دو موضوع «جنگ» و «کمبودها» رنج نبرند، از این جهت پیوسته میکوشید تا نیازمندیهای ضروری مردم را بهصورت کوپن مواد غذایی تأمین و با قیمت واحد در سراسر کشور توزیع کند و نگذارد قیمت این اجناس در شرایط جنگی افزایش پیدا کند. کشور 8 سال به این صورت اداره شد و استراتژی موفقی هم بود. در آن سالها عمده درآمد کشور از نفت تأمین میشد که حدود نیمی از این درآمد برای تأمین هزینههای جنگ و نیمی از آن برای تأمین مایحتاج مردم اختصاص داده شده بود.
دولت بهصورت گسترده شبکه توزیع ایجاد کرد و از مرحله واردات تا توزیع کاملاً کنترل شده پیش میرفت؛ مجموعه این اقدامات اقتصادی در طول دوران هشت ساله دفاع مقدس موجب شد تا از نظر تأمین مایحتاج زندگی آرامشی نسبی بر مردم و جامعه حاکم باشد تا در شرایط جنگ تحمیلی اقدام به ذخیرهسازی نکنند. البته بودند افرادی که به احتکار و ذخیره سازی می پرداختند اما حقیقتاً تعداد آنان بسیار اندک بود؛ چون روحیه همدلی و همبستگی اجتماعی با نوع مدیریت کارگزاران در جامعه بسیار بالا رفته بود.
از این رو، این دوران و استراتژیهایی که بهلحاظ اقتصادی در دستور کار قرار گرفت، همچنین نوع تعامل کارگزاران با مردم الگوی بسیار مهمی از جهت «همبستگی ملی» بود. مردم نسبت به دفاع از میهن و جنگ با دشمنانشان هیچ اعتراضی نداشتند و در قالب بسیج و نیروهای مردمی از ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که یک نهاد نظامی انقلابی و نوپا بود، حمایت میکردند. البته در آن روزها، کار شکنیهایی هم اتفاق افتاد؛ بهعنوان مثال منافقین در سال 1362 شورش برپا کردند و ترورهای زیادی انجام دادند.
اما با وجود همه آن کارشکنیها، مردم همچنان پشتیبان و حامی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بودند. متأسفانه، در دورههای بعد از جنگ تحمیلی ما کمتر این سطح از «همبستگی ملی» و «انسجام اجتماعی» را شاهد بودیم. بعدها نگاهها و دستهبندی های سیاسی موجب انشقاق بین مردم شد و توجهها از «مسائل ملی» معطوف به «مسائل جناجی و سیاسی» شد.
ملت ما بعد از پیروزی انقلاب، دستاورد بسیار بزرگی کسب کرده بود و آن یک انقلاب همه جانبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دینی بود و همچنین استقلال و آزادی نیز از دیگر رهاوردهای انقلاب به شمار میآمد. مجموعه این دستاوردها برای مردم بسیار گرانبها بود تا آنجا که حاضر بودند برای حفظ و نگهداری آن، هر نوع هزینهای را بپردازند. اکنون که بیش از 40 سال از انقلاب اسلامی میگذرد، همچنان دستاوردهای انقلاب اسلامی از اولویتهای جامعه ما است. این دستاوردها را میشود چنین برشمرد:
1. در زمینه استقلال بههیچ کشوری نه شرق و نه غرب وابستگی نداریم. این ایده و تفکر هم به منطقه و کشورهایی همچون فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و یمن هم سرایت کرده است.
2. فارغ از دستاوردهای مدنی، بهدنبال پیروزی انقلاب اسلامی، در دیگر حوزهها نیز توفیقاتی حاصل شد؛ از آن جمله میتوان به پیشتاز شدن ایران در فناوریهای پیشرفته در زمینه هوا و فضا اشاره کرد.
3. همچنین در زمینه دانش پزشکی نیز موفقیتهای قابلتوجهی رقم خورد تا آنجا که به حق میتوان ایران را در زمینه پزشکی سرآمد منطقه قلمداد کرد. در زمینه نانو و انرژی هستهای نیز توفیق های بسیار مهم و مثالزدنیای بهدست آوردهایم.
4. از دیگر دستاوردهای انقلاب میتوان به عزت ملی ایران و قدرت دفاع کشور اشاره کرد؛ واقعیت این است که همه کشورهای منطقه از نظر تأمین سلاح و مهمات به قدرتهای تولیدکننده این مهمات وابسته هستند اما بهدنبال تلاشهایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس در تولید سلاح های نظامی صورت گرفت، ایران نه تنها هیچگونه وابستگی به کشورهای دیگر ندارد بلکه حتی از توانایی ارسال و صادرات محصولات نظامی به دیگر کشورها نیز برخوردار است. اما با این حال، برای ادامه مسیری که در دوران دفاع مقدس در زمینه همبستگی ملی در پیش گرفته بودیم و حفظ دستاوردهای عظیم آن، ما با موانعی روبهرو هستیم که مهمترین آنها تحریمها و عزم نظام سلطه جهانی در این خصوص است. از این رو، باید مجدداً همان حماسه، همبستگی و ایثار احیا شود تا دستاوردهای عظیم انقلاب و دوران دفاع مقدس استمرار پیدا کند.
اما فارغ از تحریمها بهعنوان یک مسأله خارجی، برای احیای حماسه ها، همبستگی ها و ایثارها در داخل نیز با موانعی مواجه هستیم که زمینه را برای غفلت از این دستاوردها فراهم می کند؛
نخست اینکه، در سالهای اخیر آنچنان که باید از پس مشکلات روزمره مردم برنیامدیم تا آنجا که گاهی مشکلات معیشتی و روزمره مردم مضاعف شد. در نتیجه، با پیچیدهتر شدن مشکلات روزمره و معیشت، بسیاری از دستاورهای ما از جمله توجه به دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس تحتالشعاع بحرانهای معیشتی قرار گرفت. این در حالی است که توجه به دستاوردها و زدودن موانعی که منجر به غفلت از آنها میشود، خود بستری برای تقویت و احیای همبستگی ملی است. واقعیت این است که تنها از رهگذر همبستگی ملی است که میتوانیم بر مشکلات فائق آییم البته نباید از نقش و تأثیر مدیران توانمند، دلسوز، مردمی و انقلابی چشم پوشید، امید است که با روی کار آمدن دولت جدید به ریاست جمهوری دکتر رئیسی، مشکلات روزمره و معیشتی مردم به نحوی جدی در دستور کار قرار گیرد.
دوم، از دیگر موانع داخلی، دستهبندیهای سیاسی است؛ البته وجود دستهبندیهای سیاسی برای حفظ پویایی یک نظام سیاسی و چرخش نخبگانی ضروری است اما نباید در این زمینه گرفتار افراط شد. گاهی اختلافهای جناحی تا جایی پیش میرود که مصالح ملی فدای منافع جناحی میشود و این مشکل امروز حیات سیاسی جامعه ما است.
سوم، فاصله گرفتن مسئولان و مردم است؛ این فاصله از دو جهت قابل بررسی است؛ یکی فاصله گرفتن فیزیکی و دیگری فاصله گرفتن اقتصادی و برخورداری از امکانات است. فاصله فیزیکی میان مردم و کارگزاران به این معنا است که اگر کسی بخواهد با مسئولان ارتباط بگیرد عملاً باید از هفتخوان رستم بگذرد. متأسفانه گاهی مسئولان و کارگزاران ما ارتباط نزدیکی با مردم برقرار نمیکنند و طبیعی است که در چنین شرایطی مردم هم احساس «خودی بودن» نخواهند داشت. فاصله و شکاف میان مردم و مسئولان بواقع، یکی از جدیترین دلایل تضعیف همبستگی ملی در یک جامعه است.
علت دیگر شکاف میان مردم و مسئولان به وضعیت اقتصادی معطوف است. از اساسیترین اصول انقلاب اسلامی «عدالت» است و یکی از ابعاد عدالت نیز توزیع امکانات و فرصت ها است. متأسفانه ما بعد از انقلاب اسلامی آنچنان که شایسته جامعه ما است در این زمینه کارنامه قابل قبولی نداشته ایم. این در حالی است که روز به روز باید عدالت در جامعه ما گسترش پیدا می کرد اما آنچه در عمل اتفاق افتاد فاصله عمیقتر بین ثروتمندان و فقرا و فاصله گرفتن مسئولان با عامه مردم بود.
البته در زمینه فاصله فیزیکی و اقتصادی، استثناهایی هم وجود دارد، رهبر معظم انقلاب همواره کمترین فاصله را چه از نظر فیزیکی و چه از نظر اقتصادی با عامه مردم داشتهاند. ایشان علاوه بر دیدارهای هفتگی با مردم در جریان زلزله کرمانشاه و بم برای ملاقات با زلزلهزدگان به چادرهای آنان رفتند. این همان ارتباط نزدیک میان مسئولان و مردم است که امروز جامعه ما بشدت به آن نیاز دارد. که البته این نکته در کانون توجه دولت سیزدهم و کارگزاران و مدیران دولت سیزدهم قرار گرفته است و در همین چند ماه اخیر شاهد حضور مؤثر مدیران اجرایی کشور در میدان عمل
بودهایم.
فارغ از ارتباط فیزیکی، رهبر معظم انقلاب همچنین، از نظر مادی نیز همواره کوشیدهاند تا زندگیشان را در سطح متوسط به پایین جامعه تنظیم کنند و از نظر اقتصادی فاصلهای با مردم نداشته باشند. اینها نکاتی است که مسئولان و کارگزاران باید بدان توجه داشته و از آنها درس بگیرند چراکه تنها در این صورت میتوان به احیاء و ترمیم «اعتماد عمومی» پرداخت.
بنابراین، همبستگی ملی ما وابسته به دو اصل است؛ نخست، اصل صداقت و دیگری امانتداری. «مسئولیت» امانت مردم است؛ نمایندگان مجلس، شورای شهر، خبرگان، رئیسجمهور و... همگی امانتدار مردم هستند و باید مقتضای امانتداری را رعایت کنند و خود را خادم مردم بدانند. اگر تاریخ دفاع مقدس را مرور کنیم شاهد خواهیم بود که همین فاکتورها در جامعه آن زمان ما را به همبستگی ملی و انسجام اجتماعی رسانده بود و سبب شد که بتوانیم چنین با انگیزه از مرز و میهن خود در مقابل متجاوزان دفاع کنیم. به این اعتبار، اگر این فاکتورها را در جامعه امروزمان تقویت کنیم باز میتوانیم از چالشهای امروز جامعه بویژه بحران معیشتی که در قشری از جامعه قابل توجه است بخوبی گذر کنیم. بازگشت به ارزشهای دفاع مقدس، بازخوانی منش مدیریتی مسئولان در زمان دفاع مقدس و نگاه به نوع رابطه بین کارگزاران و مردم در آن زمان، میتواند باز ما را از گردنههای سخت امروز گذر دهد. بنابراین نباید از دستاورهای دفاع مقدس غافل شویم.
استاد فقه و فقهالاقتصاد و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
زمان زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که جنگ هشت ساله به ملت ایران تحمیل شد. از آنجا که مردم خود برای پیروزی انقلاب قیام کرده بودند و در این مسیر، هزینههای بسیاری داده بودند، به کشور و نظام جمهوری اسلامی تعلقخاطر عمیقی داشتند. همین حس تعلق، نقش مهمی در یکپارچگی مردم علیه تهاجم دشمن داشت؛ بهگونه ای که همه گروههای سنی برای دفاع از خاکشان شتافتند و با اشتیاق در مسیر شهادت گام برداشتند. فارغ از تبعات منفیای همچون خرابیها و تلفات جانی و مالی که هر جنگ برای یک جامعه بههمراه دارد، ما در دوران هشت ساله دفاع مقدس شاهد شورها، ایثارها و حماسههایی بودیم که عملاً مشکلات اقتصادی کشور را تحتالشعاع قرار میداد.
شعار دولت وقت، در دوران دفاع مقدس این بود که مردم همزمان از دو موضوع «جنگ» و «کمبودها» رنج نبرند، از این جهت پیوسته میکوشید تا نیازمندیهای ضروری مردم را بهصورت کوپن مواد غذایی تأمین و با قیمت واحد در سراسر کشور توزیع کند و نگذارد قیمت این اجناس در شرایط جنگی افزایش پیدا کند. کشور 8 سال به این صورت اداره شد و استراتژی موفقی هم بود. در آن سالها عمده درآمد کشور از نفت تأمین میشد که حدود نیمی از این درآمد برای تأمین هزینههای جنگ و نیمی از آن برای تأمین مایحتاج مردم اختصاص داده شده بود.
دولت بهصورت گسترده شبکه توزیع ایجاد کرد و از مرحله واردات تا توزیع کاملاً کنترل شده پیش میرفت؛ مجموعه این اقدامات اقتصادی در طول دوران هشت ساله دفاع مقدس موجب شد تا از نظر تأمین مایحتاج زندگی آرامشی نسبی بر مردم و جامعه حاکم باشد تا در شرایط جنگ تحمیلی اقدام به ذخیرهسازی نکنند. البته بودند افرادی که به احتکار و ذخیره سازی می پرداختند اما حقیقتاً تعداد آنان بسیار اندک بود؛ چون روحیه همدلی و همبستگی اجتماعی با نوع مدیریت کارگزاران در جامعه بسیار بالا رفته بود.
از این رو، این دوران و استراتژیهایی که بهلحاظ اقتصادی در دستور کار قرار گرفت، همچنین نوع تعامل کارگزاران با مردم الگوی بسیار مهمی از جهت «همبستگی ملی» بود. مردم نسبت به دفاع از میهن و جنگ با دشمنانشان هیچ اعتراضی نداشتند و در قالب بسیج و نیروهای مردمی از ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که یک نهاد نظامی انقلابی و نوپا بود، حمایت میکردند. البته در آن روزها، کار شکنیهایی هم اتفاق افتاد؛ بهعنوان مثال منافقین در سال 1362 شورش برپا کردند و ترورهای زیادی انجام دادند.
اما با وجود همه آن کارشکنیها، مردم همچنان پشتیبان و حامی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بودند. متأسفانه، در دورههای بعد از جنگ تحمیلی ما کمتر این سطح از «همبستگی ملی» و «انسجام اجتماعی» را شاهد بودیم. بعدها نگاهها و دستهبندی های سیاسی موجب انشقاق بین مردم شد و توجهها از «مسائل ملی» معطوف به «مسائل جناجی و سیاسی» شد.
ملت ما بعد از پیروزی انقلاب، دستاورد بسیار بزرگی کسب کرده بود و آن یک انقلاب همه جانبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و دینی بود و همچنین استقلال و آزادی نیز از دیگر رهاوردهای انقلاب به شمار میآمد. مجموعه این دستاوردها برای مردم بسیار گرانبها بود تا آنجا که حاضر بودند برای حفظ و نگهداری آن، هر نوع هزینهای را بپردازند. اکنون که بیش از 40 سال از انقلاب اسلامی میگذرد، همچنان دستاوردهای انقلاب اسلامی از اولویتهای جامعه ما است. این دستاوردها را میشود چنین برشمرد:
1. در زمینه استقلال بههیچ کشوری نه شرق و نه غرب وابستگی نداریم. این ایده و تفکر هم به منطقه و کشورهایی همچون فلسطین، لبنان، عراق، افغانستان و یمن هم سرایت کرده است.
2. فارغ از دستاوردهای مدنی، بهدنبال پیروزی انقلاب اسلامی، در دیگر حوزهها نیز توفیقاتی حاصل شد؛ از آن جمله میتوان به پیشتاز شدن ایران در فناوریهای پیشرفته در زمینه هوا و فضا اشاره کرد.
3. همچنین در زمینه دانش پزشکی نیز موفقیتهای قابلتوجهی رقم خورد تا آنجا که به حق میتوان ایران را در زمینه پزشکی سرآمد منطقه قلمداد کرد. در زمینه نانو و انرژی هستهای نیز توفیق های بسیار مهم و مثالزدنیای بهدست آوردهایم.
4. از دیگر دستاوردهای انقلاب میتوان به عزت ملی ایران و قدرت دفاع کشور اشاره کرد؛ واقعیت این است که همه کشورهای منطقه از نظر تأمین سلاح و مهمات به قدرتهای تولیدکننده این مهمات وابسته هستند اما بهدنبال تلاشهایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس در تولید سلاح های نظامی صورت گرفت، ایران نه تنها هیچگونه وابستگی به کشورهای دیگر ندارد بلکه حتی از توانایی ارسال و صادرات محصولات نظامی به دیگر کشورها نیز برخوردار است. اما با این حال، برای ادامه مسیری که در دوران دفاع مقدس در زمینه همبستگی ملی در پیش گرفته بودیم و حفظ دستاوردهای عظیم آن، ما با موانعی روبهرو هستیم که مهمترین آنها تحریمها و عزم نظام سلطه جهانی در این خصوص است. از این رو، باید مجدداً همان حماسه، همبستگی و ایثار احیا شود تا دستاوردهای عظیم انقلاب و دوران دفاع مقدس استمرار پیدا کند.
اما فارغ از تحریمها بهعنوان یک مسأله خارجی، برای احیای حماسه ها، همبستگی ها و ایثارها در داخل نیز با موانعی مواجه هستیم که زمینه را برای غفلت از این دستاوردها فراهم می کند؛
نخست اینکه، در سالهای اخیر آنچنان که باید از پس مشکلات روزمره مردم برنیامدیم تا آنجا که گاهی مشکلات معیشتی و روزمره مردم مضاعف شد. در نتیجه، با پیچیدهتر شدن مشکلات روزمره و معیشت، بسیاری از دستاورهای ما از جمله توجه به دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس تحتالشعاع بحرانهای معیشتی قرار گرفت. این در حالی است که توجه به دستاوردها و زدودن موانعی که منجر به غفلت از آنها میشود، خود بستری برای تقویت و احیای همبستگی ملی است. واقعیت این است که تنها از رهگذر همبستگی ملی است که میتوانیم بر مشکلات فائق آییم البته نباید از نقش و تأثیر مدیران توانمند، دلسوز، مردمی و انقلابی چشم پوشید، امید است که با روی کار آمدن دولت جدید به ریاست جمهوری دکتر رئیسی، مشکلات روزمره و معیشتی مردم به نحوی جدی در دستور کار قرار گیرد.
دوم، از دیگر موانع داخلی، دستهبندیهای سیاسی است؛ البته وجود دستهبندیهای سیاسی برای حفظ پویایی یک نظام سیاسی و چرخش نخبگانی ضروری است اما نباید در این زمینه گرفتار افراط شد. گاهی اختلافهای جناحی تا جایی پیش میرود که مصالح ملی فدای منافع جناحی میشود و این مشکل امروز حیات سیاسی جامعه ما است.
سوم، فاصله گرفتن مسئولان و مردم است؛ این فاصله از دو جهت قابل بررسی است؛ یکی فاصله گرفتن فیزیکی و دیگری فاصله گرفتن اقتصادی و برخورداری از امکانات است. فاصله فیزیکی میان مردم و کارگزاران به این معنا است که اگر کسی بخواهد با مسئولان ارتباط بگیرد عملاً باید از هفتخوان رستم بگذرد. متأسفانه گاهی مسئولان و کارگزاران ما ارتباط نزدیکی با مردم برقرار نمیکنند و طبیعی است که در چنین شرایطی مردم هم احساس «خودی بودن» نخواهند داشت. فاصله و شکاف میان مردم و مسئولان بواقع، یکی از جدیترین دلایل تضعیف همبستگی ملی در یک جامعه است.
علت دیگر شکاف میان مردم و مسئولان به وضعیت اقتصادی معطوف است. از اساسیترین اصول انقلاب اسلامی «عدالت» است و یکی از ابعاد عدالت نیز توزیع امکانات و فرصت ها است. متأسفانه ما بعد از انقلاب اسلامی آنچنان که شایسته جامعه ما است در این زمینه کارنامه قابل قبولی نداشته ایم. این در حالی است که روز به روز باید عدالت در جامعه ما گسترش پیدا می کرد اما آنچه در عمل اتفاق افتاد فاصله عمیقتر بین ثروتمندان و فقرا و فاصله گرفتن مسئولان با عامه مردم بود.
البته در زمینه فاصله فیزیکی و اقتصادی، استثناهایی هم وجود دارد، رهبر معظم انقلاب همواره کمترین فاصله را چه از نظر فیزیکی و چه از نظر اقتصادی با عامه مردم داشتهاند. ایشان علاوه بر دیدارهای هفتگی با مردم در جریان زلزله کرمانشاه و بم برای ملاقات با زلزلهزدگان به چادرهای آنان رفتند. این همان ارتباط نزدیک میان مسئولان و مردم است که امروز جامعه ما بشدت به آن نیاز دارد. که البته این نکته در کانون توجه دولت سیزدهم و کارگزاران و مدیران دولت سیزدهم قرار گرفته است و در همین چند ماه اخیر شاهد حضور مؤثر مدیران اجرایی کشور در میدان عمل
بودهایم.
فارغ از ارتباط فیزیکی، رهبر معظم انقلاب همچنین، از نظر مادی نیز همواره کوشیدهاند تا زندگیشان را در سطح متوسط به پایین جامعه تنظیم کنند و از نظر اقتصادی فاصلهای با مردم نداشته باشند. اینها نکاتی است که مسئولان و کارگزاران باید بدان توجه داشته و از آنها درس بگیرند چراکه تنها در این صورت میتوان به احیاء و ترمیم «اعتماد عمومی» پرداخت.
بنابراین، همبستگی ملی ما وابسته به دو اصل است؛ نخست، اصل صداقت و دیگری امانتداری. «مسئولیت» امانت مردم است؛ نمایندگان مجلس، شورای شهر، خبرگان، رئیسجمهور و... همگی امانتدار مردم هستند و باید مقتضای امانتداری را رعایت کنند و خود را خادم مردم بدانند. اگر تاریخ دفاع مقدس را مرور کنیم شاهد خواهیم بود که همین فاکتورها در جامعه آن زمان ما را به همبستگی ملی و انسجام اجتماعی رسانده بود و سبب شد که بتوانیم چنین با انگیزه از مرز و میهن خود در مقابل متجاوزان دفاع کنیم. به این اعتبار، اگر این فاکتورها را در جامعه امروزمان تقویت کنیم باز میتوانیم از چالشهای امروز جامعه بویژه بحران معیشتی که در قشری از جامعه قابل توجه است بخوبی گذر کنیم. بازگشت به ارزشهای دفاع مقدس، بازخوانی منش مدیریتی مسئولان در زمان دفاع مقدس و نگاه به نوع رابطه بین کارگزاران و مردم در آن زمان، میتواند باز ما را از گردنههای سخت امروز گذر دهد. بنابراین نباید از دستاورهای دفاع مقدس غافل شویم.
وقتی «صداقت» به صدارت مینشیند
چرا در دوران دفاع مقدس شاخص «سرمایه اجتماعی» و «اعتماد عمومی» بهطور چشمگیری افزایش یافت؟
عباس سلیمینمین
تحلیلگر سیاسی و مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با هجوم ارتش عراق به مرزهای غرب و جنوب و همچنین حمله هوایی به چند فرودگاه ایران، جنگ تحمیلی ۸ ساله دولت عراق به رهبری صدام علیه ایران آغاز و در نهایت در 29 مرداد 1367 پایان یافت. جنگ تحمیلی، همانطور که از نامش برمیآید با وجود خسارتها و آسیبهایی که طبیعتاً به جامعه تحمیل کرد، دستاوردهای معنوی و اجتماعی بسیاری نیز بهدنبال داشت و به همین دلیل، اکنون که حدود 33 سال از پایان آن میگذرد، هنوز هم بازخوانی و پرداخت به دستاوردهای آن برای جامعه ضرورت دارد و چه بسا با الگوگیری از این دوران، بتوان در مسیر حل بسیاری از مشکلاتی که امروز جامعه با آن دست و پنجه نرم میکند، گام برداشت. یکی از مهمترین دستاوردهای جنگ تحمیلی «مشارکت مردمی» برای دفاع از کشور و به تعبیری سطح بالای «سرمایه اجتماعی» در جامعه بود تا آنجا که شاید بتوان ادعا کرد در این دوران، شاخص سرمایه اجتماعی در بالاترین وضعیت نسبت به سالهای اخیر قرار داشته است اما پرسش اصلی اینجاست که این سرمایه اجتماعی و به تبع آن «اعتماد اجتماعی» مرهون چه پارامترهایی در جامعه بود:
واقعیت این است که نخستین دلیل در خصوص سطح بالای سرمایه اجتماعی در دوران دفاع مقدس، به بحث عینیت داشتن جنگ و تشخیص دشمن در آن شرایط برای همه قشرهای جامعه برمیگردد؛ عینیت داشتن جنگ بدین معناست که همه اقشار جامعه بتوانند جنگ و تبعات هجمه آن را لمس کنند و به همین دلیل تبعاً مشارکت در دفع مهاجم هم زیاد بود. گاهی، دشمن، دشمنی خود را بسیار پنهانی دنبال میکند، طبیعتاً، در این صورت تنها قشر نخبه جامعه، این نوع از دشمنی را درک میکنند، اما وقتی هجمه بهشکلی فیزیکی به یک کشور صورت میگیرد، طبیعتاً همه اقشار جامعه این هجمه فیزیکی را بخوبی درک کرده و مقابله با آن را به شکلی گسترده صورت میدهند.
عامل بعدی، اعتماد به رهبری کشور است. بیشک با تجاوز دشمن، مردم انگیزه لازم برای دفاع را پیدا میکنند اما واقعیت این است که مردم پشت رهبر و رهبرانی قرار میگیرند، که آنان را نسبت به خودشان صادق بدانند؛ بهعبارتی، رهبران نظام سیاسی را در مسیر صیانت از مصالح کشور ببینند، در غیر این صورت، دفاع مردمی از کشور آنچنان که باید صورت نخواهد گرفت. بنابراین، دومین عامل «اعتماد اجتماعی» و «اعتقاد به رهبری جامعه» بود.
ملت ایران در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، گامی در مسیر استقلال برداشته بود اما دشمن با تحریک صدام درصدد توقف دستاورد جمهوری اسلامی در بحث استقلال بود؛ اما مردم نسبت به این موضوع آگاه بودند و از آنجایی که برای رسیدن به این «استقلال سیاسی» تلاش کرده بودند، حفظ آن از اهمیت بسیار زیادی برایشان برخوردار بود. از این رو، حاضر بودند تا جان خود را فدای حفظ استقلال کنند و در این مسیر گام برداشتند و بسیاری در این راه مقدس به شهادت نائل شدند.
از دیگر دلایل بالا بودن سطح سرمایه اجتماعی در دوران دفاع مقدس، پیشگامی خود رهبران نظام سیاسی بود. با شروع جنگ، رهبران و کارگزاران جلوتر از دیگران به میدان و جبهههای جنگ شتافتند. در شورای عالی دفاع ملی، حضرت امام خمینی(ره) دو نماینده داشتند؛ آیتالله خامنهای و مرحوم دکتر چمران؛ هر دو این بزرگواران در همان روزهای نخست هجمه صدام بلافاصله به جبههها شتافتند و در اهواز ستادی را تشکیل دادند تا از طریق آن بتوانند با هجمه مهاجم مقابله کنند. بنابراین، در زمینه مقابله با حزب بعث، رهبران نظام جلودار بودند. «پیشگامی رهبران نظام سیاسی» بعدها در حرکتهای مردمی نیز نمودار شد. رهبران نظامی عمدتاً جلو میرفتند و نیروهای مردمی و بسیجی را دعوت به همراهی با خودشان میکردند و اینگونه نبود که خود در یک جای امن سنگر زده و به نیروهای مردمی دستور پیشروی بدهند؛ بلکه همواره خود در صف مقدم، حرکت می کردند.
در جریان دفاع مقدس، تفاوت فاحشی میان «هادیان جامعه» و «مردم» وجود نداشت، فرزندان بسیاری از مسئولان در خط مقدم جبهه شرکت میکردند و بعضاً هم به شهادت رسیدند. این قبیل اقدامات «اعتماد عمومی» را رقم میزد. درارتباط با مسائل جامعه قرار نیست که تنها یک قشر خاص فداکاری کند، وقتی مردم فداکاری را عمومی یافتند، با تمام توان خود به میدان عمل ورود میکنند.
نکته دیگر الهامگیری ملت ایران از مسائل اعتقادی بود؛ اعتقادات دینی در دفاع از مرز و بوم تأثیر بسیار زیادی داشت. وقتی ملت ایران گام برداشتن در مسیر استقلال را یک ثواب بزرگ و شهادت در این مسیر را یک فوز عظیم میدانستند، طبیعتاً نوع نگاه به مقاومت هم فرق میکرد و باعث میشد تا حضور مردم در جریان مبارزه و مقاومت گستردهتر شود.
در هفته نخست جنگ تحمیلی هنوز نیروهای مردمی وارد میدان نشده بودند، نگرانی در میان نیروهای ارتشی از آنجا که جنگ ندیده بودند و از آن تصویر روشنی نداشتند، به چشم میخورد. اما در ادامه بهدنبال پیوندی که بین نیروهای مردمی و نیروهای تشکیلاتی و رسمی نظامی ایجاد شد، تحولی در جبهههای جنگ ایجاد کرد. وقتی نیروهای مردمی در کنار سازمان رزم قرار گرفتند توانستند یکدیگر را تقویت و تکمیل کنند. این هم یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد «وفاقی ملی» در دوران هشت ساله دفاع مقدس بود.
مجموعه این عوامل، بستر و زمینهای برای بالا رفتن سطح مشارکت و سرمایه اجتماعی و ایجاد وحدت و اتحاد بیشتر در جامعه شد. درست است که اکنون حدود 33 سال از دوران دفاع مقدس میگذرد، اما هنوز آن پارامترهای وحدتبخش میتواند در جامعه امروز کارکرد داشته باشد و با بهرهگیری و الهامگیری از آنها میتوان بر بسیاری از مشکلات امروز جامعهمان فائق آمد. واقعیت این است که اگر با «الگوگیری از دوران دفاع مقدس» و با «برخورد صادقانه با مردم» حل مسائل جامعه را از طریق تودههای مردم دنبال کنیم، بسیاری از این چالشها را پشت سر خواهیم گذاشت.بنابراین، اگر از تجربه دفاع مقدس بیاموزیم، علیالقاعده مسائل را مردمی خواهیم ساخت، با مردم صادقانه برخورد خواهیم کرد، مردم را در اقتصاد، مسائل اجتماعی و سیاسی مشارکت خواهیم داد تا بتوانیم بر چالشهایی که در این عرصهها وجود دارد، فائق آییم. البته توصیههای فراوانی هم از سوی حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب در خصوص «مردمی کردن مسائل کلان جامعه» صورت گرفت و لازمه این امر داشتن صداقت با مردم است اما در برخی جاها و در برخی برههها این توصیه ها جدی گرفته نشد؛ چراکه اگر جدی گرفته میشد، بسیاری از مسائل جامعه به نحو راحتتری پیش میرفت.
نیمنگاه
مردم پشت رهبر و رهبرانی قرار میگیرند، که آنان را نسبت به خودشان صادق بدانند؛ بهعبارتی، رهبران نظام سیاسی را در مسیر صیانت از مصالح کشور ببینند، در غیر این صورت، دفاع مردمی از کشور آنچنان که باید صورت نخواهد گرفت. با شروع جنگ، رهبران و کارگزاران جلوتر از دیگران به میدان و جبهههای جنگ شتافتند. در جریان دفاع مقدس، تفاوت فاحشی میان «هادیان جامعه» و «مردم» وجود نداشت، فرزندان بسیاری از مسئولان در خط مقدم جبهه شرکت می کردند و بعضاً هم به شهادت رسیدند. این قبیل اقدامات «اعتماد عمومی» را رقم میزد. درارتباط با مسائل جامعه قرار نیست که تنها یک قشر خاص فداکاری کند، وقتی مردم فداکاری را عمومی یافتند، تمام قد درمیدان عمل حاضر میشوند و «سرمایه اجتماعی» جامعه را بالا میبرند.
تحلیلگر سیاسی و مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با هجوم ارتش عراق به مرزهای غرب و جنوب و همچنین حمله هوایی به چند فرودگاه ایران، جنگ تحمیلی ۸ ساله دولت عراق به رهبری صدام علیه ایران آغاز و در نهایت در 29 مرداد 1367 پایان یافت. جنگ تحمیلی، همانطور که از نامش برمیآید با وجود خسارتها و آسیبهایی که طبیعتاً به جامعه تحمیل کرد، دستاوردهای معنوی و اجتماعی بسیاری نیز بهدنبال داشت و به همین دلیل، اکنون که حدود 33 سال از پایان آن میگذرد، هنوز هم بازخوانی و پرداخت به دستاوردهای آن برای جامعه ضرورت دارد و چه بسا با الگوگیری از این دوران، بتوان در مسیر حل بسیاری از مشکلاتی که امروز جامعه با آن دست و پنجه نرم میکند، گام برداشت. یکی از مهمترین دستاوردهای جنگ تحمیلی «مشارکت مردمی» برای دفاع از کشور و به تعبیری سطح بالای «سرمایه اجتماعی» در جامعه بود تا آنجا که شاید بتوان ادعا کرد در این دوران، شاخص سرمایه اجتماعی در بالاترین وضعیت نسبت به سالهای اخیر قرار داشته است اما پرسش اصلی اینجاست که این سرمایه اجتماعی و به تبع آن «اعتماد اجتماعی» مرهون چه پارامترهایی در جامعه بود:
واقعیت این است که نخستین دلیل در خصوص سطح بالای سرمایه اجتماعی در دوران دفاع مقدس، به بحث عینیت داشتن جنگ و تشخیص دشمن در آن شرایط برای همه قشرهای جامعه برمیگردد؛ عینیت داشتن جنگ بدین معناست که همه اقشار جامعه بتوانند جنگ و تبعات هجمه آن را لمس کنند و به همین دلیل تبعاً مشارکت در دفع مهاجم هم زیاد بود. گاهی، دشمن، دشمنی خود را بسیار پنهانی دنبال میکند، طبیعتاً، در این صورت تنها قشر نخبه جامعه، این نوع از دشمنی را درک میکنند، اما وقتی هجمه بهشکلی فیزیکی به یک کشور صورت میگیرد، طبیعتاً همه اقشار جامعه این هجمه فیزیکی را بخوبی درک کرده و مقابله با آن را به شکلی گسترده صورت میدهند.
عامل بعدی، اعتماد به رهبری کشور است. بیشک با تجاوز دشمن، مردم انگیزه لازم برای دفاع را پیدا میکنند اما واقعیت این است که مردم پشت رهبر و رهبرانی قرار میگیرند، که آنان را نسبت به خودشان صادق بدانند؛ بهعبارتی، رهبران نظام سیاسی را در مسیر صیانت از مصالح کشور ببینند، در غیر این صورت، دفاع مردمی از کشور آنچنان که باید صورت نخواهد گرفت. بنابراین، دومین عامل «اعتماد اجتماعی» و «اعتقاد به رهبری جامعه» بود.
ملت ایران در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، گامی در مسیر استقلال برداشته بود اما دشمن با تحریک صدام درصدد توقف دستاورد جمهوری اسلامی در بحث استقلال بود؛ اما مردم نسبت به این موضوع آگاه بودند و از آنجایی که برای رسیدن به این «استقلال سیاسی» تلاش کرده بودند، حفظ آن از اهمیت بسیار زیادی برایشان برخوردار بود. از این رو، حاضر بودند تا جان خود را فدای حفظ استقلال کنند و در این مسیر گام برداشتند و بسیاری در این راه مقدس به شهادت نائل شدند.
از دیگر دلایل بالا بودن سطح سرمایه اجتماعی در دوران دفاع مقدس، پیشگامی خود رهبران نظام سیاسی بود. با شروع جنگ، رهبران و کارگزاران جلوتر از دیگران به میدان و جبهههای جنگ شتافتند. در شورای عالی دفاع ملی، حضرت امام خمینی(ره) دو نماینده داشتند؛ آیتالله خامنهای و مرحوم دکتر چمران؛ هر دو این بزرگواران در همان روزهای نخست هجمه صدام بلافاصله به جبههها شتافتند و در اهواز ستادی را تشکیل دادند تا از طریق آن بتوانند با هجمه مهاجم مقابله کنند. بنابراین، در زمینه مقابله با حزب بعث، رهبران نظام جلودار بودند. «پیشگامی رهبران نظام سیاسی» بعدها در حرکتهای مردمی نیز نمودار شد. رهبران نظامی عمدتاً جلو میرفتند و نیروهای مردمی و بسیجی را دعوت به همراهی با خودشان میکردند و اینگونه نبود که خود در یک جای امن سنگر زده و به نیروهای مردمی دستور پیشروی بدهند؛ بلکه همواره خود در صف مقدم، حرکت می کردند.
در جریان دفاع مقدس، تفاوت فاحشی میان «هادیان جامعه» و «مردم» وجود نداشت، فرزندان بسیاری از مسئولان در خط مقدم جبهه شرکت میکردند و بعضاً هم به شهادت رسیدند. این قبیل اقدامات «اعتماد عمومی» را رقم میزد. درارتباط با مسائل جامعه قرار نیست که تنها یک قشر خاص فداکاری کند، وقتی مردم فداکاری را عمومی یافتند، با تمام توان خود به میدان عمل ورود میکنند.
نکته دیگر الهامگیری ملت ایران از مسائل اعتقادی بود؛ اعتقادات دینی در دفاع از مرز و بوم تأثیر بسیار زیادی داشت. وقتی ملت ایران گام برداشتن در مسیر استقلال را یک ثواب بزرگ و شهادت در این مسیر را یک فوز عظیم میدانستند، طبیعتاً نوع نگاه به مقاومت هم فرق میکرد و باعث میشد تا حضور مردم در جریان مبارزه و مقاومت گستردهتر شود.
در هفته نخست جنگ تحمیلی هنوز نیروهای مردمی وارد میدان نشده بودند، نگرانی در میان نیروهای ارتشی از آنجا که جنگ ندیده بودند و از آن تصویر روشنی نداشتند، به چشم میخورد. اما در ادامه بهدنبال پیوندی که بین نیروهای مردمی و نیروهای تشکیلاتی و رسمی نظامی ایجاد شد، تحولی در جبهههای جنگ ایجاد کرد. وقتی نیروهای مردمی در کنار سازمان رزم قرار گرفتند توانستند یکدیگر را تقویت و تکمیل کنند. این هم یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد «وفاقی ملی» در دوران هشت ساله دفاع مقدس بود.
مجموعه این عوامل، بستر و زمینهای برای بالا رفتن سطح مشارکت و سرمایه اجتماعی و ایجاد وحدت و اتحاد بیشتر در جامعه شد. درست است که اکنون حدود 33 سال از دوران دفاع مقدس میگذرد، اما هنوز آن پارامترهای وحدتبخش میتواند در جامعه امروز کارکرد داشته باشد و با بهرهگیری و الهامگیری از آنها میتوان بر بسیاری از مشکلات امروز جامعهمان فائق آمد. واقعیت این است که اگر با «الگوگیری از دوران دفاع مقدس» و با «برخورد صادقانه با مردم» حل مسائل جامعه را از طریق تودههای مردم دنبال کنیم، بسیاری از این چالشها را پشت سر خواهیم گذاشت.بنابراین، اگر از تجربه دفاع مقدس بیاموزیم، علیالقاعده مسائل را مردمی خواهیم ساخت، با مردم صادقانه برخورد خواهیم کرد، مردم را در اقتصاد، مسائل اجتماعی و سیاسی مشارکت خواهیم داد تا بتوانیم بر چالشهایی که در این عرصهها وجود دارد، فائق آییم. البته توصیههای فراوانی هم از سوی حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب در خصوص «مردمی کردن مسائل کلان جامعه» صورت گرفت و لازمه این امر داشتن صداقت با مردم است اما در برخی جاها و در برخی برههها این توصیه ها جدی گرفته نشد؛ چراکه اگر جدی گرفته میشد، بسیاری از مسائل جامعه به نحو راحتتری پیش میرفت.
نیمنگاه
مردم پشت رهبر و رهبرانی قرار میگیرند، که آنان را نسبت به خودشان صادق بدانند؛ بهعبارتی، رهبران نظام سیاسی را در مسیر صیانت از مصالح کشور ببینند، در غیر این صورت، دفاع مردمی از کشور آنچنان که باید صورت نخواهد گرفت. با شروع جنگ، رهبران و کارگزاران جلوتر از دیگران به میدان و جبهههای جنگ شتافتند. در جریان دفاع مقدس، تفاوت فاحشی میان «هادیان جامعه» و «مردم» وجود نداشت، فرزندان بسیاری از مسئولان در خط مقدم جبهه شرکت می کردند و بعضاً هم به شهادت رسیدند. این قبیل اقدامات «اعتماد عمومی» را رقم میزد. درارتباط با مسائل جامعه قرار نیست که تنها یک قشر خاص فداکاری کند، وقتی مردم فداکاری را عمومی یافتند، تمام قد درمیدان عمل حاضر میشوند و «سرمایه اجتماعی» جامعه را بالا میبرند.
پیوند ارزش های «دینی» و «ملی» در ادبیات دفاع مقدس
عیار وطن دوستی
دکتر محمدرضا سنگری
نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس
گذشته تاریخیمان نشان میدهد که مردم ما همواره به اعتبار این روایت که «حب الوطن من الایمان/ دوست داشتن وطن، نشانه ایمان است.» به وطن، ارزشها، نمادها و نمودهای آن توجه ویژهای داشتهاند. از این رو، موضوع «وطن» به طور گسترده در ادبیات ما دیده می شود. بارزترین آن را در قرن پنجم و در شاهنامه فردوسی می توان سراغ گرفت:
چو ایران نباشد تن من مباد
به این بوم و بر زنده یک تن مباد
همچنین بر حفظ عناصر و مظاهر وطن همچون «زبان» در ادبیات ما تأکید بسیار شده است همانگونه که فردوسی می فرماید:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از این پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام
گرایش به «وطن» و حفظ ارزش های آن در ادبیات گذشته ما و بویژه در قلمرو شعر حضور بارزی داشته است. وقتی ایران دستخوش تهاجم می شد اهالی شعر و ادبیات از نخستین اقشاری بودند که نسبت به این تاخت و تازها واکنش نشان میدادند؛ برای مثال، سیف فرغانی از شعرا و مشایخ قرن هفتم و هشتم هجری که در دوره سلطه ایلخانان و مغولان در آسیای صغیر میزیست، وقتی که ایران مورد تهاجم مغولان قرار میگیرد، خطاب به آنان که آمدند و ایران را ویران کرده اند، میگوید:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
در دوره های بعدی نیز ستایش ارزش های ایرانی و به دیگر زبان، شخصیت ایرانی در فرهنگ و حتی متون عرفانی ما جاری و ساری بوده است.
اما به طور بارز، بحث «وطن» از دوره مشروطه به ادبیات ما ورود پیدا می کند؛ یعنی درست زمانی که به دنبال ارتباط با غرب، ساختارهای اجتماعی و سیاسی ما تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار می گیرد؛ در دوره مشروطه، شاعران بسیاری همچون میرزاده عشقی، فرخی یزدی، نسیم شمال و... به مسأله «ایران» میپردازند و نگران هستند که مبادا ایران به سبب هجوم انگلیس و آلمان یا جنگ های ایران و روسیه یا جنگهای ایران و عثمانی تجزیه و بخشهایی از خاک کشور از دست برود یا اینکه فرهنگ ایرانزمین تحت تأثیر ملت های مهاجم آن زمان قرار گیرد. ملتهای مهاجر و مهاجمی که با ورودشان به خاک ایران، زبان، فرهنگ، دین و ارزش های ما را تحتتأثیر قرار میدادند.
وقوع انقلاب اسلامی و به خصوص دوره هشت ساله دفاع مقدس زمینهای شد تا نویسندگان و شاعران عصر انقلاب، مجدد به موضوع «ایران» به طور ویژه توجه کنند، این توجه ویژه این بار تنها به قلمرو شعر محدود نمیشد و در قلمرو نثر هم خود را نشان داد. در نثر بیشتر در «خاطره نوشتهها» می توان دفاع از ایران را دید؛ به خصوص خاطرهنوشتههای شخصیت هایی که به اسارت دشمن درآمدند. طبیعتاً، در اسارت دشمن، گاهی به ایران، ارزش و شخصیتهای ایرانی اهانت میشود و آزادگان با تمام وجود در این خاطرهنوشتهها دفاع از ایران را به تصویر میکشند. به عنوان نمونه در کتاب «پایی که جا ماند» از سید ناصر حسینیپور، دفاع از ایران و ارزشهای انقلاب که کاملاً پیوسته و متصل به موضوع ایران است، فراوان دیده میشود یا در کتاب «من زنده ام» اثر معصومه آباد نیز خصوصیت دفاع از ایران یک ویژگی برجسته است. گاهی عنوان کتاب ها هم با موضوع ایران پیوند پیدا میکند، مثل کتاب «نورالدین پسر ایران؛ خاطرات سید نورالدین عافی» اثر معصومه سپهری که در این کتاب نیز میتوان دفاع از ارزشهای ایرانی را به وضوح دید. به طور گسترده در حوزه شعر هم میتوان دفاع از هویت و ارزشهای ایرانی را مشاهده کرد، در این زمینه شاعران چند نکته را محل نظر قرار میدهند که قابل توجه است؛ نخست آنکه سعی میکنند گرهخوردگی میان «دین» و «ملیت» را مستحکمتر کنند. این ویژگی کاملاً در آثار شعری ما شاخص است. در ادبیات و به خصوص در شعر دفاع مقدس، پیوند میان ارزش های ملی و دینی یا به تعبیری «دفاع از ایران» و «دفاع از دین» آنچنان درهم آمیخته میشود که میان آنها یک نوع یگانگی احساس میشود.
پژوهشگرانی هم که کتاب نوشته اند یا شعر انقلاب اسلامی، شعر دفاع مقدس یا ادبیات این حوزه را تبیین و تحلیل کردهاند به موضوع «پیوند ارزش های دینی و ملی» هم توجه فراوان داشتند به عنوان مثال کتاب «آیین آیینه» اثر دکتر حسینعلی قبادی که سیر تحول نمادپردازی در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی را بررسی می کند، یا کتاب ارزنده دیگری از ایشان با عنوان «انقلاب اسلامی و هویت ایرانی» یا کتاب «ادبیات داستانی جنگ در ایران» اثر دکتر مهدی سعیدی همگی در پی آن بودند تا به نوعی میان ارزش های دینی و ملی پیوند برقرار کنند.
بنابراین، «وطن دوستی» و «عشق به میهن» در ادبیات عصر انقلاب بسیار گسترده، شکوهمند و عمیق حضور دارد و شاعران چندین نسل را به هم پیوند میزند. شاعران نسل پیش از انقلاب که در فضای انقلاب شعر میگفتند همچون مهدی اخوان ثالث، سیمین بهبهانی، دکتر شفیعی کدکنی و همچنین داستاننویسانی همچون ناصر ایرانی، نادر ابراهیمی، محمود گلابدرهای و... همه اینها به ارزشهای ملی توجه داشتند و در آثار خود پیوسته دفاع از ملت، ایران و سرزمینشان را مطرح میکردند.
در لحظات سخت و بحرانی، آنگاه که هویت یک ملت به خطر میافتد، نخستین عنصری که به میدان میآید، ادبیات است. در حوزه ادبیات هم همیشه نخست شعر به میدان میآید چراکه شعر قدرت تهییجکنندگی دارد؛ غیرت ملی را برمیانگیزاند، گذشته های افتخارآمیز را یادآوری کرده و مردم یک سرزمین را برای مقابله با دشمن آماده میکند.
بنابراین، میداندار اول در دفاع از ملت، ملیت و سرزمین «ادبیات» بوده است و نخستین عنصر ادبیات هم شعر است که به میدان میآید. البته گاهی اوقات، جلوههای اولیه شعر در هیأت شعار است؛ یعنی شعارها به میدان میآیند. شعار در واقع، فشرده آرمان و اندیشه یک حرکت است که در هیأتی آهنگین عرضه شده و در هنگام جنگ از سوی مردم هم سرداده میشوند که از قضا، گوینده و سراینده مشخصی هم ندارند، در واقع این شعارها هستند که کار تهییج، تحریک و برانگیختگی را در جامعه انجام میدهند. بنابراین، ادبیات بزرگترین پشتوانه حفظ هویت ملی و ارزشهای سرزمینی است. بر این اساس، اگر به سرودههای اول جنگ نگاه کنیم اغلب تهییج کننده و برانگیزانندهاند. مرحوم نصرالله مردانی میگوید:
جنگ جنگ است بیا تا صف دشمن شکنیم
صف این دشمن دیوانه میهن شکنیم
یا زنده یاد سپیده کاشانی میگوید:
تنم گر بسوزی به تیرم بدوزی
جدا سازی ای خصم سر از تن من
من ایرانی ام آرمانم شهادت
تجلی هستی است جان کندن من
این شعر سپیده کاشانی بسیار مشهور شد و بعدها محمد گلریز بسیار زیبا این شعر را اجرا کرد. بنابراین، پیش از آنکه شمشیرها از میان برآید، یا ماشههای تفنگ ها فشرده شود، این ادبیات و اهالی آنند که به میدان میآیند تا مردم را برای حفظ سرزمین و دفاع از آن آماده کنند.
واقعیت این است که فارغ از مسأله ادبیات و دفاع مقدس، اگر بخواهیم به مسئولیت امروز ادبیات در جامعه بپردازیم، باید گفت که ادبیات متعهد و ملتزم ادبیاتی است که نسبت به دغدغهها، دردها، رنجها، نیازها و فریادهای مانده در گلوی مردم اقدام میکند و شاعر و نویسنده، صدای مردم میشود. امروز هم همینطور است، شاعران، نویسندگان و اهالی ادبیات ما باید صدای مردم باشند. رنج های مردم را به هر زبانی اعم از طنز و غیر طنز بشناسند و بشناسانند و به نوعی بازگو کنند. در سال های گذشته، دچار پدیده دردناک فساد اقتصادی بودیم. در این فضا، کسانی که با زبان طنز و زبان اعتراض وارد شدند، به قدر بضاعت خود کوشیدند تا مانع از میدانداری مفسدان شوند. ما از این ژانر، در ادبیات با عنوان «ادبیات اعتراض» یا «ادبیات دلتنگی» یاد میکنیم و مقصود، آن دسته شاعران و نویسندگانی هستند که نگران از دست رفتن ارزشهای جامعه هستند. کارهایی که در این ژانرها صورت میگیرد، باعث میشود تا رانتخواران و اختلاس گران میداندار نشده، به تعبیری میدان از آنان گرفته شود و در مقابل آنان اقدام مناسب صورت گیرد. «ادبیات متعهد» همچنین میتواند به بیداری مردم کمک کند تا مردم بدانند که در مقابل چه کسانی باید قرار گیرند یا در برابر چه کسانی باید از سرزمینشان مراقبت کنند. کتاب «از نخلستان تا خیابان» اثر دکتر علیرضا قزوه به کسانی میتازد که بیداد کرده و حقوق مردم را پایمال میکنند. این جنس از آثار کمک میکند تا کارشکنان، میدان را به دست نگیرند، مردم آنها را بشناسند و مسئولان نیز در جایگاه خودشان مراقبتها و مواظبتهای بیشتری را در دستور کار قرار دهند.
نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس
گذشته تاریخیمان نشان میدهد که مردم ما همواره به اعتبار این روایت که «حب الوطن من الایمان/ دوست داشتن وطن، نشانه ایمان است.» به وطن، ارزشها، نمادها و نمودهای آن توجه ویژهای داشتهاند. از این رو، موضوع «وطن» به طور گسترده در ادبیات ما دیده می شود. بارزترین آن را در قرن پنجم و در شاهنامه فردوسی می توان سراغ گرفت:
چو ایران نباشد تن من مباد
به این بوم و بر زنده یک تن مباد
همچنین بر حفظ عناصر و مظاهر وطن همچون «زبان» در ادبیات ما تأکید بسیار شده است همانگونه که فردوسی می فرماید:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از این پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام
گرایش به «وطن» و حفظ ارزش های آن در ادبیات گذشته ما و بویژه در قلمرو شعر حضور بارزی داشته است. وقتی ایران دستخوش تهاجم می شد اهالی شعر و ادبیات از نخستین اقشاری بودند که نسبت به این تاخت و تازها واکنش نشان میدادند؛ برای مثال، سیف فرغانی از شعرا و مشایخ قرن هفتم و هشتم هجری که در دوره سلطه ایلخانان و مغولان در آسیای صغیر میزیست، وقتی که ایران مورد تهاجم مغولان قرار میگیرد، خطاب به آنان که آمدند و ایران را ویران کرده اند، میگوید:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
در دوره های بعدی نیز ستایش ارزش های ایرانی و به دیگر زبان، شخصیت ایرانی در فرهنگ و حتی متون عرفانی ما جاری و ساری بوده است.
اما به طور بارز، بحث «وطن» از دوره مشروطه به ادبیات ما ورود پیدا می کند؛ یعنی درست زمانی که به دنبال ارتباط با غرب، ساختارهای اجتماعی و سیاسی ما تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار می گیرد؛ در دوره مشروطه، شاعران بسیاری همچون میرزاده عشقی، فرخی یزدی، نسیم شمال و... به مسأله «ایران» میپردازند و نگران هستند که مبادا ایران به سبب هجوم انگلیس و آلمان یا جنگ های ایران و روسیه یا جنگهای ایران و عثمانی تجزیه و بخشهایی از خاک کشور از دست برود یا اینکه فرهنگ ایرانزمین تحت تأثیر ملت های مهاجم آن زمان قرار گیرد. ملتهای مهاجر و مهاجمی که با ورودشان به خاک ایران، زبان، فرهنگ، دین و ارزش های ما را تحتتأثیر قرار میدادند.
وقوع انقلاب اسلامی و به خصوص دوره هشت ساله دفاع مقدس زمینهای شد تا نویسندگان و شاعران عصر انقلاب، مجدد به موضوع «ایران» به طور ویژه توجه کنند، این توجه ویژه این بار تنها به قلمرو شعر محدود نمیشد و در قلمرو نثر هم خود را نشان داد. در نثر بیشتر در «خاطره نوشتهها» می توان دفاع از ایران را دید؛ به خصوص خاطرهنوشتههای شخصیت هایی که به اسارت دشمن درآمدند. طبیعتاً، در اسارت دشمن، گاهی به ایران، ارزش و شخصیتهای ایرانی اهانت میشود و آزادگان با تمام وجود در این خاطرهنوشتهها دفاع از ایران را به تصویر میکشند. به عنوان نمونه در کتاب «پایی که جا ماند» از سید ناصر حسینیپور، دفاع از ایران و ارزشهای انقلاب که کاملاً پیوسته و متصل به موضوع ایران است، فراوان دیده میشود یا در کتاب «من زنده ام» اثر معصومه آباد نیز خصوصیت دفاع از ایران یک ویژگی برجسته است. گاهی عنوان کتاب ها هم با موضوع ایران پیوند پیدا میکند، مثل کتاب «نورالدین پسر ایران؛ خاطرات سید نورالدین عافی» اثر معصومه سپهری که در این کتاب نیز میتوان دفاع از ارزشهای ایرانی را به وضوح دید. به طور گسترده در حوزه شعر هم میتوان دفاع از هویت و ارزشهای ایرانی را مشاهده کرد، در این زمینه شاعران چند نکته را محل نظر قرار میدهند که قابل توجه است؛ نخست آنکه سعی میکنند گرهخوردگی میان «دین» و «ملیت» را مستحکمتر کنند. این ویژگی کاملاً در آثار شعری ما شاخص است. در ادبیات و به خصوص در شعر دفاع مقدس، پیوند میان ارزش های ملی و دینی یا به تعبیری «دفاع از ایران» و «دفاع از دین» آنچنان درهم آمیخته میشود که میان آنها یک نوع یگانگی احساس میشود.
پژوهشگرانی هم که کتاب نوشته اند یا شعر انقلاب اسلامی، شعر دفاع مقدس یا ادبیات این حوزه را تبیین و تحلیل کردهاند به موضوع «پیوند ارزش های دینی و ملی» هم توجه فراوان داشتند به عنوان مثال کتاب «آیین آیینه» اثر دکتر حسینعلی قبادی که سیر تحول نمادپردازی در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی را بررسی می کند، یا کتاب ارزنده دیگری از ایشان با عنوان «انقلاب اسلامی و هویت ایرانی» یا کتاب «ادبیات داستانی جنگ در ایران» اثر دکتر مهدی سعیدی همگی در پی آن بودند تا به نوعی میان ارزش های دینی و ملی پیوند برقرار کنند.
بنابراین، «وطن دوستی» و «عشق به میهن» در ادبیات عصر انقلاب بسیار گسترده، شکوهمند و عمیق حضور دارد و شاعران چندین نسل را به هم پیوند میزند. شاعران نسل پیش از انقلاب که در فضای انقلاب شعر میگفتند همچون مهدی اخوان ثالث، سیمین بهبهانی، دکتر شفیعی کدکنی و همچنین داستاننویسانی همچون ناصر ایرانی، نادر ابراهیمی، محمود گلابدرهای و... همه اینها به ارزشهای ملی توجه داشتند و در آثار خود پیوسته دفاع از ملت، ایران و سرزمینشان را مطرح میکردند.
در لحظات سخت و بحرانی، آنگاه که هویت یک ملت به خطر میافتد، نخستین عنصری که به میدان میآید، ادبیات است. در حوزه ادبیات هم همیشه نخست شعر به میدان میآید چراکه شعر قدرت تهییجکنندگی دارد؛ غیرت ملی را برمیانگیزاند، گذشته های افتخارآمیز را یادآوری کرده و مردم یک سرزمین را برای مقابله با دشمن آماده میکند.
بنابراین، میداندار اول در دفاع از ملت، ملیت و سرزمین «ادبیات» بوده است و نخستین عنصر ادبیات هم شعر است که به میدان میآید. البته گاهی اوقات، جلوههای اولیه شعر در هیأت شعار است؛ یعنی شعارها به میدان میآیند. شعار در واقع، فشرده آرمان و اندیشه یک حرکت است که در هیأتی آهنگین عرضه شده و در هنگام جنگ از سوی مردم هم سرداده میشوند که از قضا، گوینده و سراینده مشخصی هم ندارند، در واقع این شعارها هستند که کار تهییج، تحریک و برانگیختگی را در جامعه انجام میدهند. بنابراین، ادبیات بزرگترین پشتوانه حفظ هویت ملی و ارزشهای سرزمینی است. بر این اساس، اگر به سرودههای اول جنگ نگاه کنیم اغلب تهییج کننده و برانگیزانندهاند. مرحوم نصرالله مردانی میگوید:
جنگ جنگ است بیا تا صف دشمن شکنیم
صف این دشمن دیوانه میهن شکنیم
یا زنده یاد سپیده کاشانی میگوید:
تنم گر بسوزی به تیرم بدوزی
جدا سازی ای خصم سر از تن من
من ایرانی ام آرمانم شهادت
تجلی هستی است جان کندن من
این شعر سپیده کاشانی بسیار مشهور شد و بعدها محمد گلریز بسیار زیبا این شعر را اجرا کرد. بنابراین، پیش از آنکه شمشیرها از میان برآید، یا ماشههای تفنگ ها فشرده شود، این ادبیات و اهالی آنند که به میدان میآیند تا مردم را برای حفظ سرزمین و دفاع از آن آماده کنند.
واقعیت این است که فارغ از مسأله ادبیات و دفاع مقدس، اگر بخواهیم به مسئولیت امروز ادبیات در جامعه بپردازیم، باید گفت که ادبیات متعهد و ملتزم ادبیاتی است که نسبت به دغدغهها، دردها، رنجها، نیازها و فریادهای مانده در گلوی مردم اقدام میکند و شاعر و نویسنده، صدای مردم میشود. امروز هم همینطور است، شاعران، نویسندگان و اهالی ادبیات ما باید صدای مردم باشند. رنج های مردم را به هر زبانی اعم از طنز و غیر طنز بشناسند و بشناسانند و به نوعی بازگو کنند. در سال های گذشته، دچار پدیده دردناک فساد اقتصادی بودیم. در این فضا، کسانی که با زبان طنز و زبان اعتراض وارد شدند، به قدر بضاعت خود کوشیدند تا مانع از میدانداری مفسدان شوند. ما از این ژانر، در ادبیات با عنوان «ادبیات اعتراض» یا «ادبیات دلتنگی» یاد میکنیم و مقصود، آن دسته شاعران و نویسندگانی هستند که نگران از دست رفتن ارزشهای جامعه هستند. کارهایی که در این ژانرها صورت میگیرد، باعث میشود تا رانتخواران و اختلاس گران میداندار نشده، به تعبیری میدان از آنان گرفته شود و در مقابل آنان اقدام مناسب صورت گیرد. «ادبیات متعهد» همچنین میتواند به بیداری مردم کمک کند تا مردم بدانند که در مقابل چه کسانی باید قرار گیرند یا در برابر چه کسانی باید از سرزمینشان مراقبت کنند. کتاب «از نخلستان تا خیابان» اثر دکتر علیرضا قزوه به کسانی میتازد که بیداد کرده و حقوق مردم را پایمال میکنند. این جنس از آثار کمک میکند تا کارشکنان، میدان را به دست نگیرند، مردم آنها را بشناسند و مسئولان نیز در جایگاه خودشان مراقبتها و مواظبتهای بیشتری را در دستور کار قرار دهند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
احیای حماسهها
-
وقتی «صداقت» به صدارت مینشیند
-
عیار وطن دوستی
اخبارایران آنلاین