ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دور نـما
واشنگتن پست (امریکا)
دادگاه عالی امریکا درخواست بایدن را برای لغو سیاستهای مهاجرتی ترامپ در مرزهای جنوبی این کشور با مکزیک رد کرد. به این ترتیب بایدن با وجود وعدههای انتخاباتی خود برای سامان دادن به وضعیت مهاجران امریکای لاتین که از مرز مکزیک به امریکا میآیند، مجبور خواهد بود قوانین ضد مهاجرتی ترامپ را که مخالف آن است، ادامه دهد.
ایندیپندنت (بریتانیا)
در حالی که تنها چند روز به پایان مهلت خارج کردن نیروها از افغانستان باقی مانده است، بوریس جانسون که متحد امریکا است، نتوانست جو بایدن را راضی کند، بر طالبان فشار آورد تا این مهلت تمدید شود. این در حالی است که وضعیت افغانهای همکار امریکا و انگلیس، مبهم است و ممکن است جان خود را از دست بدهند.
کویت تایمز (کویت)
با توجه به فروکش کردن کرونا در کویت و شماری از کشورهای جهان، سازمان هواپیمایی کویت تصمیم گرفت پروازهای مستقیم به شش کشور را از سر بگیرد. به این ترتیب پروازهای تجاری مستقیم با هند، مصر و چهار کشور آسیایی دیگر از دیروز از سر گرفته و به تعلیق پروازها از کویت خاتمه داده شد.
توافق مشروط غرب با طالبان برای تأمین امنیت خروج
زهره صفاری/ افشای خبر دیدار محرمانه رئیس سازمان سیا با یکی از رهبران طالبان به دستور «جو بایدن» در روزنامه واشنگتن پست امریکا، یک روز پیش از مخالفت آشکار رئیس جمهوری امریکا با سران گروه 7 برای تمدید مهلت تعیین شده خروج از افغانستان، گمانه زنیها درباره سیاستهای پشت پرده امریکا را افزایش داد.
به گزارش «پولتیکو»، دیدار «ویلیام برنز» با «ملاعبدالغنی برادر» به نوعی نخستین مذاکره سطح بالای امریکا و طالبان پس از سقوط کابل به شمار میرفت اما بهرغم درز کردن خبر این دیدار هیچ یک از مقامات رسمی امریکا و یا طالبان جزئیات آن را فاش نکردند. یک روز پس از این دیدار ناگهانی و فوق سری بود که «بایدن» در نشست گروه 7 آب پاکی را بر دستان رهبران غولهای ثروتمند غربی ریخت و اعلام کرد فرایند خروج نیروهای امریکایی تا 31 آگوست به پایان میرسد: «هر چه زودتر این مأموریت تمام شود بهتر است. طالبان در روند خروج همکاری خوبی داشته اما جامعه جهانی آنها را با اعمالشان قضاوت میکنند و هیچ یک از سران گروه 7 به اظهارات طالبان باور ندارد.»
وی افزود: «کشدار شدن این روند با توجه به خطر حمله داعش به افغانستان و فرودگاه کابل برای نیروهایمان ریسک بالایی دارد. اما در صورت محقق نشدن خروج نیروها تا 31 آگوست، پنتاگون و وزارت خارجه برای اقدامات بعدی آماده هستند. البته انجام این پروسه در زمان تعیین شده همچنان به همکاری طالبان و دسترسی تمام وقت به فرودگاه برای تخلیه نیروها وابسته است.»
شرط تعامل
اما تصمیم قاطع «بایدن» برای خروج از افغانستان تا 31 آگوست و ناکامی سران گروه7 برای متقاعد کردن رئیس جمهوری امریکا، آنها را به اجرای استراتژی جدیدی در قبال طالبان واداشته است. به طوری که به نوشته «الجزیره»، «بوریس جانسون»، نخستوزیر انگلیس که ریاست نشست مجازی گروه 7 را برعهده داشت خطاب به طالبان اعلام کرد که تعامل با غرب تنها با شرط تضمین امنیت خروج نیروهای باقیمانده در روزهای پس از 31 آگوست امکانپذیر خواهد بود: «آنچه که ما در نشست گروه7 به آن رسیدیم تنها توافق مشترک برای آخرین مهلت خروج از افغانستان نبود بلکه ما در این نشست نقشه راه برای تعامل آتی با طالبان را ترسیم کردیم. اما در این میان شرط اول و اصلی ما تضمین امنیت نیروهای جامانده برای خروج پس از 31 آگوست است. گروه 7 از بعد اقتصادی، دیپلماتیک و سیاسی از جایگاه قابل توجهی برخوردار است. حرف ما این است که افغانستان نمیتواند به مأمنی برای تروریستها بدل شود و یک کشور پرورش دهنده مواد مخدر باشد. از طرفی دختران این کشور نیز باید تا 18 سالگی حق تحصیل داشته باشند.» وی درباره موضع رهبران گروه 7 در قبال تصمیم «بایدن» برای تثبیت 31 آگوست نیز گفت: «آنچه مسلم است تسریع در فرایند خروج نیروها از افغانستان یک موفقیت قابل توجه نظامی محسوب میشود و مطمئناً ما میتوانیم هزاران نفر را در این چند روز خارج کنیم اما شرایط فرودگاه به هیچوجه خوب نیست و افرادی که در انتظار خروج هستند صحنههای دردناکی را شاهدند.» «جانسون» در حالی از پذیرش تصمیم «بایدن» از سوی سران گروه7 حتی به قید شرط سخن گفت که کارشناسان «یورونیوز» معتقدند او در حالی که امریکا ریاست این مأموریت را برعهده دارد در لابی آشکاری با طالبان، به دنبال تأمین امنیت نیروهایش است چراکه انگلیس با داشتن هزار نظامی در فرودگاه کابل پس از امریکا بیشترین نیروها را در افغانستان دارد.
در این میان اما به رغم اصرار سران گروه7 به افزایش زمان ضربالاجل خروج امریکا از افغانستان، پس از پایان نشست در حالی که هر یک از اعضا ناامید از امریکا برنامههایشان را تغییر داده بودند موضع خود در قبال این تصمیم را اعلام کردند. «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان گفت: «بحثهای بسیاری درباره بحران انسانی در فرودگاه کابل با توجه به مهلت تعیین شده برای خروج از افغانستان مطرح شد اما در نهایت امریکا حاضر به تغییر زمان نشد. باید تأکید کنم که امریکا رهبری این مأموریت را برعهده دارد و بدون حضور آنها ما و دیگران نمیتوانیم فرایند خروج را پیش ببریم اما به رغم این شرایط آلمان برای یاری همسایگان افغانستان مانند ایران و پاکستان برای ساماندهی به وضعیت پناهجویان آمادگی دارد.»
یکی از مقامات ارشد فرانسه نیز به نقل از مکرون گفت: «فرانسه با تصمیم امریکا برنامه هایش را تطبیق خواهد داد چراکه در این مورد همه چیز در اختیار امریکا است.»
سران گروه 7 در پایان نشست در بیانیه مشترکی اعلام کردند اقدامات طالبان در مبارزه با تروریسم و رعایت مسائل حقوق بشری بویژه در موضوع زنان و دختران و اقلیتها و همچنین استقاده از راهکارهای سیاسی در اداره افغانستان را مدنظر دارند.
سیاستهای سختگیرانه طالبان
با توجه به فرصت باقیمانده کشورها برای خروج در حالی که به نوشته الجزیره، بیش از 60 هزار نفر در 10 روز گذشته از افغانستان خارج شدهاند، اما باید اقدامات تسریع یابد. این در حالی است که همزمان با این تحولات، طالبان نیز سیاستهای جدیدی در اطراف فرودگاه به اجرا در آورده و با قرار دادن ایستگاههای بازرسی در 5 کیلومتری درب شمالی فرودگاه، مانع از خروج افرادی میشوند که ویزای امریکا یا کشورهای عضو ناتو را ندارند. «ذبیحالله مجاهد» سخنگوی طالبان در تازهترین نشست خبری گفت: «طالبان نه تنها با تمدید زمان خروج خارجیها موافقت نمیکند، اجازه خروج افغانهای متخصص توسط امریکا را نیز نخواهد داد. از زنان نیز میخواهیم تا تأمین امنیت کامل در خانههایشان بمانند چراکه مبارزان طالبانی هنوز آموزشهای لازم برای ارتباط با زنان را ندیدهاند.»
همزمان با این تحولات آنچه سازمانهای جهانی را نگران کرده است بحران غذا و گرسنگی در افغانستان تا چند ماه آینده است. این شرایط با توجه به مسدود شدن کمکهای بانک جهانی و بلوکه شدن حسابهای خارجی افغانستان بحران در این کشور را بسیار جدی نشان میدهد.
به گزارش «پولتیکو»، دیدار «ویلیام برنز» با «ملاعبدالغنی برادر» به نوعی نخستین مذاکره سطح بالای امریکا و طالبان پس از سقوط کابل به شمار میرفت اما بهرغم درز کردن خبر این دیدار هیچ یک از مقامات رسمی امریکا و یا طالبان جزئیات آن را فاش نکردند. یک روز پس از این دیدار ناگهانی و فوق سری بود که «بایدن» در نشست گروه 7 آب پاکی را بر دستان رهبران غولهای ثروتمند غربی ریخت و اعلام کرد فرایند خروج نیروهای امریکایی تا 31 آگوست به پایان میرسد: «هر چه زودتر این مأموریت تمام شود بهتر است. طالبان در روند خروج همکاری خوبی داشته اما جامعه جهانی آنها را با اعمالشان قضاوت میکنند و هیچ یک از سران گروه 7 به اظهارات طالبان باور ندارد.»
وی افزود: «کشدار شدن این روند با توجه به خطر حمله داعش به افغانستان و فرودگاه کابل برای نیروهایمان ریسک بالایی دارد. اما در صورت محقق نشدن خروج نیروها تا 31 آگوست، پنتاگون و وزارت خارجه برای اقدامات بعدی آماده هستند. البته انجام این پروسه در زمان تعیین شده همچنان به همکاری طالبان و دسترسی تمام وقت به فرودگاه برای تخلیه نیروها وابسته است.»
شرط تعامل
اما تصمیم قاطع «بایدن» برای خروج از افغانستان تا 31 آگوست و ناکامی سران گروه7 برای متقاعد کردن رئیس جمهوری امریکا، آنها را به اجرای استراتژی جدیدی در قبال طالبان واداشته است. به طوری که به نوشته «الجزیره»، «بوریس جانسون»، نخستوزیر انگلیس که ریاست نشست مجازی گروه 7 را برعهده داشت خطاب به طالبان اعلام کرد که تعامل با غرب تنها با شرط تضمین امنیت خروج نیروهای باقیمانده در روزهای پس از 31 آگوست امکانپذیر خواهد بود: «آنچه که ما در نشست گروه7 به آن رسیدیم تنها توافق مشترک برای آخرین مهلت خروج از افغانستان نبود بلکه ما در این نشست نقشه راه برای تعامل آتی با طالبان را ترسیم کردیم. اما در این میان شرط اول و اصلی ما تضمین امنیت نیروهای جامانده برای خروج پس از 31 آگوست است. گروه 7 از بعد اقتصادی، دیپلماتیک و سیاسی از جایگاه قابل توجهی برخوردار است. حرف ما این است که افغانستان نمیتواند به مأمنی برای تروریستها بدل شود و یک کشور پرورش دهنده مواد مخدر باشد. از طرفی دختران این کشور نیز باید تا 18 سالگی حق تحصیل داشته باشند.» وی درباره موضع رهبران گروه 7 در قبال تصمیم «بایدن» برای تثبیت 31 آگوست نیز گفت: «آنچه مسلم است تسریع در فرایند خروج نیروها از افغانستان یک موفقیت قابل توجه نظامی محسوب میشود و مطمئناً ما میتوانیم هزاران نفر را در این چند روز خارج کنیم اما شرایط فرودگاه به هیچوجه خوب نیست و افرادی که در انتظار خروج هستند صحنههای دردناکی را شاهدند.» «جانسون» در حالی از پذیرش تصمیم «بایدن» از سوی سران گروه7 حتی به قید شرط سخن گفت که کارشناسان «یورونیوز» معتقدند او در حالی که امریکا ریاست این مأموریت را برعهده دارد در لابی آشکاری با طالبان، به دنبال تأمین امنیت نیروهایش است چراکه انگلیس با داشتن هزار نظامی در فرودگاه کابل پس از امریکا بیشترین نیروها را در افغانستان دارد.
در این میان اما به رغم اصرار سران گروه7 به افزایش زمان ضربالاجل خروج امریکا از افغانستان، پس از پایان نشست در حالی که هر یک از اعضا ناامید از امریکا برنامههایشان را تغییر داده بودند موضع خود در قبال این تصمیم را اعلام کردند. «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان گفت: «بحثهای بسیاری درباره بحران انسانی در فرودگاه کابل با توجه به مهلت تعیین شده برای خروج از افغانستان مطرح شد اما در نهایت امریکا حاضر به تغییر زمان نشد. باید تأکید کنم که امریکا رهبری این مأموریت را برعهده دارد و بدون حضور آنها ما و دیگران نمیتوانیم فرایند خروج را پیش ببریم اما به رغم این شرایط آلمان برای یاری همسایگان افغانستان مانند ایران و پاکستان برای ساماندهی به وضعیت پناهجویان آمادگی دارد.»
یکی از مقامات ارشد فرانسه نیز به نقل از مکرون گفت: «فرانسه با تصمیم امریکا برنامه هایش را تطبیق خواهد داد چراکه در این مورد همه چیز در اختیار امریکا است.»
سران گروه 7 در پایان نشست در بیانیه مشترکی اعلام کردند اقدامات طالبان در مبارزه با تروریسم و رعایت مسائل حقوق بشری بویژه در موضوع زنان و دختران و اقلیتها و همچنین استقاده از راهکارهای سیاسی در اداره افغانستان را مدنظر دارند.
سیاستهای سختگیرانه طالبان
با توجه به فرصت باقیمانده کشورها برای خروج در حالی که به نوشته الجزیره، بیش از 60 هزار نفر در 10 روز گذشته از افغانستان خارج شدهاند، اما باید اقدامات تسریع یابد. این در حالی است که همزمان با این تحولات، طالبان نیز سیاستهای جدیدی در اطراف فرودگاه به اجرا در آورده و با قرار دادن ایستگاههای بازرسی در 5 کیلومتری درب شمالی فرودگاه، مانع از خروج افرادی میشوند که ویزای امریکا یا کشورهای عضو ناتو را ندارند. «ذبیحالله مجاهد» سخنگوی طالبان در تازهترین نشست خبری گفت: «طالبان نه تنها با تمدید زمان خروج خارجیها موافقت نمیکند، اجازه خروج افغانهای متخصص توسط امریکا را نیز نخواهد داد. از زنان نیز میخواهیم تا تأمین امنیت کامل در خانههایشان بمانند چراکه مبارزان طالبانی هنوز آموزشهای لازم برای ارتباط با زنان را ندیدهاند.»
همزمان با این تحولات آنچه سازمانهای جهانی را نگران کرده است بحران غذا و گرسنگی در افغانستان تا چند ماه آینده است. این شرایط با توجه به مسدود شدن کمکهای بانک جهانی و بلوکه شدن حسابهای خارجی افغانستان بحران در این کشور را بسیار جدی نشان میدهد.
ضربه نهایی پگاسوس به روابط شکننده مراکش و الجزایر
بنفشه غلامی/ نرم افزار اسرائیلی پگاسوس روابط دو کشور عربی را که دچار تنشهای فراوان بود، به بنبست کشاند. الجزایر اعلام کرده است، بهدلیل اقدامات خصمانه مراکش در جاسوسی از شهروندانش روابط خود را با این کشور که پرجمعیتترین همسایهاش است، قطع میکند.
بهگزارش خبرگزاری «رویترز»، «رمضان العمامره»، وزیر خارجه الجزایر در یک کنفرانس خبری مراکش را متهم کرد که از نرم افزار جاسوسی پگاسوس علیه مقامات الجزایری استفاده و از گروههای جدایی طلب الجزایری حمایت کرده است و در تعهدات دوجانبهای که بین دو کشور در مورد صحرای غربی وجود داشته، سرباز زده است.
وی سپس تأکید کرد که با توجه به جمیع این مسائل و اینکه «پادشاهی مراکش هرگز از اقدامات خصمانه خود علیه الجزایر دست بر نداشته»، تصمیم گرفتهاند تا روابط دیپلماتیک با این کشور را قطع کنند. وی با این حال اعلام کرده است در جهت رفاه شهروندان دو کشور کنسولگریهای آنها باز میمانند.
الجزایر هفته پیش نیز مراکش را متهم کرد که در آتشسوزیهای مرگباری که در جنگلهای شمال این کشور رخ داد، دست داشته است. در این آتشسوزیها هزاران هکتار از جنگلهای شمال الجزایر در آتش سوخت و حداقل 90 نفر از جمله 30سرباز این کشور به کام مرگ رفتند. الجزایر مدعی است، جنبشهای استقلال طلبی که از سوی مراکش حمایت میشوند، این آتشسوزیها را به عمد به راه انداختند. بعد از شروع این آتشسوزیها مراکش به الجزایر پیشنهاد کمک داد اما الجزایر به آن پاسخی نداد. الجزایر ماه پیش نیز بعد از این که یک دیپلمات مراکشی در نیویورک تأکید کرد که جدایی طلبان الجزایری باید از حق تعیین سرنوشت خود برخوردار باشند سفیر خود را از مراکش فراخوانده بود.
واکنش مراکش
در پی اعلام قطع روابط دیپلماتیک الجزایر با مراکش، وزارت امور خارجه مراکش در بیانیهای که در رسانههای اجتماعی منتشر کرد، از تصمیم الجزایر ابراز تأسف کرد و با ابراز پشیمانی بابت آنچه بروز کرده، تأکید کرد، «مراکش همواره شریک وفادار الجزایر خواهد ماند».
همچنین سعدالدین العثمانی، نخستوزیر مراکش نیز در اظهاراتی ابراز امیدواری کرد، روابط دو کشور دیگر بار از سر گرفته شود. او تأکید کرد: «عادی شدن مجدد روابط دو کشور حتمی است. چرا که با توجه به منافع مشترک و آینده مشترک و همین طور چالشهای موجود در منطقه بازگشت به روابط عادی بین دو کشور امری گریزناپذیر است.»
تاریخچه پر تنش روابط دو کشور
روابط دو کشور از سال گذشته یعنی از زمانی که موضوع صحرای غربی پس از سالها مسکوت ماندن، سر باز کرد، رو به وخامت گذاشت. مراکش این منطقه را قلمرو خود میداند و الجزایر نیز از جنبش استقلال طلب پولیساریو حمایت میکند؛ جنبشی که پاییز سال گذشته اعلام کرد، دیگر بار سلاحی را که بر زمین گذاشته بود، بر میدارد و مبارزه مسلحانه را آغاز میکند.
البته مراکش و الجزایر بهعنوان دو قدرت شمال آفریقا همواره دچار تنشهایی در روابط بودهاند و به همین دلیل مرز بین آنان از سال 1994 بسته شد اما روابط دیپلماتیک آنان تاکنون هرگز قطع نشده بود. هرچند مراکش سالها است که خواهان بازگشایی مرزها بین دو طرف است اما الجزایر معتقد است بازگشایی مرزها میتواند تبعات امنیتی برایش داشته باشد.
دولت عراق: انتخابات در موعد مقرر برگزار میشود
سخنگوی کابینه عراق تأکید کرد انتخابات زودهنگام پارلمان این کشور در تاریخ مقرر یعنی دهم اکتبر آتی برگزار میشود.
به گزارش ایسنا، به نقل از شبکه خبری روسیا الیوم، حسن ناظم، سخنگوی کابینه عراق در کنفرانس مطبوعاتی اظهار کرد: کابینه از برگزاری انتخابات در تاریخ مقررش دست نمیکشد. برهم صالح، رئیسجمهوری عراق و الکاظمی چند هفته قبل تأکید کرده بودند که انتخابات در تاریخ خود برگزار میشود. همچنین یک منبع سیاسی آگاه در گفتوگو با خبرگزاری شفق نیوز عراق گفت که گروههای سیاسی این کشور بزودی نشست مهمی درباره انتخابات زودهنگام با حضور دستگاه قضایی و نماینده سازمان ملل خواهند داشت.
این منبع گفت: قرار است این نشست با حضور الکاظمی و تمامی گروههای سیاسی عراق جهت اتخاذ تصمیمات مهمی درباره انتخابات زودهنگام پارلمان و تاریخ آن برگزار شود.
فتح: سفر بنت کمکی به صلح نمیکند
عزام الاحمد، عضو کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش و کمیته مرکزی جنبش فتح سفر نخستوزیر رژیم صهیونیستی به واشنگتن برای دیدار با رئیسجمهوری امریکا را بیاثر در روند صلح خاورمیانه دانست.
به گزارش ایسنا، به نقل از خبرگزاری «سما» فلسطین، عزام الاحمد گفت: لازم است با همکاری کشورهای عربی و اروپایی و نیز کشورهای بزرگ اقداماتی در راستای اعمال فشاری واقعی بر دولت امریکا جهت تعیین سیاستهایش در قبال خاورمیانه آغاز شود.
الاحمد گفت: نشستهای ماه آتی مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی برای ارائه طرح فلسطین و آغاز یک اقدام سیاسی بینالمللی هستند و محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین ریاست هیأت فلسطینی را در این نشست برعهده خواهد داشت.
طبق اعلام رادیوی رژیم صهیونیستی بنت امروز در واشنگتن با بایدن دیدار خواهد کرد.
پیامدهای شکست حقارتبار امریکا در افغانستان
آغاز عصر تحمل و تأمل اجباری!
هیأت تحریریه روزنامه فایننشال تایمز
مترجم: وصال روحانی
پس از ناکامی در افغانستان، برای امریکا چارهای بجز روی آوردن به یک دوره تازه از تحمل و تأمل و دوری جستن از عملیات نظامی باقی نمانده و البته این تجربهای تازه برای امریکاییها نیست. امریکا پس از تحمل شکست مشابه در ویتنام در سال 1975 و ترک این کشور شرق آسیایی به شکلی خفتبار نیز کوشید در سیاستهای مداخلهجویانهاش در سطح جهان تغییراتی ایجاد کند. حمله ارتش عراق به خاک کویت در سال 1991 یک بار دیگر امریکا را جری و دولت جورج بوش پدر را متقاعد کرد که به کویت لشکرکشی کند و با اینکه با ضرب و زور در مدتی کوتاه عراقیها را تاراند و کویت را آزاد کرد اما هرگز به نظر نرسید که توان نفوذی ماندگار و حضوری موفق در خاک عراق را که توسط صدام به لشکری قوی مجهز شده بود، داشته باشد. اگر ادوار دهه 1990 به مناقشاتی همچون تجزیه دردآور و پر تلفات یوگسلاوی و نظامیگرایی نیروهای اروپایی اختصاص یافت و ناتو به جای ارتش امریکا جولان داد، حمله تروریستی به برجهای دوقلوی نیویورک و کشتار وسیعی که توسط تروریستهای عرب به سرکردگی عربستان در امریکا صورت پذیرفت، جورج دبلیو بوش (پسر) را تهییج و وادار به اعلام و اجرای دور تازهای از حملات نظامی فرامرزی کرد که به تسخیر نسبی افغانستان از سال 2001 و عراق از 2003 به بعد منجر شد.
اینک جو بایدن که پس از آبروریزی بزرگ ارتش امریکا در فرار سراسیمه از کابل و سایر شهرهای افغانستان و سپردن مجدد اداره اوضاع به دست طالبان از هر سو تحت انتقاد قرار دارد، بانی یکی از بزرگترین شرمساریهای سیاسی تاریخ امریکا نامیده شده اما عدهای از یاد بردهاند که سلف جمهوریخواه او یعنی دونالد ترامپ نیز در واپسین ماههای حکومتش در کاخ سفید با طالبان مذاکره کرده و به آنها وعده داده بود که درصدد فراخوان حداقل 80 درصد نیروهایش از خاک افغانستان است.
بایدن اکنون با این سؤال مواجه است که اگر با فراخوان تمام نظامیان امریکا از کابل از کشتارهای بیشتر نیروهای این کشور جلوگیری کرده، چرا به گونهای عمل نکرده که منافع امریکا در منطقه به خطر نیفتد و هیچ طرح سیاسی و غیر نظامی و مؤثری برای حفظ استیلای کشورش در منطقه نداشته است. از طرف دیگر، بایدن باید بررسی کند که اگر در آینده نزدیک از هرگونه نظامیگرایی تازه برای تسخیر اینجا و آنجا عاجز و مجبور به تحمل خیزشهای مردمی و ضد امریکایی در کشورهای مختلف شد، چه طرحها و افکاری برای حفظ نفوذ و قدرتی دارد که امریکا همیشه مدعی بهرهمندی از آن بوده است.
بایدن قطعاً به یک دوره بالنسبه طولانی از اجرای برنامههای سیاسی پنهانی و گفتوگوها و سیاستورزیهای فاقد عنصر خشونت برای حفظ جایگاه کشورش در جهان فکر و در این زمینه اتخاذِ تصمیم و اقدام خواهد کرد و فقط زمانی از ارتش خود مجدداً سود خواهد جست که با یک خطر بزرگ «عیان و حاضر» مواجه شود ،اما خود او نیک میداند که روشهای مسالمت آمیزی از این دست، نه موجب موفقیت امریکا در اهداف زیادهخواهانه خود میشود و نه ناظران را به فراموش کردن شکستهای سنگین نظامی این کشور در سال های اخیر و بویژه طی روزها و هفتههای اخیر در افغانستان وا خواهد داشت.
مترجم: وصال روحانی
پس از ناکامی در افغانستان، برای امریکا چارهای بجز روی آوردن به یک دوره تازه از تحمل و تأمل و دوری جستن از عملیات نظامی باقی نمانده و البته این تجربهای تازه برای امریکاییها نیست. امریکا پس از تحمل شکست مشابه در ویتنام در سال 1975 و ترک این کشور شرق آسیایی به شکلی خفتبار نیز کوشید در سیاستهای مداخلهجویانهاش در سطح جهان تغییراتی ایجاد کند. حمله ارتش عراق به خاک کویت در سال 1991 یک بار دیگر امریکا را جری و دولت جورج بوش پدر را متقاعد کرد که به کویت لشکرکشی کند و با اینکه با ضرب و زور در مدتی کوتاه عراقیها را تاراند و کویت را آزاد کرد اما هرگز به نظر نرسید که توان نفوذی ماندگار و حضوری موفق در خاک عراق را که توسط صدام به لشکری قوی مجهز شده بود، داشته باشد. اگر ادوار دهه 1990 به مناقشاتی همچون تجزیه دردآور و پر تلفات یوگسلاوی و نظامیگرایی نیروهای اروپایی اختصاص یافت و ناتو به جای ارتش امریکا جولان داد، حمله تروریستی به برجهای دوقلوی نیویورک و کشتار وسیعی که توسط تروریستهای عرب به سرکردگی عربستان در امریکا صورت پذیرفت، جورج دبلیو بوش (پسر) را تهییج و وادار به اعلام و اجرای دور تازهای از حملات نظامی فرامرزی کرد که به تسخیر نسبی افغانستان از سال 2001 و عراق از 2003 به بعد منجر شد.
اینک جو بایدن که پس از آبروریزی بزرگ ارتش امریکا در فرار سراسیمه از کابل و سایر شهرهای افغانستان و سپردن مجدد اداره اوضاع به دست طالبان از هر سو تحت انتقاد قرار دارد، بانی یکی از بزرگترین شرمساریهای سیاسی تاریخ امریکا نامیده شده اما عدهای از یاد بردهاند که سلف جمهوریخواه او یعنی دونالد ترامپ نیز در واپسین ماههای حکومتش در کاخ سفید با طالبان مذاکره کرده و به آنها وعده داده بود که درصدد فراخوان حداقل 80 درصد نیروهایش از خاک افغانستان است.
بایدن اکنون با این سؤال مواجه است که اگر با فراخوان تمام نظامیان امریکا از کابل از کشتارهای بیشتر نیروهای این کشور جلوگیری کرده، چرا به گونهای عمل نکرده که منافع امریکا در منطقه به خطر نیفتد و هیچ طرح سیاسی و غیر نظامی و مؤثری برای حفظ استیلای کشورش در منطقه نداشته است. از طرف دیگر، بایدن باید بررسی کند که اگر در آینده نزدیک از هرگونه نظامیگرایی تازه برای تسخیر اینجا و آنجا عاجز و مجبور به تحمل خیزشهای مردمی و ضد امریکایی در کشورهای مختلف شد، چه طرحها و افکاری برای حفظ نفوذ و قدرتی دارد که امریکا همیشه مدعی بهرهمندی از آن بوده است.
بایدن قطعاً به یک دوره بالنسبه طولانی از اجرای برنامههای سیاسی پنهانی و گفتوگوها و سیاستورزیهای فاقد عنصر خشونت برای حفظ جایگاه کشورش در جهان فکر و در این زمینه اتخاذِ تصمیم و اقدام خواهد کرد و فقط زمانی از ارتش خود مجدداً سود خواهد جست که با یک خطر بزرگ «عیان و حاضر» مواجه شود ،اما خود او نیک میداند که روشهای مسالمت آمیزی از این دست، نه موجب موفقیت امریکا در اهداف زیادهخواهانه خود میشود و نه ناظران را به فراموش کردن شکستهای سنگین نظامی این کشور در سال های اخیر و بویژه طی روزها و هفتههای اخیر در افغانستان وا خواهد داشت.
خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
«کمیته قدس» کجای کار است؟
کمیته قدس براساس مصوبه اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی (جده - ۱۹۷۵) تشکیل و ملک حسن دوم پادشاه مغرب به عنوان رئیس کمیته برگزیده و نخستین نشست آن نیز در سال ۱۹۷۹ در شهر فاس برگزار شد. قدس از آن هنگام از سوی اعضای کنفرانس اسلامی، به عنوان مسأله نخست امت اسلامی و درون مایه اصلی مشکل خاورمیانه و چکیده رویارویی عربی - اسرائیلی شناخته شد.
من به عنوان نماینده سوریه در اکثر نشستهای کمیته قدس از سال ۱۹۸۰ به بعد شرکت کردهام. ملک حسن دوم، علاقهمند بود مکان برگزاری جلسات کمیته را هر بار به یکی از شهرهای سرشار از میراث عربی و اسلامی مغرب مانند فاس، رباط، ایفران، دارالبیضا، مراکش و… الخ، جابهجا کند.
شخصیت ملک حسن دوم که از نزدیک در خلال جلسات کمیته قدس و دیدارهای پرتعداد دوجانبه، با آن آشنا شدم، متمایز و شایسته احترام بود. زبان عربی فصیح که نیازمند چاشنیهایی از زبان فرانسوی نبود، آن سان که برخی دیگر از نخبگان مغربی سخن میگویند؛ کم گویی و گزینه گویی در سخن و شاهد آوردن آیات قرآنی و احادیث نبوی با زیرکی و هوشمندی به نحوی که همچون متن سخن جلوه کند، سخنرانیهای فی البداهه و نخواندن از روی متن، جز در هنگامی که مصوبه کمیته قدس را میخواند که نمایندگان ۱۵کشور برگزیده اسلامی در آن مشارکت داشتند. مردم مغرب، ملک حسن را که از سلاله خانواده علوی بود که از چهارصد سال پیش بر مغرب حکمرانی میکرد و فرزند محمد پنجم بود که فرانسه استعماری او را به جزیره کورس تبعید کرده بود؛ امیرالمؤمنین میدانستند، و دستان او را اگر در دسترس شان قرار میگرفت میبوسیدند. با همه اینها، شکوه پادشاهی؛ هیچگاه او را به رفتاری غیرمناسب یا تصمیمی شتاب زده وانمی داشت.
این مرد دارای نسب بلندمرتبه، البته بیکاستی و ملاحظاتی در زندگی خود نبود. ادریس البصری وزیر کشور او بهخاطر شکنجه مخالفان نظام و پیگرد آنها در مدت بیست سال وزارتش شناخته شده بود. با این حال از پست خود کنار گذاشته نشد تا آن هنگام که ملک محمد ششم، جانشین پدر شد و به کمپین رسانهای ایجاد شده علیه البصری و درخواستهای مردمی با حسن تدبیر، پاسخ مثبت داد. ملک محمد ششم، زودهنگام دانست که مردم پادشاهی مغرب دیر یا زود میزان درستی این مقوله سنتی را به پرسش خواهند کشید که «کار قیصر را به قیصر سپارید، و کار خدا را به خدا».
ملک محمد ششم شاید به این نتیجه رسید که کمیته قدس به رغم اهداف بلند خود، از تحقق نتیجه قابل ذکری در طول یک ربع قرن از نشستهای خود؛ ناتوان مانده است. تودههای بزرگ مردمی مغرب در هنگام برگزاری نشستهای وزارتی کمیته بویژه وقتی یاسر عرفات در آن حضور مییافت، بیرون کاخ پادشاه در انتظار بیانیه پایانی مینشستند تا شاید کورسویی از امید برای توقف یهودیسازی بیت المقدس را در افق ببینند. ملک محمد ششم که نمیخواست به ریاست کمیتهای ادامه دهد که ۵۷ کشور اسلامی، کار مهمی در حمایت از آن انجام نمیدهند؛ برخلاف پدرش به برگزاری نشستهای کمیته، ادامه نداد.
واپسین دیدار من با ملک محمد ششم در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۱۰، در شهر تطوان و با حضور الطیب الفاسی الفهری وزیر خارجه مغرب؛ انجام شد. تطوان، مشرف بر تنگه جبلالطارق و مدیترانه؛ که بوی خوش اندلس میدهد، دورترین نقطه غرب کشور مغرب و در کنار اقیانوس اطلس و نقطه پیوند تاریخ قدیم و میانه و معاصر است. گفتوگو با ملک، طبیعتاً پیرامون قدس اشغالی و کوششهای جاری برای یهودیسازی آن؛ و نقش سوریه و مغرب در بازیابی همبستگی عربی و اسلامی بود. این ملاقات را فرصتی یافتم تا پادشاه جوان مغرب را تشویق کنم کمیته قدس را باز فعال سازد، بویژه که او خود از کودکی و آن هنگام که پدرش حسن دوم او را بر صندلی کوچکی در سمت راست و برادر کوچکش رشید را بر صندلی دیگری در سمت چپ خود مینشاند، با این کمیته بزرگ شده بود. بر این باورم که به رغم ناامیدیهای همراه با نشستهای این کمیته و اینکه تصمیمات آن در طول سالیان دراز، جوهر روی ورق باقی ماند، این کاستیها متوجه میثاق کمیته و تصمیمات و رئیس آن نبود، و با نظامهای عضو آن ارتباط داشت که به تعهدات مالی و سیاسی خود در برابر کمیته وفا نمیکردند.
ملک محمد ششم که سخنان من او را تشویق کرده بود، وعده داد به ازسرگیری جلسات کمیته قدس بیندیشد. اگرچه او نیز همچون من، امیدی به اجرای مصوبات کمیته قدس نداشت، اما این کمیته لااقل میتوانست چارچوبی مشورتی برای رایزنی و هم اندیشی میان عربها و مسلمانان باشد.
نخستین نشست کمیته قدس به ریاست ملک محمد ششم را به یاد میآورم که در تاریخ ۲۸ اوت ۲۰۰۰، با مشارکت یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین در شهر آگادیر مغرب برگزار شد و اختلافاتی را که میان اعضای کمیته بروز یافت و شاید همین اختلافات ملک را در همان آغاز پادشاهی خود ناامید و بر آن داشت تا از حدود ده سال پیش، برگزاری نشستهای کمیته قدس را متوقف کند.
عرفات در آن هنگام مشغول مذاکراتی نفسگیر در کمپ دیوید با ایهود باراک نخستوزیر اسرائیل، و زیر نظر بیل کلینتون بود و رئیسجمهور امریکا پی در پی از او میخواست در مسأله قدس شرقی؛ از خود انعطاف نشان دهد. کلینتون در نشست دوجانبه با عرفات کوشید او را وادارد که به بازگرداندن محلات مرکزی قدس شرقی بسنده و اسرائیل محلههای ارمنی و یهودی و دیوار ندبه (که ما عربها آن را دیوار براق مینامیم) را پیوست سرزمینهای تحت حاکمیت خود کند. اما باراک به این هم راضی نشد و از کلینتون خواست توافق، شامل حاکمیت اسرائیل بر زیر «مسجد الاقصی» و «قبه الصخره» نیز بشود زیرا یهود بر این باورند که «هیکل سلیمان» در همان مکان بوده است. باراک همچنین خواسته بود سازمان کنفرانس اسلامی و بطور مشخص کمیته قدس، با مصوبهای این موضوع را تأیید و مستند کنند.
عرفات که با ملک محمد ششم در صدر جلسه کمیته قدس نشسته بود، بیآنکه جزئیات خواسته خود را توضیح دهد؛ توقع داشت کمیته در مصوبهای اجماعی، مسئولیت مذاکره درباره قدس را به او تفویض کند. مذاکرات تندی در واکنش به این درخواست درگرفت و در نهایت، ملک محمد ششم رئیس کمیته قدس رو به عرفات کرد و با ادب بسیار به این گفتوگوها با این جمله خود پایان داد که: آیا میتوانید از یکی از رؤسای کشورهای اسلامی؛ تفویضی درباره قدس بر برگه سفید امضا بگیرید؟
دکتر نبیل شعث که شخصیتی علمی - دانشگاهی و معروف به راستگویی است، در سال ۲۰۰۰ برای من تعریف کرد که در مذاکرات کمپ دیوید در کنار عرفات حضور داشته و از این گفت که عرفات که نمیتوانسته باور کند، ایهود باراک واقعاً حاکمیت اسرائیل بر زیر مسجدالاقصی را میخواهد؛ با خنده به او گفته است: بازگشت مسیح منتظر برای بازسازی «هیکل سلیمان» شاید پس از صد یا هزار سال یا بیشتر اتفاق افتد. باراک اما با جدیت تمام، به عرفات پاسخ داده بود: چه کسی میداند؟ شاید فردا یا پس فردا بازگردد.
مذاکرات کمپ دیوید میان عرفات و باراک در سال ۲۰۰۰، به شکست انجامید و بلافاصله انتفاضه دوم فلسطین آغاز و نشستهای کمیته قدس نیز متوقف شد.
مترجم: حسین جابری انصاری
«کمیته قدس» کجای کار است؟
کمیته قدس براساس مصوبه اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی (جده - ۱۹۷۵) تشکیل و ملک حسن دوم پادشاه مغرب به عنوان رئیس کمیته برگزیده و نخستین نشست آن نیز در سال ۱۹۷۹ در شهر فاس برگزار شد. قدس از آن هنگام از سوی اعضای کنفرانس اسلامی، به عنوان مسأله نخست امت اسلامی و درون مایه اصلی مشکل خاورمیانه و چکیده رویارویی عربی - اسرائیلی شناخته شد.
من به عنوان نماینده سوریه در اکثر نشستهای کمیته قدس از سال ۱۹۸۰ به بعد شرکت کردهام. ملک حسن دوم، علاقهمند بود مکان برگزاری جلسات کمیته را هر بار به یکی از شهرهای سرشار از میراث عربی و اسلامی مغرب مانند فاس، رباط، ایفران، دارالبیضا، مراکش و… الخ، جابهجا کند.
شخصیت ملک حسن دوم که از نزدیک در خلال جلسات کمیته قدس و دیدارهای پرتعداد دوجانبه، با آن آشنا شدم، متمایز و شایسته احترام بود. زبان عربی فصیح که نیازمند چاشنیهایی از زبان فرانسوی نبود، آن سان که برخی دیگر از نخبگان مغربی سخن میگویند؛ کم گویی و گزینه گویی در سخن و شاهد آوردن آیات قرآنی و احادیث نبوی با زیرکی و هوشمندی به نحوی که همچون متن سخن جلوه کند، سخنرانیهای فی البداهه و نخواندن از روی متن، جز در هنگامی که مصوبه کمیته قدس را میخواند که نمایندگان ۱۵کشور برگزیده اسلامی در آن مشارکت داشتند. مردم مغرب، ملک حسن را که از سلاله خانواده علوی بود که از چهارصد سال پیش بر مغرب حکمرانی میکرد و فرزند محمد پنجم بود که فرانسه استعماری او را به جزیره کورس تبعید کرده بود؛ امیرالمؤمنین میدانستند، و دستان او را اگر در دسترس شان قرار میگرفت میبوسیدند. با همه اینها، شکوه پادشاهی؛ هیچگاه او را به رفتاری غیرمناسب یا تصمیمی شتاب زده وانمی داشت.
این مرد دارای نسب بلندمرتبه، البته بیکاستی و ملاحظاتی در زندگی خود نبود. ادریس البصری وزیر کشور او بهخاطر شکنجه مخالفان نظام و پیگرد آنها در مدت بیست سال وزارتش شناخته شده بود. با این حال از پست خود کنار گذاشته نشد تا آن هنگام که ملک محمد ششم، جانشین پدر شد و به کمپین رسانهای ایجاد شده علیه البصری و درخواستهای مردمی با حسن تدبیر، پاسخ مثبت داد. ملک محمد ششم، زودهنگام دانست که مردم پادشاهی مغرب دیر یا زود میزان درستی این مقوله سنتی را به پرسش خواهند کشید که «کار قیصر را به قیصر سپارید، و کار خدا را به خدا».
ملک محمد ششم شاید به این نتیجه رسید که کمیته قدس به رغم اهداف بلند خود، از تحقق نتیجه قابل ذکری در طول یک ربع قرن از نشستهای خود؛ ناتوان مانده است. تودههای بزرگ مردمی مغرب در هنگام برگزاری نشستهای وزارتی کمیته بویژه وقتی یاسر عرفات در آن حضور مییافت، بیرون کاخ پادشاه در انتظار بیانیه پایانی مینشستند تا شاید کورسویی از امید برای توقف یهودیسازی بیت المقدس را در افق ببینند. ملک محمد ششم که نمیخواست به ریاست کمیتهای ادامه دهد که ۵۷ کشور اسلامی، کار مهمی در حمایت از آن انجام نمیدهند؛ برخلاف پدرش به برگزاری نشستهای کمیته، ادامه نداد.
واپسین دیدار من با ملک محمد ششم در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۱۰، در شهر تطوان و با حضور الطیب الفاسی الفهری وزیر خارجه مغرب؛ انجام شد. تطوان، مشرف بر تنگه جبلالطارق و مدیترانه؛ که بوی خوش اندلس میدهد، دورترین نقطه غرب کشور مغرب و در کنار اقیانوس اطلس و نقطه پیوند تاریخ قدیم و میانه و معاصر است. گفتوگو با ملک، طبیعتاً پیرامون قدس اشغالی و کوششهای جاری برای یهودیسازی آن؛ و نقش سوریه و مغرب در بازیابی همبستگی عربی و اسلامی بود. این ملاقات را فرصتی یافتم تا پادشاه جوان مغرب را تشویق کنم کمیته قدس را باز فعال سازد، بویژه که او خود از کودکی و آن هنگام که پدرش حسن دوم او را بر صندلی کوچکی در سمت راست و برادر کوچکش رشید را بر صندلی دیگری در سمت چپ خود مینشاند، با این کمیته بزرگ شده بود. بر این باورم که به رغم ناامیدیهای همراه با نشستهای این کمیته و اینکه تصمیمات آن در طول سالیان دراز، جوهر روی ورق باقی ماند، این کاستیها متوجه میثاق کمیته و تصمیمات و رئیس آن نبود، و با نظامهای عضو آن ارتباط داشت که به تعهدات مالی و سیاسی خود در برابر کمیته وفا نمیکردند.
ملک محمد ششم که سخنان من او را تشویق کرده بود، وعده داد به ازسرگیری جلسات کمیته قدس بیندیشد. اگرچه او نیز همچون من، امیدی به اجرای مصوبات کمیته قدس نداشت، اما این کمیته لااقل میتوانست چارچوبی مشورتی برای رایزنی و هم اندیشی میان عربها و مسلمانان باشد.
نخستین نشست کمیته قدس به ریاست ملک محمد ششم را به یاد میآورم که در تاریخ ۲۸ اوت ۲۰۰۰، با مشارکت یاسر عرفات رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین در شهر آگادیر مغرب برگزار شد و اختلافاتی را که میان اعضای کمیته بروز یافت و شاید همین اختلافات ملک را در همان آغاز پادشاهی خود ناامید و بر آن داشت تا از حدود ده سال پیش، برگزاری نشستهای کمیته قدس را متوقف کند.
عرفات در آن هنگام مشغول مذاکراتی نفسگیر در کمپ دیوید با ایهود باراک نخستوزیر اسرائیل، و زیر نظر بیل کلینتون بود و رئیسجمهور امریکا پی در پی از او میخواست در مسأله قدس شرقی؛ از خود انعطاف نشان دهد. کلینتون در نشست دوجانبه با عرفات کوشید او را وادارد که به بازگرداندن محلات مرکزی قدس شرقی بسنده و اسرائیل محلههای ارمنی و یهودی و دیوار ندبه (که ما عربها آن را دیوار براق مینامیم) را پیوست سرزمینهای تحت حاکمیت خود کند. اما باراک به این هم راضی نشد و از کلینتون خواست توافق، شامل حاکمیت اسرائیل بر زیر «مسجد الاقصی» و «قبه الصخره» نیز بشود زیرا یهود بر این باورند که «هیکل سلیمان» در همان مکان بوده است. باراک همچنین خواسته بود سازمان کنفرانس اسلامی و بطور مشخص کمیته قدس، با مصوبهای این موضوع را تأیید و مستند کنند.
عرفات که با ملک محمد ششم در صدر جلسه کمیته قدس نشسته بود، بیآنکه جزئیات خواسته خود را توضیح دهد؛ توقع داشت کمیته در مصوبهای اجماعی، مسئولیت مذاکره درباره قدس را به او تفویض کند. مذاکرات تندی در واکنش به این درخواست درگرفت و در نهایت، ملک محمد ششم رئیس کمیته قدس رو به عرفات کرد و با ادب بسیار به این گفتوگوها با این جمله خود پایان داد که: آیا میتوانید از یکی از رؤسای کشورهای اسلامی؛ تفویضی درباره قدس بر برگه سفید امضا بگیرید؟
دکتر نبیل شعث که شخصیتی علمی - دانشگاهی و معروف به راستگویی است، در سال ۲۰۰۰ برای من تعریف کرد که در مذاکرات کمپ دیوید در کنار عرفات حضور داشته و از این گفت که عرفات که نمیتوانسته باور کند، ایهود باراک واقعاً حاکمیت اسرائیل بر زیر مسجدالاقصی را میخواهد؛ با خنده به او گفته است: بازگشت مسیح منتظر برای بازسازی «هیکل سلیمان» شاید پس از صد یا هزار سال یا بیشتر اتفاق افتد. باراک اما با جدیت تمام، به عرفات پاسخ داده بود: چه کسی میداند؟ شاید فردا یا پس فردا بازگردد.
مذاکرات کمپ دیوید میان عرفات و باراک در سال ۲۰۰۰، به شکست انجامید و بلافاصله انتفاضه دوم فلسطین آغاز و نشستهای کمیته قدس نیز متوقف شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دور نـما
-
توافق مشروط غرب با طالبان برای تأمین امنیت خروج
-
ضربه نهایی پگاسوس به روابط شکننده مراکش و الجزایر
-
دولت عراق: انتخابات در موعد مقرر برگزار میشود
-
فتح: سفر بنت کمکی به صلح نمیکند
-
آغاز عصر تحمل و تأمل اجباری!
-
روایت گمشده
اخبارایران آنلاین