ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
باتری قلب شاعرعوض شد
خبر بستری شدن احمدرضا احمدی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانی در تهران، با نگرانی علاقمندان این شاعر و نویسنده نامآشنا همراه بود. شامگاه دوشنبه 10 خردادماه خبر را به شکل رسمی دخترش ماهور در شبکههای اجتماعی رسانهای کرد و در توضیحات تکمیلی نوشت که علت بستری شدن او ضعف باتری قلب بوده و از مردم خواست تا برای بهبود حال این شاعر دعا کنند. حالا خود او در خبر تازه و امیدوارکننده اعلام کرده که حال عمومی احمدرضا احمدی بهبود یافته است. ماهور احمدی، در صفحه رسمی اینستاگرام این شاعر، درباره وضعیت سلامتی پدرش نوشته: «باتری قلب شاعر عوض شد و به لطف پزشکان و انرژی و مهر شما، حال عمومیاش مساعد است و در صورت صلاحدید پزشک معالج، بزودی راهی خانه خواهد شد.»
اولین پرتره از امام خمینی(ره) را به خاطر دلم کشیدم
کیخسرو خروش
نقاش و خوشنویس پیشکسوت
خوب بهخاطر دارم که مدتها پیش از آنکه امام خمینی(ره) به ایران بیایند از طریق جلساتی که تشکیل میشد و صحبتهایی که در این جلسات رد و بدل میشد با ایشان آشنا شدم. بهنظرم همان دوران بود که با خودم فکر کردم که چه خوب میشود اگر پرترهای از حضرت امام کار کنم و همین فکر من را به سمت این اتفاق پیش برد. مدتی گذشت و وقتی امام به ایران آمدند به یکی از شاگردان کلاس خطم که عکاس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بود، گفتم که میخواهم از چهره امام خمینی طرح نقاشی پرترهای کار کنم. شاگردم گفت تعدادی عکس از امام دارد و آنها را در اختیار من خواهد گذاشت تا بتوانم بر اساس مدل عکسها تصویری هر چه بهتر و شایستهتر از ایشان بر تن کاغذ ثبت کنم. وقتی عکسها را دیدم یکی از آنها که عکس سیاه و سفید بود، بشدت نظر من را جلب کرد و علاوه بر آنکه عکس بسیار زیبایی بود به آنچه من برای نقاشی پرتره در ذهن داشتم هم بسیار نزدیک بود.
تنها چالشی که وجود داشت این بود که تریبونی جلوی امام بود و جلوی دستهای ایشان را گرفته بود و در واقع در تصویر یک خلل ایجاد کرده بود. بههمین دلیل هم مجبور شدم از عکسی دیگر که فرم دستها مشخص بود و به تابلو میخورد استفاده کنم. در نهایت به لطف خدا کار به سرانجام رسید و خیلی هم مورد توجه واقع شد و هنوز هم یکی از کارهای بسیار خوب من به حساب میآید. بعد هم سفارش های دیگری داده شد که باز هم من نقاشی امام را چندین بار دیگر کشیدم اما کار اولم کاملاً دلی بود. نه سفارشدهندهای بود و نه کسی آن را دیده بود. این کار در آتلیه من بود. حاج آقا کشفی که آن زمان مسئول بخش هنری بنیاد بود، به من گفت برای موزه یک تصویر از امام میخواهیم. من هم گفتم تصویری از امام کشیدهام و آن را به موزه اهدا کردم. بعد از مدتی آنها به من بابت تابلو مبلغی دادند و من هم بالاخره پذیرفتم اما نیت این بود که کارم را به موزه اهدا کنم، اما بعد تابلو را به ساختمان نخســــتوزیری منتقل کردند. این نقاشی در کتابهای درسی دبستان هم چاپ شد. این تابلو را به موزه نخستوزیری بردند و من دیگر اطلاعی ندارم که سرنوشت این تابلو چه شد. آن زمان مسئولان رده بالا به من بابت تابلو تقدیرنامه دادند.
بعد از آن سازمانهای بسیاری به من سفارش کشیدن تابلوی امام را دادند؛ از جمله بنیاد شهید. من هم همه را قبول کردم. بعد از آن هم پرتره شهدای محراب را به من سفارش دادند که از روی عکسهای موجود 16 الی 17 کار از شهدای محراب تهیه کردم و پرتره آنها را کشیدم.
این کار اکنون در موزه شهدا موجود است. من به پرترهسازی بسیار علاقه مندم و وقتی از چهرهای خوشم بیاید حتماً پرتره او را میکشم. به چهرههایی علاقه مندم که ویژگی خاصی داشته باشند، کشش و جذابیت داشته باشد و شخص که نگاه میکند مجذوب آن شود.
امام صادق(ع) احیاگر شریعت نبوی
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
بیستوپنجم شوال مصادف با شهادت امام محمدصادق(ع)است؛ شخصیتی که دریچههای دانش و راههای کسب فضیلت و بزرگی را به روی بشریت گشوده وسرفصل جدیدی در علوم بشری و معارف الهی بهوجود آورد. مفاهیم انسانی در پرتو آموزههای حضرتش به انسانیت معنا بخشیده و صراط مستقیم به سوی نعمت دانایی را نشانگرشد. امام صادق(ع) در روزگاری میزیست که تباهی در هجومی گسترده به ژرفای زندگی مسلمانان چنگ انداخته و جوامع اسلامی با خاطرات روشن دوران پیامبر اکرم(ص) تقریباً وداع گفته بود. تاریکی جهل تا اعماق دلها و باورها امتداد یافته وانحراف و نادانی از دین، آیین و مسلک جدیدی ساخته بود که شباهتی به مکتب نبوی نداشت. دلها از ایمان معنوی تهی شده، در نتیجه آن روح جامعه به سردی و سختی وتن دادن به تباهی سوق یافته بود. اشرافیت بار دیگر اعتباری برای تفاخر و تکبر بوده و مدار اجتماع بردین ظاهری تکیه داشت. ششمین خورشید درخشان سپهر امامت عدل و آگاهی از نسل رسول گرامی اسلام(ص) در چنین شرایطی با تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری، ابرهای تیره و تار را ازافق حقیقت و معنویت اسلامی کنار زده و نور آگاهی و گرمی ایمان را تا اعماق جانها برد. خورشیدی که غروب ندارد و پرتو انوارش از ورای قرنها سراسر گیتی را درنوردیده و امید و نشاط میبخشد.
امام جعفر صادق(ع) احیاگرشریعت نبوی و نگین انگشتری رسالت محمدی(ص) شیوههای دعوت و تبلیغ را اصلاح و فضایل و ارزشهای انسانی را نیز به کمال رسانید.
آن حضرت از جهت روحی و معنوی، جامع فضایل اخلاقی بهشمار میرفت و بواسطه ویژگیهای برجسته اخلاقی، بیش از همه انسانهای برجسته دیگر شایسته تأسی و پیروی دانسته شده و نظر به جایگاه علمی واخلاقی و نقش بیبدیل آن حضرت در مقطعی حساس از تاریخ اسلام در احیای آموزههای نبوی به محیالدین و مؤسس مکتب تشیع و رئیس آن شهرت یافته که این مقام وجایگاه اتفاقی نبوده وبر پایهای والا و حقیقی استوار است.
امام جعفر صادق(ع) به «صادق آل محمد(ص)» نیزشهرت دارد، چرا که در تداوم اهداف بلند رسالت نبوی پس از آن حضرت به اشاعه شریعت رسول خاتم پرداخت و شیوه و سیره حضرتش را استمرار بخشید. نور جاودانه وجود حضرت ختمی مرتبت(ص) در جان ائمه هدی تابیده است و عترت پیامبر اکرم(ص)، حاملان علم نبوی هستند. هر یک از پیشوایان مکرم و امامان شیعه(ع) بهعنوان اهل بیت پیامبر، به اقتضای الزامات دوران خود، همان شأن و نقشی را بهجای آوردهاند که حضرت رسول(ص) انجام میداد.از اینرو گفته شده پیامبر بزرگوار اسلام و اولاد اطهارش نور واحدی بودند که در مسیر رهایی آدمیان از نکبت جهالت، جد و جهد نمودند.
زندگی و سلوک امام صادق(ع) در استمرار سیره پیامبر قرار داشته و مسلمانان به ایشان همچون مشعل فروزان هدایت روی آوردهاند. آن حضرت(ع) بهعنوان درخشانترین چهره روزگار خود در عرصه حیات سیاسی نیز رخ نمود و با موضعگیریهای هوشمندانه، روشهای دوگانه و فریبکارانه عباسیان را معرفی و افشا کرد. امام صادق(ع) در دوران پدرش در شرایطی سخت روزگار گذرانید.
جریانهای انحرافی بسیاری در روزگار عباسیان رواج یافته بود و هریک با کسب پیروانی امت اسلامی را به خود مشغول کرده بودند. موج انحرافات تا آنجا پیشرفت داشت که جدال بر سر «جبر» و «تفویض» بالا گرفته حتی جنبشهای سیاسی همانند «زیدیه» نیز به جریانات اعتقادی و دینی مبدل شده و با ادعاهای باطل بر پدیدههای انحراف فکری دامن میزدند. شاعران برای رسیدن به درهم و دینار حاکمان را تقدیس میکردند، مفتیان و فقیهان نیز گام در راهی داشتند که هوسها و تمایلات حاکمان را تأمین میکرد و با فتاوای خود راه هرگونه ناروایی را بر خلفا هموار میکردند. در چنین شرایطی امام صادق(ع) که از سوی پدرش عالم آل محمد(ص) لقب گرفته است به اصلاح عقیده جامعه اسلامی و پالودن آن از نابسامانیها و گسترش پایگاه شریعت نبوی و نشر مفاهیم و اندیشههای عاری از بدی پرداخت و امت را برای دورههای پیش رو و شرایطی که در آینده تجربه خواهد کرد، آماده کرد.
دبیر گروه پایداری
بیستوپنجم شوال مصادف با شهادت امام محمدصادق(ع)است؛ شخصیتی که دریچههای دانش و راههای کسب فضیلت و بزرگی را به روی بشریت گشوده وسرفصل جدیدی در علوم بشری و معارف الهی بهوجود آورد. مفاهیم انسانی در پرتو آموزههای حضرتش به انسانیت معنا بخشیده و صراط مستقیم به سوی نعمت دانایی را نشانگرشد. امام صادق(ع) در روزگاری میزیست که تباهی در هجومی گسترده به ژرفای زندگی مسلمانان چنگ انداخته و جوامع اسلامی با خاطرات روشن دوران پیامبر اکرم(ص) تقریباً وداع گفته بود. تاریکی جهل تا اعماق دلها و باورها امتداد یافته وانحراف و نادانی از دین، آیین و مسلک جدیدی ساخته بود که شباهتی به مکتب نبوی نداشت. دلها از ایمان معنوی تهی شده، در نتیجه آن روح جامعه به سردی و سختی وتن دادن به تباهی سوق یافته بود. اشرافیت بار دیگر اعتباری برای تفاخر و تکبر بوده و مدار اجتماع بردین ظاهری تکیه داشت. ششمین خورشید درخشان سپهر امامت عدل و آگاهی از نسل رسول گرامی اسلام(ص) در چنین شرایطی با تأسیس دانشگاه بزرگ جعفری، ابرهای تیره و تار را ازافق حقیقت و معنویت اسلامی کنار زده و نور آگاهی و گرمی ایمان را تا اعماق جانها برد. خورشیدی که غروب ندارد و پرتو انوارش از ورای قرنها سراسر گیتی را درنوردیده و امید و نشاط میبخشد.
امام جعفر صادق(ع) احیاگرشریعت نبوی و نگین انگشتری رسالت محمدی(ص) شیوههای دعوت و تبلیغ را اصلاح و فضایل و ارزشهای انسانی را نیز به کمال رسانید.
آن حضرت از جهت روحی و معنوی، جامع فضایل اخلاقی بهشمار میرفت و بواسطه ویژگیهای برجسته اخلاقی، بیش از همه انسانهای برجسته دیگر شایسته تأسی و پیروی دانسته شده و نظر به جایگاه علمی واخلاقی و نقش بیبدیل آن حضرت در مقطعی حساس از تاریخ اسلام در احیای آموزههای نبوی به محیالدین و مؤسس مکتب تشیع و رئیس آن شهرت یافته که این مقام وجایگاه اتفاقی نبوده وبر پایهای والا و حقیقی استوار است.
امام جعفر صادق(ع) به «صادق آل محمد(ص)» نیزشهرت دارد، چرا که در تداوم اهداف بلند رسالت نبوی پس از آن حضرت به اشاعه شریعت رسول خاتم پرداخت و شیوه و سیره حضرتش را استمرار بخشید. نور جاودانه وجود حضرت ختمی مرتبت(ص) در جان ائمه هدی تابیده است و عترت پیامبر اکرم(ص)، حاملان علم نبوی هستند. هر یک از پیشوایان مکرم و امامان شیعه(ع) بهعنوان اهل بیت پیامبر، به اقتضای الزامات دوران خود، همان شأن و نقشی را بهجای آوردهاند که حضرت رسول(ص) انجام میداد.از اینرو گفته شده پیامبر بزرگوار اسلام و اولاد اطهارش نور واحدی بودند که در مسیر رهایی آدمیان از نکبت جهالت، جد و جهد نمودند.
زندگی و سلوک امام صادق(ع) در استمرار سیره پیامبر قرار داشته و مسلمانان به ایشان همچون مشعل فروزان هدایت روی آوردهاند. آن حضرت(ع) بهعنوان درخشانترین چهره روزگار خود در عرصه حیات سیاسی نیز رخ نمود و با موضعگیریهای هوشمندانه، روشهای دوگانه و فریبکارانه عباسیان را معرفی و افشا کرد. امام صادق(ع) در دوران پدرش در شرایطی سخت روزگار گذرانید.
جریانهای انحرافی بسیاری در روزگار عباسیان رواج یافته بود و هریک با کسب پیروانی امت اسلامی را به خود مشغول کرده بودند. موج انحرافات تا آنجا پیشرفت داشت که جدال بر سر «جبر» و «تفویض» بالا گرفته حتی جنبشهای سیاسی همانند «زیدیه» نیز به جریانات اعتقادی و دینی مبدل شده و با ادعاهای باطل بر پدیدههای انحراف فکری دامن میزدند. شاعران برای رسیدن به درهم و دینار حاکمان را تقدیس میکردند، مفتیان و فقیهان نیز گام در راهی داشتند که هوسها و تمایلات حاکمان را تأمین میکرد و با فتاوای خود راه هرگونه ناروایی را بر خلفا هموار میکردند. در چنین شرایطی امام صادق(ع) که از سوی پدرش عالم آل محمد(ص) لقب گرفته است به اصلاح عقیده جامعه اسلامی و پالودن آن از نابسامانیها و گسترش پایگاه شریعت نبوی و نشر مفاهیم و اندیشههای عاری از بدی پرداخت و امت را برای دورههای پیش رو و شرایطی که در آینده تجربه خواهد کرد، آماده کرد.
آیین سوگ آغاز اندیشیدن و اصلاح است
منیر خلیلیان
رواندرمانگر
«تکه سنگ، کلافه بود: «آه از این آفتاب!» حوصلهاش سر رفته بود. چشماش به گل آفتابگردان افتاد. گفت: «بیا با هم صحبت کنیم.» آفتابگردان، گفت: «میشنوم». اما رویَش را برنگرداند. سنگ خشمگین شد: «فکر کردی کی هستی؟!» آفتابگردان سکوت کرد. سنگ همچنان از گرمای آفتاب، کلافه بود. شب شد. آفتابگردان سر خم کرده بود بر زمین. سنگ گفت: «حالا که هوا خنک شده، به همزبان پژمردهای چون تو نیازی ندارم. با موریانهها راحتترم.» آفتابگردان هیچ نگفت. سنگ عصبانیتر شد: «آفتاب، همه چیز تو بود. حالا که رفته، به چه مینازی؟!» آفتابگردان آرام گفت: «من سیاهی میبینم اما به نور میاندیشم. سحر، دور نیست.» سنگ به سیاهی آسمان نگریست؛ از ترس، خاموش شد.»
فقدان، بخشی از فرایند زیستی ما است. سوگبستن به ضایعه و ازدستدادن عزیزی، آیینی است که معنا و مفهوم بسیاری دارد که با اندیشیدن و تفکر، راههای تازهای برای ما میگشاید. در حقیقت، سوگبستن، فوایدی برای صاحبعزا دارد که مهمترین آن، اصلاح روش و یافتن راههای تازه است. معمولاً ما برای اطرافیانمان، داغدار میشویم؛ برایشان گریه میکنیم و میپذیریم فقدانشان را. برایشان عزاداری میکنیم و رفتنشان را باور.
گاهی از کسی، راضی نیستیم و پیش از مردناش، در روان ما مرده است اما سوگاش سالها همچنان باز است. اما وقتی بهصورت فیزیکی درمیگذرد، آیینی برگزار میکنیم تا در اصطلاح روانشناسی« گشتالت»آن را ببندیم و شکل و شمایل معضلی را که برای ما به وجود آورده بود از ذهنمان پاک کنیم؛ در حقیقت آسیبهایی که در زمان زنده بودناش، به ما زده بود، با برگزاری مراسمی همراه خودش به خاک میسپاریم.
آیین و سوگ، در حقیقت آغاز اندیشیدن و اصلاح است. نوع آرایهها و آذینبندیها و هنرمندیهایی که برای آیینهای مختلف تدارک دیده میشود، دریچههایی است که ما را وارد حوزه تفکر میکند، مثلاً ما برای امام حسین(ع) هر سال عزاداری میکنیم. این آیین، دائماً به ما یادآوری میکند که آزاده باشیم و در مقابل زور و ستم، کرنش نکنیم. تفکر و حرکت، زاییده آیین است و اگر جز این باشد، آن رویداد، آیین نیست، بلکه خرافه است. بنابراین میتوان گفت که آیینها میتوانند جامعه را ترمیم و افکار را اصلاح کنند و همگان را به اندیشه فرا بخوانند؛ آنچه که در این میان اهمیت زیاد پیدا میکند، مطالعه آیینهاست.
آیینها، میراثی هستند که روان اجتماع را آرام و آماده گفتوگو و دوراندیشی میکنند. با این همه، برخی آیینها غیرقابل استفاده هستند و نمادی از حرکت به سمت مخالف میتوانند باشند تا کارا و مفید واقع شوند؛ در واقع هر باوری یا سنتی که سبب جمود شود، همساز طبیعت بشر نیست و در زمان حل میشود، چه بخواهیم چه نه.
سوگ بستن برای مرگ عزیزان، پایان ماجرا نیست، آغاز یک راه جدید است. این گونه است که نوع بشر، از معضلات روانی و آسیبهای معمول، به سمت آسایش میل میکند. نقاشی کردن، موسیقی گوش کردن و کتاب خواندن در این مسیر به ما کمک میکند.
رواندرمانگر
«تکه سنگ، کلافه بود: «آه از این آفتاب!» حوصلهاش سر رفته بود. چشماش به گل آفتابگردان افتاد. گفت: «بیا با هم صحبت کنیم.» آفتابگردان، گفت: «میشنوم». اما رویَش را برنگرداند. سنگ خشمگین شد: «فکر کردی کی هستی؟!» آفتابگردان سکوت کرد. سنگ همچنان از گرمای آفتاب، کلافه بود. شب شد. آفتابگردان سر خم کرده بود بر زمین. سنگ گفت: «حالا که هوا خنک شده، به همزبان پژمردهای چون تو نیازی ندارم. با موریانهها راحتترم.» آفتابگردان هیچ نگفت. سنگ عصبانیتر شد: «آفتاب، همه چیز تو بود. حالا که رفته، به چه مینازی؟!» آفتابگردان آرام گفت: «من سیاهی میبینم اما به نور میاندیشم. سحر، دور نیست.» سنگ به سیاهی آسمان نگریست؛ از ترس، خاموش شد.»
فقدان، بخشی از فرایند زیستی ما است. سوگبستن به ضایعه و ازدستدادن عزیزی، آیینی است که معنا و مفهوم بسیاری دارد که با اندیشیدن و تفکر، راههای تازهای برای ما میگشاید. در حقیقت، سوگبستن، فوایدی برای صاحبعزا دارد که مهمترین آن، اصلاح روش و یافتن راههای تازه است. معمولاً ما برای اطرافیانمان، داغدار میشویم؛ برایشان گریه میکنیم و میپذیریم فقدانشان را. برایشان عزاداری میکنیم و رفتنشان را باور.
گاهی از کسی، راضی نیستیم و پیش از مردناش، در روان ما مرده است اما سوگاش سالها همچنان باز است. اما وقتی بهصورت فیزیکی درمیگذرد، آیینی برگزار میکنیم تا در اصطلاح روانشناسی« گشتالت»آن را ببندیم و شکل و شمایل معضلی را که برای ما به وجود آورده بود از ذهنمان پاک کنیم؛ در حقیقت آسیبهایی که در زمان زنده بودناش، به ما زده بود، با برگزاری مراسمی همراه خودش به خاک میسپاریم.
آیین و سوگ، در حقیقت آغاز اندیشیدن و اصلاح است. نوع آرایهها و آذینبندیها و هنرمندیهایی که برای آیینهای مختلف تدارک دیده میشود، دریچههایی است که ما را وارد حوزه تفکر میکند، مثلاً ما برای امام حسین(ع) هر سال عزاداری میکنیم. این آیین، دائماً به ما یادآوری میکند که آزاده باشیم و در مقابل زور و ستم، کرنش نکنیم. تفکر و حرکت، زاییده آیین است و اگر جز این باشد، آن رویداد، آیین نیست، بلکه خرافه است. بنابراین میتوان گفت که آیینها میتوانند جامعه را ترمیم و افکار را اصلاح کنند و همگان را به اندیشه فرا بخوانند؛ آنچه که در این میان اهمیت زیاد پیدا میکند، مطالعه آیینهاست.
آیینها، میراثی هستند که روان اجتماع را آرام و آماده گفتوگو و دوراندیشی میکنند. با این همه، برخی آیینها غیرقابل استفاده هستند و نمادی از حرکت به سمت مخالف میتوانند باشند تا کارا و مفید واقع شوند؛ در واقع هر باوری یا سنتی که سبب جمود شود، همساز طبیعت بشر نیست و در زمان حل میشود، چه بخواهیم چه نه.
سوگ بستن برای مرگ عزیزان، پایان ماجرا نیست، آغاز یک راه جدید است. این گونه است که نوع بشر، از معضلات روانی و آسیبهای معمول، به سمت آسایش میل میکند. نقاشی کردن، موسیقی گوش کردن و کتاب خواندن در این مسیر به ما کمک میکند.
خداحافظی با ترس
ترسهای بچهها یکی از چالشهای بزرگ پدر و مادرهاست؛ ترسهایی که خیلی وقتها زندگی بچهها را تحت تأثیر قرار میدهد و اگر درست با آنها برخورد یا حل نشود میتواند در بزرگسالی هم به شکلهای مختلف ادامه پیدا کند. در کنار همه توصیهها و راهکارهای روانشناسی که مخصوص بزرگترهاست میتوانید از یک کتاب کودکانه برای حل این مسأله کمک بگیرید و با بچهها مشارکت کنید تا ترسهایشان از بین برود.
کتاب «قصههای نترسناک» یک مجموعه چهارجلدی است که در هر جلد به یکی از ترسهای رایج بچههای 3 تا 7 ساله پرداخته، البته در قالب قصهای که در آن و در هر جلد بچه از چیزی میترسد و در آخر راهی برای رهایی از ترس پیدا میکند. در واقع این قصهها کمک میکند بچهها با ترسشان مقابله و کم کم آن را حل کنند. کتاب «ما» درباره ترس از جدایی از والدین، کتاب «همه» درباره ترس از جمعیت، کتاب «نقاش هیولولوها» درباره ترس از موجودات ناشناخته و کتاب «تاریکی» درباره ترس از تاریکی است.
نازنین آیگانی که سال هاست در زمینه آموزش هنر به کودکان و نوجوانان فعالیت میکند این کتاب را نوشته و تصویرگری کرده و تصویرهای جذابش کمک میکند بچهها براحتی با کتاب ارتباط برقرار کنند و جذب آن شوند. این مجموعه در فهرست برگزیده لاکپشت پرنده هم بوده و ۵ لاکپشت گرفته و به همین دلیل براحتی میتوانید به آن برای حل مشکل ترس کودکتان اعتماد کنید. ضمن اینکه از سوی تعدادی از روانشناسان بهعنوان کتاب کمکی برای مقابله با ترس کودکان توصیه شده است. در واقع با این کتاب هم با بچهها داستان میخوانید هم یکی از مشکلات بزرگشان را حل میکنید.
قصههای نترسناک
نویسنده و تصویرگر: نازنین آیگانی
نشر: زرافه
کتاب «قصههای نترسناک» یک مجموعه چهارجلدی است که در هر جلد به یکی از ترسهای رایج بچههای 3 تا 7 ساله پرداخته، البته در قالب قصهای که در آن و در هر جلد بچه از چیزی میترسد و در آخر راهی برای رهایی از ترس پیدا میکند. در واقع این قصهها کمک میکند بچهها با ترسشان مقابله و کم کم آن را حل کنند. کتاب «ما» درباره ترس از جدایی از والدین، کتاب «همه» درباره ترس از جمعیت، کتاب «نقاش هیولولوها» درباره ترس از موجودات ناشناخته و کتاب «تاریکی» درباره ترس از تاریکی است.
نازنین آیگانی که سال هاست در زمینه آموزش هنر به کودکان و نوجوانان فعالیت میکند این کتاب را نوشته و تصویرگری کرده و تصویرهای جذابش کمک میکند بچهها براحتی با کتاب ارتباط برقرار کنند و جذب آن شوند. این مجموعه در فهرست برگزیده لاکپشت پرنده هم بوده و ۵ لاکپشت گرفته و به همین دلیل براحتی میتوانید به آن برای حل مشکل ترس کودکتان اعتماد کنید. ضمن اینکه از سوی تعدادی از روانشناسان بهعنوان کتاب کمکی برای مقابله با ترس کودکان توصیه شده است. در واقع با این کتاب هم با بچهها داستان میخوانید هم یکی از مشکلات بزرگشان را حل میکنید.
قصههای نترسناک
نویسنده و تصویرگر: نازنین آیگانی
نشر: زرافه
عکس نوشت
محمود عبدالحسینی را بهعنوان عکاس امام خمینی(ره) میشناسند که عکسهای زیادی از رهبر فقید انقلاب اسلامی گرفته و بسیاری از آنها شهرت جهانی پیدا کردند. او این عکس را از مراسم تشییع پیکر امام خمینی(ره) گرفت که از دیروز در نمایشگاه مجازی «سرّ نهان» به مناسبت سیودومین سالگرد ارتحال رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) در سایت مؤسسه توسعه هنرهای تجسمی معاصر برپا شده است.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#ناو_خارک
آتشسوزی و غرق شدن ناو خارک یکی از خبرهای مهم و البته تلخ دیروز بود. کاربران لحظه به لحظه اخبار مربوط به آتشسوزی را بازنشر میکردند و پس از اینکه غرق شدن ناو خارک تأیید شد با ناراحتی دربارهاش مینوشتند.
اهمیت این ناو برای نیروی دریایی ایران مسألهای بود که کاربران زیادی به آن اشاره کردند و از ویژگیهای خاص ناو خارک نوشتند: «در میان بهت و حسرت خارک غرق شد...خارک بزرگترین و میشود گفت مهمترین ناو نیروی دریایی ایران بود. تنها ناو نیروی دریایی که اساساً برای پشتیبانی از عملیات در آبهای آزاد ساخته شده بود. تنها بازمانده فاز سوم طرح توسعه نیروی دریایی که خیلی سخت و دیر به ایران رسید...»، «باور کردنی نیست، ارتش اعلام کرد که تلاش برای نجات ناو لجستیک خارک بینتیجه ماند و این شناور عظیم در آبهای جاسک آرام گرفت. با وجود بیست ساعت تلاش، بهدلیل گسترش آتش در بخشهای مختلف، عملیات نجات شناور پشتیبانی آموزشی خارک بینتیجه ماند. ناو خارک تقریباً 33 هزار تُن وزن و بیش از ۲۰۰ متر طول داشت و بزرگترین ناو خاورمیانه بود. خارک، قابلیت حمل 3 بالگرد را داشت و میتوانست بیش از 500 نفر را نیز با خود به مأموریت ببرد. خارک میتوانست 17 هزار تُن سوخت حمل کرده و 2 و نیم بار دور کره زمین را بدون توقف، دور بزند.»، «بجز مکران، این دومین شناوری بود که امکان پشتیبانی از عملیات های دریانوردی برد بلند را برای نیروی دریایی فراهم می کرد.»، «در این سالها دماوند، کنارک و خارک بیهیچ جنگی غرق شدند! موزههای شناور در آب.»، «ناو لجستیک خارک سوخت. زمستان سال ۸۴ در مانور بینالمللی امداد و نجات دریایی سه روز مسافرش بودیم. حیف حیف»، «خداحافظ سرباز»، «نکتهای که در صحنه غرق شدن ناو خارک بیشتر دل رو میسوزونه با فاصله وایستادن سه شناور یدک کش و آتشنشانه...غریبانه و مظلومانه دارند صحنه مردن یک شیر رو از دور تماشا می کنند...»، «ناو فرماندهی ، لجستیک خارک رو دوست داشتم. بیسر و صدا و خیلی محجوب بود. امروز سوخت و بعد از چهار دهه خدمت غرق شد.»، «از شمار ناوگان یکی کم شد، از یاد و خاطر ناوبانان اما پاک نمیشود.»، «ناو خارک که امروز غرق شد، دومین ناو بزرگ نیروی دریایی ایران بود. ژنراتورهای ناو میتونستن برق یه شهر ۵۰۰هزار نفری رو تأمین کنن. شهری بود برای خودش. حیف»، «خارک مجهزترین و راهبردیترین ناو لجستیک در اختیار ما بود که توان اقیانوس پیمایی کامل داشت و بدون جایگزینی از دستمان رفت.»
طبقه چندمی؟
برنامه «همرفیق» شهاب حسینی معمولاً جنجالی و پرحاشیه است و این بار بهدلیل حرفهای خواهر پانته آ بهرام سر زبانها افتاده است.
زمان اهدای جایزه به شرکت کنندگانی که برای «همرفیق» ویدئو میفرستند حسینی از میهمانانش پرسید نظرشان درباره مقدار جایزه چیست و خواهر پانته آ بهرام گفت: «با توجه به طبقهای که ویدئو میفرستن، خوبه.»
حرفی که خیلیها را ناراحت کرد و آن را توهینآمیز دانستند و دربارهاش در صفحات مجازیشان نوشتند: «تا پانته آ بهرام باشه که دیگه خواهرش رو نیاره تو برنامه که طبقهبندی اجتماعی رو یاد مردم بده.»، «با توجه به اون حرکت دست، من حساب کردم طبقه ما چهار و پونصد بسمونه.»، «حالا طرف شغلش خواهر پانته آ بهرام بودنه بعد میاد مردم رو طبقهبندی میکنه و از بالا به مردم نگاه میکنه»، «این طبقه که خواهر پانته آ بهرام گفته منو یاد برنامه صبح جمعه با شما حدود سی سال قبل انداخت که دوتاخواهر اومده بودند مسابقه بیست سؤالی و جواب گوشتکوب بود. نتونستند جواب بدند و باختند.یکیشون گفت ما چون از این غذاها کم می خوریم، گوشتکوب به ذهنمون نرسید. توی اون سن خیلی بهم برخورد.»، «شغل اصلیاش خواهر پانتهآبهرام بودنه، بعد درباره طبقهای که فیلم میفرستن قضاوت میکنه و چون باکلاسه میگه پانتی ٢٠میلیون زیاد هم هست.ببین با چه کسانی شدیم ٨٣ میلیون.»،« خانم پانته آ بهرام، ما یادمون نرفته سر سریال دلدادگان شما قسمت آخر رو نیومدی بازی کنی چون پولت رو نداده بودن، پس واضحه که خواهرت همچین تفکری داشته باشه!»، «خواستم بنویسم چرا اینهمه به هرحرفی واکنش نشون میدیم؟ مثلاً حالا حرف خواهر پانته آ بهرام چه اهمیتی داره و فلان. بعد نشستم فکر کردم همین واکنشهاست که مانع میشه دیگری به خودش اجازه بده جلوی دوربین اینقدر بیفکر و گستاخ اظهار فضل کنه.»، «الان خواهر پانته آ بهرام تو کدوم طبقهبندی قرار گرفته؟»، «چی شد که پولداری شد فضیلت؟ یه جاهایی از زندگی رو انگاری خواب موندم، جا موندم.»، «شاید منظور خواهر پانته آ بهرام از «این طبقه» طبقه افراد واقعاً بیکاری بوده که برای چنین برنامههای سخیفی فیلم میفرستن تا این خزعبلات هی بیشتر دیده بشه.»، «تازه داشتیم به ندونستن اسم بابای بابک خرمدین عادت می کردیم که خواهر پانته آ بهرام اضافه شد.»، «واقعیت خیلی وقته اومده رو آب.خیلی وقته طبقه چندم مهم شده. خیلی وقته شوآف طبقههای بالا مهم شده.خیلی وقته تحقیر طبقات پایین عادی شده. سخته از زبون سلبریتی شنیدن؟ بله خب. اینها محصول همین جامعه هستند.»، «بهخاطر خواهرش دعوت شده برنامه همرفیق و به خودش اجازه میده مردم رو طبقهبندی کنه.»
#ناو_خارک
آتشسوزی و غرق شدن ناو خارک یکی از خبرهای مهم و البته تلخ دیروز بود. کاربران لحظه به لحظه اخبار مربوط به آتشسوزی را بازنشر میکردند و پس از اینکه غرق شدن ناو خارک تأیید شد با ناراحتی دربارهاش مینوشتند.
اهمیت این ناو برای نیروی دریایی ایران مسألهای بود که کاربران زیادی به آن اشاره کردند و از ویژگیهای خاص ناو خارک نوشتند: «در میان بهت و حسرت خارک غرق شد...خارک بزرگترین و میشود گفت مهمترین ناو نیروی دریایی ایران بود. تنها ناو نیروی دریایی که اساساً برای پشتیبانی از عملیات در آبهای آزاد ساخته شده بود. تنها بازمانده فاز سوم طرح توسعه نیروی دریایی که خیلی سخت و دیر به ایران رسید...»، «باور کردنی نیست، ارتش اعلام کرد که تلاش برای نجات ناو لجستیک خارک بینتیجه ماند و این شناور عظیم در آبهای جاسک آرام گرفت. با وجود بیست ساعت تلاش، بهدلیل گسترش آتش در بخشهای مختلف، عملیات نجات شناور پشتیبانی آموزشی خارک بینتیجه ماند. ناو خارک تقریباً 33 هزار تُن وزن و بیش از ۲۰۰ متر طول داشت و بزرگترین ناو خاورمیانه بود. خارک، قابلیت حمل 3 بالگرد را داشت و میتوانست بیش از 500 نفر را نیز با خود به مأموریت ببرد. خارک میتوانست 17 هزار تُن سوخت حمل کرده و 2 و نیم بار دور کره زمین را بدون توقف، دور بزند.»، «بجز مکران، این دومین شناوری بود که امکان پشتیبانی از عملیات های دریانوردی برد بلند را برای نیروی دریایی فراهم می کرد.»، «در این سالها دماوند، کنارک و خارک بیهیچ جنگی غرق شدند! موزههای شناور در آب.»، «ناو لجستیک خارک سوخت. زمستان سال ۸۴ در مانور بینالمللی امداد و نجات دریایی سه روز مسافرش بودیم. حیف حیف»، «خداحافظ سرباز»، «نکتهای که در صحنه غرق شدن ناو خارک بیشتر دل رو میسوزونه با فاصله وایستادن سه شناور یدک کش و آتشنشانه...غریبانه و مظلومانه دارند صحنه مردن یک شیر رو از دور تماشا می کنند...»، «ناو فرماندهی ، لجستیک خارک رو دوست داشتم. بیسر و صدا و خیلی محجوب بود. امروز سوخت و بعد از چهار دهه خدمت غرق شد.»، «از شمار ناوگان یکی کم شد، از یاد و خاطر ناوبانان اما پاک نمیشود.»، «ناو خارک که امروز غرق شد، دومین ناو بزرگ نیروی دریایی ایران بود. ژنراتورهای ناو میتونستن برق یه شهر ۵۰۰هزار نفری رو تأمین کنن. شهری بود برای خودش. حیف»، «خارک مجهزترین و راهبردیترین ناو لجستیک در اختیار ما بود که توان اقیانوس پیمایی کامل داشت و بدون جایگزینی از دستمان رفت.»
طبقه چندمی؟
برنامه «همرفیق» شهاب حسینی معمولاً جنجالی و پرحاشیه است و این بار بهدلیل حرفهای خواهر پانته آ بهرام سر زبانها افتاده است.
زمان اهدای جایزه به شرکت کنندگانی که برای «همرفیق» ویدئو میفرستند حسینی از میهمانانش پرسید نظرشان درباره مقدار جایزه چیست و خواهر پانته آ بهرام گفت: «با توجه به طبقهای که ویدئو میفرستن، خوبه.»
حرفی که خیلیها را ناراحت کرد و آن را توهینآمیز دانستند و دربارهاش در صفحات مجازیشان نوشتند: «تا پانته آ بهرام باشه که دیگه خواهرش رو نیاره تو برنامه که طبقهبندی اجتماعی رو یاد مردم بده.»، «با توجه به اون حرکت دست، من حساب کردم طبقه ما چهار و پونصد بسمونه.»، «حالا طرف شغلش خواهر پانته آ بهرام بودنه بعد میاد مردم رو طبقهبندی میکنه و از بالا به مردم نگاه میکنه»، «این طبقه که خواهر پانته آ بهرام گفته منو یاد برنامه صبح جمعه با شما حدود سی سال قبل انداخت که دوتاخواهر اومده بودند مسابقه بیست سؤالی و جواب گوشتکوب بود. نتونستند جواب بدند و باختند.یکیشون گفت ما چون از این غذاها کم می خوریم، گوشتکوب به ذهنمون نرسید. توی اون سن خیلی بهم برخورد.»، «شغل اصلیاش خواهر پانتهآبهرام بودنه، بعد درباره طبقهای که فیلم میفرستن قضاوت میکنه و چون باکلاسه میگه پانتی ٢٠میلیون زیاد هم هست.ببین با چه کسانی شدیم ٨٣ میلیون.»،« خانم پانته آ بهرام، ما یادمون نرفته سر سریال دلدادگان شما قسمت آخر رو نیومدی بازی کنی چون پولت رو نداده بودن، پس واضحه که خواهرت همچین تفکری داشته باشه!»، «خواستم بنویسم چرا اینهمه به هرحرفی واکنش نشون میدیم؟ مثلاً حالا حرف خواهر پانته آ بهرام چه اهمیتی داره و فلان. بعد نشستم فکر کردم همین واکنشهاست که مانع میشه دیگری به خودش اجازه بده جلوی دوربین اینقدر بیفکر و گستاخ اظهار فضل کنه.»، «الان خواهر پانته آ بهرام تو کدوم طبقهبندی قرار گرفته؟»، «چی شد که پولداری شد فضیلت؟ یه جاهایی از زندگی رو انگاری خواب موندم، جا موندم.»، «شاید منظور خواهر پانته آ بهرام از «این طبقه» طبقه افراد واقعاً بیکاری بوده که برای چنین برنامههای سخیفی فیلم میفرستن تا این خزعبلات هی بیشتر دیده بشه.»، «تازه داشتیم به ندونستن اسم بابای بابک خرمدین عادت می کردیم که خواهر پانته آ بهرام اضافه شد.»، «واقعیت خیلی وقته اومده رو آب.خیلی وقته طبقه چندم مهم شده. خیلی وقته شوآف طبقههای بالا مهم شده.خیلی وقته تحقیر طبقات پایین عادی شده. سخته از زبون سلبریتی شنیدن؟ بله خب. اینها محصول همین جامعه هستند.»، «بهخاطر خواهرش دعوت شده برنامه همرفیق و به خودش اجازه میده مردم رو طبقهبندی کنه.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
باتری قلب شاعرعوض شد
-
اولین پرتره از امام خمینی(ره) را به خاطر دلم کشیدم
-
امام صادق(ع) احیاگر شریعت نبوی
-
آیین سوگ آغاز اندیشیدن و اصلاح است
-
خداحافظی با ترس
-
عکس نوشت
-
شهروند مجـــازی
اخبارایران آنلاین