ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص): بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند، یا قرض او را بپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند.
کنزالعمال، ج. ۶، ص. ۳۴۲، ح. ۱۵۹۵۸
شهریار عباسی: کرونا مانند برخی بحرانها در داستاننویسی موج ایجاد نمیکند
بهنظر پاندمیها تفاوتهایی با جنگ، سیل و زلزله دارند. این بیماری آن چنان فاجعهبار نشده است، نمیخواهم بیرحمانه به موضوع نگاه کنم، تعداد زیادی از هموطنانمان از بین رفتهاند، اما در مقایسه با جنگ و بمباران و زلزله که در مدت کوتاه یک شهر را نابود میکند و تعداد زیادی آدم کشته میشوند، کمتر با فاجعه مواجه هستیم. من انتظار ندارم ادبیاتی مانند ادبیات جنگ هشتساله عراق و ایران که فضای احساسی و ایدئولوژیک مذهبی یا برای برخی ایدئولوژیک میهنپرستانه دارد، داشته باشد. از کرونا اصلاً چنین انتظاری ندارم اما قطعاً تأثیری در ادبیات ما خواهد داشت، حال ممکن است امسال نباشد و سال دیگری باشد. حدسم این است داستانهایی خلق شود اما انتظار موج ندارم.
بخشی از سخنان نویسنده بازیگوش و دختر لوتی در گفتوگو با ایسنا
کودک به اجبار و تکلیف کتابخوان نمیشود
پروینعلی پور
نویسنده، مترجم و روانشناس
برای اغلب والدینی که فرزند دبستانی دارند این سؤال مطرح است که چطور آنان را به کتابخوانی علاقهمند کنند، البته این مسأله بیش از همه درباره کلاس اولیها پرسیده میشود. گاهی مادران و پدران در مواجهه با کودکی که تازه در مسیر یادگیری خواندن و نوشتن قرارگرفته نمیدانند که باید همچون سالهای گذشته برای او کتاب بخوانند یا این کار را به خودش واگذار کنند! افزون بر تجربهای که از سالها نویسندگی و ترجمه برای کودکان و نوجوانان پیدا کردم، در دوران معلمیام، آموزگار کلاس اول هم بودهام. با تکیه بر این دو تجربه متفاوت هم معتقدم بهتر است از هر دو شیوه بهره ببرند. گمان نکنند حالا که فرزند آنان کلاس اولی یا حتی دومی شده دیگر نیازی به کتاب خواندن والدین خود ندارد! این کتاب خواندن البته بیشتر میتواند به قبل از خواب کودک اختصاص پیدا کند. میتوان داستانی را برای قبل از خواب کودک انتخاب کرد و به شیوهای شبیه نمایشنامههای رادیو بخشهایی از آن را خواند یا حتی بعضی قسمتها را به سلیقه خود تغییر داد تا شنونده کم سن و سال بیشتر مشتاق شود. با اینحال نباید از خرید کتابهای آسان خوان، هم از نظر مضمونی و هم واژگان برای آنان غافل شد. کودکی که چهار- پنج ماه از سال تحصیلیاش سپری شده باشد وقتی با کتاب داستانی روبهرو شود که قادر به خواندن آن هست انگیزه زیادی پیدا میکند. این اتفاق از دو منظر قابل تأمل است، از طرفی علاقهمندیاش به دنیای کتابخوانی را رقم میزند و از سویی سبب اشتیاق بیشتر به پیگیری درسهای مدرسه میشود. راهکار سودمند دیگری که والدین میتوانند از آن بهره بگیرند کتابخوانی اشتراکی است، به این شکل که بخشی از کتاب را خودشان بخوانند و بخشی را هم به کودک بسپارند و با اشتیاق به کتاب خواندن او گوش بدهند. دراینبین فراموش نکنیم که تشویق به کتابخوانی نباید شکل اجبار و تکلیف پیدا کند! نباید وقت و بیوقت گریبان کودکان را بگیریم که حالا وقت کتاب است. زمانی سراغ او برویم که خودش هم مشتاق باشد. دراینبین تشویقهای غیرمستقیم هم در علاقهمند کردن آنان مؤثر است، بهعنوان نمونه وقتی نوبت کتابخوانی فرزندمان شد با اشتیاق گوش بدهیم، حتی گاهی بگوییم چقدر خوب میخوانی، یا اینکه بگوییم این جای داستان چقدر قشنگ بود و... مسأله جالبتوجه اینکه کودکان برخلاف ما تکرار را دوست دارند، یک کتاب را بارها میخوانند یا از ما میخواهند که برای آنان بخوانیم. خسته نشویم و همراهیشان کنیم تا آنان هم بهمرور عضوی از جامعه کتابخوان شوند. طی ده-بیست سال اخیر کتابهای کودک و نوجوان خوبی روانه کتابفروشیها شده که با قدری جستوجو و حتی کمک گرفتن از کارشناسان یا فهرستهایی که منتشر میشوند میتوان آنها را تهیه کرد. کتابهای مناسب کلاس اولیها اغلب تعداد واژگان کمی دارند و با محتوای ساده و قابل فهمی نوشته شدهاند.آنطور که شنیدهام حتی برخی مؤسسات نشر نظیر افق کتابهای مناسب کلاس اولیها منتشر کردهاند. البته ازنظر کیفی و اینکه چقدر مضمون آنها ازنظر روانشناسی بررسیشده اطلاعی ندارم. اینها نشان میدهد که حتی ناشران هم بیش از گذشته متوجه ضرورت انتشار آثار مناسب کودکان کلاس اولی یا دومی شدهاند که اتفاق خوبی است.
نویسنده، مترجم و روانشناس
برای اغلب والدینی که فرزند دبستانی دارند این سؤال مطرح است که چطور آنان را به کتابخوانی علاقهمند کنند، البته این مسأله بیش از همه درباره کلاس اولیها پرسیده میشود. گاهی مادران و پدران در مواجهه با کودکی که تازه در مسیر یادگیری خواندن و نوشتن قرارگرفته نمیدانند که باید همچون سالهای گذشته برای او کتاب بخوانند یا این کار را به خودش واگذار کنند! افزون بر تجربهای که از سالها نویسندگی و ترجمه برای کودکان و نوجوانان پیدا کردم، در دوران معلمیام، آموزگار کلاس اول هم بودهام. با تکیه بر این دو تجربه متفاوت هم معتقدم بهتر است از هر دو شیوه بهره ببرند. گمان نکنند حالا که فرزند آنان کلاس اولی یا حتی دومی شده دیگر نیازی به کتاب خواندن والدین خود ندارد! این کتاب خواندن البته بیشتر میتواند به قبل از خواب کودک اختصاص پیدا کند. میتوان داستانی را برای قبل از خواب کودک انتخاب کرد و به شیوهای شبیه نمایشنامههای رادیو بخشهایی از آن را خواند یا حتی بعضی قسمتها را به سلیقه خود تغییر داد تا شنونده کم سن و سال بیشتر مشتاق شود. با اینحال نباید از خرید کتابهای آسان خوان، هم از نظر مضمونی و هم واژگان برای آنان غافل شد. کودکی که چهار- پنج ماه از سال تحصیلیاش سپری شده باشد وقتی با کتاب داستانی روبهرو شود که قادر به خواندن آن هست انگیزه زیادی پیدا میکند. این اتفاق از دو منظر قابل تأمل است، از طرفی علاقهمندیاش به دنیای کتابخوانی را رقم میزند و از سویی سبب اشتیاق بیشتر به پیگیری درسهای مدرسه میشود. راهکار سودمند دیگری که والدین میتوانند از آن بهره بگیرند کتابخوانی اشتراکی است، به این شکل که بخشی از کتاب را خودشان بخوانند و بخشی را هم به کودک بسپارند و با اشتیاق به کتاب خواندن او گوش بدهند. دراینبین فراموش نکنیم که تشویق به کتابخوانی نباید شکل اجبار و تکلیف پیدا کند! نباید وقت و بیوقت گریبان کودکان را بگیریم که حالا وقت کتاب است. زمانی سراغ او برویم که خودش هم مشتاق باشد. دراینبین تشویقهای غیرمستقیم هم در علاقهمند کردن آنان مؤثر است، بهعنوان نمونه وقتی نوبت کتابخوانی فرزندمان شد با اشتیاق گوش بدهیم، حتی گاهی بگوییم چقدر خوب میخوانی، یا اینکه بگوییم این جای داستان چقدر قشنگ بود و... مسأله جالبتوجه اینکه کودکان برخلاف ما تکرار را دوست دارند، یک کتاب را بارها میخوانند یا از ما میخواهند که برای آنان بخوانیم. خسته نشویم و همراهیشان کنیم تا آنان هم بهمرور عضوی از جامعه کتابخوان شوند. طی ده-بیست سال اخیر کتابهای کودک و نوجوان خوبی روانه کتابفروشیها شده که با قدری جستوجو و حتی کمک گرفتن از کارشناسان یا فهرستهایی که منتشر میشوند میتوان آنها را تهیه کرد. کتابهای مناسب کلاس اولیها اغلب تعداد واژگان کمی دارند و با محتوای ساده و قابل فهمی نوشته شدهاند.آنطور که شنیدهام حتی برخی مؤسسات نشر نظیر افق کتابهای مناسب کلاس اولیها منتشر کردهاند. البته ازنظر کیفی و اینکه چقدر مضمون آنها ازنظر روانشناسی بررسیشده اطلاعی ندارم. اینها نشان میدهد که حتی ناشران هم بیش از گذشته متوجه ضرورت انتشار آثار مناسب کودکان کلاس اولی یا دومی شدهاند که اتفاق خوبی است.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#روحانی_متشکریم
در آخرین روزهای دولت دوازدهم کاربرانی با هشتگ «روحانی متشکریم» از اقدامات مثبت دولت های یازدهم و دوازدهم مینویسند. برجام، سیاست خارجی و مدارا با منتقدان مهمترین مسائلی است که مطرح میشود و البته در این میان نقدهایی را هم میخوانیم: «جناب آقای دکتر حسن روحانی از هر دو رأی خودم به شما سربلندم. نقد و گلایههایی هم دارم. بهخاطر تیم شریف و کاربلد و دلسوزتان؛ ظریف، زنگنه، جهانگیری، جنیدی، امیر حاتمی، صالحی، فرجیدانا، آخوندی، نیلی، حجتی، طیبنیا، مولاوردی و... برای ایران»، «روحانی در این سالها محبوبیتش رو هم فدای حفظ ایران کرد.»، «تلاش روحانی برای پیشرفت نبود، بلکه او جلوی سقوط کشور، به جهنمِ جنگ و ویرانی را گرفت و در این راستا بسیار موفق و قابل تقدیر بود. او با مذاکره هوشمندانه برجام و قطعنامه۲۲۳۱ را به ارمغان آورد که با تمام شیطنت ترامپ و اسرائیل و دلواپسها استوار از ایران حمایت کرد.»، «پشیمان؟ هرگز. دلمون از الان برات تنگ شده آقای رئیس جمهوری»، «همیشه چهار ماه میگذشت تا قدر رئیسجمهوری قبلی رو بفهمیم، این دفعه از همین حالا قدرشون رو پیدا کردیم.»، «بهخاطر اینکه فهمیدیم که میشه به رئیسجمهوری نقد کرد روحانی متشکریم»، «توی این هشت سال نقدهای زیادی بخصوص به نحوه اطلاعرسانی خدمات دولت داشتم، اما لحظهای از رأی خود پشیمان نشدم، به جد معتقدم سایه جنگ رو از سر کشور دور کردی»، «چرا میگوییم روحانی متشکریم؟ بهخاطر هشت سال حضور دکتر محمد جواد ظریف در کابینه.»، هیچ رئیس جمهوری با مصایب آقای روحانی در دوران ریاست جمهوری روبهرو نبود»، «تنها به خاطر خدمات دکتر ظریف به کشور هم که شده میگم: روحانی متشکریم»، «خیلی بهت انتقاد دارم اما همین که ۸ سال بدون ترس و واهمه ازت انتقاد کردیم روحانی متشکریم»، «آقای روحانی خیلی ممنون خاری بودید در چشم کاسبان تحریم»، «نمیدانم به چه زبانی ازت تشکر کنم که با وجود تحریمها، بیمهریها، مشکلات فراوانی که پیش رویت گذاشتند اجازه ندادی جنگ و ویرانی و قحطی بر مردم حاکم شود. حتی لحظهای از رأیم بهت پشیمان نیستم.»، «آقای روحانی بابت اینکه فرزندانی که تنها مادرشان ایرانی هست و اکنون حق داشتن هویت دارند ممنونیم. ممنونیم که در این ۸ سال هیچ وقت دهان منتقد را نبستید. ممنونیم که شجاعت داشتید. خیلی زود دلمان برایتان تنگ خواهد شد»، «ترند شدن روحانی متشکریم نشون دهنده این هست که مردم نقد دارند اما از انتخاب خود پشیمان نیستند....»
شنیدن صدای استاد آواز از راه دور
کنسرت آنلاین شهرام ناظری با نام «آوای دوست» بینندگان زیادی داشت. دوستداران شهرام ناظری از همان آغاز کنسرت از شوق و ذوقشان مینوشتند و واکنشها به این کنسرت دیروز هم ادامه داشت: «کاش صدای تشویقهای ما رو از راه دور میشنیدین تا انقد احساس غربت نکنید استاد»، «کنسرت آنلاین شب گذشته شهرام ناظری یک حاشیه تلخ و تأسف بار داشت: «نشان ندادن ساز نوازندگان!» انگار تلویزیونهای اینترنتی و پلتفرمها، مسیر مشابه تلویزیون و صداوسیما را در سرکوب موسیقی پیش گرفتهاند...»، «کاش خوانندههای پاپ امروز، اجرای زنده شهرام ناظری تو ٧١ سالگی رو میدیدن. شاید یه کم خجالت بکشن از داغون بودن شون»، «از چیزهای کمیاب جهان که در زندگیم بهش رسیدم دیدن کنسرت پادشاه عالم موسیقی بود. همچنان یگانه می تازد با صدای گیرا، گرم، افلاکی که گاهی لرزه بر اندام میاندازد و گاه قلب را نوازش میکند. الا یا ایهاالساقی! اَدِر کاساً و ناولها. سایه ات مستدام استاد»، «شهرام ناظری تو کنسرت آنلاین دوباره قدرت صداشو به رخ کشید و نشون داد در هفتاد سالگی هم بلبل آواز ایرانیه»، «کنسرت آنلاین شهرام ناظری خیلی عالی بود. بعد از مدت ها یکی، دو ساعت موسیقی زنده و عالی دیدم»، «الهی من دورت بگردم آقای ناظری که گفت وسط آتش در نیستان یادم افتاد که قطعه قبلی یه بخشش رو نخوندم، بعد اون بخش اون قطعه رو خوند»، «کنسرت آنلاین حال نمیده.»، «اجرای شهرام ناظری واقعاً چیزی بود که میتونست جلوگیری کنه از فروپاشی مغزم و تمام حال بد اخیر رو داره میشوره.»، «به والله اونجا که شهرام ناظری تو کنسرت آنلاینش برای شجریان خوند و گفت «ای طبیب جمله علتهای ما» خود شجریانم داشت گریه میکرد»، «کاش قبل اینکه نباشیم یا نباشی، اونجا روبهروت بشینیم و بعد هر آهنگ قلبمون از جا کنده شه و صدا سالن رو پرکنه. این تو خلأ خوندن برای شما نیست.»، «امشب کنسرت آنلاین ناظری منو یه چند قدمی به آرزوم نزدیک کرد.»
مرگِ بلیغ هنرمند
ارمغان بهداروند
شاعر
این روزها به شنیدن بسیاری از نامها میتوانیم بگوییم: «غایب!» نامهایی که نمیتوان غمِ غیبتشان را بیلکنت بر زبان آورد؛ در تقویم کرونا، سهم هنر از قافله غیبت آنقدر غیرقابل باور بوده است که به حسرت و از روی دلداری خویش بگوییم: «یاران عزیز آن طرف بیشترند.»
خالقان خاطرههای جمعی، مرگ بلیغتری دارند و خلوت شدن روزگار از حضور التیامبخش آنها به تولید اضطراب و روانپریشی در جامعه مخاطب دامن میزند. فرق غالب غیبت اهالی هنر با دیگر غیبتها را باید در القا و ایفای روحیه تابآوری و تحملبخشی فردی و جمعی دانست؛ فضیلتی که به غایت میتواند در نوزایی روانی جامعه و بهبود بداحوالیها طبابت کند و به خیرخواهی و امیدواری نسخه شفا بنویسد.
اپیکور فیلسوف یونانی برتری انسان را نسبت به موجودات زنده دیگر در آن میداند که آدمی میتواند با استفاده از ابزار فکری، عالیترین لذت را برای زندگی خود تأمین کند، نه لذتی لحظهای و گذرا بلکه مجموعهاحساس خوشایندی که از چیرگی بر دردهای جسمی و رهایی از مزاحمتها و اختلالهای روانی برمیخیزد. بدین وصف هنر میتواند یکی از عوامل این چیرگی باشد و فقدان هر کدام از هنرمندان که توازنی میان «هستها» و «بایدها»ی زیستی ما تدارک دیدهاند، میتواند خُسران جمعی تلقی شود. سرمایه تلقی شدن هنر در ساحت اندیشه به ارتقای این اعتبار دامن میزند و انقطاع برخورداری از این سرمایه برای نسلهای بعدی، وجه دیگری از دردمندانهتر بودن فراق هنرمندان است که فقط با یادآوری این فرضیه که آیا او به تمامی آنچه که میخواسته است آفریده است و دیگر اینکه آیا تجربه و دانش او چنان که باید ثبت و ضبط شده است؟
قصدم این است بگویم که شاید بقای هنرمند به واسطه ثبت آفریدههایش تضمینشده باشد اما اطلاع از «خودبودگی»ها و «خودآفرینی»هاست که باید از حی و حیات هنرمند استخراج شود و در منظر امروزیان قرار گیرد و به فرداییان پیشکش شود؛ در چنین موقعیتی میتوان با مسأله فقدان آگاهانهتر مواجه شد و رنج آن را تاب آورد؛ و اصالت این گفته سوگیال را تجربه کرد که «میتوان حتی به نحوی اسرارآمیز برای رنج سپاسگزار بود.» رنج فقدان را باید با پذیرش واقعیت فقدان تاب آورد اما گاه که سرمایهای به ناگهان مفقود میشود این واقعیت آزاردهندهتر از همیشه با ما روبهرو میشود؛ از خودمان بپرسیم آیا نسل ما و نسل در راه به اَبَرهنرمندان هم چنان محتاج است و اگر پاسخ این پرسش بلی باشد با آنچه که اکنون میتواند انقراضِ اَبَرهنرمندان نام بگیرد چه سرنوشتی باید برای هنر متصور شد. پیشوند نام بسیاری از هنرمندان همروزگار ما «زندهیاد» شده است و برخی نیز به «خودمرگی» مبتلایند که مصیبت اش هیچ کم از مصیبت فقدان نیست. قطار فقدان توقف ندارد؛ از هر چه و هر کس که میتواند از دشواری این رنج بکاهد، بخواهیم در غنیمت دانستن زندگانِ هنر و زندهیادانِ هنر کم نگذارند.
شاعر
این روزها به شنیدن بسیاری از نامها میتوانیم بگوییم: «غایب!» نامهایی که نمیتوان غمِ غیبتشان را بیلکنت بر زبان آورد؛ در تقویم کرونا، سهم هنر از قافله غیبت آنقدر غیرقابل باور بوده است که به حسرت و از روی دلداری خویش بگوییم: «یاران عزیز آن طرف بیشترند.»
خالقان خاطرههای جمعی، مرگ بلیغتری دارند و خلوت شدن روزگار از حضور التیامبخش آنها به تولید اضطراب و روانپریشی در جامعه مخاطب دامن میزند. فرق غالب غیبت اهالی هنر با دیگر غیبتها را باید در القا و ایفای روحیه تابآوری و تحملبخشی فردی و جمعی دانست؛ فضیلتی که به غایت میتواند در نوزایی روانی جامعه و بهبود بداحوالیها طبابت کند و به خیرخواهی و امیدواری نسخه شفا بنویسد.
اپیکور فیلسوف یونانی برتری انسان را نسبت به موجودات زنده دیگر در آن میداند که آدمی میتواند با استفاده از ابزار فکری، عالیترین لذت را برای زندگی خود تأمین کند، نه لذتی لحظهای و گذرا بلکه مجموعهاحساس خوشایندی که از چیرگی بر دردهای جسمی و رهایی از مزاحمتها و اختلالهای روانی برمیخیزد. بدین وصف هنر میتواند یکی از عوامل این چیرگی باشد و فقدان هر کدام از هنرمندان که توازنی میان «هستها» و «بایدها»ی زیستی ما تدارک دیدهاند، میتواند خُسران جمعی تلقی شود. سرمایه تلقی شدن هنر در ساحت اندیشه به ارتقای این اعتبار دامن میزند و انقطاع برخورداری از این سرمایه برای نسلهای بعدی، وجه دیگری از دردمندانهتر بودن فراق هنرمندان است که فقط با یادآوری این فرضیه که آیا او به تمامی آنچه که میخواسته است آفریده است و دیگر اینکه آیا تجربه و دانش او چنان که باید ثبت و ضبط شده است؟
قصدم این است بگویم که شاید بقای هنرمند به واسطه ثبت آفریدههایش تضمینشده باشد اما اطلاع از «خودبودگی»ها و «خودآفرینی»هاست که باید از حی و حیات هنرمند استخراج شود و در منظر امروزیان قرار گیرد و به فرداییان پیشکش شود؛ در چنین موقعیتی میتوان با مسأله فقدان آگاهانهتر مواجه شد و رنج آن را تاب آورد؛ و اصالت این گفته سوگیال را تجربه کرد که «میتوان حتی به نحوی اسرارآمیز برای رنج سپاسگزار بود.» رنج فقدان را باید با پذیرش واقعیت فقدان تاب آورد اما گاه که سرمایهای به ناگهان مفقود میشود این واقعیت آزاردهندهتر از همیشه با ما روبهرو میشود؛ از خودمان بپرسیم آیا نسل ما و نسل در راه به اَبَرهنرمندان هم چنان محتاج است و اگر پاسخ این پرسش بلی باشد با آنچه که اکنون میتواند انقراضِ اَبَرهنرمندان نام بگیرد چه سرنوشتی باید برای هنر متصور شد. پیشوند نام بسیاری از هنرمندان همروزگار ما «زندهیاد» شده است و برخی نیز به «خودمرگی» مبتلایند که مصیبت اش هیچ کم از مصیبت فقدان نیست. قطار فقدان توقف ندارد؛ از هر چه و هر کس که میتواند از دشواری این رنج بکاهد، بخواهیم در غنیمت دانستن زندگانِ هنر و زندهیادانِ هنر کم نگذارند.
«سلوک» در موسیقی ایرانی
رضا مهدوی
نوازنده و منتقدهنری
درروزگاری به سر میبریم که چندان اقبالی به موسیقی قدیم ایران از سوی ناشران، رسانهها و دیگر مراکز و افراد ذیربط نمیبینیم! اما هستند هنرجویان، دانشجویان و دیگر علاقهمندانی که بههر دلیلی بهدنبال فضاهای شنیداری اصیل هستند و تمام کوشش آنها مبتنی برحفظ، احیا و اشاعه این نوع از موسیقی است که میخوانندش «موسیقی دستگاهی یا موسیقی ملی یا موسیقی سنتی یا موسیقی اصیل ایرانی....» خوشبختانه ضرورت حفظ و ترویج موسیقی براساس فنون اجرا وآهنگسازی موسیقی به سبک و فرهنگ خانواده ایرانی از سوی تنی چند از استادان موسیقی در دانشگاه تهران و خارج از مراکزرسمی آموزش عالی به هنرجویان و دانشجویانی که احساس میکنند دغدغه فرهنگ مداری دارند دراین بلبشوی مسموم رسانه – شنیداری- تأکید و هدایت دارند تا دست به خلق آثاری بزنند با کلام و بیکلام و تجربیات تازه خود را به سمع و نظر مردمانی که احساس میکنند مدتهاست در تغذیه شنیداری فقیر شدهاند و تا بهکی میبایست صرفاً از موسیقیهای دهه 30 تا 70 را شنوا باشند اینگونه بهرهمند گردند. نفیسه غلامپور کارشناس مهندسی برق و ارشد مهندسی عمران- نقشهبرداری از دانشگاه تهران- وکارشناس ارشد موسیقی ایرانی متولد دی 1361؛بابل، با ذهنیت و نگاهی مهندس مآبانه توانسته است خروجی پایان نامه خود چنین آلبوم نفیسی را درهمه ابعاد تکنوازی، همنوازی و گروه نوازی(آنسامبل)که برگرفته از گرته برداریهایی از دوره تیموری و نه تقلید درصدا دهی ومسیر ملودی آوری، که سالهاست گوش علاقهمندان به یک موسیقی آشناست، درتکنوازیها، چند نوازیها، تصانیف و نوآوری و به اصطلاح مرسوم آهنگسازی و رعایت دقیق برمتر و ریتم و تمپو مبتنی بر ادوار ایقاع، فلسفه چند صدایی مختص فرهنگ شنیداری ایرانی را چنان لطیف و پرمحتوا رهنمون کند که گویی یک استاد موسیقی با آگاهی تمام میخواهد نه فقط به فراگیرانش بلکه مردمان روزگار بعد از خود را هم یادآور باشد که این نغمهها و آواها و فرمهای دلنشین موسیقیسازی و آوازی ایران روایتگر تاریخ گذشته و حال و آینده است و باید چندین باره شنیدش... ترکیب دلنشین سازهای عود، سنتور، کمانچه وکوبه ایها و همخوانان والبته خواننده خوش خوان، فرکانسی شالیزار وار، در بُعدی وسیع، سبز و گرم و درنهایت پخته باشد همچون برنج ناب شمال ایران که عطرش تا دنیا شنفتنی رایحهای است از نوع ایرانی...!
ترکیببندی اتمسفر آواز بیات ترک و آواز دشتی از متعلقات دستگاه شوردر نوبت بندیهای مرتب با بهرهگیری ازچینش بانگاه مغربی سوئیت وار از لحاظ انطباق مبانی نظری موسیقایی غرب و شرق در آلبوم «سلوک» شنونده هوشیار را به محدوده شنیداری با تکنیکهای رایج در سازها و خوانش خوانندگی بسط و گسترش مییابد و نقش آفرینی رنگارنگی دربافت چند صدایی ویژه موسیقی ایرانی از ابتدا تا انتهای آثارموّاج است. بیایید با هم در حمایت از موسیقیهای خوب گوش نواز فرزندان سرزمینمان بیش از پیش کوشا باشیم.
«سلوک»
آهنگساز نفیسه غلام پور
خواننده امیر اثنی عشری
ناشر ماهور
نوازنده و منتقدهنری
درروزگاری به سر میبریم که چندان اقبالی به موسیقی قدیم ایران از سوی ناشران، رسانهها و دیگر مراکز و افراد ذیربط نمیبینیم! اما هستند هنرجویان، دانشجویان و دیگر علاقهمندانی که بههر دلیلی بهدنبال فضاهای شنیداری اصیل هستند و تمام کوشش آنها مبتنی برحفظ، احیا و اشاعه این نوع از موسیقی است که میخوانندش «موسیقی دستگاهی یا موسیقی ملی یا موسیقی سنتی یا موسیقی اصیل ایرانی....» خوشبختانه ضرورت حفظ و ترویج موسیقی براساس فنون اجرا وآهنگسازی موسیقی به سبک و فرهنگ خانواده ایرانی از سوی تنی چند از استادان موسیقی در دانشگاه تهران و خارج از مراکزرسمی آموزش عالی به هنرجویان و دانشجویانی که احساس میکنند دغدغه فرهنگ مداری دارند دراین بلبشوی مسموم رسانه – شنیداری- تأکید و هدایت دارند تا دست به خلق آثاری بزنند با کلام و بیکلام و تجربیات تازه خود را به سمع و نظر مردمانی که احساس میکنند مدتهاست در تغذیه شنیداری فقیر شدهاند و تا بهکی میبایست صرفاً از موسیقیهای دهه 30 تا 70 را شنوا باشند اینگونه بهرهمند گردند. نفیسه غلامپور کارشناس مهندسی برق و ارشد مهندسی عمران- نقشهبرداری از دانشگاه تهران- وکارشناس ارشد موسیقی ایرانی متولد دی 1361؛بابل، با ذهنیت و نگاهی مهندس مآبانه توانسته است خروجی پایان نامه خود چنین آلبوم نفیسی را درهمه ابعاد تکنوازی، همنوازی و گروه نوازی(آنسامبل)که برگرفته از گرته برداریهایی از دوره تیموری و نه تقلید درصدا دهی ومسیر ملودی آوری، که سالهاست گوش علاقهمندان به یک موسیقی آشناست، درتکنوازیها، چند نوازیها، تصانیف و نوآوری و به اصطلاح مرسوم آهنگسازی و رعایت دقیق برمتر و ریتم و تمپو مبتنی بر ادوار ایقاع، فلسفه چند صدایی مختص فرهنگ شنیداری ایرانی را چنان لطیف و پرمحتوا رهنمون کند که گویی یک استاد موسیقی با آگاهی تمام میخواهد نه فقط به فراگیرانش بلکه مردمان روزگار بعد از خود را هم یادآور باشد که این نغمهها و آواها و فرمهای دلنشین موسیقیسازی و آوازی ایران روایتگر تاریخ گذشته و حال و آینده است و باید چندین باره شنیدش... ترکیب دلنشین سازهای عود، سنتور، کمانچه وکوبه ایها و همخوانان والبته خواننده خوش خوان، فرکانسی شالیزار وار، در بُعدی وسیع، سبز و گرم و درنهایت پخته باشد همچون برنج ناب شمال ایران که عطرش تا دنیا شنفتنی رایحهای است از نوع ایرانی...!
ترکیببندی اتمسفر آواز بیات ترک و آواز دشتی از متعلقات دستگاه شوردر نوبت بندیهای مرتب با بهرهگیری ازچینش بانگاه مغربی سوئیت وار از لحاظ انطباق مبانی نظری موسیقایی غرب و شرق در آلبوم «سلوک» شنونده هوشیار را به محدوده شنیداری با تکنیکهای رایج در سازها و خوانش خوانندگی بسط و گسترش مییابد و نقش آفرینی رنگارنگی دربافت چند صدایی ویژه موسیقی ایرانی از ابتدا تا انتهای آثارموّاج است. بیایید با هم در حمایت از موسیقیهای خوب گوش نواز فرزندان سرزمینمان بیش از پیش کوشا باشیم.
«سلوک»
آهنگساز نفیسه غلام پور
خواننده امیر اثنی عشری
ناشر ماهور
نقش بیبدیل تئاتر در جامعه امروز
میثم یوسفی
کارگردان تئاتر
تئاتر آنگاه آغاز میشود که دو نفر با هم دیدار میکنند، به گفتهای دیگر اگر یکی برخیزد و دیگری او را تماشا کند، این نقطه، نقطه آغاز است؛برای اینکه پیشرفتی رخ دهد شخص سومی هم لازم است تا برخوردی صورت پذیرد و آنگاه است که زندگی زمام کار را بهدست میگیرد و میتوان بسیار پیش رفت. اساس کار را همین سه عنصر تشکیل میدهند.
تئاتر تنها هنری است که در تمام اشکال آن نیاز به تماشاگر دارد و حضور تماشاگران در نمایش حضوری انرژیبخش و برای گروه اجرایی امیدبخش است، اگر تماشاگر یا مخاطبان تئاتر حذف شوند بخش بسیار مهمی از جذابیت اش را از دست میدهد؛ برای جذب مخاطب بجز گروه اجرایی و رسالت آنها در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری یک ایده و هدف به مخاطب، مسئولان و مدیران فرهنگی و هنری جامعه اعم از مدیران تالارهای نمایشی و مدیریت مرکز هنرهای نمایشی (درحمایت هر چه بهتر در تولید آثار تئاتری و بهبود وضعیت سخت افزاری و زیر بنایی مکانهای هنری و علیالخصوص امنیت و سلامت گروه اجراکننده و امنیت و سلامت مخاطبان) نقش بسیار مهمی ایفا میکنند.
نهادها و سازمانهای فرهنگی و هنری مانند شهرداریها و رسانههای ارتباط جمعی مثل صدا وسیما در بازتاب هر چه بهتر و همچنین اطلاعرسانی آنچه روی صحنه است میتوانند بسیار نقشآفرین باشند و بهمعنای کلیتر و مهمتر در بازتاب و معرفی این آثار هنری به مردم جامعه و گروههای هنری بسیار میتوانند مؤثر و مفید واقع شوند، بهعنوان مثال در شرایط بغرنج کنونی، پلتفرمهای تازه متولدشده در فضای مجازی و همچنین شبکههای مختلف تلویزیونی پس از پایان دوره یک ماه اجرای آثار میتوانند این نمایشها را با کیفیتهای استاندارد ،ضبط و مناسب با مدیومی به نام تلویزیون و قاب تصویری آن، از شبکههای مختلف پخش کنند.
لازم به ذکر است شرایط اقتصادی در دورهای که در آن بسر میبریم نیز تأثیر بسزایی در استقبال مخاطب از آثار هنری دارد و حتماً تهیه بلیتهای گرانقیمت آثار نمایشی برای آنها ممکن است در اولویت قرار نگیرد که در این زمینه هم مدیران فرهنگـــــــــــی میتوانند با تخصیص بودجههای فرهنگی برای تولید و حمایت از هنرمندان و مخاطبان به حیات و بقای گروههای تئاتری و جذب تعداد بیشتری از مخاطبان راهگشا و کمک رسان باشند، بهعنوان نمونه مراکز فرهنگی میتوانند با تخصیص یارانههای فرهنگی قدم بزرگی در این راه بردارند تا خانوادهها نیز بیدغدغه بتوانند این خوراکهای فرهنگی را در سبد خرید خانوار خود داشته باشند و آن را حذف نکنند؛ بههر روی اگر به اهمیت و تأثیرپذیری تئاتر در جامعه ایمان داشته باشیم و بهگفتهای دیگر برای آن نقشی درمانگر، آن هم در شرایط کنونی قائل باشیم پس لازم است بهصورت جدیتر و تخصصیتر به مسائلی که در این یادداشت به آن اشاره شد فکر شود و تمامی کسانی که در هر رتبه و جایگاه و سطحی، دغدغه حیات و رشد تئاتر را در سر دارند دست به دست هم بدهند تا این هنر مادر بتواند به نقش خود در جامعه عمل کند و همانطور که آمد شکی نیست که تئاتر درگذشته و حال و آینده نقشی معجزهآسا به عهده داشته است، البته به شرطی که تمامی زیرساختها و برنامهریزیها و حمایتها برای جذب مخاطب بدرستی صورت پذیرد.
کارگردان تئاتر
تئاتر آنگاه آغاز میشود که دو نفر با هم دیدار میکنند، به گفتهای دیگر اگر یکی برخیزد و دیگری او را تماشا کند، این نقطه، نقطه آغاز است؛برای اینکه پیشرفتی رخ دهد شخص سومی هم لازم است تا برخوردی صورت پذیرد و آنگاه است که زندگی زمام کار را بهدست میگیرد و میتوان بسیار پیش رفت. اساس کار را همین سه عنصر تشکیل میدهند.
تئاتر تنها هنری است که در تمام اشکال آن نیاز به تماشاگر دارد و حضور تماشاگران در نمایش حضوری انرژیبخش و برای گروه اجرایی امیدبخش است، اگر تماشاگر یا مخاطبان تئاتر حذف شوند بخش بسیار مهمی از جذابیت اش را از دست میدهد؛ برای جذب مخاطب بجز گروه اجرایی و رسالت آنها در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری یک ایده و هدف به مخاطب، مسئولان و مدیران فرهنگی و هنری جامعه اعم از مدیران تالارهای نمایشی و مدیریت مرکز هنرهای نمایشی (درحمایت هر چه بهتر در تولید آثار تئاتری و بهبود وضعیت سخت افزاری و زیر بنایی مکانهای هنری و علیالخصوص امنیت و سلامت گروه اجراکننده و امنیت و سلامت مخاطبان) نقش بسیار مهمی ایفا میکنند.
نهادها و سازمانهای فرهنگی و هنری مانند شهرداریها و رسانههای ارتباط جمعی مثل صدا وسیما در بازتاب هر چه بهتر و همچنین اطلاعرسانی آنچه روی صحنه است میتوانند بسیار نقشآفرین باشند و بهمعنای کلیتر و مهمتر در بازتاب و معرفی این آثار هنری به مردم جامعه و گروههای هنری بسیار میتوانند مؤثر و مفید واقع شوند، بهعنوان مثال در شرایط بغرنج کنونی، پلتفرمهای تازه متولدشده در فضای مجازی و همچنین شبکههای مختلف تلویزیونی پس از پایان دوره یک ماه اجرای آثار میتوانند این نمایشها را با کیفیتهای استاندارد ،ضبط و مناسب با مدیومی به نام تلویزیون و قاب تصویری آن، از شبکههای مختلف پخش کنند.
لازم به ذکر است شرایط اقتصادی در دورهای که در آن بسر میبریم نیز تأثیر بسزایی در استقبال مخاطب از آثار هنری دارد و حتماً تهیه بلیتهای گرانقیمت آثار نمایشی برای آنها ممکن است در اولویت قرار نگیرد که در این زمینه هم مدیران فرهنگـــــــــــی میتوانند با تخصیص بودجههای فرهنگی برای تولید و حمایت از هنرمندان و مخاطبان به حیات و بقای گروههای تئاتری و جذب تعداد بیشتری از مخاطبان راهگشا و کمک رسان باشند، بهعنوان نمونه مراکز فرهنگی میتوانند با تخصیص یارانههای فرهنگی قدم بزرگی در این راه بردارند تا خانوادهها نیز بیدغدغه بتوانند این خوراکهای فرهنگی را در سبد خرید خانوار خود داشته باشند و آن را حذف نکنند؛ بههر روی اگر به اهمیت و تأثیرپذیری تئاتر در جامعه ایمان داشته باشیم و بهگفتهای دیگر برای آن نقشی درمانگر، آن هم در شرایط کنونی قائل باشیم پس لازم است بهصورت جدیتر و تخصصیتر به مسائلی که در این یادداشت به آن اشاره شد فکر شود و تمامی کسانی که در هر رتبه و جایگاه و سطحی، دغدغه حیات و رشد تئاتر را در سر دارند دست به دست هم بدهند تا این هنر مادر بتواند به نقش خود در جامعه عمل کند و همانطور که آمد شکی نیست که تئاتر درگذشته و حال و آینده نقشی معجزهآسا به عهده داشته است، البته به شرطی که تمامی زیرساختها و برنامهریزیها و حمایتها برای جذب مخاطب بدرستی صورت پذیرد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
شهریار عباسی: کرونا مانند برخی بحرانها در داستاننویسی موج ایجاد نمیکند
-
کودک به اجبار و تکلیف کتابخوان نمیشود
-
شهروند مجـــازی
-
مرگِ بلیغ هنرمند
-
«سلوک» در موسیقی ایرانی
-
نقش بیبدیل تئاتر در جامعه امروز
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین