یا شغلت را عوض کن یا طلاقم بده
گروه حوادث / در حالی که برخی از زوجین به خاطر مشکلات اقتصادی ناشی از بیکاری ادامه زندگی مشترک را غیرممکن میدانند، اینبار داستان زندگی میترا و بابک که پس از یکسال بهخاطر کار شوهر به بنبست ظاهری رسیده بیشتر شبیه طنز است.
میترا زن 23 ساله تا لحظه ورود به شعبه فقط یک خواسته دارد و یک راه پیشروی همسر جوانش گذاشته یا بیکار شو یا من را طلاق بده!
پاسخ بابک 25 ساله هم فقط در محدوده این جملات خلاصه میشود که اگر بیکار شوم از کجا خرج زندگیمان را بدهیم؟
منشی شعبه بالاخره آنها را به اتاق قاضی هدایت کرد. قاضی میانسال همانطوری که به پرونده و دادخواست زن جوان نگاه میکرد رو به میترا گفت: کجا با همسرت آشنا شدی؟
میترا جواب داد: بابک انتخاب من نبود و به صورت سنتی و به خواست پدرم با او ازدواج کردم. خانوادهام پیش از ازدواج مدام به من میگفتند که خانواده خوبی دارد و حتماً خوشبختت میکند و من هم بعد از 2 جلسه رفت و آمد در نهایت به عقد او در آمدم و یک ماه بعد هم عروسی کردیم و در طبقه پایین خانه پدر بابک ساکن شدیم. بــــا اینکه یکسال از زندگی مان گذشته اما هنوز نه من بابک را به خوبی شناختهام و نه او مرا. بعد همسرم از من میخواهد که به او اعتماد داشته باشم.
در این میان بابک حرف میترا را قطع کرد و گفت: جناب قاضی بحث شناخت نیست. همسرم بعد از یکسال هنوز به من شک دارد. من در یک تولیدی لباس کار میکنم که اغلب همکارانم خانم هستند و به خاطر شرایط کارم با آنها به صورت تلفنی در ارتباط هستم اما هربار که هرکدام از آنها با من تماس میگیرند ما باهم جر و بحث داریم و همسرم من را متهم به ارتباطات پنهانی میکند.
میترا گفت: روز خواستگاری غیر از چند کلمه با من حرف نزدی و خانواده ات تأکید داشتند که تو آدم محجوب و خجالتیای هستی اما بعد از ازدواج نه از آن حجب و حیا خبری بود و نه از خجالتی بودنت. جناب قاضی وقتی یکی از همکارانش تماس میگیرد آنقدر با آنها راحت صحبت میکند که حرفهایش آزارم میدهد هربار هم که اعتراض میکنم به شکاک بودن و سوءتفاهم متهم میشوم.
بابک جواب داد: این ادبیات کلام من است و من هیچ محبتی به همکارانم ندارم. اما چون تو من را نمیشناسی فکر میکنی با آنها رابطه غیرمعمول دارم وگرنه من فقط با آنها رابطه کاری دارم.
میترا نگاه معناداری به بابک کرد و به قاضی گفت: جناب قاضی چه ضرورتی دارد که همکاران همسرم وقت و بیوقت با او تماس بگیرند و پیامک بدهند. مگر زمانی که ساعت کاری تمام شده چند بار باید برای امور فردا باهم هماهنگ شوند. مگر نمیتوانند در همان محیط کار برنامههای روزهای بعد را مشخص کنند. من دیگر تحمل رفتارهای او را ندارم و حالا هم اگر من را میخواهد یا باید از کارش استعفا بدهد و به کار دیگری مشغول شود یا من را طلاق بدهد.
بابک جواب داد: در این وضعیت آشفته بازار از کارم استعفا بدهم چگونه خرج زندگی مان را دربیاوریم. جناب قاضی همسر من با افکار منفی خیالبافی میکند وگرنه من هیچ کار خلافی نکردم.
میترا گفت: بیکار شوی و با سختی زندگی کنیم بهتر از آن است که هر روز از ترس خیانت به من تنم بلرزد و در ساعاتی که سر کار هستی هزار جور فکر و خیال کنم. اصلاً چرا باید در جایی کار کنی که تنها مرد آنجا تو باشی و با 5-6 زن همکار باشی.
در این لحظه بابک که عصبانی شده بود گفت: اصلاً فکر کن طبق قانون میخواهم چند تا زن دیگر هم بگیرم و اگر مشکلی با این قضیهداری از من جدا شو و بزار من راحت زندگی بکنم.
قاضی حرفهای بابک را قطع کرد و گفت: این شیوه حرف زدن با همسرت اشتباه است مشکل شما آنقدر شدید نیست که بخواهید طلاق بگیرید. 2 ماه به واحد مشاوره بروید تا مشکلتان حل شود و در غیر اینصورت در خصوص پروندهتان تصمیمگیری میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حوزه خانواده
مشکل اصلی این زوج نبود شناخت کافی نسبت به هم قبل از ازدواج است این زوج باید قبل از ازدواج حداقل چندماه از هم شناخت پیدا میکردند و به یک توافق میرسیدند تا بعد از ازدواج دچار دوگانگی نشوند.
مشکل دیگر این زوج ناآگاهی نسبت به سواد عاطفی است به زبان سادهتر نبود شناخت نسبت به هم باعث شده به مسائل عاطفی همدیگر توجه نداشته باشند و همین مسأله کافی است تا سوءتفاهم به وجود بیاید.
نکات ایمنی برای خانه تکانی
گروه حوادث/ هرساله در آخرین روزهای سال بنا بر یک سنت دیرینه ایرانیها شروع به خانه تکانی میکنند. اما از سوی دیگر اجرای همین سنت دیرینه هر ساله تعداد زیادی را نیز روانه بیمارستانها و مراکز درمانی میکند.
از آنجا که خانمها بیشتر در این روزهای خانه تکانی آسیب میبینند برای پیشگیری از این موضوع کیارش نظری، مسئول آتشنشانی خرمدره توصیههایی دارد که با هم میخوانیم.
وی در این رابطه به ایسنا گفت: همه ساله در اسفند ماه ایرانیان برای استقبال از فصل بهار و برگزاری عید نوروز به خانهتکانی میپردازند، این سنت در مواردی باعث آسیبهای جدی به اعضای خانواده میشود که با رعایت نکات ایمنی میتوان از این آسیبها پیشگیری کرده و سال نو را بدون حادثه جشن گرفت.
وی با بیان اینکه در خانهتکانی و در زمان نظافت خانه باید از سطح اتکایی نردبان و چهارپایه با زمین کاملاً مطمئن بوده و از نوع استاندارد و نردبان دوطرفه استفاده شود، عنوان کرد: از شستوشوی پرده، کف آشپزخانه، حمام و غیره که آلوده به مواد روغنی میشود، توسط موادی مانند بنزین که سریع آتش میگیرد، خودداری کنید.
از قرار دادن مواد شوینده مانند وایتکس، جوهر نمک و غیره در روی زمین و در دسترس کودکان بپرهیزید. در زمان پاک کردن شیشه و پنجرههای منزل نیز باید احتیاط کرده و از رفتن روی نردهها و یا قرنیزهای آن خودداری شود.
نظری با تأکید بر این مطلب که شستوشوی لوازم برقی مانند لوستر، چراغ روشنایی و غیره قبل از قطع کامل برق بسیار خطرناک بوده و احتمال برقگرفتگی افراد را محتمل میسازد، گفت: برای این کار اول به وسیله دستکش پلاستیکی برق آن را قطع و سپس نسبت به پاکسازی آن اقدام شود. در زمان جابهجایی لوازم خانگی بخصوص اجاق گاز باید احتیاط کرده و همه اتصالات مربوط به گاز اعم از شهری و کپسول را توسط آب و صابون چک کرد تا از نشت نکردن گاز مطمئن شد. در ضمن نسبت به تعویض بموقع شیلنگهای رابط گاز فرسوده نیز باید اقدام شود.
این مسئول با تأکید بر این مطلب که از ریختن مواد قابل اشتعال در چاههای فاضلاب، دستشویی، توالت و غیره نیز باید پرهیز شود، بیان کرد: در اثر ریزش اینگونه مواد در محیط خانه انفجار و آتشسوزی بسیار محتمل است.
از جابهجایی لوازم و اثاثیه سنگین منزل بهصورت فردی نیز باید اجتناب کرده و در این مورد از کارگران حرفهای و یا کار گروهی بهرهگیری کرد تا در ایام خوش نوروزی دچار دیسک کمر و یا عوارض ناشی از آن نشد.
دختری که در زندانزاده شد
محمد بلوری - قسمت 16
مسافرخانهچی رو به مهتاب کرد و گفت:
- متأسفم خانمجان، هرچند خانم محترمی هستید اما دستور شهربانی است. مسافر باید شناسنامه داشته باشد وگرنه از پذیرش شما معذوریم.
مهتاب داشت با ناامیدی برمیگشت تا از پلهها پایین برود که زن میانسالی از پلههای بالایی صدایش زد.
- خانم صبر کن. حالا بیرون در خیابان باران یک نفس میباره و میبینم سراپا خیس شدهای، بیا بالا تا اتاقی به شما بدم.
زن مسافرخانهچی بود از پلهها پایین آمد، چمدانی را که در دست مهتاب بود بهدست گرفت و او را از پلهها بالا برد. وارد اتاق یک تختهای شدند و زن پرسید:
- تو چمدونت، لباسداری که عوض کنی؟ سراپای تو خیس شده؟
مهتاب گفت: نه مادر، فقط همین که تو تنم هست.
زن گفت: پس صبر کن تا لباس بیارم بپوشی.
و رفت تا برایش لباس بیاورد وقتی با چند تکه لباس برگشت پرسید:
- میبینم تو این شهر غریبی دخترم؟ خیلیهم خسته بهنظر میرسی؟ از کجا آمدهای؟
مهتاب لباس زن مسافرخانهچی را که پوشید آمد کنارش بر لب تخت نشست. آه عمیقی کشید و گفت: داستان زندگیم بلنده مادر، پانزده سال حبس کشیدهام اما بیگناه، همین امروز صبح بود که آزادم کردند. فردا باید پیش مدیر زندان زنان برگردم تا شناسنامهام و برگه بیگناهی را تحویل بگیرم. مدیر زندان خیلی لطف کرده که بدون شناسنامه و هر مدرکی من را از زندان بیرون فرستاده.
زن با واهمه، چشم دراند و غمخوارانه به چهره رنگپریده مهتاب نگاه کرد، پرسید:
-پانزده سال زندان؟ آخه چرا؟
مهتاب آهی کشید و گفت:
-قصهاش درازه مادرجان، با شوهرم که عاشق هم بودیم ازدواج کردیم، اما دو سه ماهی آبستن بودم که شوهرم کشته شد. یک روز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم توی رختخوابش مرده. پزشکان قانونی تشخیص دادند که با یک نوع سم مخصوص آفات گیاهان باغچهمان کشتهشده. نامادری بدجنس شوهرم مدعی شد که من مرتکب قتل شدهام. دستگیرم کردند که در دادگاه جنایی با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکومم کردند. در زندان بودم که دخترم متولد شد و وقتی دیدم محکوم به حبس ابد شدهام. با خودم گفتم چرا بچهام را توی زندان بزرگش کنم، تصمیمگرفتم بسپارمش به خانوادهای که فرزندی نداشتند. یکی از خبرنگاران روزنامه به کمکم آمد و سرگذشتم را در روزنامه چاپ کرد. بعد صدها خانواده تقاضا کردند که بچهام را به آنها بسپارم تا اینکه دو سه ماه بعد زن و شوهری که بچه دار نمیشدند به زندان آمدند و دخترکم را تحویلشان دادم.
زن که از شنیدن این سرگذشت غمخوارانه سر میجنباند گفت:
- بمیرم الهی برایت دخترم. اما چطور بعد از پانزده سال حبس، حالا فهمیدند که بیگناهی؟ مگر قاتل اصلی شوهرت پیدا شده؟
مهتاب آه عمیقی کشید و رؤیای غمانگیز و حسرت باری، رعشهای به لبهایش انداخت. جواب داد:
- برادر خوانده حیلهگرش به تحریک مادرش سم گیاهی را نیمههای شب در لیوان آبی که هر شب بالای سرشوهرم بود ریخت و همسر عزیزم گویا سحرگاه تشنهاش شده با خوردن آب کشته شده است.
زن مسافرخانهچی گفت: - آخه چرا؟ چه دشمنی با شوهرت داشت.
مهتاب آه کشان جواب داد:
- بهخاطر تصاحب شرکت تجاری همسرم. مهندس مهرداد یعنی شوهر خدابیامرزم یک شرکت بزرگ تجاری راهاندازی کرده بود و برادرخوانده با مادر حیلهگر قصد داشتند این شرکت بزرگ را از دست شوهرم در بیاورند. چون مدعی بودند آنها هم سهمی در این دارایی همسرم دارند.
مهتاب که از یادآوری گذشتهها اشک در چشمهایش میجوشید ادامه داد: زمانی که مهندس زنده بود من هم در آن شرکت مشغول کار بودم. با مرگ شوهرم بالاخره این مادر و فرزند حیلهگر توانستند این شرکت تجاری را غاصبانه به چنگ بیاورند در حالی که قانوناً به من میرسید. چون شوهر خدا بیامرزم تصمیم داشت به من انتقال بدهد.
زن با کنجکاوی پرسید: - راستی چطور ثابت شد که تو بیگناههستی؟
مهتاب جواب داد: آره مادر جان، آنطور که برایم روشن شده برادر ناتنی شوهرم از چند سال پیش به سرطان مبتلا شده بود تا اینکه با درد و عذاب الهی به بستر مرگ افتاد و چند روز قبل از مردن عذاب وجدان گرفت. از یک محضر دار اسناد رسمی خواست به بالینش بیاید تا وصیت بکند. در این وصیتنامه اقرار کرد که آن شب، مقداری از سم نباتی را در لیوان آب مهندس مهرداد یعنی شوهرم ریخته و باعث مرگش شده تا به اتفاق مادر حیله گرش صاحب شرکت تجاری شوند. بعد این وصیتنامه را که محضردار قانونیاش کرده بود بهعنوان یک سند رسمی و غیرقابل انکار برای دادستان تهران فرستاد. تا اینکه یک روز به دستور دادستان، یکی از بازپرسهای جنایی دادسرا بر بالین این مرد دم مرگ حاضر شد و به بازجویی از او پرداخت. براساس این اقرار، مادر حیلهگرش هم اعتراف کرد که در کشتن شوهر خدابیامرز من با پسرش همدستی داشته است. این زن ظالم هم دستگیر شد و با اقرار به جرم روانه زندانش کردند. چند روز بعد هم پسر تبهکارش مرد تا اینکه دوباره من به دادگاه احضار شدم و پس از پانزده سال زندان بیگناهم شناختند....
ادامه دارد
آرزو کیهان
یک روستا زیر خاکستر آتنا
فوران آتشفشان آتنا در ایتالیا ساکنان روستای مجاور را به تکاپو برای جمعآوری خاکسترها انداخت.
بهگزارش دیلی میل، تصاویر منتشر شده از فوران دوباره این آتشفشان نشان می دهد که خاکسترهای سوخته همه مناطق روستایی در اطراف آتشفشان را فرا گرفته است.
مؤسسه ژئوفیزیک ایتالیا نیز اعلام کرد که این آتشفشان بار دیگر فعالیت خود را آغاز کرده است و گدازههای آن تا ارتفاع 300 متر پراکنده شده است.
از اینرو ساکنان منطقه هر روز مجبور به جمعآوری خاکسترها از پیاده روها، بالکنها و خودروهایشان هستند.
آتنا کوه آتشفشانی است در شمال شرقی جزیره سیسیل که از مرتفعترین کوههای اروپا و ۳۳۵۰ متر ارتفاع آن از سطح دریا است. کوه آتنا که در جزیره سیسیل ایتالیا واقع شده نه تنها فعالترین آتشفشان اروپا بلکه یکی از فعالترین آتشفشانهای جهان محسوب میشود که سابقه فوران گدازههای مذاب از آن به ۳۵۰۰ سال پیش برمیگردد.
بهگفته کارشناسان این آتشفشان هر ساله بیش از دهها میلیون تن گدازه و بیش از 7 میلیون تن دی اکسید کربن، آب و دی اکسید گوگرد را در هوا منتشر میکند.
حمله مشتری رستوران به مرد بی خانمان
مشتری رستوران «کی اف سی» هنگامیکه یک مرد بیخانمان از او درخواست غذا کرد با چاقو به جان گدای بینوا افتاد.
بهگزارش کرایم، این مرد بیخانمان که گرسنه بود برای درخواست غذا خود را به یکی از مشتریان رستوران در فلوریدا امریکا نزدیک کرد و از او خواست برایش غذا بگیرد اما هنگامیکه از مشتری جواب منفی شنید سنگی به سمت این مرد پرتاب کرد که باعث خشمگین شدن مشتری شد.
گزارشهای پلیس نشان می دهد که «پیرسون» 27 ساله پس از این اتفاق با عصبانیت از جایش برخاست و با چاقو به جان گدای بیخانمان افتاد و او را بشدت زخمی کرد.
در پی این درگیری مأموران پلیس وارد عمل شده و مشتری رستوران را با قرار وثیقه 50 هزار دلاری دستگیر و گدای زخمی را به بیمارستان منتقل کردند.
متهم پس از دستگیری مدعی شد که چون مرد بیخانمان به سمتش سنگ پرتاب کرده برای دفاع از خود به رویش چاقو کشیده است.
حبس ابد برای قاتل 2 کودک
مرد تبهکار که 30 سال قبل دو کودک را ربوده و پس از تعرض به قتل رسانده بود به حبس ابد محکوم شد. به گزارش کرایم، متهم «کنت راسموسون» اهل کالیفرنیای امریکا روز گذشته به جرم تجاوز و قتل دو پسر بچه به حبس ابد محکوم شد. «جورج گاسکان» دادستان لس آنجلس در این ارتباط گفت: این مرد یک مجرم خطرناک است و دیگر کسی به خاطر آزادی این مرد نگران فرزندانش نخواهد بود. بنا بر اطلاعات پلیس کالیفرنیا متهم بر اساس شواهد بهدست آمده از آزمایشات دی ان ای به جرم قتل دو پسر بچه در سال 1981 میلادی شناسایی و محکوم شده است. گزارشهای پلیس نشان میدهد که متهم هر دو قربانی خود را به شیوهای یکسان هنگام دوچرخه سواری ربوده و پس از تعرض به قتل رسانده است هر دو پسر بچه 7 و 8 سال سن داشتهاند و مأموران پلیس اجسادشان را در درهای در نزدیکی تپه آگورا پیدا کرده و کارآگاهان پلیس از سال 1981 میلادی بهدنبال این قاتل بودند.
مار سمی در اسباب بازی یک دختر
مادر استرالیایی با دیدن یک مار کنار اسباب بازیهای دختر کوچکش از ترس شوکه شد.
به گزارش میرر، حضور یک مار در اتاق خواب هر کودکی میتواند بدترین کابوس پدر و مادر باشد.
مادر استرالیایی در این ارتباط گفت: هنگام ورود به اتاق خواب دخترم یک مار قهوهای رنگ را کنار کفش او در اتاق خوابش پیدا کردم گرچه در نخستین نگاه تصور کردم که این مار بند کفش دخترم است اما با حرکت حیوان وحشت زده شدم. دخترم بسیار خوش شانس بود که این مار نیشش نزده بود.
وی افزود: مار پس از حرکت خودش را از نزدیکی کفش به سمت اسباب بازیها رساند اما من و همسرم موفق شدیم تا با یک ظرف پلاستیکی بزرگ این مار را گرفته و از خانه بیرون بیندازیم.
«دارن» متخصص حیوانات بومی در این باره گفت: وقتی گردن یک مار به سمت بالا و جلو حرکت میکند میتواند مهاجم و خطرناک باشد این خانواده بسیار خوش شانس بودهاند که بموقع متوجه این میهمان ناخوانده شدهاند.