ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نرگس آبیار: با ترکیه ریشههای فرهنگی مشترک فراوان داریم
در محدوده خاورمیانه، ترکیه و ایران هستند که دارند خیلی خوب در حوزه سینما کار میکنند. بشدت امکان همکاری مشترک هست چون ریشههای فرهنگی مشترک فراوان داریم. برای مثال، در موضع پناهندگان موضوع ما میتواند مشترک باشد. تعداد زیادی از پناهندگان سوری به ترکیه آمدهاند و ما هم میزبان پناهندگان از افغانستان و دیگر کشورها بودهایم. در موضوع مواد مخدر هم میتوانیم کارهای مشترک را دنبال کنیم.
به تازگی آقای حسن فتحی یک پروژه مشترک درباره زندگی مولانا در ترکیه ساخت که اتفاقی بسیار خوب است و خود من هم خیلی تمایل دارم یک کار در ترکیه بسازم. تا آنجا که من دنبال کرده و پی گرفتهام، سینمای ترکیه در سالهای اخیر جهشی بسیار خوب داشته است.
بخشی از سخنان کارگردان فیلم سینمایی ابلق در گفتوگو با خبرگزاری آناتولی
به تازگی آقای حسن فتحی یک پروژه مشترک درباره زندگی مولانا در ترکیه ساخت که اتفاقی بسیار خوب است و خود من هم خیلی تمایل دارم یک کار در ترکیه بسازم. تا آنجا که من دنبال کرده و پی گرفتهام، سینمای ترکیه در سالهای اخیر جهشی بسیار خوب داشته است.
بخشی از سخنان کارگردان فیلم سینمایی ابلق در گفتوگو با خبرگزاری آناتولی
تئاتر پاسداشت زندگی است
امیر دژاکام
کارگردان تئاتر
آنچه امروز باعث شده که من و دوستان دیگر، با همه رنج و مشقتهای موجود باز هم بایستیم و سختیها را به جان بخریم و کار روی صحنه ببریم، نه درآمد ناچیز از اجرای تئاتر، آنهم در این روزهای پردلهره، بلکه بهانهای است برای گرامیداشت و پاسداشت زندگی.
در روزگاری که مرگ، بیخگوش ما ایستاده و حتی چشمدرچشم به ما نگاه میکند؛ ما میخواهیم با امید هرچه تمامتر، به جای مرگ و نیستی، خیره به هستی و بودن باشیم و به چشمهای زندگی نگاه کنیم. انگیزه این است و تلاش اینجاست که بگوییم زندگی در جریان است. برای آن است که با حضورمان به مردم بگوییم عشق نخواهد مرد و به قول و گفته آن شاعر «وای اگر عشق بمیرد همه عالم مرده» است. انگیزه من برای هر شب روی صحنه «ایوب خان» با گروه جوان و 14 نفره این است که بگویم با رعایت دقیق شیوهنامههای بهداشتی، حتی بسیار بیشتر و بیشتر به شکل وسواسیاش، مراقب مردمی که میآیند میهمانمان میشوند و کار را تماشا میکنند هستیم و کنارشان میخواهیم زندگی را در روزهای سخت تجربه کنیم. مخاطبان «ایوب خان» و تئاتر هم این هنر اصیل و تنها را، بیش از این تنها نگذاشتند و خوب استقبال کردند.
ما مثل برخی، تاجر هنر نیستیم، که در این روزهای سخت، دست روی دست بگذاریم و تا از این مهلکه بیرون رفتیم، باز سالنهای اصلی شهر را با بازیگران و قراردادها و فروشهای میلیاردی پر کنیم. ما 15 سال است فراموش شدهایم و میدانیم بعد از این روزگار، باز هم فراموش میشویم و صحنهها به درآمدهای کلان تجار فرهنگی میرسد که با آثار ضعیف اما پرجلال و جبروت سلبریتیهایشان عمر مردم را تلف میکنند و جیبهایشان را پر. بسیاری میپرسند که بعد از این دوران تئاتر چه خواهد شد و چه تغییری در بنیه آن ایجاد خواهد شد؟ من میگویم هیچ. در بر همان پاشنه قبلی خواهد چرخید و پول و درآمدزایی حرف اول را خواهد زد و نه آموزش و پیشرفت و تربیت نیروی انسانی و... چون مبحث آموزش برای مالاندوزهایی که به هنر چسبیدهاند جایگاهی ندارد و صرفاً انجام شعبده و درآمد برایشان مهم است. پس اتفاقی نخواهد افتاد و تاجران فرهنگ دوباره با نمایشهای بزکدوزک شده سر و کلهشان پیدا خواهد شد. با اینهمه؛ داشتن چنین فکر و پیشبینی، باعث نمیشود که من و امثال من کار نکنیم و عرصه را خالی کنیم و دست روی دست بگذاریم. من و بسیاری دیگر؛ همانطور که گفتم در شرایط کرونا کار روی صحنه بردیم و نوشتیم چون اگر این کار را نمیکردیم، حال و روزگار و روحیهمان از دست میرفت. برای ما تئاتر حکم زندگی دارد و نمیخواستیم دست از این زندگی بکشیم. از سوی دیگر؛ جان مردم هم برای همه ما، مهمترین مسأله بود و من همان قدر که تمام اجراهای اخیر را به کادر درمان تقدیم کردم اعلام کردم که سر اطاعت در پذیرش حکم آنها دارم و اگر بگویند که اجرا نباید بروید، همان کار را خواهیم کرد. با این وسواسها کار را پیش بردیم و اجراها را انجام دادیم و خدا را شاکرم که مردم هم استقبال خوبی داشتند و ما را در این شرایط تنها نگذاشتند؛ البته که بیشک دلهرهای وصفناشدنی همیشه با ما بود و هست اما این دلهرهها را سعی کردیم به منطقی تبدیل کنیم برای پاسداشت و حفاظت از جان آدمی و البته جان تئاتر که تا امروز هم موفق بودیم این وظیفه انسانی را پیش ببریم.
کارگردان تئاتر
آنچه امروز باعث شده که من و دوستان دیگر، با همه رنج و مشقتهای موجود باز هم بایستیم و سختیها را به جان بخریم و کار روی صحنه ببریم، نه درآمد ناچیز از اجرای تئاتر، آنهم در این روزهای پردلهره، بلکه بهانهای است برای گرامیداشت و پاسداشت زندگی.
در روزگاری که مرگ، بیخگوش ما ایستاده و حتی چشمدرچشم به ما نگاه میکند؛ ما میخواهیم با امید هرچه تمامتر، به جای مرگ و نیستی، خیره به هستی و بودن باشیم و به چشمهای زندگی نگاه کنیم. انگیزه این است و تلاش اینجاست که بگوییم زندگی در جریان است. برای آن است که با حضورمان به مردم بگوییم عشق نخواهد مرد و به قول و گفته آن شاعر «وای اگر عشق بمیرد همه عالم مرده» است. انگیزه من برای هر شب روی صحنه «ایوب خان» با گروه جوان و 14 نفره این است که بگویم با رعایت دقیق شیوهنامههای بهداشتی، حتی بسیار بیشتر و بیشتر به شکل وسواسیاش، مراقب مردمی که میآیند میهمانمان میشوند و کار را تماشا میکنند هستیم و کنارشان میخواهیم زندگی را در روزهای سخت تجربه کنیم. مخاطبان «ایوب خان» و تئاتر هم این هنر اصیل و تنها را، بیش از این تنها نگذاشتند و خوب استقبال کردند.
ما مثل برخی، تاجر هنر نیستیم، که در این روزهای سخت، دست روی دست بگذاریم و تا از این مهلکه بیرون رفتیم، باز سالنهای اصلی شهر را با بازیگران و قراردادها و فروشهای میلیاردی پر کنیم. ما 15 سال است فراموش شدهایم و میدانیم بعد از این روزگار، باز هم فراموش میشویم و صحنهها به درآمدهای کلان تجار فرهنگی میرسد که با آثار ضعیف اما پرجلال و جبروت سلبریتیهایشان عمر مردم را تلف میکنند و جیبهایشان را پر. بسیاری میپرسند که بعد از این دوران تئاتر چه خواهد شد و چه تغییری در بنیه آن ایجاد خواهد شد؟ من میگویم هیچ. در بر همان پاشنه قبلی خواهد چرخید و پول و درآمدزایی حرف اول را خواهد زد و نه آموزش و پیشرفت و تربیت نیروی انسانی و... چون مبحث آموزش برای مالاندوزهایی که به هنر چسبیدهاند جایگاهی ندارد و صرفاً انجام شعبده و درآمد برایشان مهم است. پس اتفاقی نخواهد افتاد و تاجران فرهنگ دوباره با نمایشهای بزکدوزک شده سر و کلهشان پیدا خواهد شد. با اینهمه؛ داشتن چنین فکر و پیشبینی، باعث نمیشود که من و امثال من کار نکنیم و عرصه را خالی کنیم و دست روی دست بگذاریم. من و بسیاری دیگر؛ همانطور که گفتم در شرایط کرونا کار روی صحنه بردیم و نوشتیم چون اگر این کار را نمیکردیم، حال و روزگار و روحیهمان از دست میرفت. برای ما تئاتر حکم زندگی دارد و نمیخواستیم دست از این زندگی بکشیم. از سوی دیگر؛ جان مردم هم برای همه ما، مهمترین مسأله بود و من همان قدر که تمام اجراهای اخیر را به کادر درمان تقدیم کردم اعلام کردم که سر اطاعت در پذیرش حکم آنها دارم و اگر بگویند که اجرا نباید بروید، همان کار را خواهیم کرد. با این وسواسها کار را پیش بردیم و اجراها را انجام دادیم و خدا را شاکرم که مردم هم استقبال خوبی داشتند و ما را در این شرایط تنها نگذاشتند؛ البته که بیشک دلهرهای وصفناشدنی همیشه با ما بود و هست اما این دلهرهها را سعی کردیم به منطقی تبدیل کنیم برای پاسداشت و حفاظت از جان آدمی و البته جان تئاتر که تا امروز هم موفق بودیم این وظیفه انسانی را پیش ببریم.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#سانچی
گواهی فوت ۹ خدمه سانچی به علت آنکه «هیچ دلیل یقینآور مبنی بر فوت خدمه نفتکش سانچی وجود ندارد» از سوی دادگاه باطل شد و این خبر بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی پیدا کرد. کاربران به خبرهای مربوط به این نفتکش حساسیت زیادی دارند و این خبر باعث شد بعضیها به زنده بودن خدمه سانچی امید پیدا کنند: «ماجرای سانچی حالا تبدیل به ماجرای گمشدگان شده است. انگار که خدمه اکنون لاست را زندگی میکنند. بعد از هواپیمای گمشده مالزی، سانچی عجیبترین پرونده سالهای اخیر است.»، «برگه فوت رو باطل کردن یعنی الان اونا زنده شدن؟ اگه زنده هستن پس کجان؟ اگر نه این بازیا چیه؟ جز اینه که دیگه غرامت به خانوادهها تعلق نمیگیره؟»، «این داستان از اولش هم عجیب غریب بود!»، «این خبر عجیب امید رو به من برگردوند. هنوز حرفهای زن یکدوم تو گوشمه که مراسم ختم نگرفته بود و میگفت شوهر من نمرده و من بعدش باهاش حرف زدم. به امید اینکه دوباره برگردند»، «سه سال از حادثه تلخ سانچی گذشته؛ از سی و دو نفر خدمه، پیکر سه نفر پیدا شد. در این مدت شایعات و حرف و حدیثهای زیادی مطرح بود و حالا بعد از شکایت و پیگیریهای خانواده برخی از آنها، گواهی فوت 9 نفر باطل شد و این شاید بتونه آغاز راه شفافیت برخی حرفهای عجیب و باورنکردنی باشه»، «الان جواب این ۹ خانواده چیه؟ الان برنامه چیه»، «ماجرای سانچی خیلی عجیب و ترسناکه و از همه ترسناکتر سکوت مقامات»، «شرق نوشته: خانوادهها فوت را قبول ندارند، چون؛ هزار و ۲۰۰ تماس داشتند که فرد تماسگیرنده، اسم خصوصی یا مستعار خانوادهها را بیان کرده و گفته یک ایرانی این شمارهها را داده و درخواست کرده به صاحب شمارهها بگن ما زندهایم.»، «این رأی دادگاه پس از ۱۲۰۰ تماس مشکوکی بود که خبر از زنده بودن آنها میداد»، «یعنی ممکنه واقعاً خدمه سانچی زنده باشند؟ کجا نگهداری میشوند؟ در صورت زنده بودن کدام دولت عامل ربایش آنهاست؟ کوبیدن کشتی چینی به سانچی واقعاً غیرتعمدی بوده؟ دادگاه با کدام مستند گواهی فوت خدمه سانچی را لغو کرده؟ هزاران سؤال و یک کورسوی امید در دلم زبانه میکشد!»، «اینکه رأی دادگاه مبنی بر زنده بودن خدمه کشتی سانچی لازمالاجراست یعنی چی؟ لازمالاجرا بودنش برای کی چه وظیفهای میاره؟»، «دلیل مهمی که خانوادهها فوت را قبول ندارند، به بیش از هزارو ۲۰۰ تماسی بازمیگردد که فرد تماسگیرنده میگفت فرد ایرانیتباری درخواست کرده به صاحب شمارهها اطلاع دهند که «ما زندهایم.»
اسم تو هر اسمی که هست...
امام جمعه مشهد در نماز جمعه این شهر درباره احترام میان همسران حرفهایی زد که باعث شد کاربران زیادی به آن واکنش نشان دهند و دربارهاش بنویسند. حجتالاسلام علمالهدی، امام جمعه مشهد گفت: «متأسفانه با تأثیر فرهنگ غرب زن و همسر درخانه همدیگر را با اسم کوچک صدا میزنند. در لایه اول که صمیمیت بین زن و شوهر حاکم است اگر همدیگر را با اسم کوچک صدا بزنند مانعی ندارد، اما در لایه دوم که لایه ظاهری زندگی است باید حرمت زن و شوهر حفظ شود.» با اینکه کاربرانی از این مینوشتند که منطور امامجمعه مشهد حفظ احترام زن و شوهر در حضور دیگران بوده، شوخیها و انتقادها با این مسأله دیروز هم ادامه داشت: «فضا آنقدر سوررئاله که یه عده هم از صدر اسلام آیات و روایات میارن که اشکال نداره زنت رو به اسم کوچیک صدا کنی.»، «یکی از آقایون روزنامهنگار سال ٨٩ بعد از بازدید از تحریریه خبرگزاری مهر، گفته بود چرا اینا همو به اسم کوچیک صدا میزنن و زن و مرد قاطی نشستن؟»، «روحانی همچین بیراه هم نمیگفت که اگر اینها رأی بیاورند بین مردم دیوار میکشند.»، «من مستمع نماز جمعه در صحن جمهوری بودم. موضوع بحث فرهنگ زندگی زناشویی با تأسی از زندگی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا بود و اینکه حضرات هم را با کنیه و احترام صدا میزدند و متأسفانه الان این احترام رعایت نمیشود و بعد این جملات را گفتند که اینا تحت تأثیر فرهنگ غرب است.»، «من زن بگیرم قبل اینکه صداش کنم Caps lock رو میگیرم که اسمش بزرگ شه مدیون نشم»، «حرمت عقل و دین را حفظ کنید»، «یه گشت امنیت اخلاقی این مدلی هم راه بندازید که زن و شوهرا همدیگه رو با اسم کوچیک صدا نزنن»، «آقای علمالهدی یه نکته اخلاقی قشنگ گفت که زن و شوهر در حضور سایر افراد خانواده باید با احترام ویژه همدیگه رو صدا کنند، نه اونجوری که فرزندانشون رو صدا میکنند... نکتهای که اکثر خانوادههای اصیل رعایت میکنن»
شادباشی برای جشنواره تئاترعروسکی تهران- مبارک
مأموریت عروسکها
ارمغان بهداروند
شاعر
«مبارک» سرخپوش و سیهچُرده است و در باورهای اسطورهای؛ سرخ، تمثیل آتش، نمایه خون و نماد زندگی و سیاه، استعاره از زمین بارور و ابرهای بارانزاست. دو رنگِ قُدسی که اظهارِ آشکار خاستگاه دینی نمایشهای عروسکیاست. «مبارک» در آیینهای قدسی ایرانیان یکی از بسیاربسیار پیکرکهایی است که هر کدام به وظیفهای، مکلّف بودند. پیکرکهایی که همچون مبارک این بخت را نداشتهاند که به روزگار دورتری سفر کنند و سفیر باقی بمانند. بختبرگشتگانی که یا منقرض شدند و یا با اندک شباهتی به آنچه که بودهاند از نفس افتادهاند و رو به فراموشیاند. «مبارک» با بذلهگویی و جسارت، در قامت یک منتقد اجتماعی، به روزگار ما آمده و با حفظ وجوه اسطورهای و همذاتی با دیگر کهنالگوهای عروسکی، ارج و اعتباری دو چندان پیدا کرده است؛ پدیدهای پیشگو که با لحن و لهجهای نامفهوم، رسانه راستی و رسواگر ناراستیهاست. «مبارک» به سرخپوشی و سیهچردگی همخونی شگفتی با «روزگار کرونا» دارد؛ عروسکی سوگوار که به علامتِ ماتم، صورت خود را سیاه کرده است اما به رنگِ سرخِ پیراهن خویش، زندگی را بشارت میدهد. این سوگ وُ سور، دست بر قضا در هجدهمین جشنواره تئاتر عروسکی تهرانمبارک نمایانتر از همیشه بود که «مبارک» هم باید سوگوار «گلزار محمدی» دبیر از دست داده خویش میشد و هم به کودکانی میاندیشید که «غول کرونا»، «قلعه امید»شان را تسخیر کرده بود. هفتخانِ پیش روی «مبارک» هر چه که باشد، توانِ زمینگیر کردن اسبِ آرزوهای کودکان را نخواهد داشت. امر دشواری که یادآور تکرار تاریخ است؛ تاریخ دشواریهای بشر که روزی به مدد ماورا الطبیعهها پیروز میشد و بدین روزگار به نوشداروی دانش میخواهد که رویینهتن باقی بماند. عروسکها زاده همین آرزومندیاند. پیکرکهایی که با حلول در اسطورههای دیروز، رؤیاهای فردای ما را فریاد میزنند. هجدهمین جشنواره تئاترعروسکی تهرانمبارک در بستر رسانههای ارتباطی برگزار میگردد. مجالی مغتنم که کمترین موهبت آن، عدالت دیداری و همسهمی مخاطبان دور و نزدیک این جشنواره جلیل است. این بستر، هیچ کم از پر سیمرغ و اسب بالدار و دیگر نیروهای نجاتبخش اسطورهها ندارد و باید به خوشانجامی و خوشفرجامی جشنواره منتهی شود. پوستر این رویداد را میتوان تبلور تام و تمام جشنواره تلقی کرد. از یک سو تأکید بر رنگ سرخ که علاوه بر پیشینه «مبارک» به روزگار شیوع کرونا و مخاطرات آن اشارت دارد حائز اهمیت است و از دیگر سو شاداندیشی در تولید شخصیت تصویری «مبارک» که به هیجان، آغاز جشنوارهای دیگر را جار میزند، التیامی برای آلام روزگار کروناست.
شاعر
«مبارک» سرخپوش و سیهچُرده است و در باورهای اسطورهای؛ سرخ، تمثیل آتش، نمایه خون و نماد زندگی و سیاه، استعاره از زمین بارور و ابرهای بارانزاست. دو رنگِ قُدسی که اظهارِ آشکار خاستگاه دینی نمایشهای عروسکیاست. «مبارک» در آیینهای قدسی ایرانیان یکی از بسیاربسیار پیکرکهایی است که هر کدام به وظیفهای، مکلّف بودند. پیکرکهایی که همچون مبارک این بخت را نداشتهاند که به روزگار دورتری سفر کنند و سفیر باقی بمانند. بختبرگشتگانی که یا منقرض شدند و یا با اندک شباهتی به آنچه که بودهاند از نفس افتادهاند و رو به فراموشیاند. «مبارک» با بذلهگویی و جسارت، در قامت یک منتقد اجتماعی، به روزگار ما آمده و با حفظ وجوه اسطورهای و همذاتی با دیگر کهنالگوهای عروسکی، ارج و اعتباری دو چندان پیدا کرده است؛ پدیدهای پیشگو که با لحن و لهجهای نامفهوم، رسانه راستی و رسواگر ناراستیهاست. «مبارک» به سرخپوشی و سیهچردگی همخونی شگفتی با «روزگار کرونا» دارد؛ عروسکی سوگوار که به علامتِ ماتم، صورت خود را سیاه کرده است اما به رنگِ سرخِ پیراهن خویش، زندگی را بشارت میدهد. این سوگ وُ سور، دست بر قضا در هجدهمین جشنواره تئاتر عروسکی تهرانمبارک نمایانتر از همیشه بود که «مبارک» هم باید سوگوار «گلزار محمدی» دبیر از دست داده خویش میشد و هم به کودکانی میاندیشید که «غول کرونا»، «قلعه امید»شان را تسخیر کرده بود. هفتخانِ پیش روی «مبارک» هر چه که باشد، توانِ زمینگیر کردن اسبِ آرزوهای کودکان را نخواهد داشت. امر دشواری که یادآور تکرار تاریخ است؛ تاریخ دشواریهای بشر که روزی به مدد ماورا الطبیعهها پیروز میشد و بدین روزگار به نوشداروی دانش میخواهد که رویینهتن باقی بماند. عروسکها زاده همین آرزومندیاند. پیکرکهایی که با حلول در اسطورههای دیروز، رؤیاهای فردای ما را فریاد میزنند. هجدهمین جشنواره تئاترعروسکی تهرانمبارک در بستر رسانههای ارتباطی برگزار میگردد. مجالی مغتنم که کمترین موهبت آن، عدالت دیداری و همسهمی مخاطبان دور و نزدیک این جشنواره جلیل است. این بستر، هیچ کم از پر سیمرغ و اسب بالدار و دیگر نیروهای نجاتبخش اسطورهها ندارد و باید به خوشانجامی و خوشفرجامی جشنواره منتهی شود. پوستر این رویداد را میتوان تبلور تام و تمام جشنواره تلقی کرد. از یک سو تأکید بر رنگ سرخ که علاوه بر پیشینه «مبارک» به روزگار شیوع کرونا و مخاطرات آن اشارت دارد حائز اهمیت است و از دیگر سو شاداندیشی در تولید شخصیت تصویری «مبارک» که به هیجان، آغاز جشنوارهای دیگر را جار میزند، التیامی برای آلام روزگار کروناست.
اثری پژوهشی درباره نشریات طنز و فکاهی
«سیری در داستانهای کوتاه از نشریات طنز و فکاهی» کتابی است که در آن به تاریخ انتشار نشریات طنز و فکاهی از سال 1286 شمسی تاکنون پرداختهشده و در پی آن گزیدهای از داستانهای کوتاه این نشریات به کوشش محمدرفیع ضیایی و غلامرضا کیانی رشید آورده شده است.
این کتاب پژوهشی که پاییز گذشته از سوی نشر مروارید روانه کتابفروشیها شده دربردارنده سه فصل است؛ فصل اول شامل «مقدمهای بر نشریات طنز و فکاهی» است و نویسندگان در فصل دوم نیز به ذکر «نشریات تأثیرگذار فکاهی و انتقادی» میپردازند. اما در فصل سوم کتاب با عنوان «داستانهای کوتاه از نویسندگان نشریات طنز و فکاهی» به چاپ مجدد ۵۵ داستان از چهرههای پیشکسوت طنز مطبوعاتی، پرداختهشده است.
آنطور که در پیشگفتار کتاب هم آمده تاکنون حدود ۲۵۰ نشریه، در قالب روزنامه، هفتگی، ماهنامه یا سالنامه بهصورت فکاهی و طنز، در ایران منتشرشده که عمده محتویات آنها را میتوان بهطورکلی به دو قسمت نوشتاری و تصویری تقسیم کرد. البته بخش تصویری و همچنین بخش نوشتاری نشریات طنــــــز و فکاهی که به زیرمجـــــموعههای
«نظـــــم و نثـــــــر» تقسیم میشوند موردبحــــــــث این کتاب نیستند. این کتاب بهطور خاص به داستانهای کوتاه و داســــــــتانوارههای عدهای از نویسندگان طنز و فکاهی اینگونه نشریات اختصاص دارد.
علت ذکر داستان کوتاه و یا داستانوارهها این است که بسیاری از این نمونهها، قالب کامل یک داستان کوتاه را ندارد و اغلب بین یک مطلب کوتاه و یک داستان کوتاه در نوسان است.
نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که بسیاری از این نشریات، اگر هم درجایی موجود باشند، بهصورت کالاهای متروکه درآمدهاند که دستیابی به آنها بسیار مشکل و در مواردی غیرقابل دسترسی است. از همین رو نویسندگان کتاب، این مجموعه را به آثار قدیمیترها اختصاص دادهاند و همان طور که خودشان هم تأکید کردهاند بحث نادیده گرفتن نویسندگان جوان امروزی در میان نبوده است.
این کتاب پژوهشی که پاییز گذشته از سوی نشر مروارید روانه کتابفروشیها شده دربردارنده سه فصل است؛ فصل اول شامل «مقدمهای بر نشریات طنز و فکاهی» است و نویسندگان در فصل دوم نیز به ذکر «نشریات تأثیرگذار فکاهی و انتقادی» میپردازند. اما در فصل سوم کتاب با عنوان «داستانهای کوتاه از نویسندگان نشریات طنز و فکاهی» به چاپ مجدد ۵۵ داستان از چهرههای پیشکسوت طنز مطبوعاتی، پرداختهشده است.
آنطور که در پیشگفتار کتاب هم آمده تاکنون حدود ۲۵۰ نشریه، در قالب روزنامه، هفتگی، ماهنامه یا سالنامه بهصورت فکاهی و طنز، در ایران منتشرشده که عمده محتویات آنها را میتوان بهطورکلی به دو قسمت نوشتاری و تصویری تقسیم کرد. البته بخش تصویری و همچنین بخش نوشتاری نشریات طنــــــز و فکاهی که به زیرمجـــــموعههای
«نظـــــم و نثـــــــر» تقسیم میشوند موردبحــــــــث این کتاب نیستند. این کتاب بهطور خاص به داستانهای کوتاه و داســــــــتانوارههای عدهای از نویسندگان طنز و فکاهی اینگونه نشریات اختصاص دارد.
علت ذکر داستان کوتاه و یا داستانوارهها این است که بسیاری از این نمونهها، قالب کامل یک داستان کوتاه را ندارد و اغلب بین یک مطلب کوتاه و یک داستان کوتاه در نوسان است.
نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که بسیاری از این نشریات، اگر هم درجایی موجود باشند، بهصورت کالاهای متروکه درآمدهاند که دستیابی به آنها بسیار مشکل و در مواردی غیرقابل دسترسی است. از همین رو نویسندگان کتاب، این مجموعه را به آثار قدیمیترها اختصاص دادهاند و همان طور که خودشان هم تأکید کردهاند بحث نادیده گرفتن نویسندگان جوان امروزی در میان نبوده است.
به نام تاریخ
10 اسفند
میتوان گفت سیصد و چهل و ششمین روز از سال روز ادبیات است. به دلیل مشاهیر بزرگ شعر و داستان ایران و جهان که در این روز متولد شده یا درگذشتهاند و اینجا آثارشان را مرور میکنیم.
تولدها
مهدی اخوان ثالث: شاعر مشهور معاصر ایران که با شعر «زمستان است» شناخته میشود سال 1307 در چنین روزی به دنیا آمد. مهدی اخوان ثالث از کودکی به موسیقی علاقه داشت و از سلیمان روح افزا نواختن تار را آموخت. علاقهاش به شعر در کنار موسیقی باعث شد به انجمن ادبی خراسان راه پیدا کند و در این انجمن با شاعران بزرگ آن دوران آشنا شد. او ابتدا اشعاری به سبک کلاسیک و در قالب قصیده و غزل میسرود و پس از آن به سبک نو و شیوه نیمایی روی آورد. اولین مجموعه شعرش به نام «ارغنون» در سال 1330 منتشر شد و «زمستان» به عنوان مشهورترین مجموعه شعر اخوان ثالث سال 1335 عرضه شد. «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «منظومه»، «پاییز در زندان»، «عاشقانه و کبود»، «زندگی میگوید: اما باز باید زیست»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد» و «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» دیگر آثار اوست. اشعار اخوان ثالث بیشتر زمینه اجتماعی داشتند و با لحن حماسیشان شناخته میشدند. اخوان ثالث داستانهایی برای کودکان مانند «آوردهاند که فردوسی»، «درخت پیر و جنگل» و «پیر و پسرش» هم منتشر کرده است. او سال 1369 درگذشت.
حسن انوری: استاد زبان و ادبیات فارسی و از حافظ پژوهان ایران سال 1312 متولد شد. حسن انوری دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن به عنوان استاد دانشگاه مشغول به کار شد. او پژوهشهای زیادی درباره حافظ و سعدی انجام داد و مصحح گلستان سعدی بود. انوری سرپرستی تألیف فرهنگ بزرگ سخن را برعهده داشته و «یک قصه بیش نیست»، «دستور زبان فارسی»، «راهنمای تدریس فارسی»، «رزمنامه رستم و سهراب»، «صدای سخن عشق»، «غمنامه رستم و سهراب»، «گزیده اشعار رودکی» و «شوریده و بی قرار درباره سعدی و آثار او» از تألیفهای انوری است. جالب است بدانید نام خانوادگی او به علت علاقه پدرش به شاعران ایرانی انتخاب شده است و چون اجازه استفاده از نام خانوادگی فردوسی و سعدی داده نشده بود او نام انوری، شاعر قرن ششم را انتخاب کرد. تدوین بعضی حروف لغتنامه دهخدا هم برعهده انوری بوده است.
عمران صلاحی شاعر، علی اصغر دشتی کارگردان، سید عظیم موسوی نمایشنامهنویس و کارگردان، نبی احمدی شاعر، مهدی افروزمنش داستان نویس، سالم پوراحمد شاعر، محمدرضا رحمانی شاعر، مهدیه لطیفی شاعر، هادی حاجی آقاجانی معمار خوشنویس و فؤاد حسینی خواننده موسیقی کردی هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
یاشار کمال: پدر ادبیات ترکیه سال 2015 در چنین روزی درگذشت. یاشار کمال متولد 1923 بود و زندگی سختی را در کودکی با مرگ پدرش گذراند. در دوران جوانی هم چند بار به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه دولت ترکیه به زندان رفت و در این سالها داستاننویسی هم میکرد. نخستین مجموعه داستانش به نام «گرمای زرد» سال 1952 منتشر شد و پس از آن در سال 1955 رمان «اینجه ممد» را نوشت که او را به شهرت رساند. کتابی که تاکنون به 20 زبان ترجمه شده است. «زمین آهن است و آسمان مس»، «گیاه بی زوال»، «جنایت بازار آهنگران»، «اربابان آکچاساز»، «پرندگان همه رفتند»، «خروسخوان»، «یاغی»،«افسانه کوه آغری»و«سه افسانه آناتولی» دیگر آثار یاشار کمال است. او سال 2008 جایزه بزرگ ادبیات ترکیه را به دست آورد. آخرین کتاب کمال سال 2013 با نام «پرندهای با یک بال» منتشر شد. کتابی که 40 سال پیش از انتشار نوشته و آن را در کشوی میز خود نگه داشته بود.
آلفونس دولامارتین: شاعر و نویسنده فرانسوی سال 1869 درگذشت. آلفونس دولامارتین متولد 1790 بود و نخستین کتابش را با نام «اندیشههای شاعرانه و مذهبی» سال 1820 منتشر کرد و سال 1823 با شعر فلسفی «اندیشههای تازه» و به دلیل سبک جدیدش مورد توجه مردم قرار گرفت. «هماهنگیها»، «سقوط یک فرشته»، «ژوسلین»، «برگزیده» و «رافائل»، دیگر آثاری بود که از دولامارتین منتشر شد و البته مشهورترین اثرش شعر «دریاچه» است. او حوادث و اتفاقات عادی زندگی را به زبان ساده و با دید شاعرانه مینوشت و به همین دلیل هم شهرت پیدا کرد. آثار دولامارتین فقط شعر نبودند و او کتابهایی مانند «مرگ سقراط»، «تاریخ روسیه»، «مردان بزرگ خاور»، «رازهای جدید»، «زندگی میکل آنژ»، «تاریخ ژیروندونها»، «مشاور ملت» و «زندگی اسکندر کبیر» را هم نوشته بود.
سالروز درگذشت یونس دردشتی خواننده هم امروز است.
عکس نوشت
پرویز تناولی با مجسمههای «هیچ»، «دستها» و«قفل و قفس» شناخته میشود اما انتشارآلبوم «کنسرت بزرگداشت پرویز تناولی» و فیلم «نقطه و شیر» با امضای پرویز تناولی در گالری هدایت شکل دیگری از کارهای این هنرمند را نمایان کرد. این شیرهای ایرانی توسط او طراحی شدهاند وحاصل تلاش ۴۰ ساله این هنرمند است. او معتقد است «شیر» مهمترین نماد ایران است و می گوید: «تلاش کردم منعکسکننده شیر در زمان خودم باشم.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
نرگس آبیار: با ترکیه ریشههای فرهنگی مشترک فراوان داریم
-
تئاتر پاسداشت زندگی است
-
شهروند مجـــازی
-
مأموریت عروسکها
-
اثری پژوهشی درباره نشریات طنز و فکاهی
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین