ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«ایران» در گفتوگو با رئیس سازمان نظام پزشکی کشور روند مهار و کنترل شیوع اپیدمی کووید19 را بررسی میکند
جای خالی نهادهای علمی در مقابله با کرونا
فریبا خان احمدی
خبرنگار
کرونا در 311 روز گذشته جان قریب به 55 هزار نفر از شهروندان ایرانی راگرفته و همچنان با وجود کند شدن نسبی شیوعش و رسیدن موارد فوت به حدود 120 مرگ در روز خطر شعله ور شدن این بیماری جدی است. از طرفی اگرچه این روزها چشم سراسر مردم جهان به واکسیناسیون تاریخی کووید19 دوخته شده است با این حال دست اندرکاران نظام سلامت کشور تأکید دارند تا زمانی که واکسن در اختیار همه قرار نگرفته روند کاهشی آمار ناپایدار است و چنانچه در عمل به پروتکلهای بهداشتی الزامی در کار نباشد موارد فوتی و بستری به روال سابق بر میگردد. رئیس سازمان نظام پزشکی کشور معتقد است؛ با وجود کاهش قربانیان ویروس کرونا به زیر 150 مرگ در روز و موارد بستری در دو هفته اخیر کماکان روند سینوسی شیوع اپیدمی به قوت خودش باقی است و تنها یک اقدام فوری میتواند سلامت و اقتصاد کشور را نجات دهد. دکتر محمدرضا ظفرقندی میگوید: واکسیناسیون تنها راه ایمنی جمعی است ولی در شرایط فعلی و در اپیدمیهای کشنده پروتکل ابلاغی توصیهای نداریم و معنای پروتکل الزام به اجرای آن است.او در گفتوگو با «ایران» به پرسشهای متعددی درباره ارزیابی اش از برنامهریزیها در کنترل و مهار اپیدمی کرونا و چرایی مطرح شدن موضوعات خرافی به جای مطالب علمی در برخی رسانهها و... پاسخ داده است که در زیر میخوانید:
بیش از 10 ماه از شیوع ویروس کرونا در کشور میگذرد و در این مدت کشور با بحرانهای سنگینی بخصوص در حوزه بهداشت و درمان مواجه شد. تحلیل شما از اتفاقات و برنامهریزیها و در نهایت کنترل و مهار این بیماری چیست؟
تصمیماتی که از ابتدا برای مقابله با ویروس کرونا گرفته شد بهدلیل ناشناختگی و جدید بودن بیماری دچار تغییرات و نوسان شد. مثلاً ابتدا عنوان شد که قرنطینه خیلی ضرورتی ندارد اما بعدها معلوم شد خیر؛ قرنطینه ضرورت دارد یا حتی در زمانی استفاده از ماسک زیر سؤال رفت و بعداً معلوم شد استفاده از ماسک ضرورت دارد. این تغییرات و سینوسی حرکت کردنها فقط منحصر به ایران نبود کل جهان چنین اتفاقاتی را تجربه کردند. برای مثال رئیس جمهوری یک کشور اعلام کرد داروی کلروکین در درمان کرونا معجزه میکند در صورتی که کلروکین هیچ اثری در درمان این بیماری نداشته است. اینکه پروتکلها مؤثر بوده است یا نه؟ قطعاً ابلاغ پروتکلها که توسط کمیته علمی صورت میگرفت و در مجموعه وزارت بهداشت از سوی یکسری استادان علمی منتخب و با توجه به روزآمدهای علمی این بیماری و از مقالات و تجربیات کشورهای دگری پروتکلها را تدوین و ابلاغ کردند، اثرگذار بود. این پروتکلها هم در زمینه محافظت و هم در زمینه درمان بود در بسیاری از اوقات یک دارویی بر اساس تجربه در زمینه درمان مطرح شد اما بعد معلوم می شد در درمان بیماری اثر زیادی ندارد و کنار گذاشته می شد بنابراین اینکه پروتکلها براساس ضوابط روز دنیا تدوین شده درست بود و قطعاً هم مؤثر بود اما مطلب مهمتر از این، دو مسأله بود؛ یکی اینکه این پروتکلهای ابلاغی بخصوص در زمینه پیشگیری که مقدم بر درمان است چقدر اجرا شد؟ مثلاً اگر ماسک پروتکل ابلاغی بود آیا در برهههایی که زمان زیاد هم طول کشید الزامی برای استفاده داشت؟ چون در اپیدمیها پروتکل معنایش الزام است ما در اپیدمی مورتل (کشنده) پروتکل ابلاغی و توصیهای و نصیحتی نداریم در هیچ جای دنیا. به نظرم عملکرد این بخش در برهههایی قوی نبود مثلاً یکی از پروتکلها مربوط به عدم تجمع بود اما ما میدیدیم در یک شهری در استادیوم آن شهر تجمع چند ده هزار نفری برپا کردند بنابراین بحث اصلی این است که چقدر پروتکلها در زمینه پیشگیری، قابلیت اجرا و الزام اجرایی داشتند. در اپیدمی سطح نظارت و اینکه ابلاغ پروتکل باید در چه سطحی باشد، بسیار مهم است. یکی از مواردی که مورد انتقاد ما بود و مکاتبه هم کردیم (مستندات همه مکاتبات ما از همان اسفند ماه 98 موجود است) تدوین استراتژیها و سطوح کنترلی و ابلاغی است. اجرای هر دستور العملی از سوی بالاترین مقام کشوری یک الزام است. در اوایل اپیدمی متأسفانه مسئولیت ستاد ملی مقابله با کرونا و هماهنگیها بر عهده وزارت بهداشت بود که این روند نمیتوانست جامع و قاطع باشد برای اینکه بسیاری از ارگانها و وزارتخانهها و حتی نیروهای انتظامی زیر مجموعه وزارت بهداشت نیستند و همین عامل دستورپذیری را کم میکرد. برای همین ما به رئیس جمهوری نامه نوشتیم و با پیگیری و مکاتبات ما مصوبه شورای امنیت ملی شد که رئیس جمهوری باید رئیس ستاد ملی مقابله با کرونا باشد و ابلاغ رهبری هم انجام شد. حتی ما در پیشنهادمان نوشتیم باید رئیس جمهوری مسئول کار باشد با اخذ اختیارات ویژه. بنابراین این قسمت اولی بود که ما در جاهای مختلف در استراتژیها در کنار ستاد قرار میگرفتیم.
ارزیابی شما از تدوین و تنظیم پروتکلهای بهداشتی از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا و اجرای این پروتکلها در استانهای مختلف بویژه پایتخت چیست؟
یکی از پیشنهادهای ما به ستاد ملی مقابله با کرونا ابلاغ پروتکلها و استراتژیها در مورد بازگشاییها بود. یکی اعمال محدودیتها براساس پروتکلها بود البته ما تا یک ماه پیش چنین روندی را نداشتیم که چه زمانی شهرهای قرمز و نارنجی را لاک داون یا تعطیل کنیم یا محدودیت رفت و آمدهای شبانه را چگونه و چه زمانی اعمال کنیم؟ به اعتقاد من ابلاغ این پروتکلها بعد از 10ماه دیر است باید محدودیتها با برنامه و مدون و زودتر از اینها اعمال میشد اینکه در هر شهری اگر حد تعیین شده بر اساس میزان ابتلا و مرگ و میر به ازای صدهزار جمعیت بالاتر بود باید آن شهر لاک داون می شد این اسمش برنامه است نه اینکه ما یک پیک بزنیم و بعد لاک داون را اجرا میکردیم این یکی از اصول مهمی بود که در قبالش تأخیر شده است.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید در 10 ماه گذشته شما بیانیههای متعددی خطاب به رئیس جمهوری و وزیر بهداشت نوشتید و نسبت به شرایط شیوع بیماری هشدار دادید آیا به درخواستهای شما در بیانیهها عمل شد؟ همزمان با این موضوع بارها کارشناسان و متخصصان حوزه سلامت تأکید میکردند برای مهار و کنترل بیماری کووید19 نیازمند یک برنامه جامع و ملی بودیم و نبود این برنامهها را بارها گوشزد کردند و هشدار دادند. نظرتان را درباره چنین موضع گیریهایی بیان بفرمایید؟
برنامه جامع و علمی زمان زیادی طول کشید تا ابلاغ و اجرا شود اما در یک ماه اخیر برنامههای اعلام شده توسط ستاد ملی مقابله با کرونا بویژه از وقتی که قرارگاه تشکیل شد و وزارت کشور و بقیه ارگانها هم وارد عرصه جدی کار شدند، بخوبی دنبال میشود. الان برنامههایی در سطح ملی ابلاغ شده و هنوز ابعاد مختلف و جامعیت کاملی را ندارد ولی بالاخره این برنامه هم بعد از حدود 10 ماه مدون شد.
آقای دکتر! شما نقش و سهم سازمانهای نظام پزشکی در مدیریت پاندمی کرونا بخصوص در ارائه برنامهها و تنظیم پروتکلها را چطور میبینید؟ به نظر میرسد نقش کم رنگی را از این سازمانها در جامعه شاهد بودیم. حتی برخی متخصصان حوزه سلامت اعضای سازمان نظام پزشکی را عضو غایب ستاد عنوان کردند. اگرچه که همه پزشکان و کادر درمان متعلق به این حوزه هستند اما ما یک برنامه جامع از این سازمانهای نظام پزشکی ندیدیم و شما برخلاف اعضای وزارت بهداشت، دخالت و تبادل نظر مستقیمی در تدوین پروتکلهای پیشگیری و بهداشتی نداشتید؟
اولاً که برنامه سازمان نظام پزشکی ورود فعال در حوزه وظایف و اختیاراتش از روز اول بود. اما اینکه چه کارهایی سازمان نظام پزشکی کرده است؟ قدم اول ما این بود از وقتی این بیماری در چین مکشوف شد جلسات متعدد آموزشی برای رؤسای بیمارستانها، پرستاران، مترونها و سرپرستاران با استادان برجسته کشور تشکیل دادیم از خانم دکتر محرز و دکتر مختاری دعوت کردیم تا مبانی بیماری و شناخت ویروس و راههای مقابلهاش را به کادر درمان بیمارستانها آموزش دهند. دوم؛ در فضای مجازی به قدر کفایت آموزش دادیم بهطوری که در فروردین ماه سازمان نظام پزشکی دومین سایت آموزشی کووید 19در جهان شد یعنی آنقدر وایرال شد. قدم سوم این بود که ما اقلام حفاظتی را برای کادر پزشکی و بیمارستانها فراهم کردیم. تمام تعطیلات نوروز اینجا بودیم. آن موقع تهیه ماسک به این آسانی نبود. معاونین ما ساعتها پشت در اتاق مسئولی در وزارت بهداشت مینشستند تا یک برگه حواله ماسک و دستکش و الکل بگیرند و ما در خط اول مقابله با کرونا این اقلام حفاظتی را توزیع کنیم چون اگر این قلام حفاظتی را توزیع نمیکردیم مطبها هم بسته میشد بنابراین این اقدام در ابعاد وسیعی در اواسط تابستان هم ادامه پیدا کرد.
شما به بحث آموزشهای پیشگیری و حفاظت در برابر ویروس کرونا به عنوان یکی از وظایف سازمان نظام پزشکی اشاره کردید اما به نظر میرسد؛ بویژه در اوایل پاندمی نقش پزشکان متخصص و آموزشدیده در رسانهها به قدری کمرنگ بود که کمکم خرافه و استفاده از روغن بنفشه از سوی برخی مدعیان طب سنتی جایگزین مباحث علمی شد یا حتی شاهد بودیم برخی پزشکان در صدا و سیما انواع گیاهان را برای درمان کرونا تجویز میکردند. بهطور کلی و با وجود گذشت مدت زمان طولانی از اپیدمی همچنان منابع مورد اطمینان آموزشی منحصر به دو یا سه پزشکی است که بیشترین سهم مصاحبه را در رسانهها برعهده دارند.
دو تا بحث مطرح است. یکی در مورد اینکه داروهای غیرعلمی گیاهی و شیمیایی در این عرصه وارد شد چون هنوز هم داروی قطعی برای درمان کووید19 وجود ندارد و هر کسی از ظن خود یک دارویی را مطرح کرد. اگر اینگونه تجویزها خارج از ضوابط و پروتکلها بود طبیعتاً ما اعلام میکردیم. مطلبی که شما میفرمایید دو قسمت دارد؛ یکی اینکه بعضی از همکارانی که مطالب غیرواقعی و غیرعلمی را در رسانهها ارائه میکردند ما بلافاصله با این پزشکان برخورد میکردیم. حتی مواردی از برخورد انتظامی با چنین پزشکانی را هم داریم و دستور دادم با پزشکانی که در صدا و سیما یا رسانههای دیگر مدعی درمان قطعی کرونا با انواع گیاهان یا داروهای شیمیایی شدهاند، برخورد قضایی صورت بگیرد. من به پزشکی که در تلویزیون دود کندر را برای درمان کرونا مطرح کرد گفتم چه مدرکی برای ادعایتان دارید که دود کندر برای کووید 19 مؤثر است. چرا باید یک حرفی را بزنیم که بیمار از این روش استفاده کند و بیماریاش پیشرفته شود و درمان نشود و در حالت بدحال و دیسترس تنفسی به بیمارستان مراجعه کند؟ این پزشک باید جوابگو باشد. یک دسته هم افرادیاند که شماره نظام پزشکی ندارند اینها در حوزه کاری ما نیستند و فقط میتوانیم ادعاهای غیرواقعیشان را گزارش کنیم و نیروهای انتظامی برخورد کنند. واقعاً این انتقاد وارد است. سازمان نظام پزشکی در تصمیمسازیها دعوت نشد. البته این بدان معنی نیست که ما خودمان قدمی برنداریم. ما از روز اول بیانیه دادیم و گفتیم تستها و بیماریابی باید افزایش پیدا کند. به هر حال پیشگیری بهدرستی انجام نشده، روند پیگیری افراد مبتلا بهدرستی انجام نمیشد. ما در بیانیهها نوشتیم که باید 10 نفر از اطرافیان فرد مبتلا پیگیری شوند که به آن کانتکت تریسینگ میگوییم. حتی آن موقع پیشنهاد دادیم با کمک وزارت ارتباطات از طریق گوشی تلفن همراه بتوانیم این ردیابیها را انجام دهیم. منتها کانتکت تریسنیگ با عنوان طرح شهید سلیمانی از حدود یک ماه قبل قرار شده انجام شود. از سازمان نظام پزشکی در تصیمسازیها دعوت مناسب نشد. در حالی که ما جامعه منتخب جامعه پزشکی هستیم و اعتماد به این صنف زیاد است. اینکه مجامع علمی و انجمنهای علمی مطلبی را بیان کنند از نظر اجتماعی اقبال عمومی هم بیشتر خواهد بود. طبیعی است که این فایده حاصل نشده است. البته اینکه رادیو و صدا و سیما استقبال وسیعی نکرده خیلی نمیتوانیم اصرار کنیم. گاهی در برنامههایی داروهایی که فایدهاش اثبات نشده به عنوان درمان کرونا مطرح میشود، اینها را ما شکایت هم میکنیم اما دسترسی نداریم چون کنترلش با جای دیگر است.
بخشی از مشکلات در مواجهه با این بیماری به کاهش اعتماد عمومی و وجود اخبار متناقض و فیکنیوزها در ارتباط با بیماری کووید19 بر می گردد. برای حل این مشکل چکار باید کرد؟ بویژه از وقتی جریان واکسن مطرح شده مجدداً اخبار بیپایه و اساس علمی مطرح میشود.
ما اخبار را رصد میکنیم و اگر افرادی با سودجویی و نگاه تجاری دنبال این اهدافاند آنها را پیگیری و گزارش میکنیم. من حتی نامهای به رئیس سازمان غذا و دارو نوشتم که چهار داروی گیاهی که اعلام کردید در درمان کرونا مؤثر است. مستندات علمی این داروها را به ما ارائه دهید تا اعلامنظر کنیم که هنوز جوابی به نامه ما ندادند. داروهایی که اعلام میشود این داروها باعث افزایش ایمنی میشود. مثل ویتامین ث و منیزیم و... اینها توصیه است اما اینکه بگوییم اینها داروی کروناست اشکال دارد. داروهایی که اسم کرونا رویش گذاشته شود برخورد قانونی دارد. ما میگوییم در دنیا وقتی دارویی معتبر است که مبتنی بر شواهد باشد و فازهای آزمایشگاهی و حیوانی و انسانی را طی کرده باشد ولی غیر از این باشد یعنی با خرافه و فرضیه و نظریه جان مردم را به خطر میاندازیم.
حدود دو هفته است آمار موارد بستری و فوت در کشور کاهش پیدا کرده یعنی به یک سوم در دو ماه آخر پاییز رسیده است. به اعتقاد شما این روند کاهشی تا کی ادامه پیدا میکند؟ منظورم این است چه تصمیمی باید گرفته شود تا روند شیوع ویروس و آمار مرگ به روال سابق برنگردد؟
دو کار باید قاعدتاً انجام شود. محدودیتهای لازم در شهرها و استانهای قرمز به جد اعمال شود و این هم یک چشمانداز نظمدار میخواهد که شل نشود. مطلب دوم واکسیناسیون است. دنیا شروع به واکسیناسیون کرده است و با این کار هم جان مردمش را حفظ میکند و هم اینکه چرا دنیا به واکسیناسیون توجه کرده چون شرایط اقتصادیاش را عادی میکند. یعنی وقتی توانستیم ایمنی جمعیتی بر اساس واکسن ایجاد کنیم ضرورتی ندارد محدودیتها و تجمعات را اعمال کنیم. ما از ابعاد اجتماعی تا مسائل روحی و روانی و اقتصادی که اپیدمی کرونا بر جای گذاشته قطعاً ناراحتیم. از اینکه محصل و دانشآموز یک سال است مدرسه نرفته است ناراحتیم. چرا که هیچ وقت آموزش مجازی جای ارتباطات و شادیهای دوره مدرسه را نمیگیرد ولی به اجبار و بهخاطر حفظ سلامت انجام شد. برای اینکه به روال عادی زندگی برگردیم و اقتصادمان هم صدمه نبیند راهی نداریم جزاینکه برای تأمین واکسن هزینه کنیم.
با وجود آغاز واکسیناسیون کرونا در کشورهای دنیا این روزها اخبار خوشی از خرید واکسن از سوی ایران به گوش میرسد. شما مشکلات وارد نشدن واکسن کرونا را ناشی از چه چیز میدانید؟
ایران برای حدود 16 میلیون دوز واکسن که میتواند 8 میلیون نفر را پوشش دهد (هر نفر دو دوز تزریق میشود) با کوواکس تفاهمنامهای را امضا کرده است. اینکه این پول باید واریز شود تا امکان تحویل واکسن میسر شود، مشکلی است که همچنان ایران دارد. آن هم به دلیل محدودیتهای ارزی ناشی از تحریم است و نیز به دلیل اینکه ما افایتیاف را هنوز هم امضا نکردیم. ما دو مشکل بیرونی و داخلی هم داریم. از یکطرف تحریمها اجازه نمیدهد که راحت ارز مبادله شود. حتی پولهایی که به کشورهای کره جنوبی و چین دادیم نگرانیم وسط راه به عنوان مطالبات و طلبکاری که خودشان ادعا کردند ضبط کنند. در اینصورت پول رفته و واکسن هم تهیه نمیشود. مسأله دوم ما خودمان مسیرها و مبادلات را کند کردیم. چون یک سال و نیم است افایتیاف در مجمع تشخیص مصلحت نظام تأیید نشده است. مسأله بعدی این است که آیا این 16 میلیون دوز واکسن کفایت میکند؟ خیر. این عدد برای 8 تا 10 میلیون نفر است اگر واکسیناسیون 50 میلیونی را در یک بازه زمانی مشخص و محدود انجام ندهیم و فاصله طولانی بینشان بیفتد زنجیره ویروس قطع نمیشود بلکه هم هزینه کردیم و هم فایدهای ندارد. پیشنهاد أکید ما این است تأمین ارز شود و از طرق مختلف و با کمک بخش خصوصی واکسن مورد نیاز و مورد اعتماد در بازه زمانی مشخص تهیه شود.
شما به عنوان رئیس سازمان نظام پزشکی آیا تاکنون اطلاعات علمی شفافی از واکسن کرونای ایرانی دیدهاید؟ اطلاعات درباره واکسن کرونای ساخت ایران تماماً به حرفهای ژورنالیستی ختم شده و در رسانهها مطرح میشود. شما چکیدهای از مقالههای علمی را در این باره مشاهده کردهاید؟
در مورد واکسن ایرانی دو قسمت وجود دارد. یک قسمت دانش علمی واکسن است. من با بعضی از رؤسای تیم تولید صحبت کردهام. با آقای دکتر سلیمانی بیش از یک ساعت جلسه داشتیم و تمام ابعاد کار را بررسی کردهایم. این تیم روی «امارانای» کار میکند و تولید واکسن از «امارانای» در دنیا بیسابقه است که فایزر و مدرنا کار کردند. تیم ایرانی پیشرفتهای خیلی خوبی به لحاظ علمی دارند اما دو مشکل عمده وجود دارد؛ هماکنون فاز آزمایشگاهی و حیوانی واکسن ایرانی تمام شده و بزودی واکسن ایرانی وارد فاز انسانی میشود اما مشکل عمده خط تولید واکسن است یعنی واکسن دستگاه چاپ میخواهد که برای نیاز کشور در ابعاد چند میلیونی به سرعت باید تهیه شود؛ ما این دستگاه را نداریم و برای وارد کردن دستگاه هم همان موانع خرید واکسن وجود دارد. بنابراین در جواب سؤال شما با این فرض که واکسن در اواخر بهار آماده میشود پیش نیازش واردات دستگاههایی است که برای تولید انبوه واکسن لازم است که البته آن هم از اروپا یا استرالیا وارد میشود و واکسن ایرانی در اواخر بهار و اوایل تابستان فراهم میشود. ببینید ما در مشهد «کلین روم» داریم ولی به دلیل تحریم اجازه ندادند درهای «کلین روم» باز شود.
در شرایطی که هنوز واکسیناسیونی انجام نشده و جامعه همچنان شاهد هشدارها و اجرای پروتکلهای جدید است، به نظر شما اشکال کار در کاهش زنجیره انتقال کرونا کجاست؟ سهم مردم چقدر است و اینکه چرا برخی کشورها در کنترل اپیدمی موفق شدهاند. هر چند که ایران در دو هفته اخیر از فهرست 10 کشور اول دنیا از نظر آمار ابتلا و مرگ خارج شده است.
ما در حال حاضر چهاردهمین کشور از نظر میزان مرگ و میر در این بیماری هستیم. به نظرم سهم مردم این است که باید پروتکلها را رعایت کنند اما اگر رعایت نشد به این معنا نیست که ما این تعداد مرگ و میر را قبول داریم. این وظیفه حاکمیتی است. یعنی اگر یک نفر رانندگی میکند که خطرزاست پلیس باید اعمال جریمه کند تا از جان بقیه محافظت کند. به نظرم باید به مردم آگاهی اطمینانبخش و اعتمادبخش داد، باید افراد مورد اعتماد را به صحنه آورد و آموزشها فقط به حرکت دولتی ختم نشود. نهادها و انجمنهای علمی باید به صحنه بیایند. اینها اعتماد و سرمایه اجتماعی را بالا میبرد. در همه کشورهای دنیا مقررات مربوط به پروتکلها را به جد رعایت میکنند چون اجرای پروتکلها الزامی است. از سفیر ایران در کره جنوبی سؤال کردم چطور مرگ و میر در کشور شما یک نفر شده است؟ پاسخ داد: «اگر فردی بدون ماسک وارد مغازه شود و مبادله کالا صورت بگیرد مغازه پلمب میشود.» بنابراین پروتکلهای ابلاغی باید با الزام و ضوابط معین انجام شود و واکسیناسیون هم باید به جد دنبال شود.
خبرنگار
کرونا در 311 روز گذشته جان قریب به 55 هزار نفر از شهروندان ایرانی راگرفته و همچنان با وجود کند شدن نسبی شیوعش و رسیدن موارد فوت به حدود 120 مرگ در روز خطر شعله ور شدن این بیماری جدی است. از طرفی اگرچه این روزها چشم سراسر مردم جهان به واکسیناسیون تاریخی کووید19 دوخته شده است با این حال دست اندرکاران نظام سلامت کشور تأکید دارند تا زمانی که واکسن در اختیار همه قرار نگرفته روند کاهشی آمار ناپایدار است و چنانچه در عمل به پروتکلهای بهداشتی الزامی در کار نباشد موارد فوتی و بستری به روال سابق بر میگردد. رئیس سازمان نظام پزشکی کشور معتقد است؛ با وجود کاهش قربانیان ویروس کرونا به زیر 150 مرگ در روز و موارد بستری در دو هفته اخیر کماکان روند سینوسی شیوع اپیدمی به قوت خودش باقی است و تنها یک اقدام فوری میتواند سلامت و اقتصاد کشور را نجات دهد. دکتر محمدرضا ظفرقندی میگوید: واکسیناسیون تنها راه ایمنی جمعی است ولی در شرایط فعلی و در اپیدمیهای کشنده پروتکل ابلاغی توصیهای نداریم و معنای پروتکل الزام به اجرای آن است.او در گفتوگو با «ایران» به پرسشهای متعددی درباره ارزیابی اش از برنامهریزیها در کنترل و مهار اپیدمی کرونا و چرایی مطرح شدن موضوعات خرافی به جای مطالب علمی در برخی رسانهها و... پاسخ داده است که در زیر میخوانید:
بیش از 10 ماه از شیوع ویروس کرونا در کشور میگذرد و در این مدت کشور با بحرانهای سنگینی بخصوص در حوزه بهداشت و درمان مواجه شد. تحلیل شما از اتفاقات و برنامهریزیها و در نهایت کنترل و مهار این بیماری چیست؟
تصمیماتی که از ابتدا برای مقابله با ویروس کرونا گرفته شد بهدلیل ناشناختگی و جدید بودن بیماری دچار تغییرات و نوسان شد. مثلاً ابتدا عنوان شد که قرنطینه خیلی ضرورتی ندارد اما بعدها معلوم شد خیر؛ قرنطینه ضرورت دارد یا حتی در زمانی استفاده از ماسک زیر سؤال رفت و بعداً معلوم شد استفاده از ماسک ضرورت دارد. این تغییرات و سینوسی حرکت کردنها فقط منحصر به ایران نبود کل جهان چنین اتفاقاتی را تجربه کردند. برای مثال رئیس جمهوری یک کشور اعلام کرد داروی کلروکین در درمان کرونا معجزه میکند در صورتی که کلروکین هیچ اثری در درمان این بیماری نداشته است. اینکه پروتکلها مؤثر بوده است یا نه؟ قطعاً ابلاغ پروتکلها که توسط کمیته علمی صورت میگرفت و در مجموعه وزارت بهداشت از سوی یکسری استادان علمی منتخب و با توجه به روزآمدهای علمی این بیماری و از مقالات و تجربیات کشورهای دگری پروتکلها را تدوین و ابلاغ کردند، اثرگذار بود. این پروتکلها هم در زمینه محافظت و هم در زمینه درمان بود در بسیاری از اوقات یک دارویی بر اساس تجربه در زمینه درمان مطرح شد اما بعد معلوم می شد در درمان بیماری اثر زیادی ندارد و کنار گذاشته می شد بنابراین اینکه پروتکلها براساس ضوابط روز دنیا تدوین شده درست بود و قطعاً هم مؤثر بود اما مطلب مهمتر از این، دو مسأله بود؛ یکی اینکه این پروتکلهای ابلاغی بخصوص در زمینه پیشگیری که مقدم بر درمان است چقدر اجرا شد؟ مثلاً اگر ماسک پروتکل ابلاغی بود آیا در برهههایی که زمان زیاد هم طول کشید الزامی برای استفاده داشت؟ چون در اپیدمیها پروتکل معنایش الزام است ما در اپیدمی مورتل (کشنده) پروتکل ابلاغی و توصیهای و نصیحتی نداریم در هیچ جای دنیا. به نظرم عملکرد این بخش در برهههایی قوی نبود مثلاً یکی از پروتکلها مربوط به عدم تجمع بود اما ما میدیدیم در یک شهری در استادیوم آن شهر تجمع چند ده هزار نفری برپا کردند بنابراین بحث اصلی این است که چقدر پروتکلها در زمینه پیشگیری، قابلیت اجرا و الزام اجرایی داشتند. در اپیدمی سطح نظارت و اینکه ابلاغ پروتکل باید در چه سطحی باشد، بسیار مهم است. یکی از مواردی که مورد انتقاد ما بود و مکاتبه هم کردیم (مستندات همه مکاتبات ما از همان اسفند ماه 98 موجود است) تدوین استراتژیها و سطوح کنترلی و ابلاغی است. اجرای هر دستور العملی از سوی بالاترین مقام کشوری یک الزام است. در اوایل اپیدمی متأسفانه مسئولیت ستاد ملی مقابله با کرونا و هماهنگیها بر عهده وزارت بهداشت بود که این روند نمیتوانست جامع و قاطع باشد برای اینکه بسیاری از ارگانها و وزارتخانهها و حتی نیروهای انتظامی زیر مجموعه وزارت بهداشت نیستند و همین عامل دستورپذیری را کم میکرد. برای همین ما به رئیس جمهوری نامه نوشتیم و با پیگیری و مکاتبات ما مصوبه شورای امنیت ملی شد که رئیس جمهوری باید رئیس ستاد ملی مقابله با کرونا باشد و ابلاغ رهبری هم انجام شد. حتی ما در پیشنهادمان نوشتیم باید رئیس جمهوری مسئول کار باشد با اخذ اختیارات ویژه. بنابراین این قسمت اولی بود که ما در جاهای مختلف در استراتژیها در کنار ستاد قرار میگرفتیم.
ارزیابی شما از تدوین و تنظیم پروتکلهای بهداشتی از سوی ستاد ملی مقابله با کرونا و اجرای این پروتکلها در استانهای مختلف بویژه پایتخت چیست؟
یکی از پیشنهادهای ما به ستاد ملی مقابله با کرونا ابلاغ پروتکلها و استراتژیها در مورد بازگشاییها بود. یکی اعمال محدودیتها براساس پروتکلها بود البته ما تا یک ماه پیش چنین روندی را نداشتیم که چه زمانی شهرهای قرمز و نارنجی را لاک داون یا تعطیل کنیم یا محدودیت رفت و آمدهای شبانه را چگونه و چه زمانی اعمال کنیم؟ به اعتقاد من ابلاغ این پروتکلها بعد از 10ماه دیر است باید محدودیتها با برنامه و مدون و زودتر از اینها اعمال میشد اینکه در هر شهری اگر حد تعیین شده بر اساس میزان ابتلا و مرگ و میر به ازای صدهزار جمعیت بالاتر بود باید آن شهر لاک داون می شد این اسمش برنامه است نه اینکه ما یک پیک بزنیم و بعد لاک داون را اجرا میکردیم این یکی از اصول مهمی بود که در قبالش تأخیر شده است.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید در 10 ماه گذشته شما بیانیههای متعددی خطاب به رئیس جمهوری و وزیر بهداشت نوشتید و نسبت به شرایط شیوع بیماری هشدار دادید آیا به درخواستهای شما در بیانیهها عمل شد؟ همزمان با این موضوع بارها کارشناسان و متخصصان حوزه سلامت تأکید میکردند برای مهار و کنترل بیماری کووید19 نیازمند یک برنامه جامع و ملی بودیم و نبود این برنامهها را بارها گوشزد کردند و هشدار دادند. نظرتان را درباره چنین موضع گیریهایی بیان بفرمایید؟
برنامه جامع و علمی زمان زیادی طول کشید تا ابلاغ و اجرا شود اما در یک ماه اخیر برنامههای اعلام شده توسط ستاد ملی مقابله با کرونا بویژه از وقتی که قرارگاه تشکیل شد و وزارت کشور و بقیه ارگانها هم وارد عرصه جدی کار شدند، بخوبی دنبال میشود. الان برنامههایی در سطح ملی ابلاغ شده و هنوز ابعاد مختلف و جامعیت کاملی را ندارد ولی بالاخره این برنامه هم بعد از حدود 10 ماه مدون شد.
آقای دکتر! شما نقش و سهم سازمانهای نظام پزشکی در مدیریت پاندمی کرونا بخصوص در ارائه برنامهها و تنظیم پروتکلها را چطور میبینید؟ به نظر میرسد نقش کم رنگی را از این سازمانها در جامعه شاهد بودیم. حتی برخی متخصصان حوزه سلامت اعضای سازمان نظام پزشکی را عضو غایب ستاد عنوان کردند. اگرچه که همه پزشکان و کادر درمان متعلق به این حوزه هستند اما ما یک برنامه جامع از این سازمانهای نظام پزشکی ندیدیم و شما برخلاف اعضای وزارت بهداشت، دخالت و تبادل نظر مستقیمی در تدوین پروتکلهای پیشگیری و بهداشتی نداشتید؟
اولاً که برنامه سازمان نظام پزشکی ورود فعال در حوزه وظایف و اختیاراتش از روز اول بود. اما اینکه چه کارهایی سازمان نظام پزشکی کرده است؟ قدم اول ما این بود از وقتی این بیماری در چین مکشوف شد جلسات متعدد آموزشی برای رؤسای بیمارستانها، پرستاران، مترونها و سرپرستاران با استادان برجسته کشور تشکیل دادیم از خانم دکتر محرز و دکتر مختاری دعوت کردیم تا مبانی بیماری و شناخت ویروس و راههای مقابلهاش را به کادر درمان بیمارستانها آموزش دهند. دوم؛ در فضای مجازی به قدر کفایت آموزش دادیم بهطوری که در فروردین ماه سازمان نظام پزشکی دومین سایت آموزشی کووید 19در جهان شد یعنی آنقدر وایرال شد. قدم سوم این بود که ما اقلام حفاظتی را برای کادر پزشکی و بیمارستانها فراهم کردیم. تمام تعطیلات نوروز اینجا بودیم. آن موقع تهیه ماسک به این آسانی نبود. معاونین ما ساعتها پشت در اتاق مسئولی در وزارت بهداشت مینشستند تا یک برگه حواله ماسک و دستکش و الکل بگیرند و ما در خط اول مقابله با کرونا این اقلام حفاظتی را توزیع کنیم چون اگر این قلام حفاظتی را توزیع نمیکردیم مطبها هم بسته میشد بنابراین این اقدام در ابعاد وسیعی در اواسط تابستان هم ادامه پیدا کرد.
شما به بحث آموزشهای پیشگیری و حفاظت در برابر ویروس کرونا به عنوان یکی از وظایف سازمان نظام پزشکی اشاره کردید اما به نظر میرسد؛ بویژه در اوایل پاندمی نقش پزشکان متخصص و آموزشدیده در رسانهها به قدری کمرنگ بود که کمکم خرافه و استفاده از روغن بنفشه از سوی برخی مدعیان طب سنتی جایگزین مباحث علمی شد یا حتی شاهد بودیم برخی پزشکان در صدا و سیما انواع گیاهان را برای درمان کرونا تجویز میکردند. بهطور کلی و با وجود گذشت مدت زمان طولانی از اپیدمی همچنان منابع مورد اطمینان آموزشی منحصر به دو یا سه پزشکی است که بیشترین سهم مصاحبه را در رسانهها برعهده دارند.
دو تا بحث مطرح است. یکی در مورد اینکه داروهای غیرعلمی گیاهی و شیمیایی در این عرصه وارد شد چون هنوز هم داروی قطعی برای درمان کووید19 وجود ندارد و هر کسی از ظن خود یک دارویی را مطرح کرد. اگر اینگونه تجویزها خارج از ضوابط و پروتکلها بود طبیعتاً ما اعلام میکردیم. مطلبی که شما میفرمایید دو قسمت دارد؛ یکی اینکه بعضی از همکارانی که مطالب غیرواقعی و غیرعلمی را در رسانهها ارائه میکردند ما بلافاصله با این پزشکان برخورد میکردیم. حتی مواردی از برخورد انتظامی با چنین پزشکانی را هم داریم و دستور دادم با پزشکانی که در صدا و سیما یا رسانههای دیگر مدعی درمان قطعی کرونا با انواع گیاهان یا داروهای شیمیایی شدهاند، برخورد قضایی صورت بگیرد. من به پزشکی که در تلویزیون دود کندر را برای درمان کرونا مطرح کرد گفتم چه مدرکی برای ادعایتان دارید که دود کندر برای کووید 19 مؤثر است. چرا باید یک حرفی را بزنیم که بیمار از این روش استفاده کند و بیماریاش پیشرفته شود و درمان نشود و در حالت بدحال و دیسترس تنفسی به بیمارستان مراجعه کند؟ این پزشک باید جوابگو باشد. یک دسته هم افرادیاند که شماره نظام پزشکی ندارند اینها در حوزه کاری ما نیستند و فقط میتوانیم ادعاهای غیرواقعیشان را گزارش کنیم و نیروهای انتظامی برخورد کنند. واقعاً این انتقاد وارد است. سازمان نظام پزشکی در تصمیمسازیها دعوت نشد. البته این بدان معنی نیست که ما خودمان قدمی برنداریم. ما از روز اول بیانیه دادیم و گفتیم تستها و بیماریابی باید افزایش پیدا کند. به هر حال پیشگیری بهدرستی انجام نشده، روند پیگیری افراد مبتلا بهدرستی انجام نمیشد. ما در بیانیهها نوشتیم که باید 10 نفر از اطرافیان فرد مبتلا پیگیری شوند که به آن کانتکت تریسینگ میگوییم. حتی آن موقع پیشنهاد دادیم با کمک وزارت ارتباطات از طریق گوشی تلفن همراه بتوانیم این ردیابیها را انجام دهیم. منتها کانتکت تریسنیگ با عنوان طرح شهید سلیمانی از حدود یک ماه قبل قرار شده انجام شود. از سازمان نظام پزشکی در تصیمسازیها دعوت مناسب نشد. در حالی که ما جامعه منتخب جامعه پزشکی هستیم و اعتماد به این صنف زیاد است. اینکه مجامع علمی و انجمنهای علمی مطلبی را بیان کنند از نظر اجتماعی اقبال عمومی هم بیشتر خواهد بود. طبیعی است که این فایده حاصل نشده است. البته اینکه رادیو و صدا و سیما استقبال وسیعی نکرده خیلی نمیتوانیم اصرار کنیم. گاهی در برنامههایی داروهایی که فایدهاش اثبات نشده به عنوان درمان کرونا مطرح میشود، اینها را ما شکایت هم میکنیم اما دسترسی نداریم چون کنترلش با جای دیگر است.
بخشی از مشکلات در مواجهه با این بیماری به کاهش اعتماد عمومی و وجود اخبار متناقض و فیکنیوزها در ارتباط با بیماری کووید19 بر می گردد. برای حل این مشکل چکار باید کرد؟ بویژه از وقتی جریان واکسن مطرح شده مجدداً اخبار بیپایه و اساس علمی مطرح میشود.
ما اخبار را رصد میکنیم و اگر افرادی با سودجویی و نگاه تجاری دنبال این اهدافاند آنها را پیگیری و گزارش میکنیم. من حتی نامهای به رئیس سازمان غذا و دارو نوشتم که چهار داروی گیاهی که اعلام کردید در درمان کرونا مؤثر است. مستندات علمی این داروها را به ما ارائه دهید تا اعلامنظر کنیم که هنوز جوابی به نامه ما ندادند. داروهایی که اعلام میشود این داروها باعث افزایش ایمنی میشود. مثل ویتامین ث و منیزیم و... اینها توصیه است اما اینکه بگوییم اینها داروی کروناست اشکال دارد. داروهایی که اسم کرونا رویش گذاشته شود برخورد قانونی دارد. ما میگوییم در دنیا وقتی دارویی معتبر است که مبتنی بر شواهد باشد و فازهای آزمایشگاهی و حیوانی و انسانی را طی کرده باشد ولی غیر از این باشد یعنی با خرافه و فرضیه و نظریه جان مردم را به خطر میاندازیم.
حدود دو هفته است آمار موارد بستری و فوت در کشور کاهش پیدا کرده یعنی به یک سوم در دو ماه آخر پاییز رسیده است. به اعتقاد شما این روند کاهشی تا کی ادامه پیدا میکند؟ منظورم این است چه تصمیمی باید گرفته شود تا روند شیوع ویروس و آمار مرگ به روال سابق برنگردد؟
دو کار باید قاعدتاً انجام شود. محدودیتهای لازم در شهرها و استانهای قرمز به جد اعمال شود و این هم یک چشمانداز نظمدار میخواهد که شل نشود. مطلب دوم واکسیناسیون است. دنیا شروع به واکسیناسیون کرده است و با این کار هم جان مردمش را حفظ میکند و هم اینکه چرا دنیا به واکسیناسیون توجه کرده چون شرایط اقتصادیاش را عادی میکند. یعنی وقتی توانستیم ایمنی جمعیتی بر اساس واکسن ایجاد کنیم ضرورتی ندارد محدودیتها و تجمعات را اعمال کنیم. ما از ابعاد اجتماعی تا مسائل روحی و روانی و اقتصادی که اپیدمی کرونا بر جای گذاشته قطعاً ناراحتیم. از اینکه محصل و دانشآموز یک سال است مدرسه نرفته است ناراحتیم. چرا که هیچ وقت آموزش مجازی جای ارتباطات و شادیهای دوره مدرسه را نمیگیرد ولی به اجبار و بهخاطر حفظ سلامت انجام شد. برای اینکه به روال عادی زندگی برگردیم و اقتصادمان هم صدمه نبیند راهی نداریم جزاینکه برای تأمین واکسن هزینه کنیم.
با وجود آغاز واکسیناسیون کرونا در کشورهای دنیا این روزها اخبار خوشی از خرید واکسن از سوی ایران به گوش میرسد. شما مشکلات وارد نشدن واکسن کرونا را ناشی از چه چیز میدانید؟
ایران برای حدود 16 میلیون دوز واکسن که میتواند 8 میلیون نفر را پوشش دهد (هر نفر دو دوز تزریق میشود) با کوواکس تفاهمنامهای را امضا کرده است. اینکه این پول باید واریز شود تا امکان تحویل واکسن میسر شود، مشکلی است که همچنان ایران دارد. آن هم به دلیل محدودیتهای ارزی ناشی از تحریم است و نیز به دلیل اینکه ما افایتیاف را هنوز هم امضا نکردیم. ما دو مشکل بیرونی و داخلی هم داریم. از یکطرف تحریمها اجازه نمیدهد که راحت ارز مبادله شود. حتی پولهایی که به کشورهای کره جنوبی و چین دادیم نگرانیم وسط راه به عنوان مطالبات و طلبکاری که خودشان ادعا کردند ضبط کنند. در اینصورت پول رفته و واکسن هم تهیه نمیشود. مسأله دوم ما خودمان مسیرها و مبادلات را کند کردیم. چون یک سال و نیم است افایتیاف در مجمع تشخیص مصلحت نظام تأیید نشده است. مسأله بعدی این است که آیا این 16 میلیون دوز واکسن کفایت میکند؟ خیر. این عدد برای 8 تا 10 میلیون نفر است اگر واکسیناسیون 50 میلیونی را در یک بازه زمانی مشخص و محدود انجام ندهیم و فاصله طولانی بینشان بیفتد زنجیره ویروس قطع نمیشود بلکه هم هزینه کردیم و هم فایدهای ندارد. پیشنهاد أکید ما این است تأمین ارز شود و از طرق مختلف و با کمک بخش خصوصی واکسن مورد نیاز و مورد اعتماد در بازه زمانی مشخص تهیه شود.
شما به عنوان رئیس سازمان نظام پزشکی آیا تاکنون اطلاعات علمی شفافی از واکسن کرونای ایرانی دیدهاید؟ اطلاعات درباره واکسن کرونای ساخت ایران تماماً به حرفهای ژورنالیستی ختم شده و در رسانهها مطرح میشود. شما چکیدهای از مقالههای علمی را در این باره مشاهده کردهاید؟
در مورد واکسن ایرانی دو قسمت وجود دارد. یک قسمت دانش علمی واکسن است. من با بعضی از رؤسای تیم تولید صحبت کردهام. با آقای دکتر سلیمانی بیش از یک ساعت جلسه داشتیم و تمام ابعاد کار را بررسی کردهایم. این تیم روی «امارانای» کار میکند و تولید واکسن از «امارانای» در دنیا بیسابقه است که فایزر و مدرنا کار کردند. تیم ایرانی پیشرفتهای خیلی خوبی به لحاظ علمی دارند اما دو مشکل عمده وجود دارد؛ هماکنون فاز آزمایشگاهی و حیوانی واکسن ایرانی تمام شده و بزودی واکسن ایرانی وارد فاز انسانی میشود اما مشکل عمده خط تولید واکسن است یعنی واکسن دستگاه چاپ میخواهد که برای نیاز کشور در ابعاد چند میلیونی به سرعت باید تهیه شود؛ ما این دستگاه را نداریم و برای وارد کردن دستگاه هم همان موانع خرید واکسن وجود دارد. بنابراین در جواب سؤال شما با این فرض که واکسن در اواخر بهار آماده میشود پیش نیازش واردات دستگاههایی است که برای تولید انبوه واکسن لازم است که البته آن هم از اروپا یا استرالیا وارد میشود و واکسن ایرانی در اواخر بهار و اوایل تابستان فراهم میشود. ببینید ما در مشهد «کلین روم» داریم ولی به دلیل تحریم اجازه ندادند درهای «کلین روم» باز شود.
در شرایطی که هنوز واکسیناسیونی انجام نشده و جامعه همچنان شاهد هشدارها و اجرای پروتکلهای جدید است، به نظر شما اشکال کار در کاهش زنجیره انتقال کرونا کجاست؟ سهم مردم چقدر است و اینکه چرا برخی کشورها در کنترل اپیدمی موفق شدهاند. هر چند که ایران در دو هفته اخیر از فهرست 10 کشور اول دنیا از نظر آمار ابتلا و مرگ خارج شده است.
ما در حال حاضر چهاردهمین کشور از نظر میزان مرگ و میر در این بیماری هستیم. به نظرم سهم مردم این است که باید پروتکلها را رعایت کنند اما اگر رعایت نشد به این معنا نیست که ما این تعداد مرگ و میر را قبول داریم. این وظیفه حاکمیتی است. یعنی اگر یک نفر رانندگی میکند که خطرزاست پلیس باید اعمال جریمه کند تا از جان بقیه محافظت کند. به نظرم باید به مردم آگاهی اطمینانبخش و اعتمادبخش داد، باید افراد مورد اعتماد را به صحنه آورد و آموزشها فقط به حرکت دولتی ختم نشود. نهادها و انجمنهای علمی باید به صحنه بیایند. اینها اعتماد و سرمایه اجتماعی را بالا میبرد. در همه کشورهای دنیا مقررات مربوط به پروتکلها را به جد رعایت میکنند چون اجرای پروتکلها الزامی است. از سفیر ایران در کره جنوبی سؤال کردم چطور مرگ و میر در کشور شما یک نفر شده است؟ پاسخ داد: «اگر فردی بدون ماسک وارد مغازه شود و مبادله کالا صورت بگیرد مغازه پلمب میشود.» بنابراین پروتکلهای ابلاغی باید با الزام و ضوابط معین انجام شود و واکسیناسیون هم باید به جد دنبال شود.
گزارشی لحظه به لحظه از آغاز همه گیری ویروس تا امروز
دکتر حسین کرمانپور
مدیر اورژانس بیمارستان سینا
اگر مبدأ کرونا را زمستان سال 1398 در نظر بگیریم، تا امروز که در زمستان یکسال بعد هستیم، چهار مرحله کلی داشته ایم: مرحله صفر(فاز سردرگمی، غافلگیری و ترس): سرآغاز این مرحله از آذرماه سال 1398 با خرده خبرهای درز یافته از ووهان چین آغاز میشود. در این مرحله چشم بادامیهای شرق نشین، تلاش میکنند با روشی کاملاً حساب شده خبر دهشتناکی که چشم پزشک ووهان آقای دکتر لی ونلیانگ (Li Wenliang) در برخی رسانههای اجتماعی بیان کرده است، جوری راست و ریس کنند که تنه به اقتصادشان نزند. حتی پلیس او را احضار و به او اخطار جدی میدهد. ظاهراً کمی بعدتر دو نفر دیگر از همکاران لی ونلیانگ نیز دست به کار میشوند و با همکارشان همنوایی میکنند. سازمان جهانی بهداشت انگار که شست اش خبردار شده باشد بسرعت وارد عمل میشود تا دریابد در ووهان چین چه خبر است. تا اینجا ترددها به این مکان بشدت ادامه دارد تا اینکه متخصصان چینی با مدیران سازمان جهانی بهداشت به تفاهم میرسند که صدای یک همهگیری در چین شنیده میشود و چه بسا این همهگیری به یک پاندمی تبدیل شود.
خبرگزاریهای ایران در هر خبر خود با این و آن مصاحبه میکنند که مردم را امیدواری بدهند ویروسی که نمیدانند اسمش چیست هنوز در ایران دیده نشده است. قاعدتاً فرودگاه امام خمینی باید اولین جایی باشد که از طریق هوا پذیرای ویروس خواهد بود اما گویا هنوز حساسیتی وجود ندارد. مسابقاتی در شمال برقرار است که قهرمانان در آن مشغول کشتی با هم هستند. چینیها هم حضور دارند و یک مربی که حال خوشی گویا ندارد. بعداً به کشورش برمی گردد و با تشخیص کرونا بستری میشود.
تلویزیون ایران کم کم صحنههایی از ووهان را نشان میدهد که کادر درمان با لباسهای فضایی مشغول معاینه بیماران اند. صحنههایی که شاخک کنجکاوی مردم را هم حساس میکند. بعد یکی دو کلیپ در فضای مجازی میچرخد که چند نفر چینی یکباره در خیابان میافتند و میمیرند و بعد گفته میشود این کروناست.
همزمان آنفلوانزای وسیعی در کشورمان رو به تزاید است و کادر درمان براساس یک دستورالعمل خاص مشغول هماوردی با آن هستند. آنفلوانزایی که مرگ و میرش نیز آنقدر بود که نظام پزشکی را به این فکر انداخت که نامهای به وزیر ارشاد بنویسد و تقاضا کند هفته اول آبان هر سال را هفته آنفلوانزا بنامند تا صنعت، بهداشت، سیاست و فرهنگ در یک همنشینی اجرایی کاری کنند مردم و مسئولان سطح آگاهی خود را نسبت به این بیماری افزایش دهند و اصلاً یک بار بهصورت دقیق تفاوتهای سرماخوردگی، آنفلوانزا و گلودردهای چرکی و سینوزیت و آلرژی فصلی برای همه روشن شود. در آن نامه، پای صنعت هم برای ساخت تجهیزات و بویژه ماسک به میان کشیده شده است. انگار که خبر داشتهاند دوماه بعد ایران با بحران ماسک و الکل روبهرو خواهد شد. این نامه به رغم 7 پیگیری هنوز پاسخی دریافت نکرده است.
ویروس کارش گسترش و فراگیری است و این خصلت، جامعه پزشکی را آماده میکند که بدانند دیر یا زود پای کرونا به ایران باز می شود. در قم اما خبرهایی است. پزشکی که برادرش ناگهان دچار آنفلوانزا شده در شبکههای اجتماعی، ظن حضور کرونا در قم را تشدید میکند. درهای بهمن که به اسفند 98 گشوده میشود برای اولین بار اعلام میشود موارد مشکوک کرونا در ایران شناسایی و برای آزمایش نمونهها فرستاده شده است. هیچ کیت آزمایشگاهی در ایران نیست. وزارت بهداشت له له میزند که سازمان جهانی بهداشت کیت تشخیصی به ایران بدهد. چین بهخاطر مناسبات نسبتاً خوبی که دارد از مسیر دومی هم 1000 کیت و تعدادی ماسک سه لایه به ایران ارسال میکند. حالا در سراسر ایران به هر مورد شک میکنند، نمونه را برای تست به انستیتو پاستور میفرستند. (چه کار سختی)
قم براحتی وصله اصلی حضور کرونا را به خود میگیرد و بیمارستان کامکار سر زبانها میافتد. خیلیها که با عبارت کامکار یاد موسیقی اصیل میافتادند اکنون با نامی آشنا میشدند که خبرهایش در رسانهها سمفونی مرگ و بیماری را رهبری میکرد. چهره هراسناک اما امیدوار آن پزشک را روی پشت بام بیمارستان کامکار قم که بسرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد کسی فراموش نمیکند. او سخنانش را با این جمله آغاز میکند:
«امروز حالم گرفته است، خیلی، امروز ظهر یک آقایی را بستری کردم. کلی هم با او صحبت کردم، الان دیگه نیست!»
اگر اشتباه نکنم او بعداً در تاریخ پنجم فروردین 1399 لقب شهید گرفت. دکتر حسین جوهری اولین متخصص گوش و حلق و بینی کشور بود که از استان قم به خیل شهدای مدافع سلامت پیوست.
مردم بشدت ترسیده بودند اما کادر درمان که نه کیت آزمایشگاهی داشت و نه امکانات تعریف شده حفاظتی، در یک سردرگمی خاصی به سر میبرد. مسئولان کم نقش نداشتند در این سردرگمی، چرا که آنها هم نمیدانستند چه اتفاقات تلخی در راه است. وقتی دکتر حریرچی، عرقهایش را در کنار علی ربیعی پاک کرد و یکی دوبار به اشتباه روی دستش سرفه کرد و بعد بلافاصله آرنجش را جلو آورد تا اشتباهش را جبران کند خودش هم فهمید ویروس کاملاً دموکرات است و اسیر مسئولیت، پولداری یا بیپولی افراد نمیشود. در راه تست داد و رفت خانه! و یکی از آن کیتها صرف شد تا او با مشورت برخی از صاحب فکران رسانهای پنجم اسفند 98جلوی دوربین موبایلش به سبک عجیبی بگوید: من هم کرونایی شدم. او علائم خودش را تب و مقداری کوفتگی اعلام کرد. البته حریرچی ذاتاً آدم گرمایی است و کافی است او را 5 دقیقه در محیط بستهای اسیرش کنید. خیس عرق خواهد شد و تحملش پایین است. او هنگام عمل جراحی هم برای خودش کولر مخصوص دارد.
بقیه حرفهایش در آن ویدئو، امروز شوخی تلخی بیش نیست و اگر از خودش بپرسید هم حتماً تأیید خواهد کرد. صحبتهای او در این ویدئوی کوتاه واژه سردرگمی را در واژگان من بیشتر معنی میکند. بعد از این ویدئو چند نفر حسابی ترسیدند. یکی علی ربیعی سخنگوی دولت که آن روز کذایی کنار حریرچی ایستاده بود که تازه از قم برگشته بود و دیگری خانم دکتر میرسیدی گوینده خبر که شب قبل در برنامهای نزدیک دکتر حریرچی بدون ماسک نشسته بود و هر دو داستانهای نامعلوم کرونا را به گفتوگو نشسته بودند. فکر کنم اولین بار آنجا بود که معاون کل وزارت بهداشت یکی دوبار صدایش را صاف کرد و نشان داد برای ما پزشکان هم هنوز آموزه سرفه در آرنج نهادینه نشده است. در ویدئوی کمتر از دو دقیقهای ایرج حریرچی اما نگاه متافیزیکی او هم بسیار هویداست. انگار فکر میکند ممکن است زنده نماند اما میخواهد به خلقالله روحیه بدهد.
این ویدئو بسرعت فراگیر میشود و بیش از رسانههای داخلی، رسانههای خارجی آن را پوشش میدهند چندان که تیتر اصلی بیشترشان میشود: «موج ابتلا به کرونا در ایران به سیاسیون و مقامات دولتی رسید.»
بعد از سخنان حریرچی هرکس در خود تب و کوفتگی دید، مثل چرخی که پنچر شود کنار میکشید تا تصادف نکند اما اینکه چطور چرخ را چسب و وصله کند یا جایگزین، در هالهای از ابهام بود! دستورالعمل چینیها برای استفاده سه دارویی از کلترا (ضد ایدز) هیدروکس کلروکین و تامی فلو باعث شد بزودی داروخانه بیمارستانها، به گل نشسته و کار و کاسبی ناصرخسرونشینان مثل همیشه سکه شود. ماسک نایاب و از مواد ضدعفونی هم خبری نیست. همه شدهاند نماینده این شرکت و آن شرکت که جبران چند سال رکود اقتصادی را بکنند. نهم اسفند 98، در بیمارستان سینا احساس کردم نفسم بالا نمیآید، خیس عرق بودم و برای رفتن به دفتر مدیر بیمارستان که روزانه چندبار تردد میکردم، دو سه بار میانه راه نشستم. اعتراضم به نحوه تهیه لوازم پوششی باعث شده بود توئیتم را پاک کنم. جیک جیکی که در آن گفته بودم اگر حفاظت شخصی این است که من میبینم، خود خدا به دادمان برسد. زود قضاوت کرده بودم. بسرعت لوازم در ماه بعد مهیا و در دسترس قرار گرفت.
کیتی در دسترس نبود تا متوجه شوم بر سر ریهام چه آمده است لذا به سبک آن روز که تا امروز هم ادامه دارد، به بخش تصویربرداری رفتم. روی تخت سی تی دراز کشیدم و چقدر دلم میخواست صدایم نکنند تا بخوابم. سر تکان دادن تکنیسین رادیولوژی مرا متوجه این مهم کرد که خبری در راه است.
همان سه دارو را گرفتم و از بیمارستان زدم بیرون. درخانه هیچ ماسک و الکلی نداشتیم. تنها ماسک من همینی بود که روی صورتم بود. چند داروخانه را گز کردم اما چیزی دستم را نگرفت تا در بقالی سر محل با خرید سوغاتی یک گالن وایتکس راهم را به خانه بیابم. تمام روحیهام را جمع کردم تا وقتی همسر و دو فرزندم در خانه را میگشایند مثل دکتر حریرچی بگویم: من هم کرونایی شدم.
گلهام را از وضعیت بازار و کمبودها در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم و بلافاصله خبر درگیری من و یکی دیگر از معاونان سازمان نظام پزشکی نیز جزو خبرهای داغ آن روزها شد. درست در همین زمانها بعد از بیمارستانهای قم، نام بیمارستان مسیح دانشوری هم بسرعت جهانشمول شد. بدحالترین بیماران از سراسرکشور را به این بیمارستان بردند تا بهترین تجربهها اندوخته شود. سی تی اسکن شد روش تشخیص غالب! نام خانوادگی کرونا هم کم کم یک ماه پس از تولد به کووید 19 تبدیل شد.
مرحله یک: فاز شناخت، مبارزه، حماسه و همراهی مردم و رسانهها
در این مرحله که توأم شد با ایام عید نوروز، تعطیلی دو هفتهای کشور، نوعی قرنطینگی را در ذهنها متبادر کرد. در خیابانها هیچ خبری نبود و مردم شعار در خانه میمانیم را بهصورت عملی اما توفیق اجباری برای همدیگر مخابره کردند. دید و بازدید و سفر اما به قوت خود ادامه داشت چندان که ناگهان شمال کشور نقطه سیاه مرگ ومیرها شد و طوفان سهمگین کووید 19، جان بسیاری از مردم این خطه و همکاران پزشک، پرستار و کادر درمان را گرفت. جامعه پزشکی در این زمان سیاه پوش شد جوری که ویدئوی رئیس سازمان نظام پزشکی که باید ایام عید را تبریک بگوید با عبارت غمناک انا لله و انا الیه راجعون شروع شد. بسیاری پیام دادند که مو بر اندامشان سیخ شده است و پیش خود فکر کردهاند باید به کادر درمان رحم کنند.
او با صدایی حزین در این ویدئو از مردم خواست ویروس را جدی بگیرند. ظفرقندی آنچنان مغموم بود و فیلم در شرایطی گرفته شده بود که معلوم بود موضوع شوخی نیست. دستهای قفل شده در هم که انگار لحظه به لحظه در هم فشردهتر میشد گویای همه چیز بود و بسیاری از اینجای کار شعارشان را حمایت از کادر درمان گذاشتند؛ شعاری که خستگی و فسردگی کادر درمان را به نشاط قابل قبول تبدیل و احساس تنهایی را زائل ساخت.
خیرین با حمایت رهبری و نیروهای انتظامی به سراغ بیمارستانهای کرونایی رفتند، سرسلامتی دادند، ماسک دادند، خوراکی دادند و لحظات ناب جنگ هشت ساله را زنده ساختند. برخی شرکتها چرخه تولید خود را به سمت مواد ضدعفونی و ماسک تغییر دادند تا در اردیبهشت و خرداد کشور را از نظر الکل و ماسک به درجه قابل قبولی از استغنا برسانند.
سازمان غذا و دارو همراستا با سایر بخشهای سلامت کشور با تمام توان وارد کارزار شده بود تا ضمن بستن صادرات ماسک نسبت به تأمین پارچه مخصوص ماسک و همچنین داروهای مطرح آن زمان اقدام کند. در یکی از فرودگاهها محموله خریداری شده ما به سرقت رفت و همین کافی بود تا تلاطم داخلی را بالا ببرد. وزارت خارجه، وزارت راه و شهرسازی، وزارت صنعت و وزارت کشور تمام تلاش خود را میکردند تا به کمک صنایع داخلی بشتابند. کار جالب شرکت بنز آلمان مبنی بر تغییر یکی از ریلهای خود به تولید ونتیلاتور الگویی بود که در داخل کشور هم از مدتی قبل آغاز شده بود. ایران خودرو در مسئولیت اجتماعی به کمک صنعت ساخت ونتیلاتور در داخل شتافت و با کمک شرکتهای دیگر از تولید ونتیلاتور داخلی حمایت کردند تا آی سی یوها بیشتر تأمین و از مرگ و میر فزاینده بکاهند. این تولید تا مرز صادرات پیش رفت.
بیانات رهبری در حمایت همه جانبه از کادر درمان آنقدر پر رنگ بود که وزیر بهداشت در نامهای مستقیم از ایشان تشکر با طعم و بوی خاص کرد. اما همه اینها باز تکمیل کننده فرآیند مبارزه همه جانبه با کرونا نبود. جلسات متعدد با اپیدمیولوژیستها نشان میداد یک جای کار میلنگد. انگار برخی نهادها باورشان نبود که کرونا ویروس عادی نیست و یک جایی اگر شل بیایی سفت میخوری. سازمان نظام پزشکی در جلساتی که با معاونان وزیر و سایر نهادها داشت نهایتاً نامهای به رئیسجمهوری نگاشت و از ایشان خواست مداخله کنند و سطح ستاد ملی کرونا را از وزارت بهداشت به سران قوا ارتقا بخشند، نامهای که کمی بعد موجب شد رئیسجمهوری رأساً ریاست شورای ملی کرونا را به عهده گیرد. اگرچه این تصمیم به دلایل نامعلوم موجب حذف سازمان نظام پزشکی از ستاد ملی شد اما پای نهادهای دیگر را وسط کشید تا قویتر از قبل وارد میدان شوند. از جمله در این دوران رسانه ملی سعی کرد سنگ تمام بگذارد. هنرمندان به خلق آثار هنری پرداختند و بسیاری از شرکتها با نقش بازی کردن در مسئولیت اجتماعی به یاری ملت پرداختند.
شاید سختترین روزهای کادر مدیریتی نظام پزشکی بهار و تابستان 99 باشد. از یک سو تمام تلاشها بر آن است که مطبها و بخشهای خصوصی تعطیل نشود تا رجوع بیماران به مراکز دولتی سرشکن و تلفات پایین بیاید و از سوی دیگر در این بحران نفسگیر، کمتر کسی پیدا میشود تا به ما کمک کند برای مطبها ماسک، دستکش و مواد ضدعفونی پیدا کنیم. ویزیت همان عدد سالها قبل است و هیچ افزایشی نداشته در حالی که هر مطب برای پزشک، منشی و مراجعان باید تدارک ماسک و مواد ضدعفونی سطح و دست، ببیند . همانگونه که هر خانوار هزینهاش در مواد شوینده و حفاظت فردی بشدت بالا رفته به طریق اولی مطب و بخش خصوصی با یک افزایش چشمگیر در هزینهها روبهرو شدهاند. مراجعات مکرر بالاخره موجب میشود حوالههای نصف و نیمه صادر و مقادیری ماسک و مواد حفاظتی به اقصی نقاط ایران ارسال شود. آنقدر تعلل شده است که اگر چه بسیاری تشکر کردند اما ذائقه بسیاری هم تلطیف نشد و سازمان را مقصر دانستند.
در هر صورت هرچه گذشت اما نتایج همه این عملکردها و همدلی مثال زدنی مردم، آمار مرگ و میر را در خرداد به زیر 40 نفر در روز رسانید و بسیاری از بیمارستانها مجبور شدند بخشهای تعطیل شده را مجدد گشایش و تختهای کرونا را محدود کنند. در فاز صفر و یک اگر خانوادهای گرفتار کرونا شد، تکگیری بود و برای مثال فقط یک عضو خانواده گرفتار و باقی افراد در خدمت او بودند تا روی پا شده و بهبود یابد.
مرحله دوم: فاز گسست، فصل اجتماعات، سفر و انفجار اطلاعات بیارزش
بهار اگرچه ابتدای تلخی داشت اما از اواخر اردیبهشت تا پایان تیر آمار کرونا رو به نزول گذاشت. مردم با آموزههایی که داده شد ماه رمضان را در خانهها گذراندند و کمتر مسجدی محل تجمع شد. قبل از رمضان بحثهای زیادی شد که آیا مردم روزه بگیرند یا نه؟ پاسخ را بیشتر به عهده خود مردم گذاشتند. اختیار باعث شد سختگیری چندانی نشود اما به نظر میرسید اغلب روزهها را گرفتند. شبهای قدر، همه برای یکدیگر دعا کردند و تا اینجا خبرها دلشاد کننده بود.
اما یک اتفاق خاص ورق را برگرداند و آنها که تعطیلی عید فطر را دو روز کردند اگر میدانستند در سال 1399 چه به روز ملت میآورد هرگز چنین نمیکردند. به رغم تمام هشدارها، عید و تعطیلی چند روزه آن بعلاوه تعطیلات 14 و 15 خرداد، موجب افزایش موج سفرها و مراسم ازدواج و تولد شد؛ مراسمی که حدود 25 روز بعد در اواسط تیرماه کم کم مؤثر افتاد و موج دوم کرونا در کشور را موجب شد.
حضور برخی شبه علم ها در شبکههای اجتماعی و تشویق به برداشتن ماسک، استفاده از روشهای جایگزین تعریف نشده، دورهمیها، بلاتکلیفی رسانه ملی در کاربرد ماسک، بالا گرفتن شایعات مجازی نظیر خطرات ماسک برای سلامتی از دید یک پروفسور آلمانی، افشاگریهای نامعلوم برخی افراد در ایتالیا، تغییرات علائم بیماری، تغییر دستورالعملهای دارویی و اشاره به اینکه کرونا یک دسیسه خارجی و بهانهای برای سرمایه گذاریهای این و آن است، تشکیک در آمار وزارت بهداشت و... همه و همه مردم را اندک اندک به اطلاعات و داشته هایشان مشکوک و حتی کسانی را که تا آن زمان سفت پای حفاظت خود و خانواده ایستاده بودند ، شل کرد.
من همان زمان خبرهای خوب کاهش آمار را توئیت کردم و نوشتم میتوانیم به مدد الهی عید فطرمان را به موفقیت علیه کرونا مبدل کنیم، نوشتهای که برخی هشدار دادند اگر مردم ترسشان بریزد دوباره نسبت به پیشگیری بیتقید میشوند.
تعطیلی مدارس اگرچه کمک شایانی به کنترل همهگیری کرده بود اما بیکاری و بیپولی ملت خصوصاً قشر متوسط محکم به این کمک پهلو میزد چندانکه با رونق گرفتن دو قطبی معیشت و سلامت، بسیاری طرف اقتصاد را گرفته ، روانه بازار کسب و کار شدند. سقوط بازار بورس خبر ناگوارتری بود. تورم به وضوح مردم را آچمز کرد. اگر در خیابان امام خمینی تهران گذرتان میافتاد به روشنی در مییافتید که تلاش مضاعفی در حال رخ دادن است که جبران خسارات سه ماه گذشته بشود. دلسوزان شروع به هشدار کردند اما گوش شنوایی نبود. هواپیماها پر، اتوبوسها مملو، متروها با ازدحام و صفهای خرید و فروش در فروشگاههای بزرگ تشکیل شد. ما آن زمان پویش همدلی با مدافعان سلامت را به همراه وزارت بهداشت و شهرداری تهران و شبکه سلامت کلید زدیم تا کمی به مدافعان سلامت روحیه بدهیم اما بالارفتن آمار، خستگی را بر تن دوستان نشاند.
اورژانسها خانوادگی شد، پدر و پسر و مادر و دختر با هم گرفتار شدند و در یک مراسم عروسی 65 نفر تست شان مثبت شد. برخی افراد که شهرتی هم داشتند به دام کرونا افتاده جان خود را از دست دادند. جنوب و شمال و غرب کشور قرمز شد. من همان زمان در مصاحبهام در نشست خبری وزارت بهداشت گفتم: اگر همین طور پیش برویم پاییز فاجعه باری پیش روست چرا که آنفلوانزا و تجمعات و بیتفاوتی دست در دست هم خواهند داد.
رئیس سازمان نظام پزشکی که تا آن زمان یک روز هم سازمان را تعطیل نکرده بود، این بار نامهای به رهبر معظم انقلاب نوشت و ضمن تشکر از همراهیهای نمادین ایشان در برپایی مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله حسین(ع) نوشت:
«لازم میدانم بهعنوان نماینده جامعه پزشکی کشور مراتب نگرانی عمیق پزشکان و همه کادر درمان از مسافرتهای بیرویه وغیر ضروری در این ایام بخصوص به استانهای شمالی کشور را که مصداق قطعی اضرار به مردم ومدافعان عرصه سلامت است به استحضار برسانم و از اینکه مسئولان اجرایی ذیربط با وجود هشدارها و مکاتبات مکرر کارشناسان و دلسوزان انجمنهای علمی، سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت برای نظارت جدی و ممانعت از سفرهای غیرضروری اقدام مؤثری انجام ندادند، اظهار تأسف کنم. یقیناً این بحران عالم گیر و خانمانسوز بدون رعایت همه اصول ضروری بهداشتی وحفاظتی و نظارت جدی ومؤکد عوامل اجرایی بر اجرای این ضوابط به سامان نمیرسد. امید است تذکر جنابعالی در این مقوله نیز یاریگر خادمان و مدافعان عرصه سلامت کشور باشد.»
متأسفانه رعایت نکردن دستورالعملها آنقدر گسترش یافت که نه اهل محرم و صفر گوش جان به توصیهها دادند نه اهل مسافرت و دورهمی و موج بیتوجهی رسید به فوت اسوه آواز و موسیقی ایران، استاد محمدرضا شجریان. همان زمان دست به نگارش شدم و از همایون آواز ایران خواستم علاقهمندان سیاوش را مدیریت کند مبادا مویی از سر کسی کم شود. او و خانوادهاش بسیار لطف کردند اما برخی مردم علاقهمند نه! روز روشن دست در دست هم دادند و مرغ سحر خواندند تا به افرادی در جبهه عزا بگویند از آنها دستکمی ندارند و آن شد که شد... مرگهای رسمی به مرز 500 عدد نزدیک شد.
اگر در فروردین ماه 99 از جمعی میپرسیدی: بستگان چه کسی کرونا گرفته است از ده نفر دو یا سه نفر دست بلند میکردند و در تابستان اگر از همان جمع میپرسیدی همه دست بلند میکردند و حالا کم کم اگر در انتهای پاییز از همان جمع بپرسی از بستگان شما آیا کسی از کرونا فوت کرده است احتمالاً بخش قابل توجهی دست بلند میکنند.
مرحله سوم: فاز امید، بازگشت مردم
این مرحله با نوید واکسن و کاهش آمار از اواخر پاییز شروع شده و امید میرود با درایت ملی در همه ابعاد زمینه ساز کنترل بیماری شود.
نقش آموزشی رسانهها در پاندمی کرونا
دکتر حسن رودگری
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
در دوران گسترش سریع بیماری و در حال حاضر کووید۱۹ منابع اطلاعات حیاتی وجود دارد که میتواند بر سرنوشت پاندمی و شدت همهگیری مؤثر باشد. منابع اطلاعات باید برای گروههای مختلف مهیا باشد که میتوان این گروهها را به ژورنالیستها و اهالی رسانه، جامعه عمومی (شامل خانهداران، شاغلان حِرف مختلف، کارفرمایان، مستخدمین و غیره)، کودکان و آنهایی که با تأمین و مدیریت مالی سروکار دارند، تقسیم کرد.
درخصوص ژورنالیستها اصل آزادی بیان (البته با قبول مسئولیت خبر) بسیار مهم و کلیدی است چون گاهی اطلاعات باید بدون ملاحظات سیاسی که متغیر هستند به مردم برسد، کمااینکه خطای سیاستمداران حتی در کشورهای پیشرفتهای چون انگلستان و امریکا بارز بوده و مسلماً در ایران نیز بدون مصداق نیست. شفافیت، عامه فهم بودن و قابل انتقال و انتشار بودن محتوا در ژورنالیسم بهداشتی درمانی بسیار مهم است. اما سؤال اینجاست که ژورنالیستها اطلاعات صحیح و قابل اعتماد را باید از کجا تهیه کنند.
آیا رسانههای ما چیزی به نام Covid19 Newsletter دارند یا بخش ثابتی برای اخبار کووید۱۹؟ چون چنین بخشی خود مسئولیتآور بوده و جریده را ملزم به داشتن کارگروه تخصصی میکند. بهنظر میرسد جای چنین بخشی در تمامی جراید خالی است و اکثراً موردی و منفعل عمل میکنند و تحت تأثیر جو عمومی به تکثیر اخبار یکدیگر با ادبیات متفاوت میپردازند.
بنابراین آموزش از طریق جراید (چه کاغذی و چه دیجیتال و مجازی) تا بهحال به لحاظ ساختارمندی، پویایی، پایداری و استمرار هدفمند ضعیف بوده است و مردم چندان بهره درستی از آموزش از طریق مدیاهای رسمی نبردهاند. لذا تمایلشان به منابع بیاساس مجازی بیشتر شده و متأسفانه اخبار و اطلاعات ناقص یا غلط دریافت میکنند و حتی قربانی سودجوییهای رسانهای میشوند.
در حال حاضر USAID، IREX و DATA Leads مجموعاً با هم هندبوک برای ژورنالیستها در زمینه پوشش اپیدمی کروناویروس تهیه کردهاند که یحتمل جامعه رسانهای ما از آن بیخبر و بیبهرهاند. در این هندبوک استراتژیهای خبررسانی، نحوه جملهبندی و چگونگی بررسی صحت منابع و نهایتاً روش اجرا و انتشار خبر به بحث گذاشته شده است.
در همین رابطه IREX کمک میکند تا مردم بتوانند اطلاعات فالس (اشتباه و گمراهکننده) را تشخیص داده و منابع معتبر را برای سؤالات خود بیابند.
البته سازمان نظام پزشکی نیز برای جامعه تخصصی پزشکی یک صفحه علمی بنا کرده تا در اکثر زمینههای مهم مربوط به امور پزشکی مطلب قابل اعتماد تهیه کنند و یا در یک حرکت خودجوش تعدادی از پزشکان متعهد و دلسوز با هدایت عضوی از سازمان نظام پزشکی یک صفحه بزرگ و پرطرفدار برای عموم مردم ایجاد کردهاند که موفق شده به سؤالات بسیاری در فضای مجازی پاسخ دهد و از ارجاعات بیمورد به مراکز درمانی پیشگیری کند و در عین حال آموزشهای مفید و عامه فهم ارائه دهد.
بهطور عام متأسفانه میتوان گفت که آنچه تا بهحال بهعنوان آموزش ارائه شده مکفی نبوده و نتوانسته از ارجاع مردم به منابع غیرمعتبر بخصوص در فضای مجازی پیشگیری کند و یک اینفودمی بزرگ درخصوص کووید وجود دارد که گاهی خطرناک است. به نظر میرسد دستگاههای نظارتی، البته نه از باب مچگیری بلکه برای نظارت بر نحوه صحیح برنامهریزی و اجرا، باید به بررسی منابع مالی هزینه شده و میزان تأثیر آموزشهای تهیه شده توسط کلیه دستگاههای مسئول بپردازند.
آموزش باید مرتبط، مستمر، پویا، رسا، با حداقل حجم و حداکثر اطلاعات مفید ارائه شود. بهنظر میرسد هنوز در مورد کووید۱۹ در کل جهان سطح مطلوبی از آموزش وجود ندارد هرچند برخی کشورهای جهان اول هزینههای سنگینی برای آن میپردازند و حتی موفق هم بودهاند.
گام نخست آموزشی در اپیدمیها تمرکز بر امور بهداشتی است چون پیشگیری بسیار مهمتر از درمان است اما در این امر نباید به چند دستورالعمل اکتفا کرد بلکه باید محتویات متفاوتی برای سنین، مشاغل و گروههای در خطر مختلف جداگانه تهیه شود. البته بسیار مهم است که راهکارهایی اندیشیده شود که این آموزشها بهدرستی به آن گروهها منتقل شده و مهمتر اینکه فهمیده شده و از آن مهمتر اینکه بهکار گرفته شود. الان چند دستگاه متولی آموزش میتوانند موفقیت خود در این سه مرحله را برای دستگاههای نظارتی تشریح کنند؟
صد البته اقدامات زیاد و بعضاً مفیدی صورت گرفته و قصد از این گفتار نادیده گرفتن تلاش ارزشمند این دستگاهها نیست بلکه قصد بررسی میزان اثرگذاری و اطمینان از صحت آموزشهاست.
مردم هنوز بهطور واضح به منابع معتبر یا دسترسی ندارند و یا اعتمادشان جلب نشده که هر دو نشانه ضعف در استراتژی و تاکتیک است. فصای مجازی هنوز تحت اختیار مسئولان اصلی آموزش عمومی نیست. فضاهای شهری و بیلبوردها هنوز به قدر کافی اطلاعات بهروز و مهم انتشار نمیدهند و در چند شعار کلیشهای بهداشتی باقی ماندهاند و با مشکلات روز مربوط به کووید۱۹ همراه نیستند.
صدا و سیما با آن توان بودجهای و تجهیزاتی عظیم باید تا الان یک کانال سیما و یا حداقل یک ایستگاه رادیو مخصوص کووید۱۹ بهطور موقت تأسیس میکرد که کاملاً و ۲۴ ساعته برنامه خبری و آموزشی و معرفی منابع معتبر اطلاعات را ارائه میداد.
وزارت بهداشت نیز هنوز نتوانسته درخصوص کووید۱۹ وارد خانهها، موبایلها و دستگاههای رسانهای مردم شود و یک ارتباط دوجانبه برقرار کند. مثلاً چه تعداد پادکست کرونایی توسط آموزشگران این عرصه که صلاحیت علمی این کار را دارند به زبان سنها، مشاغل و حتی اقوام مختلف کشور تهیه شده است؟
البته دوباره تأکید میکنم که تلاشهای انجام شده و زحمات عزیزان در دستگاههای مختلف قابل تقدیر و ارزشمند است اما از طرفی باید بدانیم بین محتوای آموزشی و تبلیغ و نشر دستورالعملها فرق وجود دارد. آموزش بازوی اصلی مبارزه با بیماریها در هر زمان و مکانی و موقعیتی است و البته باید برای هر زمان و مکان و موقعیتی هم جداگانه طراحی و اجرا شود. پیشنهاد میکنم برای افزایش کیفیت و کمیت آموزشهای مرتبط با کووید۱۹ بهتر است کمیته مشترک آموزشی تشکیل و در صدا و سیما مستقر شود و مدیریت آن برعهده افراد صاحبنام و متخصصان آموزش باشد. این کمیته از نمایندگان دستگاههای مسئول آموزش تشکیل شده و بودجه جداگانهای داشته و ترجیحاً نماینده رئیس جمهوری مسئول این کمیته باشد. البته در خصوص نحوه تشکیل، دستور کار و جزئیات تخصصی آن، عزیزان صاحبنظر بحث بهتری میتوانند بکنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
در دوران گسترش سریع بیماری و در حال حاضر کووید۱۹ منابع اطلاعات حیاتی وجود دارد که میتواند بر سرنوشت پاندمی و شدت همهگیری مؤثر باشد. منابع اطلاعات باید برای گروههای مختلف مهیا باشد که میتوان این گروهها را به ژورنالیستها و اهالی رسانه، جامعه عمومی (شامل خانهداران، شاغلان حِرف مختلف، کارفرمایان، مستخدمین و غیره)، کودکان و آنهایی که با تأمین و مدیریت مالی سروکار دارند، تقسیم کرد.
درخصوص ژورنالیستها اصل آزادی بیان (البته با قبول مسئولیت خبر) بسیار مهم و کلیدی است چون گاهی اطلاعات باید بدون ملاحظات سیاسی که متغیر هستند به مردم برسد، کمااینکه خطای سیاستمداران حتی در کشورهای پیشرفتهای چون انگلستان و امریکا بارز بوده و مسلماً در ایران نیز بدون مصداق نیست. شفافیت، عامه فهم بودن و قابل انتقال و انتشار بودن محتوا در ژورنالیسم بهداشتی درمانی بسیار مهم است. اما سؤال اینجاست که ژورنالیستها اطلاعات صحیح و قابل اعتماد را باید از کجا تهیه کنند.
آیا رسانههای ما چیزی به نام Covid19 Newsletter دارند یا بخش ثابتی برای اخبار کووید۱۹؟ چون چنین بخشی خود مسئولیتآور بوده و جریده را ملزم به داشتن کارگروه تخصصی میکند. بهنظر میرسد جای چنین بخشی در تمامی جراید خالی است و اکثراً موردی و منفعل عمل میکنند و تحت تأثیر جو عمومی به تکثیر اخبار یکدیگر با ادبیات متفاوت میپردازند.
بنابراین آموزش از طریق جراید (چه کاغذی و چه دیجیتال و مجازی) تا بهحال به لحاظ ساختارمندی، پویایی، پایداری و استمرار هدفمند ضعیف بوده است و مردم چندان بهره درستی از آموزش از طریق مدیاهای رسمی نبردهاند. لذا تمایلشان به منابع بیاساس مجازی بیشتر شده و متأسفانه اخبار و اطلاعات ناقص یا غلط دریافت میکنند و حتی قربانی سودجوییهای رسانهای میشوند.
در حال حاضر USAID، IREX و DATA Leads مجموعاً با هم هندبوک برای ژورنالیستها در زمینه پوشش اپیدمی کروناویروس تهیه کردهاند که یحتمل جامعه رسانهای ما از آن بیخبر و بیبهرهاند. در این هندبوک استراتژیهای خبررسانی، نحوه جملهبندی و چگونگی بررسی صحت منابع و نهایتاً روش اجرا و انتشار خبر به بحث گذاشته شده است.
در همین رابطه IREX کمک میکند تا مردم بتوانند اطلاعات فالس (اشتباه و گمراهکننده) را تشخیص داده و منابع معتبر را برای سؤالات خود بیابند.
البته سازمان نظام پزشکی نیز برای جامعه تخصصی پزشکی یک صفحه علمی بنا کرده تا در اکثر زمینههای مهم مربوط به امور پزشکی مطلب قابل اعتماد تهیه کنند و یا در یک حرکت خودجوش تعدادی از پزشکان متعهد و دلسوز با هدایت عضوی از سازمان نظام پزشکی یک صفحه بزرگ و پرطرفدار برای عموم مردم ایجاد کردهاند که موفق شده به سؤالات بسیاری در فضای مجازی پاسخ دهد و از ارجاعات بیمورد به مراکز درمانی پیشگیری کند و در عین حال آموزشهای مفید و عامه فهم ارائه دهد.
بهطور عام متأسفانه میتوان گفت که آنچه تا بهحال بهعنوان آموزش ارائه شده مکفی نبوده و نتوانسته از ارجاع مردم به منابع غیرمعتبر بخصوص در فضای مجازی پیشگیری کند و یک اینفودمی بزرگ درخصوص کووید وجود دارد که گاهی خطرناک است. به نظر میرسد دستگاههای نظارتی، البته نه از باب مچگیری بلکه برای نظارت بر نحوه صحیح برنامهریزی و اجرا، باید به بررسی منابع مالی هزینه شده و میزان تأثیر آموزشهای تهیه شده توسط کلیه دستگاههای مسئول بپردازند.
آموزش باید مرتبط، مستمر، پویا، رسا، با حداقل حجم و حداکثر اطلاعات مفید ارائه شود. بهنظر میرسد هنوز در مورد کووید۱۹ در کل جهان سطح مطلوبی از آموزش وجود ندارد هرچند برخی کشورهای جهان اول هزینههای سنگینی برای آن میپردازند و حتی موفق هم بودهاند.
گام نخست آموزشی در اپیدمیها تمرکز بر امور بهداشتی است چون پیشگیری بسیار مهمتر از درمان است اما در این امر نباید به چند دستورالعمل اکتفا کرد بلکه باید محتویات متفاوتی برای سنین، مشاغل و گروههای در خطر مختلف جداگانه تهیه شود. البته بسیار مهم است که راهکارهایی اندیشیده شود که این آموزشها بهدرستی به آن گروهها منتقل شده و مهمتر اینکه فهمیده شده و از آن مهمتر اینکه بهکار گرفته شود. الان چند دستگاه متولی آموزش میتوانند موفقیت خود در این سه مرحله را برای دستگاههای نظارتی تشریح کنند؟
صد البته اقدامات زیاد و بعضاً مفیدی صورت گرفته و قصد از این گفتار نادیده گرفتن تلاش ارزشمند این دستگاهها نیست بلکه قصد بررسی میزان اثرگذاری و اطمینان از صحت آموزشهاست.
مردم هنوز بهطور واضح به منابع معتبر یا دسترسی ندارند و یا اعتمادشان جلب نشده که هر دو نشانه ضعف در استراتژی و تاکتیک است. فصای مجازی هنوز تحت اختیار مسئولان اصلی آموزش عمومی نیست. فضاهای شهری و بیلبوردها هنوز به قدر کافی اطلاعات بهروز و مهم انتشار نمیدهند و در چند شعار کلیشهای بهداشتی باقی ماندهاند و با مشکلات روز مربوط به کووید۱۹ همراه نیستند.
صدا و سیما با آن توان بودجهای و تجهیزاتی عظیم باید تا الان یک کانال سیما و یا حداقل یک ایستگاه رادیو مخصوص کووید۱۹ بهطور موقت تأسیس میکرد که کاملاً و ۲۴ ساعته برنامه خبری و آموزشی و معرفی منابع معتبر اطلاعات را ارائه میداد.
وزارت بهداشت نیز هنوز نتوانسته درخصوص کووید۱۹ وارد خانهها، موبایلها و دستگاههای رسانهای مردم شود و یک ارتباط دوجانبه برقرار کند. مثلاً چه تعداد پادکست کرونایی توسط آموزشگران این عرصه که صلاحیت علمی این کار را دارند به زبان سنها، مشاغل و حتی اقوام مختلف کشور تهیه شده است؟
البته دوباره تأکید میکنم که تلاشهای انجام شده و زحمات عزیزان در دستگاههای مختلف قابل تقدیر و ارزشمند است اما از طرفی باید بدانیم بین محتوای آموزشی و تبلیغ و نشر دستورالعملها فرق وجود دارد. آموزش بازوی اصلی مبارزه با بیماریها در هر زمان و مکانی و موقعیتی است و البته باید برای هر زمان و مکان و موقعیتی هم جداگانه طراحی و اجرا شود. پیشنهاد میکنم برای افزایش کیفیت و کمیت آموزشهای مرتبط با کووید۱۹ بهتر است کمیته مشترک آموزشی تشکیل و در صدا و سیما مستقر شود و مدیریت آن برعهده افراد صاحبنام و متخصصان آموزش باشد. این کمیته از نمایندگان دستگاههای مسئول آموزش تشکیل شده و بودجه جداگانهای داشته و ترجیحاً نماینده رئیس جمهوری مسئول این کمیته باشد. البته در خصوص نحوه تشکیل، دستور کار و جزئیات تخصصی آن، عزیزان صاحبنظر بحث بهتری میتوانند بکنند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
جای خالی نهادهای علمی در مقابله با کرونا
-
گزارشی لحظه به لحظه از آغاز همه گیری ویروس تا امروز
-
نقش آموزشی رسانهها در پاندمی کرونا
اخبارایران آنلاین