ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص): هرکس برای نیاز بیماری بکوشد -چه آن را برآورده سازد، چه نسازد - مانند روزی که از مادرشزاده شده، از گناهانش پاک میشود.
من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۶
به قولهایی که درباره «رادی» داده شده امیدواریم
حمید بانوعنقا: درباره نامگذاری خیابانی به نام اکبر رادی که در دومین جشنواره بنیاد رادی قولش داده شد باید بگویم که میدانم در این مورد حسن نیت وجود دارد و جناب حقشناس، رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران حتماً این مورد مهم را در دستور کارشان قرار دادهاند و من یقین دارم به انجام میرسد؛ درباره چاپ و نشر کتابهای رادی که قرار بود از سوی نشر «خاموش» منتشر شود و در دسترس عموم قرار بگیرد هم هنوز اندر خم یک کوچهایم. نمیدانم اگر رادی بود میتوانست اینگونه رفتارها و سهلانگاریها را در مورد کار و کتابش تحمل کند یانه؟ به هر حال ما مجبوریم قولی را که دادهاند باور کنیم و انشاءالله موانع برطرف و چشممان به سه کتاب ارزشمند او روشن خواهد شد. ۵ دیماه برای من روز خاصی است، زیرا خداوند اولین فرزند ما، «آریا» را در همین روز عطا فرمود و همیشه با یادآوری روز تولد پسرم وجود رادی را حاضر حس کنم.
بخشی از گفتوگوی همسر اکبر رادی با خبرنگار ایسنا / به بهانه سالمرگ این نمایشنامهنویس
از گروههای تئاتری حمایت شود
علی پویان
مدرس و کارگردان تئاتر
کسانی که از «تئاتر آنلاین» یا چیزی شبیه به این عناوین و اسامی حرف میزنند بهنظر میرسد تعریف تئاتر را فراموش کردهاند و یادشان رفته که تئاتر یک موجود یا یک هنر کاملاً زنده است و صرفاً با حضور و نقش تماشاگر و مخاطب شکل میگیرد و معنی و تعریف پیدا میکند. به گفتهای دیگر رونق و بسط و پیدایش تئاتر از همین جوهره و اصل شکل گرفته و ما نمیتوانیم بگوییم این همنفسی را از تئاتر میگیریم و آن را در قالب تصویر میبریم و اسمش را هم میگذاریم تئاتر آنلاین. خیر؛ چنین چیزی از منظر و نگاه من درست نیست چون اگر میتوانستیم این باور و تعریف را بپذیریم آنوقت باید با خودمان این سؤال را مرور کنیم که این تئاتری که ما ساختهایم چه تفاوتی با دیگر ژانرها و حوزههای هنری دارد؟ من معتقدم از تئاترهای تلویزیونی یا همان تلهتئاتر هم به اندازهای که باید و شاید استقبال آنچنانی صورت نگرفت و این آمار به صورت کیفی و کمی با آن استقبالی که در مواجهه با تئاتر زنده اتفاق میافتد اصلاً قابل مقایسه نیست. تئاتر را باید همنفس با تمامی عوامل آن دید و آنجاست که شما میتوانید بگویید اینجا تئاتری در حال اجراست که شما نفسبهنفس با بازیگر روی صحنه و دکور و آن زندگی که برای شما روی صحنه اجرا میشود همراه شدهاید. در همه جای دنیا وضع همین است و تئاتر زنده جایگاه و ارج دیگری دارد و به گونههای دیگر از اجرای تلویزیونی و... اسم تئاتر نمیدهند. حال تصور کنیم در کشور ما که بیشتر به سمت تئاترها و جشنوارههای آماری هستیم و پی بیلان کاری، وضع علیحدهتر خواهد شد. به عقیده من امروز میشود همه چیز را به گردن کرونا انداخت اما در خلوت خود میتوانیم این سؤال را هم از خودمان بپرسیم که مگر قبل از کرونا چه اتفاق خاص و ویژهای برای تئاتر افتاد و یا در دوران پیش از این پاندمی چه تغییر و تحول خاصی رخ داد که باعث شد تئاتر به شکل درست و اصولیاش پیشرفت کند. پس به عقیده من اگر از تئاتر آنلاین استقبال نشد، امری کاملاً بدیهی است و اتفاقاً اگر استقبال میشد جای تعجب داشت و این عدم استقبال حداقل برای کسی مثل من کاملاً قابل پیشبینی بود. در این مدت صرفاً هزینههایی انجام شد تا همان بخشی که گفته میشود بخش آماری به جایی برسد در حالی که میشد با این هزینهها، نه فقط امسال، که سالهای گذشته و بعد هم کارهای مفیدتری انجام داد و نمونهاش حمایت بیقید و شرط از گروههای تئاتری برای حفظ انسجام و تولید بود. اگر میخواهیم چراغ تئاتر روشن بماند و به حیات خود ادامه بدهد این اتفاق باید دیر یا زود بیفتد و از گروههای تئاتری متناسب با شأن و شخصیت تئاتر و تئاتریها حمایت شود آنهم بدون هیچ درخواست و مطالبهای. هنر نمایش، هنری بله قربانگو نیست، اتفاقاً برعکس و اگر هم باشد دیگر نمیشود اسمش را تئاتر گذاشت بلکه یک «شو» و نمایش برای انجام خواستههای دیگران است و یک شعار به تمام معنی. به هر روی ما بعد از کرونا آدمهای گذشته نخواهیم بود چون اتفاق بزرگی در سراسر جهان رخ داده و به عقیده من ممکن نیست چنین رخداد بزرگی ما را بدون تغییر بگذارد بلکه تصور من این است که پس از این دوران آدمها و موضوعات در جامعه و البته در تئاتر تغییر میکند و تئاتر به سمت انسانی شدن که اصل و جوهرهاش است برمی گردد.
مدرس و کارگردان تئاتر
کسانی که از «تئاتر آنلاین» یا چیزی شبیه به این عناوین و اسامی حرف میزنند بهنظر میرسد تعریف تئاتر را فراموش کردهاند و یادشان رفته که تئاتر یک موجود یا یک هنر کاملاً زنده است و صرفاً با حضور و نقش تماشاگر و مخاطب شکل میگیرد و معنی و تعریف پیدا میکند. به گفتهای دیگر رونق و بسط و پیدایش تئاتر از همین جوهره و اصل شکل گرفته و ما نمیتوانیم بگوییم این همنفسی را از تئاتر میگیریم و آن را در قالب تصویر میبریم و اسمش را هم میگذاریم تئاتر آنلاین. خیر؛ چنین چیزی از منظر و نگاه من درست نیست چون اگر میتوانستیم این باور و تعریف را بپذیریم آنوقت باید با خودمان این سؤال را مرور کنیم که این تئاتری که ما ساختهایم چه تفاوتی با دیگر ژانرها و حوزههای هنری دارد؟ من معتقدم از تئاترهای تلویزیونی یا همان تلهتئاتر هم به اندازهای که باید و شاید استقبال آنچنانی صورت نگرفت و این آمار به صورت کیفی و کمی با آن استقبالی که در مواجهه با تئاتر زنده اتفاق میافتد اصلاً قابل مقایسه نیست. تئاتر را باید همنفس با تمامی عوامل آن دید و آنجاست که شما میتوانید بگویید اینجا تئاتری در حال اجراست که شما نفسبهنفس با بازیگر روی صحنه و دکور و آن زندگی که برای شما روی صحنه اجرا میشود همراه شدهاید. در همه جای دنیا وضع همین است و تئاتر زنده جایگاه و ارج دیگری دارد و به گونههای دیگر از اجرای تلویزیونی و... اسم تئاتر نمیدهند. حال تصور کنیم در کشور ما که بیشتر به سمت تئاترها و جشنوارههای آماری هستیم و پی بیلان کاری، وضع علیحدهتر خواهد شد. به عقیده من امروز میشود همه چیز را به گردن کرونا انداخت اما در خلوت خود میتوانیم این سؤال را هم از خودمان بپرسیم که مگر قبل از کرونا چه اتفاق خاص و ویژهای برای تئاتر افتاد و یا در دوران پیش از این پاندمی چه تغییر و تحول خاصی رخ داد که باعث شد تئاتر به شکل درست و اصولیاش پیشرفت کند. پس به عقیده من اگر از تئاتر آنلاین استقبال نشد، امری کاملاً بدیهی است و اتفاقاً اگر استقبال میشد جای تعجب داشت و این عدم استقبال حداقل برای کسی مثل من کاملاً قابل پیشبینی بود. در این مدت صرفاً هزینههایی انجام شد تا همان بخشی که گفته میشود بخش آماری به جایی برسد در حالی که میشد با این هزینهها، نه فقط امسال، که سالهای گذشته و بعد هم کارهای مفیدتری انجام داد و نمونهاش حمایت بیقید و شرط از گروههای تئاتری برای حفظ انسجام و تولید بود. اگر میخواهیم چراغ تئاتر روشن بماند و به حیات خود ادامه بدهد این اتفاق باید دیر یا زود بیفتد و از گروههای تئاتری متناسب با شأن و شخصیت تئاتر و تئاتریها حمایت شود آنهم بدون هیچ درخواست و مطالبهای. هنر نمایش، هنری بله قربانگو نیست، اتفاقاً برعکس و اگر هم باشد دیگر نمیشود اسمش را تئاتر گذاشت بلکه یک «شو» و نمایش برای انجام خواستههای دیگران است و یک شعار به تمام معنی. به هر روی ما بعد از کرونا آدمهای گذشته نخواهیم بود چون اتفاق بزرگی در سراسر جهان رخ داده و به عقیده من ممکن نیست چنین رخداد بزرگی ما را بدون تغییر بگذارد بلکه تصور من این است که پس از این دوران آدمها و موضوعات در جامعه و البته در تئاتر تغییر میکند و تئاتر به سمت انسانی شدن که اصل و جوهرهاش است برمی گردد.
زخم ناسور کاغذ
هادی حسینینژاد
خبرنگار
کاغذ، اصلیترین مواد مصرفی در تولید کتاب است و کشور ما ایران؛ باوجود برخورداری از ظرفیتهای مختلف تولید کاغذ، 80 تا 85 درصد کاغذ مورد نیاز خود را از کاغذهای وارداتی تأمین میکند؛ کاغذهایی که در شرق آسیا و در کشورهایی مانند اندونزی و تایلند و چین و هند تولید میشوند. میزان مصرف کاغذ چاپ و تحریر در کشور، بهطور سالانه چیزی حدود 300 تا 350 هزار تن است. هر تن کاغذ در بازارهای جهانی، حدود 1000 دلار قیمت میخورد و این یعنی بهای کاغذ وارداتی به کشور، سالانه به 350 میلیون دلار میرسد. توجه به این اعداد و ارقام، خود گویای این واقعیت است که سالانه چه میزان ارز بابت خرید و واردات این حجم کاغذ از حساب کشور خارج میشود.
این میزان وابستگی صنایع چاپ و نشر به کاغذ وارداتی، باعث شده که در دورههای مختلف، بازار کاغذ در کشور دچار التهاب و تنشهایی شود. با این اوصاف، شاهد ورود دولت به بازار کاغذ و اعمال سیاستهای حمایتی بودهایم که با واردات و توزیع کاغذ با نرخ دولتی همراه بوده است و در یک مقطع؛ تا سال 1386 ادامه یافت اما بهدلیل بروز تخلفات و سودجوییها، به خواست خود ناشران، لغو شد. در دوسال اخیر اما، تشدید تحریمها و مشکل واردات اجناس خارجی، بار دیگر سیاست تخصیص ارز دولتی و توزیع کاغذ سهمیهای به ناشران را احیا کرده است. نیاز به کاغذ دولتی در این شرایط تا حدی محسوس است که حتی ناشرانی که اساساً هر نوع یارانه و سهمیهای را عامل خسارت و مفسده میدانند نیز بر وجود و استمرار آن تأکید دارند.
در حال حاضر، کاغذ دولتی با قیمتبندی 130 تا 150 هزارتومان تحویل ناشران میشود و این درحالی است که قیمت هر بند کاغذ تحریر در بازار آزاد از 450 هزار تومان -سه برابر نرخ دولتی- نیز فراتر رفته است. در نظر داشته باشید که چاپ یک کتاب بهطور میانگین حدوداً با 150 یا 160 صفحه و با شمارگان 1000 نسخهای، حدوداً 10 بند کاغذ میطلبد. بنابراین؛ تفاوت چاپ کتاب با کاغذ آزاد نسبت به کاغذ دولتی، دستکم سه میلیون تومان است؛ البته نباید فراموش کرد که قیمت کاغذ در بازار آزاد، بواسطه توزیع کاغذ دولتی، مهار شده است؛ وگرنه با احتساب نرخ دلار 26 تا 27 هزار تومانی، افزایش قیمت کاغذ در بازار آزاد (هر بند حدود 24 کیلوگرم) تا 650هزار تومان نیز متصور بود.
در لایحه بودجه سال آینده به دلیل فشارهای اقتصادی و تحریم، کاغذ از فهرست کالاهایی که مشمول ارز دولتی اند، خارج شده است و این مسأله ناشران را بشدت نگران کرده است. آنها، حذف کاغذ دولتی را در شرایط موجود، مساوی با ورشکستگی صنعت نشر میدانند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز تمام تلاش خود را برای جلب نظر دولت و تداوم تخصیص ارز دولتی به کاغذ، بهکار بسته است. اما سؤال اصلی این است که با فرض تداوم این سیاست حمایتی، این شرایط تا چه زمانی میخواهد ادامه داشته باشد؟ اقتصاددانها بر این باورند که مداخله دولتها در بازار و تخصیص یارانه، در درازمدت اثرات مخربی را بر اقتصاد خواهد گذاشت و سیاستهای حمایتی، تنها در کوتاهمدت و برای گذر از یک بحران اقتصادی، توجیه دارد. از طرف دیگر، دولت نیز توانایی و ظرفیت محدودی در این زمینه دارد و نمیتواند تا ابد، به کالایی نظیر کاغذ، یارانه بدهد. دیر یا زود باید منتظر قطع یارانه کاغذ باشیم و آنوقت، معلوم نیست خندق حفر شده بین نرخ دولتی و بازار آزاد، چطور باید پُر شود. زنگ هشدار بهصدا درآمده و در این شرایط، شاید تنها راه گریز و گذار، ایجاد توان و افزایش ظرفیتهای تولید کاغذ در کشور باشد؛ اتفاقی که متأسفانه هنوز محقق نشده و وابستگی به کاغذ وارداتی را به زخم ناسوری بر پیکره صنعت نشر، تبدیل کرده است.
خبرنگار
کاغذ، اصلیترین مواد مصرفی در تولید کتاب است و کشور ما ایران؛ باوجود برخورداری از ظرفیتهای مختلف تولید کاغذ، 80 تا 85 درصد کاغذ مورد نیاز خود را از کاغذهای وارداتی تأمین میکند؛ کاغذهایی که در شرق آسیا و در کشورهایی مانند اندونزی و تایلند و چین و هند تولید میشوند. میزان مصرف کاغذ چاپ و تحریر در کشور، بهطور سالانه چیزی حدود 300 تا 350 هزار تن است. هر تن کاغذ در بازارهای جهانی، حدود 1000 دلار قیمت میخورد و این یعنی بهای کاغذ وارداتی به کشور، سالانه به 350 میلیون دلار میرسد. توجه به این اعداد و ارقام، خود گویای این واقعیت است که سالانه چه میزان ارز بابت خرید و واردات این حجم کاغذ از حساب کشور خارج میشود.
این میزان وابستگی صنایع چاپ و نشر به کاغذ وارداتی، باعث شده که در دورههای مختلف، بازار کاغذ در کشور دچار التهاب و تنشهایی شود. با این اوصاف، شاهد ورود دولت به بازار کاغذ و اعمال سیاستهای حمایتی بودهایم که با واردات و توزیع کاغذ با نرخ دولتی همراه بوده است و در یک مقطع؛ تا سال 1386 ادامه یافت اما بهدلیل بروز تخلفات و سودجوییها، به خواست خود ناشران، لغو شد. در دوسال اخیر اما، تشدید تحریمها و مشکل واردات اجناس خارجی، بار دیگر سیاست تخصیص ارز دولتی و توزیع کاغذ سهمیهای به ناشران را احیا کرده است. نیاز به کاغذ دولتی در این شرایط تا حدی محسوس است که حتی ناشرانی که اساساً هر نوع یارانه و سهمیهای را عامل خسارت و مفسده میدانند نیز بر وجود و استمرار آن تأکید دارند.
در حال حاضر، کاغذ دولتی با قیمتبندی 130 تا 150 هزارتومان تحویل ناشران میشود و این درحالی است که قیمت هر بند کاغذ تحریر در بازار آزاد از 450 هزار تومان -سه برابر نرخ دولتی- نیز فراتر رفته است. در نظر داشته باشید که چاپ یک کتاب بهطور میانگین حدوداً با 150 یا 160 صفحه و با شمارگان 1000 نسخهای، حدوداً 10 بند کاغذ میطلبد. بنابراین؛ تفاوت چاپ کتاب با کاغذ آزاد نسبت به کاغذ دولتی، دستکم سه میلیون تومان است؛ البته نباید فراموش کرد که قیمت کاغذ در بازار آزاد، بواسطه توزیع کاغذ دولتی، مهار شده است؛ وگرنه با احتساب نرخ دلار 26 تا 27 هزار تومانی، افزایش قیمت کاغذ در بازار آزاد (هر بند حدود 24 کیلوگرم) تا 650هزار تومان نیز متصور بود.
در لایحه بودجه سال آینده به دلیل فشارهای اقتصادی و تحریم، کاغذ از فهرست کالاهایی که مشمول ارز دولتی اند، خارج شده است و این مسأله ناشران را بشدت نگران کرده است. آنها، حذف کاغذ دولتی را در شرایط موجود، مساوی با ورشکستگی صنعت نشر میدانند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز تمام تلاش خود را برای جلب نظر دولت و تداوم تخصیص ارز دولتی به کاغذ، بهکار بسته است. اما سؤال اصلی این است که با فرض تداوم این سیاست حمایتی، این شرایط تا چه زمانی میخواهد ادامه داشته باشد؟ اقتصاددانها بر این باورند که مداخله دولتها در بازار و تخصیص یارانه، در درازمدت اثرات مخربی را بر اقتصاد خواهد گذاشت و سیاستهای حمایتی، تنها در کوتاهمدت و برای گذر از یک بحران اقتصادی، توجیه دارد. از طرف دیگر، دولت نیز توانایی و ظرفیت محدودی در این زمینه دارد و نمیتواند تا ابد، به کالایی نظیر کاغذ، یارانه بدهد. دیر یا زود باید منتظر قطع یارانه کاغذ باشیم و آنوقت، معلوم نیست خندق حفر شده بین نرخ دولتی و بازار آزاد، چطور باید پُر شود. زنگ هشدار بهصدا درآمده و در این شرایط، شاید تنها راه گریز و گذار، ایجاد توان و افزایش ظرفیتهای تولید کاغذ در کشور باشد؛ اتفاقی که متأسفانه هنوز محقق نشده و وابستگی به کاغذ وارداتی را به زخم ناسوری بر پیکره صنعت نشر، تبدیل کرده است.
نسخه ای برای یک زندگی شیرین تر
محمد فکری
پژوهشگر
مجموعه کتابهای «مدرسه زندگی» در سراسر جهان محبوب هستند و به زبانهای متعددی ترجمه شدهاند. ویژگی مهم و متمایز این مجموعه کتابها نگاه بینرشتهای به موضوعاتی است که صرفاً روانشناختی و شخصی به نظر میرسند. این کتابها با رویکردی ترکیبی، همزمان از فلسفه، جامعهشناسی و روان شناسی و ذکر مثالهایی از متون ادبی شاخص جهان برای فهم و تحلیل کاربردی موضوعاتی بهره میبرند که ما انسانها در زندگی روزمره خود با آنها درگیر هستیم و همین امر باعث میشود از کتابهای روانتلقینی و روانشناختی رایج بسیار متمایز باشند. هدف مدرسه زندگی این است که با مطالعه موضوعهای مهم زندگی و با کمک فرهنگ، زندگی ما را شفافتر و لذتبخشتر کند و از ابهامهایش بکاهد.
نشر «هنوز» به تازگی کتاب دیگری از این مجموعه را با عنوان «خود را بهتر شناختن» منتشر کرده است. این کتاب در قطع جیبی و 70 صفحه در زمانی اندک قابل خواندن است. عناوین شش فصل این کتاب عبارتند از: ناآگاهی، تعمق فلسفی، هویت احساسی، صداقت و انکار، قضاوت خود و شک احساسی.
خودشناسی صرفاً بر پایه شناختی دقیق از هویتمان شکل میگیرد و با آن میتوانیم در زمینههای گوناگون زندگی، بخصوص عشق و کار، تصمیماتی مطمئن بگیریم. این کتاب ما را به عمیقترین و دستنیافتنیترین زوایای وجودمان میبرد تا به ابزارهای شناخت شخصیتمان مجهز شویم و به فهمی عمیقتر از شخصیت خود برسیم و دریابیم هنگام تصمیمگیریها مراقب چه مسائلی باشیم و اولویتها و تواناییهای بالقوهمان چیست. تلاش موفق برای خودشناسی به این جمعبندی ختم میشود که شناخت ما از خودمان بسیار اندک است. کتاب با این جمله تمام میشود: «زمانی که بفهمیم درباره خودمان چه میدانیم و دریابیم که شاید بعضی چیزها را هرگز ندانیم، بالاخره خود را شناختهایم.»
خود را بهتر شناختن
نویسنده: مؤسسه مدرسه زندگی
ترجمه: صنوبر رضاخانی
ناشر: هنوز
پژوهشگر
مجموعه کتابهای «مدرسه زندگی» در سراسر جهان محبوب هستند و به زبانهای متعددی ترجمه شدهاند. ویژگی مهم و متمایز این مجموعه کتابها نگاه بینرشتهای به موضوعاتی است که صرفاً روانشناختی و شخصی به نظر میرسند. این کتابها با رویکردی ترکیبی، همزمان از فلسفه، جامعهشناسی و روان شناسی و ذکر مثالهایی از متون ادبی شاخص جهان برای فهم و تحلیل کاربردی موضوعاتی بهره میبرند که ما انسانها در زندگی روزمره خود با آنها درگیر هستیم و همین امر باعث میشود از کتابهای روانتلقینی و روانشناختی رایج بسیار متمایز باشند. هدف مدرسه زندگی این است که با مطالعه موضوعهای مهم زندگی و با کمک فرهنگ، زندگی ما را شفافتر و لذتبخشتر کند و از ابهامهایش بکاهد.
نشر «هنوز» به تازگی کتاب دیگری از این مجموعه را با عنوان «خود را بهتر شناختن» منتشر کرده است. این کتاب در قطع جیبی و 70 صفحه در زمانی اندک قابل خواندن است. عناوین شش فصل این کتاب عبارتند از: ناآگاهی، تعمق فلسفی، هویت احساسی، صداقت و انکار، قضاوت خود و شک احساسی.
خودشناسی صرفاً بر پایه شناختی دقیق از هویتمان شکل میگیرد و با آن میتوانیم در زمینههای گوناگون زندگی، بخصوص عشق و کار، تصمیماتی مطمئن بگیریم. این کتاب ما را به عمیقترین و دستنیافتنیترین زوایای وجودمان میبرد تا به ابزارهای شناخت شخصیتمان مجهز شویم و به فهمی عمیقتر از شخصیت خود برسیم و دریابیم هنگام تصمیمگیریها مراقب چه مسائلی باشیم و اولویتها و تواناییهای بالقوهمان چیست. تلاش موفق برای خودشناسی به این جمعبندی ختم میشود که شناخت ما از خودمان بسیار اندک است. کتاب با این جمله تمام میشود: «زمانی که بفهمیم درباره خودمان چه میدانیم و دریابیم که شاید بعضی چیزها را هرگز ندانیم، بالاخره خود را شناختهایم.»
خود را بهتر شناختن
نویسنده: مؤسسه مدرسه زندگی
ترجمه: صنوبر رضاخانی
ناشر: هنوز
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
چند روزی است که خبر انتشار ویروس جدید کرونا همه را متعجب کرده و ترسانده. ابتدا ویروس جدید کرونا در انگلیس شیوع پیدا کرد که در کشورهای آلمان و عمان و ایتالیا هم دیده شد و بعد یک کرونای جدیدتر از آن باز هم در انگلیس آمد و بالاخره کرونای دیگری در نیجریه دیده شد. اخبار این ویروسهای جدید در کنار درخواست خرید واکسن مهمترین مسائلی بود که در شبکههای اجتماعی به آن پرداخته میشد: «تنها فرق کرونای انگلیسی با نسخه چینی اینه که فرمونش سمت شاگرده وگرنه شما همون ماسکت رو بزن»، «هشدار جدی و فوری به ۸۵ میلیون ایرانی که باید به آن توجه کنند. کرونای جهش یافته انگلیسی با قابلیت سرایت و چسبندگی چندین برابر نسخه چینی، در کمین ایرانیان است و اگر جدی نگیریم ممکن است یک تراژدی ملی رقم بخورد»، «بعد از کرونای مدل انگلیسی کرونای مدل آفریقای جنوبی هم اومده... دوتا کرونای دیگه بیاد حرکته ها!»، «هر کشوری داره واسه خودش یه مدل کرونای جدید تولید و ثبت میکنه! ما هنوز داریم از همون نسخه چینی استفاده میکنیم! مسئولان لطفاً پاسخگو باشن»، «شرکت آسترازنکا میگوید واکسنش احتمالاً در برابر جهش جدید ویروس کرونا مؤثر خواهد بود.»، «کرونای نیجریه هم اومد. جهش یافتهتر از کرونای انگلیسی»، «روی کرونایاب یه قیچی بزنن کرونای انگلیسی رو هم تشخیص میده.»، «عمیقاً عجیبه؛ تست های منفی هم کاذب هستن: تقریباً ۸۰ درصد بیعلامته و وقتی که اکسیژن خون خیلی کاهش پیدا میکنه بروز میکنه. من و همکارانم، بالغ بر ساعتهاست نخوابیدیم. موج جدید داره شروع میشه...»، «با این کرونای جدید که اومده و ۷۰ درصد انتشارش بیشتر از قبلیه، دیگه باید جمع کنیم از زمین بریم»، «این ویروس جدید کرونا اون مرحله فیلمه که زامبیا از تو دهنشون یه چیزی در میاد...»، «دو خبر خوب در مورد واکسن کرونا اومده. اولی اینکه واکسن ایران به نقل از نیویورک تایمز در لیست واکسنهای مهم و مطرح معرفی شده و دیگر اینکه واکسن مدرنا در برابر کرونای جدید هم مؤثر است.»، «اولین نوع جدید کووید۱۹ در آلمان هم تأیید شد. وای به حال جاهای دیگه دنیا و ایران. هنوز واکسن کووید۱۹ رو به کسی تقریباً تزریق نکردند باید دوباره دنبال واکسن جدید دیگه بگردند. انگاری این تمامی نخواهد داشت.»، «فرقش اینه که وقتی یکی کرونا میگیره بهش میگیم کرونای قدیم گرفتی یا کرونای جدید؟»، «مگه ما مسخره ایم که هر روز کرونای جدید میاد»، «کرونای مدل جدید اومده؟ مگه موبایله که مدل جدید بیاد؟»
خاطره تلخ ۵ دی ۸۲
دیروز هفدهمین سالگرد زلزله بم بود. خاطرهای تلخ که همچنان در ذهن مردم مانده است و دیروز خیلیها با انتشار عکسهایی از این زلزله مینوشتند و بازماندگان بم هم خاطراتی را مینوشتند که خواندنشان سخت بود: «17 سال پیش در چنین روزی از قطار پیاده شدم و با فضای گنگ شهر کرمان و صدای مکرر پرواز هلیکوپترها روبهرو شدم. راننده تاکسی گفت: «بم خراب شد» و هیچ فکر نمیکردم از چند ساعت بعدش تا همین حالا، بزرگترین ترس زندگیام زلزله شود. تصاویری از بم تا آخر عمر از ذهنم پاک نمیشود. پسری که نیمه شب تنها وسط بلوار بروات کنار آتش نشسته بود و اجساد تمام خانواده پرجمعیتش را به تنهایی از ویرانه خانه بیرون کشیده بود، خودش پتویی نداشت و تمام پتوها را روی اجساد عزیزانش کشیده بود. شب قبل در خانهشان عروسی بود. خیابانی که تا چشم کار میکرد، دو طرفش جسد بود و محلههای قدیمی که فقط نخلهای حیاط خانههایش پابرجا مانده بودند. و صاحب آن پیکان قرمز در جاده شلوغ کرمان به بم که جسد عزیزانش را در صندوق عقب گذاشته بود و در جاده میرفت.»، «من هر دفعه که زمین میلرزه انگار دوباره برمیگردم ۵:۳۰ صبح ۵ دی.»، «همچین روزی وقتی بم لرزید شهر ما مسجدسلیمان هم لرزید ولی صبحش متوجه عمق فاجعه توی بم شدم من یه بچه مدرسهای بودم وسطای امتحاناتمون بود پس لرزهها ولمون نمیکردن چقدر پای تلویزیون برا زلزله بم گریه کردم»، «من سرباز بودم اون موقع یه گروهان از پادگانمون از تهران رفتیم بم. یه ویرانه کامل دیدیم. زلزله موقع خواب خیلی وحشتناکه»، «روانشناسم ۱۷ سال پیش تمام خانواده و خونهاش رو تو زلزله بم از دست داده. استوریاش از دیشب دل آدمو خون میکنه. به قول خودش حواستون هست همیشه به آدماتون یادآوری کنین دوسشون دارین؟ هر لحظه ممکنه کل زندگی آدم زیر و رو شه.»، «ترم اول دانشگاه بودم، عصر تا رسیدم خوابگاه بچهها گفتن خبرداری کرمون زلزله شدیدی اومده؟ یک قرن توی صف تلفن کارتیهای فاطمیه ۳ وایسادم تا نوبتم شد زنگ بزنم و ازون روز به بعد بزرگترین کابوس زندگیم شد از دست دادن عزیزانم توی زلزله...»، «٢ روز پیش ارتباطی ترتیب دادیم تا یکی از معلمان شهرستان بم با آقای وزیر ارتباط ویدئوکال بگیرن و گفتن بعد از گذشت ١٧ سال (۵ دی ٨٢) از زلزله بم هنوز بعضی مدارس در کانکس برپا میشه... بزرگواران مسئول فکری کنید راه دوری نمیره»، «به امید روزی که مردم کشورم در سازهها و ساختمونای مقاوم در برابر زلزله زندگی کنن»، «دختر داییم سه فرزند و همسرش رو در زلزله بم از دست داد، فکر کن زیر آوارها بچه ۳، ۵ و ۹ سالهات، باهات حرف بزنن و بعد از دقایقی دیگه صداشون رو نشنوی.»
به نام تاریخ
6 دی
سال 1349 در چنین روزی غلامحسین صالحیار روزنامه نگار، خبرگزاری رادیو تلویزیون ملی ایران را تأسیس کرد. این خبرگزاری بعدها بهعنوان واحد مرکزی خبر فعالیت میکرد و اکنون خبرگزاری صدا و سیماست.
تولدها
رضا رویگری: بازیگر و خواننده ایرانی سال 1325 در چنین روزی به دنیا آمد. رضا رویگری کارش را با تئاتر آغاز کرد و سال 1348 بازیگر نمایش «ویس و رامین» به کارگردانی آربی آوانسیان شد، پس از آن در نمایشهای «عبادتی بر مصیبت حسین بن منصور»، «گلدونه خانوم»، «جمعه کشی»، «قمر در عقرب»، «شبیخون» و «جان نثار» بازی کرد و تله تئاتر «سنجاب ها» اولین کار او بود که سال 1359 از تلویزیون پخش شد؛ پس از آن در مجموعههای «محله برو بیا» و «محله بهداشت» بازی کرد و سال 1363 با فیلم «عقاب ها» وارد سینما شد. «یوزپلنگ»، «اجاره نشین ها»، «کانی مانگا»، «غریبه»، «سرزمین آرزوها»، «شب بیست و نهم»، «خانه خلوت»، «مردی در آیینه»، «آلما»، «بلوف»، «جوانی»، «مسافر ری»، «بوتیک»، «مجنون لیلی»، «قرنطینه» و «دل شکسته» دیگر فیلمهایی است که با بازی رویگری دیدهایم. او در این سالها در سریالهای «معصومیت از دست رفته»، «دلبر آهنی»، «پول کثیف»، «عملیات 125»، «به کجا چنین شتابان»، «مختارنامه»، «زمانی برای عاشقی»، «مدینه»، «آخرین بازی»، «تنهایی لیلا» و «آقا و خانم سنگی» هم بازی کرده است. رضا رویگری را خیلیها با سرود «ایران ایران» میشناسند که سال 1357 آن را در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی خواند.
کیت هرینگتون: جان اسنو امروز 34 ساله میشود. کیت هرینگتون که با بازی در سریال «بازی تاج و تخت» در نقش جان اسنو شهرت پیدا کرد و اولین کارش هم همین سریال بود که ساخت آن از سال 2011 آغاز شد و بسرعت هرینگتون را تبدیل به ستاره کرد. ساخت «بازی تاج و تحت» 8 سال طول کشید و او در این مدت علاوه بر این سریال در فیلمهای «سایلنت هیل: مکاشفات»، «پمپئی»، «عهد جوانی»، «هفتمین پسر» و «بریمستون» هم بازی کرد. «باروت» دیگر سریالی است که هرینگتون در آن بازی کرده است.
سلمان سالک نوازنده تار، فردریش ویلهلم مورتا کارگردان آلمانی، یوسف تیموری بازیگر، هودیسه حسینی شاعر، رؤیا دودانگه شاعر، فروزنده فرخی داستان نویس، محمد کشاورز داستان نویس و مهرنوش میری داستان نویس هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
حسین قشقایی: هنرمند تئاتر ایران سال 1357 در چنین روزی به شهادت رسید. حسین قشقایی متولد سال 1327 بود و در دانشکده هنرهای دراماتیک کارشناسی تئاتر خواند. او پس از پایان تحصیلاتش در اداره تئاتر مشغول به کار شد و برای تدریس تئاتر به شهرهای مختلف میرفت ،اما به دلیل گرایشهای سیاسی و مسائل اعتقادی اخراج شد و کار تدریس را در شهرها و روستاهای دورافتاده و محروم ادامه داد. او در دوران دانشجویی و پس از آن نمایشهایی را روی صحنه برد که مضامین انتقادی به حکومت پهلوی داشتند؛ نمایشهایی مانند «استثنا و قاعده». او چندین نمایشنامه مانند «نهضت حروفیه» و «نفت» و آثار پژوهشی مانند «تحقیق در نمایش سنتی ترکیه» را نوشت. حسین قشقایی سال 57 هنگام تشییع شهید کامران نجات اللهی با اصابت گلوله به شهادت رسید.
صادق ماهرو: دوبلور و گویندهای که صدای او را در کارتون «گوریل انگوری» و به جای نقش «گوریل»، «داروغه ناتینگهام» در کارتون «رابین هود» و «جالی» در «لوک خوش شانس» شنیده اید سال 1393 درگذشت. صادق ماهرو متولد 1318 بود و کارش را با بازیگری در تئاتر آغاز کرد و در نمایشهایی مانند «مرد ماهیگیر» و «شعله من» حضور داشت. از سال 1335 بهعنوان دوبلور در استودیو اطلس فیلم مشغول به کار شد و نتیجه 40 سال تلاشش در این هنر حضور در فیلم ها، سریالها و کارتونهایی مانند «یوگی و دوستان»، «رابین هود»، «گوریل انگوری»، «جک و لوبیای سحرآمیز»، «جادوگر شهر اوز»، «لوک خوش شانس»، «فرار بزرگ»، «هفت دلاور»، «گروه خشن»، «آرزوهای بزرگ»، «کازابلانکا»، «محمد رسولالله(ص)»، «قیصر» و «دایی جان ناپلئون» بود. آخرین کار او صداپیشگی در سریال «مدار صفر درجه» بود.
هاوارد هاکس: کارگردان امریکایی و یکی از کارگردانان مطرح دوران طلایی هالیوود سال 1977 در چنین روزی درگذشت. هاوارد هاکس متولد 1896 بود و کارش را بهعنوان دستیار صحنه آغاز کرد و پس از چند سال فعالیت بهعنوان تدوینگر فیلم، فیلمنامه نویس و دستیار کارگردان، از سال 1932 با ساخت فیلم «صورت زخمی» بهعنوان کارگردان مشغول به کار شد، فیلمی که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. «داشتن و نداشتن»، «خواب ابدی»، «رود سرخ»، «آسمان بزرگ»، «ریو براوو»، «هاتاری»، «ال دورادو» و «ریو لوبو» دیگر فیلمهای مطرح هاکس بود.
مصطفی کسروی آهنگساز هم در چنین روزی درگذشت.
عکس نوشت
نقاشی کاتشوشیکا هوکوسای نقاش معروف ژاپنی با عنوان «موج بزرگ» توسط یک طراح لگو و با 50000 بلوک لگو سه بعدی شد. در این نقاشی، موج بزرگی دیده میشود که قایقها را در نزدیکی کرانه استان کاناگاوای ژاپن تهدید میکند و سرنشینان قایقها کاملاً مغلوب قدرت موج عظیم شدهاند. تمام عناصر قابل شناسایی از آثار هوکوسای، مانند کوه فوجی و ملوانهای قایقهای پارویی در این اثر سه بعدی هم دیده میشوند. این اثر حدود 2/1 در 5/1 متر است و در موزه هانیکو اوزاکا به نمایش گذاشته شده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
به قولهایی که درباره «رادی» داده شده امیدواریم
-
از گروههای تئاتری حمایت شود
-
زخم ناسور کاغذ
-
نسخه ای برای یک زندگی شیرین تر
-
شهروند مجـــازی
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین