مجله ایران آذین نخستین نشریه آرایه ای و دکوراسیون در ایران، منتشر شد
مانیتور پارس
مانیتور دیجیتال پارس با تکنولوژی هیوندای کره.
حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف
به من بگویید چه وظیفهای...
روز 17 مرداد سال 1377 نیروهای طالبان بعد از اشغال شهر مزارشریف به کنسولگری ایران در این شهر حمله کردند. در این حمله 8 دیپلمات و کارمند سفارت ایران و یک خبرنگار (محمود صارمی) شهید شدند. طالبان در روز اشغال مزارشریف علاوه بر حمله به سفارت ایران و قتل دیپلماتهای شهید ایرانی؛ هزاران نفر از مردم بیگناه را قتل عام کردند. آیتالله سید علی خامنهای رهبرانقلاب در واکنش به این حمله تروریستی، گفتند:«کشتار وسیع مردم غیرنظامی و به شهادت رساندن جوانان پاک و مؤمن ایرانی که در مشاغل سیاسی و خبری به انجام وظیفه مشغول بودند در نوع خود فاجعهای بینظیر بود که باید دولتها و ملتهای مسلمان را به حرکت جدی در برابر این قوم متعصب و وحشی و بیگانه از تعالیم نورانی اسلام و بیخبر از قوانین عمومی جهان، برمیانگیخت.»
«محسن پاک آیین» سفیر جمهوری اسلامی ایران در ازبکستان (همسایه شمالی افغانستان و هم مرز با مزار شریف) در کتاب خاطرات خود در توصیف آن روزها نوشته است: «روز 13 مرداد 1377 با آقای ناصر ریگی سرکنسول ایران در مزار شریف صحبت کرده و گفتم ما نگران جان شما هستیم به همین دلیل روادید ورود شما به ترمذ (یک نقطه مرزی میان دو کشور افغانستان و ازبکستان) را گرفتهایم و بهتر است در اولین فرصت و تا امن شدن شهر، شما و بقیه همکاران از جمله آقای صارمی به ترمذ بیایند... آقای ریگی گفت نه ما باید اینجا بمانیم چون اگر سرکنسولگری تعطیل شود مردم میترسند و از مقاومت دست میکشند. صحبتهای آقای ریگی که نشانهای از ایمان و ایثار داشت، حاکی از این بود که وی و همکارانش، مصمم به حضور در کنسولگری و انجام وظایف خود هستند. اما 15 مرداد، در آخرین ساعتهای شب، آقای نوروزی یکی از همکارانمان در کنسولگری در آخرین تماس تلفنی به من گفت که طالبان وارد مزار شریف شده و10 نفر از رانندگان کامیون ایرانی را به اسارت گرفته و کامیونها را غارت کردهاند. وی گفت آنها در نزدیکی کنسولگری هستند و بشدت به طرف کنسولگری شلیک میکنند. من که صدای شلیک گلوله را از پشت تلفن میشنیدم از آقای نوروزی خواستم در اولین فرصت کنسولگری را ترک کرده و به طرف ترمذ حرکت کنند.
وی در حالی که با عجله خداحافظی میکرد گفت خیلی سخت است ببینم چه کار میتوانیم بکنیم. خبر حمله نیروهای گروه طالبان به سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در شهر مزار شریف در تاریخ 17مرداد 1377، به طور گستردهای از سوی خبرگزاریها منتشر شد. بلافاصله پس از انتشار این خبر، دولت ایران تمامی تلاش خود را با توسل به تمامی شیوههای دیپلماتیک جهت آگاهی از آخرین وضعیت و سرنوشت دیپلماتها و آقای صارمی آغاز کرد.»
شهید محمود صارمی (که روز 17 مرداد به یاد او روزخبرنگار نامگذاری شده است) در آخرین پیام ارسالی خود به تهران که نیمه تمام مانده است، نوشته: «اینجا محل کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف است. من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم. گروه طالبان از چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدهاند این شهر بهدست طالبان سقوط کرده است. عدهای از افراد طالبان در حیاط کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفه ای...»
غلامحسین کرباسچی زندانی شد
محاکمه شهردار
ماجرای یکی از جنجالیترین دادگاههای ایران در طول 100 سال گذشته اینگونه شروع شد: «شهردار تهران بازداشت شد. یک منبع موثق در دادگستری تهران روز شنبه در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی اعلام کرد: شهردار تهران به اتهام اختلاس از سوی دادگاه شعبه 26 عمومی بهطور موقت بازداشت شد. یک منبع موثق در شهرداری تهران هم بازداشت غلامحسین کرباسچی را تأیید کرد. بهگفته این منبع قبل از تعطیلات سال جدید، دادگستری استان تهران، شهردار تهران را بهعنوان متهم به شعبه 26 این دادگستری احضار کرده بود. این منبع خاطرنشان کرد که آقای کرباسچی صبح روز شنبه شخصاً به دادگاه یاد شده مراجعه کرده است که در جریان رسیدگی به پرونده حکم بازداشت وی صادر شده است.»
غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران؛ مغز متفکر حزب کارگزاران و یکی از مهمترین شخصیتهای سیاسی آن زمان بود که رابطه بسیار نزدیکی با آیتالله اکبرهاشمی رفسنجانی رئیسجمهوری سابق و سید محمد خاتمی رئیسجمهوری وقت داشت.
پنج اتهام اصلی او که در جلسه دادگاه مورد رسیدگی قرار گرفت، شامل: «1- مشارکت در اختلاس به مبلغ 14 میلیارد و 530 میلیون ریال. 2- تصرف غیرمجاز در اموال عمومی. 3- تضییع اموال شهرداری تهران. 4- مشارکت در تبانی در معاملات شهرداری و 5- مشارکت در «ارتشا» بود.
دستگیری کرباسچی با موج گستردهای از واکنشهای سیاسی همراه شد و بسیاری از فعالان سیاسی آن را به تحولات انتخابات مرتبط دانستند موضوعی که البته از سوی دستگاه قضا رد شد. روابط عمومی دادگستری کل استان تهران در بیانیهای علت دستگیری کرباسچی را اینگونه اعلام کرد:«بهدنبال تشکیل و رسیدگی به پروندههایی در زمینه وجود تخلفات مالی در شهرداری تهران در شعبه های 26 و 33 دادگاه عمومی مستقر در مجتمع قضایی ویژه تهران و اقرار صریح و ضمنی بسیاری از متهمان و مرتبطان این پروندهها مبنی بر اینکه وجوه اختلاس شده به دستور شهردار یا با اطلاع وی صورت گرفته است، آقای غلامحسین کرباسچی در مظان اتهام اختلاس قرار گرفت.»
مرحوم بهمن کشاورز، وکیل غلامحسین کرباسچی آن زمان در خصوص علت صدور قرار بازداشت برای شهردار و اتهام اختلاس در جمع خبرنگاران، گفت:«از محل بودجه در اختیار؛ که بودجهای است که در اختیار شهردار تهران قرار دارد و یکی از مصارف اصلی آن هم تا آنجا که من در جریان هستم پرداخت پاداش به مدیران بود، با توافق این مدیران مبلغی صرف تهیه هدیه یا هدایایی برای یکی از آقایان مقامات مملکتی که در حال تودیع و تغییر سمت بودهاند، شده است. ظاهراً به این نحو بوده است که از این محل بودجه در اختیار، مبالغی بهعنوان پاداش به مدیران اختصاص داده شده که بههرحال این آقایان مدیر رسید آن مبالغ را دادهاند و بعد از محل این وجوه که به مدیران اختصاص داده شده و رسید هم گرفته شده، هدایایی تهیه و به آن مقام در زمان تودیع اهدا شده است. از نظر دادگاه محترم، این کار مصداق اختلاس محسوب شده و معتقد بودند که چون بعضی از این مدیران ظاهراً گفتهاند که ما رسیدی دادیم ولی وجهی به ما پرداخت نشده بنابراین، این مورد اختلاس است.»
دستگیری کرباسچی با واکنشهای منفی بسیاری از سوی جبهه اصلاحات و بسیاری از مقامات و فعالان سیاسی روبهرو شد؛ وزارت کشور در نامهای رسمی به این موضوع اعتراض کرد و وزیر وقت کشور عبدالله نوری در ادامه گفت: «آیا درست است، آقای کرباسچی که امروز نه تنها در سطح ایران بلکه در سطح بینالمللی بهعنوان یک چهره ملی و جاافتاده نظام جمهوری اسلامی مطرح است، توسط یک قاضی بازداشت موقت شود و لباس زندان به تنش کنند؟ البته جای تشکر دارد که هنوز سر ایشان را نتراشیدهاند.» روزنامه همشهری 22 فروردین ماه بهنقل از بهزاد نبوی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، هم نوشت: «دستگیری شهردار تهران بخشی از یک استراتژی جناح راست است که پس از دوم خرداد به این سو و برای جبران شکست فاحش در انتخابات ریاست جمهوری شروع شده و هدف بانیان این حرکات، خنثی کردن نتایج انتخابات، ایجاد تشنج و... است.» همچنین سخنگوی هیأت دولت از بازداشت شهردار تهران اظهار تأسف و تأثر کرد و در نهایت سیدمحمد خاتمی رئیسجمهوری وقت به رهبر معظم انقلاب نامه نوشت و خواستار آزادی کرباسچی بهصورت موقت تا برگزاری جلسات دادگاه شد. آیتالله خامنهای هم روز 26 فروردین در نامهای به آیتالله محمد یزدی رئیس وقت دستگاه قضایی در این زمینه دستوری را صادر کردند:«با اعتماد به اظهارنظر رئیس محترم قوه مجریه لازم میداند دستور فرمایید نامبرده را آزاد کنند، بدیهی است که پیگیری پرونده جاری طبق مقررات قضایی که جنابعالی همواره بر آن پای فشردهاید باید ادامه یابد.»
پساز این نامه رهبری، کرباسچی بهصورت موقت از زندان آزاد شد تا خود را برای جلسات دادگاه و دفاع آماده کند. اولین جلسه دادگاه 9صبح 17 خرداد 1377به ریاست غلامحسین محسنی اژهای، برگزار شد؛ جلسهای که در آن کرباسچی همه اتهامات خود را رد و اعلام کرد که قاضی پرونده صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد. این پرونده در نهایت در 7 جلسه: «17 خرداد، 21 خرداد، ۲۶ خرداد، ۴ تیر، ۱۴ تیر، ۱۸ تیر و ۲۰ تیر1377» برگزار شد و تمام جلسات دادگاه از تلویزیون پخش و با استقبال بسیار زیاد روبهرو شد. در آخرین دفاع غلامحسین کرباسچی جملهای را از امام خمینی(ره) نقل کرد که در نوجوانی از ایشان شنیده بود و گفت:«من هنوز ریش نداشتم و 14، 15 سالم بیشتر نبود. امام گفتند هر چیزی که برای مؤمن در راه خدا پیش بیاید برایش خیر است؛ این کلام آن موقع و با توجه به سن و سالم خیلی برایم مفهوم نبود ولی در ذهنم ماند و چند جا به دردم خورد... یکبارش در زندان اولین همین 15 فروردین (اشاره به اولین روز دستگیری) بود. خب من زندان رفته بودم و اوین هم رفته بودم. من هیچ وقت در زندان دوران شاه گریه نکردم، در پروندهام هم شاید باشد. کتک و آزار بدنی بود، انفرادی هم بود ولی من گریه نمیکردم و همش نفرت ایجاد میشد نسبت به آن دستگاه و آن کسانی که این کارها را میکردند. ما کاری نکرده بودیم اعلامیه و رساله امام را پخش کرده بودیم ولی در این 11 شبی که در زندان بودم خیلی گریه کردم. به خاطر زندان و به خاطر اینکه به من بد گذشته نبود، شما آمدید و دیدید که شرایط من خوب بود؛ بلکه به خاطر اینکه نمیتوانستم بغض و تنفر داشته باشم از نظامی که عمرم را روی آن گذاشته بودم، بود. آنجا به یاد جمله امام افتادم.... این بار که به اوین رفتم آنجا یک پوستر قشنگ روی دیوار بود و این شعر رویش نوشته شده بود:«در نمازم خم ابروی تو یادم آمد/ حالتی رفت که محراب به فریاد آمد» و شعر درشت تری هم بود و برای من که وارد شدم خیلی جالب بود:«ای عروس هنر از بخت شکایت منما/ حجله حسن بیارای که داماد آمد» این شعر هم یادآور کلام امام بود که گفتند هر چیزی که برای مؤمن در راه خدا پیش بیاید برایش خیر است...»
کرباسچی سرانجام به 3سال زندان و 10سال انفصال از مسئولیتهای دولتی محکوم و اول مرداد سال 1377 به زندان اوین منتقل شد.
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
استاد احمد آرام، به آرامش ابدی رسید
محقق و نویسنده صاحبنام کشور و چهره نام آشنای دانشگاهیان، استاد احمد آرام [متولد سال ۱۲۸۱ در محله آب منگول تهران- درگذشت ۱۴ فروردین ۱۳۷۷ در امریکا] دار فانی را وداع گفت.
بهدنبال ضایعه درگذشت استاد آرام، از سوی عطاءالله مهاجرانی و مصطفی معین، وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی و فرهنگ و آموزش عالی اطلاعیهای به این شرح صادر شد: «استاد احمد آرام مترجم، محقق و نویسنده نامدار کشور و عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، با برجا نهادن میراثی عظیم از تلاشهای علمی و فرهنگی به دیدار حق شتافت. در گذشت این محقق روشن نگر، سختکوش و متدین برای جامعه دانشگاهی و فرهنگی کشور، ضایعهای تأسف انگیز است. راهی را که آن بزرگ با بیش از هفتاد سال تلاش خستگیناپذیر در عرصههای گوناگون علمی کشور و غنایی که ترجمه و انتشار آثار مختلف به فرهنگ معاصر و زبان فارسی بخشید، برای هر جست وجوگر حقیقتی در خور توجه و احترام فراوان است. او تا آخرین لحظههای حیات از کار باز نایستاد و در همان حال با عشق به دین، میهن و جامعه خویش زیست، از اینرو زندگی آن بزرگمرد نیز اثری همتراز سایر آثار او بود. روانش شاد و راهش مستدام باد.»
استاد احمد آرام در حالی که در امریکا به دیدار فرزندش رفته بود، درگذشت و طی مراسمی در ۲۲ فروردین و پس از انتقال به تهران در قطعه فرهیختگان بهشت زهرا به آرامش ابدی رسید.
روزنامه ایران- یکشنبه 16 فروردین 1377
سهراب شهید ثالث درغربت درگذشت
سهراب شهید ثالث سازنده فیلم هایی چون یک اتفاق ساده (۱۳۵۲)، طبیعت بیجان (۱۳۵۳)، در غربت (۱۳۵۴) و... پساز ۳۲ سال کار حرفهای [روزچهارشنبه 10 تیر سال ۱۳۷۷ بر اثر بیماری سرطان کبد در شیکاگو] چشم از جهان فروبست.
شهید ثالث متولد ۷ تیر ۱۳۲۳ در تهران بود که از سال ۱۳۴۵ به ساختن فیلمهای کوتاه همت گمارد. او یک سال قبل از انقلاب اسلامی برای اقامت دائم به آلمان رفت و در آغاز به فیلمسازی پرداخت که خاطرات روزانه یک مرد، از آن جمله است. سینمایی که سهراب شهید ثالث برآن عشق میورزید، روایتی ساده اما پنهان از دید مردم بود. سبک روایت او بعد از یک اتفاق ساده و طبیعت بیجان و... مورد توجه محافل و کارگردانان سینما قرار گرفت. از سهراب شهید ثالث بهعنوان یکی از پایهگذاران سینمای نوین ایران نام برده میشود.
روزنامه ایران- یکشنبه 14 تیر1377
تروراسدالله لاجوردی
ساعت یازده صبح دیروز[یکشنبه 1 شهریور1377] اسدالله لاجوردی رئیس سابق سازمان زندانها و اقدامات تأمینی کشور در مغازه روسری فروشی خود در بازار جعفری واقع در انتهای راسته بازار طلافروشان تهران مورد حمله دو مسلح ناشناس که سلاح خودکاری را در کوله پشتی خود جاسازی کرده بودند، قرار گرفت و با شلیک چند گلوله به سینه، دست و صورت، بر اثر شدت خونریزی، جان سپرد.در این حادثه، یکی از دوستان لاجوردی بر اثر اصابت گلوله مهاجمان از ناحیه دست و پهلو مجروح شد[درگذشت] و یک مرد رهگذر ۵۰ ساله نیز به قتل رسید. خبرگزاری جمهوری اسلامی، ساعت یک و پانزده دقیقه بعداز ظهر دیروز نخستین گزارش خود را درباره این واقعه خونین پخش کرد: «پیکر اسدالله لاجوردی که پیش از ظهر امروز (یکشنبه) در بازار تهران به شهادت رسید لحظاتی قبل، از محل حادثه انتقال یافت. در جریان این ترور، یکی از رهگذرانی هم که سعی داشت از فرار تروریست ها ممانعت کند، به شهادت رسیده است.
یک نفر از سوءقصد کنندگان توسط مردم در منطقه بازار دستگیر شده و تحقیقات در مورد علل و انگیزه این جنایت آغاز شده است.
اسدالله لاجوردی یکی از مبارزان فعال علیه رژیم طاغوت بود که سالها از عمر خود را در زندان سپری کرد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به معاونت شهید کچویی در زندان اوین تهران منصوب شد. لاجوردی سپس به ریاست زندان اوین تهران و پساز مدتی به ریاست دادستانی انقلاب اسلامی استان تهران منصوب شد. وی تا چندی پیش ریاست سازمان زندانهای سراسر کشور را برعهده داشت.»
روزنامه ایران- دوشنبه 2 شهریور 1377