ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام جواد (ع): تواضع و فروتنى زینت بخش حسب و شرف، فصاحت زینت بخش کلام، عدالت زینت بخش ایمان و اعتقادات، وقار و ادب زینت بخش اعمال و عبادات؛ و دقّت در ضبط و حفظ، زینت بخش نقل روایت و سخن است. (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۹۱)
سیدعبدالله انوار: بخشی از تاریخ فرهنگی پایتخت با فعالیتهای کتابخانه ملی تعریف میشود
کتابخانه ملی یک مکان مهم فرهنگی در تهران است و بخشی از تاریخ فرهنگی پایتخت با فعالیتهای کتابخانه ملی تعریف میشود. هریک از نهادهای فرهنگی تهران دارای تاریخ و هویت خاص خود هستند و کتابخانه ملی ایران هم به دلیل قدمت تأسیس نقش پرمعنایی در تاریخ پایتختی تهران دارد. به خوبی به یاد دارم در ایامی که برای شناسایی بافت قدیم تهران تحقیق میکردم روزانه بالغ بر ۳۰ کیلومتر به صورت پیاده، کوچه و خیابانهای تهران را میگشتم و کار تحقیقاتی انجام میدادم. به جوانان پژوهشگر و علاقهمند به حوزه شهرشناسی توصیه میکنم تحقیقات خود درباره شهر تهران را گسترده کنند، زیرا این شهر، ناشناختههای بسیاری در بخشهای مختلف فرهنگی، معماری و غیره دارد.
بخشی از صحبتهای رئیس اسبق بخش نسخ خطی
کتابخانه ملی ایران و تهرانشناس با ایلنا
آرشهای متفاوت برای کمانچهنوازی
اردشیرکامکار
نوازنده کمانچه، قیچک و ویولن
دراین روزها که شرایط دنیا تغییر کرده نیاز است بیشتر مراقب سلامتی یکدیگرباشیم و فاصلههای اجتماعی را بیشتر رعایت کنیم. این موضوع درباره آموزشهای هنری هم صدق میکند و باید نسبت به فرزندان مردم و هنرجویان مسئول بود چرا که این نگرانیها همچنان وجود دارد و برهمین اساس بهتر است مبحث آموزش موسیقی بهصورت غیرحضوری وآنلاین یا آفلاین انجام گیرد. البته بهکارگیری این روش، درکنار محاسن آن، معایبی هم دارد. بهطور مثال مبحث آموزش آنلاین موسیقی برای کسانی که ابتدای راه هستند مشکل است. به این دلیل که علاوه برکوک نادرست سازها نیازاست فواصل موسیقی وانگشتگذاری بهصورت حضوری آموزش داده شود اما برای افرادی که این مراحل را گذراندهاند شرایط کمی بهتر است و این موضوع تقریباً درخصوص همه سازها صدق میکند. باید بگویم بیش از40 سال است که به تدریس سازکمانچه میپردازم و در این سالها بیشتر دغدغه فکریام تألیف متد وشیوهای سیستماتیک برای آموزش این سازبوده. به این دلیل که هنرجوی موسیقی از روز نخست آموزش تا مراحل عالی آموختن این ساز شیوه درستی برای آموختن داشته باشد و خصوصاً در این روزگار این موضوع همیشه مورد توجهم بود اما بهدلیل محدود بودن روشهای آموزشی، نوشتن اینگونه کتابهای مقدماتی بسیار مشکل است. چرا که یک هنرجوی نوپا توانایی نواختن گامها، اکتاوها و ملودیهای مختلف را ندارد و به همین سبب نیاز است بنابر چارچوبهای محدود و تعریف شده متدهای آموزشی نوشته شود تا شاگرد بتواند پله به پله این روشهای آموزشی را طی کند تا به مراحل بالاتر دست یابد.
درکتاب اول «آموزش کمانچه نوازی» که به تازگی منتشرشده، سعی کردهام این نکات را مدنظر قرار داده و این موضوعات را لحاظ کنم.این کتاب آموزشی برای همه ردههای سنی تعریف شده البته پیش از این کتابهای آموزشی و تألیفات دیگری هم بوده که در هنرستان تعلیم داده میشود و دوستان دیگری هم به این موضوع توجه داشتهاند اما در این کتاب سعیام براین بوده ضمن مطالعه تمامی کتابهای آموزشی که پیشتر نوشته شده و بهره و آموزش از آنها، کتابی با برداشت ذهنی خود بنویسم که متفاوت و معرف سبک کاری و آموزشی خود است. کتاب اول «آموزش کمانچه نوازی» نسبت به دیگر کتابهای آموزش کمانچهنوازی- که البته محدوداست- ملودیکتر عمل میکند و دراین کتاب از ملودیهای موسیقی مقامی و محلی کمانچهنوازی چهار گوشه ایران بهره بردهام. نکته دیگر این که تصمیم دارم این کتاب را به مدت یک سال تدریس و تجربه کنم و البته بهتراست دیگر دوستان هم از این روش آموزشی بهرهمند شوند تا اگر انتقاد و نکتهای لازم بود مرتفع گردد و قطعاً این انتقادات میتواند به هرچه بهتر شدن موضوعات این کتاب کمک کند. البته در دیگر کتابهای آموزش کمانچهنوازی که امروزه تدریس میشوند از روشهای خوبی استفاده شده اما از دیدگاه من کامل نیست و تلاش من این بوده که با استفاده ازمطالعه و تجربیات کتابهایی چون لو ویولن، سوزوکی یا دیگر کتابهای آموزشی آکادمی جمهوری آذربایجان یا دیگر نقاط بهره گرفته و یک کتاب جامع و کامل معرفی کنم.
بسیار خوشحالم که دراین سالها استقبال از ساز کمانچه نسبت به 40سال گذشته خیلی بهتر و بیشتر شده است، آن دوران عده محدودی به کمانچهنوازی میپرداختند اما امروزه درسطح ایران کمانچهنوازان بسیار خوبی دیده میشوند که به زیبایی ساز مینوازند و همچنان هم این استقبال وجود دارد. بهعنوان مثال در چند روزی که این کتاب آموزشی منتشر شده از شهرهای دور و نزدیک مورد توجه قرار گرفته و استقبال شده است. متأسفانه متد آموزشی برای ساز کمانچه که قابلیت تدریس درهنرستانها و دانشگاههای موسیقی را داشته باشد بسیار انگشتشمار است و امیدوارم این کتاب بتواند این کمبود را جبران کند. «کتاب آموزش کمانچهنوازی» همراه با سیدی بوده و درصدد هستیم جلد دوم آن را تا پایان اسفند ماه منتشر کنیم. درجلد یک و دو روشی را دراین کتاب گنجاندهام که آموختن مقامات موسیقی برای شاگرد آسانتر باشد. هرچند بهدلیل محدود بودن نمیتوانستیم همه مقامها و ملودیهای محلی را در این دو جلد تعریف کنیم و در مجلدات بعدی به این موضوع توجه بیشتری خواهد شد.
نگاهی به دفتر شعر برهنهتر از بلور آتشتر از زن/ کوثر شیخنجدی
خلق جهان خویش
ارمغان بهداروند
نویسنده و شاعر
غلبه رفتار شورشی در آثار زنانه، متأثر از نادیدهانگاریها و معلولِ به تکلیف زیستنهایی است که زن را از ادراک و اشتغال بر حذر داشته و به هیچ بدعتی در این جهانِ حداقلی رضایت نداده است. متولد چنین جهانی نمیتواند خود و دیگران را از تمکین به در سایه بودن و در سایه ماندن نکوهش نکند. عصیان و عصبیتی که بنمایه محتوم شعر زن شده است هم اعتراض به چنین باوری است و هم مؤاخذه تفکری است که نمیخواهد اضمحلالِ تفکیک جنسی را بپذیرد و همچنان با تأکید بر آن، هویتی مردانه برای «پیشه» و «اندیشه» متصور است. دفتر شعر «برهنهتر از بلور آتشتر از زن» یکی از همین جهانهای شخصیشدهای است که از هر ضلعش بوی شورش برمیخیزد. شاعر این مجموعه اگر چه تلاش میکند بیشتر در تخاطبها و لایههای معنایی، نظام اعتراضی خود را پیاده کند اما ناخودآگاه اندام شعر او مرتعش از لرزشهای عصبی و تکانههای شورشی است. شاعر با پیشاندیشی مینویسد؛ بنابراین هر چه از ذهن مشوّش و مضطرب او برمیخیزد، از یک سو میل به تخریب وضعیت دارد و از سوی دیگر گزارش موضع اوست:
و این جنوبیترین زخم/ مادر مخملی من است/ که فواره میکند از شریانهای زمین و/ از شناسنامهام میگذرد (ص5)
خوبیم/ چیزی نیست/ چیزی در انتظار تعبیر عصایی بلند/ که یک شب از صورت آسمان ببارد و/ زمین را بشکافد (ص13)
قطاری میآید/ مردگان را میدزدد/ و در کوپههای مخوفش/ درون بشکههای حبس ابد زندگی میافکند (ص44)
دیگر وضعیتی که به وضوح در لایههای متنی و فرامتنی این اثر قابل اشاره است، موقعیتسنجی اجتماعی و تعارضات زیستی است که همواره فقدان آن بهعنوان وجه انفعالی شعر زن مطرح بوده است؛مواجههای غالباً عاطفی که حضور زن بهعنوان هویتی مستقل را یادآوری میکند. شعر امروز زن ایرانی نه عزلتگاهی برای بروز رمانتیکنویسیهای عقیم که رسانهای است معترض که به بایدها و نبایدهای پیرامونی ورود میکند و با پرسشگری، چرایی اتفاقات را جویاست.
از خاندان درختان خیابانیام/ که نمیبینیام/ با شاخههای خشک/ شکسته/ سوخته/ مادرم هم درخت بود/ کارتن کارتن خواب از شاخههاش/ میچید هر شب (ص88)
یک بسته شمع خریدم/ و به خیابان رفتم/ تا با گلهای اطراف مجسمه/ همدردی کنم/ مجسمهای که در باران اسیدی/ از هر دو چشم نابینا شد... (ص94)
ما جنگزدهایم عزیزم/ و هر کجا که برویم/ جنگ/ ما را خواهد یافت... (102)
شاید اکنون بتوان گفت آن چه که در کالبد شعر امروز زن میگذرد؛ فرآوری واقعیتهایی است که همواره با صدایی مردانه شنیده میشدند اما اکنون میتوان تاریخی را متصور بود که از منظر زن کتابت شده است و درستی و نادرستی آن هیچ از ارج و اعتبار آن نمیکاهد. آنچه در اینباره و در بررسی دفتر «برهنهتر از بلور آتشتر از زن» باید یادآور شوم؛ حفظ نشانههای ارتباطی با جامعه هدف و تأکید بر معنا در سرودههاست؛چیزی که شاید عدول از آن را در سطرهای زیر بتوان متوجه شد:
و من چقدر تنفس خالی مرطوب را دوست دارم/ و من چقدر پردههای بنفش/ در نشت حرارت حروف نام تو بر پیشانیام (ص8)
وقتی که دلش/ دلم.../ و خوشبخت نور نیمدار غروب/ دلم/ خوشبخت/ ماهی سفره هفت سین پنج سالگی (ص23)
با این توده عظیم مه/ نتوانی اگر بباری/ شبیه چشمهای کرگدنی هستی/ که پوستش را کندهاند (ص70)
ملانکولیا مواجهه دو خواهر در مقابل تقدیر است
جواد علیزاده
کاریکاتوریست
فیلم ملانکولیا یا مالیخولیا به کارگردانی لارس فون تریه محصول سال 2011 کشور دانمارک است. این یک فیلم علمی تخیلی است. کارگردان فیلم زندگی دو خواهر را به تصویر کشیده است. آن هم در مواجهه با از بین رفتن کره زمین. قرار است یک سیاره به نام ملانکولیا به کره زمین برخورد کند. یکی از تصاویر بسیار دیدنی این فیلم سکانس آخر این فیلم است. کارگردان ملانکولیا را با ابهتی اعجابانگیز به تصویر کشیده است. این فیلم به نوعی اشاره به زندگی روزمره ما انسانها دارد. مرگ در انتظار همه ما آدمهاست. این قضیه در قالب داستان فضایی مطرح میشود. روایت فیلم در حقیقت مقایسه دیدگاه دو خواهر به آخر دنیا و لحظه برخورد این سیاره به زمین است. یک خواهر نسبت به آن بیاعتناست و دیگری زندگی را دوست دارد و تا آخرین لحظه مقاومت میکند. اما آنچه در این فیلم آموزنده است این است که نمیتوان در مقابل تقدیر مقاومت کرد. فیلم روایتگر 2 داستان جداگانه است؛ داستان اول مربوط به دختری به نام جاستین است که در شرف یک مراسم عروسی بسیار مجلل با مرد مورد علاقهاش، مایکل قرار دارد. مراسم ازدواج با حواشی زیاد بالاخره پایان میپذیرد. اما جاستین بعد از عروسی، دچار نوعی افسردگی شدید میشود که به خاطر آن، تمام اتفاقات پیرامونش را بد تعبیر میکند و بخصوص رابطه ناخوشایندی را با خواهرش آغاز میکند این در حالی است که یک سیاره در حال نزدیک شدن به زمین است. داستان دوم مربوط به خواهر جاستین به نام کلیر و همسرش جان است. جان یک ستارهشناس است که پی برده، سیارهای در حال نزدیک شدن به زمین است، کلیر هم که میداند دنیا در حال به پایان رسیدن است، بشدت نگران و پرخاشگر شده و این درحالی است که جاستین خونسرد است و…
فیلم، داستان خاصی را دنبال نمیکند و بیشتر به حالاتی میپردازد که دو خواهر با شنیدن خبر برخورد ملانکولیا به زمین با آن مواجه هستند.
به نام تاریخ
13 مهر
در روز صد و نود و هشتم از سال نام چهرههای بسیاری ثبت شده است. به بهانه سالروز تولد یا درگذشتشان آثارشان را مرور میکنیم.
تولدها
ابراهیم حقیقی: طراح و گرافیست ایرانی سال 1328 در چنین روزی به دنیا آمد. پدر ابراهیم حقیقی عکاس پرتره بود و او از کودکی کنار پدرش عکاسی و حتی رنگ کردن عکس با جوهر را یاد گرفت. در دوران تحصیل در رشته معماری در کلاسهای مرتضی ممیز و پرویز کلانتری شرکت و کمکم بهصورت جدی کار طراحی را آغاز کرد. پوستر نمایش «راهبهها» به کارگردانی داریوش مودبیان و جلد کتاب «الف» نوشته بورخس از اولین کارهای اوست. از ابراهیم حقیقی طراحی جلد کتابهای «بارون» و «قصه دروازه بخت» نوشته احمد شاملو، طراحی صحنه بخشی از سریال «سربداران» و طراحی لباس سریال «سلطان و شبان» را دیدیم ضمن اینکه او گرافیست 10 قسمت ابتدایی مجموعه پرطرفدار «علی کوچولو» بود. کتابی بهنام «عکاشی» از عکسها و نقاشیهای ابراهیم حقیقی منتشر شده است.
آزاده پورمختار: عروسک گردان و صداپیشه عروسکی سال 1333 به دنیا آمد. آزاده پورمختار کارش را بهعنوان بازیگر با تله تئاتر «باجناقها» آغاز کرد و پس از آن در مجموعه «قصه شهر کارستان» هم بازی کرد اما او با عروسک گردانی و صدایش بهجای محبوبترین شخصیتهای عروسکی ایران شناخته میشود. او در «قصههای تابهتا» بهجای زی زی گولو حرف زد و در «مدرسه موشها»، «هادی و هدی»، «خاله قورباغه» و «خونه مادربزرگه» و فیلم «گلنار» هم صدایش را به جای شخصیتهای اصلی و مکمل شنیدیم.
چارلتون هستون: «بن هور» هالیوود سال 1923 در چنین روزی به دنیا آمد. چارلتون هستون دوره بازیگری را در دانشگاه ایلینوی گذراند و سال 1941 برای اولین بار در فیلم «پیر گینت» بازی کرد. پساز آن در فیلمهای «ژولیوس سزار»، «شهر تاریک»، «همسر رئیس جمهور»، «لوسی گالانت»، «ده فرمان» و «نشانی از شر» بازی کرد و سال 1959 با فیلم «بن هور» بیشتر درخشید و جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را برد. «السید»، «سردار جنگ»، «سیاره میمونها»، «آنتونیوس و کلئوپاترا»، «سه تفنگدار»، «جزیره گنج» و «مردی برای تمام فصول» دیگر فیلمهای او بودند. هستون بهدلیل فعالیتهای بشردوستانهاش هم شناخته میشد و جایزه بشردوستانه جین هرشولت را گرفت. او سال 2008 درگذشت.
سوزان ساراندون: بازیگر امریکایی در سال 1946 متولد شد. او بازیگری را با فیلم «جو» در سال 1970 آغاز و پساز آن در فیلمهایی مانند «صفحه اول»، «گرسنگی» و «موسولینی و من» بازی کرد اما ساراندون در دهه 90 میلادی درخشید. بازی در فیلمهای «تلما و لوئیز»، «روغن لورنزو» و «موکل» نامزدی جایزه اسکار را برایش همراه داشت و بالاخره این جایزه را برای بازی در فیلم «راه رفتن مرد مرده» در سال 95 گرفت. «شفق»، «الیزابت تاون»، «در دره الاه»، «مسابقه سرعت»، «استخوانهای دوست داشتنی»، «درباره ری» و «کریسمس مادرهای بد» دیگر فیلمهای او هستند.
باستر کیتون: کمدین امریکایی سال 1895 در چنین روزی به دنیا آمد. باستر کیتون برای اولین بار در سه سالگی همراه پدر و مادرش روی صحنه تئاتر رفت و کارش را با گروه سه نفره خودشان یعنی «کیتونها» ادامه داد. بدن نرم و انعطاف پذیر و حالت سنگی چهرهاش از مهمترین ویژگیهایش بود. او از 1920 در فیلمهای صامتی مانند «یک هفته»، «همسایهها»، «بدشانس»، «خانه خالی از سکنه» و «هفت شانس» بازی کرد و مطرح شد هرچند تا سالها زیر سایه بازیگر مشهور همعصرش یعنی چارلی چاپلین بود. بازی او در فیلم «روشنیهای صحنه» به کارگردانی چاپلین آنقدر خوب بود که چاپلین برای حفظ برتری خودش بسیاری از نماهای بازی او را حذف کرد. کیتون فیلمهایی مانند «جنرال»، «شرلوک جوان» و «نویگی تر» را هم کارگردانی کرد. مردی که در هیچ فیلمی نخندید سال 1966 درگذشت.
بهرام سارنگ خواننده، کریستف والتس بازیگر، دنیس دیدرو نویسنده و بازیگر فرانسوی و نرگس برهمند شاعر هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
نورمن ویزدوم: کمدین انگلیسی سال 2010 درگذشت. نورمن ویزدوم متولد 1915 بود و فعالیت در سینما را سال 1948 آغاز کرد. او در فیلمهای «قرار ملاقات با یک رؤیا»، «دردسر در فروشگاه»، «مرد لحظهها»، «تنها شانس من»، «قصاب باشی» و «فشار زمان» بازی کرد و با کلاه پارچهای و کت و شلوار گشادش مشهور شد. ویزدوم با حضور در 30 فیلم سال 2000 از دربار سلطنتی بریتانیا بهدلیل فعالیتش در هنر و سرگرمی لقب «سِر» گرفت. البته او چهره سرشناس و مشهوری در سراسر جهان بود و سال 1340 سفری هم به ایران داشت. ویزدوم سال 2005 پساز نیم قرن کار در سینما فعالیتش را کنار گذاشت.
فریدون فروغی خواننده و نوازنده و رامبرات نقاش هلندی هم در چنین روزی درگذشتند.
عکس نوشت
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ادامه برنامه اکران اینترنتی فیلم هایش قصد دارد ۶ فیلم خاطره انگیز تولید شده در این کانون را به صورت آنلاین نمایش دهد. همزمان با هفته ملی کودک فیلم های «خمره» به کارگردانی ابراهیم فروزش، «سازدهنی» به کارگردانی امیر نادری، «کلانتری غیرانتفاعی» به کارگردانی یدالله صمدی، «ضربه فنی» به نویسندگی و کارگردانی غلامرضا رمضانی، «کارآگاه ۲» به نویسندگی و کارگردانی بهروز غریبپور و «مسیر عشق» به کارگردانی بیژن شکرریز را در پورتال اینترنتی کانون می توانید ببینید.
این فیلم ها در نشانی اینترنتی http://th.kpf.ir به نمایش در می آید.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#ترامپ
روز جمعه خبر ابتلای دونالد ترامپ و همسرش خبر اول شبکههای اجتماعی بود و دیروز خبر انتقالش به بیمارستان. بازار حدس و گمان درباره شرایط ترامپ داغ بود و خیلیها سعی میکردند حدس بزنند چه اتفاقی قرار است در آستانه انتخابات امریکا بیفتد. از دروغ بودن خبر ابتلا و بهرهبرداری ترامپ از این بیماری برای پیروزی در انتخابات تا احتمال ریاست جمهوری پنس. داروهایی که برای ترامپ تجویز شده هم موضوع دیگر مورد بحث بود: «درحالی یک پلی کلونال آنتی بادی آن هم تست نشده به مریض کرونا میدهند که یا واقعاً بیماری شدید باشه یا تجویز کننده دیوانه! صدای پزشکان امریکایی هم از این نسخه و اون شرح حال درآمده!»، «وضعیت سلامتی پرزیدنت ترامپ از حالت بدون علامت، به حالت خفیف، تا متوسط وخیم شد تا سرانجام فقط در عرض چند ساعت در بیمارستان بستری شد»، «ترامپ رو بردن بیمارستان نظامی چند روز تحت نظر پزشکها باشه. کاخ سفید گفته بهش یه آنتیبادی که مراحل آزمایشیش رو داشته میگذرونده و هنوز عمومی نشده رو هم تزریق کردن.»، «ترامپ میتونه بره بیمارستان، ولی، 25 میلیون نفر دیگه نمیتونند...»، «ظاهراً فعلاً لعن و نفرین تونسته ترامپ رو تا بیمارستان هم بدرقه کنه.»، «چیزی که محرزه سورپرایز ویژه اکتوبره! توی همین بیمارستان به ترامپ داروی درمان قطعی کرونا رو تجویز میکنن و با شور و نشاط تازه به مناظره بعدی میره»، «باور نکنید. ابتلای ترامپ به ویروس کرونا را باور نکنید زیرا او مجهز به مواد شوینده است... این یک ترفند جهت گریز از مناظره است چون کم آورد، اما باید پذیرفت کرونا قویتر از ترامپ است که در نهایت او را به زانو درآورد... چه راست چه دروغ مهم اینه که ترامپ را راهی بیمارستان کرد»، «ترامپ به بیمارستان ارتش رفت. همین آدمی که حالا داره بهترین سرویس درمانی را از جیب مالیاتدهندگان دریافت میکنه همزمان داره در دادگاه تلاش میکنه بیمه درمانی ۲۲ میلیون نفر قطع شه.»، «مجوز استفاده از داروی تحت آزمایش کرونا برای ترامپ صادر شد. شرکت تولید کننده در بیانیه مطبوعاتی این هفته خود اعلام کرده بود که این دارو هنوز در حال انجام آزمایشات بالینی است. احتمال اینکه این بشر همه ما رو سرکار گذاشته باشه هست»، «یعنی ترامپ از داروی کرونا رونمایی میکنه؟»، «ترامپ رو دارن با یه داروی آزمایشی کرونا درمان میکنن. کلاً مریضی و مرگ برای ما بدبخت بیچارههاست فقط.»
محرومیت واقعی یا توطئه؟
محرومیت ۶ ماهه عیسی آل کثیر بازیکن پرسپولیس به دلیل شادی پس از گل مقابل پاختاکور ازبکستان دیروز جنجال برپا کرد. خبر محرومیت چند ساعت مانده به بازی پرسپولیس و النصر منتشر شد و به همین دلیل خیلیها این محرومیت را ناشی از زد و بند عربستان در کنفدراسیون فوتبال آسیا دانستند: «برادرزاده عیسی چشمهای کوچکی دارد و عیسی گلهایش را همیشه به او تقدیم میکند. لابی النصر باعث شد تا ۳ ساعت قبل از بازی او را به دلیل واهی محروم کنند»، «کنفدراسیون فوتبال آسیا شرم بر تو! البته تاریخ پر از چنین اجحافهایی در حق فوتبال ایران است و نتیجه هم اکثر مواقع برخلاف خواست مدیران ارشد و سیاسی AFC. امشب هم به خواست خدا پرسپولیس پیروز خواهد شد.»، «حتی من هم به عنوان کسی که فوتبال باشگاهی ایران رو دنبال نمیکنه، از شنیدن این خبر ناراحت و عصبانیام. به امید پیروزی و فینال آسیا.»، «وقتی خودمون سانسورش میکنیم، فدراسیون عربستانی فوتبال آسیا هم محرومش میکنه»، «ایشالا که آه مادر عیسی آل کثیر دامنشون رو میگیره»، «حقیقتاً AFC نوکر عربهاست. ایرانیها در کل کل آبی و قرمز رفتهاند زیرآب هموطنشان را زدهاند؟ من اصلن بازیهای باشگاههای ایران را نمیبینم کلاً در سال جز چند بازی ملی و هر باشگاه ایرانی در آسیا فوتبال نمیبینم ولی به نظرم در حق عیسی آلکثیر و پرسپولیس داره ظلم میشه.»، «در صورتی میتوان گفت حرکت آل کثیر اشتباه است که ۱. این حرکت مختص به این دیدار باشد ۲. این حرکت معنایی جز معنای نژادپرستانه نداشته باشد و گویا هر دو منتفی است. صرف اینکه بتوان معنای معقول غیرنژادپرستانه از این حرکت فهمید، کافی است برای تبرئه.»، «این داستان بازیکن پرسپولیس از اون موضوعهای مسخره دنیای امروزه. چیزی که مدرک و سند واسش وجود داره که هیچ ربطِ «مفهمومی» به نژادپرستی نداره (خواهرزاده بازیکن) و صرفاً شباهتِ «ظاهری» داره (کشیده بودن چشم یه نژاد) رو نخوای بفهمی و اینجوری قضاوت کنی خیلی خندهداره.»، «پرسپولیس امشب باید تاریخ بسازد تا این عربستانیها برای همیشه از دغلبازی دست بردارند.»، «این محرومیت بازیکن پرسپولیس چقدر مسخرهست. قشنگ کثافت سازمانهای ورزشی بینالمللی اینجور مواقع میزنه بیرون.»، «عیسی آل کثیر محروم شد. کاش چندساعت دیگه کنار این جمله بنویسم اما زور دلارهای کثیف سعودی به پرسپولیس نرسید.»، «کل دنیا این شادیها هست. نمیفهمم فازشون چیه آخه؟»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
سیدعبدالله انوار: بخشی از تاریخ فرهنگی پایتخت با فعالیتهای کتابخانه ملی تعریف میشود
-
آرشهای متفاوت برای کمانچهنوازی
-
خلق جهان خویش
-
ملانکولیا مواجهه دو خواهر در مقابل تقدیر است
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
-
شهروند مجـــازی
اخبارایران آنلاین