فقط تا فردا فرصت دارید تا در قرعه کشی 2 جایزه مادام العمر ماهی 3 هزار تومان بانک عمران شرکت کنید
ژیان ساخت سیتروئن ایران، شاهکاری در اوج پیشرفت صنعت اتومبیل سازی
ساخت «گاو» سینمای ایران
«من گاو مش حسن ام»
«مشدی حسن» یک روستایی است؛ تمامی زندگی و دارایی او یک گاو است که علاقه بسیاری به آن دارد و همه اهالی این را میدانند؛ روزی مشد حسن به شهر میرود و در نبودش گاو بهدلایلی نامشخص میمیرد، اهالی از ترس مشحسن، گاو را بهچاه میاندازند تا متوجه مرگش نشود ولی او با برگشت به روستا موضوع را فهمیده و با چنان غم و شوکی مواجه میشود که آرام، آرام خود را نه مشحسن که «گاو مشحسن» میپندارد. این داستان فیلمنامهای اقتباسی از کتاب «عزاداران بیل» نوشته غلامحسین ساعدی است که داریوش مهرجویی در سال 1348 آن را ساخت و به یکی از اثرگذارترین آثار سینمایی ایران بدل شد، آن هم در دورهای که به قول خود مهرجویی سینمای ایران درگیر «گنج قارونها» بود.
داریوش مهرجویی در گفتوگو با کافه سینما گفته است: «گمان میکنم به اتفاق ساعدی 10 روزی وقت صرف نوشتن فیلمنامه کردیم. شبها در مطبش در خیابان دلگشا روی فیلمنامه کار میکردیم. بعد از تایپ آن را به وزارت فرهنگ و هنر فرستادیم. برای گرفتن پروانه ساخت چند روز بعد پاسخ دادند. نظر آنها این بود که روستای مورد اشاره در این فیلمنامه کدام روستای ایران است؟ آیا روستایی را در نظر دارید؟ گفتیم بزودی اطلاع میدهیم. ساعدی گفت من یک روستا در حوالی تبریز سراغ دارم که بسیار مناسب فیلم است. مردم آن، در سوراخهایی درون کوه زندگی میکنند. به تبریز رفتیم دوست ساعدی، «صمد بهرنگی» از ما استقبال کرد. ساعدی تند و تند چند عکس گرفت. من هم مجاب شدم که این روستا مناسب است. توافق کردیم و به تهران بازگشتیم. عکسها را به فرهنگ و هنر دادیم. نپذیرفتند. گفتند بروید روستایی دیگر پیدا کنید. راه افتادیم از این سو به آن سو تا بالاخره در یکی از سفرهایی که من بههمراه مدیر تولید فیلم رفته بودم همین روستای فیلم را در اطراف قزوین پیدا کردم که البته آن موقع این شکلی نبود. عکس گرفتم و به فرهنگ و هنر دادم. باز هم ایراد گرفتند. آنها معتقد بودند خیلی ویرانه است. آخر آن روزها مدام شاه صحبت از عبور از دروازه تمدن بزرگ میکرد بههمین خاطر اجازه نمیدادند مکانی ناآباد به مردم نشان داده شود. گفتند بروید قدری در و دیوار آنجا را رنگ کنید. شکلاش را سامان دهید بعد بیایید ببینیم چه کار باید بکنیم. ما هم رفتیم. چند دیوار آنجا را رنگ کردیم، یک حوض بزرگ وسط میدان آنجا ساختیم و به این ترتیب موافقت شد تا فیلم «گاو» ساخته شود.»
البته تصویر سیاه از یک روستا در زمان اکران هم برای فیلم دردسرهایی را ایجاد و باعث سانسور آن شد. هوشنگ گلمکانی منتقد سینما درباره سانسور این فیلم و نمایش روستایی فقیرنشین نوشته است: «مشهور است که فیلم تنها زمانی اجازه اکران یافت که سانسورچیها یادداشتی به ابتدای فیلم اضافه کردند با این مضمون که زمان وقایع نشان داده شده در فیلم پیش از دوره پهلوی است. نسخه اصلی فیلم قانون سانسور را که در سال ۱۹۵۹ وضع شده بود زیر پا میگذاشت، در این قانون نمایش هرگونه «عقب ماندگی» اجتماعی ممنوع بود چرا که به پرستیژ ملی حکومت خدشه وارد میکرد.»
البته در این بین نکته مهمی هم وجود دارد؛ پیش از اینکه نسخه سینمایی گاو ساخته شود، جعفر والی کارگردان مشهور تئاتر که با غلامحسین ساعدی دوست بود در سال 1344؛ متن خلاصهای از داستان کتاب «عزاداران بیل» را با بازی بازیگرانی که 4 سال بعد در فیلم گاو هم نقشهای اصلی را داشتند، روی صحنه سنگلج برده و حتی در تلویزیون هم به نمایش درآورده بود.
علی نصیریان که تجربه بازی در تئاتر گاو و فیلم سینمایی آن را دارد، گفته است: «بعد از اینکه آقای مهرجویی از امریکا به ایران آمد بعد از ساخت الماس ۳۳ تصمیم گرفت با آقای ساعدی این متن را تبدیل به فیلم کند و این سناریو را نوشتند و همان بازیگران تئاتر، فیلم را بازی کردند. اصلاً قراردادی امضا نکردیم و پولی هم نگرفتیم و همه بازیگران بهخاطر علاقهای که داشتند بازی کردند چون مهرجویی امکاناتی نداشت و تمام امکانات را از فرهنگ و هنر گرفت.» نصیریان درباره انتخاب بازیگران فیلم گفته است: «مهرجویی برای انتخاب بازیگر قبل از آغاز به کار، بازیگران را به روبهروی ساختمان وزارت ارشاد میبرد و از آنها میخواهد راه بروند، بنشینند و به اطراف نگاه کنند. بعد از این تست، بازیگران به روستایی در اطراف قزوین رفتند تا با محیط و شرایط کار در آنجا آشنا شوند. مهرجویی قبل از آغاز فیلمبرداری صحنهها را اتود میزد و بازیگران در محیط روستا فعالیت میکردند. اما زمانی که میخواستیم برگردیم انتظامی آنجا ماند تا با روستاییان بیشتر آشنا شود و رفتار آنها را برای بازی در فیلم بیاموزد. با چنین سختیهایی بود که او بازیگر شد و نقش مش حسن را ایفا کرد. جمشید مشایخی و فنیزاده هم بازی بسیار درخشانی در این فیلم داشتند. اما بازی انتظامی نگذاشت مشایخی و فنیزاده خوب دیده شوند.»
فیلم «گاو» اولین تجربه بازیگری عزتالله انتظامی بهعنوان بازیگر کارکشته تئاتر در یک فیلم سینمایی بود؛ بازیای که خود او در کتاب «آقای بازیگر، زندگی و آثار عزتالله انتظامی» گفته شاهد استقبال زیاد مردمی از آن در سالن سینما بوده و همین موضوع باعث شده «روی زمین بنشیند و اشک بریزد.» اشکی که حتماً از خوشحالی ماهها تلاش برای بازی در نقش مش حسن و البته گاو مش حسن بود. «به کمک دوستی، پانزده روز به محلات رفتم و در منزل شخصی سکونت کردم که او توانست گاو خود را ده دوازده روز به چرا و صحرا نبرد و به من این فرصت داده شد که راحت روی گاو مطالعه کنم. بارها صاحب گاو به طویله میآمد و وقتی میدید من در گوشهای نشستهام و ساعتها گاو را زیر نظر دارم و با دقت نگاه میکنم، تعجب میکرد و گاهی با پوزخندی مرا تنها میگذاشت. کاملاً تمام حرکات گاو، نگاه و حالتهای چشم او را زیر نظر میگرفتم. اینکه لحظات زیادی به نقطهای خیره و مات میماند و حتی نشخوار هم نمیکرد. سنگین راه رفتن، با وقار و طمأنینه حرکت کردن، خلاصه تمام لحظات زندگی گاو را زیر نظر داشتم و بررسی میکردم.» فیلم گاو جزو نخستین فیلمهای سینمای ایران است که شهرتی جهانی پیدا کرد و مهرجویی و عزتالله انتظامی جوایز جهانی بسیاری بهخاطر آن دریافت کردند. فیلمی که سال گذشته 50 ساله شد ولی تماشای دوباره آن نشان میدهد که فیلمی است که فراتر از زمان و مکان ساخته شده و همچنان حرفهای بسیاری دارد...
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
در منطقه اسد آباد همدان
ایستگاه فضایی ایران شروع به کار کرد
از سحرگاه امروز[پنجشنبه سوم مهر 1348] ایستگاه فضایی ایران در همدان شروع به کار کرد و بین 19 کانال این ایستگاه با ماهواره مخابراتی که بر فراز اقیانوس اطلس قرار دارد، ارتباط برقرار گردید.
وزارت پست و تلگراف اعلام کرد که پیش از برقراری ارتباط با ماهواره اقیانوس اطلس، ایستگاه فضایی همدان با قمر مصنوعی فراز اقیانوس هند ارتباط دایر کرده بود و با انجام یک رشته عملیات مخابراتی، ارتباط با این قمر و کانالهای ایستگاه میزان شد.
کانالهای ایستگاه فضایی ایران از بامداد امروز با مرکز مخابرات تهران در میدان سپه تماس برقرار کرد و امواج صوتی مکالمه کنندگان از همین مرکز و بوسیله آنتن میدان سپه به مرکز فضایی در همدان پرتاب شد و سپس آنتن دوار این مرکز بزرگ فضایی، مکالمات را به ماوراء جو و ارتفاعات 3000 کیلومتری زمین که ماهواره در آنجا گردش میکند فرستاد.
ایستگاه اسد آباد در 65 کیلومتری همدان و در منطقهای میان چند کوه بلند قرار دارد، که ایران از طریق آن با کمک ماهوارهها با سایر کشورهای جهان ارتباط مخابراتی مستقیم برقرار خواهد کرد، یعنی ارتباط تلفنی و تلگرافی «تلکس» میان ایران و ممالک بزرگ، در آن سوی دریاها از طریق فضا برقرار خواهد شد و تلویزیون ایران خواهد توانست برنامههای تلویزیونهای ممالک بزرگ را از طریق همین ایستگاه اخذ کرده و پخش نماید.
کار ساختمان این ایستگاه که در نزدیکی اسدآباد همدان است یک سال تمام طول کشید. این ایستگاه زمینی به این دلیل در اسدآباد همدان ساخته شده است که این محل بهعلت وجود کوههای مختلف مانع از آن است که پارازیتهای مختلف در امواج وارد به ایستگاه تداخل کند.ایستگاه در زمینی به مساحت 108 هکتار ساخته شده است.برای اداره امور این ایستگاه، در سازمان بیسیم پهلوی، ادارهای بهنام «ارتباطات فضایی» بهوجود آمده است.این مرکز دارای 40 مهندس و کارشناس و کارمند فنی است که همه آنها زیر نظر کارشناسان خارجی آموزش لازم را دیدهاند.ایستگاه طوری تعبیه شده است که دائماً در دید ماهواره قرار دارد و اگر این دید بهعلت تغییر زاویه ماهواره برهم بخورد، ایستگاه با دستگاههای خودکار خویش تغییر جهت میدهد و در دید قمر مصنوعی مخابراتی قرار میگیرد.وزارت پست و تلگراف اعلام کرد هزینه مکالمات با ایستگاه فضایی برابر هزینههای مکالمات عادی است و از بابت فرستادن پیام به وسیله ایستگاه فضایی پول بیشتری مطالبه نمیگردد. مکالمات از طریق ایستگاه فضایی بسیار روشن، بدون پارازیت و قوی است و از اینکه صدا از مدار زمین خارج و سپس به آن باز میگردد تغییری در ماهیت آن روی این مرکز بزرگ فضایی و مکالمات نمیدهد.مهندسان برجسته وزارت پست و تلگراف ایران طی یکسال کوشش خود توانستند این مرکز عظیم فضایی که مخابرات کشور ما را وارد عصر فضا مینماید، ساخته و در موعد معین آماده بهرهبرداری نمایند.
روزنامه اطلاعات- پنجشنبه 3 مهر 1348
اولین بار در کشور
تاکسی تلفنی در خیابانهای پایتخت
شرکت تعاونی تاکسیرانی به منظور فراهم آوردن تسهیلات بیشتر و رفع احتیاجات ضروری برای اهالی محترم پایتخت با تعداد محدود تاکسی مبادرت به دایر نمودن سرویس اختصاصی تاکسیرانی تلفنی در تهران نموده است که از ساعت ۹ صبح روز شنبه 12مهرماه 1348 تاکسیهای تلفنی آماده احضار هستند.
همه این تاکسیها مجهز به بیسیم است و طبق دستور مرکز بیسیم مبادرت به سوار کردن مسافران مینمایند. با اینکه سعی شده است تا جایی که مقدور بوده پیشبینیهای لازم برای برقراری نظم کافی در امر تاکسیرانی تلفنی به عمل آید، معهذا مسلم است چون برای اولین بار در کشور سرویس تاکسی تلفنی به کار میافتد خالی از عیب و نقص نخواهد بود....
اهالی پایتخت میتوانند با گرفتن شماره تلفن 72111 یا74211 به هر محلی که در تهران و شمیرانات مایل باشند، تاکسی احضار نمایند. تاکسیهای تلفنی، در مواقعی که مسافر ندارند، فعلاً در ۸ ایستگاه به نشانی ذیل:
1- میدان فردوسی 2- خیابان شاهرضا چهارراه پل چوبی 3- جاده قدیم شمیران سه راه ضرابخانه 4- میدان تجریش 5- جاده تهران نو سه راه نارمک 6- خیابان پهلوی سه راه عباس آباد 7- خیابان سپه سه راه موزه 8- خیابان سی متری چهارراه منیریه، متوقف خواهند شد و مسافران میتوانند با مراجعه به ایستگاه نیز از تاکسیهای تلفنی استفاده نمایند. ایستگاه های میدان فردوسی، سه راه ونک، خیابان ملک نیز بزودی شروع به کار خواهند نمود.
روزنامه کیهان - پنجشنبه 10 مهر 1348
فرزانه قبادی/ دهم دی ماه 1348 بود که فیلم «قیصر» بعد از هفت ماه توقیف، در دوازده سینمای تهران روی پرده رفت. فیلمی که خیلی زود توانست نظر منتقدان و تماشاچیان را به خود جلب کند و افتخاراتی را بهنام خود ثبت کند. قیصر اما فارغ از تمام این افتخارات، بهعنوان نقطه عطفی در سینمای ایران شناخته میشود. فیلمی که بسیاری آن را آغازی بر سینمای اعتراضی در ایران میدانند. داستان فیلم درباره انتقامی شخصی است، اما دیالوگها نشان میدهد مسعود کیمیایی کارگردان بیست و هشت ساله قیصر، نگاهی فراتر از یک انتقام شخصی را در فیلم دنبال کرده است: «این نظام روزگاره، یعنی این روزگاره خاندایی. نزنی میزننت»، «من بچهام آره من خیلی بچهام، واسه اینکه هر کی تو گوشم بزنه میزنم تو گوشش، اما تو چی دلت میخواد تو گوشت که میزنن بگی من پهلوونم، پهلوون هم باس افتاده باشه»
روند داستانی فیلم و یکه تازی نقش اول آن برای اجرای عدالت که گویی حاکی از ناامیدی او از اجرای قانون است، یکی از عوامل توقیف این فیلم بود. کیمیایی سالها بعد در گفتوگویی در مورد علت توقیف فیلم گفت: «آنها نمیگفتند قیصر چه اضافاتی دارد. میگفتند چرا کم دارد؟ رقص و آواز ندارد. چرا قاتلش زباندرازی میکند؟ چرا پاشنه کفشش را ورمیکشد و دنبال متجاوز میگردد؟ چرا به دادگستری نمیرود؟ چرا اصلاً تا به آخر میرود؟... فقط این نبود که قیصر، قاتل خواهر و برادرش را از میان بردارد. او با آن نظم ساختگی در افتاد و این به مذاق خیلیها که حتی مسئول دولتی هم نبودند، اما تابع نظم بودند، خوش نیامد. من محکوم شدم که از مملکت قانون، شهر هرت ساختهام. من ساختم؟ نبود؟»نجف دریابندری همان روزها درباره قیصر و انتقاداتی که منجر به توقیف آن شده بود نوشت: «میگویند که چرا قیصر به کلانتری نرفته است تا افسر نگهبان با کمال جدیت به کارش رسیدگی کند؟ سؤال مهملی است. این از قضا سرگذشت آدمی است که به کلانتری نرفته است. آنهایی که به کلانتری رفتهاند، سرگذشت دیگری دارند.» با وجود چنین نگاهی در فیلم، بعضی منتقدان این فیلم را رجعتی به گذشتهای غنی و بازگشت به سنتها دانستند، پرویز دوایی آن سالها در ستایش قیصر نوشت: «قیصر قصه مرگ دورانی است که ارزشهایش آخرین رشتهای بود که جامعه ما را به زندگی خاص و ناب ایرانی میپیوست.انتقام قیصر انسانیترین، سالمترین و لذتبخشترین عملی است که از مردی چون او میتوان انتظار داشت.» بعضی منتقدان فیلم در مطبوعات آن روزها تا جایی در ستایش قیصر پیش رفتند که آن را «نخستین فیلم ایرانی» دانستند.
قیصر دومین تجربه فیلمسازی کیمیایی بود. «بیگانه بیا» که یک سال پیش از آن اکران شد، چندان مورد اقبال قرار نگرفت، اما قیصر پختگی لازم را برای بالا بردن نام کیمیایی بهعنوان کارگردان مؤلف داشت. فیلمی که از جهات بسیاری پیشتاز بود. یکی از مواردی که بعد از فیلم قیصر در سینمای ایران مرسوم شد، توجه به موسیقی متن بهعنوان بخشی مجزا در سینما بود. موسیقی متن قیصر اثر اسفندیار منفردزاده است.او در قیصر دومین تجربه ساخت موسیقی فیلم را در کارنامه کاری خود ثبت کرد.برای نخستین بار در جشنواره داخلی «سپاس» اثر منفردزاده در قیصر بهعنوان بهترین موسیقی فیلم انتخاب شد. جشنواره سپاس، رویدادی مستقل بود که علی مرتضوی مدیر مجله «فیلم و هنر» آن را در شش دوره برگزار کرد. منتخبین این جشنواره با نظرسنجی از مخاطبان این مجله انتخاب میشدند. دومین دوره جشنواره (سال1349) بود که برگزارکنندگان بخش موسیقی متن فیلم را هم به جشنواره اضافه کردند. در این سال علاوه بر منفردزاده که جایزه بهترین موسیقی فیلم را دریافت کرد، قیصر بهعنوان بهترین فیلم، مسعود کیمیایی بهترین کارگردان، بهروز وثوقی بهترین بازیگر نقش اول مرد و ایران دفتری بهعنوان بهترین بازیگر نقش مکمل زن انتخاب شدند.اسفندیار منفردزاده در مورد ساخت موسیقی ماندگار این فیلم میگوید: «موسیقی قیصر ثمره و محصول زندگی دوران کودکی من زیر بازارچه است. قصه آشنای بازارچه، عصاره زندگی دوران کودکی و نوجوانیام... من آن زندگی را دیده بودم. تجربه کرده بودم، با تمام وجودم لحظه به لحظهاش را زیسته بودم. صدای ضرب و زنگ زورخانه -که در موسیقی قیصر از آن استفاده کردم- بارها و بارها، مرا جلو زورخانه «علی تکتک» زیر بازارچه، سر جا میخکوب کرده بود... تمام حسی را که در طول سالهای نوجوانی، هنگام شنیدن ضرب زورخانه وجودم را پر کرده بود، در موسیقی قیصر خالی کردم. موفقیت این کار گمانم مدیون همین انرژی متراکم شده بود.» منفردزاده بعد از اقبالی که از فیلم در سینماها شد، تصمیم گرفت بهصورت مجزا موسیقی فیلم را هم منتشر کند. موسیقی متن قیصر روی صفحه گرام 45 دور با جلدی که عباس کیارستمی آن را طراحی کرده بود منتشر و با اقبال بسیاری روبهرو شد.