باد بزن هیتاچی با 15 سال سابقه درخشان در ایران. با کیفیت عالی و قیمت مناسب در تمام فروشگاه های معتبر موجود است. نماینده انحصاری در ایران : شرکت تضامنی حبیب الله مفید و شرکا . ناصر خسرو پاساژ معطر
10 صبح و 5 بعداز ظهر ، ساعت پتی بور ویتانا
روزی که تاریخ تهران چند هزار سال جا به جا شد
کشف آثار باستانی در تپههای قیطریه
صدای کار شبانه روزی بولدوزرها در تابستان سال 1347 زندگی را از ساکنان قدیمی محله قیطریه تهران گرفته بود. مجوز شهرداری برای ساخت مجتمع مسکونی در تپههای قیطریه صادر شده بود و مالک پروژه دوست داشت هرچه سریعتر تپه را تسطیح کند تا بتواند پی ساختمان را بالا بیاورد اما ورود چنگک یکی از بولدوزرها به دل خاک ورق را برگرداند و ناگهان چشم تمام پایتخت نشینها را به تپههای قیطریه دوخت. آنچه چنگک بولدوزر با خود بالا آورد نه فقط کمی خاک که تاریخ تهران بود؛ تاریخی که چندهزار سال به عقب رفت و هویتی تازه به شهر داد. پایتختی که تا پیش از آن همه پیشینهاش را حداکثر به دوران صفویه و قاجاریه نسبت میدادند و از آن در کتابهای تاریخی و سفرنامهها تنها بهعنوان روستایی کوچک و خوش آب و هوا در شمال ری یاد شده بود به یکباره به شهری باستانی بدل شد. در کتاب آثار البلاد که اثری از قرن هفتم هجری قمری (700 سال پیش) است درباره تهران نوشته شده:«تهران روستای بزرگی در حوالی شهر ری است که باغها و درختان میوه فراوان دارد. ساکنان آن در سردابهایی زندگی میکنند که به لانه مورچگان میماند. میوههایشان نیکو و فراوان است و بویژه اناری دارند که در هیچ یک از شهرها نظیرش یافت نمیشود.» اما آنچه با زیر و رو شدن خاک تپههای قیطریه نمایان شد رسیدن به گورستانی باستانی با بیش از 3 هزار سال قدمت بود.
با انتشار خبر کشف آثار باستانی در محله قیطریه تهران وزارت فرهنگ به فکر بررسیهای علمی در این منطقه افتاد و باتوجه به اهمیت موضوع، کار را به دست تیمی بسیار حرفهای از باستان شناسان ایرانی به سرپرستی مرحوم سیفالله کامبخش فرد سپرد. تیم باستان شناسان در نامهای به شهرداری تهران درخواست کرد علاوه بر توقف عملیات گودبرداری در تپههای قیطریه صدور مجوزهای جدید را هم در منطقه تا پایان کاوشهای باستان شناسی متوقف کند.سیفالله کامبخش فرد مدیر تیم کاوشهای تپه قیطریه پیش از آن در محوطههایی همچون مارلیک، معبد آناهیتا و... کار کرده و کارشناس موزه ملی ایران بود و در کاوشهای تپههای قیطریه دیدی جدید نسبت به اهمیت و هویت تاریخی و باستانی تهران را مشخص کرد. باستان شناسان در حفاریهای قیطریه در سالهای 1347 و 1348 بیش از 350 گور باستانی متعلق به هزاره اول قبل از میلاد مسیح (عصرآهن) به دست آوردند که نشان داد تهران احتمالاً در دوران پیش از میلاد جمعیت بسیار زیادی را در خود جای داده است؛ ساکنانی که باتوجه به کشف نشدن آثاری از بقایای خانه هایشان احتمالاً کوچ رو بودهاند. در بررسیهای گورهای باستانی قیطریه بیش از 5 هزار شیء (انواع ظروف سفالی، زیورآلات، سلاح و...) که به همراه مردگان در قبرهای تک نفره و دو نفره دفن شده بودند، کشف شد که هم اکنون در موزه ملی ایران نگهداری میشوند و نشان میدهد که ساکنان تهران باستان به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داشتهاند. با پایان کاوشها و باتوجه به اینکه بخش مهمی از زمینهای بررسی شده متعلق به افراد بود، روی محوطهها برجها و واحدهای مسکونی ساخته شد، منطقهای که میتوانست به موزهای مهم برای پایتخت بدل شود و حالا سازههای سیمانی آنها را اشغال کرده و در واقع ساکنانش روی تاریخ تهران زندگی میکنند.
پایان زندگی صمد بهرنگی در ارس
قصه ناتمام ماهی سیاه کوچولو
«یک روز صبح زود، آفتاب نزده، ماهی کوچولو مادرش را بیدار کرد و گفت: «مادر، میخواهم با تو چند کلمهای حرف بزنم». مادر خواب آلود گفت:«بچه جون، حالا هم وقت گیر آوردی! حرفت را بگذار برای بعد، بهتر نیست برویم گردش؟» ماهی کوچولو گفت:«نه مادر، من دیگر نمیتوانم گردش کنم. باید از اینجا بروم.» مادرش گفت:«حتماً باید بروی؟» ماهی کوچولو گفت: «آره مادر باید بروم.» مادرش گفت:«آخر، صبح به این زودی کجا میخواهی بروی؟» ماهی سیاه کوچولو گفت:«میخواهم بروم ببینم آخر جویبار کجاست....» این بخشی از ابتدای داستان «ماهی سیاه کوچولو» نوشته صمد بهرنگی است؛ نویسندهای که خود یک «ماهی سیاه کوچولو» بود و توانست از یک محله حاشیهای در تبریز بهعنوان یک نویسنده و معلم به شهرتی جهانی برسد. صمد بهرنگی، دوم تیرماه سال 1318 در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز به دنیا آمد. خود او درباره شرح حال زندگی اش گفته:«قارچزاده نشدم بیپدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هر جا نمی بود، به خود کشیدم، کسی نشد مرا آبیاری کند. من نمو کردم. مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم و شدم معلم روستاهای آذربایجان.»
بهرنگی با اتمام دوران دبیرستان در مهر 1334 به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز رفت و سال 1336 با فارغالتحصیلی بهعنوان معلم کار خود را شروع کرد؛ باتوجه به کمبود معلمهای روستایی صمد بهرنگی بهعنوان آموزگار روستایی کار خود را آغاز کرد و با علاقهای که نسبت به آموزش کودکان و دانشآموزان مناطق محروم پیدا کرد تا پایان کار و زندگی در روستاهای آذربایجان تدریس کرد. اما در کنار معلمی آنچه بهرنگی را به شهرت رساند داستانهایش بود. او نخستین داستانش بهنام عادت را در 19 سالگی (1339) منتشر کرد و یک سال بعد داستان دیگری با عنوان «تلخون» نوشت که با اسم مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته به چاپ رسید. صمد بهرنگی با نشریاتی همچون «توفیق» همکاری داشت ولی همه مطالبش را به اسمهای مستعاری همچون داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش چاپ میکرد. از آثار شناخته شده صمد بهرنگی میتوان به «اولدوز و کلاغها»، «اولدوز و عروسک سخنگو»، «کچل کفترباز»، «پسرک لبوفروش»، «افسانه محبت»، «پیرزن و جوجه طلاییاش»، «یک هلو هزار هلو»، «الفبای فارسی برای کودکان آذربایجان» اشاره کرد. البته بدون شک مهمترین داستان صمد بهرنگی «ماهی سیاه کوچولو» است که در سال 1346 نوشته و انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۷ با تصویرگری فرشید مثقالی آن را چاپ کرد.
قصه ماهی سیاه کوچولویی که به عشق رسیدن به دریا از برکه کوچکشان خارج شده و خطر میکند و راهی سفری پرماجرا میشود. ماهی سیاه کوچولو کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷ شد. کتابی که جوایز بینالمللی بسیاری را کسب کرد و تاکنون به زبانهای بسیاری ترجمه شده است. اما قصه زندگی صمد بهرنگی همچون ماهی سیاه کوچولو قشنگ به پایان نرسید، زیرا او یک سال بعد از نوشتن این داستان در رود ارس غرق شد و قصه زندگی اش در 29 سالگی ناتمام ماند. صمد بهرنگی در قبرستان امامیه تبریز دفن شده است.
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
به توصیه سازمان جهانی خواربار و کشاورزی
چاقوی سلاخهای ایران عوض شد!
بهتوصیه سازمان جهانی خواربار و کشاورزی سازمان ملل متحد و وزارت کشاورزی مدل چاقو سلاخهای ایران را تغییر دادند، زیرا چاقوهای سابق سلاخها موجب ضایعاتی در دوازده میلیون طاقه پوست صادراتی میشد و مردم ایران از این کار ضرر فاحشی را تحمل میکردند.تا بحال هیجده نوع چاقوی مخصوص برای سلاخهای ایران ساخته شده و کارشناسان سه مدل آن را که محصول کار استادان چاقوسازی ایرانی است برای کار در کشتارگاه قبول کردهاند. اکنون امر پوست کنی در کشتارگاه تهران بوسیله چاقوهای مدل جدید انجام میشود.
در حال حاضر بعلت ناقص بودن پوستهای ایران، حدود یک میلیون طاقه پوست گاو جهت مصرف کارخانجات و کارگاههای کفاشی از خارج وارد میشود و بهمین سبب دو و نیم درصد واردات کشور را پوست و مواد دباغی تشکیل میدهد. با اقداماتی که برای پوست کنی صحیح در کشتارگاه تهران میشود حدود دو میلیون جفت کفش به ظرفیت قابل استفاده پوستهای محصول کشور علاوه میگردد.اقداماتی نیز برای استاندارد کردن پوست ایران از طرف سازمان برنامه، وزارت کشاورزی و سازمان دامپروری در کشتارگاه تهران بعمل میآید و در قطعه زمینی به مساحت بیست هزارمتر مربع و با صرف شصت میلیون تومان هزینه تأسیسات تازهای برای سالمسازی پوستهای ایران و استفاده از خون و سایر مشتقات بدن حیوانات کشتار شده بعمل میآید.
ساخت جیر
طبق یک برنامه قرار است پوستهای ایران تبدیل به جیر شده و پس از تأمین مصرف داخله بقیه به خارج صادر گردد.
روزنامه اطلاعات - سهشنبه 27 فروردین 1347
هوشنگ سیحون کاخ بلند خالق شاهنامه را بازسازی کرد
آرامگاه فردوسی
برای دومین بار افتتاح شد
آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی سی و چهار سال قبل ساخته شد و طی تشریفات خاصی با حضور مستشرقین و دانشمندان خارجی که بمناسبت جشن هزاره فردوسی به ایران دعوت شده بودند افتتاح گردید. بنا از استواری کافی برخوردار نبود و اندکاندک نشست میکرد.سناتور دکتر عیسی صدیق اعلم نایب رئیس انجمن آثار ملی درباره تعمیرات آرامگاه فردوسی گفت: بعد از گذشت سی و چهار سال آرامگاه فردوسی احتیاج به نوسازی و تعمیرات اساسی پیدا کرد، چون بنای آرامگاه نشست داشت و روز به روز فرو میرفت. اکنون علاوه بر بازسازی و تعمیرات اساسی در محل آرامگاه محوطهای به وسعت ۹۰۰ متر مربع ساخته شده که در آن موزهای برای آرامگاه احداث شده است. ساختمان فعلی آرامگاه محکم و استوار روی پایههای سنگی قبلی بنا گردیده است. در تعمیرات اساسی سعی شده است جای سنگها و کاشی کاریها و نقوش و خطوط جالب توجهی که بر این بنا نقش بسته عوض نشود. علاوه بر ساختمان جدید آرامگاه فردوسی محوطه آرامگاه که ۲5 هزار متر مربع بود به دو برابریعنی ۵۰ هزار متر مربع وسعت یافته است. در اطراف آرامگاه یک کتابخانه مجهز نیز ساخته شده است. در این باغ ۵۰ هزار متری کلیه وسائل از قبیل موتور برق چاه عمیق آب تهیه گردیده و ساختمانی جهت نگهبانان ساخته شده است. در باغ آرامگاه فردوسی یک میهمانسرا برای کسانی که به منظور تحقیق در آرامگاه توقف میکنند بهوجود آمده و قسمتی از این باغ وسیع نیز به محل گردش اهالی شهر طوس اختصاص یافته است که مکانهایی برای ناهار خوری و استراحت آنان در نظر گرفته شده است. آرامگاه فردوسی با تعمیرات مهم و سازمانهای تازه که گفته میشود تا پانصد سال دیگر با استحکام کامل پابرجا خواهد بود، روز سهشنبه 10 اردیبهشت 1347 توسط محمدرضا پهلوی برای دومین بار افتتاح شد.
روزنامه اطلاعات- سهشنبه 10 و چهارشنبه 11 اردیبهشت 1347
قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا
فریادی از امجدیه
نخستین حضور ایران در جام ملتهای آسیا به سال ۱۹۶۸ برمیگردد، جایی که تهران میزبانی این رقابتها را در اختیار داشت و بازیها برای اولین بار بهصورت گروهی در ورزشگاه امجدیه (شیرودی) برگزار میشد. در این دوره پنج تیم ایران، برمه، چین، هنگ کنگ و رژیم صهیونیستی در یک گروه به رقابت پرداختند. آخرین مرحله بازیهای نهایی جام آسیا بین دو تیم ملی فوتبال ایران و اسرائیل روز یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت سال 1347 دراستادیوم امجدیه برگزار شد. در این بازی، ایران با یک تساوی قهرمان میشد اما حریف نیاز به برد داشت.
ایران 2 - اسرائیل1
گل ها: گیورا اشپیگل دقیقه ۵۶ برای اسرائیل، همایون بهزادی دقیقه ۷۵ و پرویز قلیچخانی دقیقه 86 برای ایران.
تماشاگر: بیش از ۳۸ هزارنفر.
داور: س ج.واز از هند
کمک داوران: ناتاراجان و باجارچی از هند
بازیکنان تیم ایران: عزیز اصلی (دروازه بان). حسن حبیبی (کاپیتان) مهراب شاهرخی، مصطفی عرب، جعفر کاشانی، حسن حسین فرزامی، پرویز قلیچ خانی، اکبر افتخاری، اصغر شرفی (همایون بهزادی)، حسین کلانی، فریبرز اسماعیلی.
فریادی از امجدیه، «بچهها متشکریم... بچهها متشکریم...» این فریاد شادی و سپاس در پایان مسابقه فوتبال ایران و اسرائیل و قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا بود که در استادیوم امجدیه طنینانداز شد و چنان شور و هیجانی با خود داشت که به سرعت برق و باد، سراسر پایتخت را فرا گرفت و از طریق شبکه رادیو و تلویزیون در اقصی نقاط کشور طنین افکند....فریاد پیروزی و موج شادی و هیجان تا ساعتها پس از پایان مسابقه ادامه داشت.
مجله تهران مصور- سهشنبه 31 اردیبهشت 1347