تدابیر امام خمینی(ره) برای تقویت انسجام ملی درمواجهه با بحران جنگ
نبرد با متجاوز با سلاح وحدت ملی
حسن عبدالله زاده
خبرنگار
هجوم سراسری ارتش عراق و عبور از مرزهای میهنمان در طول صدها کیلومتر، در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ کشور، به جنگی هشت ساله انجامید که در بررسی روند اوضاع و شرایط آن روزگار معلوم خواهد شد که کشور چقدر آمادگی مواجهه با این بحران را داشته و در مقابل آن ، چه تدابیری اندیشیده است. در آن مقطع جمهوری اسلامی نوپای ایران درگیر مشکلات و بحرانهای عدیده داخلی و خارجی بود که این حوادث و وقایع درمؤلفههای امنیت ملی و ثبات سیاسی تأثیر مهمی داشتند. در بعد خارجی ازجمله مهمترین مسائل، سیر روابط و مناسبات ایران با دو کشور امریکا و عراق و در بعد داخلی نیزصف بندیهای سیاسی و ناآرامیهای گوشه وکنار، بویژه غرب کشور از مهمترین آنها به شمار میرفتند. در چنین شرایطی بااینکه نهادهای قانونی یکی پس از دیگری شکل گرفته یا درحال شکلگیری نهایی بودند، جناحبندی نخبگان جدید در صفبندی جریانهای سیاسی کشور، سیری روزافزون و رو به تهدید داشت. مطالبات قومی هم توسط گروههای مسلح، قالب براندازی و تجزیهطلبانه یافته بود. همزمان مناقشات و درگیریهای خیابانی و شهری گروههای معارض مسلح نیز به طرز معنیداری رو به افزایش بود. بنابراین، کشور با بحرانهای متعدد، جدی و تهدید آمیزی روبهرو بود.
دولت بعث حاکم بر عراق با سوءاستفاده از وضعیت ناآرام کشور در شرایط تغییر ساختارها، با هدف دستیابی به جایگاه رهبری جهان عرب و تأمین ادعاهای ارضی درخصوص برخی مناطق کشورمان، درصدد جبران ضعف ژئوپلیتیکی خود برآمد. مجموعه این بحرانها را میتوان در چهار عنوان دستهبندی کرد.
1-بحران روابط و مناسبات میان ایران و عراق
2-بحران کردستان
3-بحران امنیت داخلی
4-بحران درروابط و مناسبات با امریکا و بلوک غرب.
دولت عراق با بهره گیری از بحرانهای موجود، درپی تحقق مطامع خویش بود.از اینرو ابتدا با حمایت ازدرگیریهای غرب کشور و دامن زدن به مطالبات قومی خوزستان، درصدد برآمد تا یک پایگاه نفوذ برای خود ایجاد کند. این راه کنش درحقیقت نوعی زمینهسازی برای تحمیل جنگی تمامعیار نیز بود. در این شرایط کشور، تحت تأثیر جناحبندی سیاسی قرار داشت. موضوعی که وضع پیچیدهای ایجاد کرده بود. در صفبندی عرصه داخلی، گروههای شبه نظامی هم حضور داشتند. آنان با تندروی و انقلابی نمایی به طرح دعاوی غیرصادقانه با سوءاستفاده از وضعیت میپرداختند و حاضر به قرارگرفتن ذیل حاکمیت و قانون نبودند. هرجا ضرورت سازمانی و تشکیلاتی آنان ایجاب می کرد، مدعی ایفای نقش در مسائل سیاسی بودند و هر جا که توفیقی نمییافتند، با اتکا به سلاح و شعار نقش غیرمدنی وضد ملی خود را آشکارمی کردند. بدینترتیب صفبندی گروههای سیاسی فضایی ایجاد کرد که مقدمات تحمیل جنگ برای عراق را تسهیل نمود. به موازات وجود بحرانهایی ازاین دست، در 18 تیرماه 1359«کودتای نقاب» بوقوع پیوست که آسیبهای فراوان و جبرانناپذیری بر توان دفاعی کشور وارد آورد. با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، تلاش کارتر برای یافتن راهی برای مهار انقلاب اسلامی مردم ایران در داخل مرزها شدت گرفت و با حضور ناوگان دریایی و نیروهای واکنش سریع امریکا و انگلیس در اقیانوس هند، دریای احمر و خلیج فارس موجب دلگرمی وتشجیع صدام در حمله به کشورمان شد.
با مروری کلی برروند جریانها و حوادث
20 ماهه قبل ازجنگ، به این نکته تلخ و در عین حال عبرتآموز پی میبریم که دشمنان در یک سناریوی از پیش تعیین شده، درصدد براندازی نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی ایران بوده وپس از طی مراحل مختلف سناریوی جنگ را به اجرا درآوردند.
کشور در این مقطع در وضعیتی دوگانه قرار داشت.یعنی ازسویی با اتکا به مشروعیت سیاسی حاصل از پشتوانه مردمی، نهادهای قانونی تأسیس یا پایهریزی شده، همهپرسی قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری برگزار و اولین رئیس جمهوری کشور مشخص شده بود، انتخابات مجلس شورای ملی(چندی بعد شورای اسلامی) انجام گرفته و در روزهای گرم تابستان 1359 مراحل تعیین صلاحیت نمایندگان منتخب مردم در پیش بود. با این همه، نظام جدید همچنان درحال طی مرحلهگذار بوده و هنوز به مرحله استقرار قطعی و ثبات کامل نرسیده و تا آن مرحله هنوزچند گام دیگر در پیش داشت. از سوی دیگر نیز گرچه نظام نوپا به طور رسمی و حقوقی تأسیس شده بود، لکن هنوز پتانسیلهایی ناشی ازشرایط انقلاب نیرومند حضور داشته و با رفتار فراقانونی و در یک چرخه منظم و قانونی قرار نمی گرفتند. در این اوضاع و احوال، مطالبات سیاسی متنوعی مطرح میشد که نظام، قادر به جذب و پاسخ گویی به آنها نبوده و عرصه سیاسی را دستخوش بحران میکرد.
در بحث مناسبات و مناقشات با دولت امریکا، کشوردرگیر موضوع گروگانهای امریکایی بود. چنانکه در بحث مناسبات با عراق نیز درگیر تصمیمات غیر دیپلماتیک و قلدرمآبانه حاکمان بعث عراق بودند. حاکمیت عراق با سوءاستفاده از وضعیت ناآرام کشور درصدد دستیابی به جایگاه راهبردی و تفوقیابی بر جهان عرب و منطقه بودند و با طرح موضوعاتی همچون ادعاهای ارضی درخصوص برخی مناطق از جمله میمک و خانلیلی در غرب کشور یا پیگیری موضوع جزایر سهگانه در خلیج فارس، درصدد حل ضعف ژئوپلیتیک خود برای دسترسیهای مناسبتر برآمده بود. به این ترتیب هم آرزوی تاریخی احراز مالکیت و حاکمیت بر تمامی اروندرود و عقب بردن مرزهای خود تا ساحل شرقی آن را محقق میکرد، هم به ژاندارمی منطقه نائل آید. از اینرو برای آغاز جنگ با ایران سراز پا نمیشناخت.
بدین ترتیب، نوع صفبندی جریانهای سیاسی داخلی، در مجموع فضایی را موجب شده بود که عامل مساعدی برای زمینهسازی تجاوز ارتش بعث عراق در روز پایانی شهریور 1359شد.
دراین میان شانس تاریخی مردم ایران، حضور ارادهای ملی و معنوی بود که از قدرتی لاهوتی برخوردارو موفق به رهبری بزرگترین انقلاب قرن و تأسیس بنیانهای جدید برمبنای تفکرات مردمی واسلامی شده بود.آن روح بلند کسی نبود جز امام خمینی(ره) با تأثیرگذاری بر رخدادهای تاریخی درسطح منطقه بحرانهای ویرانگررا مهار و سیر حوادثی که با طراحی دشمنان تمامیت ارضی و عزت و اقتدار اهالی ایران زمین را هدف گرفته بود دستخوش تغییر و تحول اساسی نمود. درک امام خمینی (ره) در مدیریت این مقطع همان درک شهودی بود که با منطق ایمان همخوانی داشت. به گونهای که شروع جنگ، در تابستان 1359، آخرین حلقه از بحرانهای شتابنده بوده ونقطه اوج آن نقطه پایانش شد.
مهار بحرانهای داخلی
با گذشت 5 ماه از انتخاب اولین رئیس جمهور کشور، از آنجا که مجلس شورای اسلامی در تیرماه 1359، آغاز به کار کرده بود، زمینه برای تشکیل هیأت دولت فراهم شد. مجلس دوره اول در تابستان 1359 با دو موضوع اساسی روبهرو بود که همین دو موضوع در کنار برخی مسائل و تنشهای حاشیهای، جریان مناسبات داخلی حکومت را با بحران مواجه میساخت. اولین موضوع چگونگی حل مسأله گروگانهای امریکایی و دیگری رأی اعتماد به نخست وزیر و کابینه بود. علاوه بر اینها، موضوع دیگری که برآن دو تقدم داشت، تعیین صلاحیت نمایندگان منتخب مردم بود که باتوجه به داشتن گرایشهای فکری- سیاسی متفاوت، خودبه خود بحث و جنجالی را در سطح جامعه ولایههای اجتماع برمیانگیخت.
در مورد گروگانها هم اگرچه امام حل آن را برعهده مجلس گذاشته بود، لکن اختلافات بین دو جناح موسوم به لیبرال و خط امام باعث بروز موضع گیری های متفاوت شده و طولانی شدن ماجرای گروگان ها را در پی داشت. موضوعی که برخی به انگیزه دادن به امریکاییها در حمایت از صدام ازآن یاد میکنند.
موضوع دیگر بحران داخلی، انتخاب نخست وزیر بود که موجب کشمکش در سطوح بالای نظام شده و طبیعتاً دامنه آن به مطبوعات هم راه یافته و جامعه را دوشقه کرد. امام از پی بارها تذکر مشفقانه و با رفتاری پدرانه و گاه نیز با عتاب از طرفین دعوا میخواهد که از اختلاف و تنازع بر سر این موضوع احتراز کنند و با توجه به مخاطراتی که کشور را تهدید میکند به اتحاد و همدلی روی آورند و خطاب به مسئولان میفرماید: «باید از اختلافاتی که اخیراً میبینید به جان هم افتادهاند و روزنامهها چه میکنند، بری باشیم.» در پی این عتاب امام دو روز بعد ملاقات چهار ساعته مهمی میان رئیس جمهوری وقت و اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در منزل دکتر محمدجواد باهنر شکل میگیرد که نتایج مهم و تعیینکنندهای درحل این مشکل دربردارد. این جلسه که به «میثاق وحدت» شهرت یافت، از انشقاق بیشتر جامعه جلوگیری کرد و به موجب زمان حمله عراق یعنی کمتر از یک ماه بعد کشور دارای نخستوزیر و کابینه بود.
مناقشه بر سرانتخاب نخستوزیر در روزهای منتهی به آغازجنگ باعث نگرانی رهبر و بنیانگذار نظام بود از اینرو امام خمینی دراین رابطه نیز به دو جناح عمده کشور که در مجلس و دولت حضور داشتند توصیه به حفظ وحدت و رعایت قوانین مینمایند: «مملکت الآن مال خود شماست، اینطور نیست که مثل سابق باشد که شما زحمتش را بکشید منافعش را امریکا ببرد یا منافع را شوروى ببرد. الآن شما هر زحمتى بکشید منافعش را ملت خودتان و خودتان مىبرید. بنابراین باید همه این قوا با هم مجتمع بشوند و همه تقویت بکنند هم را؛ مجلس باید تقویت بکند همه قواى مسلحه و همه ارگانهاى دیگر را، دولت را و رئیسجمهوری را تقویت بکند، رئیسجمهوری هم باید تقویت بکند اینها را. ارتش باید از رئیسجمهوری اطاعت بکند چون رئیس کل قواست و رئیسجمهوری هم باید با آنها پدرانه رفتار بکند...» روزنامه جمهوری اسلامی 2/5/59
بحران در مناسبات ایران و عراق
در ماههای منتهی به جنگ، بحران و تنش میان ایران وعراق شدت یافت. در این میان برخی اقدامات عراق در عرصه دیپلماتیک و نظامی بر وخامت روابط میافزود. در 31 تیر 1359، صدام حسین صریحاً به دولت جدید ایران حمله کرد و مواضع خصمانه عراق را چنین آشکار ساخت: «اکنون ما نیروی نظامی کافی برای بازپس گرفتن سه جزیره عربی اشغال شده توسط ایران را فراهم کردهایم و برخلاف تصور عدهای، ما از هنگام اشغال این جزایر در ماه مارس 1975 (اسفند 1353) نه سکوت کردهایم و نه دچار رخوت و سستی شدهایم، بلکه از آن زمان و پس از درگیری به جنگ فرسایشی با شاه، توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را در مدت هفت سال افزایش دادهایم.» روزنامه جمهوری اسلامی 1/5/59
آن روزها کشمکش های سیاسی و تشنجآفرینی گروهکها، چنان فضای متشنجی بهوجود آورده بود که تصمیمگیران سیاسی ـ نظامی و در رأس آن بنیصدر، رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا، این سخنان را جدی نگرفتند، حتی با وجود برخی افشاگریها و هشدارها، سخنان صدام را گوشهای از تبلیغات جاری و عادی عراق تلقی کردند اما تحولات بعدی، منظره جدیدی را از روابط دو کشور فرا روی ناظران سیاسی قرار داد.
عزت ابراهیم الدوری، معاون ریاست شورای انقلاب عراق، در نشست مطبوعاتی در رم یک هفته قبل از حمله به ایران اعلام کرد: «عملیات جنگی عراق در مرزهای ایران برای بازپسگیری 1300 کیلومتر مربع خاک متعلق به عراق تا پایان هفته جاری خاتمه خواهد یافت.»
لغو یکجانبه قرارداد 1975 الجزایر
دولت عراق در 26 شهریور 1359، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد را به وزارت خارجه احضار کرد و با ابلاغ یادداشتی به تاریخ 26 شهریور 1359 (17 دسامبر 1980 میلادی) به طور یکجانبه موافقتنامه الجزایر را لغو کرد. در بخش پایانی این یادداشت رسمی چنین آمده است:
«دولت جمهوری عراق، دولت جمهوری اسلامی ایران را به پذیرش وضع جدید و اتخاذ روشی مبتنی بر عقل و منطق در قبال اعمال حاکمیت و حقوق مشروع مردم عراق در سراسر قلمرو خاکی و رودخانهای خود در شط العرب، عیناً مانند وضعی که پیش از موافقت نامه الجزیره سابقالذکر وجود داشت، دعوت مینماید.»
هرچند دولت ایران این اقدام را هرگز نپذیرفت، اما دولت عراق برای تحقق خواستههای خود، دست به اقدامات بعدی زد؛ یک روز پساز لغو یکجانبه قرارداد الجزایر، سخنگوی وزارت امور خارجه این کشور اعلام کرد که از تمام کشتیها و نفتکشهایی که قصد عبور از شط العرب را دارند، خواسته میشود تا پرچم عراق را بر عرشه خود نصب کنند و مالیات عبور را نیز که مبلغ آن در بغداد تعیین خواهد شد، بپردازند. درپی این تصمیم، نیروی دریایی عراق در 29 شهریور همان سال، 3 فروند کشتی بازرگانی ایران را در دهانه فاو متوقف و از آنها خواست تا پرچم عراق را روی عرشه خود بالا ببرند.
بحران در روابط ایران و عراق روزبهروز شدت میگرفت. مصاحبه صدام رئیسجمهوری عراق با روزنامه السیاسه کویت که تلویزیون بغداد هم آن را بازنشر داد، با نامه اعتراض وزارت امور خارجه ایران به دبیرکل سازمان ملل مواجه و گویای تنش روزافزون در روابط دوجانبه بود.
صدام در این مصاحبه، آشکارا و با لحنی جنگ طلبانه، مسئولان ایران را مستقیماً مورد حمله قرار داده و به کمک به مخالفان جمهوری اسلامی ایران اعتراف میکند. از زمان برقراری جمهوری اسلامی ایران، دولت عراق سیاست خصمانه و شرورانه را علیه ایران در پیش گرفته است. اما ستیزهجویی دولت بعث عراق، با سویه تضعیف ثبات جمهوری نوپای ایران در تابستان 1359 شکل دیگری بهخود گرفته بود. تاختوتاز به پایگاهها و روستاهای مرزی ایران توسط بخشی از نیروهای نظامی عراق که در امتداد مرز آرایش گرفته بودند آغاز شده و رژیم بغداد بهطورمدام مناطق مرزی را درچهار استان مجاور مورد تعرض قرار می داد که خسارت جانی و مالی زیادی را به مرزنشینان وارد ساخت. این اقدامات عراق بدون شک نقض آشکار حاکمیت ایران و مغایر با اصول منشور سازمان ملل است. اما وسایل ارتباط جمعی جهان به موضوع توجه خاصی نشان نمیدهند.
عراق در روندی آشکار به غربیها نزدیک شده وبه توافقهای تسلیحاتی متعددی دست یافته و با همین پشتوانه به تحرکات مرزی خود افزوده است. در چنین شرایطی عدهای در داخل کشور با دستاویز قراردادن «کودتای نقاب»صحبت از انحلال ارتش به میان آورده و شعارهای تندی را علیه کلیت ارتش مطرح میکنند. امام خمینی(ره) اما با هوشیاری و درک شرایط روز، نسبت به عواقب این گونه موضع گیریها هشدار داده و در دیدار تیمسار فلاحی جانشین ستاد مشترک و فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش ضمن حمایت از ارتش، به نکات مهمی اشاره میفرماید:«من بسیار متأسفم از اینکه گاهى بهواسطه خیانت یا ندانمکاریهاى بعضى از ارتشیها این بهانه به دست اشخاص فاسد مى دهد که ارتش را تضعیف کنند. ما امروز در همه ارگانهاى دولتى و ملى احتیاج به تقویت داریم. این مسائلى که گاهى گفته مى شود و لازمه اش تضعیف ارتش یا ژاندارمرى یا قواى مسلحه است، این ازجانب ملت نیست؛ این ازجانب آن گروههایى است که مى خواهند تضعیف کنند روحیه همه ارتش را و همه ملت را، که دنبال او چنانچه خداىنخواسته، یک مطلبى واقع بشود، اینها ضعیف باشند و این موجب تأسف است....»
امام درهمین راستا به موضوع وحدت وهمدلی اهمیتی فراتر از ضرورتهای سیاسی قائل شده و میفرماید: «این یک واجب شرعى است براى همه؛ یک واجب شرعى است براى وکلاى مجلس که با دولت و با رئیسجمهوری همراهى کنند، یک تکلیف شرعى است براى رئیسجمهوری و دولت، که باید با مجلس همزبان و هماهنگ باشند. اگر هماهنگ باشید ما بُردیم و اگر بنا باشد هرکس از یک طرف بکشد، او بخواهد خودش را نمایش بدهد، هرکس یک طرف دیگر بکشد، پاسدارها بخواهند دخالت در- فرض کنید - ژاندارمرى بکنند، ژاندارمرى بخواهد دخالت در پاسدارها بکند، آنها بخواهند در ارتش دخالت بکنند، آنهاى دیگر بخواهند آنجا، کمیته بخواهد در یک جاى دیگر دخالت بکند، ارگانهاى دیگر در جاى دیگر، فاسد مى شود این کار... این یک وظیفه شرعى ـ الهى است که من دارم به همه مى گویم، نه مخصوص شما، براى همه است این؛ براى پاسدارها هست، براى پاسبانها هست، براى ارتش هست، براى ژاندارمرى هست، براى مجلس هست، براى دولت هست، براى رئیسجمهوری هست. این یک مسأله شرعى است، همه مکلفاند شرعاً به اینکه کار را انجام بدهند و آن چیزى که من مى گویم این است که لازم است این و باید بشود، هرکدام به وظایف قانونى شان باید عمل بکنند. قانون براى همه وظیفه معین کرده؛ اگر یکى دست از قانون بردارد و بخواهد دخالت دیگرى بکند، برخلاف شرع عمل کرده. باید هرکس همان کارى، آقاى رئیسجمهوری همان کارى که برایش معین کرده است قانون، همان کار مهمى که براى او قرار داده، آن کار را خوب انجام بدهد. مجلس آن وظایفى را که قانون برایش معین کرده همان را درست بکند، دیگر مجلس دخالت نکند در اجرا و قوه مجریه در قوه مقننه و هر دو در قوه قضائیه.»در چنین شرایطی، ارتش عراق در 31 شهریور 1359، به طور رسمی و با چند لشکر پیاده و زرهی و از سه محور اصلی غرب، میانه و جنوب مرزهای دو کشور، وارد خاک ایران شد و همزمان با این اقدام، هواپیماهای عراق به فرودگاههای شهرهای مهم ایران ازجمله تهران، اهواز و تبریز حمله کردند.