عهد ما با مکتب عاشورا
غایت امام حسین(ع) قیام برای اصلاح بود؛ اصلاح بینش، گزینش و روش
آیتالله حاج شیخ حسین عرب
استاد حوزه و دانشگاه
چرا باید هنوز هم از عاشورا و شام غریبان سخن گفت؟ مگر اصحاب امام حسین(ع) چه ویژگیهای منحصر به فردی داشتند؟ برای شناخت، لازم است اصل سخنان امام حسین(ع) و فضای حاکم اکثریتی که بر مردم آن زمان سیطره افکنده بود، دقیق بررسی شود.
برخی علما بر این باورند امام حسین(ع) برای «تشکیل حکومت» قیام کرد. برخی از اهل تحقیق، تفکر تشکیل حکومت را با تحلیلهای خاص خود تقویت کردهاند مانند نویسنده معروف کتاب «شهید جاوید». در مقابل، برخی جنبه «شهادت» را در نهضت عاشورا و اینکه امام کاملاً آگاه به شهادت خود بود، تقویت نمودهاند مانند نویسنده عالم و مرجع نامور در کتاب «شهید آگاه». اما تحلیل صحیح این است بگوییم نه «حکومت» و نه «شهادت» هیچکدام هدف قیام امام حسین(ع) نبوده است بلکه هر دو فرصت بودند و وسیله. امام حسین(ع) خود، هدفش را تحت عنوان اصلاح، احیا، امر بهمعروف و نهی از منکر و برگرداندن جامعه به سیره جدش پیامبر اکرم(ص) و پدرش امام امیرالمؤمنین علی(ع) میداند. کلام معروف امام حسین(ع) چنین است: «إِنّی لَمْ اَخرُجْ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجَتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّة جَدّی، اُریدُ ان آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکرِ وَ اَسیرُ بِسیرَه جَدّی و أبی؛ من برای جاهطلبی و کامجویی و آشوبگری و ستمگری قیام نکردم، بلکه برای اصلاح در کار امت جدم قیام کردم میخواهم امر به معروف و نهی از منکر و به شیوه جد و پدرم حرکت کنم.»
نکته مهم در بخش نخست این گفتار، جنبه سلبی و نفی این قیام و خروج است. مگر توهمی بوده که امام حسین(ع) میفرماید من برای خودخواهی، خوشگذرانی و از سر ستم یا افساد قیام و خروج نکردهام. مگر از فرزند پیامبر اکرم(ص) چنین توهمی از سوی دیگران بوده است که به تعبیر طلاب؛ ایشان جواب توهم مقدر را میدهد؟
جواب این است که با کمال تأسف؛ آری. جامعه دینی آن روز، جامعه نمازخوان و زکاتبده با یک فرآیند ۵۰ساله منفی، مسیر سقوط را تا جایی رفته بود که اندک تأملی در حقانیت حکومت یزیدی نداشت و هرگونه حرکتی را که در مقابل آن باشد یا حمل بر کسب قدرت میکردند یا خوشگذرانی یا ستم یا افساد و بالاخره یکی از این احتمالات را دلیل خروج هر کسی میدانستند که در مخالفت با نظام موجود قیام کند حتی اگر آن قیام و خروجکننده امام حسین(ع) و نوه پیامبر(ص) باشد.
به تعبیر برخی از نویسندگان معاصر، امام حسین(ع) و اصحاب او قربانی یک جامعه منحط شده بودند؛ به قدری جامعه به انحطاط کشیده شده بود که اندک شکی در حقانیت یزید و مجرم بودن امام حسین(ع) نداشتند و کلیه رفتارهای حکومت با مخالفان و نیز بدعتها و تصرفات آنان را حمل بر شرع میکردند. اگر معاویه نماز جمعه را چهارشنبه میخواند که اکنون ما بهعنوان مطایبه و شوخی نقل میکنیم اما مردم آن زمان بهعنوان حکم حکومت خلیفه پیامبر(ص) تلقی میکردند! لذا از این منظر بسیار مهم است که بدانیم جامعه دینی آن روز آنقدر سقوط کرده بود که کلیه تصمیمات حاکمیت را عین شرع میدانست و هرگونه واکنش در مقابل حکومت را بر قدرتطلبی، خوشگذرانی، ظلم و افساد حمل میکرد. لذا امام حسین(ع) میفرماید پس برای این امور خروج نکردهام بلکه برای «اصلاح» قیام کردهام.
توجه به چند نکته در اینجا حائزاهمیت است؛ یکی اینکه پیشزمینههای سقوط جامعه آن زمان چه بود؟ چرا باید جامعهای نوبنیاد در یک فرآیند ۵۰ ساله چنین سقوط کند که امام معصوم(ع) متهم و مجرم شناخته شود و یزید ابن معاویه مبرا معرفی گردد و خلیفه بر حق پیامبر(ص) فرض شود؟
در مقام پاسخ به این پرسش میتوان گفت پیشزمینههای متعددی در جامعه آن زمان وجود داشت؛ یکی، کتمان حقایق توسط آگاهان به مسائل بود. در اینجا «فلسفه لعنها» هم روشن میشود؛ برخی میگویند لعنت چه معنا دارد و درباره زیارت عاشورا درنگ دارند که آیا فراز لعن اضافه شده یا بوده است؟ بر فرض که شما در باب زیارت عاشورا چنین احتمالی بدهید، در مورد قرآن چه خواهید گفت؟ صحیح است که خداوند ارحمالراحمین است و دین، بالاصاله دین رحمت است، خداوند توبهپذیر است و حتی از آیه ۱۱۶ سوره نساء بزرگان مفسرین استفاده کردهاند که خداوند عدهای از بندههای خود را بدون توبه خواهد بخشید که اهل بیت(ع) فرمودهاند امیدبخشترین آیات قرآن همین آیه ۱۱۶سوره نساء است و نیز خطاب به پیامبر(ص) با زبان حصر فرموده است: و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین. همه اینها درست است اما عدهای از رحمت الهی مستثنی هستند. برای عدهای خداوند میفرماید: اینها وارد بهشت نمیشوند مگر اینکه شتر از ته سوزن رد شود؛ یعنی محال است. خداوند به همان پیامبر رحمت(ص) فرموده است اگر هفتادبار برای اینان طلب غفران کنی خداوند اینان را نخواهد بخشید. اینها خود را از رحمت واسعه حضرت حق، محروم کردهاند. در قرآن هر کجا لعنت و نفرین هست پای تضییع حقی در میان است یا «حق خدا» مانند ویل للمصلین یا «حق بندگان».
یکی از حقوق انسانها دانستن واقعیتها است. لذا از جمله موارد لعنتها، کتمانکنندهها هستند. آیه ۱۵۹ سوره بقره که بهعنوان «آیه کتمان» معروف است، میفرماید: ان الَّذِینَ یکتُمُونَ مَا اَنزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکتَابِ أُولَٰئِک یلْعَنُهُمُالله وَیلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ [ﺗﻮﺭﺍﺕ ﻭ ﺍﻧﺠﻴﻞ] ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺭﻭﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻴﻢ، ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ [ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﻧﺪ] ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺘﺸﺎﻥ ﻣﻰﻛﻨﺪ، ﻭ ﻟﻌﻨﺖﻛﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻫﻢ ﻟﻌنتشان ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ.
نفرین و ویل هم در قرآن همین حکم را دارد. چندین بار در سوره مرسلات خداوند تکذیبکنندگان را نفرین نموده است. برای اینکه نگذاشتند واقعیتهای دینی به دست مردم برسد؛ حقوق اقتصادی (ویل للمطففین)، حق اخلاقی(ویل لکل همزه لمزه)، حق خداوند(ویل للمصلین) و حقوق فکری مانند آیه کتمان و آیه ۷۹ سوره بقره که خداوند نویسندگان خائن را سه بار در یک آیه نفرین نموده است. پس فلسفه لعن، تضییع حقوق به معنای اعم است.
در جامعه آن زمان، عدهای حقایقی را کتمان کردند و این کتمان فرصت و بستری شد تا در یک فرآیند ۵۰ ساله از کودتای سقیفه شروع شود و به کربلا و حوادث دیگر ختم گردد. در کنار این کودتا که هدف اصلی آن حذف عترت و امامت از امت و دیانت بود کوشش شد از نظر علمی هم نهادینه شود.
در مقابل سخن قطعیالصدور پیامبر(ص) که فرمود انی تارک فیکم الثقلین کتابالله و عترتی که هیچ شکی در صدور سند آن نیست و «صحاح سته» اهل سنت هم عترتی دارند نه سنتی و سنتی را فقط «موطا مالک» دارد و آن هم بهصورت مرسل و منقطع و موطا مالک هم از صحاح سته و جزء آنها نیست. در مقابل این کلام قطعیالصدور، سخن سخیفی شنیده شد که گفت حسبنا کتابالله! که دستور کار آن کودتای عملی از بستر کتمان عدهای منفعتطلب و نهادینه کردن راه و مسیر خلاف عترت، به فرآیند ۵۰ساله انحطاط جامعه زمان امام حسین(ع) ختم شد.
البته عوامل دیگر نیز در طول مسیر، نقش ادامهدهنده داشتند که از حدیث شریف امام امیرالمؤمنین علی(ع) در کتاب «غُرَرُالحِکم و دُرَرُالکلِم» استفاده میشود که فرمود: یستدل علی ادبار الدول باربع: بتضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تأخیر الافاضل.
حال قدر و منزلت اصحاب امام حسین(ع) مشخص میشود؛ در جامعه منحط و ساقط شدهای که اکثریت، حقانیت حاکمیت یزیدی را پذیرفتهاند و هیچگونه شکی در آن ندارند و با وجود اینکه امام حسین(ع) شب عاشورا بیعت خود را برداشته است، دست از او برنداشتند.
این اصحاب رنگ خدایی گرفتند و مشمول «اصلاح حسینی» به معنای جامع و شامل آن شدند؛ اصلاح بینش، اصلاح گزینش، اصلاح روش. از نظر بینش در میان جاهلیت ثانیه، بخوبی رنگ الهی پیدا کردند. آیه شریفه: صبغهالله و من احسن منالله صبغه و نحن له عابدون از جمله مصادیق آن اصحاب امام حسین(ع) است. این آیه نشان میدهد که انسان بالاخره رنگی دارد؛ رنگ قدرت، رنگ شهرت، رنگ شهوت، رنگ ثروت و... اما عدهای هستند که «رنگ خدایی» به خود میگیرند. در جامعه ساقط شده آن روز و نیز بازماندن عدهای که خود را متفکر در مسائل سیاسی و نظامی میدانستند این عده کم و این فئه قلیله خوب راه خود را پیدا کردند.
تشخیص راه صحیح در آن ظلمت مطلق و دست از حسین ابن علی(ع) برنداشتن خود، رهایی از همه توهمات و تعلقات است و اثر وضعی آن ابدیت و صبغه الهی گرفتن است و از رهگذر عبادت به آن عرفان ناب رسیدهاند و امام حسین(ع) خطاب به همین فئه قلیله فرمود: صبرا یا بنی الکرام فما الموت الا قنطره. «قنطره» به پل کوچک گفته میشود در مقابل «جسر» که پل بزرگ را مینامند. شوخی اصحاب امام حسین(ع) هم بر همین معنا حمل میشود که آنان بینش عمیق خود را اصلاح و پیدا کردند خود و خدا و جهان و جهان ابدی را بخوبی شناختند از «فنا» به سوی «بقاء» رفتن، جای خوشحالی دارد.
بسیار ضروری است که بین مراسم و مناسک عاشورا و مقاصد عاشورا تفکیک قائل شویم. گاهی درباره فضیلت عزاداری و ثوابهای وارده پرسش میشود که آیا این احادیث صحیح است و تحلیل آن چیست؟ در مقام پاسخ میتوان گفت: روایات وارده در فضیلت ثواب عزاداری و بکاء و گریه بر امام حسین(ع) و اصحاب و یاران او متواتر بلکه فوق حد تواتر است.
تواتر لفظی اگر نداشته باشند تواتر اجمالی دارند؛ یعنی اینقدر این روایات فراوان و کثیر است که قطعاً تعدادی از آنها از حضرات معصومین(ع) وارد شدهاند. اما یک شرط دارد و آن، اینکه این روایات که مربوط به برپایی عاشورا و ایام ماه محرم است در صورتی این ثواب را دارد که «مراسم و مناسک عاشورا» مقدمه «مقاصد عاشورا» باشد. اما اگر فقط مراسم و مناسک عاشورا را برپا کنیم اما مکتب و مقصد عاشورا را نتوانیم بر زندگی خود تطبیق داده و در زندگی خود پیاده کنیم، میتوان گفت رفته رفته مراسم و مناسک از حرکت و پویایی به نهاد و عادت بدل میشوند و شاید بتوان گفت آفتی است که تشکیلات عزاداری حسینی را تهدید میکند مانند سایر مناسک مثل نماز و حج و دیگر واجبات، مراسم و مناسک آنها را باید مقدمه مقاصد آنها قرار داد.