ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیس دفتر رئیس جمهوری در آستانه رأی اعتماد مجلس به وزیر پیشنهادی صنعت اعلام کرد
مدرس خیابانی در دو بخش بازرگانی و صنعت متخصص است
امروز مجلس یازدهم اولین جلسه رأی اعتماد به یک وزیر دولت را تجربه میکند. جلسهای که برای بررسی رأی اعتماد نمایندگان به حسین مدرس خیابانی، گزینه پیشنهادی وزارت صمت برگزار می شود. آن طور که دیروز محمدحسین فرهنگی، سخنگوی هیأت رئیسه مجلس در گفتوگو با «ایرنا» خبر داده «در جلسه بررسی صلاحیت وزیر پیشنهادی صمت، یک ساعت وقت برای دفاع رئیس جمهوری از وزیر پیشنهادی پیشبینی شده و سپس دو نماینده مخالف و دو نماینده موافق وزیر پیشنهادی هر کدام به مدت ۱۵ دقیقه فرصت صحبت دارند. البته آنها میتوانند بخشی از وقت خود را به نماینده دیگری بدهند.» بر این اساس وزیر پیشنهادی نیز بمدت ۳۰ دقیقه برای ارائه برنامهها و دفاع از صلاحیت خود فرصت دارد.
دیروز همچنین رئیس دفتر رئیس جمهوری «سلامت، جوانی، پرکاری، متدین و انقلابی بودن» را از ویژگیهای «حسین مدرس خیابانی» دانست و گفت: او به این دلیل که در هر دو بخش بازرگانی و صنعت فعال بوده و متخصص است برای وزارت صنعت، معدن و تجارت به مجلس شورای اسلامی معرفی شده است. «محمود واعظی» با تشکر از زحمات مسئولان و مدیران در ردههای مختلف وزارت صنعت، معدن و تجارت و همچنین مدیران صنعت خودرو کشور، گفت: باید از زحمات حسین مدرس خیابانی که در دو جایگاه مدیریتی که داشتهاند نیز قدردانی کنم. رئیس دفتر رئیس جمهوری با بیان اینکه مدرس خیابانی در جایگاه قائم مقام در امور بازرگانی وزارت صمت نقش تعیین کنندهای در ارتباط با بازار داشت، تصریح کرد: او زمانی در مرحله جدید به این وزارتخانه وارد شد که عملاً به دلایل مختلف قیمتها در بازار به نوعی رها شده بود که با آمدن وی و شکل دادن ستاد تنظیم بازار به نوعی وضعیت را بخوبی ساماندهی کرد. واعظی افزود: از طرفی وی هم در بخش بازرگانی فعال بود و هم اینکه بعد از اینکه از وزارت بازگانی بیرون رفت در بخش صنعت فعال شد. در حدود ۱۲ تا ۱۳ سال در بخش بازرگانی و ۱۰ تا ۱۱ سال نیز در بخش صنعت فعالیت کرده است و زمانی که به عنوان سرپرست وزارت صمت فعالیت خود را آغاز کرد با انگیزه و انرژی بالا به مشکلات این وزارتخانه رسیدگی کرد. واعظی «متخصص بودن» را از مهمترین ویژگیهای مدرس خیابانی دانست و گفت: اکنون و در این موقعیت، برخی مدیران در صنعت تخصص دارند، اما در بازرگانی اشراف ندارند یا فردی در بخش بازرگانی مسلط است اما در صنعت تخصص ندارد که خوشبختانه وی هم در بازرگانی و هم در صنعت متخصص است. رئیس دفتر رئیس جمهوری با بیان اینکه موقعیت سرپرست با وزیر در وزارتخانه برای تصمیمگیری بسیار متفاوت است، اظهار داشت: مدرس خیابانی در سه ماه گذشته در وزارت صمت عملکرد خوبی داشته است که گزارشهایی که از بخشها و صنایع مختلف از استانها دریافت کردهایم رضایتمندی خوبی بوجود آمده است.
مدرس خیابانی حدود۱۷ سال در وزارت بازرگانی در مسئولیتهایی چون قائممقام معاونت بازرگانی داخلی، مدیرکل برنامهریزی وزارت بازرگانی، مدیرکل تأمین و توزیع کالا، مدیرکل دفتر تنظیم بازار، هیأت مدیره شرکت بازرگانی دولتی ایران و همچنین نزدیک به ۱۰ سال به عنوان مدیرعامل و عضو هیأت مدیره چند واحد تولیدی و صنعتی از جمله شرکتهای سیمان زنجان، سیمان فیروزکوه، مجتمع فولاد خراسان، موتورسازان (تراکتورسازی ایران)، سیمان مازندران، سیمان غرب و شرکت توسعه صادرات فعالیت کرده است.
دیروز همچنین رئیس دفتر رئیس جمهوری «سلامت، جوانی، پرکاری، متدین و انقلابی بودن» را از ویژگیهای «حسین مدرس خیابانی» دانست و گفت: او به این دلیل که در هر دو بخش بازرگانی و صنعت فعال بوده و متخصص است برای وزارت صنعت، معدن و تجارت به مجلس شورای اسلامی معرفی شده است. «محمود واعظی» با تشکر از زحمات مسئولان و مدیران در ردههای مختلف وزارت صنعت، معدن و تجارت و همچنین مدیران صنعت خودرو کشور، گفت: باید از زحمات حسین مدرس خیابانی که در دو جایگاه مدیریتی که داشتهاند نیز قدردانی کنم. رئیس دفتر رئیس جمهوری با بیان اینکه مدرس خیابانی در جایگاه قائم مقام در امور بازرگانی وزارت صمت نقش تعیین کنندهای در ارتباط با بازار داشت، تصریح کرد: او زمانی در مرحله جدید به این وزارتخانه وارد شد که عملاً به دلایل مختلف قیمتها در بازار به نوعی رها شده بود که با آمدن وی و شکل دادن ستاد تنظیم بازار به نوعی وضعیت را بخوبی ساماندهی کرد. واعظی افزود: از طرفی وی هم در بخش بازرگانی فعال بود و هم اینکه بعد از اینکه از وزارت بازگانی بیرون رفت در بخش صنعت فعال شد. در حدود ۱۲ تا ۱۳ سال در بخش بازرگانی و ۱۰ تا ۱۱ سال نیز در بخش صنعت فعالیت کرده است و زمانی که به عنوان سرپرست وزارت صمت فعالیت خود را آغاز کرد با انگیزه و انرژی بالا به مشکلات این وزارتخانه رسیدگی کرد. واعظی «متخصص بودن» را از مهمترین ویژگیهای مدرس خیابانی دانست و گفت: اکنون و در این موقعیت، برخی مدیران در صنعت تخصص دارند، اما در بازرگانی اشراف ندارند یا فردی در بخش بازرگانی مسلط است اما در صنعت تخصص ندارد که خوشبختانه وی هم در بازرگانی و هم در صنعت متخصص است. رئیس دفتر رئیس جمهوری با بیان اینکه موقعیت سرپرست با وزیر در وزارتخانه برای تصمیمگیری بسیار متفاوت است، اظهار داشت: مدرس خیابانی در سه ماه گذشته در وزارت صمت عملکرد خوبی داشته است که گزارشهایی که از بخشها و صنایع مختلف از استانها دریافت کردهایم رضایتمندی خوبی بوجود آمده است.
مدرس خیابانی حدود۱۷ سال در وزارت بازرگانی در مسئولیتهایی چون قائممقام معاونت بازرگانی داخلی، مدیرکل برنامهریزی وزارت بازرگانی، مدیرکل تأمین و توزیع کالا، مدیرکل دفتر تنظیم بازار، هیأت مدیره شرکت بازرگانی دولتی ایران و همچنین نزدیک به ۱۰ سال به عنوان مدیرعامل و عضو هیأت مدیره چند واحد تولیدی و صنعتی از جمله شرکتهای سیمان زنجان، سیمان فیروزکوه، مجتمع فولاد خراسان، موتورسازان (تراکتورسازی ایران)، سیمان مازندران، سیمان غرب و شرکت توسعه صادرات فعالیت کرده است.
ویروس تاجدار ناکامی یقه قلعهنویی را هم گرفت
قرنطینه خانگی تا اطلاع ثانوی
حامد جیرودی
خبرنگار
از مدتها قبل قابل پیشبینی بود که امیر قلعهنویی به پایان کار خود در سپاهان نزدیک شده اما وقتی موعود بنیادیفر در بین دو نیمه به دلیل اعتراض به پنالتی گرفته شده برای استقلال، حکم به اخراج او از روی نیمکت داد، خود امیر هم فهمید که با زردها به آخر خط رسیده و مأموریتش پایان یافته است. تیمی که ژنرال نقشههای فراوانی برای موفقیت در آن کشیده بود. بودجه هنگفت، جذب بازیکنان مختلف و حفظ ستارههایی مانند استنلی کیروش، اتفاقی بود که بسیاری از علاقهمندان به فوتبال ایران و هواداران سپاهان را متقاعد کرده بود که این تیم میتواند به قهرمانی ششم خود در لیگ برتر دست پیدا کند ولی اوضاع اصلاً مطابق آنچه سپاهانیها و خود امیر انتظارش را داشتند، پیش نرفت و این تیم تا رتبه پنجم جدول تنزل پیدا کرد تا شانس کسب سهمیه از طریق لیگ برای سپاهان بشدت کاهش پیدا کند. حالا تنها جام حذفی بود که میتوانست آبی روی آتش باشد و روی ناکامیها سرپوش بگذارد. قلعهنویی که به دلیل بیماری در بازی برگشت لیگ برتر مقابل استقلال روی نیمکت تیمش حضور نداشت و غایب بود، اینبار به آزادی آمد تا در تقابلی مستقیم برابر تیم فرهاد مجیدی قرار بگیرد. کسی که روزگاری شاگرد خودش بود و به دلیل اتفاقهایی که در گذشته رخ داده بود، پیروزی در این مسابقه برای هر دو از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود و میشود گفت که حکم مرگ و زندگی داشت. در این بین، فرهاد که تیمش در بازی لیگ هم برنده شده بود با وجود غیبت نفراتی چون شیخ دیاباته، فرشید اسماعیلی و امیر ارسلان مطهری توانست استقلال را به پیروزی برساند. بردی که هم حکم خلع درجه ژنرال را داشت و هم جایگاه فرهاد را روی نیمکت آبیها تثبیت کرد تا احتمالاً شاهد آغاز دوران تازهای در استقلال باشیم. یکی از نقاط عطف تاریخ باشگاه استقلال، حدود 20 سال شکل گرفت. روزهایی که قلعه نویی قهرمانی جام حذفی فصل ۸۱–۸۰ را به عنوان سرمربی موقت استقلال به دست آورد. به این ترتیب امیر که آن روزها 37 ساله بود و از مجیدی 44 ساله فعلی، 7 سال کوچکتر بود، توانست اولین قهرمانی خود در قامت سرمربی را کسب کند. موفقیتهای قلعه نویی ادامه یافت تا جایی که با 5 قهرمانی در لیگ برتر(3 جام با استقلال و 2 جام با سپاهان) و یک قهرمانی دیگر در جام حذفی با استقلال (87-86) نام خود را به عنوان پرافتخارترین مربی تاریخ لیگ برتر به ثبت برساند. آخرین قهرمانی استقلال و امیر در لیگ دوازدهم به دست آمد؛ جایی که مجیدی به عنوان کاپیتان استقلال جام قهرمانی را بالای سر برد اما ژنرال از آن پس دیگر رنگ قهرمانی را ندید. امیر هر دو مقطع حضورش در تراکتور تا آستانه کسب جام پیش رفت اما این اتفاق نیفتاد. او در لیگ برتر یازدهم با پرشورها نایب قهرمان شد و در جام حذفی فصل 96-95 با تراکتور به فینال رسید اما مغلوب نفت تهران شد. اگر نایب قهرمانی در لیگهای هفدهم و هجدهم با ذوبآهن و سپاهان را هم به کورسهای ناموفق قلعهنویی اضافه کنیم، مشخص میشود که او هفتمین سال دوری از جام را پشت سرگذاشت. او در سالهای اخیر چند بار اتهام «مهندسی لیگ» را مطرح کرد تا شائبههای زیادی در مسیر قهرمانی پرسپولیس ایجاد شود اما خودش نتوانست به موفقیتی دست پیدا کند تا رسانههای اصفهانی و نزدیک به سپاهان هم از این موضوع با کنایه یاد کنند و از اینکه سپاهان به خواست او در بازی با پرسپولیس به میدان نرفت و راه سرخها را هموار کرد، ناراحت باشند. قلعهنویی که تا همین چند ماه پیش تا آستانه بازگشت به نیمکت تیم ملی هم پیش رفت، برای نخستین بار در دوران مربیگریاش به دلایل فنی و به عبارتی ناکامی، استعفا کرد. حالا امیر بسان فرشتهای است که سقوط کرده و بعید است دیگر جایگاه سابق را در فوتبال ایران به دست آورد.
امیر استعفا داد یا استعفا داده شد؟
امیر قلعهنویی در حالی در دو هفته مانده به پایان لیگ نوزدهم به همکاری خود با سپاهان خاتمه داد که شروع خوبی در این فصل داشت و تیمش تا پایان هفته دهم،
6 پیروزی و 4 تساوی کسب کرده بود و در هفته یازدهم اولین شکست خود را برابر صنعت نفت آبادان (4-2) تجربه کرد. از این پس سیر نزولی سپاهان آغاز شد و این تیم تا باخت بعدیاش برابر پرسپولیس که به علت بازی نکردن این تیم و با رأی کمیته انضباطی 3-0 اعلام شد، 3 برد و 5 تساوی در کارنامهاش به ثبت رسید. در این شرایط سپاهان که تا پایان هفته پانزدهم صدرنشین بود، جای خود را به پرسپولیس داد. این سیر نزولی در ادامه و با شروع مجدد لیگ هم ادامه پیدا کرد و سپاهان 3 تساوی، 2 برد و 3 باخت دیگر کسب کرد تا در پایان هفته بیست و هشتم با 45 امتیاز در رده پنجم جدول قرار بگیرد. قلعهنویی که تیمش 2 بازی آخر خود در لیگ را باخته بود، به استقلال هم در جام حذفی باخت تا با 3 شکست پیاپی به کار خود در این تیم خاتمه دهد. امیر که بلافاصله بعد از بازی با استقلال استعفای خود را اعلام کرده بود، ساعتی بعد پیامی احساسی منتشر کرد و در بخشی از آن نوشت:«سلام و خداحافظ اصفهان زیبا. بازی با استقلال برای من آخرین آزمون در قامت مربیگری سپاهان بود که دوست داشتم سربلند از آن بیرون بیایم اما مقدر نبود. از کسانی که طعنه، تهمت و ناسزا نثار من و شاگردانم کردند میگذرم و امیدوارم روزی دروغها در مورد هزینهها، کیفیت و رفتار ما برملا شوند. شاید تعریف بعضیها از موفقیت چیز دیگری باشد اما دیگر حوصله و زمانی برای ادامه سوء تفاهم وجود ندارد و زمان همه چیز را اثبات خواهد کرد. از هواداران عزیز سپاهان هم عذرخواهی میکنم که در خوشحال کردنشان در این فصل و رسیدن به عنوان قهرمانی موفق نبودیم. حرف دیگری نیست. خدانگهدار اصفهان عزیز.» در این بین دو روایت در رابطه با استعفای قلعهنویی که به نظر میرسد پیش از بازی نوشته شده، شنیده میشود. اطرافیان قلعهنویی میگویند او استعفایش را پیش از بازی یکچهارم نهایی جام حذفی مقابل استقلال نوشته بود. آنها مدعی هستند هدف ژنرال حذف استقلال و خداحافظی با برد بوده است. افراد نزدیک به باشگاه سپاهان هم میگویند باشگاه از قلعهنویی خواسته تا خودش استعفا بدهد و سپاهان مجبور به اخراج او نباشد. حالا و با استعفایی که سر و صدای زیادی داشت و سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا هم به آن اشاره کرد، به طور موقت میگوئل تکسیرا دستیار پرتغالی قلعهنویی هدایت این تیم را در دست گرفته اما با این حال، صدای پای محرم نویدکیا نیز در این تیم شنیده میشود و ممکن است که این کاپیتان سابق و محبوب سپاهان هدایت این تیم را برعهده بگیرد. هر چند که احتمال حضور مربیان خارجی از جمله برانکو نیز در این تیم همچنان مطرح است.
تازهترین جزئیات عرضه صندوق دارا دوم
سبد سهام نفتیها در تالار بورس
جهانگیری : توافق وزیران نفت و اقتصاد برای راه اندازی صندوق ETF و عرضه سهام صنایع پالایشی و پتروشیمی مورد حمایت قاطع دولت است
رئیس جمهوری در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت خبر داد
تصویب کلیات طرح فروش داخلی نفت
نقشه راه اقتصادی برای سال پایانی دولت و در راستای گشایش در معیشت مردم تدوین شده است
گروه اقتصادی | پساز اختلاف نظرهای روز دوشنبه، بالاخره مشخص شد که عرضه صندوق «دارا دوم» در راه است. تازهترین خبرهای خصوصیسازی حاکی از آن است که دومین صندوق «ایتیاف» در دو هفته دیگر عرضه میشود. در همین خصوص وزیر اقتصاد میگوید «دارا دوم» در نخستین چهارشنبه شهریور ماه عرضه میشود و وزیر نفت نیز برای این کار اعلام آمادگی کرده است. چراکه در صندوق سرمایهگذاری دارا دوم، آنطور که پیش از این اعلام شده، ۲۰۰ سهم از نمادهای شبریز، شپنا، شتران و شبندر عرضه خواهد شد. بر این اساس عرضه بلوکی این سهام دیگر منتفی است.
در همین حال اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری در توئیتی از توافق وزیران نفت و اقتصاد در خصوص عرضه «دارا دوم» اظهار خرسندی کرد و نوشت: «اعتماد مردم سرمایه دولت است که تحت هیچ شرایطی نباید آسیب ببیند. اعضای دولت باید به قولهایی که به مردم میدهند، عمل کنند چون مردم فعالیتهایشان رابر مبنای تعهدات دولت تنظیم میکنند.» همچنین «علی ربیعی»، سخنگوی دولت هم درباره راهاندازی صندوق دارا دوم و عرضه سهام صنایع پالایشی و پتروشیمی در بورس در حساب توئیتری خود نوشت: امروز در ستاد اقتصادی دولت اتفاقات دو روز گذشته در خصوص صندوق دارادوم (ETF) بررسی شد. هماهنگیها انجام شد و این صندوق سریعاً عرضه میشود. مطابق دستور رئیس جمهوری دولت به اجرای تمام تعهدات پایبند است. جای نگرانی نیست حمایت از همه بخشهای اقتصاد، سیاست تعطیل نشدنی دولت است. معاون اول رئیس جمهوری تأکید کرد: نباید برخی اختلاف نظرهای جزیی درون دولت برای زندگی مردم و روند جاری اقتصاد کشور ایجاد مشکل کند. وی خاطرنشان کرد: خوشبختانه با توافق (بیژن نامدار زنگنه و فرهاد دژپسند) وزیران محترم نفت و اقتصاد مشکل پیش آمده برای عرضه سهام صنایع پالایشی و پتروشیمی و راه اندازی صندوق ETF دارا دوم در بورس برطرف شد و این توافق مورد حمایت قاطع دولت است و در روزهای آینده اجرایی خواهد شد.
5 شهریورماه، موعد عرضه دارا دوم
صندوقهای سرمایهگذاری دارا دوم دولتی مانند دور قبل، با تخفیف ارائه میشود و این موضوع به جذابیت این صندوقهای ETF میافزاید. اکنون وزیر اقتصاد میگوید که وزارتخانه متبوعش و وزارت نفت در خصوص صندوق ETF دارا دوم و عرضه آن در پنجم شهریورماه توافق کردهاند.
بهگزارش ایرنا، فرهاد دژپسند توضیح میدهد: در دولت یک برنامه زمانبندی برای عرضه سهام دولتی در طول سال وجود دارد و تلاش ما این است تا عرضهها بر اساس این جداول تنظیم شده، صورت پذیرد. اما متأسفانه در خصوص دارا دوم، مختصر ناهماهنگی ایجاد شد. او درخصوص ناهماهنگی ایجاد شده، بیان میکند: در این زمینه اشکالی در اجرا وجود داشت. چرا که دستگاه تخصصی ذیربط این برداشت را داشت که مورد دارا دوم هم وزارت اقتصاد به مانند دارا اول میتواند نسبت به تأسیس صندوق اقدام کند. در حالی که در قانون بودجه تصریح شده است تأسیس صندوقها باید توسط دستگاه تخصصی ذیربط انجام گیرد که در این مورد، وزارت نفت است. بهگزارش «ایران» صندوق سرمایهگذاری دارا یکم متشکل از سهام بانکهای صادرات، ملت، تجارت، بیمه اتکایی و بیمه البرز بود.
علت اعلام عرضه بلوکی از سوی سازمان خصوصی سازی
دژپسند با اشاره به هماهنگی مطلوب با وزیر نفت ادامه میدهد: تأسیس صندوق دارا دوم مقداری به درازا کشید و از آنجا که طبق مصوبه هیأت واگذاری در صورتی که تا تاریخ مشخص شده، این صندوق تشکیل نشود، سازمان خصوصیسازی میتواند مستقیماً و بهصورت بلوکی نسبت به عرضه سهام شرکتها اقدام کند، روز گذشته سازمان خصوصیسازی عرضه بلوکی را اعلام کرد. او در ادامه با اشاره به برطرف شدن ناهماهنگی به وجود آمده و متوقف شدن عرضه بلوکی شرکتهای دارا دوم، بیان میکند: طی هماهنگیهای انجام شده اخیر، مقرر شد تا وزارت نفت در اولین فرصت نسبت به تأسیس صندوق دارا دوم اقدام کند. بنابراین عملاً مشکلات مربوط به این صندوق مرتفع شده و من امیدوارم که در اولین چهارشنبه شهریورماه که مصادف با هفته دولت نیز هست، نسبت به عرضه این صندوق اقدام شود.
تخفیف ۳۰ درصدی ارزش سهام صندوق دارا دوم
پیشبینی میشد که صندوق دارا دوم نیز مانند صندوق دارا یکم با سقف خرید دو میلیون تومان و با 20 درصد تخفیف عرضه شود اما وزیر اقتصاد از افزایش سقف خرید و همینطور امکان افزایش تخفیف خبر میدهد.
وزیر امور اقتصادی و دارایی با اشاره به مزایای خرید باقی مانده سهام دولت در پتروشیمی اصفهان، تهران، تبریز و بندرعباس بهصورت متمرکز و در قالب صندق دارا دوم، میگوید: همه مردم ایران در حالی میتوانند در خرید این صندوق مشارکت داشته باشند که بر خلاف صندوق دارا یکم که سقف خرید در آن دو میلیون تومان بود، بنا داریم تا با اخذ مصوبه دولت این سقف را به پنج میلیون تومان افزایش دهیم.
او ادامه میدهد: خریداران این سهام همچنین در این معامله میتوانند از امتیاز تخفیف ارزش سهام هم برخورد شوند، چرا که قانونگذار در دولت اجازه داده است تا با تخفیف ۳۰ درصدی ارزش سهام صندوق دارا دوم در روز عرضه، این صندوق در بازار بورس عرضه شود. بهگزارش«ایران»، حدود 3.5 میلیون نفر از نخستین صندوق ETF دولت که در آن سهام پنج شرکت (سه بانک و دو بیمه) عرضه شد، استقبال کردند.
موافقت وزارت نفت برای تأسیس سریع ETF پالایشی
درباره دومین صندوق ETF دولت، وزیر نفت نیز روز گذشته هم در جمع خبرنگاران از موافقت وزارت نفت با تشکیل صندوق خبر داد و هم در توئیت شخصی خود در فضای مجازی درباره آن نوشت. به این ترتیب که بیژن زنگنه در صفحه خود در توئیتر بیان کرد: «با ارائه سهام پالایشگاهها در بورس نه تنها مخالف نیستیم بلکه موافق هم هستیم. با توجه به درخواست اخیر وزیر محترم امور اقتصادی و دارایی، دستور داده شد که شرکت پالایش و پخش بسرعت نسبت به ایجاد صندوق ETF پالایشی اقدام کند.»
زنگنه همچنین در میان خبرنگاران حاضر شد و به موافقت وزارت نفت در این باره اشاره کرد. او توضیح داد که برای عرضه سهام پالایشگاهها به هر شکلی که بخواهند عرضه کنند، همکاری میکنیم و هیچ مشکلی با وزارت امور اقتصاد و دارایی نداریم.
ایسنا به نقل از وزیر نفت مینویسد: ابتدا قرار بود سهام پالایشگاه در قالب ایتیاف باشد، سپس گفتند عرضه به شکل بلوکی خواهد بود و پساز آن گفته شد در صورت ارائه بلوکی، نمیتوان این سهام را بهصورت ایتیاف ارائه کرد. اما اکنون وزارت نفت به هر شکلی که بخواهند این سهام را ارائه کنند، همکاری میکند و هیچ مشکلی نداریم. هوشنگ فلاحتیان معاون برنامهریزی وزیر نفت نیز در این زمینه در گفتوگویی تلویزیونی گفت: هماکنون آماده واگذاری تعداد بسیار بسیار محدودی از سهام پالایشگاهها هستیم. از این تریبون نیز خدمت همه مردم و مسئولان اعلام میکنم به هر روشی که وزارت امور اقتصادی و دارایی تشخیص دهد این کار را انجام میدهیم.
افت شاخص بورس با سینگالهای دارا دوم
در پی اختلاف نظرها روز دوشنبه، رئیس سازمان خصوصیسازی اعلام کرده بود که بهدلیل مخالفت وزارت نفت با عرضه دارا دوم در ETF، سهام پالایشی دولت تا سه هفته آینده بهصورت بلوکی عرضه میشود. این موضوع شاخص بورس را تحت تأثیر قرار داد و در همان روز ۱۳ هزار واحد شاخص بورس افت کرد و بسیاری از نمادها در بازار قرمز پوش شد. این روند روز گذشته نیز ادامه داشت و شاخص کل با افت 65 هزار و 257 واحدی به کانال یک میلیون واحدی سقوط کرد و روی رقم یک میلیون و ۹۹۹ هزار و 857 متوقف شد. همچنین دیروز تقریباً اکثر نمادهای پالایشگاهی و مرتبط با گروه فرآوردههای نفتی نزدیک به 5 درصد منفی شدند و همگی آنها قرمز پوش شدند. با این حال مقامات بازار سرمایه میگویند عرضه یا عدم عرضه این صندوق نباید روی شاخص اثر بگذارد. مدیر نظارت بر بورسهای سازمان بورس و اوراق بهادار در این زمینه توضیح میدهد که سودآوری، دارایی و برنامههای آتی شرکتها از جمله مهمترین موارد تصمیمگیری برای سرمایهگذاران است و بنابراین تشکیل یا عدم تشکیل ETF جدید (دارا دوم) روی قیمت سهام شرکتهایی که قرار است وارد این صندوق شوند، اثری ندارد.
در همین حال پایگاه خبری بازارسرمایه (سنا)، به نقل از محسن خدابخش مینویسد: قیمت سهام شرکتها متأثر از عوامل بنیادی است و سرمایهگذاران باید با تحلیل صورتهای مالی شرکتها اقدام به تصمیمگیری کنند. صرفنظر از ورود صندوق ای تی اف پالایشیها، سهام شرکتهای این صنعت از بنیاد مناسبی برخوردار بوده و این اخبار نباید بر روند عرضه و تقاضای سهام این شرکتها اثر بگذارد. بر این اساس واکنش کنونی بازار در این خصوص از نظر مباحث مالی و بنیادی مورد قبول نیست و سهامداران هم باید در انجام معاملات خود به این موضوع دقت کنند و درگیر هیجانات نشوند.
در پایان خدابخش گفته است که سازمان بورس و اوراق بهادار آمادگی دارد تا در صورت تصمیمگیری در زمینه تشکیل دارا دوم در اسرع وقت مجوزهای لازم را صادر کند. بر مبنای آنچه مسئولان میگویند صندوق دارا دوم در اولین چهارشنبه شهریور 1399 عرضه میشود و مشکلی از این بابت وجود ندارد. به نظر میرسد که از امروز اثر اخبار عرضه این صندوق نیز بر شاخص کل بورس کمرنگ شود. با این حال، کارشناسان مدام هشدار میدهند که فعالان بازار سرمایه هیجانات را کنار بگذارند و با منطق جلو بروند و با تصمیم هیجانی، داراییهای خود را حراج نکنند.
تصویب کلیات طرح فروش داخلی نفت
نقشه راه اقتصادی برای سال پایانی دولت و در راستای گشایش در معیشت مردم تدوین شده است
گروه اقتصادی | پساز اختلاف نظرهای روز دوشنبه، بالاخره مشخص شد که عرضه صندوق «دارا دوم» در راه است. تازهترین خبرهای خصوصیسازی حاکی از آن است که دومین صندوق «ایتیاف» در دو هفته دیگر عرضه میشود. در همین خصوص وزیر اقتصاد میگوید «دارا دوم» در نخستین چهارشنبه شهریور ماه عرضه میشود و وزیر نفت نیز برای این کار اعلام آمادگی کرده است. چراکه در صندوق سرمایهگذاری دارا دوم، آنطور که پیش از این اعلام شده، ۲۰۰ سهم از نمادهای شبریز، شپنا، شتران و شبندر عرضه خواهد شد. بر این اساس عرضه بلوکی این سهام دیگر منتفی است.
در همین حال اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری در توئیتی از توافق وزیران نفت و اقتصاد در خصوص عرضه «دارا دوم» اظهار خرسندی کرد و نوشت: «اعتماد مردم سرمایه دولت است که تحت هیچ شرایطی نباید آسیب ببیند. اعضای دولت باید به قولهایی که به مردم میدهند، عمل کنند چون مردم فعالیتهایشان رابر مبنای تعهدات دولت تنظیم میکنند.» همچنین «علی ربیعی»، سخنگوی دولت هم درباره راهاندازی صندوق دارا دوم و عرضه سهام صنایع پالایشی و پتروشیمی در بورس در حساب توئیتری خود نوشت: امروز در ستاد اقتصادی دولت اتفاقات دو روز گذشته در خصوص صندوق دارادوم (ETF) بررسی شد. هماهنگیها انجام شد و این صندوق سریعاً عرضه میشود. مطابق دستور رئیس جمهوری دولت به اجرای تمام تعهدات پایبند است. جای نگرانی نیست حمایت از همه بخشهای اقتصاد، سیاست تعطیل نشدنی دولت است. معاون اول رئیس جمهوری تأکید کرد: نباید برخی اختلاف نظرهای جزیی درون دولت برای زندگی مردم و روند جاری اقتصاد کشور ایجاد مشکل کند. وی خاطرنشان کرد: خوشبختانه با توافق (بیژن نامدار زنگنه و فرهاد دژپسند) وزیران محترم نفت و اقتصاد مشکل پیش آمده برای عرضه سهام صنایع پالایشی و پتروشیمی و راه اندازی صندوق ETF دارا دوم در بورس برطرف شد و این توافق مورد حمایت قاطع دولت است و در روزهای آینده اجرایی خواهد شد.
5 شهریورماه، موعد عرضه دارا دوم
صندوقهای سرمایهگذاری دارا دوم دولتی مانند دور قبل، با تخفیف ارائه میشود و این موضوع به جذابیت این صندوقهای ETF میافزاید. اکنون وزیر اقتصاد میگوید که وزارتخانه متبوعش و وزارت نفت در خصوص صندوق ETF دارا دوم و عرضه آن در پنجم شهریورماه توافق کردهاند.
بهگزارش ایرنا، فرهاد دژپسند توضیح میدهد: در دولت یک برنامه زمانبندی برای عرضه سهام دولتی در طول سال وجود دارد و تلاش ما این است تا عرضهها بر اساس این جداول تنظیم شده، صورت پذیرد. اما متأسفانه در خصوص دارا دوم، مختصر ناهماهنگی ایجاد شد. او درخصوص ناهماهنگی ایجاد شده، بیان میکند: در این زمینه اشکالی در اجرا وجود داشت. چرا که دستگاه تخصصی ذیربط این برداشت را داشت که مورد دارا دوم هم وزارت اقتصاد به مانند دارا اول میتواند نسبت به تأسیس صندوق اقدام کند. در حالی که در قانون بودجه تصریح شده است تأسیس صندوقها باید توسط دستگاه تخصصی ذیربط انجام گیرد که در این مورد، وزارت نفت است. بهگزارش «ایران» صندوق سرمایهگذاری دارا یکم متشکل از سهام بانکهای صادرات، ملت، تجارت، بیمه اتکایی و بیمه البرز بود.
علت اعلام عرضه بلوکی از سوی سازمان خصوصی سازی
دژپسند با اشاره به هماهنگی مطلوب با وزیر نفت ادامه میدهد: تأسیس صندوق دارا دوم مقداری به درازا کشید و از آنجا که طبق مصوبه هیأت واگذاری در صورتی که تا تاریخ مشخص شده، این صندوق تشکیل نشود، سازمان خصوصیسازی میتواند مستقیماً و بهصورت بلوکی نسبت به عرضه سهام شرکتها اقدام کند، روز گذشته سازمان خصوصیسازی عرضه بلوکی را اعلام کرد. او در ادامه با اشاره به برطرف شدن ناهماهنگی به وجود آمده و متوقف شدن عرضه بلوکی شرکتهای دارا دوم، بیان میکند: طی هماهنگیهای انجام شده اخیر، مقرر شد تا وزارت نفت در اولین فرصت نسبت به تأسیس صندوق دارا دوم اقدام کند. بنابراین عملاً مشکلات مربوط به این صندوق مرتفع شده و من امیدوارم که در اولین چهارشنبه شهریورماه که مصادف با هفته دولت نیز هست، نسبت به عرضه این صندوق اقدام شود.
تخفیف ۳۰ درصدی ارزش سهام صندوق دارا دوم
پیشبینی میشد که صندوق دارا دوم نیز مانند صندوق دارا یکم با سقف خرید دو میلیون تومان و با 20 درصد تخفیف عرضه شود اما وزیر اقتصاد از افزایش سقف خرید و همینطور امکان افزایش تخفیف خبر میدهد.
وزیر امور اقتصادی و دارایی با اشاره به مزایای خرید باقی مانده سهام دولت در پتروشیمی اصفهان، تهران، تبریز و بندرعباس بهصورت متمرکز و در قالب صندق دارا دوم، میگوید: همه مردم ایران در حالی میتوانند در خرید این صندوق مشارکت داشته باشند که بر خلاف صندوق دارا یکم که سقف خرید در آن دو میلیون تومان بود، بنا داریم تا با اخذ مصوبه دولت این سقف را به پنج میلیون تومان افزایش دهیم.
او ادامه میدهد: خریداران این سهام همچنین در این معامله میتوانند از امتیاز تخفیف ارزش سهام هم برخورد شوند، چرا که قانونگذار در دولت اجازه داده است تا با تخفیف ۳۰ درصدی ارزش سهام صندوق دارا دوم در روز عرضه، این صندوق در بازار بورس عرضه شود. بهگزارش«ایران»، حدود 3.5 میلیون نفر از نخستین صندوق ETF دولت که در آن سهام پنج شرکت (سه بانک و دو بیمه) عرضه شد، استقبال کردند.
موافقت وزارت نفت برای تأسیس سریع ETF پالایشی
درباره دومین صندوق ETF دولت، وزیر نفت نیز روز گذشته هم در جمع خبرنگاران از موافقت وزارت نفت با تشکیل صندوق خبر داد و هم در توئیت شخصی خود در فضای مجازی درباره آن نوشت. به این ترتیب که بیژن زنگنه در صفحه خود در توئیتر بیان کرد: «با ارائه سهام پالایشگاهها در بورس نه تنها مخالف نیستیم بلکه موافق هم هستیم. با توجه به درخواست اخیر وزیر محترم امور اقتصادی و دارایی، دستور داده شد که شرکت پالایش و پخش بسرعت نسبت به ایجاد صندوق ETF پالایشی اقدام کند.»
زنگنه همچنین در میان خبرنگاران حاضر شد و به موافقت وزارت نفت در این باره اشاره کرد. او توضیح داد که برای عرضه سهام پالایشگاهها به هر شکلی که بخواهند عرضه کنند، همکاری میکنیم و هیچ مشکلی با وزارت امور اقتصاد و دارایی نداریم.
ایسنا به نقل از وزیر نفت مینویسد: ابتدا قرار بود سهام پالایشگاه در قالب ایتیاف باشد، سپس گفتند عرضه به شکل بلوکی خواهد بود و پساز آن گفته شد در صورت ارائه بلوکی، نمیتوان این سهام را بهصورت ایتیاف ارائه کرد. اما اکنون وزارت نفت به هر شکلی که بخواهند این سهام را ارائه کنند، همکاری میکند و هیچ مشکلی نداریم. هوشنگ فلاحتیان معاون برنامهریزی وزیر نفت نیز در این زمینه در گفتوگویی تلویزیونی گفت: هماکنون آماده واگذاری تعداد بسیار بسیار محدودی از سهام پالایشگاهها هستیم. از این تریبون نیز خدمت همه مردم و مسئولان اعلام میکنم به هر روشی که وزارت امور اقتصادی و دارایی تشخیص دهد این کار را انجام میدهیم.
افت شاخص بورس با سینگالهای دارا دوم
در پی اختلاف نظرها روز دوشنبه، رئیس سازمان خصوصیسازی اعلام کرده بود که بهدلیل مخالفت وزارت نفت با عرضه دارا دوم در ETF، سهام پالایشی دولت تا سه هفته آینده بهصورت بلوکی عرضه میشود. این موضوع شاخص بورس را تحت تأثیر قرار داد و در همان روز ۱۳ هزار واحد شاخص بورس افت کرد و بسیاری از نمادها در بازار قرمز پوش شد. این روند روز گذشته نیز ادامه داشت و شاخص کل با افت 65 هزار و 257 واحدی به کانال یک میلیون واحدی سقوط کرد و روی رقم یک میلیون و ۹۹۹ هزار و 857 متوقف شد. همچنین دیروز تقریباً اکثر نمادهای پالایشگاهی و مرتبط با گروه فرآوردههای نفتی نزدیک به 5 درصد منفی شدند و همگی آنها قرمز پوش شدند. با این حال مقامات بازار سرمایه میگویند عرضه یا عدم عرضه این صندوق نباید روی شاخص اثر بگذارد. مدیر نظارت بر بورسهای سازمان بورس و اوراق بهادار در این زمینه توضیح میدهد که سودآوری، دارایی و برنامههای آتی شرکتها از جمله مهمترین موارد تصمیمگیری برای سرمایهگذاران است و بنابراین تشکیل یا عدم تشکیل ETF جدید (دارا دوم) روی قیمت سهام شرکتهایی که قرار است وارد این صندوق شوند، اثری ندارد.
در همین حال پایگاه خبری بازارسرمایه (سنا)، به نقل از محسن خدابخش مینویسد: قیمت سهام شرکتها متأثر از عوامل بنیادی است و سرمایهگذاران باید با تحلیل صورتهای مالی شرکتها اقدام به تصمیمگیری کنند. صرفنظر از ورود صندوق ای تی اف پالایشیها، سهام شرکتهای این صنعت از بنیاد مناسبی برخوردار بوده و این اخبار نباید بر روند عرضه و تقاضای سهام این شرکتها اثر بگذارد. بر این اساس واکنش کنونی بازار در این خصوص از نظر مباحث مالی و بنیادی مورد قبول نیست و سهامداران هم باید در انجام معاملات خود به این موضوع دقت کنند و درگیر هیجانات نشوند.
در پایان خدابخش گفته است که سازمان بورس و اوراق بهادار آمادگی دارد تا در صورت تصمیمگیری در زمینه تشکیل دارا دوم در اسرع وقت مجوزهای لازم را صادر کند. بر مبنای آنچه مسئولان میگویند صندوق دارا دوم در اولین چهارشنبه شهریور 1399 عرضه میشود و مشکلی از این بابت وجود ندارد. به نظر میرسد که از امروز اثر اخبار عرضه این صندوق نیز بر شاخص کل بورس کمرنگ شود. با این حال، کارشناسان مدام هشدار میدهند که فعالان بازار سرمایه هیجانات را کنار بگذارند و با منطق جلو بروند و با تصمیم هیجانی، داراییهای خود را حراج نکنند.
گفتوگو با حجتالله میرزایی در باب اقتصاد شهری و سرنوشت امروز پایتخت
تهران با فقر شهری روبه رو است
- تهران برای مهاجران دیگر جذابیتی ندارد
- تهران درگیر رانت شبه نفتی است
- همه تخم مرغ های مالی تهران درسبد ساخت و ساز است
سپیده پیری
خبرنگار
از کوچههای آشتیکنان تا عمارتهای تاریخی و سنگفرش خیابانهایی که جای پای خاطراتمان را بر خود حک کرده، همگی نشانهای از پیوند میان شهر و شهروندان بود، همان حس تعلق به شهر، جایی که هویت جمعی ساکنان ساخته میشد. تمام ارزشهایی که در سالهای اخیر از دست رفت. ساکنان با در و دیوار شهر بیگانه شدند. بولدوزرها خاطرات را برچیدند و برجهای فلزی بلند بالا بنا کردند که آدمی در کنارشان احساس حقارت کند، شهرها حالا دیگر نه جایی برای نشستن دارند نه محلی برای گام برداشتن، اصلاً شهرها دیگر جای آدمها نیستند، بزرگراههایی شدهاند برای ماشینها و خیابانهایی متعلق به ساختمانها. این سرنوشت محتوم کلانشهرهای ایران است. روزگار ناخوش تهران است که پس از یک قرن تجربه بلدیه، حکمرانی شهری با مجموعه تصمیماتی که کمترین بهره را از دانش و عقلانیت برده، حیات اجتماعی و فرهنگی شهر نفسهای آخرش را بکشد اما حیات اقتصادی تکتازی اینطور چهارنعل بتازد. آن هم برمبنای اقتصاد تک محصولی و به تعبیر حجتالله میرزایی که گفت «تهران کارگاه ساخت و ساز است». شهری بیهویت و ناامن که امکانی برای خدمات اجتماعی ندارد با یک اقتصاد شهری بر مبنای رانت ارزشزدا. میزان بهرهمندی کلانشهرهای کشور از دانش اقتصاد شهری و چرایی سهم ناچیز این تخصص در حکمرانی شهری را با حجتالله میرزایی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو نشستیم. تجربه میرزایی در معاونت برنامهریزی شهرداری تهران و تخصص او در اقتصاد شهری کمک کرد در چرایی برخی تصمیمات مدیریت شهری و تبیین سرنوشت امروز پایتخت به پاسخهای متقنی برسیم.
آیا در فضای اقتصادی ما فیالذاته مفهومی به معنای اقتصاد شهری تعریف شده است؟
شهر را به مثابه یک موجود زنده در نظر میگیریم که در واقع یک کلیت اجتماعی است و قوام و دوام آن اساساً بر پایه اقتصاد است. شهرها اگر اقتصاد پررونقی نداشته باشند معمولاً رو به میرایی و انزوا میروند. به عنوان مثال شهرهای بسیاری وجود دارد که حدود 50 یا ۶۰ سال پیش در مسیر رشد و رونق بودند و به مرور چون عامل رونق اقتصادی آنها از بین رفته منزوی شدند. نمونهاش مسجدسلیمان با عمر بیشتر از 150 سال یکی از همین نمونههاست که روزی رونق اقتصادی آن بر مبنای نفت بوده و زمانی که ذخایر نفت خود را از دست داده رونق اقتصادی آن هم از دست رفت. یا مثلاً شهرهایی که رونق آن بر مبنای خدمات ترانزیتی بوده و در کنار جاده قرار داشتند مثل شهر میانه که وقتی مسیر جاده اصلی تغییر کرد رونق اقتصادی این شهر هم از دست رفت و از رتبه دوم در استان آذربایجان شرقی به شهر سوم و به مرور به شهر چهارم تنزل پیدا میکند. علاوه بر اینها شهرهایی داریم که به اعتبار نقش و کارکرد اقتصادی که داشتند، رونق اجتماعی پیدا کردند حتی سکونتگاههایی که شهر نبوده و تبدیل به شهر شدند و نمونه آن عسلویه است. در مثالی دیگر مشهد به عنوان دومین کلانشهر ایران با حدود ۳.۲ میلیون نفر جمعیت مطرح میشود که عمدتاً عامل اصلی آن نقش و کارکرد زیارتگاهی و مذهبی بوده که از دیرباز به عهده داشته و بخصوص بعد از انقلاب این نقش افزایش پیدا کرد و با این محوریت رونق اقتصادی بر مبنای توریسم و سپس تجارت نیز به آن افزوده شد. در واقع شهر بدون اقتصاد معنایی پیدا نمیکند.
کلانشهر تهران که عنوان پایتخت را هم یدک میکشد چقدر از اصول بنیادین اقتصاد شهری بهرهمند شده است؟
شهر تهران حدود ۱۱ درصد و اگر مجموعه شهری تهران را در نظر بگیریم ۱۹ درصد از جمعیت کشور را در بر دارد ولی واقعیت این است که شهر تهران حدود ۲۰ درصد و مجموعه شهری تهران ۲۵ درصد از جیدیپی کشور را تولید میکند. بهرهوری سرانه هر فرد در شهر تهران بهطور نسبی در مقایسه با همه مناطق کشور خیلی بیشتر است چراکه تهران یک هاب بزرگ برای توزیع فرصتها، سرمایه و جذب مازاد سرمایه و مازاد سرمایه انسانی در کل کشور است. ضمن اینکه سرپل ارتباطی کشور و جهانی شدهترین شهر ایران تهران است اگرچه در مقایسه با خیلی از کلانشهرهای دنیا فاصله زیادی داشته باشد. پس از حیث عینی و واقعیتهای موجود با یک واقعیت مهمی به نام اقتصاد شهر مواجه هستیم که میتوان به آینده شهر فکر کرد و راهبردهای توسعه شهری را انجام داد. اگر شهرداری تهران را با مشهد مقایسه کنیم بسیار عقبتر است و هیچ مناسباتی با بازار سرمایه ندارد. آیا شما تاکنون شنیدهاید که شهرداری تهران از ابزارهای مالی جدید استفاده کند؟ یا شرکتهای خود را در بورس عرضه کند و بتواند در این بازار فعالیت داشته باشد؟ شهرداری یک سازمان بشدت سنتی با ساختار و تفکر و ذهنیت سنتی است که هیچ آمادگی برای تحولات جدید در حوزه اقتصاد شهری ندارد و متأسفانه چهار سال گذشته هم فرصتهای بزرگی پیش آمد که از دست رفت. هنگامی که مدیران شهری خودشان هیچ ذهنیتی از تحولات اقتصادی روز دنیا ندارند و هیچ مناسبات ذهنی با بازار دنیا و فناوریهای جدید ندارند و با اقتصاد مبتنی بر دانش فعالیتهایشان را انجام نمیدهند چگونه میتوانند برای شهر برنامهریزی کنند! برخی مدیران شهری هنوز فکر میکنند که شهر را باید گران کنیم تا بتوانیم ادارهاش کنیم و جز ابزارهای قیمتی هیچ ابزار دیگری برای اداره شهر ندارند. در چنین شرایطی هیچ انتظاری غیر از این نمیتوان داشت.
اقتصاد سیاسی در این ویژگی که برای اقتصاد تهران بیان کردید، بویژه در حکمرانی شهری چه نقشی دارد؟
آنچه که عامل مزیت بوده تا حدی اقتصاد سیاسی است و اینکه میشود گفت این ویژگی مالی شهری شکلی بیدردسر و آسان بدون برقراری مناسبات در طبقات مختلف اجتماعی بوده است. در این شکل از مدیریت شهری یک شریک و تعداد معدودی سازندگان برجها و مجتمعهای بزرگ وجود داشت.
این ائتلاف در شراکت اجتماعی شکل میگیرد. در واقع این شیوه، رانتی را تولید میکند که قسمتی از آن بین مدیریت شهری و بخش دیگر بین گروه سوداگر توزیع میشده است. شهرداری با این روش خود را از هرگونه مواجهه با شهروندان و طبقات مختلف اجتماعی دور نگه داشته است در حالی که همه کلانشهرهای دنیا بر مبنای مالیات عادلانه اداره میشود. مالیاتی که موتور محرک عدالت و کارایی است.
در ایران به جای مالیات عوارضی داریم که سهم آن در اقتصاد شهری خیلی کم و حدود ۳ درصد است اما حدود ۸۰ درصد از درآمدهای شهرداری مبتنی بر عوارض ساختوساز است نه عوارض مصرفی بهرهبرداری از مسکن یا مالکیت داراییها و ساخت داراییهای جدید مسکن. این عامل خود سبب میشود که هر روز در شهر ساخت مسکن گرانتر میشود و هزینه آن به همه شهروندان کمانه میکند. این انتخاب دو نوع رانت ایجاد میکند؛ یک رانت برای سازندگان و یکی برای کسانی که از قدیم املاک و مستغلات شهری داشتند برای اینکه مبنای قیمتگذاری املاکی است که جدیداً ساخته میشود. ملکی که ۳۰ سال پیش ساخته شده قیمت آن بر مبنای املاک نوساز قیمتگذاری میشود. همه اینها یعنی یک مالیه شهری بشدت کژ کارکرد ایجاد شده که مهمترین کارکرد آن رانت است و اقتصاد شهری بر مبنای رانت ارزشزدا، بنیان گذاشته شده و روز به روز این بنیان قویتر شده است.
پیامدهای چنین مالیه شهری علاوه بر رانت چیست؟
یکی از پیامدهای بد آن به هم ریختن الگوی شهرسازی و معماری و مواجه شدن با یک الگوی درهم ریخته است که هیچ هویت شهری ندارد و حتی زونهای فرهنگی، سنتی و تاریخی از این قاعده مستثنی نیستند. زونهای آسیبپذیر شهری از بلندمرتبهسازی در امان نیستند و حتی در معماری نیز هیچ الگویی وجود ندارد چون این قاعده در اداره شهر وجود داشته که با شهردار همراه شوید و هر جا خواستید، خانه بسازید. موضوعی که نتیجه و پیامدش این بوده که غیر از بی هویتی شهری با ناامنی شدید مواجه هستیم. ناامنی نه از نظر زلزله یا سیل بلکه این ناامنی به جهت الگوی ساخت و ساز است که اجازه دسترسی به خدمات هویتدار یا خدماترسانی در شرایط خاص و اضطراری را به کسی نمیدهد. در این شهر جایی برای خدماترسانی اجتماعی نیست. گزارشی که برای تغییر و تحول شهرداری تهران گرفته شده بود، نشان میداد بیش از ۳۰۰ برج بلندمرتبه با ارتفاع بیش از ۱۲ طبقه در کنار معابر با عرض کمتر از ۲۰ متر ساخته شده و این یک وضعیت هولناک است که با کوچکترین تهدید طبیعی و غیر طبیعی با شرایط وخیمی مواجه میشویم. فضایی بشدت ناامن برای شهروندان به وجود آمده و تا زمانی که اتفاقی نیفتاده میشود در آن زندگی کرد. از دیگر پیامدهای این موضوع نابرابری بین شهرها و مناطق مختلف بین شمال و جنوب، شرق و غرب حتی در بعضی نقاط بین مناطق مثل بین شرق و غرب منطقه ۴ بین خاک سفید یا پاسداران در منطقه ۴ یا در منطقه یک بین محلههای امامزاده قاسم یا دزاشیب با جاهایی مثل ولنجک و زعفرانیه، یا فرشته در مقایسه با دارآباد یا جاهایی دیگر در منطقه یک تهران است. گویی در شهر تهران چندین شهر با ویژگیهای متفاوت از دیگر پیامدهای فقیرزدایی دائمی از این شهر است. سالهاست نرخ رشد جمعیت تهران منفی شده است. یکی از مهمترین علل آن این است که تهران برای مهاجران جذابیت ندارد و امکان زیست در آن وجود ندارد و از طرف دیگر برای خیلی از ساکنان تهران امکان پرداخت هزینهها ممکن نیست. البته برخی این را مورد مثبتی قلمداد میکنند چون شهر یکدست میشود و ترمز مهاجرت به تهران را گرانی میدانند. در گذشته میگفتند تهران باید اینقدر گران شود که دیگر کسی نتواند به آن مهاجرت کند. نابرابری درون شهر به نابرابری فضایی در اقتصاد منطقهای تبدیل شده و بخش بزرگی از اینها در شهرهای حاشیهای تهران ساکن میشوند. وقتی هزینهها به خصوص هزینه مسکن افزایش پیدا میکند و افراد قادر به پرداخت این هزینهها نیستند اشکالی از فقر شهری که امسال از آن نام برده شد مثل پشت بام و پارکینگ خوابی و بی.آر.تی خوابی اتفاق میافتد.
تحقیقات نشان میدهد که ارتباط معناداری بین افزایش قیمت زمین و رانده شدن فقیران شهری به حاشیهها وجود دارد. همان پدیده عیان نشین شدن کلانشهر و به حاشیه رانده شدن گروههای اجتماعی مختلف به حاشیه شهرها. این پدیده را چطور ارزیابی و تبیین میکنید. چه آیندهای در انتظار گروه های حذف شده است؟
روند اخراج گروههای کم درآمد از تهران ادامه پیدا میکند و به نظر میرسد نه تنها هیچ عامل بازدارندهای برای این مسأله وجود ندارد، بلکه یکی از دلایل تشدید آن افزایش نرخهای تورم است. چند دهه است که گرفتار نرخهای تورم دو رقمی هستیم ولی در یک دوره نسبتاً طولانی در ۴ یا ۵ دهه گذشته نرخ تورم مسکن بالاتر از نرخ تورم عمومی بوده و بازار مسکن به عنوان یک بازار رقیب برای سفته بازی تبدیل شده است یعنی در کنار بازار بورس اوراق بهادار، بازار سکه و طلا، بازار مسکن هم جایی برای سفته بازی سفته بازان بوده و خود این یک عامل مهم برای داغ کردن بازار مسکن است. گفته میشود حدود ۴۰۰ هزار واحد مسکونی خالی در تهران وجود دارد در عین حال که حدود ۴۰ درصد شهروندان تهرانی مستأجر هستند. به نظر میرسد مشخصه اصلی واحدهای مسکونی مازاد لاکچری بودن آنهاست و ابزاری برای سرمایهگذاری گروههای خاصی هستند. این پیامدها برای ساختار اقتصاد شهری که میشناسیم اجتناب ناپذیر است. هیچ ابزار کنترل کنندهای نداشتیم و نتوانستیم بقیه بخشهای رونق بخش اقتصادی را حمایت کنیم.
میتوان گفت که اقتصاد سیاسی بر این مدل از حکمرانی شهری سایه انداخته است؟
قطعاً اقتصاد سیاسی بسیار سایه انداخته است و تهران زیر کلید پایتخت بودن بسیاری از فرصتها را از دست داده است. در عین حال که این خود فرصتهای زیادی را برای تهران ایجاد کرده است. نکته دیگر اینکه یک اقتصاد سیاسی مبتنی بر نفت در سطح ملی وجود داشته که در گذشته تهران بالاترین سهم را در اقتصاد سیاسی یا رانت نفت به اشکال مختلف به خود اختصاص داده است ولی تهران به جای اینکه خود را از رانت نفتی جدا کند، در عوض یک رانت شبیه نفت برای خود ایجاد کرده است. در واقع درآمد مبتنی بر ساخت و ساز یا املاک همان کارکردی را برای تهران دارد که نفت با همان ویژگیها برای اقتصاد ملی دارد و همان آثار و پیامدهایی که پایان اقتصاد نفتی برای صنعت ملی داشته، پایان دوره رونق ساخت و ساز برای شهرداری تهران به جا گذاشته است. از سال ۹۶ و از زمانی که اصلاحطلبها مدیریت شهر را به عهده گرفتند، میشود گفت که ساخت و ساز در تهران به چیزی حدود یک پنجم و شاید کمتر کاهش پیدا کرد و در طول دوره کرونا این میزان به پایینترین سطح خود رسید به گونهای که نسبت به بودجه مصوب سال ۹۸ فکر کنم آنچه محقق شد حدود دو سوم بودجه و تقریباً
۶۰ درصد بودجه محقق شد و هیچ ابزاری برای جایگزینی آن نداشتند. فقط علت اصلی این بود که سالهاست تهران همه تخم مرغهای مالی خود را در سبد مالی ساخت و ساز گذاشته است و به بزرگترین کارگاه ساخت و ساز تبدیل شده است. کسانی که همیشه منتقد این وضعیت بودند وقتی خود مسئولیت شهر را به عهده گرفتند همان رفتار را ادامه دادند و حتی از جهاتی بدتر شده و اگر در گذشته خلاقیتی بوده اکنون آن هم کنار گذاشته شده است و این وضعیت بازتولید شده و سالهاست تهران دیگر جای زندگی نیست، کارگاه ساختوساز است و برای کسانی که میخواهند زندگی کنند، این مدت که ساختوساز کم شده به دلایل مختلفی چون کاهش تقاضای مؤثر و کاهش سود ساخت و ساز راحت زندگی کردهاند و حس ناامنی ندارند چون در گذشته تمام نقاط شهر کارگاههای ساخت و ساز بود.
اقتصاد تک محصولی تهران ناشی از ظرفیتهای محدود تهران است یا از تفکر حکمرانی شهری ناشی میشود؟
تهران مرکز انباشت سرمایه انسانی و هاب توزیع فناوری است و بیشترین دسترسی را به زیرساختهای فیزیکی و نرم افزاری برای توسعه دارد. به طور مثال یک مطالعه انجام شده نشان میدهد که تقریباً بیش از ۸۰ درصد شرکتهای دانش بنیان در تهران ثبت شدند و بیش از ۸۵ درصد از نرمافزارها و اپلیکیشنها در تهران تولید میشود و این یعنی تهران آمادگی زیادی برای پیوستن به روند اقتصاد جهانی دارد ولی متأسفانه آنچه به عنوان ظرف فعالیت توصیف شده، یک ظرف سنتی و ناکارآمد است که نمیتواند از این خدمات پشتیبانی و حمایت کند.
از منظر اقتصاد شهری چه عاملی منجر به تفاوت در میزان توسعه یافتگی شهرهای ایران شده است؟ حتی در خود یک کلانشهر هم فاصله معناداری میان بخشهای برخوردار و کم برخوردار وجود دارد.
در کلانشهرها این تفاوت عمدتاً ناشی از ساز و کار کژ کارکرد مالی مبتنی بر ساخت و ساز است و این عاملی شده که به عنوان موتور تولید نابرابری دائم فعالیت میکند و نابرابری را روزبه روز افزایش میدهد اما بین کلانشهرها هم دقیقاً به هر اندازهای که این موتور در شهرها فعالتر بوده آنها سهم بیشتری گرفتند و نابرابری بیشتر شده است. در کجای دنیا همه گروههای نخبه به جای اینکه ظرفیتهای فکری، نخبگی و تخصصی خود را برای کسب درآمد به کار گیرند وارد ساخت و ساز میشوند یعنی از یک فعالیت عالی وارد یک فعالیت نازل شدند. پزشکان متخصص، استادان دانشگاه، مهندسان و همه گروهها برای حفظ قدرت خرید خود یا برای ارتقای پایگاه طبقاتی خود به سراغ ساختوساز رفتند. هر کسی که در این فعالیت موفق تر بوده توانسته فاصله خود را با بقیه گروههایی که حضور نداشتند بیشتر کند. عامل اصلی تشخص نیز میزان بهرهمندی از سرمایه ملکی و مستغلات در تهران شده است. دقیقاً این مناسبات در شهرهای مختلف نیز وجود دارد. به طور طبیعی این اقتصاد توانسته گروههای با درآمد بالاتر را بیشتر جذب کند. همان کسانی که در این نوع اقتصاد میتوانستند موفقتر باشند یا بازده فعالتر داشته باشند.
اقتصاد مسکن در ایران همواره با فراز و فرود زیادی مواجه بوده است. از پروژههای ناکامی مثل مسکن مهر و مسکن اجتماعی گرفته تا وضعیت اقتصاد مسکن در چند ماه اخیر، یا تصمیماتی که اکنون برای مالیات بر خانههای خالی گرفته میشود، در همه اینها یک نوع آشفتگی عجیب وجود دارد حتی اگر محور اقتصاد شهرها را بر مسکن بنا کنیم باز هم فاقد استراتژی و پشتوانه علمی است. چرا؟
دانش اقتصاد مسکن متناسب با رونقی که بازار مسکن در ایران دارد، رشد نکرده است و تناسبی ندارد و اگر هم دارد در حوزه کارشناسی، آکادمیک و آموزشی محدود مانده است.
به عنوان سؤال آخر به موضوع اصلی مصاحبه بازگردیم. با تحلیل آسیب شناسانهای که شما از کژکارکردهای اقتصاد شهری بیان کردید این پرسش مطرح میشود که چرا مفهوم اقتصاد شهری در حکمرانی شهری ضعیف و منفعل است. چرا سیاستگذار و حکمرانی شهری انگیزهای برای استفاده از این ظرفیت علمی و نظری ندارد؟
علت اصلی این است که نوعی ناپختگی و رشد نیافتگی در این حوزه وجود دارد. رشته اقتصاد مسکن و اقتصاد شهری و به طور کلی اقتصاد فضا نسبت به حوزههای دیگر اقتصاد، رشته جوانی است و از سالهای بعد از جنگ جهانی دوم متولد شده است. در کشور ما این رشته جوان تر است و اساساً اقتصاد شهری رشته محسوب نمیشود بلکه در برخی رشتهها و گرایشها درسی به نام اقتصاد شهری وجود دارد. تعداد کتابها، مقالات، پایان نامهها و مجلات در این حوزه خیلی محدود است. استادان محدودی در این حوزه تخصص دارند. در واقع یک حوزه پررونق نیست، ضمن اینکه گفت وگو پیرامون آن نیز خیلی محدود است. به همین دلیل اقتصاد مسکن خیلی عوام زده شده است عوام یعنی کسانی که در این رشته تخصص ندارند و ممکن است در رشتههای دیگر متخصص باشند، مانند پزشکان، مهندسان عمران، برق یا متخصصان رشتههای علوم انسانی باشند اما در اقتصاد عوام محسوب میشوند. اقتصاد مسکن و به طور کلی اقتصاد شهری بشدت عوامزده است و بسیاری از کسانی که در این حوزه فعالیتهای آموزشی یا تحلیلی میکنند، اصلاً اقتصاد نخواندهاند و واقعیت این است که در شرایط تورم هم هر توصیهای بکنند درست از آب درمیآید و همه را تشویق میکنند که خانه بخرید، پیش خرید کنید یا در مسکن سرمایهگذاری کنید و بعد از مدتی این پیشبینیها در شرایطی که با تورمهای دو رقمی مواجه هستیم درست از آب درمیآید و مسکن موضوع مهم سفتههای افراد زیادی است. در واقع خیلیها خارج از رشته اقتصاد، اقتصاد مسکن را حوزه اصلی خود میدانند.
آخرین خبر
كنكور سراسرىهمان 31 مرداد برگزار می شود
کنکور سراسری در تاریخ مصوب قبلی ( ۳۱ مرداد) برگزار میشود. وزيران بهداشت و علوم در بیانیهای مشترک اعلام کردند : پیرو اعلام نیاز به زمان بیشتر جهت برگزاری آزمون سراسری توسط مجریان آزمون سراسری ورود به دانشگاهها به نیت یافتن فضای مناسب برای برگزاری منطبق با پروتکلهای سختگیرانه، مشروط به تأیید تغییر تاریخ در ستاد ملی مدیریت کرونا، از آنجا که این تغییر بدلایل متعدد مورد تأیید ستاد قرار نگرفت، مقرر شد با همکاری استانداران محترم، مراکز آموزشی، فرهنگی، ورزشی، نظامی و انتظامی، کمبود فضاها و تجهیزات مورد نیاز جهت اعمال و اجرای پروتکلها مهیا و آزمون سراسری در تاریخ مصوب قبلی ستاد ملی مدیریت کرونا
(در روزهای 29-30 و 31 مرداد و یکم شهریورماه) برگزار گردد.
دکتر سعید نمکی / دکتر منصور غلامی
بررسی ادعای میرسلیم درباره رشوه 65 میلیاردی
اسماعیلی: یک نماینده مجلس دهم در پرونده رشوه 65 میلیاردی و تفحص از شهرداری وقت بازداشت شد
اظهارات سخنگوی قوه قضائیه کلیت ادعای مطرح شده از سوی مصطفی میرسلیم درباره اخذ رشوه ۶۵ میلیاردی از سوی یکی از رؤسای کمیسیونهای مجلس دهم برای جلوگیری از انجام طرح تحقیق و تفحص از شهرداری در زمان مدیریت محمدباقر قالیباف را تأیید کرد.
به گزارش میزان، غلامحسین اسماعیلی در نشست خبری دیروز خود در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه میرسلیم گفته اسناد و مدارکی را درباره این رشوه 65 میلیاردی به قوه قضائیه ارائه کرده؛ اما متأسفانه قوه قضائیه در این خصوص هیچ اطلاعرسانی نمیکند، گفت: این ادعایی که مطرح شده از حیث ادعا مطرح شده و گزارشی به قوه قضائیه واصل شده است. ما داریم این ادعا را بررسی میکنیم و رسیدگیها نسبت به این موضوع شروع شده است. او سپس ادامه داد: یکی از نمایندگان سابق مجلس در این ارتباط بازداشت شده و در بازداشت است؛ اما آغاز کار است و هنوز ماهیت و جزئیات موضوع روشن نشده است و نمیشود تا زمانی که ما به جمع بندی کافی در ارتباط با این موضوع نرسیدیم، اطلاعرسانی در این حوزه داشته باشیم.
سخنگوی قوه قضائیه تأکید کرد: مطمئن باشید ما در رسیدگیها آنچه از گزارشات و تخلفات به قوه قضائیه منعکس شود این اطمینان را دادهایم و باز هم تأکید میکنیم که مورد رسیدگی قرار میگیرد. ریاست قوه قضائیه اعلام کرده که ما پرونده زیرمیزی نداریم و همه پروندههایی که به ما اعلام میشود روی میز است و در حال رسیدگی است؛ اما نتیجه پرونده نیازمند رسیدگیهای قضایی است و بعد از رسیدگیهای قضایی نتیجه اعلام خواهد شد. او با این حال گفت: در موضوعی که هنوز رسیدگی نشده افراد به جای اینکه در رسانه به آن بپردازند به قوه قضائیه اعتماد کنند و مطمئن باشند که مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.
سخنگوی قوه قضائیه در سی و یکمین نشست خبری با اصحاب رسانه که چند روزی پس از روز خبرنگار برگزار شد به تشریح رابطه این قوه با خبرنگاران و رسانهها پرداخت و با تأکید بر اهمیت حرفه خبرنگاری در مواجهه با جنگ رسانهای و تحریف از ناحیه دشمنان، جامعه رسانهای را در زمینه گزارشگری فساد و آسیبهای اجتماعی چشم بینا و گوش شنوای دستگاه قضایی دانست.
اسماعیلی با بیان این عقیده که به دلیل تلاش دشمن برای نفوذ در اقشار مختلف از جمله در حوزه رسانه تشکیل پرونده و رسیدگی قضایی در این حوزه امری اجتنابناپذیر است، گفت: در یکسال اخیر هیچ روزنامه، رسانه و خبرگزاری از ناحیه قوه قضائیه توقیف نشده است و جمعی از خبرنگاران و اصحاب رسانه که قبلاً با محکومیتهایی مواجه شده بودند در دوره اخیر از عفو مقام معظم رهبری، آزادی مشروط، تعلیق مجازات و سایر ارفاقهای قانونی برخوردار شدند.
سخنگوی دستگاه قضایی در ادامه و در پاسخ به سؤال خبرنگاری در خصوص بازداشت برخی از خبرنگاران در روز خبرنگار، افزود: ما در روز خبرنگار هیچ خبرنگاری را بازداشت نکردیم. انتشاردهنده این موضوع خودش برخی اصلاحیههایی زده است. اینکه در روز خبرنگار، خبرنگاری را بازداشت کرده باشیم، صحت ندارد.
پیگیری وضعیت متهمان متواری پرونده پتروشیمی از طریق پلیس بینالملل
اسماعیلی در پاسخ به این سؤال که دستگاه قضایی در خصوص متهمان متواری پرونده پتروشیمی، مرجان شیخالاسلامی، محمدحسین شیرعلی و علی اشرف ریاحی و مهدی شریفی نیک نفس چه اقداماتی انجام داده است، گفت: این افراد همانطور که اشاره کردید در خارج از کشور به سر میبرند و لازم به توضیح میدانم که سه نفر از اینها قبل از تشکیل پرونده در خارج از کشور بودند و زمانی که پرونده تشکیل شد و به دادگاه آمد اصلاً در ایران حضور نداشتند.
سخنگوی دستگاه قضایی ادامه داد: شریفی نیک نفس در زمانی که پرونده در دادسرا مطرح بوده از کشور خارج شده است. در آن زمان پرونده در مراحل تحقیقات مقدماتی بوده و قرار مجرمیت، جلب به دادرسی و کیفرخواست صادر نشده بود و وی ممنوعالخروج نبوده و از کشور خارج شده و نفر دیگر آقای ریاحی هم اخیراً از کشور خارج شده و ممنوعالخروج بوده است و ظاهراً با اسناد جعلی و پاسپورت دیگری غیر از پاسپورت خودش از کشور خارج شده است؛ اما بارها اعلام کردیم برای یکایک افرادی که تحت تعقیب نظام قضایی هستند، بویژه در جرایم مالی و اقتصادی از طریق پلیس بینالملل و اینترپل اقدامات لازم برای بازگشت آنها به کشور انجام شده و امیدواریم که با همکاری پلیس بینالملل در اسرع وقت به کشور برگردند و به پرونده اتهامی آنها با حضور خودشان رسیدگی شود. اما فعلاً عدم حضور آنها مانع رسیدگی نیست و دادگاه حسب مستندات و محتویات پرونده حکم خود را صادر خواهد کرد.
قطعیت حکم دو جاسوس
سخنگوی قوه قضایی روز گذشته از چند مورد دستگیری افرادی که در حوزههای مختلف از جمله وزارت امور خارجه، شرکتهای تأمین کننده قطعات و پشتیبانی کننده مربوط به حوزه انرژی، وزارت دفاع و انرژی هستهای برای بیگانگان جاسوسی میکردهاند خبر داد و با ابرازخرسندی از دستگیری شارمهد، سرکرده گروهک تروریستی تندر، گفت: در همین ایام دو نفر از جاسوسان دیگر هم حکم محکومیتشان صادر شد و قطعیت پیدا کرد و در حال اجرا است. آقای مسعود مصاحب فرزند محمود که در قالب دبیرکل انجمن دوستی اتریش و ایران از طریق اقدام علیه امنیت و همکاری با رژیم اشغالگر قدس و همچنین سرویس آلمان مبادرت به جاسوسی میکرد و اطلاعات مختلفی را در حوزههای گوناگون از جمله حوزههای زیربنایی، نظامی، هستهای، موشکی، نانو و درمانی را در اختیار سرویسهای بیگانه قرار میداد، محاکمه و محکوم به ۱۰ سال حبس شد و حکم وی نیز قطعی شده است.
او افزود: محکوم دیگری هم در همین ایام داشتیم آقای شهرام شیرخانی از جواسیس بود که شناسایی شد و جاسوس انگلیس در حوزههای مختلف بود و بویژه در حوزههای حساس کشور اطلاعاتی را جمعآوری میکرد و به دنبال آلودهسازی برخی از مدیران و جذب عناصر برای سرویس بود و نه تنها خودش همکاری میکرد بلکه عناصر دیگری را هم جذب میکرد و اطلاعات قراردادهای ما را در حوزه بانک مرکزی، بانک ملی و وزارت دفاع به دشمن داده بود که شناسایی و دستگیر و محاکمه شد و به ۱۰ سال حبس محکوم شده و حکم قطعی او در حال اجراست.
به گزارش میزان، غلامحسین اسماعیلی در نشست خبری دیروز خود در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه میرسلیم گفته اسناد و مدارکی را درباره این رشوه 65 میلیاردی به قوه قضائیه ارائه کرده؛ اما متأسفانه قوه قضائیه در این خصوص هیچ اطلاعرسانی نمیکند، گفت: این ادعایی که مطرح شده از حیث ادعا مطرح شده و گزارشی به قوه قضائیه واصل شده است. ما داریم این ادعا را بررسی میکنیم و رسیدگیها نسبت به این موضوع شروع شده است. او سپس ادامه داد: یکی از نمایندگان سابق مجلس در این ارتباط بازداشت شده و در بازداشت است؛ اما آغاز کار است و هنوز ماهیت و جزئیات موضوع روشن نشده است و نمیشود تا زمانی که ما به جمع بندی کافی در ارتباط با این موضوع نرسیدیم، اطلاعرسانی در این حوزه داشته باشیم.
سخنگوی قوه قضائیه تأکید کرد: مطمئن باشید ما در رسیدگیها آنچه از گزارشات و تخلفات به قوه قضائیه منعکس شود این اطمینان را دادهایم و باز هم تأکید میکنیم که مورد رسیدگی قرار میگیرد. ریاست قوه قضائیه اعلام کرده که ما پرونده زیرمیزی نداریم و همه پروندههایی که به ما اعلام میشود روی میز است و در حال رسیدگی است؛ اما نتیجه پرونده نیازمند رسیدگیهای قضایی است و بعد از رسیدگیهای قضایی نتیجه اعلام خواهد شد. او با این حال گفت: در موضوعی که هنوز رسیدگی نشده افراد به جای اینکه در رسانه به آن بپردازند به قوه قضائیه اعتماد کنند و مطمئن باشند که مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.
سخنگوی قوه قضائیه در سی و یکمین نشست خبری با اصحاب رسانه که چند روزی پس از روز خبرنگار برگزار شد به تشریح رابطه این قوه با خبرنگاران و رسانهها پرداخت و با تأکید بر اهمیت حرفه خبرنگاری در مواجهه با جنگ رسانهای و تحریف از ناحیه دشمنان، جامعه رسانهای را در زمینه گزارشگری فساد و آسیبهای اجتماعی چشم بینا و گوش شنوای دستگاه قضایی دانست.
اسماعیلی با بیان این عقیده که به دلیل تلاش دشمن برای نفوذ در اقشار مختلف از جمله در حوزه رسانه تشکیل پرونده و رسیدگی قضایی در این حوزه امری اجتنابناپذیر است، گفت: در یکسال اخیر هیچ روزنامه، رسانه و خبرگزاری از ناحیه قوه قضائیه توقیف نشده است و جمعی از خبرنگاران و اصحاب رسانه که قبلاً با محکومیتهایی مواجه شده بودند در دوره اخیر از عفو مقام معظم رهبری، آزادی مشروط، تعلیق مجازات و سایر ارفاقهای قانونی برخوردار شدند.
سخنگوی دستگاه قضایی در ادامه و در پاسخ به سؤال خبرنگاری در خصوص بازداشت برخی از خبرنگاران در روز خبرنگار، افزود: ما در روز خبرنگار هیچ خبرنگاری را بازداشت نکردیم. انتشاردهنده این موضوع خودش برخی اصلاحیههایی زده است. اینکه در روز خبرنگار، خبرنگاری را بازداشت کرده باشیم، صحت ندارد.
پیگیری وضعیت متهمان متواری پرونده پتروشیمی از طریق پلیس بینالملل
اسماعیلی در پاسخ به این سؤال که دستگاه قضایی در خصوص متهمان متواری پرونده پتروشیمی، مرجان شیخالاسلامی، محمدحسین شیرعلی و علی اشرف ریاحی و مهدی شریفی نیک نفس چه اقداماتی انجام داده است، گفت: این افراد همانطور که اشاره کردید در خارج از کشور به سر میبرند و لازم به توضیح میدانم که سه نفر از اینها قبل از تشکیل پرونده در خارج از کشور بودند و زمانی که پرونده تشکیل شد و به دادگاه آمد اصلاً در ایران حضور نداشتند.
سخنگوی دستگاه قضایی ادامه داد: شریفی نیک نفس در زمانی که پرونده در دادسرا مطرح بوده از کشور خارج شده است. در آن زمان پرونده در مراحل تحقیقات مقدماتی بوده و قرار مجرمیت، جلب به دادرسی و کیفرخواست صادر نشده بود و وی ممنوعالخروج نبوده و از کشور خارج شده و نفر دیگر آقای ریاحی هم اخیراً از کشور خارج شده و ممنوعالخروج بوده است و ظاهراً با اسناد جعلی و پاسپورت دیگری غیر از پاسپورت خودش از کشور خارج شده است؛ اما بارها اعلام کردیم برای یکایک افرادی که تحت تعقیب نظام قضایی هستند، بویژه در جرایم مالی و اقتصادی از طریق پلیس بینالملل و اینترپل اقدامات لازم برای بازگشت آنها به کشور انجام شده و امیدواریم که با همکاری پلیس بینالملل در اسرع وقت به کشور برگردند و به پرونده اتهامی آنها با حضور خودشان رسیدگی شود. اما فعلاً عدم حضور آنها مانع رسیدگی نیست و دادگاه حسب مستندات و محتویات پرونده حکم خود را صادر خواهد کرد.
قطعیت حکم دو جاسوس
سخنگوی قوه قضایی روز گذشته از چند مورد دستگیری افرادی که در حوزههای مختلف از جمله وزارت امور خارجه، شرکتهای تأمین کننده قطعات و پشتیبانی کننده مربوط به حوزه انرژی، وزارت دفاع و انرژی هستهای برای بیگانگان جاسوسی میکردهاند خبر داد و با ابرازخرسندی از دستگیری شارمهد، سرکرده گروهک تروریستی تندر، گفت: در همین ایام دو نفر از جاسوسان دیگر هم حکم محکومیتشان صادر شد و قطعیت پیدا کرد و در حال اجرا است. آقای مسعود مصاحب فرزند محمود که در قالب دبیرکل انجمن دوستی اتریش و ایران از طریق اقدام علیه امنیت و همکاری با رژیم اشغالگر قدس و همچنین سرویس آلمان مبادرت به جاسوسی میکرد و اطلاعات مختلفی را در حوزههای گوناگون از جمله حوزههای زیربنایی، نظامی، هستهای، موشکی، نانو و درمانی را در اختیار سرویسهای بیگانه قرار میداد، محاکمه و محکوم به ۱۰ سال حبس شد و حکم وی نیز قطعی شده است.
او افزود: محکوم دیگری هم در همین ایام داشتیم آقای شهرام شیرخانی از جواسیس بود که شناسایی شد و جاسوس انگلیس در حوزههای مختلف بود و بویژه در حوزههای حساس کشور اطلاعاتی را جمعآوری میکرد و به دنبال آلودهسازی برخی از مدیران و جذب عناصر برای سرویس بود و نه تنها خودش همکاری میکرد بلکه عناصر دیگری را هم جذب میکرد و اطلاعات قراردادهای ما را در حوزه بانک مرکزی، بانک ملی و وزارت دفاع به دشمن داده بود که شناسایی و دستگیر و محاکمه شد و به ۱۰ سال حبس محکوم شده و حکم قطعی او در حال اجراست.
واکسن کرونای روسی ثبت شد
پوتین با اعلام ساخت واکسن مقابله با ویروس کرونا گفت یکی از دخترانم این واکسن را تزریق کرده است
بنفشه غلامی/ سرانجام روسیه موفق شد گوی سبقت در رقابت بر سر ساخت واکسن کرونا را از دیگر کشورهای جهان ربوده و نام خود را به عنوان نخستین سازنده این واکسن به ثبت برساند.
یک هفته پس از شنیده شدن زمزمههایی درباره ساخته شدن واکسن کرونا در روسیه، روز گذشته «ولادیمیر پوتین» به طور رسمی خبر داد، روسیه نخستین واکسن کرونا در جهان را به ثبت رساند. او همچنین اعلام کرد، یکی از دخترانش این واکسن را دریافت کرده است. به گزارش «اسپوتنیک»، «ولادیمیر پوتین» که در جلسه مجازی هیأت دولت سخن میگفت، تأکید کرد: «امیدوارم بتوانیم تولید انبوه این واکسن را که اهمیت بسیاری دارد، در آیندهای نزدیک آغاز کنیم.» وی همچنین ابراز امیدواری کرد: «همکاران ما در خارج نیز بتوانند به این مرحله برسند و داروخانهها و مراکز پزشکی در حد نیاز به دارو و واکسن کرونا مجهز شوند.» رئیس جمهوری روسیه سپس از وزیر بهداشت خود خواست اطلاعات لازم را درباره این واکسن که به یاد فضاپیمای «اسپوتنیک» که درهای فضا را به روی بشریت باز کرد و نام آن «اسپوتنیک 5» گذاشته شده است، ارائه دهد.
«میخائیل موراشکوف»، وزیر بهداشت روسیه نیز با تأکید بر اینکه این واکسن، کاملاً مؤثر است و سطح ایمنی ثابتی به فرد دریافت کننده، میدهد، گفت: «این واکسن در مرکز تحقیقات پزشکی گامالیا تهیه شده و قرار است تولید انبوه آن در این مرکز و کمپانی بینوفارم انجام شود. این واکسن که در دو مرحله به دریافت کننده تزریق می شود، مورد آزمایش قرار گرفته و تأیید شده است.» به گفته وی این واکسن ایمنی دو ساله به فرد دریافت کننده واکسن میدهد. « موراشکوف» همچنین خبر داد شماری از کشورهای جهان از هفته قبل که زمزمه ساخت واکسن کرونا در روسیه به گوش رسید، از مسکو درخواست کردند، آنها را نیز در لیست دریافت کنندگان واکسن قرار دهند. برخی منابع شمار این کشورها را تا 20 کشور اعلام کرده اند. صندوق سرمایهگذاری مستقیم روسیه اعلام کرده است، سرمایهگذاری برای تولید واکسن «اسپوتنیک5» که با همکاری وزارت دفاع روسیه و مرکز تحقیقات پزشکی گامالیا ساخته شده، را تقبل کرده است. انتظار میرود این واکسن اول ژانویه 2021 به تولید انبوه رسیده و در اختیار مردم قرار گیرد. روسیه آزمایشهای بالینی برای ساخت «اسپوتنیک5» را از 18 ژوئن آغاز کرد و تاکنون 38 داوطلب آن را دریافت کردهاند که آزمایشها نشان میدهد همگی این افراد به سطح ایمنی کامل دربرابر کرونا رسیدهاند. با این حال چند روز پیش انجمن سازمان های تحقیقات کلینیکی روسیه (آ.او.ک.ای) از وزیر بهداشت روسیه خواسته بود تا زمانی که این واکسن در سومین مرحله نیز مورد آزمایش قرار نگرفته است، از ثبت آن خودداری کند. رئیس مرکز تحقیقات پزشکی گامالیا هم با تأکید بر موثر بودن«اسپوتنیک5»، تأکید کرده است، این واکسن نیز مانند هر واکسن دیگری ممکن است برای برخی مناسب نباشد و کسانی که دچار بیماری های مزمن هستند، باید پیش از دریافت آن، مشکلات خود را با پزشک درمیان بگذارند.
ساخت این واکسن در روسیه در حالی به موفقیت رسیده است که پیشتر اروپاییان بابت آن ابراز نگرانی کرده بودند. روسیه پس از گازی که به اروپا صادر میکند و در صورت لزوم از آن به عنوان ابزار فشار استفاده میکند، با ساخت «اسپوتنیک5» میتواند صاحب ابزار فشار جدیدی بر اروپا شود.
6 پرستار از تجربه مواجهه با بیماران کرونایی به «ایران» میگویند
پرستاران در برزخ کرونا
همراه با یادداشتی از محمد شریفی مقدم ، دبیرکل خانه پرستاری
فریبا خان احمدی
خبرنگار
«ما مرگهایی را به چشممان دیدیم که تا به حال ندیده بودیم. مثل مرگ زن و شوهری که به فاصله چند ساعت از هم فوت کردند و بچه 10 سالهشان تنها ماند، ماه پیش هم مادر و پسری مبتلا به کرونا در بخش کرونای بیمارستان بهارلو فوت شدند، دو هفته گذشته نیز خانم باردار 5 ماهه جانش را در همین بیمارستان از دست داد.» این روایتها تنها بخشی از هزاران مرگ غریبانهای است که زخمهای عمیقی بر روح و روان پرستاران بخشهای کرونایی بیمارستانها به جا گذاشته است . در حالی که این روزها بارها ویدئوهایی از پرستاران با رد ماسک و عینک روی صورت منتشر و از فداکاریهایشان گفته میشود اما گفتوگوی ما با پرستاران استانهای خوزستان، خراسان رضوی، تهران و گیلان حکایت از این دارد که جدای از خستگی جسمی، آنها در شرایط روحی و روانی مساعدی به سر نمیبرند. همزمان با طولانی شدن اپیدمی ویروس کرونا در کشور، هر روز درباره خستگی کادر درمان از سوی رسانهها مباحثی مطرح میشود اما حالا پرستاران که نامشان را مدافعان سلامت گذاشتهایم مدتهاست در محاصره ویروس کرونا قرار گرفتهاند و عدم رعایت دستورالعملهای بهداشتی، جان آنها را به خطر میاندازد. محافظان سلامتی که بیش از توانشان از جان مایه گذاشتهاند و حالا که شماری از آنها را از دست دادهایم خیلی از همکارانشان روی همان تختها برای دم و بازدم میجنگند. آمارهای سازمان نظام پزشکی نشان میدهد که تاکنون 138 نفر از کادر درمان بر اثر ابتلا به کرونا شهید شدهاند که 20.37 درصد از شهدا در گروه پرستاری هستند. رئیس کل سازمان نظام پرستاری به «ایران» میگوید تاکنون حدود 9 هزار نفر از پرستاران مبتلا به کرونا شدهاند و از این 9 هزار نفر بیش از 4 هزار پرستار در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماری کووید 19 هستند و عملاً از چرخه خدمت در مرکز درمانی خارج شدهاند. این اتفاق در حالی است که هفته پیش معاون بهداشت وزیر بهداشت در گفت گو با ما از صدور مجوز استخدام 3 هزار پرستار از طرف سازمان برنامه و بودجه خبر داد تا بتوان این تعداد پرستار را جایگزین آن 4 هزار نفری کرد که از گردونه خدمت در بیمارستانها خارج شدهاند. شش ماه از آغاز بحران کووید 19 میگذرد ولی این روزها و ماهها برای کادر درمان گویی سالها گذشته است و آنها خسته و درماندهاند. گلایههای پرستاران محدود به خستگی جسمیشان نیست شرایط این روزها آنها را در معرض افسردگی قرار داده است و حالا پرستاران از افسردگی و خستگی روحیشان میگویند چون چندشیفته کار میکنند، چون 18 ساعت در بیمارستان کشیک میمانند بدون آنکه یک لیوان آب یا چای بنوشند، چون ما پروتکلهای بهداشتی را آنچنان که باید و شاید رعایت نمیکنیم. پرستارها مدتهاست فرزندانشان را در آغوش نگرفتهاند، ماههاست که از دیدن خانوادهشان محروم ماندهاند. آنها میگویند؛ مریضها زیاد شدهاند و دیگر توانی برایشان باقی نمانده است. کرونا جدای از خستگی جسمی بار روحی زیادی بر کادر درمان به جای گذاشته و حتی در این میان خانواده کادر درمان را هم با خودش درگیر کرده است مانند دختر20 ماهه ناهید پرستار بخش کرونای بیمارستان بهارلو تهران که دچار اضطراب جدایی شده است یا دختر 7 ساله خانم اصولی پرستار بیمارستان مشهد که از شبکه شاد جا ماند و....
این همه مرگ خستهمان کرد
سمیه اصولی با بیش از 12 سال سابقه پرستاری، در اورژانس بیمارستان امام رضا(ع) مشهد به عنوان سانتر کرونا مشغول است. او وقتی با حجم بالای مراجعات بیماران مبتلا به کووید 19 روبهرو شد، داوطلبانه انتخاب کرد که در اورژانس کروناییها بماند، مثل بقیه همکارانش. او میگوید که رئیس بیمارستان هیچ پرستاری را مجبور به ماندن نکرد.
اصولی 36 ساله است و یک فرزند دارد؛ سارینای 8 ساله. سوم اسفند 98 رسیدگی و مراقبت از بیماران کرونا رسماً در اورژانس بیمارستان امام رضا مشهد کلید خورد و او از آن زمان تا نیمه اردیبهشت هر روز 18 ساعت شیفت طولانی در بیمارستان میماند و چند برابر ساعت موظفی ماهانهاش کار کرد آن هم با گانهایی که از سرتا پا آنها را محافظت میکند و در کنار آن باید تعرق زیاد، دستکش، سه ماسک، عینک و شیلد را هم اضافه کرد.
پرستار اصولی، سارینای 8 سالهاش را دست مادرش سپرد و دو ماه تمام هیچ یک از اعضای خانوادهاش را ندید بعد از آن و با روند کاهشی آمار مبتلایان خوشحال شدند اما این شادی چندان دوام نیاورد و یک مرتبه اوایل تیر ماه وضعیت به مراتب بدتر از گذشته شد، مراجعان زیادی که با علائم شدیدتر به بیمارستان مراجعه کردند. از آن روزها تاکنون فاصله او و خانوادهاش بیشتر و بیشتر شده و یک بار هم نتوانسته پدر و مادرش را ببیند و سارینا را در آغوش بگیرد. اصولی از جمله پرستارانی است که حاضر شده از مرگ آدمها وعجیبترین و تلخترین تجربه زندگی و سابقه حرفهایاش تعریف کند. او میگوید «وقتی مهد کودکها و مدارس بسته شد بچه را پیش خانوادههایمان گذاشتیم اما همسران برخی از همکاران با سر کار آمدن آنها مشکل داشتند ولی پرستاران فداکارانه ایستادند و بیماران را تنها نگذاشتند. از همه زندگیمان گذشتیم. سخت است خانوادهات را کنار بگذاری و بروی تو دل خطر یعنی بخش کروناییها. به هر حال جو بدی حاکم بود و بعد هم که مرگ و میر زیاد شد عملاً همه ترسیده بودیم.»
این پرستار در ادامه درباره مشکلات کارش در 6 ماه گذشته میگوید: «کار در بخش کرونایی از آن جهت سختتر بود و هست که بیماران همراهی ندارند ما باید نقش خانواده را هم برایشان بازی کنیم. در عین حال مجبوریم اطلاعات بیمار را به خانوادههایشان بدهیم به همین خاطر باید همه اطلاعات بیمار را لحظه به لحظه به ذهنمان بسپاریم. این خودش فشار مضاعف است.» میپرسم این ایام پای تختهای بستریها با چه واقعیتی روبهرو شدهاید؟ نمیترسید؟ او میگوید «کشیکهای وحشتناکی را تجربه کردهام. آمار مرگ بالا بود. ما جوانانی را دیدیم که با تنگی نفس و افت شدید سطح اکسیژن خون میمردند، فقط هم بهخاطر اینکه اعتقادی به زدن ماسک نداشتند. خانوادهها نمیتوانستند بپذیرند بیمارشان به این راحتی فوت میکند. ما بیماران زیر 30 سال داشتیم که پس از ساعتها تلاش برای احیا فوت میکردند. همه در بهت بودیم. بیشترشان با تب و تنگی نفس به اورژانس میرسیدند. خیلی از این مریضهای جوان آنقدر دیر رسیده بودند که هیچ کاری برایشان ممکن نبود. آنقدر تنگی نفس داشتند که دستگاه اکسیژن هم کاری از پیش نمیبرد و باید اینتوبه(عبور لوله به مجاری هوایی) میشدند.
آن همه مرگ ما را خسته کرد. خسته شدیم از اینکه هر بار مریض اینتوبه میشد و کمتر از 48 ساعت از دست میرفت. چون همراه نداشتند خیلی تنها بودند هر کاری میکردیم نجاتشان بدهیم اما بیفایده بود و بیماران در مقابل چشممان از دست میرفتند. همه اینها فشار روانی زیادی را به ما تحمیل میکرد. این اواخر هم که آنقدر تعداد مریضها زیاد شد که بعضیهایشان مراقبت و رسیدگی بموقع نگرفتند. ابتلای کادر درمان هم اواخر خیلی زیاد شد خیلی از پرستاران هر شیفت به خاطر ابتلا به کرونا استعلاجی میرفتند به هر حال سیستم دفاعی بدن ما هم تا یک جایی توان و کشش دارد. خیلی از ما پرستاران افسردگی گرفتیم. هر روز با بیمار آلوده سر و کار داشتیم و نمیتوانستیم خانه برویم یا به خانوادهمان رسیدگی کنیم، بچهمان را بغل کنیم، ببوسیم همه اینها مشکلات روحی برایمان درست کرده است.»
پژوهشها نشان میدهد که پرستاران در معرض بیشترین تهدیدهای روانی ناشی از بیماری کووید-19 قرار گرفتهاند. تجربههای منفی روانشناختی ناشی از کرونا در پرستاران از جمله خستگی، ناراحتی، درماندگی ناشی از کار با شدت زیاد، اضطراب و نگرانی درباره اعضای خانواده نکته بسیار مهم و آشکاری است. پرستار اصولی هر وقت حرف از دخترش به میان میآید بغض راه گلویش را میبندد، این را حتی میشود از پشت تلفن احساس کرد که این زن چقدر خسته و کلافه و افسرده است. «دخترم بیش فعال است. بعد از آنکه شبکه شاد راهاندازی شد سارینا از درس و کتاب دور ماند. به هر حال من خودم بالا سرش نبودم و با پایه ضعیف کلاس اول را تمام کرد. اینها را هیچ کسی نمیبیند و شاید کسی نتواند درک کند.»
پرستاران از برخی بدقولیها هم گلایه دارند. به گفته آنها، عدد و ارقام حق کرونایی که وزارت بهداشت به دانشگاههای علوم پزشکی تخصیص داده با آنچه که به پرستاران پرداخت کردهاند خیلی کمتر از دستورالعملهای وزارت بهداشت است. قرار بود برای هر ساعت 25 هزار تومان حق کرونا پرداخت شود که تنها نیمی از این مبلغ به پرستاران پرداخت شد. پرستاران به جای دو میلیون و پانصد هزار تومان در ماه، تاکنون سر جمع چهار میلیون تومان دریافت کردهاند. افزایش میزان بیماران بدحال حالا باعث مشکلات روحی و روانی آنها شده. در آن لباسهای سنگین، عرق کردن و گذراندن 12 تا 18ساعت شیفت بدون آنکه فرصت و امکان رفتن به سرویس بهداشتی را داشته باشند، طاقتفرساست. اصولی میگوید: «اگر هنگام شیفت دستشویی برویم باید گانها را از تنمان در بیاوریم و باز هم به دلیل کمبود تجهیزات چون گان دومی در کار نیست پس ترجیح میدهیم سرویس بهداشتی هم نرویم. ما در هر شیفت نزدیک به 400 بیمار را تریاژ(احیا) میکنیم. بخش به قدری شلوغ میشود که خوردن چای و آب کلاً تعطیل میشود. پوست دستمان از شدت اگزما زخم شده است.»
سه روز کامل شیفت بودم
نازنین غلامی پرستار بیمارستان پورسینای رشت است. او از جمله پرستاران فعال در بخش خصوصی است که در بحران کرونا بهدلیل کمبود شدید نیرو در مراکز درمان دولتی بهعنوان شرکتی داوطلب راهی بیمارستان دولتی شد. او از میان تمام بیمارستانهای دولتی به مهمترین سانتر کرونا در رشت و در عین حال شلوغترین بیمارستان آمد تا در کنار مدافعان سلامت قرار بگیرد. او یکی از پرستارانی است که در این دوره شرایط سختی را در بخش کرونایی بیمارستان پور سینای رشت داشته است.
«آن اوایل خیلی از بیمارستانهای خصوصی اجازه گذاشتن ماسک را به ما نمیدادند، میگفتند بیمار ممکن است جبهه بگیرد یا بترسد. مراکز درمان دولتی هم ماسک به تعداد محدود موجود بود، لباس حفاظتی نداشتیم و خیلی از همکاران درگیر این ویروس شدند. کم کم کمکهای مردمی به داد ما رسید. اوضاع در اسفندماه به معنای واقعی فاجعه بود. هر مریضی میآمد، تنگی نفس شدید داشت. ما ترسیده بودیم روز به روز تعداد فوتیها بالا میرفت از جوان تا پیر فوت میکردند.
بیمارستانها بشدت شلوغ شده بود اصلاً تخت خالی نبود هر نقطهای از بیمارستان که فکر کنید مریض خوابیده بود. تعداد مریضها خیلی بالا و تعداد پرستارها بشدت کم بود. سه روز پشت سر هم سر پا شیفت میدادیم. بعضی همکاران هفتهها در بیمارستان میماندند چون همراه خانواده زندگی میکردند و جایی نداشتند بروند.» او در ادامه از برخی رفتارهای بهداشتی مردم گلایه میکند و میگوید: «مردم فکر میکنند ویروس کرونا از بین رفته یا اینکه جوانان کرونا نمیگیرند. این گونه نیست کادر درمان توانایی رسیدگی به بیماران را ندارد، باور کنید خیلیهایشان افسردگی گرفتند. توان شیفت دادن نداریم. 12 ساعت تمام ماسک را داخل بخش از صورتم برنمیدارم حتی یک قطره آب نمیتوانیم بخوریم چون اگر ماسک را برداریم، ماسک دیگری نداریم جایگزین کنیم.»
کسی جرأت نمیکرد جسد مریضش را تحویل بگیرد
«من برای اولین بار از نزدیک صدای اشهد بیمارم را در بخش آیسییو شنیدم. شیفت شب بود. مریض مشکل تنفسی داشت و اکسیژن مداوم میگرفت ازم خواست تنهایش نگذارم. دیدم زیر زبان اشهدش را خواند. یک دفعه علائم حیاتی مریض را روی مانیتور دیدم که انتهای حیاتش را نشان میداد تمام تلاشم این بود که این خانم برگردد ولی برنگشت، این صحنه مدام جلوی چشمانم است.»
بهاره قلیزاده پرستار 28 ساله بیمارستان شهید نورانینژاد شهرستان تالش است. او از تجربیات و مشاهداتش در 6 ماه گذشته میگوید: «راستش را بخواهید این وضعیت دیگر خیلی خستهکننده شده است. نمیدانیم وضع تا کی این گونه ادامه دارد. بیماران یک مرتبه زیاد شدند. درست است ترخیص داریم اما مرتب در حال بستری بیماران جدید هستیم. خیلیها از ترس بیماری یا فشار خانوادهها خودشان را از این میدان جنگ کنار کشیدند.
بیماران کرونایی که التهاب ریهشان شدید است، به بخش آیسییو منتقل میشوند. با علائم سطح اکسیژن پایین خون، تنگی نفس و خفگی. ریههاشون پر از ترشحات میشود. ما چند تا ماسک و عینک محافظ و شیلد و گان سرهمی میپوشیدیم تا ترشحات ریه را تخلیه کنیم تا التهاب ریه کم بشود. مریض را به ونتیلاتور هم که وصل میکردیم و داروی خوابآور میدادیم تا تنفس مصنوعی بگیرد با مریضها صحبت میکردیم و هر آنچه لازم بود، برایشان توضیح میدادیم. کار با آن لباسها هیچ جایی برای تنفس باقی نمیگذارد. بعد از هر کشیک که میخواهیم شیفت را به همکارمان تحویل دهیم لرز شدید میگیریم که قابل تعریف نیست. هر روز خبرهای بد؛ آمار فوت و بستری و پذیرش بالا خیلی نگران کننده است. یک بار که رفتم داروهای بیمار داخل بخش آیسییو را بدهم، به محض اینکه داروهایش را دادم به طور ناگهانی آب گلویش، پرید روی صورتم. آن لحظه فقط خدا را صدا کردم که اگر کرونا بگیرم به پدر و مادرم منتقل نشود. به هر حال همه کرونا مثبت بودند و سیتیها همه درگیر بودند اما من با عشق و علاقه پرستار شدم. سوگند خوردیم که جان بیماران را نجات دهیم. صادقانه بگویم ترس بر ما غلبه کرده بود از لحظهای که از بیمارستان بیرون میآمدم تا خانه در مسیر گریه میکردم و میگفتم خدایا اتفاقی برای مامانم نیفتد. مادرم بیماری زمینهای دارد. به خانه که رسیدم، رفتم زیرزمین خانه لباسهایم را درآوردم و بعد خودم را در اتاقم حبس کردم. چارهای نبود حتی ماههای اول از پلههای خانه بالا نمیرفتم فکر میکردم قدم به قدمم ویروس است. هر روز پدرم از زیر قرآن من را رد میکرد. پدرم میگفت این قرآن باید محافظ شما و کادر درمان باشد.» قلیزاده در ادامه میافزاید: «هر مریضی که میمرد، ما به اقوامش تلفن میزدیم و خبر میدادیم. آن اوایل گاهی کسی جرأت نمیکرد جسد عزیزش را از بیمارستان تحویل بگیرد و تا این حد شرایط سخت بود. کادر درمان 6 ماه تمام شاهد مرگ غریبانه هموطنانشان هستند و هنوز هم این مرگها ادامه دارد در حالی که اپیدمی طوری است که با رعایت پروتکلهای بهداشتی کم میشود. هنوز هم که هنوز است در خیابانها ماشین عروس میبینیم که در خانه یا باغ جشن میگیرند. آمار روبه کاهش بود اما دوباره علی رغم توصیههای بهداشتی ، همکاری مردم ضعیف شده است.»
پرستاران در خوزستان 15 کیلو وزن کم کردند
«هر چه از روزهای تلخ بخش کووید 19 بگویم، کم گفتهام. مادری بود که 20 روز تمام پسرش را ندیده بود گفتم که بیمار کرونایی ممنوع الملاقات است و نمیتوانی پسرت را ببینی، آیا حاضری ویروس را با خودت به تاکسی و خانه ببری؟ فرزند این مادر یک روز بعد فوت کرد. خجالت میکشیدم به صورت این مادر نگاه کنم.»
نسرین خالدی، سرپرستار و مسئول بخش کرونای بیمارستان اهواز، یکی از پرستارانی است که با وجود داشتن بیماری زمینهای میدان مبارزه با ویروس کرونا را خالی نکرد. میگوید که برخی از پرستاران بهدلیل شرایطی که داشتند؛ بارداری، پرفشاری خون، دیابت، نقص سیستم ایمنی بدن یا حتی بهدلیل ترس از ابتلا انتخاب کردند که به بخشهای کم خطر منتقل شوند.
او درباره آن روزها میگوید: «گفتم اگر بروم پرسنلم به تبعیت از من میدان را خالی میکنند، میدانستم اگر گرفتار بیماری شوم شاید برگشتی در کار نباشد اما انتخاب کردم که بمانم و مردم را تنها نگذارم. اگر بگویم 24 ساعت تمام در بخش کرونایی بودم، دروغ نگفتهام. از 40 نفر از پرسنل پرستاریام 30 نفرشان کرونا گرفتند. اوضاع خیلی سخت بود دو هفته پشت سر هم 14 نیرو از بخش خارج شدند و به فاصله دو تا سه روز 4 تست کرونای 4 پرستار بخش مثبت شد. حساب کنید 50 بیمار بستری در بخش داشتم و مجبور میشدم با دو پرستار بخش را بچرخانم. اگر بگویم تعداد کم پرستار باعث نارضایتی بیمار نمیشد، دروغ گفتهام. کمبود پرسنل خواه، ناخواه باعث کم کاری میشد. نیروی کارآزموده نداشتیم. نیروهای کمکی هم که از بیمارستانهای دیگر ارجاع داده میشدند تا میآمدند و جای دارو، یخچال و تجهیزات را پیدا کنند چند روز طول میکشید با این حال پرسنل بیشتر از توانشان زحمت کشیدند. اینجا باید از بعضی از مدیران گله کنم که با وجود آنکه وزارت بهداشت اعلام کرد حق کرونای پرسنل درمان را پرداخت کرده اما هیچ کدام از این وعدهها از سوی دانشگاه محقق نشد و پرسنل پرستاری بخش کرونا دلسرد شدهاند.» برای پرستاران بخش کرونا هر بار دیدن نفسهای تند بیماران، صدای نالههایشان، تب بالا و افت ناگهانی فشار اکسیژن خونشان بغضی بود که راه گلویشان را میبست و آنها را نگرانتر از همیشه میکرد. «ما ساعت خواب، غذا و استراحتمان را از دست داده بودیم. مرگ جلوی چشم ما بود و تلاش میکردیم آدمها را زنده نگه داریم. روزهای اخیر از دیدن آن همه مرگ در خوزستان خیلی اذیت شدیم. تصویر ذهنی ما این شده بود که پیک کرونا در خوزستان با شدت بیشتری شروع شده و اکثر بیماران بستری محکوم به مرگ هستند. شما عکسهای قبل کووید پرستاران را نگاه کنید و بیایید وضعیت فعلیشان را هم از نزدیک ببینید هر کدامشان حداقل 15 کیلو وزن کم کردند. با دو ماسک و شیلد و دوتا دستکش و گان اورال که نمیتوان غذا خورد. به همه این مشکلات گرمای خوزستان را هم اضافه کنید وقتی لباسمان را درمیآوردیم، لباسهای زیر گان را میچلاندیم و روی بند میانداختیم.» به گفته خالدی، بیشتر پرستاران دستهایشان دچار تاولهای آبدار شده ولی مجبورند سر کار بیایند. او هم مثل بقیه همکارانش 6 ماه است دخترش را در آغوش نگرفته و نبوسیده. دخترش بارها گریه کرده و گفته حاضر است کرونا بگیرد اما مادرش را بغل کند.
میپرسم نمیترسین بیمار کرونایی را اینتوبه کنید آن هم به فاصله کمتر از 10 سانتیمتر از مریض کرونایی؟ در جواب میگوید: «یکی از پرسنل من به خاطر سر و کار داشتن با مریض کرونایی با همسرشان دچار مشکل شد، همسرش میگفت که بشین خانه هر چه دولت بابت حقوق پرستار میدهد دو برابرش را میدهد؛ در نهایت با رایزنی ما سر کارش برگشت.
من خودم بهعنوان سرپرستار دچار مشکلات روحی و روانی شدم. واقعاً بریدهام. احساس افسردگی میکنم. فرض کنید بیمار جوان مبتلا به کرونا به بیمارستان میآید و با ناراحتی میگوید که میمیرد، بعد از دو ساعت اینتوبه میشود و در نهایت «ارست» و یک ساعت بعد فوت میکند اینها همه عقده میشود روی دلمان. میشود استرس و ناراحتی.»
سرپرستار بیمارستان اهواز در ادامه با اشاره به کمبود تخت آیسییو و تلخیهای آن میگوید: «کل بیمارستان ما 8 تخت آیسییو، 8 تخت جنرال و مسمومیت و 4 تخت تنفسی داشت. حسابش را بکنید چه وضعی بود وقتی کرونا شیوع پیدا کرد سیسییو را به آیسییو تغییر کاربری دادیم. دستگاه تنفسی هم آوردند ولی نیروی کار در آیسییو نداشتیم. نمیتوانستیم نیروی سیسییو را به آیسییو انتقال دهیم. اینها که نمیتوانستند از پس کار بربیایند. از پرستار بخش جنرال مغز به بخش آیسییو نیرو میفرستادیم که شیفت بدهد این فقط پر کردن نیرو بود، نیروها آموزش ندیده بودند. ما بخش زنان بودیم که 60 تخت داشت. قرار بود به خاطر رعایت فواصل تختها، 30 تخت به کروناییها اختصاص بدهیم ولی 43 بیمار کرونایی کمتر در بخش بستری نمیشد. از او میپرسم کم سن و سالترین بیمارتان چند سال داشت؟ با صدای بغضآلود میگوید: «کوچکترینشان غزال 11 ساله بود که متأسفانه فوت کرد. او حدود یک هفته روی تخت 7 بستری بود و روز به روز وضعیتش بدتر و تنگی نفسش بیشتر میشد. فقط مادرش را میخواست. گفتم قانونشکنی کنم. اجازه دادیم مادر با لباس حفاظتی بالا سر غزال بیاید. اما دخترک بعد از چند روز در آی سی یو اینتوبه شد و فوت کرد. مادرش گفت با غزال رفته بودند عروسی.»
خالدی میافزاید: مراسم عروسی و عزا اصلیترین علت افزایش تعداد مبتلایان و فوتیها در استان خوزستان بوده است و تا زمانی که از هر خانواده و طایفهای یک یا دو نفر بهخاطر کرونا فوت نمیشد، برگزاری مراسم عروسی و عزا را رها نمیکردند. «الان شما در خیابانهای اهواز راه بروید در هر کوچه سه یا چهار پلاکارد سیاه میبینید. البته بعد از افزایش آمار فوتیها برگزاری این مراسمها خیلی کمتر شده است. قبلاً وقتی از بیمارستان بیرون میآمدم و مردم را بدون ماسک میدیدم دوست داشتم همان موقع جیغ بزنم و بگویم بیایید با من بیمارستان برویم تا ببینید مردم چطور روی تخت با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. الان که بیرون میآیم، 90 درصد مردم با ماسک هستند و این خودش دلگرمی است.»
استراحت را فرستاده ایم مرخصی!
سعیده میرزایی پرستار24 ساله بخش کرونای بیمارستان امام تهران است. این پرستار طرحی بیش از دو ماه را در آیسییو بالای سر بیماران اینتوبه بوده است. او میگوید بیشتر ترس کادر درمان در بخشهای کرونایی بهدلیل انتقال این بیماری به اعضای خانوادهشان است. «به هر حال همین ماسک پزشکی که میزنیم خودش هزار تا ایراد دارد گاهی بندش پاره میشود گاهی استاندارد لازم را در برابر ورود ویروس ندارد. شرایط در بخش آیسییو کاملاً فرق میکند. بیماران آیسییو که اینتوبه میشوند مدام ترشحاتشان باید ساکشن شود گاهی عینک و شیلد هم در دسترسمان نیست و همینها ریسک ابتلا را بالا میبرد.
در بخش کرونا مریضهایی که هوشیارند، قبل از اینکه بدحال شوند از نگرانیهایشان به ما میگویند، از خانوادهشان؛ از اضطراب مرگ. گریه میکنند و بعد هم سرفه حرفهایشان را ناتمام میگذارد. در آیسییو هم بیمارانی که به دستگاه وصلشان کردیم، هوشیار نیستند. ما خودمان غذای مریض را میدهیم با آنها صحبت میکنیم چون آخرین حس این بیماران حس شنوایی است. او در ادامه از استعفای برخی همکارانش بهدنبال موج دوم کرونا در مراکز درمانی خبر میدهد و میگوید: «همسران برخی از پرستاران اجازه نمیدادند سر کارشان حاضر شوند. در موج دوم خیلی از کادر درمان به خاطر شرایط سیستم ایمنی بدنشان استعفا داده و بیمارستان را ترک کردند. برای همین هم ما تا جایی که بتوانیم از جان و دل مایه میگذاریم حتی تایم چند ساعت استراحت را بیدار میمانیم و کارهای عقب افتاده را انجام میدهیم. کمبود نیرو و تجهیزات همیشه بوده و با آمدن کرونا بدتر هم شده است.» پرستاران شاغل در بخش کووید از اینکه کارانهشان هیچ تفاوتی با پرستاران بخشهای دیگر ندارد ناراضیاند. به گفته میرزایی، تاکنون هیچ نوع تشویقی و کارانهای برایشان پرداخت نشده اگرچه همیشه حرف و حدیثش از زمان بحران کووید-19 مطرح بود.
هم به درمان توجه داشتیم هم به حمایت روحی
ناهید هاشمی، پرستار بیمارستان بهارلو تهران است. او در همان روزهای نخست شیوع کرونا چمدانهای دختران 8 ساله و 20 ماههاش را با گریه بست و فرستادشان به خانه مادربزرگ در شمال. میدانست با این وضعیت دیگر زمانی برای رسیدگی به آنها ندارد و از طرفی میترسید به کرونا مبتلا شود و این ویروس را ناخواسته به دخترانش انتقال دهد.
او برایمان از اوایل شیوع کرونا و شرایط کاریش این گونه میگوید: «تقریباً تمام بیماران علاوه بر مشکل بیماری جسمی کرونا دچار اضطراب و افسردگی شده بودند و بسیاری از بیماران بخصوص افراد بالای 40 سال امیدی به بازگشت به خانه نداشتند. ما علاوه بر کار درمان از نظر روحی مجبور بودیم بیماران را حمایت کرده و با آنها صحبت کنیم و امید به آنها بدهیم. ناگفته نماند آن دوران نیروهای جهادی از نظر رسیدگی و انجام کارهای اولیه بیماران خیلی کمک کردند و مثل یک همدم و همراه برای بیماران بودند. گاهی میدیدم بیماری ناامید است بنابراین مجبور بودم الکی بگویم من هم مبتلا بودم ببین الان خوب شدم و دارم از شما پرستاری میکنم. کار ما فقط درمان نبود بلکه در کنارش حمایت از بیمار هم بود.» موضوعی که همه پرستارانی که با آنها مصاحبه کردهایم از آن گلهمند بودند، ماسک و حتی لباسی که مجبور بودند به تن کنند. گرمای زیاد و محدودیت در حرکات دست تنها گوشهای از مشکلاتشان است. در کنار این مشکلات روبهرو شدن با وضعیت بغرنج برخی بیماران و حتی مرگ آنها زخمی بود که بر روح و روان آنها وارد میشد. وقتی حرف از بخش مراقبتهای ویژه و مرگ بیماران میافتد آنها ناخواسته بغضشان میگیرد و به پهنای صورت اشکشان سرازیر میشود. «در رابطه با سختی کار پرستاران در دوران کار باید بگویم افرادی که از بیرون ما را میدیدند، میگفتند کار با این لباسها سخت است اینکه همیشه ماسک روی صورتمان باشد کلافهکننده است ولی باور کنید این فقط یک گوشه از سختی کار ما بود. درست است که در یک ساعت اول بعد از پوشیدن لباسها از شدت گرما خیس عرق میشدیم و با ماسک نفس کشیدن برایمان سخت بود و عینک و شیلد بالای سر مریض بخار میکرد و کار سخت پیش میرفت اما بعد مسائل روانی و روحی برای ما سنگینتر بود.
قرار گرفتن در آن محیط و کنار بیماران بدحال بودن و فکر و ترس از مبتلا شدن. همچنین با دیدن مرگ بیماران اشک میریختیم. از شنیدن حرفهایشان بغض میکردیم شرایط روحی به قدری در ایستگاه پرستاری بد و استرس حاکم بود که همه پرسنل بغض داشتند و همه دنبال بهانه بودند تا اشک بریزند برای همین با یک تلنگری اشک همه سرازیر میشد. شاید باور نکنید ولی من اصلاً دوست ندارم به آن روزها فکر کنم در محیط بیمارستان یک جور استرس داشتیم در محیط خارج از بیمارستان یک جور دیگر. ما همه بین خانواده زندگی میکردیم و ترس از اینکه برای افراد خانواده ناقل باشیم. بدتر از همه این است که نمیدانیم این شرایط تا کی ادامه پیدا میکند. اواسط اسفند که قرار شد بیمارستان ما سانتر (مرکز) کرونا شود مجبور شدم دخترانم را به شمال بفرستم. یادم نمیرود آن شب ساک بچهام را با گریه جمع کردم. دختر بزرگم 8 ساله و دختر کوچکم 20 ماهه بود. به خاطر شرایط کارم و بهخاطر ترس از اینکه مبادا خانوادهام را آلوده کنم حتی به خانه مادرم نرفتم. دخترم مجبور شد به تنهایی از شبکه شاد درسهایش را بخواند. اینها همه مشکلاتی بود که ما دست به گریبان بودیم. بچههایم تا 23 اردیبهشت از من دور بودند. بیمارستان به حالت عادی برگشت و من توانستم بچههایم را ببینم. شاید باور نکنید دختر کوچکم بغض داشت و نمیتوانست گریه کند همین الان هم دچار اضطراب جدایی شده. شما این حرفهای ما را میشنوید ولی من و همکارانم همه این روزها و استرسها را لمس کردیم.
عده زیادی میگفتند پول زیادی به کادر درمان دادهاند و ما به خاطر پول کار میکنیم بماند که هیچ پولی در کار نبود حتی اگر پولی هم بود در قبال این استرس خیلی ناچیز بود.» ناهید میگوید هنوز صحنه مرگ زن و شوهری که به فاصله چند ساعت از هم فوت کردند و بچه 10سالهشان تنها ماند یا مرگ زن باردار 5 ماه که دو هفته پیش اتفاق افتاد و دهها مرگ دیگر مقابل چشمانش است.
خبرنگار
«ما مرگهایی را به چشممان دیدیم که تا به حال ندیده بودیم. مثل مرگ زن و شوهری که به فاصله چند ساعت از هم فوت کردند و بچه 10 سالهشان تنها ماند، ماه پیش هم مادر و پسری مبتلا به کرونا در بخش کرونای بیمارستان بهارلو فوت شدند، دو هفته گذشته نیز خانم باردار 5 ماهه جانش را در همین بیمارستان از دست داد.» این روایتها تنها بخشی از هزاران مرگ غریبانهای است که زخمهای عمیقی بر روح و روان پرستاران بخشهای کرونایی بیمارستانها به جا گذاشته است . در حالی که این روزها بارها ویدئوهایی از پرستاران با رد ماسک و عینک روی صورت منتشر و از فداکاریهایشان گفته میشود اما گفتوگوی ما با پرستاران استانهای خوزستان، خراسان رضوی، تهران و گیلان حکایت از این دارد که جدای از خستگی جسمی، آنها در شرایط روحی و روانی مساعدی به سر نمیبرند. همزمان با طولانی شدن اپیدمی ویروس کرونا در کشور، هر روز درباره خستگی کادر درمان از سوی رسانهها مباحثی مطرح میشود اما حالا پرستاران که نامشان را مدافعان سلامت گذاشتهایم مدتهاست در محاصره ویروس کرونا قرار گرفتهاند و عدم رعایت دستورالعملهای بهداشتی، جان آنها را به خطر میاندازد. محافظان سلامتی که بیش از توانشان از جان مایه گذاشتهاند و حالا که شماری از آنها را از دست دادهایم خیلی از همکارانشان روی همان تختها برای دم و بازدم میجنگند. آمارهای سازمان نظام پزشکی نشان میدهد که تاکنون 138 نفر از کادر درمان بر اثر ابتلا به کرونا شهید شدهاند که 20.37 درصد از شهدا در گروه پرستاری هستند. رئیس کل سازمان نظام پرستاری به «ایران» میگوید تاکنون حدود 9 هزار نفر از پرستاران مبتلا به کرونا شدهاند و از این 9 هزار نفر بیش از 4 هزار پرستار در حال دست و پنجه نرم کردن با بیماری کووید 19 هستند و عملاً از چرخه خدمت در مرکز درمانی خارج شدهاند. این اتفاق در حالی است که هفته پیش معاون بهداشت وزیر بهداشت در گفت گو با ما از صدور مجوز استخدام 3 هزار پرستار از طرف سازمان برنامه و بودجه خبر داد تا بتوان این تعداد پرستار را جایگزین آن 4 هزار نفری کرد که از گردونه خدمت در بیمارستانها خارج شدهاند. شش ماه از آغاز بحران کووید 19 میگذرد ولی این روزها و ماهها برای کادر درمان گویی سالها گذشته است و آنها خسته و درماندهاند. گلایههای پرستاران محدود به خستگی جسمیشان نیست شرایط این روزها آنها را در معرض افسردگی قرار داده است و حالا پرستاران از افسردگی و خستگی روحیشان میگویند چون چندشیفته کار میکنند، چون 18 ساعت در بیمارستان کشیک میمانند بدون آنکه یک لیوان آب یا چای بنوشند، چون ما پروتکلهای بهداشتی را آنچنان که باید و شاید رعایت نمیکنیم. پرستارها مدتهاست فرزندانشان را در آغوش نگرفتهاند، ماههاست که از دیدن خانوادهشان محروم ماندهاند. آنها میگویند؛ مریضها زیاد شدهاند و دیگر توانی برایشان باقی نمانده است. کرونا جدای از خستگی جسمی بار روحی زیادی بر کادر درمان به جای گذاشته و حتی در این میان خانواده کادر درمان را هم با خودش درگیر کرده است مانند دختر20 ماهه ناهید پرستار بخش کرونای بیمارستان بهارلو تهران که دچار اضطراب جدایی شده است یا دختر 7 ساله خانم اصولی پرستار بیمارستان مشهد که از شبکه شاد جا ماند و....
این همه مرگ خستهمان کرد
سمیه اصولی با بیش از 12 سال سابقه پرستاری، در اورژانس بیمارستان امام رضا(ع) مشهد به عنوان سانتر کرونا مشغول است. او وقتی با حجم بالای مراجعات بیماران مبتلا به کووید 19 روبهرو شد، داوطلبانه انتخاب کرد که در اورژانس کروناییها بماند، مثل بقیه همکارانش. او میگوید که رئیس بیمارستان هیچ پرستاری را مجبور به ماندن نکرد.
اصولی 36 ساله است و یک فرزند دارد؛ سارینای 8 ساله. سوم اسفند 98 رسیدگی و مراقبت از بیماران کرونا رسماً در اورژانس بیمارستان امام رضا مشهد کلید خورد و او از آن زمان تا نیمه اردیبهشت هر روز 18 ساعت شیفت طولانی در بیمارستان میماند و چند برابر ساعت موظفی ماهانهاش کار کرد آن هم با گانهایی که از سرتا پا آنها را محافظت میکند و در کنار آن باید تعرق زیاد، دستکش، سه ماسک، عینک و شیلد را هم اضافه کرد.
پرستار اصولی، سارینای 8 سالهاش را دست مادرش سپرد و دو ماه تمام هیچ یک از اعضای خانوادهاش را ندید بعد از آن و با روند کاهشی آمار مبتلایان خوشحال شدند اما این شادی چندان دوام نیاورد و یک مرتبه اوایل تیر ماه وضعیت به مراتب بدتر از گذشته شد، مراجعان زیادی که با علائم شدیدتر به بیمارستان مراجعه کردند. از آن روزها تاکنون فاصله او و خانوادهاش بیشتر و بیشتر شده و یک بار هم نتوانسته پدر و مادرش را ببیند و سارینا را در آغوش بگیرد. اصولی از جمله پرستارانی است که حاضر شده از مرگ آدمها وعجیبترین و تلخترین تجربه زندگی و سابقه حرفهایاش تعریف کند. او میگوید «وقتی مهد کودکها و مدارس بسته شد بچه را پیش خانوادههایمان گذاشتیم اما همسران برخی از همکاران با سر کار آمدن آنها مشکل داشتند ولی پرستاران فداکارانه ایستادند و بیماران را تنها نگذاشتند. از همه زندگیمان گذشتیم. سخت است خانوادهات را کنار بگذاری و بروی تو دل خطر یعنی بخش کروناییها. به هر حال جو بدی حاکم بود و بعد هم که مرگ و میر زیاد شد عملاً همه ترسیده بودیم.»
این پرستار در ادامه درباره مشکلات کارش در 6 ماه گذشته میگوید: «کار در بخش کرونایی از آن جهت سختتر بود و هست که بیماران همراهی ندارند ما باید نقش خانواده را هم برایشان بازی کنیم. در عین حال مجبوریم اطلاعات بیمار را به خانوادههایشان بدهیم به همین خاطر باید همه اطلاعات بیمار را لحظه به لحظه به ذهنمان بسپاریم. این خودش فشار مضاعف است.» میپرسم این ایام پای تختهای بستریها با چه واقعیتی روبهرو شدهاید؟ نمیترسید؟ او میگوید «کشیکهای وحشتناکی را تجربه کردهام. آمار مرگ بالا بود. ما جوانانی را دیدیم که با تنگی نفس و افت شدید سطح اکسیژن خون میمردند، فقط هم بهخاطر اینکه اعتقادی به زدن ماسک نداشتند. خانوادهها نمیتوانستند بپذیرند بیمارشان به این راحتی فوت میکند. ما بیماران زیر 30 سال داشتیم که پس از ساعتها تلاش برای احیا فوت میکردند. همه در بهت بودیم. بیشترشان با تب و تنگی نفس به اورژانس میرسیدند. خیلی از این مریضهای جوان آنقدر دیر رسیده بودند که هیچ کاری برایشان ممکن نبود. آنقدر تنگی نفس داشتند که دستگاه اکسیژن هم کاری از پیش نمیبرد و باید اینتوبه(عبور لوله به مجاری هوایی) میشدند.
آن همه مرگ ما را خسته کرد. خسته شدیم از اینکه هر بار مریض اینتوبه میشد و کمتر از 48 ساعت از دست میرفت. چون همراه نداشتند خیلی تنها بودند هر کاری میکردیم نجاتشان بدهیم اما بیفایده بود و بیماران در مقابل چشممان از دست میرفتند. همه اینها فشار روانی زیادی را به ما تحمیل میکرد. این اواخر هم که آنقدر تعداد مریضها زیاد شد که بعضیهایشان مراقبت و رسیدگی بموقع نگرفتند. ابتلای کادر درمان هم اواخر خیلی زیاد شد خیلی از پرستاران هر شیفت به خاطر ابتلا به کرونا استعلاجی میرفتند به هر حال سیستم دفاعی بدن ما هم تا یک جایی توان و کشش دارد. خیلی از ما پرستاران افسردگی گرفتیم. هر روز با بیمار آلوده سر و کار داشتیم و نمیتوانستیم خانه برویم یا به خانوادهمان رسیدگی کنیم، بچهمان را بغل کنیم، ببوسیم همه اینها مشکلات روحی برایمان درست کرده است.»
پژوهشها نشان میدهد که پرستاران در معرض بیشترین تهدیدهای روانی ناشی از بیماری کووید-19 قرار گرفتهاند. تجربههای منفی روانشناختی ناشی از کرونا در پرستاران از جمله خستگی، ناراحتی، درماندگی ناشی از کار با شدت زیاد، اضطراب و نگرانی درباره اعضای خانواده نکته بسیار مهم و آشکاری است. پرستار اصولی هر وقت حرف از دخترش به میان میآید بغض راه گلویش را میبندد، این را حتی میشود از پشت تلفن احساس کرد که این زن چقدر خسته و کلافه و افسرده است. «دخترم بیش فعال است. بعد از آنکه شبکه شاد راهاندازی شد سارینا از درس و کتاب دور ماند. به هر حال من خودم بالا سرش نبودم و با پایه ضعیف کلاس اول را تمام کرد. اینها را هیچ کسی نمیبیند و شاید کسی نتواند درک کند.»
پرستاران از برخی بدقولیها هم گلایه دارند. به گفته آنها، عدد و ارقام حق کرونایی که وزارت بهداشت به دانشگاههای علوم پزشکی تخصیص داده با آنچه که به پرستاران پرداخت کردهاند خیلی کمتر از دستورالعملهای وزارت بهداشت است. قرار بود برای هر ساعت 25 هزار تومان حق کرونا پرداخت شود که تنها نیمی از این مبلغ به پرستاران پرداخت شد. پرستاران به جای دو میلیون و پانصد هزار تومان در ماه، تاکنون سر جمع چهار میلیون تومان دریافت کردهاند. افزایش میزان بیماران بدحال حالا باعث مشکلات روحی و روانی آنها شده. در آن لباسهای سنگین، عرق کردن و گذراندن 12 تا 18ساعت شیفت بدون آنکه فرصت و امکان رفتن به سرویس بهداشتی را داشته باشند، طاقتفرساست. اصولی میگوید: «اگر هنگام شیفت دستشویی برویم باید گانها را از تنمان در بیاوریم و باز هم به دلیل کمبود تجهیزات چون گان دومی در کار نیست پس ترجیح میدهیم سرویس بهداشتی هم نرویم. ما در هر شیفت نزدیک به 400 بیمار را تریاژ(احیا) میکنیم. بخش به قدری شلوغ میشود که خوردن چای و آب کلاً تعطیل میشود. پوست دستمان از شدت اگزما زخم شده است.»
سه روز کامل شیفت بودم
نازنین غلامی پرستار بیمارستان پورسینای رشت است. او از جمله پرستاران فعال در بخش خصوصی است که در بحران کرونا بهدلیل کمبود شدید نیرو در مراکز درمان دولتی بهعنوان شرکتی داوطلب راهی بیمارستان دولتی شد. او از میان تمام بیمارستانهای دولتی به مهمترین سانتر کرونا در رشت و در عین حال شلوغترین بیمارستان آمد تا در کنار مدافعان سلامت قرار بگیرد. او یکی از پرستارانی است که در این دوره شرایط سختی را در بخش کرونایی بیمارستان پور سینای رشت داشته است.
«آن اوایل خیلی از بیمارستانهای خصوصی اجازه گذاشتن ماسک را به ما نمیدادند، میگفتند بیمار ممکن است جبهه بگیرد یا بترسد. مراکز درمان دولتی هم ماسک به تعداد محدود موجود بود، لباس حفاظتی نداشتیم و خیلی از همکاران درگیر این ویروس شدند. کم کم کمکهای مردمی به داد ما رسید. اوضاع در اسفندماه به معنای واقعی فاجعه بود. هر مریضی میآمد، تنگی نفس شدید داشت. ما ترسیده بودیم روز به روز تعداد فوتیها بالا میرفت از جوان تا پیر فوت میکردند.
بیمارستانها بشدت شلوغ شده بود اصلاً تخت خالی نبود هر نقطهای از بیمارستان که فکر کنید مریض خوابیده بود. تعداد مریضها خیلی بالا و تعداد پرستارها بشدت کم بود. سه روز پشت سر هم سر پا شیفت میدادیم. بعضی همکاران هفتهها در بیمارستان میماندند چون همراه خانواده زندگی میکردند و جایی نداشتند بروند.» او در ادامه از برخی رفتارهای بهداشتی مردم گلایه میکند و میگوید: «مردم فکر میکنند ویروس کرونا از بین رفته یا اینکه جوانان کرونا نمیگیرند. این گونه نیست کادر درمان توانایی رسیدگی به بیماران را ندارد، باور کنید خیلیهایشان افسردگی گرفتند. توان شیفت دادن نداریم. 12 ساعت تمام ماسک را داخل بخش از صورتم برنمیدارم حتی یک قطره آب نمیتوانیم بخوریم چون اگر ماسک را برداریم، ماسک دیگری نداریم جایگزین کنیم.»
کسی جرأت نمیکرد جسد مریضش را تحویل بگیرد
«من برای اولین بار از نزدیک صدای اشهد بیمارم را در بخش آیسییو شنیدم. شیفت شب بود. مریض مشکل تنفسی داشت و اکسیژن مداوم میگرفت ازم خواست تنهایش نگذارم. دیدم زیر زبان اشهدش را خواند. یک دفعه علائم حیاتی مریض را روی مانیتور دیدم که انتهای حیاتش را نشان میداد تمام تلاشم این بود که این خانم برگردد ولی برنگشت، این صحنه مدام جلوی چشمانم است.»
بهاره قلیزاده پرستار 28 ساله بیمارستان شهید نورانینژاد شهرستان تالش است. او از تجربیات و مشاهداتش در 6 ماه گذشته میگوید: «راستش را بخواهید این وضعیت دیگر خیلی خستهکننده شده است. نمیدانیم وضع تا کی این گونه ادامه دارد. بیماران یک مرتبه زیاد شدند. درست است ترخیص داریم اما مرتب در حال بستری بیماران جدید هستیم. خیلیها از ترس بیماری یا فشار خانوادهها خودشان را از این میدان جنگ کنار کشیدند.
بیماران کرونایی که التهاب ریهشان شدید است، به بخش آیسییو منتقل میشوند. با علائم سطح اکسیژن پایین خون، تنگی نفس و خفگی. ریههاشون پر از ترشحات میشود. ما چند تا ماسک و عینک محافظ و شیلد و گان سرهمی میپوشیدیم تا ترشحات ریه را تخلیه کنیم تا التهاب ریه کم بشود. مریض را به ونتیلاتور هم که وصل میکردیم و داروی خوابآور میدادیم تا تنفس مصنوعی بگیرد با مریضها صحبت میکردیم و هر آنچه لازم بود، برایشان توضیح میدادیم. کار با آن لباسها هیچ جایی برای تنفس باقی نمیگذارد. بعد از هر کشیک که میخواهیم شیفت را به همکارمان تحویل دهیم لرز شدید میگیریم که قابل تعریف نیست. هر روز خبرهای بد؛ آمار فوت و بستری و پذیرش بالا خیلی نگران کننده است. یک بار که رفتم داروهای بیمار داخل بخش آیسییو را بدهم، به محض اینکه داروهایش را دادم به طور ناگهانی آب گلویش، پرید روی صورتم. آن لحظه فقط خدا را صدا کردم که اگر کرونا بگیرم به پدر و مادرم منتقل نشود. به هر حال همه کرونا مثبت بودند و سیتیها همه درگیر بودند اما من با عشق و علاقه پرستار شدم. سوگند خوردیم که جان بیماران را نجات دهیم. صادقانه بگویم ترس بر ما غلبه کرده بود از لحظهای که از بیمارستان بیرون میآمدم تا خانه در مسیر گریه میکردم و میگفتم خدایا اتفاقی برای مامانم نیفتد. مادرم بیماری زمینهای دارد. به خانه که رسیدم، رفتم زیرزمین خانه لباسهایم را درآوردم و بعد خودم را در اتاقم حبس کردم. چارهای نبود حتی ماههای اول از پلههای خانه بالا نمیرفتم فکر میکردم قدم به قدمم ویروس است. هر روز پدرم از زیر قرآن من را رد میکرد. پدرم میگفت این قرآن باید محافظ شما و کادر درمان باشد.» قلیزاده در ادامه میافزاید: «هر مریضی که میمرد، ما به اقوامش تلفن میزدیم و خبر میدادیم. آن اوایل گاهی کسی جرأت نمیکرد جسد عزیزش را از بیمارستان تحویل بگیرد و تا این حد شرایط سخت بود. کادر درمان 6 ماه تمام شاهد مرگ غریبانه هموطنانشان هستند و هنوز هم این مرگها ادامه دارد در حالی که اپیدمی طوری است که با رعایت پروتکلهای بهداشتی کم میشود. هنوز هم که هنوز است در خیابانها ماشین عروس میبینیم که در خانه یا باغ جشن میگیرند. آمار روبه کاهش بود اما دوباره علی رغم توصیههای بهداشتی ، همکاری مردم ضعیف شده است.»
پرستاران در خوزستان 15 کیلو وزن کم کردند
«هر چه از روزهای تلخ بخش کووید 19 بگویم، کم گفتهام. مادری بود که 20 روز تمام پسرش را ندیده بود گفتم که بیمار کرونایی ممنوع الملاقات است و نمیتوانی پسرت را ببینی، آیا حاضری ویروس را با خودت به تاکسی و خانه ببری؟ فرزند این مادر یک روز بعد فوت کرد. خجالت میکشیدم به صورت این مادر نگاه کنم.»
نسرین خالدی، سرپرستار و مسئول بخش کرونای بیمارستان اهواز، یکی از پرستارانی است که با وجود داشتن بیماری زمینهای میدان مبارزه با ویروس کرونا را خالی نکرد. میگوید که برخی از پرستاران بهدلیل شرایطی که داشتند؛ بارداری، پرفشاری خون، دیابت، نقص سیستم ایمنی بدن یا حتی بهدلیل ترس از ابتلا انتخاب کردند که به بخشهای کم خطر منتقل شوند.
او درباره آن روزها میگوید: «گفتم اگر بروم پرسنلم به تبعیت از من میدان را خالی میکنند، میدانستم اگر گرفتار بیماری شوم شاید برگشتی در کار نباشد اما انتخاب کردم که بمانم و مردم را تنها نگذارم. اگر بگویم 24 ساعت تمام در بخش کرونایی بودم، دروغ نگفتهام. از 40 نفر از پرسنل پرستاریام 30 نفرشان کرونا گرفتند. اوضاع خیلی سخت بود دو هفته پشت سر هم 14 نیرو از بخش خارج شدند و به فاصله دو تا سه روز 4 تست کرونای 4 پرستار بخش مثبت شد. حساب کنید 50 بیمار بستری در بخش داشتم و مجبور میشدم با دو پرستار بخش را بچرخانم. اگر بگویم تعداد کم پرستار باعث نارضایتی بیمار نمیشد، دروغ گفتهام. کمبود پرسنل خواه، ناخواه باعث کم کاری میشد. نیروی کارآزموده نداشتیم. نیروهای کمکی هم که از بیمارستانهای دیگر ارجاع داده میشدند تا میآمدند و جای دارو، یخچال و تجهیزات را پیدا کنند چند روز طول میکشید با این حال پرسنل بیشتر از توانشان زحمت کشیدند. اینجا باید از بعضی از مدیران گله کنم که با وجود آنکه وزارت بهداشت اعلام کرد حق کرونای پرسنل درمان را پرداخت کرده اما هیچ کدام از این وعدهها از سوی دانشگاه محقق نشد و پرسنل پرستاری بخش کرونا دلسرد شدهاند.» برای پرستاران بخش کرونا هر بار دیدن نفسهای تند بیماران، صدای نالههایشان، تب بالا و افت ناگهانی فشار اکسیژن خونشان بغضی بود که راه گلویشان را میبست و آنها را نگرانتر از همیشه میکرد. «ما ساعت خواب، غذا و استراحتمان را از دست داده بودیم. مرگ جلوی چشم ما بود و تلاش میکردیم آدمها را زنده نگه داریم. روزهای اخیر از دیدن آن همه مرگ در خوزستان خیلی اذیت شدیم. تصویر ذهنی ما این شده بود که پیک کرونا در خوزستان با شدت بیشتری شروع شده و اکثر بیماران بستری محکوم به مرگ هستند. شما عکسهای قبل کووید پرستاران را نگاه کنید و بیایید وضعیت فعلیشان را هم از نزدیک ببینید هر کدامشان حداقل 15 کیلو وزن کم کردند. با دو ماسک و شیلد و دوتا دستکش و گان اورال که نمیتوان غذا خورد. به همه این مشکلات گرمای خوزستان را هم اضافه کنید وقتی لباسمان را درمیآوردیم، لباسهای زیر گان را میچلاندیم و روی بند میانداختیم.» به گفته خالدی، بیشتر پرستاران دستهایشان دچار تاولهای آبدار شده ولی مجبورند سر کار بیایند. او هم مثل بقیه همکارانش 6 ماه است دخترش را در آغوش نگرفته و نبوسیده. دخترش بارها گریه کرده و گفته حاضر است کرونا بگیرد اما مادرش را بغل کند.
میپرسم نمیترسین بیمار کرونایی را اینتوبه کنید آن هم به فاصله کمتر از 10 سانتیمتر از مریض کرونایی؟ در جواب میگوید: «یکی از پرسنل من به خاطر سر و کار داشتن با مریض کرونایی با همسرشان دچار مشکل شد، همسرش میگفت که بشین خانه هر چه دولت بابت حقوق پرستار میدهد دو برابرش را میدهد؛ در نهایت با رایزنی ما سر کارش برگشت.
من خودم بهعنوان سرپرستار دچار مشکلات روحی و روانی شدم. واقعاً بریدهام. احساس افسردگی میکنم. فرض کنید بیمار جوان مبتلا به کرونا به بیمارستان میآید و با ناراحتی میگوید که میمیرد، بعد از دو ساعت اینتوبه میشود و در نهایت «ارست» و یک ساعت بعد فوت میکند اینها همه عقده میشود روی دلمان. میشود استرس و ناراحتی.»
سرپرستار بیمارستان اهواز در ادامه با اشاره به کمبود تخت آیسییو و تلخیهای آن میگوید: «کل بیمارستان ما 8 تخت آیسییو، 8 تخت جنرال و مسمومیت و 4 تخت تنفسی داشت. حسابش را بکنید چه وضعی بود وقتی کرونا شیوع پیدا کرد سیسییو را به آیسییو تغییر کاربری دادیم. دستگاه تنفسی هم آوردند ولی نیروی کار در آیسییو نداشتیم. نمیتوانستیم نیروی سیسییو را به آیسییو انتقال دهیم. اینها که نمیتوانستند از پس کار بربیایند. از پرستار بخش جنرال مغز به بخش آیسییو نیرو میفرستادیم که شیفت بدهد این فقط پر کردن نیرو بود، نیروها آموزش ندیده بودند. ما بخش زنان بودیم که 60 تخت داشت. قرار بود به خاطر رعایت فواصل تختها، 30 تخت به کروناییها اختصاص بدهیم ولی 43 بیمار کرونایی کمتر در بخش بستری نمیشد. از او میپرسم کم سن و سالترین بیمارتان چند سال داشت؟ با صدای بغضآلود میگوید: «کوچکترینشان غزال 11 ساله بود که متأسفانه فوت کرد. او حدود یک هفته روی تخت 7 بستری بود و روز به روز وضعیتش بدتر و تنگی نفسش بیشتر میشد. فقط مادرش را میخواست. گفتم قانونشکنی کنم. اجازه دادیم مادر با لباس حفاظتی بالا سر غزال بیاید. اما دخترک بعد از چند روز در آی سی یو اینتوبه شد و فوت کرد. مادرش گفت با غزال رفته بودند عروسی.»
خالدی میافزاید: مراسم عروسی و عزا اصلیترین علت افزایش تعداد مبتلایان و فوتیها در استان خوزستان بوده است و تا زمانی که از هر خانواده و طایفهای یک یا دو نفر بهخاطر کرونا فوت نمیشد، برگزاری مراسم عروسی و عزا را رها نمیکردند. «الان شما در خیابانهای اهواز راه بروید در هر کوچه سه یا چهار پلاکارد سیاه میبینید. البته بعد از افزایش آمار فوتیها برگزاری این مراسمها خیلی کمتر شده است. قبلاً وقتی از بیمارستان بیرون میآمدم و مردم را بدون ماسک میدیدم دوست داشتم همان موقع جیغ بزنم و بگویم بیایید با من بیمارستان برویم تا ببینید مردم چطور روی تخت با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. الان که بیرون میآیم، 90 درصد مردم با ماسک هستند و این خودش دلگرمی است.»
استراحت را فرستاده ایم مرخصی!
سعیده میرزایی پرستار24 ساله بخش کرونای بیمارستان امام تهران است. این پرستار طرحی بیش از دو ماه را در آیسییو بالای سر بیماران اینتوبه بوده است. او میگوید بیشتر ترس کادر درمان در بخشهای کرونایی بهدلیل انتقال این بیماری به اعضای خانوادهشان است. «به هر حال همین ماسک پزشکی که میزنیم خودش هزار تا ایراد دارد گاهی بندش پاره میشود گاهی استاندارد لازم را در برابر ورود ویروس ندارد. شرایط در بخش آیسییو کاملاً فرق میکند. بیماران آیسییو که اینتوبه میشوند مدام ترشحاتشان باید ساکشن شود گاهی عینک و شیلد هم در دسترسمان نیست و همینها ریسک ابتلا را بالا میبرد.
در بخش کرونا مریضهایی که هوشیارند، قبل از اینکه بدحال شوند از نگرانیهایشان به ما میگویند، از خانوادهشان؛ از اضطراب مرگ. گریه میکنند و بعد هم سرفه حرفهایشان را ناتمام میگذارد. در آیسییو هم بیمارانی که به دستگاه وصلشان کردیم، هوشیار نیستند. ما خودمان غذای مریض را میدهیم با آنها صحبت میکنیم چون آخرین حس این بیماران حس شنوایی است. او در ادامه از استعفای برخی همکارانش بهدنبال موج دوم کرونا در مراکز درمانی خبر میدهد و میگوید: «همسران برخی از پرستاران اجازه نمیدادند سر کارشان حاضر شوند. در موج دوم خیلی از کادر درمان به خاطر شرایط سیستم ایمنی بدنشان استعفا داده و بیمارستان را ترک کردند. برای همین هم ما تا جایی که بتوانیم از جان و دل مایه میگذاریم حتی تایم چند ساعت استراحت را بیدار میمانیم و کارهای عقب افتاده را انجام میدهیم. کمبود نیرو و تجهیزات همیشه بوده و با آمدن کرونا بدتر هم شده است.» پرستاران شاغل در بخش کووید از اینکه کارانهشان هیچ تفاوتی با پرستاران بخشهای دیگر ندارد ناراضیاند. به گفته میرزایی، تاکنون هیچ نوع تشویقی و کارانهای برایشان پرداخت نشده اگرچه همیشه حرف و حدیثش از زمان بحران کووید-19 مطرح بود.
هم به درمان توجه داشتیم هم به حمایت روحی
ناهید هاشمی، پرستار بیمارستان بهارلو تهران است. او در همان روزهای نخست شیوع کرونا چمدانهای دختران 8 ساله و 20 ماههاش را با گریه بست و فرستادشان به خانه مادربزرگ در شمال. میدانست با این وضعیت دیگر زمانی برای رسیدگی به آنها ندارد و از طرفی میترسید به کرونا مبتلا شود و این ویروس را ناخواسته به دخترانش انتقال دهد.
او برایمان از اوایل شیوع کرونا و شرایط کاریش این گونه میگوید: «تقریباً تمام بیماران علاوه بر مشکل بیماری جسمی کرونا دچار اضطراب و افسردگی شده بودند و بسیاری از بیماران بخصوص افراد بالای 40 سال امیدی به بازگشت به خانه نداشتند. ما علاوه بر کار درمان از نظر روحی مجبور بودیم بیماران را حمایت کرده و با آنها صحبت کنیم و امید به آنها بدهیم. ناگفته نماند آن دوران نیروهای جهادی از نظر رسیدگی و انجام کارهای اولیه بیماران خیلی کمک کردند و مثل یک همدم و همراه برای بیماران بودند. گاهی میدیدم بیماری ناامید است بنابراین مجبور بودم الکی بگویم من هم مبتلا بودم ببین الان خوب شدم و دارم از شما پرستاری میکنم. کار ما فقط درمان نبود بلکه در کنارش حمایت از بیمار هم بود.» موضوعی که همه پرستارانی که با آنها مصاحبه کردهایم از آن گلهمند بودند، ماسک و حتی لباسی که مجبور بودند به تن کنند. گرمای زیاد و محدودیت در حرکات دست تنها گوشهای از مشکلاتشان است. در کنار این مشکلات روبهرو شدن با وضعیت بغرنج برخی بیماران و حتی مرگ آنها زخمی بود که بر روح و روان آنها وارد میشد. وقتی حرف از بخش مراقبتهای ویژه و مرگ بیماران میافتد آنها ناخواسته بغضشان میگیرد و به پهنای صورت اشکشان سرازیر میشود. «در رابطه با سختی کار پرستاران در دوران کار باید بگویم افرادی که از بیرون ما را میدیدند، میگفتند کار با این لباسها سخت است اینکه همیشه ماسک روی صورتمان باشد کلافهکننده است ولی باور کنید این فقط یک گوشه از سختی کار ما بود. درست است که در یک ساعت اول بعد از پوشیدن لباسها از شدت گرما خیس عرق میشدیم و با ماسک نفس کشیدن برایمان سخت بود و عینک و شیلد بالای سر مریض بخار میکرد و کار سخت پیش میرفت اما بعد مسائل روانی و روحی برای ما سنگینتر بود.
قرار گرفتن در آن محیط و کنار بیماران بدحال بودن و فکر و ترس از مبتلا شدن. همچنین با دیدن مرگ بیماران اشک میریختیم. از شنیدن حرفهایشان بغض میکردیم شرایط روحی به قدری در ایستگاه پرستاری بد و استرس حاکم بود که همه پرسنل بغض داشتند و همه دنبال بهانه بودند تا اشک بریزند برای همین با یک تلنگری اشک همه سرازیر میشد. شاید باور نکنید ولی من اصلاً دوست ندارم به آن روزها فکر کنم در محیط بیمارستان یک جور استرس داشتیم در محیط خارج از بیمارستان یک جور دیگر. ما همه بین خانواده زندگی میکردیم و ترس از اینکه برای افراد خانواده ناقل باشیم. بدتر از همه این است که نمیدانیم این شرایط تا کی ادامه پیدا میکند. اواسط اسفند که قرار شد بیمارستان ما سانتر (مرکز) کرونا شود مجبور شدم دخترانم را به شمال بفرستم. یادم نمیرود آن شب ساک بچهام را با گریه جمع کردم. دختر بزرگم 8 ساله و دختر کوچکم 20 ماهه بود. به خاطر شرایط کارم و بهخاطر ترس از اینکه مبادا خانوادهام را آلوده کنم حتی به خانه مادرم نرفتم. دخترم مجبور شد به تنهایی از شبکه شاد درسهایش را بخواند. اینها همه مشکلاتی بود که ما دست به گریبان بودیم. بچههایم تا 23 اردیبهشت از من دور بودند. بیمارستان به حالت عادی برگشت و من توانستم بچههایم را ببینم. شاید باور نکنید دختر کوچکم بغض داشت و نمیتوانست گریه کند همین الان هم دچار اضطراب جدایی شده. شما این حرفهای ما را میشنوید ولی من و همکارانم همه این روزها و استرسها را لمس کردیم.
عده زیادی میگفتند پول زیادی به کادر درمان دادهاند و ما به خاطر پول کار میکنیم بماند که هیچ پولی در کار نبود حتی اگر پولی هم بود در قبال این استرس خیلی ناچیز بود.» ناهید میگوید هنوز صحنه مرگ زن و شوهری که به فاصله چند ساعت از هم فوت کردند و بچه 10سالهشان تنها ماند یا مرگ زن باردار 5 ماه که دو هفته پیش اتفاق افتاد و دهها مرگ دیگر مقابل چشمانش است.
گاهی به همین سادگی اتفاق میافتد
آرزوهایی که کرونا بر باد داد
ترانه بنییعقوب
گزارش نویس
«از آسمان هرچه بر سرت ببارد نباید غمگین باشی حتی اگر آن چیزی که میبارد بلا باشد. حتماً در هر بلایی حکمتی هست.» در خواب و بیداری این جملات را تکرار میکند. دستش را به سمت گوشی تلفن میبرد، طبق معمول همه صبحها. شماره را میگیرد؛ بازهم بوقهای ممتد و بدون جواب. کمی توی خانه راه میرود، توی بیداری هم هنوز خواب است؛ خواب خواب. بوی شمع سوخته، عود و ظرف حلوا و درد انباشته در هوای خانه انگار تازه از خواب بیدارش میکند. زل میزند به قاب عکس با آن روبان مشکی کنارش. واقعیت مثل شلاق توی صورتش میخورد. برای همیشه رفته و آرزوهای او را هم با خودش برده. اگر از آسمان بلا ببارد... صدای مادر توی گوشش است. دیگر نمیتواند هر روز صبح گوشی تلفن را بردارد و آن صدا را بشنود. حالا دیگر مادر فقط قابی سر طاقچه است. اگر از آسمان بلا ببارد، بلا ببارد... بلا باریده مادر جان بلا باریده.
این گزارش قصه آنهایی است که کرونا عزیزانشان را برده. یکی خواهر از دست داده و دیگری مادر و آن یکی همسر. همهشان یک جمله را بارها تکرار میکنند اینکه این ویروس مثل بلای آسمانی ناگهان آمد و همه چیز را عوض کرد. میگویند اصلاً فکرش را نمیکردند این طوری تمام شود. نه آنها باور کردهاند نه آنها که گرفتار این بیماری شده بودند. تا آخرین لحظه امیدوار بودند... میگویند کرونا آرزوهایشان را بر باد داده. دوست دارند از عزیزشان بیشتر بگویند.
دکتر منصوره
«بچههای عزیز سه روز قبل آنفلوانزا گرفتم خوب شدم، ولی همهاش فکر میکردم کروناست. اوایل بیماری مثل دانشآموزی بودم که آخر شهریور یا نیمه فروردین دلش برای سور و سات و بازی تنگ شده ولی قبل از بازگشت به مدرسه دلشوره داره. من این روزها مثل دانشآموزیام که دلشوره درس و تنبیه شدن دارد اما به خودش امید میدهد. حتی زمان مدرسه هم برایم بزرگترین تهدید مدرسه نرفتن بود به من حق دهید که متن غمگین بنویسم. فکر میکردم کرونا دارم اما الان حالم خوب است.» منصوره غفار تبریزی، روانشناس بالینی این متن را سه روز بعد از بیماریای که فکر میکرد آنفلوانزاست با دوستانش به اشتراک گذاشت. او 6 روز بعد از نوشتن این جملات برای همیشه رفت. آزمایشها مشخص کردند که او کرونا دارد. کار به بیمارستان هم نکشید و منصوره در میان بهت و ناباوری بیماران و دوستانش برای همیشه پر کشید.
«نمیدانم این درد قرار است با من چکار کند؟ بسوزاند؟ پر از عشقم کند؟ فقط میدانم توی وجودم دارد جوانه میزند و رشد میکند هر لحظه تنومندتر.» معصومه خواهر منصوره این حرفها را میزند. میگوید از درون آتش گرفته و این اندوه جانکاه باورش نمیشود. از منصورهای میگوید که عاشق بچهها بود. عاشق محیط زیست و عاشق صلح و آرامش.
مدام به او میگفتند در این روزهای شیوع کرونا دست کم مطب را تعطیل کن اما منصوره هربار میگفت این روزها خیلیها به او احتیاج دارند. خیلیها به خاطر همین ویروس دچار اضطراب و پریشانی شدهاند و اگر او نباشد به کجا پناه ببرند.
این بخشی از یکی از آخرین نوشتههای اوست: «اتفاقی که افتاده، در عمرم با آن روبهرو نشده بودم و آن واژگون شدن بسیاری از طرحوارهها راجع به زندگی و دنیاست. تا قبل از شروع کرونا اگر چه ما در دنیایی بودیم که در آن جنگ، جهل، فقر و تخریب محیط زیست و... وجود داشت اما بشر احساس قدرت و اعتماد به نفس داشت. حالا شش ماه است این بیماری گروه گروه انسانها را به کام مرگ میکشاند اما ما باید قوی باشیم و تسلیم نشویم. خبر خوب، قدرت سازگاری بشر و نوآوری او در تمام عرصههای زندگی است.» او دیگران را آماده میکرد چطور با کرونا مواجه شوند و در برابرش قوی باشند.
نازنین یکی از بیماران دکتر منصوره است: «یک سال برای مشاوره و درمان پیشاش میرفتم. روح بزرگی داشت. وقتی فکر میکرد هزینه درمان زیاد است صرفنظر میکرد. بارها دیدم هزینه مراجعانی را که قادر به پرداخت نبودند پس میداد. پزشکی بود که به احساسات بیمارش اهمیت میداد. او آزاداندیش بود و من راحت حرفهایم را برایش میگفتم. قبل از اینکه پیش دکتر منصوره بروم گیج بودم و او راه تاریک مقابل زندگی من را روشن کرد. هنوز صدایش با من است. هر بار که پیشش میرفتم احساس میکردم پیش دوست آگاهم میروم. هرچه از خوبی او بگویم کم گفتهام.»
دکتر منصوره در میان غم، ماتم و بهت اطرافیانش اکنون چند هفتهای است رفته. «خاطرات یک روانشناس بالینی» اثری از اوست؛ عزیزترین بازماندهاش. شاید به قول دکتر منصوره کرونا به ما نهیب میزند که به اسب سرکش تمدن مهار بزنیم و شیوه زندگیمان را عوض کنیم و دنیای جدید و بهتری خلق کنیم. شاید منصوره غفار تبریزی حالا نگاهمان میکند که ببیند آیا با این اتفاق کنار میآییم؟ اتفاقی که به قول او طرحوارههای ذهنیمان را به هم ریخته است.
تهمینه خانم
تهمینه خانم ساکن رشت بود. سالها معلمی کرد بازنشسته که شد خیلیها گفتند بنشین خانه و استراحت کن اما دلش نیامد؛ آخر عاشق بچهها بود. بعد از بازنشستگی به روستایی در یک منطقه محروم رفت و در یک مدرسه مشغول به کار شد. خانم معلم در اسفند ماه 98 و در اوج شیوع کرونا در شهر رشت جانش را از دست داد. هنوز خیلی از شاگردانش تصویر والیبال بازی کردنش را در ذهن دارند.
با اینکه چند ماهی از رفتنش میگذرد هنوز برادرش نتوانسته بر سر مزارش حاضر شود و دو فرزندش را در آغوش بگیرد و تسلای دلشان باشد. نتوانسته بر مزار خواهر برود و یک دل سیر اشک بریزد و داغ دلش را سرد کند.
میگوید کرونا چنان بلایی سرشان آورد که از ریسمان سیاه و سفید هم میترسند. حسین برادر تهمینه چند روزی میشد که خواهرش را به دلیل ابتلا به کرونا از دست داده بود که پدر همسرش هم به خاطر این بیماری درگذشت و روزهای سختشان آغاز شد. همسرش دچار شوک عصبی شد و آنها ترجیح دادند به عزاداری از راه دور بسنده کنند. دو عضو عزیز خانواده را در مدت کوتاهی از دست داده بودند؛ بدون سوگواری و در تنهایی. بلا آمده بود.
عزاداریشان برای هر دو خانواده دلخراش بود. خواهر و برادرهایی که تهران بودند از راه دور یکدیگر را نگاه میکردند و میگریستند. به قول حسین نه آغوشی برای دلداری بود و نه تسکینی.غم روی غم تلنبار میشد و حالا بغضهای انباشته مثل استخوانی در گلو سفت شده.
«خواهرم 60 ساله بود که رفت. قبلاً فکر میکردم شصت سال، سن زیادی است. وقتی بچه بودیم و مادرم میگفت طرف سی و پنج ساله بود که مرد میگفتم چه خوب عمر کرده. اما این روزها میفهمم که تهمینه خواهرم چقدر آرزو داشت. دوست داشت ازدواج فرزندانش را ببیند. دوست داشت برای جامعه مفید باشد، همانطور که همیشه بود. بهمن ماه تقریباً همه بچههای مدرسهای که در آن درس میداد آنفلوانزا داشتند؛ آن موقع هنوز کسی از کرونا خبر نداشت. میگفت نمیدانم چرا شاگردهایم اینقدر سرما میخورند. اما خودش سرحال بود حتی با بچهها توی حیاط والیبال بازی میکرد. 19 اسفند با دل درد و دلپیچه راهی بیمارستان شد. آزمایش داد و فهمیدیم کرونا دارد. روزهای بعد حالش بهتر بود. اوج کرونا در رشت بود.21 اسفندحالش بد شد و در آی سی یو بیمارستان فوت کرد. هرچند در گواهی فوتش نوشتند فوت به خاطر ایست قلبی.» حتی نگذاشتند همسر و فرزندان تهمینه خودشان سنگ قبرش را انتخاب کنند. میگفتند شما پولش را بدهید ما سنگ قبرهای یکدست میگذاریم. میخواستند سنگ سفید بر مزار تهمینه بگذارند اما سنگ مزارش سیاه شد.
حسین آه میکشد: «بچههای خواهرم مدام میگفتند دایی بیایید ما در حیاط خانه ببینیمتان اما ما ناخواسته همان را هم دریغ کردیم. خواهرهایم تا نصفه راه رفتند اما جاده بسته شد. آن روزها جنازه را هم تحویل نمیدادند و فقط بچهها و همسر خواهرم سر مزارش بودند. فکر کنید آنها الان چه حالی دارند؟ هیچ روانکاو و روانشناسی هم نیست که بتواند آرامشان کند.»
این روزها ترس عجیبی در دل خانواده حسین افتاده. همسرش مرخصی بدون حقوق گرفته و تنها دخترش از زمان شیوع کرونا فقط دو بار از خانه خارج شده و خودش هم هر روز بعد از برگشت از محل کار باید همه لباسهایش را ضدعفونی کند و دوش بگیرد. از آن طرف عذاب وجدان رها کردن خانواده تازه درگذشتهها هم هست: «هیچکس در این مدت نیامد کمکمان. نگفت چطور زیر بار این همه درد له نشویم.»
حسین وقتی از خواهرش حرف میزند صدایش سراسر اندوه است از تهمینهای میگوید که امید به زندگیش از همه خواهرها و برادرهایش بیشتر بود. سالها با سختی کار کرده بود. این روزها داشت طعم زندگی را میچشید. آنها هر سال تابستان به عشق تهمینه راهی رشت میشدند. خانهای که همیشه چراغش روشن بود. حسین آنقدر ناامید است که میگوید شرایطی پیش آمده که فقط سعی میکند به تنها دخترش مهارتهای زندگی را بیاموزد چرا که نمیداند برای خودش هم چه اتفاقی میافتد. بارها میگوید تهمینه رفت و همه آرزوها و آرزوهایم را با خود برد.
مامان زهرا
باز صبح شده و دستش به سمت تلفن دراز شده تا شماره مامان را بگیرد. کی میخواهد فراموش کند، مامان نیست. مامان برای همیشه رفته. به پنجره نگاهی میاندازد؛ باران میبارد. تابستان و باران. یاد حرفهای مامان میافتد وقتی باران میبارید. بوی خاک باران خورده که زیر بینیاش میزند یاد مامان زهرا 58 سالهاش میافتد. یادش میآید اگر زنده بود نیمه مرداد ماه باید سی و هشتمین سالگرد ازدواجش را جشن میگرفتند. مامان زهرایی که همه عشق و زندگیاش بچههایش بودند. با خوشی بچههایش خوش بود و با غمشان غمگین. تا قبل از شیوع کرونا هیچ چیز برای خودش نمیخواست.
فاطمه با بغض حرفهایش را میزند: «میگویم تا قبل از شیوع کرونا چون دقیقاً قبل از شیوع این ویروس منحوس بالاخره بعد سالها رضایت داد با بابا بروند کربلا برای زیارت. همین که پاسپورتش آمد عراق ناآرام شد و بعد هم برای کرونا مرزها بسته شد. اولین سالی بود که مدام میگفت امسال باید بروم پیاده روی اربعین...»
مامان زهرا هم آرزوها داشت اما همه را جا گذاشت و رفت. فاطمه یادش نمیرود که چطور دو روز قبل از اینکه تب بیماری سراغش بیاید با هم خانهای نزدیک خانه او دیدند و مامان چطور با ذوق دانه دانه در کابینتها را باز کرد و برای چیدن وسایل خانهاش نقشه میکشید. از نور خانه جدید تعریف میکرد و میگفت خانه را پر از گل خواهد کرد.
«اما مامان دو روز بعد از این همه آرزوی قشنگ تب کرد و راهی بیمارستان شد و سه هفته توی آیسییو بود. درست وقتی آنقدر خوب شده بود که منتظر بودیم به بخش منتقل شود، از بیمارستان زنگ زدند و مامان زهرای من برای همیشه رفت با همه آرزوهای ما و خودش.»
حاج درویش
غلامرضا درویش معروف به حاج درویش را همه به خیر بودن میشناختند. محال بود کسی مشکلی داشته باشد و حاج درویش گرهی از کارش نگشاید. سال 57 با انقلاب از انگلستان به ایران آمد آنجا ریاضی میخواند. انقلاب که شد گفت باید بروم مملکت خودم.
همه میدانستند برای حل کردن مشکل آدم ها از این سر شهر به آن سر شهر میرود و میآید. حاج درویش در حین کار جانباز شده بود؛ وقتی برای بچههای سیستان بلوچستان فعالیت میکرد، تصادف کرد و پایش آسیب دید. ریههایش هم مشکل داشت. حمیده خانم همسرش چقدر از دست حاج درویش حرص و جوش میخورد خریدها را بر میداشت و ضدعفونی میکرد اما حاج درویش همه چیز را شوخی میگرفت، یعنی فکر نمیکرد کرونا چنین بلایی باشد. تا اینکه پسر بزرگ خانواده کرونا گرفت و پشت بندش بقیه خانواده؛16 نفر بودند و همه مبتلا شدند.
حمیده خانم با آرامش زیاد حرف میزند. صبوری و آرامش اصلاً توی ذاتش است: «آقا قبول نمیکرد کرونا دارد. دکتر هم که میرفتیم میگفتند سرما خوردهاید. میگفتم مگر میشود آدم این جوری سرما بخورد! خودم دو هفته کامل افتادم. اصلاً مدل سرماخوردگی نبود. یک بیماری اصلاً نبود هر روز یک جای آدم را متلاشی میکرد. خود من پا درد، دل درد، تهوع و بیقراری شدید داشتم. شبها چنان سردردی داشتم که با چند تا قرص هم خوب نمیشد. این یک بیماری نیست، چند جور بیماری مختلف است در دل یک بیماری. اما حاج درویش زیر بار نمیرفت مدام میگفت سرما خوردهایم. دو سه روز آخر که خیلی بدحال بود به من گفت نکند واقعاً کرونا گرفتهایم؟ گفتم من چند روز است به شما میگویم ما کرونا داریم. خلاصه آزمایش دادیم و معلوم شد همهمان کرونا گرفتهایم.»
اعضای خانواده یکی یکی بهتر میشدند اما حال حاج درویش مدام بدتر میشد. ریههای آسیب دیدهاش انگار دیگر توان خلاصی از این بیماری را نداشت. تا اینکه 5 روزی در بیمارستان بستری شد، گفتند بیماری زمینهای دارد و خطرناک است. حمیده خانم میگوید: «من خوب شده بودم که حاج درویش برای همیشه رفت. روزهای آخر احساساتی شده بود؛ دوستانش که زنگ میزدند، گریه میکرد و میگفت من فکر نمیکردم کرونا آنقدر نامرد باشد. همه میگفتند تو که یک روز مشکلات همه را حل میکردیداری گریه میکنی؟ یعنی باورشان نمیشد. در غریبی و تنهایی دفنش کردیم فقط خودمان بودیم.»
چطور این اتفاق افتاده است، همه این اتفاقها؟ همه آنچه بر سرشان آمده آیا واقعی است؟ چرا همه چیز این طور ناگهانی بر سرشان فرود آمد این همه اتفاق غیر قابل پیشبینی و تغییر؟ به مادرش قول داده بود از آسمان هرچه ببارد غمگین نباشد؛ حتی اگر بلا ببارد. حالا یادش نمیآید این قول را به خودش هم داده بود یا نه؟ از خودش میپرسد چطور میتواند از پس همه چیز بربیاید مهمتر از همه آرزوهای از دست رفته.
گزارش نویس
«از آسمان هرچه بر سرت ببارد نباید غمگین باشی حتی اگر آن چیزی که میبارد بلا باشد. حتماً در هر بلایی حکمتی هست.» در خواب و بیداری این جملات را تکرار میکند. دستش را به سمت گوشی تلفن میبرد، طبق معمول همه صبحها. شماره را میگیرد؛ بازهم بوقهای ممتد و بدون جواب. کمی توی خانه راه میرود، توی بیداری هم هنوز خواب است؛ خواب خواب. بوی شمع سوخته، عود و ظرف حلوا و درد انباشته در هوای خانه انگار تازه از خواب بیدارش میکند. زل میزند به قاب عکس با آن روبان مشکی کنارش. واقعیت مثل شلاق توی صورتش میخورد. برای همیشه رفته و آرزوهای او را هم با خودش برده. اگر از آسمان بلا ببارد... صدای مادر توی گوشش است. دیگر نمیتواند هر روز صبح گوشی تلفن را بردارد و آن صدا را بشنود. حالا دیگر مادر فقط قابی سر طاقچه است. اگر از آسمان بلا ببارد، بلا ببارد... بلا باریده مادر جان بلا باریده.
این گزارش قصه آنهایی است که کرونا عزیزانشان را برده. یکی خواهر از دست داده و دیگری مادر و آن یکی همسر. همهشان یک جمله را بارها تکرار میکنند اینکه این ویروس مثل بلای آسمانی ناگهان آمد و همه چیز را عوض کرد. میگویند اصلاً فکرش را نمیکردند این طوری تمام شود. نه آنها باور کردهاند نه آنها که گرفتار این بیماری شده بودند. تا آخرین لحظه امیدوار بودند... میگویند کرونا آرزوهایشان را بر باد داده. دوست دارند از عزیزشان بیشتر بگویند.
دکتر منصوره
«بچههای عزیز سه روز قبل آنفلوانزا گرفتم خوب شدم، ولی همهاش فکر میکردم کروناست. اوایل بیماری مثل دانشآموزی بودم که آخر شهریور یا نیمه فروردین دلش برای سور و سات و بازی تنگ شده ولی قبل از بازگشت به مدرسه دلشوره داره. من این روزها مثل دانشآموزیام که دلشوره درس و تنبیه شدن دارد اما به خودش امید میدهد. حتی زمان مدرسه هم برایم بزرگترین تهدید مدرسه نرفتن بود به من حق دهید که متن غمگین بنویسم. فکر میکردم کرونا دارم اما الان حالم خوب است.» منصوره غفار تبریزی، روانشناس بالینی این متن را سه روز بعد از بیماریای که فکر میکرد آنفلوانزاست با دوستانش به اشتراک گذاشت. او 6 روز بعد از نوشتن این جملات برای همیشه رفت. آزمایشها مشخص کردند که او کرونا دارد. کار به بیمارستان هم نکشید و منصوره در میان بهت و ناباوری بیماران و دوستانش برای همیشه پر کشید.
«نمیدانم این درد قرار است با من چکار کند؟ بسوزاند؟ پر از عشقم کند؟ فقط میدانم توی وجودم دارد جوانه میزند و رشد میکند هر لحظه تنومندتر.» معصومه خواهر منصوره این حرفها را میزند. میگوید از درون آتش گرفته و این اندوه جانکاه باورش نمیشود. از منصورهای میگوید که عاشق بچهها بود. عاشق محیط زیست و عاشق صلح و آرامش.
مدام به او میگفتند در این روزهای شیوع کرونا دست کم مطب را تعطیل کن اما منصوره هربار میگفت این روزها خیلیها به او احتیاج دارند. خیلیها به خاطر همین ویروس دچار اضطراب و پریشانی شدهاند و اگر او نباشد به کجا پناه ببرند.
این بخشی از یکی از آخرین نوشتههای اوست: «اتفاقی که افتاده، در عمرم با آن روبهرو نشده بودم و آن واژگون شدن بسیاری از طرحوارهها راجع به زندگی و دنیاست. تا قبل از شروع کرونا اگر چه ما در دنیایی بودیم که در آن جنگ، جهل، فقر و تخریب محیط زیست و... وجود داشت اما بشر احساس قدرت و اعتماد به نفس داشت. حالا شش ماه است این بیماری گروه گروه انسانها را به کام مرگ میکشاند اما ما باید قوی باشیم و تسلیم نشویم. خبر خوب، قدرت سازگاری بشر و نوآوری او در تمام عرصههای زندگی است.» او دیگران را آماده میکرد چطور با کرونا مواجه شوند و در برابرش قوی باشند.
نازنین یکی از بیماران دکتر منصوره است: «یک سال برای مشاوره و درمان پیشاش میرفتم. روح بزرگی داشت. وقتی فکر میکرد هزینه درمان زیاد است صرفنظر میکرد. بارها دیدم هزینه مراجعانی را که قادر به پرداخت نبودند پس میداد. پزشکی بود که به احساسات بیمارش اهمیت میداد. او آزاداندیش بود و من راحت حرفهایم را برایش میگفتم. قبل از اینکه پیش دکتر منصوره بروم گیج بودم و او راه تاریک مقابل زندگی من را روشن کرد. هنوز صدایش با من است. هر بار که پیشش میرفتم احساس میکردم پیش دوست آگاهم میروم. هرچه از خوبی او بگویم کم گفتهام.»
دکتر منصوره در میان غم، ماتم و بهت اطرافیانش اکنون چند هفتهای است رفته. «خاطرات یک روانشناس بالینی» اثری از اوست؛ عزیزترین بازماندهاش. شاید به قول دکتر منصوره کرونا به ما نهیب میزند که به اسب سرکش تمدن مهار بزنیم و شیوه زندگیمان را عوض کنیم و دنیای جدید و بهتری خلق کنیم. شاید منصوره غفار تبریزی حالا نگاهمان میکند که ببیند آیا با این اتفاق کنار میآییم؟ اتفاقی که به قول او طرحوارههای ذهنیمان را به هم ریخته است.
تهمینه خانم
تهمینه خانم ساکن رشت بود. سالها معلمی کرد بازنشسته که شد خیلیها گفتند بنشین خانه و استراحت کن اما دلش نیامد؛ آخر عاشق بچهها بود. بعد از بازنشستگی به روستایی در یک منطقه محروم رفت و در یک مدرسه مشغول به کار شد. خانم معلم در اسفند ماه 98 و در اوج شیوع کرونا در شهر رشت جانش را از دست داد. هنوز خیلی از شاگردانش تصویر والیبال بازی کردنش را در ذهن دارند.
با اینکه چند ماهی از رفتنش میگذرد هنوز برادرش نتوانسته بر سر مزارش حاضر شود و دو فرزندش را در آغوش بگیرد و تسلای دلشان باشد. نتوانسته بر مزار خواهر برود و یک دل سیر اشک بریزد و داغ دلش را سرد کند.
میگوید کرونا چنان بلایی سرشان آورد که از ریسمان سیاه و سفید هم میترسند. حسین برادر تهمینه چند روزی میشد که خواهرش را به دلیل ابتلا به کرونا از دست داده بود که پدر همسرش هم به خاطر این بیماری درگذشت و روزهای سختشان آغاز شد. همسرش دچار شوک عصبی شد و آنها ترجیح دادند به عزاداری از راه دور بسنده کنند. دو عضو عزیز خانواده را در مدت کوتاهی از دست داده بودند؛ بدون سوگواری و در تنهایی. بلا آمده بود.
عزاداریشان برای هر دو خانواده دلخراش بود. خواهر و برادرهایی که تهران بودند از راه دور یکدیگر را نگاه میکردند و میگریستند. به قول حسین نه آغوشی برای دلداری بود و نه تسکینی.غم روی غم تلنبار میشد و حالا بغضهای انباشته مثل استخوانی در گلو سفت شده.
«خواهرم 60 ساله بود که رفت. قبلاً فکر میکردم شصت سال، سن زیادی است. وقتی بچه بودیم و مادرم میگفت طرف سی و پنج ساله بود که مرد میگفتم چه خوب عمر کرده. اما این روزها میفهمم که تهمینه خواهرم چقدر آرزو داشت. دوست داشت ازدواج فرزندانش را ببیند. دوست داشت برای جامعه مفید باشد، همانطور که همیشه بود. بهمن ماه تقریباً همه بچههای مدرسهای که در آن درس میداد آنفلوانزا داشتند؛ آن موقع هنوز کسی از کرونا خبر نداشت. میگفت نمیدانم چرا شاگردهایم اینقدر سرما میخورند. اما خودش سرحال بود حتی با بچهها توی حیاط والیبال بازی میکرد. 19 اسفند با دل درد و دلپیچه راهی بیمارستان شد. آزمایش داد و فهمیدیم کرونا دارد. روزهای بعد حالش بهتر بود. اوج کرونا در رشت بود.21 اسفندحالش بد شد و در آی سی یو بیمارستان فوت کرد. هرچند در گواهی فوتش نوشتند فوت به خاطر ایست قلبی.» حتی نگذاشتند همسر و فرزندان تهمینه خودشان سنگ قبرش را انتخاب کنند. میگفتند شما پولش را بدهید ما سنگ قبرهای یکدست میگذاریم. میخواستند سنگ سفید بر مزار تهمینه بگذارند اما سنگ مزارش سیاه شد.
حسین آه میکشد: «بچههای خواهرم مدام میگفتند دایی بیایید ما در حیاط خانه ببینیمتان اما ما ناخواسته همان را هم دریغ کردیم. خواهرهایم تا نصفه راه رفتند اما جاده بسته شد. آن روزها جنازه را هم تحویل نمیدادند و فقط بچهها و همسر خواهرم سر مزارش بودند. فکر کنید آنها الان چه حالی دارند؟ هیچ روانکاو و روانشناسی هم نیست که بتواند آرامشان کند.»
این روزها ترس عجیبی در دل خانواده حسین افتاده. همسرش مرخصی بدون حقوق گرفته و تنها دخترش از زمان شیوع کرونا فقط دو بار از خانه خارج شده و خودش هم هر روز بعد از برگشت از محل کار باید همه لباسهایش را ضدعفونی کند و دوش بگیرد. از آن طرف عذاب وجدان رها کردن خانواده تازه درگذشتهها هم هست: «هیچکس در این مدت نیامد کمکمان. نگفت چطور زیر بار این همه درد له نشویم.»
حسین وقتی از خواهرش حرف میزند صدایش سراسر اندوه است از تهمینهای میگوید که امید به زندگیش از همه خواهرها و برادرهایش بیشتر بود. سالها با سختی کار کرده بود. این روزها داشت طعم زندگی را میچشید. آنها هر سال تابستان به عشق تهمینه راهی رشت میشدند. خانهای که همیشه چراغش روشن بود. حسین آنقدر ناامید است که میگوید شرایطی پیش آمده که فقط سعی میکند به تنها دخترش مهارتهای زندگی را بیاموزد چرا که نمیداند برای خودش هم چه اتفاقی میافتد. بارها میگوید تهمینه رفت و همه آرزوها و آرزوهایم را با خود برد.
مامان زهرا
باز صبح شده و دستش به سمت تلفن دراز شده تا شماره مامان را بگیرد. کی میخواهد فراموش کند، مامان نیست. مامان برای همیشه رفته. به پنجره نگاهی میاندازد؛ باران میبارد. تابستان و باران. یاد حرفهای مامان میافتد وقتی باران میبارید. بوی خاک باران خورده که زیر بینیاش میزند یاد مامان زهرا 58 سالهاش میافتد. یادش میآید اگر زنده بود نیمه مرداد ماه باید سی و هشتمین سالگرد ازدواجش را جشن میگرفتند. مامان زهرایی که همه عشق و زندگیاش بچههایش بودند. با خوشی بچههایش خوش بود و با غمشان غمگین. تا قبل از شیوع کرونا هیچ چیز برای خودش نمیخواست.
فاطمه با بغض حرفهایش را میزند: «میگویم تا قبل از شیوع کرونا چون دقیقاً قبل از شیوع این ویروس منحوس بالاخره بعد سالها رضایت داد با بابا بروند کربلا برای زیارت. همین که پاسپورتش آمد عراق ناآرام شد و بعد هم برای کرونا مرزها بسته شد. اولین سالی بود که مدام میگفت امسال باید بروم پیاده روی اربعین...»
مامان زهرا هم آرزوها داشت اما همه را جا گذاشت و رفت. فاطمه یادش نمیرود که چطور دو روز قبل از اینکه تب بیماری سراغش بیاید با هم خانهای نزدیک خانه او دیدند و مامان چطور با ذوق دانه دانه در کابینتها را باز کرد و برای چیدن وسایل خانهاش نقشه میکشید. از نور خانه جدید تعریف میکرد و میگفت خانه را پر از گل خواهد کرد.
«اما مامان دو روز بعد از این همه آرزوی قشنگ تب کرد و راهی بیمارستان شد و سه هفته توی آیسییو بود. درست وقتی آنقدر خوب شده بود که منتظر بودیم به بخش منتقل شود، از بیمارستان زنگ زدند و مامان زهرای من برای همیشه رفت با همه آرزوهای ما و خودش.»
حاج درویش
غلامرضا درویش معروف به حاج درویش را همه به خیر بودن میشناختند. محال بود کسی مشکلی داشته باشد و حاج درویش گرهی از کارش نگشاید. سال 57 با انقلاب از انگلستان به ایران آمد آنجا ریاضی میخواند. انقلاب که شد گفت باید بروم مملکت خودم.
همه میدانستند برای حل کردن مشکل آدم ها از این سر شهر به آن سر شهر میرود و میآید. حاج درویش در حین کار جانباز شده بود؛ وقتی برای بچههای سیستان بلوچستان فعالیت میکرد، تصادف کرد و پایش آسیب دید. ریههایش هم مشکل داشت. حمیده خانم همسرش چقدر از دست حاج درویش حرص و جوش میخورد خریدها را بر میداشت و ضدعفونی میکرد اما حاج درویش همه چیز را شوخی میگرفت، یعنی فکر نمیکرد کرونا چنین بلایی باشد. تا اینکه پسر بزرگ خانواده کرونا گرفت و پشت بندش بقیه خانواده؛16 نفر بودند و همه مبتلا شدند.
حمیده خانم با آرامش زیاد حرف میزند. صبوری و آرامش اصلاً توی ذاتش است: «آقا قبول نمیکرد کرونا دارد. دکتر هم که میرفتیم میگفتند سرما خوردهاید. میگفتم مگر میشود آدم این جوری سرما بخورد! خودم دو هفته کامل افتادم. اصلاً مدل سرماخوردگی نبود. یک بیماری اصلاً نبود هر روز یک جای آدم را متلاشی میکرد. خود من پا درد، دل درد، تهوع و بیقراری شدید داشتم. شبها چنان سردردی داشتم که با چند تا قرص هم خوب نمیشد. این یک بیماری نیست، چند جور بیماری مختلف است در دل یک بیماری. اما حاج درویش زیر بار نمیرفت مدام میگفت سرما خوردهایم. دو سه روز آخر که خیلی بدحال بود به من گفت نکند واقعاً کرونا گرفتهایم؟ گفتم من چند روز است به شما میگویم ما کرونا داریم. خلاصه آزمایش دادیم و معلوم شد همهمان کرونا گرفتهایم.»
اعضای خانواده یکی یکی بهتر میشدند اما حال حاج درویش مدام بدتر میشد. ریههای آسیب دیدهاش انگار دیگر توان خلاصی از این بیماری را نداشت. تا اینکه 5 روزی در بیمارستان بستری شد، گفتند بیماری زمینهای دارد و خطرناک است. حمیده خانم میگوید: «من خوب شده بودم که حاج درویش برای همیشه رفت. روزهای آخر احساساتی شده بود؛ دوستانش که زنگ میزدند، گریه میکرد و میگفت من فکر نمیکردم کرونا آنقدر نامرد باشد. همه میگفتند تو که یک روز مشکلات همه را حل میکردیداری گریه میکنی؟ یعنی باورشان نمیشد. در غریبی و تنهایی دفنش کردیم فقط خودمان بودیم.»
چطور این اتفاق افتاده است، همه این اتفاقها؟ همه آنچه بر سرشان آمده آیا واقعی است؟ چرا همه چیز این طور ناگهانی بر سرشان فرود آمد این همه اتفاق غیر قابل پیشبینی و تغییر؟ به مادرش قول داده بود از آسمان هرچه ببارد غمگین نباشد؛ حتی اگر بلا ببارد. حالا یادش نمیآید این قول را به خودش هم داده بود یا نه؟ از خودش میپرسد چطور میتواند از پس همه چیز بربیاید مهمتر از همه آرزوهای از دست رفته.
حمیدالله سردارزهی، چهره برجسته بلوچها درگذشت
حمیدالله سردارزهی، روشنفکر و از چهرههای تأثیرگذار در عرصه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی سیستان و بلوچستان بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت.
او که از محبوبیت و احترام بالایی نزد بلوچان داخل و خارج کشور برخوردار بود، تحصیلات خود را در یکی از دانشگاههای انگلیس به اتمام رساند و بهخاطر عشق و علاقهای که به وطن داشت پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و تلاشهای قابل توجهی برای توسعه و رشد فکری و فرهنگی این سامان انجام داد.
علی ربیعی دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت در پیامی به مناسبت درگذشت سردارزهی، او را از محورهای خیر جمعی در استان رنجدیده سیستان و بلوچستان نامید و این ضایعه را به مردم صبور استان سیستان و بلوچستان بخصوص مردم چابهار و دشتیاری و خانواده سردارزهی تسلیت گفت. در این پیام آمده است: برخی افراد همانند لکوموتیو قطار به مثابه کشانههای خیر و برکت و فرهنگ و ادب عمل میکنند.زنده یاد سردارزهی از محورهای خیر جمعی در استان رنجدیده سیستان و بلوچستان بود. در سمت دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهور با سازمان های مردم نهاد زیادی در منطقه سروکار داشتم و نقش محوری و شخصیت اثرگذار آن مرحوم کاملاً مشهود بود.ضمن عرض تسلیت این واقعه جانسوز به مردم صبور استان سیستان و بلوچستان به خصوص مردم چابهار و دشتیاری، خانواده محترم سردارزهی و همراهانش در خیر جمعی از خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت، مغفرت و علو درجات را مسألت دارم.
امنیت جامع با بهرهبرداری پایدار از منابع آب و خاک
رضا اردکانیان
وزیر نیرو
جمعیت جهان در قرن بیستم افزایش یافته و اکنون از مرز هفت میلیارد نفر فراتر رفته است. حفظ حیات و سلامت این تعداد انسان نیازمند تأمین امنیت غذایی است. تحولات عمیقی در زمینه تولید محصولات کشاورزی حاصل شده تا انسان بتواند ظرفیت تولید غذا برای این تعداد را پدید آورد. این ظرفیت البته متوازن و عادلانه توزیع نشده و کماکان علیرغم تولید غذای فراوان، میلیاردها نفر از انواع گرسنگی و سوءتغذیه رنج میبرند اما واقعیت افزایش ظرفیت تولید غذا مبرهن است. ترکیبی از دانش آب و کشاورزی، ژنتیک، روشهای مدیریت مزارع و کاربست گسترده فناوری سبب خلق این ظرفیت شده است.
بخشی از آن نیز محصول توسعه آبیاری است که اواخر قرن نوزدهم آغاز شده و تا به امروز ادامه داشته است.
مساحت تحت آبیاری جهان از 48 میلیون هکتار در سال 1900 به 94 میلیون هکتار در سال 1950 و 240 میلیون هکتار در سال 1990 و در طی سالهای اخیر به حدود 300 میلیون هکتار رسیده است. نرخ توسعه آبیاری از سال 1970 تا 1980 رقمی معادل 2.3 در سال، در سالهای 1980 تا 1990 به حدود 1.3 درصد تقلیل یافته و از سال 1990 به کمتر از یک درصد در سال رسیده و پیشبینی میشود که به دلیل هزینههای سنگین احداث سامانههای آبیاری، نرخ رشد توسعه شبکههای آبیاری در طول 25 سال آینده به حدود 0.6 درصد برسد. بخشی از این کاهش نتیجه هزینههای سنگین سرمایهگذاری و بخشی نیز نتیجه ساخته شدن شبکهها در بخش گستردهای از اراضی قابل آبیاری است.
اهمیت آبیاری وقتی روشنتر میشود که بدانیم حدود 300 میلیون هکتار (یعنی فقط 18 درصد از کل 1.7 میلیارد هکتار اراضی کشاورزی دنیا، با آبیاری کشت میشوند اما همین مقدار اراضی غذای بیش از 40 درصد مردم جهان را تأمین میکند. این بدان معناست که ظرفیت تولید غذا در جهان بشدت به آبیاری وابسته است.
ایران پس از چین، هند، امریکا و پاکستان پنجمین کشور جهان از لحاظ بیشترین سطوح زیر کشت آبی است. سرانه مساحت تحت کشت آبی ایران با در نظر گرفتن 8.46 میلیون هکتار، حدود 100 هکتار برای هر 1000 نفر است که نسبت به سرانه کشت آبی 40 هکتار به ازای هر 1000 نفر در جهان، رقمی حدود 2.5 برابر است. وزارت نیرو برنامه دارد که 2.9 میلیون هکتار از اراضی در پایاب سدهای در دست بهره برداری، اجرایی و برداشت مستقیم از رودخانه، بر اساس آب قابل برنامهریزی بهنگام به شبکههای آبیاری مجهز شوند که تا پایان سال 1398 حدود 2.4 میلیون هکتار آن مجهز به شبکههای آبیاری اصلی شدهاند و باقیمانده اراضی تا سال 1406 به شرط تأمین اعتبار عملیاتی خواهد شد.
بخش قابل توجهی از برنامهریزی توسعه شبکههای آبیاری برای مناطق مرزی صورت گرفته است. این مناطق که از درجات مختلف محرومیت نیز رنج میبرند، بهدلیل ظرفیت بالا در بخشهای مختلف، در صورت توسعه پایدار، قابلیت دارند نقش مهمی در افزایش تولید ناخالص ملی کشور ایفا نمایند. حفظ جمعیت در مرزها و توأمان فراهم کردن امکان زندگی باکیفیت و پایدار نیز بر اهمیت این امر میافزاید. توسعهنیافتگی مناطق مرزی مسبب مهاجرت، تخلیه سکونتگاهها و بروز مسائل امنیتی است. فراهم کردن زمینه برخورداری شهروندان این مناطق از حقوق شهروندی و کیفیت زندگی، به علاوه بسترسازی برای حفظ امنیت پایدار در این مناطق، مستلزم کاهش نرخ بیکاری، پایدارسازی جمعیت و گسترش عدالت و امید اجتماعی است. توسعه مناطق مرزی با همین رویکرد در دستور کار نظام جمهوری اسلامی و وزارت نیرو به عنوان متولی توسعه منابع آب بوده است. بخشی از طرحهای توسعه منابع آب و خاک استانهای مرزی روز پنجشنبه 23 مردادماه افتتاح شده و به بهرهبرداری میرسد. این مجموعه که شامل 23000 هکتار شبکههای آبیاری با ارزش سرمایهگذاری 1770 میلیارد تومان است، بخشی از عظیمترین طرح مهندسی اجراشده در تاریخ توسعه کشور است که 24 سد جهت مهار آب در 12 استان کشور و سامانههای مختلف انتقال و بهرهبرداری از آب تنظیمشده را شامل میشود. مجموعه 23000 هکتاری در استانهای کرمانشاه و ایلام واقعشده و با اتکا به 52 کیلومتر سامانه انتقال آب، 3 رشته تونل به طول بیش از 8850 متر، 220 کیلومتر لولهگذاری؛ دو پست برق 63 کیلوولت و 152 کیلومتر خطوط انتقال برق آماده بهرهبرداری و ایفای نقش در توسعه این دو استان است.
وزارت نیرو بهطور جدی و بر پایه یک برنامه راهبردی و بلندمدت و با مطالعات دقیق در این مناطق و با آگاهی و احترام به حق و حقوق کشورهای همسایه در قالب پروتکلهای حاکم و بینالمللی، از اوایل دهه هشتاد شمسی، توسعه منابع آب و خاک نواحی مرزی را با اهدافی نظیر توسعه پایدار مبتنی بر رونق و شکوفایی اقتصادی در این مناطق، تثبیت جمعیت، ایجاد اشتغال، افزایش امید به زندگی، کمک به نقشآفرینی معنیدار در رونق اقتصادی کشور، مبادله اقتصادی با کشورهای همسایه، ایجاد صنایع تبدیلی در این مناطق و گسترش اکوتوریسم آغاز نموده است. رشد شتابان و فزاینده این طرحهای توسعهای، براساس تدبیر جناب آقای دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم و دستور مقام معظم رهبری جهت تأمین منابع مالی این طرحها از صندوق توسعه ملی، از سال 1393 جهش چشمگیری یافت و در دولت تدبیر و امید اکثر این طرحها به مرحله بهرهبرداری رسیده یا تا پایان دولت به بهرهبرداری میرسد. این طرحها کالبد منطقهای و اهداف توسعهای این مناطق را دگرگون خواهد کرد و وزارت نیرو با آگاهی بر این مباحث و در سازمان دولت، با ارائه گزارشی در دولت تدبیر و امید به شورای عالی معماری و شهرسازی و اخذ مصوبه این شورا، باعث شد که طرحهای جامع شهری و کالبد منطقهای این مناطق با توجه به شرایط آتی حادث شده از اجرای این طرحها، بازنگری شده و مؤلفههای مورد نظر بر این اساس تدقیق و بازنگری گردد.
تردید نداریم که در سختترین ایام تحریم و فشار اقتصادی، کار بزرگی انجام شده است. این ساختوساز بزرگ زمانی تکمیل خواهد شد که سازوکارهای بهرهبرداری از سازههای ایجاد شده، الگوهای کشت، مشارکت کشاورزان در مدیریت و بهرهبرداری از شبکهها، توسعه صنایع تبدیلی کشاورزی در منطقه، و رعایت استانداردهای محیطزیستی در بهرهبرداری از آب و اراضی به منظور حفظ و پایدارسازی منابع آب و خاک به صورت جدی در دستور کار قرار گیرد. تحقق این موارد مستلزم توسعه تفکر و کار میانبخشی بین همه دستگاههایی است که باید در چارچوب برنامهای مشترک زمینه بهرهبرداری حداکثری از سرمایهگذاری صورتگرفته را ایجاد کنند.
این یادداشت با بحثی درباره اهمیت غذا و جایگاه راهبردی آن در جهان آغاز شد. طرحهای توسعه منابع آب و خاک مرزی نیز بر تولید غذای کشور میافزایند و امنیت همهجانبه کشور را بالا میبرند. قدر شناختن ظرفیتهای عظیم ایران برای تولید غذا و پاس داشتن سرمایههای صرفشده برای توسعه طرحهایی که 23 مردادماه افتتاح میشوند، مستلزم توجه داشتن به محدودیت ظرفیتها و تلاش برای ملاحظه کردن همبستهای میان آب، خاک، غذا، انرژی و پسماند، کاستن از هدررفت آب، فرسایش خاک، اتلاف محصولات کشاورزی و تبدیل شدن به پسماند، تلفات انرژی و در نهایت پایدارسازی استفاده از منابع این سرزمین است. ساختوسازها به افتتاح رسیدهاند اما راه طولانی برای اصلاح سازوکارهای مولد پایداری و تأمین پایدار اشتغال و تغذیه مردم ایران پیشرو داریم که امیدوارانه و با تدبیر خواهیم پیمود.
وزیر نیرو
جمعیت جهان در قرن بیستم افزایش یافته و اکنون از مرز هفت میلیارد نفر فراتر رفته است. حفظ حیات و سلامت این تعداد انسان نیازمند تأمین امنیت غذایی است. تحولات عمیقی در زمینه تولید محصولات کشاورزی حاصل شده تا انسان بتواند ظرفیت تولید غذا برای این تعداد را پدید آورد. این ظرفیت البته متوازن و عادلانه توزیع نشده و کماکان علیرغم تولید غذای فراوان، میلیاردها نفر از انواع گرسنگی و سوءتغذیه رنج میبرند اما واقعیت افزایش ظرفیت تولید غذا مبرهن است. ترکیبی از دانش آب و کشاورزی، ژنتیک، روشهای مدیریت مزارع و کاربست گسترده فناوری سبب خلق این ظرفیت شده است.
بخشی از آن نیز محصول توسعه آبیاری است که اواخر قرن نوزدهم آغاز شده و تا به امروز ادامه داشته است.
مساحت تحت آبیاری جهان از 48 میلیون هکتار در سال 1900 به 94 میلیون هکتار در سال 1950 و 240 میلیون هکتار در سال 1990 و در طی سالهای اخیر به حدود 300 میلیون هکتار رسیده است. نرخ توسعه آبیاری از سال 1970 تا 1980 رقمی معادل 2.3 در سال، در سالهای 1980 تا 1990 به حدود 1.3 درصد تقلیل یافته و از سال 1990 به کمتر از یک درصد در سال رسیده و پیشبینی میشود که به دلیل هزینههای سنگین احداث سامانههای آبیاری، نرخ رشد توسعه شبکههای آبیاری در طول 25 سال آینده به حدود 0.6 درصد برسد. بخشی از این کاهش نتیجه هزینههای سنگین سرمایهگذاری و بخشی نیز نتیجه ساخته شدن شبکهها در بخش گستردهای از اراضی قابل آبیاری است.
اهمیت آبیاری وقتی روشنتر میشود که بدانیم حدود 300 میلیون هکتار (یعنی فقط 18 درصد از کل 1.7 میلیارد هکتار اراضی کشاورزی دنیا، با آبیاری کشت میشوند اما همین مقدار اراضی غذای بیش از 40 درصد مردم جهان را تأمین میکند. این بدان معناست که ظرفیت تولید غذا در جهان بشدت به آبیاری وابسته است.
ایران پس از چین، هند، امریکا و پاکستان پنجمین کشور جهان از لحاظ بیشترین سطوح زیر کشت آبی است. سرانه مساحت تحت کشت آبی ایران با در نظر گرفتن 8.46 میلیون هکتار، حدود 100 هکتار برای هر 1000 نفر است که نسبت به سرانه کشت آبی 40 هکتار به ازای هر 1000 نفر در جهان، رقمی حدود 2.5 برابر است. وزارت نیرو برنامه دارد که 2.9 میلیون هکتار از اراضی در پایاب سدهای در دست بهره برداری، اجرایی و برداشت مستقیم از رودخانه، بر اساس آب قابل برنامهریزی بهنگام به شبکههای آبیاری مجهز شوند که تا پایان سال 1398 حدود 2.4 میلیون هکتار آن مجهز به شبکههای آبیاری اصلی شدهاند و باقیمانده اراضی تا سال 1406 به شرط تأمین اعتبار عملیاتی خواهد شد.
بخش قابل توجهی از برنامهریزی توسعه شبکههای آبیاری برای مناطق مرزی صورت گرفته است. این مناطق که از درجات مختلف محرومیت نیز رنج میبرند، بهدلیل ظرفیت بالا در بخشهای مختلف، در صورت توسعه پایدار، قابلیت دارند نقش مهمی در افزایش تولید ناخالص ملی کشور ایفا نمایند. حفظ جمعیت در مرزها و توأمان فراهم کردن امکان زندگی باکیفیت و پایدار نیز بر اهمیت این امر میافزاید. توسعهنیافتگی مناطق مرزی مسبب مهاجرت، تخلیه سکونتگاهها و بروز مسائل امنیتی است. فراهم کردن زمینه برخورداری شهروندان این مناطق از حقوق شهروندی و کیفیت زندگی، به علاوه بسترسازی برای حفظ امنیت پایدار در این مناطق، مستلزم کاهش نرخ بیکاری، پایدارسازی جمعیت و گسترش عدالت و امید اجتماعی است. توسعه مناطق مرزی با همین رویکرد در دستور کار نظام جمهوری اسلامی و وزارت نیرو به عنوان متولی توسعه منابع آب بوده است. بخشی از طرحهای توسعه منابع آب و خاک استانهای مرزی روز پنجشنبه 23 مردادماه افتتاح شده و به بهرهبرداری میرسد. این مجموعه که شامل 23000 هکتار شبکههای آبیاری با ارزش سرمایهگذاری 1770 میلیارد تومان است، بخشی از عظیمترین طرح مهندسی اجراشده در تاریخ توسعه کشور است که 24 سد جهت مهار آب در 12 استان کشور و سامانههای مختلف انتقال و بهرهبرداری از آب تنظیمشده را شامل میشود. مجموعه 23000 هکتاری در استانهای کرمانشاه و ایلام واقعشده و با اتکا به 52 کیلومتر سامانه انتقال آب، 3 رشته تونل به طول بیش از 8850 متر، 220 کیلومتر لولهگذاری؛ دو پست برق 63 کیلوولت و 152 کیلومتر خطوط انتقال برق آماده بهرهبرداری و ایفای نقش در توسعه این دو استان است.
وزارت نیرو بهطور جدی و بر پایه یک برنامه راهبردی و بلندمدت و با مطالعات دقیق در این مناطق و با آگاهی و احترام به حق و حقوق کشورهای همسایه در قالب پروتکلهای حاکم و بینالمللی، از اوایل دهه هشتاد شمسی، توسعه منابع آب و خاک نواحی مرزی را با اهدافی نظیر توسعه پایدار مبتنی بر رونق و شکوفایی اقتصادی در این مناطق، تثبیت جمعیت، ایجاد اشتغال، افزایش امید به زندگی، کمک به نقشآفرینی معنیدار در رونق اقتصادی کشور، مبادله اقتصادی با کشورهای همسایه، ایجاد صنایع تبدیلی در این مناطق و گسترش اکوتوریسم آغاز نموده است. رشد شتابان و فزاینده این طرحهای توسعهای، براساس تدبیر جناب آقای دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم و دستور مقام معظم رهبری جهت تأمین منابع مالی این طرحها از صندوق توسعه ملی، از سال 1393 جهش چشمگیری یافت و در دولت تدبیر و امید اکثر این طرحها به مرحله بهرهبرداری رسیده یا تا پایان دولت به بهرهبرداری میرسد. این طرحها کالبد منطقهای و اهداف توسعهای این مناطق را دگرگون خواهد کرد و وزارت نیرو با آگاهی بر این مباحث و در سازمان دولت، با ارائه گزارشی در دولت تدبیر و امید به شورای عالی معماری و شهرسازی و اخذ مصوبه این شورا، باعث شد که طرحهای جامع شهری و کالبد منطقهای این مناطق با توجه به شرایط آتی حادث شده از اجرای این طرحها، بازنگری شده و مؤلفههای مورد نظر بر این اساس تدقیق و بازنگری گردد.
تردید نداریم که در سختترین ایام تحریم و فشار اقتصادی، کار بزرگی انجام شده است. این ساختوساز بزرگ زمانی تکمیل خواهد شد که سازوکارهای بهرهبرداری از سازههای ایجاد شده، الگوهای کشت، مشارکت کشاورزان در مدیریت و بهرهبرداری از شبکهها، توسعه صنایع تبدیلی کشاورزی در منطقه، و رعایت استانداردهای محیطزیستی در بهرهبرداری از آب و اراضی به منظور حفظ و پایدارسازی منابع آب و خاک به صورت جدی در دستور کار قرار گیرد. تحقق این موارد مستلزم توسعه تفکر و کار میانبخشی بین همه دستگاههایی است که باید در چارچوب برنامهای مشترک زمینه بهرهبرداری حداکثری از سرمایهگذاری صورتگرفته را ایجاد کنند.
این یادداشت با بحثی درباره اهمیت غذا و جایگاه راهبردی آن در جهان آغاز شد. طرحهای توسعه منابع آب و خاک مرزی نیز بر تولید غذای کشور میافزایند و امنیت همهجانبه کشور را بالا میبرند. قدر شناختن ظرفیتهای عظیم ایران برای تولید غذا و پاس داشتن سرمایههای صرفشده برای توسعه طرحهایی که 23 مردادماه افتتاح میشوند، مستلزم توجه داشتن به محدودیت ظرفیتها و تلاش برای ملاحظه کردن همبستهای میان آب، خاک، غذا، انرژی و پسماند، کاستن از هدررفت آب، فرسایش خاک، اتلاف محصولات کشاورزی و تبدیل شدن به پسماند، تلفات انرژی و در نهایت پایدارسازی استفاده از منابع این سرزمین است. ساختوسازها به افتتاح رسیدهاند اما راه طولانی برای اصلاح سازوکارهای مولد پایداری و تأمین پایدار اشتغال و تغذیه مردم ایران پیشرو داریم که امیدوارانه و با تدبیر خواهیم پیمود.
توسعه اقتصادی در گرو بازارهای آینده محور
سیدمهدی حسینی
کارشناس ارشد انرژی
کشور در شرایط تحریمی سختی قرار دارد. در این موقعیت یکی از منابع اصلی درآمد کشور نفت است که فروش آن با مشکل روبهرو شده است. ایران اکنون به فروش نفت نیاز دارد اما قاعدتاً به آن میزانی که نیاز داریم فروش نمیرود. بخشی از نفت در صادرات غیرنفتی مثل پتروشیمی، فرآوردههای نفتی و صنایع معدنی مثل فولاد و آلومینیوم مصرف شده و از این راه هم مقداری درآمد عاید کشور میشود اما همچنان دچار کمبود هستیم. در بخش تأمین مالی تصمیماتی که منجر به ایجاد اشتغال و رونق میشوند باید در دستور کار قرار بگیرد. باید طرحهایی را ایجاد کنیم که به کار پیمانکاران و سازندگان کمک شود و کارگران به سر کار برگردند و اشتغال و رونق نسبی ایجاد شود. در این شرایط طبیعتاً تأمین مالی طرحها و پروژهها یکی از مسائل اساسی است که بخشهای زیادی از آن نیز بخشهای دولتی است مثل پالایشگاهها، طرحهای بالادستی نفت و پروژههایی شبیه اینها که باید تأمین مالی شوند و کار خود را پیش ببرند. اما مشکلی که وجود دارد در زمینه نفت خیلی معمول است که بر مبنای درآمدهای آتی سرمایهگذاری اتفاق بیفتد. اصولاً درآمدهای آتی که ایجاد میشود به تکمیل طرح و تولید و فروش موکول میشود. اینها به معنی این است که شما از درآمدهای آتی خود استفاده میکنید. در بورسهای بینالمللی هم شاهد این هستیم که معاملات آتی و پیش فروش، معاملات کاملاً معمول و متداول است بهطوری که مثلاً معاملات کاغذی و آتی نفت در بورسهای دنیا چندین برابر کل تولید نفتی دنیا است و حجم بالایی دارد. وقتی که این کار در بورسهای بینالمللی چاپ نمیشود طبیعتاً یک نقش اقتصادی است که جمعآوری سرمایهها و سرمایهگذاری، تولید و مولد را در پی دارد و ایجاد رونق اقتصادی میکند. طبیعتاً در شرایط اقتصادی میتوانیم این کار را انجام دهیم ضمن اینکه اگر دولت مجری این طرح باشد به عنوان کارگزار در بورس حاضر میشود. بورس ایران شروع میکند به تمرین مسیری که بورسهای دنیا پیمودهاند و وارد بازارهای نفتی و بازارهای آینده میشود و خود این نقش میتواند منجر به توسعه اقتصادی شود. اما نگرانیهایی هم ممکن است وجود داشته باشد. یکی اینکه تحریمهای ما خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را بکنیم طول بکشد که ارزیابی من این نیست. با توجه به تحولات و انتخاباتی که قرار است در امریکا اتفاق بیفتد و این تحولات درازمدت نیست و ما یک دوره ۲ و ۳ ساله را برای طرحها در نظر بگیریم و تأمین مالی کنیم.
میتوانیم از درآمدهای آتی نفت استفاده کنیم و اوراق بهادار را برای فروش داخلی بگذاریم و در بازار فروش قرار دهیم. نگرانی دومی که ممکن است وجود داشته باشد این است که بودجهای که میگیریم در چه مسیری مصرف میشود؟ آنچه مسلم است نباید صرف هزینههای جاری شود. باید فرمولی طراحی شود که درآمد در بخشهای مولد و طرحهای تولیدی هزینه شود. طرحهایی که زودبازده هستند، طرحهایی که اولویت دارند مانند طرحهای پالایشگاهها که به نظر میرسد برای کشور درآمدزاست و کشور را به تولید و درآمد میرسانند. اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم طبیعتاً در بخش گاز با مشکل مواجه میشویم. این نگرانی باید رفع شود و طرحهایی که دولت ارائه میدهد باید به گونهای اجرا شود که از نگرانیها بکاهد و علاوه بر آن اطمینان حاصل شود که میتوانیم به درآمد تضمینی برسیم، برای بازپرداخت هزینهها و تعهداتی که در قبال خریداران این اوراق داریم. همچنین ممکن است این نگرانی وجود داشته باشد که برخی طرحها را گاهی اوقات بد اجرا میکنیم، بنابراین اجرای طرح خیلی مهم است که با دقت، نظارت و حوصله، با همفکری و همدلی با موفقیت تام و در همان چارچوبهای حقوق قانونی که وجود دارد، صورت بگیرد و انجام شود. توصیه میشود که پروژههای بالادستی نفت و پالایشگاهها و جمعآوری گازهای سوزان که امروز در حال سوخت و از بین رفتن و ایجاد آلودگی هواست، میتواند به طرحهای سوخت تراکم و طرحهایی مثل نیروگاه کوچک و منطقهای تبدیل شود و برای این اولویت وضعیتی مشخص تعریف کنیم، طرحهایی که زودبازده هستند جزو اولویتها قرار بگیرند و از شرکتهایی که تولیدی هستند حمایت مالی کنیم.
از سوی دیگر باید اعتماد مردم را که به خاطر عملکرد نادرست برخی مسئولان که در سالهای گذشته سست شده، با ضمانت نفت تقویت کنیم. باید کف قیمت تضمین شود مثلاً اگر قیمت یک بشکه نفت ۸۰۰ هزار تومان باشد و فردی آن را بخرد باید به فرد گفته شود که این ۸۰۰ هزار تومان را برای همیشه دارد چه قیمت بالا رود و یا پایین بیاید. این موضوع اطمینان ایجاد میکند. همچنین باید سود حاصل از افزایش قیمت پرداخت شود. درواقع مدل پرداخت سود باید طوری باشد که مردم را به سرمایهگذاری تشویق کند. همچنین پروژهها باید فرصت تنفس داشته باشند که تولید درآمد کنند و اگر فردی بخواهد بعد از یک سال سرمایه خود را پس بگیرد ۶۰ درصد و اگر بعد از دو سال سرمایهاش را بخواهد ۸۰ درصد و بعد از سه سال میتواند پول خود را کامل پس بگیرد یعنی برای سود هم مشوق بگذاریم. البته که هماکنون در بازار نفت حداقل قیمتها جاری است اما پیشبینی میشود با شروع فصل زمستان قیمتها افزایش یابد و با فروکش کردن کرونا و رشد اقتصادی که تا حدودی به دنیا برمیگردد، تقاضا بالا میرود پس طبیعتاً قیمتها هم افزایش مییابد. بنابراین دیدگاهها و چشماندازی که از نفت وجود دارد نشان میدهد که قیمتها روبه افزایش خواهد بود کما اینکه در گذشته ما برای قیمت هر بشکه نفت از ۱۶ دلار به ۴۰ دلار رسیدیم و این رقم میتواند به قیمتهای بالاتر برسد خصوصاً اینکه قدرتهای نفتی دنیا مثل امریکا به قیمتهای بالای ۶۰ دلار احتیاج دارند و میخواهند قیمتها به این میزان برسد چون اگر به آن سمت نرود صنعت نفت شان آسیب میبیند. بنابراین میشود پیشبینی کرد که قیمتها بالا میرود و این را باید به مردم هم گفت تا سرمایههای خود را بیاورند و این حجم عظیم نقدینگی که در زمینههای مختلف وجود دارد جمعآوری و در بخشهای مولد سرمایهگذاری شود.
کارشناس ارشد انرژی
کشور در شرایط تحریمی سختی قرار دارد. در این موقعیت یکی از منابع اصلی درآمد کشور نفت است که فروش آن با مشکل روبهرو شده است. ایران اکنون به فروش نفت نیاز دارد اما قاعدتاً به آن میزانی که نیاز داریم فروش نمیرود. بخشی از نفت در صادرات غیرنفتی مثل پتروشیمی، فرآوردههای نفتی و صنایع معدنی مثل فولاد و آلومینیوم مصرف شده و از این راه هم مقداری درآمد عاید کشور میشود اما همچنان دچار کمبود هستیم. در بخش تأمین مالی تصمیماتی که منجر به ایجاد اشتغال و رونق میشوند باید در دستور کار قرار بگیرد. باید طرحهایی را ایجاد کنیم که به کار پیمانکاران و سازندگان کمک شود و کارگران به سر کار برگردند و اشتغال و رونق نسبی ایجاد شود. در این شرایط طبیعتاً تأمین مالی طرحها و پروژهها یکی از مسائل اساسی است که بخشهای زیادی از آن نیز بخشهای دولتی است مثل پالایشگاهها، طرحهای بالادستی نفت و پروژههایی شبیه اینها که باید تأمین مالی شوند و کار خود را پیش ببرند. اما مشکلی که وجود دارد در زمینه نفت خیلی معمول است که بر مبنای درآمدهای آتی سرمایهگذاری اتفاق بیفتد. اصولاً درآمدهای آتی که ایجاد میشود به تکمیل طرح و تولید و فروش موکول میشود. اینها به معنی این است که شما از درآمدهای آتی خود استفاده میکنید. در بورسهای بینالمللی هم شاهد این هستیم که معاملات آتی و پیش فروش، معاملات کاملاً معمول و متداول است بهطوری که مثلاً معاملات کاغذی و آتی نفت در بورسهای دنیا چندین برابر کل تولید نفتی دنیا است و حجم بالایی دارد. وقتی که این کار در بورسهای بینالمللی چاپ نمیشود طبیعتاً یک نقش اقتصادی است که جمعآوری سرمایهها و سرمایهگذاری، تولید و مولد را در پی دارد و ایجاد رونق اقتصادی میکند. طبیعتاً در شرایط اقتصادی میتوانیم این کار را انجام دهیم ضمن اینکه اگر دولت مجری این طرح باشد به عنوان کارگزار در بورس حاضر میشود. بورس ایران شروع میکند به تمرین مسیری که بورسهای دنیا پیمودهاند و وارد بازارهای نفتی و بازارهای آینده میشود و خود این نقش میتواند منجر به توسعه اقتصادی شود. اما نگرانیهایی هم ممکن است وجود داشته باشد. یکی اینکه تحریمهای ما خیلی بیشتر از آنچه که فکرش را بکنیم طول بکشد که ارزیابی من این نیست. با توجه به تحولات و انتخاباتی که قرار است در امریکا اتفاق بیفتد و این تحولات درازمدت نیست و ما یک دوره ۲ و ۳ ساله را برای طرحها در نظر بگیریم و تأمین مالی کنیم.
میتوانیم از درآمدهای آتی نفت استفاده کنیم و اوراق بهادار را برای فروش داخلی بگذاریم و در بازار فروش قرار دهیم. نگرانی دومی که ممکن است وجود داشته باشد این است که بودجهای که میگیریم در چه مسیری مصرف میشود؟ آنچه مسلم است نباید صرف هزینههای جاری شود. باید فرمولی طراحی شود که درآمد در بخشهای مولد و طرحهای تولیدی هزینه شود. طرحهایی که زودبازده هستند، طرحهایی که اولویت دارند مانند طرحهای پالایشگاهها که به نظر میرسد برای کشور درآمدزاست و کشور را به تولید و درآمد میرسانند. اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم طبیعتاً در بخش گاز با مشکل مواجه میشویم. این نگرانی باید رفع شود و طرحهایی که دولت ارائه میدهد باید به گونهای اجرا شود که از نگرانیها بکاهد و علاوه بر آن اطمینان حاصل شود که میتوانیم به درآمد تضمینی برسیم، برای بازپرداخت هزینهها و تعهداتی که در قبال خریداران این اوراق داریم. همچنین ممکن است این نگرانی وجود داشته باشد که برخی طرحها را گاهی اوقات بد اجرا میکنیم، بنابراین اجرای طرح خیلی مهم است که با دقت، نظارت و حوصله، با همفکری و همدلی با موفقیت تام و در همان چارچوبهای حقوق قانونی که وجود دارد، صورت بگیرد و انجام شود. توصیه میشود که پروژههای بالادستی نفت و پالایشگاهها و جمعآوری گازهای سوزان که امروز در حال سوخت و از بین رفتن و ایجاد آلودگی هواست، میتواند به طرحهای سوخت تراکم و طرحهایی مثل نیروگاه کوچک و منطقهای تبدیل شود و برای این اولویت وضعیتی مشخص تعریف کنیم، طرحهایی که زودبازده هستند جزو اولویتها قرار بگیرند و از شرکتهایی که تولیدی هستند حمایت مالی کنیم.
از سوی دیگر باید اعتماد مردم را که به خاطر عملکرد نادرست برخی مسئولان که در سالهای گذشته سست شده، با ضمانت نفت تقویت کنیم. باید کف قیمت تضمین شود مثلاً اگر قیمت یک بشکه نفت ۸۰۰ هزار تومان باشد و فردی آن را بخرد باید به فرد گفته شود که این ۸۰۰ هزار تومان را برای همیشه دارد چه قیمت بالا رود و یا پایین بیاید. این موضوع اطمینان ایجاد میکند. همچنین باید سود حاصل از افزایش قیمت پرداخت شود. درواقع مدل پرداخت سود باید طوری باشد که مردم را به سرمایهگذاری تشویق کند. همچنین پروژهها باید فرصت تنفس داشته باشند که تولید درآمد کنند و اگر فردی بخواهد بعد از یک سال سرمایه خود را پس بگیرد ۶۰ درصد و اگر بعد از دو سال سرمایهاش را بخواهد ۸۰ درصد و بعد از سه سال میتواند پول خود را کامل پس بگیرد یعنی برای سود هم مشوق بگذاریم. البته که هماکنون در بازار نفت حداقل قیمتها جاری است اما پیشبینی میشود با شروع فصل زمستان قیمتها افزایش یابد و با فروکش کردن کرونا و رشد اقتصادی که تا حدودی به دنیا برمیگردد، تقاضا بالا میرود پس طبیعتاً قیمتها هم افزایش مییابد. بنابراین دیدگاهها و چشماندازی که از نفت وجود دارد نشان میدهد که قیمتها روبه افزایش خواهد بود کما اینکه در گذشته ما برای قیمت هر بشکه نفت از ۱۶ دلار به ۴۰ دلار رسیدیم و این رقم میتواند به قیمتهای بالاتر برسد خصوصاً اینکه قدرتهای نفتی دنیا مثل امریکا به قیمتهای بالای ۶۰ دلار احتیاج دارند و میخواهند قیمتها به این میزان برسد چون اگر به آن سمت نرود صنعت نفت شان آسیب میبیند. بنابراین میشود پیشبینی کرد که قیمتها بالا میرود و این را باید به مردم هم گفت تا سرمایههای خود را بیاورند و این حجم عظیم نقدینگی که در زمینههای مختلف وجود دارد جمعآوری و در بخشهای مولد سرمایهگذاری شود.
فرافکنی علیه مقاومت
صباح زنگنه
کارشناس خاورمیانه
تحـــــولات لبنــــــان در ابعــــاد سیاســـی بیســابقه نیســـت و بــارها در طول ســالها
شـــــاهد اســـــتعفای وزرا و نماینـــــــدگان، عــــدم توافـــق بـــر انتخاب رئیس جمهوری و نخستوزیر در این کشور بودهایم. پیش از انفجار حجم عظیم فسادهای مالی، اداری، سیاسی و اقتصادی را در لبنان شاهد بودیم که بسیاری از آنها به وزارتخانههای جناح غربگرا و طرفداران فرانسه، عربستان و... برمی گشت. پس از انفجار بیروت نیز مشخص شد ورود محموله در زمان «سعد حریری» بوده و مسئولان مربوط به بنادر و گمرکات اغلب وزرای مرتبط با گروه 14 مارس بودند. لبنان به لحاظ امنیت و جایگاه بارها مورد تعرض سازمانهای امنیتی کشورهای مختلف با هدف کسب منافع خاصی قرار گرفته است. در طول 6 تا 7 دهه از تشکیل رژیم صهیونیستی در منطقه شاهد وقوع بحران در اطراف اراضی اشغالی بودیم که لبنان هم بینصیب نبود. اما در بحث انفجار شماری از نیروهای داخلی و خارجی با روش فرافکنانه سعی کردند انگشت اتهامشان را به سمت حزبالله یا متحدانش ببرند تا بتوانند توطئههایشان را پنهان نگه دارند. با این حال حزبالله که در طول سالها پاکدستیاش را با طمع نداشتن بر پستهای دولتی و تجاری و سیاسی ثابت کرده، هرگز برای کمک به مردم عقب نمینشیند و توجهش به رفع نیازمندی مردم لبنان خواهد بود نه ایجاد بحران و حتی به نظر میرسد وقایع اخیر به تقویت گروه مقاومت نیز بینجامد.
کارشناس خاورمیانه
تحـــــولات لبنــــــان در ابعــــاد سیاســـی بیســابقه نیســـت و بــارها در طول ســالها
شـــــاهد اســـــتعفای وزرا و نماینـــــــدگان، عــــدم توافـــق بـــر انتخاب رئیس جمهوری و نخستوزیر در این کشور بودهایم. پیش از انفجار حجم عظیم فسادهای مالی، اداری، سیاسی و اقتصادی را در لبنان شاهد بودیم که بسیاری از آنها به وزارتخانههای جناح غربگرا و طرفداران فرانسه، عربستان و... برمی گشت. پس از انفجار بیروت نیز مشخص شد ورود محموله در زمان «سعد حریری» بوده و مسئولان مربوط به بنادر و گمرکات اغلب وزرای مرتبط با گروه 14 مارس بودند. لبنان به لحاظ امنیت و جایگاه بارها مورد تعرض سازمانهای امنیتی کشورهای مختلف با هدف کسب منافع خاصی قرار گرفته است. در طول 6 تا 7 دهه از تشکیل رژیم صهیونیستی در منطقه شاهد وقوع بحران در اطراف اراضی اشغالی بودیم که لبنان هم بینصیب نبود. اما در بحث انفجار شماری از نیروهای داخلی و خارجی با روش فرافکنانه سعی کردند انگشت اتهامشان را به سمت حزبالله یا متحدانش ببرند تا بتوانند توطئههایشان را پنهان نگه دارند. با این حال حزبالله که در طول سالها پاکدستیاش را با طمع نداشتن بر پستهای دولتی و تجاری و سیاسی ثابت کرده، هرگز برای کمک به مردم عقب نمینشیند و توجهش به رفع نیازمندی مردم لبنان خواهد بود نه ایجاد بحران و حتی به نظر میرسد وقایع اخیر به تقویت گروه مقاومت نیز بینجامد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
مدرس خیابانی در دو بخش بازرگانی و صنعت متخصص است
-
قرنطینه خانگی تا اطلاع ثانوی
-
سبد سهام نفتیها در تالار بورس
-
تهران با فقر شهری روبه رو است
-
كنكور سراسرىهمان 31 مرداد برگزار می شود
-
بررسی ادعای میرسلیم درباره رشوه 65 میلیاردی
-
واکسن کرونای روسی ثبت شد
-
پرستاران در برزخ کرونا
-
آرزوهایی که کرونا بر باد داد
-
حمیدالله سردارزهی، چهره برجسته بلوچها درگذشت
-
امنیت جامع با بهرهبرداری پایدار از منابع آب و خاک
-
توسعه اقتصادی در گرو بازارهای آینده محور
-
فرافکنی علیه مقاومت
اخبارایران آنلاین