مرزنشینان و کولبران زخم خورده دلخوش به بسته های حمایتی دولت
ایست کسب و کار در نقطه صفر مرزی
شیما جهانبخش
خبرنگار
مرزها در همه کشورها اولین جاهایی بوده که با شیوع کرونا بسته یا محدود شده است. در کشور ما نیز زندگی مرزنشینان بشدت تحت تأثیر محدودیتهای کرونایی قرار گرفته است و این روزها مرزنشینان و کولبران بهدنبال محدودیتهایی که در مرزها ایجاد شده با تنگناهای معیشتی زیادی روبهرو شدهاند وعملاً نه کاری دارند و نه درآمدی. هر چند دولت تلاش کرده با پرداخت بستههای حمایتی بخش کوچکی از مشکلات آنها را رفع کند اما آنها برای عادی شدن شرایط و بازگشایی دوباره مرزها لحظهشماری میکنند، چون بستههای حمایتی در شرایطی که سایر درآمدها تبدیل به صفر شود، گره گشای مشکلاتشان نیست.
«خالد جعفری»، معاون هماهنگی امور اقتصادی و توسعه منابع استانداری کردستان در گفتوگو با «ایران» اظهار داشت: درست است که شیوع بیماری کرونا و به دنبال آن بسته شدن مرزها آسیب جدی به زندگی و معیشت مرزنشینان زده اما ما تلاش کردهایم با تحویل کارتهای هدیه و بستههای حمایتی تا حدی به آنان کمک کنیم هر چند میدانیم اینها مسکن است و برای رفع همیشگی مشکلات مرزنشینان کردستان، باید مسئولان ملی نگاهی ویژه به این موضوع داشته باشند و با ایجاد فرصتهای شغلی معیشت این حافظان امنیت مرزها را بهبود ببخشند.
وی ادامه داد: اساساً بحث کولبری با مرزنشینی تفاوت دارد اما تلاش ما این است که با اجرای طرح «ثبت آماری» کاری کنیم که آنها بتوانند از مزایای مرزنشینان از جمله معافیتهای گمرگی و درآمد حاصل ازسود فروش سوخت بهرهمند شوند. در حال حاضر ۲۲ هزار مرزنشین ثبت شده در استان داریم که برای آنان کارت مرزنشینی صادر شده است. این افراد کسانی هستند که تا شعاع ۳۰ کیلومتری مرز زندگی میکنند و در میان آنان کولبران نیز دیده میشوند.
جعفری با اشاره به پرداخت سود فروش سوخت به مرزنشینان استان، افزود: سعی کردهایم از طریق درآمد حاصل از سود فروش سوخت در مقاطعی مبلغی بین ۹۰۰ هزار تا یک میلیون تومان را به مرزنشینان بدهیم تا اندکی مشکلات آنان برطرف شود. البته آخرین سود واریزی به حسابشان بهمن سال گذشته بوده و در2 ماه گذشته بهدلیل شیوع بیماری کرونا و محدودیت مبادلات مرز پولی به حساب آنها واریز نشده است. در این مدت رفت و آمد مسافر از مرزهای رسمی ما به صفر رسیده و همین موضوع در کنار پایین آمدن قیمت جهانی نفت باعث شده سودی از فروش سوخت نداشته باشیم.
افزایش صادرات در مرز باشماق
این مقام مسئول خاطرنشان کرد: تلاش شده مرزنشینان بتوانند از معافیت گمرکی استفاده کرده تا درآمدی نیز از این طریق کسب کنند. در همین راستا، از 2هفته پیش نیز در مرز سیرانبند مبادلات آغاز شده است. سومین کمک ما که با همکاری بنیاد مستضعفان صورت گرفته، توزیع کارتهای هدیه
۲۰۰ هزار تومانی به تمام مرزنشینان بوده، البته حدود ۶۰۰ نفر از کولبران که بهعنوان مرزنشین ثبت رسمی نشدهاند و کارت مرزنشینی ندارند این کارتها را دریافت کردهاند. همچنین با همکاری استاندار و خیران استان تاکنون ۲۰ هزار بسته غذایی میان نیازمندان توزیع شده است.
وی مرز باشماق مریوان را فعالترین معبر ورودی و خروجی کالا کشور در ایام شیوع کرونا اعلام کرد و گفت: این مرز در این ایام با رعایت پروتکلهای بهداشتی به فعالیت خود در بخش کالا ادامه داده، چرا که معتقدیم صادرات یکی از محورهای مهم جامعه در مواجه شدن با تمام مشکلات است. طبق آمار گمرک، حجم صادرات از این مرز در فروردین ماه ۹۹ نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۵۶ درصد رشد داشته است. با توجه به اینکه حتی یک روز هم مرز تعطیل نشد روزانه بین ۸۰۰ تا ۸۵۰ کامیون از باشماق تردد داشتند در حالی که در زمان مشابه سال گذشته میزان ترددها به ۴۵۰ کامیون هم نمیرسید.
ثبت آماری کولبران
معاون هماهنگی امور اقتصادی و توسعه منابع استانداری کردستان مسأله مهم دیگر در خصوص کولبران را ثبت آماری آنان بهعنوان مرزنشین و بهرهمندی از مزایای مرزنشینان دانست و اظهار داشت: بیشترین تلاش ما این است که بتوانیم بحث ثبت آماری کولبران را توسعه دهیم. در حال حاضر به ازای هر کارت مرزنشینی، افراد ۷۵۰ هزار تومان در ماه معافیت مالیاتی دارند و اگر کولبران ثبت رسمی شوند میتوانند از این معافیت استفاده کنند و درآمد داشته باشند. البته میدانیم تاکنون اقدامی جدی برای رفع مشکلات کولبران انجام نشده و در شرایط فعلی که کرونا فعالیت آنان را محدود کرده معیشتشان برقرار نیست.
جعفری به نقش حیاتی و اثرگذار دو شهرستان مریوان و بانه اشاره کرد و گفت: مرز سیرانبند بانه و باشماق مریوان برای کشور و استان بسیار حائزاهمیت بوده و در واقع چشم امید ما برای صادرات، توسعه و رونق اقتصادی هستند. اگر بخواهیم مسأله کولبران حل شود باید نگاه ملی به این مشکل داشته باشیم.
رایزنی برای بازگشایی مرزها
در همین حال«حسین سیوانی»، مدیر کل دفتر هماهنگی امور اقتصادی استانداری آذربایجان غربی نیز درخصوص برنامههای استانداری برای کولبران در زمان بسته بودن مرزها بهعلت شیوع بیماری کرونا گفت: از سال 96 بهدنبال دستورالعمل هیأت وزیران روند تعطیلی سه بازارچه موقت مرزی در شهرستانهای پیرانشهر و سردشت که در مقوله واردات فعال بودند در استان آغاز و نهایتاً از اول سال97 فعالیت این معابر متوقف شد. وی ادامه داد: با توقف فعالیت این معابر دولت در راستای هدایت مرزنشینان کولبر به مبادی رسمی و بازارچه مرزی نسبت به ساماندهی آنها اقدام کرد. بر این اساس تاکنون حدود 24 هزار خانوار از کولبران مرزنشین ثبت رسمی شده و برای حدود16 هزار خانوار کارت الکترونیک مرزنشینی صادر شده است. در این طرح هر نفر مرزنشین میتوانست با معافیت گمرکی در سال 24 میلیون تومان کالا به کشور وارد کند. البته اگر تعداد هر خانوار را 4 نفر در نظر بگیریم این میزان به 96 میلیون تومان میرسد که بسیاری از مرزنشینان از سودی که نصیبشان میشد راضی بودند. وی تأکید کرد: استانداری با توجه به لزوم اشتغالزایی در نوار مرزی و کاهش قاچاق کلاً طرحهای مختلفی را تهیه کرده و به وزارت کشور ارسال کرده که خوشبختانه برخی از این طرحها وارد فاز اجرایی شده است.
سیوانی با اشاره به اینکه در ماههای اخیر و بهدنبال شیوع ویروس کرونا مرزهای آذربایجان غربی نیز مانند بسیاری دیگر از استانها بسته شده است، افزود: با بسته شدن مرزها معیشت مرزنشینان و کولبران دچار مشکل شد از اینرو با پیگیریهای استانداری بستههای حمایتی 3 میلیون ریالی ازسوی بنیاد مستضعفان برای این افراد در نظر گرفته شد و تاکنون این مبلغ به حساب تمام سرپرستان خانوارهای مرزنشین واریز شده است. مدیرکل دفترهماهنگی امور اقتصادی استانداری آذربایجان غربی خاطرنشان کرد: زیرساختهای لازم برای اجرای پروتکلهای بهداشتی کنترل بیماری کرونا در مرزهای استان از جمله مرز تمرچین که مبادی ورودی و خروجی ما به اقلیم کردستان است وجود دارد و ما در تلاش هستیم با آمادهسازی زیرساختهای لازم فعالیت پیلهوران و مرزنشینان در این بازارچه ها از سر گرفته شود. سال گذشته دولت مرز کیله سردشت را بهعنوان گذرگاه رسمی اعلام کرد و بنابراین در حال پیگیری ایجاد زیرساخت پس از کرونا در این منطقه هستیم چون اگر زیرساختها و امکانات مورد نیاز در آن تأمین شده و مسافر و گردشگر از آن عبور و مرور کنند در وضعیت اشتغال و معیشت مردم منطقه تأثیر بسیار مثبتی برجای خواهد گذاشت.
وی تصریح کرد: با در نظر گرفتن این شرایط و لزوم حفظ اشتغال در منطقه، استانداری در حال رایزنی با وزارت امورخارجه و سفارتخانههای کشورهای همسایه از جمله ترکیه است تا با باز شدن مرزها، مبادلات مرزی از سر گرفته شود و معیشت مرزنشینان از این طریق تأمین شود.
نیم نگاه
معاون استاندار کردستان : تلاش کرده ایم با تحویل کارت های هدیه و بسته های حمایتی تا حدی به مرزنشینان کمک کنیم هر چند می دانیم اینها مسکن است و برای رفع همیشگی مشکلات مرزنشینان کردستان، باید مسئولان ملی نگاهی ویژه به این موضوع داشته باشند
بستههایی که تنها نان شب نبود
همه برای کولبرها
مطهره واعظیپور
خبرنگار
اسمشان کولبر است، همانهایی که بار زندگیشان را به کول میکشند، همانهایی که غم نان و سفرههای خالیشان راهی کوه و دشتشان میکند؛ مرد، زن وکودک هم ندارد؛ همین که در یک روستای مرزی در کردستان زندگی کنید میتوانید به این باور برسید که کولبری شغل آبا و اجدادی شما میشود.
اما این روزها که کرونا میهمان ناخوانده کشور شده و برای خودش حسابی میتازد و هرچیزی را که دوست داشته باشد مثل گردبادی در خود نابود میکند، شغل بسیاری از افراد و راه درآمدزاییشان تحتالشعاع قرار گرفته است.
این وسط کولبرها هم حسابی جیبهایشان خالی شده و رونق از سفرههایشان رفته است، حالا واقعاً فقط نام کولبر را یدک میکشند و دیگر خبری از کول و کوه و بار نیست و خانهنشین شدهاند و همین اتفاقها باعث شده که به این فکر بیفتم که همراه یک مؤسسه خیریه که قرار است بستههای ارزاق و بهداشتی برای کولبرها ببرند، راهی روستاها و کوهها و مرزهای کولبری شوم تا ببینم حال و روزشان در این روزها به چه شکل میگذرد.
جادههایی که زیباییشان بهشت را به رُخَت میکشد
سفر آغاز شد، همه بار و بندیلمان را بستیم و به قول قدیمیها زدیم به دل جاده. بسته ارزاق و بهداشتی چند ساعت زودتر از ما راهی مریوان شده بود که همه چیز سر ساعت اتفاق بیفتد. تا سنندج خبری ازکوه و ارتفاعی که این فکر را در سرت بیاورد که «الان چند تا کولبر دارن با سختی شیب کوه بالا میرن» نبود. اما همین که چشمم به تابلو «به سنندج خوش آمدید» خورد، تمام تصویرهایی که از کولبری تا به امروز دیده بودم مثل یک فیلم از جلوی چشمم رد شد.
جاده سنندج تا مریوان پر از زیبایی بود، انگار تکهای از بهشت روی زمین جا مانده است، کوهها و درختها و گلهایی که هرکدام زیبایی خاصی را به رُخَت میکشید اما وقتی چشمم به کوههای پر از برف که از لابه لای کوههای سرسبز قد علم کرده بود افتاد همه فکرم از زیبایی طبیعت رفت و به این فکر کردم فردا صبح که میخواهم به روستاهایی که پای این کوههای برفی که ظاهراً مرز و یکی از راههای کولبری است بروم چه چیزی در انتظارمان است.
بستههای که امید را به خانههای کولبرها برد
صبح رسیده و نرسیده راهی روستاهای مرزی مریوان شدیم و تمام مسیر به این فکر میکردم مردمان کُرد و کولبرها چه برخوردی با ما میکنند، هر گروه 5 ماشین شدیم و راهی روستاها شدیم. جاده پر از پیچ و زیبایی را رد کردیم و بعد از گذراندن چند کوه خانههایی که در دل کوه ساخته شده بود به چشم خورد، خانههایی که شبیه روستاهای ماسوله بود که پشت بام همسایه حیاط خانه دیگری بود. خانههایی که با وجود کوچک و ساده بودن زیبایی خاص خودش را داشت.
بستههای ارزاق و بهداشتی که جمعیت خیریه با کمک یاورها در تهران آماده کرده بودند دست گرفتیم و راهی خانه اول شدیم، خانهای که پدر خانواده بهدلیل کولبری چشمهایش را از دست داده بود و حالا پسرهایش با کولبری نانآور بودند، پیرمرد تا فهمید که ما از تهران آمدهایم به سختی خودش را از پلهها به پایین کشاند و با زبان شیرین کُردی از ما تشکر میکرد و مدام میگفت: «قدمت سر چاومان صفاتان هاورد بومان» (قدم سر چشم ما گذاشتید، صفا آوردید). پای درد دل پیرمرد و خانوادهاش نشستیم و متوجه شدیم تنها پسر خانواده که بهجای پدر کولبری میکرد چند سال پیش در تنور نانوایی افتاده و بهدلیل سوختگی بالا مغز دچار آسیب شده و الان فقط میتواند کشاورزی کند که چندان درآمدی هم ندارد.
هنوز گیج و مبهوت خانه اول بودیم و چشمهای پیرمرد که سو نداشت اما با شنیدن صدای ما تندتند پلک میزد و سرش را به اطراف میچرخاند از تو ذهنم بیرون نرفته بود که دختری 15 ساله با چشمهای نگرانش توجه جمع را بهخودش جلب کرد. فقط نگاه میکرد و انگار با نگاهش هزار و یک حرف را برایمان بلندبلند میگفت. بدون حرفی ازش پرسیدم: «ما رو میبری خونه تون؟» فقط سرش را به علامت تأیید تکان داد و راه افتاد. به خانهشان که رسیدیم مادرش با بغض با ما سلام و علیک کرد و با زبان کُردی به ما فهماند که مدتهاست چیزی در خانه نداشتند و امروز که خبر آمدن بستههای ارزاق برای خانوادههای کولبر در روستا پیچیده بود، دخترش از سر صبح چشم به پیچ جاده دوخته و وقتی ماشینهای ما را دیده به مادرش گفته بود که حتماً به آنها میگویم که پدر روزهاست که کولبری نمیکند و ما غذایی برای خوردن نداریم، بهشون میگوییم که ما تنهاییم و اگر پدر کولبری نکند حتی زمینی نداریم که بتوانیم با کشاورزی شکممان را سیر کنیم.
دختر همچنان ما را نگاه میکرد و برق چشمهایش حال دلمان را خوب کرد.
روستای اول که تمام شد، راهی روستای بعدی شدیم. روستایی که به کوههای کولبری نزدیکتربود.
کولبرها راهی به غیر از این ندارند
به روستای دوم که رسیدیم، مردم با پارچ آب یخ به استقبالمان آمده بودند، انگار همه داراییشان را برای اینکه خستگی ما در برود به دست گرفته بودند. خبر از روستای اول زودتر از ما رسیده بود. همه میخندیدند و خوشحال بودند و برایشان خیلی ارزشمند بود که گروهی از تهران آمده بودند تا کنارشان باشند؛ هنوز از ماشینهایمان پیاده نشده بودیم که دختربچهها دست در دست هم به سمتمان آمدند.
پیرمردی که بزرگ روستا هم بود، رقص و شعر کُردی میهمانمان کرد، برایمان دست میزد و همزمان که کُردی میرقصید در جا بهجا کردن بستههای ارزاق هم کمک میکرد، با هر بسته انگار رقص سماع میکرد و بستهها را با احترام به دست نفر بعدی میداد. حال و هوای روستا همه را تحت تأثیر قرار داد. اولین بسته را که به در خانه بردیم پسرکی 16 ساله با کفشی پاره در را باز کرد. بستهها را که تحویل دادیم. ازش پرسیدم تا حالا کولبری کردی؟ خندهای تلخ گوشه لبش نقش بست و گفت: «چند سالی میشود که کولبری میکنم، درست از زمانی که پدرم از کوه افتاد و از بین ما رفت.» و این کوه چقدر کولبر را قربانی غم نان کرده است معلوم نیست.
خودم را جمع کردم و از تک و تا نینداختم و ادامه دادم: «درس چی، درس میخوانی؟» پسرک با همان خنده ادامه داد: «بله، میخواهم بزرگ شدم برای خودم کسی شوم، الان بهخاطر اینکه تنها نانآور خانه هستم و در این روستا کاری به جز کولبری نیست، مجبورم که این کار را انجام بدهم ولی حتماً روزی درسم را تمام میکنم و برای خودم کسی میشوم تا اهالی روستا و خانوادهام به من افتخار کنند.»
پسرک در مورد کولبری و دستمزدش گفت: «روزی 16 ساعت راه میروم.» با دست به کوههای پشت خانهشان اشاره کرد و ادامه داد: «راه صاف نیست. همین کوه را میروم آن طرف و بار که معمولاً لباس، کفش و... است را میآورم و بابت 16 ساعت راه رفتن صد هزار تومان دستمزد میگیرم.»
از پسرک که جدا شدیم. سراغ هرخانهای رفتیم داستانی از کولبری داشتند، یکی در اثر کولبری کتفش شکسته بود و دیگر نمیتوانست بار ببرد، آن یکی پدر و برادرش را در راه کولبری از دست داده بود و حالا خودش مجبور بود برود کولبری کند تا خرج تحصیلش را دربیاورد، هرکدام داستانی داشتند که برای خودش مثنوی هفتادمنی بود اما هیچکس در این روستای مرزی که تنها راه درآمدشان کولبری و کشاورزی بود ناشکر نبود.
کولبری داستان غم نان و کوه و دشت است، داستانی که هرچقدر از آن بنویسند کم است.
۳۰ پژوهشگر حوزه منابع طبیعی و محیط زیست در نامهای خواستار پایان دادن به استفاده از «مالچ نفتی» شدند
مالچ محیط زیست ایران را «آسفالت» میکند!
زهرا کشوری
خبرنگار
مالچپاشی در خوزستان، کرمان و کاشان با انتقاد تند ۳۰متخصص و پژوهشگر حوزه بیابان، گیاهشناسی و اکولوژی روبهرو شد. آنها سازمان جنگلها را متهم میکنند که با مالچپاشی بخشی از اکوسیستم این سه استان را با قیر آسفالت میکند. پژوهشگران شناخته شدهای چون بهرام کیابی، ولیالله مظفریان، اسماعیل رهبر، امیرحسین لقمان، حسن روحیپور، حسین آخانی و... با ارسال نامهای به «کاظم خاوازی»، وزیرجدید جهاد کشاورزی از او خواستهاند تا دستور دهد برای همیشه استفاده از مالچ نفتی برای مهار ناهمواریهای ماسهای به پایان رسد.
«حمیدرضا رضایی» استاد دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان و یکی از امضاکنندگان در گفتوگو با «ایران» استفاده از مالچ نفتی را آسفالت کردن محیط زیست در شرق کرمان، منطقه ابوزید کاشان و برخی از مناطق شنی خوزستان میداند و میگوید: «از همین مالچ برای آسفالت راهها و قیرگونی بامها استفاده میکنند.» رضایی در پاسخ به این سؤال که چرا منابع طبیعی روی مالچپاشی اصرار دارد؟ میگوید: «چون مجلس به جای اینکه بودجه را برای بیابان زدایی تصویب کنند، برای مالچپاشی تصویب کرد در حالیکه صد راهکار برای مهار تپههای شنی وجود دارد و مالچپاشی آخرین راهکار است.» او مالچپاشی را یک روش منسوخ شده در ۵۰ سال گذشته میداند و میگوید: «تنها کشوری که در دنیا از مالچ نفتی استفاده میکند ایران است.» رضایی میپرسد: «مگر بیابانهای ایران از امارات و عربستان بیشتر است؟ چرا آنها از مالچ نفتی استفاده نمیکنند؟»
به گفته او روشهای جدیدی وجود دارد که به بهبود شرایط زیستی و استقرار پوشش گیاهی در مناطق بیابانی منجر میشود.
به گفته رضایی در گزارش تهیه شده توسط مجری مالچپاشی، ارزش اکولوژیک مناطق مورد نظر را صفر در نظر گرفتهاند.
این کارشناس میگوید: «مناطق مورد نظر، زیستگاه گونههای منحصر به فرد گیاهی و جانوری است.» به گفته او با مالچپاشی مواد شیمیایی وارد طبیعت میشود و چون رنگ قیر تیره است دمای خاک هم افزایش مییابد.
مطالعات انجام گرفته مالچپاشی در کویر ابوزید آباد دستکم مرگ ۵۰ گونه گیاهی و جانوری را در پی خواهد داشت که بعضی از آنها در معرض خطر انقراض قرار دارند.
مالچ نفتی، مرگی خاموش را برای گربه شنی ابوزیدآباد و آهوی شنی خوزستان رقم میزند. کاراکالها را میکشد و هوبرهها و شاهبوفها را از ذهن کویر پاک میکند. نفس خزندگان را میگیرد و پرواز پرندگان کویری را خط میزند.
رضایی اعتقاد دارد که مالچ نفتی جلوی نفوذ آب را به سفرههای زیرزمینی میگیرد و باعث میشود که در زمان بارندگی، سیلاب راه بیفتد.
کارشناسان در نامه اعتراضی خود به وزیر جهادکشاورزی مینویسند: «تپههای ماسهای به دلیل محتوای کمرس و سیلت نقش بسیار جزئی در ایجاد ریزگرد دارند. ریزگردها از رسوبات دانهریز تشکیل شدهاند که حاصل خشکشدن تالابها، تخریب اکوسیستمهای طبیعی و دیم غیراصولی است که خوشبختانه با بارندگیهای دو سال اخیر تا حد زیادی برطرف شدهاند و اگر هم وزارت کشاورزی دنبال مهار ریزگرد برای همیشه است باید امکانات مالی خود را با همکاری سازمان حفاظت محیط زیست در راستای احیای تالابها و مدیریت اکوسیستمهای تخریبشده صرف کند.»
«نصرتالله صفائیان» استاد اکولوژی دانشگاه مازندران در گفتوگو با «ایران» اعتقاد دارد اکوسیستم خودکفاست و اگر تداخلات انسانی وجود نداشته باشد، میتواند از پس حل مشکلات خودش بر بیاید. او میگوید: «وقتی اکوسیستم دستکاری میشود از خود بینظمی و ماندگاری جا میماند.» صفائیان مالچپاشی را دستکاری در اکوسیستم میداند که باعث از بین رفتن پوشش گیاهی و ذخیره جانوری آن میشود. او از بین بردن ناخواسته موجودات را عاملی برای ایجاد بحرانهای غیر قابل جبران میداند. این کارشناس نسبت به ماندگاری مالچنفتی در طبیعت هشدار میدهد و میگوید: «این مواد زیستگاهها را نابود میکند. بنابراین هیچ راهی برای احیای طبیعت باقی نمیماند.»
برخی از منتقدان مالچپاشی، هرگز مالچ ندیدهاند
«فرهاد سرداری» مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان جنگلها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در واکنش به انتقادها به «ایران» میگوید: «بحث ریزگردها با تپههای ماسهای متفاوت است.»
او میگوید: «اعتباری برای ریزگردها وجود دارد که حتی یک ریال آن برای مالچپاشی هزینه نشده است.» سرداری درباره اعتبار اختصاص داده شده توسط مجلسیها برای استفاده از مالچ نفتی میگوید: «براساس بند«ه» تبصره ۱ قانون بودجه، مجلس، سازمان جنگلها را موظف به استفاده از مالچ نفتی برای جلوگیری از فرسایش بادی کرده است.»
مجلس در حالی با اعتبار درخواستی برای مالچپاشی موافقت کرده که تحقیقات مرکز پژوهشهای مجلس هم نشان میدهد مالچ باعث خسارت بهمحیطزیست و منابعطبیعی میشود. این سؤال پیش میآید چرا مجلسیها به رغم وجود چنین پژوهشهایی در بهارستان با تخصیص اعتبار برای مالچ نفتی موافقت کردند؟
سرداری در پاسخ به این تناقض میگوید: «سازمان جنگلها یک دستگاه اجرایی است و وقتی قانونی تصویب میشود موظف به اجرای آن است.» او میگوید: «سال ۹۶، ۹۷ و ۹۸ مجلس، سازمان جنگلها را مثل دستگاههای دیگر چون آموزش و پرورش، شهرداری، راه و شهرسازی و... موظف به استفاده از این مواد کرد.»
مجلسیها در حالی در سه سال گذشته سازمان جنگلها را موظف به استفاده از مالچ کردند که این سازمان در دهه 80 تلاش بسیار زیادی کرد تا از وزارت نفت برای تثبیت شنهای روان مالچ بگیرد اما وزارتخانه از سال ۸۲ به بعد به سازمان جنگلها مالچ نداد. کارشناسان سازمان جنگلها قیمت بالای مالچ و سود ناشی از آن را دلیل امتناع وزارت نفت وقت برای دادن مالچ رایگان به این سازمان دانستند.