ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تأکید روحانی بر حل مشکل متکدیان و معتادان متجاهر:
کمک به اقشار آسیب پذیر وظیفه بزرگ همگانی است
رئیس جمهوری با تأکید بر اهمیت همکاری دولت و مردم برای حل مشکلات به نقش گروههای مردم نهاد (سمنها) برای کمک به نیازمندان اشاره کرد و گفت: سمنها برای تأثیرگذاری در جامعه و برای جذب امکانات جامعه باید برند خود را معتبر کنند.
بهگزارش ایرنا، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی عصر شنبه در دیدار فعالان اجتماعی، خیرین و مدیران سازمانهای مردم نهاد خیریه در سالن شهید بهشتی اظهارداشت: امام مجتبی(ع) امام صلح بود امام صبر بود و امام احسان و نیکوکاری بود. به گفته وی، ائمه در شهامت و شجاعت ایثار و فداکاری همه مثل هم بودند. اما در یک مقطع تاریخی برای امام حسین(ع) شرایطی پیش آمد که مظهر ایثار و فداکاری و ثارالله شد. همه ائمه هدی دارای مظلومیت فراوان بودند اما در زندگی امیرالمؤمنین ما اوج مظلومیت را مشاهده میکنیم.
رئیس جمهوری گفت: الان نمیدانم آیا یک کشور یا جامعهای داریم که هیچ مشکلی نداشته باشد یعنی در آن جامعه فقیر نباشد گرسنه نباشد معلول که بالای سرش سرپرست باشد وجود نداشته باشد بعید میدانم. همه جا اینها هست حتی کشورهایی که خیلی پولدار هستند وضع اقتصادی خوبی دارند میبینید که حتی کنار فرودگاه بینالمللیشان یک عده در حلبی آباد زندگی میکنند.
رئیس جمهوری با بیان اینکه مشکلات کشور را باید حل کرد و در این مسیر یک بخشی وظیفه دولت است و بخشی هم وظیفه مردم، ادامه داد: مردم البته پایه اصلی هستند یعنی اگر ملتی در یک موضوعی به حرکت دربیاید قدرتش از دولت به مراتب بیشتر است پس در امر خیر و در امر کمک به دیگران اولین قدم این است که مردم را آگاه کنیم و همه وظیفه کمک داریم و به آنها بگوییم که کمک آنها مؤثر است ولو اینکه کم باشد.
روحانی افزود: البته یک سری معضلات هست که به نظر من در ظاهر جامعه ما نباید نمود داشته باشد و مقابله با آن وظیفه دولتهاست یعنی ما مثلاً سر چهارراه میرویم یک بچهای هست آنجا بهعنوان تکدی ایستاده حالا دو نفر سه نفر یا پنج نفر شش نفر یا حالا بهصورت باند هستند رئیس دارند تشکیلات دارند برای خودشان. اینها کار دولت است که با آن مبارزه کند. ممکن است این بچه نیازمند باشد از روی نیازمندی رفته توی جمعی که او هدایت میکند اینها وارد باند شدهاند یا نه حالا آمده سر خیابان و این شدنی است.
رئیسجمهوری گفت: تبریز چنین ادعایی دارد و من هم در تبریز ندیدم هرچه رفتم که تکدی در تبریز دیده شود هم خودشان میگویند نیست هم ما الان از مسئولان میپرسیم میگویند نیست هم خود من هم تبریز رفتم دقت کردم یعنی توی خیابانها که میرفتم کاملاً حواسم بود که ببینم این درست است یکی نظافت این شهر یکی نبودن متکدیان است این برای یک شهر خیلی افتخار است.
روحانی با اشاره بهگزارشهای اجتماعی در تبریز گفت: شنیدهام که در آنجا معتاد متجاهر نیست و این خیلی مهم است. ممکن است یک فردی در جامعهای معتاد باشد، اما مهم است که متجاهر آن در خیابان نباشد و نمود نداشته باشد البته باید شرایط را به گونهای فراهم کنیم که فرد به سمت اعتیاد پیش نرود ولی اگر چنین اتفاقی رخ داد؛ او را نجات دهیم. رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه تهران و کل کشور هم باید مانند تبریز قدرت جمعآوری معتادان و متکدیان متجاهر از خیابانها را داشته باشند، گفت: وزیر کشور میدانند من روی این موضوع از قدیم حساس هستم و به مسئولان میگفتم، نگذاریم در خیابان متکدیان حضور و نمود داشته باشد.
وی با تأکید بر اینکه برند سمنها و خیرین باید معتبر بماند، افزود: وقتی یک خیریه یا مرکز نگهداری سالمندان با یک نام تأسیس میشود باید به گونهای باشد که همه به آن اعتماد کنند. آن مرکز جایگاهی میشود که هر فردی میخواهد نذری بدهد به آنجا میبرد؛ ایجاد اعتماد بسیار مهم است.
روحانی یادآورشد: هم معتقدیم و هم میدانیم کاری که مردم میتوانند انجام بدهند به مردم واگذار کنید آنها بهتر از مسئولان انجام میدهند. اگر خانه سالمند را به یک خیر بدهیم اداره کند بهتر از ما اداره میکند مردم همیشه بهتر از دولت کار را اداره میکنند طبیعی است برای اینکه ذوق، اندیشه و داوطلب است.
رئیسجمهوری خاطرنشان کرد: کار دولتی با کار مردمی متفاوت است تا جایی که ممکن است کار را به مردم بدهیم دولت باید کمک، نظارت و حمایت کند اینها کار دولت است. اینکه در گندم خودکفا هستیم اگر دولت میخواست این کار را بکند نمیتوانستیم خودکفا بشیم. کشاورزان کار و تلاش میکنند.
روحانی یکی از مصداقهایی که نیاز است خیرین ورود کنند را ساخت خوابگاه برای دانشجویان و همراهان بیماران در بیمارستانها دانست و گفت: در خارج از کشور بیمارستانهایی است که در درون خودشان هتل هم دارند. حالا ما اگر در داخل بیمارستان نداریم، بیرون از بیمارستان یک مکانی را برای این همراهان درست کنیم.
رئیس جمهوری ادامه داد: اینکه یک شخصی که خودش یک مدتی کارتن خواب بوده، بیاید و ما به وی کمک کنیم که مدیریت آن بخش را به عهده بگیرد. البته نمونههایی در بهزیستی داریم، کسی که همانجا بزرگ شده، خود وی مدیر آن قسمت شده است. اینها بهتر لمس میکنند و بهتر درک میکنند و بهتر میتوانند اداره کنند. اگر میخواهیم معتادان را اداره کنیم، در میان معتادانی که عده زیادی پاک شدهاند و برای یک مدتی هم مشخص است که بازگشت برای آنها نیست، اینها بیایند و مسئول بشوند. زیرا اینها بهتر درک میکنند شرایط آن معتاد چگونه است تا شخص غریبهای که اصلاً نبوده و نمیداند که اعتیاد چیست و میخواهد بیاید اینها را سرپرستی کند. این نکته مهمی است که ما باید دنبال کنیم.
روحانی با اشاره به مواجهه ایران با بیماری کرونا هم گفت: یکی از رهبران یکی از کشورها که چند روز پیش با من صحبت میکرد، میگفت ما دچار حیرت هستیم که شما با این تحریم شدید چگونه توانستید این چند ماه با این فشار کرونا کشور را اداره کنید؟رهبر دیگری که جزو همسایگان ما است، تعبیری کرد و گفت هر وقت من به یاد کرونا و به یاد شما میافتم، به یاد ایرانی میافتم که در این فشار شدید تحریم است چگونه میخواهد کشور را اداره کند؟
برای سیروس حل مشکل بچههای زلزلهزده رودبار از قهرمانی در آسیا مهمتر بود
وقتی قایقران قید فوتبال و اردوی تیم ملی را زد
اسماعیل راستی
روزنامه نگار
۱- زلزله نسبتاً شدیدی که بامداد جمعه گذشته تهران و چند استان همجوار آن را لرزاند، مرا یاد خاطرهای از زلزله سال ۱۳۶۹ رودبار انداخت. تا چشم برهم نهادیم، 30 سال از زلزله نیمه شب ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ گذشت که با شدت 4/ ۷ حدود 60 ثانیه گیلان و 5 استان دیگر را تکان داد و در تهران نیز احساس شد. رودبار که مرکز زلزله بود، متأسفانه دهها هزار نفر از شهروندان و روستانشینهای خود را از دست داد و البته در شهرهای اطراف آن هم هزاران نفر در شبی وحشتناک و با حادثهای فاجعهبار، جان سپردند. حتی تعداد کشتهها در رشت مرکز استان گیلان نیز بیش از یکصد نفر بود. اگر جام جهانی فوتبال ۱۹۹۰ و بازی پربیننده برزیل و اسکاتلند برگزار نمیشد که خیلیها را تا پس از نیمه شب هم بیدار نگه داشت، چه بسا تعداد جان باختههای آن شب تیره به بیش از یکصد هزار نفر میرسید.
۲ - شهریور همان سال بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ در پکن برگزار میشد. آن زمان تیمهای بزرگسال در رشته فوتبال شرکت میکردند تا علاوهبر کسب مدال طلا، به مقام قهرمانی پرطرفدارترین ورزش نیز دست یابند و فوتبال ایران که در سراسر دهه ۶۰ شمسی از رسیدن به مقام قهرمانی در قاره کهن بازمانده بود، این بار با مجموعهای از بازیکنهای دو نسل میخواست طلسم شکنی کند.
۳ - تمرینهای تیم ایران زیر نظر علی پروین که در اوج اقتدار فوتبال داخلی قرار داشت و «سلطان» نامیده میشد، در تهران ادامه داشت و دو مرد خط میانی آن تیم نیز گیلانی بودند. سیروس قایقران که «شاه ماهی» فوتبال آسیا به شمار میرفت و علی (امیر) افتخاری که دوندگی و جنگندگیاش، خیلی از مربیها را مجاب به دعوت و استفاده از او میکرد. قرار بود از دوم تیر مرحله جدید تمرینها در تهران آغاز شود و قایقران و افتخاری بهدلیل لغو پرواز هواپیما، با اتومبیل شخصی از شمال راه افتادند. آنها به سراوان گیلان که رسیدند، با ساختمانهای ویران و انبوه مصدومها و جاده بسته مواجه شدند و عمق فاجعه را از نزدیک دیدند. افتخاری به رشت برگشت تا از مسیری دیگر عازم تهران شود اما قایقران گفت که پیاده به رودبار میرود تا شرایط بازماندههای آن زلزله فاجعه بار را مشاهده کند. افتخاری به جمع اردونشینها پیوست و دلیل نیامدن «سیروس» را به علی پروین گفت که البته مورد قبول او قرار نگرفت.
۴ - آن زمان روزنامه تخصصی ورزشی در ایران وجود نداشت و چند هفته نامه علاوه بر دو مجله ورزشی قدیمی، خبرهای مربوط به فوتبال را منعکس میکردند و این حقیر نیز سردبیر یک نشریه هفتگی اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی بودم. غروب چهارم تیر قایقران با من تماس گرفت. به او گفتم:«کجایی سیروس؟ خبرداری که افتخاری خیلی برای علی پروین درباره تصمیم تو صحبت کرده اما پروین نپذیرفته و گفته که ما میخواهیم بعد از ده - دوازده سال قهرمان آسیا شویم و آن وقت هافبکی که خیلی روی او حساب میکنیم، به اردو نیامده و بهتر است که دیگر نیاید.» قایقران در جوابم گفت: «قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن پس از کسب عنوان سوم جام ملتهای آسیا که من کاپیتان تیم ایران بودم، خیلی برایم مهم است و بخصوص باید روی چند تیم آسیایی را که الآن در مسابقههای جام جهانی حضور دارند و ما متأسفانه نتوانستهایم، در بازیهای پکن کم کنیم. ولی از قول من بنویس که مهمتر از هر چیزی در حال حاضر، کمک به این بچههایی است که پدر و مادر خود را در زلزله از دست دادهاند و باید زیر چادر در کنار خیابان به آنها غذا رساند.» گفتم: «خبر دارم که جوانهای زیادی را جمع کردهای و آنها را به شهرهای اطراف میفرستی تا برای بچهها ناهار و شام بخرند.» سیروس جواب داد: «جان مادرت، این را ننویس. اما دو هفته همین جا خواهم ماند تا گروه کمکرسان به بچههای زلزلهزده جا بیفتد. پس از آن به تهران میروم و در تمرینهای تیم ملی شرکت میکنم. علی آقا هم هر تصمیمی گرفت، بدون هیچ اعتراضی قبول خواهم کرد.» نشریه که دو روز بعد منتشر شد، یکی از اعضای تحریریه ما با علی پروین تماس گرفت و نظرش را پرسید. پروین گفت: «مطلب شما و حرفهای سیروس را خواندم. جای او در اردو خالی است. ولی دمش گرم که به فکر بچههای زلزلهزده است و همه جوره به آنها کمک میکند» و ما در شماره بعد تیتر زدیم؛ «پروین: دم سیروس قایقران گرم.»
۵ - قایقران از دهم تیر در تمرین شرکت کرد. او گل پیروزی بخش زیبا در نیمه نهایی بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن را در وقت اضافه به کره جنوبی قدرتمند و مغرور زد و تیم ایران با ضربههای پنالتی در فینال کره شمالی را هم شکست داد و قهرمان شد. اگر چه «سیروس» حدود 3 ماه قبل از آن برای کمک به گروهی از بچههای زلزله زده، حتی حاضر بود قید فوتبال و تیم ملی و بازی کردن در چین را بزند.
روزنامه نگار
۱- زلزله نسبتاً شدیدی که بامداد جمعه گذشته تهران و چند استان همجوار آن را لرزاند، مرا یاد خاطرهای از زلزله سال ۱۳۶۹ رودبار انداخت. تا چشم برهم نهادیم، 30 سال از زلزله نیمه شب ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ گذشت که با شدت 4/ ۷ حدود 60 ثانیه گیلان و 5 استان دیگر را تکان داد و در تهران نیز احساس شد. رودبار که مرکز زلزله بود، متأسفانه دهها هزار نفر از شهروندان و روستانشینهای خود را از دست داد و البته در شهرهای اطراف آن هم هزاران نفر در شبی وحشتناک و با حادثهای فاجعهبار، جان سپردند. حتی تعداد کشتهها در رشت مرکز استان گیلان نیز بیش از یکصد نفر بود. اگر جام جهانی فوتبال ۱۹۹۰ و بازی پربیننده برزیل و اسکاتلند برگزار نمیشد که خیلیها را تا پس از نیمه شب هم بیدار نگه داشت، چه بسا تعداد جان باختههای آن شب تیره به بیش از یکصد هزار نفر میرسید.
۲ - شهریور همان سال بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ در پکن برگزار میشد. آن زمان تیمهای بزرگسال در رشته فوتبال شرکت میکردند تا علاوهبر کسب مدال طلا، به مقام قهرمانی پرطرفدارترین ورزش نیز دست یابند و فوتبال ایران که در سراسر دهه ۶۰ شمسی از رسیدن به مقام قهرمانی در قاره کهن بازمانده بود، این بار با مجموعهای از بازیکنهای دو نسل میخواست طلسم شکنی کند.
۳ - تمرینهای تیم ایران زیر نظر علی پروین که در اوج اقتدار فوتبال داخلی قرار داشت و «سلطان» نامیده میشد، در تهران ادامه داشت و دو مرد خط میانی آن تیم نیز گیلانی بودند. سیروس قایقران که «شاه ماهی» فوتبال آسیا به شمار میرفت و علی (امیر) افتخاری که دوندگی و جنگندگیاش، خیلی از مربیها را مجاب به دعوت و استفاده از او میکرد. قرار بود از دوم تیر مرحله جدید تمرینها در تهران آغاز شود و قایقران و افتخاری بهدلیل لغو پرواز هواپیما، با اتومبیل شخصی از شمال راه افتادند. آنها به سراوان گیلان که رسیدند، با ساختمانهای ویران و انبوه مصدومها و جاده بسته مواجه شدند و عمق فاجعه را از نزدیک دیدند. افتخاری به رشت برگشت تا از مسیری دیگر عازم تهران شود اما قایقران گفت که پیاده به رودبار میرود تا شرایط بازماندههای آن زلزله فاجعه بار را مشاهده کند. افتخاری به جمع اردونشینها پیوست و دلیل نیامدن «سیروس» را به علی پروین گفت که البته مورد قبول او قرار نگرفت.
۴ - آن زمان روزنامه تخصصی ورزشی در ایران وجود نداشت و چند هفته نامه علاوه بر دو مجله ورزشی قدیمی، خبرهای مربوط به فوتبال را منعکس میکردند و این حقیر نیز سردبیر یک نشریه هفتگی اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی بودم. غروب چهارم تیر قایقران با من تماس گرفت. به او گفتم:«کجایی سیروس؟ خبرداری که افتخاری خیلی برای علی پروین درباره تصمیم تو صحبت کرده اما پروین نپذیرفته و گفته که ما میخواهیم بعد از ده - دوازده سال قهرمان آسیا شویم و آن وقت هافبکی که خیلی روی او حساب میکنیم، به اردو نیامده و بهتر است که دیگر نیاید.» قایقران در جوابم گفت: «قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن پس از کسب عنوان سوم جام ملتهای آسیا که من کاپیتان تیم ایران بودم، خیلی برایم مهم است و بخصوص باید روی چند تیم آسیایی را که الآن در مسابقههای جام جهانی حضور دارند و ما متأسفانه نتوانستهایم، در بازیهای پکن کم کنیم. ولی از قول من بنویس که مهمتر از هر چیزی در حال حاضر، کمک به این بچههایی است که پدر و مادر خود را در زلزله از دست دادهاند و باید زیر چادر در کنار خیابان به آنها غذا رساند.» گفتم: «خبر دارم که جوانهای زیادی را جمع کردهای و آنها را به شهرهای اطراف میفرستی تا برای بچهها ناهار و شام بخرند.» سیروس جواب داد: «جان مادرت، این را ننویس. اما دو هفته همین جا خواهم ماند تا گروه کمکرسان به بچههای زلزلهزده جا بیفتد. پس از آن به تهران میروم و در تمرینهای تیم ملی شرکت میکنم. علی آقا هم هر تصمیمی گرفت، بدون هیچ اعتراضی قبول خواهم کرد.» نشریه که دو روز بعد منتشر شد، یکی از اعضای تحریریه ما با علی پروین تماس گرفت و نظرش را پرسید. پروین گفت: «مطلب شما و حرفهای سیروس را خواندم. جای او در اردو خالی است. ولی دمش گرم که به فکر بچههای زلزلهزده است و همه جوره به آنها کمک میکند» و ما در شماره بعد تیتر زدیم؛ «پروین: دم سیروس قایقران گرم.»
۵ - قایقران از دهم تیر در تمرین شرکت کرد. او گل پیروزی بخش زیبا در نیمه نهایی بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن را در وقت اضافه به کره جنوبی قدرتمند و مغرور زد و تیم ایران با ضربههای پنالتی در فینال کره شمالی را هم شکست داد و قهرمان شد. اگر چه «سیروس» حدود 3 ماه قبل از آن برای کمک به گروهی از بچههای زلزله زده، حتی حاضر بود قید فوتبال و تیم ملی و بازی کردن در چین را بزند.
هر 9 روز یک تحریم
- ظریف در نامهای به دبیرکل سازمان ملل، نقض منشور ملل متحد توسط امریکا را تشریح کرد
- از زمان روی کار آمدن ترامپ 129 تحریم علیه ایران اعمال شده است
- باید از امریکا حساب کشی کرد
گروه سیاسی/ هنگامی که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران در نامه روز گذشتهاش به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمانملل اعلام کرد که امریکا از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ در 20 ژانویه 2017 حدود 129 تحریم علیه ایران اعمال نموده است، این واقعیت نمایان شد که امریکا هر 9 روز یک تحریم جدید علیه ایران وضع کرده تا به این ترتیب واشنگتن در تاریخ نظام تحریمهای ضد ایرانی به مرزهای رکوردشکنی نزدیک شود. از این منظر بود که وزیر امور خارجه ایران در این نامه که در سالروز خروج امریکا از توافق هستهای نوشته شد، تأکید کرد که ایران باوجود هم پیمانی مسالمت آمیزش در چارچوب برجام، تحت بیسابقهترین فشارهای اقتصادی قرار گرفته و ضربات جبرانناپذیری به اقتصاد ایران و روابط تجاری بینالمللیاش وارد شده است. ظریف با اشاره به اینکه برنامه صلحآمیز هستهای ایران به طور مستمر تحت قویترین نظام نظارت و راستی آزمایی آژانس قرار دارد، طرح خطرات اشاعهای از سوی امریکا را ادعایی موهوم خواند که تنها با هدف دستیابی به اهداف یکجانبه این کشور مطرح شده است. وزیر خارجه ایران ذیل چنین شرایطی از آمادگی ایران برای گفتوگو در هر سطحی سخن به میان آورده است. گفتوگوهایی که هدفش کاستن از فشارها برای ختم به خیر کردن پرونده هستهای کشورمان است و در صورت حصول نتیجه میتواند هم روند بازگشت ایران به مجموعه تعهدات هستهای اش را تضمین کند و هم با برداشتن تحریمهای گره خورده به این پرونده، از بار فشار روی مردم بکاهد. اما واقعیت اینجاست که هرچه زمان میگذرد و دور جدید انتخابات ریاست جمهوری امریکا نزدیکتر میشود، تکاپوی داخلی در واشنگتن برای زدن ضربات آخر به برجام هم شدت میگیرد. تحرکاتی که از نخستین روز روی کار آمدن ترامپ، پا به پای تحولات توافق هستهای حرکت و خودنمایی کرده و در ماههای اخیر به اوج خود رسیده است. چنان که هر 9 روز یک رویداد تحریمی در تقویم سیاسی امریکا و ایران به ثبت رسیده و حالا کاخ سفید بهدنبال تمدید تحریم تسلیحاتی ایران بر خلاف قطعنامه 2231 شورای امنیت است.
ظریف در این نامه درباره عواقب خطرناک خروج غیرقانونی امریکا از برجام هشدار داد. وزیر خارجه ایران در این نامه توجه دبیرکل سازمان ملل متحد را به برخی موضوعات مرتبط با خروج غیرقانونی ایالات متحده امریکا از برجام و همچنین اعمال غیرقانونی تحریمهای یکجانبه آن دولت علیه ملت و دولت جمهوری اسلامی که در تناقض روشن با تعهدات آن دولت ذیل حقوق بینالملل است، همچنین توجه شورای امنیت را به موضوعات مرتبط با نقضهای فاحش، مکرر و مستمر منشور ملل متحد، علی الخصوص ماده ۲۵ توسط ایالات متحده که اعتبار و تمامیت سازمان ملل متحد را به مخاطره انداخته و صلح و امنیت بینالمللی را تهدید میکند، جلب کرد. به گزارش «ایران»، ظریف در این نامه با اشاره به خروج ایالات متحده از برجام و خاتمه مشارکت آنان در برجام و اعمال مجدد تمامی تحریمهایی که وفق برجام رفع شده بود و «ناپایبندی اساسی» نسبت به برجام در تناقض آشکار با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملل متحد که خود امریکا آن را ارائه کرده بود، تأکید کرد: «سازمان ملل متحد میبایست فوراً به مسئولیت دولت ایالات متحده رسیدگی کرده و آن دولت را بهدلیل تبعات اعمال متخلفانهاش که در تناقض آشکار با منشور ملل متحد و حقوق بینالملل قرار دارد، پاسخگو سازد. بیکیفرمانی ایالات متحده در این مورد و سایر موارد، به اعتبار سازمان ملل متحد بشدت لطمه خواهد زد.»
وزیر خارجه ایران افزود: «امریکا بخصوص از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ تاکنون، بار دیگر به اقدامات قهرآمیز یکجانبه متوسل شده و نه تنها تعهدات خود وفق برجام را انجام نداده، بلکه در مسیر اجرای تعهدات سایر اعضای برجام و دول عضو ملل متحد به طور اساسی مانعتراشی کرده است.» وی با هشدار به عواقب اقدامات یکجانبه امریکا علیه صلح و امنیت بینالمللی، تأکید کرد: «وقت آن رسیده که شورای امنیت و اعضای آن، اجرای کامل برجام توسط تمامی طرفها را تضمین نمایند و شورای امنیت به جای نظارت منفعلانه نسبت به تکرار چنین رویکردهای توهینآمیز ایالات متحده همراه با بیکیفرمانی مطلق، اعمال مجدد تحریمهای غیرقانونی علیه مردم ایران که نقض منشور، قطعنامه ۲۲۳۱ و حقوق بینالملل است را قویاً محکوم کند.» وزیر امور خارجه کشورمان با ابراز اطمینان از اطلاع دبیرکل سازمان ملل از گزارشهای پانزده گانه و پی در پی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مورد راستی آزمایی پایبندی کامل ایران به تعهداتش وفق برجام افزود: «به منظور اثبات حسن نیت خود مایلم بار دیگر اعلام نمایم جمهوری اسلامی ایران به همکاری کامل و مؤثر خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادامه میدهد.»
ظریف در این نامه بعد از بیان ویژگیهای اصلی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت تأکید کرد: «بیانیههای مقامات امریکایی مبنی بر قصد آنها برای اقدام علیه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بسیار نگرانکننده است و ممکن است اوضاع را به شرایط غیرقابل کنترل بکشاند و هرگونه اقدام علیه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و برخلاف این چارچوب، پیامدهای جدی برای دوام و پایداری شرایط توافق شده به همراه خواهد داشت.»
ظریف با استناد به تصریح نامه رئیس جمهوری اسلامی ایران به همتایان خود در قالب ۱+۴ (۸ مه ۲۰۱۹) مبنی بر اینکه هرگونه تحریم یا محدودیت جدید توسط شورای امنیت خلاف تعهدات اساسی داده شده به مردم ایران است، تأکید کرد: «در چنین سناریویی، گزینههای ایران، همانطور که قبلاً به اعضای باقیمانده در برجام اطلاع داده شده، قاطع خواهد بود و همه مسئولیت آن برعهده ایالات متحده و هر موجودیتی خواهد بود که یا به ایالات متحده کمک کرده یا تلویحاً در قبال رفتار غیرقانونی اش سکوت نماید.» امریکا با در نظر گرفتن موعد لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران در مهرماه در تلاش است با صدور قطعنامه جدیدی تعهدات شرکای برجامی ایران در چارچوب قطعنامه 2231 را نقض کند. ظریف همچنین با بیان اینکه امریکا نه تنها تعهدات خود وفق برجام را انجام نداده، بلکه همچنین در مسیر اجرای تعهدات سایر اعضای برجام و دول عضو ملل متحد به طور اساسی مانعتراشی کرده است، افزوده است: «از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ تاکنون، دولت ایالات متحده بار دیگر به اقدامات قهرآمیز یکجانبه متوسل شده و ۱۲۹ تحریم علیه ایران اعمال نموده است تا بدان وسیله ضربات جبرانناپذیری به اقتصاد ایران و روابط تجاری بینالمللیاش وارد سازد. این اقدامات آثار سوء مستقیمی بر بخش خصوصی ایران داشته است و درآمد مردم عادی ایران را قطع و توانایی بخش خصوصی برای تولید و کارآفرینی را کاهش داده است. امروز، شرایط اقتصادی کنونی در مقایسه با پیش از برجام نیز بدتر است. جهت روشنتر شدن موضوع، فهرست کامل این تحریمها به پیوست این نامه ارسال میشود».
وزیر خارجه ایران در ادامه افزوده است: بهمنظور اثبات حسن نیت خود و تمایل جدی به حفظ برجام، مایلم بار دیگر اعلام نمایم جمهوری اسلامی ایران به همکاری کامل و مؤثر خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادامه داده و آماده است تا جهت تضمین اجرای کامل برجام، به گفتوگو در هر سطحی ادامه دهد.
معاون کل وزارت بهداشت اعلام کرد
درصد بالای ابتلا به کرونا در تهران و خوزستان
معاون کل وزارت بهداشت ضمن تأکید بر روند صعودی کرونا در تهران و خوزستان و احتمال بازگشت تعطیلیها، گفت: در تهران بهدلیل جمعیت بالا، درصد بالایی از ابتلاها را داشته است. روند خوزستان هم افزایشی است. قاعدتاً سیاست ما بهصورت شهرستانی و بر اساس کم خطر، خطر متوسط و خطر بالاست. اگر در جایی بازگشاییها موجب افزایش بیماری شود یا بهدلیل خصوصیت اپیدمی یک شهرستان یا خصوصیات اجتماعی آنجا، اگر بازگشایی باعث شود که با تشدید موارد ابتلا مواجه شویم، حتماً تصمیمات سختگیرانهتر و بازگشت به گذشته را خواهیم داشت.
دکتر ایرج حریرچی در ارتباط ویدئو کنفرانسی با خبرنگاران، درباره وضعیت ابتلا به کرونا در استان خوزستان، گفت: ما همچنان نگران خوزستان هستیم و روند ورودی در این استان صعودی است. بر همین اساس از مردم خوزستان درخواست میکنیم که به فاصلهگذاری اجتماعی توجه بیشتری داشته باشند. گرچه باید توجه کرد که اپیدمی در خوزستان نسبت به سایر استانها و برخی استانهای جنوبی کشور نسبت به سایر استانها دیرتر آغاز شده و این موضوع باعث شده که شاهد اوجگیری و تشدید بیماری کرونا در این استان نسبت به سایر استانها باشیم.
وی افزود: تأکید میکنم که گرمای آب و هوای یک منطقه دلیل از بین رفتن کرونا نیست و مثال بارز آن هم استان خوزستان و درجاتی از استان بوشهر است. بنابراین باید در همه استانها اقدامات بهداشتی و درمانی را رعایت کنیم و آماده باشیم تا بعد از فصل گرما هم با این ویروس مواجه خواهیم ش د. او درباره احتمال بروز موج دوم کرونا در کشور با توجه به بالا بودن آمار ابتلا به کرونا در تهران، اظهار کرد: باید توجه کرد که ما هم باید واقعیت و نکات مثبت را بگوییم و هم نکات نگرانکننده را مطرح کنیم. باید توجه کرد که در استان تهران طی چند هفته گذشته روند تعداد بستری، روند تعداد مراجعین، روند تعداد بستری در بخش آی سی یو و روند تعداد مرگ و میر ناشی از کرونا، روند نزولی است، اما هنوز آمار ما در تهران میتواند قابل توجه تلقی شود. درباره تهران با توجه بهویژگیهای خاص شهر، هنوز نگران هستیم.
وی افزود: پیشبینی ما این است که روند نزولی ابتلا به کرونا در یک یا دو ماه آینده در کشور ادامه خواهد داشت، اما موارد افزایش نسبی در برخی استانهای کشور مشاهده خواهد شد که این مسأله آمار کل کشور را تحت تأثیر قرار نخواهد داد.
مرزنشینان و کولبران زخم خورده دلخوش به بسته های حمایتی دولت
یاری کسب و کارها در نقطه صفر مرزی
شیما جهانبخش
خبرنگار
مرزها در همه کشورها اولین جاهایی بوده که با شیوع کرونا بسته یا محدود شده است. در کشور ما نیز زندگی مرزنشینان بشدت تحت تأثیر محدودیتهای کرونایی قرار گرفته است و این روزها مرزنشینان و کولبران بهدنبال محدودیتهایی که در مرزها ایجاد شده با تنگناهای معیشتی زیادی روبهرو شدهاند وعملاً نه کاری دارند و نه درآمدی. هر چند دولت تلاش کرده با پرداخت بستههای حمایتی بخش کوچکی از مشکلات آنها را رفع کند اما آنها برای عادی شدن شرایط و بازگشایی دوباره مرزها لحظهشماری میکنند، چون بستههای حمایتی در شرایطی که سایر درآمدها تبدیل به صفر شود، گره گشای مشکلاتشان نیست.
«خالد جعفری»، معاون هماهنگی امور اقتصادی و توسعه منابع استانداری کردستان در گفتوگو با «ایران» اظهار داشت: درست است که شیوع بیماری کرونا و به دنبال آن بسته شدن مرزها آسیب جدی به زندگی و معیشت مرزنشینان زده اما ما تلاش کردهایم با تحویل کارتهای هدیه و بستههای حمایتی تا حدی به آنان کمک کنیم هر چند میدانیم اینها مسکن است و برای رفع همیشگی مشکلات مرزنشینان کردستان، باید مسئولان ملی نگاهی ویژه به این موضوع داشته باشند و با ایجاد فرصتهای شغلی معیشت این حافظان امنیت مرزها را بهبود ببخشند.
وی ادامه داد: اساساً بحث کولبری با مرزنشینی تفاوت دارد اما تلاش ما این است که با اجرای طرح «ثبت آماری» کاری کنیم که آنها بتوانند از مزایای مرزنشینان از جمله معافیتهای گمرگی و درآمد حاصل ازسود فروش سوخت بهرهمند شوند. در حال حاضر ۲۲ هزار مرزنشین ثبت شده در استان داریم که برای آنان کارت مرزنشینی صادر شده است. این افراد کسانی هستند که تا شعاع ۳۰ کیلومتری مرز زندگی میکنند و در میان آنان کولبران نیز دیده میشوند.
جعفری با اشاره به پرداخت سود فروش سوخت به مرزنشینان استان، افزود: سعی کردهایم از طریق درآمد حاصل از سود فروش سوخت در مقاطعی مبلغی بین ۹۰۰ هزار تا یک میلیون تومان را به مرزنشینان بدهیم تا اندکی مشکلات آنان برطرف شود. البته آخرین سود واریزی به حسابشان بهمن سال گذشته بوده و در2 ماه گذشته بهدلیل شیوع بیماری کرونا و محدودیت مبادلات مرز پولی به حساب آنها واریز نشده است. در این مدت رفت و آمد مسافر از مرزهای رسمی ما به صفر رسیده و همین موضوع در کنار پایین آمدن قیمت جهانی نفت باعث شده سودی از فروش سوخت نداشته باشیم.
افزایش صادرات در مرز باشماق
این مقام مسئول خاطرنشان کرد: تلاش شده مرزنشینان بتوانند از معافیت گمرکی استفاده کرده تا درآمدی نیز از این طریق کسب کنند. در همین راستا، از 2هفته پیش نیز در مرز سیرانبند مبادلات آغاز شده است. سومین کمک ما که با همکاری بنیاد مستضعفان صورت گرفته، توزیع کارتهای هدیه
۲۰۰ هزار تومانی به تمام مرزنشینان بوده، البته حدود ۶۰۰ نفر از کولبران که بهعنوان مرزنشین ثبت رسمی نشدهاند و کارت مرزنشینی ندارند این کارتها را دریافت کردهاند. همچنین با همکاری استاندار و خیران استان تاکنون ۲۰ هزار بسته غذایی میان نیازمندان توزیع شده است.
وی مرز باشماق مریوان را فعالترین معبر ورودی و خروجی کالا کشور در ایام شیوع کرونا اعلام کرد و گفت: این مرز در این ایام با رعایت پروتکلهای بهداشتی به فعالیت خود در بخش کالا ادامه داده، چرا که معتقدیم صادرات یکی از محورهای مهم جامعه در مواجه شدن با تمام مشکلات است. طبق آمار گمرک، حجم صادرات از این مرز در فروردین ماه ۹۹ نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۵۶ درصد رشد داشته است. با توجه به اینکه حتی یک روز هم مرز تعطیل نشد روزانه بین ۸۰۰ تا ۸۵۰ کامیون از باشماق تردد داشتند در حالی که در زمان مشابه سال گذشته میزان ترددها به ۴۵۰ کامیون هم نمیرسید.
ثبت آماری کولبران
معاون هماهنگی امور اقتصادی و توسعه منابع استانداری کردستان مسأله مهم دیگر در خصوص کولبران را ثبت آماری آنان بهعنوان مرزنشین و بهرهمندی از مزایای مرزنشینان دانست و اظهار داشت: بیشترین تلاش ما این است که بتوانیم بحث ثبت آماری کولبران را توسعه دهیم. در حال حاضر به ازای هر کارت مرزنشینی، افراد ۷۵۰ هزار تومان در ماه معافیت مالیاتی دارند و اگر کولبران ثبت رسمی شوند میتوانند از این معافیت استفاده کنند و درآمد داشته باشند. البته میدانیم تاکنون اقدامی جدی برای رفع مشکلات کولبران انجام نشده و در شرایط فعلی که کرونا فعالیت آنان را محدود کرده معیشتشان برقرار نیست.
جعفری به نقش حیاتی و اثرگذار دو شهرستان مریوان و بانه اشاره کرد و گفت: مرز سیرانبند بانه و باشماق مریوان برای کشور و استان بسیار حائزاهمیت بوده و در واقع چشم امید ما برای صادرات، توسعه و رونق اقتصادی هستند. اگر بخواهیم مسأله کولبران حل شود باید نگاه ملی به این مشکل داشته باشیم.
رایزنی برای بازگشایی مرزها
در همین حال«حسین سیوانی»، مدیر کل دفتر هماهنگی امور اقتصادی استانداری آذربایجان غربی نیز درخصوص برنامههای استانداری برای کولبران در زمان بسته بودن مرزها بهعلت شیوع بیماری کرونا گفت: از سال 96 بهدنبال دستورالعمل هیأت وزیران روند تعطیلی سه بازارچه موقت مرزی در شهرستانهای پیرانشهر و سردشت که در مقوله واردات فعال بودند در استان آغاز و نهایتاً از اول سال97 فعالیت این معابر متوقف شد. وی ادامه داد: با توقف فعالیت این معابر دولت در راستای هدایت مرزنشینان کولبر به مبادی رسمی و بازارچه مرزی نسبت به ساماندهی آنها اقدام کرد. بر این اساس تاکنون حدود 24 هزار خانوار از کولبران مرزنشین ثبت رسمی شده و برای حدود16 هزار خانوار کارت الکترونیک مرزنشینی صادر شده است. در این طرح هر نفر مرزنشین میتوانست با معافیت گمرکی در سال 24 میلیون تومان کالا به کشور وارد کند. البته اگر تعداد هر خانوار را 4 نفر در نظر بگیریم این میزان به 96 میلیون تومان میرسد که بسیاری از مرزنشینان از سودی که نصیبشان میشد راضی بودند. وی تأکید کرد: استانداری با توجه به لزوم اشتغالزایی در نوار مرزی و کاهش قاچاق کلاً طرحهای مختلفی را تهیه کرده و به وزارت کشور ارسال کرده که خوشبختانه برخی از این طرحها وارد فاز اجرایی شده است.
سیوانی با اشاره به اینکه در ماههای اخیر و بهدنبال شیوع ویروس کرونا مرزهای آذربایجان غربی نیز مانند بسیاری دیگر از استانها بسته شده است، افزود: با بسته شدن مرزها معیشت مرزنشینان و کولبران دچار مشکل شد از اینرو با پیگیریهای استانداری بستههای حمایتی 3 میلیون ریالی ازسوی بنیاد مستضعفان برای این افراد در نظر گرفته شد و تاکنون این مبلغ به حساب تمام سرپرستان خانوارهای مرزنشین واریز شده است. مدیرکل دفترهماهنگی امور اقتصادی استانداری آذربایجان غربی خاطرنشان کرد: زیرساختهای لازم برای اجرای پروتکلهای بهداشتی کنترل بیماری کرونا در مرزهای استان از جمله مرز تمرچین که مبادی ورودی و خروجی ما به اقلیم کردستان است وجود دارد و ما در تلاش هستیم با آمادهسازی زیرساختهای لازم فعالیت پیلهوران و مرزنشینان در این بازارچه ها از سر گرفته شود. سال گذشته دولت مرز کیله سردشت را بهعنوان گذرگاه رسمی اعلام کرد و بنابراین در حال پیگیری ایجاد زیرساخت پس از کرونا در این منطقه هستیم چون اگر زیرساختها و امکانات مورد نیاز در آن تأمین شده و مسافر و گردشگر از آن عبور و مرور کنند در وضعیت اشتغال و معیشت مردم منطقه تأثیر بسیار مثبتی برجای خواهد گذاشت.
وی تصریح کرد: با در نظر گرفتن این شرایط و لزوم حفظ اشتغال در منطقه، استانداری در حال رایزنی با وزارت امورخارجه و سفارتخانههای کشورهای همسایه از جمله ترکیه است تا با باز شدن مرزها، مبادلات مرزی از سر گرفته شود و معیشت مرزنشینان از این طریق تأمین شود.
نیم نگاه
معاون استاندار کردستان : تلاش کرده ایم با تحویل کارت های هدیه و بسته های حمایتی تا حدی به مرزنشینان کمک کنیم هر چند می دانیم اینها مسکن است و برای رفع همیشگی مشکلات مرزنشینان کردستان، باید مسئولان ملی نگاهی ویژه به این موضوع داشته باشند
توصیه پساکرونایی صندوق بینالمللی پول به کشورها
آماده سرمایهگذاری برای آینده نزدیک باشید
آیسان تنها
مترجم
صندوق بینالمللی پول در گزارشی که اخیراً منتشر کرده است وضعیت سیاستهای مالی دولتها در شرایط پساکرونا را بررسی کرده و پیشبینی کرده است که دولتها در دنیای بعد از کرونا بیشتر از گذشته خود را ملزم به صرف هزینه در زیرساختهای خدمات عمومی کنند. این نهاد بینالمللی همچنین پیشنهاد داده است که برای روزهای بعد از کرونا سیاستگذاران اقدام به برنامهریزی برای سرمایهگذاری در پروژههای عمرانی و سرمایهبری مانند جادهسازی و انرژی سبز و... کنند. سرمایهگذاریهایی که میتواند زمینههای به حرکت درآوردن اقتصاد را فراهم کند.همچنین بهگفته صندوق، لاجرم در جریان هزینههای مصرف شده در زمان کرونا، بدهیهای کشورها رو به افزایش است. بدهیهایی که امید میرود با رخت بر بستن کرونا کاهش یابد، هر چند که اگر طول دوران آسیبهای بیماری به درازا کشید احتمالاً نتایج چندان خوشایندی بهدنبال نداشته باشد. بهگزارش روزنامه ایران، صندوق بینالمللی پول در گزارشی با عنوان «سیاستهای مالی بعد از کرونا»، اقدام به ارائه اطلاعاتی درباره افق سیاستگذاریهای مالی کشورها در روزهای پسا کرونا کرده است. دراین گزارش همچنین برنامه امریکا و اروپا برای مقابله با تبعات اقتصادی کرونا بررسی و مقایسه شده است. درادامه بخشهایی از این گزارش را میخوانیم:
سیاستگذاران کشورهای دنیا در طول شیوع بیماری همهگیر کرونا، برای کاهش آسیبهایی که افراد و بنگاهها از این بحران در زمان قرنطینه متحمل شدند، برنامههای نجاتی را تدارک دیدند. برنامههایی که در آن از ابزار سیاستها مالی هم بهره بردند. این برنامهها همچنین شامل آمادگی قوای کشور برای پاسخدهی به نیازهای زمان بحران و همچنین احیای اقتصاد کشورها هم شده است.
اما این قرنطینه و وضعیت اضطراری حاصل از بیماری همهگیر عاقبت به پایان میرسد و دراین شرایط باید احیای اقتصادی در کشورها صورت بگیرد، به نحوی که همگان از آن بهرهمند شوند. این احیای قدرتمند بیش از هرچیزی در گروی ارتقای نظام خدمات اجتماعی و پشتیبانی مالی قدرتمند است و نیل به آن با اقداماتی از قبیل سرمایهگذاری دولتی در بخش خدمات بهداشتی، زیرساختها و تغییرات آب و هوایی ممکن است.
البته کشورهایی که سطوح بالایی از بدهی را دارند باید دقت کنند که حمایتهای مالی کوتاه مدت آنها در مرحله احیا، به بدهی طولانی مدت و پایدار آنها منجر نشود. گزارشهای مربوط به بررسی وضعیت مالی کشورها که توسط نهادهای بینالمللی اقتصادی از جمله صندوق بینالمللی پول تهیه میشود میتواند به سیاستگذاران کمک کند که انتخاب کنند چگونه در یک برنامه خوب طراحی شده روشهای مؤثری را برای سرمایهگذاری مالی جهت تحریک تقاضا، افزایش کیفیت نظام خدمات اجتماعی و مزایای بیکاری به کار ببرند. گسترش بیماری کرونا در کشورها و تبعات آن نشان داد که تا چه میزان افراد آسیبپذیر هستند. این شیوع گسترده زنگ هوشیاری سیاستگذاران را جهت اقدام نیز به صدا درآورده است. در همین راستا اکنون کشورها بهصورت موقت مزایای بیکاری و نظام خدمات اجتماعی خود را ارتقا دادهاند. برای مثال امریکا برای پاسخدهی به نیازهایی که کووید 19 ایجاد کرده است، ناگزیر به ایجاد یک برنامه نجات وسیع بوده است. برنامهای که نسبت به آنچه در اروپا در جریان است، اقدامات گستردهتری را شامل میشود عمدتاً به این دلیل که در امریکا به شکل سنتی نظام خدمات اجتماعی ضعیفتر عمل میکند. درست است که بعضی از اقداماتی که اکنون در دستور کار این کشورها برای مقابله با کرونا قرار گرفته کوتاه مدت بوده و با کاهش آسیبهای بیماری هم منقضی میشود ولی در برخی موارد اقداماتی صورت گرفته است که احتمالاً دائمی باشد. اقداماتی جهت حفظ درآمد افراد در آینده و در صورت مواجهه با بحران یا بیماری پاندمیک مشابه و... صورت گرفته است. اقداماتی مانند پایهگذاری برخی مقررات و همچنین به روزرسانی نظام مالیاتی. اما ویژگیهای یک نظام خدمات اجتماعی خوب چیست؟ سه نکته بیش از سایر موارد مورد توجه است. ابتدا ارائه پوشش گسترده و ایجاد مزایای کافی برای گروههای آسیبپذیر به شیوههای مترقی، یعنی مزایای سخاوتمندانه برای فقیرترین افراد جامعه سپس حفظ شغل افراد و کمک به ذینفعان برای پیدا کردن شغل، بهرهمندی از کمکهای پزشکی و بهداشتی و همچنین استمرار حضور افراد در نظام آموزشی. همچنین باید تلاش شود که از چند پاره و پیچیده شدن شبکه مراقبتهای اجتماعی جلوگیری شود. که اگر چنین نشود ممکن است بخشی از هزینههای صورت گرفته به هدر رود و در عین حال کمکها بهگروه هدف خود اصابت نکند یا قابلیت استفاده مداوم در زمان مورد نیاز را نداشته باشد. همچنین دولتها در اقتصادهای پیشرفته میتوانند با پوشش تعداد بیشتری از افراد در برنامههای خدماتی خود و همچنین بهبود تأثیر خدمات توزیع شده بر زندگی افراد زمینههای ارتقای نظام خدمات اجتماعی خود را فراهم کنند. در بازارهای در حال ظهور و همچنین کشورهای در حال توسعه، دولتها میتوانند شکاف موجود در پوشش خدمات اجتماعی را بر گسترش برنامههای در حال اجرا و همچنین استفاده از ابزارهای توزیع و تحویل متناسب، پر کنند. این ابزارها شامل شبکههای تلفن همراه و سیستم ارائه کالا و خدمات مخصوصاً کالاهای سلامت، غذا و ارتباطات است بویژه برای دسترسی افرادی که به آن نیاز بیشتری دارند یا در دوره بحران آن را از دست دادهاند. نظام خدمات اجتماعی بهکار گرفته شده در ایام کرونا نتیجه بهتری میدهد اگر سیستم بازتوزیع منابع بتواند زمینهها را به نحوی فراهم کند که 20درصد فقیرترین افراد جامعه خدمات بیشتری را نسبت به 20 درصد ثروتمند جامعه دریافت کنند. همچنین دولتها برای تشویق کسبوکارها به استخدام نیروی کار خود بعد از گذر دوره بیماری فراگیر میتوانند برنامه کاهش موقت مالیات حقوق را برنامهریزی کنند. همچنین برای تشویق افراد به صرف هزینه یا مصرف میتوان مالیات بر ارزش افزوده را کاهش داد یا کوپنهایی به افراد ارائه کرد. همچنین به پروژههای سرمایهگذاری کوچک میتوان تسریع بخشید. بهطور گستردهتر دولتها میتوانند اقداماتی را انجام دهند که در زمان رکود اقتصادی حاصل از بیماری همهگیر خود به خود تحرکاتی ایجاد شود. اقدامات دولت میتواند شامل برخی مزایای اجتماعی و بخششهای مالیاتی شود.
مدیریت کشورهایی با بار بدهی سنگین
همچنین حمایتهای دولتی جهت احیای اقتصاد پساکرونا در کشورهایی با بدهی سنگین، با استفاده از ابزارهای مالی، اقدامات ظریف و هنرمندانهای میطلبد.
بیماری پاندمیک و تبعات اقتصادی آنکه دولتها را مجبور به سیاستگذاری و همچنین صرف هزینه کرده است، منجر به روند فزاینده سطح بدهیهای دولت در کشورها هم شده است. البته انتظار میرود که پس از پایان بیماری و احیای اقتصاد، میزان بدهیها تثبیت شود، هرچند در سطحی بالاتر از میزانی که بیماری هنوز گسترش نیافته بود. البته اگر مدت زمان احیا طولانیتر شود، پیشبینی میشود که بدهیها به سطح نامطلوبی افزایش یابد.
با فروکش کردن بیماری، کشورها میتوانند حمایتهای اقتصادی را در قالب برنامههای اصلاحی قدرتمند میان مدت برای بازگشت کشورشان به مسیر پیش از بیماری به کار گیرند.
برش
سرمایهگذاری برای آینده
در بخش دیگری از این گزارش دولت ها برای سرمایه گذاری در آینده تشویق شده اند. در این گزارش چنین آمده است: افزایش سرمایهگذاری برای بهبود کیفت خدمات عمومی بویژه در بخش مراقبتهای پزشکی و بهداشتی ضروری است، از آن جهت که باید ریسکهای ابتلا به بیماری در آینده حداقل شود. البته اولویتهای دیگری هم وجود دارد. اولویتهایی مانند ارتقای زیرساختها، توجه به تکنولوژی سبز مانند باد و انرژی خورشیدی و همچنین برنامههای دستیابی به اهداف برنامههای توسعه پایدار. برنامههایی مانند ارتقای آموزش و دسترسی به آب تمیز و بهبود وضعیت فاضلاب. این سرمایهگذاری اضافی نیاز به 20 تریلیون دلار -به قیمت هزینههای کنونی- در سطح جهان دارد. این هزینهها باید در دو دهه آینده مصرف شوند. با توجه به مدت زمان طولانی که برای انجام پروژههای عمرانی و سرمایه بر لازم است، پروژههای زمانبری مانند جادهها، پلها، ایجاد انرژی پاک و... دولتها از همین حالا باید به فکر بررسی راههای تأمین مالی باشند. آنها اکنون باید مطالعات لازم را انجام داده تا به محض اتمام قرنطینه مجموعهای از پروژهها را کلید بزنند. تصمیماتی که دولتها باید درباره نحوه و میزان سرمایهگذاری در بخشهای مختلف بگیرند تا حد زیادی وابسته به نیازهای ویژه بخشهای مختلف و همچنین ضرورتها برای فراهم کردن مزایای اجتماعی و اقتصادی کشورها و نیز ظرفیت جذب وام وسرمایه داخلی و خارجی و بهرهوری سرمایهگذاری عمومی آنها است. این نکته آخر بسیار مهم است چرا که همه ساله یک سوم بودجه زیرساختهای عمومی در کشورهای دنیا صرفاً به خاطر ناکارآمدی و فساد به زوال میرود. در کشورهایی با اقتصاد پیشرفته مانند آلمان و هلند که دست بازتری برای هزینههای بودجهای دارند، سرمایهگذاری عمومی ارزش بیشتری تولید میکند و ارزش داراییهای حاصل از سرمایهگذاریها با توجه به پایین بودن نرخ بهره از میزان بدهیها فراتر خواهد رفت. این خود ارزش سرمایههای بخش دولتی را ارتقا میدهد. اما کشورهایی هم هستند که فضای کمتری برای هزینه بودجهای دارند. از جمله این کشورها میتوان به ایتالیا و اسپانیا اشاره کرد. این کشورها میتوانند در هزینهها و درآمدهای خود مجدداً بازنگری کنند تا زمینهها را برای سرمایهگذاری فراهم کنند.
در بازارهای در حال ظهور و کشورهای در حال توسعه مانند برزیل و کشورهای جنوب آفریقا که بدهی بالایی دارند و سطح نرخ بهره در آنجا رشد کرده است باید زمینههای تأمین مالی را برای اقدامات توسعهای بردارند البته مشروط بر اینکه روشهای محتاطانه و پایدار را بهکار ببندند. این کشورها باید تلاش کنند که با پول کمتر به نتایج بیشتری برسند. همچنین افزایش درآمد مالیاتی برای بلندمدت در کشورهایی که درآمد پایینی دارند مانند نیجریه بسیار مهم خواهد بود.
گزارش میدانی «ایران» از وضعیت کار دانشآموزان حاشیه استان تهران
دانشآموزان در قرنطینه کار!
هدی هاشمی
خبرنگار
ساعت دوازده ظهر است. اگر پای کرونا در میان نبود؛ شاگردان آقای معلم باید در این ساعت سر کلاس درس بودند نه بهعنوان زباله گرد یا شاگرد مکانیک در اطراف شهریار...
«دانشآموزان این منطقه بیشترشان کارگرند. زنگ آخر که میشد برخی از دانشآموزانم التماس میکردند؛ که زودتر کلاس درس را ترک کنند ما هم میدانیم که میخواهند سرکار بروند، حالا که مدارس به خاطر کرونا تعطیل شده تعداد دانشآموزانی که کار میکنند به مراتب بیشتر شده است. وقتی خوردن یک پیتزا یا ساندویچ برای یک دانشآموز آرزو است آنها چاره ای ندارند تا حداقل خرج تحصیل و مخارج روزمره خودشان را در بیاورند.» اینها روایت دو معلمی است که سالهاست در منطقه امیریه شهریار تدریس میکنند. با علی بهشتی نیا و علی فتحی راهی خیابانهای شهریار شدم تا شرحی از زندگی دانشآموزانی داشته باشم که صبح در نقش سرپرست خانوار از خانه برای بهدست آوردن یک لقمه نان خارج میشوند و عصر با تنی خسته و اندک پولی به خانه برمیگردند. در خیابانی هستم که دهها دانشآموز این دو معلم کارگری میکنند. برایشان هم فرقی نمیکند که شاگرد مکانیک باشند یا باتریساز؛ عدهای اما کارگر کارگاههای زیر زمینی اند، برخی کارگر ساختمان و چندتایی هم زباله گرد. برایشان هم فرقی نمیکند که چه کاری انجام میدهند فقط میخواهند کمک خرج خانواده باشند. در خیابان امیریه چند تعمیرگاه، باتریسازی و تعویض روغنی است. حالا حوالی ظهر است و زمان استراحت کارگران این خیابان. برخی از دانشآموزان آقای معلم گوشه خیابان سایهای پیدا کردهاند و دو به دو حرف میزنند ما را که میبینند با هم داخل تعمیرگاه قدیمی میشویم. تعمیرگاه که نه بلکه حیاطی بزرگ و مخروبه. نه ماشینی در حیاط گاراژ است و نه از سر و صدای صافکاران خبری است. ته این حیاط هشت دانشآموز آقای معلم روی زمین نشستهاند و صاحبکار هم روی مبلی مندرس. دانشآموزان تا معلمشان را میبینند به سمتش میآیند و سلام میکنند همهشان لباسهای یکدست آبی سرهم به تن دارند. چندتاییشان در این تعمیرگاه کار میکنند و چند تایی دیگر در تعویض روغنی هستند. کنار ما ایستادهاند و آرام و قرار ندارند با سروصورتی که همه جایش با روغن ماشین سیاه شده. محمد، علی، یاسر، متین، مهدی، سجاد و... همه هممدرسهای هستند.سن و سالشان متفاوت است اما دردشان یکی. برخیها چند سالی است که کار میکنند و برخیهای دیگر از همان روزی که مدرسه به بهانه کرونا تعطیل شده راهی بازار کار شدند. یعنی برخی از این دانشآموزان تعطیلی مدارس را مشابه تعطیلی تابستان تصور میکنند و معتقدند که باید کمک خرج خانواده باشند. محمد دو ماهی میشود که کار میکند. او از بقیهشان سروزباندارتر است 17 سال دارد در هنرستان و در رشته کامپیوتر درس میخواند. از او میپرسم که حالا باید سرکلاس آنلاین مدرسه باشد و میخندد میگوید: اگر کار نکنم درس هم نمیتونم بخونم.
خب به مدرسه گفتی که درس نمیخونی؟ خب مدرسه میدونه که ما شرایط مالیمون خوب نیست . نصف بچههای مدرسه شرایط منو دارند و مدرسه میدونه که بیشتر بچهها کار میکنن. اینجا همه زیر خط فقر هستیم.
در این مدت چطور درس میخواندی؟ صبحها مییام سرکار تا عصر. بعد هم از بچهها پیگیری میکنم.
به درست میرسی؟ نه والله . شبها درس میخونم. اما راستش درسم خوب نیست. ولی خدا را شکر معلمها با ما راه میان.
چقدر حقوق میگیری؟هفتهای 20 تا 30 هزار تومان.
کنار محمد پسرکی با جثه نحیف ایستاده که مدام این پا و آن پا میکند.هی از گاراژ بیرون میرود و میآید. خودش میگوید: میترسد صاحبکارش عصبانی شود: خانم میشه از من بپرسید تا زودتر برم میترسم صاحبکارم ناراحت بشه. حمیدرضا 14 ساله و کلاس هشتم است. او به همراه یکی دیگر از همکلاسیهایش در باتریسازی کار میکند. پول چندانی نمیگیرد هفتهای 20 هزار تومان. این پول هفتگی همه دارایی حمید رضا است که به مادرش میدهد تا برای دو برادر کوچکتر از خودش هزینه کند. او در این باره میگوید: دوست نداشتم کار کنم. اما پدرم معتاده و 12 بار هم کمپ رفته تا ترک کنه. پول کمپ را هم مادرم با قرض جور میکرد اما هرباری که برمیگشت دوباره مواد مصرف میکرد. با این وضعیت بد مادرم در خانه قالی میبافد. پول قالیبافی زیاد نیست مادرم خیلی سعی میکنه که خرج تحصیل ما را جور کنه اما هزینههای زندگی بیشتر از این حرفهاست برای همین تصمیم گرفتم کار کنم. هرچی میگیرم به مادرم میدهم تا حداقل بتوانیم برای یک هفته خودمان را سیر نگه داریم.
حقوقت کم نیست؟ کمه. اعتراض هم کنیم صاحبکارمون عصبانی میشه و اخراجمون میکنه.
چند ساعت کار میکنید؟ از ساعت 9 صبح کارمون شروع میشه. شبها هم تا هر وقت کار باشه میمونیم. بعضی وقت ها تا 12 شب هستیم.
سر کار اذیتت نمیکنند؟ نه اصلاً.
درسهایت را چطور میخوانی؟ قبل از کرونا صبحها مدرسه میرفتم، زنگ آخر سعی میکردم زودتر از کلاس خارج شم تا به کارم برسم.
چند وقته که کار میکنی؟ هفت ماهی میشه.
به چهره عجیب غریبم نگاه میکند و با خنده و شیطنت نوجوانی ادامه میدهد: چرا تعجب کردین. خیلی از بچهها همینجوری هستن.
آقای معلم خودش چند قدمی جلوتر میآید و از خاطرات کاری دوران تحصیلش میگوید اینکه از اول راهنمایی تا زمانی که دانشگاه قبول شد، کار کرد. علیرضا بهشتی نیا خودش در همین منطقه به دنیا آمده و از همان کودکی دلش میخواست که معلم شود. او روزها به مدرسه میرفت عصرها هم دستفروشی میکرد، میگوید: هرباری که شهرداری جنسهایم را جمع میکرد با ترس و لرز به خانه میرفتم پدرم ناراحت میشد و فکر میکردم نمیتوانم جنسهایم را نگه دارم. خیلی از بچههای اینجا عادت به کار دارند اگر خودشان هم نخواهند مجبورند کار کنند. آقای معلم تجربه کاری بسیاری با دانشآموزانی دارد که کار میکنند. او از ابوالفضل میگوید که به زور پدرش تا صبح زبالهگردی میکرد و صبحها در کلاس درس میخوابید، یا محسنی که با پدرش شبها ضایعات جمع میکرد، از امیر حسینی که به خاطر اعتیاد پدرش مجبور است تا ساعت 11 شب در یک ساندویچ فروشی کار کند: - مشکلات مالی آنقدر زیاد است که دانشآموز اصلاً نمیتواند درس بخواند. تعداد دانشآموزانی که کار میکنند آنقدر در مدرسه ما زیاد است که نمیدانیم دست کدامشان را بگیریم. یک ساعت که گذشت وقت استراحتشان که تمام شد صاحبکار صدایشان میزند. بچهها هر کدام به سمت مغازههایی که در آن کار میکنند راه میافتند. ما هم به راسته پلاستیک فروشها میرویم در این راسته هم دانشآموزانی کار میکنند. درمیان راه آقای معلم از تجربه کار با دانشآموزانی میگوید که صبحها در کلاس درس از خستگی کار خوابشان میبرد. علی فتحی در این باره میگوید: تعداد کودکان کار در زمان کرونا افزایش پیدا کرده است خیلی از دانشآموزانم در این دوماه کار را شروع کردند برخی هایشان گفتند که دیگر به مدرسه نمیآیند. فتحی از دانشآموزانی میگوید که همیشه چند دقیقه زودتر از دیگر دانشآموزان کلاس را ترک میکردند خیلیهایشان با آقای معلم چانه میزدند تا زودتر بتوانند در محل کار خود آماده شوند. خیلی وقتها التماس میکردند که تکالیفشان کمتر باشد یا اگر امتحانی دارند آقای معلم هوای آنها را داشته باشد. در روزهای کرونایی اما وضعیت کلاسهای آنلاین آقای معلم به گونهای دیگر بود. او متوجه شد که نیمی از دانشآموزانش در چند کلاس هیچ روزی آنلاین نمیشوند برای همین پیگیر دانشآموزانش شد و فهمید که خیلی هاشان کار میکنند: «با مدیر تماس گرفتم و اعلام کردم یکسری از اسامی در شبکه حاضر نیستند مدیر هم اعلام کرد حالتهایی برای این دانشآموزان وجود دارد یا کارگرند یا حالا که فصل میوه چینی است به باغ رفتهاند و کارگر روزمزد شدهاند. بیشتر بچهها غیبت دارند آنها از صبح زود تا غروب مشغول کارهستند و دیگر انرژی برای مشق نوشتن ندارند. » همینها را میگوید و وارد مغازه پلاستیک فروشی میشویم. دو دانشآموز این معلم کارگر این مغازه هستند. هفتم که تمام شد محمد فهمید که هزینه درس و مدرسهاش امان خانوادهاش را بریده برای همین شال و کلاه کرد تا برای خودش کاری پیدا کند. او در چند ماه گذشته توانست در مغازه پلاستیک فروشی برای خودش کاری پیدا کند. محمد هوای دوستش را هم داشته او تا فهمید که سجاد نیاز به کار دارد با صاحبکارش صحبت کرد و حالا سجاد دو ماهی است که کارگر این مغازه شده: «مدارس که تعطیل شد به دوستم گفتم بهتره کار کنیم.» به محمد اشاره میکند و ادامه میدهد: «برایم همین جا کار پیدا کرد ماهی 600 تومن میگیرم و کمک خرج خونه شدم. اینجا که هستیم سعی میکنیم باهم درس بخونیم اما خسته میشیم. خیلی سخته.»
ناعدالتی در اطلاعرسانی از آتشسوزی در شبکه سه تا خاکستر شدن کپرهای چابهار
ببخشید چیز زیادی برای سوختن نبود
مریم طالشی
گزارش نویس
«خانهام در آتش سوخت. از ساعت سه و ربع کم دارد میسوزد. از دور دیدم خانهام میسوزد. دو ساعت داشت میسوخت و آبی نبود.»
عرق از سر و صورت مرد شره میکند. لباس فرمش را نشان میدهد و میگوید: «من کارگرهستم. من بلوچم.» بعد چند کلمه از سر اندوه میگوید که بیآنکه فعلی برایشان بگذارد، با نالهای گنگ درهم میآمیزند و نامفهوم در هوا رها میشوند. زبان توی دهانش خوب نمیچرخد انگار. زبان روزه است و صلاة ظهر چابهار در پاییز هم عرق آدم را درمیآورد چه برسد به حالا که اردیبهشت از نیمه گذشته. مرد، همان که خانهاش جلو چشم هایش میسوزد، ساکن یکی از آلونکهای جنگلوک است؛ جنگلوک به گویش محلی است و آن را جنگلک هم مینویسند. خودش را در قاب دوربینی که دست یکی از ناظران است جا میدهد تا تمام بغضش را در همین جمله خلاصه کند: «خانهام در آتش سوخت.»
دود سیاه غلیظ به هوا میرود. صدای جیغ زنها و بچهها شنیده میشود. زنها بچه به بغل ایستادهاند و با بهت، سوختن آلونکها را تماشا میکنند. مردها هم هرجا بودند، دیگر خودشان را رساندهاند. بعضیها در تلاشی بیفرجام در پی خاموش کردن آتشی هستند که منشأ آن گویا مواد اشتعالزای اسکله بوده و حالا دارد کل زندگیشان را که در همین آلونکها خلاصه شده، خاکستر میکند.
بعضیها هم بیخیال به نظر میرسند و معلوم است امید را از همان ابتدا در دلشان کشتهاند و حالا باید بنشینند در انتظار تقدیر.
«ما به این زندگی عادت کردهایم.» این را یکی از شاهدان حادثه از زبان اهالی میگوید. حدود 30 سال است در این منطقه کپرنشین 3هکتاری زندگی میکنند. برخی منابع تعدادشان را 700 خانوار عنوان میکنند و برخی میگویند کمترند اما آنچه به نظر میرسد بالای 500 خانوار به صورت متراکم در منطقه ساکن هستند. آلونکها را خودشان سرهم کردهاند؛ نه آب دارند، نه برق. در بخشی از منطقه حریق اتفاق افتاده و به گفته ناظران و منابع محلی، مکان زندگی 30 خانوار را به طور کامل از بین برده زندگی 60 تا 70 خانواده را هم تحت تأثیر قرار داده است.
جنگلوک حاشیه شهر نیست، درست در دل آن است. این کپرنشین در جنوب بندر چابهار و انتهای بلوار صیاد قرار گرفته و دقیقاً پشت شرکت نفت چابهار است. فاصلهاش با دریا 2 دقیقه است و ساحل صخرهای آن را میشود از پنجره آلونکها دید.
«اولین باری را که به جنگلوک رفتم یادم نمیرود. برای کاری به شرکت نفت رفته بودم. بعدش رفتم کنار ساحل که به جنگلوک برخوردم. منطقهای دیدم پر از آلونک و مردمی که هیچ چیز نداشتند. بچههای کوچک با پاهای برهنه روی سیمهای برق رها شده روی زمین راه میرفتند. از چند تیر برقی که در منطقه بود، سیمهای متعدد کشیده شده و به زمین رسیده بود.»
این را یکی از اهالی چابهار و از فعالان اجتماعی استان میگوید. منظرهای را که توصیف میکند در حاشیه چابهار دیدهام. حاشیهنشینان برقشان را به همین شکل تأمین میکنند و از آب هم خبری نیست مگر تانکرهایی که وقتی از راه میرسند، پیر و جوان، حتی کودکان 3 ساله با دبههایی اندازه هیکلشان برای بردن آب صف میکشند.
میگویند در جنگلوک به خاطر همین سیمهای برق تا بهحال چند نفر دچار برقگرفتگی شدهاند.
این فعال اجتماعی ادامه میدهد: «این مردم ندار بودند و ندارتر شدهاند. شغل بیشتر اهالی کاذب است، شغلهایی مثل دستفروشی، بقیه هم بیکارند. آنها که شناسنامه دارند یارانه میگیرند و آنها که شناسنامه ندارند چیزی نمیگیرند. زمین جنگلوک اداری است و قطعاً نمیشود در آن خانه ساخت. بنابراین مردم باید به جای دیگری انتقال داده شوند. ولی مسأله این است که این مردم پولی ندارند و اگر جای دیگر هم بروند توان ساخت خانهای ندارند. بنابراین هرجای دیگر هم که برده شوند، دوباره شروع میکنند به آلونک سازی و کپرسازی.
باید تصمیمات کلان از تهران گرفته شود و خود وزارت راه تصمیم گیری کند، نه فقط برای جنگلوک که برای کل حاشیههای چابهار. الان کپرهای تعدادی از مردم از بین رفته و هلالاحمر 30 خانوار آسیبدیده را اسکان داده و بهشان چادر دادهاند ولی کاری که باید برای آنها و دیگر ساکنان جنگلوک کرد این است که منتقل شوند. چون اینجا نمیشود برایشان خانه ساخت و آب و برق گرفت. خود این مردم میگویند ما عادت کردهایم به این جور زندگی و نمیتوانیم از این وضعیت خارج شویم. حالا که همان دارایی نداشتهشان هم از بین رفته.»
محمدعثمان بلوچ از معتمدان چابهارهم میگوید:«مردم باهمکاری هلال احمر درچادرها اسکان داده شدهاند و دو عدد تانکر آب از طریق مولانا چابهاری برای آب شرب آورده شده. همچنین افطاری و شام وغذا برای سحر بین اهالی جنگلوک تقسیم میشود. 30عدد کلمن آب هم تحویل خانوادهها شده و ما ازخیران میخواهیم به این مردم کمک کنند. درحال حاضر به وسایلی مثل پنکه زمینی، اجاقگاز و کپسولگاز و ظروف نیاز است.»
اما انتقال مردم جنگلوک به عنوان تنها راه خلاصی آنها از کپرنشینی، مستلزم آمادهسازی چه امکاناتی است؟ یکی از کارشناسان شهرداری چابهار که نمیخواهد نامی از او برده شود در این رابطه میگوید:«برای جابهجایی و اسکان مردم جنگلوک حداقل 10 هکتار زمین نیاز است که شهرداری این مقدار زمین را ندارد. مالک زمینهای آنجا دولت است و دولت و وزارت راه و شهرسازی باید ورود کنند. اینها نه خانه دارند نه پولی که خانه بسازند و اگر دولت به قضیه ورود نکند عملاً کاری از دست هیچ نهادی ساخته نیست؛ نه شهرداری و نه فرمانداری.»
حاشیهنشینی و کپرنشینی در چابهار همیشه در رسانهها مطرح بوده و از سوی مدیران و مسئولان وقت به حل آن تأکید شده اما عملاً اتفاقی نیفتاده است. جدیدترین اظهارنظر در این باره از سوی محمد اسلامی وزیر راه و شهرسازی صورت گرفته است. اوایل اردیبهشت جاری بود که اسلامی وعده داد کپرنشینی در چابهار خاتمه خواهد یافت. او اعلام کرد که از بنیاد مسکن خواسته شده در موضوع حاشیهنشینی چابهار ورود کند و برنامههای ساخت مسکن را در هزار و 200 هکتار از محلات این شهر دنبال کند تا به موضوع کپرنشینی در این منطقه خاتمه دهد. به گفته وزیر راه و شهرسازی، بنیاد مسکن اقداماتی را در این مورد آغاز کرده است.
«خبر آتش سوزی در کپرنشین جنگلوک که 18 اردیبهشت رخ داد، تا 24 ساعت پس از آن به جز برخی کانالهای خبری و سایتهای محلی، در هیچ خبرگزاری سراسری منتشر نشد. این درحالی است که یک حریق کوچک در استودیوی شبکه سه که به سرعت خاموش شد، تیتر برخی خبرگزاریها بود و به سرعت وایرال شد.»
این را نوید برهان زهی میگوید که از اولین ساعتهای وقوع آتشسوزی مشغول اطلاعرسانی درباره آن در شبکه اجتماعی توئیتر شد. او از ناعدالتی رسانهای گله دارد و در عین حال بخشی از ایراد را متوجه کمرنگ بودن فعالیت فعالان رسانهای استان در شبکههای اجتماعی و همچنین برخی مسئولان محلی میداند که علاقهای به انعکاس مشکلات استان ندارند.
میگویند آتشنشانی همزمان با این آتشسوزی، مشغول اطفای حریق اسکله چابهار هم بوده اما به هرحال امکانات محدود است و همین هم خسارت را بالا میبرد. محمد جدگال از دیگر فعالان اجتماعی استان در این باره اینطور میگوید:«امکانات آتشنشانی در چابهار ضعیف است. 25 سال است منطقه آزاد تأسیس شده اما برای توسعه شهر چابهار قدم مؤثری برداشته نشده است. بندرچابهار از تحریمهای امریکا معاف است و در این چند وقت تعداد زیادی کشتی آنجا بارشان را تخلیه کرده و رفتهاند. بندرچابهار الان بندر غله ایران شده چون بارانداز است و تخلیه آنجا انجام میشود اما اهالی چابهار میگویند از تمام اینها چیزی به ما نمیرسد و ما داریم روز به روز فقیرتر میشویم. مسئولان از فرودگاه میآیند منطقه آزاد را میبینند و میروند و میگویند چقدر قشنگ است چابهار، در حالیکه فقر در لایههای شهر خوابیده است.»
شب همان روزی که آلونکهای کپرنشینان جنگلوک سوخت و خاکستر شد، تهران و حومهاش را زلزله لرزاند. لرزش کاملاً حس شد و ترس به جان مردم انداخت.
همه برای همدیگر نقل کردند که چطور دیدهاند لوستر تکان میخورد و قابهای روی دیوار جابهجا میشود. خبر زلزله 5 و یک دهمی تهران آنقدر بزرگ بود که صدای سوختن آلونکهای چابهار به گوش کسی نرسید؛ صدای خاموشانی که نداشتههایشان دود شد و به هوا رفت.
گفتوگو با عبدالحکیم بهار، نامزد جایزه جهانی «آسترید لیندگرن»
آرزویم کتابخوان شدن کودکان این سرزمین است
مریم شهبازی
خبرنگار
16 سال از آن روزی که تصمیم گرفت یکی از اتاقهای خانهاش را به کتابخانه تبدیل کند میگذرد؛ طی این سالها نه تنها کتابخانه را گسترش داده، بلکه تقریباً نیمی از جمعیت هفت هزار نفری روستای محل زندگیاش را هم عضو فعال این کتابخانه کرده؛ حتی آن 400 جلد کتاب اولیه، به 7 هزار جلد کتاب کودک و نوجوان و چهارهزار جلد کتاب بزرگسال افزایش پیدا کردهاند. عبدالحکیم بهار طی این سالها، هم روستای رمین و اهالیاش را به الگویی برای کتابخوان شدن دیگر روستاها تبدیل کرده و هم با همراهی بچهها برای دورهای عنوان یکی از 10 روستای برتر دوستدار مطالعه را برای «رمین» به ارمغان آورده است. نام این مروج کتابخوانی برای سالها فعالیت ترویجی در میان نامزدهای دریافت جایزه جهانی «آسترید لیندگرن» جای گرفته، گپ و گفتمان را با این فعال فرهنگی چابهاری میخوانید؛ مردی که مهمترین آرزوی زندگیاش این است که دیگر هیچ کودکی، در هیچ کجای کشورمان در حسرت دسترسی به کتاب نباشد.
علاقهمندیتان به مطالعه که فعالیتهای ترویجی کتابخوانی را هم بهدنبال داشته از کجا نشأت گرفت؟
تا قبل از کلاس دوم-سوم دبستان حتی نمیدانستم کتاب غیر درسی چیست! اما بهلطف ماجرایی که به اختصار میگویم این علاقهمندی آنقدر در وجودم ریشه دواند که بخشی از زندگیام شد. نه تنها دوران کودکی من، بلکه حتی همین حالا هم شرایط بچههای روستا خیلی متفاوت از بچههای شهرهای بزرگ است؛ با سختی بسیاری موفق به خرید کتابهای مورد علاقهام میشدم و در نهایت آنقدر برایم عزیز بودند که دلم نمیآمد بعد از مطالعه گوشهای پرتشان کنم و همه آنها را با دقت نگهداری میکردم.
بحث خانواده و شرایط فرهنگی حاکم بر آن مطرح بوده؟
نه تنها پدر و مادرم سواد نداشتند، بلکه حتی در اطرافیانم هم ندیده بودم کسی کتاب بخواند که بگویم آنجا دیده و علاقهمند شدهام. برای دیدار با مادربزرگم به یکی از روستاهای اطراف رفتیم، سالهای ابتدایی دبستان بودم که از بچههای آن روستا شنیدم معلم مدرسهشان کتابخانهای کوچک درست کرده و تازه متوجه شدم کتابهای غیر درسی هم وجود دارند.
و همین سرآغاز علاقهمندیتان به مطالعه شد؟
کار معلم آن روستا برای من عجیبترین اتفاق ممکن بود! کمی که از آشناییام با کتابخوانی گذشت حول و حوش سال 64 با کیهان بچهها آشنا شدم و مطالعه بخش معرفی کتاب آن منجر به اطلاعم از آثار خوب شد و من از طریق پست و برخی آشنایان آنها را تهیه میکردم. این روند ادامه داشت تا اوایل دهه 70 که به اجبار شرایط ناچار به ترک تحصیل شده و همچون دیگر مردان روستا مشغول فعالیت روی لنج شدم. ملوان شده بودم و درگیر سفرهای طولانی روی آب. از غروب آفتاب به بعد تقریباً بیکار بودم و به فکرم افتادم که اوقاتم را با مطالعه بگذرانم اما فرهنگ غالب برای تفکرات آن روزگار مانعم شد. ناخدا و دیگر ملوانان به محض آنکه متوجه کتابهای من شدند واکنش نشان دادند و گفتند که این لنج برای کسب روزی است و تو حق نداری جز قرآن و کتابهای مذهبی چیزی بیاوری. نگاه خوبی به کتابهای داستانی نداشتند، بخشی از کتابهایم را به دریا انداختند و آنها را از دست دادم هر چند که به مرور آنها هم علاقهمند به مطالعه شدند. چند سالی به همین منوال ادامه یافت تا اینکه خدمت رفتم و بعد هم مشغول کار در جامعه بهورزی شدم.
ماجرای تأسیس کتابخانهتان به این دوران باز میگردد؟
بله، در شغل تازهام هر 15 روز یک مرتبه برای سرکشی یا بررسی وضعیت بیماران بهخانه آنها میرفتم؛ آنقدر عاشق مطالعه بودم که به هرخانوادهای سرمیزدم کتابی هم برای مطالعه به آنان میدادم. کاری هم نداشتم که نتیجه بخش است یا نه تا اینکه روزی صدای همسرم درآمد که فکری بهحال کتابهای قدیمیات کن. کتابها را جمع کردم و به مدرسه روستا رفتم تا به کمک مدیر، کتابخانهای دایر کنیم؛ متأسفانه نپذیرفت. بچهها متوجه شدند و بهدنبالم آمدند که پشیمان نشوم. اما بدون اجازه مدیر که کاری از من ساخته نبود. چند روزی فکرم ناراحت این مسأله و خواسته بچهها بود تا در نهایت با همسرم قرار گذاشتیم یکی از اتاقهای خانه را به کتابخانهای با 400 جلد کتاب تبدیل کنیم.
استقبال بچهها چطور بود؟
آنقدر خوب که کل کتابها را چند ماهه خواندند؛ تعداد اعضای کتابخانه در دوران اولیهاش در نهایت 60-70 نفری میشد، این اولین قدم برای کتابخانه دار شدن روستای «رمین» بود که اتفاقی در سال 84-83 برداشته شد. چند ماهی که گذشت بهلطف دوستان شورای کتاب کودک اداره کتابخانه قدری اصولیتر شد، خب من که از کتابداری سردرنمی آوردم! نزدیک 15 کارتن کتاب برای بچهها هدیه آوردند که رنگ و بوی بیشتری به کتابخانه داد.
علاقهمندی بچهها برای مطالعه را تحت تأثیر چه عاملی میدانید؛ آن هم در شرایطی که بچهها حتی به کتابهای غیردرسی دسترسی نداشتند!
نکتهای که نباید فراموش کرد شرایط حاکم بر روستاها، آن هم در مناطق محروم است. وقتی بچهها هیچ سرگرمی دیگری نداشته باشند توجهشان بههر امکان یا گزینه تازهای جلب میشود. آن زمان هم مثل حالا نبود که خبری از موبایل و تبلت باشد؛ هرچند که حتی همین حالا هم کمتر کودکی در روستای ما به اینها دسترسی دارد و حتی برای آموزش آنلاین این روزها بهناچار باید خانه آنهایی که موبایل یا کامپیوتر دارند جمع شوند و درس بخوانند. این استقبال تنها خاص بچهها نبود حتی بزرگسالان هم میآمدند و اگر خواهان کتاب خاصی بودند از من کمک میخواستند.
کتابها را سرموقع برمی گرداندند؟
اغلب بله، اما گاهی پیش میآمد که بچهای کتابی را سه- چهار مرتبه میبرد و در بازپس دادن آن تعلل میکرد، آنجا بود که متوجه میشدم کتابی که امانت گرفته را دوست دارد که دلش نمیخواهد آن را پس بدهد. در مواقع اینچنینی از خیر کتاب میگذشتم. این ماجرا تا سال 93 به همین شکل ادامه پیدا کرد تا اینکه بحث روستاهای دوستدار کتاب به میان آمد؛ نمیدانستم چنین جشنوارهای برپا شده و حتی خبر نداشتم کاری که انجام میدهم فعالیت ترویجی است! دوستان فرمهای جشنواره را برای من ارسال کردند آن هم در شرایطی که هنوز نه اینترنت درستی داشتیم و نه حتی موبایل. به مرور بسیاری از دوستان اهل کتاب را از طریق وبلاگ کتابخانهمان پیدا کردیم.
انتخاب «رمین» بهعنوان یکی از روستاهای برتر دوستدار کتاب کشور تأثیری در فعالیتهای بچهها داشت؟
این انتخاب وقتی رخ داد که اعضای اولیه کتابخانه به سن 16-17 سالگی رسیده بودند، وقتی دیدند فعالیتهای آنان دیده شده اشتیاق بیشتری نشان دادند و حتی بخشی از کارها را به دست گرفتند. دایره فعالیتهای بچهها کم کم از کتابخوانی هم فراتر رفت و بهدیگر کارهای اجتماعی هم کشید. در همین ماجرای سیل، اعضای کتابخانه همراهی زیادی کردند. ما هم برنامهریزیها برای کتابخانه را گسترش دادیم، وقتی اعضا کتابی را میخواندند آنان را به انجام تحقیقی هم تشویق میکردیم.
همراهی خانوادهها در این سالها چطور بود؟
با اینکه خانوادهها از امکان همراهی مالی برخوردار نبودند اما تا حد توان در برخی فعالیتها کمک میکردند؛ هر چند که ابتدای کار باورشان نمیشد کارمان سرانجامی پیدا کند. بگذارید به نکتهای اشاره کنم، در برنامههای هفتگی کتابخانه به تولد نویسندگان ایرانی و جهانی هم توجه داشته و داریم تا از این طریق بچهها بیشتر با آنان آشنا شوند. در یکی از سالروزها به تولد هوشنگ مرادی کرمانی رسیدیم، بچهها برای او تولد گرفتند و کتابهایش را خواندند. ماجرا به گوش مرادی کرمانی رسید او هم برای بچهها پیام تصویری و نامهای پرمهر فرستاد؛ این قبیل اتفاقات تأثیر بسیاری در علاقهمندی بیشتر بچهها دارد.
این علاقهمندی به مطالعه میان بزرگسالان روستا هم کشیده شد؟
بله، از آنجایی که اغلب مردان روستای رمین صیاد هستند و به سفرهای یکی- دوماهه به دریا میروند بنابراین مخاطبان جدی کتابهای ما از میان خانوادهها، زنان و دختران هستند.
در این سالها از همراهی مسئولان هم برخوردار شدید؟
از وقتی روستای «رمین» مطرح شده از نهاد کتابخانهها هم پیشنهاد اداره مشارکتی کتابخانهمان را داشتیم، که نپذیرفتیم و گفتیم دلمان نمیخواهد کاری که اینقدر برای آن زحمت کشیدهایم رنگ و بوی اداری و دولتی به خودش بگیرد. در آن سالهای ابتدایی نهایت کمکی که از آن برخوردار شدیم دریافت کانکسی نیمه خراب بود که آن را به کتابخانه تبدیل کردیم. کتابهای کودک و نوجوان و بزرگسالمان هردو در همین کانکس بودند، از آنجایی که بزرگسالان حوصله سر و صدای بچهها را نداشتند تصمیم گرفتیم فکری برای جداسازی کتابهای این دو گروه سنی کنیم. خوشبختانه خانه بهداشت ساختمان بدون استفاده خود را در اختیارمان گذاشت که آنجا را به کتابهای بزرگسال اختصاص دادیم. البته طی این سالها مسئولان زیادی به روستای ما سفر کردند، از وزیر گرفته تا رئیس منطقه آزاد چابهار و... قول حمایتهایی هم دادند که هنوز هیچ کدام عملی نشده است.
و امید شما بهعنوان مروج کتابخوانی؟
امیدوارم شرایطی فراهم شود که همه بچهها، در هر شهر و روستایی که هستند به کتاب دسترسی پیدا کنند و این دیگر برای هیچ بچهای، همچون روزگار کودکی خودم یک آرزو نباشد. انتخاب شدن در یک جایزه شیرین است اما اتفاق مهمی نیست، من مهمترین جایزه زندگیام را از بچهها گرفتهام.
همه آرزوهای نامزد جایزه آسترید لیندگرن
اولین روزی که یکی از اتاقهای خانه را کتابخانه کردیم نه چیزی از جشنواره روستاها میدانستیم و نه از این جایزه جهانی! این کار را بهخاطر بچههای روستا انجام دادم و حالا هم مهمترین آرزوی من این است از این طریق همه روستاهای استانمان کتابخوان شوند و این فعالیتها را زنجیروار بههمه کشور گسترش بدهیم.
شاید جالب باشد که بدانید از بدو راهاندازی روستاهای دوستدار کتاب موفق به هماهنگ کردن شبکهای فعالیتهای 70 روستا شدهایم و بههمین منظور شورایی هم تشکیل دادهایم که من هم در آن حضور دارم.
این شبکه روستایی سال 97 تشکیل شده که اعضا کارها را بهشکل داوطلبانه انجام میدهند؛ هدفمان راهاندازی کتابخانههایی است که بهحال خود رها شدهاند و دایر کردن کتابخانههای جدید و کمک به تجهیز آنهاست.
ذکرخیری از محمدعلی سپانلو در سالمرگش
انسان شکوهمند شعر
ارمغان بهداروند
شاعر
«خانه ما کنار ریل راهآهن بود. کوچهای قدیمی که همه زیباییاش درخت کنارکهنسالی بود که در سایهسارش، کودکان و در شاخسارش، گنجشکها به شیطنت مشغول بودند. جنگ بود و به رفت و آمد قطار، صبح به صبح میدویدیم و برای سربازانی که برای آمدن دلیلی بر پیشانی داشتند، دست تکان میدادیم و عصر به عصر میدویدیم و برای سربازانی که برای برگشتن، بر پیشانی، دلیلی داشتند، دست تکان میدادیم و خودمان را به همین اندازه، در جنگ شریک میدانستیم. روزی هم که موشک دوازده متری، سایه آن درخت کهنسال را از کودکان و گنجشکها گرفت، شریکتر شدند. موشک، نام خیلی از آن کودکان را «مفقودالاثر» گذاشت که حالا اگر میبودند حتماً شبیه آن درختِ کنار، سایهای داشتند و همسایههایی!»
آنها و خیلی دیگر از کودکانی که از دیروز و امروز کسر شدند، به معجزه کلمه منقرض نشدند و آن معجزه، که از داستانی شبیه به همین حکایت، خونخورده بود، متولدِ «محمدعلی سپانلو» بود. کودکان آن قصه در سال شصتوپنج «یحیی» شدند و کودکان این قصه در سال شصتوشش، «یحیی»:
«خانه من نزدیک پادگان جمشیدآباد بود. در زمان جنگ مرتب اعلام میشد که باید این جا را تخلیه کنیم. موشکباران شروع شد و یک بار موشکی به کوچه بالایی خانه من که خانه پدری من هم در آن کوچه بود، اصابت کرد. خانه پدریام ویران شد و خانه من تقریباً غیرقابل سکونت. من در همان زمان رفتم خانه برادرم که در اکباتان زندگی میکرد. برادرم آلبوم عکسی نشان من داد که در آن آلبوم، عکسی از بچههایی بود که در کوچه خانه پدریام با هم بازی میکردند. همان کوچهای که در موشکباران تمام خانههایش از بین رفته بود و وقتی آن عکس را دیدم برادرم به من گفت که به غیر از پسرش، تمام بچههای آن عکس در موشکباران کشته شدهاند. این عکس، مرا یاد ملتی از کودکان انداخت که در برابر دشمن، مقاومت میکردند. اسم یحیی در «نام تمام مردگان یحیی است»، نماد زندگی است. من با این شعر میخواهم بگویم که بچهها نمردهاند که تمامشان زنده و حی هستند.»
اگر قرار باشد یک شعر که هم شاعرش و هم ملتش را بقا بخشیده باشد، گواه بگیریم، همین شعر «نام تمام مردگان یحیی است» سپانلو میتواند باشد. او را به غنیمت تعلّقش به تهران، «شاعر تهران» مینامند اما به شهادت همین یک شعر میتوان او را «شاعر ایران» نامید که عطر اندوهش هیچ کم از مردمان اندوهگینی ندارد که همخاطره با او از دردی مشترک گریستهاند. سپانلو، چنان خوانده بود که بتواند خوانندهاش را بهدنبال بیاورد. مسافر تاریخ بود و اگر دیروزها را به امروز احضار میکرد، به جستوجوی جهانی نو بود که از جای خالی آن درد کشیده بود و غیاب آن را خُسران میدانست. شناخت دقیق روزگار خویش و خلق ادبیات به شرطی که جامعه در گزارههای ادبی، نامیرا بماند، وجه تفرد سپانلوست. واقعیتنویسی که نه در گردآب رمانتیسم غرق شد و نه خود را به بیابانهای بیمعنا تبعید کرد. انسان غالب شعرهای سپانلو، انسان شکوهمندی است که با تردید بهگذشته و با نگرانی به فردا میاندیشد. امروز سالمرگ اوست. یحیی دیگری که فروتنانه، زندگی را زیسته بود و هیچ از مصائب انسان، نگریخته بود. محمدعلی سپانلو شدن چنان دشوار هست که بگوییم جای او خالی.
میلاد منشی پور در گفت و گو با «ایران»:
«تپسی» وارد فرابورس می شود
سوسن صادقی
خبرنگار
مدتها است که سخن از ورود استارتاپها به بورس است. استارتاپهایی که به اندازه، سایز و میزان رشد قابل قبول دست یافتهاند و بهنوعی حتی به سوددهی رسیدهاند و بهنظر میرسد میتوانند در بازار سرمایه ورود کرده و سهام خود را به مردم واگذار کنند؛ البته مدیران استارتاپ ها، همیشه نگرانی هایی بابت گفت وگو با مدیران بازار سرمایه برای ورود به بورس داشته اند ولی گویا این روزها وضعیت بگونهای رقم خورده که باب ورود استارتاپها به بورس فراهم است. یکی از استارتاپهایی که قرار است بزودی وارد فرابورس شود، تاکسی اینترنتی «تپسی» است. استارتاپی که بعد از چندسال فعالیت خود به این نتیجه رسیده که میتواند وارد فرابورس شده و مطمئن است که عرضه سهام آن با استقبال مردم روبهرو خواهد شد. با «میلاد منشی پور» بنیانگذار و مدیرعامل تاکسی اینترنتی «تپسی» درباره ورود آنها به فرابورس و البته در خصوص روزهای کرونایی که کسب و کارها بخصوص تاکسیهای اینترنتی آسیب دیدند به گفتوگو نشستهایم که میخوانید.
این روزها بحث بورس داغ است آیا شرایط ورود استارتاپها به بورس فراهم است چون پیش از این کارشناسان مدعی بودند که بورس آماده حضور استارتاپها نیست؟
فارغ از اینکه شرایط بورس اکنون برای ورود آماده است یا نه باید گفت استارتاپها، چارهای جز حضور در بورس ندارند و برای رشد بیشتر، یا باید سرمایهگذار جذب کنند یا وارد بورس شوند. وقتی شرکتهای اینترنت محور دنیا را نگاه میکنیم میبینیم که این شرکتها یا یک سرمایهگذار خارجی دارند که بخشی از سهام آنها را خریداری کرده یا وارد بورس شدهاند. همه استارتاپهای دنیا مانند اوبر، آمازون و... وقتی از یک سایزی بزرگتر شدند، حتماً وارد بورس شدهاند و گریزی جز طی کردن این مسیر نیست.
خوشبختانه ورود تپسی به بورس با زمانی مصادف شده که بورس، شرایط بسیار خوبی دارد چرا که در حال حاضر هم تعداد شرکتهایی که عرضهکننده سهام هستند، کم است و هم تقاضا بسیار بالاست ازسوی دیگر سرمایهگذاری در دیگر حوزهها مانند دلار، مسکن، سکه و... هم راکد است بنابراین بهنظر میرسد وضعیت کنونی هم برای ما و هم برای بازار سرمایه، موقعیت خوبی است.
کارشناسان مدعی هستند که حتی اگر استارتاپها آماده ورود به بورس هم باشند، باز هم ترس و نگرانی دارند و این ترس اجازه نمیدهد که به بورس ورود کنند. آیا این ترس در مجموعه شما «تپسی» وجود داشت و چطور بر آن غلبه کردید؟
بههر حال ترس و نگرانی در استارتاپها برای ورود به بورس وجود دارد و آن هم ناشی از نگاه بازار سرمایه به شرکتهای اینترنت محور است در شرکتهای اینترنت محور، رشد در کنار سوددهی بسیار مهم است از طرف دیگر، دارایی اصلی ما شبکه مشتریان (رانندهها و مسافران) است و این دارایی برای ما ایجاد ارزش میکند. با توجه به این موارد، ما در ابتدا فکر میکردیم بازار سرمایه هنوز به گفتمان با استارتاپها عادت ندارد ولی وقتی ما و چند شرکت اینترنت محور دیگر گفتمان خود را با بورس، وزارت اقتصاد و... شروع کردیم، متوجه شدیم که نگرانیهای ما نابجا بوده و بازار سرمایه و بورس طالب ورود استارتاپها هستند و این پذیرش در آنها وجود دارد از اینرو آمادگی خود را برای ورود به بورس اعلام کردیم. البته هنوز باید کارهایی را که برای ورود به بورس نیاز است ، تکمیل کنیم که در حال انجام آن هستیم.
آیا «تپسی» تنها استارتاپی است که در حال آماده شدن برای ورود به بورس است؟
خیر. تا آنجایی که میدانم ما تنها شرکت اینترنت محوری نیستیم که آماده ورود به بورس هستیم، بلکه دیجی کالا و کافه بازار هم آماده ورود به بورس هستند.
آیا فکر میکردید که روزی «تپسی» آماده ورود به بورس شود؟
در حقیقت ما از همان روز اولی که «تپسی» را راهاندازی کردیم به چنین روزی فکر میکردیم و جزو استراتژی ما بود. بههمین دلیل از همان ابتدا تلاش کردیم به موضوعاتی مانند شفافیت مالی، سیستمهای گزارش دهی، سوددهی، رشد و... را که برای ورود به بورس لازم است، توجه کنیم و خوشبختانه اکنون به نقطهای رسیدهایم که از نظر سایز و اندازه، میزان درآمد، فروش و... کاملاً آماده ورود به بورس هستیم.
پس اکنون «تپسی» به سوددهی رسیده که میخواهید وارد بورس شوید؟
بله، خوشبختانه شرکت ما به سوددهی رسیده است. البته باید بگویم که ما قصد ورود به فرابورس را داریم و معیار اصلی ورود به فرابورس، سودده بودن شرکت نیست، البته کار شرکتی که به سوددهی رسیده باشد، در بورس راحتتر است و اگر به سوددهی نیز نرسیده باشد مسیر سخت تری برای ورود به بورس پیش رو دارد، در دنیا نیز میزان ارزشگذاری استارتاپها لزوماً سودآوری نیست و همین که شرکتی امید به سوددهی داشته باشد، کفایت میکند.
آیا فکر میکنید مردم در حال حاضر آماده خرید سهام استارتاپها در بورس هستند؟
بله. ما فکر میکنیم مردم از خرید سهام استارتاپها در بورس استقبال کنند.
فکر میکنید «تپسی» چه زمانی وارد فرابورس شود و مردم برای خرید سهام آن اقدام کنند؟
دقیق نمیتوانم بگویم اما فکر میکنیم بتوانیم در تابستان وارد بورس شویم.
با شیوع کرونا بخشی از استارتاپها آسیب دیدند این بیماری چه تأثیری روی تاکسیهای اینترنتی مانند «تپسی» گذاشت؟
بهعلت شیوع کرونا و خانه ماندن مردم، تردد در شهرها کاهش یافت و بههمین دلیل، درآمد ما از اسفندماه روند نزولی داشت، چرا که علاوه بر تعطیلی برخی شرکتها، کارکنان بسیاری از شرکتها بهصورت دورکار یا پاره وقت فعالیت میکردند و مراکز تفریحی، خرید و... نیز تعطیل شدند. کاهش ترددهای شهری بهگونهای بود که در تعطیلات عید، 70 درصد سفرهای تپسی نسبت به تعطیلات عادی سال گذشته کاهش و روند نزولی تردد و درآمدزایی ما ادامه داشت. از انتهای فروردین که وضعیت تقریباً بهحالت عادی برگشت، دوباره با افزایش تردد مواجه شدیم اما همچنان میزان ترددهای شهری، 50درصد کمتر از مدت مشابه سال گذشته است.
در «تپسی» چطور بر بحران کرونا غلبه کردید چون بسیاری از کسب و کاریهای اینترنتی در این شرایط بشدت آسیب دیدند؟
شرایط سختی برای بسیاری از شرکتها رقم خورد که کماکان هم ادامه دارد. خب ما ابتدا سعی کردیم سلامت کارکنان خود را مدیریت کنیم و تا جایی که امکان داشت تلاش کردیم نگرانیهای پیش آمده را کاهش دهیم. چون بحران یک سمت قضیه است و نگرانیهای بهوجود آمده سمت دیگر قضیه، در سال جدید برخی از کارکنان شرکت را دورکار کردیم. برخی را به مرخصی فرستادیم و سپس تلاش کردیم نقدینگی خود را مدیریت کنیم. در این بحران دولت نقش مهمی دارد و میتواند با ارائه بستههای حمایتی به کمک اکوسیستم استارتاپی بیاید هرچند این اکوسیستم همواره مستقل بوده و بدون کمک دولت فعالیت کرده ولی در شرایط بحرانی مانند شرایط فعلی ایجاب میکند که دولت ورود کند. البته دولت بسته حمایتیای را از طریق سازمان فناوری اطلاعات و صندوق نوآوری و شکوفایی ارائه داده است ولی ما هنوز نتوانستیم از آن استفاده کنیم چون شرایطی که از ما خواستهاند را هنوز نتوانستیم ارائه دهیم و درصدد هستیم که از این بسته استفاده کنیم.
رانندهها در استارتاپهای اینترنت محور نقش مهمی دارند و با شیوع کرونا آنها نیز آسیب دیدند چه اقدامهایی برای آنها انجام دادید؟
یکی از نگرانیهای اصلی ما در این مدت، رانندههایی بودهاند که بهصورت تمام وقت در سیستم حملونقل اینترنتی کار میکنند. چون آنها بیشتر تحت تأثیر این بیماری قرار داشتند و علاوه بر اینکه در معرض بیماری بودند، بهدلیل کاهش تردد از نظر درآمدی آسیب زیادی دیدند. از اینرو سعی کردیم در حد توان از آنها حمایت کنیم. به این منظور توافقنامهای را با بنیاد علوی امضا کردیم که در صورت عملیاتی شدن اتفاق خوبی خواهد بود و رانندگان تمام وقت ما میتوانند از یک تا 5 میلیون تومان وام دریافت کنند. البته وزارت رفاه برای حمایت از رانندههای ناوگان حملونقل عمومی بستههای حمایتی در نظر گرفته که ما هم با این وزارتخانه مذاکره کردهایم تا رانندگان ما نیز مشمول دریافت این بستهها شوند اما متأسفانه هنوز جوابی دریافت نکردهایم. بسیاری از رانندههای ما همان شرایط رانندگان ناوگان حملونقل عمومی را دارند و ما کماکان پیگیر هستیم تا آنها نیز این کمکها را دریافت کنند.
افزایش نرخ در روزهای کرونایی خبرساز شد آیا «تپسی» نیز افزایش نرخ داشت؟
خیر. اتفاقاً در این روزها، نرخهای تردد با تپسی کاهش یافته است. البته این اتفاق ارتباطی با تصمیم ما نداشته و طبق الگوریتمهای قیمتگذاری سفرهای تپسی صورت میگیرد. به این صورت که وقتی عرضه و تقاضا به هم میریزد و تقاضا کم میشود، نرخ هم کاهش مییابد و بههمین دلیل معدل نرخ در اسفند و فروردین ماه کاهش را نشان میدهد. البته باید بگویم تپسی سرویس جدیدی ارائه داده که افزایش نرخ داشته است.
این سرویس جدید چگونه سرویسی است؟
این سرویس جدید «سفر سپید» نام دارد. در این سرویس، با توجه به شیوع کرونا، برای محافظت از راننده و مسافر، رانندهها باید هزینه اضافهای را برای ایمن کردن محیط متقبل شوند به این ترتیب که با استفاده از یک حائل جداکننده، فضای سفیر یا همان راننده تپسی در خودرو از مسافر جدا میشود. علاوه بر این باید وسایل ضدعفونی و... تهیه کند و پیش از سوار شدن هر مسافر جدید، خودرو را ضد عفونی کند بههمین دلیل کمی نرخ این سفرها بالاتر است، چراکه خرید وسایل ضدعفونیکننده و ماسک خود هزینه بر است. از سوی دیگر سفیرانی که این سرویس را ارائه میدهند، بهصورت دورهای چکاپ و اگر مشکوک باشند برای آزمایش کرونا و انجام تستهای لازم به آزمایشگاه اعزام میشوند. سرویس جدید تپسی از نظر رعایت نکات بهداشتی، سفر امن تری است و به مردم توصیه میکنیم از سرویس جدید ما با عنوان «تپسی سفید» استفاده کنند.
«تپسی» سرویس جدید دیگری را نیز برای سرویس دهی به مشتریان خود راهاندازی کرده است؟
سرویس جدید دیگر ما که با شیوع کرونا راهاندازی کردیم «همیار» نام دارد. این سرویس از فروردین ماه راهاندازی شده و هدفش انجام خرید برای مشتریان ما است. افراد بیمار و سالمند که نباید تا مهار بیماری در شهر تردد کنند و برای خرید به مراکز شلوغ و غیرایمن بروند، میتوانند با کمک همیار تپسی خریدهای خود را انجام دهند. این دسته از مشتریان ما که مشتری سرویس 1630 یا تپسی تلفنی هستند میتوانند درخواست سفیر کنند و لیست خرید خود را به او بدهند تا خریدشان را انجام داده و به آنها تحویل دهد. این اقدام برای سفیران ما نیز خوب بود چون درآمد آنها که بهدلیل شرایط موجود کاهش یافته، بیشتر میشد و از سوی دیگر به کمک این سرویس، سلامت هر دو طرف بیشتر حفظ میشود. جدیدترین سرویس ما هم ، سرویس پیک تپسی است که برای ارسال و تحویل مرسولات استفاده می شود.
هماکنون شما در چه شهرهایی و با چه تعداد راننده فعال هستید؟
تپسی در شهرهای اصلی و مراکز 14 استان و شهرهای تابعه آن فعال است. طبق ثبتنامهای صورت گرفته از ابتدا تاکنون ما یک میلیون و 200 هزار راننده داریم. تهران اولین شهری بود که کار خود را در آن شروع کردیم و بعد در شهرهای بزرگ دیگر مانند مشهد، شیراز، اصفهان، البرز، یزد، اهواز، کرمان، ارومیه و نوار شمالی کشور فعال شدیم.
وضعیت رقابت تاکسیهای عادی با اینترنتی چگونه است این رقابت به کجا رسیده آیا وضعیت سفید شده است؟
بله اوضاع کاملاً تغییر کرده است و این رقابت دیگر وجود ندارد بخصوص که سال گذشته آیین نامه نظارتی شهرداری مصوب شد و به تأیید وزارت صمت هم رسید و به این ترتیب این رقابتها کلاً پایان یافت و حتی تاکسیرانی شهرها، تاکسیهای اینترنتی را همکار خود دیدند. تپسی پیشتاز امضای قرارداد با شهرداریها بود و حتی تلاش کردیم تا امکان فعالیت رسمی تاکسیهای زرد و سبز در تپسی را فراهم کنیم. به این ترتیب که کاربران تپسی میتوانند از طریق اپلیکیشن درخواست تاکسیهای زرد و سبز دهند و این تاکسیها در زمانهای غیر پیک، با تپسی درآمدزایی کنند.
تاکسیهای اینترنتی کماکان با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند؟
مشکلات که زیاد است. سال گذشته بعد از چالشهایی که برای تصویب آییننامه نظارتی داشتیم، بحث سهمیهبندی بنزین مطرح شد که منجر به بروز مشکلات زیادی در اوایل کار شد و رانندهها و بهدنبال آن شرکت ما آسیب زیادی دیدیم ولی مشکلات تا حدودی حل شده بود که شیوع بیماری کرونا نیز به آن اضافه شد و اوضاع بدتر شد.
دورنمای شما چیست؟
کسب و کار اصلی ما حملونقل است و در تپسی تلاش میکنیم تا سرویسهای جدیدی را ارائه دهیم تا علاوه بر سهولت سفرهای شهری، قیمتها را هم کاهش دهد. البته سعی میکنیم سرویسهای دیگری هم ارائه دهیم که بزودی آنها را اعلام و مشتریان خود را شگفت زده میکنیم.
علی اصغر سعیدی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با «ایران»:
عرصه سیاسی در پساکرونا تغییری نخواهد کرد
مرتضی گل پور
خبرنگار
این روزها تحلیلهای مختلف و از زوایای گوناگون درباره تأثیرات کرونا بر حوزههای مختلف ارائه میشود. با علی اصغر سعیدی استاد دانشگاه تهران درباره تأثیرات این ویروس همه گیر بر کیفیت سیاست ورزی و کم و کیف قدرت دولت و نهادهای مدنی گفتوگو کردهایم.
استادیار و مدرس گروه برنامهریزی و رفاه اجتماعی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تهران معتقد است که در پساکرونا شاهد تحولات چشمگیری در حوزه مدیریت سیاسی نخواهیم بود. اگرچه جایگاه بخشهایی از متخصصان مثل پزشکان برجسته میشود و در حال حاضر دولت به معنای عام آن (حکومت) هم میدان را برای نقش آفرینی بخشهای مختلف باز کرده اما بتدریج دولت به اقتدار سابق خود برمیگردد چون بخشهای مدنی و بخش خصوصی از قدرت چندانی برای عرض اندام برخوردار نیست.
٭٭٭
امروز کشور با مسائلی همچون کرونا، تحریم و ناروشن بودن سازوکارهای اقتصادی روبهرو است. آیا چنین وضعیتی در اقتصاد معاصر ما سابقه داشته و اگر آری، به چه نتایجی منجر شده است؟
کرونا بحرانی بسیار مهم است، اما اپیدمیهایی از این دست در گذشته هم بوده است. در قرن نوزدهم، آنفلوانزای اسپانیایی میلیونها نفر را در اروپا کشت و در ایران هم دو تا سه میلیون نفر جان خود را از دست دادند. یا زمانی که بیماری وبا در عثمانی شیوع پیدا کرد، اسناد نشان میدهد ناصرالدین شاه، به فرمانداران کرمانشاه و قصرشیرین نامه نوشت و از آنان خواست حمل اجساد به عتبات را متوقف کرده و جلوی مسافران را بگیرند.
بنابراین، تا جایی که اسناد تاریخی وجود دارد، میتوان گفت بیماریهای همهگیر در گذشته هم بوده و البته شرایط به مراتب بدتر از امروز بوده است. وضعیت امروز به این دلیل بهتر است که دولتها چنان قوی شدهاند که میتوانند نسبت به این بیماریها واکنش نشان دهند.
هرچند واکنش دولتها به این مسائل جدید نیست و در گذشته هم سابقه داشته است، اما همانطور که گفتم، امروز دولتها قدرت و امکانات بیشتری در اختیار دارند و از شرایط بهتری برای پاسخ دادن به مسائل جدید برخوردارند. بویژه از زمانی که دولت- ملتها و مرزها شکل میگیرد، این سیاستها نمود بیشتری پیدا میکند. بهعنوان مثال، در گذشته مانند امروز پاسپورت نبود، از اینرو کسی که قصد داشت در دوره یک بیماری از ایران به عراق برود یا برعکس، باید کارت تلقیح میداشت یا در بنادر، اجناس کشتیها و ملوانان بازرسی میشدند.
اسنادی از دولت رضاشاه هست که نشان میدهد طبیبان صحی بودند که این طبیبان مکانهای شلوغ مانند سربازخانهها و مدارس را وارسی میکردند و اگر مواردی از بیماری پیدا میکردند، بیماران را جدا و قرنطینه میکردند. به همین دلیل در آن زمان قرنطینه یک انگ اجتماعی محسوب میشد. باوجود همه اینها، شاید بتوان شرایط امروز از نظر تحریم و مشکلات دیگر را با دورهای مقایسه کرد که نیروهای روس و انگلیس در ایران بودند. این نیروها هنگام قحطی گندم و دیگر محصولات کشاورزی را به قیمت بالاتری خریداری و برای مصرف نیروهای خود احتکار میکردند. از این جهت شاید بتوان شرایط امروز از نظر فشارهای خارجی را با آن دوره قیاس کرد.
برخی با تکیه بر دیدگاههای نهادگراها درباره توسعه، بیماری کرونا را با طاعون سیاه یا طاعون خیارکی در قرن 15 میلادی اروپا مقایسه میکنند که باعث شکلگیری فئودالیسم شد. از این جهت، آیا کرونا میتواند به نقطه عطفی در نظام مدیریتی یا اقتصادی ما هم تبدیل شود؟
به این صورت سابقه نداشته است، اما تا همین جا، اتفاقاتی که افتاد نقش دولتها را در تصمیمگیریهای سریع اقتصادی و انتخاب میان اقتصاد و سلامت پررنگ کرد. حتی اگر در کوتاه مدت هم این بحران کنترل شود، اثر خود را بر بسیاری از مسائل خواهد گذاشت. بهعنوان مثال کسب و کارهای کوچک دچار مشکلات بسیاری شدند، اگر این کسب و کارها بخواهند پس از بحران کرونا بار دیگر کار خود را آغاز کنند، خطر کارشان به مراتب بیشتر از زمانی خواهد بود که قبلاً داشتند.
از این جهت هم میتوان گفت این بحران بیسابقه است، زیرا نظامهای سیاسی و اقتصادی نسبت به گذشته تغییرات زیادی کردند. برخی روشنفکران و سیاستمداران معتقدند ممکن است این بحران باعث گسترش سیاستهای مبتنی بر مرز و ناسیونالیسم شده و گرایش دولتها بیشتر به سمت سیاستهای ناسیونالیستی برود، یعنی بار دیگر بهسمت ایجاد همان پاسپورتهای صحی برویم تا طی آن، عبور از یک مرز به مرز دیگر با اطمینان بیشتری از نظر سلامت صورت بگیرد. این امر نوعی عقب نشینی از جهانی شدن خواهد بود. از سوی دیگر، تأثیر دیگر این مسأله بر فرآیندهای اقتصادی کاسته شدن از میزان اهمیت سازمان تجارت جهانی خواهد بود. همه اینجا تا امروز بیسابقه بوده است.
آغاز صنعتی شدن در ایران زمانی بود که بهدلیل ضعفهای اقتصادی، دولت نسبت به سرمایه خصوصی عقب نشست و مجال داد تا سرمایه بخش خصوصی آزادانهتر فعالیت کند. آیا کرونا هم میتواند به چنین تحولی در ایران منتهی شود؟
آنچه ما در تاریخ اقتصادی خود میبینیم، نوعی سیاستگذاری یا سیاستهای کوتاه مدت است. به طور کلی ساختار کوتاه مدت هنوز در سیاستها و جامعه ما حاکم است. بهعنوان مثال، واگذاریهای اخیر دلیل بر این نیست که سیاستها به سمت سیاستهای مردم محور یا سرمایهداری خصوصی میرود یا حتی نمیتوان گفت آزادشدن سهام عدالت، برای دادوستد آزادانه آن است، یا اینکه دولت برخی از داراییهای خود را میفروشد نمیتوان دلیل بر این گرفت که دولت خود را کوچک میکند. همه اینها به این دلیل قابل اجرا نیست که اساساً به لحاظ نهادی دولت ظرفیت تقویت بخش خصوصی را ندارد. باوجود این، در تاریخ دیدیم هرگاه دولت ضعیف میشود، بخش خصوصی قوی میشود. در تاریخ معاصر ایران، دهه 1320 که بعد از جنگ دوم جهانی است تا 1330، دورهای است که نهادهای مدنی از جمله اتاق بازرگانی قوی بود و دولت بسیاری از تصمیمات را بدون نظر اتاق بازرگانی نمیگرفت، اما چون رابطه بخش خصوصی و دولت نهادینه نشده بود، بلافاصله بعد از این مراحل، دولت بار دیگر قدرت خود را گسترده کرد. از اینرو امروز نیز از آنجا که این نهادهای حقوقی در ایران قوی نیستند، این احتمال وجود دارد که پس از عبور از این مرحله، دولت بار دیگر تمایل داشته باشد تا قدرت خود را افزایش دهد. بویژه اینکه امروز این بحث مطرح است که در دوره شیوع کرونا از دولتها خواسته شود تا برای صیانت از زندگی و کسب وکار مردم، بیشتر در زندگی و اقتصاد دخالت کنند.
اما آیا پس از این بحران، دولت حاضر است دوباره خود را کوچک و فعالیتهای خود را محدود کند یا خیر؟ در این زمینه تردید وجود دارد. یا حتی امروز چین با استفاده از شبکههای اجتماعی نظارت خود را در حوزههای شخصی زندگی مردم گسترده کرد تا این بیماری را مهار کند، اما این امر مورد اعتراض نهادهای بینالمللی و حقوق بشری قرار نگرفت.
اما سؤال مهم این است که آیا این نظارتها و کنترلها پس از این بیماری هم ادامه مییابد؟ ارزیابی من این است که اقدامات دولت ایران برای واگذاری سهام یا داراییهای خود، بلند مدت نخواهد بود و دولتهای ما این ظرفیت را دارند تا بار دیگر، میزان داراییهای خود را به هر طریقی افزایش دهند.
در تاریخ معاصر هرجا دولتها ضعف داشتند، مجال دادند بوروکرات ها فعالیت کنند. امروز هم برخی میگویند در شرایط کرونا، بخشهایی از نظام کارشناسی ما فرصت عرض اندام پیدا کرده است. آیا نظام سیاسی بعد از کرونا هم اجازه خواهد داد نظام کارشناسی در صدر بنشیند؟
در تاریخ ایران، در هر موقعیتی که دولتها ضعیف بودند، بویژه در دوره پهلوی که شاه شرایط را مساعد نمیدید، از ظرفیتهای تکنوکراتها استفاده شد و موقعیت در اختیار آنان قرار میگرفت.
بهعنوان مثال دهه 1340 که دوره تکنوکراتها بود، آنان توانستند بهصورت مستقل رشد دورقمی اقتصادی را به وجود بیاورند، آن هم در حالی که تورم بسیار پایین بود. این دستاوردها به این دلیل بود که نظام سیاسی دنبال تکنوکراتهایی بود که وضعیت را تغییر دهند. اما بلافاصله وقتی از این دوره عبور شد، نظام سیاسی اقتدار خود را بر حوزه اقتصاد اعمال کرد و دست تکنوکراتها را برای ادامه آن وضعیت بست. زیرا ما در تاریخ خود همواره شاهد تضادی میان رشد تکنوکراسی و رشد اقتدارگرایی، حداقل در سیاست هستیم.
این واقعیتی است که به صورت سینوسی در تاریخ ما تکرار میشود. راهحل چیست؟
تنها راه این است که شرایط دموکراتیک برقرار شود و تکنوکراتها از طریق احزاب سیاسی جایگاه خود را حفظ کنند. اما چون این اتفاق در ایران نیفتاده است، تداوم قدرت گرفتن بوروکراتها قدری دور از ذهن است. البته ممکن است بخشهایی از تکنوکراتها مانند بخشهای بهداشت و درمان دست بازتری داشته باشند. اتفاقاً معتقدم جامعه پزشکی بعد از کرونا قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد، مراکز تحقیقاتی بهداشتی و درمانی بودجههای بیشتری به خود اختصاص خواهند داد و بهطور کلی نظام بهداشت و درمان نقش بیشتری خواهد گرفت. اما نقش گرفتن بیشتر جامعه پزشکی لزوماً مثبت هم نیست. به این دلیل که باید بررسی کرد که بوروکراتهای نظام پزشکی تا کجا باید امور کشور را در دست داشته باشند؟ یک پیامد بحران کرونا میتواند این باشد که اقتدار پزشکان بیش از اندازه زیاد شده و به نحوی باعث بروز پدیده ای شود که به آن «پزشکی شدن مسائل اجتماعی»گفته میشود.
این اتفاق میتواند تا اندازهای خطرناک هم باشد. مثالی که در این باره میتوان به کار برد، مسأله اعتیاد است. تا پیش از ورود عرصه پزشکی، اعتیاد یک امر حقوقی، جزایی و اجتماعی محسوب میشد، اما از وقتی اعتیاد یک بیماری و معتاد، یک بیمار تلقی شد، سیاستهای مقابله با این پدیده نیز به سمت پزشکی شدن پیش رفت.
اما وقتی این مسأله و مسائل دیگر پزشکی میشوند، قدرت آن نظام کارشناسی و اینجا نظام پزشکی افزایش مییابد و به طریق اولی، بودجهها بیشتر به سمت سازمانهای بهزیستی و پزشکی میرود تا حوزه سیاستهای اجتماعی دیگر. از این جهت اگر کرونا منجر به این شود که پزشکان بگویند ما در شرایط بحران مشکلات شما را حل کردیم، پس باید قدرت بیشتری در صحنه سیاسی و اجتماعی داشته باشیم، مثبت نخواهد بود.
چگونه پزشکان میتوانند اقتدار خود را در حوزه سیاسی تداوم دهند، اما بوروکرات ها یا کارشناسان اقتصادی قادر به این کار نیستند؟
این به مسأله توسعه یافتگی هم مربوط میشود. البته بهطور کلی، اقتصاددانان در مقابل جامعه شناسان یا دیگر کارشناسان علوم اجتماعی جایگاه بهتری دارند و این به سبب موقعیتهایی است که آنان در سازمانهای بعد از انقلاب کسب کردند.
تعداد اقتصاددانانی که در جاهای مختلف قدرت گرفتند، بویژه در دولت اول آقای هاشمی، بیشتر بوده است. در این دوره اقتصاددانان و تکنوکراتها سمتهای سیاستگذاری و پستهای مختلف را اشغال کردند. اما باوجود این، میبینیم که به نسبت نظامهای غربی، بوروکراتهای نظامهای بهداشتی عموماً مناصب مهمتری را اشغال کردهاند.
حداقل در پستهای وزارتی و سیاستگذاری حوزه بهداشت، سلامت و درمان، همواره کارشناسان این حوزه یا به تعبیر بهتر، پزشکان بودند که باید تخصیصها را مشخص کرده یا در تعیین بودجهها نقش بیشتری داشتند. در ایران این موقعیت بالای پزشکان به چند دلیل بود.
نخست اینکه این پزشکان به طور سنتی، وزارتخانههایی مانند بهداشت را در دست داشتند، دوم اینکه علم پزشکی با علوم اجتماعی تفاوت معرفت شناختی دارد، یعنی پزشکی علمی است که به مراتب، کمتر میتوان آن را به سطح فهم عامه تنزل داد و به همین دلیل، پزشکی علمی است که عموم مردم نمیتوانند در آن دخالت کنند.
اما اقتصاد تا جایی که گفتمان آن تخصصی شناخته میشود، مورد احترام سیاستمداران قرار دارد و سیاستمداران به خود اجازه نمیدهند که وارد این حوزه شوند. اما از آنجایی که کسانی اقتصاد را به زبان ساده در میآورند، مثل کسانی که قبل از انقلاب اقتصاد را به جنگ طبقاتی تقلیل میدادند، نقش اقتصاددانان کمتر میشود. البته پس از انقلاب، با به حاشیه رفتن تفکر چپ، درمقایسه با سایر عاملان اجتماعی، نقش اقتصاددانان در قدرت بیشتر بود که این هم بهدلیل انتزاعی بودن علم اقتصاد است.
اما اقتصاددانان، اعم از چپ، لیبرال یا نهادگرا، میگویند در جمهوری اسلامی سیاست به اقتصاد بی توجهی کرد و عملاً این اقتصاد بود که به سیاست سوبسید داد و هرجا که سیاست اراده کرد، اقتصاد را به نفع خود هزینه کرد. اما شما معتقدید اقتصاددانان به اندازه خود قدرت داشتند و تأثیرگذار بودند.
حرف آنان از یک جهت درست است، اما در یک نگاه تاریخی، میبینیم که پس از انقلاب، نقش اقتصاددانان نسبت به قبل از انقلاب بیشتر شده است. پس بعد از انقلاب مدتها بحث بر سر این بود که اقتصاد توحیدی اجرا شود. وقتی آن بحثها به پایان رسید، سیاستمدارها بیشتر از اقتصاددانان استفاده کردند، بویژه چند اقتصاددان کلیدی، همچون دکتر عظیمی که بحثهای ایشان در شکلگیری برنامه اول یا شناساندن اقتصاد نقش مهمی داشت.
از اینجا به بعد اقتصاددانان لیبرال و حتی نهادگرا عموماً در تصمیمگیریها حضور داشتند؛ دکتر طبیبیان در سازمان برنامه بود یا دکتر غنینژاد و دکتر نیلی. درصورتی که پیش از این چهرهها، نقش مهندسان در سازمان برنامه برجسته بود که اغلب هم دیدگاههای چپ حاکم بود. بنابراین، پس از انقلاب موقعیت اقتصاددانان تقویت شد، اما به مرور وقتی که آنان نتوانستند از اقتصاد علمی دفاع کنند و اقتصاد را به سطح «فهم عمومی» پایین آوردند، از نقش آنان هم کاسته شد. البته نه فقط خود اقتصاددانان، بلکه آقای هاشمی هم در این باره نقش داشت.
امروز عملاً درآمدهای نفتی ایران به صفر میل کرده، این امر به علاوه تحریم و کرونا باعث شد تا دولت بخشی از داراییهای خود را در بورس عرضه کند. در این شرایط، چشماندازی هست که تکنوکراتها به معنای قوه عاقله نظام تصمیمگیری هر کشور، البته جدای از حوزه پزشکی، قدرت بگیرند و اجازه داده شود تا آنان تصمیمات را پخت و پز کنند؟
تاریخ ایران نشان میدهد امکان اینکه دولت در دورههایی به دلیل کسر درآمدهای نفتی یا فشار اقتصادی از خارج، برخی از اقتدار خود را تفویض کنند، وجود دارد. این تفویض اختیار هم در دهه40 و هم 20 تجربه شد و حتی در دوره انقلاب هم این را دیدیم. اما این امر نهادینه شده نیست و درست به همین دلیل این تردید وجود دارد که بلافاصله پس از آنکه دولت بار دیگر ظرفیتهای گذشته خود را به دست آورد، بار دیگر تکنوکراتها را به حاشیه ببرد.
بنابراین، میتوان گفت ریشه مسأله در این است که نهادهای اقتصادی و سازمانهای اجتماعی بیرون از دولت، آنقدر قوی نیستند تا بتوانند در مقابل دولت، از اقتدار تکنوکراتها و بوروکراتها صیانت و حمایت کنند؟
تکنوکراتها در این دوره قدرت خواهند گرفت، کما اینکه اگر امروز دولت به منابع مالی جدید نیاز نداشت، نه تنها اموال خود را واگذار نمیکرد، بلکه به اموال خود اضافه هم میکرد. حتی آن زمان که آقای احمدینژاد سهام عدالت را واگذار کرد، بیشتر به این دلیل بود که میخواست قدرت سیاسی و اجتماعی خود را در مقابل رقبا تقویت کند.
بنابراین اگر امروز با برخی سیاستها روبهرو هستیم، یا دلایل پوپولیستی دارند یا اینکه مانند امروز، دولت تحت فشار است و میخواهد برای اجرای سیاستهای خود، این اختیارات را تفویض کند. مهم این است تا چه اندازه این واگذاریها نهادینه شود. این مسأله است که مورد تردید است. در دورههای کوتاه مدتی مانند دهه 40 تا 57 میبینیم که سرمایهدارانی رشد کرده و انباشت سرمایه در کشور ایجاد کرد اما با انقلاب، این انباشت از بین رفت. به این دلیل که نهاد حمایت از مالکیت خصوصی قدرتمند نیست. درحالی که درغرب، حتی اگر دولت ضعیف شود، این نهادها جای خود میمانند و علی رغم تحولات، همچنان فعال خواهند بود.
بــرش
برخلاف برخی که معتقدند در پساکرونا، ما شاهد تحولات عمیق و ریشهای خواهیم بود،شما معتقدید که این تحولات اندک، تدریجی و در حوزههای خاصی خواهد بود؟
فکر نمیکنم عنصر خارجی مانند کرونا باعث گشایشهای سیاسی جدید شود، اما امکان اینکه تا اندازه زیادی برخی از حوزههای اجتماعی تغییر کند، وجود دارد. خانه یکی از این حوزههای اجتماعی است. جایگاه خانه به عنوان محلی برای زندگی تثبیت خواهد شد، هرچند ممکن است خشونت یا اختلاف خانوادگی هم افزایش یابد. از این رو فکر میکنم در بخشهای اجتماعی محدودیتهایی به وجود میآید، اما در بخش سیاسی بعید میدانم که تحولات ویژهای ایجاد شود. چون تجربه کشورهای دیگر نشان میدهد که روندهای دموکراتیک، زمانبر است و روشنفکران نباید انتظار داشته باشند اتفاقات ویژهای در حوزه سیاست رخ دهد، چه بسا مانند تجربه چین، ممکن است دولتها را ترغیب کند تا نقش خود را در حوزه اجتماعی و خصوصی تقویت کنند.
فرصتهایی برای بازسازی اعتماد و همبستگی
هادی خانیکی
استاد دانشگاه
مــــوج چهــــــــــارم نـــــظرســــــــنجی از شهروندان تهرانی پیرامــــــــون پدیده کرونا که در روزهای نخستین اردیبهشت ماه جاری به انجام رسیده است، نشان میدهد که اکثریت مردم یعنی 76 درصد آنان هنوز خطر کرونا را جدی میدانند و نسبت به ابتلای خود و خانوادهشان به آن نگرانتر از گذشته شدهاند. همین افزایش نگرانی، روند بهبود اعتماد عمومی و رضایتمندی را از عملکرد عمومی و رسمی کندتر کرده است.حد و جهت نگرانی شهروندان از ابعاد دامنههای شیوع کرونا شاخص مهمی برای درک تهدیدهای پیش روی جامعه و نظام اجرایی و سیاسی کشور است. پدیده کرونا به سبب نوظهوری، ناشناختگی، خطرآفرینی و جهان گستریاش اغلب روندهای نظرورزی و چارهاندیشی را در باب مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به پرسش و چالش کشیده است. امروز و آینده جامعه را دیگر نمیتوان بر اساس احکام قطعی و رویههای پیشین سیاست ورزی فهمید و مدیریت کرد.پس همه کسانی که به ایران میاندیشند و دغدغه حفظ همه سرمایههای طبیعی، انسانی و اجتماعی و فرهنگی این سرزمین را دارند باید با نگاهی نو، زبانی نو و رفتاری نو با ضرورتها و نیازهای جدید جامعه و کشور رو به رو شوند.
همه آنچه پیش روی ما است تهدید نیست. عرصههایی برای گشایش هم هست. تواناییها و داشتههای جامعه ایرانی برای عبور از تنگناها و بحرانها کم نیست. اگر فرصتها بموقع تشخیص داده شوند و بدرستی مورد استفاده قرار گیرند، میتوان افقی نو برای کشور گشود.
جامعه ایران پیش از پدیده کرونا هم در معرض دو سرنوشت متفاوت قرار داشت؛ از یک سو، رو به رویی با روندها و رخدادهای گسیخته ساز نظیر کاهش ظرفیتهای تولید ثروت ملی و تأمین رفاه برای اکثریت جامعه، افزایش فقر و بیکاری و ناپایداری شغلی و آسیبهای اجتماعی خطر زوال منابع توسعه معنوی و مادی کشور را برجسته کرد و از سوی دیگر صورتهای جدیدی از همبستگی اجتماعی در قالب کنشهای مدنی و سیاسی اصلاح گرانه و اقدامات داوطلبانه و نوعدوستانه بویژه در رویارویی با بحرانهای طبیعی و اجتماعی شکل گرفت و تا حد زیادی در جهت تقویت تابآوری و پایداری بیشتر جامعه عمل کرد.
مسأله اصلی ایران در این وضعیت به تعبیر برخی جامعه شناسان بازسازی همبستگی اجتماعی بود. پدیده کرونا و خطر شیوع آن نه تنها از اهمیت و اولویت این مسئله نکاسته بلکه ابعاد و دامنههای آن را بیشتر هم کرده است. بخشهای بزرگی از جامعه نگران آینده خویشاند؛ آینده سلامت، آینده معیشت، آینده کسب و کار و آینده ادامه زندگی به روالی که به آن خو کرده بودند. آنان در برابر این آینده پر ابهام و هراسناک نیازمند آنند که تنها و بیپناه نباشند، مورد اعتماد حکومت واقع شوند و خود نیز بتوانند به نهادهای حاکمیتی از هر نظر تکیه کنند. جامعه ایرانی در همین ایام ایستادگی در برابر شیوع کرونا زمینههای حیات خویش را نشان داده و بر اساس اندوختهها و آموختههای اسلامی و انسانیاش دست به کار شده است. با تشکیل شبکهها و نهادها و گروههای مدنی و اجتماعی بویژه در ماه مبارک رمضان برای خدمت به محرومان و فرودستان نشان داده است که «همبستگی اجتماعی» یک رؤیا نیست، ظرفیت بالایی برای تقویت جامعه وجود دارد. این تحرک امید بخش حاکی از آن است که در اوج نگرانی عمومی از شیوع کرونا زمینه مساعد بازسازی همبستگی اجتماعی فراهم شده است. به این زمینه باید به جد توجه کرد و از آن پهنهای برای ترمیم اعتماد و سرمایه اجتماعی ساخت. ایران برای عبور از تنگناهای کنونی و از جمله غلبه بر بحران کرونا به بازسازی اعتماد نهادی در همه سطوح مدنی و حاکمیتی نیاز دارد. جامعه در این میانه پا پیش نهاده است، پس بهتر آنکه حاکمیت نیز قدمهای برداشته شده خود در این ایام را استوارتر کند و برای تقویت انسجام ملی و همبستگی اجتماعی چشم اندازهایی نو بگشاید.
استاد دانشگاه
مــــوج چهــــــــــارم نـــــظرســــــــنجی از شهروندان تهرانی پیرامــــــــون پدیده کرونا که در روزهای نخستین اردیبهشت ماه جاری به انجام رسیده است، نشان میدهد که اکثریت مردم یعنی 76 درصد آنان هنوز خطر کرونا را جدی میدانند و نسبت به ابتلای خود و خانوادهشان به آن نگرانتر از گذشته شدهاند. همین افزایش نگرانی، روند بهبود اعتماد عمومی و رضایتمندی را از عملکرد عمومی و رسمی کندتر کرده است.حد و جهت نگرانی شهروندان از ابعاد دامنههای شیوع کرونا شاخص مهمی برای درک تهدیدهای پیش روی جامعه و نظام اجرایی و سیاسی کشور است. پدیده کرونا به سبب نوظهوری، ناشناختگی، خطرآفرینی و جهان گستریاش اغلب روندهای نظرورزی و چارهاندیشی را در باب مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به پرسش و چالش کشیده است. امروز و آینده جامعه را دیگر نمیتوان بر اساس احکام قطعی و رویههای پیشین سیاست ورزی فهمید و مدیریت کرد.پس همه کسانی که به ایران میاندیشند و دغدغه حفظ همه سرمایههای طبیعی، انسانی و اجتماعی و فرهنگی این سرزمین را دارند باید با نگاهی نو، زبانی نو و رفتاری نو با ضرورتها و نیازهای جدید جامعه و کشور رو به رو شوند.
همه آنچه پیش روی ما است تهدید نیست. عرصههایی برای گشایش هم هست. تواناییها و داشتههای جامعه ایرانی برای عبور از تنگناها و بحرانها کم نیست. اگر فرصتها بموقع تشخیص داده شوند و بدرستی مورد استفاده قرار گیرند، میتوان افقی نو برای کشور گشود.
جامعه ایران پیش از پدیده کرونا هم در معرض دو سرنوشت متفاوت قرار داشت؛ از یک سو، رو به رویی با روندها و رخدادهای گسیخته ساز نظیر کاهش ظرفیتهای تولید ثروت ملی و تأمین رفاه برای اکثریت جامعه، افزایش فقر و بیکاری و ناپایداری شغلی و آسیبهای اجتماعی خطر زوال منابع توسعه معنوی و مادی کشور را برجسته کرد و از سوی دیگر صورتهای جدیدی از همبستگی اجتماعی در قالب کنشهای مدنی و سیاسی اصلاح گرانه و اقدامات داوطلبانه و نوعدوستانه بویژه در رویارویی با بحرانهای طبیعی و اجتماعی شکل گرفت و تا حد زیادی در جهت تقویت تابآوری و پایداری بیشتر جامعه عمل کرد.
مسأله اصلی ایران در این وضعیت به تعبیر برخی جامعه شناسان بازسازی همبستگی اجتماعی بود. پدیده کرونا و خطر شیوع آن نه تنها از اهمیت و اولویت این مسئله نکاسته بلکه ابعاد و دامنههای آن را بیشتر هم کرده است. بخشهای بزرگی از جامعه نگران آینده خویشاند؛ آینده سلامت، آینده معیشت، آینده کسب و کار و آینده ادامه زندگی به روالی که به آن خو کرده بودند. آنان در برابر این آینده پر ابهام و هراسناک نیازمند آنند که تنها و بیپناه نباشند، مورد اعتماد حکومت واقع شوند و خود نیز بتوانند به نهادهای حاکمیتی از هر نظر تکیه کنند. جامعه ایرانی در همین ایام ایستادگی در برابر شیوع کرونا زمینههای حیات خویش را نشان داده و بر اساس اندوختهها و آموختههای اسلامی و انسانیاش دست به کار شده است. با تشکیل شبکهها و نهادها و گروههای مدنی و اجتماعی بویژه در ماه مبارک رمضان برای خدمت به محرومان و فرودستان نشان داده است که «همبستگی اجتماعی» یک رؤیا نیست، ظرفیت بالایی برای تقویت جامعه وجود دارد. این تحرک امید بخش حاکی از آن است که در اوج نگرانی عمومی از شیوع کرونا زمینه مساعد بازسازی همبستگی اجتماعی فراهم شده است. به این زمینه باید به جد توجه کرد و از آن پهنهای برای ترمیم اعتماد و سرمایه اجتماعی ساخت. ایران برای عبور از تنگناهای کنونی و از جمله غلبه بر بحران کرونا به بازسازی اعتماد نهادی در همه سطوح مدنی و حاکمیتی نیاز دارد. جامعه در این میانه پا پیش نهاده است، پس بهتر آنکه حاکمیت نیز قدمهای برداشته شده خود در این ایام را استوارتر کند و برای تقویت انسجام ملی و همبستگی اجتماعی چشم اندازهایی نو بگشاید.
3 توصیه کلیدی به تازه واردان بورسی
علی اسلامی بیدگلی
رئیس هیأت مدیره مشاور سرمایهگذاری آرمان آتی
این روزها بازار سرمایه کشور، حال و هوایی را تجربه میکند که در نیم قرن عمر خود، به چشم ندیده است. اکنون بیش از ١٠ میلیون سهامدار از تمام نقاط کشور در بورس حضور دارند و هر روزه دهها هزار نفر به تعداد آنها افزوده میشود. امید است با اجرایی شدن واگذاری سهام عدالت به صاحبان اصلی تعداد کدهای سهامداری به حدود ٥٠ میلیون نفر نیز برسد و کشور ره صد ساله تغییر از بانکپایگی به بازار پایگی را در یک سال طی کند. در حال حاضر ارزش بازار به بیش از ١.٥ برابر نقدینگی کشور رسیده است و از مرز ٤ هزار هزار میلیارد تومان فراتر رفته.
هر هفته شرکت جدیدی وارد بازار سرمایه میشود و در عرضههای اولیه بیش از ٢میلیون نفر مشارکت میکنند. صحبت این بازار، حرف هر کوچه و بازار شده است. در ماههای گذشته ورود هر روزه سرمایهگذاران جدید منجر به تورم تقاضا در برابر عرضه در این بازار شده است. با این توضیحات واضح است که متغیر محرک و پیشران این بازار جریان نقدی ورودی به بازار باشد و بعید نیست که علیرغم همه تضادهای علمیای که در برخی شاخصها برای توقف رشد بازار وجود دارد، این بازار کماکان روند صعودی خود را ادامه دهد. اما در میان این حجم اتفاق مثبت مقایسه برخی از شاخصها برای پیشگیری از تداوم رفتار هیجانی لازم و ضروری است:
1. ارزش کل بازار سرمایه با قیمتهای روز چهارشنبه از ٤٢٠٠ هزار میلیارد تومان فراتر رفته است. نباید فراموش کنیم که ایران کماکان کشوری بانک پایه محسوب میشود و طبیعتاً منطقی نیست روند نسبت ارزش بازار سرمایه به نقدینگی که برای سالیان متمادی بین ٥٠ الی ٦٠ درصد بود، به ١.٨ برابر نقدینگی برسد. 2. کل سودهای اعلامی شرکتهای پذیرفته شده معادل ١٨٠ هزار میلیارد تومان است و اگر این رقم را به ارزش بازار تقسیم کنیم به عددی کمتر از ٤.٥ در صد می رسیم. با فرض میانگین نسبت تقسیم سود ٧٠ درصد، که نسبت بالایی است، بازده نقدی بازار ٣ درصد است.
3. اندازه دو شرکت فولاد مبارکه و هلدینگ خلیج فارس جمعاً معادل ٤٨٠ هزار میلیارد تومان است، دو سال پیش همین موقع اندازه کل بازار سرمایه با همین دو شرکت معادل ٥٠٠ هزار میلیارد تومان بود. 4. نسبت ارزش بازار سرمایه به تولید ناخالص ملی یکی از شاخصهایی است که نشان میدهد بازار سرمایه کارایی اقتصادی دارد یا خیر و دارای حباب است یا خیر. معمولاً این نسبت اگر ٥٠ درصد باشد معنی آن این است که بازار سرمایه کارآیی و اثربخشی دارد و قیمتها بالاتر از ارزش ذاتی نیستند. اکنون این نسبت به بیش از ١.٥ رسیده است. این بدان معنی است که یا قرار است کشور نرخهای رشد اقتصادی بسیار بالایی را تجربه کند یا در برخی از بخشها و صنایع تورم قیمتی داریم. 5. از دیگر متغیرهای تأثیرگذار بازار سرعت گردش سهام است. این روزها روزانه در بازار بین ١٥ تا ٢٠ هزار میلیارد تومان معامله صورت می گیرد. این حجم از معاملات از معاملات متوسط یک ماه در سال ٩٦ بزرگتر است. با ضرب این رقم معاملات روزانه در ٢٠ روز کاری و ١٢ ماه سال در مییابیم که با تداوم این روند بازار سرعت گردش ١ واحدی را رقم خواهد زد که این نسبت نیز با میانگین سالهای گذشته تفاوت معنیداری دارد. 6. نسبت قیمت به فروش نیز از دیگر متغیرهای تصمیمگیری در سرمایهگذاری بازار سرمایه است. برای سالیان زیاد این نسبت در بازار سرمایه بین ١.٥ تا ٢ بوده است و اکنون این نسبت از ٥ فراتر رفته است.
اعداد فوق نشان میدهد که بهلحاظ آماری تمامی نسبتها در مقایسه یا متوسط سالهای گذشته انحراف معنیداری دارد و باید منتظر ماند و مشاهده نمود که آیا کماکان ورود منابع جدید در بازار حکمرانی خواهد کرد و از تمامی سقفها گذر میکند یا به نرمهای چند ساله خود باز خواهد گشت.
در این مجال برای سرمایهگذاران ذکر چند توصیه لازم است:
1. اکنون با رشد بیش از ١٠ برابری بازار طی کمتر از دو سال، سرمایهگذاران باید در تصمیم گیریهای خود دقت بیشتری کرده و سعی کنند از مشورت کارشناسان استفاده نمایند و چنانچه با بازار آشنایی کمتری دارند حتی المقدور بهصورت غیر مستقیم و از طریق صندوقهای سرمایهگذاری در بازار حضور داشته باشند. 2. توصیه میشود سرمایهگذاران در سرمایهگذاری در شرکتهایی که نسبت قیمت به درآمد بالای ١٥ و قیمت به فروش بالای ٢ دارند احتیاط بیشتری نمایند. شائبه وجود حباب در این دسته از شرکتها قابل بررسی است. 3. همانطور که دولتمردان محترم بارها اعلام کردهاند قرار است به جز ETFها (صندوقهای قابل معامله) شرکتهای بسیار دیگری نیز جهت افزایش عمق و توسعه بازار در ماههای آینده وارد بورس شوند، بنابراین توصیه میشود سرمایهگذاران برای خرید سهام صبور باشند و تأمل بیشتری نمایند.
رئیس هیأت مدیره مشاور سرمایهگذاری آرمان آتی
این روزها بازار سرمایه کشور، حال و هوایی را تجربه میکند که در نیم قرن عمر خود، به چشم ندیده است. اکنون بیش از ١٠ میلیون سهامدار از تمام نقاط کشور در بورس حضور دارند و هر روزه دهها هزار نفر به تعداد آنها افزوده میشود. امید است با اجرایی شدن واگذاری سهام عدالت به صاحبان اصلی تعداد کدهای سهامداری به حدود ٥٠ میلیون نفر نیز برسد و کشور ره صد ساله تغییر از بانکپایگی به بازار پایگی را در یک سال طی کند. در حال حاضر ارزش بازار به بیش از ١.٥ برابر نقدینگی کشور رسیده است و از مرز ٤ هزار هزار میلیارد تومان فراتر رفته.
هر هفته شرکت جدیدی وارد بازار سرمایه میشود و در عرضههای اولیه بیش از ٢میلیون نفر مشارکت میکنند. صحبت این بازار، حرف هر کوچه و بازار شده است. در ماههای گذشته ورود هر روزه سرمایهگذاران جدید منجر به تورم تقاضا در برابر عرضه در این بازار شده است. با این توضیحات واضح است که متغیر محرک و پیشران این بازار جریان نقدی ورودی به بازار باشد و بعید نیست که علیرغم همه تضادهای علمیای که در برخی شاخصها برای توقف رشد بازار وجود دارد، این بازار کماکان روند صعودی خود را ادامه دهد. اما در میان این حجم اتفاق مثبت مقایسه برخی از شاخصها برای پیشگیری از تداوم رفتار هیجانی لازم و ضروری است:
1. ارزش کل بازار سرمایه با قیمتهای روز چهارشنبه از ٤٢٠٠ هزار میلیارد تومان فراتر رفته است. نباید فراموش کنیم که ایران کماکان کشوری بانک پایه محسوب میشود و طبیعتاً منطقی نیست روند نسبت ارزش بازار سرمایه به نقدینگی که برای سالیان متمادی بین ٥٠ الی ٦٠ درصد بود، به ١.٨ برابر نقدینگی برسد. 2. کل سودهای اعلامی شرکتهای پذیرفته شده معادل ١٨٠ هزار میلیارد تومان است و اگر این رقم را به ارزش بازار تقسیم کنیم به عددی کمتر از ٤.٥ در صد می رسیم. با فرض میانگین نسبت تقسیم سود ٧٠ درصد، که نسبت بالایی است، بازده نقدی بازار ٣ درصد است.
3. اندازه دو شرکت فولاد مبارکه و هلدینگ خلیج فارس جمعاً معادل ٤٨٠ هزار میلیارد تومان است، دو سال پیش همین موقع اندازه کل بازار سرمایه با همین دو شرکت معادل ٥٠٠ هزار میلیارد تومان بود. 4. نسبت ارزش بازار سرمایه به تولید ناخالص ملی یکی از شاخصهایی است که نشان میدهد بازار سرمایه کارایی اقتصادی دارد یا خیر و دارای حباب است یا خیر. معمولاً این نسبت اگر ٥٠ درصد باشد معنی آن این است که بازار سرمایه کارآیی و اثربخشی دارد و قیمتها بالاتر از ارزش ذاتی نیستند. اکنون این نسبت به بیش از ١.٥ رسیده است. این بدان معنی است که یا قرار است کشور نرخهای رشد اقتصادی بسیار بالایی را تجربه کند یا در برخی از بخشها و صنایع تورم قیمتی داریم. 5. از دیگر متغیرهای تأثیرگذار بازار سرعت گردش سهام است. این روزها روزانه در بازار بین ١٥ تا ٢٠ هزار میلیارد تومان معامله صورت می گیرد. این حجم از معاملات از معاملات متوسط یک ماه در سال ٩٦ بزرگتر است. با ضرب این رقم معاملات روزانه در ٢٠ روز کاری و ١٢ ماه سال در مییابیم که با تداوم این روند بازار سرعت گردش ١ واحدی را رقم خواهد زد که این نسبت نیز با میانگین سالهای گذشته تفاوت معنیداری دارد. 6. نسبت قیمت به فروش نیز از دیگر متغیرهای تصمیمگیری در سرمایهگذاری بازار سرمایه است. برای سالیان زیاد این نسبت در بازار سرمایه بین ١.٥ تا ٢ بوده است و اکنون این نسبت از ٥ فراتر رفته است.
اعداد فوق نشان میدهد که بهلحاظ آماری تمامی نسبتها در مقایسه یا متوسط سالهای گذشته انحراف معنیداری دارد و باید منتظر ماند و مشاهده نمود که آیا کماکان ورود منابع جدید در بازار حکمرانی خواهد کرد و از تمامی سقفها گذر میکند یا به نرمهای چند ساله خود باز خواهد گشت.
در این مجال برای سرمایهگذاران ذکر چند توصیه لازم است:
1. اکنون با رشد بیش از ١٠ برابری بازار طی کمتر از دو سال، سرمایهگذاران باید در تصمیم گیریهای خود دقت بیشتری کرده و سعی کنند از مشورت کارشناسان استفاده نمایند و چنانچه با بازار آشنایی کمتری دارند حتی المقدور بهصورت غیر مستقیم و از طریق صندوقهای سرمایهگذاری در بازار حضور داشته باشند. 2. توصیه میشود سرمایهگذاران در سرمایهگذاری در شرکتهایی که نسبت قیمت به درآمد بالای ١٥ و قیمت به فروش بالای ٢ دارند احتیاط بیشتری نمایند. شائبه وجود حباب در این دسته از شرکتها قابل بررسی است. 3. همانطور که دولتمردان محترم بارها اعلام کردهاند قرار است به جز ETFها (صندوقهای قابل معامله) شرکتهای بسیار دیگری نیز جهت افزایش عمق و توسعه بازار در ماههای آینده وارد بورس شوند، بنابراین توصیه میشود سرمایهگذاران برای خرید سهام صبور باشند و تأمل بیشتری نمایند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
کمک به اقشار آسیب پذیر وظیفه بزرگ همگانی است
-
وقتی قایقران قید فوتبال و اردوی تیم ملی را زد
-
هر 9 روز یک تحریم
-
درصد بالای ابتلا به کرونا در تهران و خوزستان
-
یاری کسب و کارها در نقطه صفر مرزی
-
آماده سرمایهگذاری برای آینده نزدیک باشید
-
دانشآموزان در قرنطینه کار!
-
ببخشید چیز زیادی برای سوختن نبود
-
آرزویم کتابخوان شدن کودکان این سرزمین است
-
انسان شکوهمند شعر
-
«تپسی» وارد فرابورس می شود
-
عرصه سیاسی در پساکرونا تغییری نخواهد کرد
-
فرصتهایی برای بازسازی اعتماد و همبستگی
-
3 توصیه کلیدی به تازه واردان بورسی
اخبارایران آنلاین