مرگ پدر ، مادر و دو فرزند بر اثر گازگرفتگی
گروه حوادث / چهار عضو یک خانواده در شهر بومهن بهدلیل گاز گرفتگی جان خود را از دست دادند.
علیرضا کوچکی- رئیس اداره آتشنشانی بومهن- گفت: صبح شنبه اعلام شد که اجساد دو دختر ۲ و ۸ ساله به همراه پدر
۳۴ ساله و مادر ۳۰ ساله در خانهای واقع در بومهن پیدا شده است. نخستین بررسیها نشان میداد این افراد بر اثر گازگرفتگی جان خود را از دست دادهاند.
وی افزود: نصب غیراصولی دودکش آبگرمکن، استفاده از بخاری بدون دودکش و نبود منفذ برای ورود و خروج هوا بهداخل خانه از دلایل اصلی گازگرفتگی و فوت جمعی اعضای این خانواده بود.
گروه حوادث / تحقیقات تیم جنایی برای شناسایی عامل حمله به مرد 73 ساله روی پل عابر پیاده با مرگ او وارد مرحله تازهای شد.
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، اوایل آبان، مرد
73 سالهای به یکی از بیمارستانهای پایتخت منتقل شد. پیرمرد از ناحیه گردن و پهلو با ضربات چاقو بشدت مجروح شده بود و رهگذران او را به بیمارستان منتقل کرده بودند. پیرمرد در بیمارستان تحت مراقبت قرار گرفت اما با گذشت دو ماه، به خاطر شدت جراحت تسلیم مرگ شد. با مرگ وی موضوع از سوی مأموران کلانتری 137 نصر به بازپرس کشیک پایتخت اعلام شد و پرونده این جنایت از دادسرای ناحیه 10 به دادسرای جنایی تهران ارجاع شد. در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد که مقتول در حال عبور از روی پل عابر پیاده بوده که توسط شخصی ناشناس با ضربههای کارد مورد حمله قرار میگیرد و پس از آن ضارب اقدام به فرار میکند. به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای دستگیری عامل این جنایت و انگیزه قتل ادامه دارد.
مراسم قسامه برای اثبات بریدن گوش
گروه حوادث/ نگهبان یک کارگاه بعد از خواستگاری از دختر مورد علاقهاش مورد حمله شبانه دو مرد نقابدار قرار گرفت و مهاجمان گوشش را بریدند.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این مرد در نخستین جلسه محاکمه دادگاه کیفری در حالی که مدعی بود برادر دختر مورد علاقهاش طراح و اجراکننده این نقشه خونین بوده است از دادگاه برای متهم تقاضای قصاص کرد اما قضات دادگاه متهمان را تبرئه کردند. با این حال با اعتراض شاکی صبح دیروز دادگاه دیگری برگزار شد تا با اجرای مراسم قسامه تکلیف متهمان مشخص شود.
در شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
رسیدگی به این پرونده از 15 اردیبهشت سال 96 بهدنبال شکایت پسری 28ساله بهنام بهروز آغاز شد. او که با گوش پانسمان شده به اداره پلیس اسلامشهر رفته بود درباره موضوع پروندهاش به مأموران گفت: من نگهبان یک کارگاه در نزدیکی دانشگاه آزاد پرند هستم. 2 روز قبل دو مرد جوان که صورت هایشان را با پارچه پوشانده بودند پس از حمله به کارگاه علاوه بر ضرب و شتم با میله آهنی که منجر به بیهوشیام شد، گوش راستم را بریدند. پس از آنکه به هوش آمدم در بیمارستان تحت عمل جراحی پیوند گوش قرار گرفتم.
بهدنبال اظهارات بهروز، ردیابی برای شناسایی ضاربان نقابدار در دستور کار مأموران قرار گرفت و پلیس به بازجویی از برادر شاکی پرداخت که او راز اختلافهای برادرش را با یکی از بستگانشان فاش کرد.
در ادامه تحقیقات شاکی در اظهارات جدیدش عنوان کرد: مدتی پیش به خواستگاری دختر یکی از اقوام دورمان در لرستان رفتم. اما چون به تنهایی بهخواستگاری رفته بودم برادر بزرگ این دختر عصبانی شد و خواستگاری را به هم زد. من به مریم علاقهمند بودم و به همین خاطر چند بار با او تماس گرفتم و برایش پیامک ارسال کردم. بعد از این ماجرا برادر او سعید تهدیدم کرد که اگر به خواهرش پیام بدهم یا با او تماس بگیرم من را خواهد کشت به همین خاطر آن شب سعید به همراه پسر عمویش قاسم به محل کارم آمدند و گوشم را بریدند.
ردیابی متهمان گوش بر
به دنبال این اظهارات، سعید و قاسم در شهرستان قم ردیابی و بازداشت شدند اما در دادسرای اسلامشهر جرمشان را انکار کردند و مدعی شدند که گوش بری کار آنها نبوده است. پس از بررسی مستندات و نبود ادله کافی پرونده متهمان در شعبه 19 دادگاه کیفری رسیدگی و هر دونفر تبرئه شدند اما با اعتراض شاکی، حکم در دیوانعالی کشور شکسته شد تا آنها بار دیگر به اتهام مشارکت در ضرب و جرح منجر به قطع عضو در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شوند.
در دادگاه اول چه گذشت؟
در نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده شاکی درخواست قصاص کرد و گفت: خواسته من قصاص است اما اگر پزشکی قانونی اعلام کند که امکان قصاص گوش فراهم نیست دیه میخواهم.
در ادامه جلسه دادگاه قاضی از شاکی پرسید: چرا در شکایت اولیه متهمان را معرفی نکرده بودی؟
بهروز گفت: من آن شب شوکه بودم نور کارگاه کم بود و صورت متهمان نیز پوشیده بود ولی بعد از اینکه به بیمارستان رفتم و تحت عمل جراحی قرار گرفتم بهخاطر آوردم که سعید و قاسم دو مرد مهاجم بودهاند. او به خاطر اینکه از خواهرش خواستگاری کرده بودم از من کینه به دل داشت و به همین خاطر هم از لرستان به قم رفت و همراه پسر عمویش به محل کارم آمدند. پساز اظهارات بهروز، سعید در جایگاه ایستاد و جرمش را انکار کرد و گفت: قبول دارم وقتی سماجتهای بهروز را برای خواستگاری از خواهرم دیدم ناراحت شدم اما درگیری میان ما یک سوءتفاهم بود که حل شد. من انگیزهای برای کتک زدن و بریدن گوش او نداشتم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و ادامه جلسه را برای احضار متهم دیگر به بعد موکول کردند. همچنین قرار شد تا مراسم قسامه برگزار شود.
اجرای مراسم قسامه
در جلسه دادگاهی که روز گذشته برگزار شد قاسم به اتهام ضرب و جرح منجر به نقص عضو و سعید به اتهام معاونت در این جرم پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه شاکی گفت: من قسم میخورم سعید با میله فلزی به سرم زد و قاسم هم گوشم را برید. من تا امروز حدود 300 میلیون تومان برای پیوند گوشم هزینه کردهام تا توانستهام چند عمل پیوند انجام دهم. آثار جراحتهایی که دو متهم به من وارد کردهاند همچنان روی صورتم نمایان است و من برای آنها تقاضای قصاص دارم. در ادامه 3 نفر از بستگان نسبی شاکی نیز برای برگزاری مراسم قسامه در جایگاه قرار گرفتند و سوگند یاد کردند که قاسم گوش بهروز را بریده است.
سپس دو متهم که با قرار وثیقه آزاد بودند به دفاع از خود پرداختند و جرمشان را انکار کردند. آنها مدعی شدند شب حادثه در خانهشان بودهاند و نمیدانند چه کسانی شبانه به بهروز حمله کردهاند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.
فرار پسر معتاد با خودروی پلیس
گروه حوادث/ پسر معتاد وقتی مأموران پلیس را مقابل خود دید از ترس دستگیری و مجازات زندان با خودروی پلیس فرار کرد.
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، ساعت 12 شب 12 دی مأموران گشت کلانتری 102 پاسداران هنگام گشت در خیابان به یک دستگاه خودروی «دانگ فنگاچسیکراس» مشکوک شدند. مأموران به سرنشین خودرو دستور ایست دادند و راننده آن که پسر جوانی بهنام کوروش بود، خودرو را متوقف کرد. در بررسیهای اولیه مأموران متوجه اعتیاد شدید راننده شدند. بدین ترتیب کوروش برای تحقیقات بیشتر و انتقال به کلانتری داخل خودروی پلیس هدایت شد. مأموران کلانتری بدون آنکه دستبند به دستان پسر جوان بزنند، شروع به بازرسی از خودروی کوروش کردند اما پسر جوان که مأموران را سرگرم بازرسی دید ناگهان پشت فرمان خودروی پلیس نشسته و با سرعت فرار کرد.
مأموران با مشاهده این صحنه به تعقیب وی پرداختند و کوروش هنگام فرار با یکی از مأموران که قصد داشت راه را بر او سد کند و یک عابر پیاده برخورد و آنها را مجروح کرد. سرانجام پس از 10 دقیقه تعقیب و گریز به علت تصادف با یک خودروی تیبا متوقف و توسط مأموران دستگیر شد. پسر 35 ساله در بازجوییها مدعی شد که قصد خرید مواد مخدر داشته اما وقتی مأموران او را دستگیر کردند از ترس زندان با خودروی پلیس فرار کرده است. به دستور قاضی میثم حسینپور از شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت، متهم جوان در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چرا فرار کردی؟ از 4 سال قبل به هروئین اعتیاد پیدا کردم. قرار بود آن شب همراه خانوادهام به شمال برویم برای اینکه بدون مواد نمانم از خانه بیرون آمدم تا مواد مخدر بخرم. اما مأموران دستگیرم کردند. ترس از اینکه به زندان نروم فرارکردم.
سابقه داری؟ من پارسال به خاطر مواد مخدر بازداشت شدم. چند ماهی هم به زندان افتادم. کنار قاچاقچیان مواد مخدر شرایط خیلی سختی داشتم. هم سلولیها و همبندی هایم خیلی اذیتم میکردند. بیشترشان سابقه دار و معروف بودند و جرأت نمیکردم روی حرفشان حرف بزنم. مرا مجبور میکردند دستشوییها را بشویم و بندها را جارو کنم. در حالی که من از خانواده ثروتمندی هستم و به این کارها عادت ندارم. خلاصه از من بشدت بیگاری میکشیدند. از طرفی دلم نمیخواست یک عید دیگر هم در زندان باشم همه اینها در یک لحظه به ذهنم خطور کرد و وقتی سوئیچ را روی خودروی پلیس دیدم به فکرم رسید که فرار کنم.
سوابق دیگرت هم به خاطر مصرف مواد است؟ بله. من وضع مالی خوبی دارم و نیازی به دزدی یا خلاف ندارم. هر چه بخواهم میتوانم با پول پدرم بهدست بیاورم.
چرا معتاد شدی؟ چهار سال قبل با دختری آشنا شدم به ظاهر دختر خوبی بود اما کم کم مرا به محافل شبانهاش برد و معتاد کرد. بعد هم در همین مدت کلی پول و طلا و هدایای با ارزش از من گرفت و رفت. ارمغان دوستی با شیدا اعتیاد به هروئین بود که با این همه ثروت هنوز نتوانستم آن را ترک کنم.
جدایی زوج عاشق به دستور پدرزن
گروه حوادث/ زوج جوان که به خاطر دخالتهای نا بجای پدر و مادرشان راهی دادگاه خانواده شده بودند با پیشنهاد قاضی از طلاق منصرف شدند.
«لادن» و «مهرداد» 24 ساله بودند و در دانشگاه با هم آشنا شده و عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند اما یک سال پس از آغاز زندگی مشترک پدر عروس راهی دادگاه خانواده شد و دادخواست طلاق دخترش را ثبت کرد.
وقتی رو به روی قاضی نشستند حال و هوایشان شبیه آنهایی نبود که برای طلاق آمده بودند. برخلاف زوجهای دیگری که به دادگاه میآمدند از عشق و علاقه حرف میزدند.
«ما هر دو ورودی یک سال دانشگاه بودیم و دروس مشترک زیادی داشتیم. «لادن» با همه دختران دانشگاه فرق داشت. متانت و آرامش خاصی در رفتارش بود. هر چه میگذشت احساسم به او بیشتر میشد. بعد از چند ماه تصمیم ازدواجمان را با خانوادهها مطرح کردیم اما آنها پس از آشنایی با یکدیگر بشدت مخالفت کردند. با این حال ما در تصمیممان مصر بودیم و درمیان همه کشمکشها با برگزاری یک مراسم ساده زیر یک سقف رفتیم. همه چیز عالی بود و من و «لادن» به خاطرعلاقهای که به هم داشتیم بدون توجه به حرف دیگران زندگی میکردیم اما یک اتفاق زندگیمان را نابود کرد...»
«لادن» که تا آن لحظه سکوت کرده بود حرف همسرش را قطع کرد و گفت: «خانوادههای ما سر کوچکترین موضوعی جنجال راه میانداختند. کم کم اوضاع طوری شده بود که در عمل آنها برای زندگی ما تصمیم میگرفتند و ما نیز به احترام آنها سکوت میکردیم. البته کار ما هم اشتباه بود اما چون نمیخواستیم از ما برنجند اعتراضی نمیکردیم و سعی داشتیم عشق و علاقه خودمان را همراه با احترام به آنها حفظ کنیم.»
«مهرداد» که با نگاهی پر افسوس حلقهاش را در دستانش میچرخاند، ادامه داد: «اما شرایط هر روز بدتر میشد و دخالت خانوادهها رابطه ما را نیز تحت تأثیر قرار داد. در این میان «لادن» بیشتر از من تحت تأثیر خانوادهاش قرار میگرفت الان هم ما به خاطر درخواست خانواده «لادن» اینجا هستیم...»
«لادن» با حالت اعتراض گفت: «تو در حضور من به پدرم توهین کردی و انتظار داشتی که من سکوت کنم؟ من و خواهرم تنها امید زندگی پدر و مادرم هستیم اما تو بهخاطر اختلاف با خواهرم، حتی نمیگذاری ما دورهم جمع شویم.»
مرد جوان گفت: «نه اینطور نیست. من با خواهرت مشکلی ندارم اما پدرت مرا مدام با داماد دیگرش مقایسه میکند و باعث دلخوری من میشود. حرف من این است که تو نباید میگذاشتی کار به اینجا برسد. روزی که با قهر به خانه پدرت رفتی حتی لحظهای به آبرویم فکر نکردی.»
«آن روز با حرفهایی که تو زدی، حال پدرم به حدی بد شده بود که اگر همراهش نمیرفتم از ناراحتی دق میکرد. من، زندگیام را دوست دارم و هنوز عاشقت هستم. اما شرایط زندگیمان بحرانی شده و نمیدانم باید چه کار کنم. از یک طرف پدر و مادرم و از یک طرف هم عشق به تو مرا در دو راهی سختی قرار داده است.»
قاضی پرونده که در تمام این لحظات در سکوت، شنونده صحبتهای زن و شوهر جوان بود با اشاره دست آنها را آرام کرد و گفت: «از حرفهایتان مشخص است که هیچ کدام تمایلی به جدایی ندارید. اما باید مشکل تان را با خانوادههایتان حل کنید. من پیشنهاد میکنم جلسه بعد با پدر و مادرتان به دادگاه بیایید تا من با آنها صحبت و در صورت لزوم شما را به مشاور معرفی کنم. بنابراین ادامه این جلسه را به روز دیگری با حضور آنها موکول میکنیم.»
نگاه کارشناس/ امیرحسین صفدری، کارشناس حقوقی
نقطه قوت زندگی این زوج عشق و علاقهای است که به یکدیگر دارند اما هر دو به خاطر رعایت احترام به خانواده هایشان و نظر آنها، زندگیشان دچار تلاطم شده است.
خانوادههای آنها نیز چون از ابتدا با این ازدواج مخالف بودهاند هر اتفاق کوچکی در زندگی فرزندان شان را سندی بر اثبات ادعایشان درباره مناسب نبودن این ازدواج میدانند و با آن به زن و شوهر جوان فشار میآورند. لادن و مهرداد اگر برای ادامه زندگی مشترک مصر باشند باید یک بار با خانواده هایشان محترمانه و محکم صحبت کرده و حدود و حریم زندگیشان را مشخص کنند. در مواقع خاص نیز از شخصی غیر از خانواده هایشان بهعنوان داور کمک بگیرند چراکه پدر و مادر احساسی بوده و ممکن است نتوانند عادلانه قضاوت کنند. از طرفی خانوادهها نیز باید توجیه شده و به خواسته فرزندانشان احترام بگذارند و ضمن پرهیز از دخالتهای گاه و بیگاه در زندگی این زوج، از قیاس کردن آنها با دیگران خودداری کنند. نکته آخر نیز اینکه زوجین باید توجه داشته باشند که همواره حرمت همسران شان را حفظ کنند چراکه رفتار آنها تأثیر زیادی بر برخورد دیگر اعضای خانواده دارد.
مراقب اپلیکیشن های رمز ساز باشید
گروه حوادث/ مجرمان سایبری با ساخت اپلیکیشنهای جعلی رمز ساز بهدنبال خالی کردن حساب بانکی مردم هستند.
سرهنگ محمد علی رجبی، سرپرست مرکز تشخیص و پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتا با بیان این مطلب گفت: با توجه به الزام بانکها برای عملی کردن رمزهای یکبار مصرف (پویا)، کلاهبرداران سایبری با طراحی اپلیکیشنهای جعلی رمز ساز بهدنبال سرقت اطلاعات بانکی کاربران هستند تا بدین وسیله با دسترسی به اطلاعات کاربران نسبت به خالی کردن حسابها اقدام کنند اما شهروندان باید مراقب باشند و برنامههای بانکی مورد نیاز خود را از منابع معتبر دریافت کنند.
این مقام انتظامی با بیان اینکه هدف از ساخت اپلیکیشنهای جعلی سرقت اطلاعات کاربران و گذرواژههای آنان است، خاطرنشان کرد: افراد سودجو با شیوههای مختلف مهندسی اجتماعی و تبلیغات گسترده در شبکههای مجازی، اپلیکیشن جعلی خود را به کاربران معرفی کرده و در نظر دارند هموطنان را نسبت به فعالسازی و نصب این برنامهها ترغیب کنند. اما شهروندان برای فعالسازی رمز یکبارمصرف، حتماً با مراجعه به سایت بانک مربوطه، راهنمای فعال کردن رمز یکبارمصرف را دریافت کرده و درصورت اقدام برای دریافت اپلیکیشن رمز پویا، به فروشگاههای آنلاین معتبر یا شعب بانکی مراجعه و از واگذاری گوشی تلفن همراه به سایر افراد خودداری کنند. وی ضمن تأکید بر اینکه برای دریافت رمز یک بارمصرف نیازی به پرداخت وجه یا ثبتنام در هیچ سایتی نمیباشد، از هموطنان خواست، به پیامها و درخواستهای مشکوک بخصوص پیامکهایی که از خطوط شخصی ارسال میشود توجه نکرده و در صورت مواجهه با موارد مشابه آن را از طریق مرکز فوریتهای سایبری سایت پلیس فتا به نشانی
www.cyberpolice.ir اطلاع دهند.
قتل به خاطر پیشنهاد بی شرمانه
گروه حوادث/ پیشنهاد بیشرمانه کارگر افغانستانی در مورد نامزد دوستش منجر به قتل وی و محاکمه قاتل شد.
بهگزارش خبرنگار گروه حوادث «ایران»، رسیدگی به اتهام جوان افغانستانی با کشف جسد هم ولایتی او به جریان افتاد. مأموران پس از تحقیقات بسیار متوجه شدند که این کارگر دوستش را به قتل رسانده است. به این ترتیب متهم بازداشت شد و در اعترافاتش گفت: من و دوستم مدتی بود که از افغانستان به ایران آمده بودیم و کار میکردیم. من نامزد داشتم و گاهی به دیدار او میرفتم و در تلاش بودم تا پس از اجاره کردن خانهای با نامزدم ازدواج کنم.
روز حادثه دوستم حرفی زد که خیلی عصبانی شدم او گفت نامزدت را به خانه من بیاور تا هر دو با او رابطه داشته باشیم. این حرف او خیلی برایم سنگین بود و در پاسخ به او گفتم مگر نمی دانی که او نامزد من است. چطور به خودت اجازه میدهی که دربارهاش اینطوری صحبت کنی که او گفت چه اشکالی دارد! پس از این جواب آنقدر عصبانی شدم که به او حمله کردم و او را به قتل رساندم.
بعد از اعترافات متهم و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد. اما متهم در دادگاه قتل را انکار کرد و گفت: من مرتکب قتل نشدهام و آنچه اعتراف کردهام دروغ بود. مدتها من را در اداره آگاهی نگه داشته بودند برای اینکه بتوانم از فشار بازجویی خلاص شوم اعتراف کردم اما من آن روز خانه نبودم و این گفتهها دروغ است. درگیری مقتول با کس دیگری بود و طرف درگیری اش هم او را تهدید به مرگ کرده بود. حتی قاتل در پیامی به من اطلاع داد که دوستم را کشته و من هم دیگر به منزلش نرفتم. با توجه به ادعای جدید متهم پرونده بار دیگر برای رسیدگی به دادسرا فرستاده شد و بعد از بررسی تلفن همراه متهم بازپرس گزارش کرد که چنین پیامکی برای خط مورد نظر فرستاده نشدهاست و روز گذشته وقتی جلسه دادگاه دوباره برگزار شد متهم دوباره ادعایش را تکرار کرد و گفت: منظور من از پیامک نوشتهای بود که مرد قاتل با تلگرام برایم فرستاد. اگر آن را بررسی کنید متوجه میشوید که من اینکار را نکردهام. به این ترتیب قضات دستور بررسی اپلیکشین تلگرام متصل به گوشی متهم را دادند تا مورد بررسی قرار گیرد بنابراین پرونده یکبار دیگر به دادسرای جنایی بازگردانده شد.
سرقت لوازم خودرو هنگام ورزش صبحگاهی
گروه حوادث / سارق حرفهای که با کمین در اطراف پارکهای تهران لوازم داخل خودروی زنان و مردان را هنگام ورزش صبحگاهی سرقت میکرد از سوی پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل خانمی با مراجعه به کلانتری 126 تهرانپارس شکایتی را مبنی بر سرقت لوازم و محتویات داخل خودرواش مطرح کرد. پس از ثبت شکایت اولیه، پرونده به منظور رسیدگی تخصصی در اختیار پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
سرهنگ مرتضی نثاری رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران بزرگ در تشریح جزئیات این پرونده گفت: پس از ثبت اظهارات شاکی مأموران با بررسی میدانی محل سرقت و مشاهده تصاویر دوربینهای مداربسته محل سرقت در یکی از فیلمها تصویری از سارق به دست آوردند و چهره متهم را که جوانی 30ساله بهنام فرزین بود شناسایی کردند. این متهم از سابقهداران معروف در زمینه سرقت قطعات و لوازم داخل خودرو و تحت تعقیب اداره بیستم پلیس آگاهی و سایر مراجع قضایی و انتظامی است.
رئیس پایگاه چهارم پلیس آگاهی افزود: فرزین در یکی از پاتوقهایش واقع در خاک سفید دستگیر و به پایگاه چهارم آگاهی منتقل شد و پس از مشاهده مستندات به 100 فقره سرقت لوازم داخل خودرو به ارزش 50 میلیون تومان اعتراف کرد. وی گفت: صبح زود به پارک میرفتم و خودروی زنان و مردانی را که برای ورزش صبحگاهی میآمدند، خالی میکردم. اموال مسروقه را نیز به یک مالخر میفروختم. با دستگیری خریدار اموال مسروقه هر 2 متهم با دستور بازپرس شعبه 4 دادسرای ناحیه 15 تهران روانه زندان شدند.
دوستی اینستاگرامی به سرقت ختم شد
گروه حوادث / پسر شیاد پس از صرف شام با دختر جوانی که در اینستاگرام با او آشنا شده بود، با همدستی دوستش اموال وی را به سرقت بردند.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، 12 مهر امسال با شکایت خانمی به کلانتری141 گلستان مبنی بر سرقت اموالش از سوی دو پسر جوان، پرونده به پایگاه دوم پلیس آگاهی ارجاع شد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: با جوانی بهنام میلاد در اینستاگرام آشنا شدم چند هفتهای تلفنی با او در تماس بودم و قرار شد تا همدیگر را بهصورت حضوری ببینیم. میلاد با یکی از دوستانش با یک دستگاه پراید دنبالم آمد و با هم به رستورانی در منطقه کن رفتیم. پس از خوردن شام و کشیدن قلیان قرار شد که من را به محل سکونتم در شهرک غرب برسانند اما ناگهان با تغییر مسیر به اتوبان حکیم رفتند و با تهدید چاقو اموال من شامل گوشی تلفن همراه، کیف دستی و دستبند طلایم را به سرقت بردند و بعد هم من را در اتوبان آزادگان از ماشین بیرون انداختند. سرهنگ محسن معظمی گودرزی، رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران در این باره گفت: با اظهارات این زن مأموران برای شناسایی چهره متهمان به رستوران مورد نظر رفته و با بررسی دوربینهای مداربسته رستوران موفق شدند چهره سارقان و پلاک خودروشان را شناسایی کنند. در ادامه مشخص شد که خودرو متعلق به شخصی بهنام حمید 28 ساله است و بعد از اینکه تصویر صاحب خودرو به شاکی نشان داده شد او تأیید کرد که حمید همان فردی است که خودش را در اینستاگرام میلاد معرفی کرده است. این مقام انتظامی تصریح کرد: در ادامه تحقیقات محل سکونت حمید و همدستش در غرب تهران شناسایی شد و هر 2 متهم دستگیر شدند و به جرم شان اعتراف کردند.
با توجه به اقرار صریح متهمان، اموال سرقتی به ارزش ریالی 12میلیون تومان به شاکی برگردانده شد و هر 2 متهم با دستور بازپرس شعبه 8 دادسرای ناحیه 34 تهران روانه زندان شدند.