ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
هشتـگ
# امین_حیایی
برنامه عصر جدید بهدلیل حرفهای یکی از داورانش یعنی امین حیایی جنجالی شد. یکشنبه شب حیایی به یکی از شرکتکنندگان که از سیستان و بلوچستان آمده و در حال تعریف کردن خاطرهای از تأخیر خود بهدلیل دوش گرفتن بود، گفت: «گفتن برو تا سفید نشدی بیرون نیا» این حرف به گفته بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی نژادپرستانه بود و فیلم این بخش از برنامه را بسیاری از آنها بازنشر کردند و به امین حیایی حسابی تاختند بخصوص اهالی سیستان و بلوچستان. البته بعضیها هم میگفتند فقط شوخی بوده و بقیه سخت گرفتهاند. این اظهارنظرها را با هشتگ امین حیایی در شبکههای اجتماعی خواندیم: بهروز عزیزی: «اگر شوخینژاد پرستانه امین حیایی به جای رسانه ملی در یک رسانه بینالمللی انجام شده بود، قطعاً برخوردهای جدی با آن صورت میگرفت. اما از آنجا که جناب فروغی مشغول قلع و قمع کردن عادل فردوسیپور و امثال او هستند، قطعاً فرصتی برای واکنش به این رفتارهای سخیف نخواهند داشت»، آنشرلی با موهای خرمایی: «روزی صد بار داریمنژاد و رنگ و لهجه و اصالت همو به رگبار میبندیم حالا واسه یه شوخی امین حیایی خونمون به جوش اومد. شما دهاتی بودن کسی رومسخره نکن نمیخواد دلت واسه بقیه بسوزه دلواپس جان»، محسن هادی: «غمانگیزتر از نژادپرستی امین حیایی، خنده همین جوان تیره پوست است که گویا تحقیر برایش درونی شده و مشکلی با تمسخر ندارد.»، خلیلالله بلوچی: «شوخی نژادپرستانه امین حیایی در عصرجدید به یک پسر بچه سیاه پوست بلوچ که میگوید: [آنقدر میشستی سفید شی] تأسفبار و از آن غمانگیزتر تشویق حضار است! جهان هرچی به سوی ترقی و پیشرفت حرکت کند، صداوسیما و مجریانش هنوز به رنگ و پوست آدما کار دارند. متأسفم!»، رضا کاظمی: «کلاً تیکه پرانی و این نوع شوخی در کشور ما رایجه و امین حیایی هم مستثنی نیست از این قضیه. معتقدم بدون پشتوانه فکری این حرف رو زده و خواسته دلقک بازی در بیاره تا مورد توجه واقع بشه.»، کاوه: «شوخی امین حیایی که حتماً نیت توهین نداشته، خنده و تشویق افراد در استودیو که حتماً قصد آزار نداشتن و دفاع کاربران از حیایی که حرفش رو «صرفاً یک شوخی» میدونند، اگرچه دلالت بر نژادپرستی نمیکند اما حاکی از ضعف آگاهی عمومی در مورد مصادیق سخن نژادپرستانه و توهین به دیگری است.»، لرد لیزارد: «یعنی منی که ازنژاد پرستی متنفرم خصوصاً اگر تفاوت رنگ پوست باشه این حرف امین حیایی رو شوخی برداشت کردم نه چیز دیگه!».
ماجـــرا
مصاحبه با پمپئو
حضور وزیر امور خارجه و نمایندگان ایران در نیویورک برای حضور در نشست سازمان ملل یکی از موضوعاتی است که این روزها زیاد درباره آن صحبت میشود و اخبارش بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی دارد. دیروز محدودیتی که برای حضور محمدجواد ظریف در نیویورک در نظر گرفته شده و حرفهای مایک پمپئو وزیر امور خارجه امریکا مورد توجه قرار گرفت. پمپئو گفته بود با اعطای ویزا به محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، برای سفر به نیویورک موافقت کرده اما ظریف و هیأت همراه، مجازند که فقط بین مقر سازمان ملل و دفتر نمایندگی ایران و محل اقامت نماینده ایران در سازمان ملل تردد کنند. از طرف دیگر او گفت:«اگر پیشنهاد حضور در تلویزیون ایران داده شود، آن را خواهم پذیرفت چرا که ظریف نیز چنین فرصتی داشته است.»
درباره این حرفها و این تصمیمها کاربران زیادی اظهارنظر کردند و در مقابل کسانی که وضعیت را تحلیل میکردند مخالفان دولت و برجام با کنایه از این مینوشتند که محدودیتهای ظریف در نیویورک از دستاوردهای برجام است.
واکنشها به اتفاقات دیروز نیویورک و حرفهای پمپئو را بخوانید: ابراهیم گراوند: «پمپئو رو تو شبکه افق دعوت کنید مجریشم یامینپور باشه، تاریخ نشون داده تندروها با هم کنار میان»، ندات: «پمپئو گفته اگر پیشنهاد حضور در تلویزیون ایران داده شود، آن را خواهم پذیرفت چرا که ظریف نیز چنین فرصتی داشته است.» این نمیدونه خودیهای داخلی هم به این راحتی نمیتونن تو تلویزیون ایران حضور پیدا کنن، تو که دیگه هیچی»، کریستینا ینگ: «مقرّ سازمان ملل رو بذارید تهران ببینیم کی مجبور میشه کجا چرخ بزنه. ایران نمیاید چون دلیلی نداره بیاید. مجبوریم امریکا بیایم چون مقر سازمان ملل اونجاست»، منصور: «پمپئو هراس داره مبادا گفتار ظریف روی افکار عمومی امریکا تأثیر بگذارد. و گرنه ظریف را محدود به اقامت در سازمان ملل نمیکرد.»، راسخ: «این است عزت برجام»، سید محمد آل طه: «پمپئو گفته برای تردد دکتر ظریف در خیابانهای نیویورک محدودیت شدید قائل شدیم و به جز دفتر سازمان ملل و دفتر نماینده ایران حق تردد ندارد! خیلی هم نایس و زیبا!»، ممد پوری: «پمپئو گفته ظریف حق نداره به جز سازمان ملل و سفارت ایران جای دیگهای بره و تو نیویورک پرسه بزنه! قشنگ دنیای سیاست رو بچه مهد کودکیها اداره میکنند!».
عکس نوشت
در حالی که تنها چند هفته به شروع اکران سراسری فیلم جدید کوئنتین تارانتینو، روزی روزگاری در هالیوود، باقی مانده، یک سینمای زنجیرهای به اسم آلامو درفت هاوس اعلام کرده که این فیلم را با نگاتیو و فرمت 35 میلیمتری در سراسر امریکا به نمایش میگذارد. به این ترتیب تماشاگران و دوستداران تارانتینو میتوانند این فیلم پرحاشیه را با فرمت مورد علاقه کارگردان تماشا کنند؛ فرمتی که به نظر میرسد همچنان طرفداران خودش را دارد و منسوخ نشده است.
منبع: ایندی وایر
حسرت فقدان یک سینمادوست واقعی
مهدی باقربیگی
بازیگر
«ایران»: یک هفته قبل از برگزاری سی و دومین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان برای پاسداشت مقام زاون قوکاسیان منتقد فقید سینما، برنامهای با عنوان «شب زاون» در موزه هنرهای معاصر اصفهان برگزار میشود.
من اولین بار مرحوم زاون قوکاسیان را وقتی مشغول فیلمبرداری «قصههای مجید» بودیم دیدم. با تیم فیلمبرداری برای ضبط سکانسی در یک کلیسای قدیمی به محله جلفا اصفهان رفته بودیم که برحسب اتفاق زاون هم برای ساخت فیلم مستندش آنجا بود. با آقای پوراحمد سلام و علیک کردند و آقای پوراحمد هم من را معرفی کردند و مرحوم زاون هم بسیار خوشبرخورد با من رفتار کرد و کلی تعریف و تمجید نثارم کرد. این اولین دیدار ما بود و بعد از این دوره، کمی که بزرگتر شدم سلام و علیک من با آقای قوکاسیان هم بیشتر شد. سال 1392 توانستم برای یک جشنواره کودک و نوجوان مقداری بودجه برای ساخت فیلم کوتاه جذب کنم و به همین دلیل هم فراخوان دادیم تا متقاضیان طرحهای خودشان را به جشنواره ارائه کنند تا با این بودجه بتوانیم طرحهای منتخب را برای ساخت فیلم انتخاب کنیم. زاون هم جزو داوران انتخاب طرحها بود و کنار هم این طرح را پیش بردیم. زاون بسیار آدم سالمی بود و دغدغهاش این بود که علاقهمندان به فیلمسازی در کنار علاقه و استعداد، با الفبای فیلمسازی هم آشنا شوند و کار را از ریشه خوب یاد بگیرند. همین دقت و دغدغهاش باعث شد که شاگردان بسیار خوبی تربیت کند.
زاون هم اخلاقمدار بود و هم شخصیت سالمی داشت. آدمی بود دلسوز و مهربان و همین حسن اخلاقش باعث میشد کسی دربرابر او جبهه نگیرد اما متأسفانه طبق معمول ما منتظریم کسی بمیرد بعد برایش بزرگداشت و یادبود و... بگیریم. اگر زاون الان زنده بود شاید حتی برای جشنواره کودک و نوجوان هم از او دعوت نمیکردند و این چه خصلت و خصوصیتی است واقعاً سر در نمیآورم. همین آقای پوراحمد مگر کم کسی است؟ هنوز هم خودم «قصههای مجید» را که میبینم به این فکر میکنم که چقدر این آدم جایگاه والا و اندیشمندی دارد. زاون هم همینطور. حالا که ذکر آقای پوراحمد به میان آمد این را هم بگویم که کیومرث پوراحمد با هر کسی رفت و آمد و رفاقت نداشت و اگر با کسی رفاقت یا از او تعریف میکرد نشان از این داشت که آن آدم شخصیت خاص و بزرگی است و زاون کسی بود که مورد توجه و تعریف پوراحمد بود.
مدرسه طبیعت راه مقابله با «فراواقعیت»
سعیده ابیانه
تسهیل گر ارتباط کودک با طبیعت
«ایران»: کودکان امروز با تصاویر رسانهها و انیمیشنها محاصره شدهاند و جهان بیرون را از دریچه آنها میشناسند. این امر موجب میشود که کودکان به جای واقعیتها با «فراواقعیتها» در ارتباط باشند و از تجربه محیط واقعی محروم شوند.
بعضی روزها که با کودکان برای دیدن و لمس کردن حیوانات به «باغ نوازش» که محل نگهداری حیواناتی چون اسب و الاغ و گاو و مارال و... است، میرویم شاهدم که گاهی کودکی در میان جمع با شگفتی انگشت اشارهاش را به طرف یکی از حیوانات میگیرد و میگوید: «خاله ببین همون که تو کارتون هم هست، من اینرو تو کارتون دیده بودم». گاهی میبینم کودکان با بستن یک ساعت که در انیمیشن شخصیت قهرمان آن را به مچ دستش بسته، تصور میکنند قدرت بیشتری پیدا کردهاند و میتوانند از عهده خیلی کارها برآیند. اما به محض اینکه ساعت خود را پیدا نمیکنند تصور میکنند قدرت خود را از دست دادهاند و دیگر کاری از آنها بر نمیآید و احساس ناتوانی آنها را دربر میگیرد.
رسانههای امروز تخیلات کودکان را قالببندی میکنند و آنها را در راستای اهداف خود استانداردسازی میکنند. آنها بر جریان تخیلات مسلط میشوند و خیالهای کودکانه را به خدمت میگیرند. در برابر، مدرسه طبیعت، زمینه آشنایی کودکان با واقعیتهای مختلف طبیعی و انسانی را فراهم میآورد و در جهت رشد خلاقانه و آزاد تخیلات در کودکان زمینهسازی میکند. ما در دنیای «فراواقعیتها» زندگی میکنیم و بندرت با پدیدههای واقعی مواجه میشویم. شناخت ما از یکدیگر، حیوانات، گیاهان و اشیا براساس تصویری است که رسانهها در ذهن ما ایجاد کردهاند؛ کودکان نیز از این امر مستثنی نیستند. آنها بهعنوان یکی از مهمترین گروههای هدفِ رسانهها، جهان را از چشم آنها مینگرند. در چنین وضعیتی مدرسه طبیعت تلاش میکند تا کودکان را در دنیایی واقعیتر قرار دهد. هنگامی که کودکان درعوض سرگرم بودن با بازیهای رایانهای و تماشای منفعلانه انیمیشنها و برنامههای تلویزیونی به نحوی فعال با درخت، گیاه، حیوانات و کودکان دیگر بازی میکنند تصویر واقعیتری از طبیعت و انسان خواهند داشت. آنها در جریان تعامل با یکدیگر و بازی آزادانه در طبیعت بتدریج میآموزند که برخلاف آنچه رسانهها نشان میدهند، نمیتوان براحتی از بلندی به پایین پرید، ساعت یا کمربند جادویی نمیتواند آنها را نجات دهد و ترس و درد و هیجانات مقولاتی واقعی هستند.
تنگنایی گریبانگیر مخاطبان واقعی کتاب
الهام فلاح
نویسنده
«ایران»: یک روز به شروع طرح تابستانه کتاب در کتابفروشیهای تهران و شهرستانها باقی مانده است؛ طرحی که بهدلیل افزایش بیرویه قیمت کتاب و دردسرهای چاپ و نشر، میزان استقبال از آن در هالهای از ابهام فرو رفته است.
در طـــــرح تابستـــانه کتاب، کتابفروشیهایی که در سامانه طرح ثبتنام کرده باشند میتوانند برای مشتریان خود 15درصد برای کتابهای ترجمه و 25درصد برای کتابهای تألیفی تخفیف قائل شوند. این به شرطی است که سقف خرید مشتریان از 120000 تومان بالاتر نرود. این در حالی است که رقم تخفیف این طرح نسبت به طرح مشابه در پاییز گذشته یا تابستان قبلی تغییری نکرده است، اما قیمت تمام هر کتاب نسبت به سال گذشته 65 درصد افزایش یافته است. ناشران زیادی در سه ماهه اخیر سال به علت تراکم کتابهای در انتظار چاپ، مجبور به استفاده از کاغذ خریداری شده با ارز آزاد بودهاند و همین مسأله قیمت کتاب را بیشتر از نرخ طبیعی تورم، دچار افزایش کرده است. کافی است سری به نزدیکترین کتابفروشی بزنید تا متوجه شوید با مبلغ 120000 تومان میتوانید حداکثر دو کتاب خریداری کنید. برای مثال آخرین قیمت کتاب «نام من سرخ» پاموک 75000 تومان، «مواجهه با مرگ» براین مگی 69000 تومان و «ابله» داستایوسکی 98000 تومان و «شکوفههای عناب» رضا جولایی 45000 تومان و «بامداد خمار» 55000 تومان ارائه شده است.
پرسش اصلی این است که با این قیمت بالای کتاب آیا طرحهای کمکی میتواند از افت روزافزون آمار کتابخوانهای ایرانی جلوگیری کند؟ و از آن مهمتر آیا مانع قابل توجهی برای ورشکستگی و افول کتابفروشیهای محلی خواهد بود؟ خبرهای رسیده از سوی ناشران مختلف حاکی از آن است که وعده دولت برای اعطای کاغذ دولتی هنوز عملی نشده و تجربه شخصی کتاب من که مدتی پیش مجوز انتشار گرفته اما ناشر همچنان منتظر رسیدن کاغذ برای انتشار کتاب است بخشی از این مسأله است. حقیقت این است که این طرحها و یارانههای اندک نمیتواند به این سقوط قریبالوقوع کمک کند. سقوط فرهنگ کتابخوانی که روزبهروز نسبت به قبل رو به افول است. مسلماً کتابخوانان ایرانی دلشان میخواست این تخفیف نبود اما میشد کتابها را به قیمت دو سه سال پیش آن خرید. متولیان طرح تابستانه و پاییزه و عیدانه با شعارهای زیبا و دلفریب، گویی چشمشان را به موجهای بزرگ و غرق کنندهای که بازار نشر را در خود میبلعد فرو بستهاند. این است که یارانه و بن کتاب همان میزان است که چهار سال پیش بود و تخفیف هم اگرچه نه رقم ثابت، که درصدی است، اما سقف 120000 تومان یعنی یک یا نهایتاً دو کتاب برای کل سه ماه تابستان و فراغت و روزهای بلندش برایتان کافیست.
در سالروز تولد داوود رشیدی، فرزند از پدر میگوید
بازیگری برایش شوق بود و شادی
فرهاد رشیدی / به عنوان فرزند از داود رشیدی خیلی چیزها یاد گرفتم؛ البته بدون اینکه خودش بخواهد معلم باشد و به ما یاد بدهد. هر آنچه از او آموختم از مشاهده رفتار و منشاش بود. روش تربیتی خاصی داشت. لیبرال بود و اهل فشار و زورگویی نبود. به هیچ وجه به خاطر ندارم نصیحتمان کرده باشد. در دوره نوجوانی برخی شبها که مثلاً درس و مشقام را ننوشته بودم وقتی به پدر میگفتم قصد دارم فردا به مدرسه نروم، خیلی عادی پاسخ میداد «نرو مسألهای نیست. فردا را نرو». و من با نوع واکنش او به خودم میآمدم که مگر میشود مدرسه نرفت. شبانه مینشستم پای درس و مشق و تکالیفم را انجام میدادم یا وقتی مثلاً به او میگفتم که اوضاع درسیام خوب نیست و ممکن است امسال رد شوم، میگفت «مسألهای نیست. فوقش یک سال هم رد میشوی اتفاقی نمیافتد. جوان هستی و جبران میکنی». این روزها که به آن دوران فکر میکنم پی میبرم چقدر روش تربیتی او درست بود و باعث میشد مسئولیتپذیر باشم. در عین پایبندی به وظایف و مسئولیتهای پدریاش، بسیار صمیمی و شوخطبع بود، همیشه او را بهعنوان یک دوست میدیدم که موضوعی پنهانی بینمان وجود ندارد. برخورد و نوع رابطهاش با مردم هم برایم جالب و پر از درس بود. هر جا که میرفتیم مردم میخواستند عکس بگیرند یا امضایی و گپ و گفتی با او داشته باشند، پدر حتی در اوقاتی که همهمان خیلی عجله داشتیم در کمال خوشرویی برخورد میکرد، عکس میگرفت، خوش و بش میکرد. میگفت من هر چه دارم از همین مردم است و نمیتوانم به خودم اجازه دهم که به خواستهشان بیتوجه باشم.
در فضای کار هم خونگرم و صمیمی بود. هر وقت با پدر سر صحنه تئاتر و فیلمبرداری حاضر میشدم میدیدم همه با دیدنش لبخند روی لبشان مینشیند. شوخ طبع بود و با همه شوخی میکرد و بخصوص به آنهایی که ظاهراً کار کم اهمیتتری داشتند بیشتر توجه میکرد، با آبدارچی و کسی که صحنه را جارو میکرد یا آسیستان سوم صحنه روبوسی و احوالپرسی میکرد و بیشتر همصحبتشان میشد. انسانها برایش مهمتر از هر چیز بودند. کارش را جدی میگرفت ولی خودش را نه. چند وقت پیش مصاحبهای از یکی از بازیگران معروف جوان دیدم که از سینما و کارش طوری صحبت کرده بود که انگار خیلی هم دشوار است؛ اینکه تمام زندگیام را پای هنر گذاشتم، زجر کشیدم و از خیلی چیزها گذشتم و... اما پدر راجع به کار که حرف میزد سراپا ذوق و شوق میشد. میگفت کار به من شادی میدهد و خیلی خوشبختم که این شانس را دارم که مردم با محبت برخورد میکنند. برخی اوقات ساعت 4 صبح سر لوکیشن میرفت و با وجود اینکه بعد از حدود دو سه ساعت گریم سنگین، ساعتها منتظر میماند تا یک پلان کوتاه را بگیرد ولی هیچ وقت از سختی کار حرف نمیزد. میگفت «چه سختیای؟ کار است دیگر. تازه این همه هم محبت دارند و صبح برایم ماشین میفرستند». با وجود اینکه در خیلی از مراحل زندگی سختی کشیده بود ولی هیچ وقت این سختی و ناراحتی را انتقال نمیداد اصلاً انگار وجود ندارند.
کتاب، تئاتر و سینما عشق زندگیاش بود و اغلب در خانه او را مشغول مطالعه میدیدیم اما حتی برای سوق دادن ما به هنر و فرهنگ و کتابخوانی هم هیچ جنبه تشویقی و ترغیبی مستقیمی در صحبتهایش نبود. البته که حضور در چنین محیطی ناخودآگاه ما را هم به فرهنگ و هنر علاقهمند کرد اما خودش هیچ چیز را تحمیل نکرد، با وجود این هر کاری که میکردیم میدانستیم پشت ماست و حمایتش را داریم. ویژگیهای او را که مرور میکنم بیشتر پی میبرم که خواهرم لیلی چقدر کامل تمام خصایص پدر را به ارث برده است. ورزش یکی دیگر از علاقهمندیهای جدی پدر بود بخصوص والیبال و فوتبال. در دوره تحصیل در دانشگاه ژنو عضو تیم والیبال دانشگاه بود که اگر اشتباه نکنم قهرمان تیمهای دانشگاهی هم بود. فوتبالبین حرفهای بود و طرفدار تیم پرسپولیس. آن روزها که خیلی رسم نبود هنرمندان راجع به تیم محبوبشان موضع بگیرند و همه خود را طرفدار تیم ملی عنوان میکردند پدر به صراحت از طرفداری پرسپولیس میگفت. در یک گفتوگو در واکنش به خبرنگاری که با تعجب پرسید مگر شما طرفدار تیم ملی نیستید پدر پاسخ داد تیم ملی را دوست دارم، برای مسابقات برون مرزی استقلال هم برایش آرزوی موفقیت دارم اما عشق اصلیام در فوتبال پرسپولیس است. بخشی از خاطرات شیرین کودکی و نوجوانیام هم مربوط به همین علاقهمندی است که هر هفته به ورزشگاه امجدیه که نزدیک خانهمان بود یا استادیوم آزادی میرفتیم تا بازی تیم محبوبمان پرسپولیس را تماشا کنیم.
می گفتند علی حاتمی تاریخ را تحریف کرده است
مهدی رحمانی: میپرسند چرا مهرجویی فیلم خوب نمیسازد. خب چه شرایطی برایش فراهم کردید؟ او که هر فیلمی ساخت توقیف کردید ... علی حاتمی که الان عکساش روی پوسترهای جشنوارههایمان نشسته و شده شاعر سینمای ایران، هر فیلمی که میساخت مجله «فیلم» آن را میزد و میگفت این چه نگاه تاریخیای است؟ دروغین است. تحریف تاریخ است. یک سیمرغ هم به حاتمی ندادند.
گفتوگو با کارگردان و بازیگران
فیلم «کارت پرواز» را در صفحات 8 و 9 بخوانید
نمیخواهم جناح خاصی ازمن استفاده کند
حسین زمان: بعید میدانم ارتباطی بین اجرای من در سوم مرداد و انتخابات باشد ولی اینکه بعداً چنین استفادهای شود دست من نیست. اگر بخواهند از من در انتخابات استفاده کنند، حتماً موضع خواهم گرفت و اصلاً نمیخواهم هیچ گروه وجناح خاصی ازمن استفاده کند. من به هیچ جایی وصل نیستم وعقاید خودم را دارم و هیچ دولتی کاری برای من نکرده و نتوانستهام حق خودم را بگیرم.
واکنش حسین زمان به یک موضع سیاسی
در نشست خبری کنسرت سوم مرداد
تئاتر امروز رونق گرفته است
جمشید هاشم پور : فعالیت در حوزه تئاتر دشوارتر از سینما است. در سینما و جلوی دوربین خیلی میتوان تکرار و تمرین کرد ولی در تئاتر هرچه هست دیگر بازی شده و گذشته است اما خوشبختانه تئاتر امروز به مراتب از گذشته رونق بیشتری گرفته و مملو از جمعیت است. این باعث افتخار ما است.
بخشی از صحبتهای هاشمپور در افتتاحیه نمایش «این یک اعتراف است»
سخن روز
امام صادق عليه السلام :
يك درهم ربا نزد خداوند سنگين تر است از هفتاد بار زنا كردن با محارم در خانه خدا و فرمود ربا هفتاد جزء دارد که آسانتریناش این است که مرد با مادرش در بیت الله الحرام ازدواج کند
بحار الانوار(ط-بیروت) ج 100 ، ص 117 ، ح 13 - تفسیر نور نورالثقلين ج 1، ص 295، ح 1177
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
شهروند مجـــازی
-
عکس نوشت
-
حسرت فقدان یک سینمادوست واقعی
-
مدرسه طبیعت راه مقابله با «فراواقعیت»
-
تنگنایی گریبانگیر مخاطبان واقعی کتاب
-
بازیگری برایش شوق بود و شادی
-
می گفتند علی حاتمی تاریخ را تحریف کرده است
-
نمیخواهم جناح خاصی ازمن استفاده کند
-
تئاتر امروز رونق گرفته است
-
سخن روز
اخبارایران آنلاین