گروه حوادث- معصومه مرادپور/ پسر نوجوانی که متهم است در مزرعهای واقع در پیشوای ورامین به پسر 12 ساله تعرض کرده است، صبح دیروز از کانون اصلاح تربیت به شعبه هفتم دادگاه کیفری منتقل شد تا محاکمه شود.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این پرونده از سال 96 بهدنبال مراجعه پدرو مادری به کلانتری قرچک ورامین که مدعی بودند پسر نوجوانی پس از ربودن پسرشان او را در محل خلوتی مورد تعرض قرار داده است، شروع شد.
درپی شکایت این زوج نگران، متهم تحت تعقیب قرار گرفت و پس از یک سال بالاخره بازداشت شد. این متهم صبح دیروز از کانون اصلاح وتربیت به شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد و در ابتدای جلسه دادگاه والدین پسر 12 ساله به طرح شکایت پرداختند. محسن در اظهاراتش به دادرسان دادگاه گفت: از کودکی در کنار مادر بزرگم زندگی کردم . من هیچ وقت آغوش گرم خانواده را حس نکردم قبول دارم اشتباه کردم و الان بشدت پشیمانم.
پس از پایان محاکمه قضات وارد شور شدند و متهم نوجوان را براساس حکم تفویض به 74 ضربه تازیانه محکوم کردند.
گروه حوادث/ حمله شیر نر به رئیس دهکده طبیعت باراجین قزوین باعث مصدومیت وی شد. به گزارش مهر، این حادثه صبح دیروز همزمان با بازدید «علی اصغر مونسان»، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از این باغ وحش رخ داد. «نادر رضا نوری»، مؤسس دهکده طبیعت قزوین برای بررسی وضعیت یکی از شیرها وارد قفس آنها شده بود که ناگهان مورد حمله این حیوان قرار گرفت و از ناحیه کتف مجروح شد. این حیوان با اقدام سریع کارگران باغ وحش و آبپاشی مهار و مصدوم از چنگال او رها شد. حسین بینیاز، مدیر کل روابط عمومی استانداری قزوین با اعلام این خبر گفت: این حادثه صدمه جدی وارد نکرده و حال مصدوم که از ناحیه کتف آسیب دیده، خوب است.
مرگ پسر نوجوان به تقلید از یک برنامه تلویزیونی
گروه حوادث: کامران علمدهی / پسر 12 ساله بابلی که به تقلید از یک برنامه تلویزیونی در حال انجام حرکات نمایشی با ریسمان بود دچار خفگی شد و جانش را از دست داد.
اقدام این نوجوان هنگامی رخ داده که اعضای خانواده او برای انجام کاری به بیرون از خانه رفته بودند و سهیل در خانه تنها بود اما پس از مراجعه به خانه با جسد حلق آویز فرزندشان مواجه شدند.
سهیل نصیرایی ساکن بخش گتاب روستای کرتیچکلا (بالا میرکلاء) بابل بود. به گفته خانوادهاش وی با دیدن حرکات نمایشی در برنامه تلویزیونی عصر جدید قصد انجام این حرکات را داشته که بهدلیل نداشتن مهارت و آشنایی کافی با فنون ریسمان پروازی جان خود را از دست داد.
جسد قربانی برای تعیین علت و زمان دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شده است.
جزئیات از زبان پدر سهیل
پدر سهیل درباره این ماجرا گفت: با پسرم در حال تماشای برنامه عصر جدید بودیم آن قسمتی بود که شرکتکننده طنابی به دور گردنش انداخته بود و حرکات نمایشی اجرا میکرد. پسرم پرسید: بابا اینها چنین کاری انجام میدهند خفه نمیشوند؟ گفتم: اینها سالهای سال تمرین کردهاند و یک دکتر هم آنجا حضور دارد که اگر مشکلی پیش آمد کمکشان کند. گفتم پسرم این کارها خیلی خطرناک است و نیاز به تمرین و مهارت زیادی دارد.
پسر من گاهی کارهای خطرناک انجام میداد من هم به او هشدار داده بودم که چنین کارهایی را وقتی تنهاست انجام ندهد. روز حادثه با پرچمی که در خانه داشتیم و در طبقه پایین خانه بود میخواسته به تقلید از حرکاتی که در آن برنامه دیده بود خودش را تاب دهد که پرچم را بالای میلهای که روی ستون خانه بود گذاشته و آویزان شده اما گیر افتاد و نتوانست خودش را نجات دهد.
فرهنگ سازی موثرتر از ایجاد محدودیت سنی
حسن موسوی چلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
برنامههایی مثل عصر جدید با هدف خاصی طراحی شده است که در آن توانمندیها و قابلیتهای افراد در یک برنامه تلویزیونی به نمایش دربیاید. البته باید این مسأله را مدنظر قرار داد که همه افراد در همه حوزهها توانمند نیستند و هرکسی در حوزهای توانمندی دارد که در برخی از افراد شناخته شده و در بعضی هم ناشناخته مانده است.
در مورد رده سنی بینندگان اینگونه برنامهها شاید بتوان مثل برخی از فیلمها محدودیتهای سنی ایجاد کرد که مثلاً این برنامه برای رده سنی زیر 14 سال مناسب نیست یا مثلاً اجرای برنامههایی که مربوط به کودکان است در قالب یک قسمت پخش شود اما از آن طرف هم بعد از پخش برنامههایی مثل عصر جدید امکان دانلود آن برای کودکان وجود دارد بنابراین بهتر است به جای ممانعت از دیدن برنامه از سوی کودکان و ایجاد محدودیتهای سنی، فرهنگسازی و آموزش را جدی بگیریم. نکته دیگر بحث قیاس شرکتکنندگان این برنامه با کودکان بیننده است که اغلب از سوی خانوادهها صورت میگیرد. به گونهای که برخی از خانوادهها با دیدن کودکی که در حوزهای بهصورت حرفهای کار خاصی را انجام میدهد با بیان حرفهایی نامناسب و شاید تحقیرآمیز باعث مقایسه و تحریک کودکشان به انجام این حرکات میشوند و او تلاش میکند تا با همسان و همانندسازی خودش را مطرح کند و همین مسأله باعث میشود تا کودک به سبب ناآشنایی با فنون و ریزه کاریهای یک حرکت اتفاق ناگواری را به وجود آورد که نمونه بارز آن هم فوت سهیل 12 ساله بابلی است که تلاش کرده یکی از کارهای آکروباتیک برنامه عصر جدید را تقلید و خودش را تسلیم مرگ کند.
از اینرو خانوادهها باید به این مسائل توجه کنند و از مقایسه مستقیم یا غیرمستقیم فرزندشان با اجراکنندگان در برنامههای استعدادیابی بپرهیزند.
ماجرای تیراندازی به راننده نماینده مجلس
گروه حوادث: بهدنبال مجروح شدن راننده یکی از نمایندگان مجلس با شلیک گلوله، پلیس تهران بزرگ توضیحاتی در این باره ارائه کرد. حدود ساعت 21 شامگاه یکشنبه صدای شلیک چند گلوله در خیابان لبافینژاد واقع در منطقه ولیعصر باعث وحشت ساکنان شد. نخستین بررسیها نشان میداد که راننده حجتالاسلام احمد سالک نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی با شلیک گلوله داخل خودروی پرشیا مجروح شده است. مرکز اطلاعرسانی پلیس تهران بزرگ در این باره گفت: بررسیها نشان میداد گلولهها توسط راننده خودرو پژوپارس که در کنار خیابان پارک بوده شلیک شده است. براساس این گزارش نماینده مردم اصفهان در زمان حادثه برای مصاحبه با یکی از شبکههای صداوسیما رفته و در محل تیراندازی حضور نداشته و راننده وی که زخمی شده نیز با هماهنگی اورژانس به بیمارستان انتقال یافته است. برخی گزارشها بهنقل از راننده این نماینده حاکیاست که چند موتورسوار قصد سرقت کیفی از داخل خودرو و درگیری با وی را داشتهاند که او مجبور به استفاده از اسلحه شده است اما تیر کمانه و به پای خودش اصابت کرده است. در این ماجرا سرقتی نیز رخ نداده است و موتورسواران نیز متواری شدهاند.
قاتلی که عاشق موتورسیکلت بود
گروه حوادث/ پسر نوجوان که یک کارتن خواب را به قتل رسانده بود پس از معرفی خود به پلیس جزئیات جنایت را بازگو کرد. به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، ساعت 2 بعد از ظهر 23 تیر، پسر جوانی به کلانتری مشیریه رفت و به یک قتل اعتراف کرد. وی گفت: صبح امروز با یک مرد کارتن خواب درگیر شدم و او را کشتم. با افشای راز این جنایت و تحقیقات از پسر نوجوان، به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت از آنجایی که عامل این قتل کمتر از 18 سال دارد پرونده او برای رسیدگی به دادسرای اطفال ارجاع شد.
گفتوگو با متهم
ریز نقش است و کم سن و سال نشان میدهد. کارگر چلوکبابی است. اما وقتی از مصرف الکل و کشیدن سیگار و خوردن قرص میگوید، تعجب میکنم.
مقتول را میشناختی؟
یک ماه قبل برای خریدن سیگار به دکه سر کوچه رفتم. مقتول آنجا ایستاده بود و از من هزار تومان پول گرفت تا جایی برود. دو مرتبه هم برای او غذا آوردم. در همین حد میشناختمش، البته به من گفته بود که پدر و مادرش فوت کردهاند و خواهرش هم بعد از ازدواج در یک آتشسوزی جانش را از دست داده است.
چرا او را کشتی؟
قصدم کشتن نبود. اصلاً فکر نمیکنم با ضربه چاقوی من کشته شده باشد. ساعت 11 شب 22 تیر در حالی که از دست خانوادهام عصبانی بودم و مشروب و چهار تا قرص آرامبخش هم خورده بودم برای خرید شارژ تلفن به سر کوچه رفتم. البته این را هم بگویم که من عاشق موتورسیکلت هستم و به مادر و ناپدریام گفتم که برایم یک موتورسیکلت بخرند اما آنها به خواسته من توجه نکردند.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
سر کوچه مقتول را به همراه زن و مردی دیدم. نمیدانم آن لحظه چه اتفاقی برایم افتاد که به سمت مقتول رفتم. به او گفتم برای چی سر کوچه ما ایستادهای و برای ناموس ما ایجاد مزاحمت میکنی. او گفت به تو چه ربطی دارد و من جواب دادم که الان به پلیس زنگ میزنم. با شنیدن حرف من زن و مردی که از مقتول مواد گرفته بودند به طرف خودروشان رفته و بدون آنکه پول مواد را حساب کنند آنجا را ترک کردند. مقتول حدود 70 گرم شیشه و 200 هزار تومان پول همراهش بود. او از اینکه مشتریهایش بدون پول رفته بودند ناراحت شد و بهدنبال من آمد و چند بار مرا صدا کرد بعد یقه مرا گرفت و ما باهم درگیر شدیم، او چاقویش را از جیبش بیرون آورد و من هم برای دفاع از خودم چاقویی که به همراه داشتم را از کمرم برداشتم.
همیشه چاقو به همراه داری؟
شبهایی که برای خرید شارژ و سیگار از خانه خارج میشوم به خاطر اینکه کارتن خوابها و معتادان اذیتم نکنند با خودم چاقو میبرم. یک ضربه به کتف او زدم و فرار کردم. مقتول 6 یا 7 قدمی دنبالم آمد و پایش به جدول خیابان گیر کرد و روی زمین افتاد.
کجا رفتی؟
در خیابانها میگشتم صبح به خانه برگشتم .مادرم پرسید پسر کارتن خواب را تو زده ای؟ گفتم آره. مادرم که رفت برایم غذا بیاورد متوجه شدم پلیس برای دستگیریام آمده با کمک مادرم از پشت بام فرار کردم و چاقو را هم در باغچه چال کردیم.
چه شد که خودت را معرفی کردی؟
برادرم گفت مادرمان را به خاطر همکاری در فرار من بازداشت کردهاند. به پیشنهاد برادرم به کلانتری رفتم و خودم را معرفی کردم. دلم میخواهد همین فردا صبح اعدامم کنند. من آدم بیماری هستم و از دو سال قبل هم بهخاطر بیخوابی دارو مصرف
میکردم.
سرقت با قمه نیم متری از رهگذران
گروه حوادث/ مرد جوانی که متهم است همراه با سه نفر از همدستانش سوار بر یک خودرو درخیابانهای تهران با قمه نیم متری از مردم سرقت میکردند صبح دیروز از زندان اصفهان به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری تهران منتقل شد تا محاکمه شود. بهگزارش خبرنگار حوادث«ایران»، دوسال پیش چهار مرد زورگیر با ربودن مرد جوانی اموالش را با تهدید قمه سرقت کرده و با ضرب وشتم او را در خیابان رودکی رها کردند.
یکی ازگشتهای پلیس که در همان حوالی حضور داشت با شنیدن سروصدای مردم خودروی این چهار سارق خشن راتحت تعقیب قرار داد تا اینکه بعد از یک ساعت تعقیب وگریز خودروی پراید سارقان متوقف و سه سرنشین آن دستگیر شدند اما یکی ازآنها که جثه کوچکتری داشت پا به فرار گذاشت.
سه سارق درپی بازداشت به اتهام سرقت مقرون به آزار محاکمه شدند، اما فرید 25ساله که تنها متهم متواری این پرونده بود بعد از گذشت دوسال در ندامتگاه مرکزی اصفهان شناسایی شد و در حالی که به اتهام انجام سرقتهایی که در اصفهان مرتکب شده بود یکسالی از دوران محکومیت خود را سپری میکرد این مرد صبح دیروز اززندان اصفهان به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی دلداری و با حضور قاضی ملکی منتقل شد و پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه یکی از شاکیان که مرد 30سالهای بود گفت: من در خیابان جیحون تهران بهعنوان مسافر سوار خودروی پراید سفید رنگ شدم اما سه مرد که سرنشین خودرو بودند با تهدید چاقو مرا مورد ضرب وشتم قرار دادند آنها کیف پول ،گوشی تلفن وساعتمچی مرا دزدیدند و حوالی خیابان رودکی رهایم کردند شاکی دیگر پرونده که مرد میانسالی بود در اظهاراتش گفت: روزحادثه من در یکی از خیابانهای شرق تهران درحال عبور بودم که ناگهان مرد جوانی مقابلم ایستاد وبا قمه وتهدید به مرگ گوشی وهر چه در جیب داشتم را به سرقت برد. سپس متهم پرونده به نام فرید 25ساله پای میز محاکمه ایستاد گفت: من اتهامام را قبول ندارم.
در زمان وقوع سرقتها در تهران نبودم و در اصفهان حضور داشتم.
این متهم که چند هفته پیش در زندان اصفهان دست به خودکشی زده اما با تلاش تیم پزشکی نجات یافته بود در شرح زندگی اش گفت: برادرم چهار سال پیش پدرم را به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر باچاقو کشت.
از نوجوانی معتاد شدم. در اصفهان به خاطر بیپولی وبیکاری دست به دزدی میزدم اما حاضرم قسم بخورم در سرقتهایی که در پرونده امروز مطرح است من شرکت نداشتم. متهمان دیگر برای اینکه جرم خود را سبک کنند مرا شریک خود معرفی کردند. پس از اظهارات متهم قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.
ادعای عجیب برای یک جنایت
گروه حوادث/ چند روز قبل خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر اینکه مردی تحصیلکرده در شهرستان جم دختر 7 ساله خود را خفه کرده بود. این مرد در بازجوییهای پلیسی مدعی شد برای رستگاری دخترش او را به قتل رسانده است.وی گفته بود: دخترم پارمین را به اندازه تمام دنیا دوست داشتم، ساعت ۸ شب از خانه بیرون آمدیم تا برایش مرغ مینا بخرم یک ساعت بعد او را در بغلم خفه کردم تا از این دنیا آزاد شود و به بهشت برود! متهم که مهندس بوده و در یکی از شرکتهای زیر مجموعه پتروشیمی عسلویه کار میکرد در حال حاضر بهمنظور تکمیل تحقیقات در اختیار پلیس آگاهی است. این در حالی است که همسر وی مدعی شده شوهرش مبتلا به بیماری اعصاب و روان بوده است. برای بررسی کارشناسانه این فاجعه هولناک با فرشید یزدانی، کارشناس حوزه رفاه و سیاستگذاری اجتماعی و فعال حقوق کودک
صحبت کردیم.
آموزش فرزند پروری جدی گرفته شود
فرهنگ مراجعه به روانشناس و روانپزشک در کشور ما نه تنها نهادینه نشده بلکه باعث ایجاد برچسبها و نگاههای معنادار از سوی اطرافیان میشود از اینرو بسیاری از افرادی که یا خود یا اطرافیانشان با قاطعیت میدانند که دچار مشکلات روحی و روانی هستند تمایلی به مراجعه به پزشک متخصص ندارند. بحث دیگر هزینه بالای مراجعه به روانشناسان و مشاورانی است که میتوانند در بسیاری از مواقع راهگشای فجایع انسانی باشند و بیمهها هم اغلب چنین هزینههایی را تأمین نمیکنند. ضمن اینکه مراجعه به پزشک باید با رضایت خود بیمار صورت گیرد و در بسیاری از مواقع به خاطر همان نوع نگاه خاص یا تنشهای احتمالی در مواجهه با موضوع افراد چندان پیگیر ماجرا نیستند و تا فاجعهای رخ ندهد یا اتفاق تلخی نیفتد کسی بهدنبال رفع آن نمیرود. بحث آموزش فرزندپروری هم از جمله مباحثی است که در کشور ما جدی گرفته نمیشود چه بسا اگر در خصوص فرزند پروری نیز همانند آزمایشها و کارگاههای آموزشی پیش از ازدواج کلاسهایی برگزار شود و مشاورههای لازم داده شود، هم صلاحیت داشتن فرزند تأیید میشود و هم والدین با چشم و گوش بازتری در مسیر تولد و رشد فرزندانشان گام برمی دارند.
در مورد قتلی که از سوی پدر خانواده صورت گرفته و دختر 7 سالهاش را با قصد خرید مرغ مینا از خانه خارج و بعد او را خفه کرده تا به زعم خودش به بهشت برود هم میتوان گفت او مصداق بارز یک بیمار روحی - روانی است که اگر بموقع به مشاور و روانشناس مراجعه میکرد قطعاً شاهد وقوع چنین وقایع تلخی نبودیم. اما به احتمال زیاد این پدر خودش را فرد سالمی میدانسته و هیچ گاه فکر نمیکرده که باید به پزشک اعصاب و روان مراجعه کند و اطرافیان او هم بهدلیل تابویی که در مورد بیماران روحی - روانی وجود دارد از گفتن و پیگیری این موضوع سرباز زدند و فاجعهای به این تلخی به وجود آوردهاند. به هرحال نباید نگاه و پیگیری در خصوص درمان بیماری روانی
تابو باشد.