من، طارق، یک فلسطینیِ آزادم

خانه دوست کجاست

شهید «طارق عزالدین» چند روز قبل از شهادتش در گفت‌وگویی با یکی از خبرگزاری‌های ایرانی، از آرزوهای خود برای امت اسلامی گفته بود.

دیدار در قدس و تهران بدون محدودیت 
او جمله‌ی خود را این‌گونه آغاز کرد: «به یاری خدا ما در قدس و تهران بدون محدودیت با هم ملاقات خواهیم کرد. مردم فلسطین، دوستان و دشمان‌شان را فراموش نمی‌کنند و تفاهمات بین مسلمانان بیشتر از اختلافات آنان است.»
 شهید عزالدین در پاسخ به پرسشی درباره زادگاهش، گفت: «من از اهالی جنین هستم و به غزه تبعید شدم و گاهی به‌شوخی می‌گویم من آمده‌ام تا برای خدا و غزه شهید شوم. مردم غزه، جوانمرد و بزرگوار ‌هستند اما ‌با این‌که آرزویم شهادت است، دوست دارم اول، آزادی فلسطین را ببینم و بعد شهید شوم.»

فلسطینیِ آزاد
رژیم صهیونیستی، شهید عزالدین را به دلیل نقش‌آفرینی در هدایت عملیات شهادت‌طلبانه «حضره» به حبس ابد محکوم کرد. در آن هنگام که اسرائیل بر ضد او مطالبی را منتشر کرده بود، مصاحبه‌ای انجام داد که از او پرسیده شد: «چرا بعد از خواندن «جملات اسرائیلی‌ها علیه خودت» لبخند می‌زنی؟ او پاسخ داد: «چون من به عنوان یک فلسطینی، آزادم و در حصار دیوارها محدود نخواهم شد.» او بر امید خود به مقاومت تأکید می‌کرد و روزی امیدش به واقعیت تبدیل شد و مقاومت توانست با اسیر کردن «گلعاد شالیط» سرباز صهیونیست و معاوضه او با تعدادی اسیر فلسطینی، فرمانده طارق را آزاد کند. 

آخرین دیدار
دکتر «رأفت حمدونه» از نزدیکان شهید طارق عزالدین و مدیرکل دفتر امور زندانیان و آزادگان و روزنامه‌نگار می‌گوید: «یک هفته یا کمی بیشتر قبل از شهادت طارق، آخرین روز و آخرین لحظه از گفت‌وگوی من با آن مرد خستگی‌ناپذیر بود، در آن هنگام، طارق به همراه همسر و فرزندانش میار و علی به دیدار ما آمدند. مادرم که او را خیلی دوست داشت، فرقی بین او و فرزندانش قائل نبود و با وجود بیماری هر از چند گاهی به خانه‌اش می‌رفت. در آن شب زیبا، کلی خندیدیم و حرف زدیم و خاطرات را زنده کردیم، میار و علی هر از چندگاهی پیش ما می‌آمدند، من هرگز آن لبخند معصومانه میار و علی را فراموش نکرده‌ام و نخواهم کرد. یاد روزی افتادیم که او به سرطان مبتلا بود. عزم راسخ و اعتماد به نفس زیادش در بهبودی را به یاد آوردیم. زمانی که او و دوستانش را نزد مادرم که زیر درخت زیتون نشسته بود، بردم و او به مادرم گفت: «یادت باشد حاج‌خانم که بارها و بارها نزد تو آمده‌ام و ان‌شاءالله بهبود خواهم یافت و باز یکدیگر را خواهیم دید. او با تمام صبر و اراده و توکل به خدا با مرگ مبارزه می‌کرد. کنفرانسی را در بیمارستان الرنتیسی در محله النصر را به یاد آوردم که در آن، پزشک معالج وی اعلام کرد جانش در خطر جدی است و با توجه به وضعیت سلامتی‌اش بیشتر از دو ماه زنده نخواهد ماند. خود شهید در آن زمان، نشست خبری «رادیو صدای زندانیان» را گوش می‌داد که او را مهم‌ترین بنیانگذار آن می‌دانند.»
وارد اتاقش شدم و گفتم: «ابومحمد! گفت‌وگو را شنیدی؟»
پاسخ داد: « مرگ و زندگی در دست خداست، دوست من! بیماری آدم را نمی‌کشد بلکه مرگ برای هرکس نوشته شده است. هر چه می‌گویند بگویند؛ زندگی در دست خداست.»
 او از نظر بدنی ضعیف بود، اما به بهبودی و زندگی خود اطمینان داشت. از طرفی وقتی بعد از بهبودی در اوج قدرت بدنی خود بود، هر لحظه یاد شهادت می‌افتاد. طارق فردی خندان، سخت‌کوش و سرسخت بود که اصرار داشت هر جا که هست، موفق شود. ایستگاه رادیویی، خانه دوم او و کارمندان آن‌جا مانند خانواده‌اش بودند. او حتی محل سکونت خود را در همان برج «الجلاء» که در جنگ ۲۰۲۱ میلادی رژیم موقت صهیونیستی علیه غزه ویران شد انتخاب کرد و همیشه آنجا حضور داشت. شروع کارش و ابتدای تأسیس، با آزادی او در مبادله تاریخی «وفاء الاحرار» در سال 2011 میلادی همراه بود. او به دلیل فضای محدود و برخی مسائل امنیتی، دفتر نداشت و زیر فشار شدید کار می‌کرد و همواره پذیرای زندانیان آزادشده و خانواده‌های زندانیان بین دفاتر و استودیو بود.

وحدت ملی، کانون تفکر فرمانده
وی شعار وحدت ملی را در رادیو، جزء تبلیغات خود قرار داد و رادیو را به‌صورت مستقل و بدون جناح‌بندی به صدای همه زندانیان تبدیل کرد. طارق دیدی فراتر از پیام رسانه‌ای داشت. فرمانده طارق بنا به شهادت همکارانش‌، اولین کسی بود که در محل کار حاضر می‌شد و آخرین نفری بود که از آنجا به خانه برمی‌گشت.
 شهید طارق از شدت کار حتی همکارانش را خسته می‌کرد اما آنها خوشحال بودند، زیرا او را دوست داشتند و می‌خواستند به این امر انسانی، اخلاقی و ملی تعلق داشته باشند و با وجود خستگی با او صادقانه کار کردند. او رادیو صدای زندانیان را به یک ایستگاه رادیویی رقابتی تبدیل کرد. صدای او توانست به جنین و شمال دور برسد و طرفدارانش در جنوب نوار غزه تا العریش به او گوش می‌دادند.
 وی برای بخش اسرا، کارمندانی که خودش بر اساس شایستگی انتخاب کرده بود استخدام کرد و بر میهن‌پرستی بدون جانبداری تأکید می‌کرد، او صدای اسرا، صدای آرمان فلسطین و صدای وحدت ملی بود. متوجه نشدم که آخرین دیدارها در آن لحظات زیبا بوده است و به ذهنم خطور نکرد که اصرارش برای دیدار، آخرین خداحافظی باشد و آن قدم‌ها از در خانه تا کنار خودرو، آخرین قدم‌های او پیش از عروج به آسمان است. به امید دیدار مجدد ما نزد پروردگارمان.

منابع:
• قناة العالم، مراسلةالعالم تسرد قصة لقائها بالقیادی الذی استشهد فی غزة، ۹ می‌۲۰۲۳.م
• فتح‌مدیا، الشهید المحرر طارق عزالدین والوفاء للمعتقلین..، ۱۱ می‌۲۰۲۳.م
• کد خبر: 85106510، آخرین گفته‌های فرمانده جهاد اسلامی فلسطین به «ایرنا» پیش از شهادت در غزه، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
 

جستجو
آرشیو تاریخی