گزارش تحلیلی «ایران» درباره راهبرد ضدامنیتی دولتهای متخاصم ایران در افغانستان
ردپای موساد در ناامنیهای اخیر افغانستان
امیر فرشباف
روزنامه نگار
حدود پنج سال پیش، رهبر معظم انقلاب در جلسه درس خارج خود، نکاتی را درباره نقش امریکا در انتقال داعش از سوریه و عراق به افغانستان و تحلیل ماهیت و اهداف این موضوع بیان کردند. ایشان در جلسه درس خارج خود در تاریخ 10 بهمن سال 1396 این مسأله را این طور خاطرنشان کردند:
«همان دستهایی که با ایجاد داعش، آن را ابزاری برای ظلم و جنایت علیه مردم در سوریه و عراق قرار داد، امروز پس از شکست در آن مناطق بهدنبال انتقال داعش به افغانستان هستند و کشتارهای اخیر در واقع آغاز همین نقشه است. برای تروریستهای مورد حمایت امریکا، شیعه و سنی فرق نمیکند و مردم غیرنظامی اعم از شیعه و سنی هدف آنها هستند. امریکا بهدنبال آن است که این منطقه روی خوش نبیند و دولتها و ملتهای منطقه به خود مشغول باشند تا به فکر معارضه با عامل خبیث استکبار یعنی صهیونیسم نیفتند.
امریکاییها خود عامل اصلی ناامنی در افغانستان هستند و کشتارهایی که به اسم مذهب در این منطقه از حدود بیست سال قبل انجام گرفت، مستقیم یا غیرمستقیم به وسیله عوامل امریکا بود و اکنون نیز بهدنبال آن هستند که با ایجاد ناامنی، اهداف سیاسی و اقتصادیشان را پیش ببرند. لعنت خدا بر استکبار و عوامل آن و بر رژیم خبیث و جنایتکار صهیونیستی و امریکا که اینگونه مسلمانان را نابود میکنند».
آنچه امروز در حوادث خونبار افغانستان میبینیم، وقوع و ظهور همان پیشبینی رهبر انقلاب است. دولت امریکا آنقدر برنامه خروج از افغانستان را به تأخیر انداخت تا از دو موضوع اطمینان حاصل کند؛ نخست، اطمینان از خلأ قدرت در افغانستان و دوم، انتقال و استقرار داعش در خاک این کشور. به لحاظ زمانی نیز اکنون که امریکا از جهت نظامی از افغانستان خارج شده، بهترین زمان برای آغاز عملیات تروریستی داعش است. از سوی دیگر، ترتیبات امنیتی و نظامی در فلسطین اشغالی، صورت جدیدی به خود گرفته و دولت صهیونیستی هم از جهت افکار عمومی و هم به لحاظ عملیاتی در تنگنای بیسابقهای قرار گرفته و تاریخ نشان داده که فرافکنی رسانهای و تغییر میدان و زمین بازی پس از شکست، یا همان راهبرد «جنگ در میان جنگ ها» و بهرهبرداری از منازعه در مناطق دیگر، یکی از راهبردهای سنتی صهیونیستها -لااقل از سال 2006 به بعد- بوده است و به نظر میرسد رژیم صهیونیستی در حال بازطراحی و عملیاتی کردن این راهبرد و سرایت درگیری به شرق ایران باشد. به تعبیر دیگر، دولت امریکا فارغ از سیاست قتل عام شیعیان افغانستان و ایجاد ناامنی در شرق کشور، قصد دارد خود را بهعنوان یگانه ضامن امنیت افغانستان القا کند و از سوی دیگر نیز صهیونیستها در فلسطین اشغالی، با چالشهای امنیتی و اجتماعی عمیق و بنیادینی مواجه هستند؛ از سیر معکوس مهاجرت گرفته تا تحول الگوهای مبارزه مانند گسترش دامنه مقاومت از غزه به کرانه باختری و درون سرزمینهای اشغالی یا تجدید شیوههای عملیاتی مانند استفاده از بالنهای آتشزا و رویارویی مستقیم با صهیونیستها.
چند نکته در مورد وجوه مختلف روانی و میدانی حوادث کنونی افغانستان وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود. یکی از وجوه مهم این سلسله عملیات تروریستی در افغانستان، صدور بیانیههای متعدد از سوی مراجع و شخصیتها و نهادهای اسلامی بود، مانند بیانیه محکومیت آیتالله سیستانی در عراق یا بیانیههایی از عربستان و بحرین و سایر مناطق اسلامی که این حوادث را محکوم کردند. در بند پایانی بیانیه آیتالله سیستانی آمده است که «با توجه به شرایط کنونی کشور عزیز افغانستان، از همه برادران و خواهران ایمانی مؤکداً میخواهیم برای جلوگیری از تکرار اینگونه فجایع دردناک، بیش از پیش احتیاط و هوشیاری را مراعات کرده و همکاری لازم را با متصدیان حفظ امنیت اجتماعات مبذول دارند». در این بند مردم افغانستان به دو موضوع فراخوانده شدند؛ نخست، احتیاط و هوشیاری نسبت به تهدیدات و دیگری، همکاری با متولیان برقراری امنیت که هر دو امر دلالت بر استمرار تهدیدات امنیتی و عدم ثبات در افغانستان دارند.
به لحاظ میدانی چند رخداد و نشانه وجود دارد که میتواند در فهم و تحلیل حوادث مذکور راهگشا باشد. عملیات تروریستی در داخل خاک سیستان و بلوچستان که منجر به شهادت یکی از نیروهای سپاه پاسداران شد، در کنار حمله تروریستی در بلوچستان پاکستان که به کشته شدن سه نظامی این کشور منجر شد، دو رخداد مشابهی هستند که اگر آنها را در کنار دستگیری سه جاسوس موساد توسط وزارت اطلاعات در جنوب شرق کشور و تنشهای مرزی اخیر میان سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان ملاحظه کنیم، میتوانیم به ماهیت راهبرد ضدامنیتی دولتهای متخاصم و وجوه و اهداف آن برای شرق و جنوب شرق ایران پی ببریم. همچنین میتوان به رخدادهایی مانند قتل دو شهروند گنبدی و متعاقب آن، حمله تروریستی به سه روحانی در حرم رضوی و دامنه رسانهای آنها، به مثابه مصداق عملیاتی سیاست طایفهگرایی و تنش آفرینی مذهبی توسط دولتهای معارض اشاره کرد.
ناامنی در شرق و جنوب شرق کشور -چه اگر بهعنوان راهبرد بلند مدت و چه اگر بهعنوان راهبرد کوتاه مدت ملاحظه شود- دو پیامد دیگر میتواند برای کشور داشته باشد و آن به مذاکره ایران در دو میدان باز میگردد؛ یکی به مذاکرات رفع تحریمها و دیگری به مذاکرات ایران و عربستان در عراق. ناامنی در بخش شرقی کشور و بروز تنش با همسایگان، در هر دو روند مذاکرات مذکور میتواند تأثیر سلبی داشته باشد. بدین توضیح که در صورت ناآرامی و تنش در مرزهای شرقی و در کل، در هر نقطهای از کشور، میتواند در سرنوشت مذاکرات تأثیر منفی بگذارد و تجربه تاریخی ما نشان میدهد که امریکاییها در مقاطع مختلف مذاکره، برای بروز آشوب در کشور و تداوم آن سرمایهگذاری کردهاند که نمود و ردپای آن را در دو رخداد میتوان دید؛ یکی، در اغتشاشات سال 88 و دیگری، آشوب سال 98. در مورد مذاکرات عراق نیز باید به این موضوع اشاره کرد که دولت سعودی هرچند از سیاستهای توسعه طلبانه خود بهدلیل شکست در چند میدان از جمله سوریه ، یمن و... و واگذاری پرونده این کشورها به همپیمانان و حتی رقبای خود، دست کشیده است؛ اما در افغانستان و پاکستان، بهدلیل سرمایهگذاری مذهبی و ترویج اندیشههای تکفیری از طریق احداث حوزههای علمیه وهابی پرور، سعی در حفظ نفوذ سنتی خود دارد و میتواند از اهرمهای ایدئولوژیک برای فشار به ایران در مذاکرات استفاده کند.
در کنار تحولات میدانی، باید به عملیات روانی رسانههای معاند با انقلاب اسلامی نیز در این طرح کلی اشاره کرد. عصبانیت شبکه ایران اینترنشنال -وابسته به دربار سعودی- از دستگیری سه جاسوس موساد در بلوچستان را باید در همین زمینه تحلیل کرد.
میهمان ایران اینترنشنال رحیم بندویی - ساکن لندن و از اعضای شورای مرکزی حزب موسوم به مردم بلوچستان که سابقه همکاری با احزاب تجزیه طلب در کردستان را نیز در کارنامه دارد- در بخش خبری این شبکه سعودی مدعی شد وقایع اخیر در بلوچستان، محصول تسویه حساب وزارت اطلاعات و سپاه است و دلیل آن هم این است که «مردم بلوچستان به اسناد طبقهبندی شده دسترسی ندارند»! گزاره «اختلاف و موازی کاری میان وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه» یکی از روندهای سنتی و البته نخ نما شده عملیات روانی رسانههای ضدانقلاب است که در این مورد نیز به طرز شتابزده و متناقضی بازنمایی شد.
بندویی در حالی مدعی شد که سپاه سه نفر را در بلوچستان دستگیر کرده که متولی دستگیری این سه جاسوس موساد، وزارت اطلاعات بوده و این موضوع هم به طور رسمی توسط وزارت اطلاعات اعلام شد و از سوی دیگر، اینکه عاملان حمله تروریستی به نیروهای سپاه از اشرار مسلح بلوچستان بودند که بنا به گفته معاون امنیتی انتظامی استانداری، محرز شده است. تصویر دیگری که همواره پس از بروز حملات تروریستی در افغانستان به نحو رذیلانهای توسط رسانههای ضد انقلاب بازنمایی میشود، گزاره «شراکت ایران و طالبان در ریختن خون مردم افغانستان» است که بدون اشاره به نقش دولتهای متبوع این رسانهها در حدوث و بقای تروریسم و انتفاع این دولتها از ناامنی و خونریزی در منطقه، بار مسئولیت این حوادث خونبار را به عهده ایران میافکنند.
اصلیترین توصیه مشفقانه دولت جمهوری اسلامی ایران به هیأت حاکمه افغانستان برای پیشگیری و مقابله با وقوع و تکرار حوادث تروریستی که تعداد آنها در حال افزایش است، تلاش برای برقراری همدلی و وفاق ملی در جهت تشکیل دولتی فراگیر و هوشیاری و پرهیز نسبت به سیاستهای طایفه گرایانه دولت امریکا و رژیم صهیونیستی است. در این میان، آنچه بر نگرانی ایران میافزاید، صرف نظر از حوادث و رخدادهای امنیتی مذکور، تحرکات مقامات سیاسی دولتهای متخاصم از جمله انگلستان است. بهعنوان نمونه میتوان به دیدار وزیر خارجه هیأت حاکمه موقت افغانستان با هیوگو شارتر نماینده انگلیس در امور افغانستان در قطر اشاره کرد که با توجه به سوءسابقه تاریخی دولت انگلستان نسبت به افغانستان و ایران و عدم توانایی دولتهای متخاصم مذکور در انجام عملیات نظامی علیه ایران و روی آوردن به سیاستهای مخفیانه ضدامنیتی، تروریستی، قومیتی و مذهبی، این نگرانیها باید جدی گرفته شوند.
آنچه میتوان در پایان بهعنوان جمعبندی ذکر کرد این است که در تحلیل نهایی حوادث اخیر، دولت امریکا را باید بهعنوان حلقه اتصال رخدادهای مجاور دانست؛ چرا که در تمام ساحتها و لایههایی که ذکرشان گذشت، مستقیم یا غیرمستقیم میتوان نقش امریکا را ملاحظه کرد؛ از انتقال و استقرار داعش در افغانستان، تا تلاش برای سرنگونی عمران خان در پاکستان و تحرکات موساد و وزارت خارجه انگلیس و تلاش رسانهای برای تصویرسازی علیه ایران و تطهیر امریکا، همگی دلالت بر راهبرد جدید ضدامنیتی امریکا و اتباعش در جهت ایجاد، گسترش و تعمیق ناامنی در شرق کشور دارد.