گزارش «ایران» از چالشهای مردم و کودکان خیابان
بن بست «ترحم ـ تکدیگری»
پرستو رفیعی
خبرنگار
پدیده کودکان کار یکی از پیچیدهترین مسائل اجتماعی و البته دردناکترین موضوعاتی است که تاکنون پس از اجرای چند ده طرح سامان دهی همچنان در جامعه دیده میشود. گره کوری که انگار خیال گشوده شدن ندارد و هر از چندگاهی با شکلی جدید در جامعه خودنمایی میکند. کودکانی که باید در خانه همراه اعضای خانواده خود در امنیت زندگی کنند و درس بخوانند حالا اما به جبر، عطای درس خواندن را به لقایش میبخشند و در سرما و گرما در خیابانهای بیرحم و پرخطر شهر قدم میزنند تا شاید در تأمین معیشت خانواده نقشی هرچند کوچک بازی کنند.
نانآوران کوچکی که روزی دستفروشی میکردند حالا در کسوتی جدید تلاش میکنند به خانواده خود کمک کنند. بسیاری از این کودکان بهصورت تنها یا گروهی در فروشگاهها یا سوپرمارکتها از مردم درخواست کمک میکنند. درخواست خرید یک بسته نان که پس از چند دقیقه به آن تهیه پنیر، برنج و روغن و گاهی کیک و بیسکویت هم اضافه میشود. کمکهایی که در بیشتر مواقع حس خوب ناشی از انجام آن با افزایش تعداد درخواست کنندگان به سردرگمی تبدیل میشود. از سوی دیگر دیده میشود که این کودکان یا پدر و مادرشان همین اجناس را با قیمت کمتر به فروشنده بازمیگردانند و اصلاً این اقلام بر سر سفره کودکان نمیرود. کارشناسان معتقدند این رفتار نوعی تکدیگری محسوب میشود که پس از شیوع کرونا و عدم خرید مردم از این کودکان افزایش یافته است.
خانم بهرامی یکی از افرادی است که در مواجهه با دختربچهای برایش نان و برنج و چند قلم جنس دیگر خریده است. او میگوید: بعد از خرید اجناس مورد نیاز برای آن کودک حس خوبی داشتم اما هنوز از مغازه خارج نشده بودم که با کودک دیگری مواجه شدم که همین درخواستها را داشت. برای او و کودک سوم هم خرید کردم و با وجود صرف هزینه بالا حس خوبی داشتم اما وقتی کودک چهارم در مقابلم ظاهر شد احساس کردم آنها تعداد بیشتری هستند و من نمیتوانم برای همهشان خرید کنم.
او ادامه میدهد: هنگامی که کودک چهارم مسافت طولانی با من آمد و درنهایت مشت و لگدی نثارم کرد ترس در جانم رسوخ کرد و به این موضوع فکر میکردم که نحوه برخورد صحیح با این کودکان چیست؟
کمک کردن یا کمک نکردن؛ مساله این است!
گروهی معتقدند نباید به این کودکان کمک کرد چون کمکهای شهروندان به عادی شدن این معضل و تبدیل شدن آن به یک عادت رفتاری در جامعه کمک میکند و این کمکها به کودکان نمیرسد و عواید آن نصیب فردی میشود که او را راهی خیابان کرده است. گروهی دیگر اما معتقدند کمک نکردن به این کودک او را در شرایط بدتری قرار میدهد و شاید حتی باعث آسیب او از سوی فردی شود که او را مجبور به کار در خیابان میکند. اما بهراستی در مواجهه با این کودکان چه باید کرد؟
اگر شهروندان به کودکان خیابان کمک نکنند آنها چه کنند؟
مروئه وامقی روانپزشک و پژوهشگر حوزه کودکان با تأکید بر اینکه آنچه باعث ایجاد و گسترش پدیده کودکان خیابانی میشود کمک مستقیم مردم به آنها نیست به «ایران» میگوید: فقر اقتصادی مهمترین عامل حضور کودکان در خیابانهاست. در حقیقت پدیده کار کودکان و حضور آنها در خیابان برای کسب درآمد در سایه عواملی در سطوح اقتصادی کشور بهوجود آمده است. به عبارت دیگر ظرفیت اقتصادی کشور از اواخر دهه هفتاد به بعد سبب شد گروههای محرومتر جامعه که به دلایلی قادر به کسب درآمد کافی نبوده و نیستند و از حمایت کافی برای زندگی عادی نیز بیبهرهاند به ناچار به مشاغل و فعالیتهایی برای کسب درآمد روی آورند که گروههای دیگر جامعه تن به آنها نمیدهند. در این خانوادهها حتی کودکان از تحصیل محروم شده به کار و کسب درآمد وادار میشوند.
او ادامه میدهد: متأسفانه در سالهای اخیر شاهد افت وضعیت اقتصادی کشور و افزایش تعداد افراد زیر خط فقر هستیم. بنابراین پدیدههایی مانند کارکودکان در خیابان به شکلهای جدید امری اجتنابناپذیر است. البته در میان کودکان ایرانی که بهدلیل فقر اقتصادی و یا مسائل اجتماعی و فرهنگی خانواده وارد خیابان میشوند گروه کوچکی از کودکان هم هستند که شیوه زندگی آنها این گونه است. اما با توجه به اینکه عموم این کودکان براساس مطالعات متعدد بهدلیل فقر اقتصادی وارد خیابان میشوند اگر ما شهروندان درصدد کمک به آنها برنیاییم این کودکان باید چکار کنند؟
این پژوهشگر حوزه کودکان میافزاید: همواره در میان آمارهایی که از کودکان کار خیابان اعلام میشود بیشترین آمار مربوط به کودکان افغانستانی است. چون بیشترین گروه مهاجرین در کشور ما از افغانستان هستند. این گروه مهاجرین وقتی وارد کشور میشوند از حمایتهای زیادی برخوردار نیستند بخصوص اگر غیرقانونی وارد کشور شده باشند. از سوی دیگر بهدلیل ناتوانی در انجام مشاغل تأمینکننده زندگی مطلوب نه تنها تن به مشاغل کم درآمد میدهند، بلکه کودکان خود را راهی خیابانها میکنند تا در تأمین هزینه معیشت به آنها کمک کنند. البته در همه شهرهای کشور شرایط اینگونه نیست و برخی شهرها اصولاً مهاجر افغانی ندارند اما کودک خیابانی ایرانی در خیابان حضور دارد.
او با اشاره به اهمیت نحوه مواجهه افراد جامعه با این پدیده تصریح میکند: این کودکان با اصرار و فشار تلاش میکنند شما را به خرید ملزم کنند. چون سطح شناخت آنها بهدلیل کودک بودن مناسب نیست و در شرایط خوبی هم بزرگ نشدهاند از اینرو ممکن است از روشهایی استفاده کنند که از نظر ما خیلی پسندیده نباشد. از اینرو توصیه میکنم صرف نظر از اینکه میخواهید به آنها کمک کنید یا نه، رفتارتان با این کودکان انسانی باشد. چون آنچه بیش از هر چیز به این کودکان صدمه میزند این است که شما بهدلیل رفتار و سماجت با آنها برخوردهای طردکننده، تحقیرکننده و حتی خشن داشته باشید.
وامقی میگوید: کمک به کودکان خیابان میتواند بهصورت مستقیم و خرید جنس باشد و یا به شکل حمایت از نهادهایی باشد که به این کودکان و خانوادههای آنها کمک میکنند. در واقع اگر کمک مستقیم به کودکان و خرید اجناس برای آنها را درست نمیدانیم میتوانیم از طریق نهادهای حمایتی به کودکان کمک کنیم. به عقیده من شاید مهمترین کاری که بتواند در شرایط فعلی به این کودکان کمک کند این است که هموطنان آستین بالا بزنند و سازمانهایی را که در این زمینه کمک میکنند حمایت کنند تا شاید بخشی از مشکلات کم شود. طبیعی است که توان این سازمانها در حد مشکلات ناشی از مسائل اقتصادی نیست. با تغییراتی که در کشور همسایه افغانستان پیش آمده، گروههای جدیدی وارد کشور میشوند که واقعاً توان هیچگونه امرار معاش در کشور خود را نداشتهاند و نیازمند حمایت در کشور ما هستند. از اینرو شرایط سختی را می گذرانند و سازمانهای حمایتی غیردولتی تلاش میکنند به این افراد هم کمک کنند.
این روانپزشک میافزاید: برخی گمان میکنند این کودکان توسط سردسته باندها در خیابان به کار گمارده میشوند و درآمد آنها نیز عاید سردسته باند میشود دراین باره باید بگویم از سال 78 تا امروز بیش از 50 مطالعه کودکان خیابانی جمعآوری کردم و خودم شخصاً چند مطالعه درباره این کودکان انجام دادهام اما تاکنون چنین باندهایی را مشاهده نکرده ام. تنها گروهی که در آن ممکن است کار کودکان به شکل سازمان یافته اتفاق بیفتد زبالهگردی است. در سایر موارد گروههایی از بچهها به شکل خانوادگی و حتی محلهای کار میکنند.
او تصریح میکند: به هر حال راه اول این است که به طور اصولی وضعیت اقتصادی به سطحی برسد که نه تنها قادر باشیم علاوه بر اینکه مانع فروافتادن گروههایی از جامعه به سطوح پایینتر اقتصادی اجتماعی شویم بلکه بتوانیم آنهایی را که در این وضعیت هستند حمایت کنیم و مانع این شویم که کودکانشان را راهی خیابان کنند. در شرایط فعلی و تا کسب موارد گفته شده تنها راه، حمایت از این کودکان و خانوادههای آنها است.
مواجهه فردی با کودکان خیابان تیغ دولبه است
فرشید یزدانی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان کمک به این کودکان را تیغ دولبهای میداند که در هر صورت عواقب ناخوشایندی به همراه دارد.
او در این باره به «ایران» میگوید: مواجهه فردی با این موضوع تیغ دولبهای است که بخشی از آن احساس افراد جامعه است اما بخشی دیگر این است که کمک کردن پیامدهایی دارد و کمک نکردن هم میتواند کودک را در شرایط دشوارتر قرار دهد. در واقع اگر به این کودکان کمک کنیم ممکن است به نهادینه شدن و عادت شدن این رفتار که شکلی از تکدی گری است کمک کرده باشیم و اگر هم از کمک به آنها سر باز زنیم ممکن است کودک را در شرایط سخت و فشار زیاد قرار داده باشیم.
این فعال حوزه کودکان با اشاره به اینکه این امر بیش از آنکه کار کودکان باشد تکدیگری است، ادامه میدهد: درخواست کودکان در خیابانها برای تهیه اقلام در واقع نوعی تکدیگری است که نیاز به حمایت اجتماعی دارد. درواقع این نوعی تکدیگری متفاوت است که در بیشتر مواقع صاحب فروشگاه یا سوپرمارکت هم با کودک متکدی همکاری میکند. به همین دلیل معتقدم بیش از آنکه مردم بخواهند با کمکهای خود نقشی در رفع این معضل اجتماعی داشته باشند باید نهادهای مرتبط حمایتهای اجتماعی به گونهای ساماندهی و گسترش یابند که بتوانند از میزان وقوع این پدیده بکاهند.
او تصریح میکند: عمده این کودکان بهصورت خانوادگی در خیابانها حضور پیدا میکنند و این نشانه گسترش فقر در جامعه است. بنابراین باید تصمیمات کلانی در این حوزه گرفته شود و سیاستهای کلانی به اجرا درآید تا بتوان به مردم گفت که با مشاهده این کودکان به آنها کمک نکنید چون نهادهای حمایتی از آنها محافظت و حمایت خواهند کرد.
بــــــرش
مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان عنوان میکند: اگر دولت جدید رویکرد قدرتمندی در حوزه اجتماعی در پیش بگیرد و جهتگیری حذف فقر کودکانه را در حوزه اجتماعی تقویت کند میتواند گامهای مؤثری در این حوزه بردارد. در این راستا، باید برنامهای برای حل فقر کودکانه پیشبینی و بودجههای لازم اختصاص داده شود. این برنامهریزی باید مشارکتی باشد به این معنا که علاوه بر دستگاههای اجرایی، حمایتی و مراکز مردم نهاد و کارشناسان فعال در این حوزه باید افرادی از گروههای هدف یعنی خود این کودکان و خانواده آنها نیز در این برنامهریزی جامعهمحورمشارکت داشته باشند تا بتوان به نتیجه مطلوب دست یافت.
کودکان خیابان در انتظار حمایت
سید حسن موسوی چلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
فقر درجامعه ما درحال افزایش است. تحریمها یکی از مهمترین عوامل این افزایش به شمار میآید و شیوع بیماری کرونا در کشور نیز بر این مشکل دامن زده است. در حقیقت با افزایش فقر در جامعه هر روزه بر تعداد افراد زیر خط فقر افزوده میشود و بهدنبال آن کودکان بیشتری برای کمک به معیشت خانواده راهی خیابان میشوند.
نکته بعدی، نظام رفاه و تأمین اجتماعی کشور است. به این معنا که ما نظام شناسایی دقیقی از خانوادههای نیازمند نداریم گرچه بانک رفاه ایرانیان در این حوزه کمک کوچکی میکند اما این کافی نیست. از سوی دیگر برای همان تعداد اندک افرادی که در این زمینه شناسایی میشوند نظام رصد هوشمند با هدف توانمندسازی و ایجاد دسترسی به منابع خدمات اجتماعی وجود ندارد. منظورم از هوشمندی این است که رویکرد فعال داشته باشد و اگر فقیری شناسایی شد برای کمک به او اقدام شود. مشکل بعدی در نظام رفاه و تأمین اجتماعی کشور این نکته است که بهواسطه مشکلات اقتصادی، منابع مالی لازم برای حمایت از افراد شناسایی شده وجود ندارد یا کم است. متأسفانه در حال حاضر حتی افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی با وجود افزایش مستمری ماهانه از سوی دولت بازهم با مشکلات معیشتی متعددی روبه رو هستند.
در چنین شرایطی که بحرانهایی نظیر کرونا نیز بر مشکلات موجود دامن میزند با شکلهای متعدد و پدیدههای مختلفی در حوزه اجتماعی مواجه میشویم. شکلهای مختلف از تکدیگری، کار کودکان، کار زنان و سالمندان، استفادهها از افراد دارای معلولیت و حتی بیماران برای جلب کمک دیگران نمونههایی از این پدیدههای ناخوشایند و آسیب زای اجتماعی است.
لذا میتوان گفت در چنین شرایطی سیستمی که افراد بر مبنای آن از مردم جامعه کمک میگیرند تغییر مییابد و با شکلهای گوناگونی خود نمایی میکند. بهطوری که در حال حاضر حتی روش دیجیتالی هم بهوجود آمده و مشاهده میشود هراز چند گاهی در شبکههای مجازی یا اینستاگرام پیامهایی برای جمعآوری کمک برای افراد بیمار یا مستحق دستبهدست میشود.
یکی دیگر از اشکال دریافت کمک، حضور کودکان در خیابانها و درخواست آنها مبنی بر تهیه غذا و مایحتاج زندگی است. از آنجایی که معمولاً توصیه شده برای کمک به کودکان کار خیابان بهتر است برایشان غذا و مواد خوراکی تهیه کنید روش دریافت کمک از سوی بسیاری از این کودکان تغییر کرده و ما مشاهده میکنیم بسیاری از آنها در کنار فروشگاهها و سوپرمارکتها برای خرید برخی از اقلام ازمردم کمک میخواهند. حتی در پشت چراغ قرمز خیابانها از رانندگان خودروها دستمال کاغذی میگیرند که البته هیچ یک از این اقلام برای مصرف خود آنها نیست و اقلام را مجدداً به صاحب همان فروشگاه یا سوپرمارکت به قیمت پایینتر میفروشند یا حتی دستمال کاغذیها را در پکهای کوچکتر و جیبی آماده میکنند و میفروشند.
این پدیده مخصوص این روزها نیست و از گذشتهها وجود داشته، مثلاً به یاد دارم که در گذشته برخی از افراد با مراجعه به درِخانهها، اقلام مصرفی طلب میکردند و مردم به آنها آذوقه و مواد غذایی و حتی لباس میدادند. اما حالا شکل این پدیده تغییر کرده اما به نظر من ماهیت آن تفاوت چندانی با گذشته ندارد.
اما در مورد اینکه مردم جامعه در برخورد با این افراد باید چگونه رفتار کنند، واقعیت این است که تشخیص نحوه برخورد و رفتار سخت است. من خودم گاهی اگر آذوقه و مواد خوراکی همراه داشته باشم به این کودکان کمک میکنم اما در مورد کودکانی که در کنار فروشگاهها یا رستورانها میایستند و میخواهند برایشان اقلامی تهیه شود پیشنهاد میکنم که برایشان خرید نشود. چون این رفتار تبدیل به یک عادت و رویه در جامعه خواهد شد و عواقب ناخوشایند و جبرانناپذیری را بهدنبال خواهد داشت. در واقع بسیاری از کودکان به همین شکل و با همین شروع به مرور درگیر تکدیگری میشوند. چون این رفتار همان تکدیگری است که شکل آن تغییر کرده است.
بهنظر من بهترین راه کمک به این کودکان، این است که کمک خود را از طریق مراکز مردم نهاد و مؤسسات خیره معتمد به دست این کودکان و خانواده آنها برسانیم. در این صورت میتوانیم مطمئن باشیم که کمک ما با کمترین آسیب به فرد دریافت کننده کمک به دست او خواهد رسید و مشکلی از مشکلات معیشتی او رفع خواهد کرد.
در حقیقت حضور کودکان در خیابان و اشکال متعدد آن، موضوع بسیار پیچیدهای است و سازمانها و نهادهای اجرایی و حمایتی در حد توان خود فعالیتهایی را انجام میدهند اما بیش از این دیگر توان ارائه خدمات و انجام کار را ندارند.