ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روز گذشته مراسم افتتاحیه برگزار شد
آغاز اکران جشنواره مردمی عمار
فرهنگی: جشنواره مردمی فیلم عمار به ایستگاه دوازدهم رسید و شامگاه دیشب (18 دیماه) با برگزاری آیینی در تالار اندیشه حوزه هنری بهصورت رسمی افتتاح شد. در این مراسم از برگزیدگان بخشهای «فیلم ما»، «فیلمنامه»، «نماهنگ»، «پویانمایی» و «برنامه تلویزیونی» تقدیر شد. هیأت داوران این جشنواره در بخش فیلم ما، لوح افتخار این بخش را بهدلیل پژوهش و پیگیری خوب و استفاده از آرشیو مناسب، توسط گروهی نوجوان، با وجود سختی دسترسی به محیط نظامی به اثر «نبرد البرز» به کارگردانی محمدجواد توکلی اهدا کرد. در این بخش، هیأت داوران جشنواره، اثری را شایسته دریافت فانوس ندانست.
همچنین در بخش فیلمنامه، هیأت داوران لوح افتخار این بخش را به اثر «توتا» به نویسندگی محمد صبوحی بهدلیل پرداختن به مشکلات سیستان و بلوچستان در قالب داستان و اثر «سه خواهر» به نویسندگی محبوبه معراجیپور بهدلیل «موضوعی بکر، نگاهی نو به مفهوم بلازدگی در سرنوشت خانواده» و فانوس این بخش را نیز به اثر «پروانه» به نویسندگی حسین جعفری بهدلیل پرداختن به حماسه سوسنگرد و مسأله زن در انقلاب اسلامی تقدیم کرد. در بخش مسابقه «نماهنگ»، داوران ضمن تقدیر از اثر «حس هشتم» به کارگردانی سجاد معارفی و بازی درخشان بازیگر کودک النا حکیمزاده لوح افتخار این بخش را به خاطر ایجاز در بیان و روایت استعاری، انتخاب هوشمندانه موسیقی و دستیابی به تکنیک اجرای مطلوب به اثر «ابراهیم درآتش» به کارگردانی آرش آقاجانی و «ایرانیوم» ساخته سیدمهدی کرباسی به علت جسارت در انتخاب سوژه، نگاه جامع نگر و بیان هنرمندانه اهدا کرد.
همچنین فانوس این بخش نیز به «روز انتخاب» به کارگردانی رضا ثقفی به علت نقد سیاسی اجتماعی به زبان مخاطب نوجوان، تنوع در سبکها و سازهای موسیقی و استفاده از طنز و فضای فانتزی در فرم اثر تعلق گرفت. در این بخش، جایزه ویژه دستاورد هنری نیز توسط هیأت داوران بهدلیل خلق اشعار و ترانههای ارزشمند و جریانساز در سالهای اخیر به قاسم صرافان اهدا شد. قاسم صرافان در این دوره نیز شعر دو اثر «انتخاب» و «ایرانیوم» را سروده بود.
در بخش مسابقه پویانمایی، داوران جشنواره متشکل از آقایان محمد سرشار، مصطفی حسن آبادی و فرهاد عظیما ضمن تقدیر از «جهادگران آسمانی» به کارگردانی مجید محمودی و «چهارگوش» ساخته حامی رسولی، لوح افتخار این بخش را به علت شجاعت در پرداختن به موضوع علمی و تخیلی درباره آینده ایران به «کاوه و کشتی فضایی» به کارگردانی حسین حسننژاد اهدا کرد. فانوس این بخش نیز به «پیش از بهشت» به کارگردانی احمد حیدریان به علت آفرینش اثری جهانی با نگاهی شاعرانه به مسأله فلسطین تقدیم شد.
در بخش مسابقه برنامه تلویزیونی، سیدمحمدعلی(اقبال) واحدی، علی فروغی، یاسر قدسی و یاسر جلالی بهعنوان هیأت داوران جشنواره لوح افتخار برنامه ترکیبی را به «حبیب نخلستان» به تهیه کنندگی علی گلشاهی و همچنین فانوس این بخش را به «شبهای پرستاره» به تهیهکنندگی سیدصدرا میریی اهدا کرد. هیأت داوران در بخش کلیپ، آیتم و موشن گرافیک نیز لوح افتخار این بخش را به «داستان صندوقها» به کارگردانی آرش آقاجانی بهدلیل خلاقیت و نوآوری در پرداخت موضوع تکرار شونده و «ورزش برای مردم» به کارگردانی سیدسجاد قافله باشی بهدلیل نگاه متفاوت به مقوله ورزش و قهرمانهای واقعی، بیان ساده، روان و جذاب و فانوس این بخش را هم بهدلیل محتوای پیش برنده، ریتم بالا و جذابیت هنری و فنی به «عاشق شوید» به کارگردانی مشترک علی حسین و حنیف رحیمی تقدیم کرد.
همچنین هیأت داوران جشنواره، در بخش گزارش خبری لوح افتخار این بخش را به «مثبت کاذب» به کارگردانی زهره بیادی بهدلیل سوژه جسورانه، پژوهش خوب، فراگیری و روشنگری و فانوس جشنواره را بهدلیل سوژه، روایت عالی و موجز و لحن درست به «ثروتهای رهاشده» به کارگردانی خانم «مریم تکافی» اهدا کرد. در بخش ویژه این آیین، با حضور خانواده شهید بیژنی، جایزه ویژه «دستکش ننه عصمت» به میکائیل براتی، طراح و گرافیست دهه هفتادی تقدیم شد. در بخش دیگر آیین افتتاحیه از مهندس نوید نجاتبخش، مدیرعامل شرکت دانش بنیان بهیار صنعت اصفهان تقدیر شد و با حضور خانواده دانشمند شهید محسن فخریزاده، نشان استقلال به او اهدا شد.
همچنین در آیین پاسداشت افتتاحیه یاد و نام مرحوم محمدسرور رجایی نیز گرامی داشته شد؛ نویسندهای که بیست سال آخر عمر را صرف جمعآوری اطلاعات و خاطرات مربوط به شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی دفاع مقدس کرده بود.
همچنین در بخش فیلمنامه، هیأت داوران لوح افتخار این بخش را به اثر «توتا» به نویسندگی محمد صبوحی بهدلیل پرداختن به مشکلات سیستان و بلوچستان در قالب داستان و اثر «سه خواهر» به نویسندگی محبوبه معراجیپور بهدلیل «موضوعی بکر، نگاهی نو به مفهوم بلازدگی در سرنوشت خانواده» و فانوس این بخش را نیز به اثر «پروانه» به نویسندگی حسین جعفری بهدلیل پرداختن به حماسه سوسنگرد و مسأله زن در انقلاب اسلامی تقدیم کرد. در بخش مسابقه «نماهنگ»، داوران ضمن تقدیر از اثر «حس هشتم» به کارگردانی سجاد معارفی و بازی درخشان بازیگر کودک النا حکیمزاده لوح افتخار این بخش را به خاطر ایجاز در بیان و روایت استعاری، انتخاب هوشمندانه موسیقی و دستیابی به تکنیک اجرای مطلوب به اثر «ابراهیم درآتش» به کارگردانی آرش آقاجانی و «ایرانیوم» ساخته سیدمهدی کرباسی به علت جسارت در انتخاب سوژه، نگاه جامع نگر و بیان هنرمندانه اهدا کرد.
همچنین فانوس این بخش نیز به «روز انتخاب» به کارگردانی رضا ثقفی به علت نقد سیاسی اجتماعی به زبان مخاطب نوجوان، تنوع در سبکها و سازهای موسیقی و استفاده از طنز و فضای فانتزی در فرم اثر تعلق گرفت. در این بخش، جایزه ویژه دستاورد هنری نیز توسط هیأت داوران بهدلیل خلق اشعار و ترانههای ارزشمند و جریانساز در سالهای اخیر به قاسم صرافان اهدا شد. قاسم صرافان در این دوره نیز شعر دو اثر «انتخاب» و «ایرانیوم» را سروده بود.
در بخش مسابقه پویانمایی، داوران جشنواره متشکل از آقایان محمد سرشار، مصطفی حسن آبادی و فرهاد عظیما ضمن تقدیر از «جهادگران آسمانی» به کارگردانی مجید محمودی و «چهارگوش» ساخته حامی رسولی، لوح افتخار این بخش را به علت شجاعت در پرداختن به موضوع علمی و تخیلی درباره آینده ایران به «کاوه و کشتی فضایی» به کارگردانی حسین حسننژاد اهدا کرد. فانوس این بخش نیز به «پیش از بهشت» به کارگردانی احمد حیدریان به علت آفرینش اثری جهانی با نگاهی شاعرانه به مسأله فلسطین تقدیم شد.
در بخش مسابقه برنامه تلویزیونی، سیدمحمدعلی(اقبال) واحدی، علی فروغی، یاسر قدسی و یاسر جلالی بهعنوان هیأت داوران جشنواره لوح افتخار برنامه ترکیبی را به «حبیب نخلستان» به تهیه کنندگی علی گلشاهی و همچنین فانوس این بخش را به «شبهای پرستاره» به تهیهکنندگی سیدصدرا میریی اهدا کرد. هیأت داوران در بخش کلیپ، آیتم و موشن گرافیک نیز لوح افتخار این بخش را به «داستان صندوقها» به کارگردانی آرش آقاجانی بهدلیل خلاقیت و نوآوری در پرداخت موضوع تکرار شونده و «ورزش برای مردم» به کارگردانی سیدسجاد قافله باشی بهدلیل نگاه متفاوت به مقوله ورزش و قهرمانهای واقعی، بیان ساده، روان و جذاب و فانوس این بخش را هم بهدلیل محتوای پیش برنده، ریتم بالا و جذابیت هنری و فنی به «عاشق شوید» به کارگردانی مشترک علی حسین و حنیف رحیمی تقدیم کرد.
همچنین هیأت داوران جشنواره، در بخش گزارش خبری لوح افتخار این بخش را به «مثبت کاذب» به کارگردانی زهره بیادی بهدلیل سوژه جسورانه، پژوهش خوب، فراگیری و روشنگری و فانوس جشنواره را بهدلیل سوژه، روایت عالی و موجز و لحن درست به «ثروتهای رهاشده» به کارگردانی خانم «مریم تکافی» اهدا کرد. در بخش ویژه این آیین، با حضور خانواده شهید بیژنی، جایزه ویژه «دستکش ننه عصمت» به میکائیل براتی، طراح و گرافیست دهه هفتادی تقدیم شد. در بخش دیگر آیین افتتاحیه از مهندس نوید نجاتبخش، مدیرعامل شرکت دانش بنیان بهیار صنعت اصفهان تقدیر شد و با حضور خانواده دانشمند شهید محسن فخریزاده، نشان استقلال به او اهدا شد.
همچنین در آیین پاسداشت افتتاحیه یاد و نام مرحوم محمدسرور رجایی نیز گرامی داشته شد؛ نویسندهای که بیست سال آخر عمر را صرف جمعآوری اطلاعات و خاطرات مربوط به شهدای ایرانی جهاد افغانستان و شهدای افغانستانی دفاع مقدس کرده بود.
گفتوگوی «ایران» با نیما نکیسا و هادی طباطبایی، 2 پیشکسوت سرخابیها درخصوص حذف از آسیا
مدیرانی متهم هستند که راه را اشتباه رفتند
محمدمحمدی سدهی/ حذف 3 تیم پرسپولیس، استقلال و گلگهر سیرجان از آسیا اتفاق تلخی برای فوتبال ایران بود و مؤید ناکارآمدی مدیرانی که باید به فوتبال خدمت کنند؛ ناکارآمدی مزمنی که دلایل آن به امروز و دیروز برنمیگردد و اتفاقی است که سالهاست گریبان فوتبال مان را گرفته و حالا به نقطه اوج رسیده است. جدا از گلگهر، سرخابیها سالهاست که به دلیل مالکیت مشترک (وزارت ورزش) با مشکلات بسیاری روبهرو شدهاند و بهرغم وعدههای سلطانیفر وزیر پیشین ورزش و جوانان، راهکار مناسب و پایداری انتخاب نشد تا در نهایت منجر به بروز این اتفاق ناگوار شد. بر همین اساس خبرنگار «ایران» با نیما نکیسا و هادی طباطبایی، 2 پیشکسوت پرسپولیس و استقلال گفتوگویی انجام داد و نظرات شان را در این خصوص جویا شد.
نکیسا: حذف سرخابیها اتفاق خوبی است
نیما نکیسا، دروازهبان سابق تیم ملی و پرسپولیس گفت: «نباید کار به اینجا کشیده میشد و خیلی وقت پیش باید جلوی این اتفاق ناگوار گرفته میشد. ساختار فوتبال ایران اشتباه است و این طبیعی است که AFC بیاید و این ساختار را تغییر دهد. کنفدراسیون فوتبال آسیا در فکر این است که ساختار فوتبال آسیا را تغییر دهد و دیدید که این اتفاق تنها برای کشور ما نیفتاده و 8 کشور آسیایی هم از این موضوع متضرر شدهاند.»
او صحبتهایش را اینگونه ادامه داد: «عمدهترین مشکل تیمهای ایرانی بخصوص پرسپولیس و استقلال، مشکل مالی است و عدم حضور این 3 تیم در آسیا باعث میشود تا لطمه زیادی به این باشگاه ایرانی وارد شود. تیمهای پرسپولیس، استقلال و گلگهر میتوانستند با حضور در لیگ قهرمانان آسیا اسپانسرهایی جذب کنند و بسیاری از مشکلات مالی خود را برطرف کنند اما از دست دادن لیگ قهرمانان آسیا پیامدهای بسیار بدی برای این 3 تیم در پیش خواهد داشت و این موضوع قابل پیشبینی بود. اگر به عنوان یک فوتبالیست از من سؤال کنید میگویم که حذف این 2 تیم اتفاق خوبی است.» دروازهبان پرسپولیس در دهه 70 اظهار داشت: «ما باید به سمت ساختارسازی و ثبات مدیریت برویم. این 2 باشگاه باید به سمتی بروند که در خور شأن و جایگاه هوادارانشان اداره شوند. فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش، تیمها و حتی مجلس بارها توپ را به زمین یکدیگر انداختند تا در نهایت کار به اینجا کشیده شد. این موضوع هیچ ربطی به مدیران جدید سرخابی و عزیزی خادم، رئیس فدراسیون فوتبال ندارد و باید این مسأله در دولت گذشته حل میشد. بارها صحبت از خصوصیسازی شد در حالی که مشکلات عظیمی همچون حق پخش هیچگاه حل نشد. چگونه بدون هیچ ساختاری میتوان این 2 تیم را به فرابورس برد و به بخش خصوصی واگذار کرد؟»
نکیسا با اشاره به اینکه حمید سجادی، وزیر ورزش و جوانان فردی ورزشی است، افزود: «مسئولان وزارت ورزش در حال شفافسازی هستند و بیان میکنند که این 2 تیم را نمیتوانیم به فرابورس ببریم، این صحبتها درست است. باید دست به دست هم دهیم و اجازه دهیم آن افرادی که بلدکار هستند کار را پیش ببرند و برای یکبار هم شده این مشکلات را برطرف کنند. سالهاست فوتبالیها به کنج خانه فرستاده شدهاند و افراد غیرفوتبالی برای فوتبال تصمیم گرفتند که نتیجه آن حذف این تیمها از آسیا میشود.»
طباطبایی: فوتبال ما فقط روی شایستگی و توانایی بازیکنان پیش میرود
هادی طباطبایی، دروازه بان تیم ملی و استقلال در دهه 80 در خصوص این موضوع بیان داشت: «حذف سرخابیها موضوع جدیدی نیست و ما هر ساله این بحران را داشتیم. این قدر مسئولان فوتبال ما موضوع را جدی نگرفتند که بالاخره AFC در جایی سفت و سخت بر موضوع پافشاری کرد و در نهایت این اتفاق ناگوار رخ داد. باید ما از یک جایی کار را آغاز کنیم و به سمت حرفهای شدن برویم. حرفهای شدنی که باید از سالها قبل انجام میشد اما این اتفاق بارها از سوی مسئولان پشت گوش انداخته شد. بالاخره مدیریت غلت باعث میشود تا یک جایی اشتباه پاسخ بگیریم.»
او صحبتهای خود را اینگونه ادامه داد: «در طول این سالها افراد زیادی پست وزارت ورزش را برعهده داشتند و در طول این سالها هم همیشه صحبتهایی در خصوص خصوصیسازی 2 باشگاه پرسپولیس و استقلال مطرح شد اما هیچگاه این موضوع عملی نشد، این همان مدیریت غلط است. در حال حاضر هم این اتفاق نمیافتد و این 2 تیم خصوصی نخواهند شد چرا که مدیران ما راه را اشتباه میروند. زمانی که راه اشتباه باشد قطعاً به مقصد نخواهیم رسید. زمانی که آدمهای متخصص سرکار نباشند، همین اتفاق میافتد. همیشه یکسری آدمهای خاص بودهاند که این آدمها در طول این مدت نتیجه کارشان مشخص بوده.» طباطبایی در پاسخ به این سؤال که فوتبال ما با این اتفاق چقدر ضربه خواهد خورد؟ افزود: «فوتبال ما فقط روی شایستگی و توانایی بازیکنان ما میچرخد وگرنه هیچ برنامهریزی و ساختاری وجود ندارد که این برنامهریزی بخواهد راه را نشان دهد و باعث پیشرفت فوتبال مان شود. سهلانگاری برخیها موجب حذف این 2 تیم در آسیا شد و به نوعی این اتفاق برای هواداران پرشمار این 2 تیم دردناکتر خواهد بود.»
نکیسا: حذف سرخابیها اتفاق خوبی است
نیما نکیسا، دروازهبان سابق تیم ملی و پرسپولیس گفت: «نباید کار به اینجا کشیده میشد و خیلی وقت پیش باید جلوی این اتفاق ناگوار گرفته میشد. ساختار فوتبال ایران اشتباه است و این طبیعی است که AFC بیاید و این ساختار را تغییر دهد. کنفدراسیون فوتبال آسیا در فکر این است که ساختار فوتبال آسیا را تغییر دهد و دیدید که این اتفاق تنها برای کشور ما نیفتاده و 8 کشور آسیایی هم از این موضوع متضرر شدهاند.»
او صحبتهایش را اینگونه ادامه داد: «عمدهترین مشکل تیمهای ایرانی بخصوص پرسپولیس و استقلال، مشکل مالی است و عدم حضور این 3 تیم در آسیا باعث میشود تا لطمه زیادی به این باشگاه ایرانی وارد شود. تیمهای پرسپولیس، استقلال و گلگهر میتوانستند با حضور در لیگ قهرمانان آسیا اسپانسرهایی جذب کنند و بسیاری از مشکلات مالی خود را برطرف کنند اما از دست دادن لیگ قهرمانان آسیا پیامدهای بسیار بدی برای این 3 تیم در پیش خواهد داشت و این موضوع قابل پیشبینی بود. اگر به عنوان یک فوتبالیست از من سؤال کنید میگویم که حذف این 2 تیم اتفاق خوبی است.» دروازهبان پرسپولیس در دهه 70 اظهار داشت: «ما باید به سمت ساختارسازی و ثبات مدیریت برویم. این 2 باشگاه باید به سمتی بروند که در خور شأن و جایگاه هوادارانشان اداره شوند. فدراسیون فوتبال، وزارت ورزش، تیمها و حتی مجلس بارها توپ را به زمین یکدیگر انداختند تا در نهایت کار به اینجا کشیده شد. این موضوع هیچ ربطی به مدیران جدید سرخابی و عزیزی خادم، رئیس فدراسیون فوتبال ندارد و باید این مسأله در دولت گذشته حل میشد. بارها صحبت از خصوصیسازی شد در حالی که مشکلات عظیمی همچون حق پخش هیچگاه حل نشد. چگونه بدون هیچ ساختاری میتوان این 2 تیم را به فرابورس برد و به بخش خصوصی واگذار کرد؟»
نکیسا با اشاره به اینکه حمید سجادی، وزیر ورزش و جوانان فردی ورزشی است، افزود: «مسئولان وزارت ورزش در حال شفافسازی هستند و بیان میکنند که این 2 تیم را نمیتوانیم به فرابورس ببریم، این صحبتها درست است. باید دست به دست هم دهیم و اجازه دهیم آن افرادی که بلدکار هستند کار را پیش ببرند و برای یکبار هم شده این مشکلات را برطرف کنند. سالهاست فوتبالیها به کنج خانه فرستاده شدهاند و افراد غیرفوتبالی برای فوتبال تصمیم گرفتند که نتیجه آن حذف این تیمها از آسیا میشود.»
طباطبایی: فوتبال ما فقط روی شایستگی و توانایی بازیکنان پیش میرود
هادی طباطبایی، دروازه بان تیم ملی و استقلال در دهه 80 در خصوص این موضوع بیان داشت: «حذف سرخابیها موضوع جدیدی نیست و ما هر ساله این بحران را داشتیم. این قدر مسئولان فوتبال ما موضوع را جدی نگرفتند که بالاخره AFC در جایی سفت و سخت بر موضوع پافشاری کرد و در نهایت این اتفاق ناگوار رخ داد. باید ما از یک جایی کار را آغاز کنیم و به سمت حرفهای شدن برویم. حرفهای شدنی که باید از سالها قبل انجام میشد اما این اتفاق بارها از سوی مسئولان پشت گوش انداخته شد. بالاخره مدیریت غلت باعث میشود تا یک جایی اشتباه پاسخ بگیریم.»
او صحبتهای خود را اینگونه ادامه داد: «در طول این سالها افراد زیادی پست وزارت ورزش را برعهده داشتند و در طول این سالها هم همیشه صحبتهایی در خصوص خصوصیسازی 2 باشگاه پرسپولیس و استقلال مطرح شد اما هیچگاه این موضوع عملی نشد، این همان مدیریت غلط است. در حال حاضر هم این اتفاق نمیافتد و این 2 تیم خصوصی نخواهند شد چرا که مدیران ما راه را اشتباه میروند. زمانی که راه اشتباه باشد قطعاً به مقصد نخواهیم رسید. زمانی که آدمهای متخصص سرکار نباشند، همین اتفاق میافتد. همیشه یکسری آدمهای خاص بودهاند که این آدمها در طول این مدت نتیجه کارشان مشخص بوده.» طباطبایی در پاسخ به این سؤال که فوتبال ما با این اتفاق چقدر ضربه خواهد خورد؟ افزود: «فوتبال ما فقط روی شایستگی و توانایی بازیکنان ما میچرخد وگرنه هیچ برنامهریزی و ساختاری وجود ندارد که این برنامهریزی بخواهد راه را نشان دهد و باعث پیشرفت فوتبال مان شود. سهلانگاری برخیها موجب حذف این 2 تیم در آسیا شد و به نوعی این اتفاق برای هواداران پرشمار این 2 تیم دردناکتر خواهد بود.»
توصیه رئیس جمهور به مردم برای جلوگیری از وقوع پیک جدید کرونا:
دوز سوم واکسن را تزریق کنید
هیچ کمبودی در تأمین واکسن وجود ندارد
گروه سیاسی/ «رأی مردم ایران در حماسه ۲۸ خرداد، پیام تحول خواهی و عدالت بود.» این سخن رئیس جمهور در مراسم تحلیف در مجلس شورای اسلامی است که جهتگیری اساسی دولت، یعنی عدالت محوری و تحولخواهی را ترسیم کرده است. آیتالله سیدابراهیم رئیسی در ادامه همین سخن، تأکید کرد که «مردم از ما میخواهند که به وعده خود مبنی بر تحقق دولت عدالتگستر، فساد ستیز و تبعیضگریز، دغدغهمند، برنامهمحور، علمخواه و اندیشهپیشه عمل کنیم. مردم از دولت برگزیده خود میخواهند مدافع حقوق انسانها در عالم باشد و به ظلم و بیعدالتی و تبعیض در هیچ کجای جهان راضی نشود.» مروری بر رویکرد رئیس جمهور و دولت سیزدهم در ماههای گذشته نشان میدهد که توجه به عدالت، اعم از اقتصادی و اجتماعی، نه تاکتیکی مقطعی، بلکه راهبردی قطعی و دائمی است. به عبارت دیگر، چه در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای ستادی و اجرایی و چه در سفرهای استانی، توجه به مناطق محروم و تحقق عدالت، همواره مورد تأکید دولت و رئیس جمهور بوده است.
مأموریت مهم «عدالتورزی»
در ضرورت و اهمیت عدالت محوری، همین بس که این رویکرد، یکی از تأکیدات اساسی رهبر معظم انقلاب به اعضای دولت سیزدهم بود. حضرت آیتالله خامنهای در نخستین دیدار هیأت دولت سیزدهم با ایشان که 6 شهریورماه امسال برگزار شد، در تبیین «عدالتورزی» به عنوان دومین توصیه اساسی خود به دولتمردان، اساس ادیان الهی و مبنای تشکیل حکومت را اقامه عدل خواندند و افزودند: «ما در این زمینه عقبیم و باید خیلی تلاش کنیم.» ایشان تأکید کردند: «هر مصوبه، لایحه و تصمیم دولت باید «پیوست عدالت» داشته باشد و کاملاً مراقبت شود که این دستور یا تصمیم و مصوبه، به طبقات محروم و به عدالت ضربه نزند.» حضرت آیتالله خامنهای برخی روشهای رایج مدیریتی را نافی عدالت دانستند و افزودند: «در توزیع یارانهها و هر مسأله دیگر باید به گونهای عمل کرد که فاصله طبقات محروم با طبقات برخوردار کم شود و هر چه ممکن است امکانات عادلانه توزیع شود.» برای جبران عقبماندگیهای مورد اشاره رهبر معظم انقلاب در زمینه عدالت ورزی و اقامه عدل است که میتوان رفتارهای فردی رئیس جمهور و رویکردهای عدالت خواهانه ستاد دولت را فهم کرد.
حضور رئیسجمهور در مناطق محروم
به عنوان مثال، در تازهترین اقدام رئیس جمهور در توجه به مناطق محروم و حاشیهای، آیتالله رئیسی جمعه گذشته پس از سفر به مشهد مقدس که به منظور حضور در جلسه کارگروه ملی زیارت به مشهد مقدس انجام شد، در محله یوسفزاده از محلات حاشیهای شهر مشهد نیز حضور یافت. مطابق تصاویر و گزارشها، این حضور سرزده و بدون اطلاع قبلی بوده است، چنانکه رئیس جمهور همزمان با اذان مغرب و عشا با حضور در مسجد جوادالائمه(ع) این محله نماز جماعت را اقامه کرد و سپس سخنان کوتاهی در جمع اهالی محل و نمازگزاران مسجد داشت. در پایان این مراسم نیز مردم از نزدیک و بیواسطه به بیان نظرات و مشکلات خود با آیتالله رئیسی پرداختند. اهتمام به مسأله حضور در مناطق محروم و همنشینی و گفت و شنود با طبقات و گروههای کمتربرخوردار جامعه، امری مسبوق به سابقه و نشانگر اهتمام جدی دولت سیزدهم است. تقریباً در هر سفر رئیس جمهور به استانها و شهرهای مختلف کشور، حضور در برخی مناطق کمتر برخوردار که حتی بعضاً مسئولان محلی نیز آن مناطق را گویی فراموش کردهاند، یکی از بخشهای جدایی ناپذیر این سفرها است؛ در پی این بازدیدها نیز تدابیری برای بهبود اوضاع اندیشیده میشود.
توزیع امکانات به صورت عادلانه، اقتضای عدالت اجتماعی
اما عدالت اجتماعی چیست و دولت برای دستیابی به این هدف، چه راهکارها و رویکردهایی را در نظر دارد؟ سخنان آیتالله رئیسی در جمع مردم محله یوسفزاده در حاشیه شهر مشهد و نمازگزاران مسجد جواد الائمه(ع) تاحدودی این مسأله را روشن میکند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، آیتالله رئیسی در این جمع، با اشاره به اهتمام دولت برای برقراری عدالت فرهنگی و اجتماعی گفت: میدانیم که این موضوع با سخن گفتن حل نمیشود و باید جلوهاش در بودجهریزی کشور، تقسیم ظرفیتها و توزیع امکانات دیده شود. رئیسی اظهارکرد: عدالت اجتماعی اقتضا میکند که ظرفیتها و اختصاص امکانات کشور به صورت عادلانه باشد. رئیس جمهور با تأکید بر اهتمام دولت برای رفع مشکلات مناطق محروم و حاشیهنشین گفت: محلههای محروم و حاشیه شهرها علیرغم اینکه محرومیت، مشکلات و کمبود دارند، اما ساکنین خوب و خانوادههای ایثارگر و شهدای عزیزی ساکن آن هستند.
آیتالله رئیسی مشخصاً با اشاره به بازدیدش از محله نعمت آباد مشهد گفت: در بعضی از مناطق این محله اصلاً بافت شهری وجود ندارد و ضروری است که سامانی به نحوه ساخت این محلات داده شود. رئیسجمهور با بیان اینکه دولت ضمن توجه به مشکل مسکن به مشکل بیکاری جوانان نیز حساسیت دارد، گفت: در این مدت دو جلسه شورای عالی اشتغال را تشکیل دادیم و بین دستگاههای مختلف تقسیم کار مشخص و دقیق انجام شده است.
عدالت در عمل
این تأکید رئیس جمهور که برقراری عدالت فرهنگی و اجتماعی با سخن گفتن حل نمیشود و باید جلوهاش در بودجهریزی کشور، تقسیم ظرفیتها و توزیع امکانات دیده شود، موضوعی است که از ابتدای فعالیت دولت مورد تأکید رئیس جمهور بوده است. آیتالله رئیسی در دیدار مختلف با مجامع نمایندگان استانها، همواره بر توزیع عادلانه منابع در کشور تأکید کرده و در این زمینه مشخصاً به دو مسأله اشاره کرده است؛ یکی تکیه بر سند آمایش سرزمین و دیگری بودجهریزی بهینه و تحقق عدالت در قالب آن. تلاش برای بازتوزیع بهینه یارانه انرژی و نیز تلاش برای بازتوزیع عادلانه یارانهای که در ارز 4200 تومانی نهفته است، از دیگر جلوهها و اقدامات عملی دولت سیزدهم برای تحقق عدالت اقتصادی و اجتماعی است. این غیر از تکاپو و اقدام و عمل شخص رئیس جمهور در این زمینه است. به عبارت دیگر، حضور در محلههای حاشیهای و شنیدن سخنان ساکنان آن مناطق، فقط امری مربوط به مشهد نبود. رئیس جمهور در تهران هم در محله هرندی حضور یافت و ضمن بررسی مشکلات با اهالی آن گفتوگو کرد. حضور در میان کپرنشینان مرادآباد چابهار در جریان سفر به سیستان و بلوچستان، سفر به روستای مرزی ملاعلی در این استان و حضور در میان مردم محله منبع آب اهواز در جریان سفر به خوزستان نشانه اهتمام شخص رئیس جمهور به گسترش عدالت و رفع فقر و تبعیض از سیمای مناطق دیده نشده کشور است. وقتی این شرایط را با رویکرد و رفتار و اهتمام برخی مسئولان دولت قبل در دوران مشابه کرونا مقایسه میکنیم که از دفتر خود نیز خارج نمیشدند، علت بازتاب حضور رئیس دولت سیزدهم در میان مردم و استقبال آنان از این رویکرد را درمییابیم.
آیتالله رئیسی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا:
همه مردم دوز سوم واکسن را تزریق کنند
رئیس جمهور روز گذشته در جلسه ستاد ملی کرونا، با قدردانی از تلاش همه دستاندرکاران بخش بهداشت و سلامت کشور گفت: با وجود کاهش موارد بیماری و فوتی همه باید شیوهنامهها و اصول بهداشتی را به دقت رعایت کنند تا زنجیره سویه جدید بیماری کرونا نیز قطع شود. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، آیتالله سیدابراهیم رئیسی با بیان اینکه کارکنان ادارهها و دستگاههای دولتی باید بیش از دیگران در رعایت دستورالعملهای بهداشتی کوشا باشند، افزود: طبق گزارشهای ارائه شده در کشور، هیچ کمبودی در زمینه واکسن، چه واکسنهای ساخت داخل و چه واکسنهای وارداتی وجود ندارد و از همه دعوت میکنم نسبت به تزریق دوز سوم واکسن اقدام کنند تا به شکل مؤثرتری از سلامت جامعه صیانت کنیم. رئیس جمهور ضمن تأکید بر کنترل تردد از مرزهای کشور، به تصمیم ستاد ملی مقابله با کرونا برای بازگشایی مدارس و دانشگاهها اشاره کرد و گفت: با توجه به کاهش آمار ابتلا و فوتی با واکسیناسیون گسترده، ستاد ملی مقابله با کرونا بهعنوان مرجع تصمیمگیری، بازگشایی مدارس و دانشگاهها را بلامانع دانسته است. رئیسی افزود: هر زمان که وضعیت شیوع بیماری تغییر کند ستاد ملی مقابله با کرونا با حساسیت و دقت نسبت به وضعیت جدید تصمیمگیری و اقدام خواهد کرد.
رئیس جمهور همچنین از بررسیهای علمی انجام شده درباره واکسیناسیون کودکان در برابر ویروس کرونا قدردانی و تصریح کرد: گزارش خوبی ارائه شد اما با توجه به سؤالات و مخالفتهایی که همچنان نسبت به این موضوع مطرح است، لازم است کار کارشناسی در این زمینه ادامه یابد.
آیتالله رئیسی در بخش دیگری از سخنانش درباره اجرای قانون نسخهنویسی الکترونیکی اظهار داشت: خوشبختانه امروز در قریب به ۹۵ درصد موارد و در برخی استانها تا ۱۰۰ درصد، این قانون با موفقیت اجرا میشود، اما برای برخی از مناطق کشور که با مشکلاتی در زمینه پایداری اینترنت مواجه هستند، این اجازه داده شده است که تا زمان تکمیل زیرساختها و رفع مشکل در دوره زمانی تعیین شده، برای جلوگیری از ایجاد مشکل برای مردم و جلوگیری از ابتلای به کرونا نسخههای دستی موقتاً تا اول اردیبهشت ارائه شود.
مأموریت مهم «عدالتورزی»
در ضرورت و اهمیت عدالت محوری، همین بس که این رویکرد، یکی از تأکیدات اساسی رهبر معظم انقلاب به اعضای دولت سیزدهم بود. حضرت آیتالله خامنهای در نخستین دیدار هیأت دولت سیزدهم با ایشان که 6 شهریورماه امسال برگزار شد، در تبیین «عدالتورزی» به عنوان دومین توصیه اساسی خود به دولتمردان، اساس ادیان الهی و مبنای تشکیل حکومت را اقامه عدل خواندند و افزودند: «ما در این زمینه عقبیم و باید خیلی تلاش کنیم.» ایشان تأکید کردند: «هر مصوبه، لایحه و تصمیم دولت باید «پیوست عدالت» داشته باشد و کاملاً مراقبت شود که این دستور یا تصمیم و مصوبه، به طبقات محروم و به عدالت ضربه نزند.» حضرت آیتالله خامنهای برخی روشهای رایج مدیریتی را نافی عدالت دانستند و افزودند: «در توزیع یارانهها و هر مسأله دیگر باید به گونهای عمل کرد که فاصله طبقات محروم با طبقات برخوردار کم شود و هر چه ممکن است امکانات عادلانه توزیع شود.» برای جبران عقبماندگیهای مورد اشاره رهبر معظم انقلاب در زمینه عدالت ورزی و اقامه عدل است که میتوان رفتارهای فردی رئیس جمهور و رویکردهای عدالت خواهانه ستاد دولت را فهم کرد.
حضور رئیسجمهور در مناطق محروم
به عنوان مثال، در تازهترین اقدام رئیس جمهور در توجه به مناطق محروم و حاشیهای، آیتالله رئیسی جمعه گذشته پس از سفر به مشهد مقدس که به منظور حضور در جلسه کارگروه ملی زیارت به مشهد مقدس انجام شد، در محله یوسفزاده از محلات حاشیهای شهر مشهد نیز حضور یافت. مطابق تصاویر و گزارشها، این حضور سرزده و بدون اطلاع قبلی بوده است، چنانکه رئیس جمهور همزمان با اذان مغرب و عشا با حضور در مسجد جوادالائمه(ع) این محله نماز جماعت را اقامه کرد و سپس سخنان کوتاهی در جمع اهالی محل و نمازگزاران مسجد داشت. در پایان این مراسم نیز مردم از نزدیک و بیواسطه به بیان نظرات و مشکلات خود با آیتالله رئیسی پرداختند. اهتمام به مسأله حضور در مناطق محروم و همنشینی و گفت و شنود با طبقات و گروههای کمتربرخوردار جامعه، امری مسبوق به سابقه و نشانگر اهتمام جدی دولت سیزدهم است. تقریباً در هر سفر رئیس جمهور به استانها و شهرهای مختلف کشور، حضور در برخی مناطق کمتر برخوردار که حتی بعضاً مسئولان محلی نیز آن مناطق را گویی فراموش کردهاند، یکی از بخشهای جدایی ناپذیر این سفرها است؛ در پی این بازدیدها نیز تدابیری برای بهبود اوضاع اندیشیده میشود.
توزیع امکانات به صورت عادلانه، اقتضای عدالت اجتماعی
اما عدالت اجتماعی چیست و دولت برای دستیابی به این هدف، چه راهکارها و رویکردهایی را در نظر دارد؟ سخنان آیتالله رئیسی در جمع مردم محله یوسفزاده در حاشیه شهر مشهد و نمازگزاران مسجد جواد الائمه(ع) تاحدودی این مسأله را روشن میکند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، آیتالله رئیسی در این جمع، با اشاره به اهتمام دولت برای برقراری عدالت فرهنگی و اجتماعی گفت: میدانیم که این موضوع با سخن گفتن حل نمیشود و باید جلوهاش در بودجهریزی کشور، تقسیم ظرفیتها و توزیع امکانات دیده شود. رئیسی اظهارکرد: عدالت اجتماعی اقتضا میکند که ظرفیتها و اختصاص امکانات کشور به صورت عادلانه باشد. رئیس جمهور با تأکید بر اهتمام دولت برای رفع مشکلات مناطق محروم و حاشیهنشین گفت: محلههای محروم و حاشیه شهرها علیرغم اینکه محرومیت، مشکلات و کمبود دارند، اما ساکنین خوب و خانوادههای ایثارگر و شهدای عزیزی ساکن آن هستند.
آیتالله رئیسی مشخصاً با اشاره به بازدیدش از محله نعمت آباد مشهد گفت: در بعضی از مناطق این محله اصلاً بافت شهری وجود ندارد و ضروری است که سامانی به نحوه ساخت این محلات داده شود. رئیسجمهور با بیان اینکه دولت ضمن توجه به مشکل مسکن به مشکل بیکاری جوانان نیز حساسیت دارد، گفت: در این مدت دو جلسه شورای عالی اشتغال را تشکیل دادیم و بین دستگاههای مختلف تقسیم کار مشخص و دقیق انجام شده است.
عدالت در عمل
این تأکید رئیس جمهور که برقراری عدالت فرهنگی و اجتماعی با سخن گفتن حل نمیشود و باید جلوهاش در بودجهریزی کشور، تقسیم ظرفیتها و توزیع امکانات دیده شود، موضوعی است که از ابتدای فعالیت دولت مورد تأکید رئیس جمهور بوده است. آیتالله رئیسی در دیدار مختلف با مجامع نمایندگان استانها، همواره بر توزیع عادلانه منابع در کشور تأکید کرده و در این زمینه مشخصاً به دو مسأله اشاره کرده است؛ یکی تکیه بر سند آمایش سرزمین و دیگری بودجهریزی بهینه و تحقق عدالت در قالب آن. تلاش برای بازتوزیع بهینه یارانه انرژی و نیز تلاش برای بازتوزیع عادلانه یارانهای که در ارز 4200 تومانی نهفته است، از دیگر جلوهها و اقدامات عملی دولت سیزدهم برای تحقق عدالت اقتصادی و اجتماعی است. این غیر از تکاپو و اقدام و عمل شخص رئیس جمهور در این زمینه است. به عبارت دیگر، حضور در محلههای حاشیهای و شنیدن سخنان ساکنان آن مناطق، فقط امری مربوط به مشهد نبود. رئیس جمهور در تهران هم در محله هرندی حضور یافت و ضمن بررسی مشکلات با اهالی آن گفتوگو کرد. حضور در میان کپرنشینان مرادآباد چابهار در جریان سفر به سیستان و بلوچستان، سفر به روستای مرزی ملاعلی در این استان و حضور در میان مردم محله منبع آب اهواز در جریان سفر به خوزستان نشانه اهتمام شخص رئیس جمهور به گسترش عدالت و رفع فقر و تبعیض از سیمای مناطق دیده نشده کشور است. وقتی این شرایط را با رویکرد و رفتار و اهتمام برخی مسئولان دولت قبل در دوران مشابه کرونا مقایسه میکنیم که از دفتر خود نیز خارج نمیشدند، علت بازتاب حضور رئیس دولت سیزدهم در میان مردم و استقبال آنان از این رویکرد را درمییابیم.
آیتالله رئیسی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا:
همه مردم دوز سوم واکسن را تزریق کنند
رئیس جمهور روز گذشته در جلسه ستاد ملی کرونا، با قدردانی از تلاش همه دستاندرکاران بخش بهداشت و سلامت کشور گفت: با وجود کاهش موارد بیماری و فوتی همه باید شیوهنامهها و اصول بهداشتی را به دقت رعایت کنند تا زنجیره سویه جدید بیماری کرونا نیز قطع شود. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، آیتالله سیدابراهیم رئیسی با بیان اینکه کارکنان ادارهها و دستگاههای دولتی باید بیش از دیگران در رعایت دستورالعملهای بهداشتی کوشا باشند، افزود: طبق گزارشهای ارائه شده در کشور، هیچ کمبودی در زمینه واکسن، چه واکسنهای ساخت داخل و چه واکسنهای وارداتی وجود ندارد و از همه دعوت میکنم نسبت به تزریق دوز سوم واکسن اقدام کنند تا به شکل مؤثرتری از سلامت جامعه صیانت کنیم. رئیس جمهور ضمن تأکید بر کنترل تردد از مرزهای کشور، به تصمیم ستاد ملی مقابله با کرونا برای بازگشایی مدارس و دانشگاهها اشاره کرد و گفت: با توجه به کاهش آمار ابتلا و فوتی با واکسیناسیون گسترده، ستاد ملی مقابله با کرونا بهعنوان مرجع تصمیمگیری، بازگشایی مدارس و دانشگاهها را بلامانع دانسته است. رئیسی افزود: هر زمان که وضعیت شیوع بیماری تغییر کند ستاد ملی مقابله با کرونا با حساسیت و دقت نسبت به وضعیت جدید تصمیمگیری و اقدام خواهد کرد.
رئیس جمهور همچنین از بررسیهای علمی انجام شده درباره واکسیناسیون کودکان در برابر ویروس کرونا قدردانی و تصریح کرد: گزارش خوبی ارائه شد اما با توجه به سؤالات و مخالفتهایی که همچنان نسبت به این موضوع مطرح است، لازم است کار کارشناسی در این زمینه ادامه یابد.
آیتالله رئیسی در بخش دیگری از سخنانش درباره اجرای قانون نسخهنویسی الکترونیکی اظهار داشت: خوشبختانه امروز در قریب به ۹۵ درصد موارد و در برخی استانها تا ۱۰۰ درصد، این قانون با موفقیت اجرا میشود، اما برای برخی از مناطق کشور که با مشکلاتی در زمینه پایداری اینترنت مواجه هستند، این اجازه داده شده است که تا زمان تکمیل زیرساختها و رفع مشکل در دوره زمانی تعیین شده، برای جلوگیری از ایجاد مشکل برای مردم و جلوگیری از ابتلای به کرونا نسخههای دستی موقتاً تا اول اردیبهشت ارائه شود.
وزیر اقتصاد در حاشیه بازدید سرزده از شعب دو بانک دولتی خبر داد
برخورد جدی با مدیران متخلف شعب بانکها
وزیر اقتصاد در حاشیه بازدید سر زده از دو شعبه بانک مسکن و ملی ایران به منظور نظارت بر نحوه اجرای دستور خود برای رعایت نرخهای مصوب تسهیلات و استرداد اضافه دریافت بانکهای دولتی از مشتریان، اظهار داشت: گزارشهایی از طریق سامانه طراحی شده روی سایت وزارت اقتصاد در ارتباط با چندین تخلف دریافت کردهایم که در صورت اثبات، برخورد شدید با مدیران شعب مورد نظر صورت خواهد گرفت.
به گزارش شبکه اخبار اقتصادی و دارایی ایران، سیداحسان خاندوزی با اشاره به جلسه دو هفته پیش خود با مدیران عامل بانکهای دولتی و طرح مطالبات و درخواستهای وزارت اقتصاد در خصوص رعایت نرخ سود مصوب شورای پول و اعتبار و بانک مرکزی برای اعطای تسهیلات، تصریح کرد: بنای دولت سیزدهم بر آن است که اگر مصوبهای در دولت به تأیید میرسد، حتماً باید فعالان اقتصادی، تولید کنندگان و اقشار مختلف مردم در عرصه عمل احساس کنند آن مصوبه واقعاً پیگیری میشود. وی گفت: در پایان همان جلسه، ما وعده دادیم که حتماً مسأله نظارت بر آن مصوبات را بهطور جدی پیگیری خواهیم کرد، از جمله اینکه فعالان اقتصادی حق دارند حتماً نسخهای از قراردادهای بانکی خودشان را در اختیار داشته باشند و نیز اینکه، شرایط و ضوابط قانونی در مورد نرخ سود تسهیلات، جرایم، دیرکردها و مواردی نظیر این، باید از سوی بانکها مراعات شود.
وزیر اقتصاد با اعلام اینکه سامانهای به منظور گزارش موارد تخلف بانکها از این مصوبه روی سایت وزارت اقتصاد طراحی و در نظر گرفته شده است که مردم در تمام شهرستانها و استانها میتوانند شکایات خود را اعلام کنند، اظهار داشت: در طول روزهای گذشته، چندین مورد تخلف نسبت به مصوبه، از این طریق گزارش شده که در صورت احراز، ظرف روزهای آینده، بجد با مدیران شعب متخلف برخورد صورت خواهد گرفت و خبر آن هم منتشر خواهد شد.
خاندوزی با اشاره به بازدید سرزده خود از دو شعبه بانکی به منظور رصد چگونگی اجرای دستور رعایت سود مصوب بانکی اظهار داشت: در برخی موارد، همکاران بانکی خیلی خوب عمل کرده بودند و مردم و مشتریان راضی بودند و واقعاً جای تشکر از کارکنان و مدیران بانکی دارد؛ در برخی موارد هم به نظر میرسید به قدر کافی در اجرای آن دقت نشده بود.
وی افزود: همچنین مشاهده شد که خیلی از مواقع، خود مراجعه کنندگان نسبت به حقوق خودشان اطلاع نداشتند که بنا شد، این کاستیها پیگیری شود و با ادامه این مسیر امیدوار هستیم که بانکها بیش از گذشته در خدمت تولید و خانوارها قرار بگیرند تا زحماتی که در شبکه بانکی کشور کشیده میشود، منجر به رشد اقتصادی و تسهیل تأمین مالی برای تولید کنندگان کشور بشود.
وی در پاسخ به سؤالی در مورد جایگزینی سیستم اعتبارسنجی به جای وثیقه بویژه در خصوص وامهای خرد، با بیان اینکه قبلاً در خصوص برخی شرکتها اعتبار سنجی وجود داشت و در برخی موارد هم صرفاً به بعضی استعلامها در مورد چکهای برگشتی، بویژه در مورد اشخاص حقیقی، بسنده شده بود، اظهار داشت: امیدوارم ظرف هفتههای آینده خبر خوشی در مورد مسأله اعتبارسنجی و جایگزینی وثایق بجای نظام فعلی، که بهدلیل عدم دسترسی به تعداد کافی ضامن و وثایق لازم، نارضایتی زیادی در مردم ایجاد کرده، به آنها بدهیم.
هیچ محدودیتی برای اعطای تسهیلات نداریم
وزیر اقتصاد در پاسخ به سؤال دیگری در مورد توقف اعطای تسهیلات در ماههای پایانی سال از سوی برخی بانکها نیز اظهار داشت: حداقل چیزی که در این مورد میتوان گفت اینکه، هیچ وقت چنین دستورالعملی از سوی وزارت اقتصاد برای بانکهای دولتی وجود نداشته است و از نظر ما، هیچ محدودیتی برای وام دهی بانکها غیر از ضوابط و محدودیتهایی که بانک مرکزی در مقام ناظر برای آنها وضع کرده است، وجود ندارد.
وی با اظهار امیدواری بابت رفع این مشکل، بویژه با توجه به افزایش نیاز تولید کنندگان و خانوارها در ماههای پایانی سال، تصریح کرد: ما به جهت نظارتی، حتماً پیگیری میکنیم که هیچ فشاری از این جهت به تولید کنندگان و سایر اقشار وارد نیاید.
وی با تأیید خبر اعطای وام 90 میلیون دلاری بانک جهانی به کشورمان به منظور مبارزه با کرونا اظهار داشت: تقریباً اکثر کشورهای عضو بانک جهانی برای تهیه تجهیزات و لوازم مبارزه با همهگیری کرونا تسهیلاتی را دریافت کرده بودند، که البته در خصوص جمهوری اسلامی ایران، این امر با مخالفت امریکا مواجه بود.
وزیراقتصاد افزود: خوشبختانه با تلاشهای صورت گرفته، هم موافقت بانک جهانی و هم مصوبه هیأت دولت جمهوری اسلامی ایران برای دریافت این وام گرفته شد و امیدواریم این مبلغ، کمک کند بخشی از تجهیزات و لوازم پزشکی مبارزه با کرونا که ناچار به واردات آن هستیم، وارد کشور کنیم.
خاندوزی با اشاره به فشار موج جدید کرونا، تأکید کرد: ما مصمم هستیم برای حفظ سلامت مردم، از تمام ظرفیتهای خارجی در مهار بیماری استفاده کنیم.
مدیرعامل شرکت ملی نفت در گفتوگو با «ایران» خبر داد
پایان نسیه فروشی نفت
■ بخشی از فروش نفت ما توسط بخش خصوصی انجام میشود
■ در دولت سیزدهم بخشی از بازارهای از دست رفته نفت احیا شد
■ هر چه نفت میفروشیم، پولش را میگیریم
عطیه لباف
خبرنگار
درآمدهای نفت ایران در ماههای اخیر نه تنها افزایش قابل ملاحظهای داشته است بلکه به گفته مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، تمام منابع حاصل از فروش نفت ایران وصول شده و درآمد نفتی معوق در دولت سیزدهم نداریم. محسن خجسته مهر در گفتوگو با «ایران» از نحوه خنثیسازی تحریمهای نفتی میگوید و خبر میدهد که اکنون برخی از بازارهای از دست رفته نفت احیا شده و بخش خصوصی نیز مجدداً به بحث فروش نفت وارد شده؛ البته با اخذ تعهدات و رعایت مقررات.
آیا برنامهای برای خنثیسازی تأثیر تحریمها در صنعت نفت دارید؟
در بحث خنثیسازی تحریمها، اگر به مؤلفههای اقتصاد مقاومتی توجه کنیم، روح حاکم بر این سیاست این است که بتوانیم تحریمها را خنثی کنیم. اگر خیلی از اقداماتی را که سیاست اقتصاد مقاومتی برای ما تکلیف کرده، اجرا کنیم، مثل این است که تحریمها را خنثی کردهایم. یک نکته دیگر درخصوص خنثیسازی تحریمهای نفتی این است که خنثیسازی یک کار پیشگیرانه است. اما دورزدن تحریم این است که تحریمی اتفاق بیفتد و آن را به طریقی حل کنیم. همانطور که پیشگیری بهتر از درمان است، خنثیسازی نیز در نطفه خفهکردن است و اولویت دارد. به عبارت دیگر، پیشاپیش خودمان را آماده کنیم که اگر کشوری برای ایران نقشهای کشید و خواست برنامهای علیه کشور پیاده کند، پیشاپیش این آمادگی و سناریو را داشته باشیم که در صورت وقوع به چه شکل عمل کنیم.
در واقع خنثیسازی خیلی مهمتر از دورزدن است. ضریب موفقیت خنثیسازی بالاتر است البته از آنجایی که ما هیچگاه نباید انفعالی رفتار کنیم، در هر شرایطی، چه در مرحله پیشگیری و چه در مرحله اقدام، همواره باید این آمادگی را داشته باشیم.
بنابراین خنثیسازی باید کار اصلی ما باشد اما اگر ناگهان با یک عمل انجام شده مواجه شدیم، باید بتوانیم بموقع اقدام کنیم. موضوع دیگری که میتواند در خنثیسازی موفقیتآمیز باشد، این است که زمان واکنشمان را کوتاه کنیم. این خیلی مهم است. بنابراین یکی از کارهایی که در شرکت ملی نفت ایران باید در مواجهه با بحث تحریمها انجام دهیم، این است که زمان واکنش را کوتاه کنیم و به حداقل زمان ممکن برسانیم.
بحث خنثیسازی تحریم را در زمینه فروش نفت چطور تعریف میکنید؟
اولاً همانطور که قبلاً هم مسئولان جمهوری اسلامی در عرصههای بینالمللی و همینطور داخلی به آن اشاره کردند، نباید تصور کنیم که کل دنیا و جامعه بینالمللی لزوماً امریکا و چند کشور خاص هستند. همین که ما به این موضوع قائل نباشیم، بنابراین میتوانیم بگوییم راههای دیگری هم وجود دارد. ضمن آنکه کل جامعه بینالملل همراه با امریکا نیست. یعنی این ظرفیت وجود دارد که از راههای مختلف اقدام کنیم و مأموریتهایمان را در شرکت ملی نفت ایران انجام دهیم. حالا چه درخصوص فروش نفت، چه درخصوص جذب منابع مالی خارجی، چه درخصوص سایر اقداماتی مثل تأمین کالا، تجهیزات و سایر موارد.
بنابراین اولین فرض برای خنثیسازی تحریمها، این است که ما اعتقاد نداریم فقط چند کشور در جهان هستند؛ لذا راههای دیگری هم برای برقراری ارتباط با جهان وجود دارد.
موضوع دوم درخصوص فروش نفت این است که اگر موفق شویم و دقیقاً از قاعده و سازوکار بازار بینالمللی استفاده کنیم، میتوانیم تحریمها را خنثی کنیم و نفتمان را بفروشیم. به میزانی که ما از قواعد، تکنیکها و تاکتیکهای بازار استفاده کنیم، به همان میزان میتوانیم موفقیتهایمان را افزایش دهیم.
ضمن اینکه امروز دیگر در شکل پیشرفته فروش نفت، از یک روش یا از یک مدل بازاریابی تبعیت نمیشود. امروز بازاریابی برای فروش نفت شمایل مختلفی به خود گرفته و ما هم میتوانیم از اشکال مختلف بازاریابی استفاده کنیم. البته نمیتوانم در این گفتوگو به تشریح این مسأله بپردازم؛ به اینکه چطور میتوانیم امروز نفت بفروشیم. فقط این را بدانید که مبتنی بر همین روشها توانستهایم میزان فروش نفت خام و میعانات گازی را در مقایسه با چند ماه گذشته یا در مقایسه با قبل از دولت سیزدهم افزایش دهیم و مطالبات حاصل از فروش نفت و میعانات گازیمان را هم دریافت کنیم.
تأیید میکنید که صادرات نفت به 1.5 میلیون بشکه در روز رسیده است؟
عدد و رقم نمیدهم، ولی میتوانم به شما بگویم که فروش نفت و میعانات گازی در مقایسه با دولت گذشته، دولت دوازدهم، رشد خیلی خوبی داشته است. با اطمینان به شما میگویم که در این مدت فروش مناسبی داشتیم.
البته مهم فقط فروختن نفت نیست، برگشت پول آن هم مهم است. آیا پول نفت فروخته شده به کشور بازمیگردد؟
بله، الحمدلله در دولت سیزدهم موفق شدیم هم تکالیفی که دولت برعهده ما گذاشته است، یعنی آنچه را که در قانون بودجه 1400 در زمینه فروش نفت ذکر شده، تأمین کنیم و هم فروش نفت را افزایش دهیم.
آیا پول بلوکه شده و معوقهای از بابت فروش نفت در دولت سیزدهم داریم؟
خیر، تمام فروش نفتی که در دولت سیزدهم انجام شده، منابعش دریافت شده است.
یعنی هیچ معوقهای از بابت افزایش فروش نفت در این شرایط تحریم نفتی و بانکی نداریم؟
خیر. کامل دریافت میشود. درآمدهای نفتی بلوکه شده ایران در کشورهای دیگر برای دوران گذشته و قبل از دولت سیزدهم است.
این اواخر بحث تهاتر نفت به ازای سرمایهگذاری داخلی و خارجی مطرح شد. چقدر این موضوع جدی است؟
بله، در بودجه 1401 این موضوع لحاظ شده و امکان تهاتر وجود دارد. حالا تهاتر میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. کسانی که به هر شکلی از دولت طلب داشته باشند -دولت به معنی عام خود که میتواند دستگاههای اجرایی باشد- تهاتر نفت برای پرداخت طلب امکانپذیر خواهد بود. انشاءالله در سال 1401 انجام میشود. البته آییننامه مخصوص به خود را هم خواهد داشت که به چه شکلی این اقدام انجام شود.
منظور برای سرمایهگذاریهای داخلی و پرداخت بدهیهای داخلی است یا سرمایه گذاریهای خارجی را هم شامل میشود؟
بهطور کلی برای هر شرکتی که چه مطالبهای داشته باشد و چه بتواند یک کار معوضی را انجام دهد. این مسأله مبتنی بر آییننامه مربوطه در لایحه بودجه 1401 دیده شده و یک فرصت مغتنمی است.
آیا دراین مدت برای هر بخش از اقتصاد ایران از راه و ساختمان تا پالایشگاهسازی درخواستی از سوی سرمایهگذار خارجی داشتهاید که به ازای نفت حاضر به سرمایهگذاری باشد؟
اگر قرار باشد چنین اتفاقی بیفتد، دستگاههای اجرایی از طریق سازمان برنامه و بودجه اقدام خواهند کرد و شرکت ملی نفت ایران هم مبتنی بر مجوزی که از سازمان برنامه و بودجه میگیرد، این پرداخت را انجام خواهد داد. این مسیر باز است و درخصوص تهاتر اقدام لازم انجام میشود.
در بخش ارقام بودجه میزانی که دستگاههای اجرایی میتوانند از این ظرفیت استفاده کنند، مشخص خواهد شد.
ما این آمادگی و انعطاف را الان هم داریم؛ هر شرکت و سرمایهگذاری، چه سرمایهگذار خارجی باشد و چه سرمایهگذار داخلی باشد که بیاید سرمایهگذاری کند ما آمادگی داریم که بازپرداختش را با تحویل محمولههای نفتی انجام دهیم.
این بحث تهاتر نفت نخستین بار است که درقانون بودجه لحاظ میشود؟
بله، در بودجه سال 1400 نبوده است.
چین حاضر است که به ازای دریافت نفت در ایران سرمایهگذاری کند؟
اینها معمولاً در مذاکرات بین کشورها بحث میشود و موضوع آن پیش میآید. درخواستهایی هست، نقطه نظراتی مبادله میشود، ولی انتظار ما هم این است که انشاءالله این اتفاق بیفتد. فقط بحث چین نیست.
در مورد ورود بخش خصوصی به بحث صادرات نفت اخیراً اعلام آمادگی کردید. آیا الان بخش خصوصی وارد این عرصه شده است و نفت میفروشد؟
بله، الان بخشی از فروش نفت ما از طریق بخش خصوصی انجام میشود.
آن گشایشی که در فروش نفت ایجاد شده، بهخاطر ورود بخش خصوصی به بحث صادرات نفت است؟
نه، لزوماً مربوط به استفاده از ظرفیت بخش خصوصی نیست. اگر بخواهیم بگوییم که این گشایش حاصل چیست، این است که ما در شرکت ملی نفت ایران فعالیت گستردهای را در حوزه بازاریابی داشتیم. یکی از کارهایی که از سیاستهای دولت سیزدهم است، این است که ما بازارهایی که به دلیل تحریم و یا به دلیل سیاستهای خاصی از دست دادیم، دوباره برگردانیم.
یعنی الان نفت به بازارهایی صادر میشود که تا چند ماه قبل جزو بازارهای از دسترفته نفت ایران بود؟
بله. مجموعه اقدامات بازاریابی نشان میدهد که ما توانستیم بخشی از ظرفیت بازارهای از دست رفته را دوباره به فعلیت برسانیم که در حال حاضر نام آنها را نمیتوان گفت.
در مقابل تحویل نفت به بخش خصوصی آیا تعهد لازم را میگیرید که دوباره فروش بدون بازپرداخت و دلالانی مانند بابک زنجانی شکل نگیرند؟
بله. نفت کاملاً طبق قوانین و مقررات به فروش میرسد و همه چیز براساس ضوابط است.
یعنی جای نگرانی نیست؟
طبیعی است که اگر ما طبق ضوابط و مقررات و قوانین حاکم در جمهوری اسلامی نفت بفروشیم، نباید مشکلی داشته باشیم.
به نظر شما روند صادرات نفت در سال آینده افزایشی خواهد بود؟
ما انشاءالله به سمتی حرکت میکنیم که هم تحریمها را خنثی کنیم و هم فروش نفت را بالا ببریم. میزان فروش نفت خام و میعانات گازی و به تبع آن تولید در چند ماه گذشته افزایش داشت و امیدواریم که این روند ادامه داشته باشد.
خبرنگار
درآمدهای نفت ایران در ماههای اخیر نه تنها افزایش قابل ملاحظهای داشته است بلکه به گفته مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، تمام منابع حاصل از فروش نفت ایران وصول شده و درآمد نفتی معوق در دولت سیزدهم نداریم. محسن خجسته مهر در گفتوگو با «ایران» از نحوه خنثیسازی تحریمهای نفتی میگوید و خبر میدهد که اکنون برخی از بازارهای از دست رفته نفت احیا شده و بخش خصوصی نیز مجدداً به بحث فروش نفت وارد شده؛ البته با اخذ تعهدات و رعایت مقررات.
آیا برنامهای برای خنثیسازی تأثیر تحریمها در صنعت نفت دارید؟
در بحث خنثیسازی تحریمها، اگر به مؤلفههای اقتصاد مقاومتی توجه کنیم، روح حاکم بر این سیاست این است که بتوانیم تحریمها را خنثی کنیم. اگر خیلی از اقداماتی را که سیاست اقتصاد مقاومتی برای ما تکلیف کرده، اجرا کنیم، مثل این است که تحریمها را خنثی کردهایم. یک نکته دیگر درخصوص خنثیسازی تحریمهای نفتی این است که خنثیسازی یک کار پیشگیرانه است. اما دورزدن تحریم این است که تحریمی اتفاق بیفتد و آن را به طریقی حل کنیم. همانطور که پیشگیری بهتر از درمان است، خنثیسازی نیز در نطفه خفهکردن است و اولویت دارد. به عبارت دیگر، پیشاپیش خودمان را آماده کنیم که اگر کشوری برای ایران نقشهای کشید و خواست برنامهای علیه کشور پیاده کند، پیشاپیش این آمادگی و سناریو را داشته باشیم که در صورت وقوع به چه شکل عمل کنیم.
در واقع خنثیسازی خیلی مهمتر از دورزدن است. ضریب موفقیت خنثیسازی بالاتر است البته از آنجایی که ما هیچگاه نباید انفعالی رفتار کنیم، در هر شرایطی، چه در مرحله پیشگیری و چه در مرحله اقدام، همواره باید این آمادگی را داشته باشیم.
بنابراین خنثیسازی باید کار اصلی ما باشد اما اگر ناگهان با یک عمل انجام شده مواجه شدیم، باید بتوانیم بموقع اقدام کنیم. موضوع دیگری که میتواند در خنثیسازی موفقیتآمیز باشد، این است که زمان واکنشمان را کوتاه کنیم. این خیلی مهم است. بنابراین یکی از کارهایی که در شرکت ملی نفت ایران باید در مواجهه با بحث تحریمها انجام دهیم، این است که زمان واکنش را کوتاه کنیم و به حداقل زمان ممکن برسانیم.
بحث خنثیسازی تحریم را در زمینه فروش نفت چطور تعریف میکنید؟
اولاً همانطور که قبلاً هم مسئولان جمهوری اسلامی در عرصههای بینالمللی و همینطور داخلی به آن اشاره کردند، نباید تصور کنیم که کل دنیا و جامعه بینالمللی لزوماً امریکا و چند کشور خاص هستند. همین که ما به این موضوع قائل نباشیم، بنابراین میتوانیم بگوییم راههای دیگری هم وجود دارد. ضمن آنکه کل جامعه بینالملل همراه با امریکا نیست. یعنی این ظرفیت وجود دارد که از راههای مختلف اقدام کنیم و مأموریتهایمان را در شرکت ملی نفت ایران انجام دهیم. حالا چه درخصوص فروش نفت، چه درخصوص جذب منابع مالی خارجی، چه درخصوص سایر اقداماتی مثل تأمین کالا، تجهیزات و سایر موارد.
بنابراین اولین فرض برای خنثیسازی تحریمها، این است که ما اعتقاد نداریم فقط چند کشور در جهان هستند؛ لذا راههای دیگری هم برای برقراری ارتباط با جهان وجود دارد.
موضوع دوم درخصوص فروش نفت این است که اگر موفق شویم و دقیقاً از قاعده و سازوکار بازار بینالمللی استفاده کنیم، میتوانیم تحریمها را خنثی کنیم و نفتمان را بفروشیم. به میزانی که ما از قواعد، تکنیکها و تاکتیکهای بازار استفاده کنیم، به همان میزان میتوانیم موفقیتهایمان را افزایش دهیم.
ضمن اینکه امروز دیگر در شکل پیشرفته فروش نفت، از یک روش یا از یک مدل بازاریابی تبعیت نمیشود. امروز بازاریابی برای فروش نفت شمایل مختلفی به خود گرفته و ما هم میتوانیم از اشکال مختلف بازاریابی استفاده کنیم. البته نمیتوانم در این گفتوگو به تشریح این مسأله بپردازم؛ به اینکه چطور میتوانیم امروز نفت بفروشیم. فقط این را بدانید که مبتنی بر همین روشها توانستهایم میزان فروش نفت خام و میعانات گازی را در مقایسه با چند ماه گذشته یا در مقایسه با قبل از دولت سیزدهم افزایش دهیم و مطالبات حاصل از فروش نفت و میعانات گازیمان را هم دریافت کنیم.
تأیید میکنید که صادرات نفت به 1.5 میلیون بشکه در روز رسیده است؟
عدد و رقم نمیدهم، ولی میتوانم به شما بگویم که فروش نفت و میعانات گازی در مقایسه با دولت گذشته، دولت دوازدهم، رشد خیلی خوبی داشته است. با اطمینان به شما میگویم که در این مدت فروش مناسبی داشتیم.
البته مهم فقط فروختن نفت نیست، برگشت پول آن هم مهم است. آیا پول نفت فروخته شده به کشور بازمیگردد؟
بله، الحمدلله در دولت سیزدهم موفق شدیم هم تکالیفی که دولت برعهده ما گذاشته است، یعنی آنچه را که در قانون بودجه 1400 در زمینه فروش نفت ذکر شده، تأمین کنیم و هم فروش نفت را افزایش دهیم.
آیا پول بلوکه شده و معوقهای از بابت فروش نفت در دولت سیزدهم داریم؟
خیر، تمام فروش نفتی که در دولت سیزدهم انجام شده، منابعش دریافت شده است.
یعنی هیچ معوقهای از بابت افزایش فروش نفت در این شرایط تحریم نفتی و بانکی نداریم؟
خیر. کامل دریافت میشود. درآمدهای نفتی بلوکه شده ایران در کشورهای دیگر برای دوران گذشته و قبل از دولت سیزدهم است.
این اواخر بحث تهاتر نفت به ازای سرمایهگذاری داخلی و خارجی مطرح شد. چقدر این موضوع جدی است؟
بله، در بودجه 1401 این موضوع لحاظ شده و امکان تهاتر وجود دارد. حالا تهاتر میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. کسانی که به هر شکلی از دولت طلب داشته باشند -دولت به معنی عام خود که میتواند دستگاههای اجرایی باشد- تهاتر نفت برای پرداخت طلب امکانپذیر خواهد بود. انشاءالله در سال 1401 انجام میشود. البته آییننامه مخصوص به خود را هم خواهد داشت که به چه شکلی این اقدام انجام شود.
منظور برای سرمایهگذاریهای داخلی و پرداخت بدهیهای داخلی است یا سرمایه گذاریهای خارجی را هم شامل میشود؟
بهطور کلی برای هر شرکتی که چه مطالبهای داشته باشد و چه بتواند یک کار معوضی را انجام دهد. این مسأله مبتنی بر آییننامه مربوطه در لایحه بودجه 1401 دیده شده و یک فرصت مغتنمی است.
آیا دراین مدت برای هر بخش از اقتصاد ایران از راه و ساختمان تا پالایشگاهسازی درخواستی از سوی سرمایهگذار خارجی داشتهاید که به ازای نفت حاضر به سرمایهگذاری باشد؟
اگر قرار باشد چنین اتفاقی بیفتد، دستگاههای اجرایی از طریق سازمان برنامه و بودجه اقدام خواهند کرد و شرکت ملی نفت ایران هم مبتنی بر مجوزی که از سازمان برنامه و بودجه میگیرد، این پرداخت را انجام خواهد داد. این مسیر باز است و درخصوص تهاتر اقدام لازم انجام میشود.
در بخش ارقام بودجه میزانی که دستگاههای اجرایی میتوانند از این ظرفیت استفاده کنند، مشخص خواهد شد.
ما این آمادگی و انعطاف را الان هم داریم؛ هر شرکت و سرمایهگذاری، چه سرمایهگذار خارجی باشد و چه سرمایهگذار داخلی باشد که بیاید سرمایهگذاری کند ما آمادگی داریم که بازپرداختش را با تحویل محمولههای نفتی انجام دهیم.
این بحث تهاتر نفت نخستین بار است که درقانون بودجه لحاظ میشود؟
بله، در بودجه سال 1400 نبوده است.
چین حاضر است که به ازای دریافت نفت در ایران سرمایهگذاری کند؟
اینها معمولاً در مذاکرات بین کشورها بحث میشود و موضوع آن پیش میآید. درخواستهایی هست، نقطه نظراتی مبادله میشود، ولی انتظار ما هم این است که انشاءالله این اتفاق بیفتد. فقط بحث چین نیست.
در مورد ورود بخش خصوصی به بحث صادرات نفت اخیراً اعلام آمادگی کردید. آیا الان بخش خصوصی وارد این عرصه شده است و نفت میفروشد؟
بله، الان بخشی از فروش نفت ما از طریق بخش خصوصی انجام میشود.
آن گشایشی که در فروش نفت ایجاد شده، بهخاطر ورود بخش خصوصی به بحث صادرات نفت است؟
نه، لزوماً مربوط به استفاده از ظرفیت بخش خصوصی نیست. اگر بخواهیم بگوییم که این گشایش حاصل چیست، این است که ما در شرکت ملی نفت ایران فعالیت گستردهای را در حوزه بازاریابی داشتیم. یکی از کارهایی که از سیاستهای دولت سیزدهم است، این است که ما بازارهایی که به دلیل تحریم و یا به دلیل سیاستهای خاصی از دست دادیم، دوباره برگردانیم.
یعنی الان نفت به بازارهایی صادر میشود که تا چند ماه قبل جزو بازارهای از دسترفته نفت ایران بود؟
بله. مجموعه اقدامات بازاریابی نشان میدهد که ما توانستیم بخشی از ظرفیت بازارهای از دست رفته را دوباره به فعلیت برسانیم که در حال حاضر نام آنها را نمیتوان گفت.
در مقابل تحویل نفت به بخش خصوصی آیا تعهد لازم را میگیرید که دوباره فروش بدون بازپرداخت و دلالانی مانند بابک زنجانی شکل نگیرند؟
بله. نفت کاملاً طبق قوانین و مقررات به فروش میرسد و همه چیز براساس ضوابط است.
یعنی جای نگرانی نیست؟
طبیعی است که اگر ما طبق ضوابط و مقررات و قوانین حاکم در جمهوری اسلامی نفت بفروشیم، نباید مشکلی داشته باشیم.
به نظر شما روند صادرات نفت در سال آینده افزایشی خواهد بود؟
ما انشاءالله به سمتی حرکت میکنیم که هم تحریمها را خنثی کنیم و هم فروش نفت را بالا ببریم. میزان فروش نفت خام و میعانات گازی و به تبع آن تولید در چند ماه گذشته افزایش داشت و امیدواریم که این روند ادامه داشته باشد.
مناظره ارزی پیرامون الزامات و چگونگی اصلاح ارز ترجیحی با حضور کامران ندری و محمدرضا عبداللهی در «ایران» برگزار شد
ساماندهی به شرط هنر اجرا
سپیده پیری
خبرنگار
ارزی که مرض رانت و فساد را به جان اقتصاد انداخت، به نام مردم شکل گرفت و به کام سودجویان تمام شد. 21 فروردین سال 97 دولت دوازدهم برای تمام مصارف ارزی، ارز 4200 تومانی تخصیص داد که از آن زمان تاکنون یکی از مهمترین و جنجالبرانگیزترین تصمیمات اقتصادی چند سال اخیر محسوب میشود. این ارز به مدت دو ماه برای تمام کالاها قابل تخصیص و پرداخت بود. اتفاقی که منجر به رشد 200 درصدی ثبت سفارش واردات شد. در واقع برخلاف آنکه نرخ ارز دستوری و کنترلی بود، تقاضای ارز مدیریت نشد. چند ماه بعد دولت تصمیم به طبقهبندی گروههای کالایی گرفت. این بار 25 قلم کالا را مشمول دریافت ارز 4200 تومان اعلام کرد. پس از آن در یک حرکت تدریجی فهرست کالاها به 7 قلم کالا تقلیل یافت. با این حال نگاهی به فهرست کالاهای مشمول نشان میدهد پرداخت ارز 4200 تومانی برای واردات این کالاها، تأثیر چندانی در کنترل قیمت آنها نداشته است. حالا هم دولت سیزدهم عزم کرده ارز جنجالی را حذف کند. درباره این تصمیم مناقشات زیادی میان فعالان اقتصادی و اقتصاددانها مطرح است. جمع قابل توجهی از صاحبنظران، تخصیص این یارانه را خدمت به سوداگران میدانند و گروهی دیگر نسبت به تبعات تورمی حذف آن هشدار میدهند. البته هر دو طیف ادلهای برای تأیید نظر خود دارند که قابل تأمل است. به دلیل اهمیت موضوع ما نیز در «ایران» نشست «الزامات و چگونگی حذف ارز 4200 تومانی از چرخه اقتصاد» را برگزار کردیم. شرکت کنندگان در این نشست که در جبهههای مخالف و موافق حاضر شده بودند بر سر شیوه اجرای مبتنی بر حذف تدریجی اتفاق نظر داشتند و معتقد بودند این شیوه حذف با در نظر گرفتن سازوکار مشخص و بدون ابهام همراه با حمایت از دهکهای آسیبپذیر از الزامات اجرای این سیاست است. اگرچه کامران ندری، استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق شرایط فعلی اقتصاد را برای اعمال این سیاست، بخصوص اگر دفعی و یکباره باشد، مساعد نمیداند؛ و از سوی دیگر محمدرضا عبداللهی، پژوهشگر اقتصادی به عنوان موافق حذف این ارز معتقد است با فرض کسری 6 میلیارد دلاری برای اجرای این سیاست، نزدیک به 120 هزار میلیارد تومان فقط از این محل پایه پولی رشد خواهد کرد که آثار تورمی آن قابل ملاحظه است. آنچه در ادامه میخوانید نگاه آسیبشناسانه به این سیاست، بررسی شیوه بهینه اجرا و راهکارهای حمایت از گروههای آسیبپذیر است که تلاش کردهایم با حضور دو میهمان موافق و مخالف، سویه متفاوت موضوع را تبیین و تحلیل کنیم.
چرا شما با حذف ارز 4200 تومانی مخالفید؟ در حالی که همواره در چند سال گذشته اکثر اقتصاددانها نسبت به تبعات ارز ترجیحی هشدار میدادند اما الان که دولت تصمیم به حذف آن گرفته موافق نیستند؟
کامران ندری: مخالفت بنده به این دلیل است که شرایط اقتصادی کشور عادی نیست و به نوعی گرفتار یک جنگ اقتصادی هستیم. این تحریمها ما را در محاصره اقتصادی قرار داده است. الان در اقتصاد ما جنگ به مفهوم نظامی خود مثل دهه ۶۰ وجود ندارد. در دهه ۶۰ از طریق کوپن، کالاهای اساسی را برای خانوارها سهمیهبندی کرده بودیم. علیرغم بالا بودن قیمت این اقلام در بازار سیاه اما دسترسی مردم به حداقلهای معیشتی تأمین بود. هر کشوری در دنیا، حتی کشورهای پیشرفته، وقتی با جنگ نظامی مواجه شود، سیاستهای کنترل قیمت و سهمیهبندی کردن کالاها مخصوصاً اقلام اساسی را انجام میدهد. هم اکنون هم به دلیل تحریمها کشور ما در محاصره اقتصادی قرار گرفته است. هیچ اقتصاددانی هم از تداوم اعمال سیاستهایی مثل تخصیص ارز4200 تومانی که مختص دوران خاصی است، دفاع نمیکند. همه اطلاع دارند که کنترل قیمت چه مشکلاتی دارد و تبعات آن فساد و ناکارایی است؛ اما به خاطر شرایط خاص جنگی این را میپذیرند. با اینکه در کل موافق این نوع سیاستها نیستم و معتقدم باید حذف شود، منتهی شرایط فعلی اقتصاد را برای اعمال این سیاست، بخصوص اگر دفعی و یکباره باشد، فعلاً مساعد تشخیص نمیدهم. اکنون که در انتهای مذاکرات هستهای هستیم و نتیجه آن ظرف چند ماه آینده مشخص میشود، بهتر است زمان اجرا را به بعد از مشخص شدن نتیجه مذاکرات موکول کنیم. ما اکنون در شرایطی هستیم که هنوز محاصره اقتصادی رفع نشده است و نتوانستهایم تورم را کنترل کنیم. مردم به دلیل سیاستهای اعمال شده در سالهای گذشته اعتماد کافی به برنامههای دولتمردان ندارند. در این شرایط اگر یک مرتبه ارز ۴۲۰۰ برداشته شود و قیمت اقلام اساسی یک مرتبه مثل بنزین در سال ۱۳۹۸ مثلاً ۲۰۰ درصد افزایش پیدا کند، یک جو روانی منفی بین مردم ایجاد میکند. این کار تبعات اقتصادی منفی خواهد داشت. اصلاح قیمت بنزین در سال ۱۳۹۸ هیچ کمکی نکرد و تورمی که ایجاد شد توجیه میکند که قیمت بنزین را باز هم بالاتر ببریم. لذا ما فعلاً شرایط مساعد اقتصاد کلان را برای انجام این برنامه در دی ماه ۱۴۰۰ نداریم. حتی اگر مذاکرات نیز به سرانجام برسد و شرایط برای اجرای این برنامه مناسب شود توصیه من این است که این کار را تدریجی انجام دهند. برای مثال ۴۲۰۰ را به جای اینکه یکباره به ۲۳ هزار تومان برسانند، در حالت نخست بین ۲۵ تا ۵۰ درصد افزایش یابد؛ نه ۶۰۰ درصد. ما تجربیات موفق این چنینی را نیز در گذشته داشتهایم. در دولت اصلاحات بحث اصلاح قیمت حاملهای انرژی مطرح بود و هر سال ۱۰ درصد قیمتها اصلاح میشد، تورم نیز تحت کنترل بود. نتیجه این رویکرد ثبات نسبی اقتصادی بود. از این تجربه باید استفاده کرد. دولت نباید سیاستهایی را اجرا کند که شوک ناگهانی، به مردم نگرانی و نارضایتی وارد کند. من با اصل حذف ارز 4200 تومانی موافقم ولی با زمان و مدل اجرای یکباره آن مخالفم. هرچه دولت در رسیدن به اهداف اقتصاد کلان یعنی کنترل و مهار تورم موفقتر عمل کند، سریعتر و کم هزینهتر میتواند این قبیل برنامهها را به نقطه انتهایی آن نزدیک کند. اصولاً دولتمردان قیمت را برای مدت زیادی ثابت نگه میدارند بعد مجبورند یک تعدیل زیاد و ناگهانی انجام دهند. در نهایت باید بگویم اعتماد عمومی به تیم دولت و توان کنترل آنها پایین است. لذا حرکتهای این چنینی که به قوت غالب مردم مربوط است باید محتاطانه و تدریجی انجام شود.
نظر شما درباره مدل و چگونگی اجرای این سیاست چیست؟
محمدرضا عبداللهی: در خصوص ملاحظات اجرا با بخش زیادی از نکات آقای دکتر ندری موافقم. با این حال از نظر بنده هنر اجرای درست سیاست نیز موضوعی بسیار کلیدی است. برای مثال در سالهای اخیر دو مدل سیاست افزایش قیمت بنزین را در این اقتصاد تجربه کردیم. یک مدل افزایش قیمت بنزین را که آقای احمدینژاد در سالهای ۸۹ اجرایی کرد افزایش قابل توجهی داشت و از قیمت ۱۰۰ تومان به ۷۰۰ تومان رسید. این مدل کمترین تبعات امنیتی را داشت. ۲ سال پیش نیز در سال 98 افزایش دیگر در قیمت بنزین داشتیم که پیامدهای امنیتی قابل توجهی داشت. صرفنظر از شرایط اقتصاد که تا حدودی متفاوت بود با این حال به نظر میآید بخش عمده تفاوت دو سیاست در مقدار افزایش نبود بلکه در کیفیت اجرای آن بود. این یعنی باید به ملاحظات اجرایی توجه ویژه شود. هر چند تردیدی نیست که شرایط تورمی کنونی قابل مقایسه با شرایط تورمی سال ۸۹ نیست و بدتر از آن است با این حال این نیز هنر اجرای سیاستگذار است که چطور میتواند یک سیاست قیمتی را با کمترین تبعات اجتماعی و امنیتی اجرا کند. چنین تصمیمی برای دولتی که تازه روی کار آمده و پشتوانه رأی همین امسال را دارد در مقایسه با دولتی که ۴ سال است کار میکند و به یک نارضایتی گرفتار شده راحتتر خواهد بود. تبیین درست مسأله برای مردم، صادق بودن در اجرای سیاست، عدم مواجهه جدی با افزایش قیمتهای شدید، هماهنگی همه عناصر اجرایی برای پرهیز از ناهماهنگیهای اجرایی و اجرای تدریجی سیاست از جمله مواردیست که باید به جد بررسی شود.
شما بهعنوان موافق حذف ارز 4200 تومانی چقدر در دولت اراده و امکان تغییر در این سیاست را میبینید؟
محمدرضا عبداللهی: اگر مسأله را از نگاه دولت ببینیم به نظر میرسد مسأله از اراده گذشته و اجرای سیاست بهدلیل عدم دسترسی به منابع اجتنابناپذیر است. در واقع هدف دولت جدید از این تصمیم فقدان منابع ارزی کافی برای تداوم این سیاست است و مسأله با سالهای قبل کاملاً متفاوت است. یک زمانی در ابتدای سال ۹۷ و ۹۸ اساساً این بحث بین اقتصاددانان مطرح بود که دولت دو انتخاب دارد. انتخاب اول اینکه میتوانست ارز ۴۲۰۰ تومانی را با منابعی که در دسترس داشت که حدود ۱۴ میلیارد دلار میشد، یا به کالاها اختصاص بدهد یا بهصورت نقدی از خانوارها حمایت کند. با وجود آنکه بخش زیادی از جامعه کارشناسی کشور در همان زمان نیز تأکید بر حذف این ارز بهدلیل مسائلی از جمله ایجاد رانت و فساد، آسیب به تولید داخل، عدم تحقق اهداف قیمتی و... داشتند با این حال دولت وقت بهدلیل ملاحظاتی که داشت سیاست را ادامه داد. در شرایط کنونی صورت مسأله به طور کلی تغییر کرده و به نظر میرسد اساساً منابعی در دسترس نیست که انتخابی بین حذف و عدم حذف وجود داشته باشد. براساس اعلامهای غیررسمی برای سال ۱۴۰۰، منابع مورد نیاز این سیاست ۱۷ میلیارد دلار است این در حالی است که برآوردهای سرانگشتی از درآمدهای نفتی نشان میدهد در بهترین حالت درآمد ارزی این دولت ۱۱ میلیارد دلار خواهد بود. یعنی در یک سال کسری ۶ میلیارد دلاری برای اجرای این سیاست وجود دارد. این موضوع در سالهای قبل نیز تا حدی موضوعیت داشته است و بر اساس اعلام رسمی رئیس وقت بانک مرکزی طی سالهای ۹۸و ۹۹ صرفاً از محل ذخایر بانک مرکزی ۱۲ میلیارد دلار برای ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص پیدا کرده است. مطمئناً در شرایط تحریمی تخصیص ذخایر ارزی بانک مرکزی برای این سیاست میتواند اشتباهی هولناک قلمداد شود. اگر هم این کسری بخواهد از طریق خرید از [سامانه] نیما و تخصیص ارز 4200 تومانی تأمین شود هم که به ازای هر دلار نزدیک به 20 هزار تومان پایه پولی رشد خواهد یافت که با فرض کسری 6 میلیارد دلاری این سیاست نزدیک به 120 هزار میلیارد تومان فقط از این محل پایه پولی رشد خواهد یافت که آثار تورمی آن قابل ملاحظه خواهد بود. به بیان دیگر یک زمانی این را میگفتیم که در ایران پدیده سلطه مالی وجود دارد و این بودجه ما است که سیاست پولی ما را جهت میدهد. در حال حاضر با تخصیص ارز 4200 تومانی، هر سه سیاست مالی، پولی و ارزی خود را همزمان تحت تأثیر قرار میدهیم. از یک طرف منابع کافی در بودجه عمومی نداریم و در ساختار فعلی ایران هم نمیشود روی درآمدهای مالیاتی به شکل جدی فکر کرد. در دولت نیز به خاطر هزینههای موجود و غیرقابل اجتناب، قابلیت انقباض جدی وجود ندارد. از طرف دیگر منابع دیگری نداریم و مجبوریم به نفت پناه ببریم. منابع نفت نیز تحت تأثیر تحریمها کم شده و از طرف دیگر میخواهیم ارز ۴۲۰۰ تومانی نیز تخصیص دهیم. با وجود اینکه هزینههای دولت با ارز بازار آزاد اضافه شده، درآمدهایش با ارز ۴۲۰۰ تومانی تأمین میشود و این به یک کسری بودجه قابل توجه منجر میشود که این کسری منجر به رشد قابل توجه پایه پولی خواهد شد. در سال ۱۴۰۰ اگر دولت میخواهد ارز 4200 تومانی را حذف کند به نظر میرسد بخش زیادی از آن ناشی از این است که ارزی از ذخایر بانک مرکزی در دسترس نیست و نفت نیز به این معنا که بفروشیم و ارزی از این مسیر برای دولت به دست بیاید موجود نیست. وقتی اینگونه صورت مسأله را تبیین کنیم هر چند همه نکات دکتر ندری در خصوص ملاحظات زمان اجرا درست است باز چارهای جز اجرا باقی نمیماند. در شرایطی که برآوردها نشان میدهد فقط از تداوم اجرای این سیاست ۱۲۰ هزار میلیارد تومان پایه پولی رشد میکند در حالی که ناترازیهای شبکه بانکی، کسری بودجه دولت و... نیز منجر به رشد پایه پولی خواهد شد. سؤال کلیدی آن است دولت چگونه میخواهد هدف خود برای کنترل تورم را محقق سازد؟
تجربه آبان 98 هزینه اصلاحات اقتصادی را بالا برد. دولت باید چگونه با این سیاست مواجه شود و آن را اعمال کند؟
کامران ندری: دقیقاً به همین دلیل باید تجربه مربوط به افزایش قیمت بنزین را حتماً لحاظ کرد و به یکباره و بهصورت ضربتی ارز 4200 تومانی را از چرخه اقتصاد حذف نکنیم.در تجربه حذف یارانه انرژی هم از سال ۹۷ بحثهای کارشناسی مربوط به بنزین مطرح میشد. من همواره توصیه میکردم که بهصورت تدریجی انجام شود. اینکه به یکباره قیمت بنزین را که جزو کالاهای اساسی و استراتژیک برای مردم است، از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان، آن هم در شرایط تشدید تحریمها، افزایش دهید، قطعاً تبعاتی روانی و حتی فراتر از آن دارد؛ حتی برای آنهایی که ماشین نداشتند. در رابطه با کالاهایی که اکنون مشمول ارز ۴۲۰۰ تومانی است هم فرقی نمیکند. بعد از ارز ۴۲۰۰ تومانی موسوم به ارز جهانگیری که بنا بود همه واردات کشور با آن ارز انجام شود و بعداً شکست خورد، دولت یک گروه از حدود 25 قلم کالا را تعیین کرد و گفت این ارز را به این تعداد کالا مثل عدس و شکر و... که قوت روز مردم است اختصاص میدهیم. بعداً متوجه شدند که این ارز، آنها را به هدفشان نمیرساند و بتدریج شروع به کاهش دادن تعداد اقلام کردند و تعداد آن را به ۷ قلم کالا رساندند. این ۷ قلم کالا از نهادههای دامی گرفته تا گندم و دارو بسیار کلیدی و اساسی هستند و به نظر بنده میتوان گفت ارز ۴۲۰۰ تومانی در مهار قیمت این کالاها به طور نسبی مؤثر بوده است.
آیا صرفاً با تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی میتوان امید داشت که قیمت کالاهای اساسی ثابت باقی بماند؟
محمدرضا عبداللهی: تجربیات گذشته نشان میدهد که خیر.در شرایطی که شما تورمهای بالا دارید، درست است که میتوانید قیمت کالاهای اساسی را با حفظ ارز ۴۲۰۰ تومانی از ناحیه قیمت نهادهها نگه دارید ولی بقیه هزینههای اقتصاد را نمیتوانید در این شرایط تورمی حفظ کنید. نتیجه این است که از سال ۹۷ به نهادههای مرغ ارز ۴۲۰۰ تومانی تعلق میگیرد هر بار نیز به سنگرهای عقبتر عقبنشینی میکند؛ با قیمت مرغ ۷، ۱۱، ۱۷ و ۲۴ هزار تومان و اکنون ۳۱ هزار تومان روبه رو هستید. هر بار به سیاستگذار میگوییم چرا قیمت مرغ اینقدر بالا رفته ،توجیه آنها این است که نهاده را ۴۲۰۰ تومان میدهیم بقیه هزینهها برای تولید کننده مرغ ثابت نمانده و رشد کرده است و آن را ناشی از تورم اقتصاد میدانند. با تورم ۵۰ و ۷۰ درصد طبق اعلام بانک مرکزی نمیشود انتظار داشت که تنها با نهاده ثابت دادن نیروی کار و بقیه هزینهها گران نشود. بخش قابل توجهی از هزینه تولید ناشی از همین تورم دارد رشد میکند، اگر علاجی برای این تورم نداشته باشید قیمت مصرف کننده مرغ در حال حاضر ۳۱ هزار تومان است، با این قیمتهای مصوب و با همین روال و با حفظ ارز ۴۲۰۰ تومانی در دی ماه سال بعد ۴۵ هزار تومان خواهد شد.
آنطور که گفته میشود بناست یارانه 90 یا 110 هزار تومانی برای اقشار آسیبپذیر در نظر گرفته شود. به نظر شما این راه حل میتواند جایگزین خوبی برای تبعات ناشی از سیاست حذف 4200 تومانی باشد؟
کامران ندری: سؤال اصلی من این است اگر دولت اکنون بودجه ندارد چطور میخواهد مابه التفاوت را بپردازد؟ دولت فکر می کند که اگرارز ۴۲۰۰ را حذف کند و به جای آن یارانه نقدی پرداخت کند، مشکلاتش کمتر میشود. در اینجا بحثهایی وجود دارد، مثلاً مشخص نیست که چه مقدار یارانه پرداخت میشود؟ آیا مقدار تعیین شده به همه یا فقط به گروههای خاصی تعلق میگیرد؟ یارانه تعیین شده، چقدر میتواند تورم هزینه خانوار را جبران کند؟ با این کار کسری بودجه دولت چقدر کاهش مییابد؟ آیا برآوردی که دولتمردان از آثار تورمی حذف ارز ۴۲۰۰تومانی دارند، درست است؟ سؤالاتی ازاین دست ابهاماتی هستند که باید پاسخ داده شوند. مضاف بر اینکه ما هنوز اطلاعات دقیقی از دهکها نداریم. نکته دیگر آنکه دولت شاید حساب و کتاب کند که اگر یارانه ۹۰ یا ۱۲۰ هزار تومانی به مردم بدهد و مابه التفاوت دارو را به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کند شاید ۲۰ تا ۳۰ درصد کسری بودجه را کمتر کند. دولت منبع ندارد و میخواهد یارانه نقدی را ۳ برابر پرداخت کند که حدود ۱۲۰ هزار میلیارد تومان یا بیشتر در سال میشود و این غیر از دارو است. تفاوت ۴۲۰۰ با ۲۳ هزار تومان [ارز] نیمایی حدود ۱۸ هزار تومان میشود که در مجموع اگر ۱۰ میلیارد دلار تخصیص ارز ۴۲۰۰ باشد، حدود ۱۸۰ هزار میلیارد تومان در بودجه دولت صرفهجویی ایجاد میکند. بنابراین شاید این برنامه دولت حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه را کمتر کند. اضافه کردن این مبلغ به کسری بودجه، از منظر اقتصادی با توجه به اندازه تولید ناخالص داخلی، کسری بودجه نگران کنندهای را ایجاد نمیکند، مشروط بر اینکه دولت بلد باشد چگونه کسری بودجه را مدیریت کند اما شوک تورمی ناشی از حذف یکباره ارز ۴۲۰۰ با توجه به تأثیر بهشدت منفی آن بر انتظارات تورمی ممکن است شدید باشد و فشار زیادی را به طبقه متوسط و فرودست جامعه وارد کند.
البته من آمار دقیق را نمیدانم و در واقع مرکز پژوهشها هم به آمار و ارقام دقیق دسترسی ندارد و مثل موارد دیگر، در این زمینه شفافیت کافی وجود ندارد، لذا طبیعی است ارقام مورد اشاره در این بحث دقیق نباشد. متأسفانه، دولت آمار و اطلاعات دقیق را منتشر نمیکند. من ِکارشناس اگر اطلاعات دقیق داشته باشم بهتر میتوانم مردم را توجیه کنم. دولت باید اطلاعات دقیق را در اختیار کارشناسها بگذارد تا آنها با مردم صحبت کنند.
محمدرضا عبداللهی: حمایت مؤثر از خانوار یکی از مهمترین ملاحظاتی است که باید درنظر گرفته شود تا بتواند از تبعات اجرایی و امنیتی موضوع بکاهد. ملاحظات در خصوص تأمین کالاهای اساسی، عرضه فراگیر آن و اینکه تحت تأثیر انتظاراتی که شکل میگیرد، قیمتها از حد انتظار فراتر نرود و این شرایط منجر به احتکار نشود. یک اجرای درست میتواند نتایج این سیاست را به بهترین شکل اجرا کند و البته اجرای نادرست هم امکان دارد کشور را درگیر مسائل امنیتی و اجتماعی جدی کند.
کامران ندری: در این رابطه مسأله اصلی این است که دولت کسری بودجه دارد. دولت ارز برای تخصیص ندارد و رقم آن نیز شفاف نیست. در بودجه سال ۱۴۰۰ گفتند که ۸ میلیارد دلار به ۷ قلم اختصاص داده شده است و بعداً همین رقم افزایش داده شد و به ۱۲ میلیارد دلار رسید. زمانی که میخواهند ارز را حذف کنند اعلام میکنند که خیلی بالاتر و ۱۷ میلیارد دلار بوده است! برخی مسئولان بارها اعلام کردهاند که حذف این ارز ۷ درصد تورم ایجاد میکند منتها از طرف دیگر ۳۰ درصد تورم را پایین میآورد و این یک ادعای بزرگ است. حال اگر این مسأله اتفاق نیفتد و تورم این مقدار پایین نیاید چه میشود؟ در دو مدل اجرای بنزین زمان آقای احمدینژاد و سال ۹۸ علاوه بر ملاحظات اجرایی که آنها را قبول دارم شاید مشکل به زمان اجرا نیز مربوط باشد. زمان اجرا در دوره آقای احمدینژاد تورم و انتظارات تورمی کنترل و مهار شده بود ،نه در تورم ۴۰ و ۵۰ درصدی که در سال ۹۸ وجود داشت. در حال حاضر وضعیت تورم از سال ۹۸ بدتر است. در دوره آقای احمدینژاد در اوج درآمدهای نفتی بودیم و نفت را بالای ۱۰۰ دلار میفروختیم و شرایط اقتصاد کلان در آن زمان مساعدتر بود و محدودیتهای حال حاضر را نداشتیم. ملاحظات اجرایی اکنون چه دوره آقای رئیسی و چه دوره آقای روحانی بدتر شده است.
محمدرضا عبداللهی: صرفنظر از حذف یا عدم حذف ارز ترجیحی در حال حاضر حمایت از خانوارها موضوعیت جدی دارد و حتماً هم بایست به شکل جدی از طرف دولت دنبال شود. به نظر میرسد باید به این موضوع توجه ویژه کرد که با وجود آنکه اقتصادمان از سال 97 به بعد این همه شوک متحمل شد با این حال دولت سیاست حمایتی مشخصی نداشت. نتیجه این نوع حمایت رشد 10 واحد درصدی نرخ فقر از سال 97 تا 99 است. به عبارت دیگر
8 میلیون نفر دیگر به زیر خط فقر رفتهاند و سؤالی که پیش میآید این است آیا گزینههای جایگزین برای حمایت وجود داشت؟ حداقل وقتی میگوییم 8 میلیون نفر جدید به افراد زیر خط فقر اضافه شدهاند آیا میتوانستیم راهکارهای دیگری برایشان داشته باشیم؟ به نظر میرسد نظام حمایتی ما ناکارا بوده و همچنان هست اما به نظر میآید که میشد با مداخله درست دولت حداقل با این میزان قابل توجه رشد فقر مواجه نمیشدیم. در مواجهه با این شوکها دولت یک سیاست داشته است؛ تخصیص ارز 4200 تومانی به کالاهای اساسی. آن هم کالاهایی که مثل روغن چندان در جهت سلامت جامعه نیست و میزان استفاده خانوارها و میانگین استفاده آنها چندبرابر میانگین جهانی است. اگر دولت برای این سیاست دغدغه رفاه مردم را داشته است منطقاً بایست ارز برخی کالاهای دیگر را که در سبد خانوار و مشخصاً دهکهای ضعیف سهم بیشتری داشتند، حفظ میکرد و مثلاً حذف ارز 4200 تومانی روغن موضوعیت بیشتری نسبت به حذف ارز برنج دارد. به نظر میرسد کالاهایی که در حال حاضر ارز آنها 4200 است لزوماً به معنای آن نیست که سیاستگذار با دغدغه رفاه خانوار خواسته این کالاها رشد قیمت کمتری داشته باشند. سیاستگذار برای آنهایی که زورش رسیده مانند برنج، شکر و کره و... تصمیم گرفته و حذف کرده و برخی دیگر از کالاها مثل روغن و مرغ چون حذفشان سختتر بوده باقی ماندهاند. به نظر من سیاستگذار دغدغه رفاه مردم را نداشته که اگر داشت میبایست سرنوشت برنج و روغن یکسان میبود چون قوت غالب ایرانی برنج است، نه روغن است و نه مرغ. اگر با نگاه حمایتی به این سیاست نگاه میکنیم این روش درستی نیست. نوع نگاه ما به نظام حمایتی باید تغییر کند و رویکرد ضد فقر داشته باشد. به نظر میرسد با همین منابعی که دولت در 3 سال اخیر در دست داشت میتوانست به شکلی رفتار کند که الان میانگین کالری مصرفیمان به کمتر از حد استاندارد نرسد در حالی که میانه کالری مصرفی سه سال است که به کمتر از 2 هزار و 100 کالری رسیده یعنی سه سال است که حداقل 50 درصد ایرانیها کمتر از حد استاندارد کالری، زندگی میکنند. روند نزولی کالری نشان میدهد که در این جامعه غذا به عنوان شکلی از فقر موضوعیت نداشت اما الان به سمت سوء تغذیه میرویم و سؤالی که پیش میآید این است که دولت برای جبران باید چه اقداماتی انجام دهد؟ قرار بود هزینه مرغ و برنج و تخم مرغ گران نشود که شد. مصرف خانوار ایرانی هم در سه سال اخیر استفاده از مرغ کاهش پیدا کرده است.
اینها نشان میدهد که رفاه مسیر درستی را طی نمیکند و طبقه متوسط به زیر خط فقر میروند و شدت فقر طبقه فقیر هم زیاد میشود. آیا در این شرایط نگاه دولت به اینکه قیمت یکسری کالاها را ثابت نگه دارد میتواند مکانیسم درستی برای حمایت باشد؟ پیشنهاد میشود دولت پس از حذف ارز 4200 تومانی با ارائه سبدغذایی مناسب افراد دارای سوء تغذیه را پوشش دهد. در واقع نظام حمایتی باید متناسب با علت فقر حمایتهای متفاوت کالایی و نقدی داشته باشد. اما نظام حمایتی ما به مردم پول میدهد چون کار آسانی است و زحمتی برای سیاستگذار ندارد. پس نقش نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد، بهزیستی و وزارت رفاه در کشور ما چیست؟ در همه دنیا با توجه به شکل ساختار فقر نوع حمایت را انتخاب و خود را با آن جامعه تنظیم میکند. به نظر من اگر ارز را حذف میکردیم و یارانه میدادیم شاید وضع بخشی از فقرا بهتر بود. نظام حمایتی باید مواجهه فعال داشته باشد. مسأله این است که نظام حمایتی یک بحث تخصصی است که چهارچوب خاص خود را دارد و باید در همان چهارچوب به آن نگاه شود. اگر منابعی در دست دولت است و میخواهد حمایت را انجام دهد مطمئناً باید در همان چهارچوب شکل بگیرد.
کامران ندری: در بحث سیاستهای حمایتی ما ساختار لازم برای شناسایی افراد نداریم. البته آقای عبداللهی یک سطح هم بالاتر میرود و میگوید علاوه بر اینکه افراد را شناسایی میکنید، بگویید چه کسی به چه چیزی نیاز دارد.
الان به دوشکل دارید حمایت میکنید. یکی به شکل پنهان است و ارز 4200 میدهید یکی هم نقدی حمایت میکنید. به نظر بنده اگر هم بخواهید اینها را اصلاح کنید، اول سعی کنید تورم را کنترل کنید و این شدنی است و میتوان با اعمال سیاست پولی صحیح این کار را انجام داد. اینکه شما یکباره به این جمعبندی میرسید که فردا همه چیز را حذف کنید، در واقع دارید افراطی عمل میکنید. شما که نمیتوانید از مردم حمایت کافی کنید. 120 هزار تومان، معادل ماهی 4 دلار به ازای هر فرد میشود. آن 45 هزار تومان که آقای احمدینژاد داد، در زمان خودش، معادل ماهی 12 دلار به هر فرد بود. ضمناً سیاست اصلاح قیمت حاملهای انرژی در زمان آقای احمدی نژاد در زمانی انجام شد که نرخ تورم آن زمان به نسبت نرخ تورم امروز خیلی پایینتر بود و شرایط اقتصاد کلان به مراتب پایدارتر بود.
همچنین باید بگویم که متأسفانه دولتها در ایران بودجهریزی بلد نیستند و نکاتی که آقای دکتر عبداللهی میگوید بر این واقعیت صحه میگذارد. وقتی دولت فقط به عنوان مثال 10 درصد به طور متوسط حقوق کارمند را افزایش میدهد و از طرف دیگر قیمت مرغ به یکباره مثلاً 100 هزار تومان شود، این کارمند معیشت خود را چگونه میتواند مدیریت کند؟ این باعث میشود مردم وارد خیابان بشوند و فشار عمومی زیاد شود و یکباره از آن طرف میافتیم و مجبور میشویم حقوق و دستمزدها را بشدت بالا ببریم. لذا تعادل لازم را در تصمیمگیریها نمیبینیم. شما اگر دهه 80 همان برنامه افزایش 10 درصدی را که در برنامه سوم یا چهارم پیشبینی شده بود دنبال میکردید، مجبور نبودید به یکباره به اقتصاد شوک وارد کنید و قیمت حاملهای انرژی را در یک آن چند صد درصد بالا ببرید. اگر قیمت حاملها را سالی چند درصد تعدیل میکردید، شاید الان وضعیت خیلی بهتر بود و فشار اصلاح قیمتها روی مردم خیلی کمتر بود. واقعیت این است که مشکل اصلی در کشور ساختار نظام بودجهریزی و ساختار سیاست پولی است که متاسفانه تغییر اساسی و مبنایی در آن مشاهده نمیشود و به نظر میرسد دانش و تخصص لازم، مخصوصاً در رده مدیران ارشد [در زمینه بودجه ریزی] باید تقویت شود.
درگیر بودن اقتصاد ایران با تحریم چقدر اجرای چنین سیاستهایی را با چالش مواجه میکند؟ در این مقطع دولت باید چه مواردی را لحاظ کند؟
محمدرضا عبداللهی: حداقل چشمانداز ما نسبت به تحریم این است که در آینده کوتاه مدت تغییر جدی نخواهیم دید. اگر درون دولت جمعبندی نسبت به بهتر یا بدتر شدن تحریم وجود دارد، میتوانند پیشنهاد و اجرای این سیاست را به تأخیر بیندازند یا اجراییاش کنند. ما که در حوزه پژوهشی این مسأله را رصد میکنیم به نظر میرسد که چشمانداز را باید به حساب تداوم وضعیت موجود بگذاریم. تداوم وضعیت موجود یعنی این سیاست کسری دارد، درآمدهای نفتی کفاف تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی را در ادامه نخواهد داد. پس دوباره کسری بودجه، رشد پایه پولی و دوباره تورم و مسیری خواهیم داشت که به سمت تورمهای قابل توجه و بالاتر هدایتمان خواهد کرد.
در رابطه با دارو که جامعه نسبت به آن حساسیت ویژهای دارد حذف ارز ترجیحی چه تبعاتی دارد؟
کامران ندری: در بحث توزیع دارو ما یک نظارت نسبتاً قابل قبول سیستمی داریم که میتواند کنترل کند ارز ۴۲۰۰ تومانی خیلی از مسیر منحرف نشود. اما در هر حال، این سیستم که شما قیمت را پایینتر از حد نرمال قرار دهید ناکارآمد است. وقتی دارویی خیلی ارزان باشد ممکن است پزشکان آن را زیاد تجویز کنند یا خود بیمار ممکن است متقاضی شود که این دارو را برایش تجویز کنند. عرضه کننده هم برای اینکه بخواهد در داخل روی این کالا سرمایهگذاری کند، انگیزهای ندارد و اگر بخواهد کاری انجام دهد، بیشتر تمایل دارد از رانت ارز ۴۲۰۰ تومانی استفاده کند. در واقع اینجا یک نوع رانت وجود دارد که سرمایهگذار میخواهد از آن استفاده کند. پس در نهایت بهتر است به مرور زمان ارز ۴۲۰۰ تومانی دارو نیز حذف شود. اما همان طور که عرض کردم این کار باید به صورت تدریجی و هم زمان با بهبود شرایط اقتصاد کلان انجام شود و نباید به یکباره به مردم، مخصوصاً در شرایط بد اقتصادی، شوک وارد کرد.
محمدرضا عبداللهی: در شرایط فعلی حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی از دارو میتواند موضوعیت داشته باشد اما اساساً موضوع دارو با چند قلم دیگر متفاوت است. ارز ترجیحی دارو میتواند حذف شود و هیچ اتفاقی برای مصرف کننده نیفتد. پیش شرط این کار سه مورد است؛ نخست اینکه شما با مکانیسم بیمهای بخواهید داروهایی که ارز ۴۲۰۰ تومانی میگیرند و قرار است افزایش قیمت پیدا کنند را تحت پوشش قرار دهید که سهم خانوار برای پرداخت قیمت این داروها افزایش پیدا نکند. پیش شرط دوم این است که با این راهکار همه ایرانیها باید تحت پوشش بیمه باشند. ملاحظه سوم نیز این است که بعضی از داروهایی که مردم و دولت نسبت به آن حساسیت دارند و به هر دلیلی تحت پوشش بیمه نیستند به لیست بیمهای اضافه شوند. در این مورد کیفیت اجرا بسیار مهم است اینکه مکانیسم بیمه درست کار کند و منجر به نارضایتی نشود. باید اراده جدی نیز در سیاستگذار شکل بگیرد. سال گذشته در لایحه بودجه ۱۴۰۰ این موضوع خیلی مورد تأکید نمایندگان بود و در آن زمان وزیر بهداشت گفت این ملاحظات وجود دارد فقط یک سال به من فرصت دهید تا ملاحظات آن را اجرایی کنم. بعد از یک سال هیچ کس در وزارت بهداشت و مجلس نسبت به اینکه ملاحظات اجرا چه بود و بایستی افراد تحت پوشش بیمه قرار میگرفتند و لیست چه تغییری میکرد و اینکه سهم بیمهای باید به چه شکلی تغییر میکرد هیچ فکری نکردند و در حال حاضر دوباره میخواهیم روی حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی دارو صحبت کنیم.
کامران ندری: هیچ اقتصاددانی از تداوم اعمال سیاستهایی مثل تخصیص ارز4200 تومانی که مختص دوران خاصی است، دفاع نمیکند اما مخالفت بنده به این دلیل است که شرایط اقتصادی کشور عادی نیست و به نوعی گرفتار یک جنگ اقتصادی هستیم. من با اصل حذف موافقم ولی با زمان و مدل اجرای دفعی و یکباره آن مخالف. هرچه دولت در رسیدن به اهداف اقتصاد کلان یعنی کنترل و مهار تورم موفقتر عمل کند، سریعتر میتواند این برنامهها را به نقطه انتهایی آن نزدیک کند. اکنون شرایط اقتصاد کلان برای انجام این برنامه در دی ماه ۱۴۰۰ فراهم نیست. حتی اگر مذاکرات نیز به سرانجام برسد و شرایط برای اجرای این برنامه نیز مناسب شود توصیه من این است که این کار را تدریجی انجام دهند. برای مثال ۴۲۰۰ را به جای اینکه یکباره به ۲۳ هزار تومان برسانند، در حالت نخست بین ۲۵ تا ۵۰ درصد افزایش یابد نه ۶۰۰ درصد.
محمدرضا عبداللهی: بر اساس اعلامهای غیررسمی برای سال ۱۴۰۰، منابع مورد نیاز این سیاست ۱۷ میلیارد دلار است این در حالی است که برآوردهای سرانگشتی از درآمدهای نفتی نشان میدهد در بهترین حالت درآمد ارزی این دولت ۱۱ میلیارد دلار خواهد بود. یعنی در یک سال کسری ۶ میلیارد دلاری برای اجرای این سیاست وجود دارد. این موضوع در سالهای قبل نیز تا حدی موضوعیت داشته است و بر اساس اعلام رسمی رئیس وقت بانک مرکزی طی سالهای ۹۸و ۹۹ صرفا از محل ذخایر بانک مرکزی ۱۲ میلیارد دلار برای ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص پیدا کرده است. مطمئناً در شرایط تحریمی تخصیص ذخایر ارزی بانک مرکزی برای این سیاست میتواند اشتباهی هولناک قلمداد شود. اگر هم این کسری بخواهد از طریق خرید از نیما و تخصیص 4200 تومانی تأمین شود هم که به ازای هر دلار نزدیک به 20 هزار تومان پایه پولی رشد خواهد یافت که با فرض کسری 6 میلیارد دلاری این سیاست نزدیک به 120 هزار میلیارد تومان فقط از این محل پایه پولی رشد خواهد یافت که آثار تورمی آن قابل ملاحظه خواهد بود
خبرنگار
ارزی که مرض رانت و فساد را به جان اقتصاد انداخت، به نام مردم شکل گرفت و به کام سودجویان تمام شد. 21 فروردین سال 97 دولت دوازدهم برای تمام مصارف ارزی، ارز 4200 تومانی تخصیص داد که از آن زمان تاکنون یکی از مهمترین و جنجالبرانگیزترین تصمیمات اقتصادی چند سال اخیر محسوب میشود. این ارز به مدت دو ماه برای تمام کالاها قابل تخصیص و پرداخت بود. اتفاقی که منجر به رشد 200 درصدی ثبت سفارش واردات شد. در واقع برخلاف آنکه نرخ ارز دستوری و کنترلی بود، تقاضای ارز مدیریت نشد. چند ماه بعد دولت تصمیم به طبقهبندی گروههای کالایی گرفت. این بار 25 قلم کالا را مشمول دریافت ارز 4200 تومان اعلام کرد. پس از آن در یک حرکت تدریجی فهرست کالاها به 7 قلم کالا تقلیل یافت. با این حال نگاهی به فهرست کالاهای مشمول نشان میدهد پرداخت ارز 4200 تومانی برای واردات این کالاها، تأثیر چندانی در کنترل قیمت آنها نداشته است. حالا هم دولت سیزدهم عزم کرده ارز جنجالی را حذف کند. درباره این تصمیم مناقشات زیادی میان فعالان اقتصادی و اقتصاددانها مطرح است. جمع قابل توجهی از صاحبنظران، تخصیص این یارانه را خدمت به سوداگران میدانند و گروهی دیگر نسبت به تبعات تورمی حذف آن هشدار میدهند. البته هر دو طیف ادلهای برای تأیید نظر خود دارند که قابل تأمل است. به دلیل اهمیت موضوع ما نیز در «ایران» نشست «الزامات و چگونگی حذف ارز 4200 تومانی از چرخه اقتصاد» را برگزار کردیم. شرکت کنندگان در این نشست که در جبهههای مخالف و موافق حاضر شده بودند بر سر شیوه اجرای مبتنی بر حذف تدریجی اتفاق نظر داشتند و معتقد بودند این شیوه حذف با در نظر گرفتن سازوکار مشخص و بدون ابهام همراه با حمایت از دهکهای آسیبپذیر از الزامات اجرای این سیاست است. اگرچه کامران ندری، استاد اقتصاد دانشگاه امام صادق شرایط فعلی اقتصاد را برای اعمال این سیاست، بخصوص اگر دفعی و یکباره باشد، مساعد نمیداند؛ و از سوی دیگر محمدرضا عبداللهی، پژوهشگر اقتصادی به عنوان موافق حذف این ارز معتقد است با فرض کسری 6 میلیارد دلاری برای اجرای این سیاست، نزدیک به 120 هزار میلیارد تومان فقط از این محل پایه پولی رشد خواهد کرد که آثار تورمی آن قابل ملاحظه است. آنچه در ادامه میخوانید نگاه آسیبشناسانه به این سیاست، بررسی شیوه بهینه اجرا و راهکارهای حمایت از گروههای آسیبپذیر است که تلاش کردهایم با حضور دو میهمان موافق و مخالف، سویه متفاوت موضوع را تبیین و تحلیل کنیم.
چرا شما با حذف ارز 4200 تومانی مخالفید؟ در حالی که همواره در چند سال گذشته اکثر اقتصاددانها نسبت به تبعات ارز ترجیحی هشدار میدادند اما الان که دولت تصمیم به حذف آن گرفته موافق نیستند؟
کامران ندری: مخالفت بنده به این دلیل است که شرایط اقتصادی کشور عادی نیست و به نوعی گرفتار یک جنگ اقتصادی هستیم. این تحریمها ما را در محاصره اقتصادی قرار داده است. الان در اقتصاد ما جنگ به مفهوم نظامی خود مثل دهه ۶۰ وجود ندارد. در دهه ۶۰ از طریق کوپن، کالاهای اساسی را برای خانوارها سهمیهبندی کرده بودیم. علیرغم بالا بودن قیمت این اقلام در بازار سیاه اما دسترسی مردم به حداقلهای معیشتی تأمین بود. هر کشوری در دنیا، حتی کشورهای پیشرفته، وقتی با جنگ نظامی مواجه شود، سیاستهای کنترل قیمت و سهمیهبندی کردن کالاها مخصوصاً اقلام اساسی را انجام میدهد. هم اکنون هم به دلیل تحریمها کشور ما در محاصره اقتصادی قرار گرفته است. هیچ اقتصاددانی هم از تداوم اعمال سیاستهایی مثل تخصیص ارز4200 تومانی که مختص دوران خاصی است، دفاع نمیکند. همه اطلاع دارند که کنترل قیمت چه مشکلاتی دارد و تبعات آن فساد و ناکارایی است؛ اما به خاطر شرایط خاص جنگی این را میپذیرند. با اینکه در کل موافق این نوع سیاستها نیستم و معتقدم باید حذف شود، منتهی شرایط فعلی اقتصاد را برای اعمال این سیاست، بخصوص اگر دفعی و یکباره باشد، فعلاً مساعد تشخیص نمیدهم. اکنون که در انتهای مذاکرات هستهای هستیم و نتیجه آن ظرف چند ماه آینده مشخص میشود، بهتر است زمان اجرا را به بعد از مشخص شدن نتیجه مذاکرات موکول کنیم. ما اکنون در شرایطی هستیم که هنوز محاصره اقتصادی رفع نشده است و نتوانستهایم تورم را کنترل کنیم. مردم به دلیل سیاستهای اعمال شده در سالهای گذشته اعتماد کافی به برنامههای دولتمردان ندارند. در این شرایط اگر یک مرتبه ارز ۴۲۰۰ برداشته شود و قیمت اقلام اساسی یک مرتبه مثل بنزین در سال ۱۳۹۸ مثلاً ۲۰۰ درصد افزایش پیدا کند، یک جو روانی منفی بین مردم ایجاد میکند. این کار تبعات اقتصادی منفی خواهد داشت. اصلاح قیمت بنزین در سال ۱۳۹۸ هیچ کمکی نکرد و تورمی که ایجاد شد توجیه میکند که قیمت بنزین را باز هم بالاتر ببریم. لذا ما فعلاً شرایط مساعد اقتصاد کلان را برای انجام این برنامه در دی ماه ۱۴۰۰ نداریم. حتی اگر مذاکرات نیز به سرانجام برسد و شرایط برای اجرای این برنامه مناسب شود توصیه من این است که این کار را تدریجی انجام دهند. برای مثال ۴۲۰۰ را به جای اینکه یکباره به ۲۳ هزار تومان برسانند، در حالت نخست بین ۲۵ تا ۵۰ درصد افزایش یابد؛ نه ۶۰۰ درصد. ما تجربیات موفق این چنینی را نیز در گذشته داشتهایم. در دولت اصلاحات بحث اصلاح قیمت حاملهای انرژی مطرح بود و هر سال ۱۰ درصد قیمتها اصلاح میشد، تورم نیز تحت کنترل بود. نتیجه این رویکرد ثبات نسبی اقتصادی بود. از این تجربه باید استفاده کرد. دولت نباید سیاستهایی را اجرا کند که شوک ناگهانی، به مردم نگرانی و نارضایتی وارد کند. من با اصل حذف ارز 4200 تومانی موافقم ولی با زمان و مدل اجرای یکباره آن مخالفم. هرچه دولت در رسیدن به اهداف اقتصاد کلان یعنی کنترل و مهار تورم موفقتر عمل کند، سریعتر و کم هزینهتر میتواند این قبیل برنامهها را به نقطه انتهایی آن نزدیک کند. اصولاً دولتمردان قیمت را برای مدت زیادی ثابت نگه میدارند بعد مجبورند یک تعدیل زیاد و ناگهانی انجام دهند. در نهایت باید بگویم اعتماد عمومی به تیم دولت و توان کنترل آنها پایین است. لذا حرکتهای این چنینی که به قوت غالب مردم مربوط است باید محتاطانه و تدریجی انجام شود.
نظر شما درباره مدل و چگونگی اجرای این سیاست چیست؟
محمدرضا عبداللهی: در خصوص ملاحظات اجرا با بخش زیادی از نکات آقای دکتر ندری موافقم. با این حال از نظر بنده هنر اجرای درست سیاست نیز موضوعی بسیار کلیدی است. برای مثال در سالهای اخیر دو مدل سیاست افزایش قیمت بنزین را در این اقتصاد تجربه کردیم. یک مدل افزایش قیمت بنزین را که آقای احمدینژاد در سالهای ۸۹ اجرایی کرد افزایش قابل توجهی داشت و از قیمت ۱۰۰ تومان به ۷۰۰ تومان رسید. این مدل کمترین تبعات امنیتی را داشت. ۲ سال پیش نیز در سال 98 افزایش دیگر در قیمت بنزین داشتیم که پیامدهای امنیتی قابل توجهی داشت. صرفنظر از شرایط اقتصاد که تا حدودی متفاوت بود با این حال به نظر میآید بخش عمده تفاوت دو سیاست در مقدار افزایش نبود بلکه در کیفیت اجرای آن بود. این یعنی باید به ملاحظات اجرایی توجه ویژه شود. هر چند تردیدی نیست که شرایط تورمی کنونی قابل مقایسه با شرایط تورمی سال ۸۹ نیست و بدتر از آن است با این حال این نیز هنر اجرای سیاستگذار است که چطور میتواند یک سیاست قیمتی را با کمترین تبعات اجتماعی و امنیتی اجرا کند. چنین تصمیمی برای دولتی که تازه روی کار آمده و پشتوانه رأی همین امسال را دارد در مقایسه با دولتی که ۴ سال است کار میکند و به یک نارضایتی گرفتار شده راحتتر خواهد بود. تبیین درست مسأله برای مردم، صادق بودن در اجرای سیاست، عدم مواجهه جدی با افزایش قیمتهای شدید، هماهنگی همه عناصر اجرایی برای پرهیز از ناهماهنگیهای اجرایی و اجرای تدریجی سیاست از جمله مواردیست که باید به جد بررسی شود.
شما بهعنوان موافق حذف ارز 4200 تومانی چقدر در دولت اراده و امکان تغییر در این سیاست را میبینید؟
محمدرضا عبداللهی: اگر مسأله را از نگاه دولت ببینیم به نظر میرسد مسأله از اراده گذشته و اجرای سیاست بهدلیل عدم دسترسی به منابع اجتنابناپذیر است. در واقع هدف دولت جدید از این تصمیم فقدان منابع ارزی کافی برای تداوم این سیاست است و مسأله با سالهای قبل کاملاً متفاوت است. یک زمانی در ابتدای سال ۹۷ و ۹۸ اساساً این بحث بین اقتصاددانان مطرح بود که دولت دو انتخاب دارد. انتخاب اول اینکه میتوانست ارز ۴۲۰۰ تومانی را با منابعی که در دسترس داشت که حدود ۱۴ میلیارد دلار میشد، یا به کالاها اختصاص بدهد یا بهصورت نقدی از خانوارها حمایت کند. با وجود آنکه بخش زیادی از جامعه کارشناسی کشور در همان زمان نیز تأکید بر حذف این ارز بهدلیل مسائلی از جمله ایجاد رانت و فساد، آسیب به تولید داخل، عدم تحقق اهداف قیمتی و... داشتند با این حال دولت وقت بهدلیل ملاحظاتی که داشت سیاست را ادامه داد. در شرایط کنونی صورت مسأله به طور کلی تغییر کرده و به نظر میرسد اساساً منابعی در دسترس نیست که انتخابی بین حذف و عدم حذف وجود داشته باشد. براساس اعلامهای غیررسمی برای سال ۱۴۰۰، منابع مورد نیاز این سیاست ۱۷ میلیارد دلار است این در حالی است که برآوردهای سرانگشتی از درآمدهای نفتی نشان میدهد در بهترین حالت درآمد ارزی این دولت ۱۱ میلیارد دلار خواهد بود. یعنی در یک سال کسری ۶ میلیارد دلاری برای اجرای این سیاست وجود دارد. این موضوع در سالهای قبل نیز تا حدی موضوعیت داشته است و بر اساس اعلام رسمی رئیس وقت بانک مرکزی طی سالهای ۹۸و ۹۹ صرفاً از محل ذخایر بانک مرکزی ۱۲ میلیارد دلار برای ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص پیدا کرده است. مطمئناً در شرایط تحریمی تخصیص ذخایر ارزی بانک مرکزی برای این سیاست میتواند اشتباهی هولناک قلمداد شود. اگر هم این کسری بخواهد از طریق خرید از [سامانه] نیما و تخصیص ارز 4200 تومانی تأمین شود هم که به ازای هر دلار نزدیک به 20 هزار تومان پایه پولی رشد خواهد یافت که با فرض کسری 6 میلیارد دلاری این سیاست نزدیک به 120 هزار میلیارد تومان فقط از این محل پایه پولی رشد خواهد یافت که آثار تورمی آن قابل ملاحظه خواهد بود. به بیان دیگر یک زمانی این را میگفتیم که در ایران پدیده سلطه مالی وجود دارد و این بودجه ما است که سیاست پولی ما را جهت میدهد. در حال حاضر با تخصیص ارز 4200 تومانی، هر سه سیاست مالی، پولی و ارزی خود را همزمان تحت تأثیر قرار میدهیم. از یک طرف منابع کافی در بودجه عمومی نداریم و در ساختار فعلی ایران هم نمیشود روی درآمدهای مالیاتی به شکل جدی فکر کرد. در دولت نیز به خاطر هزینههای موجود و غیرقابل اجتناب، قابلیت انقباض جدی وجود ندارد. از طرف دیگر منابع دیگری نداریم و مجبوریم به نفت پناه ببریم. منابع نفت نیز تحت تأثیر تحریمها کم شده و از طرف دیگر میخواهیم ارز ۴۲۰۰ تومانی نیز تخصیص دهیم. با وجود اینکه هزینههای دولت با ارز بازار آزاد اضافه شده، درآمدهایش با ارز ۴۲۰۰ تومانی تأمین میشود و این به یک کسری بودجه قابل توجه منجر میشود که این کسری منجر به رشد قابل توجه پایه پولی خواهد شد. در سال ۱۴۰۰ اگر دولت میخواهد ارز 4200 تومانی را حذف کند به نظر میرسد بخش زیادی از آن ناشی از این است که ارزی از ذخایر بانک مرکزی در دسترس نیست و نفت نیز به این معنا که بفروشیم و ارزی از این مسیر برای دولت به دست بیاید موجود نیست. وقتی اینگونه صورت مسأله را تبیین کنیم هر چند همه نکات دکتر ندری در خصوص ملاحظات زمان اجرا درست است باز چارهای جز اجرا باقی نمیماند. در شرایطی که برآوردها نشان میدهد فقط از تداوم اجرای این سیاست ۱۲۰ هزار میلیارد تومان پایه پولی رشد میکند در حالی که ناترازیهای شبکه بانکی، کسری بودجه دولت و... نیز منجر به رشد پایه پولی خواهد شد. سؤال کلیدی آن است دولت چگونه میخواهد هدف خود برای کنترل تورم را محقق سازد؟
تجربه آبان 98 هزینه اصلاحات اقتصادی را بالا برد. دولت باید چگونه با این سیاست مواجه شود و آن را اعمال کند؟
کامران ندری: دقیقاً به همین دلیل باید تجربه مربوط به افزایش قیمت بنزین را حتماً لحاظ کرد و به یکباره و بهصورت ضربتی ارز 4200 تومانی را از چرخه اقتصاد حذف نکنیم.در تجربه حذف یارانه انرژی هم از سال ۹۷ بحثهای کارشناسی مربوط به بنزین مطرح میشد. من همواره توصیه میکردم که بهصورت تدریجی انجام شود. اینکه به یکباره قیمت بنزین را که جزو کالاهای اساسی و استراتژیک برای مردم است، از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان، آن هم در شرایط تشدید تحریمها، افزایش دهید، قطعاً تبعاتی روانی و حتی فراتر از آن دارد؛ حتی برای آنهایی که ماشین نداشتند. در رابطه با کالاهایی که اکنون مشمول ارز ۴۲۰۰ تومانی است هم فرقی نمیکند. بعد از ارز ۴۲۰۰ تومانی موسوم به ارز جهانگیری که بنا بود همه واردات کشور با آن ارز انجام شود و بعداً شکست خورد، دولت یک گروه از حدود 25 قلم کالا را تعیین کرد و گفت این ارز را به این تعداد کالا مثل عدس و شکر و... که قوت روز مردم است اختصاص میدهیم. بعداً متوجه شدند که این ارز، آنها را به هدفشان نمیرساند و بتدریج شروع به کاهش دادن تعداد اقلام کردند و تعداد آن را به ۷ قلم کالا رساندند. این ۷ قلم کالا از نهادههای دامی گرفته تا گندم و دارو بسیار کلیدی و اساسی هستند و به نظر بنده میتوان گفت ارز ۴۲۰۰ تومانی در مهار قیمت این کالاها به طور نسبی مؤثر بوده است.
آیا صرفاً با تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی میتوان امید داشت که قیمت کالاهای اساسی ثابت باقی بماند؟
محمدرضا عبداللهی: تجربیات گذشته نشان میدهد که خیر.در شرایطی که شما تورمهای بالا دارید، درست است که میتوانید قیمت کالاهای اساسی را با حفظ ارز ۴۲۰۰ تومانی از ناحیه قیمت نهادهها نگه دارید ولی بقیه هزینههای اقتصاد را نمیتوانید در این شرایط تورمی حفظ کنید. نتیجه این است که از سال ۹۷ به نهادههای مرغ ارز ۴۲۰۰ تومانی تعلق میگیرد هر بار نیز به سنگرهای عقبتر عقبنشینی میکند؛ با قیمت مرغ ۷، ۱۱، ۱۷ و ۲۴ هزار تومان و اکنون ۳۱ هزار تومان روبه رو هستید. هر بار به سیاستگذار میگوییم چرا قیمت مرغ اینقدر بالا رفته ،توجیه آنها این است که نهاده را ۴۲۰۰ تومان میدهیم بقیه هزینهها برای تولید کننده مرغ ثابت نمانده و رشد کرده است و آن را ناشی از تورم اقتصاد میدانند. با تورم ۵۰ و ۷۰ درصد طبق اعلام بانک مرکزی نمیشود انتظار داشت که تنها با نهاده ثابت دادن نیروی کار و بقیه هزینهها گران نشود. بخش قابل توجهی از هزینه تولید ناشی از همین تورم دارد رشد میکند، اگر علاجی برای این تورم نداشته باشید قیمت مصرف کننده مرغ در حال حاضر ۳۱ هزار تومان است، با این قیمتهای مصوب و با همین روال و با حفظ ارز ۴۲۰۰ تومانی در دی ماه سال بعد ۴۵ هزار تومان خواهد شد.
آنطور که گفته میشود بناست یارانه 90 یا 110 هزار تومانی برای اقشار آسیبپذیر در نظر گرفته شود. به نظر شما این راه حل میتواند جایگزین خوبی برای تبعات ناشی از سیاست حذف 4200 تومانی باشد؟
کامران ندری: سؤال اصلی من این است اگر دولت اکنون بودجه ندارد چطور میخواهد مابه التفاوت را بپردازد؟ دولت فکر می کند که اگرارز ۴۲۰۰ را حذف کند و به جای آن یارانه نقدی پرداخت کند، مشکلاتش کمتر میشود. در اینجا بحثهایی وجود دارد، مثلاً مشخص نیست که چه مقدار یارانه پرداخت میشود؟ آیا مقدار تعیین شده به همه یا فقط به گروههای خاصی تعلق میگیرد؟ یارانه تعیین شده، چقدر میتواند تورم هزینه خانوار را جبران کند؟ با این کار کسری بودجه دولت چقدر کاهش مییابد؟ آیا برآوردی که دولتمردان از آثار تورمی حذف ارز ۴۲۰۰تومانی دارند، درست است؟ سؤالاتی ازاین دست ابهاماتی هستند که باید پاسخ داده شوند. مضاف بر اینکه ما هنوز اطلاعات دقیقی از دهکها نداریم. نکته دیگر آنکه دولت شاید حساب و کتاب کند که اگر یارانه ۹۰ یا ۱۲۰ هزار تومانی به مردم بدهد و مابه التفاوت دارو را به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت کند شاید ۲۰ تا ۳۰ درصد کسری بودجه را کمتر کند. دولت منبع ندارد و میخواهد یارانه نقدی را ۳ برابر پرداخت کند که حدود ۱۲۰ هزار میلیارد تومان یا بیشتر در سال میشود و این غیر از دارو است. تفاوت ۴۲۰۰ با ۲۳ هزار تومان [ارز] نیمایی حدود ۱۸ هزار تومان میشود که در مجموع اگر ۱۰ میلیارد دلار تخصیص ارز ۴۲۰۰ باشد، حدود ۱۸۰ هزار میلیارد تومان در بودجه دولت صرفهجویی ایجاد میکند. بنابراین شاید این برنامه دولت حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه را کمتر کند. اضافه کردن این مبلغ به کسری بودجه، از منظر اقتصادی با توجه به اندازه تولید ناخالص داخلی، کسری بودجه نگران کنندهای را ایجاد نمیکند، مشروط بر اینکه دولت بلد باشد چگونه کسری بودجه را مدیریت کند اما شوک تورمی ناشی از حذف یکباره ارز ۴۲۰۰ با توجه به تأثیر بهشدت منفی آن بر انتظارات تورمی ممکن است شدید باشد و فشار زیادی را به طبقه متوسط و فرودست جامعه وارد کند.
البته من آمار دقیق را نمیدانم و در واقع مرکز پژوهشها هم به آمار و ارقام دقیق دسترسی ندارد و مثل موارد دیگر، در این زمینه شفافیت کافی وجود ندارد، لذا طبیعی است ارقام مورد اشاره در این بحث دقیق نباشد. متأسفانه، دولت آمار و اطلاعات دقیق را منتشر نمیکند. من ِکارشناس اگر اطلاعات دقیق داشته باشم بهتر میتوانم مردم را توجیه کنم. دولت باید اطلاعات دقیق را در اختیار کارشناسها بگذارد تا آنها با مردم صحبت کنند.
محمدرضا عبداللهی: حمایت مؤثر از خانوار یکی از مهمترین ملاحظاتی است که باید درنظر گرفته شود تا بتواند از تبعات اجرایی و امنیتی موضوع بکاهد. ملاحظات در خصوص تأمین کالاهای اساسی، عرضه فراگیر آن و اینکه تحت تأثیر انتظاراتی که شکل میگیرد، قیمتها از حد انتظار فراتر نرود و این شرایط منجر به احتکار نشود. یک اجرای درست میتواند نتایج این سیاست را به بهترین شکل اجرا کند و البته اجرای نادرست هم امکان دارد کشور را درگیر مسائل امنیتی و اجتماعی جدی کند.
کامران ندری: در این رابطه مسأله اصلی این است که دولت کسری بودجه دارد. دولت ارز برای تخصیص ندارد و رقم آن نیز شفاف نیست. در بودجه سال ۱۴۰۰ گفتند که ۸ میلیارد دلار به ۷ قلم اختصاص داده شده است و بعداً همین رقم افزایش داده شد و به ۱۲ میلیارد دلار رسید. زمانی که میخواهند ارز را حذف کنند اعلام میکنند که خیلی بالاتر و ۱۷ میلیارد دلار بوده است! برخی مسئولان بارها اعلام کردهاند که حذف این ارز ۷ درصد تورم ایجاد میکند منتها از طرف دیگر ۳۰ درصد تورم را پایین میآورد و این یک ادعای بزرگ است. حال اگر این مسأله اتفاق نیفتد و تورم این مقدار پایین نیاید چه میشود؟ در دو مدل اجرای بنزین زمان آقای احمدینژاد و سال ۹۸ علاوه بر ملاحظات اجرایی که آنها را قبول دارم شاید مشکل به زمان اجرا نیز مربوط باشد. زمان اجرا در دوره آقای احمدینژاد تورم و انتظارات تورمی کنترل و مهار شده بود ،نه در تورم ۴۰ و ۵۰ درصدی که در سال ۹۸ وجود داشت. در حال حاضر وضعیت تورم از سال ۹۸ بدتر است. در دوره آقای احمدینژاد در اوج درآمدهای نفتی بودیم و نفت را بالای ۱۰۰ دلار میفروختیم و شرایط اقتصاد کلان در آن زمان مساعدتر بود و محدودیتهای حال حاضر را نداشتیم. ملاحظات اجرایی اکنون چه دوره آقای رئیسی و چه دوره آقای روحانی بدتر شده است.
محمدرضا عبداللهی: صرفنظر از حذف یا عدم حذف ارز ترجیحی در حال حاضر حمایت از خانوارها موضوعیت جدی دارد و حتماً هم بایست به شکل جدی از طرف دولت دنبال شود. به نظر میرسد باید به این موضوع توجه ویژه کرد که با وجود آنکه اقتصادمان از سال 97 به بعد این همه شوک متحمل شد با این حال دولت سیاست حمایتی مشخصی نداشت. نتیجه این نوع حمایت رشد 10 واحد درصدی نرخ فقر از سال 97 تا 99 است. به عبارت دیگر
8 میلیون نفر دیگر به زیر خط فقر رفتهاند و سؤالی که پیش میآید این است آیا گزینههای جایگزین برای حمایت وجود داشت؟ حداقل وقتی میگوییم 8 میلیون نفر جدید به افراد زیر خط فقر اضافه شدهاند آیا میتوانستیم راهکارهای دیگری برایشان داشته باشیم؟ به نظر میرسد نظام حمایتی ما ناکارا بوده و همچنان هست اما به نظر میآید که میشد با مداخله درست دولت حداقل با این میزان قابل توجه رشد فقر مواجه نمیشدیم. در مواجهه با این شوکها دولت یک سیاست داشته است؛ تخصیص ارز 4200 تومانی به کالاهای اساسی. آن هم کالاهایی که مثل روغن چندان در جهت سلامت جامعه نیست و میزان استفاده خانوارها و میانگین استفاده آنها چندبرابر میانگین جهانی است. اگر دولت برای این سیاست دغدغه رفاه مردم را داشته است منطقاً بایست ارز برخی کالاهای دیگر را که در سبد خانوار و مشخصاً دهکهای ضعیف سهم بیشتری داشتند، حفظ میکرد و مثلاً حذف ارز 4200 تومانی روغن موضوعیت بیشتری نسبت به حذف ارز برنج دارد. به نظر میرسد کالاهایی که در حال حاضر ارز آنها 4200 است لزوماً به معنای آن نیست که سیاستگذار با دغدغه رفاه خانوار خواسته این کالاها رشد قیمت کمتری داشته باشند. سیاستگذار برای آنهایی که زورش رسیده مانند برنج، شکر و کره و... تصمیم گرفته و حذف کرده و برخی دیگر از کالاها مثل روغن و مرغ چون حذفشان سختتر بوده باقی ماندهاند. به نظر من سیاستگذار دغدغه رفاه مردم را نداشته که اگر داشت میبایست سرنوشت برنج و روغن یکسان میبود چون قوت غالب ایرانی برنج است، نه روغن است و نه مرغ. اگر با نگاه حمایتی به این سیاست نگاه میکنیم این روش درستی نیست. نوع نگاه ما به نظام حمایتی باید تغییر کند و رویکرد ضد فقر داشته باشد. به نظر میرسد با همین منابعی که دولت در 3 سال اخیر در دست داشت میتوانست به شکلی رفتار کند که الان میانگین کالری مصرفیمان به کمتر از حد استاندارد نرسد در حالی که میانه کالری مصرفی سه سال است که به کمتر از 2 هزار و 100 کالری رسیده یعنی سه سال است که حداقل 50 درصد ایرانیها کمتر از حد استاندارد کالری، زندگی میکنند. روند نزولی کالری نشان میدهد که در این جامعه غذا به عنوان شکلی از فقر موضوعیت نداشت اما الان به سمت سوء تغذیه میرویم و سؤالی که پیش میآید این است که دولت برای جبران باید چه اقداماتی انجام دهد؟ قرار بود هزینه مرغ و برنج و تخم مرغ گران نشود که شد. مصرف خانوار ایرانی هم در سه سال اخیر استفاده از مرغ کاهش پیدا کرده است.
اینها نشان میدهد که رفاه مسیر درستی را طی نمیکند و طبقه متوسط به زیر خط فقر میروند و شدت فقر طبقه فقیر هم زیاد میشود. آیا در این شرایط نگاه دولت به اینکه قیمت یکسری کالاها را ثابت نگه دارد میتواند مکانیسم درستی برای حمایت باشد؟ پیشنهاد میشود دولت پس از حذف ارز 4200 تومانی با ارائه سبدغذایی مناسب افراد دارای سوء تغذیه را پوشش دهد. در واقع نظام حمایتی باید متناسب با علت فقر حمایتهای متفاوت کالایی و نقدی داشته باشد. اما نظام حمایتی ما به مردم پول میدهد چون کار آسانی است و زحمتی برای سیاستگذار ندارد. پس نقش نهادهای حمایتی مثل کمیته امداد، بهزیستی و وزارت رفاه در کشور ما چیست؟ در همه دنیا با توجه به شکل ساختار فقر نوع حمایت را انتخاب و خود را با آن جامعه تنظیم میکند. به نظر من اگر ارز را حذف میکردیم و یارانه میدادیم شاید وضع بخشی از فقرا بهتر بود. نظام حمایتی باید مواجهه فعال داشته باشد. مسأله این است که نظام حمایتی یک بحث تخصصی است که چهارچوب خاص خود را دارد و باید در همان چهارچوب به آن نگاه شود. اگر منابعی در دست دولت است و میخواهد حمایت را انجام دهد مطمئناً باید در همان چهارچوب شکل بگیرد.
کامران ندری: در بحث سیاستهای حمایتی ما ساختار لازم برای شناسایی افراد نداریم. البته آقای عبداللهی یک سطح هم بالاتر میرود و میگوید علاوه بر اینکه افراد را شناسایی میکنید، بگویید چه کسی به چه چیزی نیاز دارد.
الان به دوشکل دارید حمایت میکنید. یکی به شکل پنهان است و ارز 4200 میدهید یکی هم نقدی حمایت میکنید. به نظر بنده اگر هم بخواهید اینها را اصلاح کنید، اول سعی کنید تورم را کنترل کنید و این شدنی است و میتوان با اعمال سیاست پولی صحیح این کار را انجام داد. اینکه شما یکباره به این جمعبندی میرسید که فردا همه چیز را حذف کنید، در واقع دارید افراطی عمل میکنید. شما که نمیتوانید از مردم حمایت کافی کنید. 120 هزار تومان، معادل ماهی 4 دلار به ازای هر فرد میشود. آن 45 هزار تومان که آقای احمدینژاد داد، در زمان خودش، معادل ماهی 12 دلار به هر فرد بود. ضمناً سیاست اصلاح قیمت حاملهای انرژی در زمان آقای احمدی نژاد در زمانی انجام شد که نرخ تورم آن زمان به نسبت نرخ تورم امروز خیلی پایینتر بود و شرایط اقتصاد کلان به مراتب پایدارتر بود.
همچنین باید بگویم که متأسفانه دولتها در ایران بودجهریزی بلد نیستند و نکاتی که آقای دکتر عبداللهی میگوید بر این واقعیت صحه میگذارد. وقتی دولت فقط به عنوان مثال 10 درصد به طور متوسط حقوق کارمند را افزایش میدهد و از طرف دیگر قیمت مرغ به یکباره مثلاً 100 هزار تومان شود، این کارمند معیشت خود را چگونه میتواند مدیریت کند؟ این باعث میشود مردم وارد خیابان بشوند و فشار عمومی زیاد شود و یکباره از آن طرف میافتیم و مجبور میشویم حقوق و دستمزدها را بشدت بالا ببریم. لذا تعادل لازم را در تصمیمگیریها نمیبینیم. شما اگر دهه 80 همان برنامه افزایش 10 درصدی را که در برنامه سوم یا چهارم پیشبینی شده بود دنبال میکردید، مجبور نبودید به یکباره به اقتصاد شوک وارد کنید و قیمت حاملهای انرژی را در یک آن چند صد درصد بالا ببرید. اگر قیمت حاملها را سالی چند درصد تعدیل میکردید، شاید الان وضعیت خیلی بهتر بود و فشار اصلاح قیمتها روی مردم خیلی کمتر بود. واقعیت این است که مشکل اصلی در کشور ساختار نظام بودجهریزی و ساختار سیاست پولی است که متاسفانه تغییر اساسی و مبنایی در آن مشاهده نمیشود و به نظر میرسد دانش و تخصص لازم، مخصوصاً در رده مدیران ارشد [در زمینه بودجه ریزی] باید تقویت شود.
درگیر بودن اقتصاد ایران با تحریم چقدر اجرای چنین سیاستهایی را با چالش مواجه میکند؟ در این مقطع دولت باید چه مواردی را لحاظ کند؟
محمدرضا عبداللهی: حداقل چشمانداز ما نسبت به تحریم این است که در آینده کوتاه مدت تغییر جدی نخواهیم دید. اگر درون دولت جمعبندی نسبت به بهتر یا بدتر شدن تحریم وجود دارد، میتوانند پیشنهاد و اجرای این سیاست را به تأخیر بیندازند یا اجراییاش کنند. ما که در حوزه پژوهشی این مسأله را رصد میکنیم به نظر میرسد که چشمانداز را باید به حساب تداوم وضعیت موجود بگذاریم. تداوم وضعیت موجود یعنی این سیاست کسری دارد، درآمدهای نفتی کفاف تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی را در ادامه نخواهد داد. پس دوباره کسری بودجه، رشد پایه پولی و دوباره تورم و مسیری خواهیم داشت که به سمت تورمهای قابل توجه و بالاتر هدایتمان خواهد کرد.
در رابطه با دارو که جامعه نسبت به آن حساسیت ویژهای دارد حذف ارز ترجیحی چه تبعاتی دارد؟
کامران ندری: در بحث توزیع دارو ما یک نظارت نسبتاً قابل قبول سیستمی داریم که میتواند کنترل کند ارز ۴۲۰۰ تومانی خیلی از مسیر منحرف نشود. اما در هر حال، این سیستم که شما قیمت را پایینتر از حد نرمال قرار دهید ناکارآمد است. وقتی دارویی خیلی ارزان باشد ممکن است پزشکان آن را زیاد تجویز کنند یا خود بیمار ممکن است متقاضی شود که این دارو را برایش تجویز کنند. عرضه کننده هم برای اینکه بخواهد در داخل روی این کالا سرمایهگذاری کند، انگیزهای ندارد و اگر بخواهد کاری انجام دهد، بیشتر تمایل دارد از رانت ارز ۴۲۰۰ تومانی استفاده کند. در واقع اینجا یک نوع رانت وجود دارد که سرمایهگذار میخواهد از آن استفاده کند. پس در نهایت بهتر است به مرور زمان ارز ۴۲۰۰ تومانی دارو نیز حذف شود. اما همان طور که عرض کردم این کار باید به صورت تدریجی و هم زمان با بهبود شرایط اقتصاد کلان انجام شود و نباید به یکباره به مردم، مخصوصاً در شرایط بد اقتصادی، شوک وارد کرد.
محمدرضا عبداللهی: در شرایط فعلی حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی از دارو میتواند موضوعیت داشته باشد اما اساساً موضوع دارو با چند قلم دیگر متفاوت است. ارز ترجیحی دارو میتواند حذف شود و هیچ اتفاقی برای مصرف کننده نیفتد. پیش شرط این کار سه مورد است؛ نخست اینکه شما با مکانیسم بیمهای بخواهید داروهایی که ارز ۴۲۰۰ تومانی میگیرند و قرار است افزایش قیمت پیدا کنند را تحت پوشش قرار دهید که سهم خانوار برای پرداخت قیمت این داروها افزایش پیدا نکند. پیش شرط دوم این است که با این راهکار همه ایرانیها باید تحت پوشش بیمه باشند. ملاحظه سوم نیز این است که بعضی از داروهایی که مردم و دولت نسبت به آن حساسیت دارند و به هر دلیلی تحت پوشش بیمه نیستند به لیست بیمهای اضافه شوند. در این مورد کیفیت اجرا بسیار مهم است اینکه مکانیسم بیمه درست کار کند و منجر به نارضایتی نشود. باید اراده جدی نیز در سیاستگذار شکل بگیرد. سال گذشته در لایحه بودجه ۱۴۰۰ این موضوع خیلی مورد تأکید نمایندگان بود و در آن زمان وزیر بهداشت گفت این ملاحظات وجود دارد فقط یک سال به من فرصت دهید تا ملاحظات آن را اجرایی کنم. بعد از یک سال هیچ کس در وزارت بهداشت و مجلس نسبت به اینکه ملاحظات اجرا چه بود و بایستی افراد تحت پوشش بیمه قرار میگرفتند و لیست چه تغییری میکرد و اینکه سهم بیمهای باید به چه شکلی تغییر میکرد هیچ فکری نکردند و در حال حاضر دوباره میخواهیم روی حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی دارو صحبت کنیم.
کامران ندری: هیچ اقتصاددانی از تداوم اعمال سیاستهایی مثل تخصیص ارز4200 تومانی که مختص دوران خاصی است، دفاع نمیکند اما مخالفت بنده به این دلیل است که شرایط اقتصادی کشور عادی نیست و به نوعی گرفتار یک جنگ اقتصادی هستیم. من با اصل حذف موافقم ولی با زمان و مدل اجرای دفعی و یکباره آن مخالف. هرچه دولت در رسیدن به اهداف اقتصاد کلان یعنی کنترل و مهار تورم موفقتر عمل کند، سریعتر میتواند این برنامهها را به نقطه انتهایی آن نزدیک کند. اکنون شرایط اقتصاد کلان برای انجام این برنامه در دی ماه ۱۴۰۰ فراهم نیست. حتی اگر مذاکرات نیز به سرانجام برسد و شرایط برای اجرای این برنامه نیز مناسب شود توصیه من این است که این کار را تدریجی انجام دهند. برای مثال ۴۲۰۰ را به جای اینکه یکباره به ۲۳ هزار تومان برسانند، در حالت نخست بین ۲۵ تا ۵۰ درصد افزایش یابد نه ۶۰۰ درصد.
محمدرضا عبداللهی: بر اساس اعلامهای غیررسمی برای سال ۱۴۰۰، منابع مورد نیاز این سیاست ۱۷ میلیارد دلار است این در حالی است که برآوردهای سرانگشتی از درآمدهای نفتی نشان میدهد در بهترین حالت درآمد ارزی این دولت ۱۱ میلیارد دلار خواهد بود. یعنی در یک سال کسری ۶ میلیارد دلاری برای اجرای این سیاست وجود دارد. این موضوع در سالهای قبل نیز تا حدی موضوعیت داشته است و بر اساس اعلام رسمی رئیس وقت بانک مرکزی طی سالهای ۹۸و ۹۹ صرفا از محل ذخایر بانک مرکزی ۱۲ میلیارد دلار برای ارز ۴۲۰۰ تومانی تخصیص پیدا کرده است. مطمئناً در شرایط تحریمی تخصیص ذخایر ارزی بانک مرکزی برای این سیاست میتواند اشتباهی هولناک قلمداد شود. اگر هم این کسری بخواهد از طریق خرید از نیما و تخصیص 4200 تومانی تأمین شود هم که به ازای هر دلار نزدیک به 20 هزار تومان پایه پولی رشد خواهد یافت که با فرض کسری 6 میلیارد دلاری این سیاست نزدیک به 120 هزار میلیارد تومان فقط از این محل پایه پولی رشد خواهد یافت که آثار تورمی آن قابل ملاحظه خواهد بود
«ایران» از برنامه های تنظیم بازار گزارش می دهد
افزایش 30 درصدی تولید روغن و 20 درصدی ذخایر شکر
تخصیص 100 درصد یارانه تأمین نهادهها و عوامل تولید کشاورزی توسط دولت
گروه اقتصادی / همزمان با کاهش شتاب شاخص تورم از مهرماه تاکنون، دولت برنامههای متعددی برای تنظیم بازار و کاهش قیمت کالاهای اساسی در دستور کار خود دارد. در همین راستا، دولت در صدد است درکنار تخصیص صد درصد یارانه دولتی کالاهای اساسی، با تغییرات بهنگام مقررات تجاری برای صادرات کالا و در اولویت قراردادن نیاز داخل، زمینههای رشد قیمت و کمبود کالاهای مورد نیاز مردم را از بین ببرد. بررسی تازهترین تحولات در بازار کالاهای اساسی نشان میدهد که در زمینه تأمین و توزیع کالاها و مایحتاج ضروری مردم، گامهای بلندی برداشته شده است، اتفاقی که در ادامه به روند کاهشی قیمتها منتهی خواهد شد.
تخصیص 100 درصد یارانه تأمین نهادهها و عوامل تولید کشاورزی توسط دولت
درهمین زمینه، مدیرکل دفتر برنامه و بودجه وزارت جهاد کشاورزی گفت: دولت 100 درصد یارانههای تأمین نهادهها و عوامل تولید محصولات کشاورزی در ۹ ماهه امسال را تخصیص داد. به گزارش وزارت جهاد کشاورزی، حسن قاسمی افزود: به موجب بند (۲۴) مصارف هدفمندی یارانهها موضوع تبصره (۱۴) قانون بودجه سال ۱۴۰۰، مبلغ سههزار و ۴۵۰ میلیارد تومان با هدف تأمین یارانه برای فعالیتهای کشاورزی در ۹ ماهه امسال اختصاص یافت. مدیرکل دفتر برنامه و بودجه وزارت جهاد کشاورزی اظهار داشت: این میزان اعتبار بیش از پنج برابر کل اعتبار تخصیص یافته این ردیف در سال ۱۳۹۹ است. قاسمی، اعتبار تخصیص یافته از این ردیف در سال گذشته را ۶۵۰ میلیارد تومان عنوان کرد. وی تخصیص مبلغ سههزار و ۴۵۰ میلیارد تومان یارانه تأمین نهادهها و عوامل تولید محصولات کشاورزی در مدت یاد شده را بیانگر عزم دولت سیزدهم در حمایت از تولیدات بخش کشاورزی دانست. مدیرکل دفتر برنامه و بودجه وزارت جهاد کشاورزی تصریح کرد: این مبلغ برای تأمین، تدارک، توزیع و فروش انواع کود شیمیایی، کودهای آلی و زیستی، تأمین و تدارک انواع بذر، تأمین و تدارک تخم نوغان، بهینهسازی مصرف و کنترل کیفی انواع سم و کود شیمیایی، تأمین و تدارک انواع نهال، اصلاحنژاد دام روستایی، استفاده بهینه از بقایای محصولات کشاورزی و صنایع غذایی در تغذیه دام و اجرای مصوبات شورای قیمتگذاری و اتخاذ سیاستهای حمایتی بخش کشاورزی تخصیص یافته است.
وضع عوارض صادراتی بر چهار محصول پروتئینی برای تنظیم بازار داخلی
همچنین معاون توسعه بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی اعلام کرد: عوارض صادراتی چهار محصول پروتئینی به منظور تنظیم بازار داخلی شیرخشک صنعتی، چربی شیرخام (خامه شیر)، کره و روغن حیوانی تعیین و ابلاغ شد. به گزارش ایرنا، عباس عسکرزاده در نامهای به سرپرست گمرک جمهوری اسلامی ایران آورده است: براساس اجرای بند پنج مصوبات جلسه چهاردهم ستاد تنظیم بازار که با حضور «محمد مخبر» معاون اول رئیس جمهوری برگزار شد مقرر گردید از تاریخ ۱۳ دی ماه ۱۴۰۰ صادرات شیرخشک صنعتی، کره، چربی شیرخام (خامه شیر) و روغن حیوانی با پرداخت عوارض صادراتی انجام شود. براساس این ابلاغیه عوارض صادراتی هر کیلوگرم شیرخشک صنعتی 100 هزار ریال، چربی شیرخام (خامه شیر) 600 هزار ریال، کره 150 هزار ریال و روغن حیوانی 200 هزار ریال تعیین شده است.
شایان ذکر است همه ابلاغیههای قبلی در خصوص صادرات شیرخشک صنعتی، خامه شیر، کره حیوانی و روغن حیوانی مورخ ۱۰ اسفندماه سال ۹۹ و یکم دی ماه ۱۴۰۰ لغو میشوند.
جمعآوری مرغ مازاد از سوی دولت
درحالی که بازار مرغ در ماه های گذشته با التهاب و افزایش قیمت مواجه بود، طی هفته های اخیر نرخ مرغ دربازار به کمتر از قیمت مصوب رسیده است. طبق اعلام مدیرعامل اتحادیه سراسری مرغداران گوشتی از کاهش قیمت مرغ به زیر نرخ مصوب خبر داد و گفت: 15 روز است که شرکت پشتیبانی امور دام مرغ مازاد تولیدکنندگان را جمعآوری میکند.
حبیب اسداللهنژاد در گفتوگو با مهر از کاهش قیمت مرغ به زیر نرخ مصوب در بازار خبر داد و گفت: قیمت هر کیلوگرم مرغ هماکنون در بازار خرده فروشی بین ۲۷ تا ۳۱ هزار تومان است و بسیاری از مرغداران از حاشیه سود خارج شده و زیان میکنند. وی با بیان اینکه در حال حاضر توزیع اینترنتی مرغ منجمد ادامه دارد، افزود: واردات تخم مرغ نطفهدار به کشور نیز در حال انجام است. اسداللهنژاد تأکید کرد که اگر این روند ادامه یابد با انباشت مرغ در بازار داخل مواجه میشویم و مسئولان باید این مسأله را مدیریت کنند. وی اضافه کرد: حدود ۱۵ روز است که شرکت پشتیبانی امور دام به بازار مرغ ورود کرده و مرغهای مازاد تولیدکنندگان را جمعآوری میکند. اسداللهنژاد قیمت جوجه یکروزه گوشتی را نیز ۹ هزار تومان اعلام کرد و گفت: قیمت مصوب جوجه ۶ هزار تومان است و تولیدکنندگان همچنان ناچارند که آن را سه هزار تومان بالاتر از نرخ مصوب خریداری کنند. وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به احتمال حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی و اصلاح نظام یارانهای کشور افزود: این مسأله منتظر دستور رئیس جمهور است ولی هنوز زیرساختهای آن فراهم نیست به محض اینکه زیرساختها فراهم شود به طوری که کمترین تبعات را داشته باشد و تولیدکننده و مصرف کننده دچار خسارت نشوند، این کار انجام خواهد شد.
افزایش ۲۵ درصدی ذخایر شکر کشور
از سوی دیگر، مدیرکل هماهنگی توزیع و فروش شرکت بازرگانی دولتی ایران از افزایش ۲۵ درصدی میزان ذخایر شکر کشور نسبت به سال گذشته خبر داد. به گزارش شرکت بازرگانی دولتی ایران؛ حجت براتعلی میزان ذخایر استراتژیک شکر را مطلوب اعلام کرد و گفت: از آغاز سال تاکنون ۷۴۹ هزار تن شکر (خام) وارد شده است. براتعلی افزود: از ابتدای سال تا پایان آذر ماه نیز برای تأمین این کالای اساسی، ۲۸۶ هزار تن شکر خام خریداری شده است.
افزایش ۳۰ درصدی تولید روغن خوراکی
عضو هیأت مدیره انجمن صنایع روغن نباتی ایران نیز گفت: تولید روغن نباتی در ۹ ماهه امسال، نسبت به مدت مشابه سال قبل، حدود ۳۰ درصد افزایش یافته است. رشید عزیزپور در مصاحبه با خبرگزاری صداوسیما افزود: در ۹ ماهه سال گذشته، یک میلیون و ۲۵۰ هزار تن روغن نباتی تولید شده بود که امسال (در ۹ ماه) ،به یک میلیون و ۶۵۰ هزار تن رسید. وی گفت: در حوزه روغنهای صنعتی نیز نسبت به سال گذشته رشد داشتیم به طوری که در ۹ ماهه سال ۹۹، حدود ۴۵۰ هزار تن روغن صنعتی تولید شده بود که امسال میزان تولید به ۶۶۰ هزار تن افزایش یافته است.
«ایران» از نقش روسیه در مذاکرات گزارش میدهد
علت همراهی مسکو با تهران چیست؟
گروه سیاسی/ همزمان با برگزاری گفتوگوها در وین، جبهه بندیها در مذاکرات نیز مورد توجه واقع شده است. در این بین اما بیش از همه، حمایت شرکای شرقی از ایران مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. از آنجایی که روسیه و چین در دور جدید گفتوگوها حمایت جدی تری از مواضع ایران داشتهاند، رسانههای فارسی زبان بیگانه تمرکز ویژه و البته مخربی روی آن نشان دادهاند. این موضوع زمانی جلب توجه میکند که بدانیم گفتوگوهای نماینده دولت ایران و نماینده روسیه در مذاکرات وین از پیش سابقه داشته و موضوع استثنایی نبوده است. رایزنیهای دوجانبه اولیانوف و رابرت مالی و همچنین اولیانوف و عراقچی در شش دور مذاکرات ناکام دولت سابق در وین هم رخداده است. اما این رایزنیهای طبیعی و دیپلماتیک هیچ گاه با برجستهسازی رسانههای معاند همراه نشده بود. شاید علت این امر را بتوان در ضعف تیم مذاکره کننده سابق کشورمان و اطمینان رسانههای خارجی به عدم دستیابی ایران به هدف اصلی رفع تحریم در مذاکرات پیشین مشاهده کرد.مروری بر نقش روسیه در مذاکرات منتهی به توافقنامه 2015، زمان اجرای برجام و پس از خروج امریکا نشان میدهد برخلاف برساخت رسانههای جریان غربگرا، مسکو نقشی فعال در مسیر مذاکرات داشته است. البته ناگفته پیداست که این کشور نیز مانند هر دولت دیگری منافع خود را پیگیری میکند اما آنچه اهمیت دارد همگرایی تهران و مسکو در جهت تامین منافع کشورمان است. ایجاد زمینههای همکاری و منافع مشترک و استفاده بهنگام و درست از آن، با کشورهایی که کمترین چالش سیاسی با ایران را دارند خود میتواند از رندی و هنرمندی دیپلماتهای کنونی کشورمان حکایت کند.
نقش روسیه در مذاکرات برجامی
روسیه در مذاکرات منتهی به برجام نقشی سازنده داشت. این اتفاق را میتوان از کنشهای این کشور در زمان مذاکرات متوجه شد. با وجود اینکه دولت سابق توجه چندانی به شرکای شرقی نداشت و تلاش میکرد تا صرفاً با کشورهای غربی مذاکرات را جلو ببرد اما گذر زمان نشان داد که اگر از ظرفیتهای روسیه و چین در طول مذاکرات توسط تیم ایرانی بدرستی استفاده میشد منافع بیشتری در مذاکرات برجام برای ایران حاصل میگشت. اختلاف نظر روسیه و چین با امریکا و اروپا همان نقطهای است که تهران را به مسکو و پکن بیشتر نزدیک میکند. غفلت از این اشتراک و عدم استفاده از اختلاف ذاتی قدرتهای جهانی به طرز قابل توجهی در مذاکرات محمد جواد ظریف در سالهای 92 تا 94 مشهود است.
بهعنوان نمونه شرمن مذاکره کننده امریکا بعد از برجام در مصاحبهای با اشاره به برخی نقاط اختلاف تیم مذاکرهکننده امریکا و روسیه در جریان مذاکرات هستهای گفت: «یکی از نقاط واگرایی و اختلاف ما و روسها که البته در اواخر مذاکرات روی میز گذاشته شد، قطعنامه سازمان ملل در خصوص تحریم موشکی و تسلیحاتی بود. روسیه معتقد بود که نباید هیچ محدودیتی روی موشک و تسلیحات باشد. آنها هیچ محدودیتی را روی موشکهای خودشان نمیخواستند و البته فکر میکردند که چنین محدودیتی نباید بر ایرانیان هم اعمال شود. نهایتاً بر سر این موضوع مصالحه کردیم.»
شرمن ادامه داد: «روسیه و چین معتقد بودند که قطعنامه صرفاً باید توافق را تأیید کند و نباید هیچ محدودیتی بر برنامه موشکی و تسلیحاتی ایران باقی بماند. آنها نمیخواستند برنامه موشکی یا ممنوعیت واردات تسلیحاتی ایران پابرجا بماند.»
سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه نیز دو روز پس از انعقاد برجام در تاریخ 25 تیر 1394 اظهار داشت که طرف ایرانی با طرف غربی درباره تحریمهای تسلیحاتی مصالحه کرد! وی این مهم را فاش کرد که: «ما و چین میخواستیم تحریمهای تسلیحاتی لغو شود، اما با وجود حمایت ما، خود تیم ایرانی موافقت کردند که تحریمها تا ۵ سال ادامه یابد.» این تنها یکی از روایتهایی است که نشان میدهد هنر دیپلماسی برای کسب منافع ملی نادیده گرفته شده است.
روسیه و چین در پسابرجام
با وجود اینکه روسیه و چین در شرایط تحریم بیشترین همکاری با ایران را داشتند و زمینههای همکاری راهبردی بین دو کشور وجود داشت، در دوران پسابرجام به انتهای صف فرستاده شدند. این واقعیت بعدها توسط محمدجواد ظریف هم فاش شد. وی در آخرین گزارش سه ماهه وزارت امور خارجه در خصوص برجام از کلمه «خوش خیالی» برای توصیف سیاست خارجی پسابرجامی استفاده میکند و میگوید اگر «دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود نرنجانده بودیم دوستانمان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند». با وجود رفتار غیرحرفهای و خلاف منافع ملی دولت قبل، کشورهای شرقی به تعهدات برجامی خود با ایران پایبند بودند.
واکنش به خروج امریکا از برجام
در زمان خروج امریکا از برجام نیز چین و روسیه مکرر اقدام واشنگتن را محکوم کردند. حتی در شرایط فشار حداکثری امریکا، چین علاوه بر خرید نفت ایران، با تهران سند همکاری 25 ساله امضا کرد. همچنین در همین دوران تحریم شرایط برای امضای توافق بلند مدت با روسیه و عضویت در شانگهای آماده شد. این دو کشور بارها عامل اصلی مشکلات را امریکا معرفی و از لزوم رفع تحریم ایران حمایت کردند. محمدجواد ظریف چند ماه قبل در نامهای به دبیرکل سازمان ملل ماجرای همراهی چین و روسیه را روایت کرد. او که نامه خود را «اسناد شش سال بدعهدی غرب در اجرای برجام» نامگذاری و آن را بهصورت کتاب منتشر کرده، اعلام داشت خواستههای قانونی ایران در طول این مدت «اغلب توسط روسیه و چین پشتیبانی میشده» است. وزیر امورخارجه سابق گفته است حتی رئیس جمهور اوباما هم برجام را «حداقلی و بیرمق» اجرا میکرده و بعدها ترامپ و سه کشور اروپایی به طور کامل آن را نقض کردهاند.
رأی منفی روسیه و چین به طرح ضدایرانی امریکا
«تخیلی»، «پوچ و بیمعنی»، «کاملاً غیرمنطقی»، «نمایش سیاسی» و «ماجراجویی خطرناک» تنها چند نمونه از مواضع روسیه و چین در ارتباط با طرح ضدایرانی امریکا برای فعال کردن مکانیزم ماشه بوده است. امریکا سال گذشته با وجود اینکه از برجام خارج شده بود سعی داشت با سوءاستفاده از یکی از ایرادات ساختاری این توافق تمام قطعنامههای تعلیق شده را دوباره علیه ایران فعال کند که با مخالفت جدی روسیه و چین رو به رو شد. روایت این اقدامات گرچه توسط برخی جریانهای سیاسیکار با عنوان تمجید از روسیه و چین معرفی میشود، اما نشان دهنده منافع مشترک تهران با مسکو و پکن در مقابله با یکجانبهگرایی امریکاست. روسیه و چین بهعنوان یکی از اعضای توافق هستهای تلاش دارند مقابل «یکجانبهگرایی امریکا» و تلقی این کشور از نظام چند قطبی به نظام تک قطبی بایستند. آنها درصددند تا این واقعیت را که دوران هژمونی ایالات متحده گذشته و نظم جهانی در حال تغییر است به ساکنان کاخ سفید یادآوری کنند و در این مسیر دیپلماتهای کنونی کشورمان منافع مشترکی را حول این نگاه آنها تعریف کردهاند.بنابراین اگر تیم مذاکره کننده ایران بتواند از ظرفیت های روسیه و چین و اختلاف این کشورها در جهت منافع کشور استفاده کند اقدامی در جهت حفظ منافع ملی ایران انجام داده اند. به بیان دیگر تعریف «حوزه مشترک منافع» در دیپلماسی و طراحی بازی برد-برد به منظور کسب امتیاز بیشتر در نهایت موجب تقویت موضع ایران می شود ، اقدامی که برخلاف دوره پیش، مورد توجه تیم مذاکره کننده قرار دارد.
نقش روسیه در مذاکرات برجامی
روسیه در مذاکرات منتهی به برجام نقشی سازنده داشت. این اتفاق را میتوان از کنشهای این کشور در زمان مذاکرات متوجه شد. با وجود اینکه دولت سابق توجه چندانی به شرکای شرقی نداشت و تلاش میکرد تا صرفاً با کشورهای غربی مذاکرات را جلو ببرد اما گذر زمان نشان داد که اگر از ظرفیتهای روسیه و چین در طول مذاکرات توسط تیم ایرانی بدرستی استفاده میشد منافع بیشتری در مذاکرات برجام برای ایران حاصل میگشت. اختلاف نظر روسیه و چین با امریکا و اروپا همان نقطهای است که تهران را به مسکو و پکن بیشتر نزدیک میکند. غفلت از این اشتراک و عدم استفاده از اختلاف ذاتی قدرتهای جهانی به طرز قابل توجهی در مذاکرات محمد جواد ظریف در سالهای 92 تا 94 مشهود است.
بهعنوان نمونه شرمن مذاکره کننده امریکا بعد از برجام در مصاحبهای با اشاره به برخی نقاط اختلاف تیم مذاکرهکننده امریکا و روسیه در جریان مذاکرات هستهای گفت: «یکی از نقاط واگرایی و اختلاف ما و روسها که البته در اواخر مذاکرات روی میز گذاشته شد، قطعنامه سازمان ملل در خصوص تحریم موشکی و تسلیحاتی بود. روسیه معتقد بود که نباید هیچ محدودیتی روی موشک و تسلیحات باشد. آنها هیچ محدودیتی را روی موشکهای خودشان نمیخواستند و البته فکر میکردند که چنین محدودیتی نباید بر ایرانیان هم اعمال شود. نهایتاً بر سر این موضوع مصالحه کردیم.»
شرمن ادامه داد: «روسیه و چین معتقد بودند که قطعنامه صرفاً باید توافق را تأیید کند و نباید هیچ محدودیتی بر برنامه موشکی و تسلیحاتی ایران باقی بماند. آنها نمیخواستند برنامه موشکی یا ممنوعیت واردات تسلیحاتی ایران پابرجا بماند.»
سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه نیز دو روز پس از انعقاد برجام در تاریخ 25 تیر 1394 اظهار داشت که طرف ایرانی با طرف غربی درباره تحریمهای تسلیحاتی مصالحه کرد! وی این مهم را فاش کرد که: «ما و چین میخواستیم تحریمهای تسلیحاتی لغو شود، اما با وجود حمایت ما، خود تیم ایرانی موافقت کردند که تحریمها تا ۵ سال ادامه یابد.» این تنها یکی از روایتهایی است که نشان میدهد هنر دیپلماسی برای کسب منافع ملی نادیده گرفته شده است.
روسیه و چین در پسابرجام
با وجود اینکه روسیه و چین در شرایط تحریم بیشترین همکاری با ایران را داشتند و زمینههای همکاری راهبردی بین دو کشور وجود داشت، در دوران پسابرجام به انتهای صف فرستاده شدند. این واقعیت بعدها توسط محمدجواد ظریف هم فاش شد. وی در آخرین گزارش سه ماهه وزارت امور خارجه در خصوص برجام از کلمه «خوش خیالی» برای توصیف سیاست خارجی پسابرجامی استفاده میکند و میگوید اگر «دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود نرنجانده بودیم دوستانمان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند». با وجود رفتار غیرحرفهای و خلاف منافع ملی دولت قبل، کشورهای شرقی به تعهدات برجامی خود با ایران پایبند بودند.
واکنش به خروج امریکا از برجام
در زمان خروج امریکا از برجام نیز چین و روسیه مکرر اقدام واشنگتن را محکوم کردند. حتی در شرایط فشار حداکثری امریکا، چین علاوه بر خرید نفت ایران، با تهران سند همکاری 25 ساله امضا کرد. همچنین در همین دوران تحریم شرایط برای امضای توافق بلند مدت با روسیه و عضویت در شانگهای آماده شد. این دو کشور بارها عامل اصلی مشکلات را امریکا معرفی و از لزوم رفع تحریم ایران حمایت کردند. محمدجواد ظریف چند ماه قبل در نامهای به دبیرکل سازمان ملل ماجرای همراهی چین و روسیه را روایت کرد. او که نامه خود را «اسناد شش سال بدعهدی غرب در اجرای برجام» نامگذاری و آن را بهصورت کتاب منتشر کرده، اعلام داشت خواستههای قانونی ایران در طول این مدت «اغلب توسط روسیه و چین پشتیبانی میشده» است. وزیر امورخارجه سابق گفته است حتی رئیس جمهور اوباما هم برجام را «حداقلی و بیرمق» اجرا میکرده و بعدها ترامپ و سه کشور اروپایی به طور کامل آن را نقض کردهاند.
رأی منفی روسیه و چین به طرح ضدایرانی امریکا
«تخیلی»، «پوچ و بیمعنی»، «کاملاً غیرمنطقی»، «نمایش سیاسی» و «ماجراجویی خطرناک» تنها چند نمونه از مواضع روسیه و چین در ارتباط با طرح ضدایرانی امریکا برای فعال کردن مکانیزم ماشه بوده است. امریکا سال گذشته با وجود اینکه از برجام خارج شده بود سعی داشت با سوءاستفاده از یکی از ایرادات ساختاری این توافق تمام قطعنامههای تعلیق شده را دوباره علیه ایران فعال کند که با مخالفت جدی روسیه و چین رو به رو شد. روایت این اقدامات گرچه توسط برخی جریانهای سیاسیکار با عنوان تمجید از روسیه و چین معرفی میشود، اما نشان دهنده منافع مشترک تهران با مسکو و پکن در مقابله با یکجانبهگرایی امریکاست. روسیه و چین بهعنوان یکی از اعضای توافق هستهای تلاش دارند مقابل «یکجانبهگرایی امریکا» و تلقی این کشور از نظام چند قطبی به نظام تک قطبی بایستند. آنها درصددند تا این واقعیت را که دوران هژمونی ایالات متحده گذشته و نظم جهانی در حال تغییر است به ساکنان کاخ سفید یادآوری کنند و در این مسیر دیپلماتهای کنونی کشورمان منافع مشترکی را حول این نگاه آنها تعریف کردهاند.بنابراین اگر تیم مذاکره کننده ایران بتواند از ظرفیت های روسیه و چین و اختلاف این کشورها در جهت منافع کشور استفاده کند اقدامی در جهت حفظ منافع ملی ایران انجام داده اند. به بیان دیگر تعریف «حوزه مشترک منافع» در دیپلماسی و طراحی بازی برد-برد به منظور کسب امتیاز بیشتر در نهایت موجب تقویت موضع ایران می شود ، اقدامی که برخلاف دوره پیش، مورد توجه تیم مذاکره کننده قرار دارد.
دادستانی به صاحبان شترهای رها شده هشدار داد
مرکبهای سرگردان مرگ در جاده های کویری
شیما جهان بخش
خبرنگار
جادههای جنوب شرقی کشور بخصوص در استانهای هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کرمان همیشه با ورود گاه و بی گاه شترهای سرگردان به جادهها و مسیرهای عبوری خودرو، رکورددار تصادفات شدیدی بودهاند. دیدن خودروهایی که در تصادف با شترها مچاله شدهاند در این جادهها صحنهای تکراری است. هر بار که رانندهای مسیرش به این جادهها میافتد باید به غیر اینکه مراقب رانندگان بی احتیاط باشد بیشتر باید نگران این باشند که ناگهان شترهای بدون ساربان در دل شب مانند یک کوه در برابرشان ظاهر شوند. اغلب کارشناسان معتقدند علت اصلی این حوادث که بیش از 3 درصد تصادفات جادهای را به خود اختصاص داده، نبود ساربان و رها بودن شترها و بی تدبیری مسئولان امور ساماندهی این حیوانات است. آنها تأکید میکنند هرچند احداث گاردریل یا فنس طویل برای جلوگیری از ورود این شترها به جادهها مقولهای هزینهبر است اما این موضوع به قدری مهم است که ایجاب میکند مسئولان با نگاهی ملی به این قضیه و اختصاص اعتبار این معضل را یک بار برای همیشه حل کنند.
اگر چه تاکنون چندین بار با ورود دادستان و تلاشهای مختلف، اقداماتی برای کاهش تصادفات ناشی از برخورد با این حیوان صورت گرفته اما هنوز هم بسیاری از صاحبان گلههای شتر بدون استخدام ساربان، دامهای خود را در بیابانها رها کرده و تصادفات با شتر همچنان در مناطق مختلف این استان کشته و مصدوم میگیرد. چندی پیش اعلام آمار کشته شدن 8 نفر در نتیجه برخورد وسایل نقلیه با شترها آن هم تنها در سه ماه در قلعه گنج کرمان سبب شد دادستانی و دیگر نهادهای متولی در قلعهگنج به موضوع ورود کنند و ساماندهی این حیوانات را در دستور کار قرار دهند.
ساربانان یک ماه برای ساماندهی احشام مهلت دارند
«کیومرث قاسمی»، دادستان قلعه گنج در استان کرمان در این زمینه در گفتوگو با «ایران» از جمعآوری شترهای اطراف جادهها و قرنطینه آنها در مرکز جهاد کشاورزی خبر داد و اظهار داشت: با توجه به تصادفات زیادی که طی ماههای اخیر در این شهرستان رخ داده، تلاش داریم با جمعآوری این حیوانات از نزدیکی جادهها پلاک کوبی و هویتگذاری آنها این حیوانات را ساماندهی و از بروز این تصادفات جلوگیری کنیم. در واقع به منظور صیانت از حقوق عامه و پیشگیری از وقوع جرم، دستور فوری برای جمعآوری شترهای سرگردان به دستگاههای مسئول از جمله اداره جهاد کشاورزی و راهداری قلعهگنج صادر شده است. وی با اشاره به بازداشت 2 نفر از شترداران به علت بروز تصادف با موتورسیکلت و مرگ 2 نوجوان، گفت: در این راستا ساربانان یک ماه برای ساماندهی احشام مهلت دارند در غیر این صورت اگر آنان را رها کنند، شترهای سرگردان جمعآوری و ذبح خواهند شد و گوشت آنها برای توزیع بین نیازمند در اختیار نهادهای حمایتی خیریه قرار میگیرد. دادستان قلعه گنج تأکید کرد: ما در این قضیه جدی هستیم و مالکان و صاحبان شترها باید بدانند هرگونه خسارتی اعم از جانی و مالی به خودروهای عبوری در مسیرهای قلعه گنج که بر اثر برخورد شتر صورت بگیرد آنها علاوه بر جریمه و بازداشت، متعهد به پرداخت غرامت و خسارات ناشی از آن حوادث خواهند بود.
قاسمی ساماندهی وضعیت تردد شترهای سرگردان در جادههای شهرستان را از مصادیق احقاق حقوق عامه دانست و افزود: در این مدت تمامی شترداران منطقه قلعهگنج موظف هستند با هماهنگی جهاد کشاورزی شترهای خود را پلاککوبی و هویتگذاری کنند.
نصب شبرنگ روی شترهای سرگردان
«سرهنگ ابوذر شیخی پور»، فرمانده پلیس راه قلعه گنج – بشاگرد نیز از اجرای طرح نصب شبرنگ و ساماندهی شترهای سرگردان در مسیرهای مواصلاتی قلعه گنج خبر داد و به «ایران» گفت: به منظور ساماندهی شتران و کمک به کاهش حوادث جادهای ناشی از تصادف با این حیوانات این طرح با همکاری پلیس راه و فرمانداری قلعه گنج اجرا خواهد شد.
شیخی پور تصریح کرد: سالهاست وجود شترهای سرگردان در جادههای این شهرستان سبب بروز تصادفات شدیدی شده و این موضوع خانوادههای بسیاری را داغدار کرده است. متأسفانه به طور معمول دامهای سنگین از جمله شترهای سرگردان در حاشیه جادهها هیچ نشان مشخصی ندارند و در صورت بروز حادثه امکان شناسایی مالکان آنها وجود ندارد. اگر مالکان شناسایی شده باشند براحتی تخلفات آنها پیگیری میشود و میتوان این آمار تصادفات را تا حد زیادی کنترل کرد.
وی با بیان اینکه بسیاری از این شترها بدون ساربان هستند، خاطرنشان کرد: اگر ساربانها در ساعات عصر و غروب نسبت به هدایت شترها و گله به سمت یک مکان خاص اقدام کنند، آنها در شب رها نمیمانند که وارد جاده شوند و سبب تصادف شوند. در حقیقت علت اصلی این حوادث نبود ساربان و رها بودن شترهاست.
فرمانده پلیس راه قلعه گنج – بشاگرد با اشاره به اینکه رنگ شتر قابلیت دید بالا ندارد و رانندگان و کاربران جادهای معمولاً دیر متوجه حضور شتر در سطح راه میشوند، افزود: رانندگان نیز تلاش کنند در شب از نور بالا استفاده کرده و در صورت مشاهده شتر ضمن توقف با فاصله با استفاده از فلاشر یا جفت راهنما سایر رانندگان را از حضور شتر در جاده مطلع کنند. همچنین در صورت مشاهده شترهای سرگردان اگر امکان دارد وسیله نقلیه را در پارکینگ و جای مطمئن در حاشیه جاده پارک کرده و نسبت به دور کردن حیوان از حریم راه اقدام کنند درغیر این صورت به اولین گشت پلیس راه یا تماس با ۱۱۰ موضوع را به پلیس راهبر اطلاع دهند.
خبرنگار
جادههای جنوب شرقی کشور بخصوص در استانهای هرمزگان، سیستان و بلوچستان و کرمان همیشه با ورود گاه و بی گاه شترهای سرگردان به جادهها و مسیرهای عبوری خودرو، رکورددار تصادفات شدیدی بودهاند. دیدن خودروهایی که در تصادف با شترها مچاله شدهاند در این جادهها صحنهای تکراری است. هر بار که رانندهای مسیرش به این جادهها میافتد باید به غیر اینکه مراقب رانندگان بی احتیاط باشد بیشتر باید نگران این باشند که ناگهان شترهای بدون ساربان در دل شب مانند یک کوه در برابرشان ظاهر شوند. اغلب کارشناسان معتقدند علت اصلی این حوادث که بیش از 3 درصد تصادفات جادهای را به خود اختصاص داده، نبود ساربان و رها بودن شترها و بی تدبیری مسئولان امور ساماندهی این حیوانات است. آنها تأکید میکنند هرچند احداث گاردریل یا فنس طویل برای جلوگیری از ورود این شترها به جادهها مقولهای هزینهبر است اما این موضوع به قدری مهم است که ایجاب میکند مسئولان با نگاهی ملی به این قضیه و اختصاص اعتبار این معضل را یک بار برای همیشه حل کنند.
اگر چه تاکنون چندین بار با ورود دادستان و تلاشهای مختلف، اقداماتی برای کاهش تصادفات ناشی از برخورد با این حیوان صورت گرفته اما هنوز هم بسیاری از صاحبان گلههای شتر بدون استخدام ساربان، دامهای خود را در بیابانها رها کرده و تصادفات با شتر همچنان در مناطق مختلف این استان کشته و مصدوم میگیرد. چندی پیش اعلام آمار کشته شدن 8 نفر در نتیجه برخورد وسایل نقلیه با شترها آن هم تنها در سه ماه در قلعه گنج کرمان سبب شد دادستانی و دیگر نهادهای متولی در قلعهگنج به موضوع ورود کنند و ساماندهی این حیوانات را در دستور کار قرار دهند.
ساربانان یک ماه برای ساماندهی احشام مهلت دارند
«کیومرث قاسمی»، دادستان قلعه گنج در استان کرمان در این زمینه در گفتوگو با «ایران» از جمعآوری شترهای اطراف جادهها و قرنطینه آنها در مرکز جهاد کشاورزی خبر داد و اظهار داشت: با توجه به تصادفات زیادی که طی ماههای اخیر در این شهرستان رخ داده، تلاش داریم با جمعآوری این حیوانات از نزدیکی جادهها پلاک کوبی و هویتگذاری آنها این حیوانات را ساماندهی و از بروز این تصادفات جلوگیری کنیم. در واقع به منظور صیانت از حقوق عامه و پیشگیری از وقوع جرم، دستور فوری برای جمعآوری شترهای سرگردان به دستگاههای مسئول از جمله اداره جهاد کشاورزی و راهداری قلعهگنج صادر شده است. وی با اشاره به بازداشت 2 نفر از شترداران به علت بروز تصادف با موتورسیکلت و مرگ 2 نوجوان، گفت: در این راستا ساربانان یک ماه برای ساماندهی احشام مهلت دارند در غیر این صورت اگر آنان را رها کنند، شترهای سرگردان جمعآوری و ذبح خواهند شد و گوشت آنها برای توزیع بین نیازمند در اختیار نهادهای حمایتی خیریه قرار میگیرد. دادستان قلعه گنج تأکید کرد: ما در این قضیه جدی هستیم و مالکان و صاحبان شترها باید بدانند هرگونه خسارتی اعم از جانی و مالی به خودروهای عبوری در مسیرهای قلعه گنج که بر اثر برخورد شتر صورت بگیرد آنها علاوه بر جریمه و بازداشت، متعهد به پرداخت غرامت و خسارات ناشی از آن حوادث خواهند بود.
قاسمی ساماندهی وضعیت تردد شترهای سرگردان در جادههای شهرستان را از مصادیق احقاق حقوق عامه دانست و افزود: در این مدت تمامی شترداران منطقه قلعهگنج موظف هستند با هماهنگی جهاد کشاورزی شترهای خود را پلاککوبی و هویتگذاری کنند.
نصب شبرنگ روی شترهای سرگردان
«سرهنگ ابوذر شیخی پور»، فرمانده پلیس راه قلعه گنج – بشاگرد نیز از اجرای طرح نصب شبرنگ و ساماندهی شترهای سرگردان در مسیرهای مواصلاتی قلعه گنج خبر داد و به «ایران» گفت: به منظور ساماندهی شتران و کمک به کاهش حوادث جادهای ناشی از تصادف با این حیوانات این طرح با همکاری پلیس راه و فرمانداری قلعه گنج اجرا خواهد شد.
شیخی پور تصریح کرد: سالهاست وجود شترهای سرگردان در جادههای این شهرستان سبب بروز تصادفات شدیدی شده و این موضوع خانوادههای بسیاری را داغدار کرده است. متأسفانه به طور معمول دامهای سنگین از جمله شترهای سرگردان در حاشیه جادهها هیچ نشان مشخصی ندارند و در صورت بروز حادثه امکان شناسایی مالکان آنها وجود ندارد. اگر مالکان شناسایی شده باشند براحتی تخلفات آنها پیگیری میشود و میتوان این آمار تصادفات را تا حد زیادی کنترل کرد.
وی با بیان اینکه بسیاری از این شترها بدون ساربان هستند، خاطرنشان کرد: اگر ساربانها در ساعات عصر و غروب نسبت به هدایت شترها و گله به سمت یک مکان خاص اقدام کنند، آنها در شب رها نمیمانند که وارد جاده شوند و سبب تصادف شوند. در حقیقت علت اصلی این حوادث نبود ساربان و رها بودن شترهاست.
فرمانده پلیس راه قلعه گنج – بشاگرد با اشاره به اینکه رنگ شتر قابلیت دید بالا ندارد و رانندگان و کاربران جادهای معمولاً دیر متوجه حضور شتر در سطح راه میشوند، افزود: رانندگان نیز تلاش کنند در شب از نور بالا استفاده کرده و در صورت مشاهده شتر ضمن توقف با فاصله با استفاده از فلاشر یا جفت راهنما سایر رانندگان را از حضور شتر در جاده مطلع کنند. همچنین در صورت مشاهده شترهای سرگردان اگر امکان دارد وسیله نقلیه را در پارکینگ و جای مطمئن در حاشیه جاده پارک کرده و نسبت به دور کردن حیوان از حریم راه اقدام کنند درغیر این صورت به اولین گشت پلیس راه یا تماس با ۱۱۰ موضوع را به پلیس راهبر اطلاع دهند.
گفتوگوي منتشر نشده از شهید سلیمانی در باره سرلشکر شهید احمد کاظمي
روایت «حاج احمد» از زبان حاج قاسم
گروه تلویزیونی روایت فتح پیش از شروع پروژه خود در تهیه فیلم مستند « نامه ای به احمد کاظمی» با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت و گویی انجام داد که برای اولین بار در روزنامه ایران منتشر می شود. حاج قاسم در این گفت و گو با تشریح ابعاد مدیریتی شهید کاظمی در دوران دفاع مقدس ناگفته هایی از ایشان را بازگو کرده است. ارتباط عاطفی میان این دو همرزم قدیمی دست آخر به آنجا ختم شد که آنها بعد از گذشت 15 سال یکدیگر را در بهشت در اغوش کشیدند. شهید حاج احمد کاظمی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 19 دی ماه سال 84 به همراه 11 تن از فرماندهان ارشد نظامی در حادثه سقوط هواپیما به فیض شهادت نائل آمدند. این گفتوگو توسط آقای اصغر بختیاری انجام شد ه است.
شهید سلیمانی:
بسمالله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علي رسولالله وعلي آله آل الله
درود ميفرستيم به روح مطهر امام و همه شهيدان، خصوصاً شهيد کاظمي و همه شهداي جنگ و انقلاب. آنچه که در مورد شهيد کاظمي ميشود گفت تصور من اين بود که وقتي خبر شهادت حاج احمد گفته شد، حداقل تيتر همه روزنامههاي ما بايد اين جمله ميبود که فاتح خرمشهر شهيد شد. همانطوري که وقتي بزرگي از ما، در ادبيات، در هنر و هر چيزي از بين ميرود و فوت ميکند ما بلافاصله برايش تيتري داريم. مثل پدر علم رياضي از دنيا رفت. فکر ميکنم حقی که احمد به گردن ملت ايران دارد، از حقي که ديگر انديشمندان مختلفي که مورد تجليل هستند و بحق هم بايد مورد تجليل باشند، کمتر نباشد و شايد در ابعادي بيشتر هم باشد. يعني خيليها بايد خود را مديون شهيد کاظمي بدانند، خصوصاً کساني که در جامعه ما در مسئوليتهاي مختلف قرار دارند و اصلاً مسئوليت هم نه، مردم عادياي که در کشور زندگي ميکنند، به نحوي از فداکاريها و خدمات حاج احمد بهرهمند هستند.
اگر حقيقتاً بخواهيم حاج احمد را تشريح کنيم، بايد برگرديم به جنگ.
ما در مرحله اول جنگ، يعني در آن سلسله عملياتهاي اصلي جنگ که دشمن را در داخل خاک خودمان شکست داديم به چهرههاي معدودي بر ميخوريم که اينها در جنگ محور اصلي بودند و در بين اهل جبهه مشهور هم هستند. ممکن است بعضي هايشان در جامعه ما غريب باشند و از جمله کساني که غريب بود شهيد کاظمي بود. خب شهيد کاظمي محور چند فتح بزرگ بود. ميتوانم بگويم در واقع شاه کليد اين فتوحات بود. يکي از برجستگيهاي شهيد کاظمي هم همين بود. اگر گفته شود که زيرکترين فرمانده ما در جنگ احمد بود حتماً سخني به گزاف گفته نشده است. من اين را برايتان ثابت ميکنم که چطور احمد باتدبيرترين بود حتي به نسبت کساني که شهيد شدهاند و مقامشان بالاست و احمد به همه آنها تعظيم ميکرد و آنها هم در جاي خودشان حق بزرگي به گردن همه ما و جنگ و ملت دارند. چند روز پيش به فرودگاه ميرفتم و بعد از 15-10 سال يکي از دوستان دوره جنگ را ديدم که در روزهاي اول جنگ بهدليل اينکه اهل منطقه خوزستان بود مسئول سپاه آبادان بود به هم رسيديم. من ميخواستم براي مراسم احمد بروم نجفآباد و او هم ميخواست براي کاري به بندرعباس برود.
بحث احمد پيش آمد. گفت وقتي احمد به آبادان آمد من در هتل آبادان که مرکز تجمع نيروها بود، نشسته بودم. گفتند يکي کسي اهل اصفهان دم در با شما کار دارد. رفتم و ديدم جواني است. گفت من احمد کاظمي هستم و تعدادي نيرو آورده و به اينجا آمدهام. يک کاري به ما بدهيد که انجام بدهيم. گفت من خوشحال شدم. گفتم خيلي خوب شد که شما آمديد. ما اتفاقاً چند جاي خالي داريم، شما برويد و آنها را پر کنيد. ميگفت يک منطقهاي داشتيم در اين نيزارهاي آبادان که عراقيها از آنجا تردد ميکردند، به آبادان حمله ميکردند و در آنجا جمعآوري اطلاعات ميکردند. من به ذهنم رسيد که اين جبهه را به اين مجموعه بدهم. گفت بعدازظهر شد و با هم رفتيم و من اين منطقه را به ايشان دادم و رفتند و مستقر شدند. ساعت 11 شب بود که ديدم احمد آمد پيش من. گفتند فلاني آمده دم در. رفتم و پرسيدم چه شده؟ گفت اين به درد ما نميخورد. يک جبههاي را به ما بده که ما بتوانيم در آنجا با دشمن بجنگيم. اين يک جبهه مرده است. به درد ما نميخورد اين جبهه.
نزديکترين خط به دشمن در آبادان خط فياضيه بود که بسيار حساس بود، چرا؟ چون به دو پل عبوري از روي کارون از سمت خرمشهر وصل ميشد و در واقع نزديکترين جبهه به عقبه اين دو پل بود که دشمن از آن عبور کرده و به شمال آبادان آمده بود. نزديکترين خط هم بود. يعني فاصله در بعضي جاها پنجاه متر و در بعضي جاها هم حداکثر صد تا صد و پنجاه متر عرض اين جبهه و فاصله اين جبهه با دشمن بود. ديدم حالا که اصرار دارد او را به اين جبهه ميبرم که پر آتشترين جبهه هم بود. بردمش به جبهه فياضيه و گفتم بيا اينجا. گفت بله، همان جايي است که من ميخواستم. احمد در جبهه فياضيه ماند و اين ماندن نقطه عطفي در جلوگيري از سقوط آبادان شد. کساني که علم و تخصص نظامي دارند، اگر نقشه حمله دشمن را جلويشان بگذارند- اگر زماني توانستيد با آقا رشيد هم صحبت کنيد، اين بيانات مرا با حرفهاي ايشان تطبيق بدهيد- ميبينيد که نقش جبهه فياضيه چه بوده است. پاشنه آشيل دشمن براي آبادان بود. سر جبهه به نسبت فياضيه حداقل بيست –سی کيلومتر شايد هم بيشتر فاصله داشت. دشمن ميتوانست از سمت پل مارد يا جاي ديگر وارد آبادان بشود و از رودخانه عبور کند اما بدون اين پاشنه نميتوانست. بايد قضيه اين پاشنه را اول حل ميکرد. اينکه ميگويم يکي از برجستگيهاي احمد در جنگ زيرکي بود. همين توضيح فکر ميکنم کفايت ميکند. او چسبيد به همين جا و از همين نقطه براي شکستن حصر آبادان، در عمليات ثامن الائمه (عليهالسلام) حمله کرد و اولين کاري که کرد آن دو تا پل را گرفت و دشمن را در منطقه ثامن الائمه (عليهالسلام) و شمال آبادان ساقط کرد.هيچ عملياتي در جبهه بيهوده انجام نميشد، اما احمد روي هدفهاي غيراستراتژيک حتي در تاکتيک تکيه نميکرد. حتي در تاکتيک. شما اگر تمام عملياتهايي را که احمد انجام داده بررسي کنيد هيچ عملياتي را احمد کاظمي، مرحلهاي انجام نداده است. اگر بنا بوده يک هدف را بگيرد با استفاده از فرصت در همان مقطع اول رفته و گرفته. در بيست عملياتي که احمد کاظمي فرماندهي کرد، در هيچ کدام عمليات مرحلهاي وجود ندارد. هر کدام را که خواستيد من توضيح ميدهم. در شکستن حصر آبادان، در عمليات فتح خرمشهر، احمد کاظمي وقتي که محور انتخاب کرد – من از محضر شهدا و خانواده شهدا عذرخواهي ميکنم. اينجا چون بحث احمد هست، فقط درباره او صحبت می کنم، والا هر یک از شهدا در جای خودشان بحث و خودشان و برجستگيهاي ويژه خودشان را دارند- احمد در قضيه خرمشهر فلشي را انتخاب کرد که هم براي خودش خطرناک بود هم ضربه مهلکي بر دشمن بود. او ميتوانست بيايد و عقبه خودش را به جبهه خودمان بدهد که حداقل اگر گیر افتاد بتواند برگردد و از روبهرو بزند به دشمن يا محوري را در کنار جاده بگيرد و جلو برود، ولي اين کار را نکرد. آمد بين دشمن مستقر در خرمشهر و عقبه دشمن در شلمچه که به بصره وصل ميشد و راه خشکي دشمن براي خرمشهر بود يک شکاف ايجاد کرد و آمد و از همين باريکه و از کنار نهر عريض وارد شد و رفت و خرمشهر را کامل دور زد. اولين فرماندهي که وارد شهر خرمشهر شد احمد بود و خرمشهر را فتح کرد. فاتح خرمشهر به معناي واقعي شهيد کاظمي بود. من يادم هست که در عمليات خرمشهر فکر ميکنم روز پانزدهم، شانزدهم عمليات بود چون عمليات بيتالمقدس بيست و خردهاي روز طول کشيد. يعني ما چهلم شهداي فتح المبين که اين عمليات در شب نوروز سال 60 شروع شد، عمليات بيتالمقدس را 40 روز بعد از آن انجام داديم. فکر ميکنم دهم ارديبهشت شروع عمليات ما براي عمليات بيتالمقدس بود که در سوم خرداد تمام شد. يعني از 10 ارديبهشت تا 3 خرداد طول مدت عمليات ما در خرمشهر بود. روز پانزدهم يا شانزدهم عمليات بود. جبهه شمالي تقريباً به نزديکي کوشک رسيده بود. جبهه مياني که از سمت دارخوين ميآمد، آمده بود رسيده بود و از ايستگاه حسينيه به مرز پاسگاه زيد و اين محدوده خرمشهر کامل باقي مانده بود. اما عقبه دشمن از دو جهت يعني هم از سمت شلمچه و هم از سمت اروند وصل بود و ميتوانست از غرب اروند تردد کند و به خرمشهر بيايد. عرض رودخانه در آن نقطه بين 350 تا 400 متر است. بيشتر نيست.
همه خسته شده بودند چون در اين پانزده، شانزده روز تقريباً هيچکس پلک نزده بود و همه شبانهروز درگير جنگ بودند. احساس ميشد که نياز به يک تجديد قوا هست. فکر ميکنم همه فرماندهان در سطح عالي بلااستثنا زخمي شده بودند. يعني حسين خرازي زخمي شده بود، خود احمد کاظمي زخمي شده بود، احمد متوسليان زخمي شده بود و روي برانکارد از آمبولانس (نيروها را) هدايت ميکرد. همه زخمي بودند. جنگ طولاني و سختي بود. شب همه در قرارگاه فتح جمع شدند. بحث اصلي اين بود که ما نياز به تجديد قوا داريم. ما بايد طي دو هفته تجديد قوا کنيم و نيروهاي جديدي بيايند ووارد جبهه بشوند تا بتوانيم آزادسازي خرمشهر را تکميل کنيم، بيشتر قدرت و مقاومت دشمن روي خرمشهر متمرکز بود چون هم از نظر حيثيتي براي دشمن مهم بود و هم از نظر نظامي برايش اهميت داشت.
خدا رحمت کند شهيد حسن باقري را. در آنجا يک سخنرانياي کرد که معروف است. بلند شد گفت ما به مردممان قول داديم. هي گفتيم خرمشهر در محاصره ماست و مردم فکر ميکنند همين امروز و فردا آزاد ميشود. مگر ما رويمان ميشود که برگرديم به عقب جبهه و بخواهيم تجديد سازمان کنيم؟ و شروع کرد به استدلال کردن. صحبتهاي حسن روي همه تأثير گذاشت و تصميم گرفتند عمليات را ادامه بدهند. در آنجا سه لشکر براي فتح خرمشهر انتخاب شدند. يکي از آنها لشکر نجف بود که آن موقع هنوز تيپ نجف بود و شهيد کاظمي فرمانده آن بود که آمد و آن کار بزرگي را که عرض کردم انجام داد و آن فتح بزرگ را رقم زد. در فتحالمبين محور احمد، رقابيه بود. وقتي که عمل کرد مقابل او شش جبهه بود که از شش جهت به منطقه دشت عباس حمله ميکردند. زندهياد احمد متوسليان از سمت ارتفاعات شاوريه، آقاي رئوفي از سمت جسر نادري، مرتضي قرباني از سمت شوش، جبهه ديگري بود که بچههاي قم بودند بين شوش و جسر نادري، من از کمرسرخ و حسين (رحمةالله عليه) (حسين خرازي) از عين خوش. آن فلشي که آمد و تقريباً بيش از بیست- سي کيلومتر از پشت دشمن حمله کرد و همه ارتفاعات تينه و ارتفاعات رقابيه را دور زد و همه اين جبهه را ساقط کرد، فلشي بود که شهيد کاظمي آمد. ما در دشت عباس با تيپ 10 زرهي درگیر بوديم. دشت عباس مملو از تانکهاي عراقي بود که به هر طرف حمله ميکردند و فشار زيادي را روي عين خوش گذاشته بودند که خط حسين را بشکنند براي اينکه بيايند و به عقبه وصل کنند. از عقبهها نيروها به دو طرف وصل ميشدند.
اين جبهه از سمت موسيان و از داخل تحت فشار بود و عقبه دشمن هم از سمت ارتفاعات ابوقريب وصل بود. وقتي اين فلش آمد کل جبهه را ساقط کرد و يک مرتبه همه نيروهاي دشمن در دشت عباس فرار کردند. ابتکار شهيد کاظمي در عمليات متعددی راهگشاي عملياتها بود. در عمليات والفجر4، شهيد همت روي ارتفاعات خلوزه عمل ميکرد، شهید باکری روی ارتفاعات کنگرلو عمل میکرد، من، روي ارتفاعات پنجوين عمل ميکردم، شهيد خرازي روي ارتفاعات سنگ معدن عمل ميکرد. شهيد کاظمي آمد و از دشت شيلر روي ارتفاعات لَري- وقتي ميگويم ارتفاعات لَري، لَري مثل دماوند است براي دشت شيلر- آمد و همه اين ارتفاعات را دور زد. دشمن روي خلوزه مقاومت ميکرد و روي همه اين جبهههايي که اسم بردم، مقاومت شديد ميکرد. هيچ کدام از جبههها سقوط نکرده بودند. وقتي او امد و لَري را دور زد و اين ارتفاعات را گرفت، تمام اين جبهه سقوط کرد. شهيد کاظمي در طراحي، در تيزبيني، در دور انديشي و استفاده از فرصت بينظير بود. وقتي جبهه دشمن را به هم ميريخت، متوقف نميشد. هيچ جا در عملياتها نداريد که شهيد کاظمي وقتي جبهه دشمن را به هم ميريخت در آن نقطه متوقف شده باشد. تا نقطه هدفش بسرعت ميرفت، تمام عملياتهايش اين طوري بود و در اين موضوع فوقالعاده بود. در مسائل ديگري که شهيد کاظمي داشت...
ببخشيد همين جا... کساني که مصاحبه کردهاند ميگويند شهيد کاظمي مستقيم نميجنگيد با دشمن، هميشه دور ميزد دشمن را. همين جوري بوده؟ يعني در اين محور و فتحالمبين و جاهاي ديگر هم...
همين که عرض کردم. آمد و از عقبه دشمن تمام ارتفاعات رقابيه را دور زد و همه اين جبههاي که روي تپههاي مقابل شوش، تپههاي رادار، دشت عباس، مقابل ارتفاعات علي گره زد و شاوريه مقاومت ميکرد، همه اينها را ساقط کرد.
در عمليات خيبر مهمترین کار را شهيد کاظمي و شهيد باکري رحمةالله عليه انجام دادند. آن زمان اولين بار بود که ما در جنگ عمليات هليبرن انجام ميداديم. در دل شب و آن هم براي اولين بار بود که هليکوپترهاي ما داشتند اين کار را انجام ميدادند، آن هم در خود سرزمين دشمن. شهيد کاظمي جزو اولين مجموعههايي بود که همراه با نيروهايش با شهيد باکري در دل شب در جزاير مجنون شمالي و جنوبي پياده شد و جزاير را سريع تصرف کرد.
شيوه شهيد کاظمي در جنگ اين گونه بود. نکته مهم و برجسته ديگر شهيد کاظمي در جنگ- که البته دوستان ديگر درباره جنگ قطعاً مفصل صحبت کردهاند- انضباط بود. من انتقاد زيادي دارم به فيلمهايي که درباره جنگ ساخته و پخش ميشوند. در بسياري از ابعاد بيشتر عواطف جنگ را نشان ميدهند تا واقعيتهاي جنگ. وقتي به خط شهيد کاظمي ميرفتيد، در همه ابعاد اين خط نمونه بود. در همه ابعاد اين نظم و انضباط را ميديديد.
اينکه ميفرمایيد سراغ واقعيت جنگ برويم، واقعيت جنگ يعني چه؟
شما بعضي وقتها ميخواهيد مردم را با عواطف، با سادگيها و معنويت جنگ توجيه کنيد. از اين سادگيهايي که قصدتان به نمايش گذاشتن معنويت جنگ است، اصل تدابير در جنگ را زير سؤال ميبرید. به نظر من در اين فيلمها خيلي جاها به جنگ ظلم شده است.
من اين را يکبار ديگر هم عرض کردم و پخش نکرديد. يک فيلمي به دروغ ديدم که هيچ وقت در جنگ اين اتفاقات نميافتاد. حالا جاي بحثش در اين بحث شهيد کاظمي نيست. اين را در جاي ديگري پخش کنيد. صحنه جنگ را نشان ميداد که خيلي آرام بود و تک و توکي صداي تير ميآمد. چند تا بسيجي دست گردن هم ميانداختند و همديگر را ميبوسيدند و گريه ميکردند. آن يکي ميرفت خودش را ميانداخت روي ميدان مين و شهيد ميشد. بعد نفر بعدي همين طور که به اين شکل ميدان مين را باز کنند. چه کسي گفته که در جنگ چنين کاري انجام ميگرفت؟
کجا پخش ميشد؟
در تلويزيون جمهوري اسلامي. هيچ وقت در جنگ چنين چيزي انجام نميشد. ما براي تپهاي که در ظرف يک ساعت ميگرفتيم حداقل 20 روز فکر و دو ماه مانور ميکرديم. چطور ممکن است جنگ همين طور سرخ پوستي باشد و يک نفر سوت بزند و بعد همه از تپهاي بروند بالا؟ اين جوري نبود.
درباره انضباط شهيد کاظمي. خب ما هيچ کداممان دانشگاه رفته جنگ نبوديم. اصلاً براي اين نيامده بوديم که نظامي بشويم. درجهای نبود. حتي اين کلمه حاجي هم که شما در فيلمهايتان ميگوييد در جنگ نبود. کسي حاجي، حاجی نبود اصلاً. اين را شما ابداع کردهايد. کسي حاجي نبود. همه برادر بودند. برادر قاسم، برادر احمد، برادر حسين، احمد، قاسم... اين بود. ما سال به گمانم 64، من، شهيد خرازي و شهيد کاظمي براي اولين بار رفتيم مکه. من نميدانم اين اصطلاح را شما از کجا آورده و قالب جنگ کردهايد که حاجي، حاجي، حاجي.
ما نکرديم!
حالا... ولي سرجمع، وقتي به خط شهيد کاظمي ميرفتي، انضباط را حس ميکردي. همه چيز سر جاي خودش بود. اگر ارتفاع خاکريزها فرضاً در خط من يک متر بود در خطي که شهيد کاظمي ايجاد کرده بود حتماً دو متر بود. آرايش سنگرها، سلاحها دقيق. بهترين غذا. بهترين غذا در خط او طبخ و توزيع ميشد. حتي در شب عمليات. رهبر معظم انقلاب فرمودند وقتي به لشکر نجف رفتيم واقعاً همين طوري بود. تانکها و توپهاي ما خريداري شده از فلان کشور نبودند. همه غنيمت گرفته شده از جبهه دشمن بودند. (شهيد کاظمي) از همه آنها چک ليست تهيه کرده بود. نگهداري از اينها، استفاده از اينها (حساب و کتاب داشت.) مثلاً من فرمانده لشکر ثارالله بودم. اگر لشکر نجف در دو محور آن طرفتر، کنار من عمليات ميکرد، من احساس اطمينان ميکردم. حسين (خرازي) هم البته اينطور بود ها. همت و باکري هم همين طور بودند. ما از اسنادي که بعداً از دشمن به دست آورديم، او هم همين را ميگويد. نام برده است لشکرهاي ما را. همان طور که ما هم نسبت به بعضي از لشکرهاي دشمن حساس بوديم. روي همه لشکرهاي دشمن حساب باز نميکرديم. براي بعضي هايشان حساب باز ميکرديم. براي بعضي از فرماندهان دشمن حساب باز ميکرديم. وقتي ماهر عبدالرشيد مقابل ما بود، يک حساب ديگري برايش باز ميکرديم. شکستن جبهه او ساده نبود. دشمن هم روي فرماندهان ما به همين شکل حساب باز کرده بود. در همه اسنادي که بعد از سقوط صدام به دست آورديم، روي شهيد کاظمي، شهيد خرازي، اينهايي که رفتند و شهيد شدند...
... در بيان خاطره اين طور احساس ميشود که اين دو با همديگر حد و خطشان آنجا بود، در حالي که اين طور نبود. با هم فرق ميکرد. همه خصلتهاي خوب که احمد داشت و از ديگران گرفته بود و ديگران هم در واقع همراهش بودند و دائم در ذهن و جسم و وجود احمد بود، او را بيتاب نگه داشته بود و لذا نسبت به دنيا هم بيعلاقه بود و هم متنفر بود. واقعاً متنفر بود.
چه چيز ماندگاري از ايشان تا آخر عمر برايتان باقي ميماند؟ با تمام اين تفاسيري که کرديد، يک چيزي را که خيلي ماندگار است برايمان بگوييد.
آن چيزي که نه تنها من را، حتي بچههاي کوچک را بيتاب کرده، نه بچههاي خودش را، بچههاي دوستانش، همسايههايش، بچههاي اقوام دورش را بيتاب کرده، محبت احمد بود. فوقالعاده با محبت و با ادب بود اين دو تا ويژگي اصلاً همه را نسبت به شهيد کاظمي بيتاب کرده است. آدم وقتي در محله، خانه، هر جا ميرود، همه آن چيزي که در ذهن آدم پر است، از اين خصلتهاي احمد است. از محبتهايش، برخوردهايش. برخوردهايي که از بزرگ تا کوچک انجام ميداد، کاملاً توأم با محبت بود. همه را گرامي ميداشت و از خودش برتر ميدانست. اين خصلتهاي احمد خصلتهاي ماندگاري بودند.
حاج آقا در تمامي مراسمي که براي ايشان برگزار ميشود يک جور آشفتگي در دوستان ايشان ميبينیم. همه ماعزيزاني را از دست دادهايم و پدر ومادرمان و دوستانمان رفتهاند و آشفته شدهايم و اين طبيعي هم هست. اما اين آشفتگياي که در شهادت ايشان ديديم متفاوت بود. منشأ اين آشفتگي چيست؟ دلمان براي ايشان سوخت؟ براي خودمان سوخت؟ دوست داشتيم ايشان کنار ما باشند؟ همه اينها بود؟ غير از اينهاست؟ براي خود من هم همينطور بود و خيلي برايم عجيب بود. مثل آدمهاي بهتزده شده بودم.
من با احمد خيلي رفيق بودم. نميدانم او مرا بيشتر دوست داشت يا من او را بيشتر دوست داشتم. هميشه در ذهنم اين بود که اين کاش يک طوري ميشد من به احمد ثابت کنم که چقدر دوستش دارم. فکر ميکردم بهترين چيزي که ميتواند اين را ثابت کند اين است که مثلاً يک کليه به احمد بدهم. از هر چيزي که دو تا دارم يکي را به احمد بدهم. احمد وقتي در جمع ما بود، تداعي همه زندگي ما بود، هر چيزي که در زندگي به آن دلخوش بوديم. چهره باکري را در احمد ميديدم، خرازي را در احمد ميديدم، زينالدين را در احمد ميديدم، همت را در احمد ميديدم. خيلي از شهدا را در احمد خلاصه ميديديم. شما وقتي يک کسي را که يادگار همه يادگاريهاي شماست، يادگار همه دلبستگيهاي شماست، يادگار بهترين دوران عمر شماست، اين را از دست ميدهيد، اين يک از دست دادن معمولي نيست و احمد براي ما اين طوري بود. واقعاً الان احساس ميکنيم که همه ما را آتش زد احمد با رفتن خودش، چون تأثير احمد بر همه ما فوقالعاده بود. حتي مثلاً فرض کنيد بزرگان ما مثل آقا رحيم، آقا محسن، اينها هم اين طوري بودند. يعني جمعي که احمد در آن بود، يک صفاي ديگري داشت. مجلسي که احمد در آن بود يک رونق ديگري داشت. الان اين را احساس ميکنيم که بيرونق است وضع ما. لذا رفتن احمد يک رفتن طبيعي براي ما نبود. اين يک. دوم اينکه خب مدتها از زمان جنگ گذشته بود. دلخوشي ماها به هم بود. نه اينکه پشتوانه خاصي براي هم باشيم. قوت قلب معنوي براي هم بوديم. براي بيان کردن موضوعات براي هم، نصيحت کردن هم و سطوح مختلف ديگر با هم رودربايستي نداشتيم و احمد در اين ماجرا نقش اساسي داشت. وقتي که مثلاً ما بچههاي جنگ جلسه ميگرفتيم اولين موضوعي که به همه تذکر ميداد اين بود که اين جلسه براي خداست و بعد پيرامون اين موضوع حرف ميزد. لذا نقش احمد در ما نقش بسيار مهم و برجستهاي بود. يادگار همه ارزشهاي ما بود. رفتنش براي همه ما سنگين بود. فراموش نشدني هم هست و به نظر من در سپاه طوفان جديدي هم به وجود آورد. شايد راديو تلويزيون ميترسد از اينکه مردم غمگين بشوند و غصهاي مردم را فرابگيرد. شايد هم درست باشد که خيلي ادامه نداد ولي اگر همه زواياي زندگي و شخصيت احمد براي مردم برملا ميشد همه ملت ما عزادار ميشدند که واقعاً هم شدند و اين تأثير بر همه عمومي بود.
ببخشيد ما شما را اذيت کرديم. چند خط نامه براي شهيد کاظمي بنويسيد. چون همه اين کار را کردهاند. شايد اين جايي چاپ بشود. پنج خط، سه خط، دو خط، هر چقدر که دوست داريد.
مي نويسم... من هميشه به احمد ميگفتم...(مکث)... الهي دردت بخورد توي سر من. اين اصطلاح من نسبت به احمد بود. دورت بگردم. اين مکنونات قلبي من است. از خدا ميخواهم هر چه سريعتر مرا به او ملحق کند و اگر به او نامه بنويسم اين را خواهم نوشت که مرا ببر و مرا تنها نگذار. اين را خواهم گفت. هميشه دوستش دارم. نه من. من يک بچه کوچک دارم. کلاس اول راهنمايي است. شعر نوشته بود. خطاب به احمد با آن لهجه بچگي خودش. نامه نوشته بود که «عمو جان! عموجان! عموجان! آه و واويلا! آه و واويلا! آه و واويلا!» يک آتشي زد همه ما را احمد. واقعاً هيچ وقت نميتوانيم فراموشش کنيم. دلمان ميخواهد خدا به ما لطف کند، ما را به او ملحق کند و خودمان را مستحق اين عنايت خدا ميدانيم و از خدا ميخواهيم که خداوند اين حق را به ما بدهد و ما را مستحق اين حق بداند. اجازه بدهيد همين نوشته من باشد.
حالا اگر لطف کنيد ما خيلي ممنون ميشويم.
مي نويسم و به شما ميدهم. در فيلم که نميتوانم بدهم.
مي خواهيم تصوير بگيريم.
نه مينويسم بعداً بهتان ميدهم.
يک بيت شعر ميتوانيد در وصف ايشان بخوانيد؟
اجازه بدهيد وارد اين بحثها نشويم...من...
يک بيت...
خدا رحمت کند يک شهيدي داشتيم که هميشه اين ورد زبانش بود: «ياران همه رفتند افسوس که جا مانده منم/حسرتا اين گل خارا همه جا رانده منم/پير ره آمد و طريق رفتن آموخت/آنکه نارفته و جا مانده منم» فکر ميکنم مصداق اين هستيم.
ما ميخواهيم زياد شما را اذيت نکنيم، ولي خب...
ديگر چيزي ندارم بگويم...
يک جمله... يک کلمه...
باور ميکنيد به او حسودي ميکنم؟ دلم ميخواهد همه عمرم را بدهم، هر چقدر که خدا عمر ميدهد که اميدوارم ندهد. من يکبار ديگر صدايش را بشنوم. يک بار...(گريه)... نميدانم چه کار کنم...(گريه)...ببخشيد...
شهید سلیمانی:
بسمالله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام علي رسولالله وعلي آله آل الله
درود ميفرستيم به روح مطهر امام و همه شهيدان، خصوصاً شهيد کاظمي و همه شهداي جنگ و انقلاب. آنچه که در مورد شهيد کاظمي ميشود گفت تصور من اين بود که وقتي خبر شهادت حاج احمد گفته شد، حداقل تيتر همه روزنامههاي ما بايد اين جمله ميبود که فاتح خرمشهر شهيد شد. همانطوري که وقتي بزرگي از ما، در ادبيات، در هنر و هر چيزي از بين ميرود و فوت ميکند ما بلافاصله برايش تيتري داريم. مثل پدر علم رياضي از دنيا رفت. فکر ميکنم حقی که احمد به گردن ملت ايران دارد، از حقي که ديگر انديشمندان مختلفي که مورد تجليل هستند و بحق هم بايد مورد تجليل باشند، کمتر نباشد و شايد در ابعادي بيشتر هم باشد. يعني خيليها بايد خود را مديون شهيد کاظمي بدانند، خصوصاً کساني که در جامعه ما در مسئوليتهاي مختلف قرار دارند و اصلاً مسئوليت هم نه، مردم عادياي که در کشور زندگي ميکنند، به نحوي از فداکاريها و خدمات حاج احمد بهرهمند هستند.
اگر حقيقتاً بخواهيم حاج احمد را تشريح کنيم، بايد برگرديم به جنگ.
ما در مرحله اول جنگ، يعني در آن سلسله عملياتهاي اصلي جنگ که دشمن را در داخل خاک خودمان شکست داديم به چهرههاي معدودي بر ميخوريم که اينها در جنگ محور اصلي بودند و در بين اهل جبهه مشهور هم هستند. ممکن است بعضي هايشان در جامعه ما غريب باشند و از جمله کساني که غريب بود شهيد کاظمي بود. خب شهيد کاظمي محور چند فتح بزرگ بود. ميتوانم بگويم در واقع شاه کليد اين فتوحات بود. يکي از برجستگيهاي شهيد کاظمي هم همين بود. اگر گفته شود که زيرکترين فرمانده ما در جنگ احمد بود حتماً سخني به گزاف گفته نشده است. من اين را برايتان ثابت ميکنم که چطور احمد باتدبيرترين بود حتي به نسبت کساني که شهيد شدهاند و مقامشان بالاست و احمد به همه آنها تعظيم ميکرد و آنها هم در جاي خودشان حق بزرگي به گردن همه ما و جنگ و ملت دارند. چند روز پيش به فرودگاه ميرفتم و بعد از 15-10 سال يکي از دوستان دوره جنگ را ديدم که در روزهاي اول جنگ بهدليل اينکه اهل منطقه خوزستان بود مسئول سپاه آبادان بود به هم رسيديم. من ميخواستم براي مراسم احمد بروم نجفآباد و او هم ميخواست براي کاري به بندرعباس برود.
بحث احمد پيش آمد. گفت وقتي احمد به آبادان آمد من در هتل آبادان که مرکز تجمع نيروها بود، نشسته بودم. گفتند يکي کسي اهل اصفهان دم در با شما کار دارد. رفتم و ديدم جواني است. گفت من احمد کاظمي هستم و تعدادي نيرو آورده و به اينجا آمدهام. يک کاري به ما بدهيد که انجام بدهيم. گفت من خوشحال شدم. گفتم خيلي خوب شد که شما آمديد. ما اتفاقاً چند جاي خالي داريم، شما برويد و آنها را پر کنيد. ميگفت يک منطقهاي داشتيم در اين نيزارهاي آبادان که عراقيها از آنجا تردد ميکردند، به آبادان حمله ميکردند و در آنجا جمعآوري اطلاعات ميکردند. من به ذهنم رسيد که اين جبهه را به اين مجموعه بدهم. گفت بعدازظهر شد و با هم رفتيم و من اين منطقه را به ايشان دادم و رفتند و مستقر شدند. ساعت 11 شب بود که ديدم احمد آمد پيش من. گفتند فلاني آمده دم در. رفتم و پرسيدم چه شده؟ گفت اين به درد ما نميخورد. يک جبههاي را به ما بده که ما بتوانيم در آنجا با دشمن بجنگيم. اين يک جبهه مرده است. به درد ما نميخورد اين جبهه.
نزديکترين خط به دشمن در آبادان خط فياضيه بود که بسيار حساس بود، چرا؟ چون به دو پل عبوري از روي کارون از سمت خرمشهر وصل ميشد و در واقع نزديکترين جبهه به عقبه اين دو پل بود که دشمن از آن عبور کرده و به شمال آبادان آمده بود. نزديکترين خط هم بود. يعني فاصله در بعضي جاها پنجاه متر و در بعضي جاها هم حداکثر صد تا صد و پنجاه متر عرض اين جبهه و فاصله اين جبهه با دشمن بود. ديدم حالا که اصرار دارد او را به اين جبهه ميبرم که پر آتشترين جبهه هم بود. بردمش به جبهه فياضيه و گفتم بيا اينجا. گفت بله، همان جايي است که من ميخواستم. احمد در جبهه فياضيه ماند و اين ماندن نقطه عطفي در جلوگيري از سقوط آبادان شد. کساني که علم و تخصص نظامي دارند، اگر نقشه حمله دشمن را جلويشان بگذارند- اگر زماني توانستيد با آقا رشيد هم صحبت کنيد، اين بيانات مرا با حرفهاي ايشان تطبيق بدهيد- ميبينيد که نقش جبهه فياضيه چه بوده است. پاشنه آشيل دشمن براي آبادان بود. سر جبهه به نسبت فياضيه حداقل بيست –سی کيلومتر شايد هم بيشتر فاصله داشت. دشمن ميتوانست از سمت پل مارد يا جاي ديگر وارد آبادان بشود و از رودخانه عبور کند اما بدون اين پاشنه نميتوانست. بايد قضيه اين پاشنه را اول حل ميکرد. اينکه ميگويم يکي از برجستگيهاي احمد در جنگ زيرکي بود. همين توضيح فکر ميکنم کفايت ميکند. او چسبيد به همين جا و از همين نقطه براي شکستن حصر آبادان، در عمليات ثامن الائمه (عليهالسلام) حمله کرد و اولين کاري که کرد آن دو تا پل را گرفت و دشمن را در منطقه ثامن الائمه (عليهالسلام) و شمال آبادان ساقط کرد.هيچ عملياتي در جبهه بيهوده انجام نميشد، اما احمد روي هدفهاي غيراستراتژيک حتي در تاکتيک تکيه نميکرد. حتي در تاکتيک. شما اگر تمام عملياتهايي را که احمد انجام داده بررسي کنيد هيچ عملياتي را احمد کاظمي، مرحلهاي انجام نداده است. اگر بنا بوده يک هدف را بگيرد با استفاده از فرصت در همان مقطع اول رفته و گرفته. در بيست عملياتي که احمد کاظمي فرماندهي کرد، در هيچ کدام عمليات مرحلهاي وجود ندارد. هر کدام را که خواستيد من توضيح ميدهم. در شکستن حصر آبادان، در عمليات فتح خرمشهر، احمد کاظمي وقتي که محور انتخاب کرد – من از محضر شهدا و خانواده شهدا عذرخواهي ميکنم. اينجا چون بحث احمد هست، فقط درباره او صحبت می کنم، والا هر یک از شهدا در جای خودشان بحث و خودشان و برجستگيهاي ويژه خودشان را دارند- احمد در قضيه خرمشهر فلشي را انتخاب کرد که هم براي خودش خطرناک بود هم ضربه مهلکي بر دشمن بود. او ميتوانست بيايد و عقبه خودش را به جبهه خودمان بدهد که حداقل اگر گیر افتاد بتواند برگردد و از روبهرو بزند به دشمن يا محوري را در کنار جاده بگيرد و جلو برود، ولي اين کار را نکرد. آمد بين دشمن مستقر در خرمشهر و عقبه دشمن در شلمچه که به بصره وصل ميشد و راه خشکي دشمن براي خرمشهر بود يک شکاف ايجاد کرد و آمد و از همين باريکه و از کنار نهر عريض وارد شد و رفت و خرمشهر را کامل دور زد. اولين فرماندهي که وارد شهر خرمشهر شد احمد بود و خرمشهر را فتح کرد. فاتح خرمشهر به معناي واقعي شهيد کاظمي بود. من يادم هست که در عمليات خرمشهر فکر ميکنم روز پانزدهم، شانزدهم عمليات بود چون عمليات بيتالمقدس بيست و خردهاي روز طول کشيد. يعني ما چهلم شهداي فتح المبين که اين عمليات در شب نوروز سال 60 شروع شد، عمليات بيتالمقدس را 40 روز بعد از آن انجام داديم. فکر ميکنم دهم ارديبهشت شروع عمليات ما براي عمليات بيتالمقدس بود که در سوم خرداد تمام شد. يعني از 10 ارديبهشت تا 3 خرداد طول مدت عمليات ما در خرمشهر بود. روز پانزدهم يا شانزدهم عمليات بود. جبهه شمالي تقريباً به نزديکي کوشک رسيده بود. جبهه مياني که از سمت دارخوين ميآمد، آمده بود رسيده بود و از ايستگاه حسينيه به مرز پاسگاه زيد و اين محدوده خرمشهر کامل باقي مانده بود. اما عقبه دشمن از دو جهت يعني هم از سمت شلمچه و هم از سمت اروند وصل بود و ميتوانست از غرب اروند تردد کند و به خرمشهر بيايد. عرض رودخانه در آن نقطه بين 350 تا 400 متر است. بيشتر نيست.
همه خسته شده بودند چون در اين پانزده، شانزده روز تقريباً هيچکس پلک نزده بود و همه شبانهروز درگير جنگ بودند. احساس ميشد که نياز به يک تجديد قوا هست. فکر ميکنم همه فرماندهان در سطح عالي بلااستثنا زخمي شده بودند. يعني حسين خرازي زخمي شده بود، خود احمد کاظمي زخمي شده بود، احمد متوسليان زخمي شده بود و روي برانکارد از آمبولانس (نيروها را) هدايت ميکرد. همه زخمي بودند. جنگ طولاني و سختي بود. شب همه در قرارگاه فتح جمع شدند. بحث اصلي اين بود که ما نياز به تجديد قوا داريم. ما بايد طي دو هفته تجديد قوا کنيم و نيروهاي جديدي بيايند ووارد جبهه بشوند تا بتوانيم آزادسازي خرمشهر را تکميل کنيم، بيشتر قدرت و مقاومت دشمن روي خرمشهر متمرکز بود چون هم از نظر حيثيتي براي دشمن مهم بود و هم از نظر نظامي برايش اهميت داشت.
خدا رحمت کند شهيد حسن باقري را. در آنجا يک سخنرانياي کرد که معروف است. بلند شد گفت ما به مردممان قول داديم. هي گفتيم خرمشهر در محاصره ماست و مردم فکر ميکنند همين امروز و فردا آزاد ميشود. مگر ما رويمان ميشود که برگرديم به عقب جبهه و بخواهيم تجديد سازمان کنيم؟ و شروع کرد به استدلال کردن. صحبتهاي حسن روي همه تأثير گذاشت و تصميم گرفتند عمليات را ادامه بدهند. در آنجا سه لشکر براي فتح خرمشهر انتخاب شدند. يکي از آنها لشکر نجف بود که آن موقع هنوز تيپ نجف بود و شهيد کاظمي فرمانده آن بود که آمد و آن کار بزرگي را که عرض کردم انجام داد و آن فتح بزرگ را رقم زد. در فتحالمبين محور احمد، رقابيه بود. وقتي که عمل کرد مقابل او شش جبهه بود که از شش جهت به منطقه دشت عباس حمله ميکردند. زندهياد احمد متوسليان از سمت ارتفاعات شاوريه، آقاي رئوفي از سمت جسر نادري، مرتضي قرباني از سمت شوش، جبهه ديگري بود که بچههاي قم بودند بين شوش و جسر نادري، من از کمرسرخ و حسين (رحمةالله عليه) (حسين خرازي) از عين خوش. آن فلشي که آمد و تقريباً بيش از بیست- سي کيلومتر از پشت دشمن حمله کرد و همه ارتفاعات تينه و ارتفاعات رقابيه را دور زد و همه اين جبهه را ساقط کرد، فلشي بود که شهيد کاظمي آمد. ما در دشت عباس با تيپ 10 زرهي درگیر بوديم. دشت عباس مملو از تانکهاي عراقي بود که به هر طرف حمله ميکردند و فشار زيادي را روي عين خوش گذاشته بودند که خط حسين را بشکنند براي اينکه بيايند و به عقبه وصل کنند. از عقبهها نيروها به دو طرف وصل ميشدند.
اين جبهه از سمت موسيان و از داخل تحت فشار بود و عقبه دشمن هم از سمت ارتفاعات ابوقريب وصل بود. وقتي اين فلش آمد کل جبهه را ساقط کرد و يک مرتبه همه نيروهاي دشمن در دشت عباس فرار کردند. ابتکار شهيد کاظمي در عمليات متعددی راهگشاي عملياتها بود. در عمليات والفجر4، شهيد همت روي ارتفاعات خلوزه عمل ميکرد، شهید باکری روی ارتفاعات کنگرلو عمل میکرد، من، روي ارتفاعات پنجوين عمل ميکردم، شهيد خرازي روي ارتفاعات سنگ معدن عمل ميکرد. شهيد کاظمي آمد و از دشت شيلر روي ارتفاعات لَري- وقتي ميگويم ارتفاعات لَري، لَري مثل دماوند است براي دشت شيلر- آمد و همه اين ارتفاعات را دور زد. دشمن روي خلوزه مقاومت ميکرد و روي همه اين جبهههايي که اسم بردم، مقاومت شديد ميکرد. هيچ کدام از جبههها سقوط نکرده بودند. وقتي او امد و لَري را دور زد و اين ارتفاعات را گرفت، تمام اين جبهه سقوط کرد. شهيد کاظمي در طراحي، در تيزبيني، در دور انديشي و استفاده از فرصت بينظير بود. وقتي جبهه دشمن را به هم ميريخت، متوقف نميشد. هيچ جا در عملياتها نداريد که شهيد کاظمي وقتي جبهه دشمن را به هم ميريخت در آن نقطه متوقف شده باشد. تا نقطه هدفش بسرعت ميرفت، تمام عملياتهايش اين طوري بود و در اين موضوع فوقالعاده بود. در مسائل ديگري که شهيد کاظمي داشت...
ببخشيد همين جا... کساني که مصاحبه کردهاند ميگويند شهيد کاظمي مستقيم نميجنگيد با دشمن، هميشه دور ميزد دشمن را. همين جوري بوده؟ يعني در اين محور و فتحالمبين و جاهاي ديگر هم...
همين که عرض کردم. آمد و از عقبه دشمن تمام ارتفاعات رقابيه را دور زد و همه اين جبههاي که روي تپههاي مقابل شوش، تپههاي رادار، دشت عباس، مقابل ارتفاعات علي گره زد و شاوريه مقاومت ميکرد، همه اينها را ساقط کرد.
در عمليات خيبر مهمترین کار را شهيد کاظمي و شهيد باکري رحمةالله عليه انجام دادند. آن زمان اولين بار بود که ما در جنگ عمليات هليبرن انجام ميداديم. در دل شب و آن هم براي اولين بار بود که هليکوپترهاي ما داشتند اين کار را انجام ميدادند، آن هم در خود سرزمين دشمن. شهيد کاظمي جزو اولين مجموعههايي بود که همراه با نيروهايش با شهيد باکري در دل شب در جزاير مجنون شمالي و جنوبي پياده شد و جزاير را سريع تصرف کرد.
شيوه شهيد کاظمي در جنگ اين گونه بود. نکته مهم و برجسته ديگر شهيد کاظمي در جنگ- که البته دوستان ديگر درباره جنگ قطعاً مفصل صحبت کردهاند- انضباط بود. من انتقاد زيادي دارم به فيلمهايي که درباره جنگ ساخته و پخش ميشوند. در بسياري از ابعاد بيشتر عواطف جنگ را نشان ميدهند تا واقعيتهاي جنگ. وقتي به خط شهيد کاظمي ميرفتيد، در همه ابعاد اين خط نمونه بود. در همه ابعاد اين نظم و انضباط را ميديديد.
اينکه ميفرمایيد سراغ واقعيت جنگ برويم، واقعيت جنگ يعني چه؟
شما بعضي وقتها ميخواهيد مردم را با عواطف، با سادگيها و معنويت جنگ توجيه کنيد. از اين سادگيهايي که قصدتان به نمايش گذاشتن معنويت جنگ است، اصل تدابير در جنگ را زير سؤال ميبرید. به نظر من در اين فيلمها خيلي جاها به جنگ ظلم شده است.
من اين را يکبار ديگر هم عرض کردم و پخش نکرديد. يک فيلمي به دروغ ديدم که هيچ وقت در جنگ اين اتفاقات نميافتاد. حالا جاي بحثش در اين بحث شهيد کاظمي نيست. اين را در جاي ديگري پخش کنيد. صحنه جنگ را نشان ميداد که خيلي آرام بود و تک و توکي صداي تير ميآمد. چند تا بسيجي دست گردن هم ميانداختند و همديگر را ميبوسيدند و گريه ميکردند. آن يکي ميرفت خودش را ميانداخت روي ميدان مين و شهيد ميشد. بعد نفر بعدي همين طور که به اين شکل ميدان مين را باز کنند. چه کسي گفته که در جنگ چنين کاري انجام ميگرفت؟
کجا پخش ميشد؟
در تلويزيون جمهوري اسلامي. هيچ وقت در جنگ چنين چيزي انجام نميشد. ما براي تپهاي که در ظرف يک ساعت ميگرفتيم حداقل 20 روز فکر و دو ماه مانور ميکرديم. چطور ممکن است جنگ همين طور سرخ پوستي باشد و يک نفر سوت بزند و بعد همه از تپهاي بروند بالا؟ اين جوري نبود.
درباره انضباط شهيد کاظمي. خب ما هيچ کداممان دانشگاه رفته جنگ نبوديم. اصلاً براي اين نيامده بوديم که نظامي بشويم. درجهای نبود. حتي اين کلمه حاجي هم که شما در فيلمهايتان ميگوييد در جنگ نبود. کسي حاجي، حاجی نبود اصلاً. اين را شما ابداع کردهايد. کسي حاجي نبود. همه برادر بودند. برادر قاسم، برادر احمد، برادر حسين، احمد، قاسم... اين بود. ما سال به گمانم 64، من، شهيد خرازي و شهيد کاظمي براي اولين بار رفتيم مکه. من نميدانم اين اصطلاح را شما از کجا آورده و قالب جنگ کردهايد که حاجي، حاجي، حاجي.
ما نکرديم!
حالا... ولي سرجمع، وقتي به خط شهيد کاظمي ميرفتي، انضباط را حس ميکردي. همه چيز سر جاي خودش بود. اگر ارتفاع خاکريزها فرضاً در خط من يک متر بود در خطي که شهيد کاظمي ايجاد کرده بود حتماً دو متر بود. آرايش سنگرها، سلاحها دقيق. بهترين غذا. بهترين غذا در خط او طبخ و توزيع ميشد. حتي در شب عمليات. رهبر معظم انقلاب فرمودند وقتي به لشکر نجف رفتيم واقعاً همين طوري بود. تانکها و توپهاي ما خريداري شده از فلان کشور نبودند. همه غنيمت گرفته شده از جبهه دشمن بودند. (شهيد کاظمي) از همه آنها چک ليست تهيه کرده بود. نگهداري از اينها، استفاده از اينها (حساب و کتاب داشت.) مثلاً من فرمانده لشکر ثارالله بودم. اگر لشکر نجف در دو محور آن طرفتر، کنار من عمليات ميکرد، من احساس اطمينان ميکردم. حسين (خرازي) هم البته اينطور بود ها. همت و باکري هم همين طور بودند. ما از اسنادي که بعداً از دشمن به دست آورديم، او هم همين را ميگويد. نام برده است لشکرهاي ما را. همان طور که ما هم نسبت به بعضي از لشکرهاي دشمن حساس بوديم. روي همه لشکرهاي دشمن حساب باز نميکرديم. براي بعضي هايشان حساب باز ميکرديم. براي بعضي از فرماندهان دشمن حساب باز ميکرديم. وقتي ماهر عبدالرشيد مقابل ما بود، يک حساب ديگري برايش باز ميکرديم. شکستن جبهه او ساده نبود. دشمن هم روي فرماندهان ما به همين شکل حساب باز کرده بود. در همه اسنادي که بعد از سقوط صدام به دست آورديم، روي شهيد کاظمي، شهيد خرازي، اينهايي که رفتند و شهيد شدند...
... در بيان خاطره اين طور احساس ميشود که اين دو با همديگر حد و خطشان آنجا بود، در حالي که اين طور نبود. با هم فرق ميکرد. همه خصلتهاي خوب که احمد داشت و از ديگران گرفته بود و ديگران هم در واقع همراهش بودند و دائم در ذهن و جسم و وجود احمد بود، او را بيتاب نگه داشته بود و لذا نسبت به دنيا هم بيعلاقه بود و هم متنفر بود. واقعاً متنفر بود.
چه چيز ماندگاري از ايشان تا آخر عمر برايتان باقي ميماند؟ با تمام اين تفاسيري که کرديد، يک چيزي را که خيلي ماندگار است برايمان بگوييد.
آن چيزي که نه تنها من را، حتي بچههاي کوچک را بيتاب کرده، نه بچههاي خودش را، بچههاي دوستانش، همسايههايش، بچههاي اقوام دورش را بيتاب کرده، محبت احمد بود. فوقالعاده با محبت و با ادب بود اين دو تا ويژگي اصلاً همه را نسبت به شهيد کاظمي بيتاب کرده است. آدم وقتي در محله، خانه، هر جا ميرود، همه آن چيزي که در ذهن آدم پر است، از اين خصلتهاي احمد است. از محبتهايش، برخوردهايش. برخوردهايي که از بزرگ تا کوچک انجام ميداد، کاملاً توأم با محبت بود. همه را گرامي ميداشت و از خودش برتر ميدانست. اين خصلتهاي احمد خصلتهاي ماندگاري بودند.
حاج آقا در تمامي مراسمي که براي ايشان برگزار ميشود يک جور آشفتگي در دوستان ايشان ميبينیم. همه ماعزيزاني را از دست دادهايم و پدر ومادرمان و دوستانمان رفتهاند و آشفته شدهايم و اين طبيعي هم هست. اما اين آشفتگياي که در شهادت ايشان ديديم متفاوت بود. منشأ اين آشفتگي چيست؟ دلمان براي ايشان سوخت؟ براي خودمان سوخت؟ دوست داشتيم ايشان کنار ما باشند؟ همه اينها بود؟ غير از اينهاست؟ براي خود من هم همينطور بود و خيلي برايم عجيب بود. مثل آدمهاي بهتزده شده بودم.
من با احمد خيلي رفيق بودم. نميدانم او مرا بيشتر دوست داشت يا من او را بيشتر دوست داشتم. هميشه در ذهنم اين بود که اين کاش يک طوري ميشد من به احمد ثابت کنم که چقدر دوستش دارم. فکر ميکردم بهترين چيزي که ميتواند اين را ثابت کند اين است که مثلاً يک کليه به احمد بدهم. از هر چيزي که دو تا دارم يکي را به احمد بدهم. احمد وقتي در جمع ما بود، تداعي همه زندگي ما بود، هر چيزي که در زندگي به آن دلخوش بوديم. چهره باکري را در احمد ميديدم، خرازي را در احمد ميديدم، زينالدين را در احمد ميديدم، همت را در احمد ميديدم. خيلي از شهدا را در احمد خلاصه ميديديم. شما وقتي يک کسي را که يادگار همه يادگاريهاي شماست، يادگار همه دلبستگيهاي شماست، يادگار بهترين دوران عمر شماست، اين را از دست ميدهيد، اين يک از دست دادن معمولي نيست و احمد براي ما اين طوري بود. واقعاً الان احساس ميکنيم که همه ما را آتش زد احمد با رفتن خودش، چون تأثير احمد بر همه ما فوقالعاده بود. حتي مثلاً فرض کنيد بزرگان ما مثل آقا رحيم، آقا محسن، اينها هم اين طوري بودند. يعني جمعي که احمد در آن بود، يک صفاي ديگري داشت. مجلسي که احمد در آن بود يک رونق ديگري داشت. الان اين را احساس ميکنيم که بيرونق است وضع ما. لذا رفتن احمد يک رفتن طبيعي براي ما نبود. اين يک. دوم اينکه خب مدتها از زمان جنگ گذشته بود. دلخوشي ماها به هم بود. نه اينکه پشتوانه خاصي براي هم باشيم. قوت قلب معنوي براي هم بوديم. براي بيان کردن موضوعات براي هم، نصيحت کردن هم و سطوح مختلف ديگر با هم رودربايستي نداشتيم و احمد در اين ماجرا نقش اساسي داشت. وقتي که مثلاً ما بچههاي جنگ جلسه ميگرفتيم اولين موضوعي که به همه تذکر ميداد اين بود که اين جلسه براي خداست و بعد پيرامون اين موضوع حرف ميزد. لذا نقش احمد در ما نقش بسيار مهم و برجستهاي بود. يادگار همه ارزشهاي ما بود. رفتنش براي همه ما سنگين بود. فراموش نشدني هم هست و به نظر من در سپاه طوفان جديدي هم به وجود آورد. شايد راديو تلويزيون ميترسد از اينکه مردم غمگين بشوند و غصهاي مردم را فرابگيرد. شايد هم درست باشد که خيلي ادامه نداد ولي اگر همه زواياي زندگي و شخصيت احمد براي مردم برملا ميشد همه ملت ما عزادار ميشدند که واقعاً هم شدند و اين تأثير بر همه عمومي بود.
ببخشيد ما شما را اذيت کرديم. چند خط نامه براي شهيد کاظمي بنويسيد. چون همه اين کار را کردهاند. شايد اين جايي چاپ بشود. پنج خط، سه خط، دو خط، هر چقدر که دوست داريد.
مي نويسم... من هميشه به احمد ميگفتم...(مکث)... الهي دردت بخورد توي سر من. اين اصطلاح من نسبت به احمد بود. دورت بگردم. اين مکنونات قلبي من است. از خدا ميخواهم هر چه سريعتر مرا به او ملحق کند و اگر به او نامه بنويسم اين را خواهم نوشت که مرا ببر و مرا تنها نگذار. اين را خواهم گفت. هميشه دوستش دارم. نه من. من يک بچه کوچک دارم. کلاس اول راهنمايي است. شعر نوشته بود. خطاب به احمد با آن لهجه بچگي خودش. نامه نوشته بود که «عمو جان! عموجان! عموجان! آه و واويلا! آه و واويلا! آه و واويلا!» يک آتشي زد همه ما را احمد. واقعاً هيچ وقت نميتوانيم فراموشش کنيم. دلمان ميخواهد خدا به ما لطف کند، ما را به او ملحق کند و خودمان را مستحق اين عنايت خدا ميدانيم و از خدا ميخواهيم که خداوند اين حق را به ما بدهد و ما را مستحق اين حق بداند. اجازه بدهيد همين نوشته من باشد.
حالا اگر لطف کنيد ما خيلي ممنون ميشويم.
مي نويسم و به شما ميدهم. در فيلم که نميتوانم بدهم.
مي خواهيم تصوير بگيريم.
نه مينويسم بعداً بهتان ميدهم.
يک بيت شعر ميتوانيد در وصف ايشان بخوانيد؟
اجازه بدهيد وارد اين بحثها نشويم...من...
يک بيت...
خدا رحمت کند يک شهيدي داشتيم که هميشه اين ورد زبانش بود: «ياران همه رفتند افسوس که جا مانده منم/حسرتا اين گل خارا همه جا رانده منم/پير ره آمد و طريق رفتن آموخت/آنکه نارفته و جا مانده منم» فکر ميکنم مصداق اين هستيم.
ما ميخواهيم زياد شما را اذيت نکنيم، ولي خب...
ديگر چيزي ندارم بگويم...
يک جمله... يک کلمه...
باور ميکنيد به او حسودي ميکنم؟ دلم ميخواهد همه عمرم را بدهم، هر چقدر که خدا عمر ميدهد که اميدوارم ندهد. من يکبار ديگر صدايش را بشنوم. يک بار...(گريه)... نميدانم چه کار کنم...(گريه)...ببخشيد...
با تزریق دوز سوم واکسن کرونا
درهای کهریزک روی «اُمیکرون» بسته شد
پرستو رفیعی
خبرنگار
موارد شناسایی ابتلا به «اُمیکرون» در کشور روندی افزایشی به خود گرفته است. هرچند به گفته معاون درمان وزارت بهداشت از نظر درمانی تفاوتی بین اُمیکرون و سویه دلتا وجود ندارد، اما سرایتپذیری بالای اُمیکرون نسبت به سویه دلتا سبب شده مسئولان بهداشت و سلامت کشور بیش از پیش بر رعایت پروتکلهای بهداشتی، استفاده از ماسک، حفظ فاصله اجتماعی و همچنین تزریق دوز سوم واکسن به عنوان راه مقابله با اُمیکرون تأکید کنند.
در شرایطی که بیمارستانهای کشور در وضعیت آمادهباش قرار دارند نگرانی از سلامت افرادی که در مراکز نگهداری از سالمندان و معلولین به صورت جمعی زندگی میکنند نیز افزایش یافته است. کهریزک به عنوان بزرگترین مرکز نگهداری از سالمندان و معلولین کشور یکی از دغدغههای بزرگ به شمار میآید چراکه شیوع اُمیکرون در این مرکز با جمعیتی در حدود 1630 مددجو میتواند شرایط وخیم و فاجعه جبران ناپذیر را به دنبال داشته باشد. معاون توانبخشی آسایشگاه خیریه کهریزک اما از به کارگیری تدابیر ویژه و رعایت دقیق پروتکلهای بهداشتی در کهریزک خبر میدهد.
حمیده پورفهیم با تأکید بر اینکه هنوز موردی از ابتلا به اُمیکرون در کهریزک دیده نشده است، به «ایران» میگوید: قاعدتاً با توجه به رفت و آمد کارکنان و پرسنل به خارج از مرکز نمیتوان به طور قطع مانع ورود و انتشار سویه اُمیکرون در آسایشگاه شد و ممکن است این سویه نیز همانند سایر سویههای کرونا برخی از مددجویان را مبتلا کند. اما برای پیشگیری از شیوع و ابتلای مددجویان همچنان شیوهنامههای بهداشتی را مو به مو و خیلی دقیق رعایت میکنیم.
70 درصد مددجویان، دوز سوم واکسن را تزریق کردهاند
او درخصوص تزریق دوز سوم واکسن به مددجویان بیان میکند: از آنجایی که تزریق اولین دوز واکسن در این مرکز از اسفندماه سال 98 آغاز شد، با توجه به زمانبندی تزریق دوز دوم و سوم از تیرماه سال جاری مکاتبات لازم انجام شد. اواخر مهر و اوایل آبان ماه واکسن کرونا برای تزریق دوز سوم در اختیار آسایشگاه قرار گرفت تا طبق زمانبندی تزریق صورت بگیرد. خوشبختانه تاکنون بیش از 70 درصد مددجویانی که نوبت دریافت دوز سوم واکسن آنها فرا رسیده بود واکسن کرونا را دریافت کردند. از تعداد باقی مانده تعداد کمی به دلیل شرایط جسمانی، ممنوعیت تزریق واکسن دارند و مابقی هم با فرارسیدن زمان تزریق حتماً دوز سوم واکسن را تزریق خواهند کرد.
معاون توانبخشی آسایشگاه کهریزک اضافه میکند: با وجود تزریق واکسن برای پیشگیری بیشتر، تجمعات در فضای بسته برگزار نمیشود و تمام سفرها کنسل شده است. کلاسهای آموزشی مددجویان به تفکیک بخشها برگزار میشود و کلاسهای تجمعی باوجود اینکه اغلب مددجویان سه دوز واکسن را دریافت کردهاند در فضای بسته برگزار نمیشود و تلاش میکنیم این کلاسها را که در روحیه مددجویان بسیار مؤثر است در فضاهای باز برگزار کنیم. آموزش موارد بهداشتی به پرسنل نیز متوقف نشده و به صورت ماهانه بازآموزی همچنان ادامه دارد.
او با بیان اینکه همه پرسنل این مرکز دائماً از ماسک استفاده میکنند، میگوید: چون این بیماری تنفسی است علاوه بر استفاده دائمی پرسنل از ماسک، امکان تهویه مناسب هوای اتاقها فراهم شده تا مشکلی پیش نیاید. شست وشوی درست دستها یکی دیگر از مواردی است که بر آن تأکید میشود و همه همکاران و همچنین مددجویانی که توان آن را دارند مکرر دستهای خود را به شیوه درست میشویند تا مانع انتشار بیماری به سایر افراد شوند.
پورفهیم با اشاره به برقراری مرخصیها و ملاقاتهای حضوری تصریح میکند: افرادی که همه دوزهای واکسن را تزریق کردهاند به مرخصی میروند اما پس از بازگشت از مرخصی حدود دو هفته در قرنطینه میمانند و پس از انجام تستها و کنترل علائم اگر مشکل خاصی نداشتند وارد بخش میشوند. از آنجایی که ملاقات با اقوام، بستگان و دوستان نقش بسزایی در بهبود شرایط روانی و روحی مددجویان دارد این امکان نیز فراهم شده و هم اکنون ملاقاتها با برنامه ریزیهای صورت گرفته در فضای باز و با رعایت پروتکلهای بهداشتی انجام میشود.
حال عمومی مبتلایان خوب است
معاون توانبخشی آسایشگاه کهریزک با تأکید براینکه علائم ابتلا به سویه جدید همانند سرماخوردگی است، میگوید: درحال حاضر 11 نفر مبتلا به بیماری کرونا در بخش قرنطینه آسایشگاه بستری هستند که خوشبختانه حال عمومی آنها خوب است و خطری آنها را تهدید نمیکند. اما باید بگویم نزدیکی علائم این بیماری به سرماخوردگی کار را برای درمانگران این مرکز سخت کرده است. چون هر فرد سرماخورده را به چشم یک بیمار کرونایی میبینیم و اقدامات لازم از جمله انجام تست کرونا و خدمات درمانی و قرنطینه به طور کامل صورت میگیرد. خوشبختانه با تمهیدات صورت گرفته تاکنون بیمار بدحال کرونایی نداشتهایم.
پورفهیم در مورد نیکوکارانی که در کهریزک رفت و آمد دارند، میگوید: نیکوکاران طبق برنامهریزیهای انجام شده از آذرماه سال گذشته مجدداً وارد آسایشگاه شدند و در کنار مددجویان و همکاران خدمترسانی میکنند. این افراد در کارهای یدی و فیزیکی مانند حمام، نظافت و جابهجاکردن مددجویان کمک میکنند. اما آنچه بیش از هر چیز به چشم میخورد، این است که کمکهای مردمی به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی کم شده است. حقیقت این است که شیوع بیماری کرونا شرایط اقتصادی را در همه دنیا تحت تأثیر قرار داده و کشور ما نیز از این امر مستثنی نیست و این امر سبب شده کمکهایی که به این آسایشگاه ارائه میشود نسبت به سالهای گذشته به شکل چشمگیری کاهش یابد. این درحالی است که این مرکز با کمکهای مردمی اداره میشود و در دوران کرونا هزینههای ما بشدت افزایش یافته است. برای مثال علاوه بر توجه بیشتر به تغذیه مددجویان برای تقویت بنیه بدنی آنها، تعداد اعزامها به بیمارستان هم بسیار بیشتر از سابق شده است. چون درمانگرهای ما با مشاهده هر علامت مشکوکی که گفته میشود از عوارض بیماری کووید 19 است فرد مبتلا را به بیمارستان انتقال میدهند تا از شدت بیماری و مشکلات ناشی از آن کاسته شود.
خبرنگار
موارد شناسایی ابتلا به «اُمیکرون» در کشور روندی افزایشی به خود گرفته است. هرچند به گفته معاون درمان وزارت بهداشت از نظر درمانی تفاوتی بین اُمیکرون و سویه دلتا وجود ندارد، اما سرایتپذیری بالای اُمیکرون نسبت به سویه دلتا سبب شده مسئولان بهداشت و سلامت کشور بیش از پیش بر رعایت پروتکلهای بهداشتی، استفاده از ماسک، حفظ فاصله اجتماعی و همچنین تزریق دوز سوم واکسن به عنوان راه مقابله با اُمیکرون تأکید کنند.
در شرایطی که بیمارستانهای کشور در وضعیت آمادهباش قرار دارند نگرانی از سلامت افرادی که در مراکز نگهداری از سالمندان و معلولین به صورت جمعی زندگی میکنند نیز افزایش یافته است. کهریزک به عنوان بزرگترین مرکز نگهداری از سالمندان و معلولین کشور یکی از دغدغههای بزرگ به شمار میآید چراکه شیوع اُمیکرون در این مرکز با جمعیتی در حدود 1630 مددجو میتواند شرایط وخیم و فاجعه جبران ناپذیر را به دنبال داشته باشد. معاون توانبخشی آسایشگاه خیریه کهریزک اما از به کارگیری تدابیر ویژه و رعایت دقیق پروتکلهای بهداشتی در کهریزک خبر میدهد.
حمیده پورفهیم با تأکید بر اینکه هنوز موردی از ابتلا به اُمیکرون در کهریزک دیده نشده است، به «ایران» میگوید: قاعدتاً با توجه به رفت و آمد کارکنان و پرسنل به خارج از مرکز نمیتوان به طور قطع مانع ورود و انتشار سویه اُمیکرون در آسایشگاه شد و ممکن است این سویه نیز همانند سایر سویههای کرونا برخی از مددجویان را مبتلا کند. اما برای پیشگیری از شیوع و ابتلای مددجویان همچنان شیوهنامههای بهداشتی را مو به مو و خیلی دقیق رعایت میکنیم.
70 درصد مددجویان، دوز سوم واکسن را تزریق کردهاند
او درخصوص تزریق دوز سوم واکسن به مددجویان بیان میکند: از آنجایی که تزریق اولین دوز واکسن در این مرکز از اسفندماه سال 98 آغاز شد، با توجه به زمانبندی تزریق دوز دوم و سوم از تیرماه سال جاری مکاتبات لازم انجام شد. اواخر مهر و اوایل آبان ماه واکسن کرونا برای تزریق دوز سوم در اختیار آسایشگاه قرار گرفت تا طبق زمانبندی تزریق صورت بگیرد. خوشبختانه تاکنون بیش از 70 درصد مددجویانی که نوبت دریافت دوز سوم واکسن آنها فرا رسیده بود واکسن کرونا را دریافت کردند. از تعداد باقی مانده تعداد کمی به دلیل شرایط جسمانی، ممنوعیت تزریق واکسن دارند و مابقی هم با فرارسیدن زمان تزریق حتماً دوز سوم واکسن را تزریق خواهند کرد.
معاون توانبخشی آسایشگاه کهریزک اضافه میکند: با وجود تزریق واکسن برای پیشگیری بیشتر، تجمعات در فضای بسته برگزار نمیشود و تمام سفرها کنسل شده است. کلاسهای آموزشی مددجویان به تفکیک بخشها برگزار میشود و کلاسهای تجمعی باوجود اینکه اغلب مددجویان سه دوز واکسن را دریافت کردهاند در فضای بسته برگزار نمیشود و تلاش میکنیم این کلاسها را که در روحیه مددجویان بسیار مؤثر است در فضاهای باز برگزار کنیم. آموزش موارد بهداشتی به پرسنل نیز متوقف نشده و به صورت ماهانه بازآموزی همچنان ادامه دارد.
او با بیان اینکه همه پرسنل این مرکز دائماً از ماسک استفاده میکنند، میگوید: چون این بیماری تنفسی است علاوه بر استفاده دائمی پرسنل از ماسک، امکان تهویه مناسب هوای اتاقها فراهم شده تا مشکلی پیش نیاید. شست وشوی درست دستها یکی دیگر از مواردی است که بر آن تأکید میشود و همه همکاران و همچنین مددجویانی که توان آن را دارند مکرر دستهای خود را به شیوه درست میشویند تا مانع انتشار بیماری به سایر افراد شوند.
پورفهیم با اشاره به برقراری مرخصیها و ملاقاتهای حضوری تصریح میکند: افرادی که همه دوزهای واکسن را تزریق کردهاند به مرخصی میروند اما پس از بازگشت از مرخصی حدود دو هفته در قرنطینه میمانند و پس از انجام تستها و کنترل علائم اگر مشکل خاصی نداشتند وارد بخش میشوند. از آنجایی که ملاقات با اقوام، بستگان و دوستان نقش بسزایی در بهبود شرایط روانی و روحی مددجویان دارد این امکان نیز فراهم شده و هم اکنون ملاقاتها با برنامه ریزیهای صورت گرفته در فضای باز و با رعایت پروتکلهای بهداشتی انجام میشود.
حال عمومی مبتلایان خوب است
معاون توانبخشی آسایشگاه کهریزک با تأکید براینکه علائم ابتلا به سویه جدید همانند سرماخوردگی است، میگوید: درحال حاضر 11 نفر مبتلا به بیماری کرونا در بخش قرنطینه آسایشگاه بستری هستند که خوشبختانه حال عمومی آنها خوب است و خطری آنها را تهدید نمیکند. اما باید بگویم نزدیکی علائم این بیماری به سرماخوردگی کار را برای درمانگران این مرکز سخت کرده است. چون هر فرد سرماخورده را به چشم یک بیمار کرونایی میبینیم و اقدامات لازم از جمله انجام تست کرونا و خدمات درمانی و قرنطینه به طور کامل صورت میگیرد. خوشبختانه با تمهیدات صورت گرفته تاکنون بیمار بدحال کرونایی نداشتهایم.
پورفهیم در مورد نیکوکارانی که در کهریزک رفت و آمد دارند، میگوید: نیکوکاران طبق برنامهریزیهای انجام شده از آذرماه سال گذشته مجدداً وارد آسایشگاه شدند و در کنار مددجویان و همکاران خدمترسانی میکنند. این افراد در کارهای یدی و فیزیکی مانند حمام، نظافت و جابهجاکردن مددجویان کمک میکنند. اما آنچه بیش از هر چیز به چشم میخورد، این است که کمکهای مردمی به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی کم شده است. حقیقت این است که شیوع بیماری کرونا شرایط اقتصادی را در همه دنیا تحت تأثیر قرار داده و کشور ما نیز از این امر مستثنی نیست و این امر سبب شده کمکهایی که به این آسایشگاه ارائه میشود نسبت به سالهای گذشته به شکل چشمگیری کاهش یابد. این درحالی است که این مرکز با کمکهای مردمی اداره میشود و در دوران کرونا هزینههای ما بشدت افزایش یافته است. برای مثال علاوه بر توجه بیشتر به تغذیه مددجویان برای تقویت بنیه بدنی آنها، تعداد اعزامها به بیمارستان هم بسیار بیشتر از سابق شده است. چون درمانگرهای ما با مشاهده هر علامت مشکوکی که گفته میشود از عوارض بیماری کووید 19 است فرد مبتلا را به بیمارستان انتقال میدهند تا از شدت بیماری و مشکلات ناشی از آن کاسته شود.
بازگشت ارز زمینه ساز توسعه صادرات غیر نفتی
دکتر احسان قمری
دبیر کمیته اقدام ارزی
از اوایل سال۱۳۹۷و به دنبال تشدید تحریمهای ظالمانه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، لزوم بازگشت ارز حاصل از صادرات به چرخه اقتصادی کشور به عنوان یک اولویت و ضرورت در دستور کار دولت قرار گرفته و با تدوین دستورالعملها و مقررات تلاش شد ایفای تعهدات ارزی حاصل از صادرات تسهیل و تسریع گردد. شاید در سال ۹۷ و به علت آنکه این ضرورت آن گونه که شایسته و بایسته بود تبیین نشده بود ایفای تعهدات ارزی با کندی پیش میرفت و از سوی دیگر با توجه به شرایط آن زمان تدوین مقررات و دستورالعملها بعضاً مورد تأیید جامعه صادرکنندگان نبود و نقدهایی از سوی صادرکنندگان به فرایند ایفای تعهدات ارزی بیان میگردید که در مقابل تلاش میشد با قوانین و مقرراتی فرایند بازگشت ارز حاصل از صادرات تسهیل شود و تعدد و تکثر دستورالعملها که بعضاً در تضاد با یکدیگر بود این مسیر را با چالش روبهرو میکرد.
نکته واجد اهمیت در ضرورت ایفای تعهدات ارزی، تبیین این ضرورت بر اساس سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری و همچنین بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی است که در صورتی که صرفاً به موارد بالا توجه شود، ضمن اقناع فعالان اقتصادی، روندها تسریع و تسهیل شده و تأمین ارز مورد نیاز کالاهای اساسی، مواد اولیه، تجهیزات و ماشینآلات تولید با سرعت و دقت بیشتری صورت میپذیرد.
بر اساس سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی لازم است درونزایی و برونگرایی اقتصاد به عنوان یک اصل کلی مورد امعان نظر قرار گیرد که در این صورت درونزایی به معنای اتکا به توانمندیهای داخلی و برونگرایی به معنای توجه به صادرات به عنوان یکی از بخشهای اصلی تولید ناخالص ملی از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر این دو عنوان را به مباحث ارز صادراتی گره بزنیم بی تردید مسیر ایفای تعهدات ارزی تسهیل و تسریع شده و تأمین ارز مورد نیاز واردات کالاهای با اولویت، با سرعت بیشتری انجام خواهد پذیرفت.
بی تردید هر چقدر قواعد و مقررات سهلگیرانهتری در مسیر ایفای تعهدات ارزی وضع شده و همچنین دستگاههای متولی و مسئول تجارت خارجی کشور از جمله وزارت صنعت، معدن و تجارت، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، گمرک جمهوری اسلامی ایران و... هماهنگی بیشتری داشته باشند، مسیر ایفای تعهدات تسهیل و تسریع شده و در نهایت ضمن افزایش صادرات غیر نفتی، مدیریت واردات هم به نحو بهینهای صورت میپذیرد.
تأمین ارز مورد نیاز اولویتهای وارداتی کشور جهت تولید کالاهای با ارزش افزوده بالا و دانشبنیان از محل ارز حاصل از صادرات در نهایت به تولید و صادراتی انجامیده که میانگین ارزش کالاهای صادراتی کشور را افزایش میدهد. در حال حاضر و بر اساس آخرین اطلاعات موجود، میانگین ارزش هر تن کالای صادراتی کشور حداکثر ۳۵۰ دلار است در حالی که ارزش هر تن کالای وارداتی به کشور، چندین برابر ارزش فوقالذکر است که این به معنای صادرات کالاهای با ارزش افزوده پایین و خام و همچنین واردات کالاهای نهایی و مصرفی است. فراموش نشود که با تلاشها و برنامهریزیهای انجام شده ضمن افزایش ارزش کالاهای صادراتی، مسیر واردات کشور از کالاهای نهایی و مصرفی به سمت کالاهای واسطهای و سرمایهای حرکت کرده که بیانگر کارایی سیاستهای تجاری در حوزه ارز صادراتی است.
استفاده از نظرات بخش خصوصی به عنوان تأمین کنندگان ارز مورد نیاز تولید صادراتی و توجه به مشکلات جامعه صادرکنندگان از جمله ضرورتهای حوزه تجارت خارجی کشور است. تفویض مسئولیت پیگیری ایفای تعهدات ارزی به وزارت صنعت، معدن و تجارت و همچنین تفکیک سیاستهای تجاری از سیاستهای ارزی در تسهیل مسیر بازگشت ارزهای صادراتی اثرگذار بوده و این امیدواری وجود دارد که نسبت ایفای تعهدات ارزی که در حال حاضر ۸۲ درصد است در ماههای آتی افزایش یافته و تعادلی میان تعهدات ارزی و بازگشت ارز حاصل از صادرات برقرار شود.
زمان برای غرب محدود است
دکترای روابط بینالملل
تروییکای اروپایی به بازی نامتوازن و در عین حال هدفمند خود در مذاکرات وین ادامه میدهند. سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه مدعی هستند که «سرعت مذاکرات» پایین و در عین حال، زمان برای رسیدن به توافق محدود است. براساس آنچه مقامات اروپایی میگویند، پیشرفتهای فنی در دور گذشته مذاکرات حاصل شده و طرفها اکنون باید روی موضوعات کلیدی باقیمانده، بویژه هستهای و تحریمها تمرکز کنند. در نقد مواضع طرف اروپایی نکاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت. نخست اینکه تروییکای اروپایی همچنان اصرار دارند خود را در کسوت «واسطهگر» و نه «مذاکرهکننده» قلمداد کرده و بر همین اساس، نتیجه مذاکرات (آن هم در صورتی که به سود غرب تمام شود) را بر فرایند مذاکرات مسلط سازند. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران با مطالبات حقوقی و فنی شفافی پای میز مذاکره حاضر شده است. در این معادله تروییکای اروپایی «طرف متعهد» هستند، یعنی امضای وزرای امور خارجه آنها پای سند برجام موجود بوده و از سوی دیگر، بیتعهدی آنها در قبال تأمین منافع اقتصادی کشورمان پس از خروج امریکا از توافق هستهای محرز است. نکته اصلی اینجاست که تروییکای اروپایی تلاش دارند تعریف ماهوی متفاوتی را از خود در صحنه مذاکرات نشان دهند. در هر حال تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان بارها به نمایندگان فرانسه، انگلیس و آلمان در مذاکرات وین یادآور شده است تا صرفاً روی «تعهدات فراموش شده» خود تمرکز کنند تا مؤلفهها و فاکتورهای انحرافی. نکته دوم به چرایی تمرکز اروپاییان بر مؤلفه «زمان» بازمیگردد. اروپاییان روی سرعت و زمان رسیدن به توافق تأکید دارند، زیرا معتقدند تنها راه جلوگیری از طرح هوشمندانه و کامل مطالبات برحق جمهوری اسلامی ایران پای میز مذاکرات همین مسأله (فدا کردن یک توافق خوب به پای سرعت و زمان) است. به عبارت بهتر، اروپاییان اصرار دارند «میز مذکرات» را قربانی «محیط بیرونی مذاکرات» کنند. بازیگران غربی آگاهند که به دلیل خروج یکجانبه امریکا و بیتعهدی محض تروییکا و اتحادیه اروپایی، کمترین قدرت مانوری به لحاظ حقوقی و حتی فنی در پروسه احیای برجام ندارند. نکته سوم به اصل «مذاکره در شرایط برابر» بازمیگردد. مقامات اروپایی همگام با واشنگتن تلاش میکنند تا مختصات زمین مذاکرات وین را به گونهای ترسیم کنند که گویا اساساً اتفاقی به نام «خروج یکجانبه امریکا از برجام» و «شکست طرحهای جایگزین اقتصادی اروپا» برای تأمین نیازهای اقتصادی ایران رخ نداده و طرفین دقیقاً مذاکرات را از «نقطه صفر» آغاز کردهاند! بدون شک در این آوردگاه، «نقطه صفر» معنایی ندارد و شرایط طرفین نیز برابر نیست. تأکید میشود که امریکا و تروییکای اروپایی در این معادله طرف «متهم و بدهکار» و ایران طرف «شاکی و طلبکار» است. بدیهی است که در چنین شرایطی «متهم» نمیتواند قواعد بازی را تعیین کند. نکته چهارم اینکه بر خلاف آنچه مقامات اروپایی سعی در القای آن دارند، روند رفع واقعی تحریمهای ضد ایرانی و پروسه احیای برجام کاملاً مشخص است. بنابراین اگر نمایندگان تروییکای اروپایی و مقامات کاخ سفید واقعاً نگران سپری شدن زمان در مذاکرات هستند، بهتر است این نگرانی را با تن دادن به مسیر صحیح و حقوقی بازگشت به برجام رفع کنند. بدون شک راه حل این نگرانی، در گرو عدول ایران از خطوط قرمز و مطالبات حقوقی شفاف و منطقی خود نخواهد بود!
صورتبندی مذاکرات وین شفاف تر از آن چیزی است که تصور میشود.
طرف مقابل جهت احیای توافق هستهای چارهای جز تن دادن به واقعیات و جبران مافات حقوقی ناشی از خروج خود از برجام ندارد. بهتر است بازیگران غربی به دنبال راهکارهای دیگری بجز این مسیر نگردند. زیرا به قول خود آنها زمان بشدت محدود است!
مغروقِ ادبیاتی شدهایم که از آنِ ما نیست
تیمور آقامحمدی
نویسنده و مدرس ادبی
پیشنیاز پرداختن به داستان بومی، برجستهکردن و جایگاهدادن به داستان ایرانی است. مادامی که داستان فارسی به معنای عام آن مورد توجه قرار نگیرد، سخن گفتن از تولید داستانهایی با هر عنوان، راهی نخواهد گشود. هنگامی میتوانیم مدعی نوشتن داستان ایرانی باشیم که شاخصههای انسان امروز ایرانی و دغدغههایش را تعریف کرده باشیم، از مسائل هویتساز او آگاه باشیم و سپس بپردازیم به اقلیم و محل سکنای او. بدون اقلیم و بوم، نویسنده پایی روی زمین ندارد، متزلزل است و در گفتن دچار لکنت خواهد شد. نویسندهای هم که با لکنت و لرزان حرف بزند، سخنش جدی گرفته نمیشود.
آیا ادبیات ما توانسته به سمت بومی نویسی
حرکت کند؟
داستانهای موفق جهانی، آثاری است که از اقلیم و مردمان سرزمین خود نوشتهاند. من رمان وطنیای را میپسندم که مرا شناخته باشد و از من برای من بگوید نه اینکه از آدمها و مفاهیم ناشناخته برایم روایت کند. متأسفانه داستان امروز ما بوم و هویتش را گم کرده و کتابهای اندکی که نظر کردهاند به این امر، چندان نیست. وقتی فئودور داستایفسکی در «برادران کارامازوف» یا «ابله» از انسان روسی سخن میگوید، از انسان قرن نوزدهمیای حرف میزند که خاص آن بوم و بر است و جایگزینی در دنیا ندارد یا زمانی که سرگئی دولاتوف از انسان روسی مینویسد، ما انسان قرن بیستمیای میبینیم با ویژگیهای خاص خود که مشابهش در جای دیگر جهان وجود ندارد. آیا در مواجهه با شخصیت رمانهایی که در ایران منتشر میشود این وضعیت قابل مشاهده است؟ فکر میکنم معنا در آثار ما سست است و انسانی با اندیشه و معنای ایرانی کمیاب. سالهاست مغروقِ ادبیاتی شدهایم که از آنِ ما نیست.
راه رسیدن به داستانهای بومی چیست؟
نخستین و کمترین حرکت، خیره شدن به موضوع است. من اگر میخواهم از همدان یا تبریز بنویسم، ناگزیرم نظر کنم به موضوع. سپس باید به نوعی دلدادگی فارغ از جانبداری یکطرفه برسم. اندیشه و دلدادگی اصولی سبب میشود که هویتم را در سرزمینم معنا کنم، آنوقت دیگر بههیچ وجه نمیتوان اسامی مکانها را تغییر داد. بعد از آن به هرچه بنگرم آن را درآمیخته با بومم میبینم. نوشتن صرف از مکان و جغرافیا نمیتواند به داستان بومی بینجامد، وقتی مکان به عنصری مهم در اثر بدل شده و دست به معناآفرینی بزند، من در مسیر قرار گرفتهام، خودم را یافتهام و دارم در مسکنی زیست میکنم که معنا از من میگیرد و در من معناآفرینی میکند، آنگاه میتوان گفت هویت من با بومم تعریف میشود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
آغاز اکران جشنواره مردمی عمار
-
مدیرانی متهم هستند که راه را اشتباه رفتند
-
دوز سوم واکسن را تزریق کنید
-
برخورد جدی با مدیران متخلف شعب بانکها
-
پایان نسیه فروشی نفت
-
ساماندهی به شرط هنر اجرا
-
افزایش 30 درصدی تولید روغن و 20 درصدی ذخایر شکر
-
علت همراهی مسکو با تهران چیست؟
-
مرکبهای سرگردان مرگ در جاده های کویری
-
روایت «حاج احمد» از زبان حاج قاسم
-
درهای کهریزک روی «اُمیکرون» بسته شد
-
بازگشت ارز زمینه ساز توسعه صادرات غیر نفتی
-
زمان برای غرب محدود است
-
مغروقِ ادبیاتی شدهایم که از آنِ ما نیست
اخبارایران آنلاین