آزادی زن زندانی 10 سال بعد از قتل شوهر
گروه حوادث/زن میانسال که به جرم قتل همسرش به قصاص محکوم شده بود با کمک نیکوکاران و هیأت صلح و سازش دادسرا از چوبه دار نجات یافت و آزاد شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل سال 90 رهگذران و ساکنان محلهای در یکی از استانهای غربی کشور متوجه زن جوانی شدند که قصد داشت خود را از پشت بام ساختمانی به پایین پرتاب کند. دستهای زن جوان خون آلود بود و لبه پشت بام ایستاده و آماده سقوط بود. با مشاهده این وضعیت، بلافاصله امدادگران آتشنشانی و اورژانس و پلیس راهی محل شدند.
ساعتی طول کشید تا امدادگران موفق شدند زن جوان را از تصمیم خودکشی منصرف کنند. زن جوان بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و پس از بهبودی راز جنایتی را برملا کرد و گفت: جسد همسرم داخل خانه است، او را با شلیک گلوله به قتل رساندهام. با او خیلی اختلاف داشتم، مدام مرا اذیت میکرد و آسایش را از من گرفته بود. دلم میخواست جدا شوم اما باتوجه به شرایط خانوادگی که داشتم نمیتوانستم از طرفی همسرم نیز به جدایی رضایت نمیداد. در نهایت تصمیم گرفتم که او را از سر راه بردارم. اسلحهای تهیه کردم و روز حادثه وقتی دوباره باهم دعوایمان شد دیگر طاقت نیاوردم و اسلحه را به سمتش گرفتم و به زندگیاش پایان دادم. وقتی او خونین روی زمین افتاد تازه متوجه شدم چه اشتباهی کردهام، برای همین تصمیم گرفتم خودم را بکشم. ابتدا همان اسلحه را روی شقیقهام قرار دادم اما از شانس من گلوله در لوله اسلحه گیر کرد. بعد سعی کردم با برق به زندگیام پایان بدهم، اما برق قطع شد. برای سومین بار سعی کردم شاهرگم را بزنم؛ با اینکه خون زیادی از دستم رفت اما هیچ اتفاقی برایم نیفتاد. من که خسته شده بودم تصمیم گرفتم از پشت بام خودم را به پایین پرتاب کنم که مردم متوجه شدند و جلویم را گرفتند.
جسدی در خانه
بهدنبال اظهارات فتانه، تیم جنایی راهی محل زندگی او شده و با جسد همسرش در حالی که با شلیک گلوله به قتل رسیده بود مواجه شدند. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و پس از تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه قتل، کیفرخواست فتانه به اتهام قتل عمد همسرش صادر شد.در دادگاه باتوجه به درخواست اولیای دم برای قصاص و تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، زن جوان در چند قدمی چوبه دار قرار گرفت اما چندین بار جلسات صلح و سازش برگزار شد و درنهایت اولیای دم از خون مقتول به شرط دریافت دیه گذشت کردند.
با این حال زن جوان توانایی پرداخت این پول را نداشت و در این مرحله گروهی از خیرین ساکن تهران دست به کار شدند و بخشی از پول دیه را تهیه کردند. سرانجام کمکهای خیرین و تلاشهای خانواده محکوم برای جمعآوری مبلغ دیه نتیجه داد و با پرداخت پول به اولیای دم رضایت آنها را گرفته و از آنجایی که زن جوان حدود 10 سال در زندان به سر میبرد، مدت محکومیتش به پایان رسید و آزاد شد.
تیوب سواری عامل مرگ پسر جوان
گروه حوادث / پسر جوانی که برای تیوب سواری به مناطق برفی سپیدان رفته بود در یک سانحه شدید دچار آسیب مغزی شد و جان باخت.
دکتر محمدجواد مرادیان، رئیس مرکز اورژانس استان فارس در تشریح این خبر گفت: ساعت ۱۱ و ۶ دقیقه روز جمعه ۱۷ دی، یک مورد حادثه آسیب و ضربه شدید به ناحیه سر جوانی ۲۴ ساله در اثر تیوپ سواری در مناطق برفی شهرستان سپیدان به مرکز اورژانس گزارش شد.
پس از اعزام تیمهای امدادی اورژانس به محل حادثه و انجام اقدامات تخصصی فوریتهای پزشکی، مصدوم به بیمارستان امام حسین(ع) سپیدان انتقال یافت، اما بهدلیل شدت جراحات وارده، دچار ایست قلبی شده و با وجود تلاش یک ساعته تیم پزشکی بیمارستان برای احیای قلبی، مصدوم جان خود را از دست داد.
او با هشدار به خانوادهها و بویژه جوانان برای توجه جدی به رعایت نکات ایمنی هنگام انجام بازیهای زمستانی، اضافه کرد: انجام بازیهای زمستانی نیازمند تجهیزات خاص است، همچنین لازم است در مکانهای مخصوص پیشبینی شده انجام شود و رعایت نکردن این موارد میتواند بروز حوادث تلخ و جبرانناپذیر را در پی داشته باشد.
دکتر مرادیان با تأکید بر پرهیز از حضور در مکانهای شلوغ یادآور شد: در هنگام لیز خوردن با وسایل غیر استاندارد روی برف، فرد قادر به کنترل خود نیست و برخورد به سایر افراد میتواند برای فرد و دیگران صدمات جدی ایجاد کند.
گفتنی است روز پنجشنبه 16 دی نیز زنی جوان هنگام تیوب سواری در نزدیکی پیست اسکی فریدونشهر اصفهان بر اثر ضربه مغزی جان باخت.
سرقت اسلحه برای اجرای دستور یک زن
گروه حوادث/ مرد جوان که از سوی یک زن اجیر شده بود تا شوهرش را تنبیه کند برای انجام این مأموریت عجیب اسلحه یک مأمور بدرقه را سرقت کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، هفته گذشته مأمور بدرقه متهمان در یکی از دادسراهای تهران، سراسیمه با پلیس تماس گرفت و از سرقت کلت کمریاش خبر داد و گفت: من چند متهم را از بازداشتگاه به دادسرا آورده بودم موقع ورود کلت کمریام را به همراه 5 فشنگ جنگی تحویل سربازانی دادم که در اتاقک نگهبانی بودند. بعد از پایان کار، زمانی که برای تحویل اسلحه به اتاقک نگهبانی رفتم خبری از اسلحه نبود. در همین موقع مرد جوانی نیز که از مراجعان دادسرا بود برای گرفتن تلفن همراهش به اتاقک نگهبانی آمد اما از تلفن همراه او نیز خبری نبود بنابراین فرضیه سرقت اسلحه و گوشی تلفن همراه قوت گرفت.
در تحقیق از مأموران و سربازهای اتاقک نگهبانی، آنها مدعی بودند که اسلحه و گوشی را در محل مربوطه قرار داده و نمیدانند چه اتفاقی رخ داده است. در نخستین گام، مأموران به بازبینی دوربینهای مداربسته اتاقک نگهبانی پرداخته و مرد جوانی را دیدند که از غفلت مأموران استفاده کرده و در فرصتی مناسب اسلحه و گوشی تلفن را سرقت کرده است.
در بازبینی دوربینها چهره مرد جوان بهدست آمد و تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد. با بهدست آمدن چهره مرد جوان هویت او شناسایی شد و تحت تعقیب قرار گرفت. چند ساعتی از سرقت گذشته بود که مأموران پی بردند، سارق مسلح به نام شهاب در یکی از مناطق غرب تهران دیده شده است. بلافاصله آنها راهی محل مورد نظر شده و شهاب را که داخل خودرواش در مقابل خانهای به کمین نشسته بود بازداشت کردند.
شهاب ابتدا منکر سرقت گوشی و اسلحه و فشنگها بود، اما زمانی که در بازرسی از خودرواش، اسلحه و گوشی تلفن پیدا شد لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی قبل برای انجام کاری به دادسرا آمده بودم که زن جوانی را دیدم. مهشید سر صحبت را با من باز و از شوهرش گلایه کرد. این زن را چند بار دیگر نیز در دادسرا دیدم و با هم بیشتر آشنا شدیم. او برایم تعریف کرد که همسر بداخلاقی دارد که مدام او را کتک میزند و اذیتش میکند. به همین دلیل هم از همسرش شکایت کرده و به دادسرا آمده بود. او دنبال راهی بود تا همسرش را راضی کند که او را طلاق دهد.
متهم در ادامه گفت: مهشید پیشنهاد داد در مقابل دریافت پولی قابل توجه شوهرش را بترسانم و مجبور کنم او را طلاق دهد. من هم موافقت کردم اما بعد از چند روز پیشنهاد دیگری داد و گفت اگر میتوانی او را از سر راهم بردار. برای این کار هم مبلغ قابل توجهی به من پیشنهاد داد. به همین دلیل تصمیم به سرقت اسلحه گرفتم. چندباری که به دادسرا آمده بودم، میدیدم مأموران اسلحههایشان را تحویل میدهند و به فکرم رسید از آنجا سرقت کنم. از طرفی یک گوشی هم سرقت کردم تا کسی نتواند رد مرا بزند. بعد از سرقت با توجه به اطلاعاتی که مهشید داده بود، راهی خانه همسرش شدم و در مقابل خانه او به کمین نشستم تا با تهدید نقشهام را عملی کنم اما قبل از هر کاری دستگیر شدم.
با اعترافات مرد جوان؛ دستور بازداشت مهشید نیز صادر شد و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
جنایت هنگام خرید موتورسیکلت
گروه حوادث/ مرد میانسال که مدعی است هنگام معامله یک موتورسیکلت مرتکب قتل شده بزودی در دادگاه کیفری محاکمه خواهد شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، حدود یک سال قبل مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و گفت من دوستم را در خانهام کشتهام.
وقتی مأموران پلیس به خانه مورد نظر رفتند با جسد مردی روبهرو شدند که به تأیید کارشناسان اورژانس بر اثر خفگی جان باخته بود. از سوی دیگر آثار درگیری و آسیب به گردن و کمر مقتول نشان میداد وی قبل از قتل با متهم درگیر شده بود. بدین ترتیب متهم دستگیر و جسد نیز به پزشکی قانونی منتقل شد.
متهم در بازجوییها گفت: من تولیدی پوشاک دارم و این مرد برای من کار میکرد او با موتورسیکلتش برایم بار جابهجا میکرد. چون موتورش خیلی خوب بود به او گفته بودم هر وقت قصد داشت موتورش را بفروشد به من اطلاع دهد تا اینکه یک روز به من گفت میخواهد موتورش را بفروشد به او گفتم آن را 35 میلیون تومان میخرم. بعد هم قرار شد برای معامله به خانه من بیاید روز مورد نظر با دو نفر از دوستانش آمد اما من ناراحت شدم و گفتم قرار بود این معامله بین خودمان باشد که مقتول از آنها خواست بروند وقتی تنها شدیم من گفتم 20 میلیون تومان نقد میدهم و 15 میلیون تومان هم بعد از اینکه سند موتور را به نامم بزنی میدهم او هم قبول کرد اما وقتی به آشپزخانه رفتم تا چای بیاورم ناگهان او از پشت به من حمله کرد. از این کارش خیلی شوکه شده بودم میخواستم از خودم دفاع کنم چون او چاقو داشت میخواست مرا با چاقو بزند که چون زورم از او بیشتر بود نتوانست دستم را روی گردنش گذاشتم و فشار دادم تا از حال رفت خودم با اورژانس تماس گرفتم چون فکر نمیکردم مرده باشد اما امدادگران اورژانس پس از معاینه گفتند مرده است.
مرد میانسال در ادامه گفت: من واقعاً نمیدانم چرا به من حمله کرد شاید فکر میکرد من پول بیشتری در خانه داشتهام و میخواست پولهایم را سرقت کند.
پس از اعترافات این متهم و صدور کیفرخواست بزودی وی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه خواهد شد.
سارقی که مژدگانی می خواست
گروه حوادث/ سارق تلفن همراه بعد از سرقت گوشی با صاحب تلفن تماس گرفت و به بهانه اینکه تلفن را پیدا کرده خواهان دریافت مژدگانی شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل تیم عملیاتی کلانتری 172 حضرت عبدالعظیم الحسنی(ع) در حال گشت به شخصی مشکوک شدند و در بازرسی بدنی وی 2 دستگاه تلفن همراه هوشمند کشف کردند که با توجه به حرفهای ضد و نقیضش او را برای بررسی بیشتر به کلانتری انتقال دادند. اما در ادامه مشخص شد متهم از مجرمان سابقهدار است.
سرهنگ «دوستعلی جلیلیان» فرمانده انتظامی شهرستان ری در تشریح این خبر بیان داشت: در بررسیهای تخصصی انجام شده مشخص شد هر 2 دستگاه تلفن همراه کشف شده از متهم مسروقه است. وی در بازجوییها مدعی شد هر 2دستگاه گوشی را سرقت کرده است. اما بعد از سرقت با مالباخته تماس میگرفته و به بهانه اینکه گوشی تلفن او را پیدا کرده است بابت مژدگانی مبلغ 20 میلیون ریال درخواست میکرده است.سرهنگ جلیلیان خاطرنشان کرد: پس از پایان تحقیقات و تشکیل پرونده متهم تحویل مراجع قضایی شد.
تصادف مرگبار ملی پوش قایقرانی
گروه حوادث/ ملیپـــــوش قایقرانی کانوپولوی کشورمان براثر سانحه رانندگی درگذشت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، محمدرضا خزایی قایقران جوان نوشهری کشورمان که در مازندران زندگی میکرد بامداد شنبه براثر سانحه رانندگی و جراحات شدید درگذشت. خزایی در تیم ملی قایقرانی کانوپولو فعالیت میکرد و سابقه قهرمانی با تیم مازندران را در رقابتهای کانوپولوی کشور در کارنامه خود داشت.
طلاق به خاطر ضامن نشدن پدرزن
گروه حوادث/ زن جوان با دستی شکسته و گچ گرفته در حالی که در دست دیگرش پوشهای قرمز رنگ به چشم میخورد با چشمانی اشک آلود و چهرهای غمگین پشت در یکی از شعبههای دادگاه خانواده سر به دیوار تکیه داده و منتظر رسیدن نوبت رسیدگی به پروندهاش بود.
دیدن این صحنه توجه مرا جلب کرد، جلو رفتم و از علت حضورش در دادگاه پرسیدم اما در حالی که بغض کرده بود به شوهرش اشاره کرد و گفت از ایشان بپرسید که مرا کتک زده و به این روز انداخته است. در همین موقع مرد جوان با عصبانیت گفت: از من نپرسید از پدرش بپرسید که زندگی ما را نابود کرد، از او بپرسید که حاضر نشد به خاطر دخترش یک ضمانتنامه ساده بانکی را امضا کند تا من وام بگیرم و از ورشکستگی نجات پیدا کنم.
در همین موقع در اتاق باز شد و منشی دادگاه آنها را به داخل فراخواند. وقتی مقابل قاضی نشستند زن جوان که کبودی روی گونهاش توجه قاضی را نیز جلب کرده بود، پوشه قرمز رنگش را روی میز گذاشت و گفت: آقای قاضی من طلاق می خواهم.
قاضی پرسید: دخترم ماجرا چیست چرا دستت را گچ گرفتهای؟ صورت ات چرا کبود شده برایم تعریف کن.
قبل از اینکه سمانه حرفی بزند، شوهرش گفت: آقای قاضی باور کنید تقصیر خودش بود اجازه بدهید از اول برایتان تعریف کنم. من یک کافه دارم که محل دنج و آرامی است و دختران و پسران زیادی به آنجا میآیند با سمانه هم همانجا آشنا شدم و بعد هم ازدواج کردیم. البته به خاطر شیوع کرونا نتوانستیم جشن بگیریم و قرار شد پول آن را صرف زندگی و آسایش خودمان کنیم. چند ماهی که از ازدواجمان گذشته بود متأسفانه به خاطر همین کرونا وضع کار و کاسبی ما بسیار بد شد. قرنطینه و رعایت پروتکلها و تعطیلی کافهها باعث شد با مشکلات مالی رو به رو شوم و از طرفی مالک کافه هم اجاره مغازه را افزایش داد و من با سختی و ورشکستگی رو به رو شدم. در همین اوضاع تصمیم گرفتم از بانک وام بگیرم و به کار و زندگیام سر و سامان بدهم اما نیاز به یک ضامن معتبر و رسمی داشتم در این میان از پدر سمانه خواستم که برایم ضمانت کند اما قبول نکرد چون از اول هم مرا بهعنوان دامادش قبول نداشت و همیشه هم سرکوفت داماد بزرگش را که البته پسر برادرش است به من میزد.
در این موقع زن جوان با صدای بلند به شوهرش اعتراض کرد و گفت: چقدر بیانصافی چرا دروغ میگویی چرا نمیگویی خودت به باجناقت حسادت میکنی، آقای قاضی این مرد مدام میگوید خواهرت و شوهرش زندگی شان بهتر از ماست. هر چه آنها میخرند میگوید ما هم باید بخریم. مدام خودش را با شوهر خواهرم مقایسه میکند و میگوید پدرت به آنها بیشتر از ما اهمیت میدهد. به همین خاطر هم مرا کتک زد.
قاضی رو به پیمان کرد و گفت: واقعاً تو همسرت را بهخاطر این که پدر خانمت برای ضمانت وام نیامده کتک زدی؟
پیمان گفت: نمی خواستم بزنمش ولی خیلی مرا عصبانی کرد و کنترل رفتارم را از دست دادم. میگفت سقف ضمانت پدرم پر شده و نمیتواند برای تو ضمانت بکند.
سمانه با عصبانیت گفت: آقای قاضی پدر من نمیتوانست ضمانت کند. این برگهها را نگاه کنید اینها حرف من و پدرم را اثبات میکند ولی این آقا اصلاً قبول نکرد و در خانه پدرم به او توهین کرد وقتی از آنجا بیرون آمدیم در مسیر با من هم دعوا کرد و بعد از توهین با عصبانیت مرا از ماشین پرت کرد پایین که شانس آوردم و فقط دستم شکست چطور توقع دارید من با یک آدم روانی زندگی کنم من هرگز نمیتوانم او را ببخشم.
این حرف سمانه باعث بحث و جدل بین او و پیمان شد. مرد جوان هم گفت حالا که اینجوری شد طلاقت نمیدهم آنقدر در بلاتکلیفی بمان تا خسته شوی، من میخواستم از تو و پدرت عذرخواهی کنم اما انگار فایده ندارد.
سمانه هم با ناراحتی گفت: هم طلاقم را می گیرم هم ۶۰۰ تا سکه مهریهام را، این تو هستی که باید تا آخر عمر سرگردان باشی.
قاضی که از دیدن این صحنه و بحث و دعوای زوج جوان ناراحت شده بود، گفت: صدور طلاق به این راحتی نیست شما باید دو ماه به کلاسهای مشاوره بروید پس از این که یک کارشناس خانواده تأیید کرد که شما مناسب هم نیستید آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم فعلاً بیایید این صورتجلسه را امضا کنید و بروید.
امیرحسین صفدری - کارشناس حوزه خانواده
در این پرونده آنچه بسیار مشهود است رفتارهای غیرمنطقی و کودکانه مرد جوان است که با لجبازی، بیاحترامی، مقایسه غیرمنطقی زندگی اش و توقعات بیجا از خانواده همسرش باعث بر هم خوردن آرامش زندگی و ایجاد اختلاف شده است. او باید بداند که تحت هیچ شرایطی حتی زمانی که عصبانی است نباید به همسرش و خانواده او توهین کند، نباید زندگی مشترک خود را با زندگی مشترک دیگران مقایسه کند چرا که این موضوع باعث ایجاد تنش میشود.
از سوی دیگر، وی به جای این که از رفتارهای نادرست خود عذرخواهی کند و درصدد جبران آن باشد با لجبازی و خودخواهی بهدنبال ایجاد تنشی دیگر است.
زوجهای جوان باید بدانند تاوان اشتباه، عذرخواهی و جبران است و با لجبازی و توهین فقط هر چه بیشتر زندگی مشترکشان به بنبست خواهد رسید.
7 کشته در تصادف زنجیره ای جیرفت
گروه حوادث/ تصادف خودروی حامل سوخت قاچاق در محور منوجان به هشتبندی 7 کشته و سه مصدوم برجا گذاشت.
به گزارش روابط عمومی اورژانس جیرفت، حدود ساعت 9 شب جمعه تماس تلفنی با مرکز ارتباطات اورژانس جیرفت برقرار شد که خبر از تصادف زنجیرهای یک خودروی پژو و خودروی پراید و دو موتور سیکلت میداد.
ابراهیم محمدی رئیس اورژانس پیش بیمارستانی جیرفت گفت: در کمترین زمان ممکن سه دستگاه آمبولانس از پایگاههای سرراس،منوجان، ونودژ به محل حادثه اعزام شدند. متأسفانه به دلیل حمل سوخت قاچاق توسط یکی از خودروها پس از برخورد دچار حریق شده و هفت کشته و سه مصدوم نتیجه این حادثه بوده است. مصدومین این حادثه توسط آمبولانسهای اورژانس به بیمارستان امام حسین منوجان منتقل شدند.