مجتبی قبادی
فرض کنید که یک هارد ۲ ترابایت به دوستتان دادهاید تا در آن فیلمهای روز دنیا را بریزد. فیلم میریزد اما از دادن آن به شما امتناع میورزد و میگوید «پول بده تا بدمش». شما با خود میگویید «نامرد، ۲ ترا فیلم ریخته و نمیدتش بهم». چقدر عذاب دهنده است. از سویی شوق فیلم دیدن و از سوی دیگر کار دوستتان، باعث می شود آتش بگیرید. قطعاً آتش میگیرید. قضیه دوربینهای آژانس انرژی اتمی نیز همین است. ما دوربین را نصب میکنیم، فیلمها را نمیدهیم و میگوییم پول بدهید تا فیلم بدهیم. این کار باعث عذاب طرف مقابل است. خیلی حالشان بد میشود. اصلاً بهترین استراتژی همین حالگیریست، حتی بیشتر از رفع تحریم حال میدهد. در تعجبم از کسانی که میگویند چرا ما فقط پذیرنده شروط طرف مقابل شدهایم و آنها به تعهدات خود پایبند نیستند.
سوای بحث اثبات حسن نیت، ما داریم حال میگیریم و همین حالگیریهاست که دل ملت را خنک میکند حتی بیشتر از کاهش قیمت و افزایش ارزش پول ملی چون اصولاً ملت ما ملت حالگیری است. مثلاً طرف پولش را خورده و مالباخته میگوید «یک پدری از او در بیاورم». پس توافق با آژانس هم عقلانی است و هم بر مبنای ذات ملی ما. لطفاً نق نزنند آنان که ملت را به این حال و روز انداختهاند.
مشاوره پیامکی دکتر زونکن عنابی
رقیب جدی بایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدن!
محمدرضا رضایی
با سلام خدمت شما مخاطبان گرامی، من دکتر زونکن عنابی هستم، فارغالتحصیل رشته «دو روز انگاری دنیا» از دانشگاه lmnop؛ در خدمتتون هستم با بخش مشاوره پیامکی.
عزیزی پیامک زدن گفتن، من سردبیر یه روزنامهام، ۶ سال پیش یه تیتر زدیم که گندش در اومد و معلوم شد دروغه، تا همین الان دارن ایستگاهمونو میگیرن، چه کنیم؟
به نظرم خودتو خیلی چیز نکن، حالا یه تیتر زدی دیگه، اونقد از این سوتیا تو فضای رسانهای هست که هیچکس یادش نمیمونه؛ دیگه کمکم باید بری تو اجتماع و ترستو بزاری کنار. من خودم روزی ده بار سوتی میدم، عین خیالمم نیست.
همون دوستمون دوباره پیامک زدن و گفتن، نه آخه این یه جوری گندش در اومد که هیچکس فراموش نکرده، اصلاً هر سال براش جشنواره طنزنویسی راه میندازن، میشیم سوژه خنده مردم. دستم به دامنت یه کاری بکن.
من دامن ندارم، شلوار میپوشم هار هار هار… نه حالا جدا از شوخی مگه چه تیتری زدی که براش جشنواره طنز برگزار میکنن؟ دیگه سوتی تو از باد معده بایدن بین کلی از مقامات کشورها که بدتر نیست. شاید توهم زدی.
بازم پیامک زدن گفتن، امضای کری تضمین است.
یعنی چی؟ متوجه نمیشم، وسط این بحث امضای کری چی میگه؟… آها این همون تیتریه که زدی؟ داداش دمت گرم من خودم هر وقت یه گندی میزنم که فکر میکنم آبروم رفته، بعد یاد تو میافتم و میبینم وضعم از تو خیلی بهتره، کاملاً آروم میگیرم. واقعاً تیتر تاریخی زدیها! الان که فکر میکنم میبینم این کار تو همسطح اون کار بایدنه.
مخاطب سیریشمون بازم پیامک زده و گفته، حالا ما یه خبطی کردیم، بگو چکار کنیم بشوره ببره؟
ببین راه که زیاده، مثلاً میتونی یه سوتی خیلی بزرگتر بدی که واسه اون ایستگاهتو بگیرن و قضیه امضای کری رو فراموش کنن. هرچند خیلی کار سختیه، نمیدونم رو این قضیه جواب میده یا نه؟! کلاً مورد شما خیلی خاص و استثنائیه. یه راه دیگهام اینه که یه مدت کلاً روزنامهرو تعطیل کنی، خودتم بری سراغ یه کاسبی دیگه، اینجوری شاید فراموش بشه که بازم بعید میدونم. ولی حداقل شاید تو کاسبی جدیدت موفق بشی و پول پارو کنی.
مخاطب دیگهای پیامک زدن و گفتن، دکتر من که خودم روی حساب امضای کری برجامو امضا کردم چهکار کنم؟ این راهحلات رو منم جواب میده؟
بهبه! آقا فکر نمیکردم شما هم مخاطب ستون ما باشی. معلومه بعد از مسئولیت کلاً خلوتیها! حقیقتش تو این موضوع اصلاً راهحل قطعی وجود نداره. به مخاطب قبلی هم گفتم، این موضوع خیلی خاصّه، بعیده به این زودیها فراموش بشه. ولی اگه آرومتون میکنه باید بگم شما تو این قضیه تنها نیستید. مثلاً اون آقاهه که تو جشن پیروزی شماها یه تیشرت با پرچم امریکا پوشیده بود و داشت قر میداد، یا اون بنده خدایی که یه دلار گرفته بود کنار هزار تومنی و به طور کلی همه کسایی که بابت برجام کیفور شده بودن، تو این مشکل با شما همدردن و تا تاریخ تاریخه، سوژه خنده ملت هستن.
بعدشم فعلاً این نسل شما رو ایستگاه میکنن ولی نسلهای بعدی که این روزا رو ندیدن چی؟ شما از الان باید کار کنید که نسلهای آینده قضیه رو اونطوری که شما میخواید بشنون و سوژه خندشون نشید. خب مشاوره پیامکی این هفته هم تموم شد. امیدواریم مخاطبینی که این مشکل رو دارن، استفاده کرده باشن، هرچند حل کردنش واقعاً سخته. امیدوارم بتونید با مشکلتون کنار بیاید، به امید دیدار.
چنــــــــــــــد میگیری زودتر بری؟
نوید ارتیانی
با سلام خدمت شما مخاطبین عزیز؛ امروز اومدیم به یکی از سفارتخونههایی که مردم برای مهاجرت یا سفر اینجا اومدن گزارشی رو تهیه کنیم. با ما همراه باشید.
- سلام
+ درود بر شما
- میبینم که جلو در سفارت منتظر اخذ ویزا و انجام کاراتون هستین درسته؟
+ بله همینطوره
- برای سفر تشریف میبرید یا مهاجرت؟
+ مهاجرت قربان
- دلیل شما از مهاجرت چیه؟
+ دیگه بدرد نمیخوره این دنیا! اصلا به استعدادهای آدم توجه نمیشه. تو این شرجی تو این گرما برو کار کن آخرشم هیچی به هیچی.
- البته الان که زمستونه؛ ولی میتونم شغلتون رو بپرسم؟
+ بنده در کار تولید، بسته بندی و فروش محصولات دارویی هستم.
- حیف نیست شما با این تخصص از کشور مهاجرت کنین؟ حالا دارویی که تولید میکنین چی هست و برای چه مواردی استفاده میشه؟
+ والا برای همه چی استفاده میشه. شما بگو برای چی استفاده نمیشه،
-برای چی استفاده نمیشه؟
+برای همه چی استفاده میشه دیگه. گفتم که!
- بله، خودتون تولید کننده هستین؟
+ خودم که نه، من فقط بسته بندی و فروش رو انجام میدم. تولیدش رو هم چهار تا خر دارم که متأسفانه یکیشون دچار مشکل گوارشی شده نمیتونه تولید کنه. فعلاً با سه تا دیگه در حال تولید هستم.
- موفق باشین!
+ مخلصیم
خب بریم سراغ نفر بعدی ببینیم دلیل سفر ایشون چیه.
- آقا سلام
+ بنده هم سلام میکنم خدمت شما و همه دستاندرکاران و همکاران خوبتون
- شما قصد مهاجرت از ایران رو دارین؟
+ خیر، بنده دارم آماده میشم برای پناهنده شدن
- چه جالب، چه نوع پناهندگی؟
+ ورزشی
- یعنی شما ورزشکار هستین؟ میتونم بپرسم توی چه زمینهای ورزش میکنین؟
+ من رشته تخصصی پرتاب رو با جدیت دارم دنبال میکنم.
- پرتاب چی؟ گوی، وزنه یا نیزه کدومش؟
+ تف
- بله؟
+ بنده در زمینه پرتاب آب دهان به شعاع 3.14 سانتیمتر مهارت دارم
- امیدوارم که مدال بگیرین! ممنون از شما
+ میشه از همینجا از بچه محلام تشکر کنم؟
- متأسفم وقت کمه، با اجازه
صامره حبیبی
پر سر و پر صداست سربازی
غیر چوب خداست سربازی
از ننرها خوشش نمیآید
عینهو زن باباست سربازی
بهترین بوش بوی جوراب است
چه، خوش آب و هواست سربازی
ساچمه، لای پلو کجا دیدی
مبتکر در غذاست سربازی
می زند ضدحال و میریزد
قیمه را توی ماست سربازی
هست استاد در کچل کردن
پس کلاسش کجاست سربازی
خشم مافوق خشم گودزیلاست
برتر از گودزیلاست سربازی
پادگان کاملاً قلمرو اوست
شبه فرمانرواست سربازی
روح سرباز را جلا بدهد
چون سوپر سنگ پاست سربازی
از پسرها پدر درآورده
بس که پر ماجراست سربازی
امیرحسن محمدپور
شاید شما هم با خواندن همین تیتر با خودتان فکر کرده باشید این دیگر چه ادعای احمقانهای است؟ راستش را بخواهید من هم موقعی که داشتم این تیتر را انتخاب میکردم به همین موضوع فکر کردم؛ اما دیدم واقعیتی بیش نیست و نمیشود کاریاش کرد! کافیست نگاهی از گذشته تا به حال بیندازید تا متوجه شوید چرا بشری که در غار زندگی میکرده شجاعتر، دلیرتر، نترستر، کلهخرتر، بیباکتر، بیپرواتر، دلاورتر... اووووه! حالا هی ما تعریف کنیم شما هم بخوانید و به به و چهچه بکنید! «بوده است» دیگر بالاخره. جمله را تمام کنید بروید بند بعدی!
اگر به لیست ترسها، یا همان فوبیاهایی که بشر امروزی گریبانش به آنها گیر است نگاهی بیندازید، متوجه میشوید بسیاری از آنها با پیدایش تکنولوژی و اختراعات مختلف پدیدار شدهاند. بهعنوان مثال: ترس از ارتفاع، ترس از بیرون رفتن از خانه، ترس از آینده، ترس از تاریکی، ترس از حشرات و حتی ترس از فضای باز.
وقتی بشر اولیه در غاری زندگی میکرده که طبقه همکف، یا به قول مشاورین محترم املاک پیلوت بوده؛ مسلماً نه ارتفاعی وجود داشته که از آن بترسد و نه دری بوده که از قفل شدنش هراس داشته باشد. همچنین روشنایی و تاریکی به شکل امروزی معنایی نداشته و تا آفتاب غروب میکرده، همه انسان اولیهها مثل بچه آدم میرفتند و سر وقت میخوابیدند. برای همین ترس از خاموش شدن چراغها، تاریکی، کابوسهای شبانه و کتک خوردن از مادر به خاطر خیس کردن رختخواب و... معنایی نداشته.
علاوه بر این در آن زمان هواپیمایی نبوده که ترس از پرواز اهمیت داشته باشد. یا برقی اختراع نشده بوده که برقگرفتگی ترسناک باشد. همینطور وقتی ماشین و خیابانی هم نبوده، قطعاً موقع رفت و آمد لازم نبود کسی مدام حواسش به چپ و راست باشد تا مبادا تصادف کند یا موتورسوارها داخل پیادهرو کورس بگذارند!
ترس از مار و سگ و حشرات هم که قطعاً شوخی بینمکی بوده؛ وقتی بشر اولیه روزی سه وعده سوسک بالدار و ملخ سبز با عصاره مار بوآ و سس سگ وحشی آفریقایی میخورده. مثل این است که شما از خورشت بادمجان یا نان پنیر سبزی بترسید! همینقدر مضحک! البته بعضیها از خورشت کرفس میترسند که به نظر من اصلاً هم منطقی نیست.
بنابراین شما هم حق میدهید که انسان هرچقدر پیشرفتهتر میشود، از چیزهایی که دور و برش به وجود آمده میترسد. مثلاً امروزه ما از لایک نشدن و آنفالو شدن و بلاک شدن میترسیم. رانندههای تاکسیهای اینترنتی از امتیازهای پایین میترسند. مسافران هواپیمایی که با 100درصد ظرفیت حرکت میکند از آلوده شدن به کرونا میترسند؛ و حتی مدیران هم از حیف و میل کردن بیتالمال و راه نیفتادن کار مردم میترسند.
مرور سال 2021/ بخش اول
یک سالِ ابرقدرتی
محمّدرضا رضایی
به بهانه شروع سال ۲۰۲۲ نگاهی میاندازیم به برخی اتفاقات مهم و بعضاً عجیب سال ۲۰۲۱.
شورش در امریکا:
همان اوایل سال بود که جمعی از مردم متمدّن و بافرهنگ امریکایی در حمایت از ترامپ که در انتخابات رأی نیاورده بود، به کنگره امریکا حمله کردند تا انتخابات آمریکا را ابطال کنند. مقامات امریکا نیز که به اندازه روشنفکران کشور ما به تمدّن و فرهنگ معترضین ایمان نداشتند، ارتش را برای دفاع از کنگره در ساختمان کنگره مستقر کردند. این وسط پنج نفر از معترضین هم عمداً خود را به گلولههای پلیس امریکا میزدند و میمردند تا وجهه امریکا را خراب کنند. خلاصه آن ایّام تمدّن و فرهنگ و دموکراسی در امریکا موج میزد!
سوال از شما؛ جواب از ما
میخ فولادی برای ستون B
محمدحسین صادقی
س: بوق توی ماشین به چه دردی میخوره؟
ج: برای ایجاد سر و صدا دم در بیمارستانها و بهم ریختن تمرکز رانندههای خانم کارایی داره.
س: بنده خدا میبینه دارم از کامیون سبقت میگیرم ولی بازم پشت سرم چراغ و بوق میزنه. چیکار کنم؟
ج: من که همیشه از میخ فولادی استفاده میکنم، شاید پونز هم برای تایرها و دیگه راه نرفتن ماشینش جواب باشه.
س: پلیس راه رو دیدیم چیکار کنیم؟
ج: ماشین رو با سرعت بزن توی دکل اصلی نگهبانی. ما که سعی میکنیم آروم و متین رد بشیم.
س: سوبله پارک کرده و راه رو بسته تازه میخواد یهو هم وارد خیابون بشه. چطوری ردش کنیم؟
ج: با برخورد مستقیم توی ستون B ماشینش. البته بعدش باید یه سری بری صافکاری برای کشیدن شاسیهای ماشین خودت.
س: لاین وسط رو گرفته و یه اتوبان رو بسته. چی باید بهش گفت؟
ج: اینجا ادب حرف اول رو میزنه. سعی کنین وقتی فحش به ذهنتون رسید ده ثانیه صبر کنین. ممکنه فحش بهتر و بدتری هم به ذهنتون برسه.