«ایران» برای اولین بار منتشر می کند
نامه محرمانه شهید فلاحی به امام خمینی(ره) درباره پایان جنگ
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
شهید ولیالله فلاحی تنها افسر عالیرتبه ارتش بود که در بدنه ارتش پس از انقلاب باقی ماند و با پذیرفتن پستهای حساس منشأ خدمات ارزشمند و شایان تقدیر شد. وی پس از پیروزی انقلاب ابتدا به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب شد و همچون فرماندهان میدانی درصحنه ناآرامیهای مناطق مختلف کشور حضوری مؤثر داشت.
یک ماه پس از پیروزی انقلاب در اسفند ماه ۱۳۵۷ بهدنبال یورش نیروهای احزاب جداییطلب به پادگانهای ارتش و ژاندارمری در مهاباد، سنندج، بانه، مریوان و دیگر شهرهای کردستان و محاصره آنها شهید فلاحی در جایگاه فرمانده نیروی زمینی ارتش با همراهی سه گردان از نیروهای لشکر یکم پیاده تهران رهسپار منطقه شد واز سقوط پادگان سنندج و گسترش نفوذ احزاب آشوب طلب به جنوب جلوگیری کرد. وی همزمان بهدلیل بینش نظامی و هوشیاری راهبردی این واقعیت را درک کرده بود که ممکن است احزاب مسلح از فرصتها برای بازسازی توان رزمی، عضوگیری دوباره در شهرها و تثبیت موقعیت خود در میان عشایر منطقه بهره گیرند. از همین رو، در تمام مدتی که آتشبس ناپایداری در این مناطق حکمفرما بود، نه تنها فعالیتهای احزاب مسلح، بلکه خیز پشتیبانی و لجستیکی عراق در مناطق مرزی را نیز زیر نظر داشت. با اوج گرفتن دوباره درگیریها در آغاز تابستان ۱۳۵۸، فلاحی بار دیگر در منطقه حاضر شد و فرماندهی یگانهای ارتش را به عهده گرفت.
شهید فلاحی با درجه سرتیپی در خردادماه سال ۵۹ بهعنوان جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش (فرمانده کل ارتش) منصوب شد.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با وجود نبود توان رزمی و عملیاتی در یگانهای آسیب دیده ارتش و نابسامانی شرایط سیاسی کشور، توانست در سال اول، دشمن را در غرب کشور «سرپل ذهاب، بازی دراز و میمک» متوقف کند و در خوزستان هم سعی بر زمینگیری و توقف دشمن داشت، هرچند مناطقی از غرب و جنوبغرب استان تحت اشغال عراق باقی ماند.تیمسار فلاحی در مقام ریاست ستاد ارتش گفته بود: «من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیهام میشناسم. با توجه به پیشروی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمینگیر شود که چنین شد. اکنون آرزو دارم که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانم.» با طراحی و اجرای پیروزمندانه عملیات ثامنالائمه و رفع حصر آبادان در مهر ۱۳۶۰ آرزوی تیمسار فلاحی برآورده شد و وضعیت راهبردی جنگ دگرگون و زمینه برای پیروزیهای بزرگ آینده فراهم آمد. اگرچه چند ساعت پس از پایان این عملیات و در راه بازگشت به مرکز، در سقوط هواپیما جان خود را از دست داد، ولی چنانکه خود او در وصیتنامهاش آورده بود «کارنامه» او برای همیشه در معرض قضاوت نسلهای متوالی «ملت و بویژه ارتش ایران» قرار خواهد داشت.
یکی از ویژگیهای شهید فلاحی شناخت وی از «سازمان ارتش» و چگونگی عملکرد آن بود. او به جهت گذراندن دورههای عالی نظامی و تجربه عملی کار در رکن یکم ارتش، نسبت به نقاط قوت و ضعف این سازمان و ویژگیها و روحیات افسران شناختی فراگیر داشت و با اتکا به همین آگاهیها توانست سازمان ارتش را در بحرانیترین شرایط نگه دارد و مدیریت کند. دیگر ویژگی او واقعنگری و برداشت ژرف و درستش نسبت به جستارهای راهبردی و نظامی و همچنین مسائل سیاسی و اجتماعی بود. ویژگی دیگر فلاحی باور به کاربردی کردن دانش نظامی در جریان طراحی راهبردها و تاکتیکهای جنگی بود. او نزدیک به ده سال از دوران خدمت خود را در مقام استاد و مدیر آموزش دورههای عالی فرماندهی و ستاد (دافوس) در دانشگاه جنگ گذراند، در شرایطی که بسیاری از تیمسارهای ارتش که ارشد او بهشمار میرفتند در کلاسهایش شرکت میکردند. برآیند این تجربه، بکارگیری دانش روز نظامی و بکارگیری نیروهای کاردان در ساماندهی مقاومت سرنوشتساز یک سال نخست جنگ بود.
در خرداد 1360 شهید فلاحی طی نامهای فوق محرمانه به امام خمینی(ره) ضمن تحلیل اوضاع و شرایط کشور با مقایسه توان رزمی ارتشهای طرفین با واقع بینی، سه راهکار پیش روی کشور را طرح و یک به یک معایب و محاسن هر یک را برمیشمرد. اصل این نامه که در مرکز اسناد ارتش بهعنوان سندی افتخارآفرین نگهداری میشود دربردارنده نکات قابل تأمل بسیاری میباشد. این نامه دو ماه قبل از شهادت این سرباز وطن و با توجه به شرایط سیاسی کشور که کشمکش دامنهداری میان بنی صدر رئیسجمهور وقت و نیروهای انقلاب به رهبری شهید رجایی وجود داشت، نوشته شده و از مضامین نامه میتوان به شرایط حاکم برکشور نیز پی برد. شهید فلاحی در نامه خود خطاب به امام(ره) نخست به تشریح مواضع ارتش میپردازد و آشکارا میگوید: «نیروهای مسلح کشور معتقد به ادامه جنگ با ارتش بعثی عراق بوده و در این راه حسینوار میجنگند و پیروزی را از آن خداوند و به امر خداوند میدانند.» وی با تأکید براهمیت حمایت و نقش آفرینی مردم در جنگ و زیانبار بودن و طولانی شدن زمان جنگ میافزاید: «در صورتی که نیروهای مسلح از پشتیبانی مادی و معنوی مردم ایران برخوردار شده و با مهمات، جنگ افزار و وسایل مورد نیاز تأمین شود، طول مدت جنگ کاهش یافته و شانس پیروزی افزایش مییابد؛ در صورتی که فراهم نشود زمان جنگ افزایش یافته و شانس پیروزی کاهش خواهد یافت.»
در هر حال نیروهای مسلح با همه توان خود تا آخرین نفر و امکانات میجنگند و فقط صلحی که شرافت، استقلال، تمامیت ارضی کشور و حیثیت نظام و مردم را تأمین کند ، صلحی شرافتمندانه میدانند.
شهید فلاحی در همین راستا از رهبر انقلاب تقاضا میکند نمایندگانی که از سازمانهای مختلف برای مذاکره میآیند، مستقیماً با یک مقام (ترجیحاً نخستوزیر) مذاکره و موضوع این مذاکرات در شورای عالی دفاع بررسی، سپس به عرض امام امت جهت تصمیمگیری و پاسخگویی به نمایندگان ارائه شود.
شهید فلاحی در این سند ضمن مقایسه توان ارتش جمهوری اسلامی با ارتش متجاوز عراق با واقع نمایی به وضوح امکانات رزمی دشمن نسبت به امکانات خودی را سه بر یک به نفع عراق برآورد میکند و بلافاصله به روحیه و توان نامحسوس رزمندگان اشاره کرده و بر برتری نیروهای خودی نسبت به نیروهای عراقی در این مورد تأکید میکند.
شهید فلاحی با پیش کشیدن موضوع اختلاف مسئولان کشور، آن را باعث تضعیف نیروهای مدافع وایجاد ناامنیهای داخلی برشمرده و نگرانی خود را از آن اعلام میکند.
در پایان به سه راهکار جهت پایان دادن به جنگ اشاره و به تفصیل راجع به آنها نکاتی را یادآور میشود.
راهکار اول:
ادامه جنگ با روش فعلی و حملات موضعی هرچند گاه یکبار با موفقیتهای محلی تا بیرون راندن کامل ارتش متجاوز دشمن از خاک میهن اسلامی
نکات منفی این راهکار:
1- مدت جنگ به طول میانجامد.
2- ناامنیهای داخلی افزایش مییابد.
3- مشکلات بسیاری به اقتصاد کشور تحمیل میشود.
4- رزمندگان فرسوده میشوند.
وی با مطلوب دانستن این روش برای ابرقدرتها که خواهان تضعیف توان رزمی طرفین است آن را زمینهسازی حضور ابرقدرتها در منطقه ارزیابی کرده و تصریح میکند که آنان تمایل به پیروزی قطعی نظامی هیچ یک از طرفین ندارند. به همین دلیل از واگذاری مهمات کافی و سلاحهای مؤثر که بتواند سرنوشت جنگ را به نفع یک طرف به پایان ببرد ممانعت مینمایند.
راهکار دوم:
ادامه جنگ با آهنگی سریع تر و ضربتیتر و تحصیل پیروزی نظامی قاطع. شهید فلاحی این راهکار را مورد نظر ارتش دانسته و محاسن آن را چنین برمیشمرد:
1- کاهش اختلافات داخلی و ایجاد وحدت بیشتر.
2- تغییر چهره سیاسی ایران در جهان بویژه خاورمیانه.
3- صدور طبیعی انقلاب اسلامی و تسهیل و تسریع در آن.
4- پایان یافتن انزوای سیاسی کشور.
5- کاهش یافتن دخالتهای آشکار و پنهان ابرقدرتها در سرنوشت منطقه.
6- کاهش ناامنیهای داخلی.
7- تضعیف و منزوی شدن گروههای مسلح جداییطلب و ضدانقلاب.
وی برای تحقق این راهکار تأمین سریع مهمات و سلاحهای مورد نیاز ارتش را ضروری میداند.همچنین به لزوم پایان دادن موضعگیریهای سیاسی مسئولان که منحصراً در توان شخص امام است تأکید مینماید. شهید فلاحی در این بخش از نامه خود، ضمن ارائه این راهکار مشارکت فعال مردم و همسویی نهادهای دولتی در شرایط جنگی را بسیار مؤثر دانسته و جلب و جذب این امکان را در توان شخص امام برمیشمرد.
راهکار سوم:
صلح به شیوهای که نمایندگان کشورهای غیرمتعهد پیشنهاد میکنند، یعنی عقب نشینی نیروهای متجاوز عراق از خاک کشورمان تا خط مرزی که نمایندگان کشورهای غیرمتعهد پیشنهاد میکنند. براین اساس حاشیهای از خاک هر دو کشور در مجاورت مرز غیرنظامی خواهد شد.
وی با برشمردن محاسن و معایب این راهکار چنین مینویسد.
محاسن:
1- پایان گرفتن موضعگیریهای سیاسی در داخل و ایجاد مرکزیت و تحکیم حکومت مردمی.
2- آغاز سازندگی با کاهش ناآرامیها.
3- بالا رفتن توان اقتصادی کشور و آغاز فعالیتها در جهت رفع خرابیهای ناشی از جنگ.
4- ایجاد شغل.
5- مقابله با تورم.
معایب:
1- انزوای انقلاب اسلامی.
2- احساس عدم پیروزی و نوعی شکست در مردم و نفرات ارتش.
3- احتمال بروز جنگهای بعدی بین دو کشور که موجب مسابقه تسلیحاتی خواهد شد.
یادکردی از مجاهدت های خاموش مهندس مهدی ورشابی، گنج پنهان مهندسیرزمی جنگ
جهاد درسایه گمنامی
نصرتالله محمودزاده
نویسنده
وقتی نهاد جهاد سازندگی با پیام امام خمینی(ره) در 27 خرداد 1358 وارد نهضت مبارزه با محرومیتزدایی در نقاط دوردست شد، جوانانی وارد سازندگی شدند که رفتارشان پیام اصلی انقلاب اسلامی را در این مناطق بارور کرد. بههمین دلیل اغلب این جوانان با شنیدن صدای شوم جنگی نابرابر، روستاها را رها کرده و وارد جبهه شدند.
مهدی ورشابی از جمله جوانانی بود که جهاد را از روستاهای چناران خراسان آغاز کرد، اما یکی از اولین افرادی بود که در آزادسازی سوسنگرد در آبان 59 سر درآورد. شناخت او از اسلام و انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی(ره) و تعبد به تشیع علوی، منجر شد که در برابر لشکرهای مجهز دشمن به سبک عاشورا وارد جنگ شده و مورد توجه افرادی چون طرحچی و رضوی، از بنیانگذاران مهندسی جنگ جهاد قرار گیرد.
اولین خاکریزهای جنگ در جبهه سوسنگرد توسط این تیم شکل گرفت و جوانه مهندسی از دل دود و باروت چشم عشاق را به نور مقاومت منور کرد. این هسته جهاد در کلیه جبههها فعال شد و استعداد ورشابی در سایه «پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد» در مسیر تعالی قرار گرفت. ورشابی و طرحچی در عملیات فرمانده کل قوا فرصت طلایی ورود به نبردی را پیدا کردند که توانستند در حین عملیات خاکریزی جلوتر از خط شکنان احداث نموده تا مورد توجه فرماندهان جنگ قرار گیرد.
او در این دوران، فرماندهی در سایه را تجربه میکرد تا وارد حریم بنیانگذاران مهندسی یعنی طرحچی، رضوی و ناجیان نشود. رعایت ادب در کوران جنگ در رأس امور قرار داشت و هنگامی این دوران ناشناخته او به اوج خود رسید که این دو فرمانده در 10 شهریور 1360 در ارتفاعات اللهاکبر اقدام به احداث خاکریزی نمودند که در غروب آن روز هنگام نماز مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت. طرحچی به شهادت رسید و ورشابی بشدت مجروح شد و او را وارد دنیای جدیدی نمود.
ورشابی اما با تنی مجروح وارد عملیات فتحالمبین شد. فرمانده قرارگاه فتح به او که فرماندهی عملیات مهندسی در این عملیات را بهعهده داشت، ابلاغ کرد که با احداث خاکریزهای موضعی مانع پیشروی تانکها شوند و وارد یک نبرد سخت بین تانکها و بولدوزرها شدند. این روش مهندسی در حین عملیات نیازمند فرماندهان شجاعی بود که ورشابی به کمک شهید منجمی و سیدآبادی حماسه نبرد تانک و بولدوزر را در این عملیات در تاریخ جنگ به ثبت رساند. او درحالی که شاهد اصابت گلوله به پیکر شهید منجمی بود، فریاد زد: «چرا باید این افراد گمنام بمانند؟ چرا تاریخ ما دچار چنین بلایی شده و فقط مظلومیت این افراد برجستگی تاریخ شده؟»
ورشابی همچنان مراحل فرماندهی را در سایه طی میکرد تا اینکه ناجیان در عملیات مسلم ابنعقیل به شهادت رسید و رضوی پس از عملیات خیبر به قرارگاه مهندسی خاتمالانبیا منتقل شد.
و بدینسان از سال 1362 نام ورشابی بهعنوان «فرمانده مهندسی جنگ جهاد جنوب» در جمع فرماندهان ارتش و سپاه مطرح گردید.
از طرفی، او در این مدت توانست در کوران عملیات با جهادگران گمنام ارتباط برقرار کرده و این تدبیر او منجر شد به اینکه فرماندهی در شب های عملیات به روش همراهی با سنگرسازان در خط مقدم شکل بگیرد. شاید همین ارتباطات بود که او بعد از جنگ هرگز نتوانست مسئولیتهای کشوری و لشکری را به رهایی از این همراهی با این جهادگران ترجیح دهد.
این نبوغ ورشابی بسرعت در گردانهای مهندسی پیاده شد و بهعنوان فرمانده «قرارگاه مهندسیرزمی کربلا» جایگاهی در جنگ پیدا کرد که محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، فرماندهی مهندسی آفند کل عملیات والفجر8 را به او واگذار نماید. این عملیات نقطه عطف مهندسی جهاد در امر بهکارگیری تحقیقات مهندسی و دستاوردهای دانش فنی جهادگران بهحساب میآید. جهاد با ترکیبی از نظام کلاسیک ارتش، تجربه موفق سپاه و اشتیاق سبک بسیج، در سازمان رزم مهندسی جهاد پاسخ داد و اگر ابتکارات عبور از اروند، جنگ آب در فاو و احداث خاکریزهای استراتژیک نبود، شاید هیچگاه در فاو مستقر نمیشدیم. حالا دیگر پل «خیبر» و «بعثت» در ردیف پلهای مطرح جنگهای قرن 20 قرار گرفته و بلوغ جهاد در مهندسی منجر به یک پیوند عمیق و دوستداشتنی بین جهادگران و فرماندهان ارتش و سپاه گردید.
انس و دوستی رضوی با ورشابی تا به حدی بود که کمتر افرادی باور میکردند یکی از این دو نفر در قرارگاه خاتم و دیگری در جهاد مسئولیت دارند و این پیوند عمیق عامل اصلی مقبولیت جهاد در قرارگاه خاتم شد. در واقع، رضوی در قلب ورشابی فرماندهی میکرد و این رمزو راز نانوشته پس از شهادت رضوی در سال 66 روی ارتفاعات جاسوسان هویدا شد.
حضور ورشابی و دیگر فرماندهان جهاد در جلسات مهم قرارگاه خاتمالانبیا به حدی رسید که مسئولیت مهندسی اغلب عملیاتها بهعهده جهاد قرار میگرفت و ورشابی در این میانه به یک فرمانده موفق در «میدان» در امر مهندسی رزمی تبدیل شد. او مقر تاکتیکی قرارگاه مرکزی جهاد را در قلب منطقه عملیاتی انتخاب میکرد تا در کلیه مراحل نبرد در کنار گردانهای مهندسی حضور داشته باشد. این ارتباط او در خطوط عملیاتی یکی از دلایل موفقیت ایشان در به کارگیری ابتکار عمل در اوقاتی بود که عملیات با مشکلات پیشبینی نشده مواجه میشد. گرهگشایی در شبهای عملیات یکی از نبوغ او بهحساب میآمد و اغلب فرماندهان سپاه و ارتش بارها از او در شرایط بحرانی استفاده کردند. رازداری و حفظ اسرار نظامی یکی از عواملی بود که فرماندهان جنگ از ماهها قبل از آغاز هر عملیات او را بهعنوان محرم در جریان قرار داده و مناطق را در پوششهای مختلف با احداث کیلومترها جاده، خاکریز، مقر توپخانه، سایت موشکی، بنههای عملیاتی و قرارگاه تاکتیکی مهیای امکان انجام عملیات میکرد.
در واقع، مهندسی جهاد از ماهها قبل از هر عملیات وارد کار مهندسی شده و با شروع عملیات در کلیه محورها نیازهای مهندسی یگانها را بهعهده میگرفت. بعد از اتمام عملیات کاری بس دشوار برای تثبیت مواضع فتح شده بهعهده مهندسی بود. ورشابی با شناختی که از استعداد و توانمندی گردانهای مهندسی داشت، در تقسیم کار و مدیریت آنها در مناطق مختلف از توان بالایی برخوردار بود.وسعت نیاز مهندسی در جبهه تا به حدی رسید که جهاد با 5 قرارگاه کربلا، نجف، حمزه، نوح و رمضان به استعداد 44 گردان مهندسی آماده ورود به چند عملیات همزمان در خوزستان، غرب و دریا شود. ورشابی سکان فرماندهی «قرارگاه مرکزی مهندسیرزمی» را بهعهده گرفت تا 5 قرارگاه را با ساختاری متحرک و پویا فرماندهی نماید. این سازمان رزم به آنها اجازه میداد علاوه بر مهندسی پدافند در کلیه جبههها، بهسرعت در مناطق جنوب، غرب، شمال غرب و خلیج فارس با استعداد قابل توجهی وارد عمل شوند. اوج این موفقیت در عملیات کربلای5 رخ داد که جهاد با استعداد 30 گردان مهندسی توانست طلسم دژها، آبگرفتگیهای شلمچه و شکستناپذیری گارد ریاست جمهوری و سپاه سوم عراق در شرق بصره را از حیز انتفاع ساقط نماید.تبلور نهایی فرماندهی ورشابی در شمال غرب ظهور یافت و مهندسی در کوهستان را بر قلههای بلند و صخرهای و درههای عمیق، در ردیف آثار ماندگار جنگ ثبت نمود.
وقتی قرارگاه خاتم برای انجام عملیات والفجر 10 در مریوان مستقر گردید، جادهای در دستور کار جهادگران قرار گرفت که
غیر ممکن به نظر میرسید و ورشابی تصمیم گرفت شخصاً مسیر جدیدی را از نزدیک بررسی نماید. او در سرمای سخت نیمهشب در اثر گرفتار شدن در برف و بوران به مرز شهادت رسید، اما بهطور معجزهآسایی نجات یافت.
شاید هنوز هم ارتشهای کلاسیک جهان باور نکنند که ارگانی با هدف محرومیتزدایی در نقاط محروم، به یک نظریه جدید مهندسی جنگ نوظهور رسیده باشد.
سرانجام، این جهادگر در سحرگاه هفتم آذر ماه 1400 در گمنامی و آرام به یاران شهید خود پیوست.
پایان جنگ، آغاز ورود ورشابی به جهاد اکبر بود و وفاداری به ارزشهای دفاع مقدس. او همچون شهید باکری زندگی پس از جنگ را سخت و نفسگیر پیشبینی کرده و علاوه بر تحمل درد و رنج عوارض جسمی و روحی جنگ طی 35 سال، بر موقعیتهای وسوسهانگیز غلبه کرد تا همراه و همنفس بازماندگان جنگ باقی مانده و در غم و شادی آنها را همراهی نماید.
ساماندهی تشکیلات و امکانات مهندسی جنگ جهاد در مسیر بازسازی و ورود به کارهای عمرانی ملی، یکی از اقدامات او بعد از جنگ بهحساب میآید که در قالب «مؤسسه جهاد نصر» سازماندهی شدند. یکی از افتخارات این مؤسسه انجام طرح ملی «احیای 550 هزار هکتار اراضی خوزستان و ایلام» بود.ورشابی مدتی مسئولیت «مؤسسه آب و خاک» وزارت جهاد سازندگی را بهعهده داشت، اما اصلیترین دغدغه ایشان رسیدگی به امور سنگرسازان بیسنگر و خانواده شهدا بود؛ کاری بس دشوار که احساس میکرد بایستی این عمل صالح را به نمایندگی از شهدای جهاد به بهترین وجه ممکن انجام دهد. بههمین دلیل او زندگی در گمنامی را پیشه کرد و از قبول مسئولیت گریزان بود. این دوران او در دنیایی پر از فرازونشیب گذشت که با منش مولایش امام علی(ع) در این راه قدم برداشته بود. اگر چه در این راه خیلی به او سخت گذشت، اما همچون شب های عملیات برایش چون عسل شیرین بود و دوران را با الهام از سوره فجر قرآن طی نمود و سرانجام رستگار شد.
یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه، ارْجِعِی إِلى رَبِّک راضِیه مَرْضِیه، فَادْخُلِی فِی عِبادِی، وادْخُلِی جَنَّتِی (فجر آیات 27-30)
تفسیر این آیات در هنگام وداع آخر در چهرهاش موج میزد.