فریدون جیرانی از اهمیت ثبت تاریخ شفاهی در سینما میگوید
چراغی روشن برای زوایای تاریخ سینما
نرگس عاشوری
خبرنگار
هر یک از دستاندرکاران سینما خاطرات و نکاتی دارند که میتواند روشنگر زوایای مختلف تاریخ سینما باشد. برای دستیابی به تاریخی مستند و کامل از سینمای کشورمان لازم است تمام آنچه در حافظه و خاطره دستاندرکاران سینما پنهان است، ضبط و ماندگار شود. موزه سینما به همین منظور و در راستای وظیفه خود برای نگهداری، ثبت و ضبط آثار و رویدادهای تاریخ سینمای ایران از اردیبهشت سال ۸۶ طرح تاریخ شفاهی سینمای ایران را اجرا کرد. با اجرای این طرح هنرمندان زیادی در فضای صمیمی و قابل اعتماد از خصوصیترین مسائل تا فنیترین امور کاریشان نکاتی را بیان کردند که اگر بازگو نمیشد، بخش زیادی از این خاطرات یا بخشی از تاریخ سینما زیر خاک میرفت. اجرای این پروژه مهم پس از چند سال وقفه بهتازگی دوباره در موزه سینما از سر گرفته شده است. ابوالحسن داوودی، فاطمه معتمدآریا، مهدی هاشمی، محمدمهدی عسگرپور، جمال ساداتیان، ابوالفضل پورعرب، کیومرث پوراحمد، افسانه بایگان، آزیتا حاجیان، فرهاد توحیدی، فریدون جیرانی، همایون اسعدیان، بهزاد فراهانی و... از جمله اهالی سینما هستند که در گفتوگوی ویدیویی درمورد پیچیدهترین تا آشکارترین رویدادهای سینمایی و زندگینامهشان صحبت کردهاند. بهتازگی نشر بخشهایی کوتاه و گزیده و مناسبتی از گفتوگوهای قدیمی این پروژه توسط موزه سینما به مناسبتهای مختلف از جمله زادروز یا درگذشت چهرههای شناخته شده نشان میدهد که هرکدام از این گفتوگوها تا چه میزان پتانسیل آن را دارد که به گنجینهای برای شناخت نسلهای بعدی و تکمیل پازل تاریخ سینما تبدیل شود.
فریدون جیرانی فیلمساز و منتقد سینما درباره اهمیت این اقدام و ثبت تاریخ شفاهی سینما به «ایران» میگوید: «تاریخ شفاهی سینما باید ثبت و نگهداری شود. موزه سینما جایگاه ثبت همین اسناد است. لازم است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت تاریخ شفاهی را جدی بگیرد و بودجه ویژهای برای آن اختصاص یابد. محدودیتی هم برای افراد مصاحبهشونده قائل نشود. چون قرار نیست این مصاحبهها منتشر شود بلکه هدف این است که آرشیو جامعی از تاریخ سینما در موزه سینما ایجاد شود.»
این فیلمساز با اشارهای گذرا به تاریخچه چندساله این پروژه میگوید: «از سالهای آغازین تأسیس موزه سینما منتقدان سینما از جمله جمال امید و بعدها زاون قوکاسیان، جواد طوسی، عباس بهارلو و... به دنبال ثبت تاریخ شفاهی سینما بودند. جمال امید با خیلیها رایزنی کرد. عدهای برای مصاحبه آمدند و برخی هم حاضر به گفتوگو نبودند. اگر اشتباه نکنم در این آرشیو مصاحبه محمدعلی فردین، ناصر ملکمطیعی، عباس شهابی و... وجود دارد. مصاحبه خیلی از چهرهها که دیگر در بین ما نیستند. حیف است افرادی که امروز هستند خاطراتشان را نقل نکنند و واگویههایشان از رویدادهای سینمایی و زندگیشان در موزه سینما ثبت نشود.»
جیرانی در ادامه به اهمیت دانش و اطلاعات فرد مصاحبهکننده برای بیرون کشیدن خاطراتی که در سینه دستاندرکاران سینما پنهان است و ثبت درست آنها تأکید میکند: «کسی که مقابل مصاحبهشونده مینشیند، باید اطلاعات جامعی داشته باشد تا بتواند حافظههایی را که دچار اشتباه میشوند به مسیر درست هدایت کند و اطلاعات اشتباه در تاریخ ثبت نشود.»
او در پاسخ به این سؤال که چه مؤلفههایی برای انتخاب چهرهها باید مدنظر قرار بگیرد، توضیح میدهد: «این مصاحبهها باید بدون حساسیت و اعمال محدودیت ضبط شوند چون قرار نیست منتشر شود بلکه هدف ثبت کامل تاریخ شفاهی و آرشیو آن در موزه سینما است. با تمام هنرمندانی که برای سینمای کشور کار کردهاند، چه آنهایی که خارج از کشور هستند و داخل کشور گفتوگو شود. منعی وجود نداشته باشد. باید زودتر سراغ افرادی رفت که ممکن است چند سال دیگر حافظهشان یاری نکند. چهرههایی در سینمای امروز داریم که خیلی مهم هستند و باید مصاحبه تمامعیار از آنها داشته باشیم. ابراهیم حاتمیکیا، مجید مجیدی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، کیانوش عیاری، جعفر پناهی و... لازم است خاطراتشان ثبت شود. این مصاحبهها، روایت زندگی اهالی سینما و تاریخ سینماست و قرار نیست منتشر شود. میتواند آرشیو گرانبهایی شود برای نسلهای آینده تا با مراجعه به موزه سینما متوجه شوند هنرمندان پیشین چه کار کردهاند و چطور کار کردهاند.»
جیرانی در عین حال تأکید میکند که لزوماً قرار نیست از قول مشاهیر و چهرهها تاریخ سینما ثبت شود بلکه با تمامی کسانی که بهنحوی در فعالیتهای متنوع تولید و نمایش سینما حضور داشتند باید مصاحبه شود: «کارگرهای صحنه و کارگران لابراتوار و دستیاران فیلمبردار زیادی داریم که با وجود سن بالا و تجربه زیاد هیچ گفتوگویی نداشتهاند. آنها حرفهای زیادی برای گفتن دارند. سیاهیلشگرهایی داریم که امروز دستفروشی میکنند و خاطرات درخشانی از فیلمها دارند.»
او در پایان تأکید میکند که گر چه مرگ خبر نمیکند اما اولویت باید با افرادی باشد که سن و سال بیشتری دارند؛ آدمهایی که سابقه بیشتری دارند و این سابقه میتواند بخشی از تاریخ سینما را روشن کند.
تاریخ یک تماشاخانه بر صحنه
محسن بوالحسنی
خبرنگار
تئاتر سعدی یکی از تماشاخانههای مهم تاریخ تئاتر ایران است که بیستماه بعد از آنکه نوشین از تئاتر فردوسی بیرون آمد، یعنی دقیقاً سال 1329 کار خود را آغاز کرد و به یکی از مهمترین پاتوقهای نمایش در ایران تبدیل شد. درباره این تماشاخانه و تأثیر عبدالحسین نوشین بر تئاتر ایران بسیار نوشتهاند و گفتهاند اما اینکه همه ماجراهای این تماشاخانه و تاریخش را کسی در قالب فیلم یا تئاتر بر پرده سینما یا صحنه تئاتر بیاورد؛ موضوعی است که کم به آن پرداخته شده است. از جمله معدود پرداختهای هنری به این تماشاخانه و داستان روزگارش، روایت نمایشی حسین کیانی از تئاتر سعدی است. کیانی اولینبار نمایش «تئاتر سعدی، تابستان سیودو» را در سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر و در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه برد و حالا علاقهمندان به تئاتر میتوانند این نمایش را در تیوال هم تماشا کنند. داستان به رویدادهای پشت صحنه و چگونگی تمرین یک گروه تئاتری در دوران زمامداری شاه برمیگردد و در واقع خود مکان تئاتر و اعضای گروه و طرز کارشان، موضوع نمایش است. این گروه تئاتری در متن داستان در حال خلاصه و دراماتیزه کردن نمایشنامه «باغ آلبالو» اثر «آنتوان چخوف» هستند و آن را تمرین میکنند. این خط اصلی داستان است که در بستر آن به طور همزمان تأثیرات حوادث تاریخی بر حیات تئاتر سعدی تأثیرگذار میشود و در نهایت توسط افراد شعبان بیمخ به آتش کشیده میشود. «تئاتر سعدی، تابستان سی و دو» اما روایت تلخی نیست و تلخیهای یک دوره تاریخی در بستری کمدی و بهصورت چندلایه بر پایه روابط این گروه و اتفاقاتی که در حین تمرین و... شکل میگیرد و همه آنها با حوادث سیاسی تلاقی پیدا میکند. بهعنوان مثال بخش اول نمایش که به عادات، گفتار و رفتار اعضای گروه مربوط میشود، یک کمدی مبتنی بر هرج و مرج با آمیزهای از کمدی رفتاری است و در وجه دوم زمانی که بازیگران در حال تمرین «باغ آلبالو» هستند به یک کمدی موزیکال تبدیل میشود. کارگردان در اثر خود، از لهجههای فارسی، ترکی، شمالی و حرکات و اشعار زورخانهای استفاده میکند. حسین کیانی نویسنده و کارگردان نمایش «تئاتر سعدی، تابستان سیودو» در واقع با پرداختن به موضوعات مرتبط به تئاتر سعدی و گروه نمایشی مورد نظر و البته تأکید بر تعارضات اجتماعی مردم تهران، جریان دکتر مصدق، حزب توده و سپس مسلط شدن کودتاچیان و دار و دسته شعبان بیمخ و هجوم آنان به تئاتر سعدی و آتش زدن این مکان، عملاً صفحاتی از تاریخ گذشته ایران را که صدها بار در روزنامهها، کتابها، تلویزیون، سینما و محافل گوناگون انعکاس یافته به خوانش و نمایش مجدد درمیآورد اینبار طرحی هنرمندانه و روایتی خلاقانه از آن ارائه میدهد.
تئاتر سعدی، تابستان سیودو
نویسنده و کارگردان: حسین کیانی
تام هنکس را با بازیهای عالیاش میشناسیم و فیلمهایی مانند «فارست گامپ» و «مسیر سبز» که همیشه تماشاگرش را غافلگیر کرده است. اما این بار هنکس شما را با قصههایش غافلگیر میکند. با مجموعه داستان «ماشین تحریر عجیب». او سالهاست داستان مینویسد و نوشتههایش در نیویورک تایمز و مجله نیویورکر منتشر مى شدند اما سال ۲۰۱۷ این مجموعه داستان به عنوان نخستین کتاب او منتشر شد و خیلی زود هم طرفدار پیدا کرد. «ماشین تحریر عجیب» ۱۷ داستان کوتاه دارد که به هم بی ربط هستند اما در هر داستان ماشین تحریری است که در نهایت و در اوج بیربطی خواننده احساس میکند داستانها را چون نخ تسبیح به هم مربوط کرده است. جالب است بدانید که ماشین تحریر وسیله مورد علاقه تام هنکس است و کلکسیونی از آنها دارد و نوشتن این مجموعه داستان با حضور ماشین تحریرها از همین علاقه سرچشمه گرفت.
قصههای «ماشین تحریر عجیب» در زمانهای مختلف اتفاق میافتد و هر کدام از آنها زندگی امریکاییها را در آن دوره بخوبی به تصویر میکشد. هنرمندی هنکس در روایت جزئیات و استفاده درست از آنها باعث شده داستانهایی جذاب بخوانید و از جزئیاتی که شاید به نظر زیاد باشند خسته نشوید.
قصههای «ماشین تحریر عجیب» ساده هستند و بدون پیچیدگی خاصی اما در عین حال جذابیت شخصیتها و آن نخ تسبیح دوست داشتنی پیچ و خمهایی به داستانها میدهد که میتوانید یک نفس کتاب را بخوانید و در نهایت با خودتان بگویید: هنکس نه تنها بازیگر خوبی است که داستان گوی ماهری هم هست.
ماشین تحریر عجیب
نویسنده: تام هنکس
مترجم: نیلوفر خوشزبان
نشر: نون
«رنگ فرح» به یاد خواننده نامدار شیرازی
ندا سیجانی
خبرنگار
«در به سماع آمده است از خبرآمدنت، خانه غزلخوان شده از زمزمه در زدنت...» شعری زیبا به سروده حسین منزوی که سالها قبل مهدی آذرسینا این تصنیف معروف را با صدای رضوی سروستانی در دستگاه سه گاه ساخت و از آثار مشهور این خواننده است و بیتردید این کار نام رضوی سروستانی را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت. از دیگر کارهای زیبا و شنیدنی این خواننده آلبوم «رنگ فَرح» است که در سبک موسیقی سنتی بوده و دارای 10 قطعه «آواز بیات اصفهان»، «صوفینامه»، «تکنوازی سه تار»، «رنگ فرح، دستگاه همایون»، «تکنوازی تمبک»، «تکنوازی کمانچه، مخالف سه گاه»، «آواز، مثنوی مخالف سه گاه»، «تکنوازی نی، دستگاه سه گاه»، «آواز، دستگاه سه گاه» و «گروهنوازی، مخالف سه گاه» است، اثری با حضور استادان و نوازندگانی چون جلال ذوالفنون، مرتضی اعیان، داریوش طلایی، داوود گنجهای، محمدعلی حدادیان، مارتا مانیزاده و جمشید شمیرانی و با اشعاری از حافظ شیرازی، سعدی و عطار نیشابوری که سال 1382 از سوی مؤسسه فرهنگی هنری ماهور منتشر شد و به علاقهمندان این سبک از موسیقی و صدای خوش الحان این خواننده شیرازی پیشنهاد میشود. سید نورالدین رضوی سروستانی آوازهخوان و ردیفدان، 21 فروردین ماه به سال 1314 در سروستان فارس متولد شد و از 20 سالگی نزد مشیرمعظم افشار در شیراز آموزش موسیقی را آغاز کرد و این علاقهمندی موجب شد برای ادامه این مسیر راهی تهران شود (1336) و از محضر استادان بزرگی همچون مرتضی محجوبی، احمد عبادی، رضا فروتن، سلیمان امیرقاسمی، علی اکبر شهنازی، اصغر بهاری و نورعلی خان برومند بهره ببرد و برای نخستین بار در سال 1337 صدای او از رادیو شیراز پخش گردید. رضوی سروستانی طی سالهای فعالیت هنریاش با هدف گسترش و شناساندن موسیقی اصیل ایرانی با گروههای موسیقی چون شیدا، سماعی، درویش و مولوی همکاری داشته که ماحصل آن برگزاری کنسرتهای متعدد با اساتید صاحبنامی همچون فرامرز پایور، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان است و تولید آثار فاخر موسیقی ایرانی همچون «عارف و شیدا» و تصنیف «بیا تازه نگار من» و «سلسله موی دوست». جالب است بدانید رضوی سروستانی سال 1355 از پادشاه بلژیک مدرک دکترای افتخاری موسیقی دریافت کرد. این خواننده تا اوایل دهه هفتاد در شیراز به تربیت شاگردان پرداخت و بعد از آن به تهران رفت و ضمن تدریس آواز، در برخی از مجامع هنری از جمله مرکز موسیقی وزارت ارشاد بهعنوان مشاور و کارشناس امور آواز و داور چند جشنواره به ارائه خدمت هنری پرداخت. صدیق تعریف و علیرضا قربانی، حسین علیشاپور و پوریا اخواص از جمله شناخته شدهترین شاگردان او به شمار میروند. این هنرمند 8 اردیبهشت سال 1379 چشم از جهان فروبست و در مراسم بزرگداشت او که در تالار وحدت برگزار شد، استاد محمدرضا شجریان دربارهاش سخن گفت و برایش آواز خواند.
رنگ فرح
رضوی سروستانی
ناشر ماهور
سال 1382
مریم شهبازی
خبرنگار
برای خواندن درباره آنچه در برههای بر سرزمینمان گذشته حتماً لازم نیست که ادبیات جنگ در زمره علاقهمندیهایمان باشد؛ همین که میدانیم ایران برای هشت سال صحنه نبرد بوده و دلاوری و رشادت زنان و مردان بسیاری را برخود دیده کافی است.
در این بین اگر قرار به انتخاب چند اثر باشد بد نیست که نوشتههای مجید قیصری را فراموش نکنیم. قیصری افزون بر اینکه سالهاست درباره جنگ مینویسد با داستانها و رمانهای خود نشان داده که بدون استناد به تحقیق و پژوهش سراغ این حوزه ادبی نمی رود.
بنابراین اگر پیشتر اثری از او نخواندهاید میتوانید با داستان بلند «ضیافت به صرف گلوله» شروع کنید، تازهترین نوشته این نویسنده که با همراهی انتشارات «کتاب کوچه» روانه کتابفروشیها شده است. داستان این کتاب به دوران بعد از جنگ تحمیلی بازمیگردد و ماجرای آن درباره شخصیتهایی است که طی حادثه ای ناچار به مرور و یادآوری خاطرات گذشته خود میشوند.
داستان از کارت دعوتهای ناشناسی شروع میشود که برای چند نفر ارسال میشود، آن هم در شرایطی که معلوم نیست میزبان کیست و خانه به چه کسی تعلق دارد. حتی دلیل این دعوت هم نامشخص است! با این حال دعوتشدگان به محل میهمانی میروند و آنجا با لکههای خون روبهرو میشوند.
ماجرای اصلی این کتاب که پیرامون خاطرات شخصیتها و شخصی به نام سرگرد بهزاد فرحان شکل گرفته حول همین لکههای خون شکل میگیرد و... همان طور که پیشتر هم درباره این کتاب گفته شده، مخاطب وقتی پای دیالوگهای «ضیافت به صرف گلوله» مینشیند و با شخصیتهای آن همراه میشود به یاد دردها و خاطرات جنگ میافتد و در این بین فرصتی برای آشنایی بیشتر با آدمهایی پیدا میکند که شاید برخی از ما آنان را فراموش کرده باشیم.
مجید قیصری
نشر کتاب کوچه