در صفحه سبک زندگی قرار است چیکار کنیم؟
بیاییم رنگی باشیم...!
سهیل سراییان
مسئول صفحه سبک زندگی
کمی قرمز، آبی، زرد و بنفش را بیایین همین جا بریزیم روی این صفحه و از زیباییهای رنگها در کنار همدیگر لذت ببریم. رنگها میتوانند انسانها را شاد کنند و به طور کلی روحیه آنها را تغییر دهند. همان طور که اگر شما رنگ زرد و قرمز و نارنجی ببینید، ممکنه اشتهایتان باز شود، اینجا در این صفحه قرار است شما حال و هوایتان تغییر کند. میخواهیم بیشتر به زندگی و خوب زندگی کردن بپردازیم. چیزی که این روزها همه ما از آن مقدار کمی را در زندگیمان تجربه میکنیم. بیاییم اینجا حرفهایی را بزنیم که همه ما دوست داریم بخوانیم و بشنویم.
اسم این صفحه، «سبک زندگی» که در نشریات خارجی به «Lifestyle» معروف است. هدف از ایجاد این صفحه پرداختن به مسائلی است که هرروزه با زندگی ما گره خوردهاند و در صفحات روزنامهها دیده نمیشوند. این روزها که تقریباً فضای سردی به جامعه حاکم شده، بیشتر از هر زمان دیگری رسانهها وظیفه تغییر در حال و هوای جامعه و مردم را دارند. به همین خاطر تصمیم گرفتیم تا با این صفحه برویم سراغ موضوعاتی که احتمالاً برای شما جذاب خواهند بود. موضوعاتی که میتواند به شما در گوشهای از این زندگیهای ماشینی شلوغ کمک کنند.
سبک زندگی میتواند به علایق، نظرات، رفتارها و جهتگیری رفتاری یک فرد، گروه یا فرهنگ اشاره کندوبه معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است. این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر، روانشناس اتریشی استفاده شد. سبک زندگی را فرهنگ آکسفورد، «راههای گوناگون زندگی فرد یا گروه» میداند. فرهنگ لانگ من، آن را «راه یا سبکی برای زیستن» میخواند. از نظر آسا برگر سبک زندگی، مد یا حالت زندگی فرد میباشد. در این صفحه میخواهیم درباره تمام این تعاریف که در فرهنگ ایران چگونه آمده، صحبت کنیم.
میخواهیم از امید و شادی بگوییم از اینکه چرا باید از خشم یا به قول امروزیها، بی اعصابی فرار کنیم. شما ممکن است ما را از تهران که دود گرفته یا از خوزستان که یک روز گرد و خاک دارد و روز دیگر سیل میآید یا از زاهدان یا از تبریز یا از سراسر ایران بخوانید، فرقی نمیکند کجا باشیم، قرار است مطالبی را منتشر کنیم که برای همه به دردبخور باشد. بیشتر میخواهیم اینجا به فکر خودمان باشیم. از این حرف بزنیم که الان باید چه لباسی بپوشیم، چه عطری بزنیم. یا اصلاً در دنیای رنگها ما دقیقاً چه رنگی برایمان مناسب است. اما لازمه تمام اینها اول این است که از این فضای خاکستری فاصله بگیریم. این صفحه گروه سنی خاصی ندارد، اما اگر شما این صفحه را بخوانید هم جوان میشوید، هم بهروز. از ویژگیهای دیگری که برای صفحه سبک زندگی در نظر گرفتهایم، این است که تا جایی که میتوانیم، سر شما را درد نیاوریم، کوتاه و مختصر و مصور حرف بزنیم.
سبک زندگی صرفاً یک تعریف یا یک ایدئولوژی خاص نیست. امروزه (lifestyle) به عنوان فرهنگ و نماد تمدنها و جوامع تلقی میشود. وقتی صحبت از چیستی و ماهیت سبک زندگی به میان میآید و شاخصهای تأثیرگذار آن را مورد بررسی قرار میدهیم، میبینیم که گسترهای از روابط و رفتارهای اجتماعی را دربر میگیرد و همینطور الگوهای معماری و شهرسازی توجه شما را جلب میکند و کم کم شاهد نفوذ آن در مصارف کالا، تغذیه، رسانه، مصارف فرهنگی، ارزشها و... هستیم. (Lifestyle) نوع آداب و شیوه زندگی شما را از هم تفکیک کرده و مشخص میکند که سبک زندگی شما مدرن به نظر میرسد یا سنتی و پیش پا افتاده است.
امروز اولین روز از زمستان است. زمستان برای همه یعنی برف و سرما. حالا اگر جایی زندگی میکنید که برف دارید، خب خوش بحالتان، ما اینجا در تهران فقط دود داریم و گاهی اوقات باران. حالا در زمستان چه لباسی بپوشیم؟ عطر مناسب زمستان چیست؟ چه ورزشهایی میتوانیم بکنیم؟ اینها را همه در همین صفحه سبک زندگی دربارهاش حرف میزنیم. ما برای اینکه بتوانیم از همه نقاط ایران بدانیم و شما از غذاهای شهرتان، فرهنگ، آداب و رسوم و هر چیز دیگری برای بقیه بگویید، نیاز داریم تا با ما همکاری کنید. این صفحه برای شماست تا بیایید واز مسائل مختلف زندگی، مشکلات و... برای بقیه بنویسید وعکس بفرستید.
ما امیدواریم تا کم کم بتوانیم برای شما خواندنی و جذاب باشیم. راههای مختلفی را برای ارتباط با این صفحه برای شما در نظر گرفتهایم. با ما در ارتباط باشید و مطالب رنگی خودتان را برای ما ارسال کنید. بیایید اینجا رنگی باشیم و رنگی حرف بزنیم.
داراییهایی بی قدر و قیمت از جنس شادی
آبتنی در حوضچه اکنون
لیدا ایاز
کودک بادکنک کوچکش را چنگ میزند و با نیش دندانی که به تازگی روی لثهاش جوانه زده گازریزی از بادکنک میگیرد. بادکنک میترکد و درحالی که از شوک ترکیدن بادکنک به گریه میافتد، شلیک خنده همه خانواده که روی زیلویی در چمنهای پارک نشستهاند به هوا میرود. زن جوان دستش را دراز میکند و گشنیزهایی را که سه هفته پیش در گلدان خانگی کاشته میچیند و با لبخندی آنها را در سبدی کنار پارچ و لیوان روی سفره ناهار میگذارد. دل همه اهل فامیل غنج رفته برای سرگل هندوانهای که پدر کنار کرسی شب یلدا با چاقویی از وسط آن را قاچ کرده اما اولین قاچ از سرگل چون شهد عسل هندوانه نصیب نوه ته تغاری خانواده میشود. پیرزن با همان دست های چروکین خود پماد ضد التهاب مفاصل را بر زانوهای پیرمرد میکشد و سعی میکند از گرمای تولید شده دستانش انرژی شفابخش را به بدن پیرمرد منتقل کند. اطراف ما مملو از لحظههایی است که از شادی بیپایان وجود ما پر شده، شادیهایی که به چشم نیامده و هیچ گاه در زمان شمارش داراییهایمان بهعنوان خوشبختی به حساب شان نیاوردیم به این دلیل که احساس شادی درست به چیزی متکی است که از درون ما نشأت میگیرد و هیچ گاه قابل شمارش نیست.
غلبه بر نا امیدی
سختی و غم و درد در این روزها چندان دور از ما نیست و کافی است دست دراز کنیم تا در هرگوشه از محیط اطرافمان بخشی از چیزی را که به رنج منتهی میشود، برداریم اما این عملکرد شاید آسانترین راه برای ادامه مسیر باشد. اما برای غلبه بر نا امیدی باید از آخرین ذرات نور کمک گرفت و برای بازتولید شور باید از کنار بیتفاوتی گذشت. ذرههای شادی در وجود ما به جایی تعلق دارند که هر لحظه برای شکوفا شدن نیازمند محرکاند. محرکهای اولیه زیادی در اطراف ما وجود دارد که در لحظه اتفاق میافتند. لحظه؛ نقطه اشتراک همه ماست همه ما که با داشتهها و نداشتههایمان روی یک خاک کنار هم زندگی میکنیم و خلق این لحظههاست که بی گمان ما را به شادی درونیمان وابسته نگاه داشته است و از جمع شدن همین شادیهای اندک است که بتدریج خورشید خوشبختیهای کوچک طلوع میکند.
شمردن خوشبختیهای کوچک
سعی کنید خوشبختیهای کوچک اطراف خودتان را بشمارید. آنها دقیقاً همان چیزهایی هستند که هر روز اتفاق می افتند، هر روز جلوی چشمان ما تکرار میشوند و هرکدام به تنهایی سرشار از لحظههایی هستند که به زندگیمان رنگ میدهند و مستحق آن هستند که بیشتر از طرف ما احساس شوند. تماشای یک رقص محلی و روستایی، عطسه کردن پس از بو کردن گلی که گردههایش به مجرای بینیمان نفوذ کرده، اولین گاز به همبرگر داغ لای نان باگت ترد و تازه وقت ناهار، سرمای اولین سوز زمستانی که 7صبح در مسیر رفتن به محل کار به صورتمان میخورد، آخرین ظرفی که کف رویش زیر شرشر آب تمیز میشود و روی آبچکان ظرفشویی قرار میگیرد، صندلی خالی که در شلوغی اتوبوس با پاهای تاول زده برایمان خالی میشود، خالی شدن ظرف آبی که برای گربه خیابانی گوشه دیوار همسایه گذاشتهایم، چایی که در شلوغی روز از غرفههای مترو خریدهایم وبرای سرد شدنش به شلوغی اطراف زل میزنیم، صدای پیامکی که حاوی خبری از یار است یا تماشای وزش بادی که در برگهای درخت کهنه توت ته کوچه میپیچد همه نمونههای عینی از آن زندگی است که به همین شادیهای لحظهای بند است.
نقش نگاهها
نگاهها بخش بزرگی از قضاوتهای ما را تشکیل میدهند بیایید به نگاههای پراکنده در اطرافمان دقت بیشتری کنیم. مثل نگاههای زیادی که در شلوغی اتوبوس و در میان مسافران نشسته و ایستاده رد و بدل میشود، نگاههایی که در پیاده روها و عبور از خیابانهای عریض و طویل بین عابران و رانندگان و سرنشینان خودروها تلاقی پیدا میکنند و حتی نگاه کارمندان همیشه ثابت ادارات و بانکها، آنها قاب عکاسی روزمره ما هستند. هرروز به آنها برخورد میکنیم اما پیدا کردن درخششی از جنس شادی در میان این مردمکها کار چندان آسانی نیست. یافتن شادی در این قابهای خسته تنها یک فرمول ساده دارد؛ آبتنی در حوضچه اکنون. این روزها باید بیشتر به خودمان یادآوری کنیم که حوضچه اکنون همیشه برای حضور ما آماده است. این یعنی احساسی که در لحظه حالا و اکنون ساخته میشود و از شادی لبریز است که نه جنگ، نه دلار، نه ظلم، نه فساد، نه دروغ، نه فحشا، نه حسادت، نه دشمنی و نه جنایت نمیتواند آن را بسازد. همه رازی که در احساس خوشبختی و نشاط حالا و اکنون نهفته است محتاج یک دم عمیق، چند لحظه توقف و یک بازدم سرشار از انرژی است.