ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام حسين عليه السلام :
شُكرُكَ لِنِعمَةٍ سالِفَةٍ يَقتَضى نِعمَةً آنِفَةً؛
شكر تو بر نعمت گذشته، زمينه ساز نعمت آينده است.
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص80
کیارستمی مرگاندیش نبود
آیدین آغداشلو/ نقاش: شاید زیباترین شکلی که من در کارهای کیارستمی دوست دارم صحنه آخر فیلم«طعم گیلاس» است. خیلیها آن را درک نمیکردند ولی خیلی صحنه واضحی بود و قصد بیان پیروزی زندگی بر مرگ را داشت. کیارستمی اصلاً انسان مرگاندیشی نبود.
بخشی از سخنان آیدین آغداشلو در نشست «در میان هنر و زندگی» در مرکز نبشی
کلیشه نگری و ساده خواستن
امیر حسین صدیق/ بازیگر: معمولاً وقتی نقش جدیدی را بازی میکنیم و مورد استقبال قرار میگیرد، بعد از آن باید سه یا چهار نقش مشابه را رد کنیم. این باعث تأسف است. من میتوانم این نقشهای تکراری را رد کنم اما شاید برخی نتوانند و مجبور باشند که آنها را بازی کنند. این کلیشه نگری و ساده خواستن است.
بخشی از گفتوگوی
امیر حسین صدیق با ایلنا
فرهنگ، قانونی برای زندگی
مظهر خالقی/ خواننده: امروز افتخار میکنم که در میان افرادی که سالها جست و جویشان میکردم قرار دارم. سالهاست صدایشان را در بیرون از شهر و دیارم میشنیدم. آوازه هنر کردها در بیرون از ایران هم شنیده میشود. فرهنگ، قوانینی است که انسانها خودشان درست کردهاند تا با هم زندگی کنند.
گزارش اختتامیه کنگره مشاهیر کُرد را در صفحه 6 بخوانید
در حاشیه تغییر و تحولات اخیر در سازمان سینمایی و انتخاب محمد مهدی طباطبایینژاد به عنوان معاون ارزشیابی و نظارت
ضرورت برداشت متوازن و منطقی از قانون
ابوالحسن داوودی
فیلمساز
به عنوان یک سینماگر انتظار زیادی از مدیریت جدید ندارم جز این که کار قانونیشان را انجام دهند و تحتالشعاع سلیقههای سیاسی جناحهای مختلف قرار نگیرند. جامعه سینمای ایران دورههای مختلفی را پشت سر گذاشته و در هر دوره بنا بر سلیقه سیاسی حاکم - چه سلیقه سیاسی آشکار دولت وقت و چه سلیقه پنهانی که ناشی از اعمال نفوذ گروههای مختلف قدرت در مدیریت فرهنگی و سینمایی است - شاهد رفتارهای متفاوتی بودهایم. چرا که برداشتها از قانون بعضاً متناقض بوده است. با آشنایی که از آقای طباطبایینژاد و داروغهزاده دارم تفاوت آشکاری در روش مدیریتی آنها پیشبینی نمیکنم و فعلاً زود است که قضاوت کنیم عملکرد مدیر جدید آیا به نفع سینماگران خواهد بود یا به نفع خواستههای جریان قدرتی که سهمخواهی ناعادلانه و انتظارات فراقانونی دارند؟
فارغ از مسأله مهمِ برداشت متوازن و منطقی از قانون، یکی از مهمترین معضلاتی که امروز گریبانگیر سینما شده، ساختار غلط اکران است. این عرصه که محل به ثمر رسیدن تمامی تلاش سینماگران است، ظاهراً دچار مشکلات عدیدهای شده که ناشی از اعمال قدرت سینماداران است. در این عرصه پیش از این تناسب نسبی وجود داشت. یعنی هم جریان تهیهکنندگی و کارگردانی مستقل نفوذ داشتند و هم جریان سرمایه و سینماداری اعم از دولتی و غیردولتی؛ اما امروز عرصه تهیهکنندگی و پخش و سینماداری با هم ترکیب شده و کسانی که در قدیم به عنوان سردمداران صنفی میتوانستند تعادلی در حقوق فیلمسازها رعایت کنند به جرگه سینمادارها و دفترپخشدارها پیوستهاند و مطابق منافع صرف سینماداری تصمیم میگیرند، بالطبع در این شرایط سینمای مستقل در خطر است. وقتی من که ظاهراً پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ساختهام در ساخت و پیشبینی اکران فیلم بعدیام دچار مشکل و مضیقه باشم خودتان حساب کنید بقیه چقدر ممکن است گرفتاری داشته باشند؟
مسأله مهم دیگری که در طول چند سال اخیر اتفاقاً و بعضاً به دست متولیان فرهنگی صنف و افراد صاحب فکر و اندیشه ایجاد شده و به سینما لطمه زده، گران شدن بی تناسب تولید است. گرانی سرسامآور عرصه تولید بخصوص در بخش دستمزد بازیگران بسیار فراوانتر از تورمی است که در جامعه داریم. همانطور که اشاره کردم من به عنوان سازنده پرفروشترین فیلم سینمای ایران بعد از ساخت و اکران «هزارپا» قصد داشتم فیلم نسبتاً پربازیگری بسازم اما به دلیل اعلام نرخهای عجیبی که به تبع سرمایههای بعضاً نامشروع در بعضی فیلمهای خاص که بیشتر به بازیگران پرداخت شده، دچار تردید شدم؛ آن هم در شرایطی که قویاً اعتقاد دارم این وظیفه سینماگر نیست که تشکیلات اطلاعاتی راه بیندازد و دستگاه فسادسنج هم ندارد تا پی ببرد که منشأ سرمایه فیلمش کجاست! کشف و جلوگیری از هر گونه فساد مالی قطعاً وظیفه مراجع ذیصلاح است، بنابراین هر سرمایهای حق ورود به سینما را دارد به شرط این که به شکل آشکار و مشهود و اعلام شده از مراجع قانونی ناشی از فساد نباشد و بالطبع در این شرایط هم متعهد به نظام کلی اقتصاد سینما باشد و هزینه تولید در سینما را به شکل سرسامآور بالا نبرد.
قطعاً این تفکر که یک مدیریت سینمایی معتقد باشد وظیفه او فرهنگی است و اقتصاد سینما به او ربطی ندارد و فقط بگیر و ببند و دستور و تحکم و ممیزی جزو وظایفش است، نه تنها پیشرفتی در ارتباط بدنه سینما با مدیریت ایجاد نمیکند بلکه شاهد پسرفت و ترویج بیشتر بیعدالتی و فساد اقتصادی بیشتر در سینما خواهیم بود.
فیلمساز
به عنوان یک سینماگر انتظار زیادی از مدیریت جدید ندارم جز این که کار قانونیشان را انجام دهند و تحتالشعاع سلیقههای سیاسی جناحهای مختلف قرار نگیرند. جامعه سینمای ایران دورههای مختلفی را پشت سر گذاشته و در هر دوره بنا بر سلیقه سیاسی حاکم - چه سلیقه سیاسی آشکار دولت وقت و چه سلیقه پنهانی که ناشی از اعمال نفوذ گروههای مختلف قدرت در مدیریت فرهنگی و سینمایی است - شاهد رفتارهای متفاوتی بودهایم. چرا که برداشتها از قانون بعضاً متناقض بوده است. با آشنایی که از آقای طباطبایینژاد و داروغهزاده دارم تفاوت آشکاری در روش مدیریتی آنها پیشبینی نمیکنم و فعلاً زود است که قضاوت کنیم عملکرد مدیر جدید آیا به نفع سینماگران خواهد بود یا به نفع خواستههای جریان قدرتی که سهمخواهی ناعادلانه و انتظارات فراقانونی دارند؟
فارغ از مسأله مهمِ برداشت متوازن و منطقی از قانون، یکی از مهمترین معضلاتی که امروز گریبانگیر سینما شده، ساختار غلط اکران است. این عرصه که محل به ثمر رسیدن تمامی تلاش سینماگران است، ظاهراً دچار مشکلات عدیدهای شده که ناشی از اعمال قدرت سینماداران است. در این عرصه پیش از این تناسب نسبی وجود داشت. یعنی هم جریان تهیهکنندگی و کارگردانی مستقل نفوذ داشتند و هم جریان سرمایه و سینماداری اعم از دولتی و غیردولتی؛ اما امروز عرصه تهیهکنندگی و پخش و سینماداری با هم ترکیب شده و کسانی که در قدیم به عنوان سردمداران صنفی میتوانستند تعادلی در حقوق فیلمسازها رعایت کنند به جرگه سینمادارها و دفترپخشدارها پیوستهاند و مطابق منافع صرف سینماداری تصمیم میگیرند، بالطبع در این شرایط سینمای مستقل در خطر است. وقتی من که ظاهراً پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ساختهام در ساخت و پیشبینی اکران فیلم بعدیام دچار مشکل و مضیقه باشم خودتان حساب کنید بقیه چقدر ممکن است گرفتاری داشته باشند؟
مسأله مهم دیگری که در طول چند سال اخیر اتفاقاً و بعضاً به دست متولیان فرهنگی صنف و افراد صاحب فکر و اندیشه ایجاد شده و به سینما لطمه زده، گران شدن بی تناسب تولید است. گرانی سرسامآور عرصه تولید بخصوص در بخش دستمزد بازیگران بسیار فراوانتر از تورمی است که در جامعه داریم. همانطور که اشاره کردم من به عنوان سازنده پرفروشترین فیلم سینمای ایران بعد از ساخت و اکران «هزارپا» قصد داشتم فیلم نسبتاً پربازیگری بسازم اما به دلیل اعلام نرخهای عجیبی که به تبع سرمایههای بعضاً نامشروع در بعضی فیلمهای خاص که بیشتر به بازیگران پرداخت شده، دچار تردید شدم؛ آن هم در شرایطی که قویاً اعتقاد دارم این وظیفه سینماگر نیست که تشکیلات اطلاعاتی راه بیندازد و دستگاه فسادسنج هم ندارد تا پی ببرد که منشأ سرمایه فیلمش کجاست! کشف و جلوگیری از هر گونه فساد مالی قطعاً وظیفه مراجع ذیصلاح است، بنابراین هر سرمایهای حق ورود به سینما را دارد به شرط این که به شکل آشکار و مشهود و اعلام شده از مراجع قانونی ناشی از فساد نباشد و بالطبع در این شرایط هم متعهد به نظام کلی اقتصاد سینما باشد و هزینه تولید در سینما را به شکل سرسامآور بالا نبرد.
قطعاً این تفکر که یک مدیریت سینمایی معتقد باشد وظیفه او فرهنگی است و اقتصاد سینما به او ربطی ندارد و فقط بگیر و ببند و دستور و تحکم و ممیزی جزو وظایفش است، نه تنها پیشرفتی در ارتباط بدنه سینما با مدیریت ایجاد نمیکند بلکه شاهد پسرفت و ترویج بیشتر بیعدالتی و فساد اقتصادی بیشتر در سینما خواهیم بود.
هنر بر درد بیدرمان دواست
جمال رحمتی
کارتونیست
چندی پیش که سیل آمد یک هنردرمانگر نامهای به رئیس جمهوری نوشت تا برای خوب شدن حال سیلزدگان از هنردرمانی استفاده شود. حالا هم گاهی اخبار گالریهایی به گوش میرسد که برای خوب شدن حال بیماران برگزار میشود. مثل نمایشگاه گروهی «بازتاب ها» که هفته گذشته در خانه هنرمندان ایران دایر شد.
هنر، ابزاری است برای کم کردن تنشها و اخبار تلخ دور و برمان. شکی نیست که هنر میتواند از این تلخیها بکاهد و لحظات بهتری را برای انسان رقم بزند، اما اینکه هنر بتواند بهعنوان درمانگر نقش درمان کامل را بر عهده بگیرد، طبیعتاً پاسخ منفی است. هنر یکی از ابزارهای درمان است که باعث میشود وقتی که ما دچار غم واندوه هستیم، توسط آن از موضوع ناخوشایندی که باعث ناراحتی ما شده است، دور شویم و همچنین توجهمان را به زیبایی معطوف میکند. یعنی نه تنها غمزدایی میکند بلکه ما را با زیبایی هم آشنا میکند.برای همین در بین هنرمندان کمتر اتفاق میافتد که جرم و جنایت کنند یا امر نکوهیدهای از آنها دیده شود. چون هنرمند با روح و روانش کار میکند و در نتیجه روان انسانها را با خلق اثرش صیقل میدهد. وقتی من بهعنوان هنرمند در یک گالری آثارم را به نمایش میگذارم همینکه فردی آثار مرا دنبال میکند و باز هم پیگیر آثار بعدی میشود یعنی با دیدن نمایشگاه حالش خوب میشود. این در هنرهای دیگر هم صدق میکند. وقتی با یک موزیک یا اثر موسیقایی از هنرمندی حالمان خوب میشود یا با دیدن یک فیلم یا تئاتر یا هر اثر هنری دیگری یا خواندن حتی شعر یا داستان. من وقتی یک کاریکاتور خلق میکنم، تا چند روز حالم خوب است.چون حس رضایتمندی به آدم میدهد. وقتی مردم هم آثار مرا میبینند همین حس به آنها دست میدهد چون بخش زیبایی شناسی مغز فعال میشود و در نتیجه حال خوشی به آدم دست میدهد.
کارتونیست
چندی پیش که سیل آمد یک هنردرمانگر نامهای به رئیس جمهوری نوشت تا برای خوب شدن حال سیلزدگان از هنردرمانی استفاده شود. حالا هم گاهی اخبار گالریهایی به گوش میرسد که برای خوب شدن حال بیماران برگزار میشود. مثل نمایشگاه گروهی «بازتاب ها» که هفته گذشته در خانه هنرمندان ایران دایر شد.
هنر، ابزاری است برای کم کردن تنشها و اخبار تلخ دور و برمان. شکی نیست که هنر میتواند از این تلخیها بکاهد و لحظات بهتری را برای انسان رقم بزند، اما اینکه هنر بتواند بهعنوان درمانگر نقش درمان کامل را بر عهده بگیرد، طبیعتاً پاسخ منفی است. هنر یکی از ابزارهای درمان است که باعث میشود وقتی که ما دچار غم واندوه هستیم، توسط آن از موضوع ناخوشایندی که باعث ناراحتی ما شده است، دور شویم و همچنین توجهمان را به زیبایی معطوف میکند. یعنی نه تنها غمزدایی میکند بلکه ما را با زیبایی هم آشنا میکند.برای همین در بین هنرمندان کمتر اتفاق میافتد که جرم و جنایت کنند یا امر نکوهیدهای از آنها دیده شود. چون هنرمند با روح و روانش کار میکند و در نتیجه روان انسانها را با خلق اثرش صیقل میدهد. وقتی من بهعنوان هنرمند در یک گالری آثارم را به نمایش میگذارم همینکه فردی آثار مرا دنبال میکند و باز هم پیگیر آثار بعدی میشود یعنی با دیدن نمایشگاه حالش خوب میشود. این در هنرهای دیگر هم صدق میکند. وقتی با یک موزیک یا اثر موسیقایی از هنرمندی حالمان خوب میشود یا با دیدن یک فیلم یا تئاتر یا هر اثر هنری دیگری یا خواندن حتی شعر یا داستان. من وقتی یک کاریکاتور خلق میکنم، تا چند روز حالم خوب است.چون حس رضایتمندی به آدم میدهد. وقتی مردم هم آثار مرا میبینند همین حس به آنها دست میدهد چون بخش زیبایی شناسی مغز فعال میشود و در نتیجه حال خوشی به آدم دست میدهد.
نوشتن بهعنوان یک حق عمومی
الهام فخاری
عضو شورای شهر تهران
دیروز روز قلم بود و هفته دوم تیرماه هم جشن تیرگان است و یادبود اسطوره میهن، آرش کمانگیر
در توضیح آمده است تیرگان یکی از جشنهای ایرانی در تیرروز از تیرماه برابر با ۱۳ تیر در گاهشماری ایرانی برگزار میشود. این جشن در گرامیداشت تیشتر (ستاره بارانآور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام میپذیرد. در تاریخ کهن تیرگان روز کمانکشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه»، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده است. سه مفهوم سترگ و نامهای بزرگ آرش و دماوند و قلم با زادروز داستاننویسان اثرگذار تیرماهی، هماهنگ برای یادآوری اهمیت نوشتن، داستان، ادبیات و روایت هستند.
گرچه در تمدنهای کهن نوشتن کارویژهای در زیر چتر نهاد قدرت بود، اما در سدههای میانی به منزله کنش آزادیبخش تعریف شد. نوشتن در سایه نهاد قدرت در دوران کهن، که سراسر شرح فتوحات و منزلت و ابهت بود، در سدههای تحول به روشی برای دستیابی به برابری تعالی تبدیل شد. نویسنده نه آن کاتب گوش به فرمان، که پرندهای مشتاق پرواز شد و نوشتن به عنوان بخشی از سواد لازم و حق عمومی گسترش یافت. نوشتن و خواندن پنجرهای پیش روی مردمان گشود و روشنایی آگاهی «پرسش» و آفرینش را به پیش برد. داستانهای آرزویی، تجربههای زیسته، روایت سرگذشتهای مردمان معمولی و واژهها به آدمی هزاران بار زندگی در یک زمان را پیشکش کردهاند.
نوشتنِ نویسنده به طبقهای جان داد و این بخش از جامعه را به فراز بامهای جهان برد تا فراتر از اکنون و دورتر از امروز را بدانند، خیال کنند و بنویسند. نویسنده با قلم، کاری همچون آرش و کمانش انجام داد. چنان که آرش کمانگیر جان بر سر این حماسه نهاد، نویسندگان ایران هم با قلم خویش حماسه آفریدهاند. داستانها روایتهای مگو را از تاریکی به درآوردند. از شادیها و دلزدگیها نوشتند، و جهان پیش روی شهروندان راستین پیش رو آمد.
گناه توست اگر وقتی بنالد ناشکیبایی
ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید
قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی
دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید
«سعدی»
عضو شورای شهر تهران
دیروز روز قلم بود و هفته دوم تیرماه هم جشن تیرگان است و یادبود اسطوره میهن، آرش کمانگیر
در توضیح آمده است تیرگان یکی از جشنهای ایرانی در تیرروز از تیرماه برابر با ۱۳ تیر در گاهشماری ایرانی برگزار میشود. این جشن در گرامیداشت تیشتر (ستاره بارانآور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام میپذیرد. در تاریخ کهن تیرگان روز کمانکشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه»، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده است. سه مفهوم سترگ و نامهای بزرگ آرش و دماوند و قلم با زادروز داستاننویسان اثرگذار تیرماهی، هماهنگ برای یادآوری اهمیت نوشتن، داستان، ادبیات و روایت هستند.
گرچه در تمدنهای کهن نوشتن کارویژهای در زیر چتر نهاد قدرت بود، اما در سدههای میانی به منزله کنش آزادیبخش تعریف شد. نوشتن در سایه نهاد قدرت در دوران کهن، که سراسر شرح فتوحات و منزلت و ابهت بود، در سدههای تحول به روشی برای دستیابی به برابری تعالی تبدیل شد. نویسنده نه آن کاتب گوش به فرمان، که پرندهای مشتاق پرواز شد و نوشتن به عنوان بخشی از سواد لازم و حق عمومی گسترش یافت. نوشتن و خواندن پنجرهای پیش روی مردمان گشود و روشنایی آگاهی «پرسش» و آفرینش را به پیش برد. داستانهای آرزویی، تجربههای زیسته، روایت سرگذشتهای مردمان معمولی و واژهها به آدمی هزاران بار زندگی در یک زمان را پیشکش کردهاند.
نوشتنِ نویسنده به طبقهای جان داد و این بخش از جامعه را به فراز بامهای جهان برد تا فراتر از اکنون و دورتر از امروز را بدانند، خیال کنند و بنویسند. نویسنده با قلم، کاری همچون آرش و کمانش انجام داد. چنان که آرش کمانگیر جان بر سر این حماسه نهاد، نویسندگان ایران هم با قلم خویش حماسه آفریدهاند. داستانها روایتهای مگو را از تاریکی به درآوردند. از شادیها و دلزدگیها نوشتند، و جهان پیش روی شهروندان راستین پیش رو آمد.
گناه توست اگر وقتی بنالد ناشکیبایی
ندانستی که چون آتش دراندازی دخان آید
قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی
دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید
«سعدی»
شرجی، گرما، فقر و صادق چوبک
الهام فلاح
داستاننویس
خالق «تنگسیر» و «سنگصبور» که 14 تیر ۱۲۹۵ در بوشهر به دنیا آمده بود 13 تیر ۱۳۷۷ در برکلی امریکا درگذشت.
باید تجربه زیست جنوب را داشته باشید تا بدانید وقتی از قلم طبیعتگرای «صادق چوبک» حرف میزنیم یعنی چه؟ باید شرجی و گرما و فقر و محرومیتهای دوری از مرکز را دیده باشید و جویهای کبرهبسته از لجن سبز و کپرهایی که مالامال از بوی عرق و مگس و تنگدستی است را دیده باشید. صادق چوبک پاگرفته بوشهر است و در مدارس خوزستان به فرزندان جنوب درس داده و بعدش به روال همه جوانان جنوب که غایت توانمندی و برآوردهشدن آرزوهایشان میشود رفتن در زمره شرکتیها، کارمند شرکت نفت شده و همه اینها را بیفزایید به تجربه زیست و تحصیل در اروپا و امریکا. اینگونه میشود که کسی ناتورالیستترین نویسنده عصر حاضر میشود وقتی از اسبی میگوید که در برف گیر کرده و کاسه زانویش شکسته و پیش چشم آدمها جان میکند یا از مرد تنگسیر که برای برگرداندن پولهایش تا ته سیاهی رفته یا عنتری که لوطیش میمیرد و بعد مرگ لوطی آزادی از زنجیر به هیچ کارش نمیآید. تاریکی و تلخی زخمهای عفونتکرده آدم های جنوب را در داستانهای چوبک بهتر از هرجای دیگری میشود یافت. چوبک شاید به جرأت از پیشگامان داستان کوتاه فارسی فنی باشد، نویسندهای که در باب فرهنگ و ادب و عادات کهن و کلاسیک مردم و مملکتاش هرگز دچار مماشات نبود. جالب است به انتخاب صادق چوبک در ترجمه آثار هم توجه کنید. میان اینهمه رمان و قصه، ترجمه آدمک چوبی یا همان پینوکیوی خودمان رهآورد چوبک از قبل دانستن زبان انگلیسی برای کودکان کشورش بود.
آدمکی چوبی که بیاختیار خود خلق شده تا تمام مراحل و مفاصل زندگی را با آزمونوخطا بیازماید و پیش رود و همه خوب میدانیم تلختر از کودکی پینوکیویی که برای رسیدن به آدمیت همهجور آزمونی را گذرانده بود، نداریم. صادق چوبک از آن دست نویسندگانی است که شاید به قدر کفایت مورد تأمل و تعمق قرار نگرفته باشد؛ آنهم وقتی همه کتابهایش را میشود توی بساط دستفروشان راسته انقلاب یافت. بیآنکه رسمی و با مجوز و کیفیتی درخور منتشر شده باشند.
عکس نوشت
همزمان با پایان تدوین جدیدترین فیلم رضا درمیشیان، فیلمساز جنجالی این سالهای سینمای ایران اولین عکس از این فیلم رونمایی شد. در این عکس فاطمه معتمدآریا در نقشی متفاوت نوزادی تازه به دنیا آمده را در آغوش گرفته است. درمیشیان «مجبوریم» را در نود جلسه فیلمبرداری کرده و ژاله علو، نگار جواهریان و پردیس احمدیه از دیگر بازیگران آن هستند. گفته میشود تازهترین فیلم درمیشیان یک درام شهری است که بخش عمدهای از آن در جنوب تهران فیلمبرداری شده است.
#کنکور
یگانه خدامی
پنجشنبه و جمعه کنکور سراسری برگزار شد و این باعث شد خیلیها این دو روز در صفحات شان درباره این آزمون بنویسند. بعضیها کنکوریها را نصیحت میکردند که زیاد مسأله را جدی نگیرند و بعد از کنکور به تلافی یک سال سختی که گذرانده اند خوش بگذرانند و بعضیها هم خاطرات شان را از کنکور دادن مینوشتند و البته تعدادی هم حال و هوای امروز حوزههای کنکور را هم با بقیه به اشتراک میگذاشتند.
هشتگ کنکور دیروز یکی از پرکاربردترین هشتگها در شبکههای اجتماعی و برای کاربران ایرانی بود: دندی: «من روز کنکورم تنها رفتم کنکور دادم. وقتی هم برگشتم مهمون داشتیم. مامانم گفت بدو لباساتو درآر سالاد شیرازی درست کن.»، از حال رفته: «اولین باری که کنکور دادم سال 83 بود و سه سال از ازدواجم گذشته بود. یادم نیست حوزه ام دقیقاً کجا بود فقط یادمه حدودای شمال تهران بود. کله صبح تنهایی آژانس گرفتم و وقتی رسیدم بدنم قفل شد. تا حالا اون همه پدر و مادر نگران و حامی و پولدار یه جا ندیده بودم.»، رضا کیانی: «کی این مضحکه کنکور جمع میشه؟»، شروین رمضانی: «9 سال قبل کنکور دادم و مطمئنم فردا اگر صاحب فرزند بشم اجازه میدم براساس سلیقه و علاقه خودش رشته تحصیلی رو انتخاب کنه و فراموش نکنه رشته تحصیلی مثل همسر انسانه. بیچاره کسی که رشته اش رو دوست نداره و صبح که بیدار میشه چهره ای میبینه که علاقه ای بهش نداره.»، بی رنگ و نشان: «خواهرم یه هفته است قرصهای فشارش دو برابر شده از استرس. خواهرزاده ام سه ماهه زیرنظر پزشک داروی ضد استرس میخوره. مرده شور کنکور رو ببرن.»، وداد: «چقدر دردناکه که چندتا تست مسخره آینده ما رو مشخص میکنه.»، نیما: «به زودی پروفایلها از «خانم دکتر آینده» به «موفق خواهم شد نه فوراً ولی حتماً» تغییر میکنه.»، سرباز کوچولو: «توی ایران کنکور هم جزو تفریحات حساب میشه برای خانواده ها. از 6 صبح بساط پیک نیک آوردن تو پیاده روها و هر قسمت سبز رنگی.»، ملیکا بید آبادی: «شبکه خبر داره لایو از حوزههای کنکور سراسری تصویر میذاره. کام آن.»، داداش کایکو: «7 سال پیش در چنین روزی یه جوونک سرخوش مسیر دانشگاه شریف تا میدون آزادی رو طی میکرد و خندههای مستانه اش از رهایی و آینده ای که پیش روشه عابرین رو شگفت زده میکرد. چی شد اون سرمستی؟ کجا رفت اون سرخوشی؟».
پنجشنبه و جمعه کنکور سراسری برگزار شد و این باعث شد خیلیها این دو روز در صفحات شان درباره این آزمون بنویسند. بعضیها کنکوریها را نصیحت میکردند که زیاد مسأله را جدی نگیرند و بعد از کنکور به تلافی یک سال سختی که گذرانده اند خوش بگذرانند و بعضیها هم خاطرات شان را از کنکور دادن مینوشتند و البته تعدادی هم حال و هوای امروز حوزههای کنکور را هم با بقیه به اشتراک میگذاشتند.
هشتگ کنکور دیروز یکی از پرکاربردترین هشتگها در شبکههای اجتماعی و برای کاربران ایرانی بود: دندی: «من روز کنکورم تنها رفتم کنکور دادم. وقتی هم برگشتم مهمون داشتیم. مامانم گفت بدو لباساتو درآر سالاد شیرازی درست کن.»، از حال رفته: «اولین باری که کنکور دادم سال 83 بود و سه سال از ازدواجم گذشته بود. یادم نیست حوزه ام دقیقاً کجا بود فقط یادمه حدودای شمال تهران بود. کله صبح تنهایی آژانس گرفتم و وقتی رسیدم بدنم قفل شد. تا حالا اون همه پدر و مادر نگران و حامی و پولدار یه جا ندیده بودم.»، رضا کیانی: «کی این مضحکه کنکور جمع میشه؟»، شروین رمضانی: «9 سال قبل کنکور دادم و مطمئنم فردا اگر صاحب فرزند بشم اجازه میدم براساس سلیقه و علاقه خودش رشته تحصیلی رو انتخاب کنه و فراموش نکنه رشته تحصیلی مثل همسر انسانه. بیچاره کسی که رشته اش رو دوست نداره و صبح که بیدار میشه چهره ای میبینه که علاقه ای بهش نداره.»، بی رنگ و نشان: «خواهرم یه هفته است قرصهای فشارش دو برابر شده از استرس. خواهرزاده ام سه ماهه زیرنظر پزشک داروی ضد استرس میخوره. مرده شور کنکور رو ببرن.»، وداد: «چقدر دردناکه که چندتا تست مسخره آینده ما رو مشخص میکنه.»، نیما: «به زودی پروفایلها از «خانم دکتر آینده» به «موفق خواهم شد نه فوراً ولی حتماً» تغییر میکنه.»، سرباز کوچولو: «توی ایران کنکور هم جزو تفریحات حساب میشه برای خانواده ها. از 6 صبح بساط پیک نیک آوردن تو پیاده روها و هر قسمت سبز رنگی.»، ملیکا بید آبادی: «شبکه خبر داره لایو از حوزههای کنکور سراسری تصویر میذاره. کام آن.»، داداش کایکو: «7 سال پیش در چنین روزی یه جوونک سرخوش مسیر دانشگاه شریف تا میدون آزادی رو طی میکرد و خندههای مستانه اش از رهایی و آینده ای که پیش روشه عابرین رو شگفت زده میکرد. چی شد اون سرمستی؟ کجا رفت اون سرخوشی؟».
دزدان دریایی
یگانه خدامی
توقیف نفتکش ایرانی از سوی دولت انگلیس دیروز هم بحث داغ شبکههای اجتماعی بود. کاربران زیادی از این کار خشمگین و ناراحت بودند و بعضیها هم برای مقابله راهکار پیشنهاد میدادند. انتشار عکسی از حضور نیروی دریایی انگلیس در نفتکش ایرانی هم بازتاب زیادی داشت. این واکنشها را به این خبر و این اقدام انگلیس بخوانید: آذر منصوری: «پرده اول: رسانه ملی در اقدامی تأمل برانگیز مسیر دور زدن تحریمها را به نمایش میگذارد. پرده دوم: بولتون جنگ طلب با پاک کردن صورت مسأله یکجانبه گرایی و تروریسم اقتصادی علیه ایران از توقیف نفتکش ما توسط انگلیس به عنوان جلوگیری از اقدام نامشروع ایران دفاع میکند.»، پوریا: «با چه جرأتی دارن رو نفتکش ایرانی یورتمه میرن؟»، لوسیفر: «این نفتکش که با میلیونها بشکه نفت گرفتنش الان پولش کجا میره؟»، هادی محمدی: «در سیاهه جنایات و اقدامات انگلیس علیه ایرانیان دزدی دریایی کم بود که آن هم با سرقت نفتکش ایرانی توسط نیروی دریایی ملکه انجام شد. جای یک اسکلت روی پرچم بریتانیای کبیر خالی است.»، سیاوش باستانی: «توقیف نفتکش حامل نفت ایران توسط نیروی دریایی بریتانیا در آبهای سرزمینی اسپانیا علیرغم به رسمیت نشناختن حضور بریتانیاییها در آن منطقه توسط اسپانیا اتفاق افتاده است. شدیداً برای بی لیاقتی دولت اسپانیا متأسف شدم.»، مالگوم ایگرگ: «منتظر چندتا نفتکش غنیمتی هستیم به همت بچههای سپاه.»، اردیبهشت: «حالا که انگلیس نفتکش ما رو توقیف کرده ما هم باید مسیر تنگه هرمز رو برای نفتکش هاش توقیف کنیم. این یعنی یه برخورد سیاسی و نظامی و اقتصادی تا دیگه فردی یا کشوری جرأت نکنه به ملت و کشور شیران و دلیران چنگ بندازه.»، اسنایپر: «ولی اینقدری که توقیف نفتکش ایرانی توسط انگلیس رفته رو مخم قطع رابطه جیبوتی با ایران رو مخم نرفت»، داودی: «قطعاً برنده جنگ نفتکشها غربیها نخواهند بود»، فرفره: «راستی از کشتی نفتکش همه گفتن ولی از خدمه کشتی چه خبر؟»، عظیم رحمان پور: «این هم از گستاخی و حضور نیروی دریایی انگلیس روی نفتکش توقیف شده ایرانی در تنگه جبل الطارق»، نکیسا: «کواکبیان: «توقیف نفتکش ایرانی خصومت غیرقانونی با ایران است.» مگه خصومت قانونی و غیرقانونی داره؟»، امین شایان: «توپ اتفاقاً الان توی زمین ماست. این ماییم که باید مقابله به مثل کنیم و حداقل یه کشتی شون رو توقیف کنیم. رفع توقیف نفتکش ایرانی حق مطلب رو ادا نمیکنه.»، محمد: «شهر که شلوغ میشه قورباغه هفت تیر کش میشه.».
توقیف نفتکش ایرانی از سوی دولت انگلیس دیروز هم بحث داغ شبکههای اجتماعی بود. کاربران زیادی از این کار خشمگین و ناراحت بودند و بعضیها هم برای مقابله راهکار پیشنهاد میدادند. انتشار عکسی از حضور نیروی دریایی انگلیس در نفتکش ایرانی هم بازتاب زیادی داشت. این واکنشها را به این خبر و این اقدام انگلیس بخوانید: آذر منصوری: «پرده اول: رسانه ملی در اقدامی تأمل برانگیز مسیر دور زدن تحریمها را به نمایش میگذارد. پرده دوم: بولتون جنگ طلب با پاک کردن صورت مسأله یکجانبه گرایی و تروریسم اقتصادی علیه ایران از توقیف نفتکش ما توسط انگلیس به عنوان جلوگیری از اقدام نامشروع ایران دفاع میکند.»، پوریا: «با چه جرأتی دارن رو نفتکش ایرانی یورتمه میرن؟»، لوسیفر: «این نفتکش که با میلیونها بشکه نفت گرفتنش الان پولش کجا میره؟»، هادی محمدی: «در سیاهه جنایات و اقدامات انگلیس علیه ایرانیان دزدی دریایی کم بود که آن هم با سرقت نفتکش ایرانی توسط نیروی دریایی ملکه انجام شد. جای یک اسکلت روی پرچم بریتانیای کبیر خالی است.»، سیاوش باستانی: «توقیف نفتکش حامل نفت ایران توسط نیروی دریایی بریتانیا در آبهای سرزمینی اسپانیا علیرغم به رسمیت نشناختن حضور بریتانیاییها در آن منطقه توسط اسپانیا اتفاق افتاده است. شدیداً برای بی لیاقتی دولت اسپانیا متأسف شدم.»، مالگوم ایگرگ: «منتظر چندتا نفتکش غنیمتی هستیم به همت بچههای سپاه.»، اردیبهشت: «حالا که انگلیس نفتکش ما رو توقیف کرده ما هم باید مسیر تنگه هرمز رو برای نفتکش هاش توقیف کنیم. این یعنی یه برخورد سیاسی و نظامی و اقتصادی تا دیگه فردی یا کشوری جرأت نکنه به ملت و کشور شیران و دلیران چنگ بندازه.»، اسنایپر: «ولی اینقدری که توقیف نفتکش ایرانی توسط انگلیس رفته رو مخم قطع رابطه جیبوتی با ایران رو مخم نرفت»، داودی: «قطعاً برنده جنگ نفتکشها غربیها نخواهند بود»، فرفره: «راستی از کشتی نفتکش همه گفتن ولی از خدمه کشتی چه خبر؟»، عظیم رحمان پور: «این هم از گستاخی و حضور نیروی دریایی انگلیس روی نفتکش توقیف شده ایرانی در تنگه جبل الطارق»، نکیسا: «کواکبیان: «توقیف نفتکش ایرانی خصومت غیرقانونی با ایران است.» مگه خصومت قانونی و غیرقانونی داره؟»، امین شایان: «توپ اتفاقاً الان توی زمین ماست. این ماییم که باید مقابله به مثل کنیم و حداقل یه کشتی شون رو توقیف کنیم. رفع توقیف نفتکش ایرانی حق مطلب رو ادا نمیکنه.»، محمد: «شهر که شلوغ میشه قورباغه هفت تیر کش میشه.».
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
کیارستمی مرگاندیش نبود
-
کلیشه نگری و ساده خواستن
-
فرهنگ، قانونی برای زندگی
-
ضرورت برداشت متوازن و منطقی از قانون
-
هنر بر درد بیدرمان دواست
-
نوشتن بهعنوان یک حق عمومی
-
شرجی، گرما، فقر و صادق چوبک
-
عکس نوشت
-
#کنکور
-
دزدان دریایی
اخبارایران آنلاین