کرونا و ظهور دولت بهداشت و معاینه
محمدرضا مرادی طادی
دکترای علوم سیاسی
بسیـــــــــــــــــــــاری از تــــــــاریخ نگاران اندیشه و فلسفه سیاسی بر این باورند که عموماً و غالباً تئوریهای سیاسی در واکنشی به مســــــــــائل و پروبلماتیکهای زمانه خودشان تولید و تدوین پیدا میکنند. بنابراین هرگونه درکی از نظامهای اندیشه و پارادایمهای فکر نیازمند فهم زمینه و زمانه تکوین آنها است. از همین رو، اینگونه رویکردها را تفسیرهای مبتنی بر زمینه یا زمینهگرا (contextual) مینامند. برای نمونه، درگیری فراگیر نیروهای داخلی در انگلستان و جنگ و شاه کشی و تنش بین جناحهای سیاسی مسألهای بود که در لویاتان هابز صورتبندی مفهومی خود را بازیافت: یک ماشین مصنوعی عظیم، خدایی میرا، که مانع از رجعت جامعه به آشوب وضع طبیعی میشود.
حال میتوان پرسشِ «این فکرِ سیاسی در واکنش به کدام مسأله زمانهاش عرضه شده است؟» را وارونه کرد و پرسید «این مسأله میتواند مُوجد چگونه اندیشه سیاسی یا اجتماعی خاصی باشد؟» یکی از این گونه مسائل معاصر ما که بیتردید در اکنون و آینده میتواند برانگیزاننده ذهن اندیشمندان باشد و حتماً پاسخهای تئوریک متفاوتی را تولید خواهد کرد، همهگیری بیماری کرونا است که مسأله نسبت میان «بیماری» و «امرِ حکمرانی» را در پیشگاه متفکران میگشاید.
البته باید گفت که این موضوع بیسابقه نیست و برخی از دولت پژوهان تاریخچه تکوین دولت را با پدیده بیماریهای همهگیری مانند طاعون و وبا پیوند زدهاند و بر این باورند که قابله دولت مدرن نه جنگ بلکه بیماری بوده است. برای نمونه، آلبرتو توسکانو، در مقالهای درخشان، در بازخوانی آرای فلاسفه غربی در نسبت با دولت مدرن، نشان داده است تاریخنگاری که در اندیشه فوکو سه نسبت میان بیماری و سیاست وجود دارد که متمرکز بر جنون، جذام و طاعون است. اما این گذار «از سیاست جذام به سیاست طاعون» است که منجر به شکلگیری دولت مدرن میشود؛ چرا که سیاست جذام مبتنی بر «حبس بزرگ» است ولی سیاست طاعون «تربیت درست» (مراقبت و تنبیه، ص247) را میطلبد که چیزی نیست جز انضباط تن و تکنولوژیهای مراقبتی که ریزانگارانه و به انحای مختلف بر بدن اعمال میشوند تا آن را کنترل کند: «نگهبانان باید همواره در انتهای خیابانها حاضر میبودند، بازرسان محلات و مناطق باید دومرتبه در روز به نحوی وظیفه بازرسی خود را انجام میدادند که هیچ چیزی از آنچه در شهر رخ میدهد نتواند از چشمشان دور بماند. و هر چیزی که به این شکل مشاهده میشد میبایست بهطور دائمی از طریق این قسم معاینه بصری و همچنین با رونویسی از تمام اطلاعات به دست آمده در دفاتر بزرگ ثبت شود. در اینجا نه با حذف، که با قرنطینه سروکار داریم. مسأله نه دورکردن، بلکه برعکس مقررکردن، تثبیت و مشخص کردن مکان فرد، تعیین جایگاه، تعریف چگونگی حضورداشتن و نظارت بر این حضور است. نه طرد، بلکه ادغام. متوجه هستید که مسأله نوعی تقسیمبندی کلی بین دو نوع، یا دو گروه از جمعیت مردم هم نیست: آن که پاک است و آن که ناپاک، آن که جذام دارد و آن که ندارد. برعکسِ [سیاست جذام در مورد طاعون]، با نوعی تفاوتهای ریز بین افراد بیمار و غیربیمار سروکار داریم، تفاوتهایی که پیوسته تحتنظر قرار دارند. مسأله فردیتبخشی است و متعاقباً تقسیم و تقسیمِ مجدد قدرت که تا ریزدانه فردیت امتداد مییابد.»
تاریخ تکوین دولت مدرن در ایران نیز که اغلب با توجه به تحولات نظامی نگاشته شده است (برای نمونه: تاریخنگاری سیدجواد طباطبایی که شکست ایران از روسیه را عامل ایجاد یک ترومای روحی-روانی بهنام «وهن بزرگ» میداند که منجر به شکلگیری بحران در ناخودآگاه ملی ما و آغاز تکانههای پیشامشروطه شده است) میتواند در نسبت میان بیماری و تکوین حکمرانی بازخوانی شود. امیرارسلان افخمی، در کتاب تحسین شده «شیوع مدرن: امپریالیسم و سلامت عمومی در ایران عصر وبا» با همین روش شناسی کوشیده است نگاهی متفاوت به تاریخ دولت در ایران معاصر داشته باشد.
کتاب از یک سو نسبت شیوع بیماری و ساختاریابی نهاد دولت را بررسی میکند و از سویی دیگر نشان میدهد که چگونه در میانه همین بلایای طبیعی امپریالیسم بریتانیا و روسیه اغلب به اِعمال اقتدار بر ایستگاههای قرنطینه و مداخلات بهداشتی تحمیلی میپرداختند؛ فعالیتهایی که به پیشبرد اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی آنها در منطقه منتهی میشد اما به قیمت از دست رفتن سلامت عمومی ایرانیان.
توجه به مؤلفه برسازنده بیماری در تاریخ تحولات تکوین دولت مدرن، محمد توکلی طرقی را بر آن داشته است تا از «تجدد بهداشتی» سخن بگوید. پژوهشهای توکلی نشان داده است که گفتمان مشروطیت و نگرش آن به ایران و تاریخ، شباهت بسیاری به تشریح و درمان پزشکی دارد و مفاهیمی چون «بحران»، «انقلاب» و «اختناق» در اصل مفاهیم عاریتی از علم پزشکی بـودهاند. یعنی آن که «تاریخ مفهومی (conceptual history)» عصر مشروطه را لاجرم باید با عطف توجه به تحولات طبی نگاشت و نه آن که صرفاً تختهبند پیش انگارههای سیاسی بود.
چگونگی پزشکیشدن گفتمان سیاسی و «تشریح [یا آناتومی] تاریخ» توجه این محقق را به اشاعه بیماریهای مسری در آستانه انقلاب مشروطیت جلب کرده است. به باور توکلی طرقی، تجدد دولتی در دوره قاجار در اصل کوششی برای پیشگیری از بـیماریهای مـسری همچون وبا بوده است که در واگیری و کشتن، تبعیضی بین خاص و عام و شاه و گدا قائل نمیشده است. از آن جهت که در آن دوره «عفونت هوا» را علت اصلی بیماریهایی همچون وبا میپنداشتهاند، دولت مجبور شده که به جاروبی معابر و گـردآوری خـاکروبه، ساختن مستراحهای عمومی و پرکردن گودها و خندقها بپردازد که در فصل بارندگی به گنداب تبدیل میشدهاند. بدینسان رفع عفونت هوا شکلگیری «نظام جدید»ی را در پی داشته که به «تعمیم دولت» و توسعه و بهسازی حریم عمومی و پیشبرد «منافع عامه» و «حفظ الصـحه عـمومی» انجامیده است و تبعات ساختاری – همچون تکوین دولت مدرن – و مفهومی – همچون مفاهیم بحران و اختناق – را با خودش همراه داشته است.
حال وقتی نگاهمان را از تاریخ سپری شده بر میداریم و به اکنون و آینده میاندازیم، از شباهت میان پدیدارها نه تنها در شگفت میشویم بلکه وسوسه بر اینکه باید منتظر ظهور ساختارهایی باشیم که بایستی دائماً نسبت به «سلامت و بهداشت» شهروندان نظارت و معاینه داشته باشند و آنها را کنترل کنند.
کرونا تالی نحس بیماریهایی همچون طاعون و وبا است و شاید طلیعهدار بیماریهای دیگری که از پی دخالتهای فاجعهبار بشریت در نظام طبیعت در انتظار آدمی باشد. همهگیری کرونا نشان داد که نسبت دقیق و معناداری میان سلامت و حکمرانی نیک (good governance) وجود دارد و نه تنها سازوکارهای دخالت و نظارت و معاینه در نهایت میتواند منجر به شکلگیری رویهها و قواعدی شود که بیش از پیش به زندگی شهروندان انضباط میدهد بلکه خودِ این اجبار و تحمیل نیز فی نفسه میتواند تبدیل به خواستی عمومی و مطالبهای همگانی شود، کما اینکه در همین دوره کرونا بسیاری از گروههای اجتماعی در جوامع مختلف از اینکه چرا دولتها اقدام به اِعمال تام و تمام قرنطینه سراسری نمیکنند گلایهمند بودند. یعنی در واقع برای «حق سلامت» خواهان منع و تحدید «حق آزادی تردد» بودند که میتواند در ساحت نظری یک پارادوکس باشد.
بدیهی است که نسبت میان حکمرانی خوب و بیماریای مانند کرونا اگر در یک بعد ناظر بر کنترل و قرنطینه باشد (کاهش دامنه شیوع بیماری)، در بعدی دیگر ناظر بر مطالبه درمان نیز هست و دولت را در برابر مطالبات مرتبط با نظام درمانی قرار میدهد که اصلیترین آنها تولید و تأمین «واکسن» است. پس میتوان گفت که «واکسن» اکنون در تقاطع بردارهای متعددی همچون تکوین دولت، حکمرانی نیک، تعارض حقها، مطالبات اجتماعی، کنترل و انضباط قرار گرفته است و منظومهای از دلالتها را با خود حمل میکند.
از همین رو هیچ بعید نیست که در انتخابات پیش رو، واکسن یکی از جدیترین بازیگرهای جغرافیای منازعهای باشد که ریشه در تاریخِ نسبت میان بیماری و دولت دارد. اما، چه اینگونه باشد و چه نباشد، یقیناً نسبتی غیرقابل انکار میان بیماری و دولت وجود دارد که ما را بر آن میدارد نه تنها تاریخچه تکوین دولت را به مثابه یک «ساختار بهداشتی» مورد مطالعه قرار دهیم بلکه انتظار داشته باشیم در آینده نیز «سلامت» یکی از اصلیترین رانههای تکوین و تحول دولتها باشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه