بازار داغ تاکشوها در پلتفرمهای نمایشی
اتاق فکر تعطیل است
نرگس عاشوری خبرنگار / پس از سریالسازی برای پلتفرمهای آنلاین نمایشی، حالا بازار برنامههای گفتوگو محور هم گرم شده است. اقبال مخاطبان به «همرفیق» با اجرای شهاب حسینی، دیگر سامانههای نمایشی را هم ترغیب کرد تا با اتکا به چهرههای مطرح، سرگرمیسازی را با برنامههایی از این دست هم تجربه کنند. این روزها همزمان برنامه «منو بشناس» با اجرای فرزاد فرزین خواننده موسیقی پاپ از پلتفرمهای روبیکا و آیگپ در حال پخش است و به احتمال زیاد قرار است تا پایان فروردینماه برنامه گفتوگو محور فیلیمو هم با اجرای بهرام رادان آغاز شود. علاوه بر تاکشوها، مسابقات تلویزیونی هم به پلتفرمهای نمایشی کوچ کردهاند و رضا گلزار که با «برنده باش» به حوزه اجرای مسابقات تلویزیونی روی آورده بود، مسابقه «هفت خان» را در نماوا اجرا میکند. تولید تاکشوها در حالی در پلتفرمها رونق گرفته است که نظرات کارشناسان راجع به محتوای این برنامهها و کم و کیف گفتوگوها چندان مثبت نیست در حالی که پیش از این نمونههای موفق برنامههای گفتوگو محور در تلویزیون نشان داد که اقبال مخاطبان به این دست از برنامهها کمتر از سریالهای موفق تلویزیونی نیست. رضا درستکار منتقد سینما درباره سابقه تاکشوها و علت افول آن در تلویزیون به «ایران» میگوید: «پیش از این عقلانیت بیشتری در برنامهسازی تلویزیون حاکم بود و قدرت بیشتری در مدیریت تلویزیون وجود داشت چرا که افراد متخصصتر بودند و پای مسئولیتشان میایستادند. «صندلی داغ» برای چند دوره تکرار شد، برنامههای «شب شیشهای» و «مثلث» رضا رشیدپور یا «کوله پشتی» فرزاد حسنی از دیگر برنامههای موفق این دست بود. فضای گفتوگو شکل میگرفت، مجریها سرحال و قبراق بودند و اگر محدودیتی وجود داشت برگرفته از فشارهای اجتماعی و سیاسی بیرون از سازمان صداوسیما بود. تلویزیون محتاط بود تا همچون گفتوگوی فرزاد حسنی با فرمانده نیروی انتظامی تهران به ساختاری خارج از صداوسیما بدهکار نشود. با تغییر مدیریت کلی و میانی تلویزیون اما تخصص و تعهد ضعیف شد. مجریان متعهدتر انتخاب شدند. تعهد بد ترجمه شد. در حالی که تعهد یعنی تخصص و کسی که تخصص ندارد تعهد هم ندارد.»
او معتقد است دشمن اول تلویزیون، فضا و حصاری است که این رسانه برای خود ساخت و فضای اجتماعی بیرون تهدیدی برای آن محسوب نمیشود: «با فضایی که ایجاد شد هر برنامهسازی که گروه فکری قوی داشت کنار گذاشته شد یا مثل رضا رشیدپور به برنامهسازی خنثایی چون «سیم آخر» رسید. سطح تمام برنامههای سرگرمیساز تلویزیون از جمله «عصر جدید» احسان علیخانی نازل است. در سطح وسیعی از ابتذال تمام شبکههای تلویزیون دو سه مسابقه در حال پخش دارند و تنها خلاقیتشان برای جذب مخاطب به خدمت گرفتن بازیگران تلویزیون از جمله حمید گودرزی و پژمان بازغی و سام درخشانی و... است. این برنامهها صرفاً ساعت پخش تلویزیون را پر میکنند و آن چه که باید یعنی فرهنگ را پدید نمیآورند. کار بهجایی رسیده که رامبد جوان رقصنده میآورد و بهمن هاشمی میرقصد. عجیب این که در سیاست یک بام و دو هوا، وقتی میهمان برنامه از کلمه رقص استفاده میکند مجری را مجبور به عذرخواهی میکنند البته که ما مشکلی با رقص نداریم رقص یعنی انتظام اما آنچه در تلویزیون میبینیم لودگی محض است.»
این منتقد سینما البته کوچ تاکشوها به پلتفرمها را هم چندان موفق ارزیابی نمیکند و با انتقاد از سبک اجرای چهرهها در این برنامهها میگوید: «سرگرم کنندگی بد معنا شده. سینمای امریکا سرگرم کننده است اما نتیجه دارد. سرگرم کنندگی ما هیچ نتیجهای ندارد. آن چیزی که در پلتفرم بهعنوان تاک شو پخش میشود هیچ عایدی برای مخاطب ندارد. من چقدر بنشینم پای صحبت های هنرمندان مختلف تا بفهمم چه رنگی را دوست دارند ویا چه غدایی را میپسندند. فضای تمام گفتوگوها فاقد محتواست. برنامه روی چهرهها تکیه کرده و تنها جذابیت اولیه برای نسل جوان دیدن همین چهرههاست. درجه بالایی از خودشیفتگی در اجرای اغلب آنها دیده میشود، بدون مطالعه و اتاق فکر جلوی مصاحبه شونده حاضر میشوند و در نتیجه از گفتوگوها هم چیزی بیرون نمیآید. تمام این تاکشوها فاقد محتوای فکری و درونی است، مخاطب را خام میکند اما در مقابل برنامه عادل فردوسیپور چون صاحب فکر است و تهتهاش بیداری است، مجوز پخش نمیگیرد. جرم تو همین بس که میاندیشی. انگار بناست تفکر تعطیل باشد.»
او معتقد است دشمن اول تلویزیون، فضا و حصاری است که این رسانه برای خود ساخت و فضای اجتماعی بیرون تهدیدی برای آن محسوب نمیشود: «با فضایی که ایجاد شد هر برنامهسازی که گروه فکری قوی داشت کنار گذاشته شد یا مثل رضا رشیدپور به برنامهسازی خنثایی چون «سیم آخر» رسید. سطح تمام برنامههای سرگرمیساز تلویزیون از جمله «عصر جدید» احسان علیخانی نازل است. در سطح وسیعی از ابتذال تمام شبکههای تلویزیون دو سه مسابقه در حال پخش دارند و تنها خلاقیتشان برای جذب مخاطب به خدمت گرفتن بازیگران تلویزیون از جمله حمید گودرزی و پژمان بازغی و سام درخشانی و... است. این برنامهها صرفاً ساعت پخش تلویزیون را پر میکنند و آن چه که باید یعنی فرهنگ را پدید نمیآورند. کار بهجایی رسیده که رامبد جوان رقصنده میآورد و بهمن هاشمی میرقصد. عجیب این که در سیاست یک بام و دو هوا، وقتی میهمان برنامه از کلمه رقص استفاده میکند مجری را مجبور به عذرخواهی میکنند البته که ما مشکلی با رقص نداریم رقص یعنی انتظام اما آنچه در تلویزیون میبینیم لودگی محض است.»
این منتقد سینما البته کوچ تاکشوها به پلتفرمها را هم چندان موفق ارزیابی نمیکند و با انتقاد از سبک اجرای چهرهها در این برنامهها میگوید: «سرگرم کنندگی بد معنا شده. سینمای امریکا سرگرم کننده است اما نتیجه دارد. سرگرم کنندگی ما هیچ نتیجهای ندارد. آن چیزی که در پلتفرم بهعنوان تاک شو پخش میشود هیچ عایدی برای مخاطب ندارد. من چقدر بنشینم پای صحبت های هنرمندان مختلف تا بفهمم چه رنگی را دوست دارند ویا چه غدایی را میپسندند. فضای تمام گفتوگوها فاقد محتواست. برنامه روی چهرهها تکیه کرده و تنها جذابیت اولیه برای نسل جوان دیدن همین چهرههاست. درجه بالایی از خودشیفتگی در اجرای اغلب آنها دیده میشود، بدون مطالعه و اتاق فکر جلوی مصاحبه شونده حاضر میشوند و در نتیجه از گفتوگوها هم چیزی بیرون نمیآید. تمام این تاکشوها فاقد محتوای فکری و درونی است، مخاطب را خام میکند اما در مقابل برنامه عادل فردوسیپور چون صاحب فکر است و تهتهاش بیداری است، مجوز پخش نمیگیرد. جرم تو همین بس که میاندیشی. انگار بناست تفکر تعطیل باشد.»
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه