برای استفاده از تعطیلات تربیت نشده‌ایم

فراغت و ابن‌الوقتی




علی ورامینی
روزنامه‌نگار

اگر ما سرگرمی را اوقاتی بدانیم که آدمی فارغ از هر آینده‌نگری‌ یا کندوکاو هر گذشته‌ای، می‌خواهد جنس زمان حال را به خوشی تبدیل کند، عمدتاً در تجربه کسب آن موفق نیستیم؛همیشه بهانه‌ای پیدا می‌کنیم که از قلاب حال  خود را جدا کنیم  یا در حسرت گذشته برویم یا در فکر آینده.

تاریخ اندیشه ما ایرانیان که عمده آن به میانجی شعر تبلور پیدا کرده است تأکید بسیاری بر «زندگی در لحظه» و قدر دانستن «لحظه حال» دارد. با وجود این تأکید، ما مردمانی نیستیم که ساحات مختلف وجودی‌مان در تقارن زمانی با همدیگر باشد. عمدتاً چنین است که جسم‌مان در لحظه حال است و فکر و ذهن‌مان یا در گذشته یا در آینده. شاید این‌همه تأکید به بودن در لحظه در تاریخ فکر ما هم به‌دلیل فقدان این روحیه بوده است. باری، اگر داشتن این خصلت جمعی را بپذیریم در بحث مورد نظر ما یعنی اوقات فراغت هم بسیار تأثیرگذار است، البته پیش از فراغت این خصیصه بر کار ما تأثیرگذار است؛ بسان گذشته که کسی لذت بردن از بودن در مدرسه را به ما یاد نداد و همیشه منتظر زنگ آخر بودیم، در نسبت با کار همچنین هستیم که کل هفته خود را به شوق تعطیلات آخر هفته می‎کشانیم؛ برنامه‌ریزی می‌کنیم که کجا رویم، چه کنیم، چه بخوریم، با چه کسی وعده کنیم. شدت و درجات اینها هم به اینکه شغلمان یا کاری  را که می‌کنیم  دوست داریم یا نه، بستگی دارد؛ در اوقات فراغت معمولاً خلاف این رفتار می‌کنیم، بخصوص در بخشی از اوقات فراغت که سرگرمی می‌خوانیم اش. اگر ما سرگرمی را اوقاتی بدانیم که آدمی فارغ از هر آینده‌نگری‌ یا کندوکاو هر گذشته‌ای، می‌خواهد جنس زمان حال را به خوشی تبدیل کند، عمدتاً در تجربه کسب آن موفق نیستیم. همیشه بهانه‌ای پیدا می‌کنیم که از قلاب حال  خود را جدا کنیم  یا در حسرت گذشته برویم یا در فکر آینده؛ در سرگرمی مقارن نشدن ساحت‌های وجودی‌مان نسبت به اوقات کار هم بیشتر می‌شود. احتمالاً دو دلیل عمده این را دامن می‌زند، یک اینکه در اوقات کار اجباری وجود دارد که فرد را ناچار می‌کند حتی برای لحظاتی هم شده، متمرکز در حال شود تا بتواند آن وظیفه‌ای را که بر دوشش است، انجام دهد، دیگری اینکه نهادهای رسمی ما در پذیرفتن سرگرمی به‌عنوان یک واقعیت انسانی - اجتماعی جهان پسا صنعتی شدن تعارف داشتند و ما را  برای بهره‌بردن از این لحظات تربیت نکردند. نهادهای رسمی، از خانواده تا دولت همیشه درتلاش بوده‌اند که برای کل اوقات فراغت  برنامه‌ریزی کنند و در این میان اوقات سرگرمی (آن اوقاتی که آدمی فقط می‌خواهد از بار دنیا وا رهد) را تخفیف دهند و به دید حقارت به آن بنگرند، اما روان آدمی، آدمی‌ای که در شتاب دنیای کنونی به قول «دوباتن»در یک اضطراب موقعیت همیشگی است، نیاز به اوقات وارهانیدن دارد؛ اوقاتی که نه معطوف به یادگیری و هدف خاصی است نه صله‌رحم و نه هیچ کار فضلیت‌مدارانه دیگر. ما برای داشتن چنین لحظاتی تربیت نشده ایم. همیشه در این اوقات ذهنمان دربند لحظه‌ای دیگر است، دربند اضطراب‌هایی که از بیرون به ما تحمیل شده است. به این نکته بسیار مهم توجه کنیم که کل زندگی انسان امروز به لحاظ زمانی در دوساحت خلاصه می‌شود، ساعات کار و ساعات فراغت. بدون بهره‌ بردن از اوقات فراغت نمی‌توان زندگی خوب و خوش داشت، همان‌طور که وضعیت نامناسب کار زندگی را نامطلوب می‌کند. مولانا در جایی از مثنوی می‌گوید؛ «صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق/ نیست فردا گفتن از شرط طریق». امیدوارم که فرهنگ ما به سمتی برود که نهادها فرد را به ابن‌الوقت (به معنای انجام دادن کار درست در لحظه) شدن سوق دهند، سمتی که در اوقات کار، کار کنیم و در لحظات دیگر به فراغت مشغول باشیم.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7581/12/571234/1
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها