همان بهتر که خانه بمانیم
بهارک محمودی
عضو هیأت علمی رشته روزنامه نگاری دانشگاه علامه طباطبایی
در این نیم سالی که گذشت تجربه ثابت کرد که خدا را صد هزار مرتبه شکر؛ حتی هیولای چغری چون کووید 19 هم نمیتواند خللی به کسب و کارهای ما بیندازد؛ همانطور که میبینید، در دکانها باز است و کسب و کارها برقرار. متروها شلوغ و اتوبوسها سوزن انداز. همه چیز بر وفق مراد به نظر میرسد به غیر از چراغ سالنهای سینما که پیوسته خاموش و روشن میشود. نکته اینجاست که در روزگار ترس همگانی، چراغ سینما، از اولین چراغهایی بود که خاموش شد و حتی پس از ریختن آن ترس هم، چنان راست و درست روشن نماند، که سینماها هفتهای باز میشدند و هفتهای دیگر تعطیل. سامانههای نمایش خانگی بودند که برای اکران دست اول فیلمها قد علم کرده و شاد و سرخوش، مخاطبان را به تماشای فیلمهای تازه به قیمتی ارزانتر و البته شرایطی سهلتر دعوت میکردند.
این شد که البته نه به سادگی که این تجربه هم مانند هر تجربه تازه دیگری در ایران که با درد و رنج بسیار همراه است، به سختی و با حرف و حدیث بسیار به انجام رسید؛ سخن از قاچاق فیلمها به میان آمد و ضرر جبرانناپذیری که سینماداران در اکران آنلاین هر فیلم متحمل میشدند، اما این زخم هم مثل هر زخم دیگری آنقدر نیشتر خورد که بتدریج سِر شد، اما حالا که حداقل هر دو هفته یک بار، فیلمی جدید راهی اکران آنلاین میشود، معلوم است که کار این زخم از سِر شدن گذشته و بهبود یافته است، گویی که دست اندرکاران وقت بتدریج دریافتند که این اکران آنلاینی که میگفتند، آنقدرها هم بد نبود. این شد که دیگر هر چه در چنته داشتند بیرون ریختند، البته بودند عدهای که هنوز دلشان با این شکل از اکران صاف نشده بود و گمان میکردند که دوران پساکرونا در همین نزدیکی است، اما اینها هم خیلی زود دست از مقاومت برداشتند و نرم شدند و خود را به مسیر سپردند. حالا وقت نمایش بود. مخصوصاً برای فیلمهایی که سالها در صف اکران مانده بودند و قدرت مواجهه با ساز و کار عریض و طویل نمایش فیلم در سینماهای ایران را نداشتند. فیلمهای کوچک یا به اصطلاح مستقل، فیلمهایی که شانسی برای گرفتن یک اکران خوب نداشتند، فیلمهای احتمالاً نه چندان پرمخاطب و در یک کلام فیلمهایی که روی دست تهیه کنندگانشان مانده بودند؛ اینگونه شد که حالا راهی آسان برای از سر بازکردن این فیلمها به دست آمد. به همین خاطر است که هرگاه با هزار امید زمانی را صرف تماشای یکی از همین فیلمها میکنم، پس از پایان نمایش، آهی از نهادم برمی خیزد و «باز جای شکرش باقی است» میگویم که این مزخرف را در سینما به تماشا ننشسته ام. باری... سخن از احتمال تهدید سینما به معنای کلان آن بود که توسط ساز و کار نمایش خانگی صورت میگیرد، تهدیدی که سالیان سال است نه فقط در ایران که حتی سینماگران ممالک «مترقیه» را نیز به لرز نداخته است؛ سینماگرانی که دلباختهاند به پردههای عریض و جادوی پرده سفید، اما جای نگرانی نیست. این سینمای کوچک آپارتمانی و طبقه متوسطی که حتی زحمت حرکت دوربین تا سر کوچه را به خود نمیدهد، بهتر است که در همین صفحات کوچک نمایش خانگی تماشا شود؛ سینمایی که ادعایش قصه گویی است اما از این قصه، پیشنهادی جز آه و ناله روی میز نمیگذارد، همان بهتر که وقت ما را در مسیر رسیدن به سالهای سینما تلف نکند که حیف از آن پردههای سفید جادویی.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه