رسانه جهانی خاندان سلطنت چگونه در جهان نفرت پراکنی میکند؟
سرطان انگلیسی!
امیر فرشباف
روزنامهنگار
طی این چهار دههای که از تاریخ انقلاب اسلامی میگذرد، بر پژوهشگران مسجل شده است که رسانههای فارسی زبان خارج نشین، نه تنها ماهیت مستقلی ندارند؛ بلکه به لحاظ مالی، تشکیلاتی و محتوایی به دولتها و سازمانهای متخاصم با ایران وابستهاند و این دولتها و سازمانها هستند که سیاست و رویکردهای محتوایی و اجرایی این رسانهها را تعیین میکنند. راه میانبر برای تشخیص این وابستگی، بررسی و واکاوی ساختارهای تشکیلاتی و خروجی محتوایی این رسانهها است. چنین کاری با توجه به کثرت رسانههای مذکور، در یک نوشتار مقدور نیست، از همین رو، بهتر است به طور سریالی در هر شماره به یکی از قطبهای پیشران عملیات روانی ضدانقلاب پرداخته شود. برای این کار، در ابتدا به سراغ بنگاه خبرپراکنی بیبیسی فارسی میرویم که هم به لحاظ سابقه تاریخی و هم به لحاظ دامنه تأثیر و خروجی محتوایی و معیارهای دیگر، نسبت به هم قطاران و رقبای خود، تقدم دارد. هرچند بر ناظران پوشیده نیست که خصوصاً پس از پروژه فشار حداکثری ترامپ و توجه ویژه دولتهای امریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی به طیفهای غیررسمی و خطرناکتر ضدانقلاب همچون سازمان منافقین و فرشگرد و مانند آنها، از تعداد مخاطبان رسانههای رسمی همچون بیبیسی فارسی کاسته شده است. علت دوم کاهش سطح کیفی تولیدات و میزان مخاطبین بیبیسی نیز به انتقال برخی مدیران، مجریان و خبرنگاران با سابقه این شبکه به رسانههای رقیب همچون ایران اینترنشنال بازمیگردد که در مقابل پیشنهادهای وسوسهانگیز این رسانه وابسته به دربار سعودی نتوانستند مقاومت کنند و در نهایت به استخدام ایران اینترنشنال درآمدند. علت دیگر و مهمتر به تحولات درون شبکهای بیبیسی و جابهجایی مدیریتی در این شبکه بازمیگردد. پس از اینکه صادق صبا بیبیسی را ترک کرد و رزیتا لطفی (از مؤسسان بهایی بیبی سی) جای او نشست، اختلافات داخلی شبکه بالا گرفت و کارکنان قدیمی بیبیسی یا این شبکه را به قصد ایران اینترنشنال ترک کردند یا بیسروصدا درون همین شبکه منزوی و به تعبیری حتی ممنوع التصویر شدند.
تاریخ و جغرافیای کاری رادیو و تلویزیون
بی بی سی
رادیو بیبیسی فارسی، در دسامبر 1940 یعنی در اولین سال پس از شروع جنگ جهانی دوم با هدف مقابله با متحدین و به طور خاص، برای مقابله با نفوذ دولت آلمان در ایران تأسیس شد. رقیب اصلی رادیو بیبیسی در آن مقطع، رادیو برلین (فارسی زبان) بود که ایده آن توسط گوبلس (وزیر تبلیغات رایش) در سال 1938 و دو سال قبل از بیبیسی فارسی عملیاتی شد. از این جهت، میتوان گفت بیبیسی فارسی به لحاظ زمانی از نخستین رسانههای فارسی زبان است، هرچند که فقط به لحاظ زبانی، رسانهای فارسی زبان محسوب میشود؛ زیرا به لحاظ ماهوی و محتوایی، رسانهای وابسته به دولتی بیگانه و متخاصم (وزارت خارجه انگلستان) بوده که همواره از بدو تأسیس، منویات این دولت را اجرا کرده و میکند. شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی اما رسانهای جدیدتر است و سابقه تأسیس آن به زمستان سال 1387 (چند ماه قبل از آشوب خیابانی سال 1388) بازمیگردد و آنچه در این نوشتار موضوعیت دارد، تحلیل عملکرد و ساختار همین شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی است، نه بخش رادیویی آن، هرچند که در مواضعی ناگزیر از ذکر نقش رادیوی بیبیسی هم میشویم.
به لحاظ جغرافیایی، بیبیسی فارسی سعی دارد تمام مناطق فارس زبان را پوشش بدهد، از این جهت است که تولید محتوای بخش فارسی آن (شامل رایو و تلویزیون و سایر ابزارها) صرفاً به ایران اختصاص نداشته و شامل کشورهای افغانستان و تاجیکستان هم میشود. در تحلیل این اقدام باید توجه داشت که این برنامه به طور کلی ذیل سیاست خارجی استعماری دولت انگلیس و توسعه طلبی کنونی آن تعریف میشود. اگر از این منظر به مسأله بنگریم ملاحظه خواهیم کرد که چند هدف بر این پوشش منطقهای مترتب میشود: نخست، مقابله با نفوذ فرهنگی و سیاسی ایران در آسیای مرکزی، دوم، حفظ نفوذ سنتی تاریخی و فرهنگی انگلستان در این منطقه و سوم، زمینهسازی برای تثبیت و تقویت نفوذ سیاسی دولت انگلیس.
یهودیان لندن و دولت انگلیس؛ تأمین کنندگان بودجه بیبیسی
آمار منتشر شده توسط خود سرویس جهانی بیبیسی در مورد بودجه سالانه تمام بخشهای آن (اعم از انگلیسی، فارسی و عربی و...) مؤید دریافت بالغ بر
۴ میلیارد و 700 میلیون پوند است که وزارت خارجه انگلیس آن را پرداخت میکند. بودجه شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی نیز به گفته مدیران ارشد آن در سال 2015، معادل ۱۵ میلیون پوند (۲۲ میلیون دلار) در سال بوده که طبق ادعای مقامات این شبکه، توسط وزارت امور خارجه انگلستان پرداخت میشود. شبکه بیبیسی فارسی، رسانهای دولتی است که فارغ از مبادی رسمی دریافت بودجه، باید به افراد و جریانهای ذینفوذ یهودی در تأمین مالی و تعیین خطمشیهای این شبکه اشاره کرد، موضوعی که چندی پیش کوروش بیبیان مدیر یهودی شبکه لس آنجلسی «جام جم» از آن پرده برداشت و در گفتوگو با شهرام همایون به نقش «جف کوهن» و پسرعمویش «جف کلاین» در تأمین منابع مالی بیبیسی فارسی و شبکه سلطنت طلب «من و تو» در لندن اشاره کرد.
به لحاظ سازمانی، بخش فارسی بیبیسی، شامل رادیو، تلویزیون، وب سایت، صفحه توئیتر، صفحه اینستاگرام و کانال تلگرام زیرمجموعهای از سرویس جهانی بیبیسی است که رزیتا لطفی ریاست آن را برعهده دارد و همانطور که گفته شد فعالیت آن به زبان فارسی برای کشورهای ایران، تاجیکستان و افغانستان صورت میگیرد.
دو رخداد تاریخی و دو عملیات روانی علیه ایران
دو رخداد در تاریخ کشور را که بیبیسی فارسی مستقیماً روی آنها نقش داشت میتوان بهعنوان اقدامات نمادینی در جهت ایرانستیزی این رسانه انگلیسی تلقی کرد؛ نخست، کودتای 28 مرداد سال 1332 و دیگری براندازی نرم سال 1388. درمورد هر دو رخداد آن قدر سند و نشانه پیرامون نقش رادیو و تلویزیون بیبیسی فراوان است که نیاز چندانی به بازخوانی متون تاریخی نیست، ولی از باب اینکه متن، خالی از استناد تاریخی نباشد، میتوان به گزارش یکی از کارشناسان سازمان CIA در مقطع کودتای 28 مرداد اشاره کرد. براساس گزارش دونالد ویلبر (کارشناس سیا)، اسدالله رشیدیان (مهره انگلیسی مآب دربار پهلوی) به شاه گزارش داد که از رادیو بیبیسی فارسی هم درخواست کمک شده تا شاه اطمینان حاصل کند که دولتهای امریکا و انگلیس از کودتا حمایت میکنند. او میگوید قرار شد که رادیو بیبیسی فارسی جمله «الان نیمه شب است» را به «الان دقیقاً نیمه شب است» تغییر دهد تا شاه آن را بشنود و مطمئن شود که امریکا و بریتانیا از طرح سرنگونی دولت مصدق پشتیبانی میکنند.
نقش تلویزیون بیبیسی فارسی در اغتشاشات سال 1388 و استفاده از اسم رمز «تقلب» در طرح براندازی آن سال نیز قابل انکار نیست. زمینهسازی روانی برای باورپذیر کردن دروغ تاریخی تقلب، معرفی مناطق درگیری، انعکاس مواضع فتنه گران و تخریب وجهه حاکمیت و دولت نهم از اصلیترین رویکردهای جنگ روانی این شبکه در آن ایام بود. همچنین با اینکه ساعات پخش تلویزیونی این شبکه محدود بود؛ اما در طول ایام درگیریها و اغتشاشات خیابانی سال 88، ساعات تولید برنامه خود را به حالت شبانه روزی و 24 ساعته افزایش داد.
بی بیسی فارسی و پستوی پرحاشیهاش
دی ماه 94 و همزمان با تغییر مدیریت بیبی سی، خبرگزاری مشرق در گزارشی از فساد مالی سرشبکه خبرنگاران و فعالان سیاسی و حقوق بشری خارج از کشور پرده برداشت. در این گزارش به نام افرادی مانند حسین باستانی و مسعود بهنود برمیخوریم که مبالغ هنگفتی را از سازمانها و بنیادهای ضدایرانی نظیر بنیاد «هیفوس» برای شبکهسازی در داخل کشور میان خبرنگاران همسو، دریافت کردهاند. در بخشی از این گزارش آمده است:
«پس از افشای خانه تیمی و بازداشت حلقههای ارتباطی آن در داخل کشور، فسادهای مالی سرکردههای این گروه نیز علنی شد و مشخص شد بخش اعظم پولهای گرفتهشده از بنیادهای برانداز نظیر هیفوس توسط افرادی نظیر حسین باستانی، هرگز برای اهداف مورد نظر هزینه نشده و اختلاس صورت گرفته است. حجم رسوایی به حدی رسید که تأمینکنندگان مالی «روزآنلاین» تصمیم به تعطیلی آن گرفتند.»
نکته قابل ذکر درباره این گزارش این است که اسامی مذکور مانند حسین باستانی و مسعود بهنود از اصلیترین گردانندگان بیبیسی فارسی هستند که پیش از تأسیس شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی، روزنامهای اینترنتی به نام «روزآنلاین» را با حمایت دولت هلند و پارلمان اروپا راه انداختند که در حقیقت، مرکزی برای سازماندهی تشکیلاتی و محتوایی میان خبرنگاران اصلاحطلب تندرو با طیف خارجنشین بود.
صرف نظر از فساد مالی مدیران و خبرنگاران بیبیسی باید به مفاسدی از قبیل روابط نامشروع و فساد اخلاقی کارکنان این شبکه مانند تجاوز به مجریان زن اشاره کرد که گریبان مدیران این شبکه فارسی زبان را گرفته است. علنی شدن خبر تجاوز صادق صبا (مدیر سابق شبکه) به پونه قدوسی (مجری شبکه) یکی از مصادیق بارز فساد اخلاقی در این شبکه است که توسط ناظران به نوک کوه یخ فساد جنسی در این شبکه تعبیر شد.
سخن پایانی اینکه وقتی به مجموعه نیروی انسانی بیبیسی فارسی مینگریم به یک ترکیب ثابت برمی خوریم: بهائیت و اصلاحطلبی. به بیان دیگر، از یک سو، عمده کادر مدیریتی بیبیسی را اعضای فرقه بهائیت تشکیل میدهند و از سوی دیگر، نیروهای تولید کننده محتوا برای این رسانه ضدایرانی را خبرنگارانی تشکیل میدهند که سابقه کار در مطبوعات و نشریات دوم خردادی را در پرونده دارند؛ افرادی مانند حسین باستانی، فرناز قاضیزاده و همسرش سینا مُطلبی، مسعود بهنود، علی اصغر رمضانپور (سردبیر خبر کنونی ایران اینترنشنال و معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات) و سعیده هاشمی (خبرنگار پیشین رادیو فردا) و... نیروهایی با پیشینه اصلاحطلبی هستند که در گذشته و حال حاضر با بیبیسی فارسی و سایر رسانههای جریان ضدانقلاب همکاری کرده و میکنند.
چگونه سرویس اطلاعات مخفی انگلیس بهعنوان ابزار استعمارگری در خدمت خاندان سلطنت بود؟
میراث ننگین ملکه
الهه اکبرزاده / یکی از اقدامات مهم دولت سیزدهم را میتوان تحقق همگرایی اقتصادی منطقهای در ازای به صفر رساندن مداخلات بیگانگان در مناسبات منطقهای عنوان کرد. این عمل هم موجب خنثیسازی کنشهای محدودسازی چون تحریمهای غرب و هم موجب همافزایی در برابر تهدیدات منطقهای خواهد شد. یکی از زمینههای موجود، دیدگاه نگاه به منطقه و شرق است که تاکنون با اجرایی شدن فرایندهای آن توانسته به این امر کمک کند. بر این اساس، چین بهعنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان و مهمترین شریک ایران در شرق، در صدر این فهرست قرار دارد. با اینکه در دولت قبل بهدلیل بیتوجهی به ظرفیتهای موجود منطقهای، تمام نگاهها معطوف به غرب و وعدههای غرب شد، اما دولت سیزدهم در جریان رقابتهای انتخاباتی، با نگاه واقع بینانه و به کارگیری پتانسیل عینی موجود، ریلگذاری جدیدی را رقم زد که دیدگاه جدید و مبسوطی از سیاستگذاریهای خارجی را بر همگان عرضه داشت. بازخورد این دیدگاه در موضعگیریها و تمایل به ارتقای روابط با ایران در سخنان مقامات منطقه و حتی جهان کاملاً مشهود است.
MI6 (مخفف عبارتSection 6 of Military Inteligence) اینتلیجنس سرویس سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی انگلستان، از قدیمیترین دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی جهان به شمار میرود. این سرویس در کنار MI5 (سازمان عملیات ضداطلاعات و عملیاتهای امنیتی در داخل خاک انگلیس) قرار میگیرد با این تفاوت که وظیفه جاسوسی و اطلاعاتی را در خارج از مرزها دنبال میکند. هنگامی که این سازمان در سال 1573م در دوران سلطنت الیزابت اول و به همت یکی از وزیران او - فرانسیس واتینگهام - در لندن تأسیس شد، تنها 80 سال از کشف قاره امریکا گذشته بود. بدین ترتیب سازمان اطلاعاتی انگلستان به سرعت سازماندهی شد و ساختار تشکیلاتی آن بر اساس 6 اداره مستقل شکل گرفت. این ادارات ششگانه که تا امروز هم با تغییراتی چند دوام آوردهاند، عبارتند از: اداره اطلاعات سیاسی خارجی، اداره اطلاعات دریایی، اداره اطلاعات نظامی، اداره اطلاعات تجاری و صناعی، اداره اطلاعات داخلی و اداره اطلاعات مستعمرات. انگلیس با توسل بر سرویس مخوف اطلاعاتیاش - طبق اسناد و گزارشهای متعدد مستند - اثبات کرده است که به وقت عافیت حتی به دوستان خود رحم نکرده و از آنها استفاده ابزاری در جهت نیل به هدف میکند. از این دست، میتوان به ترغیب امریکا جهت زیادهخواهی، جنگطلبی و اشغالگری - که تشنه قدرت نمایی است - اشاره داشت. استراتژی زیرکانهای که نه تنها استعمارگر پیر را بتدریج به هدف غایی خود میرساند، که با تخریب نام امریکا و منفور واقع شدن این کفتار تشنه قدرت، مانع از قلاده گشادن آن گشته، سایه آن را کمرنگ کرده و برای همیشه -همانطور که همیشه بوده - در کنترل انگلیس باقی خواهد ماند. بررسی روانشناختی MI5 و MI6 نشان از میل اتمامناپذیر انگلیس به تمامیت خواهی و حضور در تمام نقاط دنیا حکایت دارد و در این مسیر، گاه از سیاست به گردن «آستین» انداختن و گاه از سیاست «یک بام و دو هوا» نهایت بهره را میبرد؛ غافل از آنکه روزی آتش فتنه شعله برانگیخته در جهان امروز، دامن افروزنده خود را گرفته و تحفه آن حریقی است که تا پای نابودی فرو نمینشیند.
تکرار میشود؛ اسم رمز کودتا!
«اکنون ساعت دقیقاً دوازده نیمه شب است». این جمله بهظاهر ساده اسم رمز کودتایی بود که اولین قدمهای حرکت بهسمت سلطنت مشروطه را در ایران ناکام گذاشت و تشکیل دولتی مبتنی بر خواست مردم را سالها به تعویق انداخت. هر چند کودتای ۲۸ مرداد و سرنگون کردن دولت دکتر مصدق را عمدتاً متوجه امریکا میدانند، اما همین که اسم رمز آغاز عملیات را گوینده رادیو بیبیسی به زبان آورده نشان میدهد که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی انگلستان هم با کودتاچیان داخل ایران همکاری داشتهاند. صنعت نفت ایران بزرگترین دارایی برون مرزی انگلستان بود پس عجیب نبود که امآیسیکس با سیآیاِی همکاری کند تا کودتایی علیه مصدق ترتیب دهند. دولت مصدق سقوط کرد، خودش هم تبعید شد، شاه با قدرتی بیشتر از قبل به حکومت برگشت و سرلشکر زاهدی را که گوش بهفرمان نهاد سلطنت در ایران بود به کرسی نخستوزیری رساند. شاید در خاطر ما این، مهمترین دخالت مستقیم سرویس اطلاعاتی انگلیس در ایران باشد اما سابقه شکلگیری و فعالیت این سرویس به سالها پیش از این برمیگردد. سرویس مخفیای که پدرجد سرویس امآیسیکس امروزی به حساب میآید، در سال ۱۵۶۹ و دوره الیزابت اول تأسیس شد. این سرویس در آن زمان بیشتر وظیفه فعالیت در داخل انگلیس را برعهده داشت و برای حفظ نهاد سلطنت راهاندازی شده بود اما رفتهرفته با گستردهترشدن مستعمرات انگلیس در گوشه و کنار دنیا، نیاز به یک سازمان که بتواند اطلاعات مربوط به مستعمرات را به دربار انگلیس برساند بیشتر احساس میشد و سرویس مخفی دائم بزرگتر میشد تا آنکه اندکی پیش از جنگ جهانی اول و برای هماهنگکردن فعالیتهای اطلاعاتی متفقین، با اقدامات «سر منسفیلد کامینگ» سازمان تازهای پیدا کرد و از یک سرویس مخفی بدل به سازمانی گستردهتر شد.
سرویس اطلاعاتی به سبک قرن بیستم
در طول جنگ اول، امآیسیکس در خدمت نیروی نظامی انگلیس بود. پس از سرنگونی تزار روسیه در سال ۱۹۱۷ و پیش از انقلاب بلشویکی، سازمان اطلاعاتی انگلیس از حکومت موقت الکساندر کرنسکی حمایت مالی و اطلاعاتی کرد. پس از انقلاب اکتبر و بهقدرت رسیدن لنین در روسیه سرویس مخفی انگلستان، عمده تمرکز و توان خود را برای مقابله با بلشویسم روسی به کار گرفت؛ حتی در عملیاتی غیررسمی به سال ۱۹۱۸، در شوروی اقدام به کودتا و تلاش برای ترور لنین کرد که البته ناکام ماند.
سرویس اطلاعاتی مخفی انگلیس در سالهای پس از جنگ، سوای فعالیت برای کنترل مستعمرات، عمدتاً بر تقابل با شوروی متمرکز بود و حتی در سالهای قبل از ۱۹۳۰ به همین منظور با حزب نازی آلمان هم همکاری داشت اما به مرور و با تبدیل آلمان هیتلر به تهدیدی برای امنیت اروپا، این همکاری قطع شد و سرویس اطلاعاتی علیه نازیها فعالیت کرد، تا آنجا که کل سیستم اطلاعات مخفی انگلستان (secret intelligence service)، که بهاختصار سیآیاِس نامیده میشود، بهخاطر فعالیتهای گستردهتر بخش ششم سازمان که در طول جنگ دوم شدیداً درگیر مبارزه با آلمان نازی بود به نام همین بخش (military intelligence- section6) نامیده و بهاختصار به امآیسیکس معروف شد. این سازمان همچنین پس از ورود امریکا به جنگ، آموزش پرسنل دفتر خدمات استراتژیک امریکا را برعهده گرفت و از همان زمان، همکاریهایش با سیا بیشتر شد.
همچنین سازمان اطلاعاتی انگلستان در دو آژانس داخلی و خارجی وظایف خود را پیگیری کرده و میکند. درحالی که امآیسیکس وظیفه جمعآوری، تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به اشخاص و گروههای خارج از انگلستان را برعهده دارد، وظیفه امآیفایو انجام عملیات جاسوسی و ضدجاسوسی در داخل خاک انگلستان است. بهرغم این تقسیمبندیها، جالب است که اساساً وجود چنین سازمانی تا دهه نود میلادی رسماً تأیید نشده بود و اخبار و مطبوعات هیچگاه گزارشی از این سازمان و فعالیتهایش تهیه نکرده بودند و حتی بودجه این دستگاه و قوانین حاکم بر آن در پارلمان به تصویب نمیرسید. حتی وقتی در سال ۱۹۳۲ کتاب خاطرات یک افسر انگلیسی چاپ شد که تجربیات خودش را بهعنوان یک مأمور امآیسیکس در طول جنگ اول شرح میداد، امآیفایو بهسرعت کتاب را بایکوت کرد و تا سالها اجازه چاپ مجدد به آن نداد، چون خاطرات این افسر انگلیسی خبر از وجود چنین سازمانی میداد. هنوز هم اطلاعات مربوط به امآیسیکس بسیار حفاظتشدهتر و محرمانهتر از اطلاعات امآیفایو است.
پیک کاری سرویسهای اطلاعاتی در دنیای پس از جنگ
پس از جنگ دوم، فراغت از جنگ فعالیتهای امآیسیکس را کمتر نکرد و این سازمان عملیاتهای خود را در کشورهای مختلف دنیا ادامه داد. در این دوره، که تقریباً با شروع سلطنت طولانیمدت ملکه الیزابت دوم مقارن بود، امآیسیکس همچنان در خدمت دربار و سلطنت و مشغول جنگ اطلاعاتی با کشورهای مختلف بود. یکی از شناختهشدهترین عملیاتهای سرویس مخفی انگلستان عملیات جنگ علیه لهستانیها بود. این عملیات در واقع تلاشی بود برای وارد کردن مخفیانه عوامل آموزشدیده اطلاعاتی به لهستان و برخی از کشورهای حوزههای بالتیک تا با مقامات ضدشوروی در این کشورها ارتباط برقرار کنند که این برنامهها عمدتاً در جهت تضعیف دولتهای کمونیستی جهان بود. همچنین اسآیاس درصدد اقدامات مشابهی علیه سران دیگر کشورهای کمونیستی از قبیل ترور و ایجاد آشوب و کودتا بود. سرویس اطلاعاتی انگلیس پس از ۱۹۶۰ بهطور گستردهای به منابع موثقی درون حکومت شوروی دست یافت، نمونهای از این ماجرا اطلاعات دریافتی امآیسیکس بود که رئیسجمهور ایالات متحده را واداشت به روسها برای استقرار موشکهای روسی در کوبا اولتیماتوم بدهد.
نقش فعالانه امآیسیکس در ظهور و افول معمر قذافی را نیز نمیتوان نادیده گرفت. پس از سقوط قذافی، بسیاری از اسناد محرمانه وزارت امنیت لیبی بهدست رهبران شورای انتقالی افتاد. این اسناد شامل اطلاعاتی از طرحهای ترور و فسادهای مالی امآیسیکس در همکاری با دیکتاتور لیبی بود.
طبعاً بخش زیادی از اطلاعات درباره دامنه فعالیتهای بزرگترین سرویس اطلاعاتی دنیا و عملیاتهای آن تا سالها ناشناخته و مسکوت باقی میماند اما یکی از پرسروصداترین اقدامات سرویس اطلاعاتی انگلستان که گریبان خاندان سلطنتی را گرفت، مرگ مشکوک پرنسس دایانا و نامزدش، دودی الفاید بود. طبق اظهارات پدر دودی، ردپای فعالیتهای امآیسیکس در ماجرای تصادف عروس خاندان سلطنتی دیده میشد. گرچه ابعاد این ماجرا هیچگاه بهروشنی مشخص نشد اما خودش گویای این مطلب است که سرویس اطلاعاتی انگلستان، خارج از چهارچوب نهادی و قانونی، کاملاً به خاندان سلطنتی و رأس قدرت نظام پادشاهی وفادار است.
انگلیس برای قرنهای متمادی بزرگترین کشور استعمارگر دنیا بوده است و مستقیم یا غیرمستقیم و با هر ابزاری که در اختیار داشته به چپاول کشورهای مختلفی در اقصی نقاط دنیا دست زده و قطعاً امآیسیکس یکی از مهمترین ابزارهای انگلستان برای قتل و ترور و کودتا و عملیاتهای مشابه آن بوده است.
به نظر میرسد با توجه به سابقه طولانی سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی انگلیس و بالاخص MI6، طرحهایی چون خاورمیانه جدید، تجزیه افغانستان، تجزیه عراق و مهمتر از همه تجزیه ایران، از آن دسته خوابهای جدی است که صاحبان پنهان قدرت برای خاورمیانه دیدهاند. بستر غنی نفت و گاز این منطقه، سالهاست که نظر استعمارگر پیر را به خود جلب کرده و ظاهراً این مهم به هر روش که بشود و به هر بهایی که تمام شود، میبایست عملی گردد.