وزیر فرهنگ در اختتامیه عهدواره چله مهدویت:
ترسیم موضوع مهدویت سرشار از مفاهیم ناب فرهنگی و هنری است
گروه فرهنگی: مراسم اختتامیه عهدواره چله مهدویت با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در رواق شهادت حوزه هنری برگزار شد. به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمدمهدی اسماعیلی، طی سخنانی در این مراسم، درباره برپایی عهدواره چله مهدویت گفت: این رویداد که به همت مسئولان اداره کل فرهنگ و ارشاد استان تهران برگزار شده است میتواند الگوی مناسبی برای برپایی در سایر مراکز استانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد و امیدواریم سایر مدیران کل فرهنگ و ارشاد استانها نیز از این عهدواره الگو بگیرند. او در ادامه خاطرنشان کرد: برپایی عهدواره چله مهدویت، ایده جذابی به حساب میآید و در دولت مردمی باید اینچنین ابتکاراتی را بیش از گذشته شاهد باشیم. اسماعیلی افزود: اینکه امروزه گفتمان مهدویت بهعنوان تفکری ناب در دنیا مورد توجه قرار میگیرد از برکات انقلاب اسلامی محسوب میشود. از سوی دیگر اساس اندیشه انقلاب اسلامی که از سوی امام خمینی(ره) نهادینه شده مبتنی بر تفکر مهدویت است و در نتیجه امروز شاهد هستیم در قالب نظام مقدس جمهوری اسلامی، مسأله ولی فقیه نمود یافته است.
عضو شورای انقلاب فرهنگی تصریح کرد: از آنجا که فلسفه سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر حضور امام حی و توفیق درک امام معصوم است، ترسیم موضوع مهدویت و فضای غیبت امام عصر(عج) سرشار از مفاهیم ناب فرهنگی و هنری است که همه این مفاهیم را میتوان بخوبی با زبان هنر بیان کرد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان گفت: موضوع مهدویت در تشیع به شکل خاص ارتباط قلبی با امام حی و استمداد از وجود مقدس ایشان مطرح است، زیرا امام عصر(عج) اسباب برکت و رحمت خدای متعال به عالم است. گفتنی است، اختتامیه نخستین عهدواره سراسری چله مهدویت با حضور محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد خراسانیزاده مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران و جمعی از برگزیدگان این جشنواره در رواق شهادت حوزه هنری برگزار شد. بنا بر این گزارش، نخستین عهدواره چله مهدویت در 16 رشته و در 16 شهرستان استان تهران برگزار شد که هر شهرستان دبیرخانه یکی از بخشهای این جشنواره شد. دبیرخانه نقاشی در شهرستان فیروزکوه، نمایش آیینی شهرستان دماوند، آواها و نواها شهرستان ورامین، فیلم شهرستان پاکدشت، خوشنویسی شهرستان ری، شعر شهرستان شمیرانات و محیطآرایی شهرستان قدس مستقر بودند. نقش مهدویت و انتظار در ایجاد پیشرفت، تحرک و بالندگی در جامعه، امید به آینده در جامعه مهدوی، عدالت گستری بهعنوان شاخصه اصلی آرمان مهدویت، انقلاب اسلامی مردم ایران زمینه ساز انقلاب جهانی موعود، بیانیه گام دوم و حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی بهعنوان مقدمه دولت کریمه، مصونیت بخشی در مواجهه یا انحرافات فکری و عقیدتی مهدویت، جایگاه منجی در مذهب اسلامی و سایر ادیان الهی از جمله محورها و موضوعات این عهدواره است. همچنین در انتهای این مراسم از دومین پوستر عهدنامه چله مهدویت رونمایی شد.
ابراهیم امینی در گپوگفتی با «ایران» از فیلمنامهنویسی «موقعیت مهدی» گفت
مهدی باکری متعلق به همه مردم ایران است
نرگس عاشوری
خبرنگار
ابراهیم امینی با نگارش سه فیلمنامه (مرد بازنده، موقعیت مهدی و دسته دختران) پرکارترین فیلمنامهنویس چهلمین جشنواره فیلم فجر بود. او که در سالهای اخیر همکاری زیادی با هادی حجازیفر بویژه در آثار محمد حسین مهدویان داشته، در اولین تجربه کارگردانی حجازیفر «موقعیت مهدی» را برای او نوشته؛ فیلمی که در چند پرده به برشهایی از زندگی مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا میپردازد. امینی که از دوران دانشگاه با هادی حجازیفر آشنا شده، او را برای بازی در «ایستاده در غبار» به مهدویان معرفی کرده و به نوعی زمینهساز حضورش در سینما شده در گپوگفتی با روزنامه ایران از همکاری با هادی حجازیفر در مقام کارگردان گفته است.
باور عمومی این است که یک نویسنده یا کارگردان با نوشتن فیلمنامه یا ساخت اثر به القای معنای مورد نظرش دست پیدا میکند. با توجه به شرایط و محدودیتها چقدر این فرصت انتخاب برای شما به عنوان نویسنده و فیلمنامهنویس وجود دارد که سراغ دغدغههایتان بروید؟
سعی میکنم علاقهمندیهای خودم را در پیشنهادها پیدا کنم، دنبال کلیدی هستم برای ورود به جهان آن کار، گاهی اوقات این کلید پیدا میشود و همکاری شکل میگیرد و برخی وقتها هم نه. «موقعیت مهدی» اول به هادی پیشنهاد شد که سابقه شناخت و علاقه زیادی به موضوع داشت.
اگر در «موقعیت مهدی» پیگیر این نگاه و دغدغه یا کلید ورود شما به دنیای فیلم باشیم به کجا میرسیم؟
نکته کلیدی تمرکز روی روابط خانوادگی بود. عموماً مخاطب وقتی میشنود فیلمی درباره باکریها ساخته شده تصورش این است که با فیلم تمامعیار جنگی در خاکریز مواجه است. از همان ابتدا تصمیم گرفتیم با این پیشداوری بازی کنیم، قضاوت قبل از فیلم را به چالش بکشیم و کاری طراحی کنیم که اگرچه درباره فرماندهان جنگ است اما بر خلاف انتظار در جنگ نمیگذرد. پرداختن به خانواده منظر تازهتری به نظر میآمد و تأکید روی خانواده و تمرکز روی رابطه دو برادر که سرنوشت تکاندهنده و عجیبی دارند ذاتاً این پتانسیل را داشت.
این منظر محصول زیست و ویژگیهای شخصیت شهید مهدی باکری بود یا حاصل انتخاب و زاویه نگاه شما؟
در خلاصه یک خطی از داستان، باکریها قصه سه برادری بود که شهید شدهاند و جنازه هیچکدام به خانه برنگشته است، همین خصوصیت خیلی تکاندهنده، دراماتیک و عجیب است. در واقع خود موضوع به ما میگفت به چه مسیری برویم البته که میتوانستیم این مؤلفه را نادیده بگیریم و فیلم را به طور کامل به فضای جنگ ببریم.
3 برادر از یک خانواده که جنازه هیچ کدام به خانه بازنگشته است؛ همان طور که گفتید این مؤلفه به تنهایی جذابیت و کشش داستانی دارد. دور از انتظار نیست که به خاطر جنبههای سیاسی و حساسیتبرانگیز سراغ علی نروید، «موقعیت مهدی» اما میتوانست موقعیت حمید هم باشد. حتی به صورت گذرا در نگاه فرماندهان آن دوره به سابقه او هم اشاره کردهاید. کدهایی که از او میدهید کنجکاوی مخاطب را نسبت به شخصیت حمید بیشتر میکند. در عین حال به نظر میرسد سعی کردید خیلی به حمید نزدیک نشوید. با وجود این حس مخاطب درگیر او میشود، حتی به نوعی قهرمان قصه میشود. حفظ این فاصله بر چه مبنایی بود؟
نه نسبت به حمید بلکه حتی نسبت به خود مهدی هم فاصله داریم. این جزو تصمیمهایی است که در مرحله فیلمنامه گرفتیم به این معنی که به جنبهای از زندگی مهدی باکری بپردازیم و همه جنبهها را نبینیم. مهدی کاراکتر اصلیتر ما است و نسبت به حمید به او نزدیکتر هستیم. اینکه شما نسبت به کاراکتر حمید حساس و کنجکاو میشوید که بیشتر درباره او بدانید باعث خوشحالی ما است چرا که تمام آنچه مهدی بعد از شهادت حمید تجربه میکند متأثر از حمید است.
حمید به عنوان کاراکتر مکمل، بار احساسی بر دوش کاراکتر اصلی میاندازد که تا پایان فیلم همراه او است یعنی مهدی بعد از شهادت حمید، مهدی قبل نیست، فضای فیلم هم فضای قبل نیست. البته که زمان فیلم محدود بود و نمیشد با جزئیات به زندگی حمید و علی بپردازیم همچنان که درباره مهدی هم فقط چند برش میبینیم. «موقعیت مهدی» فیلم پرتره نیست یا داعیه فیلم زندگینامهای ندارد. نمایش چند موقعیت و لحظه از زندگی مهدی و حمید باکری است. در سریال وقت و فرصت آن را داریم که روایتهای متفاوت با کاراکترهای فرعی ببینیم.
مسلماً برای هر کس رفتن سراغ چنین شخصیتهایی با نگرانیهای شخصی همراه است. بزرگترین دغدغه و نگرانی شما در پرداختن به زندگی شهید باکری چه بود؟ نگران نبودید که چطور میتوان از پس تصویر این حجم تنهایی و موقعیت عجیب بر آمد؟ دلیل فاصله گرفتن از کاراکترها و اینکه همیشه آنها را در نمای دور میبینیم و خیلی به خلوتشان ورود نمیکنیم به همین خاطر است؟
درک آدمهای بزرگی مثل باکریها کار سختی است. اگر به آنها خیلی نزدیک شویم ممکن است مخاطب باور نکند. تصور کند لابد داریم یک چیزهایی را بر اساس شعار و سفارش میسازیم و احساس کند واقعی نیست. ما که در متن نیستیم، قسم بخوریم و بگوییم باور کنید اینها واقعی هستند. برخی وقتها حتی بسیاری از ماجراهای واقعی را کنار میگذاشتیم برای اینکه رفتار آنقدر بزرگ و توأم با فداکاری و گذشت است که ممکن بود قابل درک نباشد؛ آن هم برای مخاطبی که بعد از 40-30 سال و با پسزمینهای از اتمسفر زمان و با سابقه برخی فیلمهای این ژانر، به آن دوره مینگرد.
واقعیت این است که برخی از مخاطبان با بدبینی و بیاعتمادی سراغ این فیلم میروند. در این بیاعتمادی کافی بود ما به شخصیتها نزدیک شویم و برخی از ابعاد وجودیشان را که به اصطلاح زیادی مثبت است ببینیم، مسلماً مخاطب را پس میزد. در نتیجه سعی کردیم با حفظ فاصله این شخصیت را ببینیم، اگر نزدیکتر میشدیم، ممکن بود مخاطب باور نکند.
جاهایی هم که بالاجبار قصه به باورها و اعتقادات شخصیت نزدیک میشوید مثل صحنه سکانس خواستگاری در پرده «کلت کمری» با اتفاقی شبیه شکستن ظرف یا همان پرده «من مهدی باکری نیستم» سعی کردید این فضا را بشکنید یا آن را قابل باور کنید.
بله. خود همین پرده و صحنه یکی از مصداقهای دور شدن از مهدی باکری است. بعد از اینکه حمید شهید میشود و مهدی باکری میگوید همه اجساد را برگردانید اگر نه برادر من را هم برنگردانید این صحنه حتماً باید در فیلم باشد. ما باید حتماً این لحظه را میدیدیم، چون لحظه مهم و مؤثری بر کاراکتر است اما واقعیت این است که این صحنه آنقدر صحنه بزرگی است که نمیتوانیم به آن نزدیک شویم. در نتیجه میرویم سراغ کاراکترهای فرعی و از زبان آنها میشنویم.
چطور به جنس دیالوگ هر شخصیت رسیدید؟ دیالوگهای شاعرانه بخصوص در رابطه صفیه مدرس و مهدی باکری به عنوان مثال «خستگیات، قرمزی چشمات، کی از بین میره قربونت برم؟ کی اونقدر تو خونه میمونی که نخوام تو رو با لباسهای خیس بدرقه کنم؟» در پرده «لباس خیس» بر مبنای اسناد و گفتوگوهایی است که با شخصیتها داشتید یا حاصل دریافت درست شما از فضای آن دوران است که با نگاه شاعرانه سازندگان گره خورده است. دیالوگ آخر فیلم که بین مهدی باکری و احمد کاظمی برقرار میشود چطور؟
بله آن دیالوگ اول به طور مشخص ساخته خود ما است. بر مبنای تصوری است که اسناد برای ما ساختهاند، اتمسفری از این رابطه شکل گرفت و این دیالوگ بیرون آمد. دیالوگ دوم کاملاً بر مبنای واقعیت است. صدای آن موجود است و شاید برخی کلمات تغییرات کوچکی داشتهاند.
در فرایند تبدیل متن به تصویر، مهمترین مؤلفهای که با اجرا و کارگردانی هادی حجازیفر به متن اضافه شد چه بود؟
اول شاعرانگی که در فیلم جاری است و حالوهوای خوبی به فیلم داده. دوم تصاویر و چشمانداز بصری که به فیلمنامه غنا بخشیده و محصول همکاری و همفکری هادی و وحید ابراهیمی (مدیر فیلمبرداری) است.
بــــرش
تفاوت نگاه حجازیفر و مهدویان
جنس کارگردانیها با هم فرق دارد. آقای مهدویان به لحاظ بصری سبک و سیاقی دارد که با آن آشنا هستیم؛ جای دوربین، پلانهای طولانی، ویژگی مستندنما، دوربین جستوجوگر، خودش را محدود میکند و از زاویههای متعدد نمیگیرد. این محدودیت برایش آوردههایی دارد و در عین حال محدودیتهایی هم. در این شکل تصویرپردازی جزئیات نمیبینیم. خصلت فیلمهای او شاعرانگی نیست و به تصاویر زیبا فکر نمیکند. اولین تجربه کارگردانی هادی حجازیفر اما اصلاً قصد مستندنمایی ندارد، تقطیع پلانها بیشتر از کارهای مهدویان است و فرصت نزدیک شدن به آدمها وجود دارد. در کار مهدویان ماجراها اهمیت بیشتری دارند و در کار حجازیفر اهمیت بیشتر با آدمهاست، روی لحظات گذرا مکث میکنیم لحظاتی که شاید با معیارهای متعارف دراماتیک لحظات مرده به حساب بیایند. جزئیات مهم هستند. کمی طنز و شوخی دارد. میزانسن تصویرپردازی، توجه به پلانهای زیبا و چشمنواز تفاوتهایی است که بین کارگردانی آنها وجود دارد.
فراتر از جناحها
شخصیت شهید مهدی باکری متعلق به همه مردم ایران است و نباید دچار فضای دوقطبی میشد. صداقت و عاطفه مؤلفهای مهم برای رسیدن به این منظور بود. از فیلم مراقبت کردیم که نه به دام شعاری شدن و تعریف و تمجیدهای غیر قابلباور بیفتد و نه طعنهها و کنایههای سیاسی را در آن بگنجانیم. خدا را شکر که این مراقبتها مؤثر بود. نکته دوم عاطفه و احساسات جاری در فیلم است. این فیلم یک ملودرام است که در جنگ میگذرد در نتیجه احساسات و عواطف بین آدمها و روابط خانوادگی، همسران، فرماندهان و نیروها و... لحظههای حسی دارد و فیلم را گرم و پرعاطفه کرد. وقتی در یک فیلم احساسات درست و اندازه شکل بگیرد؛ نه زیاد از حد باشد که تعبیر فیلم هندی برای آن به کار ببریم و نه آنقدر کم باشد که حسی در مخاطب ایجاد نکند، با مخاطب ارتباط برقرار میکند. احساسات زبانی بینالمللی است فراتر از گرایش سیاسی و طیف فکری و حتی زبان مادری، مذهب ندارد، زبانی انسانی و مشترک بین همه انسانها است. فیلمی با این خصوصیات میتواند با طیفهای مختلف ارتباط برقرار کند.
موقعیت هادی
هادی را خیلی سال است که میشناسم، از دوران دانشگاه. از «ایستاده در غبار» رابطهمان نزدیکتر و دوستانهتر شد. همیشه یک نفر طرح و ایده را قبول دارد و نفر دیگر منتقد است. در کارهای مهدویان هادی به عنوان بازیگر همیشه دید انتقادی به فیلمنامه داشت و مدام درباره کاراکتری که قرار است بازی کند و گاهی روی کل فیلمنامه نظر میداد، نقد میکرد، پرسش مطرح میکرد. مهدویان هم او رها میکرد تا شاهد این گفتوگو باشد. من هم در موضع کاملاً دفاعی قرار داشتم و از حریم فیلمنامه پاسداری میکردم. در «موقعیت مهدی» موقعیتمان برعکس شد. فرصتی پیش آمد تا تلافی کنم (خنده). پیشنهاد به او شده بود و هادی از موضوع شناخت داشت، یک ایده کلی داشت و حالوهوایی در ذهنش بود. حالا این فرصت پیش آمده بود که من بیشتر نقش منتقد را بازی کنم و مدام آن چیز موجود را به چالش بکشم. پس از یکی دو نسخه جایمان تغییر کرد و باز هادی منتقد بود و حمله میکرد تا از یک نقطه گفتوگو به نقطه دیگری برسیم که عیب و ایراد نسخه قبلی را نداشته باشد. همکاری پرچالش و در عین حال دوستانه و لذتبخشی بود.
معاون اعضای صندوق هنر در گفتوگو با «ایران» خبر داد
عضویت هنرمندان در صندوق اعتباری هنر لغو نمی شود
مریم سادات گوشه/ صندوق اعتباری هنر اواخر زمستان 1400 به خاطر پالایش اعضا و تشخیص هویت اصلی همه اعضا، عضویت جدیدی نمیپذیرفت. همین امر باعث شده بود تا بسیاری از هنرمندان و اصحاب رسانه در صف انتظار عضویت جدید صندوق بمانند، اما اکنون مسلم کریمی معاون اعضای این صندوق از عضوپذیری صندوق هنر خبر میدهد و درباره شرایط عضویت هنرمندان و نویسندگان به «ایران» میگوید: «صندوق هنر متعلق به فعالان فرهنگی و هنری است و عضویت همه فعالان فرهنگی و هنری در صندوق ادامه خواهد داشت و همانند گذشته میتوانند از خدمات صندوق هنر بهرهمند شوند. در حال حاضر با توجه به تأکیدات مدیریت محترم صندوق مبنی بر بهرهمندی هنرمندان فعال از پوشش خدمتی صندوق هنر، روند عضویت و ثبتنام در صندوق هنر جریان دارد و هنرمندان فعال میتوانند با مراجعه به ادارات ارشاد یا مراجع تخصصی و ارائه مستندات فعالیت خود، معرفینامه جهت عضویت در صندوق هنر دریافت نمایند.»
او درباره عضویت اعضا در شهرستانها افزود: «طبق دستورالعمل جدیدی که به استانها ابلاغ شده است، بررسی درخواستها در استانها توسط کارگروه تخصصی مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد و نتیجه آن به متقاضیان اعلام میشود.»
کریمی در ادامه افزود: «پس از دریافت معرفینامه، متقاضیان با مراجعه به تارنمای صندوق هنر نسبت به ثبتنام اقدام میکنند و پس از بررسی و تأیید کارشناسان صندوق، عضویت هنرمندان در صندوق نهایی شده و به آنها بهصورت پیامک اطلاعرسانی میشود. روند ثبتنام، مدارک و مستندات مورد نیاز در درگاه صندوق موجود است و اطلاعرسانی شده است. متقاضیان میتوانند با مطالعه آن با فعالیتهای صندوق نیز آشنا شوند.»
او درباره فرایند پالایش و ساماندهی اعضای صندوق میگوید:«طبق آییننامه صندوق، عضویت اعضای صندوق سه ساله است و باید هر سه سال اعضای صندوق نسبت به تمدید عضویت اقدام کنند. بنابراین لازم است اعضای محترم پس از پایان تاریخ عضویت نسبت به دریافت معرفینامه جدید از مراجع تخصصی مثل ادارات کل، وزارتخانهها و... اقدام کنند و با تکمیل پروفایل خودشان در تارنمای صندوق، تمدید عضویت انجام دهند. برای این تمدید عضویت شرط «استمرار فعالیت» در آییننامه دیده شده و لازم است که هنرمندان و اعضای صندوق نسبت به ارائه رزومه و سوابق فعالیت فرهنگی و هنری خودشان در دوره سه ساله اخیر اقدام کنند. البته با توجه به شرایط کرونا در این دوره بهجای دوره سه ساله، پنج ساله مدنظر قرار گرفته که میتوانند در پنج سال اخیر هر فعالیتی داشتهاند را ارائه کنند و عضویت آنها در صندوق تمدید شود.»
بسیاری از هنرمندان که در شرایط کرونا از کار کردن محروم بودند اکنون دغدغه لغو عضویت از سوی صندوق هنررا دارند که کریمی دراین خصوص توضیح میدهد:«سیاست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گسترش خدمت به هنرمندان است. بنابراین قطعاً و یقیناً اعضای صندوق که فعالیت هنری دارند و شرایط اعلام شده در آییننامه یعنی «استمرار فعالیت» دارند، تحت هیچ شرایطی از صندوق تعلیق یا لغو عضویت نخواهند شد و همانند گذشته از خدمات صندوق بهرهمند خواهند بود.»
او در ادامه خاطرنشان میکند:«هدف صندوق هنر از ساماندهی و پالایش که در حال انجام است این است که افراد غیرهنرمندی که به دلایل و با شیوههای مختلف برخلاف سیاستهای حمایتی صندوق از هنر و هنرمند در ادوار مختلف وارد صندوق شدهاند و از خدماتی که صرفاً حق هنرمندان است استفاده مینمایند، شناسایی و حذف شوند.
مواردی که با جعل مدرک یا رانت و... بدون داشتن شرایط، عضو صندوق شدهاند باید شناسایی و حذف شوند تا بتوانیم خدمات مناسبتر و بهتری به هنرمندان ارائه دهیم. بنابراین هنرمندانی که عضو صندوق هستند اصلاً نگران نباشند، چون عضویت آنها با طی فرایندی که اعلام کردیم استمرار خواهد داشت و از خدمات صندوق کماکان برخوردار خواهند بود.»
مباحثه صریح مسعود فراستی با چهار کارگردان فیلم کوتاه
مرگ بر کلوزآپ!
فرهنگی/ اولین جلسه از فصل هفتم پاتوق فیلم کوتاه دوشنبه ۱۹ اردیبهشتماه با نمایش فیلمهای کوتاه داستانی «ماسک» به کارگردانی نوا رضوانی، «کپسول» به کارگردانی امیر پذیرفته، «گناه» به کارگردانی ابوالفضل عزیزی و انیمیشن کوتاه «پیش از بهشت» به کارگردانی احمد حیدریان در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد و مسعود فراستی به نقد صریح این آثار در حضور کارگردانان این آثار پرداخت.
اتهام نزنید؛ تا انتهای فیلم را دیدم!
مسعود فراستی در نقد فیلم کوتاه «ماسک» گفت: معتقدم اگر هر موضوعی در فرم هر فیلمی جاگیر شود، درست کار کرده در غیر این صورت فیلمساز کارش را درست انجام نداده است. او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره این فیلم و درباره پایان باز فیلمها گفت: «انتهای فیلم هم باز باز باز است، از جنس این پایان بازهایی که اصغر فرهادی دارد و البته هیچی بلد نیست!» فراستی در ادامه گفت: «این را هم باید بگویم که فیلم کوتاه، سکوی پرش به فیلم بلند نیست بلکه خودش موجود مستقلی است.»«تجربه فوتبال، دلیل نمیشود فیلم بسازی! این عبارات بخشی از صحبتهای فراستی خطاب به کارگردان فیلم کوتاه «کپسول» بود. او همچنین در بخش دیگری از انتقادش به این فیلم افزود: «او میخواهد یک شخصیت بد عام را بسازد اما بد عام وجود ندارد، این یکی از بزرگترین معضلات سینمای ایران است.»
کلوزآپهای احمقانه، فیلم را باورپذیر نمیکند
فراستی «گناه» را فیلمی عنوان کرد که بد نیست، اما هدر شده است. او درباره این فیلم گفت: «فیلم خیلی بد نبود، درواقع فیلم حرف دهنش را کمی میفهمد و اضافهگویی نمیکند اما کم حرف میزند، مثلاً ما باید در فیلم، تضاد بین قاتل و مقتول را میفهمیدیم اما نفهمیدیم، جا داشت فیلم ۴۵ دقیقه میشد، اصلاً موضوع در اثر پرت نیست. با این حال برخی سکانسها درنیامده است.»
فراستی در بخش نقد و بررسی فیلم کوتاه «پیش از بهشت» هم عنوان کرد: «این فیلم اصلاً مسأله فلسطین را ندارد من نمیگویم یک اثر باید «زنده باد فلسطین» را داشته باشد اما فیلمی که بحث فلسطین را ندارد، نباید آن شعارها را در انتها بنویسد.» او در بخش دیگری از نقد بر این فیلم گفت: «در این فیلم همه چیز روی هواست به جز آن دیوار و آن نقاشیها، فیلم حتی آنها را هم نابود کرده است، گاهی تضادهای خوبی دارد اما خشونتی که به نقاش تحمیل میکند، آن را از بین میبرد. نکته بعدی اینکه مرگ بر کلوزآپ! حتی برگمان هم گاهی در کلوزآپ اشتباه کرده است، کلوزآپ واقعاً بلدی میخواهد! کلوزآپهای احمقانه، فیلم را باورپذیر نمیکند.»