در گفتوگو با «ایران» بر لزوم بازگشت به تعاملات اجتماعی در فضای مدرسه و دانشگاه تأکید شد
بیرون آمدن از پستوهای فضای مجازی
اکرم رضاییثانی
خبرنگار
ورود اینترنت به زندگی انسان علاوه بر اینکه محاسن زیادی داشت اما نگرانیهایی را هم به وجود آورد. این نگرانی بویژه برای خانوادههایی که دارای فرزند کودک و نوجوان هستند، بیشتر بود. این مسأله به تمام جوامع نیز مربوط میشود و صرفاً مختص جامعه ما نیست. مبرهن است که فضای مجازی مجموعهای از نکات مثبت و منفی است، اما توجه به مزایای استفاده از فضای مجازی نباید ما را از تهدیدهای آن غافل کند.
یکی از نکات و مسائلی که در پی استفاده از بستر مجازی و امکانات آن باید به آن توجه کرد، نقش فضای مجازی در رشد، گسترش و یا پیشگیری از آسیبهای اجتماعی است. برخی از آسیبهای اجتماعی، در فضای حقیقی کم و بیش وجود داشتهاند و فضای مجازی نقشی تسهیل کننده، مکمل و یا سرریز را در رابطه با آنها ایجاد میکند.
این آسیبها چه فضای مجازی باشد چه نباشد درجامعه وجود دارند اما برخی آسیبها در فضای مجازی شرایط رشد بیشتری دارند و چون اغلب افراد در خلوت خود با آن قرار دارند، بیشتر در معرض آن قرار میگیرند. یعنی حتی اگر پیامهای ردوبدل شده در فضای مجازی امور مثبت و متعالی باشند، باز در درازمدت مشکلاتی را برای کاربران خود به وجود میآورند. ویژگی این آسیبها این است که چون به ماهیت فضای مجازی مربوط میشوند، با حذف فضای مجازی از بین میروند. آسیبهای روانی و شخصیتی، ازمیان بردن خویشتنداری روانشناختی و اخلاقی، بحران هویت و اختلال در شکلگیری شخصیت، اعتیاد به اینترنت، اتلاف وقت، خشونت رفتاری و کاهش ارتباط خانوادگی از جمله آسیبهای استفاده زیاد از اینترنت و فضای مجازی است. «ایران» درخصوص موارد عنوان شده بویژه آسیبهایی که وابستگی به بستر اینترنت میتواند بر انزوا و در پی آن بر اختلال شخصیتی جوانان اثر بگذارد، گفتوگویی با ابراهیم نعیمی مدیرکل دفتر مشاوره و سلامت سازمان امور دانشجویان وزارت علوم داشته که در ادامه میخوانید؛
با شیوع کرونا در پی استفاده مستمر از بستر فضای مجازی جهت آموزشهای آنلاین، بروز اختلالات هویتی و شخصیتی چقدر مشهود بوده و چطور میتوان انزوا یا اختلالهای به وجود آمده را مرتفع کرد؟
خیلی زود است که بخواهیم دراینباره با دقت زیاد صحبت کنیم و بگوییم چه اتفاقی افتاده است. در حوزه دانشجویی باید گفت دانشجویان به تازگی وارد دانشگاهها شدهاند و آموزش حضوری خود را آغاز کردهاند. تقریباً میتوان گفت حدود 70درصد دانشجویان کارشناسی به دانشگاه آمدهاند، بنابراین نمیتوان ارزیابی با دقتی درباره این اختلالات داشت اما در این زمینه یک طرح خیرمقدم داریم که طبق آن اعلام شده؛ مراکزمشاوره و مددکاری مانند قبل رفتار نکنند و به گونهای نباشند که دانشجو خود به آنها مراجعه کند بلکه با شیوه و پیشنهاد جدید، فعالانه رفتار کنند یعنی به دانشگاه وخصوصاً به خوابگاهها بروند و با دانشجویان گفتوگو و دیدار داشته باشند. در اینجا دیدار با دانشجویانی که در خوابگاهها هستند خیلی اولویت دارد. مشاورین میتوانند به دیدار دانشجویان بروند و وضعیت روانشناختی و بین فردی آنان را بسنجند و با آنها گفتوگو کنند.
اگر دانشجویی دارای نشانهای از اختلالات روانشناختی داشت، چه کمکی به آن خواهد شد؟
اگر علائمی در فردی مشاهده شود و بر حسب نیاز، آنها یک فرم کوچک و مختصر را پر میکنند؛ در غیر این صورت همانجا گفتوگویی انجام میدهند که هم میتواند دانشجویان را با خدمات مرکز مشاوره آشنا کند و هم یک سنجشی انجام میشود تا وضعیت سازگاری دانشجویان و چالشهای هویتی آنها مشخص شود و طبق آن توصیههای عمومی را در همان مکان بیان میکنند یا اگر امکان اعلام آن بهصورت عمومی امکانپذیر نبود، از آنها دعوت میکنند که از خدمات مراکز مشاوره دانشگاهی که رایگان است استفاده کنند. در حال حاضر اگر بخواهیم به دقت در مورد هویت دانشجویان که در ارتباط با آن دچار چالش جدی شدهاند اظهارنظر کنیم و بگوییم ابعاد و مختصات آن چقدر بوده، زود است. پیشفرض ما این است که دو سال دوری جامعه دانشجویی از دانشگاه موجب شده دانشجویان ورودی سال 1400- 99 هویت دانشجویی یا دانشگاهی نداشته باشند زیرا اصلاً فضای دانشگاه را تجربه نکردهاند.
نشانههای رفتاری دانشجویانی که در این مدت دچار اختلال یا بحرانی در اجتماع، خانواده و دوستان شده باشند، چیست؟
این اختلالات در هر فردی متفاوت است اما دانشجویانی که اوقات زیادی در فضای مجازی بودهاند، نسبت به جامعه فاصله بیشتری میگیرند . طبیعت انسان، مدنیالطبع بوده یعنی اجتماعی است و ضرورت دارد مناسبات اجتماعی خود را به نحو مطلوب با دیگران تنظیم کند. کسانی که دچار بحران هویت شده باشند گویی فلسفه وجودیشان هماهنگی و انطباقپذیریهایی که باید با جامعه داشته باشد را ندارد. آنها تصور میکنند بهعنوان یک تافته جدا بافته؛ هر کار، رفتار و تمایلاتی که داشته باشند را میتوانند انجام دهند. لذا با کلیت جامعه، انحراف معیار پیدا کرده و در نهایت باعث برخورد از طرف نزدیکان، خانواده و دیگران میشود و ممکن است دچار انزوا شوند. برخی افراد نیز در این زمینه دچار افسردگی خواهند شد و چالشهای مختلفی در مسیر زندگی برای آنها به وجود میآید. به هر حال کسانی که با این نوع افراد زندگی میکنند، نمیتوانند اخلاقها، رفتارها و نوع تعامل آنها را بپذیرند و همین باعث میشود بر حسب نوع رفتارهایی که دیگران با آنها دارند، فرد دچار اختلال شده و کنشهایی از خود بروز دهد.
گفته میشود طی دو سال اخیر که با کرونا درگیر بودیم، روی آوردن به آموزش مجازی موجب شده جوانان تمایل بیشتری به انزوا و تنهایی داشته باشند؛ این ویژگی اگر ادامه یابد، چه مضراتی خواهد داشت؟
واقعیت این است که یکی از دانشکدههای ما یک نگرشسنجی انجام داده بود و طبق آن بیش از ۶۵درصد دانشجویان به حضوری شدن دانشگاه تمایل داشتند. یعنی یکی از ویژگیهای فطری انسان، ارتباطات و تعاملات بین فردی است. در عین حال شاید در کوتاهمدت جذابیتهای سمعی و بصری در فضای مجازی تأثیر بگذارد، اما در بلندمدت قطعاً دانشجویان میخواهند تعاملات حقیقی با آدمهای واقعی، در شرایط و ساختارهای فیزیکی و بافت طبیعی جامعه مانند دانشگاه، خیابان، پارک و موقعیتهای مختلف برقرار کنند.
با این رویه، کمکم سبک زندگی دانشجویان با برگشتن به خوابگاه و دانشگاه تغییر کرده و به شکل سابق بازخواهد گشت. همانطور که در سال 98 با شیوع کرونا مردم سبک زندگی خود را تغییر دادند، هماکنون نیز میتوانند به آرامی به سبک زندگی سابق خود بازگردند. در حال حاضر آموزش حضوری آغاز شده و برای اول مهرماه نیز دانشجویان میتوانند بهراحتی به دانشگاه بیایند تا آموزش حضوری بهتر شکل بگیرد و چسبندگی به فضای مجازی کاهش پیدا خواهد کرد.
من برعکس خیلی از افرادی که اعتقاد دارند باید کارهای زیادی انجام دهیم تا این چسبندگی دانشجو به فضای مجازی را کم کنیم، معتقدم حضور دانشجویان در کلاس درس و این تعاملات، به اینکه چسبندگی کم شود کمک میکند تا آنها بتوانند دوباره سبک زندگی جدید خود را از سر بگیرند. بالاخره ما دو سال درگیر کرونا بودهایم، دانشجویان جدید از قبل فضای مدرسه را تجربه کرده بودند و دانشجویان قدیمی هم از گذشته با فضای دانشگاهی آشنا بودند، لذا این بازگشت با سرعت بیشتری همراه خواهد بود؛ هر چند ممکن است این تغییر برای درصدی از بچهها خیلی سخت باشد، از اینرو آنها نیازبه مشاورههای فردی خواهند داشت؛ زیرا جایگزینهای جذاب بیشتری را لازم دارند و مشاوران ما باید روی تحریفهای شناختی پس ذهنشان کار کنند تا مشکلشان حل شود.
پس این انزوا و تنهایی اعتیادآور نیست و ممکن است به مرور از بین برود؟
خیر اینگونه نیست. برای مثال خودتان را در نظر بگیرید که در زمان شیوع کرونا با دورکاری، تعطیلی مطلق یا قرنطینه چقدر با دشواری کنار آمدید و کلافه شده بودید؛ زیرا نمیتوان انسانی را در نظر گرفت که به طور طبیعی این موارد را نداشته باشد و ممکن است درصد بسیار ناچیزی ازعلائم آن آسیبهای روانشناختی مانند افسردگی و انزوا را دریافت کرده باشد که این حالت نیاز به درمان و توجه ویژه دارد؛ اما مشکل عموم دانشجویان با قرار گرفتن در فضا و ایجاد تعاملات برطرف خواهد شد و با رابطه استاد و دانشجو و ارتباط دانشجویان با یکدیگر، این فضا هم شکسته خواهد شد.
دانشجویان پختهتر هستند و شاید با مسأله تغییر فضا راحتتر از دانشآموزان کنار بیایند اما این تغییر فضا برای دانشآموزان خصوصاً در مقطع ابتدایی، بیشتر دچار استرس و نگرانی شده است. در این زمینه باید چه اقدامی انجام داد؟
بله همینطور است، چراکه در این دو سال دانشآموزان در کنار خانواده بودهاند و اکنون دچار اضطراب جدایی شدهاند. اضطراب جدایی یعنی کودکان در فضایی که بودند تعامل بسیار زیادی با اعضای درجه یک خانواده خود داشتند و اکنون که میخواهند از آنها جدا شوند و به مدرسه بروند، تصور میکنند قرار است آنها را از دست بدهند زیرا شدیداً به فضای در کنار خانواده بودن و برگزاری کلاسها در تختخوابها عادت کردهاند که حل این مسأله زمان میبرد و به هیچوجه نباید عجله کرد، زیرا قطعاً حل خواهد شد و مشاوران فردی میتوانند کمک زیادی در این زمینه انجام دهند. بهعنوان مثال توصیه میشود خانوادهها برای فرزندانی که اضطراب بالایی دارند، سرویس مدرسه تهیه نکنند و خودشان دانشآموزان را به مدرسه ببرند و بیاورند. حتی آنهایی که استرس بالاتری دارند والدینشان میتوانند مدت کوتاهی را در حیاط یا بیرون از مدرسه بمانند تا دانشآموز آنها را ببیند. این موضوع شاید در دانشآموزان اول، دوم و سوم بیشتر باشد اما دانشآموزان بزرگتر خیلی زود از این فضا خارج خواهند شد.
آیا آموزش در فضای مجازی شاخصه بخصوصی دارد؟
بله، ما آماده ورود به فضای مجازی نبودیم و سبک درست زیستن در فضای مجازی در قالبهای مختلف را به فرزندان خود آموزش ندادیم و ناگهان در شرایطی قرار گرفتیم که مجبور شدیم بهراحتی و بدون هیچ حد و مرزی گوشی و تبلت را دراختیار دانشآموزان و دانشجویان قرار دهیم. لذا یکی از بحثهای اساسی، عدم آموزش درست سواد رسانهای یا حضور در فضای مجازی بوده است. شاید بهتر بود آموزش و پرورش ما از همان ابتدا به دانشآموزان این موضوع را آموزش میداد که اگر میخواهید سر کلاس مجازی حضور داشته باشید، لطفاً نیم ساعت زودتر بیدار شوید، صبحانه بخورید، لباس رسمی مدرسه بپوشید و یک گوشه از اتاق بنشینید. به طور کلی باید یک مختصات رسمی از فعالیت در فضای مجازی به دانشآموزان میآموختند. از طرفی کودکان باید در فضای خانواده به کارهای دیگری هم گماشته شوند و هرگز به حال خود رها نشوند. بعضاً نه آموزش و پرورش کاری انجام میدهد و نه خانواده؛ به عنوان مثال برخی از خانوادهها تمایل دارند بچهها یک گوشه ساکت بنشینند و کاری به آنها نداشته باشند از اینرو با سرگرمی دانشآموزان با گوشی موبایل، چسبندگی آنها به فضای مجازی بیشتر میشود. اکنون کودکان باید از فضای خلوتی که انوع بازیها و جذابیتهای سمعی و بصری دارد، دل بکنند. این دلکندن به یکباره ودر بازه زمانی کوتاه، سخت است و زمان میبرد تا مسأله مرتفع شود.
نیم نگاه
یکی از ویژگیهای فطری انسان، ارتباطات و تعاملات بین فردی است. در عین حال شاید در کوتاهمدت جذابیتهای سمعی و بصری در فضای مجازی تأثیر بگذارد، اما در بلندمدت قطعاً دانشجویان میخواهند تعاملات حقیقی با آدمهای واقعی، در شرایط و ساختارهای فیزیکی و بافت طبیعی جامعه مانند دانشگاه، خیابان، پارک و موقعیتهای مختلف برقرار کنند. با این رویه، کمکم سبک زندگی دانشجویان با برگشتن به خوابگاه و دانشگاه تغییر کرده و به شکل سابق بازخواهد گشت.
در گفتوگو با «ایران» هنر سازگاری با معلولیت بررسی شد
تاب آوری عامل مؤثر در پذیرش معلولیت
سمیه افشینفر
خبرنگار
گوشهایش مدتی بود دیگر مثل سابق نمیشنید، دنیایش ساکتتر شده بود، بچهها که با دکترش صحبت کرده بودند خواسته بود که از سمعک استفاده کند، سمعک هم خریده بودند ولی نمیتوانست از سمعک استفاده کند، حس خوبی به آن نداشت، چند روز پیش در خیابان نزدیک بود تصادف کند چون صدای بوق ممتد ماشین را نشنیده بود ولی باز هم حاضر نبود به سراغ سمعکی که گوشه کمد اتاق خاک میخورد برود، مدتی از تار شدن چشم هایش هم میگذشت و دیدش به اشیا ء براحتی و شفافی گذشته نبود هر چه شیشه عینک را هم تمیز میکرد فایدهای نداشت. دکتر گفته بود به احتمال زیاد دیابت به چشمانش آسیب زده و همین روزها اگر هر چه زودتر برای اقدامات درمانی مراجعه نکند با نابینایی فاصله چندانی ندارد ولی به روی خودش نمیآورد و سعی میکرد کارهای روزانهاش را به نحو احسن انجام دهد تا مبادا کسی شک کند و بخواهد او را به دکتر ببرد.
همه ما حتماً با سالمندانی در میان نزدیکانمان مواجه شدهایم که بهدلیل کهولت سن برخی از توانایی های گذشته را از دست میدهند و کم کم دچار معلولیت میشوند. معلولیتی که متأسفانه پذیرش آن از سوی این افراد همواره با مقاومت روبهرو میشود. البته این نوع مقاومت معمولاً در میان کسانی که از نظر جسمی سالم هستند و به مرور یا بر اثر حادثهای دچار معلولیت میشوند به چشم میخورد. مقاومتی که در برخی از مواقع به ضرر آنها منجر میشود و فرصت طلایی برای توانبخشی و استفاده از توانمندی موجود را از بین میبرد. دکتر حمدالله خواجه حسینی روانشناس در گفتوگو با «ایران» میگوید: مسیر پرشتاب زندگی، عرصه رشد و شکوفایی ماست به شرط آنکه فرازها و جذابیتهای این مسیر را با فرودها و کاستیهایش بپذیریم و هنر سازگاری با دشواریها را در وجودمان تقویت کنیم. بروز انواع معلولیتها نیز از جمله چالشهای مسیر زندگی است که محدودیتهایی را برای افراد معلول ایجاد میکند اما بسیارند معلولان توانمندی که روش های مؤثر تابآوری و سازگاری با شرایط موجود را بخوبی آموختهاند و کارنامه درخشانی از موفقیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی از خود برجای نهادهاند. افراد دارای معلولیت هم مانند سایرین، در سازگاری با مشکلات، میزان تلاش و تاب آوری، از توانایی یکسانی برخوردار نیستند و برخی از آنان بنا به دلایل مختلف، در کسب مهارتهای روانشناختی، به موفقیت بیشتری نائل میشوند.
به گفته او عوامل متعددی در میزان سازگاری یا ناسازگاری اجتماعی فرد معلول نقش دارند که مهمترین آن سن بروز معلولیت است. کودکانی که بنا به عوامل ژنتیکی یا مسائل دوران بارداری، معلول متولد میشوند، محدودیتهای ناشی از آن را در نخستین مراحل رشد جسمی و روانی تجربه میکنند و میآموزند که چگونه از سایر تواناییهای خویش برای کاهش این محدودیت ها استفاده کنند. اما بسیاری از افراد در سنین پس از تولد دچار معلولیت میشوند که این امر میتواند سازگاری با شرایط موجود را برای آنان دشوار سازد. طبیعتاً هرچه سن افراد هنگام بروز معلولیت بیشتر باشد، سازگاری با آن دشوارتر خواهد بود زیرا کسب مهارتهای حسی-حرکتی و روانشناختی برای غلبه بر محدودیتها بویژه در دوران میانسالی و سالمندی، مستلزم صرف زمان و تلاش مضاعف است.
او ادامه میدهد: در بسیاری از مواقع بروز معلولیت به یکباره زندگی فرد را دگرگون ساخته و فعالیتهای شغلی و اجتماعی وی را غیر ممکن یا محدود میکند. تحت چنین شرایطی افرادی که از نقش و پایگاه اقتصادی-اجتماعی قویتری برخوردار بودهاند در سازگاری با پیامدهای ناشی از معلولیت با مشکلات بیشتری مواجه میشوند. آسیبهای بینایی، شنوایی یا معلولیتهای حرکتی هرکدام دارای عوارض و محدودیتهایی هستند و با تشدید معلولیت پیامدهای آن نیز شدت مییابد و توان سازگاری فرد را تحتالشعاع قرار میدهد.
با این حال او تأکید دارد که آگاهی از عوامل مؤثر در سازگاری روانی-اجتماعی افراد معلول به ما کمک میکند که شرایط مناسبی را برای آنان فراهم کنیم تا با پذیرش آگاهانه معلولیت خویش و غلبه بر محدودیتهای موجود مسیر توانمندی را بپیمایند و در عرصه مناسبات اجتماعی، نقش آفرین باشند.
این روانشناس در ادامه بر مداخله بهنگام تأکید میکند و میگوید: مداخله بهنگام یعنی ارائه خدمات مشاوره و توانبخشی به افراد دارای معلولیت و خانوادههای آنان در کوتاهترین زمان پس از بروز معلولیت. مداخله بهنگام اصلیترین عاملی است که پذیرش و سازگاری با معلولیت را برای این افراد و سایر اعضای خانواده آنان امکان پذیر میکند. در فرایند مداخله بهنگام، روانشناسان و متخصصان آموزش و توانبخشی معلولان به فرد معلول و خانواده وی کمک میکنند تا احساسات واقعی خود را نسبت به مشکلات موجود بیان کرده و همزمان معلولیت را آنگونه که هست بشناسند، سایر تواناییهای خود را پرورش دهند و بیاموزند که به جای تمرکز بر مشکلات و بیان هیجانهای منفی قدرت حل مسائل را در خود تقویت کنند. میل به دوست داشتن و دوست داشته شدن قویترین گرایش انسانی است که فرد فرد ما را به پذیرش خویش و سازگاری با جامعه سوق میدهد و افراد معلول نیز از این قاعده مستثنی نیستند. لذا آموزش فنون تابآوری و مهارتهای ارتباطی به فرد دارای معلولیت و قرار دادن وی در مسیر فرصتهای شغلی و اجتماعی قابلیت سازگاری و اثرگذاری اجتماعی وی را افزایش میدهد.
دکتر خواجه حسینی در پایان با اشاره به فرهنگسازی عمومی درخصوص مسأله معلولیت میگوید: واضح است که سازگاری افراد معلول با مسأله معلولیت و تابآوری آنها در مواجهه با مشکلات علاوهبر تلاش فرد فرد آنها به نگرشهای حاکم بر جامعه نیز بستگی دارد. جامعهای که باید با چشمانی شسته از باورهای منفی و نگاهی مبتنی بر کرامت انسانی و پذیرش آگاهانه با افراد دارای معلولیت مواجه شود و زمینه بروز توانمندیهای آنان را فراهم سازد تا معلولان نیز نقش ارزنده خود را در صحنه مناسبات اجتماعی و توسعه ملی ماندگار سازند.
نیم نگاه
عوامل متعددی در میزان سازگاری یا ناسازگاری اجتماعی فرد معلول نقش دارند که مهمترین آن سن بروز معلولیت است. کودکانی که بنا به عوامل ژنتیکی یا مسائل دوران بارداری، معلول متولد میشوند، محدودیتهای ناشی از آن را در نخستین مراحل رشد جسمی و روانی تجربه میکنند و میآموزند که چگونه از سایر تواناییهای خویش برای کاهش این محدودیت ها استفاده کنند. اما بسیاری از افراد در سنین پس از تولد دچار معلولیت میشوند که این امر میتواند سازگاری با شرایط موجود را برای آنان دشوار سازد. طبیعتاً هرچه سن افراد هنگام بروز معلولیت بیشتر باشد، سازگاری با آن دشوارتر خواهد بود زیرا کسب مهارتهای حسی-حرکتی و روانشناختی برای غلبه بر محدودیتها بویژه در دوران میانسالی و سالمندی، مستلزم صرف زمان و تلاش مضاعف است