گزارش تحلیلی «ایران» از ناکامیهای سیاسی عربستان
سیاست دوگانه سعودی در منطقه
یاسین شاهمرادی
پژوهشگر
تحولات سال 2011 (بیداری اسلامی) باعث شد که عربستان از اواخر دوره پادشاهی ملک عبدالله، سیاست محافظه کاری را که در طول دهههای گذشته بر اساس آن پیش میرفت،کنار بگذارد و در پی تجدید نظر طلبی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا باشد. این سیاست باعث شد که عربستان در منطقه، خود را وارد پروندههای مختلف منطقهای بکند. حمایت از مخالفان دولت بشار اسد و تروریستها در سوریه، حمایت از سرنگونی معمر قذافی در لیبی و حمایت از خلیفه حفتر در جنگ دوم لیبی، لشکرکشی به بحرین، حمله به یمن و محاصره قطر در قالب ائتلاف چهارگانه بخشی از نتایج سیاستهای عربستان سعودی در منطقه بود. سیاستهایی که تقریباً بجز بحرین (آتش زیر خاکستر) دستاورد دیگری برای سعودیها نداشت. در دوره ترامپ، عربستان سعودی سیاست تهاجمیتری را در منطقه در دستور کار قرار داد که باز هم نتوانست به اهداف خود دست پیدا کند. براین اساس، میتوان سیاست خارجه عربستان را در چند محور خلاصه کرد که در ادامه توضیح داده خواهند شد.
برتریجویی در شبه جزیره عربستان
ریاض یکی از اولویتهای مهم خود در سند 2030 را تقویت و توسعه روابط داخلی و پیوند اقتصادی با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اعلام کرده است. این کشور از بدو تأسیس، کل شبه جزیره عرب را بهعنوان حیاط خلوت و حلقه اول امنیت خود در نظر داشته است و از آن بهعنوان اهرمی برای حفظ تعادل و توازن قدرت در منطقه خاورمیانه استفاده کرده است. مهمترین اصل و هدف کلان سیاست خارجی عربستان را میتوان ایجاد و حفظ برتری و تسلط سیاسی و امنیتی در محیط پیرامونی خود در شبه جزیره عربی دانست. در واقع ریاض شبه جزیره را بهعنوان «خارج نزدیک»، حوزه نفوذ و کنترل انحصاری خود میداند و با هرگونه تحول خارج از کنترل یا نقشآفرینی بازیگران غیر دوست در این عرصه به شدت مخالفت میکند.
الف)حضور نظامی در همسایگان خود (بحرین): حضور نظامی عربستان در بحرین اولین حضور رسمی نظامی این کشور در خارج از مرزهای خود پس از سال 1991 در جریان جنگ دوم خلیج فارس و حضور نیروهای ائتلاف برای آزادسازی کویت بوده است. عربستان برای حفظ موقعیت برتری خود و برای جلوگیری از برهم خوردن نظم مورد نظر خود در منطقه شبه جزیره از سال 2011 در بحرین حضور نظامی دارد و به حضور خود ادامه داده است.
ب)حمله به یمن: عربستان در همه بحرانها و تحولات یمن از زمان تأسیس این کشور در سال 1932 تاکنون مداخله کرده است و به مسائل یمن بهعنوان مسأله امنیت ملی خود نگریسته است. سیاست کلی عربستان از ابتدای تأسیس یمن تلاش برای تسلط کامل بر این کشور، مخالفت با یمن یکپارچه و قدرتمند، برقراری توازن در جنگهای داخلی این کشور، حمایت از دوپارگی یمن و برقراری حکومت همسو با خود است.
هژمونی در غرب آسیا و شمال آفریقا
سیاست خارجی عربستان سعودی که همواره به دو تاکتیک سیاست محتاطانه و بازیگردانی در پشت صحنه مشهور بود، در سال های اخیر از این رویکرد فاصله گرفت و برای اینکه ابتکار عمل را در دو حوزه، یعنی مهار انقلابهای عربی و واژگون کردن حکومت شیعیان به دست گیرد، بازی آشکار و فعالانهای را آغاز کرد.همچنین ریاض در چشمانداز 2030 موقعیتی راهبردی برای خود قائل است که از آن بهعنوان شاهراه جهانی و نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا یاد میکند. افزون بر این در این چشم انداز، عربستان بهدلیل قرارگرفتن در شاهراههای آبی بینالمللی، خود را شایسته عنوان «کانون تجارت و دروازه ارتباط با جهان» میداند. اشاره متعدد به نقش منطقهای خود و تضمین پیشتازی عربستان در منطقه و کسب جایگاه 25 در شاخص عملکرد لجستیک، ناشی از برتری جوییهای منطقهای ریاض بر اساس سند چشمانداز 2030 است.
تعادل روابط با ایالات متحده
بررسی روابط دوجانبه ریاض و واشنگتن در 10 سال اخیر نشان میدهد که عربستان سعودی تلاش زیادی برای استحکام پیوندهای دو طرفه اقتصادی و نظامی با امریکا دارد. طی ۸ سال در سالهای 2008 تا 2016 صادرات عربستان سعودی به امریکا بیش از یکسوم کاهش داشته است. در عوض، واردات عربستان از امریکا که بیشتر سلاح و ماشینهای صنعتی بوده، بیش از دو برابر رشد داشته است. در دوره ترامپ، روابط عربستان و امریکا در بهترین شرایط ممکن قرار گرفت. درحالی که در دوره بایدن، روابط عربستان و امریکا شاهد تغییرات مختلفی با توجه به بحران یمن (خارج کردن انصارالله از لیست گروه تروریستی)، بحران اوکراین و عرضه نفت، برنامه هستهای ایران و... بوده است.
حفظ سیادت فرهنگی، رسانهای و سیاسی در جهان اسلام
حفظ موقعیت عربستان سعودی بهعنوان «سید بلاد عرب» و «ام القرای جهان اسلام» از اهدافی است که ریاض در برنامههای خود در قبال دنیای عرب و جهان اسلام بهدنبال تحقق آن است؛ عربستان این مسأله را بهعنوان رکن اول چشمانداز 2030 خود در نظر گرفته است. به همین دلیل در بخشی از چشمانداز 2030 عربستان چنین آمده است: «اسلام و تعالیم آن سبک زندگی ما و مبنای همه قوانین، تصمیمات، اقدامات و اهداف ما را تشکیل میدهند، بنابراین اصول اسلام، نیروی محرک ما در ترسیم دورنمای موردنظرمان خواهند بود.» در حال حاضر عربستان در داخل بهدنبال این است که وهابیت نقش کمتری در ساختار این کشور داشته باشد و به سمت سکولاریسم در حرکت است. با توجه به سیاست عربستان، از سال 2018 سعودیها سیاست جدیدی را در منطقه در پیش گرفتند. بن سلمان با توجه به برآورد هزینهها و بحرانهای به وجود آمده وشکستهای مکرر از محور مقاومت به سمت سیاست احاله مسئولیت پیش رفت. پرونده لیبی را به مصر و امارات واگذار کرد، از سوریه بعد از شکست ازمحور مقاومت، عقب نشینی کرد و بهدنبال راه حلی برای مصالحه با اسد است. پرونده عراق را به امارات و ترکیه واگذار کرده و با قطر نیز مصالحه کرده است. نسبت به ایران هم در قالب گفتوگوهای بغداد بهدنبال رسیدن به راهکاری مناسب است. اما در مورد یمن به کلی وضعیت متفاوت است. عربستان میداند در جنگ یمن قطعاً پیروز نخواهد شد و براین اساس میخواهد با حفظ وضع موجود، خود را از باتلاق یمن خارج سازد. هرچند در هر حالتی در یمن، قطعاً عربستان بازنده بزرگ جنگ یمن خواهد بود و این کشور با هر راهبرد و هر حیلهای به ناچار باید قدرت دولت نجات ملی را بپذیرد.
در سوی دیگر با توجه به مشکلات اقتصادی دو کشور ترکیه و پاکستان، عربستان میتواند برای آنها بهعنوان یک مسیر رهایی از برخی مشکلات باشد. نارضایتی عربستان از عمران خان و سیاست داخلی و منطقهای وی باعث شد که شهباز شریف بهعنوان نخستوزیر جدید انتخاب شود. تبریک عربستان به شهباز شریف و سفر وی به ریاض شائبه دخالت عربستان در تحولات پاکستان را بیش از گذشته عیان ترکرد.
ترکیه که در پروندههای مختلف از لیبی تا سوریه و حتی پاکستان و در پرونده جمال خاشقجی تنشهای زیادی با عربستان داشت، اکنون حرکت در جهت عقربههای ریاض را در وضعیت فعلی بهترین گزینه میداند. هرچند اردوغان نشان داده است که هیچ سیاست باثباتی در منطقه ندارد. اما با وجود این اردوغان بهدنبال این است که در انتخابات سال آینده بار دیگر برکرسی ریاست جمهوری بنشیند، به همین دلیل روابط خود را بار دیگر با رژیم صهیونیستی عادی کرد و سران سیاسی حماس را اخراج، دفتر اخوانیها را در ترکیه بست و به دیدار بن زاید و بن سلمان رفت.
حال عربستان با توجه به رویکرد جدید خود، بازی جدیدی را در منطقه شروع کرده است. البته باید گفت بازی جدید عربستان در منطقه نیم نگاهی به انتخابات کنگره و انتخابات ریاست جمهوری امریکا هم دارد، قطعاً عربستان در صورت آمدن جمهوری خواهان زمین بازی را تغییر خواهد داد. امادر حال حاضر بهدنبال این است که در وهله اول خاور نزدیک خود را به یک سرانجامی برساند و در مرحله بعد، پروژه 2030 را عملیاتی کند. میتوان گفت عربستان از یک سو بهدنبال روی کار آمدن جمهوری خواهان در ایالات متحده است و از سویی دیگر میخواهد سیاست جدید مطلوب خود را در این برهه زمانی به پیش ببرد.
با وجود این، به عربستان نمیتوان اعتماد کرد. ساختار سیاسی قبیلهای در عربستان به گونهای است که نحوه تصمیمگیری برآمده از عقل جمعی نیست. به همین دلیل با وجود رویکرد جدید، اما به سمت برقراری روابط غیر رسمی با رژیم صهیونیستی پیش میرود و به توطئه چینی علیه محور مقاومت ادامه میدهد. در لبنان تمام تلاش خود را میکند که به دولت و ملت این کشور فشار بیاورد تا حزبالله را تحت تأثیر قرار دهد. برخی از سیاسیون حماس را بازداشت کرده و به محاصره مردم یمن ادامه میدهد.
سخن پایانی
عربستان سعودی بعد از شکستهای مکرر از محور مقاومت در کشورهای گوناگون، بهدنبال رهایی از باتلاق یمن با توجه به رویکرد خود نسبت به این کشور است. شکستهای پی در پی سعودیها باعث شده است که آنها این مسأله را بپذیرند که بازی با حاصل جمع صفر با ایران به ضرر آنها خواهد بود و در بازی با حاصل جمع صفر عربستان نمیتواند دستاوردی داشته باشد. تحولات 11 سال اخیر بخوبی نشان دهنده سیاست شکست خورده عربستان در منطقه است. براین اساس عربستان ضمن اینکه بهدنبال روی کار آمدن جمهوری خواهان ایالات متحده است، به مخالفت با مذاکرات هستهای ایران ادامه میدهد. در نهایت میتوان گفت عربستان سیاست دوگانه خود را در منطقه پیش میبرد. از یک سو با احاله مسئولیت بهدنبال تحمیل هزینههای کمتر است و از سویی دیگر به توطئههای خود علیه محور مقاومت ادامه میدهد.