مسجد رنگونیها، یادگار معماری هندی در دل آبادان
مرجان قندی
خبرنگار
جنوب ایران شامل مناطق متعددی است که شاید در سفرهایمان بهبرخی از آنها کمتر توجه کرده و از دیدنیهای بیشمارشان غافل شدهایم. مسجد رنگونیها ازجمله مکانهای تماشایی آبادان است که شباهت چندانی با دیگر مساجد ایران ندارد و نظر هر بازدیدکنندهای را بهخود جلب میکند و برای لحظاتی شما را با خود به دنیای دیگری میبرد.
مسجد رنگونیهای آبادان که برخی به آن مسجد رانگونیها هم میگویند، یکی از معروفترین جاذبههای گردشگری شهر آبادان در استان خوزستان است. در آبادان سراغ این مسجد را از هرکسی که بگیرید، آن را به شما نشان خواهد داد. قدمت این مسجد به اواخر دوران قاجار بازمیگردد. این مسجد نمایشی از معماری هند در ایران به شمار میرود و بنای مذهبی شاخصی در آبادان است.
پس از آغاز ساخت پتروشیمی در شهر آبادان به دست انگلیسیها، رنگونیها و هندیها در سالهای 1291 تا 1299 بهدلیل وجود کارگران مسلمان از دیگر کشورها در آبادان، تصمیم به بنای مسجدی با معماری هندی و مطابق فرهنگ کشور خود گرفتند. مسجد رانگونیها طی مدت چند سال به دست هندیها و بویژه پاکستانیهای مسلمان که اغلب سنیهای حنفی بودند ساخته شد و اغلب هزینه ساخت آن نیز توسط کارگران پاکستانی شرکت نفت پرداخت شد. در یکی از زیباترین مسجدهای جنوب کشور، خبری از گلدستههای مرتفع، کاشیکاریهای زیبا، گنبدی تزئین شده، ایوانهای رفیع و دیگر تزئینات مطرح ایرانی نیست. مسجد رنگونیها به خاطر سبک معماری خاص اش از سایر ساختمانهای شهر کاملاً متمایز است.
پس از انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی، بهدلیل اینکه این مسجد در مناطق مرزی کشورمان با عراق قرار داشت، آسیبهای فراوانی دید و تقریباً نماز خواندن در آن تعطیل شد. با پایان یافتن جنگ، بخشهای آسیب دیده مسجد را ویران کردند و در ساختمان اصلی نیز تغییراتی صورت گرفت. در آن دوران و بهدلیل ویرانیهای بیش از حد، برخی سخن از ویران کردن این مسجد تاریخی به میان آوردند، البته با اقدامات بهموقع سازمان میراث فرهنگی، این اثر مرمت شد.
دکترمنصور پهلوان
استاد دانشگاه تهران
گرچه در زمینه آداب معاشرت، دهها کتاب نوشته شده است، اما گاه توجه به یک آموزه ما را از مطالعه دهها کتاب بی نیاز می کند، مثلاً این سه کلمه در آیه ای که می گوید: (قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا) البقره/٨٣. یعنی به مردم سخن نیکو بگویید، آداب معاشرت را به تمامی تعلیم می دهد، می دانیم که کلمه (الناس) همه مردم را فرا می گیرد، چه دوست و چه دشمن و کلمه ( حُسناً) شامل خوب صحبت کردن و صحبت خوب و خیرخواهانه کردن هر دو میشود. آیا عمل کردن به همین آیه کوتاه، کل آداب معاشرت را به ما تعلیم نمیدهد؟ و یا در آیه ای دیگر در سه جمله کوتاه معاشرت نیکو را چنین میآموزد: «عفو و بخشش »، «فراخواندن به نیکویی » و «روی گردانیدن از نادان» (خُذِ ٱلْعَفْوَ وَأْمُرْ بِٱلْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ ٱلْجَاهِلِینَ. الاعراف/١٩٩)
آیا در آداب معاشرت، چیزی مهمتر از عفو و بخشش خطاکار و فراخواندن به نیکویی و اعراض و جدال نکردن با نادانان وجود دارد؟ در روایات نیز به آداب معاشرت توجه ویژه شده است و در مجامیع حدیثی فصلی به نام «کتاب العشره » و ابوابی چون «حسن المعاشره » وجود دارد.(الکافی جلد٢ / ٦٣٧)
علی علیه السلام به حسن معاشرت تأکید فراوان کردهاند، از جمله فرمودهاند: چنان با مردم همنشینی و آمیزش کنید که اگر زنده بودید مردم مشتاق دیدار شما باشند و اگر مردید مردم در سوگ شما بگریند.
(خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَه آن مِتُّمْ مَعَهَا بَکوْا عَلَیکمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیکمْ نهج البلاغه حکمت ١٧)
ترجمه منظوم این حکمت چنین است:
به مردم درآمیز با مهر و یاری/ که بر مرده ات گریه آرند و زاری
و گر زنده مانی چو پروانه گردت برآیند و سوزند از شرمساری
آیا عمل کردن به این سخن نشاط و شادابی و حسن روابط اجتماعی را بهدنبال نخواهد داشت؟ نکته دیگری که در معاشرت مورد تأکید واقع شده، خندهرویی و بشاشت و طلاقت وجه است و از عبوسی و چهره در هم کشیدن بر حذر میدارند، در نهجالبلاغه آمده است:
الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ (نهجالبلاغه حکمت ٣٣٣)
یعنی شادمانی مؤمن در رخسارش نمایان است و اگر هم غم و حزنی دارد آن را در دل نهان میدارد و دیگران را اندوهگین نمیسازد
حافظ هم همین مضمون را به نظم درآورده و میگوید:
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام/ نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
یک حکمت دیگر هم در نهجالبلاغه آمده است که میتوان آن را اکسیر عشق و محبت نامید. میفرماید: خوشرویی دام محبت است، یعنی اگر میخواهی محبت دیگران را جلب کنی، ریسمان و دام محبت را بگستر که خوشرویی و بشاشت مانند «اکسیر» عمل میکند و عشق و محبت میآفریند.(الْبَشَاشَه حِبَالَه الْمَوَدَّه.نهج البلاغه حکمت٦)
ماه مبارک رمضان، اردوگاه آموزش اخلاق
عبدالسلام امامی
امام جمعه مهاباد
ماه مبارک رمضان طبق روایات و احادیث جزو بهترین ماههای سال است. خداوند متعال ویژگیهای منحصربه فردی را به رمضان بخشیده است. رمضان اردوگاه آموزشی است که مسلمان در آن نظم و انضباط، تغییر و تحول، خویشتنداری و صبر، تقوا و پاکدامنی و... یاد میگیرد. بیشتر مسلمانان سال مالی پرداخت زکات و خمس را این ماه مبارک قرار دادهاند. لذا میتوان گفت رمضان نمایشگاه خداپرستی و نوعدوستی است. آمارها نشان دهنده این واقعیتاند که مواسات و همدلی مسلمانان در این ماه بیشتر از هر وقت دیگری است و اوج بخشندگی مؤمنان و توجه آنان به همدیگر در این ماه مبارک دیده میشود. در مورد مبارک بودن این ماه میتوان گفت که جامع بیشتر عبادات است زیرا برگزاری نماز که عبادت بدنی است در ماه رمضان به اوج خود میرسد و همچنین زکات که عبادت مالی است در این ماه پرداخت میشود و خود روزه نیز که جزو خالصانهترین عبادات است، ظرف زمانی آن همین ماه مبارک است. اما از همه اینها مهمتر این است که ماه مبارک رمضان، ماه نزول قرآن و نزول بینظیر فرشتگان است.
رمضان، فرصت بینظیری است که خداوند متعال بر اساس علم و حکمت خویش برای جبران کاستیها و کجرویهای مسلمانان، گذاشته است. میتوان گفت، رمضان سکویی برای پرواز و اوج گرفتن و تقرب به خداوند متعال است. اگر بخواهیم اعمال ماه مبارک رمضان را که سبب پرواز و نزدیکی مؤمن به رضایت خداوند متعال میگردند دستهبندی کنیم، میتوان گفت رمضان دو سکوی مهم پرواز دارد:
۱- سکوی صیام و روزه. صوم به معنی بازداشتن نفس از کل مفطرات در وقت معین. این معنی ظاهری صوم است ولی معنی عرفانی و واقعی روزه شامل همه نوع محدودیتهای مادی و معنوی انسان در ابعاد مختلف میشود و هنگامی که انسان روزه دار، از مفطرات پرهیز مینماید، باید اعضای او هم روزه باشند تا به مرحله عالی روزه برسد. بنابراین روزه سفرهای معنوی است که خداوند متعال آن را گسترده است تا مسلمانان از آن توشه آخرت خویش را برگیرند.
مولانا نیز در این باره میگوید: این دهان بستی دهانی باز شد/ تا خورنده لقمههای راز شد/ لب فروبند از طعام و از شراب/ سوی خوان آسمانی کن شتاب/گر تو این انبان ز نان خالی کنی/ پر ز گوهرهای اجلالی کنی/ طفل جان از شیر شیطان بازکن/ بعد از آنش با ملک انباز کن/ چند خوردی چرب و شیرین از طعام/ امتحان کن چند روزی در صیام
بنابراین میتوان گفت عبادت روزه یک رژیم عادی و بدون هدف نیست بلکه گرسنگی هوشمند و هدفمند است که با دستور خداوند و برای خشنودی او انجام میشود. روزه عبادتی است که درون و برون انسان را اصلاح میکند. همچنین میتوان گفت: روزه اردوگاه و اردوی (ما میتوانیم) است که مسلمان علاوه بر پرهیز از محرمات، طبق دستور شرع از حلالها نیز در وقت روزه اجتناب مینماید و این بهترین درس و آموزش است که فرد روزهدار از مدرسه روزه یاد میگیرد. روزه، آموزشگاه تمرین بندگی و عبادت خداوند است و اثبات ایمان و اخلاص مؤمنان با روزه امکانپذیر است. زمان آشتی مؤمنان با قرآن، مسجد و مسلمانان، ماه مبارک رمضان است. روزه زمان همبستگی اجتماعی بویژه اکرام ایتام و محسنین در سطح عالی آن است. همچنین روزه مدرسه ومکتب عشق و عاشقی است. لذا میتوان گفت ماه مبارک رمضان، مکتب عالی تربیت و اخلاق است.
۲- سکوی قیام و لیالی قدر. برابر حدیث پیامبر(ص) قیام و شب زندهداری مؤمن موجب آمرزش گناهان گذشته وی میشود. مسلمانان متقی با شیوههای گوناگون، شب زندهداری میکنند. از خواندن نمازهای مستحب، ادعیه مأثوره و اذکار خاص، برابر آیات قرآن کریم و احادیث، عبادت شبانه تأثیر مهمی بر روح و روان عابدان دارد. (إن ناشئه اللیل هی أشد وطأ و أقوم قیلا) (سوره مزمل/۲)
و ادیبان نیز در وصف شب زندهداری گفتهاند:هرجا دری بود، به شب در بندند/ الا در دوست را که شب بازکنند.
و: هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از یمن دعای شب و ورد سحری بود.
هرچند احیای شبهای عبادت در طول ایام سال انجام میشود ولی اوج شکوه و عظمت آن در دهه آخر ماه مبارک رمضان و شبهای قدر میباشد.
احیای شبهای مبارک قدر طبق آیات و روایات، اهمیت خاص و منحصر به فردی دارد. لذا از قدیم مسلمانان و نیاکان ما توجه ویژهای به این شبهای فرخنده وعظیم داشته و همیشه سعی در احیای آن به نحو احسن داشتهاند و در مورد پر برکت بودن آن لیالی صحبت کردهاند.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ واندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند/ چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند.
مسلمانان شب قدر را شب اتصال و ارتباط مطلق آسمان و زمین میدانند و معتقدند افراد زیادی در مسیر لیالی قدر به سر منزل مقصود رسیدهاند.
ای دوست روزهای تنعم به روزه باش/ باشد که درفتد شب قدر وصال دوست/ ای خواجه چه جوی از شب قدر نشانی/ هرشب، شب قدر است اگر قدر بدانی.
لازم است مسلمانان بیشتر قدر این شبهای نورانی را بدانند و در راستای انجام بیشتر عبادات در آنها سعی نمایند. چند شبها خواب را گشتی اسیر/ یک شبی بیدار شو دولت گیر.
در بحث عظمت شبهای قدر همین بس که شب نزول بزرگترین کتاب آسمانی و معجزه نورانی، قرآن کریم است و میطلبد مسلمانان در آن شب مبارک و به خاطر عظمت قرآن و حضرت رسول(ص) بیشتر در تهجد و عبادت بکوشند چون در آن شب، زمین مملو از فرشتگان است.مولانا در وصف شب قدر میگوید:
امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد/ و آن چشم کجا خسبد کو چون تو شهی یابد/ ای عاشق خوش مذهب زنهار مخسب امشب.
کان یار بهانهجو بر تو گنهی یابد/ امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن/ تا هر دل اللهی زالله ولهی یابد/ اندر پی خورشیدش شب رو پی امیدش/ تا ماه بلند تو با مه شبهی یابد.(غزل۵۹۹دیوان شمس)
و در پایان باید گفت شب قدر ترکیبی عاشقانه، عارفانه و شاعرانه است و مهمترین حادثه عظیم تاریخ بشری در لیلةالقدر رخ داده است.
گام های چهارگانه قرآن در تربیت و رشد معنوی انسان
حجتالاسلام مسعود تاجآبادی
مدرس حوزه علمیهقم
3 یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکمْ مَوْعِظَة مِنْ رَبِّکمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَة لِلْمُؤْمِنِینَ- ( یونس57)
بر اساس آیه 57 سوره یونس، درقرآن برای تربیت و رشد معنوی انسانها چهار گام برداشته شده است
به سخن دیگر قرآن چهار اثر و کارکرد مهم و اساسی در حیات معنوی انسان دارد که در این نوشتار به اختصار آن را توضیح میدهیم:
گام نخست: موعظه
موعظه کردن انسانها گام نخست قرآن است. لغت شناسان موعظه را به تذکر دادن به انجام کارهای نیکو با بیانی که دل شنونده را برای پذیرش آن نرم کند تعریف کردهاند.(المفردات ص527)
از نظر عارفان شنیدن موعظه یکی از ریاضتهای ضروری سلوک معنوی برای نیل به مقام عارفان حقیقی است، زیرا نفس اماره را مطیع عقل و نفس مطمئنه میکند و قوه خیال انسان را محدود و کنترل میکند تا دچار توهمات باطل و تصورات ناپسند و متمایل به گناه و افکار شیطانی نشود.(الاشارات و التنبیهات ج3،ص380)از همین رو قرآن برای رشد و اعتلای معنوی انسانها در گام نخست از عنصر موعظه بهره برده و کوشیده است با پندها، هشدارها، بشارت ها، تهدیدها و ترساندن انسانها از فرجام بداندیشی و کج روی، دلهای مخاطبینش را نرم و آماده پذیرش حقایق نماید و آنها را از تعصبهای نابجا، عنادورزی، حق گریزی و حق ستیزی برهاند.قرآن عصر بعثت پیامبر(ص) و هر عصر و دوران محروم از وحی و هدایت آسمانی را عصر جاهلی میداند. عصری که انسانها غرق در جهالت، ظلمتهای فکری و اخلاقی، حیرت و سرگشتگی، گناه و غفلتاند.پس باید در گام نخست انسان ها را با مواعظ خود از جهل مرکب بدر آرد و آنها را بیدار کرده و به آنها بفهماند که در گمراهی و سقوطاند. مواعظی که از عالم قدس و طهارت توسط جبرئیل بر قلب و زبان پاک و قدسی پیامبر اکرم(ص) جاری شده است.بدیهی است چنین مواعظی لامحاله در دلهای مستعد و آماده نفوذ کرده و مینشیند.
گام دوم: شفابخشی (وشفاء لمافی الصدور)
جمله (وشفاء لمافی الصدور) در آیه مورد بحث ناظر به گام دوم قرآن است. پس از گام نخست در غفلت زدایی از انسانها و زنده کردن روحیه حقپذیری، نوبت گام دوم است. مقصود از واژه صدور که جمع صدر است در این آیه همان دل و جان انسانهاست. از نظر قرآن قلب معنوی نیز مانند قلب جسمانی و هرشی ارزشمندی دچار آفتزدگی و بیماری میشود. از همین رو قرآن هم از قلب سالم و زنده و پویا و پیش برنده انسان به سوی تعالی و کمال نهایی سخن گفته است (سوره شعراء آیه89) و هم از قلب آلوده (سوره توبه آیه125) قلب بیمار(سوره بقره آیه10)،قلب مرده(سوره نمل آیه80)و قلب سخت و زمخت(سوره مائده آیه13)یاد کرده است.قلب در انسان هم ابزار ادراک و فهم حقایق است و هم مرکز احساسات و عواطفی مانند محبت، شوق، رضایت، رأفت، ترس، بغض و کراهت است و انحراف و خطای در کاربست یا افراط و تفریط در آن موجب پیدایش صفات اخلاقی ناپسندی مانند بیعدالتی، حرص، کینه، بخل، کبر، غرور و ریاکاری میشود. از همین رو قرآن در گام دوم بهترین و جامعترین روش رهایی از بیماریهای روحی را مینمایاند، زیرا بدون گذر از این مرحله امکان بار یافتن به هدایت و رحمت الهی فراهم نمیگردد.
گام سوم: هدایتگری(و هدی):
قرآن در این مرحله انسانها را به معارف حقیقی در دو حوزه اندیشه و عمل راهنمایی میکند.
آیات بیانگر معارف اعتقادی ناظر به اسما و صفات حسنای خدا، مراتب هستی، نظام ربوبی، عرش، کرسی، قلم و ملائکه، بخشی از هدایتگری قرآناند. همچنین آیات بیانگر حقیقت انسان، جایگاه و منزلت انسان در نظام هستی، ماهیت روح و ابزار و قوای آن مانند حواس ظاهری،عقل و فطرت بخشی دیگر از هدایتگری قرآناند. بخش دیگر آیات معرفتی قرآن عهدهدار تبیین مراحل، شرایط و لوازم سلوک معنوی انسان برای رهایی از دامهای شیطاناند.
گام چهارم: رحمت ویژه(و رحمة للمؤمنین)
رحمت خدا دو نوع است رحمت عمومی که از آن به رحمت رحمانیه یاد میشود و رحمت ویژه که رحمت رحیمیه نام دارد.رحمت عمومی خدا شامل همه موجودات از جمله انسان ها چه مؤمن چه کافر میشود. اصل وجود، حیات، قدرت، علم و رزق دنیوی از مظاهر رحمت عمومی خداست و در واقع رحمت عمومی خدا همان نعمتهای فراگیر خدا یعنی هرآنچه زمینه ساز پیدایش و بقای زندگی انسان در دنیاست میباشد.اما مقصود از رحمت ویژه خدا که اختصاص به مؤمنان دارد هر آن چیزی است که زمینه ساز رشد و اعتلای معنوی انسان در دنیا و سعادت و رستگاری انسان در آخرت میشود. رهایی از گناه و غلبه بر نفس اماره(سوره یوسف آیه53)، رهایی از وسوسه و اغوای شیطان(سوره نساء آیه83)، رهایی از شک و حیرت (سوره هود آیه119)، آرامش و صلابت روحی(سوره مریم آیه50)، علوم لدنی و باطنی(سوره کهف آیه10)، اخلاق و رفتار پسندیده(سوره آل عمران آیه159) و نجات از رنج و عذاب پس از مرگ (سوره انعام آیه16) و استقرار در بهشت (سوره حدید آیه28) از مظاهر رحمت ویژه خدای سبحان اند.
دریافت مظاهر رحمت رحیمیه خدا از آغاز پیدایش ایمان راستین آغاز میشود و به میزان کوشش و شایستگی مؤمن شدت و وسعت یافته و تا لحظه مرگ ادامه مییابد و پس از آن در عالم برزخ و قیامت بهصورت لذات جسمانی و روحانی بهشت که فراتر از فهم و تصور بشر است ظهور و تجسم مییابد.
گفتنی است که آیه مورد بحث دو کارکرد و ثمره اخیر قرآن یعنی هدایتگری و رحمت ویژه قرآن را به مؤمنان اختصاص داده و فرموده (وَهُدًى وَرَحْمَة لِلْمُؤْمِنِینَ)اما دو کارکرد نخست یعنی موعظه کردن و شفابخشی یا درمانگری قرآن را شامل غیرمؤمنان نیز میداند. معنای این سخن این است که اگر غیرمؤمن نیز به آیات قرآن گوش جان بسپارد دلش نرم و بیماریهای روحیاش درمان میشود اما بهرهمندی از هدایت و رحمت ویژه خدای سبحان بدون ایمان راستین ممکن و میسر نمیباشد.
انتظار زنده؛ شکستناپذیری موعود
ابوالقاسم حسینجانی
همه حرف انتظار، آن است که راه حل و روزگار بهتری هم، می تواند در پیش باشد.
انتظار فرج، راهحلی روشن، برای نوسازی جهان و بازآفرینی دنیایی است که در آنیم؛ و البته، منتظران ظهور، در این میان، نقشی کلیدیتر دارند. به طوری که اگر تشکیلات و حزب انتظار را دایرهای فرض کنیم؛ مرکز این دایره، منتظراناند و نه موعود منتظر!
[ انالله لایغیر ما بقوم، حتی یغیر ما بانفسهم! ] - قرآن/ رعد، ۱۱ -
خدا، اوضاع هیچ جامعهای را، دگرگون نمیسازد؛
مگر آن که وضعیت درونیشان را، خود، دگرگون بسازند.
آن کس که برای زندگی و سرزندگی اش، «تصمیمی درخور» - و کاربردی- نمیتواند بگیرد؛ چشمداشت و دستاوردی جز «تیره روزی» و «شوربختی»، نمیتواند هم که داشته باشد!
مکتب انتظار، بستر «تصمیمسازی»ست؛ و این شما هستید که به «تصمیمگیری» تن میدهید و تحقق میبخشید.
تکرار و روزمرگی، آدم را به «روز-مرگی» میکشاند.
این تکرار و دوباره کاری و خود را دور زدن ست، که دارد مرگ «زندگی» را، رقم میزند!
اگر آن چیزی را که داریم، بدرستی، به دردمان نمیخورد؛ معلوم میشود که آن چیز، یا بدرستی«کارآمد» نیست، یا این که - اصلاً- آن را بدرستی نداریم! عنصر «انتظار» هم، همین گونه است. عمیق شدن و عمیق دیدن «مسأله انتظار»، تنها راه، برای فرارسیدن به «راه حل انتظار» است.
مدیریت انتظار، مدیریت بحران است.
مکتب انتظار، اتاق فکر آنهایی ست که برای ساختن و سر و سامان دادن جهان، درصدد آناند که طرح و برنامه ای «دیگر»، داشته باشند.
مکتب انتظار، اتاق فکر کسانی ست - که در فکر روزگار و روزهای روشنتر و بهتری، برای گذران عالم و آدماند.
انتظار، «مشکل» ما نیست؛ «مسأله»ی ماست.
«انتظار»، نوعی «جهان بینی» و نگرش به سرتاپای دنیاست؛ و «نگرش»، همان شیوه و روشمندی ست، که انسان، برای دیدن هرچیزی بر میگزیند.
آری، این ما هستیم؛ که نوع نگاه و رویکرد خویشتن - به پدیدارها و رویدادها - را، برمیگزینیم.
شاید برای برخی، زیبایی یک درخت، چندان فریبا و گیرا باشد، که اشک اشتیاق را-هم، حتی-در دیدگانشان بیاورد؛ و برای دیگرانی ظاهراندیش، همین درخت زیبای کارا، چیزی جز یک انبوهه متراکم که راه را بر آدم میبندد، نباشد! و انتظار هم، به همچنین:
انتظار، میتواند برای ما - مثلاً منتظران! - «مشکل» باشد، یا «مسأله».
«مشکل» آن چیزی ست، که سردرگمی و آشفتگی هایمان را بیشتر هم میسازد؛ اما، «مسأله» این گونه نیست.
مسأله، برخلاف مشکل- معلومات و مجهولات-هر دو را در خود دارد؛ و با طرح و تفکری صائب، بدرستی، به «راه حل»هم میتواند بینجامد.
مسأله اصلی انتظار، آن است که - با طرح پرسشهایی ریشهای - آدم را به «راه حل» برساند.
مدیریت انتظار، «نوسازی فرصتها»ست؛ و دستاورد محتومش: پیروزی انسان متعالی موعود...
انتظار زنده و کارا، همان تسلیمناپذیری ست.
آنهایی که کاری نمیکنند، در حقیقت، منتظر هیچ چیزی نیستند.
یک کار کامل، از هزار تا کار ناتمام، بسیار بهتر است!
زندگی ما، همین پنج دقیقههایی ست که در آن به سر میبریم. اگر قرار باشد، همهاش منتظر بمانیم که چه میشود؛ پس کی میخواهیم کاری بکنیم؟! کاری نکردن، منتظر نبودن است!...
آنهایی که با «چشم دیروز»، «امروز» را، می خواهند بنگرند - در واقع - هم دیروز خود را از کف نهادهاند و هم امروزشان را.
فهمیدن، کار آسانی نیست. باید برایش سختی کشید!
«تغییر کردن»، بزرگترین شهامتی ست که میشود فراگرفت؛
و ما اگر «مسأله انتظار»را، بخوبی، فهم نکرده باشیم؛
هیچ گاه از عهده حل آن بر نمیتوانیم آمد.
راستی، به نظرشما، «انتظار» چیست؛ و «مدیریت انتظار»، به عهده چه کسانی ست؟!
مَنْ قَرَأَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ آیَةً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُور
امام رضا (ع) فرمود: هرکس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که در ماههای دیگر تمام قرآن را بخواند. (بحارالانوار ج 93، ص 346 )